All language subtitles for Talay.fai.E01

دریای اتش قسمت اول

ارائه ای دیگر از تیم ترجمه ی نقد کُره

ترجمه وزیرنویس زهره

برای دریافت ترجمه ی قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند مراجعه کنید
http://thahiland.mihanblog.com

من هیچ وقت به اتفاقای تصادفی اعتقاد نداشتم,

چون اتفاق تصادفی در کار نیست.

دیدن کسی که دوسش داری سرنوشته.

ومن منتظرم تا سرنوشت منو برسونه به دیدن اون آدم.

آدمی که تمام عمرم منتظرش بودم.

ببخشید این برای شماست؟
- نه برای من نیست

بانو

هی! کمک! کمک!

کمک!

!مراقب باش

بانو؟

براچی به می گین بانو؟

فکر می کردم دیگه گمش کردم

تایلندی هستین؟

بله

شماهم تایلندی هستین

خیلی ممنون از کمکتون

اگه این خاطرات گم می شد تو دردسر می افتادم. آخه چیزای مهمی توش دارم

دستتون

متاسفم بابت آسیبی که دیدین

من خوبم .این که من آسیب ببینم بهتر از اینه که شما آسیب ببینید

منظورم اینه که من مردم .طاقت مردا بیشتر از خانوماست

شاید تحمل آدما مثل هم نباشه

ومنم آدم کم تحملی هستم

تموم شد

ممنون

این موقتی بود . وقتی رفتین خونه سریع زخمتون و تمیز کنین وگرنه عفونت می کنه

کجاش خنده دار بود؟

مثل مادرم حرف می زنی

من احتمالا مزاحمتون شدم

نه اصلا. من مشکلی ندارم

تو یه روز دوبار کمکم کردین

به عنوان جبران اجازه بدید ناهار مهمونتون کنم

می شه نهار نباشه

خوب.. تو این دوروزه مادرم همش بادوستاش بیرونه و منم تنهام

بیرون رفتن تنهایی زیاد سرگرم کننده نیست

می شه منو همراهی کنی؟

البته من متخصص گشت و گذارم

پس این خیلی خوبه

این دیگه خیلی زیاده رویه

یه خونه داده به معشوقش؟

اون هیچ وقت نگران زن و پسرش نیست

اون زن کی بر می گرده؟

سودا . برای من و پسرم اتاق آماده کن

با بیشترین سرعت ممکنه برمی گردم

- لی فکر کردم گفتی برنمی گردی تایلند.
- آره نمی خوام که برگردم ولی مجبورم

چون می خوام برگردم و تمام ثروتی که برای پسرمه رو بگیرم

سردته؟

خو ب... یه کم

ممنون

وقتی باکسی هستی که دوسش داری زمان خیلی سریع می گذره

آره

!اما این دوروز گذشته خوشحال کننده ترین لحظات تو عمرم بودن

ممنون که منو با خودت بردی بیرون

من واقعا این لحظات و فراموش نمی کنم

داری اغراق می کنی؟ من ... که کار خاصی نکردم

!همین بودن با تو برای من خیلی خاص بود

...زندگی من

خیلی شاد نیست

منم قبلا یه همچین روزای افتضاحی داشتم

اما یه بار یکی بهم گفت

زندگی آدما مثل در یاست

یه روزایی زیبا و آرامش بخش

ویه روزایی طوفانیه

اما می تونیم ازش گذر کنیم

روزای زندگی هم درست مثل همینه

به نظرم این دوروز گذشته تو زندگیم

از اون روزای زیباش بودن

خیلی عجیبه ما تازه باهم آشنا شدیم ولی

چرا من حس می کنم...؟

حس می کنم وقتی باتوام خیلی شادم

این جور که حرف می زنی داری تلاش می کنی باهام وارد رابطه بشی؟

آره

می شه باهات وارد رابطه بشم؟

- فکر می کنم ... بهتره برم.
- الان خجالت کشیدی؟

برای چی باید خجالت بکشم؟ من که حسی به تو ندارم

- دوست داری حسی بهم داشته باشی؟
- هی . تو.

من تا حالا گسی رو مثل تو ندیدم. خیلی رک حرف می زنی

و تو این و دوست داری؟

من دیگه باهات حرف نمی زنم

فکر می کنم اگه به حرف زدن باهات ادامه بدم به ضررم تموم می شه

برات آروزی خوشبختی می کنم و امیدوارم خیلی زود شادی تو پیدا کنی

من تشویقت می کنم

یه جوری حرف می زنی که انگار قرار نیست دیگه همدیگه رو ببینیم

خوب من دارم برمی گردم تایلند و احتمالا دیگه هیچ وقت برنمی گردم اینجا

خدانگهدار

هی صبر کن. صبرکن

نمی تونی بدون این که اسم همدیگه رو بدونیم بری

این قدر سرمون به گشت و گذار گرم بود که

اهمیت دونستن اسمامون و یادمون رفت

شاید به این خاطر بوده که آدمی که همراهش بودیم برامون مهم تر بوده

ممکنه این طور باشه

اسم من پانه

سلام خون پان

واسم تو چیه؟

اگه می خوای اسمم و بدونی می شه فردا هم همدیگه رو ببینیم؟

هی... این کارت پستالیه که تو دفتر خاطراتم بود

آره فقط این تصویر بود که عکس نبود واینم به این معنیه که تو این جا نرفتی

بیا فردا باهم بریم اینجا

اون جوری می تونی ازش عکس بگیری و بچسبونیش تو دفتر خاطراتت

ساعت 10 منتظرتم. تا نبینمت اونجا رو ترک نمی کنم

مامان

تازه برگشتی؟

صورتت چرا این جوریه مامان؟

باید سریع برگردیم تایلند. باید بریم جزیره ی مروارید

- برای چی می خوای برگردی مامان؟
- سودا بهم زنگ زد و گفت,

نانگ پاسیکا داره برمی گرده جزیره ی مروارید

خون پانگ می خواد یه خونه بهش بده

اون می خوا جزیره ی مروارید و ازت بدزده

واگه برای خون پانگ بچه بیاره

ثروت نصف می شه و برای تو چیزی نمی مونه

مامان هر چی می خواد بده بهش

- مامان ما اینجا خوشحال نیستیم؟
- آره ما اینجا خوشحالیم . اما همه می دونن که جزیره ی مروارید برای توئه

چه جوری می تونیم اجازه بدیم اون پاسیکای بی شرم ازت بدزدش؟

اون بچه با پیشینه ی پست

از اونها که در طول ساحل خود فروشی میکنه ووقتی خدماتش به حد کافی راضی کننده شد میفرستنش یه کشور خارجی به امید اینکه با یه پرداخت ورنگ وجلا دوباره خودشو پاک کنه

فاحشه همیشه فاحشه می مونه . مهم نیست چه قدر تو طلا غوطه ورش کنی بالاخره یه روز طلاهاش می ریزه و اصلش معلوم می شه

سریع باش برو لباسات و جمع کن پسرم. برای سریع ترین پرواز که فردائه بلیط گرفتم

فردا؟

می شه باهات وارد رابطه بشم؟خجالت کشیدی؟ دوست داری که حسی به من داشته باش؟ و تو اینو دوست داری؟

من فکر می کنم ما خیلی نقاط مشترک داریم.

درسته.

- می تونی بهم قول بدی که این یه خرس پاندا می شه؟
- داری مسخرم می کنی نه؟ ... بگیرش . بگیرش . بگیرش

غذام نیاز به شکر نداره . چون اونی که داره بهم غذت می ده به حدکافی صورت شیرینی داره

- بگو پسرت بادخترم چی کار کرده؟!
- دیوونگی رو تموم کن

- التماستون می کنم مهم نیست چی شماها خواهر و برادرید.
- من و پت بهم علاقه مند شدیم ,

- بدون این که بدونیم که یه پدر داریم.
- این درست نیست

Iدرسته!خواهر وبرادر کسایی هستن که یه چیزهایی بینشون مشترکه مثل پدر یا مادر حق با ماست درسته ؟

-به دردمون می خوره . درسته پدر . درسته؟
- پان کافیه

- پان. باهاش رابطه ای داشتی عزیزم؟
- نه مامان نداشتم . نداشتم.

متاسفم

من امادگی شروع یه رابطه ی جدیدو ندارم

♪ You shouldn't have come into my life and my heart shouldn't be confused with someone like you ♪

♪ My heart shouldn't be defeated to unsteadiness but how come I cannot command it? ♪

♪ Told it not to go love you ♪

- بالا. بالا خیلی خوشگله . یه کم به سمت چپ, یه کم دیگه آهان
- 'خون پانچ به جزیره مروارید خوش آمدین

محکمش کن لطفا

اوکی گلا رو فراموش نکن

دارید زیاده روی می کنید

بنرو همین الان بیارید پایین

نیاریدش

هرکی هرکاری داره انجام می ده ادامش بده

ادمه بدین ادامه بدین

وچرا رییس دپارتمان خوشامد گویی کاری انجام نمی ده

شایدم تنها کاری که می تونین بکنین فضولی تو کار دیگرانه

آره اکی به اندازه ی معشوقه ات خوب و با استعداده؟

اون فقط داره بعد از فارغ التحصیلی اش برمی گرده اینجا والکی دارن اینقدر گنده اش میکنن

چه طوره جزیره رو برا احترام بهش ببندی

عجب ایده ای! چرا خودم بهش فکر نکرده بودم؟

سودارات

-من تو رو به عنوان مسئول هماهنگی مهمونی خوشامد گویی خون پاسیکا منصوب می کنم
- نه من نمی خوام این کارو انجام بدم.

- خون لی من نمی خوام این کارو انجام بدم
- خون لی بهت پول می ده یامن؟

- باشه انجامش می دم.
- گفتی باشه پس چرا هنوز این جایی؟ برو.
- بله . بله.

دنبالم بیا

خون پانگ کجا داری می ری؟ من هنوز حرفام تموم نشده

برگرد خون پانگ

-خون آنوپانگ گفتم صبرکن. صبرکن
- هی . تو.

دستور دادن به دیگران و تمومش کن

- چون تو اینجوری هستی ما از هم جدا شدیم.
- منو سرزنش نکن

- به خاطر حرص وطمع تو که هیچ وقت راضی نمیشی بود که زندگیمون از هم پاشید
- کافیه. کافیه

- دیگه راجع به گذشته حرف نزن.
- چرا؟

- من دارم واقعیت و می گم و تو نمی تونی تحملش کنی؟
- به خاطر این که آدمی مثل تو

هیچ وقت اشتباهاتش و قبول نمی کنه

حتی اگه تا زمان مرگمم توضیح بدم فایده ای نداره

پس چرا برگشتی؟

- شنیدم می خوای یه خونه به معشوقه ات بدی
- خبرا زود می رسه

- اینم به یاد داشته باش . پاسیکا معشوقه ی من نیست.
- نمی خوام بشنوم

هرچی که به اون زن بدی برام اهمیتی نداره . ولی فراموش نکن

- تو هنوز یه پسر داری.
- نمی خواد بهم یاد اوریش کنی

من خودم خوب می دونم

تمام ثروت سیراتاکالس می افته زیر دست تکین و بقیه

حتی یه پنی هم گیرشون نمی یاد

هی صبرکن

واقعا نمی خوای باهام حرف بزنی یا نگاهم بکنی؟

- چیزی ندارم بهت بگم.
- من نمی دونم,

مادرت بهت چیا گفته

- اما اینا درست نیست پسرم . پاسیکا و من...
- پس دارین می گین چیزایی که مامان بهم گفته دروغه؟

قبل از این که مامان منو از این جا دور کنه

قول دادی که هر ماه برام نامه بفرستی

- اما من حتی یه دونشم ندیدم
- ا.ما این درست نیست. تک...
- حالا کی دروغگوئه؟

- تکین گوش کن.
- نمی خوام بشنوم

واقعیت اینه که من نمی خواستم برگردم و پام و بذارم تو این جزیره

همه می گن جزیره ی مروارید خیلی زیباست

اما برای من جهنمه

اون قدر برام دردناکه که نمی خواستم

نمی خواستم برگردم و دوباره باهاش روبه رو بشم

به جزیره ی مروارید خوش آمدید. بذارید وسایلتون و بگیرم

برای رفتن آماده اید خون تکین

اون این جاست

چه خوشگله

به جزیره ی مروارید خوش آمدید خون پان

ممنونم ممنونم از همتون ممنونم

- شما خیلی زیبایین.
- ممنون
- خیلی خوشگله من خیلی دوسش دارم

سلام عمو

بالاخره برگشتی خونه عزیزم

به خونه خوش آمدی

- پی نی.
- فکر نمی کردم مشکل دیگه ای پیش بیاد.
- به نظر نمی یاد بتونه جون سالم به در ببره

خود واقعیت بدجوری افتضاحه

ایشون یه بانوی جوونن خون لی. . وافتضاح مناسبشون نیست چون افتضاح به معنی ادمهای بدنامه

اوپس! متاسفم. من مدت زیادی خارج بودم برای همین یه مقدار زبان تایلندی یادم رفته باید یه واژه ی دیگه ای رو استفاده می کردم

جوون ترو خیلی خوشگل تر از عکست هستی

تعجبی نداره که خون پانگ فریبت و خورده

خون لی

چی می خوای بگی؟

- شما خون نالینی همسر سابق عمو پانگ هستین
-درست فهمیدی.

- سلام.
- دست یابی به برنامه هات و بهت تبریک می گم

برنامه؟

!(اوپس متاسفم . این نبود(مثل چون سونگی می گه

دست یابی به فارغ التحصیلیت و بهت تبریک می گم. بیا با نوشیدن جشن بگیریم

ممنون

خون پان . خون پان . خون پان

- این زیاده رویه خون لی.
- خدا ی من خون لی

- نگاه کن لباس وبدنش خیس شدن.
- اوپس

ببخشید نمی خواستم این جور بشه

می برمت لباساتو عوض کنی. وسایلش و بردار دنبال ما بیا

چه قدر شرم آ ور خون لی ! با این که شما این جا وایسادین می تونه بگه که داره می برش لباساش و عوض کنه

نمی دونه چه جور باید با ملاحظه باهاتون رفتار کنه

من متاسفم عزیزم

که اجازه دادم این اتفاق برات بیفته

مشکلی نیست عمو من خون نالینی رو می فهمم

ایشون فکر می کنه من همسر جدیدتونم

- همون جور که بقیه فکر می کنن.
- سودارات دوست داره مشکل درست کنه

علنا داره واسه خوش اومد خون لی کار می کنه

پان نگران نباش عزیزم

خون لی اینجا یه توقف داره به زودی این جا رو ترک می کنه

لباسات و عوض کن و استراحت کن

من یه هدیه ی خاص آماده کردم

سیک! می خوام راجع به زنی به اسم پاسیکا بدونم

بهم بگو کیه و اهل کجاست؟

کسی نمی دونه پدرت کجا پاسیکا رو دیده

همه وقتی دیدنش که با پدرتون برای کار به اینجا اومده بود

می گن آدم متکبریه و دوست نداره با کسی قاطی بشه

زمان که گذشت کسی هم زیاد علاقه به درگیری باهاش نداشت

چون می ترسیدن باعث نارضایتیش بشن و پدرت اخراجشون کنه

می گن پدرت فریبش و خورده

مثل یه مرد پیرو همسرجوونش

اما با وجود شنیدن دوباره ودوباره ی همه ی اینا ،ممکنه چندان هم این حرفها درست نباشن

!!!!تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

ادامه بده می خوام بدونم

می گن پدرت کاملا گولش و خورده

هرجا پدرت هست اونم هست

مثل سایه ی هم می مونن

هی چی اون می گه خوبه . پدرت کاملا باورش داره

اولش منشیش بود

توی چند ماه پدرت به عنوانن دستیار اولش منصوبش کرد

می کن اون برای تحصیل به خارج از کشور رفته

چون

برای چی؟

به خاطر چی؟

چون اون زن می خواد

می خواد با پدرت وارد رابطه بشه

خون پان

!!!!تو

خیلی خوشحالم فکر می کردم دیگه نمی بینمت

!خیلی عجیبه! ما از اقیانوس گذشتیم اما باز همو دیدیم

و.... تو این جا چی کار می کنی؟

من اینجا کار می کنم

اینجا کار می کنی؟

یه چیزو می دونی؟

تو گذشته من هیچ چیز خوبی راجع به این جزیره ندیدم

- اما امروز باید تجدید نظر کنم
- من بهت نشون می دم که این جزیره چه چیزای خوبی داره که به ذهنتم خطور نمی کنه

البته

اما من هنوز اسمت و نمی دونم

اسمم تکینه

تکین؟

چیزی شده؟

چرا وقتی اسمم و شنیدی صورتت این جوری شد؟

چیزی نیست . اسمت شبیه یکیه

اسمم اسم متداولیه

فکر می کنم.... پس بیا این کار بکنیم

از اونجا که دوباره همو دیدیم بیا دوباره خودمون ومعرفی کنیم

سلام اسم من تکینه. از دیدارت خوشوقتم

منم همین طور

- مامان برا چی خون پان و زدی؟
- هی تکین عقلت و از دست دادی؟

- به این فاحشه می گی خون؟
- مامان

سرویس دهی شوهر پیرم راضیت نمی کنه ؟ برا همین می خوای پسرمم اغوا کنی . خون پاسیکا؟

پسر؟

خون تکین

پاسیکا

اشتباه فهمیدین من نمی دونستم این آقا پسر شماست

- من هیچ کدوم از کارایی که تهمتشو بهم زدین انجام ندادم
- سعی نکن خوب حرف بزنی

- همه می دونن زنی مثل تو چه قدر سطحش پایینه
- چون تو این جوری هستی

- عمو طلاقت داده
- چرا؟ مگه من چطوریم؟
- تا حالا این حرفو شنیدی؟

تن صدات ادب حرف زدنت و نشون میده و رفتارت سطحت و؟

نذار بیش تر از این دلم برات بسوزه خون لی؟

مامان . مامان. مامان

مامان مراقب باش

- تکین نگاه کن
- صدمه دیدی مامان؟
- این زن هولم داد

- من هولش ندادم
- دیدم که تو اول با مامانم بحث کردی
- مامانت بود که شروع کرد

- فکر نمی کردم همچین نوع زنی باشی
- چه نوعی؟

از نوع گشنه ی پولش

اون قدر گشنه که می خوای خودت و بفروشی

ولم کن

- داری اذیتم می کنی
- ولت نمی کنم.
- گفتم ولم کن

ولم کن . ولم کن

تکین

همین الان خون پانو رها کن

- هی این زن
- بیا این ور

برو

گفتم ولش کن

گفتم ولش کن

گفتم ولش نمی کنم

مطمئنی رهاش نمی کنی؟

برای بار آخر ازت می پرسم . رهاش می کنی یانه؟

- دیگه بچه نیستم که وقتی به حرفت گوش نکنم بتونی کتکم بزنی.
- با این که بزرگ شدی اما تو چشم من هنوزم بچه ای

هی ! عقلت و از دست دادی ؟ به پسرت به خاطر این زن آسیب می زنی؟

ولش می کنی یانه؟
- ولش نمی کنم

- کافیه عمو
- هی بس کن
- جلو نیا وگرنه تو هم آسیب می بینی

رهاش کن . رهاش کن. رهاش کن

ولش کن

اگه فکر کردی می تونی با بد دهنی این جا بمونی

پس برگرد

این جا به تو خوشامد نمی گه

آسیب دیدی پسرم؟

دیدی؟

چه جوری می تونه کسی رو بهتر از پسرش ببینه

- بیا بذار برات دارو بزنم
- من خوبم

باید برید خون تکین و چک کنید

پان ! راجع به تکین صحبت نکن

اون مدت طولانی با مادرش زندگی کرده

برا همین رفتارای بد مادرش و گرفته

در واقع تو قلبش چیزی نیست

می دونم باور نمی کنی

اگه خود واقعیش و بشناسی می فهمی که دارم راست می گم

به گمونم هرگز همچین روزی نیاد به نظر میرسه خون تکین خیلی ازم متنفره

درسته

اگه نمی تونی مهمونی امشب و بیای. می تونیم وقنش و عوض کنیم

مشکلی نیست. همه برای این مهمونی زحمت کشیدن. حتما می یام

خوبه

-پس بذار این دارو رو بزنم
- بله

این کارو خراب نکنی

- مطمئنی بعد از انجام دادنش اخراج نمی شم؟
- خون لی بابتش بهم قول داده. برو انجامش بده

اگه راضی باشه ممکنه دست مزدتم اضافه کنه

بالاخره

تو زنم می شی نانگ پاسیکا

بیا اینجا . از این ور

یادته گفتم برات هدیه دارم

می خوام این خونه رو بدم بهت . دوسش داری؟

بله دوسش دارم

- اما این خیلی زیاده.
- زیاد نیست.

من قبلا دربارش فکر کردم که به محض این که درست تموم شدو برگشتی

باید سخت ازت کار بشکم تا پشتیبانی ای که ازت کردم بی ارزه

حتما من حسابی بدنمو اماده کردم پس بزن بریم

خیلی ممنون عمو پانگ

برای مهربونی و بخشندگیتون

همیشه با من خوب بودید

قول می دم که خوب کار کنم و نا امیدتون نکنم

واقعا خیلی ممنون . خیلی ممنون. خیلی ممنون

من وسایلت و آوردم و تو امشب می تونی اینجا بخوابی

- خاله توی اینجا رو تمیز کرده
- بله

پس همدیگه رو تو مهمونی می بینیم

جاسوسم بهم خبر داده که خون آنوپانگ پاسیکا رو برده به خونه ی جدیدش

میری به اون خونه و یه زاویه ی مناسب برای عکس گرفتن پیدا می کنی

واضح باشه بگیرش

این حیلی راحته من می تونم انجامش بدم

- امیدوارم کار کردنت هم مثل حرف زدنت باشه.
- بله خاله

از زمانی که خون لی و پسرش برگشتن من هنوز صورت خون تکین و ندیدم

- ازشایعات شنیدم خوش تیپه.
- فقط شایعه نیست

واقعیه. اما وقتی می گن ااون خوش تیپه

فقط خوش تیپ نیست! خیلی خوش تیپه

واقعا پس من میخوام صورتشو ببینم

هی مسخره بازی در نیار برو کارت و بکن

منم می رم سرکارم

- اگه خوت پانگ وقتی می یاذ منو نبینه دوباره دادیو بیداد می کنه.
- بله

برو نانگ پاسیکا رو تو خونه اش ببین

هرکاری بکن که عکسات با پاسیکا نزدیک و خودمونی بیفته

فهمیدی؟

- کیه؟
- پاسیکا

خون پاسیکا

خون پاسیکا

خون پاسیکا

هیچ کس اینجا نیست

می دونم خیلی از دستم عصبانی هستی

- اما اول بهم گوش کن بذار توضیح بدم
- نیازی به توضیح دادن نیست

- من داستان بین تو و پدرم و می دونم.
- اما چیزایی که تو می دونی...
-راست نیست! درسته؟

آره

پاسیکا

فکر می کنی من حرفای زن فاسدی مثل تورو باور می کنم؟

داری چی کار می کنی؟

!چندش آور

چه جوری می تونی این کارو باهام بکنی؟

چرا نمی تونم؟

زنی مثل تو به همه پا می ده این طور نیست؟

از اونجایی که تو الان با پدرمی چه اشکالی داره که باپسرشم باشی؟

برو بیرون

اگه می خوای برم بیرون

بذار دوباره انجامش بدم

اگه نری بیرون سرت حتما آسیب می بینه

با شه می رم بیرون

چون

چون ما بازم همدیگه رو تو خیلی از جاها می بینیم

پاسیکا

کجا رفته بودی؟

یه کم راه رفتم

سریع یه دوش بگیرو بهترین لباسات و بپوش

امروز می خوایم بریم مهمونی خوشامد گویی نانگ پاسیکا

- تو برو مادر من نمی یام.
- اما باید بیای

چون یه سورپرایز براش دارم . تلافی کاری که با تو کردو سرش در میارم

خیلی خوشحالم که برگشتی خون پان

این جا خیلی کار داریم

- به سختی می تونستم جفت و جورشون کنم
- خوب چرا خودت انجامش می دادی؟

پس بقیه چی؟

بذارید غیبت نکنم. خودتون باید ببینید

همون لحظه ای که برگشت یه کاری کرد که خون آنوپانگ براش جشن بگیره

همه رو خسته می کنه. باید هم مراقب این باشم هم مشتریا

لطفا ببخشید

خوب چه طوره پان؟ این جشن و دوست داری؟

بله

خیلی ممنون

از خودت پذیرایی کن

تکین

تکین تکین

من اومدم . اما فکر نکن که فراموش کردم چه انفاقی افتاده

- پس براچی اومدی؟
- یه مهمونی سرگرم کننده مثل این چرا نباید بیام؟

مطمئن شو که سرگرمیت حد ومرز داشته باشه

بیش از حد نباید سرگرم کننده باشه

به زودی متوجه می شی که چه قدر می تونه سرگرم کننده باشه

خیلی ممنون از همگی که به مهمونی خوشامد گویی نو پان اومدید

اینو به عنوان یه زنگ تفریح تو کار در نظر بکیرید

- آزادانه بخورید و بنوشید
- خیلی خوبه

-خوب فکر نمی کنید که صاحب جشن هم باید بیاد یه صحبتی بکنه؟
- خوبه . خوبه

.صبر کنید صبرکنید

قبل ازاین که نو پان بخوان صحبت کنن من باید یه چیزی بگم

به عنوان همسر اول خون آنوپانگ

می دونم که طی سال های گذشته نیاز بوده که از سینه هات برای بالا رفتن از نردبون ترقی استفاده کنی

- هی تو.
- اوپس متاسفم.

اشتباه گفتم

تو باید راهی به سمت بالا میساختی که به این سطح برسی

باید خستگی هاو سختی ها و فرسودگی هارو

با انواع مختلفی از آدمها می گذروندی

اوپس ! من دوباره اشتباه گفتم

خیلی زیادشد

پس من امروز یه هدیه برات دارم. که به محض دریافتش تو خون آنوپانگ

هیچ وقت فراموشش نمی کنن. روشنش کن

بجنب رو شنش کن

- هی این که سانگاه نیست
- نه مگه آدمش وو عوض نکرده بودین؟

کی عوضش کردم؟

- خون تکین.
-! ته

خون تکین

این قضیه به نظر نمی یاد پایان خوبی داشته باشه

1ته

بیا بیرون باهم حرف بزنیم

اون پسره پسر خون لی بود خاله؟

آره باید چشماتو باز می کردی ببینی. سانگاه کجا غیبش زده؟

صبرکن

کجا می ری؟

اگه عصبانی یا احساس تنفر داری سر من خالیش کن

برای چی سراون خالیش می کنی پسر؟

خیلی نگرانشی

یه بوسه ی کوچیک از طرف من تاثیری روش نداره

چون کی می دونه قبلا چندبار این کارو انجام داده

آی تی (آی یه اوای تحقیر امیزه )

به تله گذاری برای پسرم فکر می کنی نه؟

- چندبار باید بهت بگم که من به این قضیه فکر نمی کنم
- دروغگو

حتی اگه قسم بخوری هم باورت نمی کنم

وقتی زنی مثل تو یه مرد ثروتمند می بینه

آماده ای تا از بدنت استفاده کنی تا تو پیری زندگی راحتی داشته باشی

حالا هم حتما دیدی تکین جوون و قویه

به خاطر همینه که می خواستی همین روز اولی که دیدیش بدنت و بهش تقدیم کنی

لطفا تهمت زدن به من و تمومش کن

- من به عمو پانگ مثل بزرگترم احترام می ذارم
- آره مثل یه حشره

زنی با پیشینه ای مثل تو چه جور می تونه به چیز دیگه ای فکر کنه

به جز راحت کردن زندگی برای خودش

یه مرد هم سن پدرت و پیدا کردی که شوهرت بشه

به نظر می رشه راجع به زنایی با پیشینه ی پایین خوب می دونین

یا شاید شماهم یکی از این زنا هستین؟

نانگ پاسیکا

این و بگیر

ریشه تو فراموش کردی؟ به چه حقی به من تو هین می کنی؟

این اشتباه من بوده

برای این که گذاشتم تو یه همچین موجود خودخواهی بار بیای

اگه اون زمان

اگه نمی ذاشتم مادرت تو رو باخودش ببره

- الان این رفتار بدو نداشتی
- مامان هیچ وقت بهم یاد نداده که آدم بدی باشم

- اما من به حد کافی بزرگ شدم که بتونم ادم خوب رو از بد تشخیص بدم
- Iاگه فکر می کنی بالغ شدی

این کارای نفرت انگیزو انجام نمی دادی

من فکر نمی کردم

- که پسرم یه نجیب زاده نباشه
- ازم نخواه جنتلمن باشم

چون خودتم این آیتم و نداری

هیچ وقت نداشتی

فاحشه ای مثل پاسیکا اون قدر ارزش نداره که بهش احترام بذارم

آی ته

فکر نکن می تونی اینجا بمونی . من راحتت نمی ذارم

وبدون هر کاری می کنم تا تورو از اینجا بندازم بیرون

خون پان... خون پان.... . خیلی صدمه دیدین؟

ته متاسفم پسرم

ته متاسفم ! متاسفم پسرم! متاسفم! خیلی متاسفم پسرم! متاسفم

دیگه برنمی گردم و پام و اینجا نمی ذارم

ته

این آخرین باربود

که تو صورت منو دیدی

ته! تکین ! من متاسفم پسرم! متاسفم

متاسفم پسرم! واقعا متاسفم! متاسفم

ته

متاسفم پسرم .متاسفم

مامان

متاسفم مامان

این کارو چون خیلی عصبانی بودم انجام دادم

می خواستم اون زن و اذیت کنم

اگه منظورت این بوده

که من خیالم راحت شد

من ترسیدم

که توروهم از دست بدم همون طور که پدرت و از دست دادم

نه مامان

من اون زن و دوست ندارم

من ازش متنفرم

- اون قدر ازش متنفرم که حتی نمی خوام تو دنیایی که اون زندگی می کنه نفس بکشم.
- خیلی خوبه که این طوری فکر می کنی پسرم

به تنفر ازش ادامه بده

بیش تر از اینا ازش متنفر باش

اما مامان

می شه برگردیم خونه مون؟

بیشتر از این نمی تونم اینجا بمونم مامان

لطفا

مرسی مامان

باید ازت عذرخواهی کنم

-عذر خواهیت به چه دردی می خوره. تو وجهه ی تکین و خراب کردی .
- نمی خواستم این جور بشه

لطفا منو ببخشید خون لی بذارید جبران کنم

بهت یه فرصت می دم که جبرانش کنی. چشم از خون پاسیکا برندار

اما اگه این دفعه هم خراب کنی

- آدمی مثل من کسی رو برای بار دوم نمی بخشه
- بله حتما

اگه برای زمین زدن پاسیکا بهت احتیاج نداشتم

این قدر جلوت خم و راست نمی شدم عجوزه

خون نالینی تو قایق منتظرشمان

2سال بعد

یادت نره امروز بعد از ظهر برای 60 نفر غذای دریایی باربیکیو داریم

- حتما.
- خون پان

- شما می تونی بری
- بله

برای تحققیق و تفحص کمکم و می خواستی انجام شد

همه چیز همون طوری بود که گفتی

- حساب بانکیمون بالاو پایین داشته
- تو این دوسال گذشته همش پول از دست دادیم

اما به خاطر عملیات بانکی و بالا و پایین شدن پولا

- تصور می کردیم داریم سود می کنیم
- پس

این به این معنیه که از یه مفری اختلاس صورت می گرفته

بله و اگه اجازه بدیم ادامه پیدا کنه در طی چند سال آینده

- ورشکست می شیم
- می دونی اونایی که دزدی می کنن کیان؟

هنوز نه و لی دارم شواهدو مدارک و جمع می کنم

این چیزی که من می بینم کار یه نفر نیست باید یه گروه باشن

الان پی تیپ مدیر حساب های مالی داره بهم کمک می کنه

خوبه اون خواهر کوچیک نوانپراگه. . قابل اعتماده

نمی خوام آدمای زیادی از این قضیه اطلاع داشته باشن

ممکنه دزدا رو قبل از این که بتونیم مدارک و پیدا کنیم آگاه کنه

منم به پی تیپ یاد آوری کردم

به خاطر سکرت موندن این قضیه فقط ما سه تا ازش با خبریم

خوبه

ممنون عزیزم

به طور اتفاقی نامه هایی که برای خون تکین نوشته بودین و دیدم. چرا ارسالشون نمی کنید؟

- این جوری می فهمه چه قدر عاشقشین
- بی فایده ست

قبل از این که مامان منو از اینجا دور کنه

قول دادی هر ماه برام بنویسی

- اما من حتی یه دونه نامه هم ندیدم.
-... ا ین درست نیست. ته
- با این اوصاف حالا کی دروغگوئه؟

حرفای تکین

باعث شد بفهمم

- مادرش هیچ کدوم از نامه ها رو بهش نداده
-پس

این بی عدالتیه در حق شما

نباید باعث بشید خون تکین این قضیه رو اشتباه متوجه بشه

همین طور خود خون تکین. چرا همیشه به حرفای مادرش گوش می کنه

چرا یه بارم به شما فرصت برای حرف زدن نمی ده

من درکش می کنم عزیزم. با توجه به این موضوع که

اون 10 سال با مادرش زندگی کرده

خون لی اون و بزرگ کرده و اونم عاشق مادرشه

هر چی که بگه تکین باور می کنه

اگه بگه ماست سیاهه تکین باور می کنه

چون ... نمی خواد مادرش و ناراحت کنه

نمی خوام دیگه راجع بهش حرف بزنم

از این قضیه خسته شدم

شاید

دلم می خواد یه مدت طولانی استراحت کنم

پان

من ممکنه

ازت بخوام که

بهم کمک کنی که از قلبم محافظت کنم

میشه بهم قول بدی؟

قول می دم

عمو شماهم باید قول بدین مدت طولانی کنار من بمونین

بله مامان

آره همین الان دیدمش

اول آروم باش مامان . من سریع برمی گردم

از امروز صبحه نمی تونم کامپیوترم و روشن کنم

ده بار به تکنسین زنگ زدم اما پیداش نیست.می گه کار دارم

اگه نتونم روشنش کنم تمام اطلاعانی که تو این دو ماه برات جمع کردم می شه وقت تلف کردن

اگه می دونستم می خواد این جوری بشه بیشتر ازش مراقبت می کردم

من خیلی احمقم خون پان

عیبی نداره . کی فکرش و می کرد این طور بشه

بذار این کار و بکنیم

کامپیوترو ازت می گیرم و می دم دست یه آدم کار بلد تو جزیره تادرستش کنه

آره درسته ! چرا من به یه همچین چیز ساده ای نتونستم فکر کنم؟

شما واقعا مناسبه بودن تو جایگاه یکی از مهره های اصلی این جزیره هستین

فقط من نیستم.همه ی آدم های اینجا مهم اند

- پس من یکی رو پیدا می کنم که براتون بذارش تو قایق
- باشه

خون سانگ ساک خیلی ممنون که مراقب همه چی بودن

مشکلی نیست . این وظیفه ی من به عنوان یه مدیره

فردا یه مهمون وی آی پی دارم

- پس من شب اینجا می مونم که بهشون خوش آمد بگم
- بله

- عمو.
- پان

سلام خون سانگ ساک

- من دارم برمی گردم جزیره
- پس من شما رو تنها می ذارم

- پس منو ببخشید
- خداحافظ.
- خیلی ممنون . خیلی ممنون . خیلی ممنون

- بیا بریم.
- بله

خون پان . خون پان . لطفا کمکم کن

الان مشتریا دارن دادو بیدادو اعتراض می کنن بابت مزه ی غذا

به هیچ کس هم گوش نمی دن می خوان این قضیه رو به موسسه ی توسعه ی محلی پرسنل گزارش کنن

می شه از خون سانگ ساک بخوای به جای من این قضیه رو حل کنه

من یه کار فوری تو جزیره دارم باید سریع برگردم

...ایشون الان تو جلسه ان و من

نمی تونم کس دیگه ای رو پیدا کنم. نمی شه به شما زحمت بدم؟

برو انجامش بده پان

بمون اینجا و این قضیه رو حل کن

من به جات کاری که می خواستی رو انجام می دم

- من امروز غروب بر می گردم
- باشه خیلی ممنون عمو

-! عمو .عمو -
خون پان! خون پان ! نرو! خون پان-
- عمو ! عمو

- عمو!
- نرو خون پان! نرو خون پان.
- عمو! عمو

الو مامان

برا چی گریه می کنی مامان؟

چی؟

الان دیگه 3 روز شده

هنوز نتونستیم پیداشون کنیم و پیش بینی می کنیم که

جون سالم به در نبردن

عمو

سیک

خون پونگ رو پیدا کردین؟

نه متاسفم

مامان

زن بی شرم

چه جوری می تونی این قدر وقیح باشی که هنوز اینجا بمونی؟

یه کاری کردی که به جای تو بمیره

خاله

هنوز نمی شه نتیجه گیری کرد

این که حادثه ی انفجار بمب تصادفی بوده یا یه قتل

همه چی کاملا واضحه

همه فکرش و می کردن که این زن میخواد خون پانگ رو بکشه

سودارات بهم گفته که اون روز

کسی که باید برمی گشته جزیره این زن بوده

انوپانگ گرفتار بدبیاری ای شده که مال این زن بوده

مامان نکن مامان مامان

خون پان

لطفا بیرون منتظر باشید

- نانگ پاسیکا کجا می ری؟ کجا می ری؟ کجا می ری؟
- مامان نکن . ! آروم باش

- مامان مامان
-خاله

خاله

مامان

خاله چه طوره؟

بهش دارو دادم بخوابه

از سفر خسته است . به علاوه

از وقتی راجع به پدرم شنیده گریه اش بند نمی یاد

هی متاسفم

سیک

سیک چرا فکر می کنی قایق بمب گذاری شده؟

مطمئن نیستم .پلیس داره مدارک و جمع می کنه ولی کار سختیه

ممکنه مدارک مهم افتاده باشه توی آب

که این طوری مدت زیادی طول می کشه تا پیداشون کنن

مامان

مامان

اول آروم باش عزیزم. آروم باش

پان عزیزم به من گوش کن. همه چی تصادف بوده

هیچ کس نمی دونست چی می خواد بشه

نباید خودت و سرزنش کنی

یا برای باقی عمرت خودت و از خوشی محروم کنی

به محض این که مراسم ترحیم خون آنوپانگ تموم شد

ازت می خوام که بیای خونه

پی پین می خواد که تو برگردی تو کارای شرکت کمکش کنی

دوتا خواهر باتوانایی بیشتر

به هم برای مدیریت کمک می کنید

اما من به عمو قول دادم

که از این جا محافظت کنم

نیازی نیست تو اینجا بمونی

من ظالم نیستم

اما خون آنوپانگ پسر داره

در مدت کوتاهی پسرش می تونه کارش و ادامه بده

- سلام عمو پی راکوپ
- می خوام وقتت و بگیرم و راجع به آخرین درخواست خون آنوپانگ صحبت کنم

اون خواسته که موقع وصیت خونیش توهم باشی

- چی ؟
- اشتباه نشنیدی

اون خواسته روز باز کردن وصیت نامه اش تو هم باشی

-چرا؟
- خوب باید تا اون روز صبرکنی

- اون وقت می فهمی چرا
- بله

به نظر می یاد پسر خون آنوپانگ از تو خوشش نمی یاد

توجه کردم که همش داره به تو نگاه می کنه

نوع نگاهش و دوست ندارم

یه جوری به دخترم نگاه می کنه انگار پدرش و کشته

چه قدر بد! با این که فوت شده هنوز جنازه اش و پیدا نکردن

راهب باید برای تابوت خالی دعا بخونه

گتاه من بود که گذاشتم تو این قدر خودخواه بار بیای

اگه اون موقع نمی ذاشتم مادرت تورو ببره الان این رفتارو نداشتی

این رفتا ربد رو

اگه فکر می کنی بزرگ شدی

چه طور می تونی یه همچین کا ر نفرت انگیزی بکنی؟

یه فاحشه مثل اون زن این قدر ارزش نداره که من بهش احترام بذارم

تکین

متاسفم پسرم ! متاسفم تکین! متاسفم! متاسفم

- دیگه پام و اینجا نمی ذارم.
- ته.

خون تکین

چیه؟

می خواستم بهتون بگم که

عمو خیلی عاشق شما بود

خیلی عاشقم بود؟

پدر من هیچ وقت هیچ کسو بیش تر از خودش دوست نداشت

این غیر قابل باوره

شما تحصیل کرده ای

باید بیش از اینا قوه ی درک داشته باشی

وفقط به حرفای یه طرف گوش نکنی

وتصور کنی که پدرت عاشقت نبوده

دلم برای عمومی سوزه که همچین پسری داره -
وقتی نمی دونی من چه طور آدمی هستم-

حق نداری این جوری باهام حرف بزنی و بهم توهین کنی

در نتیجه دهنتو بببند. پاسیکا-
دهنم؟-

فقط منم که تصمیم می گیرم دهنم و ببندم یانه

یه واقعیتیه که باید بهت بگم

راجع به نامه هایی که فکر می کردی عمو هیچ وقت برات نمی نوشته

از کجا می دونی؟

آه

پس تو بودی

کسی که نذاشت پدرم دیگه برام نامه بنویسه -
می شه یه کم مثبت راجع بهم فکر کنی-
نمی تونم-

هیچ راهی نداره

زنی مثل تو

هیچ خوبی تو چشم من نداره! یادت باشه

آی فاحشه! همین الان بدن کثیفت و از دست های پسر من دور کن

این مراسم یادبوده و توهتوز داری به یه همچین چیزای چندش آوری فکر می کنی

به نظرتون اونی که سطح پایین فکر می کنه کیه؟

من و پسرتون فقط داشتیم حرف می زدیم

چه جوری می تونین این جوری فکر کنین؟
پس چرا این قدر به هم نزدیک بودین؟

!به شما ربطی نداره
یعنی میگی خاله ی من مزاحمه

به چه حقی با آدمای من بد حرف می زنی؟ بهتره مراقب خودت باشی

بعد ا ز مرگ خون پونگ تودیگه اینجا جایی نداری.
اون قرار نیست اینجا بمونه

دختر من جایگاه دیگه ای برای موندن داره

هر میزان پولی که خون پونگ برای تحصیلش داده هم

اصل و سودش و برمی گردونم

فقط حرف نزن! به نظر نمی رسه آدمی مثل تو توانایی پرداخت این پول و داشته باشه

به مادرم احترام بذار.
به شماها احترام بذارم؟

چه جوری دخترت و تربیت کردی؟

که همچین ذهن کثیفی داره و دنبال شوهر مردمه.
حرف دهنتو بفهم خون نالینی

تو. _ بزن تاببینی

فکر می کنی فقط خودت دست داری؟

منم این طور که فکر می کنی ضعیف نیستم. خیلی کارا می تونم بکنم

باکسی که به دخترم نیت بدی داره

مامان . مامان . کافیه

تو مراسم بابا دردسردرست نکن
وهمه ی شما

فکر نکنید که دختر من شانس شما رو دزدیده

من پان رو برمی گردم خونه

دیگه هم نمی ذارم پاش و اینجا بذاره.
عالیه! پس سریع تر از اینجا ببرش! برو

مطمئنا می رم

اما در خواست آخر عمو رم انجام می دم. بعد از خوندن وصیت نامه

شماهاهمتون دیگه روی منم نمی بینید

بیا بریم پان

همه ی بستگان خون آنوپانگ اینجاهستن. نمی شه وصیت نامه رو بخونید؟

خون پان هنوز اینجا نیست و هنوز کمی به تایمی که تعیین کردیم مونده. پس یه کم دیگه صبر کنید

برای چی باید منتظر اون خانم باشیم؟ اگه اینجا نباشه نمی تونید وصیت نامه رو بخونید؟

من فقط دستورات خون پانگ رو عمل می کنم

اگه خون پان هنوز اینجا نیست پس وصیت نامه هنوز نمی تونه خونده بش

دیر اومدی و از آدمایی که اینجا منتظرت بودن هم معذرت خواهی نمی کنی

زمان دقیق خوندن وصیت نامه ساعت یازده بوده

ومنم سروقت اومدم

پس برای چی باید عذرخواهی کنم؟

تو

لطفا یه کم به خون آنوپانگ احترام بذارید

لطفا بشینید

من آنوپانگ سیراکتاکول

درکمال صحت و آگاهی و هوشیاری وصیت می کنم

تمامی ثروتم شامل خانه. جزیره ی مروارید هتل مرواریدو تمامی متعلقات جزیره

وتمامی ثروتم در بانک را تنها به

آقای تکین سیراتراکل می بخشم

حقوق ماهانه ینالینی وانگ نات از بانک نیز همچنان برقرار است

و زمین جزیره ی فوکت رانیز به برادربزرگ ترم می بخشم

خون پونگ خیلی عجیبه

برای چی خواسته معاون رییسی که در آستانه ی برکناری هستش بیاد اینجا و به وصیتش گوش کنه؟

حتی چیزی از خون پانگ هم بهش نرسیده

شایدهم باید می شنیده تا بدونه نمی تونه بحث و جدل راه بندازه و به دادگاه شکایت کنه

هنوز تموم نشد

تیکه ی آخرو خون آنوپانگ یه ماه قبل مرگش اضافه کرده

شواهدی هم و جود داره که ثابت کنه که ایشون در اون زمان هم در سلامت عقلی بودن

در کار های مدیریتی من به خانم پاسیکا... اعتماد دارم و مایلم ایشون

به مدت دوسال در سمت معاون رییس باقی بمانند

درطی این دوران کسی نمی تواند ایشان رااخراج کند

حتی مدیریت جدید

که وارث من آقای تکین سیراتراکل می باشند

ونه حتی همسر سابقم که من اورا برای دخالت و مدیریت شرکت منصوب نمی کنم

اوحق شرکت در جلسات

ویا منصوب شدن در هیچ سمتی راندارد

تاز مانی که خانم پاسیکا تصمیم به کناره گیری از منصبش بکنه

بعد از دوسالی که ذکرشد

مامان

مامان لطفا اول بشین

خیلی به خودت مطمئنی نه؟ که جوری تونستی خون آنوپانگ و اغواکنی که این جوری عاشقت بشه؟

من هیچ کدوم از کارایی که گفتین و انجام ندادم.
لعنتی! ندادی؟

بیا بریم بیرون حرف بزنیم مامان
نه

من همین جا جلوی روش فحشش می دم اگه ببینم که بی شرمانه می خواد اینجا بمونه

خوب راضیش کردی برا ی همین این جایگاه و بهت داد
حتی اگه من همین الان برای شما توضیح بدم هم شما گوش نمیدین

هرجور می خوای فکر کن ! این مشکل توئه

بذار منم جلوی روت بگم که من چیزی از خون آنوپانگ نمی خوام

فکر نکن با وصیت نامه ای که شوهر پیرت نوشته موافقت می کنم من هیچ وقت فکر نکردم مسائل این قدر ساده باشن. ولی چه بد شد

اسم شما توی کادر مدیریت جدید نیست

عمو حتما خوب می دونسته که کی می تونه کارها رو مدیریت کنه

به خاطر همینه که این طور دستور دادن

چون می تر سیده که شما شرکت و ور شکست کنی. _ نانگ پاسیکا نمی تونی همین طوری به من توهین کنی و بری

بذار برم ! دردم می یاد.
مامان . مامان

نانگ پاسیکا! نانگ پاسیکا! هی فاحشه

وسایلت و جمع کن و همین الان از این جزیره برو

اگه از این جا نرفتی بعدا نگی که بهت هشدر نداده بودم.
نیازی نیست تهدیدم کنی من قطعا میرم

خوبه! برو و دیگه هم برنگرد

برات اروزهای خوب می کنم

البته فکر می کنم نیاز به یه کم هوای تازه هم داری

چون شنیدم جهنم خیلی داغ و گرمه

بسه مامان

با آدمی مثل این صحبت نکن . وقتتو تلف می کنی

باحرف زدن آدم بی شرمی مثل این چیزی حس نمی کنه

تمومش کن

خوب شد اومدی! من فکر می کنم جایگاه معاونت رییس باید برای تو باشه . چون این جایگاه

نباید با یه نفر خارج از ماپر بشه

واز طرف دیگه شما برادر واقعیه خون پونگ هستین. _ اما من جوردیگه ای فکر می کنم

به نظر من تصمیم خون پ

توی این موقعیت درست بوده

چون اون این جزیره درست مثل پونگ

خوب می شناسه

واز طرف دیگه

من تا دوماه دیگه بازنشست می شم.
توهم عاشق زیبایی های این دختره شدی؟
لی

به من توهین نکن

تو و تکین اینجا زندگی نمی کردین

در نتیجه نمی دونید که این دختر چه قدر خوب کارش و انجام می داده

در واقع می تونم بگم این که جزیره تا الان سرپا مونده

قسمتیش به خاطر پانه. پس این دیدمنفیتون رو نسبت بهش عوض کنید

چیزایی که شنیدید همش شایعه بوده

قلبتون و باز کنید و بپذیریدش! مخصوصا تو

چون از الان شما دوتا

باید برای دوسال با همدیگه کار کنید

اختلافاتون و بذارید کنارو برای توسعه ی جزیره تلاش کنید

برای شادی روح آنوپانگ

عمو

من می خوام شما جایگاه معاونت رو به جای من بگیرید

خون پی راکوپ

این پاکت چیه؟

به نظر می یاد دست خط خون پانگ باشه
برسد به دست نو پانگ

این چه نامه ایه؟
نمی دونم

لطفا برش گردونید

من نمی فهمم

همون جور که خون نالینی گفتن

من خارج از خانواده ی شمام

دیر یا زود من از اینجا می رم

در نتیجه فکر می کنم.... الان برم بهتره

فکر می کنی اگه به موندنت تو این جزیره ادامه بدی

خون لی واقعا فکر می کنه که تو ثروت خون پانگ رو می خواستی؟

بله

این که فقط به خودم توهین بشه رو می تونم تحمل کنم

اما توهین به خانوادم و نمی تونم تحمل کنم

لطفا این دفعه تصمیم منو قبول کنید

واقعا می خواید برید خون پان؟

لطفااز این جا محافظت کن خون پرا

وقتی تونستی بیا اینجا سربزن
احتمالا دیگه برنمی گردم اینجا

پان باید عجله کنیم عزیزم. وگرنه پروازو ازدست می دیم

خوشبخت شی خون پان

بیا بریم

خون پاسیکا لطفا نرید

این نامه از خون پونگه.گفتن به دست شما برسه

لطفا نامه رو برگردونید

من چیزی این تو نمی بینم

نامه اینجاست

حالا پاکت و بهم برگردونید
اول نامه رو بهم بده.
مطمئنا نمی تونم این کارو بکنم

لطفا پاکت منو بدید

کسی که جزیره ی مروارید و مثل من می شناسه و عاشقشه.

من به هیچ کس به اندازه ی تو اعتماد ندارم

تکین شاید مدیر اجرایی خوبی بشه اما ضعف های زیادی داره به خصوص مادرش

هیچ وقت نمی تونه باهاش مخالفت کنه

پس اون به یه کسی نیاز داره که عتشق جزیره باشه و نیت خوب نسبت برای کمک به جزیره داشته باشه.

به نظرم تو مناسب ترین آدمی

می دونم راجع به شرایط وصیت نامه نگرانی,

اما التماست می کنم به جزیره فکر کن

فقط دوساله خیل چیزا می تونی یادش بدی.

بعد ازدوسال اگه خواستی از این جابری جلوت و نمی گیرم

تو نامه ای که نوشته

بهم اعتماد کرده مراقبت از جزیره رو گذاشته به عهده ی من

بهم التماس کرده از این جا نرم

ما نمی تونیم همه ی مشکلات اینجا رو حل کنیم

هر کی یه سرنوشتی داره

حتی عمو پونگ

نمی خوام بهت یاد بدم که ظالم باشی

اما دیدم که تو سال های گذشته چه قدر خسته شدی

هیچ مادری نمی خواد ببینه بچه اش رنج می کشه

پان در گذشته

خانواده ی ما چیزای بد زیادی رو تجربه کرده

من می خوام ببینم که همهی ما یه بار دیگه کنارهم جمع می شیم

من می فهممت مامان

اما عمو روهم درک می کنم

توکسی هستی که منو به دنیا آورده و عمو کسیه که بهم زندگی دوباره داده

من هنوزم چیزایی که بهم یاد دادی رو یادمه

این که چه جوری سپاسگزار باشم

این تنها راهیه که می تونم مهربونیه عمو رو جبران کنم

فقط دوساله

فقط دوساله یو بعدش من برمی گردم خونه! لطفا مامان

من احنمالا دیگه نمی تونم نظرت و برگردونم عزیزم درسته؟

هرروزی که دیگه نتونستی تحمل کنی

برگرد خونه عسلم

همه تو خونه

منتظر تو هستن

مرسی مامان

نانگ پاسیکا هنوز اینجاست؟
بله و این به این معنیه که می خواد با شما در بیفته

واین به این معنیه که یه چیزی تو اون نامه بوده
کدوم نامه؟
مامان

مامان

اول آروم باش.
نمی تونم آروم باشم

تازمانی که اون دختر اینجا باشه من تحمل نمی کنم! من نمی تونم تحمل کنم

من از ش متنفرم! متنفرم ! متنفرم!
مامان... ما...مان! مامان

مامان ! مامان
خون لی

به دکتر زنگ بزن
بله بله

مامان. مامان..
وای دارم می میرم که غیبت کنم

کی بامن موافقه که نانگ پاسیکا یه شیطانه که لباس فرشته ها رو پوشیده
بله

بااین که خون آنوپانگ مرده ولی هنوز همون رفتار بدش و داره

شماها بهتره مراقب باشید

مراقب باش! صبرکن هنوز غیبتمو نکردم! صبرکن اول

مراقب باشید کی می دونه کی بدون این که چیزی بدونید اخراج می شید

اون حتی باعث شده فشار خون لی هم بره بالا! ماکه در مقابلش چیزی نیستیم

اینقدر نپروسط حرفم بذار اول من بگم
باشه باشه
خون دا

فکرمی کنم باید تمومش کنید
چرا ؟

چرا می ترسید که صدامون و بشنوه؟ من که نمی ترسم ! می خوام حرف بزنم. غیبت کنم

اما من می ترسم

من کاری نکردم ! چیزی ندیدم! جزوشونم نبودم خون پان

از این به بعد ما خیلی نزدیک به هم کار می کنیم

اگه چیزی برای گفتن دارین مستقیم به خودم بگین خون سودارات

تو صورتم حرفت وبزن نه پشت سرم

چیزایی که می گی ممکنه واقعیت باشه

ممکنه خیلی مهم باشه

پس تو گروه پخشش نکن

وگرنه کار کردنمون باهم سخت می شه

منو مجبور که کاری که دوست نداری اتفاق بیفته نکن

ایش! هنوز خیلی نگذشته و دیوونه ی قدرتش شده

به خاطراونه که من این طوری شدم

می خواد منو بکشه . می خواد من بمیرم _ مامان لطفا دیگه عصبانی نشو

وگرنه دوباره فشار خونت می ره بالا

نمی خوام به خاطر اون زن بی ارزش تو تو ی این موقعیت افتضاح باشی

بهم قول بده

که یه راهی پیدا کنی که بهش فشار بیاری تا بره

هر کاری می تونی بکن

تا دیگه نتونه این جزیره رو تحمل کنه

باشه قول می دم

حالا استراحت کن

مادرت

چه طوره؟

هنوز زنده ست

باید پشیمون باشی

عجب احمقی بودم

نباید می اومدم باهات حرف بزنم .
چرا؟

چه مشکلی با حرف زدن بامن داری؟

می دونم که هنوزم از وصیت نامه ناراحتی

اما نمی شه فقط تحملش کنی؟ چون منم دارم تحملش می کنم

وگرنه ما نمی تونیم باهم کار کنیم

فقط دوساله و بعدش من اینجا رو ترک می کنم

چراهمین الان نمی ری؟

چون عمو ازم خواسته ! خواسته که بهت آموزش بدم

من یه بچه ی3 ساله نیستم که هیچ کاری نتونم انجام بدم

من می دونم مدیریت ارشد ی متل تو کارش و خوب بلده

اما متد تو به درد اینجا نمی خوره

اگه یه کم غرورت و بیاری پایین و یه شانس به من بدی

خیلی راحت تر می تونیم باهم کار کنیم

واگه خیلی خوب یاد بگیری

ممکنه کم تر از دوسال اینجا بمونم

باشه من خود داری می کنم . تحمل می کنم

از اونجا که نمی شه زمان و برگردون باید روبه جلو بریم

فردا ساعت 8 همدیگه رو می بینیم

این اطراف و بهت نشون می دم

هروقت دلم بخواد می یام._ این که کی بیای به خودت بسنگی داره

اما من ساعت 8 منتظرتم

ترجمه وزیرنویس زهره (ممنون از این دوست عزیزمون که به ما در تهیه ی این پروزه کمک کرد )

برای دریافت ترجمه ی قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند مراجعه کنید
http://thahiland.mihanblog.com