All language subtitles for La.vie.est.un.roman.1983.720p.BluRay.FLAC2.0.x264-BMF

زندگي رمان است

فيلمي از: آلن رنه

ترجمه از : پرسونا
satandadaism1359@gmail.com

...عشق

!همشون اينجان

...تقريبا تموم شده ست
فقط دعوت روز پنجشنبه مونده

بايد برنامه مون رو تغيير بديم

!بايد تو سيبري باشيم

،نه خانم
اون آندرس فورسته

!ژان

بله خانم

اون مرده؟

قبل ازين بود، در 80 سالگي

خودش رانندگي نميکرد

!متاسفانه يک شوفر

،خيلي خب فوبرک

ما اينجائيم

!از تشريف فرمائيتون سپاسگذارم

!رائول دوست من

!ليويا! بيا

اجازه ميدين قربان؟
نه

دوستان من

براي شما همه چي قديمي شده، دوستان عزيز

بالاخره يا باهمديگه هم مدرسه اي بوديم

يا از فواصل دوري باهمديگه آشنا شديم

در طول اين سالها، داشتيم افکار و برنامه هامون
رو رد و بدل ميکرديم

بعضي از شما رو ميشناسم

همه تون کسي رو که هميشه براي من
عزيز بود ميشناسين

با آن رويا، راضي به رضاي سرنوشتيم

براي يک انسان دوست داشتني

!مشيتي هست که ميتونه حالا و همين جا اتفاق بيفته

من اين زمين رو خريدم به همراه
جنگلهاي اطرافش

کار ظرف يک ماه آينده شروع ميشه

دوست ما "الکساندر پاتينير" سبب
انجام طرح هائي شد

منظورتون چيه؟

يک قلعه ست؟ يک قصره؟

...يک قصر...يک قلعه

...يک قلعه؟ بيشتر شبيه به يک معبده

...معبد خوشبختي

...ليويا

دوست من

يک زماني تو کاهن آن خواهي شد

تو اين کارو انجام ميدي

*ماکتي براي *ميشل فوربک

اين خانه هم مال شماست و هم مال من

وقتي به پايان برسه
همديگه رو در يک ميهماني بزرگ ملاقات ميکنيم

و جشن عروسي منو با کسي که خودم
انتخابش کردم جشن ميگيريم

!نامزد محبوبم، ليويا

سوم ژانويه 1914

!زود برگردين

بچه هاي خوبي باشين

خدانگهدار

مطمئني که اين خيلي تند نيست؟
...چون

نگران نباش خانم روسو
وانگهي، ما الان اينجائيم

پس اينجاست

من گفته بودم که اين شيوه مورد علاقه
خانم هولبرگ ه

اين...متفاوته

يک طرز فکر امروزي
بچه ها ديگه هيچ کاري انجام نميدن

...يکي هم هست که خرج کنه
...و کاملا بو بکشه

براي بچه هاي ما اينطور نيست

شما اينجا درس خواهيد داد؟

نه، اين يک مدرسه خصوصيه
من معلم مدرسه هاي دولتي ام

ما تو يه جور مذاکره آموزشي،
جدا شديم

من در همه روزهاي تعطيل امتيازاتي
کسب کردم

هنوزم قديمي ها مثل 60 سال پيش
به اون قلعه احتياج دارن

!هيچوقت به پايان خودش نميرسه

اونا اين کارو قبل از 1914 انجام دادن

بعدشم که جنگ شد، همه پولها رو خرج کردن

و اين چيزي بود که به جا گذاشتند

:پدر من اون مردي رو که بناشو ساخته، ميشناسه

يک خارجي بوده...اهل پرو...يوگسلاوي
نميدونم

اون براي خودش ... طلا، نفت، الماس داشته
هيچوقت اون طرف رو نشناختم

،خيلي از مردم ميان اينجا رو ميبينن

سوسياليست ها، خانم هاي پولدار
ديگه اونجوري نبايد بهش نگاه کرد

بعد از رفتن اون اينجا تبديل به يک بيابان شد

سال 36 تبديل به باشگاه جوانان شد
گشتابو اينجا رو درطول جنگ در اختيار داشت

حالا ديگه مدرسه خانم هولبرگه

...خيلي دوست داشتم که اين مذاکره يه جوري

!اليزابت عزيزم

!ژرژ

حال مادرت چطوره؟

ما منتظر نتايج آزمايش هستيم

بيا با تعدادي از دوستاي ما آشنا شو

روبرت ديفرن، فرشته نگهبان ما

...اون ترتيب اين سمينار رو در اين

عمارت عالي داده...

نوعي از معماري سمبوليک اوائل قرن بيستم

،اليزابت روسو

يک آموزگاري که با ايده هاش شما رو
شگفت زده ميکنه

...به "پندار آموزشي" خوش اومديد

اوه ببخشين! برعکس گفتم

اون اسبهاي اين حوالي رو دوست داره

رف.ژان واتله

...پدر

صدام بزنيد: ژان

اينجا به يک نفر احتياج داريم

!خوب روبرت

شبيه به يک پر آتيش بزنين
وسايل آرايشيتون رو

!ژان! مواظب پشت سرت باش

!مواظب باش! خيلي هم سبک نيست

بيزحمت، مراقب باشين

!آقاي دوفرن

ميبايستي توافقنامه رو به يادتون بيارم

شما نميتونيد "اونو" وارد عمارت کنين

...خانم هولبرگ عزيز

،خانم ها، آقايون، جوانان

عدم مهمان نوازي منو ببخشين

ولي آيا اين آزادي عبارت از

ناديده گرفتن حقوق و وظايف ما نيست؟

لازم اين رو هم بگم
حالا که گفتم

اينجا اکثرا وظيفه مطبوعي باقي مونده که

شما رو به خوشامدگوئي دعوت ميکنه

خانم هولبرگ، کسي هستن که بر مدرسه ما
رياست ميکنن

ميبايستي همديگه رو درک کنيم
ممکنه روش هاي ما متفاوت باشه

:ما يک هدف متعارف داريم

تبديل کودکان به انسانهاي اسم و رسم دار

تربيت نويني که ممکنه جهان اونها رو
بي عيب يا انتقامجو" بار بياره"

نسبت به زيبائي، توازن و عشق

کجا بذاريمش؟

!بيرون باشه

نميتونين اين کارو بکنين

در سالن غذاخوري؟
هنرستان؟

خانم اوبرتان، شما دخالت نکنين

اين مساله ايه ميان کنفرانس و مدرسه

شما اينجا درس ميدين

منم در کنفرانس حضور دارم

اين فقط يکي از وظايف شماست

شما داشتين به بچه ها تذکر ميدادين که تا آخر
!تعطيلات بمونند، خب به کارتون برسين

...اونا فقط 3 نفرند، ميتونم

:سعي ميکنم که اينو مکررا بگ

...آزادي واقعي

!والتر گاريني

!گاريني

...والتر گاريني

ژرژ لرو؟

!از نوشته هات خوشم مياد

نامه هاي من تايپ شده ن

منظورم اينه که شما شبيه به سبک
نامه نگاريتون" هستين"

!چه خرابه اي

چطوره؟

چيز "ماکولي" هست؟

ميشه خوردش؟

چي؟

"به اين نميگن "سبک معماري
"بهش ميگن "شيريني پزي

ممنون که تشريف آوردين، از اومدنتون خوشحالم

مقرر بود که به اينجا بياين

نظر شما نقطه اوجي در کنفرانس ما به
:حساب مياد

راجع به رشته هاي مختلف علمي، از
لحاظ بين المللي...

من هنوز چک م رو دريافت نکردم

نورا کجاست؟ هنوز نيومده؟

!نورا وينکل؟ بزودي ميادش

خوبه

دوستان عزيز، اجازه بدين ما مفتخر باشيم

اين افتخار رو داريم که آدمي رو داشته باشيم

که انسانها رو با عوض کردن شهرهايشان تغيير ميده

خانم هولبرگ
که "روش هولبرگي" رو اختراع کردن

!به هولبرگ خوش اومدين

هانس سيگفريد هولبرگ! به شما براي مشهور کردن
،يک انسان بزرگ غبطه ميخورم

ولي اين احساس من بيشتر ازين لحاظه که شما
!همسر ايشون بوديد

حالا چطور؟
!مراقب باش! من ميذارم برين

!ديوونه بازي درنيار

برو، فقط اينجا واينسا

به کارتون برسين! ببرينش داخل
منم با شما همراه خواهم شد

مراقب باشين بچه ها، به صف

خانم هولبرگ...ناتالي، ميبينيد؟
من حتي اسم کوچيکتون رو هم بلدم

منو ببخشين
البته

مرسي آقا، خيلي ممنونم

5سال پيش فکر ميکردم که بايد ازدواج کنم

روزي که من اين خونه رو افتتاح کردم

نابخردي انسانها طور ديگه اي ايجاب کرد

چندتا از اون آدمائي که تو پروژه من کار ميکردن
هنوز زنده هستن؟

چه تعداديشون بيرحمانه مرده ن؟

اول، آرشيتکت

الکساندر پاتينير، کشته شده در جنگ شارلوئا

لافريه، کشته شده در سوم
...مارکت، گرمبت

تروو، کشته شده در سالونيک

امپراتوريها سقوط ميکنن، طالع هائي که براي من
به حساب ميان، به تدريج کاهش پيدا ميکنن

زني رو که من باهاش ازدواج کردم به
همسري يکي ديگه درآمد

من مسافرت کردم...خيلي

تقريبا 100 مرتبه اي شد که پروژه رو
ول کردم

هنوزم که هنوزه تموم نشده

اما مقدس کردن اين معبد خوشبختي به
نظر يک امر ضروري مياد

!نوع جديدي از خوشبختي

يک خوشبختي جديد؟

پس جشنه

بيشتر شبيه به يک...آزمايش

"شايدم بتونيم بگيم يک "سياحت

بنابراين ما نميبايست اينجا رو ول کنيم

سرگرم کننده ست

اگه عمارت هنوز به اتمام نرسيده، پس
چرا کارهاش به تعويق نيفتاده ن؟

که (مثلا) کي نقاشي ها خشک ميشن؟

من ديگه نميتونم صبر کنم

شما در جنگ مجروح شدين؟
منم همينطور

روان من عميقا مجروح شده

من صبر ميکنم و صبر ميکنم

ميتونم دردم رو ساکت نگه دارم، ولي نميتونم
ديگه صبر کنم

و ميدونم که فقط من يک نفر نيستم

،به اين دليل شما رو انتخاب کردم

که شما دوست من هستيد
شما رو ميشناسم

،مگه همه ما حيوانات مجروح نيستيم

به دهان ما قفل نزدن که ديگه زوزه نکشيم؟

چهار سال رنج از يکايک ما آدمکش ساخت

از همه گره هائي که ما رو گرفتار خودش کرد

ازين محکم تر؟

اون چي ميخواد؟

...بازيه...داره شوخي ميکنه

...بايد بخنديم

و "هم آهنگي" ؟

..."هم آهنگي"

آيا هم آهنگي دربين ما حکومت ميکنه؟

ابدا

هم آهنگي براي هميشه ازين جهان رخت بربسته

هيچي و هيچکس در جايگاه خودش
قرار نگرفته

به همين خاطره که همه ما ناشاديم

شکست، خيانت

،توهمات ازدست رفته

آرزوهاي تحقق نيافته، انحراف مقاصد

يک مرد ممکنه از روي حماقت به اين طرز تفکر سوق
پيدا کنه که همسرش اونو دوست داره

همسر او در ترصد کسي ديگه ست
درحالي که شخص ثالثي رو دوست داره

اينطور نيست، ژانتير؟

:يکي بطور ناشايسته اي ثروتمند شده

اينطور نيست، گارسن؟

!ديگري به طرز ناشايسته اي فقيره

خجالت ميکشه کسي که سلامتيش رو
پنهان نگه ميداره

تا تنگدستيش رو به ديگري منتقل کنه
درست ميگم، زيبرمان؟

،مادري درينجا از فرزنداش متنفره
و فرزندان به او (مادر) آزار ميرسونن

پسري آرزوي مرگ مادرش رو داره
و مادر در صدد آزار او برمياد

يک دکتر از بي کفايتي خودش در رنجه

همه شما درد ميکشين، اشک ميريزين
همه تون

!بسه! بسه

!کتم! ماشينم! کلاهم
!ما همه رهسپاريم

!من دارم ميرم
!کتم! ماشينم! کلاهم

هيچکسو اينجا نگه نميدارم

،براي اين آزمايش
اطاعت بي چون و چراي شما رو لازم دارم

اطمينان مطلق شما

!پس راه بيفتين، خيلي سريع

، اگه بمونين

براي هفته ها اينجا خواهيد موند

از محيط جدا بشين

مثل کرم ابريشم در پيله فرو برين

در و پنجره ها رو طوري ببندين که نه نور و نه
هيچ ملاقات کننده اي نتونه تو بياد

روان و افکارتون

رو هم مهر و موم کنين

تا وقتيکه دوباره به دنيا بياين

روز تولد دوباره شما

دوباره بشري رو خواهيم ساخت که ميفهمه

،ننگ 30 قرن حماقت و آشفتگي رو

اين هم آهنگي رو براي آيندگان بياريد

هم آهنگي اي رو که گمش کرديم به
حالت اوليه برگردونين

به غير از تو، ليويا

من، من خوشحالم

مطمئني؟

چرا ميخواي بموني؟

ما دوستاي تو هستيم

...اگه تو بموني

ببنديد! درها، پنجره ها، همه چي رو

سلام بچه ها
قلعه فوربک ازينجا دوره؟

...مدرسه

انجمن هولبرگ، دانشگاه
هرجور شما اسمشو ميذارين

زياد دور نيست: مستقيم بعدش سمت چپ

مرسي، شما خيلي دوست داشتني هستين

اون چي ميگه؟
سرت رو بکن توي زباله

اين يک کلاه ضربه گيره که برعليه دشمنامون
به کار ميگيريم

نشونش بده، فردريک

،دشمناي ما
يک کثافت سازه که به همه چيز، که بر عليه ما اشتباه کنه

شکست بده، هول بده، گه ميزنه

کسي رو که کيک ميخوره و براي ما
سوپ ميذاره

پادشاهان بدي که ميکشند
...و دزداني که

خونه ها رو آتيش ميزنن و ما رو به
گريه ميندازن

...جانوراي موذي زمين

...هرچيزي رو که کثيف باشه و بوي بد بده

در همه زمان فرو ميباره

،بعضي مردم کيک ميخورن

و اکثريت ما سوپ ميخوريم

ساخته شده از رنج ها و حماقت ها

مردم درستکار در زندانها هستند
اونا رو عذاب دادن

و بهشون دستبرد زدن، بچه ها رو کشتند

تا جاني ها ثروتمند و قدرتمند شدند

و در کشور حکومت کردند

تاريک است و همه چي شنيده ميشه

...بارش باران و گريه مردم فقير

اما بالاخره روزي مياد که همه چي
...عوض خواهد شد

برو اکنون که بزرگ هستي، قوي هستي

بازهم عدالت را اعاده کن
(خوشبختي و هم آهنگي را (هم

اي مرد خرقه پوش ثروتمند، پول را بردار و

آن را به فقير بده، به اين خاطر که
سلطان واقعي تو هستي

پس درآنجا هيچ غبار و آلودگي اي
...وجود نخواهد داشت

پس از آن همه ميتوانند هر روز کيک بخورند

هيچوقت سرما نميخوريم يا دندان درد نميگيريم

هيچکس به فروپاشي نميرسد و مردم
تا 100 سال عمر ميکنند

!برويد

...عمر خوشبختي داره شروع ميشه

به غير از يک شهر، همه ممکنه خوشبخت بشن

ما بايستي تصور اون شهر رو به
بچه هامان ياد بديم

و در وهله نخست، مدارسي بسازيم
:که حرکت کنند

به شکل سيار، تغيير کننده، بي انتظام

از هرکدام بچه هائي که اين استعداد رو دارن

نه اينکه بخواهند بر دنيا غالب شوند

..."به غير از "ساختن"... "اختراع

دنياي جديدي اونطور که بايد باشه

اين مدارس آينده

نبايد به صورت کارخانه هاي علم دربياد

به غير از کارگاه آفرينندگي

:جوزپه وردي ميگه

ممکنه، کپي هر چيزي که حقيقت داره
خوب هم باشه

ولي اختراع آن به مراتب بهتره

دگرگوني شما، پدر

،اول از همه

دوست دارم به گاريني تذکر بدم

که قيمت پيشنهادي وردي براي من بي معناست

ژان، وردي رو فراموش کن و
...خودتو به اونائي

معرفي کن که فقط تو رو به لحاظ
اعتبارت ميشناسن

ژان واتلت، يک کشيش کاتوليکه

و با همه مدارس سر ضديت داره

ژوليت واتلت
خواهر کشيش

من به کامپيوترها اعتقاد دارم نه به خدا

من همچنين به مدارس اعتقاد دارم

...نشونتون ميدم که چطور کامپيوترها

کي چهره واقعيت رو به من نشون ميدي؟

متوجه نميشم آقاي گاريني، کدوم چهره؟

"بهم بگو "والتر

!درست نيست

تو نميتوني از طريق کامپيوترها به جهان واقعي
!دسترسي داشته باشي

چهره دختري که يک لبخند واقعي بهم
تحويل بده

من خنديدم

آره، در همه زمان بيش از اندازه دوره

در هر کسي و نه شخص بخصوصي

شما فقط 2 تا چشم دارين

نابينا با اشعه مادون قرمز يا اشعه ماوراء بنفش

کلاس من به کامپيوترها احتياجي نداره

من يک کلاس کودکستان رو درس ميدم

به يک بچه اجازه ميدم که از زندگيش
استفاده کنه

شما (هيچوقت) يک گل رز رو بخاطر شکوفه هاش
تشويق نميکنين

گفتار و افکار شبيه به دندان رشد ميکنن

دندون من درد ميکنه

هيچ گل رزي بدون باغبان بوجود نمياد

ميبينم که همه مون بر سر يک هدف مشترک
:توافق داريم

"پرورش استعدادها"

"و "خوشبختي بچه هامون

Bravo!

به جاي اينکه همه ش اداي ما رو دربياري
:خودتو معرفي کن

روبرت ديفرن
صندوقدار دبير ما

متخصص در بازيهاي بچه ها

و (همچنين) نقش او در پرورش هوش

...فرزند مسيح

Bravo, Robert!

تو داري کارتو بدرستي انجام ميدي

کارت پرمفهومه

ممکنه وحشت آور باشه ولي براي من
بسيار اصيل به نظر ميرسه

بسيار امروزي، بله، امروزي

پس شما فکر ميکنين که امروزيه

خب من متوجه نشدم! همه شو

من باهاش مشکلي ندارم، باهاش موافقم
و تشويقش هم ميکنم

اين ميتونه بازگشتي به سرچشمه
خيالات براي

يک فرهنگ قبيله اي باشه

فرهنگ به زبان احتياج داره

منظورم زبان خاصي نيست

...اما اونچيزي که لازمه

نورا وينکل با ماست

اون جرات کرده که شبيه به مردها نقاب بزنه

و در درجه حرارت منهاي 81 در کانادا

کار کنه

:تا که گزارش انقلابيشو بنويسه

"توهمات جنسي *جيمز بي* کارگر"

مرسي

و صبحتون به خير

لذت ببرين

من دخترم رو در زباله ها جا گذاشتم

دنبالم بياين، ازين طرف

اون کي بود؟
ملکه آلوده چهره و سپاهياش

ديدن اون ممنوعه...وگرنه سربازها زنده زنده
،دفنت ميکنن

و چشمات رو با قاشق چاي خوري درميارن

راه بيفتين، حالا ميتونيم بريم

اون يه قلعه ست، ولي به کسي چيزي نگي

100هزار سال پيش بوسيله پادشاه سفاک
ساخته شده

نميخواي با فوربک ملاقات کني؟

مهم نيست، در عرض چند دقيقه همه چي رو
،فراموش ميکنيم

انگار هيچوقت وجود نداشتيم...

هيچوقت وجود نداشتيم؟
...تصورش سخته

!اما ما دوباره متولد ميشيم، دوستاي من

ازتون ممنونم دوستان

،بوسيله تعويض لباسها

شماها بخش خودهاي قديميتون رو
!دور ميندازين

يک شربت آماده شده، که بوسيله
تي-لان به همه داده ميشه

که از داروهاي ناشناخته اروپائي ساخته شده

به خواب فراموشي خواهيد رفت

...ديگه نخواهيد فهميد کي هستين
،همه تون به طور مساوي

شبيه به يک بچه اي که در شکم مادره

و هنگامي که از خواب پا شدين در يک
طراوت همه جانبه، قرار خواهيد گرفت

احساسي شبيه به زايش جديد يک نوزاد

ما مطمئنيم که اونا فقط به شما لذت
خواهند بخشيد

و رفاه

و ديگه چيزي به عنوان تولد قبلي شما
به عنوان

منبع درد

از پاره شدگي وجود نداره

بزودي بازهم از خودتون باخبر ميشين

درحاليکه شخص جديدي شدين

،ناب، بي عيب

،آماده براي ملاقات با ديگران

در حالي که ناب و تازه هستين

يک سوال

مستقيما بفرماين

چه هدفي از اين همايشها و مذاکرات
...وجود داره

!هدفهاي خوب

:جهان سوم رو ببينيد

!ساليانه 14 هزار کنفرانس
!ولي مردمش هنوزم گرسنه هستن

هر آماري؟

بياين يک کنفرانس درباره کنفرانس ها
داشته باشيم

...بااهميت ترين موضوع درمورد کنفرانسها

براي مردان وجود داره که همسر ندارن

...و براي زناني که شوهر ندارن
!داستانيه

!نوعا خارج از زناشوئي

ملاقات همه فرهنگها و علوم بهانه ايه

براي همان قصه قديمي

!مقاربت جنسي

من تبادلات سکسي فرهنگي رو مينوشم

بياين تو

ميخواي با "نورا" ملاقات کني؟

...بيا تا براي اسبابها بهش کمک کنيم
پس ميري ميبينيش

مشکلي بوجود اومده؟

دارم لباس عوض ميکنم

تو که خوب به نظر مياي
...اينطور فکر ميکني؟ نورا

نورا وينکل؟ من اونو به عنوان يک معلم دولتي
ميشناختم

يه روز تو کلاس يک لباس خواب مردانه
بهش دادن

آقايون خواهش ميکنم آروم باشين

بچه ها و مردم سالخورده اي هستند که
لازمه بخوابند

درمورد خودتان و ديگران بيشتر ادب رو
رعايت کن

شب به خير

بشين، اونجا واينسا

هميشه اينجوريه؟

چطوري؟

...کنفرانسها...سمسينارها

بار اولمه

...اون آشناسازيهاي مزخرف

اون جلسه محاوره تو اتاق بغلي

!چيزائي که شنيدم

بازي "فقط براي مردها" ست

اونا زياد چرند ميگن و فقط بلدن بطري
خالي کنن

...يک واکنش قبيله اي
که ماهم درون سهيم هستيم

اگه بالاخره شما بنشينيد

همينطوري معمولي صداش زدي؟

من آدم اخلاق گرائي نيستم
يک انسان شناسم

والتر اونجا بود؟

!آره

من فکر کنم دوست ما بهش علاقه منده

!اون آدم فاسق، با اون هيکلش

تعجب ميکنم که يک آرشيتکت شبيه
...والتر گاريني با

همچين توهمات مشکوکي شوخي کنه
من فقط شنيدم

نبوغ براي اصطلاحات عاميانه استثنائي نداره

بايد گفت که قسمتي از اونه

هيچکس باريني رو بهتر از تو نميشناسه

من کتاب خوبي درموردش خونده م

تفکرات او در کلاسهاي درس

اون يک آشپز بزرگيه، همچنان که
يک عاشق بزرگيه

اون به خوبيه ادعائي که داره، نيست

اما من مردهائي رو که خيلي در عشق خبره
هستند رو نميپسندم، ميدوني منظورم چيه؟

هيچکس درينجا چيزي رو جدي نميگيره

آقاي لورو کسيه که من بهش احترام ميذارم
و کسيه که اين کنفرانس رو به راه انداخته

والتر گاريني رو دعوت کرده چون گاريني
.براي خودش کسيه

...اون يک دلقک نيست
مثل اون يارو که شکلک درمياره

اين يارو همدست روبرت ماست

اين تشکلات کار اونه

اهميتي نداره، شما همه تون شبيه همين

همکاراي منم همينجوري ند
هميشه مسخره بازي درميارن

هميشه يه کاري براي انجام وجود داره

روبرت مثل اونا نيست

!يک کار شگفت انگيز

ما به مردها شکل ميديم، ما اونا رو ميسازيم
...ما مردها رو با

با صميميت و ... عشق، خلق ميکنيم
همه چي از عشق ما بوجود مياد

عشق" ... لغت خنده داريه؟"

همه جملات بزرگ از خنده ساخته شده ن

ممکنه که من خيلي از مردها رو بشناسم

اما "مرد"، مرد در معناي کلي
منظورت چجور مرديه؟

و عشق؟

عشق" به چي ميگن؟"

!عشق که فقط "گائيدن" نيست

آدمها "احساسات" دارن

من خودم به عشق هاي خيالي، اعتقاد دارم

اعتقاد دارم

به عاشق شدن

عشق

عروس و داماد

بهترين عشق ها

من به تلاقي ها باور دارم

به اجتماع مردم

که باهمديگه شريک ميشن

و هميشه

به همديگه نگاه ميکنن

و دست آخر همو پيدا ميکنن

و هيچوقت ديگه

هيچوقت ديگه جدا نميشن

هيچوقت ديگه

اعتقاد دارم

به عشق

به مردمي که انتظار همديگه رو ميکشن

تا بالاخره همو پيدا ميکنن

و ديگه هيچوقت از هم جدا نميشن

هيچوقت ديگه

هيچوقت ديگه

''عشق''...

''تا هميشه''... ''هيچوقت ديگه''...

عشق خيالي، عزيزم

يک فرهنگ کاملا جديد التاسيسه

احتمالا خاستگاهش در بين عربهاست

و شبيه همه پديده هاي فرهنگي

يک کاربرد زيستي مخصوص داره

درين مورد، بقاء نسل ما

از طريق توهمات خيالي هيچي رو نميبينه

"اونطور که خودت ميگي "گائيدن
بعضيها از اين کار هم ناتوانند

اين ميتونه بطور ناگهاني تو رو مشوش کنه
و بسيار سريع به راه خودش بره

بستگي به شرايط داره
نورافکني، دسته بندي

:شبيه به يک سوپرمارکت

چرا مارک يک دارو يا صابون روي يک جنس ديگه
اينقدر طرفدار داره؟

مردي که من عاشقش ميشم

شبيه به يک قالب صابون نيست

اون نجيب و قويه

نجيب و قوي

اونو شناخته م

هميشه اونو ميشناختم

هميشه

هميشه اونو ميشناختم

درست شبيه به يک بچه

ميبايستي بذاريمش تو رختخواب

آره بيا بذاريمش

!حيوونکي

'اي کاش منم شبيه تو احساساتي بودم''

تو؟ به عشق واقعي اعتقاد داري؟

من يک نقطه ضعف دارم

به خاطر اونائي که کار انجام ميدم

اليزابت يک مورد واقعيه

يک آدم علاقه مند

ميخواي شرط ببندي؟

با من؟

با من، با تو، با ما

،همه آدمائي که اينجان

احمق ترين آدم کيه؟

معلم مهد کودک؟

!دلقک تو

روبرت؟

شرط ميبندم تا قبل از به پايان رسيدن کنفرانس

اليزابت ديوانه وار عاشق روبرت تو ميشه

...اگه ما يه خرده کمک کنيم

چطور ثابت ميکني؟

لغت "عشق" به شکل صيغه جمع هست

!اليزابت بيچاره

يا روبرت بيچاره

بفرما برو سعيت رو بکن
مطمئنم که اين اتفاق نميفته

مطمئنم که ميفته

همه ش بخاطر خوبي خودشه

ما داريم چشماي اونو باز ميکنيم که
اونو خوشحال کنيم

!خوش-حال

دنيا يک ارکستره و ما موزيسين هاي
اون هستيم

تا حالا به همه بازي ها امتياز اشتباهي داديم

جهان صاحب گوش خراش ترين
اصوات ناموزونه

ولي اکنون ما دوباره متولد ميشيم
ديگران خواهند فهميد

روياي ما واقعي خواهد شد
آرزوهاي ما برآورده ميشه

لذت يک نفر براي همه لذت آور خواهد بود

به جاي اصوات ناموزون

سمفوني هاي شگفت آوري رو خواهيم شنيد

و بوسيله تو تا اونا رو رهبري کني

!گوش کن

کنسرت داره شروع ميشه

تولد يک دنياي جديد

...اولين چشيدن

...بعد بو کشيدن، لمس کردن، شنيدن

..."و بالاخره "ديدن

5مرحله لذت

به هرکسي يک بوي عطر اختصاص
داده ميشه

!گوش کن

آنها با لذت ناله ميکنند

فقط مردم شاد ميتوانند، شهر خوش آهنگ بسازند

!شهر خوشبختي

!نان رو هدر نده

ميليونها بچه کوچيک دارن از بي ناني
گرسنگي ميکشن

حقيقت نداره

داره

اگه کلودين اينو ميگفت، حقيقت داشت

چرا؟

اون بزرگ شده ولي تو کوچيک هستي

والتر فکر پيگيري داره

من فقط با مردي عشق بازي ميکنم که
از عشق حرف بزنه

!با دخترا، اون عشق بازي نميکنه

دوست دارم شگفت زده بشم و تو منو
شگفت زده کني

يادگيري در اون مزرعه

تا سال 1900 عوض نشده بود

و حالا ديگه با اون همه سر و صدا
کهنه به نظر ميرسه

نميخورين؟

از غذاي سرد متنفرم

يک رستوران کنار جاده اي پيدا کردم

بعدا يه سري بهش ميزنم

ميشه؟

بفرمائين

شما دارين منو بيشتر و بيشتر
شگفت زده ميکنين

!دنبالم بياين

!تخيل احتياج به هيچ کاخي نداره

اون گاهاي روي پارچه ها

...به خيابون "ترزا ليزکس" يا "ساد" نگاه کن

به بيشترين چيزي که احتياج داريم
وقت اضافه ست

!زماني براي رويا

اونا دارن درباره چيزاي جالبي حرف ميزنن

بعضي اتفاقات در زندگي...

جالب تر از "چيزاي جالب" اند

تخيلات همشون خيلي خوبند

بستگي به اين داره که چطوري ازشون
استفاده بشه

خيالات باطل سه سالگي هيچ منفعتي نداره

به استثناي روانکاوها

نه، مغز جائيه که قدرت هاي به هم پيوسته
بايد به طرف

منتهاي کاربردي هدايت بشن
نه به طرف خيالات بيهوده

استفاده از تخيلات، به غير از حل
!مشکلات واقعيه

من يک معلم هستم: بچه ها موجودات مقدسي هستند
شما نسبت به اونها بي اعتنا هستيد

پس) کلاس شما بايد اوباش و لات)
!پرورش بده

!پليس، تو فقط يک پليس هستي

به اين ميگن شانس ما

!شانس خودت

عجب زوجي: شما اوباش ها رو پرورش ميدين
ايشون هم اونا رو اصلاح ميکنه

!تمومش کنين

به جاي حرف زدن با عروسکها، به
فردريک" کمک کن"

اونا ميگن که خانم روسو نسبت به
بچه ها وحشي شده ن

چرا اين کارو ميکنه؟

نميدونم، خانم

بهم بگو: اليزابت

من دوست تو هستم: بهت حرف بدي نزدم

براي چي اون گوجه رو پرتاب کردي؟

...خوب فکر کن

...سعي کن و توضيح بده

براي اينکه کار خنده داري بود

گوش کن، پيرمرد

دفعه بعد از خودم اجازه بگير، خب؟

پسر شماست؟

من عکس العمل هاي حرفه اي شما رو
تحسين ميکنم

بعد از جنايت، حق با شما بود

شما تاحالا جدي هم بودين؟

جدي" ؟ -منظورتون چيه؟"

قبلا يه چيزائي ميگفتين تا به من
:ضربه بزنين

اينکه مردم به وقت بيشتري احتياج دارن

زماني براي رويا

اينو من گفتم؟

وقتي دلقک بازيتون تموم شد

منظورتون موقعيه که داشتم دلقک بازي درمياوردم

ولي همه هنرها حاصل اون چيزي نيستن که
"شما اسمشو گذاشتين "خيالات باطل

...براي بچه ها که مثل هواي دهکده

ضروري نيست؟

هنر که شبيه به اقليت ستم شده
!بهش ضروري نيست

!يا حتي گرسنه

!اينطور نيست

پس مانده هاي آبجو رو کجا گذاشتم؟
تو يه جعبه اي سمت جاده

داره جواب ميده

بيا

!دارن باهام لج ميکنن

تو ميدوني که من هميشه از موزيک
متنفر بودم

اونا ديگه هيچ صدائي رو نميشنون

ولي مطبوع ترين موزيک

!خفه شو

!همش تقصير مادر توئه
!اون بود که منو عيب جو بارآورد

!مادرت

عاليه

پيتزاي بلژيکي در خونه اونا الان سيب زميني هاي
!فرانسوي-ايتاليائي رو سرو ميکنن

مبادلات فرهنگي

...امپرياليسم فرهنگي
به سبک ايتاليائي

هيچ کشوري ازش در امان نيست

لبخند جيوکنداي فاسد

آيا کسي تا قبل از تصوير حضرت مريم، رافائل
دعا نکرده؟

ميري به اپرا؟
ايتاليائي نيست

روس ها با ماشين هاي فيات رانندگي ميکنن

!همه دنيا اسپاگتي ميخورند

امپرياليسم فرهنگي آنگلوساکسون؟
!فقط يک شوخيه

بهش فکر کن

سيناترا، کاپون، مينه لي، ساکو و وانزتي، کاپولا
همگي ايتاليائي اند

"و "شکسپير

''اوتلو'', ''رومئو''
''تاجر ونيزي''

همه داستان هاي ايتاليائي هستند

من عاشق ايتاليام

ايتاليائي رو درک ميکني؟

...استاندال خوندم

شما واقعا به من اعتماد ندارين

هنوزم با من مياين

...من ايتاليا رو دوست دارم
و خيلي گرسنه ميشم

شما سهم منم ميخواين؟

چيز دلتنگ کننده اي درمورد شما وجود داره

چرا اينو ميگين؟

هيچوقت از خوردن دست برنميدارين

ناشي از اضطرابه؟

متاسفم، از اينکه دارم حماقت ميکنم

هميشه گرسنمه

درسته

همين حالاشم، درگير مشکلات شخصي هستم

شايد خودم خيلي بالا فرض ميکنم

مسخره ست

احمقانه ست: اعتماد به تو
و نبايد اعتماد ميکردم

هميشه از بودن با مردائي مثل شما
معذور بودم

اگه فکر ميکنين که ارزش اعتماد براي
...شما رو ندارم که

مادرم دچار يک "بيماري جدي" شده

اون فقط پدرم رو داره

من از نامزدم جدا شدم

يا ترجيحا، اون سبب اين جدائي بود

نامزد؟

شما نامزد دارين؟

آيا مردم هنوزم در سال 82 اين کارارو ميکنن؟

ما 3 سال نامزد بوديم

...يک آپارتمان گرفتيم
کلي وسيله خريديم

اون منو ول کرد

من زياد مست ميکنم

...به خاطر مشروبه

به من گوش کن

فرض کنيم که من پيشنهاد

ازدواج بهت بدم... فورا

در عرض 2 هفته به ايتاليا ميريم
کشور مورد علاقه تو

چيکار ميتوني بکني؟

نميتونم باور کنم

حقيقت داره

...بعضي چيزا گفتني نيستند

!اوه، عزيزم چه شگفتي اي

:بهت گفته بودم
والتر، پيتزاي بلژيکي دوست داره

بوردو کاليفرنيا، سيب زميني هاي فرانسوي ايتاليائي

!و گوتيک آمريکائي

اون مرده

به من نگو کي بود

!حيوونکي

بله، حيوونکي

!براي من اون يک جنين مرده به دنيا اومده ست

هزاران نفر اينجوري ميميرند

مثل تصادفها
پيشرفت بشريت نميتونه از کار بيفته

به پليس اطلاع بده

...ابتدا، خوشبختي براي چند نفر

سپس اين خوشبختي براي همه
!هم آهنگي بازيافته

...هم آهنگي: آسان در مرگ

!پيدا ميشه

در عشق، پدر

همه درها رو باز کنين! ماشين ها رو به کار بندازين

!اين مردم رو آزاد کنين

!جم نخورين ها

تو درينجا کسي نيستي، من ميفرستمت
!تا برگردي به خونه قديمي ت

!خفه شو

ادامه ميديم

نميتونم همينطوري دربرابر سخنراني هاي
احمقانه ت وايسم

همه دوران بچگيم تحملت کردم

...از مردمي که ازت بيزارند و از تو تنفر دارن

دوستشون دارم...

تو ميخواي اونا رو خوشبخت کني؟

!بعضيهاشون اينو نميخوان

...اونا از اون شربت خوردن

بعضيهاشون نخوردن: اقلا يک نفرو ديدم

کي؟

مهم نيست

!ادامه ميديم

!ادامه ميديم

سالن کنفرانس

شاگردان من

،در مدرسه روستائي

...فکر ميکنند و اين مدل رو ميسازند
با من

و) هر روز بهش اضافه ميکنن)

پسرها با دخترا کار ميکنن

تازه واردها با قديمي ها

کاشکي امشب همه شون اينجا بودن

خب ما ميتونيم توضيح بديم که سعي داريم
،چي بسازيم

،يک وسيله براي يادگيري
براي وسعت تخيل

،دشت، فلات، تپه، کوه

درياچه، يخ رود، دره، رودخانه

آبشار، رودخانه بزرگ، دريا، خليج

خليج کوچک، تنگه، جزيره

،مجمع الجزاير، باريکه، شبه جزيره

مرداب، بيابان، جنگل

!آتشفشان

با اين ضوابط، فکر ميکنيم و اين مدل
رو ميسازيم

:هر موضوعي ميتواند قابل آموختن باشه

زمين شناسي، آب و هوا شناسي
تاريخ و تمدن

انسان از جنگل بيرون مياد
،به کشاورزي ميپردازه

...حيوانات رو اهلي ميکنه، آذوقه نگه ميداره

خونه ميسازه

از مايملکش دفاع ميکنه
استحکاماتش رو برپا ميکنه

...با همسايه هاش جنگ ميکنه

...در اقيانوس ها سياحت ميکنه

...آهن و زغال سنگ، استخراج ميکنه

کارخونه راه ميندازه

و همينطور خونه هاي متعدد و بيشتري

و همينطور خونه هاي متعدد و بيشتري

:شمارش" رو فرا ميگيره"
گوسفند اون، خونه هاي اون

ثروتش رو ميسنجه، حبوباتش رو
مزارعش رو اندازه ميگيره

!ريا-ضي-ات

روي چيزها اسم ميذاره
ميبينه، دارا ميشه، احساس ميکنه

:زبا-ن-شنا-سي

براي همه چي يه اسمي ميذاره
يک رقم، يک مفهوم

،مرد، زن
روياهاي عشق و خوشبختي

:عشق ميورزه، ميسازه، ياد ميگيره

عشق، پيشرفت، خوشبختي

دوست داشتنيه

مبتکرانه ست

واقعا خوبه

يه خورده خيلي سريعه

ما خيلي بهت افتخار ميکنيم

از جانب همه دوستان، اجازه ميخوام

تحسين و قدرداني خودم رو بيان کنم

به اندازه، زيبا و خطيره

،به درختها نگاه کنين

گاوها و گوسفندها

دوست داشتني اند

تحسينش ميکنم، 100 درصد باهاش موافقم

به خانم روسو گفته بودم که چقدر
ارزشمندانه به ايشون فکر ميکردم

ولي يکي ميتونه ازين هم سزاوارتر باشه

حالا ديگه يه هواخواه جديد داري

بچه ها رو در آينده سهيم کنين

بهشون اجازه بدين تا در اين مدل از
شهر زندگاني" مشارکت داشته باشن"

نجيب و غيرقابل پيشگوئي شبيه به يک زن

انعطاف پذير مثل يک مار

،پولکدار و کرکين
شهر روياهاي ما

درسته، من ميترسم

اون داره از بحث کاري ما خارج ميشه

نه نه، منظور من اين نبود

!ولي تو اينو گفتي

موافقم

همه اين توجهات به جزئيات

روياي يک کودک رو توسعه نميده
بلکه اونو سرکوب ميکنه

بعد ازين براي هميشه
"وقتيکه اونا ميگن "کوه

اونا چي رو خواهند ديد؟
کوه خانم روسو

اينطوري تخيلات اونا سرکوب ميشه

من هيچوقت همچين حرفي نزدم
چرا زدي

...حق دارين که انتقاد کنين

خانم روسو اونطور که بايد، نمايش رو
نشون نداد

دقيقا نه

اليزابت از علاقه ت به روش کاريش
!به هيجان اومد

روش کاري شما به طرز خطرناکي طبيعتا
!سياسيه

نميتونه نظر درستي باشه و ازين لحاظ
!گيج کننده ست

!اونو به ما ندي

نه، اون يک وسيله خوبيه
ولي از لحاظ آموزسي نه

!به درد سيرک ميخوره
!براي شيرين کاري خوبه

!فقط يه وسيله گول زننده ست

منو از ديدگاهم منحرف کردين

دوستان

حقيقت" در اونچيزيه که شما ميگيد"

اما بياين درست فکر کنيم

با اين کارا) سعي داريم به کي برسيم؟)
بچه ها

...يک بچه به چي ميگن؟ فرزند يک انسان

يک انسان چيه؟

سوال خوب

آيا اون خير هست؟
آيا اون شر هست؟

سوال احمقانه

!والا داريم از بحثمون خيلي فاصله ميگيريم

!ما بايد از چرک نويسي شروع کنيم

!تو اينو گفتي

باز هم ميگم

بيا بريم بخوابيم

...انسان، يا هرچيزي رو که ما اسمشو ميذاريم انسان

!انسان متمدن، رفتاري استثمار کننده داره

!استثمار اگه ازبين بره، انسان از بين ميره

انسانها، بچه ها، همه شون حرومزاده ن

من حرومزاده ام، تو حرومزاده اي
اون حرومزاده ست

!تو لذت ميبري ازينکه ما رو حرومزاده خطاب کني

بله، بخاطر اينکه خودم يک حرومزاده م

من دارم ميرم...من نميرم

نرين، دوستان من

شماها نميبايست شانس مذاکرات دموکراتيک رو
از دست بدين

دوستان

من که دارم ميرم

نه ديگه روي من حساب نکن

ديگه بسمه

دوستان

شما تنها دارين درد ميکشين
شما ديگه نميخواين فکر کنين

!دوستان

!احمقا! عوضيها! لعنتي ها

!اي تف

!من خيلي پيرم

!نميتونم بگيرم داد بزنم

!حرومزاده

!ما هم سرکش شديم، آره سرکش شديم

!نه، نرين، صبر کنين

ما نميتونيم از طريق ظاهر اتفاق آراء
!ترتيب همه چي رو بديم

اهميت بيشتري داره

اين يک فاجعه ست

تبريک ميگم! ما با شما هستيم

!کافيه کشيش اعظم
لازمه عمل کنيم

ميبايست شيطون رو پيدا کنيم و
از بين ببريمش

آره، قلبش رو پاره کنيم

تو ديگه خفه خون بگير

درى ورىهاي تو درباره آزادي اراده
ممکنه مورد انتقاد باشه، برتين

يا اونائي رو که تو گفتي، گواريني

براي چي من بايد به "مدينه فاضله" بيام؟

هراکليتوس، انديشه بشريت رو به
بازي کودک" نامگذاري کرده"

از اطلاعات شما محافظت ميکنم

بله، خدانگهدار

بياين سعي کنيم منطقي باشيم

حق با توئه

ناهنجاري به جاي هماهنگي قرار گرفته

نبايستي اجازه داد که يک انجمن علمي

در يک جلسه هنري مستحيل بشه

درسته خانم روسو

!همه شو جمع کن

تو بايد يه چيزي داشته باشي که
به ما بگي

نرو، خواهش ميکنم

تو ساکت هستي
!اوقات تلخيه

!حرف بزن، يه فحشي بهش بده

چي خيال کردين؟

بي باکانه حرف بزن

حرف بزن، پس

نتيجه گرفتم که من دستگير شدم

درست شنيدم؟ دستگير شدي؟

تو براي ما پليس خبر کردي؟

دوستان، اون داره ميگه مربي ها
پليس هستند

بهتره که حرفات رو براي فردا نگه داري

ازت ممنون ميشم اگه اجازه دادي، ابتدائا
متوجه بشم

من في البداهه نقشه کشيدم

تحريک کننده ست

روبرت، بهت اخطار ميکنم وايسا

اون خودشو محروم کرد

حالا ما بايد چيکار کنيم؟

!ادامه ميديم

ماهها براي اين کنفرانس چه خوابهائي که نميديد
درسته کلودي؟

نميدونم، شايد

همينطوره

اونکاري رو هم که باتو انجام داد سابقه نداشت

مگه چيکار کرد؟

حتي يک کلمه هم نگفت

هيچي نگو، تو که هيچي نميدوني

تو اونو نديدي

که بي سر و صدا تشويق ميکرد

براي کار تو بود که اون شجاعت به خرج داد

که يکدفعه همه چي تغيير کرد و همگي
برعليه ش شدن

واقعا؟

بايد بري و ازش تشکر کني

!خرابکار

اومدم که ازتون تشکر کنم

و عذر خواهي کنم، همه ش تقصير من بود

از من تشکر کنين؟

متوجه نميشم

بياين تو

حمايتتون از من شما رو به دردسر انداخت

اين منم که بايد عذرخواهي کنم

من نبايستي به اونا اجازه ميدادم که
دهنشون رو باز کنن

نه شما بزرگوارين

اونا حق داشتن که از من انتقاد کنن

مطمئن نيستم، ميخوام اين کارو کنار بذارم

نه

من يه نفر هستم

که نميتونم اين کارو بکنم

!براي آموزش بچه ها چه خيالاتي ميکردم

وقتي آدم کوچيک باشه، هر چي بزرگترا
بگن رو باور ميکنه

شايد همش بي فايده نباشه

ولي لازمه اونو باور کرد

مثل يک دارو. که بهش متوسل ميشي

وقتي هم که آدم بزرگ ميشه

و به اعتقاداتي که واقعيت اونا رو انکار ميکنه
!وفادارن

پس به شاگردام چي بايد درس بدم؟

باور نکردن اون چيزائي که بايد به اونا بگم؟

اينجوري که ديگه درس نميخونن

حالا من دارم جدي ميشم

من هيچ صدائي ندارم

!پسرت خيلي نازه

شما ازدواج کردين؟

آره، دو بار

بسمه ديگه

نبايد اينقدر دير ميومدم اينجا

ولي درباره مساله مهميه

!ولي شوخي هاي شما رو گوش ميکردم

آقاي لورو درباره رفتار ظالمانه شما
به من گفتن

والدين دانش آمزان ما آماده دريافت شده ن

تا از يورش نجات پيدا کنن

من بايد به شما اجازه بدم که برين

شديدا درين باره متاسفم

...شما براي عاشق شدن، جوون هستين
عشق" ميتونه سر ما رو به باد بده"

!ولي اينجا محدوديت هائي وجود داره

به تصوير کشيدن خودتون به عنوان يک
احمق، روي نقشه

خوشبختانه، تصميم گرفتم که درس دادن رو
کنار بذارم

در عوض) ميخوام مردم رو بخندونم)

...به هر طريقي: شعبده، دلقک بازي

...فکاهي

ما رو ترک نکن

اينجا بمون

ازت خواهش ميکنم

..هر کاري ميخواي بکن
ولي نرو

بمون

ما رو ول نکن

لازمت داريم

ما...من خيلي شرمنده م

!عشق! عشق

!خوشبختي! خوشبختي

بيا تو

!بالاخره

ميبايستي ذهنيتت رو بسازي

!عشق

!خوشبختي! عشق

!رائول

رائول کجاس؟

رائول کيه؟

دوست شما...دوست من

ميخوام ببينمش

اون ديگه نيست

اون کسائي که تو اونو رو ميشناختي
!تغيير کردن

افراد ديگه اي شدن

تو نميتوني اونا رو بشناسي

ميخوام ببينمش

!بيا

رائول، دوست من

پس نچشيدي اون خوشبختي که من
بهت پيشنهاد کردم؟

کدوم خوشبختي؟

فکر کردي اون خوشبختي تو رو ميخواست؟

اون خوشحال بود

وقتي که خوشحال شدي به فکر منم بودي؟

به من؟ به بدبختي دوستت؟

خوشبختي با بدبخت کردن ديگران بوجود نمياد

خوشبختي من شامل خوشحالي همه ميشه

ميخوام هفتاد سال کسي خوشبخت نشه

پس براي چي موندي؟

بخاطر اينکه تو بدبخت بشي

نميخوام خوشحال باشم

تو موندي به اين خاطر که ازدواجت، دروغ بود

من دوسش داشتم

تو باهاش ازدواج کردي

اون رفته بود براي جنگ، شايد هيچوقت
برنميگشت

شايد تو به بازگشتش اميدوار نبودي
ولي اون اميدوار بود

درسته، من ديگه اونو دوست نداشتم

من به هردوتون يک فرصت ميدم

ولي تو هم بايد بازي کني منتها بي کلک

ميخوام عاشق بشم

آتيش بگيرم، يخ بزنم

من از شربت گرمي که که تو ميخواستي
به ما وارد کني امتناع کردم

:تو هيچوقت متوجه نخواهي شد
خوشبختي يک آتش مشتعله

که ما رو معدوم ميکنه

تو فقط يه بچه اي، ميشل

حق نداشتي اين کارو با من بکني

تو جاسوسي منو ميکردي

براي اينکه کار منو نابود کني، رائول رو کشتي

!تقصير تو بود

تو خطرناکترين دشمن مني

کار تو بود

تو اونو کشتي

دستتو بکش

!رحم کن

!خوشبختي

...آزادي

...خوشبختي...عشق

!بلند شين

!ليويا

!عشق

!بلند شين

بچه ها اونجا واينسين

صبح به خير

صبح به خير، مامان

ميبايست باهمديگه بمونيم دوستان من

بايد يگانگي مون رو حفظ کنيم

فعاليت مقدماتي

همديگه رو خواهيم ديد
باهمديگه، نامه ها رو مينويسيم

به عنوان اولين حق تقدم

ديگه الان همه چيز مشخص شد
!ديگه توافقي دربين نيست

بايد دوباره شروع کنيم
بابت ديشب متاسفم

!همينطوره! پيامبر شيطاني

يک گرفتاري موقتي

من يه خورده عصبي شدم

يک شروع جديد، براساس اصولي جديد

براي چي؟

اليزابت رو ديدي؟

از ديشب تا حالا نه

داري ميري؟

دارم از مدرسه هولبرگ ميرم

... و اليزابت

منظورم، فردريکه

اون با من مياد، با ما

خانم وينکل، گواريني چطوره؟

والا منم منتظرشم

خانم اوبرتن

نوستر مائسترو گواريني" کجاست؟"

نورا ميبايست بدونه

الان اونجاس

ديگه هيچ غبار و آلودگي اي وجود نداره

و) نه هيچ کوژپشتي، نه چلاقي)

ديگه هيچکس گرسنه يا سردش نيست

و نه هيچکس ديگه اي دندان درد يا
دل درد نداره

زمين براي قدم زدن صاف و نرم شده

همه دلها سرشار از محبت و دوستي

دوران خوشبختي داره شروع ميشه

عشق

خوشبختي، عشق

!شرط من Oy, oy, oy

فکر کنم من باختم

در حقيقت، دو مرتبه

اگه تو باختي، پس من برنده شدم

فکر ميکني؟

:فکر کنم حق با "ناپلئون" بود

"زندگي رمان است"

منو ببوس

نميدونم چي رو گم کردي، اما

منم همون احساسو دارم

به تواضع اهميت بده

:چيکار ميتونيم بکنيم

:همونطور که پدرم ميگه
"زندگي رمان نيست"

!خانم اوبرتن، بچه ها

!آدماي بي تفاوت، توجه کنيد

توجه

!توجه کنيد، لطفا

اين روز، اين ساعت

اين دقيقه، اين لحظه آخر

اين آغاز

قالي ها رو ازهم باز کنين
قير مالي کنين

اينجاست، اومده

عشق

سلطنت عشق" آغاز شده"

بعد به باباش گفت
"زندگي رمان نيست"

زندگي رمان نيست؟

اون منظورش چي بود؟

وقتي بزرگ شديم ميدونيم

کي من بزرگ ميشم؟

وقتي به سن من رسيدي

وقتي به سن من رسيدي

پس، تو چرا نميفهميش؟

براي اينکه سنش اقتضاء نميکنه

سنت اقتضاء ميکنه؟

نه، از وقتي که اون نفهميد

سن بابا چطور؟

نه، از وقتي که اون نفهميد

تر جمه از : پرسونا
satandadaism1359@gmail.com
91/10/8

SubtitIes: A. WhithIaw et W. Byron

Video Processed by: C.M.C. - Paris