All language subtitles for V2_Thanks to Them _ S3 E1 _ The Owl House.Persian @Soft_Animations

لوز، خیلی خوشحالم که تو رو
.به عنوان یه خواهر بزرگ تر داشتم

!نه! کینگ

.:: سافت انیمیشن تقدیم میکند ::.

تلگرام : @Soft_Animations
اینستاگرام : Soft.Animation

مترجمین :
Amir JM و AR Suber

دختری گمشده در سرزمین قورباغه ها؟؟
سر کاری؟؟

.سلام مامان، من برگشتم

هی. ممنون که
...بهشون نگفتی که من

که یه گریم والکری؟

.هیس! اینقدر بلند نگو

تو چطور؟
---بعد اون اتفاقات حالت چطوره؟، اوه

از اون موقع که ما توی ذهن بلوس بودیم؟

از اون موقعی که متوجه شدم به اون کمک کردم
تا به کلاکتر برسه؟

.اوه خدای من، هانتر

.همه اونا ازم متنفر میشن

چی؟ نه بابا
.نه، البته که نمیشن

بیشتر از من که ازت
.متنفر نمیشن

وقتی متوجه شن که
من یه شبیهساز

از یه نفر که
.یه شکارچی جادوگر بودـه بودم

.که همراه بلوس بودـه

هرموقع که آماده بودیم
.بهشون میگیم

.خیلیخب
پس، توی قلمرو شیاطین

،شماها با امپراطور بلوس شیطانی جنگیدید

-- که تبدیل به یه هیولا شده بود

.خب، اون اولش انسان بودـه

درسته. اما اون توسط یه یارو بدِ
جدیدِ کوچولو شکست خورد؟

کالکتر. ما نمی دونیم اون چیه
.یا چطوری بلوس اونو پیدا کرده

از کجا معلوم،شاید هم
.هیچوقت نفهمیم

اما اونا دارن
.هرج و مرج های زیادی درست میکنن

ما باید هر کاری که برای برگشت
.لازمه رو انجام بدیم

،و میکنین. اما فعلا
.همه تون باید استراحت کنید

.اینجا جاتون امنه

!وای

هانتر، به همه این چیز میز های
.انسانی خفن نگاه کن

.اوپس

.فکر می کنم اینجا فقط "خرت و پرت" ـه

زیاد نیست،ولی امیدوارم
.که شما دوتا راحت باشید

.راحتیم،مامان لوز

.ممنون که به ما پناه دادی،خانوم

.لطفا هیچوقت دوباره این کار رو نکن

.و می تونی من رو کامیلا صدا کنی
.شب خوش

.اوه

صبح، به جای جیغ
.زدن، این کار رو می کنن

!نگران نباش،وی
.ما ازت محافظت میکنیم

.باریکلا.کارشو تموم کردیم

.اوه... ممنون

.بعداً از اینا سر در میارم

مامان، من--من می دونم که
.نباید میرفتم

من هیچوقت قصد دروغ گفتن نداشتم، ولی مجبور
...بودم بمونم، و این به این دلیل نبود که من

هی،هی
.بعدا هم وقت داریم صحبت کنیم

.خیلی خوشحالم که تو خونه ای

.آره.من خونه ام

.اما اونا نیستن

.:: ارائه ای از سافت انیمیشن ::.

خانه جغد
[فصل سوم قسمت اول]

: این قسمت
"با تشکر از آنها"

دارم درست انجامش میدم؟

[اسپانیایی]

!احسنت
!شما دانش آموز برتر ما هستید

.هوم.منم یه زمانی دانش آموز برتر بودم

اون هنوزم هم این کار رو میکنه، نه؟

او به من نمیگه که
.دنبال چه چیزی ـه

سلام.اوه! از این کاری که با اینجا
.انجام دادید خوشم میاد

دیگه خبری از ناخن های
.گرفته شده یا لونه های موش جنگلی نیست

.اما این هنوزم من رو گیج میکنه

.آره.اون هنوز ما رو هم گیج میکنه

سلام، کامیلا. ما داریم زبان اسپانیایی رو
.از این جغد ترسناک یاد میگیریم

،هوت، هوت! هر روز تمرین کن

.یا توی کابوس هات ظاهر میشم

.اوه، خیلیخب

خب،من دارم میرم لوز رو
.از مدرسه بیارم. آزمونک یهویی

این رو به اسپانیایی چطوری میگن؟
[به اسپانیایی]

...اوه، اوه! اوه

[اسپانیایی]

.من دارم میرم لوز رو از مدرسه بیارم
[به اسپانیایی]

!خیلی خوبه! با همین فرمون ادامه بده

.اوه

هیچوقت انتظار اینو نداشتم
.که مادر شیشتا بچه باشم

-[تبلت به زبان اسپانیایی]
-[ اسپانیایی]

شاید باید
.یه کم استراحت کنیم

.استراحت
[به اسپانیایی]

!استراحت
[به اسپانیایی]

،ماه هاست که اینجا هستیم

و ما هیچ پیشرفتی توی
.در پورتال نداشتیم

ما نمیتونیم انتظار داشته باشیم که
.کامیلا تا ابد از ما مراقبت کنه

در همین حین، میتونستیم
.بیشتر توی آشپزخونه انجام مسئولیت کنیم

راویولی خردلی من اشک رو
.توی چشماش جاری کرد
[راویولی : نوعی پاستا]

اونا اشک هایی که
.فکرشو میکنی نبودن

من می تونم به درست کردن
.لباس های پاره شده کمک کنم

.من می تونم دستی رو سر و روی باغ بکشم

.شاید لازم باشه جای دیگه ای رو جستجو کنیم

یک قلمرو انسانی تمام و کمال
.برای جستجو وجود داره

اما لوز بیشتر اوقات
.هفته مدرسه داره

پس؟ بیایین خودمون
.شهر رو بررسی کنیم

از این گذشته، لوز هم به تنهایی
.وارد جزایر جوشان (بویلینگ آیلز) شد

،اگه ایدا قبلا به اینجا می اومده
.شاید بقیه ای هم در کار بوده

شاید اونا چیزی رو به جا گذاشته
.باشن که بتونیم ازش استفاده کنیم

!آره! دقیقا همینه

با هم، هیچ چالشی وجود نداره
.که بتونه ما رو عقب نگه داره

.اوه

!این یه نشونه ـست! ما محکوم به فنا ایـم

بیخیال،فلپ جک
.دیگه خنده دار نیست

.یه چیزی اینجاست

هوم.شبیه نقشه ـست؟

یا یه کد مخفی؟

فلپ جک،این همون چیزی ـه
که دنبالش بودی؟

به چه چیزی منجر میشه؟

این چشم، به نوعی شبیه
.یه در ورودی قدیمی ـه

!در پورتال

!در پورتال
!در پورتال! درب پورتال

.بیا به لوز بگیم

اگه این یه بن بست دیگه باشه چی؟

او همین الانشم برای تلاش های ناموفق ما
.احساس مسئولیت میکنه

پس تا زمانی که نتونیم
.متوجهـش بشیم،بهش نمیگیم

.از مغر خورهـمون استفاده میکنیم

!مغزهای خوره

!آره

دشمن ها با خاک یکسان شدن، اون"
،سواحل سرزمین پدری خودش رو زیر پا گذاشت

خانواده در کنارش،
بالاخره توی آرامش بود."

این حماسه فقط با برگشتن یه مرد
به خونش تموم نمیشه،بلکه با یه قهرمان

قهرمان؟ هر جایی که می رفت
.مردم در نهایت ازش رنج می کشیدن

مایوس کننده ـست،ولی هیچ کس نگفت
.که ماموریت اون قراره آسون باشه

و وقتی اثرات مُوجی
...فعالیت های اونو در نظر بگیرید

آخه کی به اثرات
موجی اهمیت میده؟

.اون فقط بازیچه بقیه بود

و اون هیچوقت اونقدری باهوش
.نبود که متوجهـش بشه

اگر رفقا و خانواده اش
،از مأموریت اون اطلاعی داشتن

اونا می دونستن که اگه اون نبود
.زندگی اونا هیچوفت به خطر نمی افتاد

اونا باید از دل و جرات اون متنفر باشن،
و بهتره که اون به معنای واقعی کلمه وجود نداشته باشه

تاکسی درمی ممنوع - عنکبوت ممنوع - آتشی بازی ممنوع
بخش هایی از حیوانت ممنوع - مار ممنوع

! هی
تو لوزی درسته؟

از دیدنت خوشحالیم . حرفات تو کلاس درست بود

.ما راجب آدمای پیر و چروک میخونیم

.کتاب هایی که مورد اون پیرزن داری رو بده

من یکی رو میشناختم

.شما دو تا رو تا حالا این اطراف ندیده بودم

.ما تازه واردیم،اما همه چیز رو درمورد
تو شنیدیم

میخوای امسال یه لباس هالووین
دیوانه کننده داشته باشی ؟

،چون اگه میخوای
.ما توی "هانتد هیرد" آماده پذیرش سفارشیم

گریزفیلد قدیمی کم
جمعیت ترین مکان این ایالت ـه

.آره بهتره که بیای

فکر میکنی این غذا ها براشون خوبه ؟

کاش میدونستم چطور غذای شیطانی
.برای دوستات درست کنم

اونا ترجیح میدن خون بنوشن ؟

!مامان

آه متاسفم .
.من فقط دارم میگم اگه باید راهی پیدا کنیم ، راهی پیدا میکنیم

!نه،مراقب باش

اون خیلی ترسناک بود
.و یهو از ناکجا آباد پیداش شد

.اون آهو واقعاً ما رو ترسوند

ببینم بیمه این رو پوشش میده ؟

.اما مامان اون یه آهو نبود

!اون یه هیولا بود

!ممنون بخاطر کمکت گاس

!خواهش میکنم ! شب خوش

ما یه روز بزرگ رو در پیش داریم
!پس میخوام یه نوچه خوب باشم

!آخ

تو خوبی ؟
.به نظر درد داشت

من مدت طولانی رو
.توی کاون امپراطوری تمرین کردم

..فکر کنم بتونم یه درد کوچولو رو

.تحمل کنم

بهتره که پاکش کنی
(خون رو)

کامیلا بهم یاد داد
.چطوری از چرخ خیاطی استفاده کنم

حتی داریوس هم
.نمیتونه به این خوبی بدوزه

!و ببین من چی ساختم

اینا حیوون های عرفانی ان که
.بهشون میگن گرگ،و من عاشقشونم

!فوق العاده ـست

میدونی از وقتی اومدیم اینجا
.بیشتر وقت رو داری لبخند میزنی

اینطور نیست
.که نمیخوام برگردم

...من فقط

من فقط دنبال راهی
برای وقت گذروندنم ! همین

.نه خوشحالم که خوشحال میبینمت

.این که یکی از ما ها پر انرژیه

بودن توی کاون امپراطوری
برای مدت طولانی چطوریه ؟

،من خیلی تمرین کردم
.خیلی یاد گرفتم

من اجازه نداشتم
.پیش بقیه سر کاون ها برم

.اما آخر هفته هاش خوب بود

میتونستیم قلعه رو
.برای ماموریت ترک کنیم

دلت برای اون روز ها تنگ شده ؟

دلم برای دونستن اینکه
.چه کسی بودم تنگ شده

.دلم برای بابام تنگ شده

ما یه راهی برای برگشت پیدا میکنم . ما مجبوریم

!یا تایتان مقدس
!من این خط دیالوگ رو تو این کتاب دیده بودم

مرز کیهانی !

داستانی که توی ستارگان رخ میده

چرا کسی دلش میخواد بره اونجا ؟

نمی دونم انگار انسان ها دوست دارن
.آشغال هاشون رو همه جا پخش کنن

اما این داستان درمورد کسایی که
.دوست دارن مثل ما به خونه برگردن

ما کاپیتان اوری و
.افسر امنیتی کواندو رو داریم

و به مهندس ارشد اوبیلی که
.به عنوان یه کلون از سریال دشمن اومده

چه بلایی سرش میاد ؟

.فکر کنم قراره که بفهمیم

اونا مثل خون آشام ها
.از سیر متنفر نیستن

ما وقتی داشتیم فیلم زامبی میدیدم ، از کره چشم
خوششون نیومد

گاس گفته که میشه
.خون سیب رو از قصاب سیب بگیریم

اما ... تا زمان ... پیدا کردن یکی از اونا

من باید از رنگ خوراکی
.استفاده کنم

!ببینید من چی پیدا کردم

حال بهم زنه
.اونا مردن ایو

!اونا نمردن

این پوست یه مار ـه
اونا مثل یه لباس اونو از تنشون در میارن

یعنی اینکه به مار این نزدیکی هاست
.که داره بزرگ میشه

.اون به اونا گفت لباس

.اون خیلی غیر بهداشتیه

.احتمالا اون دخترـه رو گُرگا بزرگ کردن

هی ! گرگ ها درواقع
.والدین خیلی خوبین

ای خنجر
!به من مرگ بده

.پدرش اینو بهش یاد داده

!حال به هم زنه
حتی بوی ناهار رو هم نمیده

آره اون باید بیشتر تلاش میکرد

هی ! الان چی گفتید ؟

گفتم اندوه میتونه
.به روش های متفاوتی آشکار بشه

مثل کار هایی که لوز
.برای جلب توجه انجام میده

.از دست دادن منی (پدر لوز) برای هر دومون سخت بود

.اما لوز همیشه کار های متفاوتی انجام میداد

شما توی دبیرستان
مورد آزار و اذیت قرار میگرفتید،خانم نوزدا ؟

...آم،آره اما

،لوز هیچ دوستی پیدا نکرده
نمراتش هم ناجورـه

و شنیدم که اون یک مار زنده
.به مدرسه آورده

،اینو بگیربد
.میتونه کمکش کنه

(کمپ چک واقعیت ؟)

تو که نمیخوای لوز مثل تو دعوا کنه،درسته ؟

مامان ؟

لوز ؟ ساعت چنده ؟

مامان

چرا از دست من عصبانی نیستی ؟

.عزیزم،بیا اینجا

من ترسیدم. به شدت

،اما باور کنی یا نه

من میفهمم که
.چرا میخواستی فرار کنی

!من واقعاً متاسفم

اما نکته اینجاست که تو
.الان اینجایی و همه چیز رو به راهـه

اما نیست ! تقصیر منه که همه اینجا گیر افتادن

و من نمیدونم حال ایدا و کینگ خوبه یا نه

،خیلی دلم میخواست باهاشون ملاقات کنی
.اما من گند زدم به همه چی

هی همه ما اشتباه میکنیم
.مهم اینه که از اشتباه هاتمون درس بگیریم

میشه امشب اینجا بخوابم ؟

.به پالیسمن هم یه بوس بده

"خیلی خب لوز برای درمان یه "جوجه تیغی کوچولو
.تو کلینک دامپزشکی پیش مادرشه

پس ما امروز
.برای حل کد به شهر میریم

گوش ها

.نقشه

!خوراکی چک شد

!استتار انسانی چک شد

!اوه این فوق العاده ـست

به گفته این کامیک
.این چیزیـه که انسان های امروزی میپوشن

این کامیک مال دهه ۹۰ ـه که وقایعش
.توی سال ۲۰۰۸ جریان داره

به هرحال
.نمیتونم برای جشن سال نو صبرکنم

تا فصل آخر رسیدی ؟

اوبیلی هنوزم این واقعیت رو پنهان میکنه
.که یه دوبلیکانته که توی لباس مبدل ـه

اما کاپیتان اوری
.به این قضیه پی میبره

...فکر میکردم که اون از قبل میدونه اما

!آ آ آ آ اسپویلر

هانتر فکر نمی کنم دنیا آماده
.مد شجاعانه سال ۲۰۰۸ تو باشه

.برو لباست رو عوض کن

.بهش گوش نده

لعنتی! ممکنه اتوبوس رو از دست بدیم

اشکال نداره ! من بهتون میرسم هر نیم ساعت
یه کرم حمل و نقل میاد
(منظورش اتوبوس ـه)

،وقتی کارمون تموم شد
اون کتاب رو بهم قرض بده

.میدونی شاید حق با تو باشه فلپ

...حتی اگه اونی نباشم که باید باشم

من کسی که الان هستم
.رو دوست دارم

توقف اول : دایره جادویی

(کتاب خانه گریزفیلد)

من که اجدادم رو
.بخاطر تبعید اون موجودات سرزنش نمی کنم

!ایش

بابا،میشه بریم سالن پرنده ها ؟

یه لحظه . نظرتون چیه اول یه چیزی بخوریم ؟

! آره

...امیدوار بودم کار به اینجا نکشه، اما

.فکر کنم میدونم توقف بعدیمون کجاست

(تاریخ جامعه گریزفیلد تحت مدیریت جدید)

اگه خیلی میترسی
.میتونی همینجا بمونی

لوز راجب اون شکارچیه جادوگر
.چندش آور گفته

.مشکلی نیست
ما همین الانم با یه زرافه رو به رو شدیم

من میتونم انجامش بدم

چی ؟

.تو که جیکوب نیستی

فکر کنم همه مون میتونیم خدا رو شکر کنیم
.که اون بعد از ویرایش نمایشگاه اخراج شد

(آخرین و البته خوشتیپ ترین امید انسان ها)

.من بعضی وقت ها اینجا کار میکنم

بگو ببینم ، چرا انقدر قیافت آشناست ؟

،اوه نه من تازه وارد شهر شدم
!این یکی از چهره هامه،یعنی فقط یه صورت معمولیه

!چه تصادفی،منم اینجوریم

.اگه راهنمای تور نیاز داشتی،بیا پیش خودم

ما حقیقتاً اینجاییم
.چون درمورد این پازل قدیمی سوال داریم

میدونی چطور میشه
رمزش رو شکوند ؟

!اوه،یه معمای مصور

اونا یه دسته از اینا رو توی گریزفلیذ قدیم
.خاک کردن

این یه معمای مصور ـه ؟

.آره
.تو این معما ها تصاویر و نماد ها یه کلمه رو میسازن

مثل - بیا اینجا

بنظرت اونا چی میخوان بگن ؟

.گوش هام رو بگیرم

نه . این "اِچ" رو میبینید که اول اومده

.اونو با گوش ترکیب کنی میشه (گوش کن) ، مثل گوش کردن به چیزی

.یا شایدم "بیا" که احتملاً داره به یه مکان اشاره میکنه

.شاید چیز عجیبی اینجاست

الان برمیگردم

اگه این در پورتال ـه پس اینا چیه ؟

یه روبان و کندن پوست ؟

.اون یه روبان گره خورده ـست

.در کنارشون یه دست زخمی شده

...تو که فکر نمیکنی

...این ما رو به سمت

...خونِ

تایتان ؟

!خونِ تایتان

.انگار دارید ذهن همو میخونید

.شما ها باید تا آخر عمر با هم رفیق بمونید

.خب همیشه اینجوری نبود

.این چند ماه گذشته واقعاً عجیب بود

.اما، الان یه عالمه خاطرات جدید داریم

خیلی خوب بود که
.بالاخره مدتی رو با هم گذروندیم

.آره

نمیتونم صبر کنم که وقتی رسیدیم
.به خونه اینو به همه نشون بدم

شاید بهتر باشه یه چیز جدید
به دفترچه ثبت خاطرات اضافه کنیم ؟

.اوه،بیا اینجا وی

«همگی بگید :« زرافه ها هنوزم ترسناکن

!هی

.نقشه گریزفیلد قدیمی دقیقاً شبیه اینه

فکر میکنید این نقشه ما رو
به ذخیره خونه تایتان میرسونه ؟

.با کمک اون میتونیم یه پورتال واقعی بسازیم

نمی تونم صبر کنم که به لوز بگم
.و میدونم چطور غافلگیرش کنم

تو قرار چی بشی پالیسمن کوچولو ؟

یه پرنده مثل آولبرت؟
(پالیسمن ایدا)

یه حشره باحال؟

شایدم یه اخاتپوس که بتونم
.از یکی از دستات بگیرمت

...شایدم

.شایدم هیچ وقت از تخم بیرون نیای

.من زندگی تو رو هم به هم زدم

لامپ چطوره ؟

...خوبه

.خوبه ، من آماده ام در رو قفل کنم

تو راجب این میدونستی ؟

اینکه اون اینجاست ؟

میتونم بگم که داشتی
.یه چیزی رو مخفی میکردی

ببخشید ! نباید اینو بهت میگفتم

.من قفط ترسیدم

نگران نباش، فلب

اگه "بلوس" واقعا اینجا باشه
هواتو دارم

هانتر، مشکل چیه؟

بلوس

مطمئنی که دیدیش؟

من فکر کردم کالکتر
.بلوس رو نابود کرد

اره، من....من مطمئنم

...هی، اگه میخوای میتونیم منتظر بقیه

نه! باید خودمون به حساب ـش برسیم

تایتان، من از این متنفرم
من به عنوان گولدین گارد (نگهبان طلایی) هیچوقت نترسیدم

پس چطوره
ما مقداری از اون رو برگردونیم
اعتماد به نفس نقابدار، ها؟

خیلی خب، بلوس

چیزی که قراره اتفاق بیوفته
میتونه درد نداشته باشه

اگه هرکار که ما میگیم رو بکنی

درسته
پس درحالی که دستات پشت اون سر مسخره و زشت ـتن بیا بیرون

اوه، خداروشکر
فقط یه فرشته کوچولو بود

هیچکی اینجا نیست

گمونم همش تو ذهنم بوده

خب، نمیتونیم تورو برای اینکه شک کردی
مقصر بدونیم بعد اون همه اتفاقاتی که برامون افتاد

اره، میدونی
فقط میخوام مطمئن باشم همه جاشون امن ـه

منم همینطور
که شامل توئم میشه

چی؟
اره

میخوام مطمئن شم توئم جات امنه هانتر

تو الان جزو خانواده ای

اوه

اه، این ماسکه چندش شد دیگه

بیا برگردیم
قبل اینکه کسی نگرانمون بشه

اره، همه چی روبه راهه

بلوس" رفته"

هی، ما برگشتیم

و ما یه سری، ام، ماشین اوردیم

لوز، ما داریم لباسامون رو
برای "هانتد هیراد" اماده میکنیم

حدس بزن برنامه من چیه؟

من قراره "کاپیتان ایوری" باشم
...و تو

مهندس ارشد اوبیلی؟

شما چطور "کاسمیک فرانتیر" رو میشناسید ؟

بخاطر تموم اون کتابایی که تو زیرزمین ـن

اوه

خنده داره که بدون اینکه چیزی رو قایم کرده باشی یا بذاری ی جایی
نه؟

یهو تو زیرزمین سروکل ـشون پیدا بشه

زندگی واقعا پر از شگفتی هاست

باحاله، گرخیدن انسان هام مثل ماست

جالب میشه
ما میخوایم رسم های عجیب شما انسان هارو تجربه کنیم

و بنظر من
...من و تو میتونیم الهام بگیریم از

"فیلم "ازورا ساحره مهربون : خیانت

هکتی، من ازت محافظت میکنم

اونو بدش من، ازورا
بنفع خودت ـه

!هرگز

میتونم برات هکتی بشم

نظرت چیه؟ -
واو، بیا انجامش بدیم -

چطور تونستی، ویلیوس لوسی؟

چطور تونستی به دوست ـت خیانت کنی؟
حالا هیچکسی باقی نمونده

این برای هدفی والاتر بود

ما هیچوقت تورو نمیبخشیم

!هیچوقت

خاطرات به یادموندنی من

تمام چیزی که میخواستم
این بود که تو یه کاری خوب بشم

و اطراف کسانی باشن که همین رو میخوان

و وقتی قلمرو شیاطین رو پیدا کردم
...با خودم گفتم

واو، پیداش کردم"
من میتونم جادو یاد بگیرم و یه جادوگر بشم

"دیگه اون احمقی که همیشه تو دفتر مدیره نیستم

ولی من گند زدم
و همرو به خطر انداختم

مامان میگه ادم باید از اشتباهاتش درس بگیره

...پس، الان میدونم میخوام چیکار کنم

مطمئن شو که به ویی برای مراسم قاشق زنی کمک ـش میکنی

میدونی، اون یجوریه که باید بهش کمک کرد

لوز، خوبی؟
بنظر نمیاد اوکی باشی

فقط خیلی برای این مراسم هیجان زده بودم
نتونستم بخوابم

خیلی خب
ما پازل رو تا زمان مناسب ـش یه راز نگه میداریم

و بعد بهش درباره خون تایتان میگیم

توئم شنیدی؟

هی، چیزی نیست
احتمالا بازم خیالاتی شدم

.برو تو لونه ـت،فلپ جک

قراره یه شب عالی داشته باشیم
تازشم ممکنه واست یه سوپرایز داشته باشیم

اره، منم همینطور

من خانم اسمیت رو با ارواح دیدم

این درسته، خانم اسمیت؟

نه سرورم
همش دروغه

بازپرس جونز به من تهمت میزند

تا زمین هایم را بگیرد

دروغ میگوید

اولیاحضرت
اعتراض می دارم

این بازپرس جونز است که با نیروهای تاریک همکار است

بچه، بیخیال
این نقطه اوج ـه منه

دست نگه دارید

چرا دارید دست میزنید؟

این بچه ها از نوادگان شیطان ـن
و دندون های شمارو میخوان

گوش ـش رو ببینید
از مریخ اومده

هی، از لباسم بکش بیرون، مرد

ولم کنید

امیدوارم همتون برای یه سواری ترسناک اماده باشید

مارو به گریه بنداز
مارو به گریه بنداز

به راستی هیج چیز از دانش ترسناک تر نیست

بیا پایین، باااو

بزارید عجیب ترین و ترسناک ترین
معمای حل نشده ی گریوزفیلد رو براتون بگم

داستان برادران ویدبان

ویدبان؟ همون بلوس نیست؟

سال 1613ـه

دو برادر یتیم به گریوزفیلد میرسند

...اسمشون بود، فیلیپ

و کیلب....

اوه، نه

کیلب تمام تلاششو کرد که از برادر کوچیکش محافظت کنه

اونا سعی کردن که خودشون رو با این شهر و اعمال ناپسندش وفق بدن

اونا به شکارگران ساحره تبدیل شدن

افسانه های محلی میگن که

که برادران ویدبان
یه ساحره و جادوگر واقعی رو از یه دنیای دیگه دیدن

اسمش "اولین" بود

برادر بزرگتر تسخیر شد

جادوگر اون رو با جادو و بصیرت غرق یک مکان زیبا کرد

اونا از یه کد استفاده کردن تا بین جهان ها سفر کنند

فیلیپ تصمیم گرفت که برادرشو نجات بده
و اون ساحره رو نابود کنه

ولی هیچکدومشون هیچوقت دیگه دیده نشدن

شاید فیلیپ، کیلب رو نجات داده و زندگی خوشی دارن

یا شایدم هنوز دنبال برادرشه

درحالی که گرفتار یک چرخه ترس و نزاع شده

بنظر میاد داش بزرگتر
یه جادوگر جیگر گیرش اومده و داش کوچولو ناراحت شده

خب تموم شد

لوز

جی شده؟

خودشه، اون اینجاست
ایندفعه دیدمش

و دیگه فقط تو خیالاتم نبود
باورم میکنی، درسته؟

خب، چطور میتونی مطمئن باشی
اون اینجا چیکار میکنه؟

خون تایتان

نباید بگم

ولی اون کد مخفی رو که راهنما بهش اشاره کرد

یه معماست
یه معمای مصور که تو کلبه پیدا کردیم

امیتی فکر میکنه که به خون تایتان منتهی میشه

خون تایتان، معما؟ آمیتی؟

چرا هیچکس چیزی به من نگفت

تو و مادرت خیلی کارا برامون کردید

ماهم میخواستیم یه کاری برای شما بکنیم

و اون میخواد امشب تورو باهاش سوپرایز کنه

خیلیم عالی

هی، لوز و هانتر کجان؟

ما اول باید خون تایتان رو پیدا کنیم
فقط محض اطمینان

نمیخوام کسی رو بترسونم

هنوز باورم نمیکنی، نه؟
اوکی، بهت ثابت میکنم که اینجاست

فلپجک

میتونی معمای مصورو کش بری؟

بازم میگم

معمای مصورو بیار

هی، وات د فاز؟

شرمنده، نمیدونم چم شد

کارت خوب بود

اوه

واسه همین اسباب کشی کردیم

مامان میگه بخاطر اینه که این خونه به اندازه کافی خوب نیست

ولی من که میدونم برای اینه که
یه بیمارستان بهتر برای بابا این نزدیکیاس

چون بذار صادق باشیم
این خونه نمیتونه بهتر بشه

فک کنم این بدترین هفته عمرم ـه

ولی بابا این کتاب رو برام به جا گذاشت

نمیتونم صبر کنم تا بخونمش

!دوستش داشتم! خیلی دوستش داشتم

ببینید تو انجمن چی گیرم اومد

میخوام باهاش موهام رو کوتاه کنم

ایده بدی بود

مامانم کارت گزارش ـم رو دید

میکا، اگه یکم تلاش کنی

ولی من دارم تلاش میکنم

جای بخیه هایی که کردم انقدر کوچیکن
که انگار نامرئی ان

و میتونم "ویچ تانگ" رو به پنج لهجه مختلف بنویسم و بخونم

و همچنین میتونم انقد بیحرکت بشینم
که موجودات جنگلی میتونن بیان روم بشینن

ولی گمونم هیچکدوم
از اینا بدرد کنکورم نمیخوره

واقعا از بعد مراسم خاکسپاری به مامانم خیلی سخت گذشته

پس من میخوام پوز معلمارو
با این گزارش کتاب به خاک بمالونم

مامان، دیگه لازم نیست هیچوقت نگرانم باشی

مامان میگه بایذ از اشتباهاتت درس بگیری

پس الان میدونم چیکار کنم

روز هاووین بعد مراسم

من به همه می گم که
.توی قلمرو انسانی به طور دائم می مونم

...چی

اونجا

!هانتر

!هانتر

.فکر کن. فکر کن

هانتر در حال تعقیب معمای مصور
.برای خون تایتان ـه

اما چطور میتونم
خون رو بدون اون پیدا کنم؟

.بجنب،از پسش بر میای

گلیف ها از جادوی
.جزایر نیرو می گیرن

!توسط خود تیتان

،هرچقدر به خون تایتان نزدیک تر میشم
.گلیف ها قوی تر میشن

لوز؟ هانتر؟ پیداشون کردید؟

آروم باش. اونا احتمالا فقط برای
.خریدن چند تا ماشین دیگه رفتن

آره. آره. حق با توئه. من فقط
.می خواستم معمای مصور رو به لوز نشان بدم

صبر کن. کجا رفت؟

بچه ها! لوز رو دیدید؟

و اون چیز عجیبی بهتون نگفته؟

بوم! گوشی رو پیدا کن

هانتر، حالت خوبه؟
بلوس رو دیدی؟

وای،نه

فقط تخیل من باز
.شیرین کاریش گل کرده

چرا دنبال خون تایتان نمیگردی در
حالی که من پالیسمن خودم رو پیدا میکنم؟

.رفیق کوچولومون دلخور شده

.ایده خوبی ـه

تمام این صحبت های بلوس
.من رو نگران کرده

اما من از خراب کردن
.سورپرایز امیتی متنفرم

من واقعاً قدردانی می کنم که همه
.میخواستن این کار رو بکنن

شما بچه ها
.دوستای خوبی هستین

خون رو پیدا کردی؟

...مشغولش هستم.من فقط باید

فلپ جک؟
چرا اینقدر ترسیده به نظر میای؟

.لوز

برای رسیدن به
اینجا از گلیف یخی استفاده نکردی؟

.جادو ـت کار می کنه

لوز؟
.فکرکنم اون از این طرف اومده

- عزیزم؟
-هانتر؟

-بچه ها کجایید؟
-لوز؟

دیدمت.گلیف ها توی اینجا کار میکنن

.تو. زنده موندی

آره زنده موندم. باز هم از
تمام کمکت ممنونم، لوز

.اما من دیگه به تو نیازی ندارم

!فلپ جک

آه.گیرت آوردم

.تو حتی تلاشم نمی کنی

چیه؟
میترسی بهش صدمه بزنی؟

اون هانتر ـه؟
یه مشکلی هست

میبینی. برای همینه
.که تو خیلی به درد بخوری لوز

تو خیلی در به در هستی که به مردم کمک میکنی، حتی
.به من کمک کردی که به کالکتر برسم

-چی؟
- قصد اینو نداشتم

با خودم فکر میکردم دارم
.کار خوبی میکنم

.کار خوبی کردی

فکر می کردم، این دفعه
.دیگه فاتحه ام خوندهـست

به خاطر تو، ما می تونیم کار خودمون رو به عنوان
شکارچی جادوگر تموم کنیم، از اونا شروع میکنیم

هی، بلوس. منو یادت میاد؟

از جات تکون نخور، هانتر

!وی، مراقب باش

.می دونم که می تونی صدای من رو بشنوی،هانتر

.باهاش مبارزه کن

.درسته

شما که نمیخواید من آسیبی به

پالیسمن عزیز ـتون برسونم،میخواید؟

اوه، از طرف دیگه، برای من مهم
.نیست که شما ها چی می خواید

.خداحافظ،ایولین

!فلپ جک

.فلپ جک،خوب میشی

می دونی من چی میخوام، بلوس؟

من میخوام امپراطوری
.کاون رو ترک کنم

و دیگه هیچوقت پام رو تو اون
.اتاق تاج و تخت نمیذارم

من میخوام جادوی وحشی رو مطالعه کنم و
یاد بگیرم که چطوری پالیسمن تراشی کنم

من می خوام به عنوان یه دانش
آموز عادی توی هکساید درس بخونم

و با دوستام دربی
.فلایر بازی کنم

اما بیشتر از همه، من می خوام مطمئن
!شم که دیگه هیچوقت به کسی صدمه نمیزنی

!نه

وای، نه! نه!
.برو که رفتیم

.مراقب ـش باش

کیلب، از پشت به من خنجر میزنی؟

.تو اول باهاش اینکار رو کردی

.این به نفع تونه

.بعدا ازم تشکر میکنید

این همون بلوسی ـه که توی
تمام این مدت باهاش می جنگیدید؟

.بچه ها، هانتر تکون نمیخوره

.وی، با آمبولانس تماس بگیر

اوه، پزشک های انسان
از تسخیر سر در میارن؟

یا از گریم واکرها؟

تسخیر؟
گریم واکرها؟

ما هنوز باید
.با دکتر تماس بگیریم

- آنتن نمیده
-چیکار کنیم؟

سلام بچه ها.
همه خوبن؟

...در واقع فلپ جک

نگو. نگو

من همین الانشم میدونم

آروم بشین عزیزم
جایی ـت درد میکنه؟

.حالم خوبه

اوم، لوز منظور بیلوس از اینکه گفت تو به اون
کمک کردی تا به کالکتر برسه چی بود؟

یعنی دروغ بود، درسته؟

.نه حقیقت داشت

اگه من نبودم روز وحدت
.هیچوقت اتفاق نمیافتاد

آبگیر زمان وجود داشت
.و من اون رو ملاقات کردم

وقتی اون هنوز فیلیپ بود باهاش آشنا
.شدم و طلسم نور رو بهش یاد دادم

من اون رو با اسم کالکتر معرفی کردم.

.همه چیز رو به حرکت درآوردم

.از همه معذزت میخوام

چرا این همه راز رو پیش خودت نگه داشتی؟

من ترسیده بودم. فکر می کردم همه تون
.به خاطرـش ازم متنفر میشید

برای همین یه تصمیم گرفتم

من فکر می کنم به نفع
...همه ـست اگه که من

!مادرت رو به قلمرو شیاطین ببری

چی؟

نمیتونستم ازت متنفر باشم،لوز

حقیقت اینه که هنوز هوای ما رو داری
.به اندازه کافی معنی میده

عزیزم، حالا که دیدم با
چه چیزی روبرو هستی

هیچ راهی وجود نداره
که بذارم تنها برگردی

وظیفه ما اینه که به دوستات
.کمک کنیم تا پیش خانواده ـشون برگردن

اما...تو فریب خوردی

این کاری ـه که بلوس انجام میده.
اون مردم رو فریب میده

،اما اگه تو نبودی، ممکن بود
.کس دیگه ای می بود

و بعد از اون دیگه کسی برای
.مقابله باهاش باقی نمی موند

پس بیا این کار رو انجام بدیم
.بیا مبارزه کنیم

لطفا؟
برای فلپ جک؟

برای فلپ جک

.پورتال داره بسته میشه

.پس بهتره واردش بشیم

.وقت رفتن به خونه ـست، فلپ

خداحافظ،قلمرو انسانی

ممنونم که رازهای خودتو به من
نشون دادی.امیدوارم دوباره ببینمت

ممنونم بخاطر خاطراتی که داشتیم

بعد از اینکه انتقام
.گرفتیم برمیگردیم

لوز، می دونم که همه چیز ترسناک ـه
و نمی دونم آینده قراره چطوری باشه

اما اگه تو هم بخشی از
اون بودی خیلی باحال میشد

اما دیگه مخفی کاری در کار نیست، باشه؟

میفهمم

اونطرف می بینمت. قول میدم

توی اینجا، احتمالاً به این نیاز پیدا میکنی

میای وی؟

فکر نکنم آماده باشم

علاوه بر این، یکی باید
.ظاهر خودش رو حفظ کنه

به کارمندها بگو من برای
دیدن مادربزرگم به خونه ـش رفتم، باشه؟

کارمن مسئول ـه،
دایان برنامه من رو داره

و، ممنونم، وی

آماده ای؟

تو آماده ای؟

من مطمئن نیستم که توی
.اونطرف قرار چی ببینم

پس ما نمیخوایم
بدون آمادگی اینجارو ترک کنیم

یک جادوگر خوب همیشه
.باید کلاه خودشو داشته باشه

!لعنتی
.کلید ماشین هنوز پیش کامیلا ـست

.:: ارائه ای از سافت انیمیشن ::.

مترجمین :
AR Suber و Amir Jm

تلگرام : @Soft_Animations
اینستاگرام : Soft.Animation

برای انجام سفارشات ترجمه
: می توانید به آیدی زیر در تلگرام پیام دهید
@a_rezaei9138

امیدوارم که از تماشای این انیمیشن
لذت برده باشید