All language subtitles for [AniPlus] Jigokuraku - 04

...وقتی که دیگه پیدا کردن کسی که از من قدرتمندهتره رو متوقف کردم

...به عنوان «تیغهی اژدها» و «فرد بینظیر در هشت استان» میشناختن...

و یک ارباب(لرد) که اسمش رو نمیدونم یا توی مایههای تاتسومی
.ازم خواست که محافظش افسرش بشم

.اون مرد فوقالعادهای بود که به عمارت بزرگش خیلی میبالید

بعضیها از اسم اون هم به عنوان «اژدها» یاد میکردن، برای همین
.در عوض جای خواب و غذا قبول کردم

.مطمئنی که میتونی اونها رو عقب برونی

.فوقالعادهـست

...به هر حال، تامیا گانتتسوسای دونو، ممکنه لقبت تیغهی اژدها باشه

.اما مطمئناً نمیتونی یک اژدهای واقعی رو بکشی...

چی؟

برای همین هر دو اژدهای روی دروازهش و خود
.به اصطلاح اژدهای ترسوش رو کشتم

.خلق و خویت بیش از حد شدیده. اصلاً نمیتونم درکت کنم

.منم باهات موافقم

.برای همین، تمام قبیلهش دنبالم افتادن، و به مرگ محکوم شدم

.اینجوری نیست که مخالفتی داشته باشم

.وقتی اون عفو رو به دست بیارم، از همهی اتهاماتم تبرئه میشم

.در این صورت میتونم مهارتم رو تقویت کنم

.این بار، تمام اون عمارت رو به دو نیم تقسیم میکنم

.واقعاً نمیتونم درکت کنم

.اگه نظر من رو بخوای، این تو هستی که متوجه نمیشی

اونا ابزارهای کالبدشکافی هست، درسته؟

.پسرهی اخموی فسقلی

غذایی که از گردن زدن مجرما به دست میاری مزهی خوبی میده، بگو ببینم؟

.آسائمون هستم. یاماده آسائمون فوچی هستم

تمشی ریو ایتو سطح 9
یامادا آسائمون
\h\h\h\h\h\h\h\h\hفوچی

.تنها راه نون در آوردن قبیلهی یامادا سر بریدن مجرمین نیست

.ما علاوه بر آزمایش شمشیرها دارو هم درست میکنیم

.خیلی بیشتر از تو به درد جامعه میخوریم

.و در مورد کالبدشکافی هم همین موضوع صادقه

.کشف کردن جزئیات بدن انسان به پیشرفت پزشکی کمک میکنه

.این یه هدف فوقالعادهـست

.اجازه نمیدم کسی مثل تو به ما بیاحترامی کنه

.حالا هرچی

.فقط حواست باشه که سر راهم سبز نشی-

.هو-هوی، صبرکن-

میدونی داریم چی کار میکنیم؟

.معلومه، فقط یک کار باید انجام بدیم

.میخوام همه رو از دور رقابت حذف کنم

...اینجوری زمان بیشتری برای پیدا کردن اکسیر دارم

.و از همه مهمتر، با رضایت قلبی میتونم از شمشیرم استفاده کنم...

...فکر میکردم که دیگه قرار نیست توی دوئلهای

.هیجانانگیزی توی این دنیای آروم شرکت کنم...

.منطقی به نظر میرسه

.این ماموریت مثل درست کردن سم حشرات هست

.هرچی بیشتر منتظر بمونی، سم حشرات باقی مونده قویتر میشه

ولی... اینجوری خوب پیش میره؟

.فقط همین تعداد حشرهی سمی نیست

.اگه شگونات صبرشون تموم بشه، دستهی بعدی حشرات رو میفرسته

.حشرهی سمیتر، و قویتری رو میفرستن

...جالبه

.عقب بایست

@AniPlus

:کانال تلگرام

گروه انی پلاس با افتخار تقدیم میکند

بهشت جهنمیان

بهشت و جهنم

اون موجود دیگه چیه، ماهیـه؟

.ولی توی حالت مناجات تسبیح به دست گرفته

اون هیولاست یا یک نوع موجود زندهـست؟

.ولی ظاهری که داره خیلی تخیلی به نظر میرسه

...سوالهای زیادی توی سرم هست

.ولی غریزهم بهم میگه که خود این جزیره جای خطرناکی هست...

.واقعاً که مایهی دردسره

...گابیمار

.بهت که گفتم عقب بایست

.باشه

.به نظر میرسه که زندهـست

.قانون پنجم از قوانین شینوبی(نینجا)

.نباید با دشمنهای ناشناخته مبارزه کنی

یعنی باید فرار کنیم؟

دوتایی، یا تنهایی؟

گابیمارو! حالت خوبه!؟

.اینجا مکان خطرناکی هست

...پس انگار یکی مثل تو هم میتونه زخمی بشه

...نه، منظورم این نیست، باید

.قبل از هر چیزی باید فرار کنیم

اونها دیگه چی هستن؟

دارن میخندن؟

اونا... واقعی هستن؟

.آروم باش. باید خونسردی خودم رو حفظ کنم

.ما رو محاصره کردن

.کافیـه. نباید به چیزای غیر مهم فکر کنم

!گابیمارو

هنر نینجایی(نینپو): شعلههای زاهدانه

.برای فعلاً، نیازی نیست فکر کنم

.فقط بکش

.برای اینکه بتونی زنده بمونی

برای اینکه بتونم اون عفو رو به دست بیارم و خودم رو از این
.دنیای پُر از خون کنار بکشم

.فقط بکش

.میدونستم این ماموریت خطرناکه، ولی انتظار همچین چیزی نداشتم

.ولی همه چیز در کمتر از چند ساعت تغییر کرد

.چه منظرهی خارقالعادهای هست

من توی بهشت هستم، یا...؟

.نیازی نیست نگران این چیزای بیهوده باشم

.این ضعف نیست

.فقط روی دشمنی که رو به روت ایستاده تمرکز کن

.شجاعت واقعی اونه که با احساسات خودت صادق باشی

.باید نابودش کنم

...چیزه، گابیمارو

...چیزه من

فوقالعادهـست، همه رو خودت تنهایی کشتی؟

!تحت تاثیر قرار گرفتم، هولو

.معرکهـست، این دیگه توی یک سزح دیگه بود

.وای

.من یوزوریها هستم

.مثل تو، منم نینجا هستم

.منم، درست مثل خودتم

دوتا جلاد همراهش هست؟

...فکر کردی داری چی کار میکنی

.وقتی کسی بهت کمک کرد باید با گفتن «خیلی ممنون» ازش قدردانی کنی

.خیلی ممنون که نجاتم دادین

.خب، چی میخوای؟ ما رقیب همدیگه هستیم

.مجبور نبودی که به من کمک کنی

.اینقدر به فکر جزئیات نباش

.اون هیولاها دیگه باید رفته باشن

.گابی کون، به نظر میرسه تو خیلی قابل اعتمادی

.با وجود خونریزی شدیدی که داری، هنوز سرپایی

تو مگه الان او نرو نجات دادی، مگه نه؟

میگم، میخوای با همدیگه تیم بشیم؟

.من از این مکان خطرناک خیلی میترسم

...هرچیزی بهم بگی انجام میدم. برای همین خواهش میکنم ازم

ها؟ چی شد؟

...آی... آی

آی، درد داره! داری چه غلطی میکنی؟

.نمیتونی فریبم بدی

.من به خوبی از روشهای کونوئیچیها(نینجای زن) سر در میارم

.باشه، باشه. فهمیدم چی میگی

.فقط میخواستم یک امتحانی کرده باشم

بهتره از کاری که نکردی پشیمون باشی تا اینکه از کاری که انجام دادی، درسته؟

.ولی این رو جدّی گفتم که با همدیگه همکاری کنیم

.پنج نفر با همدیگه امنتر از سه نفر با همدیگهـست

.صبرکن ببینم

چرا دوتا آسائمون همراه تو هست؟

...این آقا راستش، چیزه

.یامادا آسائمون گنجی هستم

تمشی ریو ایتو سطح 8
یامادا آسائمون
\h\h\h\h\h\h\h\h\hگنجی

.در واقع من باید چشم .مورو ماکیای مرتد میبودم

.ماکیا بلافاصله بعد از اینکه فریب این دختر رو خورد کشته شد

.ترفندهای ناپاکی که استفاده کرد خلاف اصول بوشیدو هست

...از نظرم یک جلاد برای کنترل کردن این زن کافی نیست

.برای همین تصمیم گرفتم باهاشون همراه بشم...

.که اینطور

.پس اون رو هم اغوا کرده

.که اینطور

.همیشه نقطه ضعف گنجی دونو زنها هستن

.توی دام اون زن افتاده

...چیزه

.منم یامادا آسائمون سنتا هستم، در واقع من جلاد محافظش هستم

تمشی ریو ایتو سطح 5
یامادا آسائمون
\h\h\h\h\h\h\h\h\hسنتا

.خب، میدونیم

یهو به یک سری حشرات مسخره، هیولاها و مجسمه رسیدیم
.و سر از اینجا در آوردیم

.میدونیم که اینجا چه جای خطرناکی میتونه بشه

...درسته که مهمه هرچی سریعتر اکسیر رو پیدا کنیم

.ولی فایدهای نداره که بدون برنامه عمل کرد و کورکورانه خودمون رو به کشتن بدیم...

.تو خودت بودی که من رو ناامید کننده صدا کردی

.واقعاً؟ من که چیزی یادم نمیاد

...تا وقتی که هر دوتاتون موافق این قضیه باشین

.پس مشکلی نمیبینم که با همدیگه همکاری کنین...

.آخ جون! دوست دارم، گابیمارو

آی، آی، آی! داری چی کار میکنی؟

.من هنوز تصمیم نگرفتم که باهات همکاری میکنم

.نمیتونم به یک کونوئیچی اعتماد کنم

.اعتماد؟ بیخیال بابا

.ما که بچه نیستیم

.هر وقت بخوایم میتونیم به هم خیانت کنیم

.حتی لگه اکسیر رو پیدا کنیم، فقط یکی از ما زنده میمونه

.فقط دارم پیشنهاد میدم تا اونجایی که میشه از هم استفاده کنیم

یا نکنه از من میترسی؟

.واقعاً که آدم خامی هستی

.خواهش میکنم، گابی

یعنی نمیخوای به یه دختر کوچولوی ناز و ضعیف کمک کنی؟

.داری وقت خودت رو اینجا حروم میکنی

که اینطور؟

آخه همکاری با تو چه سودی برای من داره؟

.در ازای قدرتی که داری، منم اطلاعاتی که دارم رو در اختیارت میذارم

...به عنوان مثال

...به نظر میرسه که فکر میکنین اون هیولاها یه جور تهدید هستن

.ولی تهدید واقعی حشرات اینجا هستن...

.پروانههایی با صورت انسانی

همیشه اطراف هیولاها پرواز میکنن، ولی لانه
.و طرز رفتارشون ناشناختهـست

.به نظر میرسه فلس اون حشرات حاوی یه جور سم و مادهی توهمزاست

از کجا میدونی؟

.مورو ماکیا

.بهش نزدیک شدم و ازش استفاده کردم

.و روی اون امتحان کردم

هزارپاها حال به هم زدن هستن، ولی خطری ندارن
.و میتونی نادیدهشون بگیری

.فقط از جنازه تغذیه میکنن

این رو دیگه از کجا میدونی؟

.روی ماکیا امتحانش کردم

.حشرات دیگهای هم هستن، ولی تا نزدیکشون نشی حمله نمیکنی

.روی ماکیا امتحانش کردم

چه بلایی سرش اومد؟

.خودم رو به مردن زدم تا از حالت تدافعی خارج بشه و بعد کشتمش

اکثر چیزهایی که هیولاها پوشیدن علائمهای بودایی
.و تائوئیستی داره

...بودیسم و تائوئیست سنتهای مذهبی متفاوتی دارن

.خیلی عجیبه که با همدیگه ترکیب بشن...

.مجسمههای بودایی اینجا هم خیلی عجیب هستن

.برام سخته باور کنم که این جزیره واقعاً یک بهشت هست

.منم موافقم

...میتونیم همهی این چیزها رو خارقالعاده در نظر بگیریم

...ولی برای تیغهی شمشیرم، آناتومی و ماهیچههای اونها

.حسی شبیه موجودات زنده بهم میده...

.حالا دیدین؟ خیلی چیزها هست که ما نمیدونیم

.باید با همدیگه کار کنیم و اطلاعات جمعآوری کنیم

.من هرچی بدونم بهت میگم

برای چی حاضری برای همکاری اینقدر اطلاعات بدی؟

برای زنده موندن تا این اندازه ناامید شدی؟

.من یک خواهر کوچیکتر دارم

.اون بیماری لاعلاجی داره، و نمیتونستم از پَس هزینههای داروش بربیام

.برای پول در آوردن تبدیل به شینوبی شدم

.من تمرینات سختی رو با کایهای کاسومیدای پشت سر گذاشتم

.شینوبیهای کای مال منطقهی میزورهدانی هستن

.ها، درسته. اونجایی که میگی

...چیزه، بعدش... رئیس روستا، خب

.یه چیزایی گفت که نمیتونم از عهدهش بربیام

.و بعدش بهم خیانت کردن

.اگه داری دروغ سرهم میکنی، بهتره زودباشی

ها، متوجه شدی؟

مگه برای زنده موندن به دلیلی احتیاج داری؟

این یه جور انگیزهی شخصی نیست؟

.من همچین چیزایی ندارم

برای برگشتن به خونه به دلیلی نیاز دارم؟

.من چون جوانم نمیخوام بمیرم

.همهش همینه

.شاید سامورایی تو متوجه این موضوع نشه

...هرچی نباشه، شما فقط به خاطر دستور شوگان روی زندگیتون خطر کردین

.و هیچ سوالی از خودتون نمیپرسین...

.یک سوال دیگه میخوام بپرسم

همم؟

واقعاً چه بلایی سر مورو ماکیا آوردی؟

.کاری نکردم

زندگی بقیه برات مهمه؟

.چون میتونه باعث کشته شدنت بشه

.باشه

.منم اطلاعات میخوام

...تا وقتی که با هم یه همکاری کوچیک داشته باشیم و در کنار هم مبارزه کنیم

.خیلیخب. تو بهترینی، گابی چان

.آی، آی، آی! فقط یه خورده هیجانزده شدم

این کارا دیگه برای چیه؟

.من زن دارم

.پس اطلاعاتـمون رو باهاتون به اشتراک میذاریم

.نه، صبرکن. از الان قراره با همدیگه کار کنیم

.نیازی نیست چیز بیشتری بهشون بگیم

.قبل اینکه اینجوری بشه، این حرفها به زور از دهنت خارج میشد

.شوخی کردم، شوخی کردم

از وقتی که به این جزیره رسیدیم من چی کار کردم؟

مقاومتم رو در برابر هیولاها از دست دادم و اجازه دادم
.که شرایط بهم غلبه کنه

من برای چی مهارتهای شمشیرزنیم رو تقویت کردم؟

.من هیچ قدرتی ندارم

.تغییر، همون قدرت هست

.توی کمتر از یک ماه تبدیل به یکی از مامورهای قبیله شده

.فوقالعادهـست، توما

.قدم آخر اینه که سر یک مجرم رو قطع کنی تا اسمت رو توی لیست اضافه کنم

چه جور اعدامی رو ترجیح میدی؟

.یک درخواست دارم

.خیلی ممنون که منتظر موندی

.برای نجات دادنت اومدم، نی سان(داداش بزرگتر)

.خیلی لفتش دادی

...یعنی نمیخوای به بردارت که به خاندان یامادا نفوذ کرده

و توی کمتر از یک ماه به این جایگاه رسیده تشکر کنی؟...

.منم در عوض یک ماه شکنجه شدن توسط اونها رو تحمل میکردم

.و الان بیشتر از هر موقع دیگهای جذابتر به نظر میرسی

خب، چهجوری قراره بریم بیرون؟

.آدمهای قاضی به این راحتیها تسلیم نمیشن

.به نظر میرسه یک راهی هست که برای همیشه دست از سرمون بردارن

.منم هستم

.تغییر به این معنیـه که با توجه به موقعیت بتونی خودت رو عوض کنی

...نیسان

.موقعیت رو سریع ارزیابی کنی و به درک درست شرایط برسی

این موجودات زنده هستن؟

.اما بعضی از موقعیتها هست که درک کردنـِشون سخته

!پس باید اونها رو بکشیم

.قدرت برادرم(نی سان) اینه که شرایط رو سریع درک میکنه

.اون همیشه همینجوری بوده

...حتی زمانی که اربابی که پدرمون بهش خدمت میکرد-

!جنایات یک ارباب، جنایات رعیتهای اون هم هست-

.خشمگین شد و به قلعهی ادو اومد و قبیلهی ما رو منحل کرد...

.حتی زمانی که توی فقر بودیم و مادرمون فوت کرد

.به خاطر انتقام از اربابـشون، تمام 47 رونین باید سر بریده بشن

.حتی وقتی که پدرمون به خاطر خیانت به اربابش گردن زده شد

.حتی وقتی که راهزنها بهمون حمله کردن

.اون بلافاصله موقعیت رو درک میکرد و اون شرایط رو کنترل میکرد

!خودت رو تسلیم کن، پادشاه راهزنها، چوبه

!سریع بیا بیرون

.توما، ازت میخوام که فرار کنی

.نیسان

.بعداً برای نجات من بیا

.بهت ایمان دارم

.ما توی دنیایی زندگی نمیکنیم که ضعیفتر طعمهی قویتر باشه

.چون این بهترین راه برای بقاءـست

.کسانی که بتونن خودشون رو با شرایط وفق بدن قوی هستن

...نیسان-

...توما-

.باید از بین اون هیولاها فرار کنیم

.چشم

فرار از موقعیتی که نسبت به اون شناختی نداری
.میتونه انتخاب درستی باشه

.وقتی صحبت از تغییر میشه برادرم حرف نداره

...فقط تنها چیزی که هیچ وقت تغییر نمیکنه اینه که

...نی سان

.تغییر یعنی قدرت...

.کسایی که نمیتونن تغییر کنن، محکوم به فنا هستن

.برای همین نیسانم قوی هست

!هیولای عوضی

!نمیتونی از من رَد بشی

برای مقابله با هیولاها اینه که از وسیلهی خود هیولاها استفاده کنی؟

...نی سان

.به لطف تو که برام زمان خریدی تونستم این سلاح رو بقاپم

!نی سان

!نی سان! نی سان! نی سان! نی سان

.مرگ یک گناهـه

.حتی حشرات هم جون دارن

.همونطور ماهیها

.نباید به هیچ وجه بهشون آسیب بزنی-

این موجودات میتونن صحبت کنن؟-

.قتل یک گناهـه-

نی سان، اینها خدایان واقعی هستن؟-

نکنه ما به جای اینکه توی بهشت باشیم، توی جهنم اومدیم؟

جایی که گناهکاران مجازات میشن؟

.جنایتهای یک ارباب، جنایتهای رعیتهای اون هم هست

!باید اعدام بشن

!اون چوبهی گناهکار رو دستگیر کنین

.دیگه از شنیدن این همه جرم و گناه خسته شدم

شیطان؟ گناه؟

.هیچ کدوم این چیزا برام مهم نیست

.این شما هستین که این چیزها رو انتخاب کردین

.شما همه بردهی خودخواهی خودتون هستین

.شما بدون خواستههای خودتون یک عروسک بیشتر نیستین

.من به کسی اجازه نمیدم برام تصمیم بگیره که چی کار کنم

.من هرکاری بخوام انجام میدم

.من ارباب خودم هستم

.من خدای خودم هستم

.قدرت برادرم هم تغییر کرده

...و به واستهی همین تغییر، همیشه وارد میدون میشه

.اون حس سرکشی داره...

...پدر، مادر

.من میخوام به عمارت خودمون برگردم

.ما قبلاً فرزندان یه سامورایی بودیم، ولی الان یه راهزن هستیم

.من دیگه درست رو از غلط تشخیص نمیدم

.توما، گریه نکن

.اگه از خودت ضعف نشون بدی، میمیری

.اگه نمیدونی چی درسته و چی غلط، پس به من باور داشته باش

.من آنیکی تو هستم

.وظیفهی آنیکی اینه که راه درست رو به برادر کوچیکترش نشون بده

.همیشه حق با منه

.اگه این هیولاها وجود دارن، پس اکسیر جاودانگی هم وجود داره

.خیلیخب

.تصمیم خودم رو گرفتم

.من همهی هیولاها و اون مجرمین رو میکشم

.اون موقع کسی مزاحم پیدا کردن اون اکسیر نمیشه

.خودمون اون اکسیر رو مینوشیم

.حتی خود مرگ هم نمیتونه بهمون دستور بده که چهجوری زندگی کنیم

به نظرت اینجوری همه چیز خوب پیش میره؟

چی؟

.این جزیره جای خطرناکی هست

.هرکسی رو که میبینیم بازماندهی بعدی هست

.تهدیدی که اینجاست از همه چیز مهمتره

.چون ضعیفها خیلی زود از بین میرن

ترجمان: نیما پناهی

@AniPlus

:کانال تلگرام