All language subtitles for Betrayal.S01E03.WEB-DL.DD5.1.H.264-BS

...آنچه در "خیانت" گذشت

."فرانک پرکینز"

همکار "لو"؟
اون اینجاست؟

.نه تو هنگکنگ مشغول تجارته

تاچر کارستن" فکر میکرد که"
.شوهر تو داشت ازش دزدی میکرد

"وبه همین دلیل "کارستن
.تی-جی" رو فرستاد که اون رو بکُشه"

،اگه کسی پرسید
.بگو با "برندی" بودم

.تی-جی کارستن" شما بازداشتید"

،چیزی که اتّفاق افتاد یه اشتباه بود
.و من هیچوقت خودم رو نمیبخشم

.اینطوریام نیست
.میفهمیم که این جریان به کجا ختم میشه

.امشب ساعت 8 همینجا

،اگر نیومدی
.هیچوقت دیگه مزاحمت نمیشم

تـــقديــــم ميکـــــندMani Vampire "مانــی"
Y! ID & E-Mail: V5mpire
.: TvWorld.Info :.

.خدایا، از این متنفّرم

منظورم اینه که، چطور تونستن "تی-جی" رو
.با همچین مدارکِ کمی بازداشت کنن

از کِی تاحالا اقدامات قانونی با عدالت پیش رفته؟

از کِی تاحلا تو انقدر تیکه بار اینو اون میکنی؟

.انگار اوّلین بارم بود که پامو تو اتاق دادگاه میزاشتم

...به هرحال اینکه زندایی "کانی" بهشون دربارهی

.دعوای اونشب "لو" و "تی-جی" گفته هم کمکی نمیکنه

خب، دیگه چیکار میتونست بکنه؟

.از همهی اینا گذشته، "تی-جی" بیگناهه

.آره، همچنین از خونوادهی "کارستن"ـه

...پس "تی-جی" داره گناه همهی کسایی که

تو این سالها پدرم عصبانیشون کرده رو میشوره؟

...باید همون موقع که فرصتش رو داشتیم از این خونوادهی

.داغون شده جدا میشدیم

حالا دقیقاً کِی رو میگی؟

میشه زیپ لباسم رو بکشی بالا؟

.میدونی، هنوزم میتونیم اینکارو بکنیم

.بزاریم بریم، به بچّهها دنیا رو نشون بدیم

.باید راه بیافتیم

.میتونیم به ساحل "آمالفی" نقل مکان کنیم
[ساحل آمالفی : کرانهای در جنوب ایتالیا]

.که بچّهها واقعاً یه چشمانداز زیبا داشته باشن

.تا یه ساعت دیگه یه دادرسی ضمانت داریم

اون "مککالیستر" نابکار واسه اثباتِ غیبت
.توی صحنهی جُرم خیلی وضعش خرابه

من یه زنی رو دارم که تو بیانیهش قسم
.میخوره "تی-جی کارستن" تو صحنه بوده

معنی "هوکر" چیه؟

.هیچی عزیزم
.کورن فلکست رو بخور

نابکار چیه؟

.نابکار کسیه که با قوانین کارش رو جلو نمیبره

مثل یه آدم متقلّب؟

.دقیقاً -
چرا تقلّب میکنن؟ -

.اُلیور"، دیرت میشه" -
...نه، عزیزم، ببین -

...حقیقتهای تلخی توی این دنیا هست که

،نمیشه ازشون اجتناب کرد
.نمیشه جاروشون کرد بره زیرفرش

.اون توی این چیزا خیلی باهوشه

،نابکارها به این خاطر تقلّب میکنن
.چون فکر میکنن کسی بهتر از اونا نیست

.و این وظیفهی منه که بهشون بگم اشتباه میکنن

.پس نابکارها آدمای بدیاند

.درسته

امّا من باید مطمئن شم که اونا
.با کارای بد از معرکه خلاص نمیشن

.پس تو آدم خوبی هستی

.همونطور که گفتم، بچّهمون سرشار از نبوغه

.برو وسایلاتو جمع کن، عزیزم

.باشه

.موکّل من یه مرد جوانِ با اصل و نسب توی این جامعهست

.پس معنیش اینه که فرار کنه، عالیجناب

...علاوه بر این، هیئتِ حاکمه هیچ مدرکی مبنی بر اینکه

.اون رو به صحنهی جُرم ربط بده نداره

...ما انگیزه برای قتل برای پول گمشده

.و همینطور بیانیهی همسرش رو داریم

کدوم بیانیه؟

اوّلیه یا دوّمیه که با زور ازش گرفتی؟

اون ایشون رو آخرین فردی که
.قربانی رو ملاقات کرد میدونه

،تفنگی وجود نداره، عالیجناب
.و اون بهانهی قرص و محکمی برای غیبتش داره

،"دوستدخترش، "برندی کورسکایا
...شهادت میده که

یه دوستدختر؟ حالا باید از الآن بهش این رو بگیم؟

.شمشیراتون رو غلاف کنید، بچّهها

...با توجّه به جدّیت جنایت

،و خطر گریز متّهم
.من تصمیمگیری میکنم

.آزادی به قید ضمانت لغو شد -
...عالیجناب -

وکیل مدافع، شما میتونید
.درخواست جلسهی دیگهای رو بدید

.پسرم، میاریمت بیرون

.قوی باش

همونطور که تو قوی بودی، درسته پدر؟

.وقتی بچّه بودم کنارم نبودی

.درسته

.همونطوری

تی-جی"، مراقب خودت باش، خب؟"

.نباید پیش تبهکارای پیشهکار باشه

.تنها چاره یه مرکز رواندرمانی بود

اینطوری بهتر بود؟

...بعضی مواقع باید اعتراف کنی که

.اون متفاوته

.که اون نیازهای متفاوتی داره

...چیزی که نیاز داره اینه که ما کاری کنیم پلیسها بیخیالش بشن

.و ببریمش خونه

."جک"

همینالآن ایمیلی به دستم رسید
.که "پرکینز" داره از هنگکنگ برمیگرده

پرکینز" دیگه کیه؟"

.همکار "لو" توی پروژههای مهم

،فکر میکنیم که یکم پول دزدید
.لو" این قضیه رو فهمید"

.پرکینز" هم شاید اون رو کشته که این قضیه رو کسی نفهمه"

،پس تا وقتی این یارو "پرکینز" داره ول میچرخه

.تی-جی" توی زندان آب خنک میخوره"

.پیداش کن

به این حرومزادهها هم نظریهای
.بهتر از چیزی که گیرشون اومد بده

من فقط سهتا فروختم؟

...و دوتاش رو یه یارو خرید که

.سهساعتِ تموم تو اتاق پشتی داشت دربارهش تصمیم میگرفت

معلوم میشه که بیشتر مشتریهامون
.به عرصهی واقعگرایی علاقهای ندارن

خیلیخب، یه ایدهی جدید دارم
.که داشتم بهش فکر میکردم

.یه مقاله دربارهی وسواس فکریه

...دارم تجسّم میکنم که

چطور بعضی چیزا تو ذهن رخنه میکنن
.و باعث وسواس فکری میشن

،سارا"، عکسایی که میگیری خیلی زیبان"
،امّا کارت خیلی واسهمون انتفاعیه

.بیش از حد کنترل شدهست، و خیلی شبیه کتاب "بازار پوچی"ـه
[کتابی از "جان بانیان" که شرحش نماد گمراهی بشر است]

،آره، امّا این داستان جدید وسواس فکری
.روند متفاوتی داره

.مفهومیتره

،هروقت چیزی واسه نشون دادن بهم داشتی
.خوشحال میشم بهش نگاهی بندازم

،امّا تو این مدّت، دو قرون پول تو دستمه
.ازم نگیرش

،تو عکسهای لحظهای کارت درسته
.میتونی "آنی لیبوویتز" بعدی باشی
[عکاس معروف آمریکایی]

.روی این کار کن

،"آقای "پرکینز

.خیلی سپاسگزارم که باهام تماس خواهید گرفت

.کارم ضروریه

.چاپهای پروژهی رودخونهمون اومد

."اوه، مرسی، "فرد

میشه واسهم طبقهبندیشون کنی؟

...سلام، "جک"، یه چندتا مورد هست

...ساعت 4 ئِت افتاد ساعت 3

و "اوشا" داره تمام هزینههای
.توسعهی پارک رو میده

.امیدوارم واسهمون گل هم بخرن

...بستگی داره نقش "جک" جذّاب رو بازی کنی

.یا "جک"ِ عوضی رو

میتونم جفتش باشم؟ -
.در یه زمان نه -

سلام، آقای "مککالیستر"، یه دقیقه وقت دارید؟

.من "جولز ویتمن" از شرکت آی.تی هستم

قضیه مال اون اتاق مطالعهایه که
.کنار آسانسوره و کلّی شاگرد توش درس میخونن

چند سالته؟

.تو ماه اپریل 20 سالم میشه
[چهارمین ماه میلادی]

.اینو گوش کن

داشتم پایگاهِ دادههای سهام شرکت رو
،دوباره سازماندهی میکردم

.و به یه مشکل وخیمی برخوردم -
...وای "جک"، یادم رفت بگم -

.یکی تو اتاق کنفرانس منتظرته
.خیلی وقته اینجاست

.راستش من اصلاً از تکنولوژی سر در نمیارم

،اگر مشکل کامپیوتری داری
..با(...)در میونش بزار

.قربان، این قضیه واقعاً مهمّه

.الآن نمیتونم صحبت کنم
.یه نفر منتظرمه

."جک"

.ببخشید بیخبر اومدم

.همینالآن از هنگکنگ رسیدم

.بابت فقدانتون واقعاً متأسفم

و شما کی باشید؟

.اوه خدایا، چه خنگیم من

...اسم من "پرکینز"ـه
."فرانک پرکینز"

.شنیدم که داشتید دنبالم میگشتید

خب، شما و دایی "لو" رابطهتون صمیمی بود؟

.نه، نه واقعاً
.میدونی، من اهل پول و ثروتم

...من تو پروژهی گلف که "لو" داشت واسه شما

.مدیریتش میکرد یه همکار پنهانی بودم

.6ماه پیش برای بستن یه قرارداد دیدمش

.که از اونموقع با تلفن باهاش سروکار داشتم

من یه مسئله تو ثبت دادهها و اسناد دارم
.که ممکنه دربارهش شنیده باشی

.امیدوارم که بتونی همهچیز رو به خوبی روشن کنی

.حتماً، هرکاری که بتونم میکنم

.یه ملیون دلار پول از پروژهی گلف اختلاس شده

...گمون میکنم با مقایسهی اظهارات "لو" با شما

.بتونیم جواب چند تا سؤال رو بگیریم

.قطعاً مشکلی نیست

.بچّههای امور مالی رو میفرستم بیان اینجا

.واسهت یه چیزی آوردم

.این روزی گرفته شده که تو گلف حریف رو شکست دادیم

.بهگمونم میدونی که "لو" طرفدار پروپاقرص "بولز" بود

،خب، تمام تماسهاش رو با گفتن این تموم میکرد
."فقط وایسید که "رز" بیاد تا بهتون بگم"

.ممنون
.تاچر" بابتش خیلی متشکّر میشه"

.حدّاقل کاریه که میتونم بکنم

،چیزی که اتّفاق افتاده
.یه تراژدی وحشتناکه

.آره، همینطوره

نظری نداری که چرا یکی بخواد "لو" بمیره؟

.نه، اصلاً

،امّا میدونی، طوری که جنایت اتّفاق افتاده
.طوریه که انگار یه مکالمه بوده که خوب پیش نرفته

.آقای "پرکینز"، ممنون از وقتی که گذاشتید

.خواهش میکنم..."فرانک" صدام کن

.و اگه تونستم طور دیگهای کمک کنم، بهم خبر بده

.لو" پول خرج پیمانکار نمیکرد"

.میخواست که همهی کاراشو خودش مدیریت کنه

پس بهگمونم مجبورم یکی رو پیدا کنم
.که کار رو تموم کنه

.فکر نمیکنم کار "تی-جی" بوده باشه

.اون "لو" رو دوست داشت

،امّا نمیتونستم هی دروغ بگم

.حتّی با اینکه به "جک" و پدرت قول داده بودم

ازت خواستن که به پلیسها دروغ بگی؟ -
.فقط میخواستن که از "تی-جی" مراقبت کنن -

.فکر میکردن "لو" داره دزدی میکنه

.لو" ترسیده بود"

تنها دلیلی هم که با فدرالیها
.توافق کرد همین بود

،و بعد از اینکه "تاچر" باهاش صحبت کرد

.قول داد که دیگه به اینکار ادامه نده

...چند ساعت بعدش

.اوه، "کانی"، این ایدهی مسخرهایه

.بابا اینکارو نمیکنه -
پس کی میکنه؟ -

.من اینو میبرم

.نمیدونم
اون یارو "پرکینز" چی؟

.شاید اون تو این دست داشته باشه -
.پرکینز"؟ تصوّرشم نمیتونم بکنم" -

.لو" ازش خوشش میومد"

.خدایا، احساس یه پرندهی توی قفس رو دارم
(استعاره از اینکه دنیام محدود شده)

.اون "چارلی"ـه

.شیفتِ روز کار میکنه

واقعاً این همه اقدام امنیتی ضروریه؟

.دادخواه گمون میکرد که لازمش دارم

.لِینی"، میخوام برم"

.همینالآن برم

منظورت چیه؟ بری کجا؟

.برم، دنیا رو ببینم

...من...من

.نمیتونم عمرم رو با ترس بگذرونم

.کانی"، هیچکس سعی نمیکنه که بهت آسیبی برسونه"

.مطمئن که نیستی

،پدرم قادر به انجام خیلی کاراست

.امّا نه چیزی که داری میگی

."اون من رو هم تهدید کرد، "لینی

."تو مراسم گرامیداشت "لو -
..."کانی" -

.میدونم که شنیدنش سخته

امّا گاهیوقتا انسانها قادر به انجام خیلی کاران
.که حتّی فکرشم نمیتونیم بکنیم

.متأسفم

پیانیست ماهر آرژانتینی داره تو
.هنرکده یه کنسرت میزاره

.ما قراره ازش یه مقاله تهیه کنیم

.قراره امروز بری از تمریناتش عکسبرداری کنی

به نظرت "وگنر" نمیتونست اینکارو بکنه؟

.وگنر" رفته از شیربستنی و بستنیها عکس بگیره"

فقط امیدوار بودم بتونم امروز وقتم
.رو روی مقالهی وسواس فکریم بزارم

،خوبه. وقتی کارت با نوازنده تموم شد
.میتونی هرکاری عشقت کشید بکنی

.راستش، من چیزی راجبِ موسیقی کلاسیک نمیدونم

خب؟

خب فکر میکنم که این ممکنه زیاد
.با تناسب کاری من جور نباشه

چی داری میگی؟
.این کاملاً تو تخصص کاری توئه

.اینم خصوصیات فردی و تصاویر از صورت و رُخه
.این کاریه که همیشه میکنی

.دقیقاً

...فکر میکنم که شاید باید برای چندوقت

.از تصاویر چهره دوری کنم

سارا"، امروز چت شده؟"

ناتالیا استارک" که توی آتلیهست گفت"
.کارای من خیلی انتفاعیه

.ناتالیا استارک" خودخواه و ظاهر پسنده"

.فقط سهتا از پوسترهام رو فروخت

خب، اونوقت تو باید زود ناراحت بشی و آزمونگرا
باشی و وسایلت رو بفروشی؟

گوشزد نکرده بودم که از هنر متنفّرم؟

،ببین، من تحسینت میکنم

...امّا اگه داری یهجورایی از

،کاری که اینجا انجام میدیم دلسرد میشی

.اونوقت باید یه مکالمهی طولانیتری داشته باشیم

..."اورلیو وُلتَن"
.عجب قیافهای داره

...و به شکر خدا

.خانم سرعقل اومدن

.تا یه ساعت دیگه منتظر اومدنتن

!ولم کن

!بس کن

!ولش کن

!هی! جداشون کن -
!زودباش -

.همینه -
!همهگی برید دفتر -

ویک"، چرا مجبور شدی باهاش دعوا کنی؟"

میخوای بزارم که یه عوضی هر کسشری
که خواست دربارهی خونوادهمون بگه؟

.ببخشید، امّا یه کار خیلی ضروری پیش اومده

.شرکت "کارستن" یه نقض امنیتی داره

.یه ویروس وُرم خیلی گنده افتاده توی سیستمتون

...چیزیه که ما بهش میگیم تهدید چندگانه

یه ویروس وُرم و یه ویروس کامپیوتری و یه ویروس تروجان
...با یه میدان مدّتی برای انجام کار

.خواهشاً فارسی حرف بزن -
،من الگوریتم سیستم رو گشتم -
[الگوریتم : مجموعه دستورات تعیین شده برای سیستم کامپیوتری]

.و از الآن منهای 12 تی تا خاموشی وقت داریم

.حدس بزن اونوقت چی میشه

کامپیوترها خاموش میشن؟

آب قطع میشه و برق و کاملاً مطمئنم
.همه چیز دیگه هم قطع میشن

.اینجا مثل سریال "مُردگان متحرک" میشه
[The Walking Dead]

واسه درست کردنش چیکار میتونی بکنی؟

.نیاز به اجازهتون برای شناسوندن اِی.سی.اِل دارم

.نمیدونم چی داری میگی
.اجازهم رو داری. فقط درستش کن

.خیلیخب، میرم که روش کار کنم

.هی، پیامکت رو گرفتم

.خودت به بابات بگو چی شد

.من باید برم با پدرم صحبت کنم

ویک"، چی شده؟"

،دعوا شد

،امّا تو دفاعشم بگم که
.پسره داشت چرت و پرت میگفت

راجبِ چی؟

،"راجبِ دایی "تی-جی
.راجبِ ما و خونوادمون

.ببین، نمیخوام راجبش اینجا صحبت کنم

.بابا، بهنظر داره کاملاً تباه میشه

.ببین، زودی برمیگردم
.فقط یه موقعیت برای بررسی داریم

.باشه

.هی

.هی

مگه قرار نبود از یه بحران جلوگیری کنی؟

!من تهدیدش نکردم...هرگز

پس چرا انقدر ترسیده؟

من از کدوم گوری بدونم؟

.چون اون یه پیرزن هاف هافوئه

.چون حافظهش داره ضعیف میشه

.هیچوقت نمیتونست بیاد چیزی رو سرراست بگه

.بابا بیخیال، "کانی" حاش خوبه

راست میگی؟

پس چرا داستانش رو عوض کرد؟

...پس چرا داره این مزخرفات که

مجبورش کردیم دروغ بگه رو تو گوشت میکنه؟

.بچّهها، صداتون راهرو رو ورداشته

.کانی" داره "الین" رو گول میزنه"

.خب، اون وحشت کرده

.میدونی، خودش رو تو خونه حبس کرده
.پلیس داره ازش مراقبت میکنه

خب، دلیلش رو بهت گفت؟

،چون اون کاری که ازش خواسته بودید رو نکرد

.چون فکر میکنه پدر توی قتل "لو" دست داره

،حالام خیلی واسهش فرصتی نمونده
.پدر سراغ اونم میره

.این حرفا احمقانهست
!بشین رو حرفات فکر کن

.ببین، ما فقط از "کانی" خواستیم که گزیده شده انتخاب کنه

..."جک"
تو کِی همچین آدمی شدی؟

که زندایی من رو با زور وادار کنی
که به پلیس دروغ بگه؟

.از همونموقع که سعی کردم برادرت رو از زندان بکشم بیرون

.باعث تعجّبه

.پدر، باعث تعجّبه

...واقعاً میدونی چطور مردم رو تبدیل به

اون کسی که میخوای باشن بکنی، مگه نه؟

.من این نگاه رو میشناسم

.خیلی قاطع و نگرانکنندهست

همهچی واسهت سفید و سیاهه، مگه نه؟

.برات رنگ خاکستری معنی نداره

.مردم برات یا درستکارن یا فاسدن

.یا عاشق چیزی هستی یا ازش متنفّری

...نمیدونم کِی رابطهمون از اونجور به

،جور دیگهای تغییر پیدا کرد
.لینی"، امّا دلم واسهش تنگ شده"

.دلم برای پدری که عاشق تو بود تنگ شده

...تعجّب کردم که تو یادت مونده

.چون مطمئناً من یادم نمونده

.فکر کردم که میخوای از این قضیه جلوگیری کنی

...خب، اگه از اوّل به حرفم گوش میدادید

بابا، چه خبر شده؟

...یه قطعی برق کوچیکه
.داریم برطرفش میکنیم

.نگران نباشید مدیر
.دارم با تمام جونم روش کار میکنم

."به من نگو "مدیر -
!باشه، رییس -

.اینم نگو

پس اون پدر توئه، آره؟

.آره

.آدم خوبیه

.این چیزا خیلی آزاردهندهاند

تاحالا راجبِ ویروس وُرم "موریس" شنیدی؟

رمز سرخ؟ ویروس مافیابوی؟
[ویروس مافیابوی متعلق به "مایکل دمون کارلس" که ویروسی مخربه]

.اصلاً نمیدونم راجبِ چی صحبت میکنی

ویروس "آی لاو یو"؟

چی؟
(فکر کرد میگه دوسِت دارم)

...آی لاو یو همون ویروسی بود که

،یه روزه در سراسر جهان گسترش پیدا کرد

.که توی یه نامهی عاشقانه پنهون بود

.پس بهگمونم، ثابت میکنه که عشق خیلی مزخرفه

.آره

.همونطور که ویروس وُرم مزخرفه

.بریم سر مأموریتی که جفتشون رو کنار میزاره

،حرکات پاهام داغون بودن
...ولی یه دستِ راست جهنّمی داشتم

.و همیشه میتونستم مُشت بزنم

.همیشه میگفتن بوکس مهارت جوانمردیه

دلیلش رو میدونی؟

چون مجبورت میکنه که با
،ترس و خشمت مبارزه کنی

.هم از نظر جسمی، هم از نظر ذهنی

،باید به سؤال جواب بدی

...تعادل بین دفاع از خود و"

"حملهی بیدفاع در چیه؟...

...فکر کنم راجبِ

.قویتر حمله کردن به کسیه که داره بهت حمله میکنهست

.نه

...اگر میخوای نیرومند باشی
...واقعاً نیرومند

.باید قدرت مهار کردن خودت رو بالا ببری

قدرت بدون قوهی خودداری
.هیچی به حساب نمیاد

.ویک"، باید صحبتمون رو تموم کنیم"

.نمیخوام صحبت کنم

.نمیتونی با مردم دعوا کنی

.مهم نیست که چی میگن

.تو بعضی چیزا رو خیلی به دل میگیری

ویک"، هرطور که بخوای میتونی"
،هرچیزی رو به دل بگیری

.البته اگه میتونی از پسش بر بیای

،"آره، "تاچر
.این قضیه با من، جدّی میگم

."بیخیال، "جک

.داره مَرد میشه

.مثل بچّهها باهاش رفتار نکن

.برق اومد

حُقّهی خوبیه، نه؟

چطوری؟

.هک کردن شمارهی یه دختر تو دل برو خیلی آسونه

.ول"، زودباش، داریم میریم"

...باید امنیت سیستم رو بالا ببری

.که دیگه این اتّفاق نیافته

.حتماً این کارو میکنم

،توقع دارم که
،با مهارتهای خاصّت

...بتونی اسناد مالی یه نفر رو بدون اینکه بفهمه

.هک کنی -
.مثل آب خوردن میمونه -

.خیلیخب، مال این یارو رو چک کن

.پیشینهی کاری و معاملاتش رو چک کن

.خوب جستجو کن

..."فرانک پرکینز"
.داش بزرگه، فهمیدم

از اینم خوشت نمیاد، مگه نه؟

.فهمیدم

حالتون خوبه؟

آقای "ولتن"؟

.همیشه نواختن اوّلین قطعه من رو رنجور میکنه

منظورتون چیه؟

،مزاحمتهای پی در پی
،ناهمخوانیهای حل نشده

...نابسامانیهای بیامان
.شکنجهست

امّا من فکر میکردم این یکی از
.سوناتا های مورد علاقهتون برای نواختنه

.این یه کنسرتو بود

.ببخشید، کنسرتو

چرا یه چیزی مینوازید که بخواید بالا بیارید؟

،تو آرژانتین میگیم

"ال که آلگو کِره، الگو لــِ کوئیستا"

،اگه میوه رو میخوای"
".باید از درخت بالا بری

.باشه

..."نواختن اوّلین قطعهی "برامز
.شکنجهست
[یوهانس برامز : آهنگساز آلمانی]

...امّا این درگیر شدن باهاشه که باعث میشه

.لذّتی که بعدش میبَری دلچسب باشه

این چیزی نیست که آدم به خودش میگه
که بار مصیبت خودش رو توجیه کنه؟

.من مجبور نیستم چیزی رو توجیه کنم

تو یه هنرمندی، درسته؟

منظورم اینه که، مگه تو هم با چیزایی سر و کار نداری
که بعضیوقتا هم الهامبخشت میشن هم باعث اذیت شدنت؟

تصویر ذهنیای که میخوای به واقعیت بکشیش؟

.هیچ عشــقـــی بدون درد نیست

.من همیشه این رو یه کسشر محض فرض میکردم

.اگه پیانیست میشدی خیلی تنبل بودی

.رفیقت "پرکینز" خیلی آدم رنگ وارنگیه

،تناقضات مالی متعدّد
،امور مالیای نداره

.نه تلفنی داره، نه چیز بدرد بخوری

.اگه نظر منو میخوای، شرکتش اصلاً شرکت نیست

میشه چند تا کپی کاغذی ازش بهم بدی؟

.جک"، کپی کاغذی مال سال 2010 ـه"

.خودت رو با پیشرفت علم وفق بده

پس اون آدم شیادیه؟

.یه به تمام معناش

...آدرس شرکتش
.آدرس ادارهی پُسته

این یارو "فرانکی" داره همهی
.این کارارو از یه ادارهی پُست میکنه

.حرومزاده

."سلام، "فرانک

."جک"

.چه سورپرایزی

چطوره بریم یه دوری بزنیم؟

...میدونی چیه، من باید دقیقاً -
کجا داری میری؟ -

.ببین، میدونم که فکر میکنی من پولتون رو دزدیدم

تو دزدیدی؟ -
!من...نه! من...هی -

لو" رو کشتی که روش سرپوش بزاری؟"

!من هیچکس رو نکشتم

ببین، دوره زمونهی سختیه، باشه؟

.تجارتم اُفت کرد

من با "لو" تو پروژهی گلف شریک شدم که
.کمکم کنه بتونم دوباره رو سرپا وایسم

.در گاله رو ببند
.نمیخوام داستان زندگیت رو بشنوم

پولمون کجاست؟ -
.جک"، دست من نیست" -

،"من و "لو
.با هم تو اختلاف بودیم

،خیلی خب، خیلی خب
داشتم یکم از پول رو از قلم میانداختم، باشه؟

.امّا میتونیم با هم کار کنیم
.میتونم بهت کمک کنم بفهمی پول کجاست

اینکه کی "لو" رو کشت چی؟ -
.من از این قضیه خبر ندارم -

.صادقانه میگم

موبایل داری؟

.آره، آره

.میگیرمش -
!هی، هی -

.میخوام ببینم مشغول چه کاری بودی
،در این حین، تو دسترس بمون

،یا قسم میخورم که پیدات میکنم
.و دفعهی دیگه انقدر دوستانه برخورد نمیکنم

.خیلیخب، باشه -
.از ماشینم دور شو -

!ولم کن -
."هی هی، خونسرد باش، "کانی -

چه خبر شده؟

،وقتی بهم پیشنهاد محافظت دادن
.فکر نمیکردم به معنی حبس خونهگی باشه

.الآن زیر فشار زیادی هستی

.متوجّه نیستی -
.نه، هستم -

،خب، پس این پلیسه رو بفرست بره
.چون نمیتونم اینطوری زندگی کنم

،باشه، بزار من باهاش برم
،و اگه واقعاً نیازه

.میتونی پشت سرمون بیای

.خانم، من دستوراتی دارم

...میدونم، امّا خواهشاً
.مشکلی پیش نمیاد

.تنها کاری که میخوام بکنم اینه که واسه چاییم شیر بخرم

.الین"، احساس میکنم گیر افتادم"

.حتّی نمیتونم نفس بکِشم

.ویک"، مثل شطرنج میمونه"

،باید استراتژی داشته باشی
.باید از ذهنت استفاده کنی

.پاهات رو تو جای درست بزار

،بمب ماشین رو کار "کارستن" میدونیم
،بهش اتهامِ تلاش برای قتل میزنیم

،تهدید یه شاهد
.و تأخیر اندازی در تحقیقات قتل

،"بیخیال "درو
...همینالآن یه تماس طولانی آشغال

.با اف.بی.آی داشتم

.پس بیا رو این قضیه کار کنیم

.کاری کنیم که فدرالیها بخوان باهامون همکاری کنن

.میدونی که همهش مُشت ول دادن نیست

.باید خودت رو تحت کنترل نگه داری

.همونطور که باید بدونی کِی مشت نزنی

...لاری"، همهچیز دست به دست هم داده"

،مرگ اون مَرد پیر
،تلاش برای قتل زنه

،اختلاس پول
.بررسیهای فدرال

،اگه بخوای بری توی این جدال
.یا میبَری یا بدجور میبازی

.خودت رو کنترل کن
.از احساسات بیخود جلوگیری کن

.درو"، حماقت نکن"

اون خشم و جنون رو احساس میکنی؟

.خوبه، حالا ازش استفاده کن
.نزار اون ازت استفاده کنه

،لاری"، تو در شُرُف بازنشستگی هستی"
چند هفته مونده، درسته؟

.از میدون خارجش کن

چرا امپراتوری "کارستن" رو تو شیفت کاریت انجام ندیم؟

.ولی اینکارو با زور انجام نده

...چرا روزای آخرت رو با امضای حکم دستگیری

خود "کارستن" نگذرونی؟

...اگه میخوای کسی رو ناکاوت کنی

...اگه میخوای به پادشاه شلیک کنی

.بهتره بدونی مشتت رو چطور بزنی...

.بهتره مطمئن باشی که خطا نمیره...

یه ایمنگاه؟
[خانهای كه پلیس به عنوان پناهگاه مأمورین خود استفاده ميكند]

.نمیتونیم برای هر اتّفاقی که ممکنه براتون بیافته ریسک کنیم

.کلّ پروندهمون وابسته به شهادت شما توی دادگاهه

میخواید من رو به جایی منتقل کنید؟

...بله

.تحت خرقهی محافظت

.چیزی که دیروز اتّفاق افتاد دیگه هرگز نمیافته

وقت میخوام که با خونوادم خدافظی کنم
.و وسایلم رو مرتّب کنم

.الآن بهترین و امنترین زمانه

.یه روز مهلت میخوام

اینا چیَن؟

.میدونی که آدم فداکاریم

،"امّا سر پروندهی "کارستن
..."این یارو "مککالیستر

.مثل چیزایی که تابحال تجربه کردم نیست

،نه میتونم غذا بخورم و نه بخوابم

.نمیتونم به هیچچیز دیگهای فکر کنم

.خب، من امشب دارم از یه کنسرت موزیک کلاسیک عکس میگیرم

.دو تا بلیط وی.آی.پی دارم

.و داشتم فکر میکردم که جفتمون بریم

درو"؟"

،منم دوست دارم بیام، عزیزم
.امّا اینجا دارم پیشرفت خوبی میکنم

.دقیقاً بغل اونجاست که سوشی میفروشه

.میتونیم اوّل هم یه سر بریم اونجا

.جینی" رو هم گذاشتم که واسه پرستاری بچّه بیاد"

عزیزم، میدونم که دیوونگیهام تو کارم
.ممکنه واسه درکت سخت باشه

.نه نه، اینطوری نیست

پس چرا انقدر واسهت مهمّه، "سارا"؟

.فقط یه کنسرته

،و علاوه بر این
.ما که از موسیقی کلاسیک متنفّریم

.لو" میخواست که به فدرال شهادت بده"
.تو همون شبی که مُرد تهدیدش کردی

کی این رو بهت گفته؟

.الین" گفته، که اونم از "کانی" شنیده"

.معلومه که گفته

خب "الین" چه فکری میکنه؟

.شکّه شده

.فکر میکنه تو پشت تمام این ماجراهایی

.من دربارهی "لو" و فدرالیها میدونستم

.و سر این اون شب باهاش درگیر شدم، فقط همین

پس چرا از گفتن همهی اینها به من سر باز میزدی؟

.لو" مُرده بود"
چه فرقی میکرد؟

،اگه داری دروغ میگی
...و اجازه میدی "تی-جی" کلّ اینها رو گردن بگیره

...حالام اوّلین باری نیست که بعد از

یه تراژدی خونوادگی به پلیس دروغ میگیم، درسته "جک"؟

،"تصادف "تی-جی
.اون قضیه فرق میکنه

چرا؟
چون گریبان تو رو هم میگرفت؟

کارت رو انجام بده "جک"، باشه؟

خب، با "فرانک پرکینز" به کجا رسیدیم؟

.شرکتش یه سرپوش روی این قضیه بود

پس اون پول رو دزدیده؟

...داشته یکم پول رو از قلم میانداخته امّا نه اونقدر

.نه یه میلیون دلار

،یارو کلاهبرداری کرده
،امّا یه خورده

.و من شک دارم که یه قاتل باشه

.جک"، هرکسی میتونه قاتل باشه"

.فقط باید براش تلاش کنه

لینی"، من قاتل نیستم"
.باید این رو بهشون بگی

.به زودی از اینجا میاریمت بیرون

.شنیدم که زندایی "کانی" بهشون گفته من اینکارو کردم

...نه. بهشون گفته که قبل از اینکه اون بمیره

.اونشب دیدتت

.بهم گفتن که زندایی خودم منو لو داد

.نه، "تی-جی" اینطوریا نیست

.ببین...اون مجبور بود که حقیقت رو بگه

.یه حقیقت جدیدی وجود داره

،راجبِ این چیزی بهشون گفت
حقیقت جدید رو میگم؟

...نه...نه...نه
.بیا دربارهی این صحبت نکنیم

.دربارهی اون قضیه با هیچکس صحبت نکن

تی-جی"، چشمت چی شده؟"

.لینی"، من میتونم از خودم مراقبت کنم"

.میدونم که چطور مراقب کنم

.معلومه که میدونی

.از همهی اینا گذشته تو یه "کارستن"ـی

.جفتمون هستیم

.تا روزی که به آغوش مرگ بریم

...ویسکی نیت
.یه دختر با سلیقهی خودم

.تا الآن هرگز اینجا ندیدمت

.داشتم از اینجا میگذشتم

تو مسافرتی؟

.نه، سر کار

چیکار میکنی؟

.نوازندهی پیانو موسیقی کلاسیک
.تو سفر شغلی ام

.هیچوقت واقعاً موسیقی کلاسیک رو درک نکردم

.خب، با همهی موسیقیهای دیگه فرق داره

درش ارتعاشات کوچیکی وجود داره که
.باعث میشه بعضی چیزا رو احساس کنی

،و اگه به دقّت گوش کنی

...میتونه بهت احساس شادمانی
.یا درد رو بده

.یا جفتش

ارائهای از تیم ترجمهی تیویوُرلد
"مترجم : "مانـــی ومپایر
عید سعید قربان بر شما عزیزان مبارک باد

.تا بعد، مامان

وایسا ببینم، کجا داری میری؟

."محوطهی بیسبال با "مایک

.باشه، بیا اینجا
.آسیاب به نوبت

.دوسـِت دارم، بچّه جون

اینو میدونی، درسته؟

.مراقب باش

مامان؟

.بله

همهچیز مرتّبه؟

.آره

.چون داری یهجورایی غیرعادّی رفتار میکنی

.فقط راجبِ دایی "تی-جی" نگرانم

.مشکلی واسهش پیش نمیاد

.بابا میارتش بیرون

.آره، حتماً اینکارو میکنه

:از طرف جولز
از در جلویی بیا بیرون
دنبال یه مسافر بگرد

.یه دقیقه دیگه برمیگردم -
چی؟ -

کجا داری میری؟

،اگه میخوای کسی رو ناکاوت کنی
.بهتره بدونی مشتت رو چطور بزنی

.یه گنج پیدا شده

،شمارهی زمین مسابقه تو شمارهگیری سریعش بود

،تو یه کلینیک توی "اسکوکی" شدیداً تحت درمان بوده

.و این رو ببین

.تلفن به نام "م.هندریکز" خریداری شده بود

.پرکینز" حتّی اسم واقعی اون شخص نیست" -
پس "پرکینز" کی بوده؟ -

.هیچکس، اسم مستعارش بوده
.حالا اینو ببین

هندریکز" ماهِ گذشته 87 تماس"
.با یه شماره میگیره

داشته به کی زنگ میزده؟

."لو مروژک"

.آفرین
.امّا اینجاست که عجیب میشه

...تماسها توی هفتهی گذشته بیشتر میشن

.بعد از اینکه داییت مُرد

دلیلش رو میدونی؟

.چون به دایی "لو" زنگ نمیزده

کانی"؟"

کانی"؟"

کانی"؟"

."متأسفم، "جک
.نمیخواستم که اینطور بشه

."فرانک پرکینز"

.اون پول پروژهی گلف رو اختلاس کرده

.لو" هم اصلاً خبر نداشته"

.گذاشت که "تاچر" 30 سال ازش برتری داشته باشه

.خودم باید سهممون رو برمیداشتم

،یه همدست داشت

."یه حسابدار خوردهپا به اسم "متیو هندریکز

.بهش سهم کوچیکی رو داد که پول رو منتقل کنه

.من اسمم رو "فرانک پرکینز" مطرح کردم

...یه شرکت دروغی که بهشون دسترسی به

.پول پروژهمون رو میداد

،پرکینز" یه همکار پنهونی بود"
.که هیچوقت این دور و بر نبود

خب "هندریکز" هم هر از چندگاهی
.تو جلسات پروژهها نقشی رو ایفا میکرد

،و بعد از اینکه پیداش کردم
.هندریکز" دستپاچه شد"

.با "کانی" صحبت کرد

.میدونست که فقط مسئلهی زمانه که گرفتاری به سراغش بیاد

پس "هندریکز" رو متقاعد کرد که
.یه کار حاد رو انجام بده

...چرا اون بخواد این تئاتر پرجزئیات رو

فقط به خاطر "الین" بازی کنه؟

که "الین" رو متقاعد کنه که زندگی اون
.تو خطر قریبالوقوعی قرار داره

.کانی" برای فرار به کمک "الین" نیاز داشت"

.اون یه میلیون دلار پول از پدرت دزدیده

.پدرم نبود پولش رو هم احساس نمیکنه

چرا "الین"؟

چرا باید بعد از اینکه اونطور سرت رو شیره مالید
با کمک کردن بهش موافقت کنی؟

.جک"، من به گول خوردن عادت کردم"

.لقبم شده سادهلوح

.دیگه واسهم عادّی شده

.کانی" آدم خوبی بود"

.همهش این خونواده دورش زدن

.و برادر من بیگناهه

.تو زندان داره زنده به گور میشه

،"پس با رفتن "کانی
.جفتشون آزاد میشن

."با یه تیر دو نشون زده میشه، "جک

.از همهی اینا گذشته تو واقعاً یه "کارستن"ـی

.تا روزی که مرگ رو در آغوش بگیرم

تاحالا فکر کردی که اوضاع چقدر میتونست فرق داشته باشه؟

.اوه، بیخیال -
نه، جدّی؟ -

.آره، گاهی اوقات

کانی" شانسی برای فرار و فرصتی"
.برای شروع دوباره داشت

...منظورم اینه که، این
.این بیشتر از چیزیه که میتونم واسه خودمون بگم

.اوه اوه

.داری سفت و سخت کار میکنی

اینوقت شب اینجا چیکار میکنی؟

،وصول کردن چکها
.مصیبتِ زندگانی من

کنسرت چطور بود؟

.باور نکردنی بود

.ببین

."وای "سارا

.مثل چیزایی که تاحالا دیدم نبود

،کاملاً وسواس فکری داشت

.موج احساساتش به یه سیارهی دیگه برده بودش

.و یهو هرچیزی که بهم گفته بود احساس شد

.من تنبل بودم

تنبل؟ چطور؟

.اجتناب، ترس

داری راجبِ چی حرف میزنی؟

از چی میترسی؟

.خوشی، رنج، همهچی

،میخوام یه مقاله دربارهی وسواس فکری درست کنم

امّا چی دربارهش میدونم؟

من دربارهی چی چیزی میدونم؟

...همهی کارایی که تاحالا تو کلّ زندگیم کردم

.این بوده که از بیرون گود همهچیز رو ببینم
.چون که میترسیدم

.از احساس کردن میترسم

احساس چی؟

.درخشش بعضی چیزها

،هفتهی پیش واسهم اتّفاقی افتاد
.و من رو تغییر داد

چطور تغییرت داد؟

.خواستم ازش دوری کنم، امّا نتونستم

،مثل اینه که یه دری باشه

،و همین که بازش کنی
.همهچیز تغییر کنه

یه هفته پیش چی شد؟

.با یکی آشنا شدم

.و حالا دیگه راهِ بازگشتی نیست

"ترجمه و زيرنويس از : "مانــی ومـپـایــر
© TvWorld Interpreters Group
.: TvWorld.Info :.