All language subtitles for The.Miracle.Club.2023.1080p.AMZN.WEBRip.1400MB.DD5.1.x264-GalaxyRG TGx-English.en.fa

《برای دانلود بروزترین فیلم ها ب کانال》
《بپیوندین@wecinema1تلگرامی》

نانا! نانا! عجله کن من نیاز به ادرار دارم

بدو بدو.

بیا نانا

بذار ببینمت

خدا میدونه این دفعه چی به سرش اومده

مامان، ما سالهاست اینجا بوده ایم. بیا دیگه.

مامان، خودش رو خیس میکنه

آیا هرگز منتظر خواهید بود؟ دارم سعی میکنم موهامو درست کنم

ما منتظر بودیم

- عجله می کنی؟ - دارم می ترکم.

ما می خواهیم شما را ببینیم. بیا بیرون.

- الان آماده ای؟ - آره!

- عیسی! - چی؟

اوووووو!

باز کن حرومزاده

به خدا قسم میخورمش.

هیا پسر

هیا، رزی.

پنهان می کنی؟ رزی کجا رفت؟

دنیل، رزی کجاست؟

-جیز، یه نگاهی به خودت بکن. - دست هایتان را بشویید.

جورج...

پول داری؟

- چرا شما به آن نیاز دارید؟ - زیارت.

کدام زیارت خونین؟

ما وارد یک مسابقه استعدادیابی می شویم.

برنده دو بلیط دریافت می کند

برای رفتن به لورد با محله.

دالی، برای من مهم نیست که چه کار می کنی، برنده یا باخت،

شما او را به لوردز نمی برید.

- چرا که نه؟ - چون من آنجا هستم

هر روز قلوه های من را می شکند

و شما می خواهید پول ما را به کلیسا بدهید؟

- آنها بار دارند. - ما پیش همه دکترها رفتیم

در دوبلین، و آنها نمی دانند چه مشکلی با او وجود دارد.

و برخی از افراد جعلی در لورد می خواهند بدانند؟

معجزات آنجا اتفاق می افتد، جورج.

او می توانست صحبت کند.

این تمام چیزی است که ما می خواهیم.

ما نمی توانیم به سادگی از او دست بکشیم.

ببین شاید نمیخواد حرف بزنه

این برای من خوب است.

رزی کجاست؟ رزی را پیدا کن

آیا می خواهید کنتور را تغذیه کنید؟

اوه، مورین، کارهایی که من برای تو انجام می دهم.

شما احتمالاً در آن بالا با بخیه به من می خندید.

بیایید ببینیم تامی می تواند این کار را انجام دهد یا خیر.

و گفت: اولین بار شنیدم.

درست. اینجا هستی عشق حواست باشه چطوری میری

کریسی آهرن؟

- پدر درموت. - آره

متشکرم...

برای تماس با من

ببخشید خیلی دیر کردم پروازم کنسل شد

- من... - تو الان اینجایی.

این همه چیز مهم است.

اجازه دهید از صمیم قلب به شما تسلیت بگویم.

مرگ پدر و مادر ضایعه وحشتناکی است.

من خوبم.

- حضور گسترده مردم برای شب زنده داری -خب حالا میبینی

ما امشب مسابقه استعدادهای درخشان همه ستاره های صلیب مقدس را داریم.

ماه ها برنامه ریزی شده است.

این یک جمع آوری کمک مالی برای لوردس است.

مادرت در کمیته بود

و او برای موفقیت آن بسیار تلاش کرد

و همه احساس کردند که او میخواهد ما به آن ادامه دهیم.

ما به نوعی احساس می کنیم که این چیزی شبیه به بیداری مورین است.

امیدوارم فکر نکنید که ما بی احساس هستیم.

خوبه.

ممکن است کلید خانه را داشته باشم، لطفا؟

متاسفم، بله، البته.

- شما برو. - متشکرم.

- تعداد زیادی گل - هوم

به من اطلاع دهید که هزینه آن چقدر است. بهت پس خواهم داد.

محله برای گل ها پولی نداد.

کی اینکار رو کرد؟

دوست مادرت، لیلی فاکس.

- تامی - آره

آیا با این زیپ به من دست می دهید؟

- نمیتونم... - آره.

خدا بر روزهایی باد که یک نفر مرد

تمام خیابان تاریک شد

حالا به ما نگاه کن ما می رویم تا یک کاباره خونین بسازیم.

چطور به نظر می رسم؟

تو دوست داشتنی به نظر میرسی.

امروز به دیدار دکلان رفتم، از او خواستم برای ما شانس بیاورد.

تو به دیدن پسر ما نمی آیی،

شما در حال بازدید از انبوهی از خاطرات بد هستید

پر از سنگ ها و مجسمه هایی که هیچ معنایی ندارند.

از او خواستم امشب مراقب من باشد.

اصلاً برای چه می خواهید به لوردس بروید؟

من همیشه دوست داشتم در تمام عمرم به آنجا بروم.

و نگاه کن، ببین، شانس من در حال اتمام است.

-نمیتونی منو بگیری - می گیرمت، پاتریک.

شما با او تمام شده اید.

- برگرد اینجا. - اون آدم ضایع کننده است.

هر چه زودتر از شر او خلاص شوید، بهتر است.

من نمی خواهم از شر او خلاص شوم، مامان.

علاوه بر این، کجا می خواهید زندگی کنید؟

اینجا نه. ما در حال ترکیدن هستیم

ما نام خود را برای یک خانه گذاشته ایم.

شاید عمه مورین را بگیریم.

مسیح سوار بر دوچرخه! آیا می توانیم ابتدا او را دفن کنیم؟

کجا میری لعنتی؟

- بیرون - تو روی دستت هستی.

- من می روم میخانه. - نه، تو خیلی خوب نیستی.

شما برای یک بار هم که شده به آنها فکر می کنید بچه ها.

من به نمایشگاه خیریه می روم.

مطمئناً، چرا می خواهید برنده سفری به لوردس در حال خونریزی شوید؟

من دارم میرم بیرون

یکی از همین روزها به خانه می آیی،

و من در اینجا خوب نخواهم بود.

وعده ها، وعده ها.

بچه ها حواست بهشون هست

- من به آنها اهمیت نمی دهم. - اوه، آره، تو هستی.

حالا هق هقت رو بس کن و موهامو درست کن

باشه. آماده؟ دوباره انجامش بده

سه، دو، یک، برو

با این به من دست بده، میخواهی؟

اکنون...

برای من آرزوی موفقیت می کنی؟

موفق باشید.

خانوما اسمش چیه

Em اوه، فقط ما هستیم، پدر.

خانم لیلی فاکس و خانم ایلین دان.

- از عمل - اوه، لوردت ها.

ما یکی از آنها را در حال حاضر داریم.

ارم، ارم معجزه ها.

معجزه ها.

جایزه اول، دو بلیط لوردس

و سپس جایزه دوم یک مفصل بیکن است.

بهترین شانس.

وای اعصابم داره بهم میخوره

چه بلایی سرت اومده؟

اوه، فقط یک دست انداز کوچک، فقط یک کوچک.

- آیا این درد دارد؟ - درد داره؟

- وقتی تو، وقتی بهش دست میزنی. - فکر نمی کنم.

اوه، خوب، این نشانه خوبی است، اینطور نیست؟

اگه درد نداره

این یک نشانه عالی است.

چطور؟

خوب، اگر برعکس بود،

شما باید در مشکل باشید

من فکر کردم اگر درد ندارد، شما آن را دارید.

هوم

اوه، موهاتو ببین، داره میاد پایین.

ممنون، لیل

باید بگم دخترا فکر کنم این یکی رو داریم.

ما نفر بعدی هستیم

-نه لیلی نگران نباش. - یا مسیح!

تنها کاری که باید انجام دهید این است که زیبا به نظر برسید.

- خدایا مریم مقدس. - باشه؟

خوب، بیایید آن را برای The Miracles بشنویم.

کاملا عالی خانم ها

- آفرین. از شبت لذت ببر - متشکرم.

بله، بله، متشکرم.

عالی بود راستش ما پیروز خواهیم شد من آن را می دانم.

من آن را باور نمی کنم.

مادر خدا.

کیه؟

دختر عمه مورین.

- خانم آهرن دختر داشت؟ - آره

از مردگان برخاست.

من تو را نمی شناختم

خوب، 40 سال این کار را با شما خواهد کرد.

خیلی کارها را با شما انجام خواهد داد.

خوب، برای از دست دادن شما متاسفم.

آیلین، سلام

مم

اوه تو منو یادت میاد من بودم... مطمئن بودم که نمی کنی.

- آره، چه کسی خانواده را فراموش می کند؟ -آره کی اینکارو میکنه؟

من دالی هنسی، یکی از همسایه ها هستم.

بسیار متاسفم برای از دست دادن شما مادرت همسایه خوبی بود

متشکرم.

از آشنایی با تو خیلی خوشحالم، دالی.

- تو اون بالا خیلی خوب بودی. - متشکرم.

گل ها چند بود؟ من می خواهم پول شما را پس بدهم.

برای مادرت خریدم.

او فکر نمی کرد شما اینجا باشید.

چرا او این فکر را می کند؟

آیا تا به حال بعد از 40 سال برگشتی؟

برای گل ها

من به آن نیاز ندارم.

افتخار بود. مادرت قدیس بود

خوب حالا، چه کسی می توانست آن را بخواند؟

دختر مورین و اومدن این همه راه.

و فقط کمی دیر.

بله، اما خیلی خوب است که او را پشت سر بگذاریم.

شگفت انگیز، کاملاً خونین شگفت انگیز.

همه ما فکر می کردیم که او مرده است.

با این حال، او هیکلش را ثابت نگه داشت، اینطور نیست؟

من متوجه حلقه نشدم آیا تو؟

چه کسی او را دارد، لیلی؟

او شیر ترش است، آن یکی.

باورم نمیشه داری بهش بدگویی میکنی

و مادرش فقط مرده

او هرگز به مادرش دالی اهمیت نمی داد.

40 سال بعد وقتی زن بیچاره رفت برمی گردم.

او یک دوست بود.

آیلین، آیلین همه چیز برای کریسی بود.

تک فرزند بودن،

آیلین مراقب او بود، از او محافظت کرد.

آنها پسر عمو و بهترین دوست بودند.

قبلاً به این موضوع اشاره نکردید.

آیلین، کریسی و دکلن من،

نمی توانستی دو تا کاغذ سیگار بینشان بگذاری.

- اما چرا او به آمریکا رفت؟ - او باید می رفت.

- منظورت چیه؟ - دالی،

بعضی چیزها بهتر است ناگفته بماند. حالا بذارش

دالی، پیتر از شما می خواهد که بلیط ها را داشته باشید...

- تا دنیل بتواند به لوردس برود. - بنابراین، او می تواند صحبت کردن را یاد بگیرد.

متشکرم، پیتر.

اوه، اوه قلب من.

چه پسری هستی

این خیلی از او خوب است.

- دانیال - تو داری میری لورد.

ما به لورد می رویم.

-با لیلی میریم. - فوق العاده است.

و صدای بلندی از تخت شنیدم که می گفت:

«ببینید، اکنون جایگاه خدا در میان مردم است.

و او با آنها ساکن خواهد شد.

آنها قوم او خواهند بود

و خود خدا با آنها خواهد بود و خدای آنها خواهد بود.

هر اشکی را از چشمانشان پاک خواهد کرد.

دیگر مرگ و ماتمی نخواهد بود

یا گریه یا درد...

زیرا نظم قدیم از بین رفته است."

آیا خانم فاکس به لوردس می رود تا پایش را دوباره رشد دهد؟

نه عشق من.

قرار نیست پایش دوباره رشد کند.

او به دالی و دنیل کمک خواهد کرد.

خدمات عالی پدر

ناگهان به من رسید، بلیط مورین به لورد،

هدر رفتن آن وحشتناک است.

من این توده رو روی سینه ام دارم

می بینم. و باهاش دکتر رفتی؟

وای نه.

من می خواهم به لوردز بروم.

از آنجایی که مورین بیچاره رفته است،

او میخواهد از بلیطش به خوبی استفاده شود.

ببینم چه کار می توانم بکنم.

مبارکت باشه پدر

برای از دست دادن شما متاسفم

مادرت از من خواست که اگر به خانه آمدی این را به تو بدهم.

"کریسی عزیز، اگر در حال خواندن این مطلب هستید،

یعنی تو برای تشییع جنازه من آمدی،

بنابراین برای آن از تو متشکرم.

یادمه وقتی رفتی گفتی

که تو فقط زمانی برمی گردی که من مرده باشم

به خانه خوش آمدی.

من درد و شادی را که تو شناختی را نمی دانم.

حدس میزنم واقعا شما را اصلا نمیشناسم

نه شما که امروز این را می خوانید.

اما تو اینجایی و این همه چیز را به من می گوید.

من خیلی وقت است که پس انداز کرده ام

بیام و شما را در آمریکا ببینم. همیشه دوست داشتم بوستون را ببینم.

ما بیشتر از آن چیزی که فکر می کنید شبیه هم هستیم.

هر دوی ما با غرور بیش از حد درد خود را تحمل می کنیم.

من می دانم که شما هیچ عشقی به لیلی فاکس یا آیلین ندارید.

من شما را به خاطر آن سرزنش نمی کنم، اما این بار سنگینی است.

یه چیزی برات گذاشتم

در کشوی بالای میز آرایشم.

بابت حرفی که زدم متاسفم. برای کاری که کردم متاسفم.

آخرین کلماتی که از یک مادر می شنوید

آنهایی که نباید عصبانی باشند

کریسی با تمام وجودم دوستت دارم.

خدا رحمت کند."

سلام سلام؟

چطوری کریسی؟

مادرم مرده،

من در جایی هستم که قسم خوردم هرگز به آن باز نخواهم گشت،

همه مثل همیشه از دیدن من خوشحال هستند

بنابراین به طور کلی، من می گویم، بله، مختلط.

شاید صلیب کوچکی به نظر می رسید.

تو فکر می کنی؟

- از مادرم. - متشکرم.

از آن به خوبی استفاده کنید. فقط آن را به راهبه ها ندهید.

این کوپن مادرت برای لوردس است.

آن را به کسی بدهید که به آن نیاز دارد. من نیازی به درمان ندارم

همه برای درمان به لوردز نمی روند.

نه؟

پس اون دنبال چی بود؟

اصلاح.

من فکر می کنم او دوست دارد شما به جای او بروید.

کوپن را بردارید.

من به آن نیازی ندارم.

کریسی می خواست تو آن را داشته باشی.

تو در مورد توده من بهش نگفتی، نه؟

نه نه نه نه نه. به شدت بین خودمان.

تبریک می گویم. شما به لوردز می آیید.

این خدمت سپاسگزاری است

به خدا و بانوی ما

خدمت قدردانی از آرسه خونریزی من.

این یک ترفند بزرگ است که پولم را از خودم بیرون بکشم.

"آواز برنادت" را نمی شناسید؟

خیر

- دوباره چطور می شود؟ - این یک آهنگ نیست، یک فیلم است.

درباره سنت برنادت است

و چگونه او باکره مقدس را در لورد دید.

شما به لوردز خونریزی نمی کنید.

من باید بروم، فرانک، لطفا.

ناگهان چیزی گرفتی؟

البته نه.

شما به هیچ تعطیلی در ریویرا فرانسه نمی روید

با پدر بیش از حد خوب برای خون ریزی خودش.

فکر می کنی من نمی توانم ببینم چه خبر است؟

من به دالی و دنیل و دیگر بدبختان بیچاره کمک خواهم کرد.

متأسفانه، این یکی خوب است.

من چطور؟ من اون بدبختم

چه کسی باید آشپزی و نظافت را انجام دهد

و به فکر بچه هاست؟

نه من، می توانم به شما بگویم. این کار شماست.

آیا می روی و آن بلیط را می فروشی؟

من آن را نمی فروشم.

بفروشش! آن را به یک بدبخت بیچاره بفروش.

- جو، چطوری؟ - صبح بخیر پدر.

هنوز هیچ کس اینجا نیست، اما آنها در کنار هم خواهند بود.

درست است، بهتر است بروم داخل و کیفم را بیاورم.

نمیتونی بری من اجازه نمی دهم.

- من دارم میروم. -خودم چیکار کنم؟

قبل از اینکه بفهمی برمیگردم

حالا، آیا از ایجاد حس بد در من دست می کشی؟

-اگه اتفاقی بیفته چی؟ - برگرد به رختخواب، تامی.

شما در آنجا امن خواهید بود.

آه، جیمی، جیمی، به آقای دان میگویی؟

ما نشتی داریم آیا او بلافاصله تماس می گیرد؟

- بله، خانم فاکس. - پسر خوب

من نشتی ندیدم

خوب، همه چیز در حمام خیس است.

فقط یک ماه

فکر کنم لاو باشه

باید عجله کنم، باید عجله کنم.

من به خانه تام و لیلی می روم.

نشتی دارند.

اوه امیدوارم خیلی بد نباشه

تامی؟

سوسیس پدرت را نسوزی،

هرکاری که تو می کنی.

و داروی آسم پاتریک را به یاد بیاورید.

و ببینید، اگر هنوز هم می خواهید با شیرینی پای خود ازدواج کنید

بعد از اینکه یک هفته پختید و تمیز کردید و تمیز کردید

در حالی که او در میخانه می نشیند و با بچه ها حرف می زند،

من کی هستم که در راه عشق واقعی بایستم؟

منظورت اینه مامان؟

حالا باهاشون خوب باش

چه کار می کنی؟

بوسیدنت خداحافظ

اینطور نیست که من به مغازه ها بروم.

من دارم میرم خارج از کشور به فرانسه.

به فرانسه؟

فکر کردم به لورد می روی.

- اما تو برمی گردی مامان؟ - شاید شایدم نه.

آیلین، تو موفق شدی آن کیف را به من نشان بده

- میذارمش پشتش. - ممنون پدر.

- سلام سلام. -بیا بشین.

تو اینجایی.

- دالی کجاست؟ - من نمی دانم.

او باید اینجا باشد، مطمئنا

متاسفم پسر، تو هیچ جا نمیری

عیسی، دالی، شروع نکن.

آن چیست؟

- ما به لورد می رویم. - تو هستی، من بولکس.

روت در شماره 45

گفت وقتی تو سر کار هستی به رزی بدش می آید.

دالی. دالی!

اگر از آن در بیرون رفتی،

خونریزی نکن که برگرد

اوه، اوه، نه!

پدر، نه، نمی توانیم برویم، نمی توانیم برویم.

- ما نمی توانیم. دالی اینجا نیست - ما بیشتر از این نمی توانیم صبر کنیم

در غیر این صورت ما به کشتی نمی رسیم.

- آتیش پیش رو، جو. - فاجعه!

در، نه، من نمی توانم آن را باور کنم.

صبر کن صبر کن صبر کن!

- یک دقیقه صبر کن. - اونا هستن

- ایست ایست! - او باید اینجا بنشیند.

- خدا را شکر، آنها اینجا هستند. - اوه خدای من.

دختر عزیزم کجا بودی؟

پوست دندونات دالی

اوه، آره، مثل شما.

- اوه، بیا داخل. - دنیل، بیا.

سلام پدر.

- ما میرویم آنجا. - متشکرم.

- اوه! - حالا میتونی برو جلو.

متشکرم.

- مریم مقدس، مادر خدا. - باور نمی کنم.

خوش اومدی کریسی اینجا یه جایی هست

اگر برایت مهم نیست که کنار من بنشینی

ببخشید.

به لوردس، راننده.

سلام.

اسمت چیه؟

- دانیال - وای.

سلام دانیال. من کریسی هستم.

او هنوز صحبت نمی کند.

مادرم می گوید وقتی چیزی برای گفتن داشته باشد، صحبت می کند.

اینطور نیست دنیل؟

خیلی معقول

ببین دنیل

دانیل، نگاه کن، آنجا کلیسایی است.

- به لورد خوش آمدید. - اوه

اوه، پدر، من نمی توانم آن را باور کنم.

ما اینجا هستیم، ما واقعاً اینجا هستیم.

- آه! - بونجور

من همیشه می خواستم یک پسر زنگوله ای برای حمل کیف های من باشد.

زیبا نیست؟ هتل برنادت

کریسی، من تو را در اتاق شماره هشت دارم.

- هوم - بعدا میبینمت.

شما، شماره 14

لطفا از این طریق

این دوست داشتنی نیست؟

اصلا نمی تونی با اون یکی حرف بزنی دالی.

سازمان بهداشت جهانی؟ کریسی؟

اون اینجا چیکار میکنه لعنتی؟

من فکر می کنم او فقط یک استراحت می خواست

با رفتن مادرش و همه اینها.

من به شما می گویم که او چه کار می کند.

چی؟

پدر درموت، این چیزی است که او به دنبال آن است.

به نظر می رسد که با شما به اشتراک می گذارم.

و نگاه کنید، بازیلیکا. زیبا نیست؟

آیا فقط یک تخت وجود دارد؟

مادر شما سر و صدا نمی کرد.

خب... من مادرم نیستم.

این حقیقت نیست

معنی آن چیست؟

کمی احترام بگذار، کریسی.

این مکان مقدس است.

پدر ما را به غار می برد،

و او حمام را برای فردا رزرو کرده است.

میبینمت طبقه پایین لیل

درست.

به هر دلیلی که اومدی

نشستن در اتاق هتل نبود.

انتظار همه اینها را نداشتم

همه چی؟

- فروش - فروش

آره

شاید فکر کنید بازار آزادی در دوبلین بود.

گمان میکنم.

من فکر می کردم که پروردگار ما از همه اینها متنفر است

وقتی آنها را از معبد بیرون کرد.

هرچند باورش سخت است، اینطور نیست؟

او بعد از اینکه عیسی را مجبور کرد به اینجا به لوردس بیاید؟

و فرانسه، مانند.

منظور من این است که...

چرا بعد از این همه سال ناگهان ظاهر شد؟

منم همینو از خودم میپرسم

اونجا چی گرفتی دنیل؟

نگاه کن

آه این خیلی زیباست.

من باهات رفتار میکنم دنیل یک کلمه به فرانک، می شنوید؟

و من 12 مدال معجزه آسا خواهم داشت.

بیا برویم و به آن دانه های تسبیح نگاه کنیم.

می توانیم برای مادربزرگ یکی بگیریم.

مادر خدا!

من نمی توانم آن را باور کنم.

بانوی مبارک ما در بهشت.

جایی که او ظاهر شد،

همانجا در آن نقطه

وقتی به تمام چیزهایی که او از سر گذرانده فکر می کنی...

تماشای پسر بیچاره اش...

مصلوب شده

او جای خوبی را برای ایستادن انتخاب کرده است.

- چی؟ - پس، همه ما توانستیم او را ببینیم.

اوه

باور داری که اون واقعا اومده اینجا؟

مریم باکره این نقطه و آن دختر را انتخاب کرد؟

بله، بله، من انجام می دهم.

انجام داده یا نه، مهم نیست.

شاید بخواهید آن را برای خودتان نگه دارید.

تعجب می کنم که آن یکی برای چه به اینجا آمده است.

خوب، شاید بانوی ما او را آورده است.

من فکر می کنم او خوب است. لباسش هم همینطور.

آیا خیره شدن را متوقف می کنی؟

مردم از خیره شدن به آنها متنفرند.

ببین زیبا نیست؟

ببینید، آنجا بود که همه عصاها آویزان می شدند

از تمام معجزات

ما یک معجزه برای تو پیدا خواهیم کرد، دانیل.

دنیل، لیلی داره باهات حرف میزنه

اشکالی ندارد، عشق، مهم نیست.

خدایا تصور کن

چی؟

اگر دیدیم که درست جلوی چشمانمان اتفاق می افتد،

معجزه ای شبیه

فکر می کنم اگر ببینم مردم بلند می شوند، می میرم،

عصاهای خود را دور بریزید و راه بروید.

اما ممکن است عصا نباشد، آیلین.

چیزهای دیگر نیز درمان می شوند.

تومورها و چیزهایی که نمی توانید ببینید.

در حال حاضر، درست است.

از کجا بدانیم که صدها مورد از آنها درمان نشده است؟

مطمئنا، لیلی را در آنجا نگاه کنید.

لیلی اونجا چطور؟

خوب، شما به عصا نیاز ندارید.

ببخشید؟

برای پای تو برای راه رفتن به عصا نیاز نداری،

پس اگر الان درمان دارید

عصایی نخواهید داشت که روی دیوار بگذارید.

من اینجا نیامدم تا پایم بلندتر شود،

به خاطر خدا.

نمی دونم با خودم چیکار کنم

در واقع، احتمالاً تعادلم را از دست خواهم داد.

عیسی!

چگونه به نام عیسی باید این کار را انجام دهم؟

کاری را انجام دهید که همسرتان هر روز انجام می دهد.

- آن چیست؟ - دستت را به ما بده.

اوه هوم

آیا همسر بیچاره شما از دنیا رفت؟

چی؟ عیسی، نه

- او در لورد است. - لوردس؟

خب، الان یک معجزه برای او وجود دارد.

شما، خرید.

بهترین آرزو ها رو برای تو دارم.

- اوه - عیسی، مامان بیچاره.

نمی دانم چرا او تا به حال شما را ترک نکرده است.

روشن، ببخشید، فراموش کردم. او شما را ترک کرده است.

چی؟

کتی...

اون برنمیگرده؟

خوب، از خود بپرس، دا، چرا او این کار را می کند؟

رزی، همچنان نگه دار

رزی، رزی.

بس کن

- بیا رزی. - مامان

نه مامان اینجا نیست

شما بروید.

من فکر می کنم ما آن را داریم.

آره

آره

مم مم

"او زندگی شما را خراب خواهد کرد."

چی؟

این چیزی نیست که به دکلان گفتی؟

- "او زندگی شما را خراب می کند"؟ - الان نه، کریسی.

من 17 ساله بودم

باردار بودم ما خیلی خوشحال بودیم.

خیلی بودیم... چطوری قرار بود زندگیش رو خراب کنم؟

فکر می کردم می خواهید او را به دام بیاندازید.

او پسر من بود، تنها پسر من.

می خواستم او زندگی بهتری نسبت به من داشته باشد.

ما خواهیم داشت.

چگونه آن را مدیریت کردید؟

چگونه او را متقاعد کردی که من را ببندد؟

مادرت تمام تلاشش را کرد،

اما وقتی پدرت مرده بود کسی نبود که تو را بچرخاند.

صحبتی با تو نبود تو وحشی بودی

مادرت مرا بخشید.

خدا مرا مجازات کرد، نه؟ پسرمو اینطوری گرفتن

او همه ما را مجازات کرد.

نه چای، نه تخم مرغ، نه سوسیس.

اصلا صبحانه نیست

باید همان چیزی باشد که در یک صومعه است.

در اینجا، من این موضوع را به دانیل می رسانم.

توت سیاه.

نه مثل اینکه در خانه هست.

می خواهید مزه کنید؟

توت سیاه می چیدیم.

من و تو و دکلن

روی چمن ها دراز می کشیدیم و آنها را می خوردیم،

و ما به آینده خود می بالیم و...

... اوه خدا خیلی از خودمون پر بودیم

دکلن و تو...

و من.

نشنیدم دیشب اومدی

حتما دیر اومدی

خب خوشحالم که بیدارت نکردم

با پدر درموت صحبت می کنید؟

یک کشیش

تو همیشه عاشق چالش بودی

دکلان می توانست مانند ماهی شنا کند.

باعث می شود تعجب کنید که چگونه او، از همه مردم...

غرق می شد

لیلی کجاست؟

امروز صبح پایش درد می کرد.

به حمام می آیی؟

- نه - تو خوبی؟

این فقط پای من است. تو برو جلو

بعداً با همه شما تماس خواهم گرفت.

پس اینطور...

- رنگ پریده به نظر میرسی. - حتما زیاده روی کردم.

به نظر می رسد که می دانید چه کار می کنید.

کریسی، کریسی، بچه. چی شد؟

نبضت طبیعیه

فکر کنم باید برایت ویلچر بیاوریم.

حالا، امروز باید آن را راحت کنید.

من برم صندلی بیارم

آره

حالا همه آماده اند؟ همه آماده اند؟

خوب، ما به اینجا می رویم. این چیزی است که ما برای آن آمده ایم.

حالا قوی باش هر چه ممکن است ببینی،

دل شکستگی دنیا بر ماست

- اون یکی داره میمیره؟ - این آب است.

می گویند سرد است.

عیسی.

آنها در همان آب ما قدم نمی گذارند،

- هستند آنها؟ - اوه، البته، آنها هستند.

اما این مقدار کمی است.

ما به عفونت مبتلا خواهیم شد

اوه، نه، شما چیزی را نمی گیرید.

این لوردس است. این یک معجزه دیگر است.

بانوی ما به همه گفت بیایید غسل کنید...

در آب معجزه آسا

اون مرده!

این یک معجزه است. او بعد از راه رفتن است.

این یک معجزه است.

او را وارد کنید، سریع او را وارد کنید.

- خانمش اینجاست. - اوه، بیا دنیل.

ما فقط پنج دقیقه اینجا هستیم و یک دقیقه دیگر وجود دارد.

دانیل را وارد کن

من او را لمس کردم، او را لمس کردم.

او را در همان حمام ببرید.

Tres bien، بیا پایین.

بیا دیگه.

ویران شدن.

عیسی! عیسی! عیسی!

خوبه.

بیا، دنیل، لطفا.

الان جدی میگم بیا

عیسی!

یس...

- دانیال - عیسی!

ما آماده ایم

من نیستم.

من باور دارم امروز معجزه ای داشتی.

مرد بیچاره فلج که بیرون دوید.

آه، نه، هشدار کاذب. هر روز یکی داریم.

- واقعا؟ - هر روز.

اما فقط مردها همیشه مردها

میدونی مردا چه شکلی هستن

اما معجزات واقعی مانند این است که روزی چند عدد می خواهید؟

حالت خوبه دنیل؟

دانیال!

دنیل چیزی گفتی؟

دوباره بگو. بیا، بیا.

- دالی... - تو میتونی. دارم گوش میدم.

- فقط یک دقیقه به او فرصت دهید. - بگو مامان

- مامان مامان، مامان، مامان، مامان، مامان. - دالی

ما باید دوباره تلاش کنیم، شاید.

آه، او فقط آب را لمس کرد.

اگر می توانستیم او را تا انتها وارد کنیم.

دالی، فقط... فقط به او نگاه کن.

بگذارید او به شما بگوید که چه چیزی می خواهد بگوید.

خیلی متاسفم عشقم

خیلی متاسفم.

- من مادر وحشتناکی هستم. - اوه

بس کن دالی، این درست نیست.

- خب پس همینه. - چی؟

حدس بزنید بعد از بودن چند معجزه وجود دارد.

- چند تا؟ چی؟ - شصت و دو.

- شصت و دو. - این در یک روز خیلی خوب است.

نه در یک روز

خوب، در یک هفته، هنوز هم بسیار خوب است.

نه در یک هفته...

از زمانی که او برای اولین بار در سال 1858 ظاهر شد.

1858؟

اوه، نمی تواند باشد.

باید بهت بگم که خیلی ناامید شدم لیلی.

حق با فرانک بود این همه یک حیله خونین است.

اوه، به نظر دوست داشتنی است

لقمه خورش دوست داشتنی

شما بروید. حالا آه...

کمی بیشتر می خواهید؟

نه، این واقعا برای شما خوب است، می دانید.

اوه پسر. اوه، بخور

گفتم بخور

مممم

خوب؟

- خوبه. - مم-هم

اصلاً به سختی سوخته است.

ببخشید شما همیشه انتظار سوختگی مشخصی دارید

با خورش

اوه من نمیتونم بخورمش

این کمی کوتاه بود.

کمی ناگهانی.

بیا بخور

من نمیدونستم تو تو خودت داری، دا.

- هوم - من... نمی کنم.

من... همینطور که رفتم درستش کردم.

به هر حال به خوبی ما نیست.

خوب، هیچ چیز به خوبی مادر نیست، می دانید.

و حالا، او ناگهان سنت برنادت است.

من دیگه هیچی نمیکنم

تربیت شش فرزند یعنی

بدیهی است که برای برخی افراد به اندازه کافی خوب نیست.

و پرستار ده نوه.

دوازده.

دوازده؟

من آنها را دوست دارم.

حالا خودتو ناراحت نکن

بهتره بری بخوابی

- عالی - ممنون کریسی.

شب بخیر دنیل

خوب بود دنیل حالا برو بخواب

خدا رحمت کنه هی

شب بخیر لیلی

الان کسی آهنگی برای ما دارد؟

- آه، آیلین، یک آهنگ به ما بده. - درسته، تو هستی،

بنابراین من دیگر مجبور نیستم به کریسی آهرن گوش دهم.

حالا دیگه بسه آیلین

شما نمی توانید آن آهنگ را اینجا بخوانید.

دوست نداری پدر؟

هیچوقت بچه نبودی؟ ما عادت داشتیم به آن بپردازیم.

الان تو لورد هستی آیلین.

جرات نداری به من سخنرانی کنی بانو.

کشیدن مردم به نصف راه دور دنیا،

فقط زمانی که هیچ معجزه ای وجود ندارد آنها را ناامید کنید.

این یک کلاهبرداری است. ساختگی است. تو یه شیاد هستی

بیا، وقت خواب است، آیلین. بیا دیگه.

دور زدن با کریسی آهرن.

اگر شما خانم ها من را ببخشید، من ... می خواهم ... من ...

باورم نمیشه که هستی، آیلین،

مانند یک پسر گوشه ای در لوردس ادامه می دهد.

متاسفم. ببخشید لیلی

- لیلی، متاسفم. - اوه، همه چیز درست است.

همه چیز درست است.

-بیا ما بریم بخوابیم. - متاسفم لیلی.

من فقط می خواهم به خانه بروم و با بچه هایم باشم.

حالا بیا.

با عرض پوزش، پدر

چرا رفتی و دیگر برنگشتی؟

ترک کردن؟

من تبعید شدم، آیلین.

تو اونجا بودی یادت هست

و چه کسی در مورد بارداری به آنها گفته است؟

تو بهترین دوست من بودی

تو تنها کسی بودی که گفتم

چرا بچه را آنطور که به شما گفتند به راهبه ها ندادید؟

- بیا آیلین. بیا دیگه. - با من شروع نکن...

در تمام این سالها وانمود کردن این یک تصادف است.

این گناه بود که دکلان را کشت.

تو او را با گناه کشتي

- معذرت خواهی، پدر. - مشکلی نیست.

زن بیچاره.

با این حال، وضعیت او در حال حاضر، به سختی تعجب آور است.

من فقط نمی توانم با کاری که انجام داده ام زندگی کنم.

دالی.

دالی فقط نفس بکش

اینجا. بیا بشین

باید اعتراف کنم

من پدر درموت را خواهم گرفت.

اوه، من فکر نمی کنم او بعد از این همه بیاید.

خب من باید به گناهم اعتراف کنم

چه گناهی دالی؟

خرابش کردم

چه کار کردین؟

دالی بهش زدی؟ همه ما این کار را می کنیم.

شما غرق می شوید.

خیر

تروما در رحم ...

کاری که من با او انجام دادم

چه کار کردین؟

سعی کردم سقطش کنم

آه، این داستان های پیرزنان است، دالی.

هیچ کدام کار نمی کنند.

بین خودمان، خودم را از پله ها پایین انداختم

بیشتر از اینکه شام گرم خوردم.

خدا را شکر همینطور بیرون آمدند.

دالی چیکار کردی؟

من نمی توانم.

اوه، بهتر است آن را از روی سینه خود بردارید.

خودت خواهی دید، احتمالا چیزی نیست.

حالا چطوری... چطوری... چطوری تلاش کردی؟

فقط او را تنها بگذار

- او نمی خواهد بگوید. - اما من می خواهم بگویم.

- باید اعتراف کنم. - نه. نه، لازم نیست.

گناه داره او را می کشد، اینطور نیست، دالی؟

دیدن؟

برو، دالی، عشق.

- حمام را پر از آب کردم. - دالی بهشون نگو.

شما می توانید به ما بگویید، دالی.

حمام را پر کردی و بعد چه شد؟

هوا یخ زده بود مثل امروز...

و سپس ویسکی را گرفتم.

نوشیدنی الکلی؟

پنج بطری

پنج بطری؟

می توانستی خودت را با نوشیدن پنج بطری ویسکی بکشی.

من آنها را ننوشیدم.

اونوقت باهاشون چیکار کردی؟

من آنها را در حمام ریختم.

برای چی اینکارو کردی؟

میدونی چرا در آن نشستم تا رد شود.

اینجوری میدونم که باهاش کردم

تو هیچ کاری نکردی دالی

البته منظورم اینه که...

او عالی است، دانیل

تو هیچ کاری نکردی دالی

باید آب جوش باشد.

از کجا میدونی کریسی؟

چون وقتی به بوستون رسیدم...

صاحبخانه من...

او میدانست.

او می دانست که من هر روز بیمار هستم.

فکر کنم به دخترایی مثل من عادت کرده بود.

بهم گفت نمیتونم بمونم...

و او به من یک نام و یک آدرس داد.

بنابراین، من فقط چند بلوک دورتر رفتم ...

و این زن...

او به من قرص داد

او به من چیزی برای نوشیدن داد.

او کاری را که باید انجام می داد انجام داد

و سپس...

او مرا در وان حمام گذاشت

آب باید در حال جوشیدن باشد.

اوه

کریسی

اوه، متشکرم.

کریسی؟

هوم؟

آیا مرا صبح به حمام می بری؟

آیا شما؟

آیلین فقط کاری را که فکر می کرد انجام می داد

برای تو بهترین بود، مثل من و مادرت.

اعلام ...

به ما گفت تو هستی...

تو داشتی می رفتی

او...

خدایا، او تو را دوست داشت، کریسی.

میخواست باهات ازدواج کنه...

بچه را با خود داشته باشید

من هرگز نباید دخالت می کردم.

بخاطر منه...

- او مرده. - اوه لیلی.

وای نه.

ما به او دروغ گفتیم.

آره شرمنده شدیم

ما دروغ گفتیم

دروغ گفتم.

بهش گفتم...

تو برای یافتن زندگی بهتر به آمریکا می رفتی...

و کاری که با او انجام دادی

و او را نابود کرد.

همانطور که به او جان دادم او را نابود کردم.

حالا، من پیر شدم، کریسی.

من دارم میمیرم...

به زودی.

اگر سرماخوردگی باشد به عنوان ...

آیلین می گوید این است، به زودی خیلی زود می شود.

ولی من نتونستم برم...

ما الان برای شما آماده ایم عزیزم.

بدون اینکه بخوام بگم چی...

اوه

متشکرم.

اوه

یا مسیح.

من امیدوار بودم که او ممکن است پیش من بیاید.

- سازمان بهداشت جهانی؟ مریم باکره؟ - نه

نه، مادرت، مورین.

من امیدوار بودم که او ممکن است ...

به من بگو چه انتظاری داشته باشم، می دانید، وقتی من ...

وقتی اونجا بلند شدم

اگر به آنجا برسم، فکر نمیکنم لیاقت آن را داشته باشم.

یعنی من...

من باور نکردم، می دانید؟

نه به درستی، نه از آن زمان، دکلن، می دانید؟

اما من... من... دل نداشتم

این را به مادرت بگو

خیر

خوب...

تو نمی خواستی آن را از او بگیری

او آن را دوست داشت.

همه هکوس پوکوس.

خوب، همیشه امیدی هست، اینطور نیست؟

اوم، حتی... حتی وقتی که کاملاً باور ندارید.

صلح...

این چیزی است که من به آن امیدوار هستم.

صلح.

خوشحالم که به خانه آمدی، کریسی.

مادرت خیلی افتخار می کرد

من حق ندارم این را از شما بپرسم، اما...

آیا هرگز می توانی مرا ببخشی؟

متشکرم.

ممنون، کریسی.

بابت دیشب متاسفم پدر

پس نمیگیرمش

تو اسمش چیه...

من جمع آوری حمام کمکی نکرد.

تو برای معجزه به لوردز نمی آیی، آیلین.

شما برای قدرت می آیید

برای ادامه دادن زمانی که معجزه ای وجود ندارد.

هوم

عاشقت بودم.

دوستت داشتم و رفتی

پس من از تو متنفر بودم

من قصد نداشتم ...

اما من انجام دادم.

ولی من هیچوقت ازت متنفر نبودم...

بیشتر از اینکه دوستت داشتم

و این همان چیزی است که خدا مرا به خاطر آن مجازات می کند.

- تنفر. - تنبیهت کردن؟

من یه توده دارم...

در سینه من

اینجا.

- هیچ معجزه ای برای من وجود نخواهد داشت. - دکتر چی میگه؟

دکتر رفتی؟

چرا امثال ما نمی توانند معجزه داشته باشند؟

چرا نمی توانم معجزه داشته باشم؟

من به مراسم عبادت می روم.

- من به لوردز می آیم. -با هم میریم...

به دکتر ما بهترین را برای شما پیدا خواهیم کرد.

من با شما خواهم رفت.

- درد داره؟ - آره

- و این بد است، اینطور نیست؟ - نه. این امیدوار کننده است.

آیا وزن کم می کنید؟

به نظر می رسد وزن کم کرده ام؟

تو گاو

خوب.

این یک نشانه بسیار بسیار خوب است.

دالی؟

جورج به من گفت که اگر به لوردز بروم

- من نباید حوصله برگشتنم را به خودم بدهم. - مطمئنم منظورش این نبود.

باشه. برو ببرش بیا

برای من آرزوی موفقیت کن

مامان

سلام.

سلام. دلمون برات تنگ شده بود

بدون تو سکوت وحشتناکی بود

دلمان برایتان تنگ شده است.

هیا پسر

از خودت لذت بردی؟

بذار ببینم.

این چیزی است.

- آه، عشق. عشق از دست رفته طولانی - دلمان برایتان تنگ شده است.

این مرد کوچولو کیست؟

- خیلی خوبه که میبینمت - سلام.

- سلام. - سلام نانا.

اوه... ... عزیزم، عزیزم، نگاهت کن.

به تو نگاه کن

سلام.

آه، اجازه دهید یک مرد در آن، شما؟

فرانک، الان چیکار کردی؟

- فقط سعی میکنم خوشحالت کنم - خوشحال؟

منظورت چیه خوشحالم؟

خوشحال.

- خیلی خوبه که برگشتی - اوه

فکر کنم یه معجزه داشتم

چی؟

راستی دلم برات تنگ شده بود

اوه

اوه، تامی!

- تو هنوز زنده ای. - فقط درمورد.

فکر کردم دور و برم بگردم، میخواهم صورتت را ببینم.

آه، مبارکت باشد، تامی.

تو نگاه میکنی...

ناهمسان.

تو هم همینطور.

دادا

- رزی کجاست؟ - کجا رفته؟

او کجاست؟

او آنجاست. رزی هست

کجا رفته؟

- رزی هست. - خانه

فقط باید برم ببینم، میدونی...

میدونم میدونم.

متشکرم. به امید دیدار.

من میخواهم به تو چیزی نشان بدهم.

با من می آی؟ خیلی دور نیست

این پیاده روی است که هرگز فکرش را نمی کردم

با خودت میبرم

(ترجمه و اصلاح:حسین خالدی)