All language subtitles for Different Lines of Horizon. E4.P1

طیف دیگر افق قسمت چهارم پارت اول

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند یا کانالهای زیرمراجعه کنید

http://thahiland.mihanblog.com
@naghdkoreh & @lakornabad

چانیکا

بله؟

این گیاه آب دوست نداره...لازم نیست زیاد بهش آب بدی

واقعا ؟
اره

خون چیناپات...من میخوام برم بیرون

تو قبلا آپارتمان پیدا کردی؟

من قبلا با خون پا قرار گذاشتم..ما قراره باهم بریم تو شهر دنبال آپارتمان بگردیم

اگه خون نیت اینجا نباشه...من تنها میشم

وقتی اومدی شهر میتونی بیای پیدام کنی...باهم پارتی میگیریم

پارتی اینه؟...اوه خیلی خوبه...خیلی خوشمزست..من قبلا خوردم

نه..پارتی یعنی مهمونی..من تو مهمونی گرفتن خوبم

اگه یه آپارتمان بگیرم..میخوام خیلی وقتا پارتی بگیرم

من میخوام از خون پا خون پان تونگ وپانان دعوت کنم بیاین خوش بگذرونیم

هی خوبه...خوشگذرونی

میخوام تو بالکونش یه باغچه ی کوچیک درست کنم ویه صندلی ومیز کوچیکم بذارم توش

میتونم صبحا اونجا قهوه بخورم...تصمیم گرفتم داخل خونه رو به سبک خیلی شیک وتجملی درست کنم

میخوام کاغذ دیواری با طرح گل براش بخرم..نباید خیلی گرون باشه

خوبه...خوبه

ممم..میخواد اون اینجا بمونه اما برای این منظور هیچکاری نمیکنه.....آیییی

کی منظورته؟

خوبه..بذاراون خودش با سرنوشتی که براش مقدر شده روبرو بشه

کیه؟

عمه من میترسم اون بعد رفتنش بازبخواد بره برش گردونه

من قبلا هرگز ندیدم خون چیناپات دربرابر کسی تسلیم بشه ..عمه

اون حتی تحقیر شد وسیلی خورد اما تحملش کرد

لطفا به منم بگید درباره ی کی حرف میزنید؟

آییی...تو توی همین خونه زندگی میکنی وهنوز نمیتونی تشخیص بدی؟

اوه..میدونستم..اونا عجیبن

اوه..حالا دیگه خیلی وقته که میدونی

اوه...احمق

اگه آناند بهت نمیگفت...تو حتی توی زندگی بعدیتم چیزی نمیفهمیدی

بذار بره ..اینجوری خیلی بهتره...از وقتی اومده اینجا مونده همه نوع دردسری درست کرده

مهم نیست چقدر دردسر درست کرده..رئیس بهش رسیدگی میکنه...اون خیلی به اون دختر توجه داره

هی..از وقتی میدونه اون دخترداره از اینجا میره..میبینی؟خون چیناپات خیلی غمگین شده

اوه ..بعد اینکه اینو فهمیدم دیگه نمیخوام خون چانیکا بره

من دیدم تورفتی وکم پیدا شدی..نگرانت شدم..بهمین دلیل اومدم ببینمت

بیاتو

مشکل چیه پت؟

سان میدونی؟

دوستم که از زمان تحصیلات دانشگاهی باهمیم بهم گفت من یه جوون خیلی موفقم

چون من خوب درس میخونم

اما الان این مسئله ثابت شد

آدمایی که تو درس خوندن عالین ممکنه تو زندگی موفق نباشن

اوضاع مغازه نگهداری ماشینتون خیلی بده؟

هیچ مشتری از سرویس استفاده نمیکنه؟

من حتی میتونم تعداد مشتریها رو هم بگم سان

من بی دقتم

من همه ی پولمو سرمایه گذاری کردم

الان دارم از پولی که ذخیره کرده بودم استفاده میکنم وفقط یه کمش مونده

تو میتونی از والدینت توتایلند بخوای برات پول بفرستن

پدرومادر من ثروتمند نیستن

مهم تر اینکه اونا خیلی به من امیدوارن

مخصوصا بابا

من جرات ندارم بهشون بگم که موفق نشدم

زندگی تو تازه شروع شده..طبیعیه که یکم مشکل پیش بیاد

اگه امروز ضعیفی فقط استراحت کن ولی فردا بلند شو ودوباره مبارزه کن

معمولا پت همیشه آنلاینه..پس اون کجا رفته؟

فکرکردم کیه...دیدم که چراغ هنوز روشنه

تماس تصویری باپدرت؟

تو داری بایه مرد چت میکنی؟

دارید چکار میکنید؟من منتظرم پت آنلاین بشه

پت؟توداری به اسم صداش میکنی؟این یعنی شما اغلب اوقات باهم چت میکنید.درسته؟

داری چه کار احمقانه ای انجام میدی؟

من وای فای نصب کردم تاازش برای کار استفاده بشه...برای کارهای مفید ازش استفاده بشه

نه برای اینکه تو بری باهاش تواینترنت دنبال دوست پسر بگردی

من تواینترنت دنبال دوست پسر نمیگردم

پس اون پسری که الان روی صفحه بود کیه؟....بهم نگو که برادرته

سان بهم گفته که تو تک فرزندی

اون مردی که الان منتظرم تا آنلاین بشه دوست پسرمه

اون توآمریکا درس میخونه ومن دلم براش تنگ شده..بنابراین منتظرم تا باهاش چت کنم

توالان دوست پسر داری؟-

بله...من الان دوست پسر دارم-

وما خیلی وقته که داریم باهم قرار میذاریم-

خب پس چرا قبلا بهم نگفتی که دوست پسر داری؟-

درسته که شما رئیس منی..ولی این یه مسئله ی شخصیه..لازم نیست که به شما بگم

!مممم

حق باتوئه-

من نمیتونم بخوابم....میخوام یه چیزی برای خوردن پیدا کنم-

راحت باش

الان دوست پسر داره-

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

ممنون

پایان نامت چطوره سان؟......من نیومدم کمکت کنم

تقریبا داره پیش میره-

توخیلی خوبی..من نمیتونم باور کنم هنوز دوست پسر نداری

یا کسی هست که دوست داره

ولی تو اونو دوست نداری

قبل اینکه بیام دیدنت ووتوبانک توقف کردم

من همه پولی که توحساب داشتمو برداشت کردم..30هزار دلاره....میخوام بهت قرضش بدم

همچین کاری نکن..سان

من میدونم تو الان تو شرایط سختی هستی..وقتی مغازه به سوددهی رسید...بهم پسش میدی

...من اغلب برای خوردن میام خونه ی تو

چون تو رو بعنوان دوستم میبینم

من بخاطر اینکه ازت پول قرض کنم باهات خوب رفتار نکردم

پول قرض کردن از یه دوست...چه مشکلی داره؟

اون 30هزار دلاره سان...به پول تایلند یه میلیون میشه

من فکر میکنم این خیلی زیاده-

نیت تومغازت با 500هزار تا شریک شده

اما نیت دوست دخترمه...اینا مثل هم نیستن

ویه چیز دیگه..تو گفتی تقریبا همه ی پولتو از بانک برداشت کردی

چطور میتونم پول تورو بگیرم؟-

اما من میخوام کمک کنم-

پول... خیلی از دوستیها رو خراب کرده سان-

خون چیناپات....اگه شما راحت نیستین من میتونم برم با پانان وعمه وات توآشپزخونه غذا بخورم

نیاز نیست....بشین وبامن غذا بخور

دیشب چطور بود؟

تونستی با دوست پسرت حرف بزنی؟-

ها؟

خون چانیکا شما دوست پسر داری؟-

ممم-
چرامنومیزنی عمه؟-

چرا سروصدا میکنی؟-

عمه..اینطوری..باید قلب خون چیناپات شکسته باشه-

لطفا منوببخشید...میخوام برم دسر درست کنم-

چی؟ چه دسری؟-
بریم-

بهت میگم برو...پس برو-
باشه-

دوست پسرم پیاممو تو فیسبوک خونده . ولی جواب نداده نمیدونم چرا

ممکنه سرش با کارش شلوغ باشه...زیاد بهش فکر نکن

اون تازه کار نگهداری ماشین رو توآمریکا شروع کرده.ممکنه همونطور که میگید سرش شلوغ باشه

اما مگه جواب دادن به یه پیام چقدر وقت لازم داره؟-

میتونم یه چیزی ازت بپرسم؟-

چرا دوست پسرت تو مسئله ی پدرت بهت کمکی نکرد؟-

پت دنبال پوله تا بفرسته-
( خیلیییی)

اگه پت ازهمون اول پول داشت من مجبور نمیشدم برای کار بیام سورات تانی

!بخور-

من دریا رو دوست دارم اما فکر میکنم هیچ جا دریایی به زیبایی دریای ما وجود نداره

کاملا درسته...من خیلی خوشحالم که دریا رو دوست داری

قلبت تو فکر کدوم زن شناوره؟

ازکی تا حالا تودوست داری اطراف رو بگردی و به دیگران درس بدی؟

تو از چانیکا دعوت میکنی تا بیادبرای توکار کنه ومیخوای بهش صدهزارتا حقوق بدی...توازش خوشت میاد..درسته؟

اگه اینطوری فکر میکنی..پس حتما تو هم دوسش داری...چون من میخوام دقیقا به اندازه ای که توحقوق میدی بهش حقوق بدم

من بهش کمک میکنم چون فامیلم ازم خواسته...من ازش خوشم نمیاد

اما اگه توازش خوشت میاد...من میخوام بهت هشدار بدم

توباید تمومش کنی...باهاش قاطی نشو

خون نیت فقط کارمند توئه....برده ی خونه ی تو نیست

تو هیچ حقی نداری که صحبت کردنش بادیگرانو براش ممنوع کنی چین

اما من دارم بهت هشدار میدم چون نیتم خوبه

اعتراف کن که چانیکارو دوست داری

برو...من میخوام غواصی آموزش بدم

به من گوش کن

حتی اگه تو منو بعنوان دوست خودت نبینی اما من هنوزم تورو دوست خودم میدونم

من نمیخوام بعدا پشیمون بشی

پشیمون؟-

تو میدونی؟چی بیشتر از هرچیز منو پشیمون میکنه؟

داشتن تو بعنوان دوستم

اگه میدونستم تو باعث میشی سی ری اونطور به زندگیش پایان بده

اصلا دوستیمو باتو شروع نمیکردم

حرف زدن از اون زنو دیگه تموم کن...اون دیگه مرده

اون زن کسیه که من عاشقشم...اون عروس آینده ی منه

تو این زندگی هرگز اسم سی ریکانیا رو از قلبم پاک نمیکنم

وهرگز کاری که تو انجام دادی رو هم فراموش نمیکنم

!قاتل....دختر من بهت اعتماد داشت-

اما درعوض تو به دخترم تجاوز کردی واون بهمین دلیل خودشو کشت-

آدمی مثل تو مرگ وحشتناکی خواهد داشت...قوانین نمیتونه باتو هیچکاری بکنه-

اما سرنوشت رهات نمیکنه...دنبالت میاد

دنبالت میاد...شیطان...حرومزاده-
عمه...عمه-

عمه..عمه...کافیه....دیگه بسته-
حرومزاده....حرومزاده-

عمه...نکن اینکارو-

پان تونگ منو ول کن-

من میخوام بکشمش-
عمه ارزششو نداره-

بخاطر هیچی دستت کثیف میشه-

تو شیطانی...شرم نداری...هنوزم جرات داری بیای خودتو نشون بدی

ولش کن بره...بذار کیفر ومجازاتش دنبالش بره

دراین باره حرف بزنیم که شما الان اینجا چکار میکنین؟-

من رفته بودم بازار...برای تو دسر خریدم-

اصلا فکرشم نمیکردم اینجا چیناپاتو ببینم...وقتی صورتشو میبینم همیشه عصبی میشم

من سی ری رو ازدست دادم..میخوام بکشمش تا اونم مثل سی ری بمیره

آروم باشین-

بیا بریم داخل عمه-

اوه...بارون که نمیاد..چرا شما انقدر خیس شدین؟-

ممم...بوی تخم مرغ-

برام لباس بیار وبرو داخل ماشینمو دستمال بکش..وهمینطور برو اسپری وبوگیر هم برای ماشینم بگیر

ای وای...خون چیناپات شماتخم مرغارو داخل ماشین شکستین؟-

چانیکا کجاست؟-

ممم.بمحض رفتن شما خواهر پان تونگ اومد دنبالشو بردش

خیلی بوی تخم مرغ میده-

داخل ماشین تخم مرغارو شکسته-

معنیش اینه که با کسی ملاقات کرده...ها؟خون چیناپات رفته باکی ملاقات کرده؟-

نه...من گیج شدم

قاتل...دختر من بهت اعتماد داشت-

درعوض تو بهش تجاوز کردی ودخترم بهمین دلیل خودشو کشت

آدمی مثل تو باید مرگ وحشتناکی داشته باشه...قوانین نمیتونه باتو هیچکاری بکنه

اما سرنوشت دنبالت میاد

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند واین کانال ها مراجعه کنید

http://thahiland.mihanblog.com
@naghdkoreh & @lakornabad

همگی
-میخوام یه چیزی رو بهتون اطلاع بدم

غواصی که میخوایم انجامش بدیم..یه برنامه خاص خواهد بود

اون اینه که میخوایم یه صخره ی مصنوعی رو زیر آب ببریم

هرکسی یه بخش از پروژه ی حفاظت از طبیعت میشه

وقتی زمانش نزدیک بشه..کارگرای من تماس میگیرن تا دوباره تاییدش کنن

بله-

شما رفته بودین برای عبادت بودا دخترای خوب

چطوری تو میدونی؟-

یه نور طلایی روی پیشونیتونه-

ممم...اونجا..یه کمه...سمت راست-
بیشتر برو سمت راست-

!ممم...پی تونگ-

خون پا منو برد معبد پرابرو ماتات-

تو اومدی به استان سورات تانی پس باید برای عبادت بری به معبد محلی سورات تانی

برای اینکه ازم خواستین برای شما کارکنم و همینطور میخواین بهم زیاد پول بدین ازتون خیلی ممنونم خون پان تونگ

پول زیاد وهمینطور کار زیاد-

اما به زیادی کارهای چیناپات نیست-

او فکر میکرد به من زیاد پول داده ومن مجبورم هرچیزی که دستور میده رو انجام بدم

اون مرد به بی رحمی با کارمنداش معروفه-

اون چند لحظه پیش اومد اینجا ودنبال این بود که بامن دردسر درست کنه

اون اومد تا شمارو به دردسر بندازه؟-

وقتی بهش گفتم میخوام استعفا بدم اون بی تفاوت بود اصلا عصبانی نشد

اون مرد خیلی راحت عصبی میشه...یه کم قاطی میکنه واز گوشاش دود بیرون میزنه

اگه قبلا بود...وقتی که دوست بودیم..بازم باهاش مدارا میکردم...اما الان

اگه بخواد بهم زور بگه منم درعوض بهش زور میگم

میشه بهم بگید به دلیل وجود چه کسی شما دوستیتونو باهم قطع کردین؟

چی؟برادرت وخون چیناپات عاشق یه زن شدن؟

یه چیزی تو همین مایه ها

داستانش چطور بود؟

وقتی بچه بودن...پی تونگ وخون چیناپات خیلی بهم نزدیک بودن

یادمه موقع هر تعطیلی مدرسه پی تونگ منتظر بود تا چیناپات باپدرش بیاد واینجا بمونه

پی چیناپات یه بچه ی پر جنب وجوش بود...پی تونگ از بازی کردن باهاش لذت میبرد

وقتی اون وارد دانشگاه شد پی تونگ برای تحصیل به بانکوک رفت...اون هرشب به خونه ی پی چیناپات میرفت

باتوجه با اینکه از بچگی دوست بودن..مسئله ای که باعث اختلافشون شده باید خیلی مهم وبزرگ بوده باشه

وقتی فارغ التحصیل شدن برگشتن تا به پدرشون تو مزرعه ی کائوچو کمک کنن

همون موقع پی سی ری هم از هدیای نقل مکان کرد وبرگشت تا اینجا بمونه

پی سی ری از زمان بچگی با چیناپات وپی تونگ دوست بود

مثلث عشقی؟-

پی تونگ خیلی عاشق پی سی ری بود...اون همش بهش اظهار عشق میکرد تااون دوست دخترش بشه

اون سه تا بهم خیلی نزدیک بودن..پی تونگ پی سی ری وپی چیناپات...اونا همیشه باهمدیگه همه جا میرفتن

سی ری بیا کمک کن ببین کجه با نه

ممم...بنظرمیاد سمت چپ یه کم بالاست

اینطوری؟-

بله ویه کم بسمت راست حرکتش بده
یه کم به سمت راست-

بله..همینطوری-
همینطوری؟-

درسته

فکر میکنم استفاده از وسایل غواصی برای دکور مغازه یه کم عجیبه

سی ری اگه از باله ی غواصی استفاده نکنم...باید از باله ی اردک استفاده کنم؟

هی چین..تو دوست دخترمو ناراحت کردی..مراقب باش وگرنه ازم کتک میخوری

ای تونگ...تو هم بااین باله ی غواصی کتک میخوری

چقدر قوی

چطوره؟-
یه کم بالا..بالاتر...یه کم بیشتر..یه کم بیشتر-

پی تونگ برای دوسال با سی ری قرار میذاشت تااینکه تصمیم گرفتن ازدواج کنن

اما...چیزای غیر قابل تصوری اتفاق افتاد

پی سی ری تو مزرعه ی چیناپات بخودش شلیک کرد ومرد

بخودش شلیک کرد تا بمیره-

چرا؟چه اتفاقی افتاده بود؟

پی سی ری بوسیله ی چیناپات مورد تجاوز قرار گرفته بود-

هی تو...چکار میکنی؟ولم کن-

پی سی ری یه نامه خودکشی گذاشت...تقریبا تو روز عروسیش با پی تونگ

بوسیله ی چیناپات مورد تجاوز قرار گرفته بود

پی سی ری نتونست این رسوایی رو تحمل کنه وبهمین دلیل خودشو کشت

اون..به همسر آینده ی دوست خودش تجاوز کرد؟-

طبق چیزی که سی ری تو نامه ی خودکشیش نوشته بود-

پی سری از چیناپات حامله هم بوده

حامله؟-

اما پی سی جرات گفتنش به پی تونگ رو نداشت وبهمین دلیل نو مزرعه ی کائوچو خود کشی کرد

چه دردناک-

اونا قراربوده ازدواج کنن

اما آدم دیگه ای هم که این وسط مرد پی تونگه

الان سالها گذشته وپی تونگ هنوزم فکر میکنه نتونسته بخوبی از سی ری محافظت کنه

وقانون نمیتونه هیچ ایرادی از چیناپات بگیره چون هیچ مدرک وشاهدی برای تجاوز وجود نداره

و پی سی ری هم خودشو کشته

یه زن از رنج وغم مرد

یه مرد هم انگار باهاش مرد

اون خیلی شیطانه-

بله

چیه پی تونگ؟-

حتما...من از خون نیت دعوت میکنم..باشه

خون نیت پی تونگ ازت دعوت کرده برید تو بازار یه گشتی بزنین

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

خون پان تونگ
بله

من واقعا برای خون سیریکانیا متاسفم-

متاسفم..منظورم این نبود که باگفتنش باعث ناراحتیتون بشم..خب...من تازه دربارش فهمیدم

من درباره ی سی ری بهش گفتم..پی تونگ-

اشکالی نداره خون نیت..من متوجهم که تو نیت خوبی داری

فقط به این فکر کنین که مجازات بیشتری وجود داره

من نمیتونم موضوع سی ری رو فراموش کنم

تو ذهنم نقش بسته

خب...ببخشید..میرم یه چیزایی بخرم

من نباید اینو میگفتم-

خون نیت زیاد فکرشو نکن..بعدازاینکه تو بازار بگرده حالش بهتر میشه

امروز میخوام براتون میگو ولوبیای تند درست کنم تا بخورید

میتونم مهارتمو تو پختن لوبیای تند نشون بدم؟

من یه دوست از شمال تایلند دارم..اون بهم یاد داده چطور لوبیای تند بپزم

هی..لوبیای تند غذای جنوبی نیست؟

من میگم دوستم از شمال تایلنده..خب این یه کم شمالی از جنوبه دیگه

شما داری میخندی چون من دارم درست میگم یانه؟

شما الان کارت درسته خون نیت

ممنون که به جوک من خندیدین..اینطوری من ضایع نشدم

خون پان تونگ
بله

پس بریم 5کیلو میگو بخریم

خون نیت مگه میخوای چقدر بپزی؟..4یا5تا میگو کافیه

من نمیدونم چندتا میگو میشه یه کیلو

خون نیت..تو نمیدونی چطور باید میگو رو انتخاب کنی درسته؟

بیا!بذار بهت یاد بدم...میگو

اونیکه ما میخوایم انتخاب کنیم باید تمیز باشه

سرش وپاهاش باید کامل باشن..این یعنی تازست

اوه...بله-
مثل این-

این یکی هم تازست

پی تونگ!پس من میرم اول مواد کیک رو بخرم..زود برمیگردم

مثل این؟-

..اگه سراین-
درسته..این یکی تازست..این یکی درعوض

!اون چیه

اوه..هرکسی دیده باشه تقریبا مثل من فکر میکنه..اونا مثل زن وشوهر تو بازار قدم میزنن

خون پان تونگ خیلی شاده!نمیتونه جلوی لبخندشو بگیره

مگه پا!نیومد دنبال چانیکا بردش بیرون؟پس چطور اون همراه چانیکاست؟

اما من خون پاریچات رو ندیدم

اوه..اون اومده دختره رو برده تابرسونه دست داداشش

این خواهروبرادر خیلی همدیگه رو دوست دارن..اونا تو همه چیز بهم کمک میکنن

اونا رو فراموش کن-

چون کمتر ازچندروز دیگه اون میره تا برای تونگ کار کنه-

!پا-
هوممم؟-

یه زن برای تو آشپزی میکنه...این معنیش چیه؟-

امیدوار باش-

میخوای من بهت کمک کنم خون نیت؟-

قبلا که بهت گفتم من برات میپزم تا بخوری-

ممکنه یه کم وقت ببره اما لطفا تحمل کن ویه کم صبر داشته باش.باشه؟

هرچندساعت من صبر میکنم-

من فکرمیکنم توبهتره سریعتراز خونه ی چین بیای بیرون..امشب بهتره

تو میتونی بیای تو خونه ی من بخوابی فعلا-

همینکه بهم اجازه میدی بیام برات کارکنم باعث میشه الانشم ازت خیلی ممنون باشم

من خودم مایلم..خون نیت-

من تقریبا تا الان یک ماهه که اینجا موندم-

من فکر میکنم خون چیناپات کاری بامن نداره-

خون نیت تو نمیتونی بی دقت باشی...تو نمیتونی به مردی مثل اون اعتماد کنی

من هرگز هیچ شانسی بهش نمیدم..تازمانیکه لازم نباشه من اصلا باهاش تنها نمیمونم

من به آرامش ذهن تو فکر میکنم..خون نیت سریعتر بیا بیرون-

درمورد آدمی مثل این ریسک نکن-

من فقط چندروز دیگه اینجا میمونم-

خون پان تونگ شما نباید از ماشین بیرون بیای وگرنه اون دوباره باهاتون درگیر میشه

دفعه ی بعد میبینت-

مراقب باش خون نیت-
بله-

یادت باشه!..تو حق نداری به خون دست بزنی

چرا نمیتونم بهش دست بزنم؟..اون مجسمه ی تو موزست؟

چرا؟-
خون پان تونگ..برگرد-

حالا دیگه پیشرفت کردی..خون-

از نگاهت برای تحقیر کردن من استفاده میکنی-

تو فکر میکنی من باهات چکار میکنم؟-

تصور میکنی من میخوام لختت کنم؟-

!هرزه...تو شیطان ترین مردی هستی که تا حالا شناختم-

من چطور شیطانم.. که تو اینو میگی

توبخاطر تجاوز به عروس آینده ی دوستت شیطانی-

اگه بهت نمیگفتم ..احتمالا خودت تشخیص نمیدادی چکار شیطانی انجام دادی

بیچاره خون پان تونگ وخون سیریکانیا-

دیگه از این اسم حرف نزن-

چرا؟نمیتونی شنیدنشو تحمل کنی؟

من معتقدم تو احساس گناه میکنی که نمیتونی شنیدن اسم سیریکانیا رو تحمل کنی-

میگم این اسم رو نیار-

تو به خون سی ریکانیا تجاوز کردی چون اون تورو انتخاب نکرد بلکه بهترین دوستتو انتخاب کرد

مرد خشنی مثل تو که نتونسته به هیچکس برسه..نمیتونه بپذیره که شکست خورده

میگم بس کن-

من تعب نمیکنم که چرا خون سیریکانیا خون پان تونگ رو انتخاب کرد
(یکی نیست بگه به توچه؟)

مردی که فقط تو خشونت وزور گفتن خوبه...درحالیکه اون یکی مرد متشخص ومهربونه

پس خون سیریکانیا مرد درست رو انتخاب کرده-
چانیکا-

تودیگه حق نداری دوباره اسم اون زنو بیاری-

چرا؟

این اسم تو این خونه ممنوعه..خون چیناپات دستور داده که اصلا این اسمو نیاریم

تو به خون سی ریکانیا تجاوز کردی چون اون تورو انتخاب نکرد بلکه بهترین دوستتو انتخاب کرد

مرد خشنی مثل تو که نتونسته به هیچکس برسه..نمیتونه بپذیره که شکست خورده

تو منو تنبیه کردی تا تو عذاب باشم..سی ری-

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند واین کانال ها مراجعه کنید

این زیرنویس کاملا رایگان بوده واستفاده ی مالی از ان درسایت ها وفروشگاه ها ممنوع است

تو دیر اومدی...من خیلی وقته منتظرتم

من فقط یه دقیقه دیر کردم-

یه ثانیه هم نمیتونی-

من هرکاری هم بکنم شما خوشت نمیاد چون من مثل خون سیریکانیا قابل ستایش نیستم
(ای توروحت دختر فضول)

خون پا بهم گفت خون سیریکانیا شیرین وخوش مشرب بود..هرکسی نزدیک اون بود ممکن بود عاشقش بشه

منو وادار نکن بکوبمت به دیوار چانیکا-
(بکوب یه کم دلم خنک بشه)

بعد از کوبیدن من به دیوار میخوای باهام چکار کنی؟

میخوای اذیتم کنی مثل همون کاری که باخون سیریکانیا کردی؟

تو اینکارو نمیکنی..تو ازمن بدت میاد

اونکارو کردی چون سرتا پا باهمه ی وجود عاشق خون سیریکانیابودی

اوه..من فکر کردم اون یه مدله خون پان تونگ

هی..وقتی اینجوری ازم تعریف میکنی..ترفیع میخوای درسته؟

شما واقعا فوق العاده این..باهاتون موافقم

باشه..باشه..پس آخرسال بهت ترفیع میدم

ممنون!..ممنون

اوه..امروز عصر من یه چیزی برای انجام دادن دارم

اگه سندی داری که من امضا کنم...پس ظهر بهم بدش

البته...شما با چه کسی قرارملاقات دارید؟

اوه...خیلی اینجاهست...پی!..پی

من الان نمیتونم مراقب باشم خون چیناپات...باید دفتر یکی رو داشته باشه که برای مراقبت کمک کنه

برو به خون چانیکا بگو بمونه...من میتونم برای شما برم بهش بگم

هی!آناند...فردا برو تو شهر آگهی بزن

هرکس برای کار اومده نتونسته بمونه..اونا فقط برای یکی دوماه میمونن بعدش استعفا میدن

خب..خون چیناپات تو باید یه کم شدت عصبانیتتو بیاری پایین......مردم

اما من سرزنش میشم...چون میخوام هرکسی کارشو به درستی انجام بده
(راست میگه)

اگه اونا نمیتونن تحمل کنن خب انصراف بدن

اما خون چانیکا تحمل بالایی داره..اون باید بتونه مدت زیادی براتون کار کنه

لازم نیست الان درموردش حرف بزنی..آناند

قلبش قبلا اینجا رو ترک کرده

جسمش هرگز نمیمونه
(ای مادرت برات بمیره)

پس قلب وجسمشو وادار کنید برگرده-

اون کارمند منه...نه صاحب قلب من

اوه!...بله

نمیخواد متقاعدش کنه-

من دیگه به هیچی اهمیت نمیدم...خسته شدم

کی تعمیرکار برای تعمیر کردن ماشین لباسشویی میاد؟-

انقدر شستم که دستم دردگرفته

اوه..لازم نیست..لازم نیست..شما خودتو کثیف میکنی

قبلا کثیف کاری کردم پس اینارومیشورم

پانان میدونی؟از وقتی متولد شدم اصلا بادست لباسهارو نشستم-

ووقتی اومدم اینجا بمونم همه ی لباسام تمیزبودن

ممم!عالیه

من..خیلی تمیز نمیشورم تاجاییکه عمه وات همیشه بهم غر میزنه وسرزنشم میکنه

داری غیبت منو میکنی پانان؟-

هوم...باید همینطور باشه

درمورد تو خون چانیکا..بذار دوباره بهت هشدار بدم

تو حق نداری اسم اون زنو تو این خونه بیاری

من خیلی وقته اینجا بودم اما هرگز اسم س.ی.ر.ی رو نیوردم

س.ی.ر.ی چیه؟

اون س.ی.ر.ی یه عمه-

خب چیه؟

ممم...همون سیریکانیاست

نگفتم اون اسمونبر؟

خب تو خواستی منم بهمین دلیل گفتم

دفعه بعد لازم نیست بگی

همه ی دهنم پراز کف شد-
خوبه...وظیفتو انجام بده-

خون پان تونگ الان اینجاست

میتونم اینو بذارم برای تو پانان؟-
البته-

عمه!اوه..عمه

چرا تو میای اینجا؟-

بخاطر یه سری کارها اومدم دنبال خون نیت ببرمش-

کار؟-

تو اینطوری لباس پوشیدی؟-

اینکه من خون نیتو کجا دارم میبرم..چه ربطی به تو پیدا میکنه؟-

تو واقعا از چانیکا خوشت میاد..درسته؟-

اگه جوابم آره باشه

تو میخوای چکار کنی؟مشکلت چیه؟

چانیکا الان دوست پسر داره-
(قیافه ی پان تونگ وارفت)

http://thahiland.mihanblog.com
@naghdkoreh & @lakornabad

خون نیت هرگز هیچ حرفی ازدوست پسرش به من نزد...پی چیناپات داره بهت دروغ میگه؟

فکرنمیکنم..چرا چین باید بمن دروغ بگه؟-

کورکورانه بهش اعتماد نکن..پی

من سعی میکنم برات ازش بپرسم

هی!نکن پا..پا...نکن..هی

اگه بری ازش بپرسی قطعا اون میفهمه من ازش خوشم میاد...خیلی واضحه

الان دیرهم هست پی تونگ...تو خیلی جلو رفتی...یه زن میفهمه-

قهوه الان آمادست خون نیت

ممنون

خون پان تونگ خوبه؟طوری بنظر میاد انگار چیزی اذیتش میکنه

منم نمیدونم-

دختر زیبایی مثل تو مطمئنم الان دوست پسرداره.درسته؟-

تو برای کاراومدی سورات تانی..دلت برای دوست پسرت تو بانکوک تنگ نمیشه؟

دوست پسرمن آمریکاست

هرکدومتون یه طرف دنیایید..دلتون برای هم تنگ نمیشه؟

البته...من دلتنگشم

الان من داشتم سعی میکردم باهاش تماس بگیرم اما اون جواب نداد

بالاین باهاش تماس گرفتم جواب نداد..با فیسبوک تماس گرفتم اما بازم جواب نداد

وآخرش بهش ایمیل زدم ولی اونم جواب نداد

شما دوتا باهم بحثتون شده؟

یه کم سوءتفاهم پیش اومده اما ما باهم بهم نزدیم

اما منم نمیفهمم چرا دوست پسرم اصلا جوابمو نمیده

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::