All language subtitles for Macbeth 1982 DVDRip

af Afrikaans
ak Akan
sq Albanian
am Amharic
ar Arabic
hy Armenian
az Azerbaijani
eu Basque
be Belarusian
bem Bemba
bn Bengali
bh Bihari
bs Bosnian
br Breton
bg Bulgarian
km Cambodian
ca Catalan
ceb Cebuano
chr Cherokee
ny Chichewa
zh-CN Chinese (Simplified)
zh-TW Chinese (Traditional)
co Corsican
hr Croatian
cs Czech
da Danish
nl Dutch
en English
eo Esperanto
et Estonian
ee Ewe
fo Faroese
tl Filipino
fi Finnish
fr French
fy Frisian
gaa Ga
gl Galician
ka Georgian
de German
el Greek
gn Guarani
gu Gujarati
ht Haitian Creole
ha Hausa
haw Hawaiian
iw Hebrew
hi Hindi
hmn Hmong
hu Hungarian
is Icelandic
ig Igbo
id Indonesian
ia Interlingua
ga Irish
it Italian
ja Japanese
jw Javanese
kn Kannada
kk Kazakh
rw Kinyarwanda
rn Kirundi
kg Kongo
ko Korean
kri Krio (Sierra Leone)
ku Kurdish
ckb Kurdish (Soranî)
ky Kyrgyz
lo Laothian
la Latin
lv Latvian
ln Lingala
lt Lithuanian
loz Lozi
lg Luganda
ach Luo
lb Luxembourgish
mk Macedonian
mg Malagasy
ms Malay
ml Malayalam
mt Maltese
mi Maori
mr Marathi
mfe Mauritian Creole
mo Moldavian
mn Mongolian
my Myanmar (Burmese)
sr-ME Montenegrin
ne Nepali
pcm Nigerian Pidgin
nso Northern Sotho
no Norwegian
nn Norwegian (Nynorsk)
oc Occitan
or Oriya
om Oromo
ps Pashto
fa Persian Download
pl Polish
pt-BR Portuguese (Brazil) Download
pt Portuguese (Portugal)
pa Punjabi
qu Quechua
ro Romanian
rm Romansh
nyn Runyakitara
ru Russian
sm Samoan
gd Scots Gaelic
sr Serbian
sh Serbo-Croatian
st Sesotho
tn Setswana
crs Seychellois Creole
sn Shona
sd Sindhi
si Sinhalese
sk Slovak
sl Slovenian
so Somali
es Spanish
es-419 Spanish (Latin American)
su Sundanese
sw Swahili
sv Swedish
tg Tajik
ta Tamil
tt Tatar
te Telugu
th Thai
ti Tigrinya
to Tonga
lua Tshiluba
tum Tumbuka
tr Turkish
tk Turkmen
tw Twi
ug Uighur
uk Ukrainian
ur Urdu
uz Uzbek
vi Vietnamese
cy Welsh
wo Wolof
xh Xhosa
yi Yiddish
yo Yoruba
zu Zulu
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated: 1 00:00:00,748 --> 00:00:05,436 ترجمه اختصاصی کانال فیلم آوانگارد مترجم: روشنا 2 00:00:06,748 --> 00:00:12,437 فیلم‌های مهجور و هنری تاریخ سینما را از کانال فیلم آوانگارد تهیه کنید telegram.me/filmavantgarde 3 00:00:50,750 --> 00:00:55,597 کدامین گاه دیگربار خواهد بودمان دیدار به تندرکوب و رخش انداز و باران بار؟ 4 00:00:56,190 --> 00:00:59,615 بدان هنگام کاین آشوب بنشیند شکست آید یکی را دیگری رویِ ظفر بیند 5 00:00:59,726 --> 00:01:03,094 و پیش از آنکه خورشید از افق دامن فروچیند - به کدامین بود - باشِستان؟ - 6 00:01:03,196 --> 00:01:06,143 به خارستان - :چه زشت است زیبا، چه زیباست زشتی - 7 00:01:06,233 --> 00:01:08,702 -بگردیم در میغ دودِ پلشتی 8 00:01:10,536 --> 00:01:12,937 روزی به این زشتی و زیبایی هرگز ندیده بودم 9 00:01:13,806 --> 00:01:15,877 تا فوِرس چند مانده است؟ 10 00:01:18,111 --> 00:01:21,206 اینان چیستند !چنین ژولیده! چنین ژنده پوش 11 00:01:22,683 --> 00:01:26,495 به زمینیان نمی‌مانند و با این همه بر زمین‌اند. زنده‌اید؟ 12 00:01:26,586 --> 00:01:29,715 یا چنان چیزی که ازِتان پرسشی توان کرد؟ 13 00:01:31,358 --> 00:01:33,247 گویا سخنم را درمی‌یابید 14 00:01:34,228 --> 00:01:37,414 که هر سه تن زود انگشتان ترک خورده را بر لبان خشکیده نهادید 15 00:01:38,665 --> 00:01:41,248 می‌باید زن باشید 16 00:01:42,935 --> 00:01:46,394 اما پس این ریش‌ها چیست؟ 17 00:01:48,341 --> 00:01:51,049 ...بگویید، اگر می‌توانید بگویید که چیستید 18 00:01:53,980 --> 00:01:58,076 !درود، مکبث !درود بر تو، سپهسالارِ گلامز 19 00:01:58,185 --> 00:02:01,485 !درود، مکبث !درود بر تو، سپهسالارِ کودور 20 00:02:01,588 --> 00:02:05,138 !درود، مکبث که ازین پس پادشاهی خواهی کرد 21 00:02:07,428 --> 00:02:11,979 سرور گرامی، از چه یکه خورده‌اید و از سخنانی چنین دلنواز هراسان می‌نمایید؟ 22 00:02:12,633 --> 00:02:14,249 شما را به حقیقت سوگند 23 00:02:15,401 --> 00:02:19,577 بگویید که زاده‌ی پندارید یا همانید که می‌نمایید؟ 24 00:02:19,673 --> 00:02:23,189 دوستِ بزرگوارِ مرا با لقب کنونی‌اش درود می‌گویید و آنگاه 25 00:02:23,310 --> 00:02:26,291 چنان نویدِ بزرگِ بزرگی و امیدِ پادشاهی می‌دهید که گویی هوش از سرش ربوده است 26 00:02:26,413 --> 00:02:28,814 اما با من سخنی نمی‌گویید 27 00:02:28,915 --> 00:02:34,115 و اگر شما را توان آن است که در زهدانِ زمان بنگرید و بگویید 28 00:02:34,220 --> 00:02:39,181 و چه خواهد زاد، با من سخن بگویید با منی که نه چشمی بر مهر شما دارم 29 00:02:39,860 --> 00:02:42,022 و نه از کین‌تان بیم 30 00:02:43,630 --> 00:02:46,816 ای کهتر از مکبث و مهتر از او 31 00:02:48,100 --> 00:02:51,138 نه به نیکبختیِ او و با این همه نیکبخت‌تر از او 32 00:02:52,605 --> 00:02:56,610 شاهان از تخمه‌ی تو خواهند بود اگرچه تو شاهی نکنی 33 00:02:56,710 --> 00:02:58,053 پس درود بر شمایان 34 00:02:59,480 --> 00:03:02,302 !مكبث و بُنکو 35 00:03:02,415 --> 00:03:03,610 !بدرود 36 00:03:04,183 --> 00:03:05,628 بنکو 37 00:03:08,688 --> 00:03:11,328 و مکبث 38 00:03:14,260 --> 00:03:17,207 !بمانید، ای کم گویان با من بیشتر بگویید 39 00:03:18,365 --> 00:03:22,120 من می‌دانم که با مرگ پدرم سینِل سپهسالار کلامزم. اما سپهسالار کودور چرا 40 00:03:23,170 --> 00:03:26,686 که سپهسالار کودور زنده است و نیک‌مردی است کامروا. و پادشاهی 41 00:03:26,806 --> 00:03:30,538 نیز در وهم وی نمی‌گنجد چنان که سپهسالاریِ کودور 42 00:03:30,643 --> 00:03:35,103 بگویید که این خبرِ شگفت از کجاست؟ بگویید، شما را فرمان می‌دهم 43 00:03:35,215 --> 00:03:38,253 خاک را نیز همچون آپ حباب‌هاست 44 00:03:39,151 --> 00:03:42,883 اینان از حباب‌های خاک بودند کجا رفتند؟ 45 00:03:42,990 --> 00:03:47,530 به هوا آنچه تن‌آور می‌نمود 46 00:03:47,628 --> 00:03:51,781 و بر باد رفت !كاش مانده بودند 47 00:03:53,065 --> 00:03:56,274 به راستی، چنان چیزهایی بود که درباره‌شان سخن می‌گوییم؟ 48 00:03:56,370 --> 00:03:58,623 یا نکند ریشه‌ی عقل-دزدک خورده‌ایم (گیاهی که خوردنش سبب دیوانگی می‌شود) 49 00:03:58,658 --> 00:04:01,070 که عقل را دربند می‌کند؟ 50 00:04:01,140 --> 00:04:03,120 فرزندانت شاه خواهند شد 51 00:04:03,910 --> 00:04:05,685 تو پادشاه خواهی شد 52 00:04:06,313 --> 00:04:10,261 .و سپهسالارِ کودور نیز مگر همین نگفتند؟ 53 00:04:10,383 --> 00:04:15,344 با همین آهنگ، با همین واژه‌ها 54 00:04:20,726 --> 00:04:23,104 این وسوسه از علمِ غیب 55 00:04:26,333 --> 00:04:28,552 نه بد تواند بود نه خوب 56 00:04:28,668 --> 00:04:35,256 اگر بد است چرا با بیان حقیقت آغاز کرده است و مرا پشتوانه‌ی کامروایی بخشیده است؟ 57 00:04:35,375 --> 00:04:38,675 من سپهسالارِ کودورم اگر خوب است 58 00:04:40,280 --> 00:04:44,729 پس چرا دل به وسوسه‌ای می‌سپارم که خیالِ هول‌انگیزش موی بر اندامم راست می‌کند 59 00:04:45,918 --> 00:04:50,583 و قلبی چنین استوار را وامی‌دارد که به خلافِ سرشتِ خویش 60 00:04:51,791 --> 00:04:55,318 ترس‌های رویارو کجا !و خیال‌های هولناک کجا 61 00:04:56,596 --> 00:04:59,475 اندیشه‌ام که در آن جنایت هنوز جز نقشِ خیالی نیست 62 00:04:59,565 --> 00:05:01,272 چنان چهارستونِ تنم را می‌لرزاند 63 00:05:02,401 --> 00:05:07,009 که دست به کار شدن را همچون خیالی نقش بر آب می‌کند 64 00:05:09,275 --> 00:05:13,849 بخت اگر خواهد مرا پادشاهی دهد مرا پی کوششِ من تاج بر سر تواند نهاد 65 00:05:14,948 --> 00:05:20,068 !هرچه بادا باد گذار زمان بر سخت‌ترین روز است 66 00:05:26,660 --> 00:05:30,324 در روز پیروزی مرا با ایشان دیدار افتاد و مرا خبر است بی‌چند و چون 67 00:05:30,430 --> 00:05:34,378 که ایشان را دانشی‌ست از آدمیان بیش 68 00:05:34,500 --> 00:05:39,108 آنگاه که در آتش اشتیاق می‌سوختم که از ایشان بیشتر پرس‌وجو کنم 69 00:05:39,205 --> 00:05:43,984 و در هوا ناپدید. همچنان که از این ماجرا در شگفت فرو مانده بودم، پیک‌های پادشاه 70 00:05:44,076 --> 00:05:48,855 در رسیدند و همگان مرا به نام سپهسالارِ کودور درود فرستادند 71 00:05:48,948 --> 00:05:52,976 به همان لقبی که پیش از آن این خواهران جادو مرا درود گفته بودند 72 00:05:53,085 --> 00:05:58,353 و آنگاه با اشارت به آنچه خواهد آمد :چنین گفتند 73 00:05:59,258 --> 00:06:03,946 نیک آن دیدم تا این را با تو در میان گذارم با تو عزیزترین شریکم در بزرگی 74 00:06:04,063 --> 00:06:07,727 تا بدانی تو را چه بزرگی‌ای نوید داده‌اند و به سببِ بی‌خبری 75 00:06:07,833 --> 00:06:10,541 از شادمانی آن بی‌بهره نمانی 76 00:06:10,636 --> 00:06:13,162 این را در دل بدار و خدانگهدار 77 00:06:19,111 --> 00:06:21,455 تویی سپهسالارِ گلامز و کودور 78 00:06:22,348 --> 00:06:24,749 و همان خواهی شد که تو را نوید داده‌اند 79 00:06:26,453 --> 00:06:28,649 اما از نهادِ تو بیم دارم 80 00:06:28,755 --> 00:06:32,703 که چندان سرشار از شیرِ مهربانی انسانی است که دور است راه میانبر را در پیش گیرد 81 00:06:32,825 --> 00:06:35,897 تو خواهان بزرگی هستی و از بلندپروازی نیز بهره‌وری 82 00:06:35,995 --> 00:06:38,760 اما نه از آن شرارتی که همراهِ آن می‌باید 83 00:06:39,700 --> 00:06:43,159 آنچه را که سخت خواهانی پارسایانه خواهانی 84 00:06:43,270 --> 00:06:45,830 بازی نادرست نخواهی اما بُرد نادرست را خواهانی 85 00:06:46,573 --> 00:06:48,496 تو آن چیزی را خواهانی ای سپهسالار بزرگ گلامز 86 00:06:48,542 --> 00:06:50,590 که فریاد می‌دارد «چنین کن «تا که من از آنِ تو باشم 87 00:06:50,676 --> 00:06:55,341 و آن ترسی که تو را از کار بازمی‌دارد و بر میلت چیرگی دارد 88 00:06:56,515 --> 00:06:58,131 بشتاب و اینجا بیا 89 00:06:58,250 --> 00:07:02,551 تا شور و شرِ خویش را در گوش تو ریزم و با جسارتِ زبانم گوشمال دهم 90 00:07:02,655 --> 00:07:04,931 هر آن چیزی را که تو را از آن حلقه‌ی زرین دور می‌دارد 91 00:07:05,025 --> 00:07:08,973 همان حلقه‌ی زرینی که گویی دستِ سرنوشت و یاریِ عالمِ غیب بر سر تو نهاده است 92 00:07:09,095 --> 00:07:11,735 چه خبرها؟ - پادشاه امشب به اینجا می‌آید - 93 00:07:11,831 --> 00:07:15,643 سرورت با او نیست؟ اگر چنین می‌بود خبر می‌داد تا آماده شویم 94 00:07:15,735 --> 00:07:19,251 خبر درست است. سپهسالارِ ما در راه است یکی از همرَدِگان من خود را 95 00:07:19,371 --> 00:07:22,830 و یک نفس تاخته تا پیام او را برساند 96 00:07:22,943 --> 00:07:26,015 گرامی‌اش دارید که خبرهای بزرگ آورده است 97 00:07:30,416 --> 00:07:35,525 غَراب را چه آوای خراشیدهای ست آنگاه که در آمدنِ شوم انجامِ دانكن را آواز می‌دهد 98 00:07:37,656 --> 00:07:39,488 بشتابید ای ارواح 99 00:07:39,593 --> 00:07:44,019 !پاسدارِ اندیشه‌های مرگبار هم اینجا مرا از زنانگی‌ام تهی کنی 100 00:07:44,130 --> 00:07:48,397 و سراپا بیآکنید از هولناک‌ترین سنگدلی 101 00:07:48,501 --> 00:07:53,439 خونم را سنگین‌مایه كنید و راه و روزنِ هر نرم‌دلی را بربندید 102 00:07:53,540 --> 00:07:56,453 تا هیچ عذاب وجدانی 103 00:07:56,543 --> 00:08:00,571 عزمِ مرگبارم را نلرزاند و با خود به آشتی نکشاند 104 00:08:00,680 --> 00:08:04,560 ای کارسازانِ جنایت، هرجا که چشم به راهِ شرارت‌های طبیعت نشسته‌اید 105 00:08:04,650 --> 00:08:08,416 با تن‌های ناپیدایتان به پستان‌های من درآیید !و شیرم را به صفرا بدل كنید 106 00:08:08,521 --> 00:08:11,195 فراز آی، ای شبِ تار و خود را در سیاه‌ترین دودِ دوزخ فرو پوش 107 00:08:11,290 --> 00:08:13,395 تا کاردِ بُرایِم نبیند آن زخمی را که می‌زند 108 00:08:13,493 --> 00:08:18,090 و آسمان از گوشه‌ی پرده‌ی تاریکی‌ام ننگرد و فریاد برندارد که 109 00:08:27,040 --> 00:08:28,599 دلبندم 110 00:08:30,610 --> 00:08:33,739 !سپهسالارِ بزرگِ گلامز !سپهسالارِ ارجمندِ کودور 111 00:08:34,848 --> 00:08:37,738 ای بزرگ‌تر از این دو !با مبارک‌بادهای آینده 112 00:08:37,850 --> 00:08:41,127 نامه‌هایت چه مرا از این عالمِ بی‌خبریِ اكنونی بیرون کشید 113 00:08:41,220 --> 00:08:44,019 و نویدِ آینده داد 114 00:08:47,093 --> 00:08:48,709 دانکن امشب به اینجا می‌آید 115 00:08:49,461 --> 00:08:51,202 کِی می‌رود؟ 116 00:08:51,298 --> 00:08:53,096 فردا، چنان‌که عزمِ اوست 117 00:08:54,433 --> 00:08:57,198 !فردایی که خورشید هرگز نخواهد دید 118 00:08:59,438 --> 00:09:02,715 سپهسلارِ من، چهره‌ات کتابی را می‌ماند که از آن چیزهای شگفت خوانده می‌شود 119 00:09:02,808 --> 00:09:06,142 برای فریفتنِ زمانه همرنگِ زمانه شو به چشم و دست و زبان خوشامدگوی باش 120 00:09:06,245 --> 00:09:09,522 چون گُل بی‌آزار بنمای 121 00:09:09,615 --> 00:09:11,743 اما ماری باش در زیر آن 122 00:09:11,851 --> 00:09:15,765 کارِ آن کَس را که در راه است می‌باید ساخت 123 00:09:15,855 --> 00:09:19,826 کارِ کارگرانِ امشب را به كفِ من واگذار 124 00:09:19,925 --> 00:09:21,757 که همه‌ی شبان و روزانِ آینده‌مان را قدرت و سروریِ مطلقِ شاهانه 125 00:09:21,861 --> 00:09:23,454 دنباله‌ی سخن را به وقتِ دیگر بگذاریم 126 00:09:24,663 --> 00:09:26,404 گشاده‌رو باش و بس 127 00:09:26,498 --> 00:09:30,435 تُرُشرویی نشانه‌ی ترس است دیگر کارها را به من واگذار 128 00:10:16,783 --> 00:10:18,820 !هان، هان، بانوی میزبان گرانمایه‌ی ما 129 00:10:18,918 --> 00:10:21,228 ما را به خاطر زحمتی که می‌بریم شکر گویید 130 00:10:21,320 --> 00:10:25,132 همه‌ی خدمت‌گزاری‌های ما یکایک اگر دو چندان و ده چندان نیز می‌شد 131 00:10:25,225 --> 00:10:29,287 در برابر آن همه سرفرازی‌ها که شهریار سرای ما را از آن سرشار کرده است 132 00:10:29,395 --> 00:10:33,161 چه ناچیز و بی‌رنگ می‌بود به سبب آن شرف‌ها که در گذشته 133 00:10:33,265 --> 00:10:37,361 بر ما ارزانی داشته‌اید و آنچه به تازگی بر آنها انباشته‌اید، همیشه دعاگوی درگاه 134 00:10:38,103 --> 00:10:41,710 کجاست سپهسالارِ کودور؟ ما امشب را مهمان توییم 135 00:10:41,808 --> 00:10:45,950 بندگانت خود را و همه دار و ندار خود را سپرده‌ای می‌دانند از آنِ شهریار 136 00:10:46,045 --> 00:10:50,016 تا هرگاه رایِ عالی قرار گیرد آنچه شما را ست به خدمت بازفرستند 137 00:10:50,115 --> 00:10:51,788 دستتان را به من دهید 138 00:10:53,018 --> 00:10:55,214 و مرا نزد میزبانم برید 139 00:11:10,303 --> 00:11:13,523 اگر این کار به یکباره شدنی بود و به انجام می‌رسید 140 00:11:15,108 --> 00:11:17,327 اگر این خونریزی پی‌آمدِ دلخواه را به بار می‌آورد 141 00:11:18,510 --> 00:11:23,653 و با پایان کار او کامروایی به بار می‌آمد 142 00:11:23,750 --> 00:11:26,185 هرچه زودتر بهتر می‌بود 143 00:11:26,285 --> 00:11:30,199 اگر کار همین یک ضربت می‌بود و به آن پایان می‌گرفت 144 00:11:30,290 --> 00:11:34,841 همین‌جا، آری همین‌جا بر روی همین کرانه و پایانِ زمان 145 00:11:34,960 --> 00:11:37,759 تمامی آخرت را با آن سودا می‌کردم 146 00:11:40,300 --> 00:11:43,338 اما چنین کارها را همین‌جا نیز داوری‌ای هست 147 00:11:43,435 --> 00:11:47,247 آنکه سرمشقِ خونریزی دهد همان سرمشق روزی گریبان او را گیرد 148 00:11:47,340 --> 00:11:50,833 و وی را به همان بلا دچار کند کفِ یکسان‌بخشِ داد 149 00:11:50,943 --> 00:11:54,675 جامِ شرابی را که به زهر آلوده‌ایم به کاممان می‌ریزد 150 00:11:54,780 --> 00:11:58,546 :او اینجا از دو جهت آسوده خاطر است نخست از این جهت که من خویشاوند اویم و رعیت او 151 00:11:59,753 --> 00:12:02,973 که هر دو نسبت را چنین کاری نشاید دو دیگر آنکه، میزبانِ اویم 152 00:12:03,088 --> 00:12:06,001 که می‌باید در به روی آنکه خیالِ کشتن‌اش را دارد بربندد 153 00:12:07,326 --> 00:12:09,556 نه آنکه خود کارد(چاقو) به روی او بگشاید 154 00:12:10,363 --> 00:12:13,640 جز اینها، این دانکن قدرتش را با چنان نرمی به کار برده 155 00:12:15,635 --> 00:12:19,208 و در مقام والای خویش چنان به پاکدامنی زیسته که نیکخویی‌های وی 156 00:12:19,305 --> 00:12:23,458 همچون فرشتگان به زبانِ صور از این کار شومِ شگرف، از ستاندنِ جانش 157 00:12:23,575 --> 00:12:27,489 و رحم، همچون نوزادی عریان سوار بر گرده‌ی تندباد 158 00:12:27,580 --> 00:12:31,528 یا بر بالِ کروبیانِ آسمان یا بر پشتِ پیک‌های ناپیدای هوا 159 00:12:31,650 --> 00:12:35,257 این کرده‌ی هولناک را چنان در هر چشمی خواهند دمید 160 00:12:35,355 --> 00:12:37,995 که باد در اشک غرقه شود 161 00:12:38,891 --> 00:12:42,350 مرا مهمیزی نیست تا به پهلوی عزمِ خویش فرو کوبم، اما بلندپروازی پَرانی هست 162 00:12:43,530 --> 00:12:46,261 که چنان بلند بر زین می‌پرد که از دیگر سو به سر درمی‌غلتد 163 00:12:46,365 --> 00:12:48,493 شامش را دارد تمام می‌کند اما چرا از تالار بیرون آمدی؟ 164 00:12:48,600 --> 00:12:50,762 سراغ مرا گرفته است؟ - نمی‌دانستی؟ - 165 00:12:50,870 --> 00:12:54,443 در این کار بیش از این پیش نخواهیم رفت او تازه مرا جاه بخشیده 166 00:12:54,540 --> 00:12:57,999 و مردم از هر گروهی مرا به زیورِ زرینِ رای نیکوی خویش آراسته‌اند 167 00:12:58,110 --> 00:13:01,603 که تا در اوج درخشندگی‌اند می‌باید به خود زد نه آنکه چنین زود دورشان افکند 168 00:13:02,481 --> 00:13:05,906 کجا شد آن ردای امیدی که خود را در آن پیچیده بودی؟ نکند امیدت از سرمستی به 169 00:13:06,018 --> 00:13:09,295 و اکنون چشم گشوده تا رنگ و رو باخته در پیِ بی‌پروایی‌های خود 170 00:13:09,388 --> 00:13:12,028 از این پس عشق تو را نیز به خود همچنین خواهم شمرد 171 00:13:12,125 --> 00:13:15,038 تو را چه بیمی ست از آنکه در کردار و دل به دریا زدن همان باشی که در 172 00:13:15,128 --> 00:13:17,597 تو هم خواهان داشتن آن چیزی که ارجش می‌گذاری و زیبِ زندگی‌اش می‌شماری 173 00:13:17,696 --> 00:13:21,303 و هم گرامی داشتنِ ترس خویش و با ترس روزگار گذاشتن 174 00:13:21,400 --> 00:13:23,209 من دلِ آنچه را که از دستِ مرد برمی‌آید، دارم. اما 175 00:13:23,250 --> 00:13:24,957 آنکه دلِ بالاتر از آن را داشته باشد مرد نیست 176 00:13:25,038 --> 00:13:27,985 پس کدام جانوری بود که تو را واداشت تا این ماجرا را با من در میان گذاری؟ 177 00:13:28,073 --> 00:13:30,201 اگر دلِ آن را داشته باشی، مَردی 178 00:13:30,310 --> 00:13:33,610 و هرچه خود را بالاتر از آنچه بخواهی که هستی می‌باید هرچه مردتر باشی 179 00:13:33,713 --> 00:13:37,172 آنگاه به زمان سازگار بود نه مکان و تو می‌خواستی هر دو را سازگار کنی 180 00:13:37,283 --> 00:13:40,412 اما آنها اکنون سرِ سازگاری دارند و همین سازگاریشان است که تو را 181 00:13:40,520 --> 00:13:43,706 من بچه به پستان گرفته‌ام و می‌دانم که چه حالی دارد عشق به کودکی که 182 00:13:43,823 --> 00:13:47,043 اما من اگر همچنان که تو در این کار سوگند خورده‌ای، سوگند خورده بودم 183 00:13:47,160 --> 00:13:48,628 که دمار از روزگارش برآورم پستان از میان لثه‌های 184 00:13:48,676 --> 00:13:50,235 بی‌دندانش بیرون می‌کشیدم و مغزش را در هم می‌کوفتم 185 00:13:50,330 --> 00:13:52,435 اگر نتوانستیم چه؟ - ما نتوانیم؟ - 186 00:13:52,531 --> 00:13:56,104 تو کمر به این کار ببند تا ببینی که می‌توانیم 187 00:13:56,201 --> 00:13:57,942 چون دانکن به خواب رود 188 00:13:58,036 --> 00:14:02,576 با دو پرده‌دارش چنان شرابخواری و نوشانوشی به راه اندازم 189 00:14:02,675 --> 00:14:05,315 که هوش، این پاسدارِ مغز در سرشان بخار شود 190 00:14:05,410 --> 00:14:07,401 و خانه‌ی خِرَدشان شیشه‌ای خالی 191 00:14:07,513 --> 00:14:10,608 آنگاه که تَنِ شراب‌آکنده‌شان مُرده‌وار در خوابی خوکانه فرو رود 192 00:14:10,716 --> 00:14:13,276 من و تو با آن دانکنِ بی‌نگهبان جه نتوانیم کرد؟ 193 00:14:13,385 --> 00:14:15,456 و بر آن افسرانی که اسفنج‌وار هرچه توانسته‌اند شراب در خود کشیده‌اند 194 00:14:15,555 --> 00:14:17,353 چه تهمت‌ها که نتوانیم نهاد؟ آنانند که می‌باید بارِ گرانِ این جنایتِ 195 00:14:17,456 --> 00:14:19,493 جز پسر مَزای 196 00:14:19,591 --> 00:14:22,800 که سرشتِ ناترس را جز نرینه آوردن نشاید 197 00:14:22,895 --> 00:14:26,263 چون آن دو نگهبانِ خواب‌زده را خون‌آلود کنیم 198 00:14:26,365 --> 00:14:29,642 و خنجرهای خودشان را به کار گیریم آیا همه نخواهند گفت که این کار 199 00:14:29,735 --> 00:14:33,046 چه کسی جز این باور تواند کرد چون فریادِ ما بر مرگ او به آسمان رود؟ 200 00:14:33,573 --> 00:14:38,022 من آماده‌ام و اندام به اندامم را همچون زه کمان از پیِ این كارِ گران می‌کشم 201 00:14:38,143 --> 00:14:43,775 برو و با فریباترین نمایش بر زمانه بخند 202 00:14:44,416 --> 00:14:47,750 چهرهِ دروغین می‌باید نهان کند آنچه را که قلبِ دروغ‌زن می‌داند 203 00:14:55,093 --> 00:14:58,040 دیشب آن سه خواهرِ جادو را به خواب دیدم 204 00:14:59,331 --> 00:15:01,641 همانان که با شما حقیقتی را در میان گذاشتند 205 00:15:01,733 --> 00:15:05,101 من دیگر به ایشان نمی‌اندیشم با این همه 206 00:15:05,205 --> 00:15:08,448 ساعتی را به سخن گفتنی در آن باره صرف توانیم کرد 207 00:15:08,540 --> 00:15:11,908 اگر شما فرصتی عنایت کنید - هرگاه که برای شما زحمتی نباشد - 208 00:15:12,311 --> 00:15:14,587 اگر به هنگام خشنودی خاطر مرا بجویید 209 00:15:14,680 --> 00:15:19,015 بر شرفِ شما خواهد افزود 210 00:15:19,118 --> 00:15:23,715 اگر پر شرفم خواهد افزود و چیزی از آن نخواهد کاست 211 00:15:23,823 --> 00:15:27,885 و وجدانم آسوده و پیمان وفاداریم نیالوده می‌ماند چرا درباره‌ی آن رأی نزنیم؟ 212 00:15:28,293 --> 00:15:31,331 !در این میان، خوش بیاسایید 213 00:15:31,965 --> 00:15:35,299 سپاس، سرور، شما نیز همچنین 214 00:15:55,388 --> 00:15:57,436 این چیست؟ خنجری‌ست پیش چشمم 215 00:15:59,558 --> 00:16:01,993 دسته‌اش به جانب دستم 216 00:16:03,161 --> 00:16:04,356 بیا 217 00:16:05,265 --> 00:16:07,063 به چنگم درآ 218 00:16:10,770 --> 00:16:12,454 به چنگم نیستی 219 00:16:13,205 --> 00:16:14,912 آه، ای رویای شوم 220 00:16:15,008 --> 00:16:18,524 به چشم در می‌آیی اما به چنگ نه؟ 221 00:16:21,780 --> 00:16:24,454 یا خنجری خیالینی 222 00:16:24,550 --> 00:16:28,373 آفریده‌ای دروغین زاده‌ی ذهنی تب‌زده؟ 223 00:16:29,121 --> 00:16:32,546 اما هنوز می‌بینمت، به شکل، همان‌گونه بساویدنی که این یک که از کمر برمی‌کشم 224 00:16:32,658 --> 00:16:35,992 تو مرا به همان راهی رهنمایی که رهسپارش بودم 225 00:16:36,095 --> 00:16:38,405 و به همان سلاحی که دست به کارَش 226 00:16:38,498 --> 00:16:41,320 نمی‌دانم چشمانم فریبِ دیگر حس‌هایم را می‌خورند 227 00:16:41,433 --> 00:16:44,039 یا از همه‌ی آنها بیدارترند :هنوز می‌بینمت 228 00:16:44,136 --> 00:16:46,605 پر تیغ و دسته‌ات چکه‌های خوب 229 00:16:46,705 --> 00:16:49,265 که پیش از این نبود نه، چنین چیزی در کار نیست 230 00:16:49,375 --> 00:16:52,413 این آن كارِ خونبار است که خود را این چنین در پیش چشمانم می‌آراید 231 00:16:53,145 --> 00:16:55,876 اکنون بر روی نیمی از جهان طبیعت مُرده‌وار خفته است 232 00:16:55,981 --> 00:16:58,780 و رؤیاهای شریر در پی آزار خواب در پرده آرمیده‌اند 233 00:16:58,885 --> 00:17:00,558 اکنون جادویی، هِکات (ماده، ایزد اساطیر یونان سرکرده‌ی جاودان) 234 00:17:00,590 --> 00:17:02,513 خداوندِ مُرده‌رنگِ جاودان را نیاز به درگاه می‌آورد 235 00:17:02,588 --> 00:17:05,603 جنایتِ تکیده‌استخوان به ندای دیده‌بانش گرگ، که زوزه‌ی وی ساعتِ اوست 236 00:17:05,725 --> 00:17:09,093 نرم نرم، شبح‌آسا، همچون تارکوئینِ زناکار، با شلنگ‌های (آخرین پادشاه رُم) 237 00:17:09,195 --> 00:17:12,449 به سوی خیالی که در سر دارد گام برمی‌دارد 238 00:17:12,565 --> 00:17:16,058 تو نیز مشنو که گام‌هایم به کدام سو روانند مباد که سنگ‌هایت زبان به یاوه درآیی 239 00:17:16,168 --> 00:17:19,570 بگشایند و بگویند به کجایم و این دهشت را که در خور این ساعت است 240 00:17:19,671 --> 00:17:22,493 از آن بزدایند. اما تا من همچنان لاف می‌زنم، او زنده است 241 00:17:22,608 --> 00:17:25,430 گرمای کار از سرمای سخن سردی می‌گیرد 242 00:17:25,545 --> 00:17:27,946 می‌روم و می‌کنم صدای زنگ مرا می‌خواند 243 00:17:28,046 --> 00:17:30,231 اما تو، ای دانکن، بدان گوش مدار که این آن صدای ناقوس 244 00:17:30,265 --> 00:17:32,211 عزایی‌ست که تو را به بهشت می‌خواند یا به دوزخ 245 00:17:32,651 --> 00:17:35,325 آنچه ایشان را مست کرده مرا جسارت بخشیده است 246 00:17:35,420 --> 00:17:37,548 آنچه ایشان را فروخوابانده مرا برافروخته است 247 00:17:38,323 --> 00:17:39,427 !هان 248 00:17:40,693 --> 00:17:42,070 !خاموش 249 00:17:42,761 --> 00:17:45,708 ناله‌ی جغد بود ناله‌ی آن جارچی شوم 250 00:17:45,798 --> 00:17:48,438 که سردترین «شب به خیر» را می‌گوید 251 00:17:50,570 --> 00:17:53,335 او در کار است. درها گشوده‌اند و خادمانِ سیاه‌مستِ سرای خرناس‌کشان 252 00:17:53,438 --> 00:17:56,271 بر وظیفه‌ی خویش خنده می‌زنند در جامشان چنان دارویی کرده‌ام 253 00:17:56,375 --> 00:17:59,288 که مرگ و زندگی بر سرِ زندگی یا مُردگی‌شان در کشاکش‌اند 254 00:17:59,378 --> 00:18:01,085 !کیست؟ چیست؟ های 255 00:18:02,315 --> 00:18:05,137 وای! ترسم از آن است که بیدار شده باشند و کار به انجام نرسیده باشد 256 00:18:05,250 --> 00:18:06,752 آنچه نقشه‌مان را بر آب می‌کند آن است که به قصدِ 257 00:18:06,797 --> 00:18:08,333 کشتار دست به کار شده باشیم و کار به انجام نرسد 258 00:18:09,055 --> 00:18:12,025 آری! خنجرهاشان را آماده گذاشتم نمی‌شود نیافته باشدِشان 259 00:18:12,125 --> 00:18:15,368 اگر در خواب به پدرم نمی‌مانست خود این کار را می‌کردم 260 00:18:15,460 --> 00:18:17,326 !شوهرم 261 00:18:32,678 --> 00:18:34,294 ...کار را تمام کردم 262 00:18:35,348 --> 00:18:36,577 صدایی نشنیدی؟ 263 00:18:36,681 --> 00:18:38,456 ناله‌ی جغد را شنیدم و فریاد زنجره‌ها را 264 00:18:38,550 --> 00:18:40,109 چیزی گفتی؟ 265 00:18:40,218 --> 00:18:41,754 وقتی پایین می‌آمدم؟ - آری - 266 00:18:49,228 --> 00:18:51,151 در اتاق دومین که خوابیده است؟ - دانلبین - 267 00:18:51,263 --> 00:18:54,142 !چه منظره‌ی غم انگیزی - !چه حرف ابلهانه‌ای! کدام منظره‌ی غم انگیز - 268 00:18:54,233 --> 00:18:57,510 یکی در خواب خندید «!دیگری فریاد زد «جنایت 269 00:18:57,603 --> 00:19:00,402 چنان که یکدیگر را از خواب پراندند و دعایی خواندند 270 00:19:00,505 --> 00:19:03,964 «!یکی فریاد زد، «خداوندا، ما را بیامرز و دیگری گفت، «آمین!». گویی مرا دیده بودند 271 00:19:04,075 --> 00:19:07,238 وحشت‌شان به گوشم رسید و مرا یارای آمین گفتن نبود 272 00:19:07,345 --> 00:19:08,574 این همه سخت در اندیشه‌ی آن مباش 273 00:19:08,680 --> 00:19:10,751 اما چرا آمین بر زبانم نیامد؟ 274 00:19:10,850 --> 00:19:14,002 بر زبان منی که بیش از همه نیازمندِ آمرزش بودم آمین» در گلویم فروماند» 275 00:19:14,120 --> 00:19:18,216 :به گمانم صدایی شنیدم که فریاد می‌زد دیگر مخسبید که مکبث دست به خون 276 00:19:18,323 --> 00:19:21,532 خوابِ بی‌گناه! خوابی که آستین پاره‌ی محنت را رفو می‌کند 277 00:19:21,626 --> 00:19:24,755 خوابی که مرگِ زندگیِ هر روزه است و شوینده‌ی زحمتِ زندگی 278 00:19:24,863 --> 00:19:27,867 دوم خوراکی که طبیعتِ بزرگ می‌دهد و بهین خورش در بزمِ زندگی 279 00:19:27,966 --> 00:19:30,913 :باز به همه‌ی اهل خانه فریاد برداشت !دیگر مخسبید 280 00:19:31,003 --> 00:19:35,600 گلامز خونِ خواب را ریخته است پس کودور دیگر روی خواب را 281 00:19:35,708 --> 00:19:39,133 !مکبث دیگر روی خواب را نخواهد دید - که بود که چنین فریاد کرد؟ - 282 00:19:39,245 --> 00:19:42,761 با چنین اندیشه‌های دیوانه‌وار جانِ نازنینِ خود را تباه مکن 283 00:19:42,881 --> 00:19:45,680 برو، آبی بیاب و این شاهدِ ناپاک را از دستانت بشوی 284 00:19:45,785 --> 00:19:48,698 این خنجرها را چرا از آنجا آوردی؟ اینها باید از آنجا باشند 285 00:19:48,788 --> 00:19:50,916 آنها را ببر و خادمانِ خفته را به خون بیالای 286 00:19:51,023 --> 00:19:55,711 دیگر نخواهم رفت از اندیشیدن به آنچه کرده‌ام بیم‌ناكم 287 00:19:55,828 --> 00:19:59,526 تا چه رسد به دوباره دیدنش - !ای سست‌نهاد - 288 00:19:59,631 --> 00:20:03,568 خنجرها به من بده خفتگان و مردگان نقشِ بر دیوارند 289 00:20:03,668 --> 00:20:06,467 کودکانند که از نقشِ شیطان می‌هراسند اگر هنوز خون از او برود 290 00:20:06,571 --> 00:20:10,326 با آن روی خادمان را گلگون خواهم کرد زیرا این گناه باید دامن‌گیر ایشان شود 291 00:20:11,410 --> 00:20:13,094 این در کوفتن از کجاست؟ 292 00:20:13,913 --> 00:20:16,678 مرا چه می‌شود که هر صدایی می‌هراساندم؟ 293 00:20:19,251 --> 00:20:20,924 این دست‌ها چیست؟ 294 00:20:22,120 --> 00:20:24,191 آه، که چشمانم را از چشم خانه بر می‌کَنَند؟ 295 00:20:24,790 --> 00:20:28,044 آیا تمامی اقیانوس بیکرانِ نِپتون این خون را از دست‌هایم خواهد شست؟ 296 00:20:28,160 --> 00:20:30,595 نه، این دست‌های من است که 297 00:20:30,695 --> 00:20:35,565 دریاهای بیشمار را خون‌رنگ خواهد کرد و هر سبز را سرخ‌گون 298 00:20:36,701 --> 00:20:40,365 دست‌های من نیز همرنگِ دست‌های توست اما شرم دارم که دلی رنگ‌باخته چون دل تو 299 00:20:40,473 --> 00:20:43,966 از درِ جنوبی در می‌زنند به اتاقمان برویم 300 00:20:44,075 --> 00:20:47,147 کمی آب رنگِ این کار را از ما خواهد شست. پس از آن دیگر کارها چه آسان 301 00:20:47,245 --> 00:20:50,317 عزمِ استوار تو را وانهاده است باز در می‌زنند 302 00:20:50,415 --> 00:20:53,783 جامه‌ی خوابت را بپوش، مبادا یکباره ما را بخوانند و ببینند که بیدار بوده‌ایم 303 00:20:53,885 --> 00:20:57,196 اما چنین درمانده غرقه‌ی اندیشه‌های خویش مباش 304 00:20:57,290 --> 00:21:01,648 تا کار خود را به یاد نیارم کاش می‌توانستی دانکن را با کوفتنِ در 305 00:21:03,595 --> 00:21:05,336 !از خواب برخیزانی 306 00:21:07,065 --> 00:21:09,341 !چه در زدنی 307 00:21:11,503 --> 00:21:15,918 دروازه‌بانیِ دوزخ آدم را استادِ کلیدچرخانی می‌کند 308 00:21:17,375 --> 00:21:19,753 تو را به جانِ ابلیس بگو که کیستی؟ 309 00:21:20,680 --> 00:21:25,846 این لابد دهقانی‌ست که در انتظار فراوانی محصول ناکام شده و خودش 310 00:21:26,551 --> 00:21:31,751 بفرما تو. چندتا دستمال هم با خودت بیاور که اینجا باید خیلی عرق بریزی 311 00:21:33,525 --> 00:21:36,438 این دیگر کیست؟ تو را به نامِ آن یکی شیطان، بگو 312 00:21:36,528 --> 00:21:42,206 این لابد كاسب زبان‌بازی ست که با هزار قسم كفه‌های ترازو را 313 00:21:42,300 --> 00:21:45,873 سبک و سنگین می‌کرده و در راه خدا کلک‌های فراوان زده 314 00:21:45,971 --> 00:21:48,918 اما با زبان‌بازی نتوانسته به بهشت برود 315 00:21:49,008 --> 00:21:51,329 بفرما تو، زبان باز 316 00:21:52,678 --> 00:21:54,271 كیست؟ 317 00:21:55,313 --> 00:21:58,044 این دیگر یک خیاط انگلیسی ست که از پارچه‌ی شلوار چسبان فرانسوی 318 00:21:58,150 --> 00:22:01,484 هم کش می‌رود بفرما، خیاط 319 00:22:03,488 --> 00:22:07,152 اینجا (با آتش جهنم) می‌توانی اطویت را گرم کنی 320 00:22:08,628 --> 00:22:10,949 !ول‌كُن نیست تو دیگر کیستی؟ 321 00:22:12,263 --> 00:22:16,291 !اما جهنم که به این سردی نیست دیگر باید این دربانیِ شیطان را ول کرد 322 00:22:16,401 --> 00:22:19,894 اما باید از هر حرفه‌ای کسانی را راه بدهم 323 00:22:20,005 --> 00:22:23,441 که از راه هوس‌بازی به آتش جاودانی می‌رسند 324 00:22:23,541 --> 00:22:28,593 !آمدم، آمدم! آمدم، آمدم 325 00:22:34,120 --> 00:22:35,952 خواهش می‌کنم انعام دربان را فراموش نکنید 326 00:22:36,055 --> 00:22:38,968 رفیق، مگر شب خیلی دیر به بستر رفتی که به این دیری هنوز از جا برنخاسته‌ای؟ 327 00:22:39,058 --> 00:22:41,220 تا خروس خوان دوم مِی‌گساری کردیم 328 00:22:41,326 --> 00:22:43,306 و می‌دانید که مِی‌خواری مایه‌ی سه چیز را فراهم می‌کند 329 00:22:43,428 --> 00:22:45,556 کدام است آن سه چیزی که به ویژه مِی‌خواری مایه‌اش را فراهم می‌کند؟ 330 00:22:45,665 --> 00:22:49,124 عرض کنم، سرخی بینی و خواب و شاش 331 00:22:49,235 --> 00:22:52,330 شهوت را هم بیدار می‌کند و هم (بیدار) نمی‌کند 332 00:22:52,438 --> 00:22:55,897 یعنی هوس را بیدار می‌کند اما آلتِ فعل را می‌خواباند 333 00:22:56,008 --> 00:23:03,176 بنابراین، می‌شود گفت که مِی‌خواریِ زیاد شهوت را گول می‌زند 334 00:23:03,281 --> 00:23:05,511 هم سربلندش می‌کند هم سرافکنده 335 00:23:05,618 --> 00:23:08,110 و هم روبه‌راهش می‌کند هم از کار افتاده 336 00:23:08,220 --> 00:23:10,655 هم به او دل می‌دهد هم توی دلش را خالی می‌کند 337 00:23:10,755 --> 00:23:13,315 هم بلندش می‌کند هم بر زمینش می‌زند 338 00:23:13,425 --> 00:23:15,735 سرانجام با زبان‌بازی به خواب می‌کشاندش 339 00:23:15,828 --> 00:23:18,081 و همین که خوب گولش زد ولش می‌کند و می‌رود 340 00:23:18,196 --> 00:23:20,267 به گمانم مِی‌خواری دیشب باید تو را خوب گول زده باشد 341 00:23:20,365 --> 00:23:21,389 بله 342 00:23:21,500 --> 00:23:24,538 اما من جزای دروغش را كف دستش گذاشتم به گمانم زورم خیلی به او می‌چربید 343 00:23:24,636 --> 00:23:26,400 چون هرچند او گاهی لنگِ مرا می‌گرفت و بالا می‌آورد 344 00:23:26,431 --> 00:23:28,149 اما من هم چرخی زدم و بالا آوردمش و بر زمین زدم 345 00:23:28,240 --> 00:23:30,493 روز به خیر، عالی‌جناب - روز هر دو به خیر - 346 00:23:31,076 --> 00:23:33,420 پادشاه برنخاسته است، سپهسالارِ ارجمند؟ 347 00:23:36,881 --> 00:23:37,951 هنوز نه 348 00:23:38,050 --> 00:23:40,758 مرا فرموده بود که صبحِ زود به سراغش روم 349 00:23:42,153 --> 00:23:44,383 آیا شاه امروز از اینجا می‌رود؟ 350 00:23:46,325 --> 00:23:48,214 بله، خود چنین فرموده است 351 00:23:48,326 --> 00:23:50,670 پریشان‌شبی بود 352 00:23:50,763 --> 00:23:53,585 آنجا که ما خفته بودیم باد دودهنج‌هامان را سرنگون کرنا 353 00:23:53,698 --> 00:23:57,999 و می‌گویند که از آسمان ناله‌های زار می‌آمده است و شیون‌های شگفتِ مرگ 354 00:23:58,103 --> 00:24:01,175 و پیشگویی‌هایی به آواهای ترسناک از غوغاهای سهمناک 355 00:24:01,273 --> 00:24:04,402 و ماجراهای پرآشوب که تخمشان به تازگی در زهدانِ زمانه‌ی فاجعه‌بار کاشته شده 356 00:24:04,510 --> 00:24:07,753 مرغی ناپیدا -نشان شب- همه شب فغان کرد و آورده‌اند که 357 00:24:07,846 --> 00:24:11,658 زمین نیز تب و لرز داشت - ناخوش شبی بود - 358 00:24:17,655 --> 00:24:20,420 !دیوانگی چه شاهکاری به بار آورده است 359 00:24:21,493 --> 00:24:23,837 كافرانه‌ترین جنایت دست به آستانِ مبارکِ خداوندگار برده 360 00:24:23,928 --> 00:24:26,602 و گوهر ِجانِ آستان را 361 00:24:26,698 --> 00:24:29,463 از آن ربوده است - چه می‌گویی؟ جان؟ - 362 00:24:29,568 --> 00:24:32,458 یعنی پادشاه؟ - خود به اتاق روید - 363 00:24:32,570 --> 00:24:34,823 و دیده بردوزید بر آن منظری که هر چشمِ بینا را کور می‌کند 364 00:24:34,861 --> 00:24:36,295 از من سخن گفتن می‌خواهید خود بنگرید 365 00:24:44,283 --> 00:24:48,766 !برخیزید! برخیزید !زنگ آژیر را بنوازید 366 00:24:49,655 --> 00:24:51,908 !جنایت! خیانت 367 00:24:52,023 --> 00:24:54,253 !بنکو و دانلبین 368 00:24:54,693 --> 00:24:59,108 ملکم! برخیزید! خوابِ ناز این شکلکِ مرگ را از خود دور کنید 369 00:24:59,198 --> 00:25:03,681 و مرگ را خود، بنگرید! برخیزید !برخیزید و سیمای قیامت را به چشم ببینید 370 00:25:03,803 --> 00:25:07,945 ملکم! دانلبین! چنان برخیزید که گویی از گور برخاسته‌اید و شبح‌وار گام بردارید 371 00:25:11,443 --> 00:25:14,003 !تا با این هول رویارو شوید 372 00:25:14,313 --> 00:25:17,260 چه شده است که بانگ شیپوری چنین هولناک خفتگانِ سرای را 373 00:25:17,348 --> 00:25:20,079 به یک‌جا فرا می‌خواند؟ بگویید - بانوی بزرگوار - 374 00:25:20,185 --> 00:25:23,587 چه بگویم که شما را تابِ شنیدنش باشد؟ 375 00:25:23,688 --> 00:25:26,760 بازگفتنش در گوش یک زن چه بسا او را بر جا از پا درآورد 376 00:25:26,858 --> 00:25:28,087 !بنکو 377 00:25:29,728 --> 00:25:33,130 !شهریارمان را کشته‌اند - وای، وای، چه؟ در سرای ما؟ - 378 00:25:33,231 --> 00:25:35,609 هولناک است، هرجا که باشد 379 00:25:36,535 --> 00:25:39,186 دافِ عزیز حرفت را پس بگیر 380 00:25:39,305 --> 00:25:41,353 و بگو که راست نبود 381 00:25:41,473 --> 00:25:44,238 چه خوش-روزگاری به سر برده بودم 382 00:25:44,343 --> 00:25:47,415 اگر ساعتی پیش از این ماجرا مُرده بودم زیرا از این دم 383 00:25:47,513 --> 00:25:51,723 دیگر چه سود از زیستن در این جهان فانی با مرگِ نکونامی و نیک‌مردی 384 00:25:51,816 --> 00:25:55,127 همه چیز دیگر جز بازیچه نیست جامِ زندگی به ته رسیده است 385 00:25:55,220 --> 00:25:57,780 و جز درد چه مانده است که این خُم‌خانه بدان بنازد 386 00:25:57,890 --> 00:26:01,019 پدرِ تاجدارتان را کشته‌اند - وای، به دست کدام کَس؟ - 387 00:26:01,726 --> 00:26:04,195 گویا نگهبانانِ خوابگاهش این کار را کرده‌اند 388 00:26:04,295 --> 00:26:06,969 دست‌ها و چهره‌هاشان همه آغشته به خون بود 389 00:26:07,065 --> 00:26:10,911 خنجرهاشان هم، که همچنان خون‌آلود بر بالین‌شان یافتیم 390 00:26:11,003 --> 00:26:14,883 مات و گیج بودند. جان چه کسی را !به چنین کسانی می‌شد سپرد 391 00:26:14,973 --> 00:26:18,068 با این همه، پشیمانم از خشمِ خویش که چرا ایشان را کُشتم 392 00:26:18,176 --> 00:26:20,042 چرا چنین کردی؟ 393 00:26:20,145 --> 00:26:23,604 چه کس را یارای آن است که در یک آن هم بر سرِ عقل باشد و هم حیران 394 00:26:23,715 --> 00:26:26,321 هم آرام و هم خشمگین، هم پای‌بندِ پیمان و هم بی‌طرف؟ 395 00:26:26,418 --> 00:26:29,217 یورشِ عشقِ خروشانم 396 00:26:29,320 --> 00:26:31,516 عقلِ درنگ‌کار را از میدان بدر کرد 397 00:26:31,623 --> 00:26:33,694 دانکن آنجا افتاده بود 398 00:26:33,791 --> 00:26:37,000 پوستِ سیمگونش آغشته به خونِ زرگون 399 00:26:37,095 --> 00:26:40,702 و زخم‌های دهان گشوده‌اش گویی هر یک دهانه‌ای بود برای فرورفتنِ تباهی در تن 400 00:26:40,798 --> 00:26:43,836 و آنک، قاتلانش، غلتی زده در رنگ‌های رنگرزی‌شان 401 00:26:43,935 --> 00:26:46,973 و خنجرهاشان بی‌شرمانه آغشته به خون و خوناب 402 00:26:47,071 --> 00:26:50,473 کیست که او را دلی پر مهر باشد و آن دل را دلیری نمودنِ مهرِ خویش 403 00:26:50,575 --> 00:26:54,910 و باز دست به کاری نزند 404 00:26:59,550 --> 00:27:01,109 تو اکنون هم پادشاهی 405 00:27:02,888 --> 00:27:06,165 هم سپهسالارِ کودور هم سپهسالارِ گلامز 406 00:27:06,258 --> 00:27:08,784 همگی، همچنان که آن زنانِ طالع‌گو نوید دادند 407 00:27:09,628 --> 00:27:12,780 اما مبادا که برای رسیدن به آن دست به پلیدترین کارها زده باشی 408 00:27:14,365 --> 00:27:17,881 اما گفتند که پادشاهی از تو به فرزندانت نخواهد رسید 409 00:27:18,003 --> 00:27:22,031 که من سردودمان و نیای شاهانِ بسیار خواهم بود 410 00:27:22,140 --> 00:27:24,746 و اگر از دهانشان سخنِ راست بدر می‌آید 411 00:27:26,210 --> 00:27:28,850 چنانکه گفته‌هاشان در حقِ تو چنین درخشان از کار درآمده است 412 00:27:30,281 --> 00:27:32,841 و اگر در حقِ تو نیکی کرده و حقایق را گفته‌اند 413 00:27:32,951 --> 00:27:35,420 چرا نوحه‌خوانِ سرنوشت من نیز نباشند 414 00:27:35,520 --> 00:27:37,955 و مرا امید نبخشند؟ 415 00:27:39,223 --> 00:27:41,203 !اما، بس است. دَم دَرکِش 416 00:27:41,326 --> 00:27:45,832 امشب خوانی شکوهمند گسترده‌ایم، سرورا درخواست می‌کنم که شما نیز به ما 417 00:27:45,930 --> 00:27:49,002 فرمان شما را ست، شهریارا که مرا وظیفه‌ی فرمانبرداری تا ابد 418 00:27:49,100 --> 00:27:51,376 سر بر خطِ فرمان نهاده است 419 00:27:51,470 --> 00:27:54,292 امروز پس از نیمروز قصدِ سواری دارید؟ - آری، خداوندگار مهربان - 420 00:27:55,740 --> 00:27:57,003 جشنِ ما را از یاد مبرید 421 00:27:57,108 --> 00:27:59,816 خداوندگارا، هرگز 422 00:28:09,220 --> 00:28:11,530 ترس از بنکو سخت در دل ماست 423 00:28:14,325 --> 00:28:16,601 در پادشاهی طبع او چیزی فرمانرواست 424 00:28:17,195 --> 00:28:19,414 که از آن می‌باید هراسید 425 00:28:20,431 --> 00:28:22,297 و آن دلیری بسیارِ اوست 426 00:28:22,400 --> 00:28:25,438 و با آن پُردلی وی را خِرَدی‌ست 427 00:28:25,536 --> 00:28:27,698 راهنمای دلیری او به کار کردنِ با پروا 428 00:28:27,805 --> 00:28:30,900 تنها از اوست که بیمی به دل دارم 429 00:28:31,010 --> 00:28:33,866 و فرشته‌ی نگهبانِ من سرکوفت‌خوارِ فرشته‌ی اوست 430 00:28:33,978 --> 00:28:36,584 چنان که می‌گویند فرشته‌ی مارک آنتونی در برابرِ فرشته قیصر بود 431 00:28:37,048 --> 00:28:40,507 هنگامی که آن خواهران نخست نامِ شاهی بر من نهادند 432 00:28:40,618 --> 00:28:43,383 بدیشان پرخاش کرد و ایشان را فرمود تا با او سخن گویند 433 00:28:43,488 --> 00:28:47,994 آنگاه آنان پیشگویانه وی را به نام پدرِ دودمانی از شاهان درود فرستادند 434 00:28:48,926 --> 00:28:51,361 بر سر من افسری نهادند بی‌بَر 435 00:28:51,463 --> 00:28:54,535 و در دستم دستواره‌ای سترون تا دستی که از تبار من نباشد 436 00:28:54,633 --> 00:28:57,728 آن را از چنگم بدر بَرَد پسری از من جانشین من نباشد 437 00:28:58,670 --> 00:29:01,708 اگر چنین باشد، پس من در راه فرزندان بنکو جان خویش را آلوده‌ام 438 00:29:01,806 --> 00:29:06,255 و خون دانکن نازنین را ریخته‌ام و زهر دژکامی به جام آسایش خویش 439 00:29:06,345 --> 00:29:11,283 تنها برای آنان است که گوهرِ جاویدِ جان خویش را به كفِ دشمنِ انسان سپرده‌ام؟ 440 00:29:11,383 --> 00:29:15,195 تا ایشان را به شاهی رسانم؟ تخمه‌ی بنکو را؟ 441 00:29:15,286 --> 00:29:19,587 تا چنین مبادا ای سرنوشت برخیز 442 00:29:19,690 --> 00:29:22,671 !و با من تا پای مرگ درآویز 443 00:29:36,775 --> 00:29:39,631 دیروز نبود که با هم گفت‌وگو کردیم؟ 444 00:29:39,745 --> 00:29:41,338 همچنان است که شهریار می‌فرمایند 445 00:29:41,446 --> 00:29:45,326 باری، در گفته‌های من درنگیدید؟ 446 00:29:46,250 --> 00:29:48,651 بدانید که این او بود که شما را چنان سیه‌روز می‌داشت 447 00:29:48,753 --> 00:29:51,996 و شما گناه آن را به پای مایِ بی‌گناه می‌نوشتید در آخرین گفت‌وگومان 448 00:29:52,090 --> 00:29:55,424 این نکته را بر شما باز نمودم نشان به نشان، که چگونه بازیچه‌ی دست 449 00:29:55,526 --> 00:29:58,473 و شما را زیر پا نهاده بودند و کدام ابزارها در کار بود و کدام دست 450 00:29:58,563 --> 00:30:01,271 و هزار چیز دیگر که هر سبک‌مغزِ کم‌خِرَدی نیز ناگزیر بگوید که 451 00:30:01,365 --> 00:30:04,369 «اینها همه کار بنکو بود» 452 00:30:04,470 --> 00:30:07,565 شما ما را از این آگاهیدید - چنین کردم و بیش از این - 453 00:30:07,672 --> 00:30:12,030 و بر سر همین نکته است که امروز گرد آمده‌ایم. آیا در نهادِ خویش 454 00:30:12,142 --> 00:30:15,840 چندان شکیب می‌بینید که از اینها همه درگذرید؟ 455 00:30:15,947 --> 00:30:19,884 آیا چنان انجیل‌پرستید که با این همه ستم 456 00:30:19,984 --> 00:30:24,285 این بزرگوار و فرزندانش را دعای خیر گویید؟ 457 00:30:24,387 --> 00:30:25,946 من مَردم 458 00:30:27,090 --> 00:30:29,912 های، در دفترِ آمار شما نیز مَرد بشمارید 459 00:30:30,027 --> 00:30:34,453 چنانکه سگان تازی و شکاری و دو-نژاد و بدنژاد و گرگ‌زاد 460 00:30:34,564 --> 00:30:38,569 نیز همه سگ به شمارند. اما در دفترِ بها 461 00:30:38,669 --> 00:30:43,220 حسابی دیگر است چُست و سست را پرهوش را، خانه‌ها و شکاری را 462 00:30:43,340 --> 00:30:47,607 و هر یکی را، بر حسبِ بهره‌ای که دستِ بخشنده‌ی طبیعت در نهادش 463 00:30:47,712 --> 00:30:51,717 نهاده است، در همان سیاهه‌ای که نام همگان را یکسان در آن می‌نویسند 464 00:30:51,815 --> 00:30:55,456 چیزی می‌افزایند همین‌گونه بر نام مردان 465 00:30:55,552 --> 00:30:58,886 و اما، اگر شما را نیز در دفترِ مردانگی جایی‌ست و نه پست‌ترین جا 466 00:30:58,989 --> 00:31:03,620 بگویید تا من با دلتان از کاری دم زنم که به انجام رساندنش 467 00:31:03,727 --> 00:31:06,890 دشمن‌تان را از میان برمی‌دارد 468 00:31:06,997 --> 00:31:09,637 و شما را در دل و جان ما می‌نشاند 469 00:31:09,734 --> 00:31:14,217 همان دشمنی که زندگانیش مایه‌ی ناخوشی ماست 470 00:31:15,472 --> 00:31:17,998 و مرگش سرمایه‌ی خوشی 471 00:31:18,109 --> 00:31:20,157 سرورا 472 00:31:21,412 --> 00:31:24,302 کژرفتاری‌ها و ستمگری‌های جهان چنان جانم را به لب رسانده 473 00:31:24,414 --> 00:31:28,476 که مرا از درافتادن با آن باکی نیست 474 00:31:28,585 --> 00:31:33,193 و من نیز از شوربختی‌ها چنان فرسوده‌ام و با بخت چنان دست به گریبان 475 00:31:33,290 --> 00:31:37,170 که آماده‌ام زندگی را در هر ماجرایی به خطر اندازم که یا بهبودش بخشم 476 00:31:38,995 --> 00:31:41,100 بدانید که بنکو دشمن شما بود 477 00:31:41,932 --> 00:31:44,310 چنین است - چنان‌که دشمنِ من نیز - 478 00:31:46,770 --> 00:31:49,046 و چنان دشمنِ جانی 479 00:31:49,139 --> 00:31:53,167 که هر دم از زندگانیش تیغی‌ست بر رگ من 480 00:31:54,044 --> 00:31:57,560 و گرچه مرا توانایی آن هست که به چنگال قدرت خویش او را از پیشِ چشم 481 00:31:57,682 --> 00:32:00,811 و اراده‌ی خویش را آشکارا بر این کار بگمارم اما پاسِ خاطرِ تنی چند را 482 00:32:00,917 --> 00:32:05,218 که دوستان من و اویند، چنین نمی‌بایدَم کرد که مهرشان را از کف نمی‌توانم داد 483 00:32:05,322 --> 00:32:09,418 بلکه بر مرگ همان کَس که خود از پایش درافکنده‌ام زاری می‌بایدَم کرد 484 00:32:09,527 --> 00:32:13,475 و از این‌روست که به یاری شما دل بسته‌ام 485 00:32:13,597 --> 00:32:16,635 تا به چند دلیل بی‌چون و چند کار را از چشم مردم پوشیده دارم 486 00:32:16,734 --> 00:32:20,318 خداوندگارا، گوش به فرمانم 487 00:32:21,905 --> 00:32:23,498 بنکو 488 00:32:26,544 --> 00:32:29,730 اگر روانت در طلبِ پرواز به بهشت است 489 00:32:29,847 --> 00:32:32,646 می‌باید هم امشب طلبکار شود 490 00:32:35,819 --> 00:32:41,690 کامروا گشتن اما به ناخرسندی یعنی همه چیز را دادن و هیچ نیافتن 491 00:32:42,994 --> 00:32:45,702 دل به مرگ سپردن به که نابود کردن 492 00:32:45,795 --> 00:32:48,890 و در لذتِ پر بیم به سر بردن 493 00:32:48,999 --> 00:32:52,492 خداوندگارا! چرا گوشه گرفته‌اید و با اندوه‌بارترین خیال‌ها همنشینید 494 00:32:52,602 --> 00:32:54,309 و به اندیشه‌هایی می‌پردازید که می‌باید با آنانی 495 00:32:54,352 --> 00:32:56,059 که به ایشان می‌پردازند از این جهان رفته باشند؟ 496 00:32:57,207 --> 00:33:00,336 آنچه را که هیچ چاره‌ای نباشد می‌باید از یاد برد آنچه باید بشود شده است 497 00:33:00,444 --> 00:33:04,381 ما مار را زخم زده‌ایم اما نکشته‌ایمَش 498 00:33:05,182 --> 00:33:07,230 آن زخم باز به هم برخواهد آمد و او باز همان خواهد بود که بود 499 00:33:07,350 --> 00:33:11,412 و همان دندان همچنان در کمینِ شرارتِ ناتوان‌مان خواهد نشست 500 00:33:12,189 --> 00:33:14,954 اما بند بندِ هستی از هم گسسته باد !و هر دو جهان در هم شکسته باد 501 00:33:15,059 --> 00:33:18,154 تا چند نان خوردن با هراس و خفتن با عذابِ این رؤیاهای شوم 502 00:33:18,262 --> 00:33:21,357 که شبانگاه می‌لرزانندمان پیوستن به کاروان رفتگان 503 00:33:21,464 --> 00:33:25,128 و به آنان که در طلبِ آسودگی خویش به مُلکِ آسایش روانه‌شان کردیم 504 00:33:25,235 --> 00:33:26,851 شکنجه‌ی جان در آسیمگیِ بی‌پایان دانکن در گور خویش 505 00:33:26,877 --> 00:33:28,345 خفته است! چه خوش خوابی از پی تبِ پرتابِ زندگی 506 00:33:28,439 --> 00:33:32,194 خیانت آنچه می‌توانست کرد دیگر نه پولاد در وی کارگر است 507 00:33:32,309 --> 00:33:35,347 نه زهر، نه بدخواهی خودی نه لشکرِ بیگانه. هیچ چیز 508 00:33:35,445 --> 00:33:37,971 آرام باش، خداوندگار من این چهره‌ی دژم را خرم کن 509 00:33:38,082 --> 00:33:40,244 امشب را در میان میهمانان خویش خندان و خوشرو باش 510 00:33:40,350 --> 00:33:43,115 چنین خواهم بود، دلبندم اما تو نیز همچنین پاش 511 00:33:44,554 --> 00:33:46,898 بنکو را از نظر دور مدار 512 00:33:47,324 --> 00:33:50,840 او را به چشم و زبان بسیار ارج گذار در این روزگارِ خطرخیز 513 00:33:50,960 --> 00:33:54,362 می‌باید در این جوی‌های چاپلوسی گَرد از رخسارِ شرفِ خویش شست 514 00:33:54,464 --> 00:33:58,128 و چهره‌ها را نقاب دل‌ها کرد تا پوشیده مانند 515 00:33:58,234 --> 00:34:01,215 از این اندیشه‌ها دست بردار - آه، همسر عزیزم، سرم کژدم‌زار است - 516 00:34:01,304 --> 00:34:04,467 می‌دانی که بنکو و پسرش فلیانس زنده‌اند 517 00:34:04,574 --> 00:34:07,373 اما طبیعت که ایشان را سندِ جاودانگی !نداده است 518 00:34:08,179 --> 00:34:11,638 اما تا به چنگِ مای‌اند امیدوار باید بود 519 00:34:12,415 --> 00:34:15,942 پس غم مدار که پیش از آنکه رنجره‌ی پولک‌بال 520 00:34:16,052 --> 00:34:18,089 به ندای خدای سیه‌کارِ جاودان زنگوله‌ی خمیازه‌کشِ شب را 521 00:34:18,189 --> 00:34:21,113 با زنجیره‌ی خواب‌آور آوایش به صدا درآورد کاری کرده خواهد شد 522 00:34:21,224 --> 00:34:24,057 که دل‌ها را بلرزاند - چه خواهد شد؟ - 523 00:34:24,160 --> 00:34:26,356 در پی دانستنش مباش 524 00:34:26,464 --> 00:34:30,583 نازنین که چون کرده شد بر آن آفرین گویی 525 00:34:32,502 --> 00:34:34,368 بیا، ای شبِ دیده‌دوز 526 00:34:34,472 --> 00:34:38,136 و با دستانِ ناپیدای خون‌آلودت 527 00:34:39,909 --> 00:34:43,220 از هم بگسل آن رشته‌ی بزرگ زندگی را !که هراسانم می‌دارد 528 00:34:45,315 --> 00:34:47,113 روشنایی تیرگی می‌گیرد 529 00:34:48,219 --> 00:34:51,132 و زاغ به سوی بیشه‌ی زاغستان بال می‌کشد 530 00:34:52,322 --> 00:34:55,030 نیک‌سرشتان روز از توش و توان رفته فرو می‌خسبند 531 00:34:55,125 --> 00:34:58,038 و آنگاه سیه‌کارانِ شب از پی شکارهای خویش برمی‌خیزند 532 00:34:58,129 --> 00:35:01,053 از سخنانم در شگفتی اما آرام باش 533 00:35:03,334 --> 00:35:06,634 آنچه پایه‌اش بر شر است به شر نیرو می‌گیرد 534 00:35:06,737 --> 00:35:08,899 پس، خواهش می‌کنم، با من بیا 535 00:35:13,910 --> 00:35:17,517 هر یک پایگاهِ خویش را می‌دانید - بنشینید - 536 00:35:17,614 --> 00:35:21,221 بر مهتر و کھترتان از دل، درود ما خود در میان جمع می‌نشینیم 537 00:35:21,317 --> 00:35:23,991 تا فروتنانه میزبانی کرده باشیم اما بانوی میزبان بر جایگاه شاهانه‌ی 538 00:35:24,087 --> 00:35:27,159 و به هنگام از وی خوشامد خواهیم طلبید 539 00:35:27,257 --> 00:35:30,750 سرورم، از جانب من دوستان را همگی خوشامد گویید که دلم ایشان را خوشامد 540 00:35:33,197 --> 00:35:37,020 ببین که ایشان تو را در پاسخ از دل سپاس می‌گویند. هر دو سوی میز برابر 541 00:35:37,134 --> 00:35:39,899 من اینجا در میانه می‌نشینم از گفت و خَنْد هیچ فروگذار مکنید 542 00:35:40,004 --> 00:35:42,496 بر گرد میز به زودی پیمانه‌ای می‌باید زد 543 00:35:42,605 --> 00:35:46,246 رویت خونین است - آری، خون بنکوست - 544 00:35:49,914 --> 00:35:54,124 بر روی تو بهتر تا در توی او کارَش را ساختی؟ 545 00:35:54,217 --> 00:35:56,686 گلویش را بریدم این از او 546 00:35:56,787 --> 00:35:59,097 !آفرین بر بهترینِ گلوبُران 547 00:35:59,189 --> 00:36:01,260 اما چه خوب آن کَس که با فلیانس همین کرده باشد 548 00:36:01,357 --> 00:36:03,223 اگر تو کرده باشی خوب‌ترینی 549 00:36:03,327 --> 00:36:04,795 ای خداوندگارِ عالم 550 00:36:05,862 --> 00:36:07,728 قلیانس گریخت 551 00:36:12,602 --> 00:36:14,832 وه که باز آن بلا به جانم می‌تازد 552 00:36:15,939 --> 00:36:19,034 اگر چنین نمی‌شد چه درست می‌بودم صاف همچو مرمر، سخت همچو خارا 553 00:36:19,142 --> 00:36:23,113 رها همچو هوا. اما اکنون درگیرم اسیرم، به کُند و زنجیرم 554 00:36:23,214 --> 00:36:26,468 در بند شک‌ها و ترس‌های خیره‌رو از جانب بنکو که جای نگرانی نیست؟ 555 00:36:26,584 --> 00:36:29,076 نه، خداوندگار مهربان او بی‌هیچ جای نگرانی در چاله‌ای افتاده 556 00:36:29,185 --> 00:36:33,247 با بیست زخمِ کاری بر سرش که کمترینش مرگ آور است 557 00:36:33,357 --> 00:36:35,246 برای این کار سپاس‌گزارم 558 00:36:36,627 --> 00:36:39,927 افعی بزرگ به خاک افتاد اما بچه ماری که گریخت 559 00:36:40,029 --> 00:36:44,637 اگرچه هنوز دندان برنیاورده روزی بنا به طبیعت خویش زهر به بار خواهد 560 00:36:44,734 --> 00:36:47,806 اکنون برو فردا باز هم با هم سخن خواهیم گفت 561 00:36:47,904 --> 00:36:51,306 میهمانان که به خورش‌فروشی نیامده‌اند میهمانان را پیوسته خوشامد می‌باید گفت 562 00:36:51,407 --> 00:36:54,809 میهمانی بی‌خوشامد که میهمانی نیست در خانه‌ى خود خوراک خوردن بهتر تا 563 00:36:54,912 --> 00:36:58,428 به میهمانی‌ای که در آن آداب چاشنیِ کباب نباشد بی‌آداب مجلس را رنگ و آب نباشد 564 00:36:58,549 --> 00:37:00,563 !ای یادآورِ شیرین سخن 565 00:37:00,684 --> 00:37:04,564 باری، خوش گوار بادا سور !با اشتهای خوش و تندرستی 566 00:37:07,224 --> 00:37:11,013 اگر بنکوی نازنینمان نیز در میان‌مان می‌بود از بزرگان کشور در جمع‌مان 567 00:37:11,127 --> 00:37:15,155 دلم می‌خواهد نبودنش را به حسابِ نامهربانی‌اش بگذارم تا رویدادی ناگوار 568 00:37:15,265 --> 00:37:17,973 سرورا، علتِ غیبت بدقولی اوست 569 00:37:18,067 --> 00:37:21,162 شهریار ما را به همنشینی خود سرفراز نمی‌کنند؟ 570 00:37:21,272 --> 00:37:23,491 سر میز جایی نیست - سرورا، اینجا یک جای خالی هست - 571 00:37:23,607 --> 00:37:25,860 کجا؟ - اینجا، خداوندگارا - 572 00:37:30,079 --> 00:37:32,150 از چه پریشان‌خاطرید؟ 573 00:37:32,249 --> 00:37:35,879 این کار کدامتان است؟ - کدام كار، خداوندگار مهربان؟ - 574 00:37:37,154 --> 00:37:42,115 مگو که این کار کارِ من است كاكُلِ خونینت را برایم مجُنبان 575 00:37:42,559 --> 00:37:44,027 آقایان، برخیزید شهریار ناخوش است 576 00:37:44,127 --> 00:37:49,190 بنشینید، دوستان ارجمند. دمی دیگر به خود می‌آید. مگر تو مرد نیستی؟ 577 00:37:49,299 --> 00:37:52,815 هستم و آن هم چگونه مَردی که چشم بر چنان چیزی تواند دوخت که حتی ابلیس هم 578 00:37:52,937 --> 00:37:56,123 !های، چه یاوه‌هایی !این نقش خیال از ترسِ توست 579 00:37:56,239 --> 00:38:00,176 این همان خنجر در هوا نقش بسته‌ای ست که می‌گفتی تو را به سوی دانکن راند 580 00:38:00,277 --> 00:38:03,372 این ترس و لرزها که هیچ به ترسِ راستین نمی‌مانند از آن قصه‌های‌ اند که زَنَکی 581 00:38:03,479 --> 00:38:06,972 در زمستان پای اجاق برای مادربزرگش حکایت کند و او هم آن را باور دارد 582 00:38:07,084 --> 00:38:11,203 این شکلک‌ها چیست که می‌سازی؟ اکنون که کار تمام است چرا به این کرسی 583 00:38:11,322 --> 00:38:13,450 خدای را، بنگر 584 00:38:14,324 --> 00:38:15,394 !ببین 585 00:38:15,959 --> 00:38:18,758 هان! چه می‌گویی؟ 586 00:38:21,497 --> 00:38:24,990 من چه توانم کرد که تو نه سر توانی جنباند و نه سخن توانی گفت؟ 587 00:38:25,102 --> 00:38:28,595 اگر بنا باشد که گورخانه‌ها و گورها به خاک سپردگانشان را پس فرستند 588 00:38:28,705 --> 00:38:31,083 !چینه‌دانِ مرغانِ هوا گورستان‌مان باد 589 00:38:31,174 --> 00:38:32,733 دیوانگی‌ات مردانگی‌ات را پاک برده است 590 00:38:43,687 --> 00:38:45,394 اگر این منم که اینجایم 591 00:38:46,357 --> 00:38:48,849 او را دیدم - !وه که شرم‌آور است - 592 00:38:51,362 --> 00:38:55,458 چه خون‌ها که نمی‌ریختند پیش از این در روزگارِ دیرین 593 00:38:55,565 --> 00:38:58,637 پیش از آن که رسم انسانیت مردمان را خوی انسانی بخشد 594 00:39:00,037 --> 00:39:04,065 و از آن پس نیز چه جنایت‌ها که نکرده‌اند چه جنایت‌ها که گوش را تابِ 595 00:39:04,174 --> 00:39:06,222 روزگاری بود 596 00:39:06,342 --> 00:39:09,175 که چون مغز کسی را می‌کوفتند مرد می‌مُرد و بس 597 00:39:09,279 --> 00:39:11,532 اما امروز باز برمی‌خیزند 598 00:39:11,649 --> 00:39:15,677 با بیست زخم کاری بر تارکِ سر و ما را از جا می‌پرانند 599 00:39:15,785 --> 00:39:18,459 !این شگفت‌تر از آن جنایت 600 00:39:18,554 --> 00:39:21,831 خداوندگار ارجمند، دوستان بلندپایگاهتان جای شما را در میان خود خالی می‌بینند 601 00:39:31,769 --> 00:39:33,248 آه، از یاد برده بودم 602 00:39:38,242 --> 00:39:40,802 دوستان ارجمندم، حیرت مکنید 603 00:39:41,879 --> 00:39:45,304 من دچار ناخوشی‌ای شگفتم که نزدیکانم از آن آگاهند و می‌دانند که چیزی نیست 604 00:39:45,415 --> 00:39:48,146 !بفرمایید، همگی را شادی و تندرستی باد من نیز نشستم 605 00:39:48,252 --> 00:39:50,448 پیمانه‌ای دهیدم لبالب 606 00:39:52,355 --> 00:39:54,915 این را به شادی همه مجلسیان می‌نوشم 607 00:39:56,192 --> 00:39:58,900 و به شادی دوست عزیزمان بنکو که در میانِ ما نیست 608 00:40:00,129 --> 00:40:03,463 !و جایش خالی ست می‌نوشم به شادی او و همگان 609 00:40:03,567 --> 00:40:05,012 !و بنوشیم همگی به شادی هم 610 00:40:05,769 --> 00:40:07,567 !بفرمانیم. نوش بادا، نوش 611 00:40:10,207 --> 00:40:11,470 !برو 612 00:40:13,077 --> 00:40:14,852 از برابر چشمم دور شو 613 00:40:14,944 --> 00:40:17,413 !خاکت نهان كند 614 00:40:17,514 --> 00:40:20,700 استخوانت پوک است خونت سرد 615 00:40:20,817 --> 00:40:24,754 و آن چشمانِ خیره تهی از هر معنا 616 00:40:26,189 --> 00:40:28,294 همنشینان عزیز، گمان نکنید که اینها چیزی ست 617 00:40:28,392 --> 00:40:30,520 نه، هیچ چیز نیست جز عیش بر هم زنِ امشب 618 00:40:30,627 --> 00:40:35,531 در دلیری نه کم از هیچ دلاورم. پیش آی چون خرسِ کلان‌پیکرِ روسی 619 00:40:35,632 --> 00:40:39,580 چون کرگدن زره‌پوش، چون ببر مازندران به هر شکل که خواهی باش، جز این 620 00:40:39,702 --> 00:40:43,616 تا ببینی که پی‌های استوارِ مرا هیچ چیز نمی‌تواند لرزاند 621 00:40:43,707 --> 00:40:47,940 یا باز زندگی از سر گیر و با شمشیر در بیابان با من به میدان درآ 622 00:40:48,044 --> 00:40:52,789 اگر لرزشی در من دیدی پهلوان-پنبه‌ام بنام 623 00:40:52,882 --> 00:40:55,442 !دور شو، سایه‌ی ترسناک 624 00:40:55,552 --> 00:40:58,021 !مسخره‌ی پوچ، دور 625 00:41:07,430 --> 00:41:08,534 های 626 00:41:10,567 --> 00:41:13,059 همین که می‌رود دوباره مَرد می‌شوم خواهش می‌کنم، باز هم بنشینید 627 00:41:13,169 --> 00:41:16,480 عیشمان را تباه کردی مجلس شیرین‌مان را بر هم زدی 628 00:41:18,274 --> 00:41:21,767 چگونه تواند بود که چنین چیزهایی باشد و چون ابرِ تابستانی ناگهان ما را فروگیرد 629 00:41:21,879 --> 00:41:25,668 و در حیرت فرو نبرد؟ از شما در شگفتم و هم از حال خویش 630 00:41:25,782 --> 00:41:29,298 که از دیدن چنین منظری چگونه رنگ از رُخانِ من از ترس می‌‌پرد 631 00:41:29,419 --> 00:41:32,571 اما سرخی گونه‌های شما همچنان برجاست 632 00:41:32,689 --> 00:41:35,613 خداوندگارا، کدام منظر؟ - از این پریشان‌حال‌تر می‌شود - 633 00:41:35,725 --> 00:41:39,821 هم اکنون شب‌بخیر. پایبندِ ترتیبِ رفتن مباشید و هرچه زودتر بروید 634 00:41:39,929 --> 00:41:42,728 شب به خیر !شهریار به سلامت‌تر باد 635 00:41:42,832 --> 00:41:44,539 شب همگی به خیر و خوشی 636 00:41:45,535 --> 00:41:47,970 خون می‌طلبد 637 00:41:48,805 --> 00:41:50,637 می‌گویند خون خون می‌طلبد 638 00:41:52,142 --> 00:41:55,089 آورده‌اند که سنگ از جای غلتیده و درخت به زبان آمده 639 00:41:55,179 --> 00:41:59,628 و فال‌زنان از پرواز زاغ و زاغچه و کلاغ 640 00:41:59,749 --> 00:42:03,322 پرده از نهفته‌ترین رازِ مردِ خونی برگرفته‌اند 641 00:42:04,654 --> 00:42:06,452 چه پاسی ست از شب؟ 642 00:42:06,557 --> 00:42:09,527 پاسِ گیر و دارِ شب با روز که ندانی کدام است و کدام 643 00:42:10,660 --> 00:42:13,903 این را چه می‌گویی که مکداف از آمدن به میهمانی شاهانه‌ی ما سر باز زده است؟ 644 00:42:13,997 --> 00:42:17,365 کسی را برای خبرگیری از او فرستاده‌اید؟ 645 00:42:17,467 --> 00:42:21,222 کسی را هم خواهم فرستاد در خانه‌ی هیچ‌یک‌شان نیست که خبرچینی نداشته 646 00:42:21,337 --> 00:42:24,762 فردا به سروقتِ خواهران جادو خواهم رفت بامدادِ پگاه 647 00:42:24,874 --> 00:42:28,037 می‌باید بیش از این با من بگویند زیرا دیگر سرِ آن دارم که 648 00:42:28,912 --> 00:42:31,768 از بدترین راه بدترین چیزها را بشنوم در برابر خواسته‌ی من 649 00:42:31,882 --> 00:42:34,852 هیچ سدی نمی‌باید بر جا بماند چنان خود را در دریای خون کشانده‌ام 650 00:42:34,952 --> 00:42:39,253 که واپس کشیدنم همان اندازه جان‌فرساست که پیش خزیدنم 651 00:42:39,355 --> 00:42:42,393 مرا چیزهایی شگفت در سر است که بی‌هیچ درنگ 652 00:42:42,492 --> 00:42:45,075 در کارشان می‌باید به سَرچنگ درآیند و در کار آیند 653 00:42:45,194 --> 00:42:47,868 تو را مایه‌ی خوشی همه‌ی جان‌ها کم است خواب 654 00:42:51,902 --> 00:42:54,007 بیا، برویم تا بخُسبیم 655 00:42:55,872 --> 00:42:59,684 ترسِ شگفت و وهم‌آفرینِ من ترسِ مردِ ناآزموده‌ای ست که می‌باید 656 00:43:01,244 --> 00:43:03,952 ما هنوز تازه‌کاریم 657 00:43:22,899 --> 00:43:24,515 !عجوزگانِ پنهانکارِ سیه‌کارِ نیم‌شب 658 00:43:26,469 --> 00:43:29,678 در چه کارید؟ 659 00:43:33,409 --> 00:43:35,082 کاری که نامی‌ش نیست 660 00:43:35,177 --> 00:43:39,273 شما را به همان پیشه‌ای که در پیش دارید و من از چند و چونِ آن هیچ نمی‌دانم 661 00:43:39,382 --> 00:43:43,740 که مرا پاسخ گویید: گرفتم که بر سرِ آن بادها را به هم بربستید و بر سینه‌ی 662 00:43:43,854 --> 00:43:46,676 گرفتم کشت‌های گندم نارسیده را فروخواباندید و درختان را سرنگون 663 00:43:46,789 --> 00:43:49,520 گرفتم دژها را بر سر پاسدارانشان فرو ریختید 664 00:43:49,625 --> 00:43:52,094 که نابودی نیز خود به فریاد آید :به آنچه می‌گویم، پاسخ گویید 665 00:43:52,194 --> 00:43:54,140 بگو - بپرس - 666 00:43:54,230 --> 00:43:55,607 پاسخ خواهیم گفت 667 00:43:55,699 --> 00:43:58,009 از زبان ما می‌خواهی شنید یا از زبان استادان‌مان؟ 668 00:43:58,100 --> 00:44:02,435 ایشان را فراخوانید تا ببینمشان - خونِ ماده گرازی را که 9 توله‌ی خود - 669 00:44:02,539 --> 00:44:07,284 را خورده است بریزید و با عصاره‌ی چوبه‌ی دارِ قاتل بیامیزید 670 00:44:07,377 --> 00:44:10,392 از زیر یا زِبَر، بیا و زبردستی‌های خود را بنما 671 00:44:10,514 --> 00:44:14,337 ...بگو، ای نیروهای ناشناس - او اندیشه‌های تو را می‌داند - 672 00:44:14,450 --> 00:44:19,138 به سخنش گوش فرا ده، اما هیچ مگو - مکبث! بترس از سپهسالارِ فایف - 673 00:44:19,255 --> 00:44:22,134 بترس از مکداف - مرا رها کنید. بس است - 674 00:44:22,224 --> 00:44:26,639 هرچه هستی، از هشدارت سپاسگزارم أما كلمه‌ای دیگر 675 00:44:26,729 --> 00:44:30,700 و فرمانبر کسی نیست. اما یکی دیگر هست تواناتر از این 676 00:44:30,800 --> 00:44:34,771 !مکبث! مکبث! مکبث - كاش سه گوش می‌داشتم - 677 00:44:34,870 --> 00:44:38,329 :خون‌ریز باش و بی‌باک و آهنین‌عزم پر نیروی بشری خنده زن 678 00:44:38,442 --> 00:44:41,264 زیرا هیچکس که از زهدان زنی زاده شده باشد مکبث را آسیبی نتواند رساند 679 00:44:41,377 --> 00:44:44,415 دلیر باش چون شیر؛ گردن‌فراز باش و در دل مدار 680 00:44:44,514 --> 00:44:47,495 هیچ آزارِ این و رنجشِ آن را و اینکه اینجا و آنجا برای سرنگون کردنت 681 00:44:47,617 --> 00:44:51,497 مکبث هرگز روی شکست نخواهد دید مگر آن روز که جنگل بزرگ بِرنام 682 00:44:51,587 --> 00:44:54,921 از فراز تپه‌ی دانسینین روی بدو آورد 683 00:45:01,130 --> 00:45:02,837 که هرگز چنین نخواهد شد 684 00:45:04,834 --> 00:45:07,178 کدام کَس جنگل را به فرمان در تواند آورد 685 00:45:08,404 --> 00:45:12,375 و درخت را فرمان تواند داد که ریشه‌ی در خاک فروبسته‌ی خویش را بَرکند؟ 686 00:45:13,242 --> 00:45:15,074 !چه خوش‌فالی! چه خوش 687 00:45:15,177 --> 00:45:18,841 مکبثِ بلندپایگاهِ ما پیمانه‌ی عمرش به سر آید 688 00:45:18,949 --> 00:45:21,930 و جان به جان‌ستان بسپارد 689 00:45:23,819 --> 00:45:26,527 اما دلم همچنان برای دانستن یک چیز می‌تپد 690 00:45:26,622 --> 00:45:29,455 بگویید با من :شما که این همه می‌دانید 691 00:45:29,559 --> 00:45:32,711 آیا فرزندان بنکو هرگز بر این پادشاهی فرمانروایی خواهند کرد؟ 692 00:45:32,829 --> 00:45:38,063 بیش از این مخواه که بدانی - دانستنش خشنودم می‌کند: اگر نگویید - 693 00:45:38,167 --> 00:45:42,525 نفرین ابدی بر شما باد! بگویید - !نشان دهید - 694 00:45:42,639 --> 00:45:48,419 برابر چشمش دارید و دلش را بیازارید سایه‌آسا پیش آیید و بگذرید 695 00:45:54,717 --> 00:45:58,142 :سخت به روح بنکو می‌مانی 696 00:45:59,922 --> 00:46:03,529 فرو شو! تاج‌ات بر تخم چشمم داغ می‌نهد 697 00:46:03,627 --> 00:46:09,020 كاكل‌ات، ای تاجدارِ دومین به كاكل نخستین می‌ماند 698 00:46:09,132 --> 00:46:13,490 سومین نیز همچو پیشین پتیاره‌های پلید! این چی‌ست که 699 00:46:13,602 --> 00:46:17,027 چهارمین؟ ای چشم‌ها !از چشم خانه برآیید 700 00:46:17,139 --> 00:46:21,235 یعنی که این صف تا روز قیامت دنباله دارد؟ 701 00:46:21,344 --> 00:46:25,042 هفتمین؟ بس است، دیگر نمی‌خواهم دید. و با این همه 702 00:46:25,147 --> 00:46:28,128 آینه‌ای بر دست که بسیاری دیگر را به من نشان می‌دهد 703 00:46:28,217 --> 00:46:31,619 هر یکی را گوی دوتویه و دستواره‌ی سه‌پاره‌ی شاهی در دست 704 00:46:31,720 --> 00:46:34,599 !چه دیدار هولناکی و اکنون می‌بینم که راست است 705 00:46:34,690 --> 00:46:39,105 زیرا بنکوی خونین‌کاكل به خنده با من 706 00:46:39,195 --> 00:46:41,994 بدیشان اشارت می‌کند 707 00:46:47,704 --> 00:46:49,388 شهریار چه فرمایشی دارند؟ 708 00:46:51,574 --> 00:46:54,521 خداوندگارا - خواهرانِ جادو را ندیدی؟ - 709 00:46:55,177 --> 00:46:56,315 نه، خداوندگارا 710 00:46:57,314 --> 00:46:59,112 از کنار تو نگذشتند؟ 711 00:47:00,382 --> 00:47:02,180 به راستی نه، خداوندگارا 712 00:47:10,827 --> 00:47:13,558 سوزان باد هوایی که ایشان بر آن سوارند 713 00:47:14,597 --> 00:47:17,362 !و به نفرین آنان که بدیشان پشت‌گرم اند 714 00:47:18,734 --> 00:47:22,011 صدای پای اسب به گوشم رسید که آمده است؟ 715 00:47:22,104 --> 00:47:25,199 خداوندگارا، دو یا سه تن که خبر آورده‌اند 716 00:47:25,307 --> 00:47:27,913 مکداف به انگلستان گریخته است 717 00:47:30,980 --> 00:47:32,687 به انگلستان گریخته است؟ 718 00:47:32,782 --> 00:47:34,580 آری، خداوندگارا 719 00:47:42,559 --> 00:47:43,754 ای زمان 720 00:47:45,762 --> 00:47:48,163 تو بر هنرنمایی‌های هولناکم پیشی می‌گیری 721 00:47:49,165 --> 00:47:52,237 بر دژ مکداف شبیخون خواهم برد و سپهسالارِ فایف را فرو خواهم گرفت 722 00:47:52,334 --> 00:47:55,429 و همسر و کودکانش را و هر نگون‌بختی که از تخمه‌ی اوست 723 00:47:55,539 --> 00:48:00,625 به دم تیغ خواهم سپرد 724 00:48:02,545 --> 00:48:04,775 دیوانه‌وار لاف نباید زد 725 00:48:05,682 --> 00:48:08,868 این کار را کرد باید پیش از آنکه عزم به سردی گراید 726 00:48:15,324 --> 00:48:17,270 من دو شب همراهِ شما بیدار مانده‌ام و او را پاییده‌ام 727 00:48:17,359 --> 00:48:20,033 اما در گزارش شما هیچ حقیقتی نمی‌بینم 728 00:48:20,129 --> 00:48:22,234 کِی بود آخرین باری که به راه افتاد؟ 729 00:48:22,332 --> 00:48:26,474 از زمانی که شهریار به میدان جنگ رفته است، دیده‌ام که از بستر پرمی‌خیزد 730 00:48:26,569 --> 00:48:30,904 بالاپوش‌اش را به دوش می‌افکند درِ گنجه‌اش را باز می‌کند 731 00:48:31,007 --> 00:48:35,945 کاغذی برمی‌دارد و تا می‌زند و بر روی آن چیزی می‌نویسد و می‌خواند و سپس 732 00:48:36,045 --> 00:48:41,097 و دوباره به بستر بازمی‌گردد. و این‌ها همه را در حالی می‌کند که در خواب ژرف است 733 00:48:41,217 --> 00:48:44,642 شگرف-آشوبی ست در مزاج ...هم از خواب بهره‌ور بودن 734 00:48:44,754 --> 00:48:48,247 !و هم کارهای بیداری کردن در این جنب و جوشِ خواب‌آلوده 735 00:48:48,357 --> 00:48:51,816 جز راه رفتن و کارهای دیگر 736 00:48:51,927 --> 00:48:54,806 هیچ شنیده‌ای گهگاه چیزی بگوید؟ 737 00:48:54,897 --> 00:48:57,901 قربان، سخنانی می‌گوید که نمی‌خواهم پشت سرش بازگو کنم 738 00:48:58,000 --> 00:49:01,334 به من می‌توانید گفت و بسیار هم به جا ست 739 00:49:02,439 --> 00:49:04,453 تا شاهدی در میان نباشد که بگوید درست می‌گویم 740 00:49:05,442 --> 00:49:08,264 نه به شما خواهم گفت نه به هیچکسِ دیگر 741 00:49:08,377 --> 00:49:11,176 !های، دارد می‌آید 742 00:49:11,680 --> 00:49:15,856 همان کارها را می‌کند به جان خودم در خواب ژرف است 743 00:49:17,687 --> 00:49:19,906 شمع را از کجا آورده؟ 744 00:49:20,022 --> 00:49:24,630 به دستور او همیشه شمع در کنارش هست 745 00:49:25,327 --> 00:49:29,025 می‌بینی، چشم‌هایش باز است - اما حسِ بینایی‌شان بسته - 746 00:49:29,132 --> 00:49:32,261 این چه کاری ست که می‌کند؟ ببین، دست‌هایش را چگونه به هم می‌ساید 747 00:49:32,369 --> 00:49:36,522 همیشه همین کار را می‌کند گویی دست‌هایش را می‌شوید 748 00:49:36,639 --> 00:49:40,337 دیده‌ام که یک ربع ساعت همین کار را می‌کند 749 00:49:41,210 --> 00:49:43,315 هنوز یک لکه‌ی دیگر 750 00:49:43,947 --> 00:49:47,759 !گوش دار، حرف می‌زند حرف‌هایش را باید یادداشت کنم 751 00:49:50,519 --> 00:49:52,920 !گم شو، لکه‌ی لعنتی 752 00:49:54,857 --> 00:49:57,656 یک، دو 753 00:49:59,495 --> 00:50:03,944 وقت کار است !دوزخ چه دردناک است 754 00:50:05,000 --> 00:50:08,698 اُف بر تو! سرور من. سرباز و ترس؟ ما را چه ترسی است از اینکه کسی 755 00:50:08,804 --> 00:50:12,081 هنگامی که هیچکس را قدرت بازخواست از ما نباشد؟ 756 00:50:14,710 --> 00:50:17,236 اما کِه گمان می‌کرد که این همه خون 757 00:50:17,347 --> 00:50:20,146 در تنِ پیرمرد باشد؟ - می‌شنوی؟ می‌شنوی؟ - 758 00:50:23,252 --> 00:50:25,744 سپهسالارِ فایف زنی داشت 759 00:50:27,724 --> 00:50:31,092 اکنون کجاست؟ 760 00:50:34,897 --> 00:50:37,992 یعنی که این دست‌ها هرگز پاک نخواهد شد؟ 761 00:50:40,704 --> 00:50:44,368 بس است، سرور من، پس است با این ترس و وحشت همه چیز را خراب 762 00:50:44,474 --> 00:50:47,455 برو، برو. تو از چیزی خبردار شده‌ای که نباید 763 00:50:47,577 --> 00:50:51,787 چیزهایی گفت که نمی‌بایست خدا داند که چه‌ها می‌داند 764 00:50:54,617 --> 00:50:55,937 باز 765 00:50:56,985 --> 00:50:59,147 بوی خون هست 766 00:51:00,924 --> 00:51:04,053 همه‌ی عطرهای عربستان 767 00:51:04,159 --> 00:51:06,924 بوی چسبیده به این دستِ کوچک را نخواهد برد 768 00:51:08,832 --> 00:51:12,530 !چه آهی! چه دلِ پُردردی 769 00:51:13,469 --> 00:51:17,076 جاہ و جلالِ چنان تنی را به بهای داشتنِ چنین دلی در سینه هرگز 770 00:51:17,172 --> 00:51:19,903 البته، البته، البته - از خدا همین را بخواهید، آقا - 771 00:51:20,009 --> 00:51:23,502 این دردی ست که درمان اش از من ساخته نیست. اما من می‌شناسم کسانی را 772 00:51:23,612 --> 00:51:27,458 که در خواب راه می‌رفته‌اند و در بستر به پاکی چشم از جهان بسته‌اند 773 00:51:29,885 --> 00:51:32,684 دست‌هایت را بشوی بالاپوش‌ات را بپوش 774 00:51:33,857 --> 00:51:35,723 باز می‌گویم 775 00:51:35,824 --> 00:51:39,590 بنکو در خاک خفته است از گور به بیرون نمی‌تواند آمد 776 00:51:41,597 --> 00:51:43,725 به بستر رویم، به بستر 777 00:51:44,634 --> 00:51:49,720 بر در دروازه می‌کوبند. بیا، بیا، بیا دست‌ات را به من بده 778 00:51:49,839 --> 00:51:52,968 کارِ شده را ناشده نتوان کرد 779 00:51:53,075 --> 00:51:57,342 به بستر. به بستر. به بستر 780 00:52:03,852 --> 00:52:05,627 زمزمه‌های ناشایستی بر زبان‌ها ست 781 00:52:05,722 --> 00:52:08,305 کارهای ناهنجار دردسرهای ناهنجار می‌زاید 782 00:52:08,424 --> 00:52:11,883 سرهای آلایش‌ناک رازهای خود را در گوشِ کرِ بالش‌هاشان فرو می‌خوانند 783 00:52:11,994 --> 00:52:14,907 او را به کشیش بیشتر نیاز است تا به پزشک 784 00:52:14,997 --> 00:52:17,830 چیزی دم دست‌اش نباشد که بتواند به خود آسیب رساند 785 00:52:17,934 --> 00:52:20,972 با این همه چشم از او برمدارید پس، شب به خیر 786 00:52:21,069 --> 00:52:23,902 ذهنم را مات و دیده‌ام را خیره کرد 787 00:52:24,007 --> 00:52:26,863 چیزهایی در سرم می‌گذرد که بر زبان نمی‌توانم آورد 788 00:52:26,975 --> 00:52:29,922 دیگر برای من خبر میاورید بگذارید همه‌شان بگریزند 789 00:52:30,914 --> 00:52:34,407 تا جنگلِ برنام به سوی دانسینین برنیاید مرا آلایشِ ترس نیست 790 00:52:36,452 --> 00:52:39,763 !این پسرک، ملکم، کی ست 791 00:52:40,489 --> 00:52:42,480 مگر او را زن نزاده است؟ 792 00:52:43,459 --> 00:52:47,373 ارواحی که سرانجامِ آدمیان را می‌دانند :با من چنین گفته‌اند 793 00:52:47,464 --> 00:52:51,697 مترس، مکبث، هیچ مردی که از زهدانِ زن» «زاده شده باشد، بر تو چیره نخواهد شد 794 00:52:52,902 --> 00:52:56,566 پس بگریزید، ای سپهسالارانِ دروغین و با شکم‌بارگان انگلیسی بیامیزید 795 00:52:56,672 --> 00:53:00,677 سری که با من است و دلی که در من نه در برابرِ شک فرود خواهد آمد 796 00:53:00,777 --> 00:53:04,589 نه از ترس به لرزه خواهد افتاد شیطان سیاه‌روی‌ات کند 797 00:53:04,680 --> 00:53:08,708 !کله‌پوکِ رنگِ رو پریده این قیافه‌ی ابلهانه چی ست؟ 798 00:53:08,817 --> 00:53:10,649 ...ده هزارند - !چه؟ گوساله‌ی رذل - 799 00:53:10,752 --> 00:53:11,776 سربازان، آقا 800 00:53:11,887 --> 00:53:15,221 چهره‌ات را خونین کن تا سرخیِ خون سفیدیِ !ترس را بپوشاند، پسرکِ بی‌جگر 801 00:53:15,324 --> 00:53:18,635 !کدام سربازان؟ مسخره - سیاهِ انگلستان، قربان - 802 00:53:18,727 --> 00:53:21,856 برو، گورت را گم کن بیمارت چگونه است، پزشک؟ 803 00:53:23,732 --> 00:53:27,043 چندان بیمار نیست، خداوندگارا که هجومِ خیال‌ها 804 00:53:27,135 --> 00:53:29,866 آسوده‌اش نمی‌گذارد - درمان‌اش کن - 805 00:53:29,972 --> 00:53:33,784 خاطر بیمار را درمان نمی‌توانی کرد؟ 806 00:53:33,877 --> 00:53:37,814 اندوهِ ریشه کرده در جان را از آن برنمی‌توانی کند؟ 807 00:53:37,914 --> 00:53:41,612 نقشِ پریشانی را از مغز نمی‌توانی بُرد؟ با نوش‌دارویی فراموشی‌زا 808 00:53:41,717 --> 00:53:43,492 بارِ گرانِ افتاده بر دل را از سینه‌ی گران‌بار نمی‌توانی سترد؟ 809 00:53:44,254 --> 00:53:46,632 این دردی ست که بیمار خود می‌باید درمان كند 810 00:53:46,722 --> 00:53:49,726 پس پزشکی‌ات را پیش سگان انداز سوار بفرست 811 00:53:51,027 --> 00:53:52,404 پزشک 812 00:53:54,864 --> 00:53:58,619 سپهسالاران از من می‌گریزند -بیا آقا، زودتر- اگر می‌توانستی 813 00:53:58,734 --> 00:54:02,011 بیماری‌اش را بیابی و مزاج‌اش را پاک گردانی و آن را به تندرستیِ 814 00:54:02,104 --> 00:54:05,176 چنان کفی برایت می‌زدم که بازتاب‌اش کف‌زنان مدت‌ها در هوا بماند 815 00:54:05,274 --> 00:54:08,847 های، بندش را بکش ریواسی، سِنایی 816 00:54:08,944 --> 00:54:12,460 مسهلی نیست که این انگلیسی‌ها را از اینجا بروید؟ 817 00:54:12,582 --> 00:54:14,687 از ایشان خبری نشنیده‌ای؟ 818 00:54:14,784 --> 00:54:18,721 خداوندگارا، بسیجِ شاهانه از آنان به ما خبری می‌دهد 819 00:54:19,689 --> 00:54:22,750 درفش‌ها را بر باروهای بیرونی بیاویزید هنوز فریادِ «دارند می‌آیند» برپاست 820 00:54:22,859 --> 00:54:26,284 اما استواری دژِ ما هر محاصره‌ای را به سخره می‌گیرد. اگر آنانی که 821 00:54:26,395 --> 00:54:30,150 می‌بایست در صف ما باشند، به ایشان نییوسته و ایشان را نیرو نداده بودند 822 00:54:30,265 --> 00:54:32,996 پنجه-در-پنجه با ایشان درمی‌افتادیم و ایشان را تا سرزمین‌شان پس می‌راندیم 823 00:54:33,102 --> 00:54:37,198 مزه‌ی ترس را گویی فراموش کرده‌ام روزگاری بود 824 00:54:37,307 --> 00:54:40,641 که از شنیدن فریادی در دل شب سراپایم یخ می‌بست و 825 00:54:40,742 --> 00:54:45,430 از حکایتی هولناک موهایم چنان راست می‌شدند 826 00:54:45,547 --> 00:54:49,359 که گویی جان دارند من از جامِ وحشت چندان سیر نوشیده‌ام 827 00:54:49,452 --> 00:54:53,480 که هول، این همخانه‌ی اندیشه‌های خونریز-ام دیگر مرا نمی‌تواند لرزاند 828 00:54:53,589 --> 00:54:56,149 خداوندگارا، شهبانو مرده است 829 00:55:16,712 --> 00:55:19,147 روزی می‌بایست می‌مرد 830 00:55:20,949 --> 00:55:23,953 زمانی می‌بایست این خبر را می‌آوردند 831 00:55:25,120 --> 00:55:28,192 فردا و فردا و فردا 832 00:55:29,424 --> 00:55:32,735 می‌خزد با گام‌های کوچک از روزی به روزی 833 00:55:32,829 --> 00:55:35,867 تا که بسپارد به پایان رشته‌ى طومارِ هر دوران 834 00:55:35,964 --> 00:55:40,595 و دیروزان و دیروزان کجا بودست ما دیوانگان را جز نشانی از غباراندوده 835 00:55:41,770 --> 00:55:43,511 فرو میر، آی، ای شمعک فرو میر 836 00:55:44,374 --> 00:55:46,593 آی، که نباشد زندگانی هیچ الا سایه‌ای لغزان 837 00:55:47,809 --> 00:55:51,473 و بازی‌های بازی‌پیشه‌ای نادان که بازد چندگاهی پرخروش و جوش 838 00:55:51,580 --> 00:55:53,810 نقشی اندر این میدان !و آنگه هیچ 839 00:55:54,650 --> 00:55:58,860 زندگی افسانه‌ای ست کز لبِ شوریده مغزی گفته آید سر به سر خشم و خروش و غرش 840 00:55:58,954 --> 00:56:02,834 !و غوغا، لیک بی‌معنا آمده‌ای که زبان باز کنی 841 00:56:02,924 --> 00:56:04,699 زودتر بگو 842 00:56:04,794 --> 00:56:08,617 چیزی را که دیده‌ام باید گزارش دهم اما نمی‌دانم چگونه 843 00:56:08,730 --> 00:56:12,064 روی تپه دیده‌بانی می‌کردم 844 00:56:12,167 --> 00:56:16,047 و چشمم به برنام بود که ناگاه به نظرم آمد جنگل به راه افتاده است 845 00:56:17,639 --> 00:56:18,663 !پستِ دروغگو 846 00:56:18,774 --> 00:56:21,084 اگر چنین نبود، هر بلایی که می‌خواهید به سر من بیاورید 847 00:56:21,177 --> 00:56:24,124 از سه فرسنگی بیشه‌ی رونده را می‌توان دید 848 00:56:24,212 --> 00:56:27,910 اگر دروغ گفته باشی به همین درخت آویزان‌ات می‌کنم تا جان‌ات برآید 849 00:56:28,017 --> 00:56:30,600 اما اگر راست گفته باشی 850 00:56:30,719 --> 00:56:32,915 مرا پروای آن نیست که تو با من همان کنی 851 00:56:41,164 --> 00:56:42,882 اراده‌ام سستی می‌گیرد و درباره‌ی گفته‌ی دوپهلوی آن اهریمن 852 00:56:44,734 --> 00:56:49,365 شک در دلم می‌روید که :دروغ راست‌نما گفت 853 00:56:49,472 --> 00:56:54,319 تا زمانی که جنگل برنام» «به دانسینین برنیامده است، مترس 854 00:56:54,409 --> 00:56:59,154 و اکنون جنگل به سوی دانسینین برمی‌آید سلاح برگیرید و بیرون شوید 855 00:57:01,184 --> 00:57:03,676 از آفتاب نیز دیگر بیزارم ای کاش کارگاهِ جهان هم اکنون 856 00:57:03,785 --> 00:57:08,052 از کار باز می‌ایستاد !وزان شو، ای باد! روان شو، ای بلا 857 00:57:08,157 --> 00:57:12,606 !زنگ آژیر را بنوازید - جوشن‌پوش با مرگ هم‌آغوش بهْ - 858 00:57:43,459 --> 00:57:45,837 بانگ و فریاد از این سو ست جبار، رو نشان بده 859 00:57:45,927 --> 00:57:48,726 اگر به تیغِ کسی جز من به خاک افتی 860 00:57:48,830 --> 00:57:51,470 ارواحی زن و فرزندانم مرا وانخواهند نهاد 861 00:57:51,567 --> 00:57:55,470 این مزدوران بینوا را به خاک نتوانم افکند که بازوشان به مزد 862 00:57:55,570 --> 00:57:59,484 زوبین می‌کشد. شمشیرم را یا به روی تو می‌کشم، مکبث، یا که جنگ ناکرده 863 00:57:59,574 --> 00:58:03,272 تیغه‌ی ضربت‌نازده‌اش را باز در نیام می‌نهم. باید آنجا باشی 864 00:58:03,379 --> 00:58:06,781 این همه چکاچاک گویی نام یکی از بلندآوازه‌ترینان را آواز می‌دهد 865 00:58:06,882 --> 00:58:10,125 ای بخت، یاری‌ام کن تا بیابم‌اش جز این هیچ دریوزه نمی‌کنم 866 00:58:10,219 --> 00:58:13,735 چرا کارِ آن سردارانِ دیوانه‌ی رومی را کنم که خود را به تیغِ خویش می‌کُشتند 867 00:58:13,855 --> 00:58:17,257 حال آنکه جان‌هایی پیش روی من است که زخم تیغ ایشان را برازنده‌تر است 868 00:58:17,359 --> 00:58:19,999 برگرد، سگِ دوزخ‌پا، برگرد 869 00:58:21,329 --> 00:58:24,310 از میان این همه مردان تنها از تو روگردانم. باری، تو بازگرد 870 00:58:24,399 --> 00:58:27,198 که روان من هم اکنون از خونِ کسان‌ات گران‌بار است 871 00:58:27,302 --> 00:58:29,942 مرا هیچ بهرِ گفتن نیست زبانِ من زبانه‌ی شمشیر است 872 00:58:30,039 --> 00:58:33,020 ای خونخوارترین حیوان که زبان از وصف‌ات ناتوان است 873 00:58:33,142 --> 00:58:36,271 زحمت بیهوده می‌بری تیغ‌ات را بر تارک‌های زخم‌پذیر بیازمای 874 00:58:36,379 --> 00:58:39,474 مرا جانی طلسم شده است که نمی‌باید به کسی سپرده شود که 875 00:58:39,582 --> 00:58:44,452 امید از طلسم‌ات بردار از همان شیطانی که تاکنون خدمت‌اش را کرده‌ای 876 00:58:44,554 --> 00:58:48,013 بپرس تا به تو بگوید کِه مکداف را نابهنگام از شکمِ مادر بیرون کشیده‌اند 877 00:58:48,124 --> 00:58:50,343 بریده باد زبانی که با من چنین گوید 878 00:58:50,459 --> 00:58:52,894 !زیرا که مردانگی مرا از من ستاند 879 00:58:52,994 --> 00:58:54,985 دیگر باور مباد کسی را بدین اهریمنانِ نیرنگ‌باز 880 00:58:55,097 --> 00:58:56,747 که در گوشمان نوید می‌دهند 881 00:58:56,865 --> 00:58:59,869 و آنگاه در پیش چشم امیدمان را زیر پا می‌نهند. من با تو نخواهم جنگید 882 00:58:59,969 --> 00:59:03,394 پس، تسلیم شو، نامرد زنده بمان تا که روزگار از تو پند گیرد 883 00:59:03,505 --> 00:59:06,509 تصویر تو را بر تخته‌ای نقش می‌زنیم :و در زیرش می‌نویسیم 884 00:59:06,609 --> 00:59:09,704 «!این است هیولای جبار» - تسلیم نخواهم شد - 885 00:59:09,812 --> 00:59:13,749 تا در پیشگاه آن جوانک، ملکم بر زمین بوسه زنم 886 00:59:13,849 --> 00:59:16,944 و مردم بی‌سر و پا دشنام‌بارانم کنند 887 00:59:17,052 --> 00:59:20,056 اگرچه جنگل برنام به دانسینین برآمده است 888 00:59:20,155 --> 00:59:23,250 و با تو رویاروی‌ام که از زهدانِ زن نژاده‌ای 889 00:59:23,359 --> 00:59:27,387 :بزن، مکداف! لعنت بر کسی که بگوید «!بس است، دست بدار» 107897

Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.