All language subtitles for Lolo (1992) - DVDRip persi

af Afrikaans
sq Albanian
am Amharic
ar Arabic
hy Armenian
az Azerbaijani
eu Basque
be Belarusian
bn Bengali
bs Bosnian
bg Bulgarian
ca Catalan
ceb Cebuano
ny Chichewa
zh-CN Chinese (Simplified)
zh-TW Chinese (Traditional)
co Corsican
hr Croatian
cs Czech
da Danish
nl Dutch
en English
eo Esperanto
et Estonian
tl Filipino
fi Finnish
fr French
fy Frisian
gl Galician
ka Georgian
de German Download
el Greek
gu Gujarati
ht Haitian Creole
ha Hausa
haw Hawaiian
iw Hebrew
hi Hindi
hmn Hmong
hu Hungarian
is Icelandic
ig Igbo
id Indonesian
ga Irish
it Italian
ja Japanese
jw Javanese
kn Kannada
kk Kazakh
km Khmer
ko Korean
ku Kurdish (Kurmanji)
ky Kyrgyz
lo Lao
la Latin
lv Latvian
lt Lithuanian
lb Luxembourgish
mk Macedonian
mg Malagasy
ms Malay
ml Malayalam
mt Maltese
mi Maori
mr Marathi
mn Mongolian
my Myanmar (Burmese)
ne Nepali
no Norwegian
ps Pashto
fa Persian
pl Polish
pt Portuguese
pa Punjabi
ro Romanian
ru Russian
sm Samoan
gd Scots Gaelic
sr Serbian
st Sesotho
sn Shona
sd Sindhi
si Sinhala
sk Slovak
sl Slovenian
so Somali
es Spanish
su Sundanese
sw Swahili
sv Swedish
tg Tajik
ta Tamil
te Telugu
th Thai
tr Turkish
uk Ukrainian
ur Urdu
uz Uzbek
vi Vietnamese
cy Welsh
xh Xhosa
yi Yiddish
yo Yoruba
zu Zulu
or Odia (Oriya)
rw Kinyarwanda
tk Turkmen
tt Tatar
ug Uyghur
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated: 1 00:02:01,334 --> 00:02:05,291 ... اين منزلِ من در محله‌يِ «مايل اِند» است 2 00:02:05,338 --> 00:02:08,046 .در «مونترئال»، کانادا 3 00:02:21,875 --> 00:02:25,540 همه فکر مي‌کُنند .من يک کاناداييِ فرانسوي هستم 4 00:02:31,538 --> 00:02:35,328 .چون رويا مي‌بينم، نيستم 5 00:02:36,869 --> 00:02:40,034 .چون رويا مي‌بينم، نيستم 6 00:02:43,949 --> 00:02:46,989 ... مردماني که تنها به حقيقتِ خود اعتماد دارند 7 00:02:47,030 --> 00:02:50,320 .مرا «لئو لوزو» مي‌نامند 8 00:03:20,352 --> 00:03:23,184 .مي‌گويند او پدرم است 9 00:03:23,225 --> 00:03:27,806 .اما من مي‌دانم که پسرِ او نيستم 10 00:03:27,847 --> 00:03:30,847 چون اين مرد ديوانه است؛ .و چون من اينگونه نيستم 11 00:03:31,846 --> 00:03:35,636 .چون رويا مي‌بينم، نيستم 12 00:03:40,301 --> 00:03:43,425 "حواليِ دره‌اي در سيسيل" 13 00:03:58,629 --> 00:04:01,960 ... چون او نيمه‌مخفي گشته بود 14 00:04:02,001 --> 00:04:03,917 .هرگز چهره‌يِ پدرِ واقعيم را نديدم 15 00:04:05,291 --> 00:04:07,373 داري با گوجه‌فرنگي‌هام چکار مي‌کُني؟ 16 00:04:07,414 --> 00:04:10,288 دارم به گوجه‌فرنگي‌هايِ کيريت !آبِ حيات ميدم 17 00:04:10,329 --> 00:04:13,660 !تمومش کُن، کُس‌خُل !الان خرابشون مي‌کُني‌ها 18 00:04:13,701 --> 00:04:18,408 !مگه کسي به تُخمشه؟ .قراره اين بار بره آمريکا 19 00:04:26,322 --> 00:04:28,321 "چند روز بعد، در کانادا" 20 00:04:45,983 --> 00:04:48,273 .بهترين‌هاش همون جلو هستن 21 00:05:30,677 --> 00:05:33,759 ... در برابرِ وحشتِ مادرم 22 00:05:33,800 --> 00:05:36,423 دکتر جرأت نکرد به او بگويد ... که توسطِ يک گوجه‌فرنگيِ آلوده 23 00:05:36,464 --> 00:05:39,172 .آبستن شده است 24 00:05:41,671 --> 00:05:46,585 از آن رويا به بعد، مبارزه کرده‌ام .تا مرا «لئولو لوزونه» بنامند 25 00:05:47,876 --> 00:05:49,749 هيچکس اين حق را ندارد ... که بگويد 26 00:05:49,790 --> 00:05:52,247 .من ايتاليايي نيستم 27 00:05:52,288 --> 00:05:54,412 ... ايتاليا زيباتر از آن است 28 00:05:54,453 --> 00:05:56,286 .که صرفاً متعلق به ايتاليايي‌ها باشد 29 00:06:03,950 --> 00:06:07,115 ... بينِ اتاقِ من و سيسيل 30 00:06:07,156 --> 00:06:09,155 .فاصله‌اي 6889 کيلومتري وجود دارد 31 00:06:10,779 --> 00:06:13,236 ... «بينِ اتاقِ من و منزلِ «بيانکا 32 00:06:13,277 --> 00:06:15,442 .فاصله‌اي 5 متر و 80 سانتيمتري وجود دارد 33 00:06:16,774 --> 00:06:18,273 ... اما در عينِ حال 34 00:06:19,231 --> 00:06:21,647 .او از من بسيار دورتر است 35 00:06:24,437 --> 00:06:26,769 ".بيانکا»، عشقِ من»" 36 00:06:27,935 --> 00:06:30,725 ... تنها سه کلمه مي‌شود نوشتنِ جمله‌يِ 37 00:06:30,766 --> 00:06:33,265 ".بيانکا»، عشقِ من»" 38 00:06:35,514 --> 00:06:38,055 .و من کوتاه‌ترين راه را برگزيدم 39 00:07:26,915 --> 00:07:29,705 !لئو»! برو به رختخواب» 40 00:07:29,746 --> 00:07:32,078 !«لئولو» 41 00:07:32,119 --> 00:07:34,451 !«لئولو لوزونه» 42 00:07:34,492 --> 00:07:36,283 !اسمِ من «لئولو»ئه 43 00:07:36,324 --> 00:07:38,281 !خفه شو، اسکول 44 00:07:38,322 --> 00:07:40,321 !اون درِ کيري رو ببند، يخ کرديم 45 00:07:56,400 --> 00:07:58,607 !لئو»! برو به اتاقت» 46 00:08:33,597 --> 00:08:36,720 من سعي نمي‌کُنم آنچه را که .در يک کتاب اتفاق مي‌افتد به ياد آورم 47 00:08:39,302 --> 00:08:41,260 ... تمامِ آنچه از يک کتاب طلب مي‌کُنم 48 00:08:41,301 --> 00:08:45,174 آن است که به من ،نيرو و شهامت دهد 49 00:08:45,215 --> 00:08:48,588 که به من بگويد زندگي بيش از آن است ،که بتوانم آن را درک کُنم 50 00:08:50,588 --> 00:08:53,503 که ضرورتِ عمل را .به من خاطرنشان شود 51 00:09:01,791 --> 00:09:04,248 .تنها کتاب در خانه همان بود 52 00:09:04,289 --> 00:09:07,579 هرگز برايم سوال نبود .که چگونه به آنجا راه يافته است 53 00:09:11,202 --> 00:09:12,826 .کتابي حجيم بود 54 00:09:12,867 --> 00:09:15,949 ،کلمات، تنگِ هم چيده شده بودند 55 00:09:15,990 --> 00:09:20,862 ،و لذا دستيابي به اسرارش .تلاش و تمرکزي عظيم مي‌طلبيد 56 00:09:23,153 --> 00:09:27,693 در خانه، هرگز نديدم .کسي بخواند يا بنويسد 57 00:09:29,483 --> 00:09:32,523 تلويزيون و تبليغاتش .مغزِ مرا اشغال نموده بودند 58 00:09:32,564 --> 00:09:35,230 ... در ابتدا 59 00:09:35,271 --> 00:09:38,686 ،جملاتي که زيرشان خط کشيده شده بود را مي‌خواندم .بدونِ آنکه واقعاً درکشان کُنم 60 00:09:40,852 --> 00:09:42,892 بخاطر دارم که مي‌خواستم ... از خواندن دست بکشم 61 00:09:42,933 --> 00:09:45,765 .زيرا هيچ تصويري در کتاب وجود نداشت 62 00:09:48,347 --> 00:09:50,596 من تنها لذتِ واقعيم را .در انزوا مي‌يابم 63 00:09:50,637 --> 00:09:53,510 .انزوا، دژِ من است 64 00:09:53,551 --> 00:09:56,425 آنجا جايي است که من ... صندليِ خودم را، ميزِ خودم را 65 00:09:56,466 --> 00:09:58,423 ،تختخوابِ خودم را، نسيمِ خودم را .و آفتابِ خودم را دارم 66 00:09:58,464 --> 00:10:01,421 ،در هر کجا که بنشينم ... مگر در انزوايم 67 00:10:01,462 --> 00:10:04,586 .در تبعيد هستم 68 00:10:04,627 --> 00:10:07,168 .در "جعلستان" هستم 69 00:10:07,667 --> 00:10:13,248 در سال 1966 به چاپ رسيده L'Avalée des avalés لقمه‌ي بلعيده‌شدگان] [.نويسنده کِبِکي، است ،Réjean Ducharme و نخستين اثر رژان دو شارم 70 00:10:09,749 --> 00:10:13,248 .چون رويا مي‌بينم، نيستم 71 00:10:16,163 --> 00:10:18,995 .چون رويا مي‌بينم، ديوانه نيستم 72 00:10:19,036 --> 00:10:21,618 .من نيستم، چون رويا مي‌بينم 73 00:10:24,617 --> 00:10:27,907 شروع به اين کرده بودم که .هر چه به ذهنم خطور مي‌کُند را بنويسم 74 00:10:27,948 --> 00:10:31,696 خانواده‌ام تبديل به ... کاراکترهايِ يک داستان شده بودند 75 00:10:31,737 --> 00:10:34,652 و من با آنها چنان سخن مي‌گفتم .که گويي غريبه هستند 76 00:11:04,643 --> 00:11:07,267 ... تا جايي که به ياد مي‌آورم 77 00:11:07,308 --> 00:11:11,515 بوها و نور بودند .که اولين خاطراتِ مرا متبلور ساختند 78 00:11:15,305 --> 00:11:17,595 ... مادربزرگم پدرم را متقاعد کرده بود 79 00:11:17,636 --> 00:11:20,509 ،که يک بار ريدن در روز .سلامتي به بار مي‌آورد 80 00:11:34,630 --> 00:11:36,545 .گريه نکُن، عزيزم 81 00:11:36,586 --> 00:11:39,252 .مثلِ مامان بکُن 82 00:11:39,293 --> 00:11:41,417 .«فشار بده، «لئو 83 00:11:43,874 --> 00:11:45,582 .فشار بده، ملوسکم 84 00:11:48,706 --> 00:11:50,663 ... تا جايي که به ياد مي‌آورم 85 00:11:50,704 --> 00:11:52,953 ... بوها و نور بودند 86 00:11:52,994 --> 00:11:56,201 .که اولين خاطراتِ مرا متبلور ساختند 87 00:11:57,617 --> 00:12:00,241 ... مادربزرگم پدرم را متقاعد کرده بود 88 00:12:00,282 --> 00:12:03,114 ،که يک بار ريدن در روز .سلامتي به بار مي‌آورد 89 00:12:16,110 --> 00:12:18,942 ... بنابراين، هر جمعه 90 00:12:18,983 --> 00:12:22,232 مجبور بوديم شوک‌درماني با ... دارويِ مليّن را تحمل کُنيم 91 00:12:22,273 --> 00:12:26,105 تا ما را از تماميِ امراضِ اين جهان .تطهير گرداند 92 00:13:28,753 --> 00:13:30,086 !«لئو» 93 00:14:11,865 --> 00:14:14,114 .«بيا، «لئو .بيا پيشِ بابايي 94 00:14:14,155 --> 00:14:15,404 .بيا پسرم 95 00:14:15,445 --> 00:14:17,069 .اصلاً درد نداره 96 00:14:18,818 --> 00:14:20,608 ... مدفوع تبديل به 97 00:14:20,649 --> 00:14:23,124 .عقده‌اي خانوادگي شده بود 98 00:14:24,332 --> 00:14:27,621 ... تا آنجايي که مي‌توانم به ياد آورم 99 00:14:27,662 --> 00:14:30,286 در وانِ حمام .موشي وجود داشت 100 00:14:30,327 --> 00:14:32,284 ... و بعد 101 00:14:32,325 --> 00:14:36,198 ... يک شب، بوقلموني نيز اضافه شد 102 00:14:36,239 --> 00:14:39,904 .که مادرم در سينما آن را برنده شده بود 103 00:14:39,945 --> 00:14:42,985 .بوقلموني چاق و کثيف بود 104 00:14:43,026 --> 00:14:48,316 ،آنچه از پرهايش باقي مانده بود .مرطوب و متعفن بود 105 00:15:02,436 --> 00:15:04,768 .گريه نکُن، عزيزم 106 00:15:04,809 --> 00:15:07,099 .مثلِ مامان بکُن 107 00:15:07,140 --> 00:15:09,597 .فشار بده، فشار بده 108 00:15:12,138 --> 00:15:13,887 .فشار بده، ملوسکم 109 00:15:41,794 --> 00:15:44,418 .گريه نکُن، عزيزم .مثلِ مامان بکُن 110 00:15:47,500 --> 00:15:49,790 .مثلِ مامان بکُن 111 00:15:53,080 --> 00:15:55,245 .گريه نکُن، عزيزم 112 00:15:55,286 --> 00:15:56,785 .مثلِ مامان بکُن 113 00:16:33,774 --> 00:16:37,606 .و بعد، رام‌کُننده‌يِ کلمات بود 114 00:16:46,604 --> 00:16:49,977 رام‌کُننده شب‌هايش را به گشتن در .تماميِ زباله‌هايِ جهان سپري مي‌نمود 115 00:16:52,476 --> 00:16:54,975 تنها نامه‌ها و عکس‌ها .موردِ علاقه‌اش بودند 116 00:17:04,555 --> 00:17:07,053 ... او هر خنده 117 00:17:07,094 --> 00:17:12,051 هر کلمه‌يِ عاشقانه، و هر فراق را ... به خود مي‌گرفت 118 00:17:12,092 --> 00:17:15,673 .گويي آنان داستانِ خودش بودند 119 00:17:33,584 --> 00:17:36,041 رام‌کُننده معتقد است ... که تصاوير و کلمات 120 00:17:36,082 --> 00:17:40,789 ... بايد با خاکستري شاعرانه درآميخته گردند 121 00:17:40,830 --> 00:17:43,079 تا در تخيلِ آدميان .از نو زاده شوند 122 00:17:44,369 --> 00:17:46,785 .«تو بايد رويا ببيني، «لئولو 123 00:17:46,826 --> 00:17:48,825 .تو بايد رويا ببيني 124 00:17:55,864 --> 00:17:57,905 ... مدت‌هايِ بسيار طول کشيد تا بفهمم 125 00:17:57,946 --> 00:18:00,611 ... او تناسخِ «دون کيشوت» بود 126 00:18:00,652 --> 00:18:03,817 و سرانجام تصميم گرفته است ... بر عليه انزوا بجنگد 127 00:18:03,858 --> 00:18:06,565 و از من در برابرِ ورطه‌يِ تاريکِ خانواده‌ام .محافظت نمايد 128 00:18:13,438 --> 00:18:16,811 .چون رويا مي‌بينم، نيستم 129 00:18:49,135 --> 00:18:50,384 .فقط کاغذش 130 00:18:50,425 --> 00:18:51,966 .اون آشغال رو بي‌خيال شو 131 00:18:52,007 --> 00:18:54,548 .به هيچ دردي نمي‌خوره .آخه شکسته 132 00:18:56,129 --> 00:18:58,295 با وجودِ اينکه آن صفحه ... شکسته بود 133 00:18:58,336 --> 00:18:59,668 ... بخاطر دارم 134 00:18:59,709 --> 00:19:01,749 ... که آلبوم را نگه داشتم 135 00:19:01,790 --> 00:19:03,790 .به دليلِ زيباييِ جلدش 136 00:19:35,696 --> 00:19:37,529 لئو»، دارم بهت پول ميدم» !که کار کني‌ها 137 00:20:00,644 --> 00:20:04,933 .«هي، «مو 138 00:20:05,638 --> 00:20:08,628 تو هنوز از اين برادرهايِ قورباغه‌اي خريد مي‌کُني؟ 139 00:20:10,333 --> 00:20:13,921 .«گوش کُن، گوش کُن، «مو ... من هر چقدر کاغذ لازم داشته باشي رو 140 00:20:14,127 --> 00:20:15,619 .با يه قيمت بهتر بهت ميدم 141 00:20:16,923 --> 00:20:18,915 .«دارم جدي ميگم، «مو 142 00:20:40,093 --> 00:20:42,884 لئو»، بقيه رو هم جمع کُن» .و بذار تويِ گاري 143 00:20:45,757 --> 00:20:48,089 لئو» کوچولو کارش خوبه، آره؟» 144 00:20:49,588 --> 00:20:51,670 .فرنان»، تو گوش نميدي» 145 00:20:53,003 --> 00:20:54,502 .کارِ من کاغذه 146 00:20:57,292 --> 00:21:01,291 .تو نمي‌توني همينطوري بهم رودست بزني !گرفتي؟ 147 00:21:09,746 --> 00:21:11,370 ... «لوزو» 148 00:21:12,370 --> 00:21:14,243 .«گوش کُن چي ميگم، «لوزو 149 00:21:14,284 --> 00:21:17,741 تو بايد يه محله‌يِ ديگه رو ،انتخاب کُني 150 00:21:17,782 --> 00:21:20,363 .چون اينجا مالِ ماست 151 00:21:29,985 --> 00:21:31,025 !«فرنان» 152 00:21:31,066 --> 00:21:33,024 ... از آن روز به بعد 153 00:21:33,065 --> 00:21:37,563 «ترس به برادرم «فرنان .دليلي برايِ بودن داد 154 00:22:00,847 --> 00:22:04,345 .سنگريزه‌هاش رو بيشتر کُن، پخمه‌باشي .آخه اينطوري سنگين‌تر ميشه 155 00:22:11,718 --> 00:22:14,134 !بريز، بريز .اگه پاشيد بيرون هم اشکال نداره 156 00:22:56,454 --> 00:22:59,411 .فرنان» ديگر از هيچکسي نمي‌ترسيد» 157 00:22:59,452 --> 00:23:01,576 و هنگامي که برادرم ... به کوهي تبديل شود 158 00:23:01,617 --> 00:23:04,907 .من نيز ديگر نخواهم ترسيد 159 00:23:04,948 --> 00:23:07,405 و در تماميِ کوچه‌هايِ جهان ... قدم خواهم زد 160 00:23:07,446 --> 00:23:10,528 و به تفاله‌هايِ زمين خواهم گفت .در موردشان چه فکر مي‌کُنم 161 00:23:11,818 --> 00:23:14,983 واي بر کساني که !هنگامِ عبورِ ما تعظيم نکُنند 162 00:23:15,024 --> 00:23:18,897 حتي عرب‌ها و يهودي‌ها نيز ،از من خواهند ترسيد 163 00:23:18,938 --> 00:23:23,020 از مني که بر فرازِ شانه‌هايِ برادرم .خواهم ايستاد 164 00:23:47,429 --> 00:23:49,678 .من سحرخيز بودم 165 00:23:49,719 --> 00:23:53,426 بازگشتن از قلمرويِ روياها و روبرو شدن با .سرزمينِ زندگيِ روزمره، بسيار ظالمانه است 166 00:23:56,426 --> 00:23:59,258 .مثلِ هميشه، من با «فرنان» مي‌خوابيدم 167 00:23:59,299 --> 00:24:02,548 ،در تختي بزرگ ... تختِ پدربزرگ و مادربزرگم 168 00:24:02,589 --> 00:24:05,462 که توسطِ والدينم فرسوده .و توسطِ ما خشکيده شده بود 169 00:24:05,503 --> 00:24:09,627 دستم آدامس‌هايِ خشک‌شده‌يِ لايِ تشک را مي‌خراشيد ... که مربوط به زماني بودند که پدرم 170 00:24:09,668 --> 00:24:13,916 مي‌ترسيد نفسِ مردانه‌يِ مستانه‌اش .مادرم را از خواب بيدار کُند 171 00:24:20,872 --> 00:24:24,412 واي بر کساني که !هنگامِ عبورِ ما تعظيم نکُنند 172 00:24:26,703 --> 00:24:28,410 ... حتي عرب‌ها و يهودي‌ها نيز 173 00:24:29,785 --> 00:24:32,158 ،از من خواهند ترسيد 174 00:24:32,199 --> 00:24:35,781 از مني که بر فرازِ شانه‌هايِ برادرم .خواهم ايستاد 175 00:25:33,889 --> 00:25:36,346 ،اگه دست‌هات رو بشوري .مي‌توني بشيني کمي کلوچه بخوري 176 00:26:35,870 --> 00:26:38,535 .نگران نباشيد، خانمِ «لوزو». کاملاً نوئه .هنوز پلاستيکِ جلدش سالمه 177 00:27:10,442 --> 00:27:12,691 .پدربزرگم آدمِ بدجنسي نبود 178 00:27:12,732 --> 00:27:15,731 با اين حال، پيشتر سعي کرده بود .مرا بکُشد 179 00:27:28,727 --> 00:27:31,601 بچه‌ها، حواستون باشه .رويِ بابابزرگ آب نپاشيد 180 00:27:31,642 --> 00:27:33,807 .بياييد کمي چيپس بخوريد 181 00:27:57,217 --> 00:27:58,216 !هي، بابابزرگ 182 00:28:06,214 --> 00:28:08,671 ... به ياد دارم که ترسي نداشتم 183 00:28:08,712 --> 00:28:12,627 .و رويايِ گنجِ زيباييِ را مي‌ديدم 184 00:28:15,208 --> 00:28:17,624 شايد به اين علت بود که دانستم .به همان زودي در حالِ مُردن هستم 185 00:28:32,411 --> 00:28:36,284 بخصوص سپيديِ آن نور را ... به خاطر دارم 186 00:28:36,325 --> 00:28:39,782 .که برايِ اولين بار مي‌ديدم 187 00:29:07,315 --> 00:29:09,689 !آلبر»! بچه رو ولش کُن» 188 00:29:11,271 --> 00:29:13,561 !«ولش کُن، «آلبر !داري مي‌کُشيش 189 00:29:18,101 --> 00:29:20,558 .فريادي ترسناک بود 190 00:29:20,599 --> 00:29:24,681 يک «دوستت دارمِ» عظيم .که از اعماقِ روحِ مادرم طنين مي‌انداخت 191 00:29:27,680 --> 00:29:29,887 .دوستت دارم، مامان 192 00:29:34,302 --> 00:29:36,759 ... مادرم نيرويِ ناوي عظيم را داشت 193 00:29:36,800 --> 00:29:38,900 که بر اقيانوسي .متلاطم و ناخوش پيش مي‌رود 194 00:29:41,065 --> 00:29:43,273 !آلبر»! بچه رو ولش کُن» 195 00:29:51,895 --> 00:29:54,019 اين دفعه سعي کُن .«بچه‌يِ مودبي باشي، «لئو 196 00:29:54,060 --> 00:29:59,141 !«مامان! «لئولو !«لئولو لوزونه» 197 00:29:59,182 --> 00:30:01,015 !«خيله خُب، باشه، «آنتونيو 198 00:30:01,056 --> 00:30:04,888 .اما وقتي دکتر باهات حرف ميزنه، جوابش رو بده .اين کار به نفعِ خودته 199 00:30:25,631 --> 00:30:29,463 ،گاهي اوقات در بيمارستان ... خواهرم «نانِت» نيز حاضر ميشد 200 00:30:31,670 --> 00:30:33,670 ... «خواهرم «ريتا 201 00:30:36,543 --> 00:30:38,542 ... «برادرم «فرنان 202 00:30:41,457 --> 00:30:43,540 .و پدرم 203 00:30:44,872 --> 00:30:48,704 گويي ميراثِ پدربزرگم ... درونِ خانواده منفجر گشته 204 00:30:48,745 --> 00:30:51,785 ... و حفره‌اي بسيار کوچک 205 00:30:51,826 --> 00:30:54,534 در مغزِ همگان .بر جاي گذاشته بود 206 00:31:01,948 --> 00:31:04,030 .روز بخير 207 00:31:06,738 --> 00:31:08,653 امروز اول چه کسي صحبت مي‌کُنه؟ 208 00:31:12,735 --> 00:31:14,735 اصلاً چرا تو نباشي، «لئو»؟ 209 00:31:26,522 --> 00:31:30,604 ... چون اسمِ من 210 00:31:32,020 --> 00:31:33,853 .لئولو لوزونه»ست» 211 00:31:35,310 --> 00:31:37,726 و چون آدم با اشخاصي که نمي‌شناسد .صحبت نمي‌کُند 212 00:32:24,503 --> 00:32:27,710 ،تشويق شده توسطِ مادرش .دخترک برايِ سيسيل مويه مي‌کرد 213 00:32:29,501 --> 00:32:32,125 ،صدايِ سوزناکش .دستِ‌کمي از يک استعدادِ ناب نداشت 214 00:32:36,206 --> 00:32:39,663 ... در آن زمان، اختلافِ سنِ اندکِ ما 215 00:32:39,704 --> 00:32:42,120 همچون مرزي گذرناپذير .به نظر مي‌رسيد 216 00:32:48,201 --> 00:32:52,283 ،و من در سکوت .هوسم را مي‌زيستم 217 00:33:21,815 --> 00:33:26,147 ما به ندرت در خانه ... با همديگر بوديم 218 00:33:26,188 --> 00:33:28,769 ولي همچون خانواده‌اي واقعي .به نظر مي‌آمديم 219 00:33:33,185 --> 00:33:35,642 خيالپردازي کردن‌هات تموم نشد؟ 220 00:33:35,682 --> 00:33:37,807 بهتره درس‌ات رو بخوني، در عوضِ اينکه .اون داستان‌هات رو رويِ کاغذ خط‌خطي کُني 221 00:33:40,056 --> 00:33:43,429 .پدرم مردي بود همچون بسياري ديگران 222 00:33:43,470 --> 00:33:46,470 .سگي که زندگيِ سگيِ خودش را گاز مي‌گرفت 223 00:33:47,469 --> 00:33:52,176 ،او کوتاه‌قامت، قوي‌بنيه .خپل و سُرخ‌گونه بود 224 00:33:53,675 --> 00:33:56,257 چين و چروک‌هايِ رويِ صورتش ... مانعِ آن ميشدند که چيزي از چهره‌اش افشا شود 225 00:33:56,298 --> 00:33:58,630 ... مگر سن و سالي 226 00:33:58,671 --> 00:34:00,628 .که آن را شيار زده بود 227 00:34:00,669 --> 00:34:03,918 .حالتي ميانِ درود و بدرود 228 00:34:03,959 --> 00:34:07,791 ،حالتي از نيمروزي بطورِ ابدي دست‌نخورده .و فارغ از دستِ تطاولگرِ زمان 229 00:34:09,582 --> 00:34:11,998 با پيشاني‌اي که به ورايِ چانه‌اش ... و تا گردني بسط مي‌يافت 230 00:34:12,039 --> 00:34:15,953 ،که به زمختي .به شانه‌هايي پت و پهن مي‌چسبيد 231 00:34:22,159 --> 00:34:23,409 .«نانِت» 232 00:34:23,450 --> 00:34:27,157 ،نانِتِ» خوشگلم» .من از دستِ تو عصباني نيستم 233 00:34:29,573 --> 00:34:32,363 گاهي اوقات، ديوانگي‌هايشان .با يکديگر متناسب مي‌گرديد 234 00:34:34,570 --> 00:34:37,361 در نتيجه يکشنبه صبح‌ها به آساني ميشد .از آنان در سالنِ اصليِ آسايشگاه عيادت نمود 235 00:34:39,735 --> 00:34:41,692 ... اما در سايرِ مواقع 236 00:34:41,733 --> 00:34:44,399 آدم مجبور بود همه جا را بگردد ،تا کسي را پيدا کُند 237 00:34:44,440 --> 00:34:46,730 .و راهروها عظيم به نظر مي‌آمدند 238 00:34:49,437 --> 00:34:52,436 حتي گاهي اتفاق مي‌افتاد که مجبور مي‌شديم .يک روز را در آنجا سپري کُنيم 239 00:35:05,557 --> 00:35:07,056 ... «لئو» 240 00:35:15,553 --> 00:35:17,844 .«بچه‌ام رو دزديدن، «لئو 241 00:35:20,717 --> 00:35:22,632 .بچه‌ام رو دزديدن 242 00:35:31,630 --> 00:35:35,045 .آنها يکشنبه‌هايِ زيبايِ زمستانيِ ما بودند 243 00:35:40,127 --> 00:35:42,126 ... غريب 244 00:35:43,917 --> 00:35:46,874 ... مضطرب 245 00:35:46,915 --> 00:35:49,080 ... بويناک 246 00:35:49,121 --> 00:35:51,161 ... بدونِ دوست 247 00:35:51,202 --> 00:35:53,202 ... بدونِ نور 248 00:35:54,910 --> 00:35:57,284 ... پنهان در اعماقِ زمين 249 00:35:57,325 --> 00:35:59,365 ... خواهرم 250 00:35:59,406 --> 00:36:01,738 ... «ملکه «ريتا 251 00:36:03,987 --> 00:36:07,403 .نگهبانِ کلکسيونِ جانورانِ من شده بود 252 00:38:00,994 --> 00:38:03,535 .شيشه‌يِ حشره‌هات پيشِ منه 253 00:38:03,575 --> 00:38:06,449 .«اوه، نه «ريتا !خرمگس‌هام نه 254 00:38:06,490 --> 00:38:08,489 بيا، اينو بگير !ولي خرمگس‌هام نه 255 00:38:34,772 --> 00:38:35,771 !«لئو» 256 00:38:51,849 --> 00:38:54,056 !صبر کُن، بابايي 257 00:38:57,138 --> 00:39:01,053 !در رو هُل نده، بابايي! در رو هُل نده !وگرنه حسابي کيف مي‌کُني 258 00:39:16,673 --> 00:39:19,838 ،پدرم بسيار مشوق بود .همچون يک مربيِ بيسبال 259 00:39:21,753 --> 00:39:25,835 آنچنان مغرور و پرافتخار بود .که گويي از جنگ بازگشته است 260 00:39:31,916 --> 00:39:33,832 !عزيزکم 261 00:39:34,832 --> 00:39:37,247 !ملوسکِ خودم 262 00:39:38,955 --> 00:39:41,912 .مادرم داغ و عشق‌برانگيز بود 263 00:39:41,953 --> 00:39:43,411 !تنها کسِ خودم 264 00:39:43,451 --> 00:39:45,950 عاشقِ وقتي بودم که مرا بغل کرده .و به درونِ چربي‌هايش فرو مي‌کِشيد 265 00:39:47,741 --> 00:39:50,948 عطرِ عرقش .مرا تسکين ميداد 266 00:39:54,821 --> 00:39:58,277 يک شب پدرم ... مخفيگاه‌مان را کشف کرد 267 00:39:58,318 --> 00:40:01,233 .و درِ زيرزمين را مسدود نمود 268 00:40:14,520 --> 00:40:16,977 به دام افتاده در ... روشنايي و نورِ روز 269 00:40:17,018 --> 00:40:21,017 ... تنها، بدونِ هيچ قلمرويي 270 00:40:23,141 --> 00:40:26,014 بدونِ وزوزِ انبوه حشراتي ... که او را آرامش دهند 271 00:40:27,638 --> 00:40:29,721 ... خواهر کوچولويِ شکننده‌ام 272 00:40:31,137 --> 00:40:33,094 ... «ملکه «ريتا 273 00:40:33,885 --> 00:40:36,801 .بيهوش و ناهوشيار گشت 274 00:41:08,500 --> 00:41:11,499 وقتي «فرنان» جوان‌تر بود .هميشه با مدرسه مشکلاتي داشت 275 00:41:13,289 --> 00:41:14,830 ... در کلاسِ پنجم 276 00:41:14,871 --> 00:41:18,744 ،او را در کلاسِ عقب‌ماندگانِ ذهني گذاشتند ... همراه با اسکيزوفرني‌ها 277 00:41:18,785 --> 00:41:20,743 ... رواني‌ها 278 00:41:20,784 --> 00:41:24,407 .دو برادرِ دوقلويِ مصروع، يک دگرپوش و يک زال [.دگرپوش : کسي که لباسِ افرادِ جنسِ مخالف را مي پوشد] 279 00:41:25,490 --> 00:41:30,279 ،او حتي در اين کلاس نيز، سه سال پُشتِ سرِ هم .از امتحاناتِ پايانِ سال مردود گشت 280 00:41:32,778 --> 00:41:34,903 .«خانمِ «لوزو 281 00:41:49,398 --> 00:41:52,438 يک روز، مشاوري که ... از مدرسه بازديد مي‌کرد 282 00:41:52,479 --> 00:41:55,478 .از او خواست يک نقاشي بکشد 283 00:41:57,352 --> 00:41:59,933 ،پس از گذشتِ يک ساعت .فرنان» برگه را سفيد تحويلِ وي داد» 284 00:41:59,974 --> 00:42:02,598 و اصرار داشت که نقاشيِ خرگوشي سفيد .در برف را کشيده است 285 00:42:11,469 --> 00:42:16,634 !در برف !و هر دو طرفِ برگه سفيده 286 00:42:16,675 --> 00:42:19,340 !ولي آخه اينجاست !نمي‌تونيد ببينيدش؟! درست همينجاست 287 00:42:19,381 --> 00:42:20,922 ... ولي آقايِ مدير 288 00:42:20,963 --> 00:42:23,128 .من مشاور هستم، خانم .نه مدير 289 00:42:23,169 --> 00:42:25,251 .آقايِ مشاور 290 00:42:28,251 --> 00:42:29,792 ... پس به من مشاوره بديد 291 00:42:29,833 --> 00:42:32,123 ... و بگيد با پسرِ 14 ساله‌اي 292 00:42:32,164 --> 00:42:33,829 که نمي‌خواد مدرسه بره بايد چکار کُنم؟ 293 00:42:33,870 --> 00:42:37,160 .«متأسفم، خانمِ «لوزو .اينطوري نميشه ادامه داد 294 00:42:40,159 --> 00:42:41,325 .متأسفم 295 00:43:05,318 --> 00:43:07,191 .بيا بريم خونه 296 00:43:07,232 --> 00:43:10,522 سه روز بعد، کار در کارخانه‌يِ .دومينيون گلَس» را شروع کرد» 297 00:43:10,664 --> 00:43:12,205 !کُس‌خُل 298 00:43:12,246 --> 00:43:14,203 ... تو مدرسه رفتي 299 00:43:14,244 --> 00:43:16,285 ولي مثلِ من !مي‌ريني و بويِ گند ميدي 300 00:43:16,326 --> 00:43:20,074 من هم مي‌تونستم ... تا 40 سالگي برم مدرسه 301 00:43:20,115 --> 00:43:22,738 اگه اين پيرِ خرفت، پونزده دلار !پولِ اجاره‌خونه رو تو کونم نکرده بود 302 00:43:23,529 --> 00:43:25,861 !اونها فکر کردن کي هستن؟ ... کثافت‌ها منو چپونده بودن تويِ 303 00:43:25,902 --> 00:43:28,067 !کلاسي پُر از کيرمصنوعي 304 00:43:28,108 --> 00:43:30,607 از نظرشون .من نرمال نبودم 305 00:43:30,648 --> 00:43:33,480 ... ولي حالا هر کسي که 306 00:43:33,521 --> 00:43:34,604 ... پا رو دُمم بذاره 307 00:43:34,645 --> 00:43:36,935 !بادمجون مي‌کارم زيرِ چشم‌هاش 308 00:43:39,100 --> 00:43:43,015 !پس زرنگ‌بازي درنيار، بچه ريغو !چون ما هر دو نفرمون از يه سوراخ دراومديم 309 00:43:46,139 --> 00:43:48,596 و فراموش نکُن که من !مدت‌هاست تو رو جا گذاشتم 310 00:43:48,637 --> 00:43:50,802 !با خوراکي بازي نکُن 311 00:43:55,634 --> 00:43:57,382 .به زودي بهار فرا خواهد رسيد 312 00:43:57,423 --> 00:44:01,422 پرندگان دائماً .از زمستان شکايت مي‌کُنند 313 00:44:06,212 --> 00:44:10,461 فرنان» با خرناسي پُرمايه و آبدار» .آنان را همراهي مي‌کُند 314 00:44:10,502 --> 00:44:14,500 هر بار که نفس مي‌کِشد .گويي معده‌ام به هم مي‌ريزد 315 00:44:17,500 --> 00:44:20,040 ،او در حالتي جنين‌مانند مي‌خوابد 316 00:44:20,081 --> 00:44:22,705 زيرپوشِ تنگش .به زحمت نجابتش را مي‌پوشاند 317 00:44:24,620 --> 00:44:26,869 ،استراحت مي‌کُند .با همان بيهوشيِ هميشگي 318 00:44:26,910 --> 00:44:28,868 .نود کيلو ماهيچه 319 00:44:28,909 --> 00:44:32,990 گويي پسربچه‌يِ زيبايي‌ست .که بيش از اندازه بزرگ شده است 320 00:44:51,485 --> 00:44:54,066 اتاق به دو قسمت : تقسيم شده است 321 00:44:54,107 --> 00:44:57,772 ،قسمتِ من .«و قسمتِ «فرنان 322 00:45:04,479 --> 00:45:08,186 همچنانکه عضله‌هايش متورم مي‌شوند .قسمتِ او نيز عريض‌تر مي‌گردد 323 00:45:24,598 --> 00:45:27,638 راديويِ او و ضبطِ صوتِ من .در اتاق است 324 00:45:27,679 --> 00:45:31,927 ،اولويت با راديويِ «فرنان» است ... زيرا 325 00:45:31,968 --> 00:45:36,467 او اجاره‌خانه را مي‌پردازد و هنگاميکه عصباني مي‌شود .عضله‌هايش موسيقيِ مرا خفه مي‌سازد 326 00:46:26,452 --> 00:46:28,409 .بيانکا»، عشقِ من» 327 00:46:28,450 --> 00:46:31,032 .عشقِ زيبايِ من 328 00:46:31,073 --> 00:46:34,113 .تنها عشقِ من 329 00:46:34,154 --> 00:46:36,236 .ايتاليايِ من 330 00:47:06,228 --> 00:47:08,602 .نه، اينطوري نه .اينطوري نه 331 00:47:08,642 --> 00:47:11,391 .اينطوري خوشم نمياد 332 00:47:11,432 --> 00:47:13,722 .تو که مي‌دوني من چي مي‌خوام 333 00:47:15,555 --> 00:47:18,303 .يالا، يه بارِ ديگه - .نه - 334 00:47:20,927 --> 00:47:23,884 !خواهش مي‌کُنم - .نه - 335 00:47:23,925 --> 00:47:25,507 ... «بيانکا» 336 00:47:25,548 --> 00:47:27,838 .بيانکا» ... بخاطرِ من» 337 00:47:41,416 --> 00:47:43,332 !«لئولو» 338 00:47:44,289 --> 00:47:46,289 !لئولو»! بيا» 339 00:48:15,405 --> 00:48:18,154 ... يک شب سرانجام دانستم 340 00:48:18,195 --> 00:48:20,068 .که آن نور از کجا مي‌آيد 341 00:48:20,109 --> 00:48:23,732 اين «بيانکا» بود که ... از مدت‌ها پيش در پُشتِ گنجه 342 00:48:23,773 --> 00:48:25,856 .برايم آواز مي‌خواند 343 00:48:25,897 --> 00:48:29,896 تمامِ آنچه بايد انجام مي‌دادم اين بود .که از فرصت برايِ نوشتن استفاده کُنم 344 00:48:31,186 --> 00:48:34,893 .بيانکا»، عشقِ من» .عشقِ زيبايِ من 345 00:48:37,267 --> 00:48:39,266 .تنها عشقِ من 346 00:48:39,307 --> 00:48:41,515 .ايتاليايِ من 347 00:49:15,463 --> 00:49:17,961 جان» و «ماري» راهنماهايِ من» ،برايِ يادگيريِ زبانِ انگليسي بودند 348 00:49:18,002 --> 00:49:20,751 .الگوهايي از برازندگيِ بي‌نقص 349 00:49:26,582 --> 00:49:30,039 در مدرسه اينگونه به نظرم مي‌رسيد ،که تنها بچه‌يِ آشفته من هستم 350 00:49:30,080 --> 00:49:33,411 تنها کسي که دل نگران است ... زيرا جزئياتي چند 351 00:49:33,452 --> 00:49:35,493 .از بدن‌هايِ «جان» و «تن‌تن» را کم دارد 352 00:49:37,450 --> 00:49:39,907 در 12 سالگي ياد گرفتم ... "که کلمه‌يِ "بيني 353 00:49:39,948 --> 00:49:42,197 ،مي‌شود Nose به انگليسي 354 00:49:42,238 --> 00:49:46,945 و اينکه کنگو يکي از مستعمراتِ سابقِ بلژيک .در آفريقايِ استوايي بوده است 355 00:49:46,986 --> 00:49:51,317 اما هيچکس درباره‌يِ دُمِ کوچکي که .ميانِ پاهايم متورم مي‌گشت صحبتي نمي‌کرد 356 00:49:51,358 --> 00:49:55,066 اين عضو، در آوازي که در موردِ .اعضايِ بدنِ «جان» سروده مي‌شد غايب بود 357 00:49:56,731 --> 00:50:00,188 .من معادلِ انگليسي يا فرانسويِ آن را نمي‌دانستم 358 00:50:00,229 --> 00:50:06,060 و برايِ مدت‌هايِ طولاني گمان مي‌کردم .انگليسي‌ها چنين چيزي ندارند 359 00:50:07,851 --> 00:50:10,098 .«کازابلانکا» 360 00:50:10,139 --> 00:50:12,053 پايتخت؟ 361 00:50:13,468 --> 00:50:14,508 .«داکار» 362 00:50:14,549 --> 00:50:16,172 کشور؟ 363 00:50:16,212 --> 00:50:18,251 .«سنگال» 364 00:51:48,443 --> 00:51:49,650 !لعنتي! باز چي شد؟ 365 00:51:57,433 --> 00:51:59,139 !دارم ميام 366 00:52:01,636 --> 00:52:03,176 ،لئو»، در رو باز کُن» !وگرنه مي‌شکونمش 367 00:52:03,216 --> 00:52:04,298 !دارم ميام 368 00:52:04,339 --> 00:52:05,920 !صبر کُن 369 00:52:08,708 --> 00:52:09,914 !صبر کُن 370 00:52:10,913 --> 00:52:12,369 !يالا ديگه 371 00:52:12,410 --> 00:52:13,492 !دارم ميام 372 00:52:14,823 --> 00:52:15,988 !همين الان بازش کُن ديگه 373 00:52:17,610 --> 00:52:19,357 !فقط يه دقيقه 374 00:52:19,398 --> 00:52:21,646 ،اگه باز نکُني !اين قفلِ تُخمي رو مي‌شکونم‌ها 375 00:52:21,687 --> 00:52:23,476 !اين درِ تُخمي رو بازش کُن ديگه 376 00:52:24,308 --> 00:52:26,472 !بازش کُن - !دارم ميام - 377 00:52:27,179 --> 00:52:29,759 !بله؟ - !اون داخل چه خبره؟ - 378 00:52:29,800 --> 00:52:31,714 .هيچي 379 00:52:31,754 --> 00:52:35,042 ،فقط داشتم حمام مي‌کردم .بعدش آب داغ شد و خودم رو سوزوندم 380 00:52:35,790 --> 00:52:37,579 !بويِ جالبي از اون داخل مياد 381 00:52:39,286 --> 00:52:40,284 !نه 382 00:52:46,152 --> 00:52:48,024 .خيله خُب 383 00:52:48,065 --> 00:52:49,605 ... به هر حال 384 00:52:49,646 --> 00:52:51,851 يا برين !يا بزن به چاک 385 00:55:26,846 --> 00:55:31,632 ،از گائيدنِ آن رنگِ صورتي دست برداشتم ... صورتيِ چندش‌آور 386 00:55:31,673 --> 00:55:33,754 .صورتيِ مُرده 387 00:55:35,959 --> 00:55:38,539 .ديگر تن و بدنم را حس نمي‌کُنم 388 00:55:38,580 --> 00:55:41,159 .ديگر حضوري ندارم 389 00:56:10,644 --> 00:56:14,765 ،همچنانکه بيشتر و بيشتر مجذوبِ لذت شدم ... تن‌تن» را به فراموشي سپردم» 390 00:56:14,805 --> 00:56:17,177 و نيز کنگو مستعمره‌يِ بلژيک را ... که در سالِ 1960 391 00:56:17,218 --> 00:56:19,257 .نامِ «زئير» به خود گرفت 392 00:56:19,298 --> 00:56:22,419 .دچارِ وسواسِ ذهني شده بودم 393 00:56:50,596 --> 00:56:53,925 حرکتِ شنا رفتن .ديگر برايِ «فرنان» هيچ کاري نداشت 394 00:56:53,966 --> 00:56:57,878 بنابراين به من پول مي‌داد .تا بر رويِ شانه‌هايش بنشينم 395 00:57:00,041 --> 00:57:03,163 و اينگونه بود که شروع کردم .از خواندن لذت ببرم 396 00:57:16,523 --> 00:57:17,938 بيا. مطمئني نمي‌خواي؟ 397 00:57:21,017 --> 00:57:23,639 نه، از حيوون‌هايِ مُرده .خوشم نمياد 398 00:57:25,137 --> 00:57:27,175 .داداشت رو نگاه کُن .ببين چقدر دوست داره 399 00:57:27,216 --> 00:57:29,755 .داخلش آهن هم هست 400 00:57:29,796 --> 00:57:31,627 .خيلي مقويه 401 00:57:40,326 --> 00:57:42,531 اين ديگه چيه؟ 402 00:57:45,319 --> 00:57:47,691 .من چه مي‌دونم 403 00:57:49,522 --> 00:57:53,018 شايد اون خوکه !سنگِ کُليه داشته 404 00:58:09,499 --> 00:58:13,244 تا جايي که يادم مي‌آيد ... هرگاه دچارِ شق‌شدگي مي‌شدم 405 00:58:13,285 --> 00:58:15,824 .بيانکا» هم حضور داشت» 406 00:58:15,865 --> 00:58:18,444 ... اين اسمِ همسايه‌يِ زيبايِ سيسيليِ ما بود 407 00:58:18,485 --> 00:58:22,855 که هرگز ايتاليا را نديده بود .و هر از گاهي برايِ نگهداري از من مي‌آمد 408 00:58:24,144 --> 00:58:26,558 زيرا پدربزرگم به او کمک مي‌کرد .تا دستش به دهانش برسد 409 00:58:35,756 --> 00:58:37,920 .با قيچي نه 410 00:58:38,918 --> 00:58:40,416 .با عشق انجامش بده 411 00:58:40,457 --> 00:58:42,829 .بهتون که گفتم، خوشم نمياد 412 00:58:46,825 --> 00:58:48,198 .بيا 413 00:58:48,239 --> 00:58:49,695 .بگير 414 00:58:49,736 --> 00:58:52,274 .هر چقدر دوست داري بردار 415 00:58:52,315 --> 00:58:54,146 .همه‌اش مالِ توئه 416 00:58:54,187 --> 00:58:56,268 .ولي يه بارِ ديگه انجامش بده 417 00:58:56,309 --> 00:58:59,680 .نه - .خواهش مي‌کُنم - 418 00:58:59,721 --> 00:59:01,552 .فقط يه بارِ ديگه 419 00:59:01,593 --> 00:59:04,172 .فقط يه بارِ ديگه انجامش بده 420 00:59:04,213 --> 00:59:07,001 .بخاطرِ من انجامش بده 421 00:59:10,997 --> 00:59:14,159 ،وقتي بسيار کوچک بودم .دوست داشتم زيرِ آب پناه بگيرم 422 00:59:14,200 --> 00:59:16,156 ... قعرِ استخرِ ما 423 00:59:16,197 --> 00:59:18,111 .آبيِ آسماني بود 424 00:59:18,152 --> 00:59:22,272 در ميانِ تخته‌پاره‌هايِ يک کشتيِ شکسته .گنجِ دزدانِ دريايي وجود داشت 425 00:59:23,271 --> 00:59:27,683 و من شروع به دزدي نمودم .تا اولين ماسکِ غواصيم را بخرم 426 00:59:41,043 --> 00:59:42,999 .سينه‌هات 427 00:59:43,040 --> 00:59:45,870 .سينه‌هات رو بهم نشون بده 428 00:59:46,160 --> 00:59:49,905 همواره سردرگم بودم در ميانِ ... ميلم به استفراغ 429 00:59:49,946 --> 00:59:51,902 و ميلم به استمناء؛ 430 00:59:51,943 --> 00:59:58,644 در ميانِ نفرت از آن دختر، يا حسادت به پدربزرگم؛ .حسادتي تا آن درجه که آرزوي کُشتنش را داشتم 431 01:00:02,139 --> 01:00:05,052 .فقط يه بارِ ديگه انجامش بده 432 01:00:05,093 --> 01:00:06,841 .نه 433 01:00:13,707 --> 01:00:16,162 .آره 434 01:00:16,203 --> 01:00:18,949 ... آخه چروکيده و زرد هستن 435 01:00:18,990 --> 01:00:21,113 .و خشکيده 436 01:00:23,485 --> 01:00:25,316 حتي با شستن هم .بويِ گندشون پاک نميشه 437 01:00:29,186 --> 01:00:31,100 .انجامش بده 438 01:00:48,954 --> 01:00:51,784 !خوکِ حرومزاده‌يِ کثيف 439 01:01:19,045 --> 01:01:21,833 مادرم يک دسته گُلِ سُرخِ زيبايِ پلاستيکي .به ما هديه کرده است 440 01:01:22,706 --> 01:01:26,202 ،با اين فرض که اتاق را درخشان بسازد ... چرا که گُل 441 01:01:26,243 --> 01:01:29,572 تصوير، يا ترجيحاً .پندارِ طبيعت است 442 01:01:29,613 --> 01:01:33,649 رنگِ قرمزِ ارغوانيش دائماً توسطِ غباري که ،آن را مدفون مي‌کُند، خفه مي‌گردد 443 01:01:33,690 --> 01:01:35,771 .هر روز بيش از روزِ قبل 444 01:01:35,811 --> 01:01:38,682 ... اي کاش فقط يک نفر 445 01:01:38,723 --> 01:01:40,846 از اعضايِ خانواده ... مي‌توانست متوجه شود 446 01:01:40,887 --> 01:01:43,342 که آن دسته گُل، تا چه اندازه ... فاقدِ طبيعي بودن است 447 01:01:43,383 --> 01:01:45,338 ... با آن برچسبِ کوچکِ طلاييِ 448 01:01:45,379 --> 01:01:47,751 "ساختِ هونگ کونگ" .که زيرِ يکي از گلبرگ‌ها چسبانيده شده است 449 01:01:47,792 --> 01:01:50,456 ... در عينِ حال 450 01:01:50,497 --> 01:01:54,450 ،تنها دردسري که مي‌طلبد ... حرکتي بدونِ دردسر از جانبِ من است 451 01:01:54,491 --> 01:01:58,694 تا آن برچسب را بردارم .و متحقق ساختنِ اين وهم را آغاز نمايم 452 01:02:00,775 --> 01:02:03,189 اما من از دست زدن به آن .امتناع مي‌کُنم 453 01:02:04,853 --> 01:02:10,138 قصدِ سکني گزيدن .در اين گورستانِ مُردگانِ زنده را ندارم 454 01:02:10,179 --> 01:02:13,633 ولي اينک انگشتانِ پايم ،مرا خاطر نشان مي‌سازند که هنوز اينجا هستم 455 01:02:13,674 --> 01:02:17,336 انگشتاني که از سوراخي کوچک .در انتهايِ پتو بيرون زده‌اند 456 01:02:18,751 --> 01:02:21,415 ،روز از پسِ روز ... بي‌آنکه متوجهش باشم 457 01:02:21,455 --> 01:02:24,660 ،موفق گشته‌ام نسبت به روزِ قبل .يکي ديگر از انگشتانِ پايم را بيرون بلغزانم 458 01:02:26,532 --> 01:02:30,069 ،فردا تماميِ کفِ پايم بيرون خواهد بود ،و سپس تماميِ پايم 459 01:02:30,110 --> 01:02:33,148 .و به زودي تماميِ بدنم 460 01:02:36,103 --> 01:02:40,306 ،به همين زودي فهميده‌ام که بايد اين زندگي را ترک گويم .پيش از آنکه در اين چاله گرفتار شوم 461 01:02:45,924 --> 01:02:48,546 .هي، تويِ راهروها ندويد - آقا؟ - 462 01:02:48,586 --> 01:02:51,541 شما آقايِ «دگير» هستيد؟ معلمِ «لئولو»؟ 463 01:02:51,582 --> 01:02:53,454 لئو» کي؟» 464 01:02:53,495 --> 01:02:54,868 .«لئو». «لئو لوزو» 465 01:02:54,909 --> 01:02:57,531 .اوه، آره شما پدرش هستيد؟ 466 01:02:57,572 --> 01:03:00,068 .نه. فقط يکي از دوستانش هستم 467 01:03:02,607 --> 01:03:05,853 شما نوشته‌هايِ «لئولو» رو خونديد؟ .بايد يه نگاه بهشون بندازيد 468 01:03:05,894 --> 01:03:08,640 .من اينجا 40 تا شاگرد دارم 469 01:03:08,681 --> 01:03:11,885 ،اگه قرار باشه هر هفته يک ساعت اضافه‌تر به هر کدومشون اختصاص بدم !اونوقت بايد شبانه‌روز همينجا بست بشينم 470 01:03:13,259 --> 01:03:16,712 ،لوزو» هم مثلِ تمامِ بچه‌هايِ اينجا» .آخرش از هنرستانِ فني يا مکانيکيِ ماشين سر درمياره 471 01:03:16,753 --> 01:03:20,998 ،مُخ‌ترينِ اينها آخرش بايد قبضِ جريمه‌يِ پارکينگ بنويسه .تازه اگه خوش‌شانس باشه واردِ دانش‌سرايِ پليس بشه 472 01:03:21,039 --> 01:03:23,703 با شعر نميشه !پيستونِ موتور رو تعمير کرد 473 01:03:23,744 --> 01:03:27,822 .ولي شما معلمش هستيد .مي‌تونيد در مطالعاتش راهنماييش کُنيد 474 01:03:27,863 --> 01:03:31,692 گوش کُنيد، امسال من سومين معلمي هستم .که دارم تويِ کلاسِ «لوزو» تدريس مي‌کُنم 475 01:03:31,733 --> 01:03:34,312 اون دو تايِ اولي رو .برادرهايِ دانش‌آموزها کتک زدن 476 01:03:34,353 --> 01:03:37,391 ،ضمناً تخصصِ من زبانِ فرانسه نيست !بلکه ورزشِ کيريِ جودوئه 477 01:03:37,432 --> 01:03:39,637 و قصد دارم اين سالِ تحصيلي رو .تا آخر به پايان برسونم 478 01:05:36,591 --> 01:05:38,547 .لئو»، بيا غذا بخور» 479 01:05:38,588 --> 01:05:39,753 !«لئولو» 480 01:05:39,794 --> 01:05:41,877 !«لئولو لوزونه» 481 01:05:46,916 --> 01:05:51,080 من عاشقِ «فرنان» بودم .بخاطرِ جهالتِ شيرينش 482 01:05:53,305 --> 01:05:56,387 .چون رويا مي‌بينم، نيستم 483 01:07:09,738 --> 01:07:11,945 !واي، لعنتي خيلي سفت شد 484 01:07:11,986 --> 01:07:15,734 نمي‌خوام دوباره مجبور بشم برايِ رسوندنت .تا بيمارستانِ «رپانتيني»، ماشين دربست کُنم 485 01:07:15,775 --> 01:07:17,733 من هنوز ساندويچم رو !تموم نکرده بودم 486 01:07:17,774 --> 01:07:20,314 هيچوقت با کونت رو زمين گذاشتن ... و ساندويچ خوردن 487 01:07:20,355 --> 01:07:22,355 و تماشايِ عبورِ قايق‌ها !نمي‌توني دوچرخه بخري 488 01:07:27,061 --> 01:07:29,144 يه کمکي بهم مي‌کُني؟ 489 01:08:09,630 --> 01:08:13,711 ،گوش کُن «فرنان»، اگه قيمتِ بهتري ميدادي .شايد همه‌شون رو برمي‌داشتم 490 01:08:13,752 --> 01:08:16,751 تو هم که هر هفته، سرِ 25 سنت !کونِ منو پاره مي‌کُني 491 01:08:18,042 --> 01:08:20,416 ،اگه به تو باشه !بايد همه رو مفتي بهت بدم 492 01:09:24,436 --> 01:09:26,685 .سطلي 3 دلار بهت مي‌فروشم 493 01:09:27,226 --> 01:09:30,183 .«ولي آخه اينها تمامشون زنگ‌زده‌ست، «فرنان !قيمتت خيلي تُخمي گرونه 494 01:09:30,224 --> 01:09:33,014 اصلاً ببينم، تو تا حالا !تويِ عمرت کار هم کردي؟ 495 01:09:59,297 --> 01:10:00,754 !بکِشش! زود باش 496 01:10:00,795 --> 01:10:02,710 !داره نُک ميزنه - .اهرم رو بپيچ و بند رو جمع کُن - 497 01:10:08,083 --> 01:10:09,874 !گُه توش !از دستش دادم 498 01:10:09,914 --> 01:10:12,872 .بهت که گفتم بند رو جمع کُن - .تو گفتي اهرم رو بپيچ - 499 01:10:12,912 --> 01:10:17,286 .من گفتم اهرم رو بپيچ و بند رو جمع کُن - !ولي اول گفتي بکِشش - 500 01:10:36,196 --> 01:10:38,153 ،«خيلي عاليه، «لئو .که از سرما نترسيدي 501 01:10:38,194 --> 01:10:40,568 به زودي مي‌توني پولِ خريدِ .دوچرخه‌ات رو جور کُني 502 01:10:42,276 --> 01:10:45,399 .«يه قيمتِ خوب بده ديگه، «فرنان .آخه 3 دلار خيلي گرونه 503 01:10:46,399 --> 01:10:49,065 ممکن بود داداش کوچيکه‌ام با شيرجه زدن .تويِ اين آبِ مسترابي سينه‌پهلو کُنه 504 01:10:50,272 --> 01:10:52,271 اونوقت به نظرت !دارم قيمتِ گرون ميدم؟ 505 01:10:56,894 --> 01:11:01,059 ،تو 2 دلار رد کُن .تا اين مارماهي‌ها رو بدم بهت 506 01:11:02,891 --> 01:11:04,682 .باشه. برشون ميدارم 507 01:11:49,592 --> 01:11:52,383 خيله خُب، پولِ نقد رو .رد کُن 508 01:11:54,286 --> 01:11:56,777 حالا از جلويِ چشمم !گمشيد ببينم 509 01:11:57,182 --> 01:11:59,673 !بزنيد به چاک! يالا 510 01:12:40,525 --> 01:12:43,815 خُب، چشمم به جمالِ !برادرانِ قورباغه‌اي روشن 511 01:12:45,147 --> 01:12:46,604 !«هي، «فرنان 512 01:12:46,645 --> 01:12:49,102 !بن وايدر» باهات مهربونه، ها؟» 513 01:12:51,934 --> 01:12:55,016 ظاهراً به «لئو» کوچولو پول ميدي .تا واست کار کُنه 514 01:12:56,140 --> 01:12:57,806 هي، ما حالا ديگه .ازت ترسي نداريم 515 01:12:57,847 --> 01:13:00,054 نکُنه دوست داري داداشم ... صورتت رو بياره پايين 516 01:13:00,095 --> 01:13:02,302 و وادارت کُنه !يه کم آسفالت نوشِ جان کُني؟ 517 01:13:02,343 --> 01:13:04,300 .«اينو نگه دار، «لئو 518 01:13:06,300 --> 01:13:07,841 !اوهو !نه بابا، تو هم؟ 519 01:13:13,588 --> 01:13:15,712 !ويتامينِ دماغت رو کشيدي بالا؟ 520 01:13:34,706 --> 01:13:36,788 !«اوه، خيلي خوشگله، «فرنان 521 01:13:36,829 --> 01:13:38,703 !مي‌تونم بهش دست بزنم؟ 522 01:13:39,827 --> 01:13:41,785 ولي دوست داري !يه چيزِ واقعاً خوشگل ببيني؟ 523 01:13:41,826 --> 01:13:44,200 !اينجا رو داشته باش !ببين چقدر باشکوهه؟ 524 01:13:48,698 --> 01:13:51,321 !«يالا، «فرنان !بيا منو بزن 525 01:13:51,987 --> 01:13:53,820 !«يالا ديگه، «فرنان !بيا منو بزن 526 01:13:58,578 --> 01:14:01,809 !اصلاً تو چي هستي؟! نکُنه مرد نيستي؟ !بيا منو بزن! يالا 527 01:14:09,606 --> 01:14:11,563 .«بيا بريم، «لئو 528 01:14:11,604 --> 01:14:13,270 !فرنان»؟» 529 01:14:13,311 --> 01:14:16,059 !«يالا، «فرنان !منو بزن 530 01:14:16,100 --> 01:14:17,641 !بيا منو بزن ديگه، کونده 531 01:14:17,682 --> 01:14:19,390 !دوچرخه‌ات رو ولش کُن 532 01:14:26,804 --> 01:14:30,053 ،بلند شو بايست !منو بزن 533 01:14:30,094 --> 01:14:32,093 !پس منو بزن ديگه 534 01:15:39,279 --> 01:15:41,236 ... آن روز 535 01:15:41,277 --> 01:15:44,776 فهميدم که ترس آنچنان در اعماقِ وجودمان ... رخنه کرده است 536 01:15:46,275 --> 01:15:48,607 ... که کوهي از عضلات 537 01:15:48,648 --> 01:15:52,355 و يا هزاران سرباز نيز قادر نيستند .در آن کوچک‌ترين تغييري بدهند 538 01:16:35,548 --> 01:16:39,505 مني که خود را بخاطرِ تماميِ مشکلاتِ خانواده ... قضاوت و محکوم کرده بودم 539 01:16:39,546 --> 01:16:42,295 ... در لحظه‌اي از نوميديِ مطلق 540 01:16:42,335 --> 01:16:45,834 تصميم گرفتم پدربزرگم را .که آنچنان دوستش داشتم، بکُشم 541 01:19:04,205 --> 01:19:06,704 !لئو»، بيا غذا بخور» 542 01:19:15,076 --> 01:19:16,366 لئو»؟» 543 01:19:23,197 --> 01:19:26,696 !«آلبر» !«لئو»! «لئو» 544 01:19:42,273 --> 01:19:45,771 "مي‌دوني "اقدام به قتل يعني چي؟ 545 01:19:47,854 --> 01:19:49,769 .تو که هيچوقت خشونت‌طلب نبودي 546 01:19:53,267 --> 01:19:55,308 ... اينطوري خودت رو نابود مي‌کُني 547 01:19:55,349 --> 01:20:01,055 اگه همچنان باور داشته باشي که پدربزرگت .مسئولِ تمامِ اتفاقاتيه که برايِ خانواده رُخ ميده 548 01:20:04,054 --> 01:20:06,428 .مادرت زنِ قوي‌ايه 549 01:20:06,469 --> 01:20:08,218 .بسيار قوي 550 01:20:08,259 --> 01:20:10,632 .اون نيرويِ طبيعته 551 01:20:10,673 --> 01:20:13,047 ،هرگز درهم نشکسته 552 01:20:14,047 --> 01:20:16,254 عليرغمِ تمامِ مصائبي که .مجبور بوده از سر بگذرونه 553 01:20:18,336 --> 01:20:22,168 .لئو»، تو خيلي شبيهش هستي» 554 01:20:25,041 --> 01:20:27,166 .من ترسِ تو رو مي‌شناسم 555 01:20:28,914 --> 01:20:31,288 ... اما نمي‌تونم کاري انجام بدم 556 01:20:31,329 --> 01:20:33,453 اگه از صحبت کردن با من .امتناع کُني 557 01:20:59,944 --> 01:21:03,984 برايِ انجامِ تکاليفم، نيمي از ميزِ تحريرِ کوچکم را ،موردِ استفاده قرار مي‌دادم 558 01:21:04,025 --> 01:21:08,273 هر گاه که «فرنان» آن را برايِ ... شمارشِ يا بازشمارشِ 42 دلاري 559 01:21:08,314 --> 01:21:11,021 که در «دومينيون گلَس» درمي‌آورد .لازم داشت 560 01:21:12,645 --> 01:21:14,935 .بيست و هفت 561 01:21:16,809 --> 01:21:18,517 .هزينه‌يِ سينما تابستاني 562 01:21:21,015 --> 01:21:23,139 .سي ... نما 563 01:21:26,513 --> 01:21:28,887 .دو دلار 564 01:21:34,509 --> 01:21:37,008 ... خوردنِ چيپس ... چيپس 565 01:21:43,505 --> 01:21:46,004 .ده سنت 566 01:21:49,919 --> 01:21:51,668 ... اتوبوس 567 01:21:51,709 --> 01:21:55,082 مرا خواندن يا نوشتن ،کفايت مي‌کرد 568 01:21:55,123 --> 01:21:57,788 و نيز بازگشتِ آن دختر .و آواز خواندنش برايم 569 01:21:59,205 --> 01:22:01,454 .حق با رام کننده بود 570 01:22:01,495 --> 01:22:04,618 در کلماتي که کنارِ يکديگر .رديف به رديف قرار داشتند، رازي وجود داشت 571 01:23:06,472 --> 01:23:09,305 .بيانکا»، عشقِ من» 572 01:23:09,346 --> 01:23:11,219 .تنها عشقِ من 573 01:23:11,260 --> 01:23:13,259 .عشقِ شيرينِ من 574 01:23:20,382 --> 01:23:23,422 .بيانکا»، عشقِ من» 575 01:23:23,463 --> 01:23:25,503 .عشقِ شيرينِ من 576 01:23:25,544 --> 01:23:27,584 .تنها عشقِ من 577 01:23:36,872 --> 01:23:38,912 .دستفروشي در خلاء فرياد مي‌کُند 578 01:23:38,953 --> 01:23:43,077 امروز صبح هنوز به اندازه‌يِ کافي خون وجود دارد ،که هزاران صفحه را آلوده سازد 579 01:23:45,326 --> 01:23:48,741 و به اندازه‌يِ کافي آدم وجود دارد .که آنها را خريداري کُنند تا خشمِ‌شان تسکين يابد 580 01:23:53,073 --> 01:23:57,237 من تفنگم را بيرون کِشيده .و به ماشين‌ها شليک مي‌کُنم 581 01:24:03,151 --> 01:24:05,692 از لوله‌يِ اسلحه با دقت نگريسته .و به سمتِ پدرم هدفگيري مي‌نمايم 582 01:24:05,733 --> 01:24:11,314 دوست دارم ترقه‌اي به بزرگيِ تمامِ سياره‌يِ زمين .در کونش فرو کرده و ماتحتش را بگايم 583 01:24:17,312 --> 01:24:20,185 تنها به اين علت .که در انتظارِ اتوبوس هستم 584 01:24:20,226 --> 01:24:22,350 و تا هفته‌يِ آينده نيز .در انتظار خواهم بود 585 01:24:23,350 --> 01:24:25,515 .همچنان در انتظار خواهم بود 586 01:24:27,056 --> 01:24:31,262 هر يکشنبه، ما سوارِ اتوبوس شده .و برايِ پيک‌نيک به «ايلز سن اِلن» مي‌رويم 587 01:24:31,303 --> 01:24:34,176 ... از آنجايي که پدرم ماشين ندارد 588 01:24:34,217 --> 01:24:37,525 اردويمان را اندکي خارج از شهر .برپا مي‌کُنيم 589 01:24:39,315 --> 01:24:43,105 در بندرگاه‌ها از تماشايِ عبورِ ... کشتي‌هايي کسل مي‌گرديم 590 01:24:43,146 --> 01:24:45,645 که هرگز بر آنها .سوار نخواهيم شد 591 01:24:46,894 --> 01:24:49,602 و بر رويِ چمن‌ها .به خوردنِ خيار مشغول مي‌شويم 592 01:25:02,930 --> 01:25:05,887 شايد وقتِ آن است که ... لوله‌يِ اسلحه را بر بيني‌ام قرار داده 593 01:25:05,928 --> 01:25:08,927 و تماميِ افکارم را .پخشِ آن مکان نمايم 594 01:25:09,885 --> 01:25:12,134 !حرامزاده‌ها 595 01:25:13,092 --> 01:25:16,132 قطعاً ديدنِ اينکه پيش از کناره‌گيري‌ام .آنگونه خود را منفجر مي‌کُنم، برايِ آنها شوک‌آور خواهد بود 596 01:25:49,995 --> 01:25:52,827 اگرچه غريزه ... مرا مستقيماً راهنما بود 597 01:25:52,868 --> 01:25:55,492 با اين حال، باز هم .شماره‌يِ اتاقِ خواهرم را سراغ گرفتم 598 01:25:57,491 --> 01:26:00,364 با به زبان آوردنِ نامش ... احساسِ نيرو مي‌کردم 599 01:26:00,405 --> 01:26:02,362 چرا که نامش نيز .از آنِ من بود 600 01:26:21,689 --> 01:26:23,604 .«ريتا» 601 01:26:38,182 --> 01:26:40,264 .ببين، خرمگس‌هام رو واست آوردم 602 01:26:41,972 --> 01:26:43,971 .مي‌توني نگهشون داري 603 01:26:47,095 --> 01:26:48,761 ريتا»؟» 604 01:27:03,672 --> 01:27:07,171 اين تنها دفعه‌اي بود که جرأت نمودم .خواهرم را نوازش کُنم 605 01:27:09,878 --> 01:27:15,084 و در آن لحظه، به تنها چيزي که مي‌توانستم بيانديشم .سکانسي شگفت‌انگيز از يک فيلم بود 606 01:27:16,750 --> 01:27:19,040 ... و همچون هميشه 607 01:27:19,081 --> 01:27:21,455 .ناظرِ نقش‌آفريني در زندگيِ خويش بودم 608 01:27:31,451 --> 01:27:33,825 ،«لئو لوزو» ... خوش ندارم هيچوقت ببينم 609 01:27:33,866 --> 01:27:35,865 جک و جونورهايِ زنده رو .به بيمارستان ببري 610 01:27:39,072 --> 01:27:41,072 ،و تويِ اتاقت هم نگهشون ندار !چون بويِ گند ميدن 611 01:29:23,538 --> 01:29:25,912 !ترسو! ترسو 612 01:29:44,697 --> 01:29:46,779 !من جرأتش رو ندارم؟ 613 01:29:46,820 --> 01:29:50,984 .شما 5 دلار بذارين رويِ ميز تا انجامش بدم !ولي همچين خايه‌اي ندارين 614 01:29:51,025 --> 01:29:53,649 يالا 5 دلار بذارين رويِ ميز !تا انجامش بدم 615 01:29:53,690 --> 01:29:56,147 !شما هيچکدوم مردش نيستين 616 01:29:56,188 --> 01:30:01,311 !نه تو، نه تو، نه تو !يالا 5 دلار بذارين رويِ ميز تا انجامش بدم 617 01:30:35,674 --> 01:30:38,631 ،امشب «گودنِ» کوچک .دير به خانه خواهد رفت 618 01:30:38,672 --> 01:30:40,672 و مادرش انگشتانش را .وارسي خواهد کرد 619 01:30:42,088 --> 01:30:45,461 زيرا به شدت از سيگار کشيدنِ .پنهانيِ پسرش نگران است 620 01:30:47,585 --> 01:30:51,584 !«خير، خانمِ «گودن !پسرِ تو هر جنبنده‌اي را مي‌گايد 621 01:30:52,500 --> 01:30:54,540 چنانکه آلتش توسطِ .باکتري‌ها خورده شده است 622 01:30:54,581 --> 01:30:56,621 او هر قرصي که ... بدستش مي‌رسد را مي‌بلعد 623 01:30:56,662 --> 01:30:59,328 فقط برايِ اينکه .تو را فراموش کُند 624 01:30:59,369 --> 01:31:01,826 يکشنبه‌ها هنگامي که او را ... برايِ کليسا رفتن 625 01:31:01,867 --> 01:31:04,116 ... مجبور به استحمام مي‌کُني 626 01:31:04,156 --> 01:31:06,738 فرصت را غنيمت مي‌شمارد .تا با چوبِ هاکي، هتکِ خود را بنوازد 627 01:31:06,779 --> 01:31:10,652 !فلفل نبين چه ريز است 628 01:31:12,151 --> 01:31:14,441 .اما نه، نگران مباش 629 01:31:14,482 --> 01:31:16,606 .او سيگار نمي‌کِشد 630 01:31:16,647 --> 01:31:18,854 چرا که سيگار به وي .احساسِ خفگي مي‌دهد 631 01:31:32,849 --> 01:31:35,390 ... کُس را 632 01:31:35,431 --> 01:31:38,555 در ميانِ جهالت و وحشت .کشف نمودم 633 01:31:41,554 --> 01:31:43,594 در اعماقِ وجودمان ... همگي مي‌دانستيم 634 01:31:43,635 --> 01:31:47,216 که پول صرفاً ،عذر و بهانه‌اي بود 635 01:31:47,257 --> 01:31:49,839 و او در هر صورت .اين کار را انجام ميداد 636 01:31:51,463 --> 01:31:53,961 شرطبنديِ ما تنها .اضطرابِ ترس را تسکين داد 637 01:32:04,749 --> 01:32:07,248 گربه‌يِ بينوا .از خود دفاعي نکرد 638 01:32:08,039 --> 01:32:10,204 .پنجه‌هايش را از بين برده بودند 639 01:32:10,245 --> 01:32:13,244 خانمِ «اوئيمِت» بسيار خوب .از پرده‌هايش مراقبت مي‌کرد 640 01:32:18,116 --> 01:32:20,782 !«آه، تو چه بخت و اقبالي داري، «ميلو 641 01:32:20,823 --> 01:32:23,947 تن‌تن» هيچگاه همسايه‌اي» .همچون «گودنِ» کوچک نداشت 642 01:32:55,811 --> 01:32:59,100 من شهامتِ اظهارِ عشقِ خودم .به «بيانکا» را نداشتم 643 01:33:01,100 --> 01:33:03,598 «بنابراين خود را با لذت بردن از «رژينا .راضي مي‌کردم 644 01:33:22,883 --> 01:33:25,048 !داره آبم مياد 645 01:33:25,089 --> 01:33:27,213 !چه خوشبو و خوشگلي !ادامه بده 646 01:33:28,587 --> 01:33:30,794 !سريع‌تر، سريع‌تر 647 01:33:56,702 --> 01:33:58,451 گاهي اوقات ... تماميِ طولِ شب را 648 01:33:58,491 --> 01:34:02,781 صرفِ خواندن و نوشتنِ ده‌ها صفحه مطلب مي‌کردم .بي‌آنکه آنها را ببينم 649 01:34:04,489 --> 01:34:07,653 .بيانکا» بسيار سخت‌گير شده بود» 650 01:34:07,694 --> 01:34:11,151 «او مي‌دانست که با «رژينا ... به وي خيانت مي‌کُنم 651 01:34:11,192 --> 01:34:13,482 .و تصميم به تنبيه من گرفت 652 01:34:29,268 --> 01:34:31,975 !«بيانکا» 653 01:34:46,886 --> 01:34:49,260 !«بيانکا» 654 01:36:14,816 --> 01:36:16,440 !«لئو» 655 01:36:16,939 --> 01:36:18,438 !مامان 656 01:36:20,146 --> 01:36:22,145 !حالِ «لئو» بده 657 01:36:38,431 --> 01:36:39,638 !«لئو» 658 01:36:41,095 --> 01:36:42,928 !اين کارو با من نکُن 659 01:36:44,927 --> 01:36:46,842 !تو يکي نه 660 01:36:47,925 --> 01:36:49,924 !تو خيلي قوي هستي 661 01:36:51,007 --> 01:36:53,339 !لئو»! بلند شو» 662 01:36:54,005 --> 01:36:56,337 !نمير 663 01:36:57,295 --> 01:36:58,293 !«لئو» 664 01:36:59,834 --> 01:37:02,458 !اين کارو با من نکُن 665 01:37:02,499 --> 01:37:04,414 !«لئولو» 666 01:37:17,992 --> 01:37:21,824 .چون رويا مي‌بينم، نيستم 667 01:37:22,824 --> 01:37:24,823 ... چون رويا مي‌بينم 668 01:37:28,113 --> 01:37:29,612 ... رويا مي‌بينم 669 01:37:31,194 --> 01:37:34,234 چون شب‌ها خود را ،به روياهايم وامي‌گذارم 670 01:37:34,275 --> 01:37:36,815 پيش از فرا رسيدنِ روزي .که مرا واگذارند 671 01:37:38,481 --> 01:37:40,938 ... چون عاشق نيستم 672 01:37:40,979 --> 01:37:43,769 ... چون از عشق مي‌ترسيدم 673 01:37:44,810 --> 01:37:47,183 .من ديگر رويا نمي‌بينم 674 01:37:48,308 --> 01:37:50,807 .من ديگر رويا نمي‌بينم 675 01:38:07,884 --> 01:38:11,133 .چون رويا مي‌بينم، نيستم 676 01:38:11,174 --> 01:38:14,338 ،چون رويا مي‌بينم ... رويا مي‌بينم 677 01:38:14,379 --> 01:38:16,711 چون شب‌ها خود را ،به روياهايم وامي‌گذارم 678 01:38:16,752 --> 01:38:18,835 پيش از فرا رسيدنِ روزي .که مرا واگذارند 679 01:38:18,875 --> 01:38:21,000 ... چون عاشق نيستم 680 01:38:21,041 --> 01:38:23,040 ... چون از عشق مي‌ترسيدم 681 01:38:23,081 --> 01:38:25,080 .من ديگر رويا نمي‌بينم 682 01:38:26,163 --> 01:38:28,162 .من ديگر رويا نمي‌بينم 683 01:38:36,742 --> 01:38:41,740 دوزِ تزريقِ درون‌عضلانيِ کلرپرومازين رو .تا 100 ميليگرم کاهش بديد 684 01:38:44,739 --> 01:38:47,029 .من ديگر رويا نمي‌بينم 685 01:38:56,067 --> 01:38:58,025 ... فردا ببريدش تويِ بخشِ عمومي 686 01:38:58,066 --> 01:39:00,647 .کنارِ سايرِ اعضايِ خانواده‌اش 687 01:39:24,348 --> 01:39:26,221 ،تو اي بانويِ من 688 01:39:26,262 --> 01:39:28,386 ،تو اي سودا زده ی جسور 689 01:39:28,528 --> 01:39:32,027 ،که فغانِ منحصر به فردت، گوشتم را مي‌شکافد ،فغاني که آن را به ملالت ارزاني مي‌داري 690 01:39:34,859 --> 01:39:38,148 اي تويي که شب‌هايم را تسخير کرده‌اي، آن هنگام که ،ديگر نمي‌دانم زندگانيم از کدامين راه بايد گذر کُند 691 01:39:39,730 --> 01:39:41,855 من دِينِ خود را صدها برابر بيشتر .به تو بازپس داده‌ام 692 01:40:54,497 --> 01:40:56,871 ،تو اي بانويِ من 693 01:40:56,912 --> 01:41:00,036 ،تو اي سودا زده ی جسور 694 01:41:00,077 --> 01:41:03,408 ،که فغانِ منحصر به فردت، گوشتم را مي‌شکافد ،فغاني که آن را به ملالت ارزاني مي‌داري 695 01:41:04,990 --> 01:41:08,780 اي تويي که شب‌هايم را تسخير کرده‌اي، آن هنگام که ،ديگر نمي‌دانم زندگانيم از کدامين راه بايد گذر کُند 696 01:41:08,821 --> 01:41:12,153 من دِينِ خود را صدها برابر بيشتر .به تو بازپس داده‌ام 697 01:41:12,194 --> 01:41:15,984 ... همراه اخگرهايِ آن رويايِ نيمسوز 698 01:41:16,983 --> 01:41:19,357 ... تنها خاکستري از 699 01:41:19,398 --> 01:41:21,605 سايه‌يِ دروغي بر جا مانده است .که تو خود به من گفته بودي به آن گوش فرا دهم 700 01:41:23,104 --> 01:41:27,769 ،سپيدي‌اي سرشار ... نه همچون آن ميان‌پرده‌يِ قديم 701 01:41:28,810 --> 01:41:32,266 بلکه به سانِ ... سيه‌مويي ظريف‌زانو و شرير 702 01:41:32,307 --> 01:41:34,639 ... که با سينه‌هايي تيز 703 01:41:34,680 --> 01:41:36,720 ... آزرده و اندوهگينم ساخت 704 01:41:36,748 --> 01:41:40,127 و برايم هيچ باقي نگذاشت ... مگر ندامتِ ديدنِ 705 01:41:40,183 --> 01:41:43,046 روزي که در انزوايم .زاده شوم 706 01:42:14,546 --> 01:42:17,639 و من سر در ميانِ" ": دو کلمه خواهم گذارد 707 01:42:17,681 --> 01:42:18,534 ."دره‌يِ درهم‌شکستگان" 708 01:42:41,002 --> 01:42:48,415 hamlethamletian : ترجمه زيرنويس aranman : ويرايش نهايي 709 01:42:48,415 --> 01:42:58,415 M.F.M : هماهنگ سازی instagram : amou_sam hassan_zheeveer@yahoo.com72591

Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.