All language subtitles for Lolo (1992) - DVDRip persi
Afrikaans
Albanian
Amharic
Arabic
Armenian
Azerbaijani
Basque
Belarusian
Bengali
Bosnian
Bulgarian
Catalan
Cebuano
Chichewa
Chinese (Simplified)
Chinese (Traditional)
Corsican
Croatian
Czech
Danish
Dutch
English
Esperanto
Estonian
Filipino
Finnish
French
Frisian
Galician
Georgian
Greek
Gujarati
Haitian Creole
Hausa
Hawaiian
Hebrew
Hindi
Hmong
Hungarian
Icelandic
Igbo
Indonesian
Irish
Italian
Japanese
Javanese
Kannada
Kazakh
Khmer
Korean
Kurdish (Kurmanji)
Kyrgyz
Lao
Latin
Latvian
Lithuanian
Luxembourgish
Macedonian
Malagasy
Malay
Malayalam
Maltese
Maori
Marathi
Mongolian
Myanmar (Burmese)
Nepali
Norwegian
Pashto
Persian
Polish
Portuguese
Punjabi
Romanian
Russian
Samoan
Scots Gaelic
Serbian
Sesotho
Shona
Sindhi
Sinhala
Slovak
Slovenian
Somali
Spanish
Sundanese
Swahili
Swedish
Tajik
Tamil
Telugu
Thai
Turkish
Ukrainian
Urdu
Uzbek
Vietnamese
Welsh
Xhosa
Yiddish
Yoruba
Zulu
Odia (Oriya)
Kinyarwanda
Turkmen
Tatar
Uyghur
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated:
1
00:02:01,334 --> 00:02:05,291
... اين منزلِ من در محلهيِ «مايل اِند» است
2
00:02:05,338 --> 00:02:08,046
.در «مونترئال»، کانادا
3
00:02:21,875 --> 00:02:25,540
همه فکر ميکُنند
.من يک کاناداييِ فرانسوي هستم
4
00:02:31,538 --> 00:02:35,328
.چون رويا ميبينم، نيستم
5
00:02:36,869 --> 00:02:40,034
.چون رويا ميبينم، نيستم
6
00:02:43,949 --> 00:02:46,989
... مردماني که تنها به حقيقتِ خود اعتماد دارند
7
00:02:47,030 --> 00:02:50,320
.مرا «لئو لوزو» مينامند
8
00:03:20,352 --> 00:03:23,184
.ميگويند او پدرم است
9
00:03:23,225 --> 00:03:27,806
.اما من ميدانم که پسرِ او نيستم
10
00:03:27,847 --> 00:03:30,847
چون اين مرد ديوانه است؛
.و چون من اينگونه نيستم
11
00:03:31,846 --> 00:03:35,636
.چون رويا ميبينم، نيستم
12
00:03:40,301 --> 00:03:43,425
"حواليِ درهاي در سيسيل"
13
00:03:58,629 --> 00:04:01,960
... چون او نيمهمخفي گشته بود
14
00:04:02,001 --> 00:04:03,917
.هرگز چهرهيِ پدرِ واقعيم را نديدم
15
00:04:05,291 --> 00:04:07,373
داري با گوجهفرنگيهام چکار ميکُني؟
16
00:04:07,414 --> 00:04:10,288
دارم به گوجهفرنگيهايِ کيريت
!آبِ حيات ميدم
17
00:04:10,329 --> 00:04:13,660
!تمومش کُن، کُسخُل
!الان خرابشون ميکُنيها
18
00:04:13,701 --> 00:04:18,408
!مگه کسي به تُخمشه؟
.قراره اين بار بره آمريکا
19
00:04:26,322 --> 00:04:28,321
"چند روز بعد، در کانادا"
20
00:04:45,983 --> 00:04:48,273
.بهترينهاش همون جلو هستن
21
00:05:30,677 --> 00:05:33,759
... در برابرِ وحشتِ مادرم
22
00:05:33,800 --> 00:05:36,423
دکتر جرأت نکرد به او بگويد
... که توسطِ يک گوجهفرنگيِ آلوده
23
00:05:36,464 --> 00:05:39,172
.آبستن شده است
24
00:05:41,671 --> 00:05:46,585
از آن رويا به بعد، مبارزه کردهام
.تا مرا «لئولو لوزونه» بنامند
25
00:05:47,876 --> 00:05:49,749
هيچکس اين حق را ندارد
... که بگويد
26
00:05:49,790 --> 00:05:52,247
.من ايتاليايي نيستم
27
00:05:52,288 --> 00:05:54,412
... ايتاليا زيباتر از آن است
28
00:05:54,453 --> 00:05:56,286
.که صرفاً متعلق به ايتالياييها باشد
29
00:06:03,950 --> 00:06:07,115
... بينِ اتاقِ من و سيسيل
30
00:06:07,156 --> 00:06:09,155
.فاصلهاي 6889 کيلومتري وجود دارد
31
00:06:10,779 --> 00:06:13,236
... «بينِ اتاقِ من و منزلِ «بيانکا
32
00:06:13,277 --> 00:06:15,442
.فاصلهاي 5 متر و 80 سانتيمتري وجود دارد
33
00:06:16,774 --> 00:06:18,273
... اما در عينِ حال
34
00:06:19,231 --> 00:06:21,647
.او از من بسيار دورتر است
35
00:06:24,437 --> 00:06:26,769
".بيانکا»، عشقِ من»"
36
00:06:27,935 --> 00:06:30,725
... تنها سه کلمه ميشود نوشتنِ جملهيِ
37
00:06:30,766 --> 00:06:33,265
".بيانکا»، عشقِ من»"
38
00:06:35,514 --> 00:06:38,055
.و من کوتاهترين راه را برگزيدم
39
00:07:26,915 --> 00:07:29,705
!لئو»! برو به رختخواب»
40
00:07:29,746 --> 00:07:32,078
!«لئولو»
41
00:07:32,119 --> 00:07:34,451
!«لئولو لوزونه»
42
00:07:34,492 --> 00:07:36,283
!اسمِ من «لئولو»ئه
43
00:07:36,324 --> 00:07:38,281
!خفه شو، اسکول
44
00:07:38,322 --> 00:07:40,321
!اون درِ کيري رو ببند، يخ کرديم
45
00:07:56,400 --> 00:07:58,607
!لئو»! برو به اتاقت»
46
00:08:33,597 --> 00:08:36,720
من سعي نميکُنم آنچه را که
.در يک کتاب اتفاق ميافتد به ياد آورم
47
00:08:39,302 --> 00:08:41,260
... تمامِ آنچه از يک کتاب طلب ميکُنم
48
00:08:41,301 --> 00:08:45,174
آن است که به من
،نيرو و شهامت دهد
49
00:08:45,215 --> 00:08:48,588
که به من بگويد زندگي بيش از آن است
،که بتوانم آن را درک کُنم
50
00:08:50,588 --> 00:08:53,503
که ضرورتِ عمل را
.به من خاطرنشان شود
51
00:09:01,791 --> 00:09:04,248
.تنها کتاب در خانه همان بود
52
00:09:04,289 --> 00:09:07,579
هرگز برايم سوال نبود
.که چگونه به آنجا راه يافته است
53
00:09:11,202 --> 00:09:12,826
.کتابي حجيم بود
54
00:09:12,867 --> 00:09:15,949
،کلمات، تنگِ هم چيده شده بودند
55
00:09:15,990 --> 00:09:20,862
،و لذا دستيابي به اسرارش
.تلاش و تمرکزي عظيم ميطلبيد
56
00:09:23,153 --> 00:09:27,693
در خانه، هرگز نديدم
.کسي بخواند يا بنويسد
57
00:09:29,483 --> 00:09:32,523
تلويزيون و تبليغاتش
.مغزِ مرا اشغال نموده بودند
58
00:09:32,564 --> 00:09:35,230
... در ابتدا
59
00:09:35,271 --> 00:09:38,686
،جملاتي که زيرشان خط کشيده شده بود را ميخواندم
.بدونِ آنکه واقعاً درکشان کُنم
60
00:09:40,852 --> 00:09:42,892
بخاطر دارم که ميخواستم
... از خواندن دست بکشم
61
00:09:42,933 --> 00:09:45,765
.زيرا هيچ تصويري در کتاب وجود نداشت
62
00:09:48,347 --> 00:09:50,596
من تنها لذتِ واقعيم را
.در انزوا مييابم
63
00:09:50,637 --> 00:09:53,510
.انزوا، دژِ من است
64
00:09:53,551 --> 00:09:56,425
آنجا جايي است که من
... صندليِ خودم را، ميزِ خودم را
65
00:09:56,466 --> 00:09:58,423
،تختخوابِ خودم را، نسيمِ خودم را
.و آفتابِ خودم را دارم
66
00:09:58,464 --> 00:10:01,421
،در هر کجا که بنشينم
... مگر در انزوايم
67
00:10:01,462 --> 00:10:04,586
.در تبعيد هستم
68
00:10:04,627 --> 00:10:07,168
.در "جعلستان" هستم
69
00:10:07,667 --> 00:10:13,248
در سال 1966 به چاپ رسيده L'Avalée des avalés لقمهي بلعيدهشدگان]
[.نويسنده کِبِکي، است ،Réjean Ducharme و نخستين اثر رژان دو شارم
70
00:10:09,749 --> 00:10:13,248
.چون رويا ميبينم، نيستم
71
00:10:16,163 --> 00:10:18,995
.چون رويا ميبينم، ديوانه نيستم
72
00:10:19,036 --> 00:10:21,618
.من نيستم، چون رويا ميبينم
73
00:10:24,617 --> 00:10:27,907
شروع به اين کرده بودم که
.هر چه به ذهنم خطور ميکُند را بنويسم
74
00:10:27,948 --> 00:10:31,696
خانوادهام تبديل به
... کاراکترهايِ يک داستان شده بودند
75
00:10:31,737 --> 00:10:34,652
و من با آنها چنان سخن ميگفتم
.که گويي غريبه هستند
76
00:11:04,643 --> 00:11:07,267
... تا جايي که به ياد ميآورم
77
00:11:07,308 --> 00:11:11,515
بوها و نور بودند
.که اولين خاطراتِ مرا متبلور ساختند
78
00:11:15,305 --> 00:11:17,595
... مادربزرگم پدرم را متقاعد کرده بود
79
00:11:17,636 --> 00:11:20,509
،که يک بار ريدن در روز
.سلامتي به بار ميآورد
80
00:11:34,630 --> 00:11:36,545
.گريه نکُن، عزيزم
81
00:11:36,586 --> 00:11:39,252
.مثلِ مامان بکُن
82
00:11:39,293 --> 00:11:41,417
.«فشار بده، «لئو
83
00:11:43,874 --> 00:11:45,582
.فشار بده، ملوسکم
84
00:11:48,706 --> 00:11:50,663
... تا جايي که به ياد ميآورم
85
00:11:50,704 --> 00:11:52,953
... بوها و نور بودند
86
00:11:52,994 --> 00:11:56,201
.که اولين خاطراتِ مرا متبلور ساختند
87
00:11:57,617 --> 00:12:00,241
... مادربزرگم پدرم را متقاعد کرده بود
88
00:12:00,282 --> 00:12:03,114
،که يک بار ريدن در روز
.سلامتي به بار ميآورد
89
00:12:16,110 --> 00:12:18,942
... بنابراين، هر جمعه
90
00:12:18,983 --> 00:12:22,232
مجبور بوديم شوکدرماني با
... دارويِ مليّن را تحمل کُنيم
91
00:12:22,273 --> 00:12:26,105
تا ما را از تماميِ امراضِ اين جهان
.تطهير گرداند
92
00:13:28,753 --> 00:13:30,086
!«لئو»
93
00:14:11,865 --> 00:14:14,114
.«بيا، «لئو
.بيا پيشِ بابايي
94
00:14:14,155 --> 00:14:15,404
.بيا پسرم
95
00:14:15,445 --> 00:14:17,069
.اصلاً درد نداره
96
00:14:18,818 --> 00:14:20,608
... مدفوع تبديل به
97
00:14:20,649 --> 00:14:23,124
.عقدهاي خانوادگي شده بود
98
00:14:24,332 --> 00:14:27,621
... تا آنجايي که ميتوانم به ياد آورم
99
00:14:27,662 --> 00:14:30,286
در وانِ حمام
.موشي وجود داشت
100
00:14:30,327 --> 00:14:32,284
... و بعد
101
00:14:32,325 --> 00:14:36,198
... يک شب، بوقلموني نيز اضافه شد
102
00:14:36,239 --> 00:14:39,904
.که مادرم در سينما آن را برنده شده بود
103
00:14:39,945 --> 00:14:42,985
.بوقلموني چاق و کثيف بود
104
00:14:43,026 --> 00:14:48,316
،آنچه از پرهايش باقي مانده بود
.مرطوب و متعفن بود
105
00:15:02,436 --> 00:15:04,768
.گريه نکُن، عزيزم
106
00:15:04,809 --> 00:15:07,099
.مثلِ مامان بکُن
107
00:15:07,140 --> 00:15:09,597
.فشار بده، فشار بده
108
00:15:12,138 --> 00:15:13,887
.فشار بده، ملوسکم
109
00:15:41,794 --> 00:15:44,418
.گريه نکُن، عزيزم
.مثلِ مامان بکُن
110
00:15:47,500 --> 00:15:49,790
.مثلِ مامان بکُن
111
00:15:53,080 --> 00:15:55,245
.گريه نکُن، عزيزم
112
00:15:55,286 --> 00:15:56,785
.مثلِ مامان بکُن
113
00:16:33,774 --> 00:16:37,606
.و بعد، رامکُنندهيِ کلمات بود
114
00:16:46,604 --> 00:16:49,977
رامکُننده شبهايش را به گشتن در
.تماميِ زبالههايِ جهان سپري مينمود
115
00:16:52,476 --> 00:16:54,975
تنها نامهها و عکسها
.موردِ علاقهاش بودند
116
00:17:04,555 --> 00:17:07,053
... او هر خنده
117
00:17:07,094 --> 00:17:12,051
هر کلمهيِ عاشقانه، و هر فراق را
... به خود ميگرفت
118
00:17:12,092 --> 00:17:15,673
.گويي آنان داستانِ خودش بودند
119
00:17:33,584 --> 00:17:36,041
رامکُننده معتقد است
... که تصاوير و کلمات
120
00:17:36,082 --> 00:17:40,789
... بايد با خاکستري شاعرانه درآميخته گردند
121
00:17:40,830 --> 00:17:43,079
تا در تخيلِ آدميان
.از نو زاده شوند
122
00:17:44,369 --> 00:17:46,785
.«تو بايد رويا ببيني، «لئولو
123
00:17:46,826 --> 00:17:48,825
.تو بايد رويا ببيني
124
00:17:55,864 --> 00:17:57,905
... مدتهايِ بسيار طول کشيد تا بفهمم
125
00:17:57,946 --> 00:18:00,611
... او تناسخِ «دون کيشوت» بود
126
00:18:00,652 --> 00:18:03,817
و سرانجام تصميم گرفته است
... بر عليه انزوا بجنگد
127
00:18:03,858 --> 00:18:06,565
و از من در برابرِ ورطهيِ تاريکِ خانوادهام
.محافظت نمايد
128
00:18:13,438 --> 00:18:16,811
.چون رويا ميبينم، نيستم
129
00:18:49,135 --> 00:18:50,384
.فقط کاغذش
130
00:18:50,425 --> 00:18:51,966
.اون آشغال رو بيخيال شو
131
00:18:52,007 --> 00:18:54,548
.به هيچ دردي نميخوره
.آخه شکسته
132
00:18:56,129 --> 00:18:58,295
با وجودِ اينکه آن صفحه
... شکسته بود
133
00:18:58,336 --> 00:18:59,668
... بخاطر دارم
134
00:18:59,709 --> 00:19:01,749
... که آلبوم را نگه داشتم
135
00:19:01,790 --> 00:19:03,790
.به دليلِ زيباييِ جلدش
136
00:19:35,696 --> 00:19:37,529
لئو»، دارم بهت پول ميدم»
!که کار کنيها
137
00:20:00,644 --> 00:20:04,933
.«هي، «مو
138
00:20:05,638 --> 00:20:08,628
تو هنوز از اين برادرهايِ قورباغهاي خريد ميکُني؟
139
00:20:10,333 --> 00:20:13,921
.«گوش کُن، گوش کُن، «مو
... من هر چقدر کاغذ لازم داشته باشي رو
140
00:20:14,127 --> 00:20:15,619
.با يه قيمت بهتر بهت ميدم
141
00:20:16,923 --> 00:20:18,915
.«دارم جدي ميگم، «مو
142
00:20:40,093 --> 00:20:42,884
لئو»، بقيه رو هم جمع کُن»
.و بذار تويِ گاري
143
00:20:45,757 --> 00:20:48,089
لئو» کوچولو کارش خوبه، آره؟»
144
00:20:49,588 --> 00:20:51,670
.فرنان»، تو گوش نميدي»
145
00:20:53,003 --> 00:20:54,502
.کارِ من کاغذه
146
00:20:57,292 --> 00:21:01,291
.تو نميتوني همينطوري بهم رودست بزني
!گرفتي؟
147
00:21:09,746 --> 00:21:11,370
... «لوزو»
148
00:21:12,370 --> 00:21:14,243
.«گوش کُن چي ميگم، «لوزو
149
00:21:14,284 --> 00:21:17,741
تو بايد يه محلهيِ ديگه رو
،انتخاب کُني
150
00:21:17,782 --> 00:21:20,363
.چون اينجا مالِ ماست
151
00:21:29,985 --> 00:21:31,025
!«فرنان»
152
00:21:31,066 --> 00:21:33,024
... از آن روز به بعد
153
00:21:33,065 --> 00:21:37,563
«ترس به برادرم «فرنان
.دليلي برايِ بودن داد
154
00:22:00,847 --> 00:22:04,345
.سنگريزههاش رو بيشتر کُن، پخمهباشي
.آخه اينطوري سنگينتر ميشه
155
00:22:11,718 --> 00:22:14,134
!بريز، بريز
.اگه پاشيد بيرون هم اشکال نداره
156
00:22:56,454 --> 00:22:59,411
.فرنان» ديگر از هيچکسي نميترسيد»
157
00:22:59,452 --> 00:23:01,576
و هنگامي که برادرم
... به کوهي تبديل شود
158
00:23:01,617 --> 00:23:04,907
.من نيز ديگر نخواهم ترسيد
159
00:23:04,948 --> 00:23:07,405
و در تماميِ کوچههايِ جهان
... قدم خواهم زد
160
00:23:07,446 --> 00:23:10,528
و به تفالههايِ زمين خواهم گفت
.در موردشان چه فکر ميکُنم
161
00:23:11,818 --> 00:23:14,983
واي بر کساني که
!هنگامِ عبورِ ما تعظيم نکُنند
162
00:23:15,024 --> 00:23:18,897
حتي عربها و يهوديها نيز
،از من خواهند ترسيد
163
00:23:18,938 --> 00:23:23,020
از مني که بر فرازِ شانههايِ برادرم
.خواهم ايستاد
164
00:23:47,429 --> 00:23:49,678
.من سحرخيز بودم
165
00:23:49,719 --> 00:23:53,426
بازگشتن از قلمرويِ روياها و روبرو شدن با
.سرزمينِ زندگيِ روزمره، بسيار ظالمانه است
166
00:23:56,426 --> 00:23:59,258
.مثلِ هميشه، من با «فرنان» ميخوابيدم
167
00:23:59,299 --> 00:24:02,548
،در تختي بزرگ
... تختِ پدربزرگ و مادربزرگم
168
00:24:02,589 --> 00:24:05,462
که توسطِ والدينم فرسوده
.و توسطِ ما خشکيده شده بود
169
00:24:05,503 --> 00:24:09,627
دستم آدامسهايِ خشکشدهيِ لايِ تشک را ميخراشيد
... که مربوط به زماني بودند که پدرم
170
00:24:09,668 --> 00:24:13,916
ميترسيد نفسِ مردانهيِ مستانهاش
.مادرم را از خواب بيدار کُند
171
00:24:20,872 --> 00:24:24,412
واي بر کساني که
!هنگامِ عبورِ ما تعظيم نکُنند
172
00:24:26,703 --> 00:24:28,410
... حتي عربها و يهوديها نيز
173
00:24:29,785 --> 00:24:32,158
،از من خواهند ترسيد
174
00:24:32,199 --> 00:24:35,781
از مني که بر فرازِ شانههايِ برادرم
.خواهم ايستاد
175
00:25:33,889 --> 00:25:36,346
،اگه دستهات رو بشوري
.ميتوني بشيني کمي کلوچه بخوري
176
00:26:35,870 --> 00:26:38,535
.نگران نباشيد، خانمِ «لوزو». کاملاً نوئه
.هنوز پلاستيکِ جلدش سالمه
177
00:27:10,442 --> 00:27:12,691
.پدربزرگم آدمِ بدجنسي نبود
178
00:27:12,732 --> 00:27:15,731
با اين حال، پيشتر سعي کرده بود
.مرا بکُشد
179
00:27:28,727 --> 00:27:31,601
بچهها، حواستون باشه
.رويِ بابابزرگ آب نپاشيد
180
00:27:31,642 --> 00:27:33,807
.بياييد کمي چيپس بخوريد
181
00:27:57,217 --> 00:27:58,216
!هي، بابابزرگ
182
00:28:06,214 --> 00:28:08,671
... به ياد دارم که ترسي نداشتم
183
00:28:08,712 --> 00:28:12,627
.و رويايِ گنجِ زيباييِ را ميديدم
184
00:28:15,208 --> 00:28:17,624
شايد به اين علت بود که دانستم
.به همان زودي در حالِ مُردن هستم
185
00:28:32,411 --> 00:28:36,284
بخصوص سپيديِ آن نور را
... به خاطر دارم
186
00:28:36,325 --> 00:28:39,782
.که برايِ اولين بار ميديدم
187
00:29:07,315 --> 00:29:09,689
!آلبر»! بچه رو ولش کُن»
188
00:29:11,271 --> 00:29:13,561
!«ولش کُن، «آلبر
!داري ميکُشيش
189
00:29:18,101 --> 00:29:20,558
.فريادي ترسناک بود
190
00:29:20,599 --> 00:29:24,681
يک «دوستت دارمِ» عظيم
.که از اعماقِ روحِ مادرم طنين ميانداخت
191
00:29:27,680 --> 00:29:29,887
.دوستت دارم، مامان
192
00:29:34,302 --> 00:29:36,759
... مادرم نيرويِ ناوي عظيم را داشت
193
00:29:36,800 --> 00:29:38,900
که بر اقيانوسي
.متلاطم و ناخوش پيش ميرود
194
00:29:41,065 --> 00:29:43,273
!آلبر»! بچه رو ولش کُن»
195
00:29:51,895 --> 00:29:54,019
اين دفعه سعي کُن
.«بچهيِ مودبي باشي، «لئو
196
00:29:54,060 --> 00:29:59,141
!«مامان! «لئولو
!«لئولو لوزونه»
197
00:29:59,182 --> 00:30:01,015
!«خيله خُب، باشه، «آنتونيو
198
00:30:01,056 --> 00:30:04,888
.اما وقتي دکتر باهات حرف ميزنه، جوابش رو بده
.اين کار به نفعِ خودته
199
00:30:25,631 --> 00:30:29,463
،گاهي اوقات در بيمارستان
... خواهرم «نانِت» نيز حاضر ميشد
200
00:30:31,670 --> 00:30:33,670
... «خواهرم «ريتا
201
00:30:36,543 --> 00:30:38,542
... «برادرم «فرنان
202
00:30:41,457 --> 00:30:43,540
.و پدرم
203
00:30:44,872 --> 00:30:48,704
گويي ميراثِ پدربزرگم
... درونِ خانواده منفجر گشته
204
00:30:48,745 --> 00:30:51,785
... و حفرهاي بسيار کوچک
205
00:30:51,826 --> 00:30:54,534
در مغزِ همگان
.بر جاي گذاشته بود
206
00:31:01,948 --> 00:31:04,030
.روز بخير
207
00:31:06,738 --> 00:31:08,653
امروز اول چه کسي صحبت ميکُنه؟
208
00:31:12,735 --> 00:31:14,735
اصلاً چرا تو نباشي، «لئو»؟
209
00:31:26,522 --> 00:31:30,604
... چون اسمِ من
210
00:31:32,020 --> 00:31:33,853
.لئولو لوزونه»ست»
211
00:31:35,310 --> 00:31:37,726
و چون آدم با اشخاصي که نميشناسد
.صحبت نميکُند
212
00:32:24,503 --> 00:32:27,710
،تشويق شده توسطِ مادرش
.دخترک برايِ سيسيل مويه ميکرد
213
00:32:29,501 --> 00:32:32,125
،صدايِ سوزناکش
.دستِکمي از يک استعدادِ ناب نداشت
214
00:32:36,206 --> 00:32:39,663
... در آن زمان، اختلافِ سنِ اندکِ ما
215
00:32:39,704 --> 00:32:42,120
همچون مرزي گذرناپذير
.به نظر ميرسيد
216
00:32:48,201 --> 00:32:52,283
،و من در سکوت
.هوسم را ميزيستم
217
00:33:21,815 --> 00:33:26,147
ما به ندرت در خانه
... با همديگر بوديم
218
00:33:26,188 --> 00:33:28,769
ولي همچون خانوادهاي واقعي
.به نظر ميآمديم
219
00:33:33,185 --> 00:33:35,642
خيالپردازي کردنهات تموم نشد؟
220
00:33:35,682 --> 00:33:37,807
بهتره درسات رو بخوني، در عوضِ اينکه
.اون داستانهات رو رويِ کاغذ خطخطي کُني
221
00:33:40,056 --> 00:33:43,429
.پدرم مردي بود همچون بسياري ديگران
222
00:33:43,470 --> 00:33:46,470
.سگي که زندگيِ سگيِ خودش را گاز ميگرفت
223
00:33:47,469 --> 00:33:52,176
،او کوتاهقامت، قويبنيه
.خپل و سُرخگونه بود
224
00:33:53,675 --> 00:33:56,257
چين و چروکهايِ رويِ صورتش
... مانعِ آن ميشدند که چيزي از چهرهاش افشا شود
225
00:33:56,298 --> 00:33:58,630
... مگر سن و سالي
226
00:33:58,671 --> 00:34:00,628
.که آن را شيار زده بود
227
00:34:00,669 --> 00:34:03,918
.حالتي ميانِ درود و بدرود
228
00:34:03,959 --> 00:34:07,791
،حالتي از نيمروزي بطورِ ابدي دستنخورده
.و فارغ از دستِ تطاولگرِ زمان
229
00:34:09,582 --> 00:34:11,998
با پيشانياي که به ورايِ چانهاش
... و تا گردني بسط مييافت
230
00:34:12,039 --> 00:34:15,953
،که به زمختي
.به شانههايي پت و پهن ميچسبيد
231
00:34:22,159 --> 00:34:23,409
.«نانِت»
232
00:34:23,450 --> 00:34:27,157
،نانِتِ» خوشگلم»
.من از دستِ تو عصباني نيستم
233
00:34:29,573 --> 00:34:32,363
گاهي اوقات، ديوانگيهايشان
.با يکديگر متناسب ميگرديد
234
00:34:34,570 --> 00:34:37,361
در نتيجه يکشنبه صبحها به آساني ميشد
.از آنان در سالنِ اصليِ آسايشگاه عيادت نمود
235
00:34:39,735 --> 00:34:41,692
... اما در سايرِ مواقع
236
00:34:41,733 --> 00:34:44,399
آدم مجبور بود همه جا را بگردد
،تا کسي را پيدا کُند
237
00:34:44,440 --> 00:34:46,730
.و راهروها عظيم به نظر ميآمدند
238
00:34:49,437 --> 00:34:52,436
حتي گاهي اتفاق ميافتاد که مجبور ميشديم
.يک روز را در آنجا سپري کُنيم
239
00:35:05,557 --> 00:35:07,056
... «لئو»
240
00:35:15,553 --> 00:35:17,844
.«بچهام رو دزديدن، «لئو
241
00:35:20,717 --> 00:35:22,632
.بچهام رو دزديدن
242
00:35:31,630 --> 00:35:35,045
.آنها يکشنبههايِ زيبايِ زمستانيِ ما بودند
243
00:35:40,127 --> 00:35:42,126
... غريب
244
00:35:43,917 --> 00:35:46,874
... مضطرب
245
00:35:46,915 --> 00:35:49,080
... بويناک
246
00:35:49,121 --> 00:35:51,161
... بدونِ دوست
247
00:35:51,202 --> 00:35:53,202
... بدونِ نور
248
00:35:54,910 --> 00:35:57,284
... پنهان در اعماقِ زمين
249
00:35:57,325 --> 00:35:59,365
... خواهرم
250
00:35:59,406 --> 00:36:01,738
... «ملکه «ريتا
251
00:36:03,987 --> 00:36:07,403
.نگهبانِ کلکسيونِ جانورانِ من شده بود
252
00:38:00,994 --> 00:38:03,535
.شيشهيِ حشرههات پيشِ منه
253
00:38:03,575 --> 00:38:06,449
.«اوه، نه «ريتا
!خرمگسهام نه
254
00:38:06,490 --> 00:38:08,489
بيا، اينو بگير
!ولي خرمگسهام نه
255
00:38:34,772 --> 00:38:35,771
!«لئو»
256
00:38:51,849 --> 00:38:54,056
!صبر کُن، بابايي
257
00:38:57,138 --> 00:39:01,053
!در رو هُل نده، بابايي! در رو هُل نده
!وگرنه حسابي کيف ميکُني
258
00:39:16,673 --> 00:39:19,838
،پدرم بسيار مشوق بود
.همچون يک مربيِ بيسبال
259
00:39:21,753 --> 00:39:25,835
آنچنان مغرور و پرافتخار بود
.که گويي از جنگ بازگشته است
260
00:39:31,916 --> 00:39:33,832
!عزيزکم
261
00:39:34,832 --> 00:39:37,247
!ملوسکِ خودم
262
00:39:38,955 --> 00:39:41,912
.مادرم داغ و عشقبرانگيز بود
263
00:39:41,953 --> 00:39:43,411
!تنها کسِ خودم
264
00:39:43,451 --> 00:39:45,950
عاشقِ وقتي بودم که مرا بغل کرده
.و به درونِ چربيهايش فرو ميکِشيد
265
00:39:47,741 --> 00:39:50,948
عطرِ عرقش
.مرا تسکين ميداد
266
00:39:54,821 --> 00:39:58,277
يک شب پدرم
... مخفيگاهمان را کشف کرد
267
00:39:58,318 --> 00:40:01,233
.و درِ زيرزمين را مسدود نمود
268
00:40:14,520 --> 00:40:16,977
به دام افتاده در
... روشنايي و نورِ روز
269
00:40:17,018 --> 00:40:21,017
... تنها، بدونِ هيچ قلمرويي
270
00:40:23,141 --> 00:40:26,014
بدونِ وزوزِ انبوه حشراتي
... که او را آرامش دهند
271
00:40:27,638 --> 00:40:29,721
... خواهر کوچولويِ شکنندهام
272
00:40:31,137 --> 00:40:33,094
... «ملکه «ريتا
273
00:40:33,885 --> 00:40:36,801
.بيهوش و ناهوشيار گشت
274
00:41:08,500 --> 00:41:11,499
وقتي «فرنان» جوانتر بود
.هميشه با مدرسه مشکلاتي داشت
275
00:41:13,289 --> 00:41:14,830
... در کلاسِ پنجم
276
00:41:14,871 --> 00:41:18,744
،او را در کلاسِ عقبماندگانِ ذهني گذاشتند
... همراه با اسکيزوفرنيها
277
00:41:18,785 --> 00:41:20,743
... روانيها
278
00:41:20,784 --> 00:41:24,407
.دو برادرِ دوقلويِ مصروع، يک دگرپوش و يک زال
[.دگرپوش : کسي که لباسِ افرادِ جنسِ مخالف را مي پوشد]
279
00:41:25,490 --> 00:41:30,279
،او حتي در اين کلاس نيز، سه سال پُشتِ سرِ هم
.از امتحاناتِ پايانِ سال مردود گشت
280
00:41:32,778 --> 00:41:34,903
.«خانمِ «لوزو
281
00:41:49,398 --> 00:41:52,438
يک روز، مشاوري که
... از مدرسه بازديد ميکرد
282
00:41:52,479 --> 00:41:55,478
.از او خواست يک نقاشي بکشد
283
00:41:57,352 --> 00:41:59,933
،پس از گذشتِ يک ساعت
.فرنان» برگه را سفيد تحويلِ وي داد»
284
00:41:59,974 --> 00:42:02,598
و اصرار داشت که نقاشيِ خرگوشي سفيد
.در برف را کشيده است
285
00:42:11,469 --> 00:42:16,634
!در برف
!و هر دو طرفِ برگه سفيده
286
00:42:16,675 --> 00:42:19,340
!ولي آخه اينجاست
!نميتونيد ببينيدش؟! درست همينجاست
287
00:42:19,381 --> 00:42:20,922
... ولي آقايِ مدير
288
00:42:20,963 --> 00:42:23,128
.من مشاور هستم، خانم
.نه مدير
289
00:42:23,169 --> 00:42:25,251
.آقايِ مشاور
290
00:42:28,251 --> 00:42:29,792
... پس به من مشاوره بديد
291
00:42:29,833 --> 00:42:32,123
... و بگيد با پسرِ 14 سالهاي
292
00:42:32,164 --> 00:42:33,829
که نميخواد مدرسه بره
بايد چکار کُنم؟
293
00:42:33,870 --> 00:42:37,160
.«متأسفم، خانمِ «لوزو
.اينطوري نميشه ادامه داد
294
00:42:40,159 --> 00:42:41,325
.متأسفم
295
00:43:05,318 --> 00:43:07,191
.بيا بريم خونه
296
00:43:07,232 --> 00:43:10,522
سه روز بعد، کار در کارخانهيِ
.دومينيون گلَس» را شروع کرد»
297
00:43:10,664 --> 00:43:12,205
!کُسخُل
298
00:43:12,246 --> 00:43:14,203
... تو مدرسه رفتي
299
00:43:14,244 --> 00:43:16,285
ولي مثلِ من
!ميريني و بويِ گند ميدي
300
00:43:16,326 --> 00:43:20,074
من هم ميتونستم
... تا 40 سالگي برم مدرسه
301
00:43:20,115 --> 00:43:22,738
اگه اين پيرِ خرفت، پونزده دلار
!پولِ اجارهخونه رو تو کونم نکرده بود
302
00:43:23,529 --> 00:43:25,861
!اونها فکر کردن کي هستن؟
... کثافتها منو چپونده بودن تويِ
303
00:43:25,902 --> 00:43:28,067
!کلاسي پُر از کيرمصنوعي
304
00:43:28,108 --> 00:43:30,607
از نظرشون
.من نرمال نبودم
305
00:43:30,648 --> 00:43:33,480
... ولي حالا هر کسي که
306
00:43:33,521 --> 00:43:34,604
... پا رو دُمم بذاره
307
00:43:34,645 --> 00:43:36,935
!بادمجون ميکارم زيرِ چشمهاش
308
00:43:39,100 --> 00:43:43,015
!پس زرنگبازي درنيار، بچه ريغو
!چون ما هر دو نفرمون از يه سوراخ دراومديم
309
00:43:46,139 --> 00:43:48,596
و فراموش نکُن که من
!مدتهاست تو رو جا گذاشتم
310
00:43:48,637 --> 00:43:50,802
!با خوراکي بازي نکُن
311
00:43:55,634 --> 00:43:57,382
.به زودي بهار فرا خواهد رسيد
312
00:43:57,423 --> 00:44:01,422
پرندگان دائماً
.از زمستان شکايت ميکُنند
313
00:44:06,212 --> 00:44:10,461
فرنان» با خرناسي پُرمايه و آبدار»
.آنان را همراهي ميکُند
314
00:44:10,502 --> 00:44:14,500
هر بار که نفس ميکِشد
.گويي معدهام به هم ميريزد
315
00:44:17,500 --> 00:44:20,040
،او در حالتي جنينمانند ميخوابد
316
00:44:20,081 --> 00:44:22,705
زيرپوشِ تنگش
.به زحمت نجابتش را ميپوشاند
317
00:44:24,620 --> 00:44:26,869
،استراحت ميکُند
.با همان بيهوشيِ هميشگي
318
00:44:26,910 --> 00:44:28,868
.نود کيلو ماهيچه
319
00:44:28,909 --> 00:44:32,990
گويي پسربچهيِ زيباييست
.که بيش از اندازه بزرگ شده است
320
00:44:51,485 --> 00:44:54,066
اتاق به دو قسمت
: تقسيم شده است
321
00:44:54,107 --> 00:44:57,772
،قسمتِ من
.«و قسمتِ «فرنان
322
00:45:04,479 --> 00:45:08,186
همچنانکه عضلههايش متورم ميشوند
.قسمتِ او نيز عريضتر ميگردد
323
00:45:24,598 --> 00:45:27,638
راديويِ او و ضبطِ صوتِ من
.در اتاق است
324
00:45:27,679 --> 00:45:31,927
،اولويت با راديويِ «فرنان» است
... زيرا
325
00:45:31,968 --> 00:45:36,467
او اجارهخانه را ميپردازد و هنگاميکه عصباني ميشود
.عضلههايش موسيقيِ مرا خفه ميسازد
326
00:46:26,452 --> 00:46:28,409
.بيانکا»، عشقِ من»
327
00:46:28,450 --> 00:46:31,032
.عشقِ زيبايِ من
328
00:46:31,073 --> 00:46:34,113
.تنها عشقِ من
329
00:46:34,154 --> 00:46:36,236
.ايتاليايِ من
330
00:47:06,228 --> 00:47:08,602
.نه، اينطوري نه
.اينطوري نه
331
00:47:08,642 --> 00:47:11,391
.اينطوري خوشم نمياد
332
00:47:11,432 --> 00:47:13,722
.تو که ميدوني من چي ميخوام
333
00:47:15,555 --> 00:47:18,303
.يالا، يه بارِ ديگه -
.نه -
334
00:47:20,927 --> 00:47:23,884
!خواهش ميکُنم -
.نه -
335
00:47:23,925 --> 00:47:25,507
... «بيانکا»
336
00:47:25,548 --> 00:47:27,838
.بيانکا» ... بخاطرِ من»
337
00:47:41,416 --> 00:47:43,332
!«لئولو»
338
00:47:44,289 --> 00:47:46,289
!لئولو»! بيا»
339
00:48:15,405 --> 00:48:18,154
... يک شب سرانجام دانستم
340
00:48:18,195 --> 00:48:20,068
.که آن نور از کجا ميآيد
341
00:48:20,109 --> 00:48:23,732
اين «بيانکا» بود که
... از مدتها پيش در پُشتِ گنجه
342
00:48:23,773 --> 00:48:25,856
.برايم آواز ميخواند
343
00:48:25,897 --> 00:48:29,896
تمامِ آنچه بايد انجام ميدادم اين بود
.که از فرصت برايِ نوشتن استفاده کُنم
344
00:48:31,186 --> 00:48:34,893
.بيانکا»، عشقِ من»
.عشقِ زيبايِ من
345
00:48:37,267 --> 00:48:39,266
.تنها عشقِ من
346
00:48:39,307 --> 00:48:41,515
.ايتاليايِ من
347
00:49:15,463 --> 00:49:17,961
جان» و «ماري» راهنماهايِ من»
،برايِ يادگيريِ زبانِ انگليسي بودند
348
00:49:18,002 --> 00:49:20,751
.الگوهايي از برازندگيِ بينقص
349
00:49:26,582 --> 00:49:30,039
در مدرسه اينگونه به نظرم ميرسيد
،که تنها بچهيِ آشفته من هستم
350
00:49:30,080 --> 00:49:33,411
تنها کسي که دل نگران است
... زيرا جزئياتي چند
351
00:49:33,452 --> 00:49:35,493
.از بدنهايِ «جان» و «تنتن» را کم دارد
352
00:49:37,450 --> 00:49:39,907
در 12 سالگي ياد گرفتم
... "که کلمهيِ "بيني
353
00:49:39,948 --> 00:49:42,197
،ميشود Nose به انگليسي
354
00:49:42,238 --> 00:49:46,945
و اينکه کنگو يکي از مستعمراتِ سابقِ بلژيک
.در آفريقايِ استوايي بوده است
355
00:49:46,986 --> 00:49:51,317
اما هيچکس دربارهيِ دُمِ کوچکي که
.ميانِ پاهايم متورم ميگشت صحبتي نميکرد
356
00:49:51,358 --> 00:49:55,066
اين عضو، در آوازي که در موردِ
.اعضايِ بدنِ «جان» سروده ميشد غايب بود
357
00:49:56,731 --> 00:50:00,188
.من معادلِ انگليسي يا فرانسويِ آن را نميدانستم
358
00:50:00,229 --> 00:50:06,060
و برايِ مدتهايِ طولاني گمان ميکردم
.انگليسيها چنين چيزي ندارند
359
00:50:07,851 --> 00:50:10,098
.«کازابلانکا»
360
00:50:10,139 --> 00:50:12,053
پايتخت؟
361
00:50:13,468 --> 00:50:14,508
.«داکار»
362
00:50:14,549 --> 00:50:16,172
کشور؟
363
00:50:16,212 --> 00:50:18,251
.«سنگال»
364
00:51:48,443 --> 00:51:49,650
!لعنتي! باز چي شد؟
365
00:51:57,433 --> 00:51:59,139
!دارم ميام
366
00:52:01,636 --> 00:52:03,176
،لئو»، در رو باز کُن»
!وگرنه ميشکونمش
367
00:52:03,216 --> 00:52:04,298
!دارم ميام
368
00:52:04,339 --> 00:52:05,920
!صبر کُن
369
00:52:08,708 --> 00:52:09,914
!صبر کُن
370
00:52:10,913 --> 00:52:12,369
!يالا ديگه
371
00:52:12,410 --> 00:52:13,492
!دارم ميام
372
00:52:14,823 --> 00:52:15,988
!همين الان بازش کُن ديگه
373
00:52:17,610 --> 00:52:19,357
!فقط يه دقيقه
374
00:52:19,398 --> 00:52:21,646
،اگه باز نکُني
!اين قفلِ تُخمي رو ميشکونمها
375
00:52:21,687 --> 00:52:23,476
!اين درِ تُخمي رو بازش کُن ديگه
376
00:52:24,308 --> 00:52:26,472
!بازش کُن -
!دارم ميام -
377
00:52:27,179 --> 00:52:29,759
!بله؟ -
!اون داخل چه خبره؟ -
378
00:52:29,800 --> 00:52:31,714
.هيچي
379
00:52:31,754 --> 00:52:35,042
،فقط داشتم حمام ميکردم
.بعدش آب داغ شد و خودم رو سوزوندم
380
00:52:35,790 --> 00:52:37,579
!بويِ جالبي از اون داخل مياد
381
00:52:39,286 --> 00:52:40,284
!نه
382
00:52:46,152 --> 00:52:48,024
.خيله خُب
383
00:52:48,065 --> 00:52:49,605
... به هر حال
384
00:52:49,646 --> 00:52:51,851
يا برين
!يا بزن به چاک
385
00:55:26,846 --> 00:55:31,632
،از گائيدنِ آن رنگِ صورتي دست برداشتم
... صورتيِ چندشآور
386
00:55:31,673 --> 00:55:33,754
.صورتيِ مُرده
387
00:55:35,959 --> 00:55:38,539
.ديگر تن و بدنم را حس نميکُنم
388
00:55:38,580 --> 00:55:41,159
.ديگر حضوري ندارم
389
00:56:10,644 --> 00:56:14,765
،همچنانکه بيشتر و بيشتر مجذوبِ لذت شدم
... تنتن» را به فراموشي سپردم»
390
00:56:14,805 --> 00:56:17,177
و نيز کنگو مستعمرهيِ بلژيک را
... که در سالِ 1960
391
00:56:17,218 --> 00:56:19,257
.نامِ «زئير» به خود گرفت
392
00:56:19,298 --> 00:56:22,419
.دچارِ وسواسِ ذهني شده بودم
393
00:56:50,596 --> 00:56:53,925
حرکتِ شنا رفتن
.ديگر برايِ «فرنان» هيچ کاري نداشت
394
00:56:53,966 --> 00:56:57,878
بنابراين به من پول ميداد
.تا بر رويِ شانههايش بنشينم
395
00:57:00,041 --> 00:57:03,163
و اينگونه بود که شروع کردم
.از خواندن لذت ببرم
396
00:57:16,523 --> 00:57:17,938
بيا. مطمئني نميخواي؟
397
00:57:21,017 --> 00:57:23,639
نه، از حيوونهايِ مُرده
.خوشم نمياد
398
00:57:25,137 --> 00:57:27,175
.داداشت رو نگاه کُن
.ببين چقدر دوست داره
399
00:57:27,216 --> 00:57:29,755
.داخلش آهن هم هست
400
00:57:29,796 --> 00:57:31,627
.خيلي مقويه
401
00:57:40,326 --> 00:57:42,531
اين ديگه چيه؟
402
00:57:45,319 --> 00:57:47,691
.من چه ميدونم
403
00:57:49,522 --> 00:57:53,018
شايد اون خوکه
!سنگِ کُليه داشته
404
00:58:09,499 --> 00:58:13,244
تا جايي که يادم ميآيد
... هرگاه دچارِ شقشدگي ميشدم
405
00:58:13,285 --> 00:58:15,824
.بيانکا» هم حضور داشت»
406
00:58:15,865 --> 00:58:18,444
... اين اسمِ همسايهيِ زيبايِ سيسيليِ ما بود
407
00:58:18,485 --> 00:58:22,855
که هرگز ايتاليا را نديده بود
.و هر از گاهي برايِ نگهداري از من ميآمد
408
00:58:24,144 --> 00:58:26,558
زيرا پدربزرگم به او کمک ميکرد
.تا دستش به دهانش برسد
409
00:58:35,756 --> 00:58:37,920
.با قيچي نه
410
00:58:38,918 --> 00:58:40,416
.با عشق انجامش بده
411
00:58:40,457 --> 00:58:42,829
.بهتون که گفتم، خوشم نمياد
412
00:58:46,825 --> 00:58:48,198
.بيا
413
00:58:48,239 --> 00:58:49,695
.بگير
414
00:58:49,736 --> 00:58:52,274
.هر چقدر دوست داري بردار
415
00:58:52,315 --> 00:58:54,146
.همهاش مالِ توئه
416
00:58:54,187 --> 00:58:56,268
.ولي يه بارِ ديگه انجامش بده
417
00:58:56,309 --> 00:58:59,680
.نه -
.خواهش ميکُنم -
418
00:58:59,721 --> 00:59:01,552
.فقط يه بارِ ديگه
419
00:59:01,593 --> 00:59:04,172
.فقط يه بارِ ديگه انجامش بده
420
00:59:04,213 --> 00:59:07,001
.بخاطرِ من انجامش بده
421
00:59:10,997 --> 00:59:14,159
،وقتي بسيار کوچک بودم
.دوست داشتم زيرِ آب پناه بگيرم
422
00:59:14,200 --> 00:59:16,156
... قعرِ استخرِ ما
423
00:59:16,197 --> 00:59:18,111
.آبيِ آسماني بود
424
00:59:18,152 --> 00:59:22,272
در ميانِ تختهپارههايِ يک کشتيِ شکسته
.گنجِ دزدانِ دريايي وجود داشت
425
00:59:23,271 --> 00:59:27,683
و من شروع به دزدي نمودم
.تا اولين ماسکِ غواصيم را بخرم
426
00:59:41,043 --> 00:59:42,999
.سينههات
427
00:59:43,040 --> 00:59:45,870
.سينههات رو بهم نشون بده
428
00:59:46,160 --> 00:59:49,905
همواره سردرگم بودم در ميانِ
... ميلم به استفراغ
429
00:59:49,946 --> 00:59:51,902
و ميلم به استمناء؛
430
00:59:51,943 --> 00:59:58,644
در ميانِ نفرت از آن دختر، يا حسادت به پدربزرگم؛
.حسادتي تا آن درجه که آرزوي کُشتنش را داشتم
431
01:00:02,139 --> 01:00:05,052
.فقط يه بارِ ديگه انجامش بده
432
01:00:05,093 --> 01:00:06,841
.نه
433
01:00:13,707 --> 01:00:16,162
.آره
434
01:00:16,203 --> 01:00:18,949
... آخه چروکيده و زرد هستن
435
01:00:18,990 --> 01:00:21,113
.و خشکيده
436
01:00:23,485 --> 01:00:25,316
حتي با شستن هم
.بويِ گندشون پاک نميشه
437
01:00:29,186 --> 01:00:31,100
.انجامش بده
438
01:00:48,954 --> 01:00:51,784
!خوکِ حرومزادهيِ کثيف
439
01:01:19,045 --> 01:01:21,833
مادرم يک دسته گُلِ سُرخِ زيبايِ پلاستيکي
.به ما هديه کرده است
440
01:01:22,706 --> 01:01:26,202
،با اين فرض که اتاق را درخشان بسازد
... چرا که گُل
441
01:01:26,243 --> 01:01:29,572
تصوير، يا ترجيحاً
.پندارِ طبيعت است
442
01:01:29,613 --> 01:01:33,649
رنگِ قرمزِ ارغوانيش دائماً توسطِ غباري که
،آن را مدفون ميکُند، خفه ميگردد
443
01:01:33,690 --> 01:01:35,771
.هر روز بيش از روزِ قبل
444
01:01:35,811 --> 01:01:38,682
... اي کاش فقط يک نفر
445
01:01:38,723 --> 01:01:40,846
از اعضايِ خانواده
... ميتوانست متوجه شود
446
01:01:40,887 --> 01:01:43,342
که آن دسته گُل، تا چه اندازه
... فاقدِ طبيعي بودن است
447
01:01:43,383 --> 01:01:45,338
... با آن برچسبِ کوچکِ طلاييِ
448
01:01:45,379 --> 01:01:47,751
"ساختِ هونگ کونگ"
.که زيرِ يکي از گلبرگها چسبانيده شده است
449
01:01:47,792 --> 01:01:50,456
... در عينِ حال
450
01:01:50,497 --> 01:01:54,450
،تنها دردسري که ميطلبد
... حرکتي بدونِ دردسر از جانبِ من است
451
01:01:54,491 --> 01:01:58,694
تا آن برچسب را بردارم
.و متحقق ساختنِ اين وهم را آغاز نمايم
452
01:02:00,775 --> 01:02:03,189
اما من از دست زدن به آن
.امتناع ميکُنم
453
01:02:04,853 --> 01:02:10,138
قصدِ سکني گزيدن
.در اين گورستانِ مُردگانِ زنده را ندارم
454
01:02:10,179 --> 01:02:13,633
ولي اينک انگشتانِ پايم
،مرا خاطر نشان ميسازند که هنوز اينجا هستم
455
01:02:13,674 --> 01:02:17,336
انگشتاني که از سوراخي کوچک
.در انتهايِ پتو بيرون زدهاند
456
01:02:18,751 --> 01:02:21,415
،روز از پسِ روز
... بيآنکه متوجهش باشم
457
01:02:21,455 --> 01:02:24,660
،موفق گشتهام نسبت به روزِ قبل
.يکي ديگر از انگشتانِ پايم را بيرون بلغزانم
458
01:02:26,532 --> 01:02:30,069
،فردا تماميِ کفِ پايم بيرون خواهد بود
،و سپس تماميِ پايم
459
01:02:30,110 --> 01:02:33,148
.و به زودي تماميِ بدنم
460
01:02:36,103 --> 01:02:40,306
،به همين زودي فهميدهام که بايد اين زندگي را ترک گويم
.پيش از آنکه در اين چاله گرفتار شوم
461
01:02:45,924 --> 01:02:48,546
.هي، تويِ راهروها ندويد -
آقا؟ -
462
01:02:48,586 --> 01:02:51,541
شما آقايِ «دگير» هستيد؟
معلمِ «لئولو»؟
463
01:02:51,582 --> 01:02:53,454
لئو» کي؟»
464
01:02:53,495 --> 01:02:54,868
.«لئو». «لئو لوزو»
465
01:02:54,909 --> 01:02:57,531
.اوه، آره
شما پدرش هستيد؟
466
01:02:57,572 --> 01:03:00,068
.نه. فقط يکي از دوستانش هستم
467
01:03:02,607 --> 01:03:05,853
شما نوشتههايِ «لئولو» رو خونديد؟
.بايد يه نگاه بهشون بندازيد
468
01:03:05,894 --> 01:03:08,640
.من اينجا 40 تا شاگرد دارم
469
01:03:08,681 --> 01:03:11,885
،اگه قرار باشه هر هفته يک ساعت اضافهتر به هر کدومشون اختصاص بدم
!اونوقت بايد شبانهروز همينجا بست بشينم
470
01:03:13,259 --> 01:03:16,712
،لوزو» هم مثلِ تمامِ بچههايِ اينجا»
.آخرش از هنرستانِ فني يا مکانيکيِ ماشين سر درمياره
471
01:03:16,753 --> 01:03:20,998
،مُخترينِ اينها آخرش بايد قبضِ جريمهيِ پارکينگ بنويسه
.تازه اگه خوششانس باشه واردِ دانشسرايِ پليس بشه
472
01:03:21,039 --> 01:03:23,703
با شعر نميشه
!پيستونِ موتور رو تعمير کرد
473
01:03:23,744 --> 01:03:27,822
.ولي شما معلمش هستيد
.ميتونيد در مطالعاتش راهنماييش کُنيد
474
01:03:27,863 --> 01:03:31,692
گوش کُنيد، امسال من سومين معلمي هستم
.که دارم تويِ کلاسِ «لوزو» تدريس ميکُنم
475
01:03:31,733 --> 01:03:34,312
اون دو تايِ اولي رو
.برادرهايِ دانشآموزها کتک زدن
476
01:03:34,353 --> 01:03:37,391
،ضمناً تخصصِ من زبانِ فرانسه نيست
!بلکه ورزشِ کيريِ جودوئه
477
01:03:37,432 --> 01:03:39,637
و قصد دارم اين سالِ تحصيلي رو
.تا آخر به پايان برسونم
478
01:05:36,591 --> 01:05:38,547
.لئو»، بيا غذا بخور»
479
01:05:38,588 --> 01:05:39,753
!«لئولو»
480
01:05:39,794 --> 01:05:41,877
!«لئولو لوزونه»
481
01:05:46,916 --> 01:05:51,080
من عاشقِ «فرنان» بودم
.بخاطرِ جهالتِ شيرينش
482
01:05:53,305 --> 01:05:56,387
.چون رويا ميبينم، نيستم
483
01:07:09,738 --> 01:07:11,945
!واي، لعنتي خيلي سفت شد
484
01:07:11,986 --> 01:07:15,734
نميخوام دوباره مجبور بشم برايِ رسوندنت
.تا بيمارستانِ «رپانتيني»، ماشين دربست کُنم
485
01:07:15,775 --> 01:07:17,733
من هنوز ساندويچم رو
!تموم نکرده بودم
486
01:07:17,774 --> 01:07:20,314
هيچوقت با کونت رو زمين گذاشتن
... و ساندويچ خوردن
487
01:07:20,355 --> 01:07:22,355
و تماشايِ عبورِ قايقها
!نميتوني دوچرخه بخري
488
01:07:27,061 --> 01:07:29,144
يه کمکي بهم ميکُني؟
489
01:08:09,630 --> 01:08:13,711
،گوش کُن «فرنان»، اگه قيمتِ بهتري ميدادي
.شايد همهشون رو برميداشتم
490
01:08:13,752 --> 01:08:16,751
تو هم که هر هفته، سرِ 25 سنت
!کونِ منو پاره ميکُني
491
01:08:18,042 --> 01:08:20,416
،اگه به تو باشه
!بايد همه رو مفتي بهت بدم
492
01:09:24,436 --> 01:09:26,685
.سطلي 3 دلار بهت ميفروشم
493
01:09:27,226 --> 01:09:30,183
.«ولي آخه اينها تمامشون زنگزدهست، «فرنان
!قيمتت خيلي تُخمي گرونه
494
01:09:30,224 --> 01:09:33,014
اصلاً ببينم، تو تا حالا
!تويِ عمرت کار هم کردي؟
495
01:09:59,297 --> 01:10:00,754
!بکِشش! زود باش
496
01:10:00,795 --> 01:10:02,710
!داره نُک ميزنه -
.اهرم رو بپيچ و بند رو جمع کُن -
497
01:10:08,083 --> 01:10:09,874
!گُه توش
!از دستش دادم
498
01:10:09,914 --> 01:10:12,872
.بهت که گفتم بند رو جمع کُن -
.تو گفتي اهرم رو بپيچ -
499
01:10:12,912 --> 01:10:17,286
.من گفتم اهرم رو بپيچ و بند رو جمع کُن -
!ولي اول گفتي بکِشش -
500
01:10:36,196 --> 01:10:38,153
،«خيلي عاليه، «لئو
.که از سرما نترسيدي
501
01:10:38,194 --> 01:10:40,568
به زودي ميتوني پولِ خريدِ
.دوچرخهات رو جور کُني
502
01:10:42,276 --> 01:10:45,399
.«يه قيمتِ خوب بده ديگه، «فرنان
.آخه 3 دلار خيلي گرونه
503
01:10:46,399 --> 01:10:49,065
ممکن بود داداش کوچيکهام با شيرجه زدن
.تويِ اين آبِ مسترابي سينهپهلو کُنه
504
01:10:50,272 --> 01:10:52,271
اونوقت به نظرت
!دارم قيمتِ گرون ميدم؟
505
01:10:56,894 --> 01:11:01,059
،تو 2 دلار رد کُن
.تا اين مارماهيها رو بدم بهت
506
01:11:02,891 --> 01:11:04,682
.باشه. برشون ميدارم
507
01:11:49,592 --> 01:11:52,383
خيله خُب، پولِ نقد رو
.رد کُن
508
01:11:54,286 --> 01:11:56,777
حالا از جلويِ چشمم
!گمشيد ببينم
509
01:11:57,182 --> 01:11:59,673
!بزنيد به چاک! يالا
510
01:12:40,525 --> 01:12:43,815
خُب، چشمم به جمالِ
!برادرانِ قورباغهاي روشن
511
01:12:45,147 --> 01:12:46,604
!«هي، «فرنان
512
01:12:46,645 --> 01:12:49,102
!بن وايدر» باهات مهربونه، ها؟»
513
01:12:51,934 --> 01:12:55,016
ظاهراً به «لئو» کوچولو پول ميدي
.تا واست کار کُنه
514
01:12:56,140 --> 01:12:57,806
هي، ما حالا ديگه
.ازت ترسي نداريم
515
01:12:57,847 --> 01:13:00,054
نکُنه دوست داري داداشم
... صورتت رو بياره پايين
516
01:13:00,095 --> 01:13:02,302
و وادارت کُنه
!يه کم آسفالت نوشِ جان کُني؟
517
01:13:02,343 --> 01:13:04,300
.«اينو نگه دار، «لئو
518
01:13:06,300 --> 01:13:07,841
!اوهو
!نه بابا، تو هم؟
519
01:13:13,588 --> 01:13:15,712
!ويتامينِ دماغت رو کشيدي بالا؟
520
01:13:34,706 --> 01:13:36,788
!«اوه، خيلي خوشگله، «فرنان
521
01:13:36,829 --> 01:13:38,703
!ميتونم بهش دست بزنم؟
522
01:13:39,827 --> 01:13:41,785
ولي دوست داري
!يه چيزِ واقعاً خوشگل ببيني؟
523
01:13:41,826 --> 01:13:44,200
!اينجا رو داشته باش
!ببين چقدر باشکوهه؟
524
01:13:48,698 --> 01:13:51,321
!«يالا، «فرنان
!بيا منو بزن
525
01:13:51,987 --> 01:13:53,820
!«يالا ديگه، «فرنان
!بيا منو بزن
526
01:13:58,578 --> 01:14:01,809
!اصلاً تو چي هستي؟! نکُنه مرد نيستي؟
!بيا منو بزن! يالا
527
01:14:09,606 --> 01:14:11,563
.«بيا بريم، «لئو
528
01:14:11,604 --> 01:14:13,270
!فرنان»؟»
529
01:14:13,311 --> 01:14:16,059
!«يالا، «فرنان
!منو بزن
530
01:14:16,100 --> 01:14:17,641
!بيا منو بزن ديگه، کونده
531
01:14:17,682 --> 01:14:19,390
!دوچرخهات رو ولش کُن
532
01:14:26,804 --> 01:14:30,053
،بلند شو بايست
!منو بزن
533
01:14:30,094 --> 01:14:32,093
!پس منو بزن ديگه
534
01:15:39,279 --> 01:15:41,236
... آن روز
535
01:15:41,277 --> 01:15:44,776
فهميدم که ترس آنچنان در اعماقِ وجودمان
... رخنه کرده است
536
01:15:46,275 --> 01:15:48,607
... که کوهي از عضلات
537
01:15:48,648 --> 01:15:52,355
و يا هزاران سرباز نيز قادر نيستند
.در آن کوچکترين تغييري بدهند
538
01:16:35,548 --> 01:16:39,505
مني که خود را بخاطرِ تماميِ مشکلاتِ خانواده
... قضاوت و محکوم کرده بودم
539
01:16:39,546 --> 01:16:42,295
... در لحظهاي از نوميديِ مطلق
540
01:16:42,335 --> 01:16:45,834
تصميم گرفتم پدربزرگم را
.که آنچنان دوستش داشتم، بکُشم
541
01:19:04,205 --> 01:19:06,704
!لئو»، بيا غذا بخور»
542
01:19:15,076 --> 01:19:16,366
لئو»؟»
543
01:19:23,197 --> 01:19:26,696
!«آلبر»
!«لئو»! «لئو»
544
01:19:42,273 --> 01:19:45,771
"ميدوني "اقدام به قتل
يعني چي؟
545
01:19:47,854 --> 01:19:49,769
.تو که هيچوقت خشونتطلب نبودي
546
01:19:53,267 --> 01:19:55,308
... اينطوري خودت رو نابود ميکُني
547
01:19:55,349 --> 01:20:01,055
اگه همچنان باور داشته باشي که پدربزرگت
.مسئولِ تمامِ اتفاقاتيه که برايِ خانواده رُخ ميده
548
01:20:04,054 --> 01:20:06,428
.مادرت زنِ قويايه
549
01:20:06,469 --> 01:20:08,218
.بسيار قوي
550
01:20:08,259 --> 01:20:10,632
.اون نيرويِ طبيعته
551
01:20:10,673 --> 01:20:13,047
،هرگز درهم نشکسته
552
01:20:14,047 --> 01:20:16,254
عليرغمِ تمامِ مصائبي که
.مجبور بوده از سر بگذرونه
553
01:20:18,336 --> 01:20:22,168
.لئو»، تو خيلي شبيهش هستي»
554
01:20:25,041 --> 01:20:27,166
.من ترسِ تو رو ميشناسم
555
01:20:28,914 --> 01:20:31,288
... اما نميتونم کاري انجام بدم
556
01:20:31,329 --> 01:20:33,453
اگه از صحبت کردن با من
.امتناع کُني
557
01:20:59,944 --> 01:21:03,984
برايِ انجامِ تکاليفم، نيمي از ميزِ تحريرِ کوچکم را
،موردِ استفاده قرار ميدادم
558
01:21:04,025 --> 01:21:08,273
هر گاه که «فرنان» آن را برايِ
... شمارشِ يا بازشمارشِ 42 دلاري
559
01:21:08,314 --> 01:21:11,021
که در «دومينيون گلَس» درميآورد
.لازم داشت
560
01:21:12,645 --> 01:21:14,935
.بيست و هفت
561
01:21:16,809 --> 01:21:18,517
.هزينهيِ سينما تابستاني
562
01:21:21,015 --> 01:21:23,139
.سي ... نما
563
01:21:26,513 --> 01:21:28,887
.دو دلار
564
01:21:34,509 --> 01:21:37,008
... خوردنِ چيپس
... چيپس
565
01:21:43,505 --> 01:21:46,004
.ده سنت
566
01:21:49,919 --> 01:21:51,668
... اتوبوس
567
01:21:51,709 --> 01:21:55,082
مرا خواندن يا نوشتن
،کفايت ميکرد
568
01:21:55,123 --> 01:21:57,788
و نيز بازگشتِ آن دختر
.و آواز خواندنش برايم
569
01:21:59,205 --> 01:22:01,454
.حق با رام کننده بود
570
01:22:01,495 --> 01:22:04,618
در کلماتي که کنارِ يکديگر
.رديف به رديف قرار داشتند، رازي وجود داشت
571
01:23:06,472 --> 01:23:09,305
.بيانکا»، عشقِ من»
572
01:23:09,346 --> 01:23:11,219
.تنها عشقِ من
573
01:23:11,260 --> 01:23:13,259
.عشقِ شيرينِ من
574
01:23:20,382 --> 01:23:23,422
.بيانکا»، عشقِ من»
575
01:23:23,463 --> 01:23:25,503
.عشقِ شيرينِ من
576
01:23:25,544 --> 01:23:27,584
.تنها عشقِ من
577
01:23:36,872 --> 01:23:38,912
.دستفروشي در خلاء فرياد ميکُند
578
01:23:38,953 --> 01:23:43,077
امروز صبح هنوز به اندازهيِ کافي خون وجود دارد
،که هزاران صفحه را آلوده سازد
579
01:23:45,326 --> 01:23:48,741
و به اندازهيِ کافي آدم وجود دارد
.که آنها را خريداري کُنند تا خشمِشان تسکين يابد
580
01:23:53,073 --> 01:23:57,237
من تفنگم را بيرون کِشيده
.و به ماشينها شليک ميکُنم
581
01:24:03,151 --> 01:24:05,692
از لولهيِ اسلحه با دقت نگريسته
.و به سمتِ پدرم هدفگيري مينمايم
582
01:24:05,733 --> 01:24:11,314
دوست دارم ترقهاي به بزرگيِ تمامِ سيارهيِ زمين
.در کونش فرو کرده و ماتحتش را بگايم
583
01:24:17,312 --> 01:24:20,185
تنها به اين علت
.که در انتظارِ اتوبوس هستم
584
01:24:20,226 --> 01:24:22,350
و تا هفتهيِ آينده نيز
.در انتظار خواهم بود
585
01:24:23,350 --> 01:24:25,515
.همچنان در انتظار خواهم بود
586
01:24:27,056 --> 01:24:31,262
هر يکشنبه، ما سوارِ اتوبوس شده
.و برايِ پيکنيک به «ايلز سن اِلن» ميرويم
587
01:24:31,303 --> 01:24:34,176
... از آنجايي که پدرم ماشين ندارد
588
01:24:34,217 --> 01:24:37,525
اردويمان را اندکي خارج از شهر
.برپا ميکُنيم
589
01:24:39,315 --> 01:24:43,105
در بندرگاهها از تماشايِ عبورِ
... کشتيهايي کسل ميگرديم
590
01:24:43,146 --> 01:24:45,645
که هرگز بر آنها
.سوار نخواهيم شد
591
01:24:46,894 --> 01:24:49,602
و بر رويِ چمنها
.به خوردنِ خيار مشغول ميشويم
592
01:25:02,930 --> 01:25:05,887
شايد وقتِ آن است که
... لولهيِ اسلحه را بر بينيام قرار داده
593
01:25:05,928 --> 01:25:08,927
و تماميِ افکارم را
.پخشِ آن مکان نمايم
594
01:25:09,885 --> 01:25:12,134
!حرامزادهها
595
01:25:13,092 --> 01:25:16,132
قطعاً ديدنِ اينکه پيش از کنارهگيريام
.آنگونه خود را منفجر ميکُنم، برايِ آنها شوکآور خواهد بود
596
01:25:49,995 --> 01:25:52,827
اگرچه غريزه
... مرا مستقيماً راهنما بود
597
01:25:52,868 --> 01:25:55,492
با اين حال، باز هم
.شمارهيِ اتاقِ خواهرم را سراغ گرفتم
598
01:25:57,491 --> 01:26:00,364
با به زبان آوردنِ نامش
... احساسِ نيرو ميکردم
599
01:26:00,405 --> 01:26:02,362
چرا که نامش نيز
.از آنِ من بود
600
01:26:21,689 --> 01:26:23,604
.«ريتا»
601
01:26:38,182 --> 01:26:40,264
.ببين، خرمگسهام رو واست آوردم
602
01:26:41,972 --> 01:26:43,971
.ميتوني نگهشون داري
603
01:26:47,095 --> 01:26:48,761
ريتا»؟»
604
01:27:03,672 --> 01:27:07,171
اين تنها دفعهاي بود که جرأت نمودم
.خواهرم را نوازش کُنم
605
01:27:09,878 --> 01:27:15,084
و در آن لحظه، به تنها چيزي که ميتوانستم بيانديشم
.سکانسي شگفتانگيز از يک فيلم بود
606
01:27:16,750 --> 01:27:19,040
... و همچون هميشه
607
01:27:19,081 --> 01:27:21,455
.ناظرِ نقشآفريني در زندگيِ خويش بودم
608
01:27:31,451 --> 01:27:33,825
،«لئو لوزو»
... خوش ندارم هيچوقت ببينم
609
01:27:33,866 --> 01:27:35,865
جک و جونورهايِ زنده رو
.به بيمارستان ببري
610
01:27:39,072 --> 01:27:41,072
،و تويِ اتاقت هم نگهشون ندار
!چون بويِ گند ميدن
611
01:29:23,538 --> 01:29:25,912
!ترسو! ترسو
612
01:29:44,697 --> 01:29:46,779
!من جرأتش رو ندارم؟
613
01:29:46,820 --> 01:29:50,984
.شما 5 دلار بذارين رويِ ميز تا انجامش بدم
!ولي همچين خايهاي ندارين
614
01:29:51,025 --> 01:29:53,649
يالا 5 دلار بذارين رويِ ميز
!تا انجامش بدم
615
01:29:53,690 --> 01:29:56,147
!شما هيچکدوم مردش نيستين
616
01:29:56,188 --> 01:30:01,311
!نه تو، نه تو، نه تو
!يالا 5 دلار بذارين رويِ ميز تا انجامش بدم
617
01:30:35,674 --> 01:30:38,631
،امشب «گودنِ» کوچک
.دير به خانه خواهد رفت
618
01:30:38,672 --> 01:30:40,672
و مادرش انگشتانش را
.وارسي خواهد کرد
619
01:30:42,088 --> 01:30:45,461
زيرا به شدت از سيگار کشيدنِ
.پنهانيِ پسرش نگران است
620
01:30:47,585 --> 01:30:51,584
!«خير، خانمِ «گودن
!پسرِ تو هر جنبندهاي را ميگايد
621
01:30:52,500 --> 01:30:54,540
چنانکه آلتش توسطِ
.باکتريها خورده شده است
622
01:30:54,581 --> 01:30:56,621
او هر قرصي که
... بدستش ميرسد را ميبلعد
623
01:30:56,662 --> 01:30:59,328
فقط برايِ اينکه
.تو را فراموش کُند
624
01:30:59,369 --> 01:31:01,826
يکشنبهها هنگامي که او را
... برايِ کليسا رفتن
625
01:31:01,867 --> 01:31:04,116
... مجبور به استحمام ميکُني
626
01:31:04,156 --> 01:31:06,738
فرصت را غنيمت ميشمارد
.تا با چوبِ هاکي، هتکِ خود را بنوازد
627
01:31:06,779 --> 01:31:10,652
!فلفل نبين چه ريز است
628
01:31:12,151 --> 01:31:14,441
.اما نه، نگران مباش
629
01:31:14,482 --> 01:31:16,606
.او سيگار نميکِشد
630
01:31:16,647 --> 01:31:18,854
چرا که سيگار به وي
.احساسِ خفگي ميدهد
631
01:31:32,849 --> 01:31:35,390
... کُس را
632
01:31:35,431 --> 01:31:38,555
در ميانِ جهالت و وحشت
.کشف نمودم
633
01:31:41,554 --> 01:31:43,594
در اعماقِ وجودمان
... همگي ميدانستيم
634
01:31:43,635 --> 01:31:47,216
که پول صرفاً
،عذر و بهانهاي بود
635
01:31:47,257 --> 01:31:49,839
و او در هر صورت
.اين کار را انجام ميداد
636
01:31:51,463 --> 01:31:53,961
شرطبنديِ ما تنها
.اضطرابِ ترس را تسکين داد
637
01:32:04,749 --> 01:32:07,248
گربهيِ بينوا
.از خود دفاعي نکرد
638
01:32:08,039 --> 01:32:10,204
.پنجههايش را از بين برده بودند
639
01:32:10,245 --> 01:32:13,244
خانمِ «اوئيمِت» بسيار خوب
.از پردههايش مراقبت ميکرد
640
01:32:18,116 --> 01:32:20,782
!«آه، تو چه بخت و اقبالي داري، «ميلو
641
01:32:20,823 --> 01:32:23,947
تنتن» هيچگاه همسايهاي»
.همچون «گودنِ» کوچک نداشت
642
01:32:55,811 --> 01:32:59,100
من شهامتِ اظهارِ عشقِ خودم
.به «بيانکا» را نداشتم
643
01:33:01,100 --> 01:33:03,598
«بنابراين خود را با لذت بردن از «رژينا
.راضي ميکردم
644
01:33:22,883 --> 01:33:25,048
!داره آبم مياد
645
01:33:25,089 --> 01:33:27,213
!چه خوشبو و خوشگلي
!ادامه بده
646
01:33:28,587 --> 01:33:30,794
!سريعتر، سريعتر
647
01:33:56,702 --> 01:33:58,451
گاهي اوقات
... تماميِ طولِ شب را
648
01:33:58,491 --> 01:34:02,781
صرفِ خواندن و نوشتنِ دهها صفحه مطلب ميکردم
.بيآنکه آنها را ببينم
649
01:34:04,489 --> 01:34:07,653
.بيانکا» بسيار سختگير شده بود»
650
01:34:07,694 --> 01:34:11,151
«او ميدانست که با «رژينا
... به وي خيانت ميکُنم
651
01:34:11,192 --> 01:34:13,482
.و تصميم به تنبيه من گرفت
652
01:34:29,268 --> 01:34:31,975
!«بيانکا»
653
01:34:46,886 --> 01:34:49,260
!«بيانکا»
654
01:36:14,816 --> 01:36:16,440
!«لئو»
655
01:36:16,939 --> 01:36:18,438
!مامان
656
01:36:20,146 --> 01:36:22,145
!حالِ «لئو» بده
657
01:36:38,431 --> 01:36:39,638
!«لئو»
658
01:36:41,095 --> 01:36:42,928
!اين کارو با من نکُن
659
01:36:44,927 --> 01:36:46,842
!تو يکي نه
660
01:36:47,925 --> 01:36:49,924
!تو خيلي قوي هستي
661
01:36:51,007 --> 01:36:53,339
!لئو»! بلند شو»
662
01:36:54,005 --> 01:36:56,337
!نمير
663
01:36:57,295 --> 01:36:58,293
!«لئو»
664
01:36:59,834 --> 01:37:02,458
!اين کارو با من نکُن
665
01:37:02,499 --> 01:37:04,414
!«لئولو»
666
01:37:17,992 --> 01:37:21,824
.چون رويا ميبينم، نيستم
667
01:37:22,824 --> 01:37:24,823
... چون رويا ميبينم
668
01:37:28,113 --> 01:37:29,612
... رويا ميبينم
669
01:37:31,194 --> 01:37:34,234
چون شبها خود را
،به روياهايم واميگذارم
670
01:37:34,275 --> 01:37:36,815
پيش از فرا رسيدنِ روزي
.که مرا واگذارند
671
01:37:38,481 --> 01:37:40,938
... چون عاشق نيستم
672
01:37:40,979 --> 01:37:43,769
... چون از عشق ميترسيدم
673
01:37:44,810 --> 01:37:47,183
.من ديگر رويا نميبينم
674
01:37:48,308 --> 01:37:50,807
.من ديگر رويا نميبينم
675
01:38:07,884 --> 01:38:11,133
.چون رويا ميبينم، نيستم
676
01:38:11,174 --> 01:38:14,338
،چون رويا ميبينم
... رويا ميبينم
677
01:38:14,379 --> 01:38:16,711
چون شبها خود را
،به روياهايم واميگذارم
678
01:38:16,752 --> 01:38:18,835
پيش از فرا رسيدنِ روزي
.که مرا واگذارند
679
01:38:18,875 --> 01:38:21,000
... چون عاشق نيستم
680
01:38:21,041 --> 01:38:23,040
... چون از عشق ميترسيدم
681
01:38:23,081 --> 01:38:25,080
.من ديگر رويا نميبينم
682
01:38:26,163 --> 01:38:28,162
.من ديگر رويا نميبينم
683
01:38:36,742 --> 01:38:41,740
دوزِ تزريقِ درونعضلانيِ کلرپرومازين رو
.تا 100 ميليگرم کاهش بديد
684
01:38:44,739 --> 01:38:47,029
.من ديگر رويا نميبينم
685
01:38:56,067 --> 01:38:58,025
... فردا ببريدش تويِ بخشِ عمومي
686
01:38:58,066 --> 01:39:00,647
.کنارِ سايرِ اعضايِ خانوادهاش
687
01:39:24,348 --> 01:39:26,221
،تو اي بانويِ من
688
01:39:26,262 --> 01:39:28,386
،تو اي سودا زده ی جسور
689
01:39:28,528 --> 01:39:32,027
،که فغانِ منحصر به فردت، گوشتم را ميشکافد
،فغاني که آن را به ملالت ارزاني ميداري
690
01:39:34,859 --> 01:39:38,148
اي تويي که شبهايم را تسخير کردهاي، آن هنگام که
،ديگر نميدانم زندگانيم از کدامين راه بايد گذر کُند
691
01:39:39,730 --> 01:39:41,855
من دِينِ خود را صدها برابر بيشتر
.به تو بازپس دادهام
692
01:40:54,497 --> 01:40:56,871
،تو اي بانويِ من
693
01:40:56,912 --> 01:41:00,036
،تو اي سودا زده ی جسور
694
01:41:00,077 --> 01:41:03,408
،که فغانِ منحصر به فردت، گوشتم را ميشکافد
،فغاني که آن را به ملالت ارزاني ميداري
695
01:41:04,990 --> 01:41:08,780
اي تويي که شبهايم را تسخير کردهاي، آن هنگام که
،ديگر نميدانم زندگانيم از کدامين راه بايد گذر کُند
696
01:41:08,821 --> 01:41:12,153
من دِينِ خود را صدها برابر بيشتر
.به تو بازپس دادهام
697
01:41:12,194 --> 01:41:15,984
... همراه اخگرهايِ آن رويايِ نيمسوز
698
01:41:16,983 --> 01:41:19,357
... تنها خاکستري از
699
01:41:19,398 --> 01:41:21,605
سايهيِ دروغي بر جا مانده است
.که تو خود به من گفته بودي به آن گوش فرا دهم
700
01:41:23,104 --> 01:41:27,769
،سپيدياي سرشار
... نه همچون آن ميانپردهيِ قديم
701
01:41:28,810 --> 01:41:32,266
بلکه به سانِ
... سيهمويي ظريفزانو و شرير
702
01:41:32,307 --> 01:41:34,639
... که با سينههايي تيز
703
01:41:34,680 --> 01:41:36,720
... آزرده و اندوهگينم ساخت
704
01:41:36,748 --> 01:41:40,127
و برايم هيچ باقي نگذاشت
... مگر ندامتِ ديدنِ
705
01:41:40,183 --> 01:41:43,046
روزي که در انزوايم
.زاده شوم
706
01:42:14,546 --> 01:42:17,639
و من سر در ميانِ"
": دو کلمه خواهم گذارد
707
01:42:17,681 --> 01:42:18,534
."درهيِ درهمشکستگان"
708
01:42:41,002 --> 01:42:48,415
hamlethamletian : ترجمه زيرنويس
aranman : ويرايش نهايي
709
01:42:48,415 --> 01:42:58,415
M.F.M : هماهنگ سازی
instagram : amou_sam
hassan_zheeveer@yahoo.com72591