All language subtitles for KHILADIYON KA KHILADI 1996

من فکرکردم.اونا رو پیدا کنید
I am a bit hassIed.

چرا؟
- من اینجا اومدم تا ی پسر خوب برای دخترم پیدا کنم

هیچی پیدا نکردم
بنابراین دارم برمی گردم

با دست خالی برمی گردی؟
دوستات باید از خودشون خجالت بکشن

تو باید بیای اینجا
بعد کارت رو تا آخر انجام بدی و بری

من نمی دونم
اما پسره کجاست؟

- پسر جلوی روت وایساده
- ببینم تو خجالت نمی کشی؟

تو این سن و سال می خوای ازدواج کنی؟
اونم با دختر من

هی، من در مورد خودم صحبت نمی کنم

من در مورد برادرزادم صحبت می کنم

اون خیلی قویه
weII-buiIt, 6 feet 2 inches taII.

اون تو ارتشه، تا دو سال دیگه
اون سرگرد میشه

اونجا رو ببین

بله رو بگو و مشکلت رو حل کن

همین
همین؟

خوب بغلش کن

- اول به اون احترام بذار
- خدا حفظت کنه

هی، تو داری چیکار می کنی؟

خداحفظت کنه، بشین

- بشین
- نه تو بشین

- چی شده؟
- هی تو داری چیکار می کنی؟

تو بشین
جای تو اینجاست

- تو صحبت کن. ما داریم برمی گردیم.
- ما برمی گردیم.

بزار شیرکاکائو بگیریم.

شکلات؟نه

- تو می خوای شکلات بخوری؟
- نه

خوبه، به هر حال
چرا تو اینقدر خجالتی هستی؟

خوب در واقع همه چیز درست شد توی

یه زمان کوتاه
من حتی اسمتم نمی دونم

از اسم من خوشت نمیاد؟
- نه، اسمت خوبه

اما ی خورده قدیمی و از مد افتاده هست

خوبه

باگوانتی، چه اسمی

بزار کمربندتو ببندم
خوبه؟

- گوش کن، اینجا صبحونه نخور
- چرا؟

من یکم پاراتاس با روغن حیوانی خالص آوردم

- صدمه دیدی؟
-نه

- این تو هوا اتفاق افتاد
- کجا داری میری؟

- به...
- بزار با هم بریم

مواظب باش

با دقت برو

من زود بر می گردم

- من نمی تونم با اونازدواج کنم
- چی! چرا؟

چون من ادوارد رو دوست دارم
بله، تو لندن

قبل از اینکه با اون ازدواج کنم از
هواپیما می پرم و خودم و می کشم

یعنی من خیلی شانس دارم

باگو، فرارکن
من همه چیو درست می کنم، تو برو

تو فقط با ادوارد ازدواج می کنی

و منم با....
فقط خدا می دونه

یکی بیشتر بردار
- کافیه

- تو پاراتاس خیلی خوشمزه ای درست کردی
- من؟

آره باگوانتی، من همه چیو شنیدم
تو هم خیلی خوب مربا درست می کنی

من؟ با....گو

- آره، پدرت هم همینو گفت
- پدرم؟

در حقیقت، اون فکر می کنه من باگوانتی هستم
و می خواد با من ازدواج کنه؟

دختر برای اینکه شوهرش رو خوشحال کنه
باید همه چیز رو یاد بگیره

حتی اگه تو هیچ کدام از اینا رو بلد نباشی
من بازم خیلی خوشحالم

تو خوشحالی؟

خوشحال؟

من برای اولین بار احساس خوشحالی می کنم

خجالت نمی کشی؟

You touch one another's Iips
and sinG before everyone!

تو قبل از همه توی هواپیما علامت بده
بشین

شما دوتا خجالت نمی کشید؟

''The heart that Ioves
WiII sureIy sinG''

به اون دسن نزن
شما هنوز ازدواج نکردید

- و تو! بلند شو
- بزار اون یکم بشینه

بهش دست نزن!این موضوع مربوط به زندگی دخترمه

دختر شما داره همسر آینده من میشه

تو دخترم رو بشون اونجا
وقتی همه این اتفاقات افتاد

بهشت دست نزن وگرنه دستت رو قلم می کنم

من نمی فهمم این چه خانواده ای که تو داری

من نمی تونم قبل از ازدواج بهش دست بزنم؟
-نه، نمی تونی

تو متوجه نیستی
بزار برات توضیح بدم

- من دندوناتو خورد می کنم
- بزار برات توضیح بدم

این فقط ی بازی بود. فقط برای اینکه نشون بدم پسری

که تو انتخاب کردی
برای باگوانتی، یه آدم بی شخصیته

اون به ی مرد کاملا بی اخلاق تبدیل شده

اون شایسته تر از من به نظر می رسه.

بنابراین همه گول خوردن
از من بپرسید.

تو پیمان زناشوییت رو با باگو توی فرودگاه بستی، درسته؟

و حالا توی هواپیما
اون با من لاس می زنه.

مشکلی نیست
ازدواج کنسله

فقط خدا می دونه کی باگو ازدواج می کنه

باگو رو بده به من
بزار خودش مردش رو انتخاب کنه

ازدواج کنسله
تو برو داماد دیگه ای پیدا کن

چه مشکلی

باگو، فرار کن

- پس، تو باگوانتی نیستی؟
- نه

- بخت منو ببین
- چرا؟

- آجی کی ازدواج می کنه؟
- پسر بیچاره حتما منتظر منه

تو داری منو دعوت می کنی، مگه نه؟

- نه
- چی

من تو رو دعوت نمی کنم
من می خوام تو رو به برادرم معرفی کنم

باشه، من میرم

- عجله کن
- بفرما ایناهاش

آدرس اینه؟

از اون طرف؟

خیابان بیکر کجاست؟
اونور؟

- دنبال کی می گردی؟
- آجی مالهوترا اینجا زندگی می کنه؟

- من برادر بزرگشم
- آره اینجا زندگی می کنه

برادر آجی اینجاست
سریع به پلیس زنگ بزن

خدا رو شکر
بالاخره آجی رو پیدا کردم

- آجی کجاست؟
- اون بزودی می رسه

- اون حالش خوبه؟
- خودت ببین

ی کاری بکن، بهش زنگ بزن بگو
برادرش اینجاست

الان زنگ می زنم
لطفا تو این اتاق منتظرش بمونید

- برو
- این یکی؟

یله، همون

برادر

ممنونم برادر

درود بر الهه ویشنودوی

من به آمریکا نمیرم برادر
من نمیرم

ببینم تو داری تو خواب حرف می زنی؟

می دونی
همه کارا انجام شده؟

چطوری برم؟
من نمی تونم بدون تو زندگی کنم

من هر روز قبل از اینکه به خورشید نگاه کنم
چهره تو رو می بینم

ایمانم و دعای خیر مادرم;
نیروی من هستند

چطور می تونم برم

تو روز و شب منو آزار می دادی تا رویاتو
به حقیقت تبدیل کنی

حالا که همه چیز درست شده
تو نمی خوای بری، ها؟

تو می خوای با اثر انگشت من بری آریکا؟

برو بگیر بخواب

برادر ، این درسته که من همه شما رو تنها بزارم

بخاطر علایق شخصی خودم؟

نه، مادر خوابیده، داره گریه می کنه

نگاه کن، هنوزم رو گونه های مادر اشک می ریزه

- چطور می تونم برم؟
- یک مادر فقط یه مادره

همه چیزی که می دونه، عشقه

وقتی من در مورد موفقیت های تو بهش بگم

گریه هاش تبدیل به لبخند می شه

- و تو؟
- من چی؟

قوی باش و برادرت رو در آغوش بگیر!

و اندازه قفسه سینه برادرت رو ببین
این باید دو برابر بشه!

اینو بگیر، برو خارج و به رویاهات برس

تو قدرت من هستی، و همینطور تو الهه ویشنودوی

وقتی جایی مستقر شدی من مثل باد خودم رو بهت می رسونم

- درود بر الهه ویشنو
- درود بر الهه ویشنو

اون قطعا باید اینجا کار کنه

برادر آجی مالهوترا،آکشای اینجاست
زود بیارش اینجا

من جایزم رو می گیرم، درسته؟

- چه مشکلی با آجی دارید؟
- این ی حکم بازداشت برای اونه

برادر من چیکار کرده؟

به پلیس زنگ بزن

- برادر آجی فرار کرد
- مشکلی نیست

به هر حال ، اون هیچ فایده ای برای ما نداره

اما اگه ما آکشای رو دستگیر کنیم
می تونیم آجی رو مجبور کنیم.

که مدارک رو برامون بیاره

کادام مایا در مورد ی چیز مهم داره صحبت می کنه

چه معامله ای دوست داری انجام بدی ، جین؟

ما همه مدارک رو به تو میدیم
اما باید آجی رو آزاد کنی

من عادت به دلسوزی ندارم
اما معامله رو قبول می کنم

خوبه، من نصف مدارک رو فردا برات میارم

تو ترتیب بازگشت ما به هند رو بده

روزی که ما بریم ، بقیه مدارک رو به تو میدم

باشه، من این شرایط تو رو هم قبول می کنم، گوش کن.

تو فردا ساعت یک بعد از ظهر بیا به پارک اسکار

باید از باجه تلفن عمومی اونجا به من زنگ زنی

یادت باشه، تو باید نصف مدارک رو با خودت بیاری

به چه حقی کسی رو دستگیر کنی
بدون مجوز از دادگاه؟

چطور جرات می کنی بدون اجازه من
این کار رو بکنی

سریع قطعش کن
من باید تو رو معلق کنم

اما خبرچین ما،آجی
بدست مایا اسیر شده

شنیدم، وقتی مدرک پیدا کردی بیا با من صحبت کن
فهمیدی؟

خب پس فردا ساعت 1 تو پارک اسکار یه جلسه هست؟

اون نوارا داره تبدیل به ی مشکل میشه

اگه نوارا پیش مایا بمونه اون می تونه
ما رو مثل عروسک خیمه شب بازی برقصونه

امیدوارم این دیگه پایان بازی باشه

نه مایا باقی بمونه
نه مدارک و نه زندان!

کمیسر شما فردا شب در آرامش استراحت می کنید.

مایا، دلم می خواد نابودت کنم

Yes. 3, KinG Road, Mumbai.
Now connect the phone to me.

منظورت چیه، تو رو وصل کنم؟
من 6 تا سکه گذاشتم!

باید سکه های من برگرده
شما تلفن زدید؟

- بله؟
- من می تونم یه تماس بگیرم،لطفا؟

به من گوش کن و از این تلفن استفاده نکن
من 6 تا سکه انداختم داخلش

- من کاری به این کارا ندارم
- من باید یه تلفن مهم بزنم

باشه، تو دلت می خواد سکه هات رو حروم کنی
بیا تلفن بزن

-این مال توئه؟
- عمرا، باید مال تو باشه

- یه لحظه، این مال منه
- شگفت آوره
من 6 تا سکه انداختم

و نتونستم تلفن بزنم تونوقت این خانم
بدون حتی یه سکه تلفن زد

بله، من منتظرت بودم

مدارک رو با خودت آوردی؟
بله معلومه

اون پسره کیه بیرون باجه؟
نمی دونم مادام

احتمالا می خوا تلفن بزنه
اما شما کجایید؟

کاملا بهت نزدیکم

مدارک رو بده
اینجا یکی دیگه داره میاد

Run!

Stop her!

Come on!

Get up!

Thanks.

تو خوش شانسی، برای اولین با هست که این رو می شنوم

ممنونم
هر چی دلت می خواد از من بخواه

قیمت زندگی شما چقدره؟
قیمت؟

این حلقه انگشتر من 10 میلیون می ارزه

بقیه رو خودت حساب کن

من همیشه تو حساب و کتاب ضعیف بودم

شاید برای همینه که جیبام همیشه خالیه

برو، اما یادت نره امروز یه مرد شریف رو ملاقات کردی

آجی همه ما رو ترک کرده
اما کجا رفته؟

به جهنم، اون زندگی همه ما رو هم تبدیل به جهنم کرده

اون گروه ما رو از بین برد
اما چی شده؟

همه چیو به من بگید
-ما وقتی اومدیم اینجا

تا مدت زیادی کار پیدا نکردیم

ما تو هر شرکت و کلوبی دنباتل کار گشتیم

یه روز ما رفتیم به دفتر رییس یه شرکت

اون اومده
اومده؟

- قربان ما از هند اومدیم
- متاسفم

جین مثل یک ستاره شانس وارد زندگی ما شد

بعدش چی؟ جاده ها هموار شد و مقصد نزدیک

با این رویاهای ما
آجی کم کم عاشق جین شد

و رفت دنبال رویای خودش

اون دوتا جلو بودن و ما پشت سرشون

اما هیچکدوم از ما نمی دونسیتیم که این شانس خوب

در واقع یه بدبختی بزرگه که وارد زندگی ما شده

یه مصیبت به اسم مایا

مایا آجی رو تو شبکه خودش به دام انداخت

بطوری که حتی اشک های جین معصوم رو هم نمی دید

آجی ما رو ترک کرد و حتی یه بار هم
پیش ما برنگشت

بعد از اون ما هر وقت جین رو میدیدم در حال گریه بود

بعد ناگهان یه روز جین تلفن کرد
اون خیلی ترسیده بود

اون گفت که زندگی آجی در خطره

ما فورا رفتیم به کلوب مایا

Hurry!

Hurry!

IqbaI, drive faster!

- سریع برو بیمارستان
- نگران نباش آجی

Drive faster!

اقبال اونا دارن تعقیبمون می کنن

Faster!

Hurry!

تقاطع بعدی نگهدار
جین آجی رو ببر طبقه بالا

اونجا منتظر بمون ، ما از دست اینا فرار می کنیم
و زود بر می گردیم

آجی اینجا مخفی شو
ما زود بر می گردیم

Wait for us.

بعد از فرار از دست افراد مایا
ما برگشتیم پیش آجی و جین

اونا کجان؟
تو برو اونجا

دو، اونا اینجا نیستن
دیگه اینجا نیستن

شاید رفتن بیمارستان

یه لحظه
من اینجا می مونم

- شاید بیان اینجا
- زودباش اقبال

و به نیخیل زنگ بزن
شاید رفتن پیش اون

ما همه بیمارستان ها و هر جای دیگه ای رو گشتیم
اما اثری از اونا نبود.

ما رفتیم به خونه مایا تا بفهمیم چی شده

اما مادام مایا ما رو نپذیرفت

و وقتی ما اصرار کردیم نگهبان هاش ما رو

کتک زدن و ما دیگه جرات نکردیم برگردیم اونجا

آجی و جین تو چنگ مایا اسیر شدن

وگرنه حتما با ما تماس می گرفتن

محل اقامت مادام مایا کجاست؟

اون کیه؟

کی اونجاست؟

کی اونجاست؟

آکشای، تویی؟

تو...تو اینجا زندگی می کنی؟

اگه من اینجا زندگی نمی کنم
پس چرا تو به اینجا اومدی؟

چرا من به اینجا اومدم؟
معلومه برای دیدن تو

اما رسیدن به اینجا خیلی سخت بود

نیروهای امنیتی ، سگها
چرا اینا اینجان؟

اونا محافظین خواهر بزرگم هستن

مادام مایا خواهر توئه؟
آره

اما چه نیازی بود مثل دزدا بیای داخل؟
کافی بود منو صدا می کردی

مجبور بودم

اگه امروز تو رو نمی دیدم
مجبور می شدم یکی رو بکشم

خواهرت کجاست؟
رفته بیرون

دیر وقت بر می گرده

این اتاق خواهرته؟
آره.....چرا؟

می دونی
من برات یه هدیه آورده بودم؟

چی؟
قلبم

به شکل یه گردنبند
این باید یه جایی تو تاریکی افتاده باشه

اگه خواهرم اونو ببینه من بدبخت میشم
زود باش پیداش مکنیم

پیداش کردی؟

-قلب رو پیدا کردی؟
- No.

- گمش کردی؟
- Yes.

پس پیداش کن؟

- حالا چی؟
- من می خوام خواهرت رو ببینم

نه، اگه اون ما رو با هم ببینه
ما بدبخت میشیم

همچین کاری نمی کنه، من براش توضیح میدم
برو بیرون

- No!
- Listen to me.

لطفا منو درک کن
از اینجا برو

Go away!

که اینجا بود؟

پرسیدم، کی اینجا بود؟

خوب... دوستم

حق نداری اینو تکرار کنی
هیچکس بدتر از من نیست

منو نزن
منم تلافی می کنما

چطور می خوای تلافی کنی؟
تا الان هم کلی به من بدهکاری

هی، اون ماشینتو صدا کرد

چطور می تونی ساکت باشی
برو و یه درس حسابی بهش بده

من؟
بزنش

تو دستت رو رو رییس من بلند می کنی؟

تو می خوای منو بزنی؟ بزن

یه نفر داره یکی از افراد ما رو می زنه، و ما همینطوری ساکت نشستیم؟

مایا دوست داره بشنوه
هیچکس از یه بازنده حمایت نمی کنه

اما از برنده ها قدردانی میشه

داداش مانی، این مرد قصد فریفتن ما رو نداره
in every sense of the word?

تو بعدا قیافه بگیر، و داداش مانی از قبل از نیت تو باخبره.

The man wiII be presented
in front of you tomorrow.

خوب، تو باید به من برسی

دیدار قبلی ما یه تصادف بود

امیدوارم این ملاقات ما به یه فاجعه ختم نشه

فاجعه؟ تو دوست داری مرگ منو ببینی؟

ولطفی رو که من بهت کردم اینطوری جبران کنی

این روش مایاست

لطف کردن عادت منه

تو خیلی به قدرتت می نازی

نه به اندازه ای که تو به زیباییت می نازی

برای مبارزه با زیبایی من به جرات زیادی نیاز داری.

اما آخرین آرزوت هنوز پا برجاست

قدم برداشتن برای رسیدن به آرزوت

در حال حاضر تبدیل شده به علاقه من

من خیلی بیشتر دلم می خواد بهت لطف کنم.

اما به یک شرط

بین ما 20 قدم فاصله هست

تا باید از اون عبور کنی

افراد من با هر قدمی که بر می داری سد راه تو میشن.

اگه بتونی به من برسی، اونوقت

سرنوشت غلام تو میشه

تو مقصد(سرنوشت) من هستی

درود بر الهه ویشنو

20 قدم
1،2،3،4،5

6،7،8،9

10،11،12
13،14

15،16

17،18

19،20

خانم مایا به فرودگاه رسیده

همه چی خوب پیش میره؟

تو باید تو مبارزه برنده بشی
برو و آماده شو

امروز چقدر پول با خودت آوردی تا هدر بدی

این چیه؟ پرچم صلح؟

آندرتیکر از الان شکستشو قبول کرده؟

تو فقط با شنیدن اسم آندرتیکر از ترس عرق کردی.

عرقت رو خشک کن، کینگ دان

بزار بهت یادآوری کنم،مایا

وقتی شروع به گریه کردن کنی ، دیگه نمی تونی
جلوی اشکهات رو بگیری.

امروز، من شرط می بندم

دوباره، فقط یک دست

بعضی اوقات این دست دیگه ات رو هم حذف کن
کینگ دان

بعد از اینکه شکست خوردی
وقتی شروع به گریه کردی..

دست دیگه من همه مروارید(اشک) هات رو جمع می کنه
مایا

اه، برای بردن خیلی زحمت کشیدی

باشه، من می خوام یه لطف دیگه بهت بکنم

در هر صورت قبل از شروع مسابقه
یا در حین مسابقه

یا بعد از پایان مسابقه
تو گه دلت خواست می تونی

شرط رو دو برابر کنی و یا حتی

سه برابر، من قبول دارم

قربان، این یه بازی شگفت انگیزه

چه احساسی داری؟
من تازه واردم

چیزی نمی دونم
اما...خیلی ترسیدم

ترس؟ از چی؟
از مرگ

این کلاه برای توئه
چه صداقت و وفاداری ای مادام مایا

مثل یک قهرمان بزرگ
امروز اون قربانی میشه

قربانی؟منظورت چیه؟

تو امروز قراره شکست بخوری,
مگه نه؟

شکست؟ من؟

بله، مادام مایا و کینگ دان داشتن با هم صحبت می کردن

که تو امروز ببازی

- این معمله بود
-چی داری زر زر می کنی؟

- تو نمی دونستی؟
- چیو؟

-من میرم
- صبر کن

کدوم معامله؟

من باید دچار سوئ تفاهم شده باشم

من تازه واردم، چیزی نمی دونم

یعنی، مادام مایا سر تو معامله کرده

من درست متوجه نشدم
من میرم

هی ، صبر کن، مادام مایا می تونه هرکاری
بخاطر پول انجام بده

همه چیو به من بگو
وگرنه گردنتو می شکنم

قربان، اون داشت می گفت
که اگه تو ببازی

اون بیشتر سود می بره
من نمی تونم اینا رو درک کنم

زن بی احساس، حالا یه درس حسابی بهش میدم

حالا، نگو که مبارزت قبول نمی کنه مبارزه کنه

مبارز من خیلی برای مبارزه اشتیاق داره
من شرط رو دو برابر می کنم

من فکر می کنم تو امروز به اینجا اومدی
تا ورشکست بشی

فکر کنم منم برای سوگواری برای تو اومدم

اما برای الان
من دعوت به مبارزت رو قبول می کنم

این بازی خطرناکه
اما حالا کشنده ست

ای بازی جالب هست
اما حالا احساسی هست

چون برای اولین بار در تاریخ مسابقات

مباغ به این زیادی شرط بندی شده

مادام مایا و کینگ دان امروز شرط بندی کردن

کینگ دان امروز از کجا این همه شجاعت بدست آورده؟

آیا این یک خوشیه؟

بعد از این خبرهای وجدآور
متاسفم که این و می گم

مبارز من که اسمشو شنیدید

تا حالا هیچوقت مبارزه نکرده

مبارز من در مقابل مادام مایا

من نمی تونم بفهمم که اگر آندرتیکر طرف منه,...

پس مادام مایا خودش می خواد مبارزه کنه؟

هیچ مبارزه ای امشب برگذار نمیشه

چه اتفاقی میفته ، من 10 میلیون از مادام مایا می برم

و از اینجا میرم

می دونم،همه شما واقعا نا امید خواهید شد.

اما امروز یه نفر اینجا خیلی گریه می کنه

و برای پاک کردن اشکهاش
من خوشحال میشم که این دستمال رو بهش بدم

بهت گفته بودم
مایا نابودت می کنم

شاید من باید برای مادام مایا مبارزه کنم

احساساتی نشو،تو نمی دونی آندرتیکر چقدر قویه

تو قدرت احساس من نمی دونی

درود بر الهه ویشنو

تا باید منتظر گریه کردن باشی
بیا این دستمال رو بگیر

تو جرات داری با من مبارزه کنی

جنگ

هی تو، تو بد کسیو برای مبارزه انتخاب کردی

- بیا مادام
- بریم

بگیریدشون، هیچ کس حق نداره فرار کنه

بیا اینم کلیدا

- مشکل چیه؟ بریم
- باشه

- کجا غیبشون زد؟
- باید اونجا رو بگردیم

فکر کنم دیگه خطری نباشه

نه، خطر جلوی توئه

خطر؟ تو؟

می خوای چیکار کنی؟
منو بکشی؟

شاید

پس بکش

نه مایا
نه

-هیچی پشت این نیست.
- چرا؟

تو باید قیمت اینو بپردازی

- قیمت؟
- بله

تو روی قدرت من شرط بستی
اسمشو گذاشتی قیمت و منو خریدی

حالا وظیفه منه که از تو محافظت کنم

من هیچوقت ناامیدت نمی کنم

بعد از این.....حالا نه

من همه تو رو می خوام
state your price.

تو باید تعظیم کنی...

و پیشونی خودت رو با شال قرمزی که من بهت
میدم ببندی

و یه قلاده عشق بندازی دور گردنت

و باید دستت رو با حنای عشق آراسته کنی

یعنی....تو
می خوای با من ازدواج کنی؟

تو می تونی این قیمت رو پرداخت کنی؟

اگه می تونی، پس من حاضرم که خریده بشم

باید منتظر جوابت بمونم

آکشای صبر کن

چه مشکلی هست؟تو با منی امروز
هنوز، از راه دور؟

من باید این فاصله بین خودمون رو حفظ کنم

چی داری میگی؟
چرا فاصله رو حفظ کنی؟

خب، اگه تو می تونی بدون من زندگی کنی

اگه من می تونم حالا هر کاری رو بدون تو انجام بدم...
پس باید بمیرم

هیچ کس بدون داشتن کسی نمی میره

حرف زدن آسونه
من میرم بخوابم

تو هم باید بخوابی

عمیقترین زخم ها نمی تونه اونقدر به من ضربه بزنه

به اندازه ای که تو امروز بهم ضربه زدی

آره، من دعا می کنم که عشق حقیقیت رو پیدا کنی

و نه یه عاشق بی ایمان
مثل کسی که من بودم

پریا، من هیچوقت در مورد ازدواج فکر نکردم

حنا گذاشتن روی دست
شال (عمامه)بستن به سر

من همیشه این چیزها رو مسخره می کردم.

اما...اما بعد از دیدن اون

من یه دفعه احساس کردم
همه این کارها رو انجام دادم

مشکلش چیه؟
تو خوشحال نیستی که اینو می شنوی؟

خواهری رو که گم کرده بودم
دوباره پیداش کردم.

توی این قصر من خیلی تنهام ،پریا

احساس می کنم که دیوار های اینجا
داره آروم رو سرم خراب میشه

من تازه عشق رو تحربه کردم،
به آرومی یاد گرفتم

لااقل منو به شوهر خواهر آیندم معرفی کن

قطعا، چرا که نه؟
اما به دو شرط

اول، منو به خاطر رفتارهای گذشتم ببخش

خواهر

دوم، تو باید منو به اون دوستت که
اونشب اینجا بود معرفی کنی

اون اینجا نیست
اون رفته یه جایی دور از اینجا

یه جای دور رفته؟

تو چطوری باید وقتت رو بدون اون بگذرونی؟

من نمی تونم حتی یه لحظه رو
بدون اون سپری کنم

این چیزی که بهش میگن عشق عجیبه، انطور نیست؟

- تو پریا رو آوردی؟
- آره، اون روبروت ایستاده

بیا عشق من، بذار تو رو به عشق
دیگم معرفی کنم

ولم کن، تو کی هستی؟

هی، همه میگن شوهر خواهر بهتر از شوهر خود آدمه

- شوهر خواهر؟
- Yes.

هی، تو چطوری پریا رو شناختی؟

چطور می تونم کسی رو که منو پرورش داده نشناسم؟

پریا و پرورش دادن تو؟

من پرورشش دادم مایا

و پریا تو رو پرورش داده

واو، تو مثل اون هنرپیشه دیلیپ کمار حرف می زنی

حالا این ماسکت رو بردار و چهره حقیقیت رو به من نشون بده

من چهره های زیادی دارم پریا

چطور تضمین می کنی که حقیقت پشت ماسک
یه نابغه ست؟

من می تونم جان باشم

می تونم جانی باشم
من می تونم جاناردان هم باشم

تو ، تو هر فرصتی گیرت میاد
آمیتاباچان میشی؟

نه، اون نه
دیلیپ کمار

اگه اون آمیتاباچان نیست
پس کیه؟

اون
یه شعبده بازه

کی می تونه به صورتت نگاه کنه
و بگه

که ضربان قلبت خیلی سریع می زنه

وتو یاد عاشقت افتادی وقتی که عاشق مایا رو دیدی

- درست نمیگم پریا؟
- خواهر

- من هیچی بهش نگفتم
- تو کی هستی؟

- عشق مایا
- لعنتی، این خیلی زیاده

بهش بگو، بذار منم مردی رو که قلب خواهرم
رو دزدیده ببینم

و کی می دونی من چه حسی دارم

- قطعا نه
-نشونم بده

تو می خواستی اونو ببینی
من باید یه کار ضروری انجام بدم

حالا از استراحتت لذت ببر

- من می خوام اینو بردارم
- گوش کن، پریا

هیچوقت سعی نکن این ماسک رو برداری
بجاش، یه ماسک بزن.

چون تو هرگز قادر نخواهی بود درد دیدن
چهره منو تحمل کنی

و اگه خواهرت از درد تو باخبر بشه

همه این خوشحالیش نابود میشه

خب

نظر من که اشتباه نیست.
من اتاقت رو چک کردم

می دونی چی پیدا کردم؟
فکر کن

آجی برادر توئه، درسته؟

بله، آجی برادر منه

چرا تو این همه دردسر غیر ضروری درست کردی؟

تو باید از من می پرسیدی
من همه چیز رو بهت می گفتم

مادام مایا حالا تو رو دار میزنه

درست همونطوری که برادرت رو دار زد

- با اون چیکار کردید؟
- اون یه خائنه

اون یه سری نوار سری از کلوب مایا دزدید

و می خواست خبرچین پلیس بشه

اینجا مخفی شو
هر وقت گفتم بیا

تو کجا میری؟

ببین، بزار بدون هیچ مانعی من از دنیای
تو برم بیرون

قول میدم، نه تو آسیب ببینی و نه من

تو می دونی من به 18 قتل متهم شدم؟

چه مسئولیت (بار)سنگینی ما روی دوش تو گذاشتیم

پسر بیچاره، چه دردی رو باید تحمل کنه

و اونم همینطور، وقتی شما اینجایید
خیلی می ترسه؟

- ببین مایا
- حالا تو نگاه کن

ما چطوری از همه دردسر هات نجات پیدا می کنیم

تو باید آندرتیکر رو دیده باشی
مگه نه؟

اون هیچ دردی حس نمی کنه
حتی اگه عمیق ترین زخم ها بهش وارد بشه

این قدرت دانه، اون می تونه نبض هر کسی رو حس کنه

آندرتیکر زندست
اما هیچ دردی رو حس نمی کنه

دان،حالا اندرتیکر و تو.

همه دردی رو که آجی ما حس
می کنه از بین ببرید

آیا تو می شنوی مرگ داره صدات می کنه؟

نترس
تو فقط وقتی میمیری که

مایا بخواد

من با این دستم اون رو داغون می کنم.

گوش کن، تو حتما صدای فریادشو می شنوی

حالا بگو
برادرم کجاست؟

مادام اومد
ازش بپرس

و امیدوارم هویت اصلیت رو بهش نشون بدی

یعنی، اگه زنده موند بهش بگو

داری چیکار می کنی؟

اون به مایا من خیانت کرد

اون آندرتیکر رو فروخت به کینگ دان

و امروز، اون می خواد منو هم به کینگ دان بفروشه

The amount he mentioned
wouId faIter anyone's inteGrity.

مایا...تو یه خائن رو پرورش دادی
یه خائن

خیانت؟ به مایا؟

خائن، تو به مایا حقه زدی

من می تونم همه چیز رو تحمل کنم
اما کلاهبرداری رو نمی تونم

هرگز

امروز مایا فهمید

که یه زن کامل نبوده

من قادر نبودم همچین امپراطوری ای رو کنترل کنم
آکشای

من بعد از اومدن تو داشتم به تکامل می رسیدم

مایا خیلی زخم به بدن برادر من وارد کرده

با تشکر از دان و آندرتیکر

جین،آجی رو از دست مایا نجات داد

تو به اونجا رسیدی و اونا رو یه جایی مخفی کردی

وقتی تو برگشتی هر دوی اونا ناپدید شده بودند

پس، اونا کجا رفتن؟

مایا بد موقع وارد شد یا
من می خواستم همه چیز رو

از اون دان خوک صفت بیرون بکشم

چرا یقه مایا رو نمی گیری و
حقیقت رو ازش بیرون نمی کشی؟

نه، هر گونه حمله ای به مایا از طرف من

می تونه برای آجی خطرناک باشه

مایا کاملا به دام عشق من گرفتار شده

حالا من باید از این عشق استفاده کنم
و راهی برای رسیدن به آجی پیدا کنم

پریا، برای شام منتظر من نباش من دارم

-من زود بر میگردم.
- هی آکشای کجا داری میری؟

فقط چند دقیقه به من فرصت بده

بیا عشقم

اگه تو کسی هستی که مسئول گروگان گرفتن اکشای هست

پس برو به فروشگاه و یه جام بخر

مایا تو رو تبدیل به یه گدا می کنه

با شک کردن به من ، تو همه جوره منو تبدیل
به یه گدا می کنی

قبل از اینکه اتهام به این بزرگی به من بزنی
تو باید

من در مورد این فکر کردم
خیلی زیاد

تاحالا هیچ مرد عاقلی جرات نکرده
از من عبور کنه!

به نظرت این یه تصادفه که من دیروز بهت گفتم

که آکشای مبارزه نمی کنه
و امروز اون گروگان گرفته شده

تو هم باد در مورد این فکر کنی

مایا، عاشق تو در اسارت ماست.

و ما دلمون نمی خواد خیلی اونو زنده ببینیم

البته اگه شما اینو می خواید
پس اجی رو به ما تحویل بدید.

آجی؟
بله آجی؟

بده و بگیر

ما می دونیم تو آجی رو توی یه تونل
تو قصرت پنهان کردی

مایا، ما عزیز دل تو رو دوست نداریم

اگه تو نمی تونی آجی رو آزاد کنی

پس ما هم نمی تونیم برای مدت زیادی
مراقب عاشقت باشیم

فکراتو بکن مایا، تصمیمش با توئه
بعدا با هم صحبت می کنیم

آجی پیش من نیست
کینگ دان

چی؟آجی پیش تو نیست؟

من امیدوارم آجی عاشق تو رو گروگان نگرفته باشه...

تا تو رو به زانو در بیاره

وقتی کمیسر بفهمه که اجی پیش تو نیست

اون از ترس به خودش می لرزه

- کمیسر؟
- گروگانش؟

من افراد رو می فرستم تمام گوشه
و کنار شهر رو بگردن

اگه دست من بهشون برسه

نابودشون می کنم مایا

قبل از اینکه به آکشای آسیبی بزنی
فکر ادامه زندگیتو از سرت بیرون کن

چون من هنوز

می تونم منفجر بشم

بیا اینجا، چرا مثل بچه ها ضربه می زنی؟

هی، ما خسته شدیم از بس تو رو زدیم
اما انگار روی تو هیچ اثری نداره

هی اقبال، ماشین رو بزار داخل سنگ شکن

باشه

هیچ اتفاقی نمی افته اگه شما احساس خوبی ندارید
می فهمید؟

شما گروگان گیر هستید
منو گروگان گرفتید

مایا باید بتونه زخم های منو ببینه
اون احمق نیست

احمق، اون داره عاشقت میشه

Yes.

بعد از غروب آفتاب اون تاثیر عشق منو می فهمه.

خواهر، من شنیدم یکی آکشای
رو گروگان گرفته

به کسی شک نداری؟

شک ندارم
مطمئنم

کی؟
بدبختی من

هر وقت تقدید منو خوشحال می بینه

.بهم حسودی می کنه

سرنوشت می تونه همه چیز به مایا ببخشه
همه چیز

چیزی که نمی تونه ببخشه
عشقه

که اومد و برای مدتی در قلب من اقامت کرد

لعنتی، اگه من بخوام یه خورده شادی داشته باشم

چطور همه باید آسیب ببینن؟

همیشه همینطوره
همیشه

من این موقعیت رو با ناخنم خراش
میدم و شادی رو بدست میارم!

اگر من فقط یکبار مرتکب جرم خندیدن شدم

... پس من باید مجازاتش رو با اشک چشمم تحمل کنم!

خواهر، احساس حقارت نکن
خدا مطمئنا

خدا؟

خدا؟ مثل یه گنجشک درون دستاش

اون حالا هم به من لطف می کنه

حالا ، بزار اونم تماشا کنه
چطوری من شادیمو بدست میارم

دوستای اجی ساده و بی تکلف هستن..

کی آکشای رو گروگان گرفته

و سرنوشت خودش رو با لعنت مهر و موم کرده

اگر من حتی یه زخم روی بدن آکشای ببینم

اونا رو تیکه تیکه می کنم

به تعداد دقیقه هایی که ما رو از هم جدا کردن

من فکر می کنم
یه سوئ تفاهمی پیش اومده

چرا دوستای اجی باید اکشای رو گروگان بگیرن؟

آیا دوتا برادر تبدیل به دشمن شدن؟

برادر آکشای؟

یعنی، عشق آکشای به من یه کلک بود؟

اوه آره، هر دوی اونا برادرن

پریا، تو از قبل آکشای رو می شناختی
مگه نه؟

-تو قبلا دیده بودیش مگه نه؟
- خوب

و اونشب دوستت اینجا اکشای بود
مگه نه؟

اون تو پرواز من بود
اومده بود تا توی عروسی برادرش شرکت کنه

عروسی؟

بله، اون اومده بود برای عروسی

تو اونو اولین بار تو مهمونی ندیدی ، درسته؟

همه سوئ تفاهما از بین رفت

اوه پریا، تو نمی دونی

تو نمی دونی امروز چه بار سنگینی رو از
رو ی مغزم برداشتی.

من افراد خودم رو به عنوان دشمن در نظر گرفته بودم.

و دشمنام رو به جای دوستام

تو چه تصمیمی داری؟
کی برای تو مهمتره؟

آجی یا آکشای؟

امروز برای مایا، حتی خودش هم مهمتر از
آکشای نیست

اونو به من برگردون
منم آجی رو میدم به تو

باشه، فردا صبح در معبد الهه ویشنو

و گوش کن،زرنگ بازی در نیار

وگرنه تو اکشای رو می کشی، درسته؟

و من چطوری می تونم بپذیرم که اکشای بدست
نو بمیره؟

حالا اهمیت این معامله برای من خیلی بیشتر از توئه

من آجی رو میارم اونجا
تو آکشای رو بیار

باشه

تو فردا صبح تو معبد یه مراسم با آجی داری.

چیزی در مورد اقبال ، دو
یا بقیه فهمیدی؟

نه، نه توی خونه هستن و نه توی کلوب

امیدوارم مایا

برادر آکشای، با مایا؟

حالا ما بایدچیکار کنیم؟

من هنوز خیلی مدرک علیه اونا دارم
مایا نمی تونه به برادرم آسیبی بزنه

این مقرون به صرفه هست که برادرم...

رو با مدارک با مایا تعویض کنم

تو شهر پخش کنید که مایا داره میره به معبد

و فردا تشریفات مذهبی رو اونجا به عمل میاره

محافظین مرگبار مایا نمی تونن در میان
عابدین به ما صدمه بزنن

- برو، درود بر الهه ویشنو
- درود بر الهه ویشنو

بله، اسم من آجی مالهوتراست
من می خوام مایا رو ببینم

- اونو فورا بیارید اینجا
- بله مادام.....زودباش

هی، چی شده؟
شما کی هستید؟

هیچ سوالی نپرس
Let's Get away!

من همه چیو برات توضیح میدم
زندگی آکشای در خطره

بزار من تو رو ببرم پیشش، عجله کن

بدو،آجی،بدو

چی شده؟ یه دفعه همه، افراد خودم، دارن فرار می کنن؟

به هر حال، افراد خودمو بعدا دار می زنم

مدارک کجاست؟

من اونا رو بهش میدم، اما اول باید برادر رو بهم بده

نه،آکشای دست اون نیست

آرام

حالا من باید با خواهرم چیکار کنم؟

اینجا یه مرده که زندگی خودش رو برای برادرش قربانی کرده

و تو ، تو داری به خواهرت خیانت می کنی
به خواهر خودت

و تو فکر کردی به خاطر این مجازات نمیشی؟ ها

اشتباه فکر کردی

درود بر الهه ویشنو

- برادر
- من خوبم... این فقط یه خراشه

یخ
- جلوشونو بگیر

پلیسا الان میان و ما رو نجات میدن

ما خیلی بازی و سرگرمی داشتیم، مادام مایا

- مدارک کجاست؟
- پیش جینه

بهش زنگ بزن بگو مدارک رو ببره به دادگاه

منم اینا رو می برم به دادگاه

جین؟ با مدارک برو به دادگاه، منم اونجا می بینمت

بخاطر تو، مایا

من حتی می تونم زندگیم رو فدا کنم

حالا این شیطان از کجا ظاهر شده؟

تو باید فهمیده باشی
مایای عزیز

چقدر بد تو به من نیاز داری

خود شما دارید میرید به سمت بدبختی!

ای کاش تو یکبار به من یه شانس می دادی

زندگیت ساخته می شد

اگه ما با هم متحد می شدیم
می تونستیم به دنیا حکومت کنیم

تاج و تخت بعدا میاد، کینگ دان

جین داره میره به دادگاه ، با مدارک.

باید جلوشو بگیریم

کمیسر اینجاست

جین داره همه مدارک رو میده به رییس دادگاه.

حالا به نقشه من گوش بده
تصور کن که

یک خانم یک بمب را توی یک کیف نقراه ای

میده به رییس دادگاه

موضوع سادست
دستور شلیک در ملا عام بده...

نه

وقتی مدارک رو گرفتی اونا رو تحویل من میدی

بازرسین، به محض دیدن یه دختر با یک کیف نقره ای
بهش شلیک کنید

توی اون کیف یه بمبه

شما باید کاری که گفتم رو انجام بدید

این چیه؟

با تشکر از یورش پلیس ،مبارزه اونا کامل نمیشه(موفق نمیشن)ا

ما هر دوتا مبارز رو امروز اینجا داریم

خوب مایا؟ این مسابقه رو تایید می کنی؟

تاییدش می کنم
اما یک شرط دارم

قبل از ایمکه بازنده بمیره
من خودم کارش رو تموم می کنم

چون، تا اونجایی که به من مربوط میشه
هر دوی اونا خائن هستند

من خائن نیستم، در حقیقت، این توئی که به من خیانت کردی

توی آخرین مبارزم تو از من خواستی که ببازم

من؟

تو نبودی مایا، من کسی بودم که بهش کلک زدم،

من می دونستم که این مرد جوان
برادر من رو کنک می زنه...

من باید اونو می کشتم روزی که دوستاش
رو کشتم،دان

مرگ دان یک خیانت بود؟

مایا....درود ر الهه

بعد از من تکرار کن آکشای
درود بر مایا

درود بر الهه

برادر ف بلند شو
درود بر الهه

بلند شو برادر، پاشو

برادر ، بلند شو وایسا!

بلند شو برادر

پاشو وایسا آکشای

هر دوشونو بکشید

درود بر الهه

درود بر الهه

درود بر الهه

درود بر الهه

درود بر الهه

الهه چیکار می خواد بکنه؟

خب مایا فرار کرده

به افتخار الهه

برو

-نه
- Out of my way!

اونا رو بده به من جنی

و آجی رو از غضب من نجات بده

برو یه جایی دور از من
و زندگیتو بکن

آزادی ، هدیه من برای عروسی شما دوتاست

اونو بده به من

اینو نگه دار، جنی
صبر کن مایا

جرات نداری به جنی صدمه بزنی، مایا

چرا شما خواهر خودم رو هم با من
دشمن کردید؟

چون این چیزیه که من از همه گرفتم...

دشمنی و خیانت

کاری که من کردم در حقیقت خیانت نبود
من یه جنگ علیه تو راه انداختم

تا برادرم رو از دست تو نجات بدم

در حقیقت به همون شیوه ای که شما یک جنگ
علیه دنیا راه انداخنید...

بطوری که من ممکنه یه زندگی بهتر داشته باشم

خواهرم کجاست
کسی که زندگیش در حال سوختنه...

خودش توی یه فاضلاب جرم و جنایته...

.اما اجازه نداده که خواهر کوچکش ارزشها و فرهنگش رو فراموش کنه

من می تونستم همه اینا رو بخاطر تو
فراموش کنم، خواهر

من حتی می تونستم آکشای رو برای همیشه فراموش کنم

خواهر

خواهر

تو با خودت چیکار کردی؟

من روحی رو بیدار کردم که در
برابر قدرت و جرم و جنایت شکسته بود.

در این روند آموزش تو در مورد ارزش بشریت

من بعضی از درسهای بسیار سخت خودم رو فراموش کردم

من خوشحالم که تو منو با اونا بیاد میاری

- خواهر
دختره احمق..... تو نباید گریه کنی

نباید گریه کنی، عزیزم

من جای دوری نمیرم

شما مردم نمی تونید از دست من راحت بشید.

من دوباره بر می گردم تا بخشی از زندگیتون بشم

وقتی دوباره متولد شدم

اگه خدا بخواد

من بدنیا میام به عنوان دختر تو

خواهرم