All language subtitles for A.Girl.Like.Me.2021.EP19.KoreFa.ir

کره فا با افتخار تقدیم میکند
KoreFa.ir

مترجم :mehrmoosh
ویرایشگر : elaheh_sh

** دختری مثل من **

** قسمت نوزدهم **

هوآ

میخوای چه جایزه ای بهم بدی؟

تکون نخور

فردا تو میدون تیراندازی می بینمت

**عمارت بان**

واقعا اونو بوسیدید؟

مگه چیه؟

اگه من بخوام اونو ببوسم

چه طوری می تونه دست رد به سینه ام بزنه؟

ای وای خاک عالم

بانوی من

شما یه بانوی جوان هستید

!که هنوز ازدواج نکرده

کی یاد می گیرید مثل یه بانو رفتار کنید؟

چرا داری پیاز داغش رو زیاد می کنی؟

به هرحال

دفعه ی اولمون نبود که همدیگه رو می بوسیدیم

چ...چی؟تازه دفعه ی اولتونم نبوده؟

ـ ای وای خاک عالم، خاک عالم تو سرم
ـ مگه تا حالا چند بار همدیگه رو بوسیدین؟

ولش کنین، ولش کنین

از کی تا حالا

همچین مسائل عشقی ای براتون مهم شده؟

الان ساعت چنده؟

برین لباسمو برای فردا آماده کنین

یادتون بمونه

...لباسم باید ساده باشه ، ولی در عین حال باید

!خیره کننده باشه

بانو، فردا مراسم عروسی شاهزاده لو عه

می خواید اونجا لباس خیره کننده بپوشید

نکنه باز تو دردسر بیافتید؟

من فقط می خوام ببینم

اون چیزایی که تو خواب دیدم

تعبیر می شن یا نه

!ارباب چنگ ان، شماهم همین الان رسیدی؟چه تصادفی

بله

اصلانم تصادفی نیست

اون الان یه ساعته منتظر شما ست

هوآ، دیشب خوب خوابیدی؟

صبحانه چی؟خوردی؟

اگه هنوز گرسنه ای

من تو ارابه ام یه کم خوراکی دارم

می خوای یه کم بخوری؟

من خسته نیستم،خوابم نمی یاد، گرسنه هم نیستم

بیا بریم تو

باشه، هرچی تو بگی

دو جیو

خانم روان یه عالمه وسیله دستشونه

چرا بهشون کمک نمی کنی؟

ارباب جوان

خانم روان می تونه چیزی که ۱۰ برابر وزن منم باشه بلند کنه

به نظرم به کمک احتیاج نداره

مثل یه مرد واقعی رفتار کن

بله

بریم

من براتون می یارمش

ممنون، آقای دو

** عروسی**

این مروارید شب نمای دریای شرقی هدیه ی عروسی من به تو عه

امیدوارم ازش خوشت بیاد

معلومه که ازش خوشم می یاد

تا حالا مروارید شب نمایی به این بزرگی

ندیده بودم

بانو شیه شما همیشه فروتن هستید

بعد از اینکه با شاهزاده لو ازدواج کردید

یادتون نره بیشتر ما رو ببرید بیرون

و مهمونمون کنید

چیزی اذیتت می کنه؟

نه ، چیزی نیست

فقط می خوام بدونم

ازدواج کردن با اون کار درستیه یا نه؟

بانو شیه، مزخرف نگید

ما الان تو عمارت شاهزاده لو هستیم، حواستون باشه چی می گید

!علیاحضرت ملکه تشریف فرما می شوند

می تونین بلند شین

همه تون خیلی زیبایید

خوشحالم که همچین چیزی می بینم

دختر خوبم

من از این برای مراسم ازدواجم استفاده کردم

اینو به عنوان هدیه ی عروسی می دم به تو

ازش خوشت می یاد ؟

ممنون، علیا حضرت ، خیلی دوسش دارم

پسرم

ممکنه یه کم اخلاقش تند باشه

ولی پسر خوبیه

اگه یه وقت ناراحتت کرد

بیا پیش من

بهت کمک می کنم

ممنون، علیا حضرت

داره دیر می شه، من می رم حیاط جلوییِ عمارت

دیگه شماها رو تنها می ذارم

به سلامت، علیاحضرت ملکه

!اول، به آسمون و زمین تعظیم کنین

!دوم، به والدینتون تعظیم کنین

!به همدیگه تعظیم کنین

شاهزاده لو

امروز با بانو شیه ازدواج کردن

به عنوان شاهدخت از دو هزار کشور هدایایی بهشون پیشکش می شه

ما اینو رو کاغذ ثبت می کنیم تا به آسمون ها نشون بدیم

ازدواجشون

به طور رسمی ثبت شده

و امیدواریم خدا بهشون بچه بده

تا کشورمون به مدت طولانی ای پایدار بمونه

** کتابچه ی مرجع شاهدخت**

هی، وراج

هنوز مهر سند ازدواج دخترت خشک نشده

چرا به همین زودی شروع کردی به پز دادن؟

من الان دیگه با اعلی حضرت فامیل شدم

دوست دارم پز بدم، به تو چه؟

!این قدر پز می دم که از حسادت بترکی

سویوئه مزه ی این شراب فوق العاده ست

امتحانش کن

سرورم، من شراب نمی خورم

چرا خودتون ازش لذت نمی برید؟

باشه، پس تو باید دهنم کنی

سرورم

هوآ

این آلو خیلی شیرینه

امتحانش کن

خودم یه ظرف ازش دارم

اگه این قدر ازش خوشت اومده

مال خودمم می دم بهت

باشه، پس بذار دهنم

چی؟

هیچی

دستم موقع تمرین تیراندازی زخمی شده

و نمی تونم خودم غذا بخورم

اگه خوشت نمی یاد

فراموشش کن

علیا حضرت ، می بینی ؟

عمه دست رو مرد درستی گذاشت

یه مرد جوون و یه دختر جوون مثل اون دوتا

زوج خیلی خوبی می شن

وقتی تو بهم غذا می دی مزه اش بهتر می شه

نفر بعدی که عروس می شه دختر منه

یه عروسی ِخیلی بهتر از این براش می گیرم

مهمانان محترم

خیلی خوشحالم که این همه زوج جوون

تو پایتخت می بینم

منو اعلی حضرت

می خوایم عروسی های بیشتری رو برگذار کنیم

تا کشورمون سرزنده تر به نظر بیاد

نخست وزیر شی، تا جایی که یادم می یاد

شما به جز همسر ولیعهد

یه نوه ی دیگه هم دارید

مایلم بدونم نامزد کرده یا نه

از توجهتون سپاس گزارم، علیا حضرت

نوه ی من شی فی شیان هنوز نامزد نکرده

همسر ولیعهد به خاطر پاکدامنیش زبانزدِ همه ست

حتما اون یکی نوه تون هم خیلی خوبه

نخست وزیر شی

می خوام واسطه ی ازدواجش بشم

از نظرتون اشکالی نداره؟

حالا که شما پیش قدم شدید

به هیچ وجه از نظرم اشکالی نداره

مایلم بدونم کدوم مرد جوون مد نظرتون هست

پسرم، حالا که همچین دردسری برای خودت درست کردی

من برات درستش می کنم

دومین پسر خاندان شیه

خوش قیافه، با استعداد و نجیبه

به نظرم

اونا باهم زوج خوبی می شن

شیه چیلین؟

شیه چیلین مگه همون پسره ی کور نیست؟

سپاس گزارم، علیا حضرت

ما قدردان لطفتون هستیم

علیا حضرت، شما سلیقه ی خیلی خوبی دارید

پسر دومم عالیه

اون زوج خوبی برای بانو شی می شه

اون یه شوهر خیلی خوب می شه

!علیا حضرت

...علیا حضرت، من

علیا حضرت

متاسفم، ولی نمی تونم این کار رو بکنم

از لطفتون بی نهایت سپاس گزارم

ولی اون دختری که بیشتر از همه می خواستم باهاش ازدواج کنم

رو از دست دادم

فعلا

نمی خوام ازدواج کنم

!لطفا دستورتون رو لغو کنید

شیه چیلین

به نظرت بانو شی به قدر کافی خوب نیست

که همسرت بشه؟

ابدا، اون دختر خیلی خوبیه

اون از یه خونواده ی سرشناسه

و تو نوشتن شعر مهارت داره

مردای زیادی به بانو علاقه دارن

...ولی

بانو شی دختر مورد علاقه ی من نیست

هر چه قدر هم عالی و بامهارت باشه

به چشم من

فقط یه دختر معمولیه

منظور شیه چیلین کیه؟

نکنه منظورش شاهدخت بانه ؟

شی فی شیان با استعدادترین دختر

تو کشور ما ست

ولی حتی یه مرد کورم نمی خواد باهاش ازدواج کنه

پسرت خیلی باشعورتر از خودته

بسیار خب، بسیار خب

ملکه داشت شوخی می کرد

شیه چیلین ،حالا که به یکی علاقه داری

می تونی ازم بخوای اجازه ی ازدواجت رو بدم

همه ی اعضای خاندان شیه وفادار هستن

من همیشه سعی می کنم اونا رو راضی نگه دارم

بیاین، به سلامتی بنوشیم

!بان هوآ، وایسا

تو بهم قول دادی

درمورد رابطه ی منو شاهزاده لو

حرفی به کسی نمی زنی

ولی امروز

جلوی ملکه ، اونم تو مراسم ازدواج شاهزاده لو

دردسر درست کردی

من مثل تو نیستم

من همچین کاری نمی کنم

!این قدر طفره نرو

اگه تو این کار رو نکردی

پس کی می خواسته برام پاپوش درست کنه؟

تو که همین الانشم ارباب چنگ ان رو به دست آوردی

چرا بی خیال من نمی شی؟

تا وقتی که زندگیمو به خاطر ازدواج با یه مرد کور

به گند نکشی، راضی نمی شی؟

می شه این قدر ننه من غریبم بازی در نیاری؟

همون طور که گفتم

به هیچ کس درمورد رابطه ی شما دوتا حرفی نزدم

اگه تو حرفی نزدی

پس برو به ملکه بگو

اون شیه چیلین کور تو رو دوست داره

و می خوای باهاش ازدواج کنی

!شی فی شیان ، این قدر بهش نگو کور

!اون به خاطر تو کور شد

!حواست باشه چی می گی

شاهدخت

می دونم بهم حسودی می کنی

به خاطر همین همیشه برام پاپوش درست می کنی

ولی بازم

داری بهم تهمت می زنی؟

تا منو نکشی

راضی نمی شی؟

تمومش کن

کس دیگه ای اینجا نیست

می شه دست از تظاهر کردن برداری؟

این قدر جلوی من

!ننه من غریبم بازی در نیار

حالمو بهم می زنی

من شیه چیلین رو دوست ندارم

ولی براش احترام قائلم

خوشبختانه، امروز قبول نکرد باهات ازدواج کنه

وگرنه

اگه باهات ازدواج می کرد نحسی دامن خونواده ی شیه

رو می گرفت

!چه طور می تونی همچین حرف زشتی بزنی

چرا ارباب چنگ ان عاشق دختر بی ادبی مثل تو شده؟

بذار یه چیزی بهت بگم

ارباب چنگ ان از اول می دونست

من چه جور دختریم

ولی بازم عاشقم شد

حالا می خوای چی کار کنی؟

من هیچ وقت به تو نمی بازم

هیچ وقتم تسلیم نمی شم

پس بشین عشق ما دوتا رو تماشا کن

**عمارت بان**

ارباب، حالا که رسیدم خونه

دیگه می تونی بری

هوآ، تو همچین شب سردی

دعوتم نمی کنی بیام تو یه فنجون چای داغ بخورم؟

به نظرم خیلی شب گرمیه

به علاوه

مگه تو خونه ی خودت چایی نداری؟

وقتی برگشتی

از آقای شی بخواه برات چایی درست کنه

هوآ

مگه امروز چه اشتباهی ازم سر زده؟

هیچی

پس نکنه

کار بدی کردم

که مردم از دستت شاکی شدن؟

هیچ کس از دستم شاکی نشده

ولی...الان یه عالمه دختر بهم حسودی می کنن

من دیدم ولیعهد

این کار رو با همسرش کرد

فکر کردم شاید تو هم خوشت بیاد

نگران نباش، هوآ

به خاطر رفتار امروزم متاسفم

دیگه تکرارش نمی کنم

ازش خوشم اومد

بازم انجامش بده

من به این که مردم بهم حسودی کنن، عادت دارم

اعلی حضرت

!برین بیرون

!زود باشین

!چه طور جرات می کنی اون طوری بهم زل بزنی

جیانگ لو، این چیه؟

شیه وانیو

چه طور جرات کردی بی اجازه اتاقم رو بگردی؟

تو بودی که از مادر خواستی

کاری کنه که شی فی شیان با یکی دیگه ازدواج کنه؟

به نظر تو

من این قدر پستم؟

اگه نمی خواستی

پس چرا باهام ازدواج کردی؟

خنده داره

خونواده ات به زور می خواستن تو رو بندازن به من

واقعا با خودت فکر کردی من دلم می خواست باهات ازدواج کنم؟

پس با این اوصاف

بیا طلاق بگیریم

!منم نمی خوام همسر تو باشم

شیه وانیو

!هیچ کس جرات نداره این طوری با من حرف بزنه

فکر نکن نمی تونم بکشمت

خونواده ی تو هیچی نیستن جز سگ خونواده ی من

**دروازه ی جنوبی **

چه طور جرات می کنی به مرد من مشت بزنی ؟

تا حالا این قدر دلم نخواسته بود به کسی مشت بزنم

به خاطر اینکه دختر موردعلاقه ام رو دزدیدی

بهت مشت زدم

هوآ، دارم می رم

نمی دونم

کی برمی گردم

اگه چیزی می خوای بهم بگی

همین الان بگو

خب بذار ببینم... چیزی نمی خوام بهت بگم

سفرت به خیر

حتی یه ذره هم ناراحت نیستی؟

همه ی چیزای خوب یه روزی تموم می شن

حتی اگه اون نمی خواست شما برید

بازم باید می رفتید

شما چند ماهه که اینجایید

اگه نمی دونستم شما چه جور مردی هستید

به قصد و غرضتون شک می کردم

تو یه مرد حقه بازی

هیچ وقت نمی تونم شکستت بدم

ولی یادت بمونه

اگه با هوآ بد رفتاری کنی

!با ارتشم برمی گردم و حسابت رو می رسم

نگران نباشید، سرورم

باهاش خوب رفتار می کنم

و هیچ وقت اجازه نمی دم ناراحت بشه

ولی سرورم، می خوام یه چیزی رو بهتون یادآوری کنم

ارتش شما نمی تونه وارد پایتخت بشه

حتی اجازه ندارید تا دم مرز هم بیاید

مردم کشور شما خیلی حقه بازن

خیلی خب

نگران نباش، رفیق

تو دوست منی

بیا

به نظر می یاد دیگه واقعا هیچ شانسی ندارم

ولی عیب نداره

حداقل یه دوست خوب پیدا کردم

هوآ ، اگه یه روزی خواستی کشورتو ترک کنی

یادت نره بیای آیپو یه سری هم به من بزنی

اوهوم

اعلی حضرت

اون آدم کشی که شاهدخت سلطنتی رو کشت

خیلی خوب خودشو مخفی کرده

کار سختیه که بفهمیم کی پشت این ماجرا بوده

بعد از این همه تحقیقات طولانی

هیچی دستگیرم نشد

به خاطر لطفی که عمه ام درحقم کرد دین بزرگی به گردنمه

ولی نتونستم لطفش رو جبران کنم

اگه نتونم قاتل رو پیدا کنم

خیالم راحت نمی شه

متاسفم ،سرورم، لطفا منو تنبیه کنید

...ولی

یه فرضیه ای دارم

که نمی دونم باید بهتون بگم یا نه

تو همیشه خوب قضاوت می کنی

راحت باش و بهم بگو

خیلی از قبیله های قدرتمند

دارن سربازای شخصی تربیت می کنن

... اون آدم کش خیلی حرفه ایه

می ترسم که

این قضیه ربطی به اختلافات بین اجدادمون داشته باشه

!چه طور جرات می کنی

!مزخرف نگو

دیگه نمی خواد درمورد این پرونده تحقیق کنی

منو تنها بذار

خیلی عجیبه ها ،ولی علاوه بر اینکه یه ادیب خیلی خوبی

مهارت تیراندازیت هم خوبه

فقط چند روز گذشته

ولی هرچی بخوای رو می تونی بزنی

به خاطر استاد خوبی مثل تو با یه ذره تلاش دو برابر نتیجه گرفتم

من خوب یاد گرفتم

چون تو خوب بهم یاد دادی

راست می گی

...ولی

به خود طرفم بستگی داره

مثلا بان هنگ رو ببین

من هم و غمم رو گذاشتم تا خوب یادش بدم، ولی هیچی یاد نگرفت

به هر حال، تو خیلی باهوشی

فرمانده،فرمانده

لطفا اجازه بدید رد بشیم

ـ ما پناهنده ایم
ـ اونجا چه خبره؟

می خوایم از مصیبتی که برامون پیش اومده فرار کنیم

!چه طور جرات می کنی

هوآ

چه طور جرات می کنین

پا تو جاده ی مالیه دولتی بذارین

لطفا بهمون رحم کنید، فرمانده

ما تا حالا نیومده بودیم پایتخت

به خاطر همین چیزی درمورد جاده ی مالیه دولتی نمی دونستیم

لطفا بهمون رحم کنید

و بذارید رد بشیم

فکر کردین هر وقت دلتون خواست

می تونین بلند شین بیاین پایتخت ؟

!دستگیرشون کنین

!به مادر بزرگم دست نزن

بیا اینجا

...بچه ی لوس! من

برای بقیه قلدری می کنی؟

بذار امروز درسی بهت بدم که تا عمر داری یادت نره

شما....شاهدخت؟

پسر، دست مامان بزرگت رو بگیر

و با من بیا

چی شده؟

به نظر می یاد خیلی گرسنه ست

ما چند روز هیچی نداشتیم که بخوریم

آدمای زیادی به خاطر گرسنگی مردن

بانو

خانم

نوه ی من تو یه خونواده ی خیلی خوب تو چیژو به دنیا اومد

پدر و مادرش توسط آدمای شرور کشته شدن

لطفا ازش خوب مراقبت کنید

تو زندگی بعدی براتون جبران می کنم

!مامان بزرگ، بیدار شو

!مامان بزرگ

!مامان بزرگ

بیا اینجا

از حالا به بعد

اینجا اتاق تو عه

اگه چیزی احتیاج داشتی

به من بگو

ممنون، بانو

این طلسم رو مادرم بهم داده

باید از همچین چیز مهمی

خوب مراقبت کنی

مادرم بهم گفت

این طلسم رو فقط یه آدم خوب می تونه داشته باشه

شما آدم خوبی هستید

باشه، قبولش می کنم

ولی تو باید یه چیزی بخوری

من واقعا گرسنه نیستم

بیا

من گرسنه نیستم

شونزی، مامان بزرگت می خواست

بزرگ بشی و به یه مرد واقعی تبدیل بشی

هر اتفاقی که برات بیوفته

باید با شجاعت باهاش رو به رو بشی

ولی اگه نخوای حتی لب به غذا بزنی

چه طوری می خوای مرد بشی؟

اینو دوست داری؟

بخور

پسر خوب

هوآ

داری به چی فکر می کنی؟

دارم فکر می کنم

ما غذای کافی داریم که شکممون رو سیر کنیم

اون آدمای گرسنه ی بیرون از پایتخت

چی برای خوردن دارن؟

راستش

مردم شوئه جو، چیژو ، جونگجو

خیلی وقته

چیزی برای خوردن ندارن

مگه اعلی حضرت نمی دونه ؟

می دونه

اعلی حضرت بهشون هزار کیسه غلات داد

پس اون همه غلات کجا رفتن؟

مقامات، پُست و مقام ها رو می فروشن و غلات رو می دزدن

بعد از اون اتفاق

مقدار کمی غلات گیر مردم می یاد

حتی اگه اعلی حضرت هزار کیسه ی دیگه هم بهشون بده

مشکل قحطی بیرون از پایتخت

رو نمی شه فقط با پول حل کرد

ولی من نه تنها پول دارم

بلکه تو رو هم دارم

اگه ما باهم متحد بشیم

شک ندارم می تونیم یه کاری بکنیم

پدر بزرگ

شنیدم مردم زیادی تو چیژو به خاطر گرسنگی مردن

و وضعیت وحشتناکی دارن

آره

می شه بپرسم

قحطی بیرون از پایتخت

به خونواده ی ما ربطی داره یا نه؟

این یه بلای طبیعیه

چرا فکر می کنی این قضیه ربطی به خونواده ی شی داره؟

ولی حاکم چیژو یکی از هوادارای شماست

و افراد زیادی از خاندان ما تو چیژو کار می کنن

می ترسم بعضی از اونا کار شرورانه ای انجام داده باشن

و آبروی خاندانمون رو لکه دار کنن

جین، نگران نباش

اگه کسی جرات کنه آبروی ما رو لکه دار کنه

خوب درموردش تحقیق می کنم و هیچ وقت نمی بخشمش

!پدربزرگ، خیلی زحمت می کشید

برگرد سر کارت

حتی نوه ی خودمم مشکوک شده

می ترسم بقیه ی مقامات هم منتظر باشن

تا ازم آتو بگیرن

نگران نباشید، نخست وزیر شی

حاکم جائو و همسرش تو آتیش سوزی مردن

هر کسی بخواد درمورد این پرونده تحقیق کنه

چیزی جز اینکه اونا خودسوزی کردن پیدا نمی کنه

ولی شنیدم

قبل از اینکه حاکم جائو بمیره

برای اعلی حضرت یه نامه

با خون خودش نوشته

مادر حاکم و پسرش ناپدید شدن

می ترسم نامه دست اونا باشه

با خون خودش نامه نوشته؟

بله

اون نامه درمورد چیه؟

می ترسم نامه درمورد چیزی باشه که

اعلی حضرت به هیچ وجه نباید بفهمن

آدمامون رو بفرست اون نامه رو گیر بیارن

و هیچ مدرکی به جا نذارن

چشم

درمورد چیژو چی دستگیرت شد؟

حاکم جائو ماه قبل از سمتش خلع شد

و یه فرد عالی رتبه ی دیگه فردا به جاش می یاد

سه روز بعدش

حاکم جائو و همسرش خودشون رو تو خونه شون آتیش زدن

خودشون رو آتیش زدن؟

به خاطر اینکه خلع شده بوده خودشو آتیش زده؟

اون یه مادر و پسر هم داشته

ولی فقط خودشو و همسرش مردن

به نظر خیلی عجیب می یاد

تقریبا همه ی مقامات رسمی چیژو

رو نخست وزیر منصوب می کنه

که حاکم جدید هم از این قاعده مستثنی نیست

منظورتون اینه که

این قضیه به نخست وزیر شی ربط داره؟

بله

ارباب می خواید با این پرونده

شی چونگ های رو نابود کنید؟

باید این پرونده رو هم برای منافع شخصی هم برای منافع عمومی حل کنیم

یه کم به منم بده

!به اندازه ی همه هست ! برای همه ست

برای همه هست! هل ندین

!هل ندین

**بان **

هل ندین! به اندازه ی همه تون هست

!هل ندین! هل ندین

!مرد مهربون

!به اندازه ی همه تون هست

!هل ندین! گفتم هل ندین

بانوی من گفتن

به همه تون پوره می رسه

**بان **

اگه کسی بخواد دردسر درست کنه

!به حسابش می رسم

!به حسابش می رسیم! به صف شین

من اول اومدم

بسپارش به من!برو منظمشون کن

چشم

بیاین،بیاین،به اندازه ی همه پوره داریم

حتما به خاطر سفر طولانیتون خسته شدین

ـ ممنون
ـ ممنون

وقتی پوره تون رو تموم کردین

می تونین تو مهمون خونه ی اون طرف خیابون استراحت کنین

یکی یکی بیاین جلو

ـ ممنون
ـ ممنون

یکی یکی بیاین جلو

آقا

من مشتری دائمی تو ام

!چه طور جرات می کنی سرم شیره بمالی

!خیلی نامردی

من جرات نمی کنم شما رو گول بزنم ارباب بان جوان

ژو چانگ شیائو، دفتر حسابمون رو بهش نشون بده

باشه

نگاه کن

صورت حساب خدماتت چند شده؟۴۹ و نیم تیل

من چه قدر دادم بهت؟۵۰تیل

پس اون نیم تیلش کجا رفته؟

می بینی ؟

منو اون

حساب هر یه قرونی که خرج می کنیم رو داریم

...ولی، چیزه

ارباب جوان

مگه ما یه قانون قدیمی اینجا نداریم؟

بقیه ی پولتون انعام به حساب می یاد

انعام؟

با نیم تیل نقره می شه رفت یه دیگ پوره خرید

!همین الان پسش بده

...ولی

با همچین پول کمی

حتی نمی تونید برای خودتون مشروب بخرید

چرا این قدر یه هویی

خسیس شدید؟

الان اوضاع فرق می کنه

خواهرم بهم گفته

پول خیلی ارزشمنده

هر یه قرونش می تونه زندگی یه پناهنده رو نجات بده

از هر یه قرونش باید

به نفع پناهنده ها استفاده کرد

بسیار خب، بسیار خب

بگیرش

نوبت منه،به من بده

شاهدخت بان خیلی زیبا و مهربونه

اون درست مثل یه زاهد مهربونه

آره

شاهدخت بان هم مثل

شاهدخت سلطنتی خیلی مهربونه

دقیقا

ـ متشکر، سرورم
ـ متشکرم ،سرورم

بیا

آلونکش خیلی کثیف و شلخته ست

پناهنده ها چه طوری می تونن بدون نگرانی اونجا غذا بخورن؟

بیا، بگیرش

بیا، بگیرش

ممنون

ـ بیا، این مال تو عه
ـ ممنون

نوش جان

شی فی شیان؟

با یه فضای زیبا و یه موسیقی دلنشین

پناهنده ها می تونن استراحت کنن و نگرانی هاشون رو کنار بذارن

بان هوآ تو معنی وقار رو نمی فهمی

اون داره چی کار می کنه؟

نمی دونم، ما ها نمی فهمیم

داغه، مواظب باش

ـ ممنون
ـ بیا

بیا پوره بگیر

به اندازه ی همه تون هست

ممنون، ممنونم ، سرورم

ممنون، ممنونم ، سرورم

داغه، مواظب باش

بیا،بیا بگیرش

به اندازه ی همه هست، نگران نباشین

بیا

یه غذای بهتر می دم، همشون می یان غذای منو بخورن

**شی**

**عمارت شی **

**شی**

از سر راه برین کنار

برین کنار، برین کنار

اونا دارن چی کار می کنن؟

مرغ بریونی مجانی از طرف خونواده ی شی

بیاین بگیرین، همه بیان

!مرغ بریونی مجانی برای همه

ببخشید که دیر اومدیم، حتما خیلی سختی کشیدین

!مرغ بریونی مجانی برای همه

بیاین، بیاین اینجا

مرغ بریونی؟

!مرغ بریونی مجانی

مرغ بریونی برای این همه پناهنده؟

!خونواده ی شی چه قدر پولداره

اونا پولدار نیستن

اونا یه مشت احمقن

برین کنار، برین کنار

برین کنار

سرورم امروز خیلی زحمت کشیدید

یه کم رون مرغ میل دارید؟

شی فی شیان ، منظورت از این کارا چیه؟

عصبانی شدید؟

من فقط فکر کردم که اونا حتما گرسنه شونه

و گوشتی برای خوردن ندارن

و می خواستم بهشون یه غذای بهتر بدم

فکر نمی کردم شما ناراحت بشید

ادای دخترای مهربون

رو در نیار ، باشه؟

برای اینکه خیال مردم راحت بشه، باید غذا ی کافی فراهم کنیم

اینجوری آدمای بیشتری می تونن غذا بخورن

اگه این کار رو بکنی، دردسر درست می شه

من خیلی احمقم

فقط نگران بودم پناهنده ها غذای کافی نداشته باشن

نمی دونم کجای کارم اشتباه بوده

بانو شی خیلی مهربونن و هیچ کار اشتباهی نکردن

...ولی

آره، درسته

آره، خودش بهمون پوره می ده

و نمی خواد خونواده ی شی بهمون مرغ بریونی بدن

خونواده اش خیلی پولدارن، ولی خودش خسیسه

داری چی می گی؟

!داری چی می گی؟خفه شو

!دیگه حرف نزن

!خفه شو

سرورم، خونواده ی من به اندازه ی خونواده ی شما پولدار نیستن

ولی بازم می خوام هر کمکی از دستم برمی یاد بکنم

سرورم، بیاید باهم همکاری کنیم

تا به این مردم مصیبت زده کمک کنیم

!شی...شی فی شیان، تو

بانوی من، بانوی من

هوآ

بانو شی و شاهدخت بان هر دوتاشون به فکر پناهنده ها هستن

و هردوتاشون می خوان کار خیری بکنن

!ولی اون نباید زیاده روی کنه

!آره

حق با تو عه

من کوته بین بودم

پس، بانو شی

دوست دارم از طرف پناهنده ها ازتون تشکر کنم

کسی می خواد چیزی به من گزارش بده؟

اعلی حضرت

مردم چیژو چیزی برای خوردن ندارن

پناهنده ها همه جای شهر هستن

حاکم چیژو به طور ناگهانی بعد از اینکه خلع شد مرد

حاکم جدید

حتی از حاکم قبلی هم بی کفایتتره

مشکل چیژو

بلای طبیعی نبوده و یکی تو این قضیه دست داره

مشکل چیژو قلب همه رو به درد آورده

ارباب چنگ ان چرا همچین مزخرفاتی می گی؟

اعلی حضرت، باید یه چیزی رو به اطلاعتون برسونم

این دفتر ثبت حساب های چیژو عه

و اینم نامه ی انتصاب حاکم جدیده

**دفتر ثبت حساب **

دو روز قبل

حاکم جدید هزار تیل نقره

برای یکی از مقامات فرستاد

بعدش این مقام رو به دست آورد

حاکم جدید

مقامش رو از یکی از وزیرا

که روی چیژو سلطه داره خریده

ارباب چنگ ان

!چه طور جرات می کنی جلوی اعلی حضرت چرت و پرت بهم ببافی

اعلی حضرت

الان بیشتر از یه ماهه که چیژو درگیر قحطیه

اگه غلات و پولی که برای کمک به مصیبت زده ها اهدا کرده بودید

رو حاکم چیژو نمی دزدید

مشکل این قدر جدی نمی شد

اگه بقیه ی مقامات این قدر ازش حمایت نمی کردن و اون می ترسید

چه طور امکان داشت این همه غلات

به طور ناگهانی غیبشون بزنه؟

وزیر شیه، نظرت در این مورد چیه؟

...اعلی حضرت ، من

بگو

به نظرم خیلی با احتیاط باید با این قضیه برخورد کنیم

اگه می خوای چرت و پرت بگی بهتره دهنتو ببندی

نظر تو چیه بان هوای؟

اعلی حضرت

این یه مشکل خیلی مهمه

باید نهایت دقت و احتیاط رو بکنیم

مگه نگفتی این حرفا چرت و پرته؟

!خفه شو

نخست وزیر شی

نظرتو بهم بگو

اعلی حضرت، حق با ارباب چنگ انه

باید یه فکری برای مشکل چیژو بکنم

من بودم که حاکم چیژو رو پیشنهاد دادم

چرا اونو پیشنهاد دادم؟

چون اون یکی از هوادارای پدر ارباب چنگ انه

من حتی یه قرون از پولشم قبول نکردم

من از اون پول برای خریدن غذا برای پناهنده ها استفاده کردم

لطفا با دقت این قضیه رو بررسی کنید

**لوح تاج و تخت**
(لوح تاج و تخت نامه ای بوده که مخاطبش شاه چین بوده و عموما با ادبیات کلاسیک چین نوشته می شده )

!چه تصادفی

امروز صبح ، شاهدخت فوله یه لوح تاج و تخت درمورد

خونواده ی تو برام نوشت

اعلی حضرت، به حرف یه دختر گوش ندید

مگه یه دختر از مسائل سیاسی چی سرش می شه؟

کی گفته دخترا از مسائل سیاسی سر در نمی یارن؟

وقتی مادر من داشت به مسائل سیاسی رسیدگی می کرد

تو حتی تو سنی نبودی که بخوای تو آزمون سلطنتی شرکت کنی

توی این لوح تاج و تخت

شاهدخت فوله یه حرف خیلی خوبی درمورد خونواده ی تو زده

نگران چی هستی؟

خونواده ی شی به فکر پناهنده ها هستن

و براشون مرغ بریونی خریدن

دارم این نامه رو می نویسم تا ازتون بخوام بهشون جایزه بدید

حقیقت داره؟

اعلی حضرت، کاملا حقیقت داره

نخست وزیر شی

الحق که پایه و ستون کشورمونی

باوجود تو خیالم خیلی راحته

من از همچین کارای خوبی حمایت می کنم

بیا جلو و فرمان سلطنتی رو بگیر

اطاعت می شه

از امروز به بعد

تو مسئول خریدن مرغ بریونی برای پناهنده هایی

در مدت یه ماه باید هر روز این کار رو بکنی

اطاعت می شه، اعلی حضرت

تا تو باشی ادای پولدارا رو در نیاری

اگه بخوای یه ماه مرغ بریونی بخری ثروتت به باد می ره

ارباب چنگ ان بیا جلو و فرمان سلطنتی رو بگیر

اطاعت می شه

من تو رو وزیر دارایی می کنم

تا درمورد پرونده ی چیژو تحقیق کنی

نا امیدتون نمی کنم، اعلی حضرت

مترجم :mehrmoosh
ویرایشگر : elaheh_sh

برای دیدن سریالهای بیشتر با زیرنویس فارسی به سایت مراجعه کنید
KoreFa.ir