All language subtitles for So.Sweet.So.Perverse.1969.1080p.BluRay

"چرا ما دور خودمون می چرخیم"

"بدون اینکه بدونیم باید کجا بریم"

"چرا ما به آینده شک داریم"

"وقتی به هم تعلق داریم"

"چرا وقتی یه عالمه درد دور و برمون هست"

"چرا نمی تونیم عشقی که ما رو پیدا کرده
نقاشی کنیم"

"چرا ما باید از هم دور بشیم و خداحافظی کنیم"

"چرا ما همیشه به عشق شک داریم"

"خیلی خوبه که حقیقی باشی"

"ما می تونیم بدون عشق ادامه بدیم"

"ولی آیا اینطوری واقعن زندگی کردنه"

"چرا ما می ترسیم که با هم بمونیم"

"چرا نمی تونیم عشقمون رو برای همیشه
تقسیم کنیم"

"چه کسی حق داره بگه که ما
اشتباه می کنیم"

"چرا انقدر سوال می کنیم"

"وقتی فقط می تونیم جواب بدیم"

"وقتی عشق به اندازه ی خودمون قویه"

.والمونت این 20 از 20 می شه-

.امروز روز منه

.تو یه تیر انداز ماهر پرنده های سفالی هستی,ژان-

تو کشنده ترین و باحال ترین شکارچی
,پرنده های سفالی ای هستی که تا حالا دیدم

,اما اگر تو یه موقعیت خطرناک باشی
.همه چیز کاملن فرق می کنه

.ژان حتی بهتر هم هست-

.خطر, بهترین یه مرد رو ازش بیرون می کشه

.اوه ادامه بده-

خطر چیزی نیست که بهترین
!یه مرد رو ازش بیرون می کشه

می تونی ببینی که چیزی که یه تیرانداز واقعی

ازش ساخته شده, وقتیه که
.داره به یه موجود زنده تیر اندازی می کنه

.من تو کنیا امتحان کردم

من می تونم با بهترینشون
,به پرنده های سفالی تیر اندازی کنم

ولی وقتی به اندازه ی 10 تن کرگدن داری

کارت کاملن فرق می کنه
.باور کن

.ممنون

.یه چالش به نظرم میاد-

چی می گی ژان؟

پایه ای؟-
.آره-

.هر آخر هفته ای که دوست داشتی

.من طبق گفته های خودت می برمت-

این خیلی هیجان انگیزترش
.می کنه

حتی وقتی می دونیم که هیجان زده شدن هی

سخت تر و سخت تر می شه,هیجان انگیز تر
.هم هست

.موفق شدن توش هر بار سخت تر به نظر می رسه

می تونی باهام بمونی؟-

.اوه, می دونم, من دارم راه خیلی دوری می رم

متاسفم, ولی من دوست دارم
.تو هم تو آفریقا باشی

.دست توی دست, لخت توی یه جنگل بکر

.انگار که تو یه باغی از بهشتیم

ما همه مون اون روزها
.باکره بودیم, عزیزم

.در هر حال, من اصرار دارم که بریم آفریقا-

می دونی دنیل گفت که درباره ی رفتن

.به اونجا توی کریسمس, فکر می کنه

.این راهشه-

با همسرم هماهنگ کن و
.بعد بهم خبر بده

جدای از این,ژان در مورد پولی که
,به شوهرم قرض داده بودی

.اجاازه بده یکم همه چیز آروم بشه

.منم تعهدات خودم رو دارم-

.ببینم چی کار می شه کرد

.ماشینم نیاز به شستن داره
.بله, آقا-

.عصر بخیر,آقای رینارد-

.عصر بخیر-

.بگو ببینم, اون آپارتمان تو طبقه ی بالا

می دونی هنوز اجاره رفته یا نه؟

.دیشب قرارداد نوشته شده-

.همسرم عصبانی شده-

اون می خواد بگیرتش
و بذاردش توی راه پله

.تا با مال ما ارتباط داشته باشه

یه زن آمریکایی قسمت های نادیدنیش
.رو می بینه

.برای یه زن تنها خیلی بزرگه

.عصر بخیر-

.عصر بخیر, آقا-

و این بار کی انقدر هیجان
زده ت کرده؟

.تو حسود نیستی, تو فقط بد اخلاقی-

چی انتظار داری

وقتی حتی نمی تونم تو خونه ی خودم
یه تیکه کیک داشته باشم؟

برای چی با من ازدواج کردی دنیل؟

.من الان حتی خودم رو هم به سختی می شناسم-

.شاید بخاطر نیرومندی زیادت بود

و اون چیزی نبود که امیدش رو داشتی؟

من فقط بیشتر ناراحت کننده
.می دونمش-

عکس های ویکتوریایی از مردای حاکم

.امروز دیگه از مد افتادن

یادته, تو از من خواستی تا آخر عمرم
.نگهش دارم

چی به سر ما اومده دنیل؟

تقصیر منه؟

من می ذارم تو این رو جواب بدی-

.من هم یه دوش می گیرم

از این به بعد اون ها چشم پوشی می کنن
.و به قفسشون بر می گردن

!تلفن برای آقای ریناد

!تلفن برای آقای ریناد

آقای ریناد, همسرتون پشت خطه

.و اصرار داره که باهاتون صحبت کنه

.دومین باره که زنگ زده

.سلام,دنیل-

-.اوه, بلاخره پیدات کردن

.بله-

.ببخشید مزاحمت شدم-

فقط برای یادآوری شام بهت زنگ زدم

.امشب خونه میشلیر

من همین الان رفتم که موهامو درست کنم

.پس خونه شون می بینمت

ژان؟

ژان اصلن حرفای منو شنیدی؟

.البته که شنیدم, عزیزم-

بگذریم, من سعی می کنم ساعت
.اونجا باشم

.البته, به ترافیک بستگی داره

.ولی نباید دیرتر بشه

...اوه یه
من اون یادداشت رو درباره ی -

اون محموله ی استکهلم, که
.امروز صبح بهت دادم, نیاز دارم

یا ندادم؟-
.نه-

.اوه, واسم سواله که کجا گذاشتمش

ژان ,پشت خطی؟-

.ببخشید, دنیل-

می تونی یه دقیقه گوشی رو نگهداری؟

,باشه-
.ولی خواهش می کنم سریع کارت رو بکن

.آهان, اینجاست-

.می بینی یه بار هم کامل پیش می ره

.دارم گوش می دم

.تقریبن فراموش کردم-

می خواستم ازت کلید اون پنت هاوس
.طبقه ی بالا رو بگیرم

.نگهبان ازمون خواست که برش گردونیم

می دونی, همون کلید که اون بهمون
داد که بریم آپارتمان رو ببینیم؟

,تو کشو نیست
کجا گذاشتیش؟

توی, اااا-

توی,اممم

.الان نمی تونم فکر کنم

.بهرحال, نگران نباش

.وقتی اومدم خونه یه نگاهی می ندازم

!نه, لطفن-

!دیگه طاقت ندارم

!زود باش, بیدار شو-

!نه-

سلام؟-

.خانوم میشلیر

ژان ریناد اینجاست,حالتون چطوره؟

,من به طرز وحشتناکی بابت امروز عصر عذر می خوام

.ولی ما تو کارخونه دچار مشکل شدیم

.بله,یه دردسر بد و من می ترسم

.بله

می تونم با دنیل حرف بزنم؟

.اوه, اون اینجا نیست پس

نه,نه,نه,نه,نه, من وقتی
.ببینمش بهش می گم

.ممنونم و من رو ببخشید

بله؟

.بله, البته, یه وقت دیگه

اوه, من رو می بخشید؟

.اون ها رو یه خط دیگه دارن زنگ می زنن

کسی اینجا نیست؟

کسی هست؟

.نترس

.من کلید داشتم, نمی تونسم تحمل کنم

.ببین, من خطرناک نیستم

من می فهمم که هیچ توضیحی
,برای رفتار من وجود نداره

.ولی بهت قول می دم

, می دونم به نظر مسخره میاد
ولی زندگی این روزها خیلی خسته کننده ست

که حتی ذره ای نشونه از رمز و راز
.کافیه

.من ژان ریناد هستم

اوه, من نمی خوام اینجا بمونم و
.حوصله تون رو سر ببرم

.این من نیستم که ازش می ترسی

باید کس دیگه ای باشه که سعی می کنه
,بهت آسیب بزنه

و, برای یه لحظه, تو فکر کردی
.من اون آدمم

می تونم یکم نزدیک تر بیام یا

می خوای دوباره داد بزنی؟

.نه, برو عقب, خواهش می کنم-

.فقط برو

.من نمی خوام اینجا باشی
! ولی من می خوام کمکت کنم-

.من حس می کنم تو به کمک نیاز داری

اسمت چیه؟

.نیکول-

من مثل دزدا با شکوندن در و پنجره اومدم تو-

.پس بذار مثل یه دوست برم

...اگر کار بهتری نداری که انجام بدی,من

! نه, نمی تونم-

.نه, من, خواهش می کنم,برو

.من عصبیم.مریض شدم

.تو منو خیلی بد وحشت زده کردی, همین

...ولی من-

.نه, خواهش می کنم-

نگهبان بهم دادش وقتی هنوز
.آپارتمان خالی بود

آه, در هر حال, من توی
.آسانسور پیداش کردم

مال شماست؟

.خب, یه چیزی بگو

.تو ازم خواستی بیارمت تو

تو حس می کنی هنوز چیزی برای گفتن
به همدیگه داریم؟

.تعجب می کنم-

.بیگانگی ما حالا کامل شد

.تو یه دیوار یخ بین خودمون ساختی

می دونی, دنیل, من هی از خودم می پرسم

تو از کجا این نیروی فوق العاده ی
.جدا شدن رو آوردی

اوه,تو داریش, نداری؟

خب, حقیقت اینه که من وقتی باهات نیستم
.از دستش می دم

,وقتی خدمتکار ها می رن خونه

و من تو این آپارتمان ترسناک
.کامتن تنهام

.تو اونی بودی که می خواستی به شهر برگردی

.به معامله ت بچسب, ژان

.بیا دوباره شروع نکنیم

با این همه, برای جفتمون داره خوب پیش می ره

.پیش رفتن این راه

و تو خوش گذرونی های کوچیکت رو داری
نداری؟

منو ببر دیور,می بری؟

.فقط یک دقیقه می مونم

!نه-

تو اون کاری رو می کنی که من می گم
! مثل همیشه

.تو بدون من هیچی نیستی

!اینو بادت باشه

! اوه-

!تو دیوونه ای,کلاوس,دیوونه

.منو از اینجا دور کن

منو به یه جای دور می بری؟

اون مرد کی بود؟-

.کلاوس-

.ازش متنفرم

.اون فاسده و من ازش متنفرم

.نه,نیستم

.من حتی نمی تونم خودم رو ازش متنفر کنم

.من هیچ اراده ای ندارم

.نمی تونم, نمی تونم از کلاوس جدا بشم

.بیا دیگه درباره ش حرف نزنیم

خسته ای؟-

.نه-

.ولی شاید باید بهت بگم

چی رو بهم بگی؟-

درباره ی رابطه ی عشقی ناکامت؟

.نه, خواهش می کنم, مهم نیست

.من سکوتت رو بیشتر ترجیح می دم

.من نمی تونم ریسک ناراحت بودنت رو به جون بخرم

!نه-

,باید هفته ها و هفته ها شده باشه

,و بعد وقتی من از بیمارستان اومدم بیرون

.اون منتظرم بود

.من قدرت فرار کردن رو نداشتم

اوه, چرا من فرار نکردم؟

کلاوس از یه روش مریض از من استفاده کرد
.خیلی مریض

.اون از آسیب زدن به من لذت می بره

هر بار که باهاشم, قسم می خورم
.که آخرین بار باشه

.اما بعد بارها و بارها تکرار می شه

!تو باید کاملن اون رو فراموش کنی-

!تو الان من رو داری

.نه-

.خیلی برات خطرناکه

اوه, اگر کلاوس بفهمه, نمی تونی تصور کنی

.توانایی انجام چه کارهایی رو داره
.نه-

.نه, تو نمی تونی من رو بترسونی,نیکول

.اگر می خوای برم,فقط بگو

به کلاوس فکر می کنی؟

.متاسفم-

,من هیچوقت نمی تونم دست هاش رو فراموش کنم

.دست هاش روی بدنم

,وحشتناکه

.ولی به یه شیوه ی عجیب, و همچنین هیجان انگیز

من همیشه برای اون احساس هیجانی که بهم
.دست می ده شرمگین و عصبانیم

اوه, من هیچوقت برای خوشحال کردن هیچ
.مردی نیستم, ژان

.هیچوقت

تو همین الان هم منو خوشحال کردی,نیکول-

.کلاوس همیشه بین ما خواهد بود-

.باید این رو هم حس کنی

.همه چیز با زمان راحت تر می شه-

.ولی من می ترسم,ژان-

.تو واقعن باید همین الان دور بشی

.نه-

.من کاری می کنم که فراموشش کنی

.ما با چند روز دور شدن شروع می کنیم

.فقط خودمون دو تا, تنها

.تو زن هم داری-

چطور می خوای ترکش کنی؟

دنیل همیشه خوشحال می شه که
.من برای مدتی دور و بر نباشم

.اوه,بهونه نیار-

من ترجیح می دم که حقیقت رو بدونم حتی
.اگر ناخوشایند باشه

!این حقیقته, نیکول

.من عاشق دنیلم

.حداقل, من عاشقشم

.ولی ما سه ساله که ازدواج کردیم

و هنوز مثل یه مرد و یه زن جدا از
.هم زندگی می کنیم

گاهی, من احساساتی رو دریافت می کنم
.که دیگه نپذیرمش

برای همین هم دیگه هیچ تعهد اخلاقی ای
.بهش ندارم

.می دونم خواب نیستی

.من فردا صبح می رم

.من چند روزی نیستم

"چرا وقتی این همه درد دور
و برمون هست"

"چرا ما نمی تونیم عشقی که ما رو
پیدا کرده نقاشی کنیم"

! من خوبم

"چرا ما باید از هم دور بشیم و خداحافظی کنیم"

"چرا ما همیشه به عشق شک داریم"

"خوبه که حقیقی باشی"

"ما می تونیم بدون عشق ادامه بدیم"

"اما آیا واقعن زندگی کردنه"

"چرا ما انقدر می ترسیم که با هم باشیم"

!هی-

!واو

"چرا ما نمی تونیم عشقمون رو برای همیشه
تقسیم کنیم"

!بیا-

"چه کسی حق داره بگه که ما
اشتباه می کنیم"

.بیا,دستت رو بده به من-

!اوه

"چرا انقدر سوال می پرسیم"

"وقتی فقط می تونیم جواب بدیم"

"وقتی عشق به اندازه ی عشق ما قویه"

"نیازی نیست بپرسیم چرا"

.من نمی ذارم تو از کنارم بری-

.من نمی ذارم بری

این چیزی نیست که مرد ها همیشه می گن؟-

,هفته ی اول, ماه اول

و بعد, بعد از اون, کاری که تو دنیا

با یه زن غریبه مثل من انجام می دی؟

.هزاران چیز-

.سال ها زمان می بره که بهت نشون بدم

.دوستت دارم,نیکول

.تو می تونی بهش تکیه کنی, می دونی

.همیشه و همیشه

من همه چیز رو توی این دنیا میدم
که این حقیقی باشه-

اوه من دو نفر رو می شناسم که-

! که شگفت انگیز ترین روز برای استراحت کردن رو دارن

!بیا, وقتشه پیش بریم

.اول بهم بگو چیه-

.ببین, اون بالا-

.اون قله ی دنیاست

خوشت میاد؟

.مال تو اه

.من هیچ بخشی از این رو نمی خوام-

.دنیا همیشه من رو وحشت زده می کنه

من چی؟من هم می کنم؟-

.ژان, بهتره دیگه این رو نگی-

.ممکنه یهو حرفت رو باور کنم

تو به من باور نداری, چرا؟

.نمی دونم-

من هیچوقت کسی که دوسم داشته رو باشه
.رو ملاقات نکردم

,از وقتی خیلی جوون بودم
.فقط کلاوس رو می شناسم

. و حالا

.حالا ژان-

.حالا ژان-

آخرین اعلام اخبار رو شنیدی؟-

.کل دنیا منفجر شده

.و تو و من آخرین آدم هایی هستیم که رو زمین موندیم

و از الان من می خوام فقط
,صدای خنده ی تو رو بشنوم

.همیشه و همیشه

ولی اون چطوری ما رو پیدا کرده؟

و چرا همه ی اینا مسخره ست؟

من نمی دونم ولی من بهت گفته بودم
.که اون همیشه ما رو پیدا می کنه-

.فردا پاریس رو ترک می کنیم-

.حالا زمان حال داره دوباره از بین می ره

ژان؟-

! ژان

تویی ژان؟

! نیکول-

!کلاوسه-

.من برای همیشه متوفقش می کنم-

من می بینم که اون دیگه هرگز
.دوباره نزدیک ما نمی شه

.نه تو باید ازش دور بمونی-

.تقصیر منه

.من هیچوقت نباید می ذاشتم تو درگیر بشی

ولی هر لحظه با تو خیلی فوق العاده بود

.که می خواستم دوباره و دوباره تکرار بشه

.ولی الان باید بخاطر خودت متوقف بشه

,به من گوش بده-

اون اولا تو فقط یه موجود
.کنجکاوی برانگیز بودی

,که می خواستم باهاش برم توی تخت

.ولی همه چیز تغییر کرده

می فهمی؟

.من عاشقتم

.نه, اینو نگو-

...ژان

.من توسط کلاوس اینجا فرستاده شدم

چی؟-

.من توسط کلاوس اینجا فرستاده شدم

اون دنبال یه راهی می گشت که تو رو
.توی تله بندازه, و من طعمه ام

.تو جدی نمی گی-

.من سعی کردم بهت بگم که چقدر بی جراتم-

.که چطور اون می تونه مجبورم کنه هر کاری رو انجام بدم

این اولین باری نیست که اون به عنوان
.طعمه ازم استفاده می کنه

,ولی بودن با تو, روزها و روزها,خب

.ریز به ریز, من نمی تونم بهت آسیب بزنم

.کلاوس اون آپارتمان بالایی تون رو اجاره کرده

.هر حرکتش برنامه ریزی شده ست

اول برای تحریک کردن حس کنجکاویت

و بعد برای کشیدن تو به اعماق و
...و اعماق و

.بیا بقیه ی داستان رو بشنویم-

.اون داره نقشه ی قتل تو رو می کشه

چرا؟-

.اون 20 هزار دلار برای کشتن تو پیشنهاد داده-

برای کشتن من؟-

.تو دیوونه شدی, نیکول

نمی تونی باور کنی که یکی هست که-

می خواد جنازه ی تو رو ببینه؟

کی؟-
.نمی دونم کی-

تمام چیزی که می دونم اینه که
.جنازه ی تو 20 هزار دلار می ارزه

بعد از امشب,کلاوس باید بفهمه
که من بهت هشدار دادم

برای همین هم اون منتظره که
.من رو هم بگیره

.خودت رو زیاد ناراحت نکن-

.همه جا جنازه می بینی

.خواهش می کنم انقدر با خونسردی رفتار نکن-

.نباید به چیزی که می گم شک کنی

.داری ریسک وحشتناکی می کنی

,کلاوس امشب اینجا بود
.زندگیت در خطره

.ولی به نظر ابزورد میاد-

اوه, من باید چیکار کنم که قانعت کنم؟-

.بهم مدرک نشون بده-

.باشه, بهم یه کم زمان بده-

.مدرک بهت نشون می دم

.والمونت-

.سلام

متاسفانه نمی تونم کمکت کنم
.من همین الان دارم می بندم

.من دنبال آقای کلاوس هستم-

می دونی کجا می تونم پیداش کنم؟

.نه-

.و اگر می دونستم هم بهت نمی گفتم

.اون امروز برای ایجاد مزاخمت خیلی سرش شلوغه

در هر حال, ما فقط با یه آژانس کار می کنیم
.به اسم پابلیک فرانسه

ما هیچ ارتباط مستقیمی
.با مشتری ها نداریم

آقای والمونت رو می شناسید؟

.اینجا هیچکس به اسم والمونت نیست-

چی از آقای کلاوس می خواید؟

اون چیز های جالبی داره
.که بهم بگه

.و اگر کمکم کنی که پیداش کنم

, پس تو نمی دونی رییست کجاست؟

و نمی دونی والمونت کیه,یا نیکول؟

نیکول,می شناسیش؟

نیکول کیه؟-

.بامزه بودن رو بذار کنار-

.دختری که دو هفته پیش اومد اینجا

! باید دیده باشی چه شکلیه؟

!بلوند

!چشم های آبی

چشمای منو دیدی؟-

.متاسفم-

.تو امروز صبح نمی زنیشون-

شب سختیه نه؟

,دست های من محکم نیستن

.ولی چیزی که تو فکر می کنی نیست

,اوه, ژان بیچاره-

مشخصن در نزدیکی
.یه شکست عصبی

این بار نشانه چین؟

بلوند یا سبزه؟

بابت داشتن همچین شوهر مضحکی
.متاسفم

,ولی تو به زنگ زدن به ما فکر نکردی,ژان

.نه حتی یک بار تو هفته

.خوب گفتی عزیزم-

اون دنبال من بود پس من هم
,وارد بحث باهاش شدم

و این یه بحثی بود برای
,پایان دادن همه ی بحث ها

تا وقتی که 200 دلار پرداخت بشه

.من می خوام لخت تو سرتاسر شهر راه برم

ولی تو باید بیشتر از پوست بهم بدی

اگر داری به بردن یه رقابت زیبا فکر می کنی

.تو این کشور دیوونه

تمام چیزی که می تونم بگم اینه که
.واقعن بخاطر دنیل ممنونم

.حداقل ما ارتباطمون رو باهاش از دست ندادیم

در هر حال, می دونستی که ما همه مون
دعوت شدیم

به یه شب نشینی توی خونه ی تو امشب؟

.انتظار چیزی نداشته باش رفیق-

متوجه حقوق جدیدمون شدی؟-

درآوردن لباسات هیچ مشکل خاصی نیست
.می دونی

.وقتی به اندازه ی کافی غارت هست

می گن اون می تونه وقتی سفت و محکمه
.سرزنش کنه

!ژان-

احمق, فقط یه زوج با کمی تفاوت

! و تو اونو کشتی

تصادفی بود یا واقعن می خواستی
منو بکشی؟

.باید اسلحه دچار یه مشکلی شده باشه

.من ماشه رو نکشیدم

ژان تو حالت خوبه؟-

آسیب ندیدی؟

.نه هیچی نشده بود-

.این محدود بود خانوم-

زخم گردنت؟-

من متخصص بیهوش فوق العاده ایم
.می دونی

تو آخرین سفر به آفریقا, یه مردی
.دستش شکست

.من تمام شب پیشش موندم

,وقتی هلیکوپتر رسید که ببردش

.اون بهم گفت که هیچ دردی احساس نکرده

.بیهوشی عمومی

امشب هم میای؟-

.آره-

به هر حال, ژان

چرا از اون دختری که پنت هاوس داره نمی پرسی؟

.البته-

.احتمالن زمان مناسبیه برای پرسیدن

.اون اونجاست

یه کم از جین خشک
(نوعی مشروب)

!دو تا هم از برندی

!روشن شو, مرد

شوهرت حتمن زمان داره-

.که بره طبقه ی بالا و برگرده

.اوه, تو می دونی جیم چجوریه-

اون ممکنه حتی بیشتر از چندین دقیقه
زمان رو هدر بده

.اگر کسی مثل تو رو ببینه

آماده اید پسرها؟-

آره, آماده ایم تو آماده ای؟

! من همیشه آماده ام-

بکشش-
! کوچولوی من بکشش

!خیلی خب,می کشمش

ولی کسی که می گیردش

! باید جلوی همه عشق بازی کنه

.واقعن صحنه ی احمقانه ایه

.من برای اینکه تا اونجاها پیش برم آماده نیستم

.بیا اغراق نکنیم-

.ما هنوز بیشتر محافظه کار و سنتی ایم

.یه بوسه کافیه

.باشه,یه بوسه, ولی به طولانیش-

یه بوسه ی طولانی چقدره,ده اینچ؟-

.یه دونه که برای یک دقیقه طول بکشه-

و اینم از زوج خوش شانس, مهماندار و
! و مهمان اصلی

ما داریم یه بازی به اسم سوپر بوسه
! می کنیم و شما توش هستید

.بازی احمقانه ایه-

اوه, بی خیال-

.مرد,نرو ,صبر کن
.انقد احمق نباش,ژان-

من می تونم تضمین کنم که بوسه های
.دوشیزه ی شما بخش ویژه شه

.این نیکوله, همسایه ی جدیدمون-

.دنیل, همسرم

اتمسفر اینجا هر روز افسار
.گسیخته تر می شه

.امیدوارم خیلی برات عجیب نباشه

.خب, بیشتر شگفت آوره-

!بیا,ژان

.لطفن-
!بیا, یه بوسه-

یه دونه ش باید یک دقیقه طول بکشه, ها؟

-!یه بوسه, زود باش

خب, یه دقیقه,ها؟-

آماده ای؟

!برو

.چراغ ها خاموش

!وقت تمومه

,اگر دنبال دنیل می گردی-

.وسط نمایش ول کرد رفت

.هیچوقت نمی دونستم که حسوده

.احمق نباش-

به هر حال, چطور شد که شوهرتون نیومد؟

.خودش می گه, کار-

من عقیده دارم که اون هنوز شوکه ست

.که امروز عصر شما رو گم کرده

بهت گفتم که آوردن من به اینجا
.اشتباه بزرگیه

.نه اصلن, من می خواستم اون باهات آشنا بشه-

.اینجوری خیلی راحت تر می شه

.من دنیل رو خوب می شناسم

.دوست های عجیبی داری-

بگو ببینم, تا حالا راجع به کسی شنیدی که-

اسمش والمونت باشه؟

نه, فکر نمی کنم چرا؟-

.هیچی-

.ببخشید

.دنیل

گریه می کنی؟

داری گریه می کنی؟

باید بعد از اون اتفاق بخندم؟-

اون نمایش ننگ آور؟

.دنیل-

.بهم نگو که الان حسودیت شده-

.از اونجایی که همه ی چیز های مهم ثابتن

من خوشم نمیاد که تو خونه ی خودم
.تحقیر بشم

.از یه شگفتی به شگفتی دیگه

.تا الان برعکس بوده

.کافیه-

.برو

.حتمن دنیل,حتمن-

و از اونجایی که درباره ی نیکول می دونی
.این بار من جدیم

.من طلاق می خوام

من برای والمونت اینجا نیستم, درسته؟

.خیلی خب, آقا-

!سلام-

.عزیزم-

.آه,نیکول-

.من باید باهات حرف بزنم-

.من فکر می کنم که مدرک دارم

.مهمه که امشب بیای و منو ببینی

ولی, نیکول, چی شده؟-

.تو وحشت زده ای

ژان از من هیچ سوالی نپرس-

.برام غیر ممکنه که الان حرف بزنم-

!ولی, نیکول

.خواهش می کنم, عزیزم,بحث کردن رو تمومش کن-

.فقط بعد از نصفه شب تو آپارتمان من باش

.و به یاد داشته باش,دوستت دارم

سلام,نیکول؟-

سلام؟

سلام؟

.اون نیازی نداره که زیاد بدونه-

.با هم منتظرش می مونیم

امیدوارم تا امشب اینجا
.زندانی نمونی

.مدت زیادی مونده

.بهتره ریسکی نکنی-

درسته؟

چی شده؟-

!ژان,اوه ژان, کلاوسه, کلاوس

!کلاوس برگشته و من نمی تونم کاری بکنم

!نمی تونم هندلش کنم

.نمی دونم باید چی کار کنم

.نیکول-

.خودت رو ناراحت نکن

.بیا, این رو بنوش

.هیچ دلیلی نداره که از کلاوس بترسی

بازداشتش می کنن, و به یه تیمارستان
.منتقل می شه

,سعی کن واقعیت اون رو ببینی
.فقط یه موجود بدبخت و مریض

.بفرما, کار اصلی انجام شد-

.من می ذارمش توی ماشین

و وقتی پیداش کنن
.تبدیل به زغال شده

.یکی دیگه از اون تصادف های ناجور

.کلیدها

.من یه دستگاه یدکی دارم-

تو ماشینت رو نزدیک دروازه ی پشتی پارک کردی؟-

!هی

کاری که من می گم رو می کنی؟

! نه من نمی خوام ببینمش-

!خفه شو-

الان اعصابت باید قوی باشه!

!خیلی خیلی قوی
دنیل,برو طبقه ی پایین-

.تو آپارتمانت منتظر بمون

.وقتی تموم شد بهت زنگ می زنم

بدشون به هربرت-

.خیلی خب, بیا به شهر برش گردونیم-

.کافیه, پسرها

خب؟-

.هیچ نشونه ای از ترمز دیده نمی شه-

.مستقیمن به سمت لبه رفته

.باید وقتی خوابش برده چرخش رفته باشه

,بهتره به زنش زنگ بزنی
.با احتیاط مسئله رو براش باز کنید

متاسفانه چیز زیادی برای شناسایی
.ازش باقی نمونده

.ولی اون تنها کسیه که می تونه کمکمون کنه

.بله, بازرس-

اون ماشین مال ژان ریناده؟-

حلقه ی اونه,نیست؟-

.کلید خونه

.بله-

سعی کنید نگهش دارید خانوم-

.اوناحتمالن باید وقتی خوابش برده ماشینش رفته باشه

اون قبل از اینکه بفهمه چه اتفاقی داره
.میفته مرده

.اگر این می تونه تسلی بخش شما باشه

می دونستید که شوهرتون

سهام خودش رو در شرکت شیمی بالا برده

برای مقرری نیکول پریر؟

می شناسیدش؟

.بله, اون تو آپارتمان بالای ما زندگی می کنه-

من هیچوقت توجه زیادی به
.معشوقه هاش نداشتم

هیچوقت تصور نمی کردم که اون بتونه

.همسرم رو تا اینجا هدایت کنه

در هر حال,الان اهمیتی داره؟

.اوه,در اون مورد-

ممکنه مقداری مالیات پرداخت نشده
.مونده باشه

شما ممکنه هنوز بخش کوچیکتری از
.سهام رو بتونید حفظ کنید

.فقط یه تشریفات دیگه مونده

خانوم ریناد, شما باید
.جنازه رو ببینید

.صورتش کاملن غیر قابل تشخیصه

.نه,بازرس-

!نه

.شما باید شجاع باشید,این قانونه-

.می دونم ناخوشاینده,ولی قانونه

.شماره ی 22

.دنیل,عزیز دلم, وقت استراحته-

.آروم باش, دیگه همه چیز تموم شده

,من روزنامه می خونم
.اونا بهش می گن تصادف

و بازرس هیچی نمی دونه,می دونه؟

.نه, ولی من باید جنازه رو ببینم-

.اوه,یه تشریقات وحشتناک-

بهت گفته بودم این بدترین بخششه

.کاملن غیر قابل تشخیص-

.اون تقریبن به طور کامل سوخته

.اوه,نیکول,وحشتناک بود

.اوه,دیگه بهش فکر نکن

مسئله ی اصلی اینه که
.تو چیزی که می خوای رو داری

.اون مرده و تو پولداری

.اون مرده و تو پولداری-

.تو صاحب جدید شرکتی

.اوه,سهام که ایده ی ژان بود-

.اون تعدادی ورق بهم داد که امضاشون کنم

.من حتی نمی دونستم چی هستن

.اوه, اینجوری نگاه نکن

,چه مال من باشن چه مال تو
.فرقی نداره

امضا کردن سهام برای من

فقط یه دلیل دیگه ست برای اینکه
.تو باید ازش متنفر باشی

...ولی تو اون رو توی-

ندیدی...اوه خدا

!اوه, ادامه نده-

.تو نمی تونستی تحملش کنی, حالا اون رفته

این چیزی بود که می خواستی,نبود؟

نمی دونم کدوممون این رو بیشتر می خواست
تو یا من؟

.اوه,تو-

.تو بودی که ازش متنفر بودی

.کسی که نمی ذاشت به بدن لختش دست بزنه

!تو اونو ندیدی-

!یه چیز, شبیه هیچ چیز دیگه ای نبود

!وحشتناکه

!اوه,بسه-

!من همه چیز رو به خطر انداختم که تو رو خوشحال کنم

اولین شبی که با اون طبقه ی بالا
بودم رو یادته؟

و تو اینجا داشتی گریه می کردی؟

برای کی دنیل,برای ژان یا برای من؟

,اگر هرگز ملاقاتت نمی کردم
.اون هنوز زنده بود

من باهاش بودم,خیلی خب؟

من نمی تونستم به حس تنفری که توم بود
.کمکی بکنم

,این یه وسواس بود

ولی الان افسوس و پشیمونیش
.از ذهنم بیرون نمی ره

.همه ش تو بودی

.تو وادارم کردی کشف کنم که واقعن کی هستم

.وگرنه هیچوقت نمی فهمیدم

.متوجهم-

.تو دیگه به من نیازی نداری

.نه,نیکول,ترکم نکن-

.من نمی تونم تنها اینجا بمونم

.ما باید همیشه با هم باشیم

.نگران پول نباش-

.همونطور که توافق کردیم 50 50 نصفش می کنیم

.نه,بخاطر پول نیست-

.بخاطر پول نیست

.من می ترسم اینجا تنها باشم

تو کارهایی که من برات کردم رو
ضبط نمی کنی

.که هر روز تو صورتم برشون گردونی

,اگر همینجوری ادامه بدی
کارت به زندان ختم می شه

.یا به بیمارستان روانی

و من اصلن قصد ندارم
.باهات بیام

.نرو,حق با تو اه-

.همیشه حق با تو اه

پشیمونی فایده ای نداره
نکته ش چیه؟

.ما تصمیم گرفتیم اون رو حساب نکنیم-

.اون اصلن هیچ ارزشی برات نداشت

.پس وانمود کن که هرگز وجود نداشته

و روز های فوق العاده ای که در پیش داریم

. رو خراب نکن

ما باید باقی مونده ی زندگی رو
,بقاپیم دنیل

.چون مدت زیادی نمی مونه

.نمی مونه

.حق با تواه, نیکول-

.همیشه حق با تو اه

کی باید جوابش رو بده, تو؟

سلام؟-

.بله

.بله,تو کارت رو خوب انجام دادی

.اون اینجا پیش منه

خیلی خب,ما یکم دیگه
.اونجا خواهیم بود

.همونجا منتظر باش

.کلاوسه, تو هتلش منتظره

اون پولش رو می خواد داریش؟-
.بله-

ما پول رو بهش می دیم و بعد
.آزاد می شیم

.آقای کلاوس, خواهش می کنم

اون دو تا دختر رو همزمان با خودش می بره-

!اتاق 11

و ملافه رو با کفش هاتون
!کثیف نکنید

.بهتره که اون به ما فکر کنه-

.بیا

!کلاوس

.اون باید برای یک دقیقه خارج شده باشه

.بیا بریم داخل

یکی می خوای؟-
.نه ممنون-

.نیکول,اون

.اون مال ژانه

.طلاست-

.پس اون میمون ,کلاوس, دزدیدتش

,اگر اینجا پیداش کنن
,دفعه ی بعدی که می بینیمش

.تو دادگاه جنایی هستیم

.بیا, نگهش دار

!نیکول-

!نیکول-
.شیششش-

.تو مرده ش رو دیدی

تو مرده ش رو دیدی یا ندیدی؟

.فقط یه بدن بود, که به خاکستر تبدیل شده بود-

خب, یه چیزی باعث شده که تو
.فکر کنی اون ژانه

.کلید های خونه ش و حلقه ش اونجا بود-

.این یکی از کلک های کلاوسه-

.اون داره سعی می کنه پول بیشتری به دست بیاره

.بیا از اینجا بریم

به همین زودی تموم شد؟-

.آقای کلاوس توی اتاقشون نبودن-

.خب, اون اینجوری پایین نمیاد-

.یه دیقه صبر کن-

این آقا,کلاوس, چجوری توصیفش می کنید؟

.چشم های آبی, نه خیلی بلند, صورت زیبا

.مردی که درباره ی خودش می دونه

!بفرمایید,یه مرد تیپیکال فرانسوی

سلام؟-

نه, شوهر من تمام هفته به خاطر کار
.از اینجا دور بوده

چی؟

.اوه,نه

.صبر کن, اون داره میاد

! انبار ذخیره داره آتیش می گیره

.یه لحظه, لطفن

ولی, ژان, عقلت رو از دست دادی؟

ساختمون داره آتیش می گیره و تو وانمود
.می کنی که ناپدید شدی

.بله, ناپدید شدم,تو زمان درست-

.برای اینکه تو زمان درست دوباره ظاهر بشم

من می ترسم چیزی باشه که

.دنیل, من از اینکه بهت بگم خودداری کردم

ماه پیش من انباز ذخیره ی ریو-دو-گیر
رو بیمه کردم

.سه برابر ارزشش

همینطور که می بینی, من برای شوخی
.ناپدید نشدم

ولی,ژان تو واقعن؟

.اوه, این ننگ آوره

احتمالن مردی که می دونه چی می خواد-

.بدون وجدان باشه بهتره

.بدون وجدان باشه بهتره

ناپدید شدن در زمان مناسب

.برای ظاهر شدن تو زمان مناسب

.برای ظاهر شدن تو زمان مناسب

!دنیل,دنیل-

.ژان-

.ژان

مشکل چیه,چی شده؟-

.منو از اینجا ببر بیرون, باید از اینجا بریم-

اون باید واقعن چیز بدی داشته باشه
.که اینطوری نابود می کنه

.اوه, خفه شو-

خانوم ریناد مریض هستن؟-

.اون ضعیفه, دختر بیچاره

.بعد از چیزی که بهش گذشت عجیب نیست

برو به داروخانه و برای من
.یه داروی مسکن بگیر لطفن

.اوه, بله, حتمن-

.نگهش دار-

.اوه,بهتره بالا منتظر بمونم

.کلاوس احتمالن اونجا بهم زنگ می زنه

.من تنها اینجا نمی مونم-

.خیلی خب, من اینجا پیش تو می خوابم-

.کلاوس باید الانا باهامون تماس بگیره

ما بهش می گیم که قرار نیست یه پنی هم بیشتر
گیرش بیاد

.بیشتر از اون چیزی که توافق کردیم

هیچ کار دیگه ای هم در این مورد
.نمی تونه بکنه

اون نمی تونه با تخم مرغ های طلا غاز ها
رو بکشه,ها؟

.نمی دونم-

.من می ترسم

.اوه, چیزی برای ترسیدن وجود نداره-

من دقیقن می دونم که چطوری کلاوس رو هندل
.کنم,نگران نباش

.نیکول, اون دست خط ژانه-

.کلاوس باید کپیش کرده باشه-

.بهش فکر نکن

,اگر ژان هنوز زنده بود
,دلیلی نداشت که پنهان بشه

.حداقل از تو نه

اشکالی نداره اینا رو قرض بگیرم؟

.همه ی زندگیت نگهشون دار-

و بعد؟

دیوونه ای, دنیل؟

میشه آروم باشی؟

می خوای چه غلطی بکنی؟

! از استراحتت استفاده کن

! دیگه اون رو امتحان نکن-

!تو ی احمق,آروم باش-

.من کشتمش-

.من کشتمش

!من کشتمش

.نیکول

!نیکول

.مغزش کاملن تیر خورده-

فکر نمی کنم بیشتر از این
.دووم بیاره

.ببین, تو انتقامت رو گرفتی

.اگر ببیندت, از سکته ی قلبی می میره

.آره

.اون تا همین الان هم شک کرده بود

بعد جعبه ی سیگار رو دید,بعد
.دست خط رو

برای تو سرگرمیه, اینطور نیست, عزیزم؟

.تو فکر می کنی که قراره خوش بگذره؟-

.خب, برای تو سرگرم کننده نیست

!قسم می خورم, برای تو سرگرم کننده نیست

.تو عقلت رو از دست دادی-

ژان,ژان, منو ببخش, ژان-

!ژان

.کلاوس بود-

.اون دو برابر پول می خواد

.نه, تو داشتی با ژان حرف می زدی-

!بله, با ژان

.من می بینم می خوای چیکار کنی

شما همه تون توی این قضیه با همید,
!توی از شر من خلاص شدن

.تو, ژان

تو چی گفتی که اون حاضر شد سهامش رو
برای تو امضا کنه؟

که من می خوام بکشمش؟

همینه؟

.اما تو اونی بودی که می خواستیش

.دنیل, تو مریضی-

.به من دست نزن,وگرنه بالا میارم-

خیلی خب, من می تونستم
.کاری که تو گفتی رو انجام بدم

.ژان عاشق من بود

.شاید حتی من وسوسه شدم

ولی, تو رو خدا, تو دیدیش
.که کلاوس با چاقو زدش

.تو بدنش رو توی مرده شور خونه تشخیص دادی

دیگه چی می خوای؟

!ژان مرده

همه ی چیزی که من دیدم یه چاقو با
یه چیز قرمز روش بود

.و یه بدن سوخته

.می تونست هر کسی باشه

.حلقه, کلید ها

.می تونست برنامه ریزی شده باشه

.بیا, یکی از اینا رو بردار-

.حالت رو بهتر می کنه

.سعی کن فکر کنی

من انتخابت کردم, تو تنها دلیلی هستی
.که من اینجام

من می تونستم فرار کنم, پول داشتم

و کی می تونست منو متوقف کنه؟

.نه, نیکول-

تو خوب می دونی که من نمی ذارم
.بری

من می تونم اینجا نگهت دارم و
.راحت به پلیس زنگ بزنم

چرا باید همه چیز رو خراب کنی؟-

تو جفتمون رو با مریضی روانیت
.نابود می کنی

.تویی که باعث شدی من اینجوری فکر کنم-

اگر کلاوس بود, چرا اونو گفتی؟

ولی من مگه چی گفتم؟-
.اوه,خدا

.نیکول, تو الان تمام چیزی هستی که من دارم

.به من خیانت نکن

.دنیل,دنیل-

,بیا یکم زمان بدیم
.وگرنه مشخص نمی شه

و بعد من و تو با یه قایق از اینجا دور می شیم

برای یه سفر طولانی دوست داشتنی,هوم؟

سلام؟

.بله,صبح بخیر

.نه, من فراموش نکردم

.من یکم دیگه اونجا خواهم بود

.ممنون که زنگ زدی

با کی پشت تلفن حرف می زدی؟-

کی بود؟

.خیاط کلاهم-

الیس 3418,راضی شدی؟

.نه,حقیقت نداره-

.کسی نمی دونه تو اینجایی

ببین, من از شک های احمقانه ی تو
.خسته شدم

.من خودم این شماره رو بهش دادم

می خوای چک کنی؟

کجا داری می ری؟-

.بوتیکی تو خیابون اونور سی و چهارمه

من ساعت 11 و نیم قرار ملاقات داشتم
. و همین الانش هم دیرم شده

من نمی خوام تنها باشم,من هم باهات میام-

!نه-

من تو این آپارتمان زندانی شدم

ساعت ها و ساعت ها به
!به ناله کردن های تو گوش می دم

! دیگه نمی تونم بیشتر از این تحمل کنم

من باید برم بیرون, تو هوای آزاد
,تنفس کنم

قدم بزنم, وگرنه مثل تو
! دیوونه می شم

!ولی, نیکول-
!اوه,نیکول,نیکول-

اگر من ترکت کنم آخر دنیا نیست

.برای یک ساعت یا بیشتر

.اوه,بی خیال

حالا دختر خوبی باش, ها؟

.آروم باش, یه چیزی بخون

.ما بعد تر با هم خواهیم بود

!نیکول-

.نیکول

.نیکول,جوابم رو بده

.نیکول

!نیکول

.تو هم می میری

!ژان, منو ببخش

!منو ببخش, ژان

!من دیگه نمی تونم تحمل کنم

.جوابی نمیده, خانوم-

.اوه, باید خوابیده باشه-

.سعیت رو بکن تا یکی جواب بده-
.خیلی خب-

.و اثاث من رو ببر بالا لطفن-

تویی, دنیل؟-

!ژان-

!ژان

!ژان,ژان,بس کن,لطفن

!ژان,بس کن

!بس کن

.سلام

!سلام

!سلام

!سلام

!بس کن

!بس کن

!بس کن

.بس کن

.بس کن,بس کن

!بس کن

.ژان,نه,منو ببخش,ژان

.منو ببخش,ژان

!نه,ژان

!منو ببخش,ژان

!اون همه چیز رو برنامه ریزی کرد

.تقصیر من نیست,تقصیر من نیست

.خواهش می کنم

,من شنیدم که یه زن هیستری وار گریه می کنه-

.ولی نمی تونم بفهمم چی داره می گه

سلام؟-

.ژان,خواهش می کنم,ژان-

شنیدی,شبیه صدای شلیک بود؟-

یه زن فریاد می زنه,"ژان"!

.اون گفت,"ژان"

دنیل,دنیل, چه اتفاقی داره می افته؟-

.پلیس,ما باید به پلیس زنگ بزنیم-

.اوه خدای من-
سلام؟-

سلام,سلام,سلام؟
.اوه خدای من-

دربان پیر قسم می خوره که
صدای خانوم ریناد رو شنید

.قبل از شلیک فریاد زد ژان

من می فهمم که این چقدر می تونه
برای تو دردناک باشه

حالا که می تونی ادعای حق مسلم کنی

.از وراثت ژان ریناد

.من معشوقه ی ژان بودم-

تنها زنی که واقعن
.خوشحالش کرد

اگر زنش بعد از تصادف
,مرتکب خودکشی شد

نمی تونست به هیچ عنوان
.به من ربطی داشته باشه

.نه,البته که نه-

تو پشت تلفن بودی وقتی زنش

تصمیم به خودکشی گرفت؟

.نه دقیقن-

.من دربان تالار بودم

.خانوم ریناد خواستن من رو ببینن

.به طرز وحشتناکی ناراحت بود

من نمی تونستم تحمل کنم که
اینجوری ببینمش

پس من کاری که می تونستم برای کمک انجام بدم
.رو انجام دادم

من حتی پیشنهاد دادم که
.آپارتمان رو ترک کنه

.خاطرات غم انگیز زیادی توش وجود داشت

من فقط داشتم ترتیب

منتقل کردنش رو به یه سوییت تو هتل می دادم

.وقتی که ژان اومد و به قتل رسوندش-

.یا کسی که اون فکر می کرد ژانه

چرا اون انقدر از ژان می ترسید؟

,اگر می خوای شرلوک هلمز بازی کنی-

بهتر نیست تو تلویزیرون این کار رو بکنی؟

الان می تونم برم؟

اوه,بله-

.موفق باشید,دوشیزه

آخرین تماس برای مسافران اتحادیه ی آمریکا

شماره ی پرواز 211 به ریو دو ژانیرو
.گیت شماره ی شش

.ببخشید آقا, این جای همسر منه-

.ممنونم, عزیزم-

همه چی خوبه؟-

اوه, من مطمئنم که برای بازرس-

اون جعبه خیلی خوشایند نیست,ولی
.هیچ مدرکی نداره

.هیچی پیدا نمی کنه-

با اون همه پول, ما از زندگی لذت می بریم
.باورم کن

یه چیزی هست که باید بهت بگم
.عزیزم

.تو نابغه ای

.بله, عزیزم, من یه نابغه ام-

.چون من هم ثروتمندم و هم بی گناه

منظورت چیه؟-

.داری اذیتم می کنی-

تو قراره یاد بگیری که با من
.خوب و مودب باشی

.خیلی خوب

,چون پول برای منه

و من تنها کسی تو دنیا هستم

.که می دونه تو چیکار کردی

طبیعتن, بازرس-

.یکی از اون پلیس ها کسیه که هرگز نمی ذاره بری

تو در حال فراری, عزیزم
.ولی بهتره باهاش روبرو بشی

یه موقعی, یه جوری اون گیر می ندازه
. و بعد تو مردی

"چرا ما دور خودمون می چرخیم"

"بدون اینکه بدونیم کدوم سمت بریم"

"چرا ما به آینده شک داریم"

"وقتی به هم تعلق داریم"

"چرا وقتی کلی درد دور و برمون هست"

"چرا نمی تونیم عشقی که ما رو
پیدا کرده نقاشی کنیم"

"چرا ما باید دور بشیم و خداحافظی کنیم"

"چرا ما انقدر سوال می پرسیم"

"وقتی فقط می تونیم جواب بدیم"

"وقتی عشق به اندازه ی عشق ما قویه"

"نیازی نیست بپرسیم چرا"

جهت سفارش و ترجمه ی زیرنویس به آیدی زیر ایمیل بزنید:
cinema60s70s@gmail.com