All language subtitles for Sub Raeng Tawan .Ep. 02

قدرت خورشید قسمت دوم

Masih86 ترجمه و زیرنویس

moon shine زمان بندی

ارائه ای از تیم ترجمه ی نقد کره

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی
لند مراجعه کنید www.thahiland.mihanblog.com

! اگه میخوای جلوی پو سر خم کن،
خب خودت تنها اینکار رو کن

!چرا باید منو هم مجبورکنی تا مجیزشو بگم؟

! اگه مردم بدونن، کی دیگه
دفعه ی بعد کنو انتخاب می کنه؟

دلیل اینکه تو امروز این موقعیت رو

به عنوان " تان کتاتوود "
داری به خاطر " پو " ئه

!پو کسیه که ما بهش یه تشکر بزرگ بدهکاریم

! خودم می دونم، بابا

!میشه اینو اینقد تکرارش نکنی؟

! خودم می دونم که اگه من امروزمی تونم سور سور
باشم به این خاطره که پو می دونست و منو پذیرفت

چون تمام افراد پو توپ دائو

! بیش از هر چیزی به پو احترام می ذارن

! هرکسی رو که پو بگه خوبه،
اونا هم فکر می کنن که خوبه

! من به چشم مردم هیچ ارزشی ندارم، مگه نه؟

!تمام قدرت دسته پوئه، نه؟

چرا اینطوری فکر می کنی؟

.من پو رو مثل پسرم دوست دارم.
اون مثه برادر بزرگ توئه

،اگه دلت می هواد اونو به عنوان پسرت بپذیری

!خودت به تنهایی قبولش کن

! ولی من برادری مثل اون ندارم

فقط صبر کن و ببین

یه روزی مردم پو رو فراموش می کنن

...تنها کسی رو که اونا باید
بهش احترام بذارن ، منم

!کاتاتوود

!وای خدا! تو دوست منو ول
کردیکه به بوفالوها غذا بدی؟

.مزرعه ی من بوفالوها رو
برای شیرشون پرورش میده

اگه به بوفالوها غذا ندم،
پس به کی باید غذا بدم؟

!هی

.الان دارم ازمغزم استفاده می کنم

می دونستی که وقتی به بوفالوها غذا
می دم، مغزم بهتر کار می کنه؟

.بنابراین، اگه که چیزی
نمی دونی، دهنتو ببند

نمی بندمش_ببندش_

!نه _.ببندش _

!نمی بندمش _.ببندش _

!نمی بندمش _.ببندش _

!نمی بندیش،نه؟ پس بیا بهش غذا بده

!نه! گازم می گیره

!گاز نمی گیره! بچه است

!گاز می گیره

!گاز نمی گیره _!درش بیاره _

.سرجات وایسا. اگه تکون بخوری، می بوسمت

!پس مس تونی به کارت برسی
و بوفالوها رو غذا بدی

. می رم یکی دیگه رو
پیدا می کنم تا کمکم کنه

مواظب باش وگرنه پاتو می
ذاری توو خرابکاری بوفالو

عمه کیت

.نترس، پیچ

. خیلی زود می برمت خونه

باشه

هر وقت شماره ی منو می بینین، چرا
اینقدر براتون سخت که تلفنو جواب بدین؟

می دونین که یه اتفاق خیلی اضطراری افتاده؟

.پن، من در حال انجام ماموریتم

.اون کار هرچی هست، فعلا نگرانش نباش

.چون همین الان، جائو از پوو
توپ دائو رانچ، کیت رو گرفتن

!چی؟

!کجا گرفتنش؟

پوو توپ دائو رانچ؟

.اما پن، الان نمی تونم برم

.من دارم یه نفر رو از کازینو تعقیب می کنم

.مطمئنم که اون می دونه
که پ نوپ کجا قایم شده

دوربینای مدار بسته نشون می دن اون
آخرین نفری بوده که با پ نوپ بود

قبل از تصادف سوریی

.سعی می کنم به محض اینکه تونستم برم

!صبر کن، آقا آیک! اگه نمی تونی بیای،
کاش یکی رو می فرستادی برای کمک

.فعلا، پن. فعلا

!اینکارو بکنی، فکر نکن که کیت عاشقت میشه

!هی! وایسا

!ایست

کجا داری می ری؟

.وایسا، وایسا، وایسا، وایسا

.یهنفر بهم دستور داده که
قدم به قدم دنبالت بیام

.و مانع خروجت از پلای فا رانچ بشم

!پس، برو به کسی که بهت
دستور داده بگو، دخالت نکنه

!کسی که نباید دخالت کنه تویی

داشتی فکر می کردی که تنهایی
بری توو پوو توپ دائو رانچ؟

فکرمی کنی می تونستی بری داخل؟

! بیا بریم

!ولم کن برم! می خوام برم! ولم کن! ولم کن

سئوا کونگ! برو طناب بیار

!اگه عاقلانه رفتار نکنی،
پس به تخت بسته می شی

به نظرت فکر درستیه؟

. خاله به من یاد داده که
نباید خانوما رو اذیت کرد

سئوا کونگ

.محکم ببندش، می رم برات بیارمش

!ولم کن

!کجا داری می ری؟

.عمه کیت، من می ترسم

.نترس، پیچ

فکر کردی می تونی خواهر زاده ی منو
به همین راحتی از اینجا ببری؟

.تانتاوان

!داری می بینی که پیچ نمی تونه اینجا بمونه

هنوزم می خوای یه بچه رو مجبور کنی؟

!خیلی بی ادبانه است

.برای اینکه بتونه اینجا بمونه یه راهی دارم

!روش وحشیانه؟

!اون راه رو برای استفاده ی خودت نگهدار

!به هر قیمتی که شده، پیچ با خودم می برم

!برام مهم نیست که اون چی میگه

...ولی کسی مثل تو

.توانایی نگهداری از پیچ رو نداره

!چون تو شیطانی

!نمی ذارم پیچ پیش تو بمونه

چرا نمی تونه بمونه؟

نگاش کن. اون یه ذره هم
گریه نمی کنه. درسته، پیچ؟

!چون در حال حاضر من پیششم

!نه

.تانتاوان

. تو همین الان هم 5
میلیون از پ سوریی گرفتی

فکر نمی کنی باید در ازاش کاری بکنی؟ ها؟

!من نمی مونم

تو حق بحث کردن رو داری، تانتاوان؟

عمه کیت _!پیچ _

!پیچ ( هلو )

.تو قراره اینجا به عنوان پرستارس
بمونی، نه به عنوان عمه ی برادرزاده ات

.موقعیت تواینجا با بقیه ی
کارمندا هیچ فرقی نداره

!نمی مونم

. تو فقط دو تا انتخاب داری، تانتاوان

.یک، بمونی اینجا و از پیچ مراقبت کنی

دو، بری و برادرتو بیاری پیش من

!من هیچکدومو انتخاب نمی کنم! من نمی مونم

.اگه فکر می کنی می تونی
از اینجا بری، خب برو

، حتی اگه مجبورم کنی

.معنی ش این نیست که من تسلیم میشم

. و بهت اجازه نمی دم پیچ رو
بکشی، درحالیکه هنوز زنده است

درست مثه کاری که با خواهر دوقلوت کردی

!تانتاوان

!به من دست نزن

!برو نوپاسیت رو بیار

!در غیر اینصورت، منو به
خاطر بی رحم بودن سرزنش نکن

چی رییس رو اینقدرعصبانی
کرده ؟ خیلی ترسناک شده بود

.اون زن اصلا ملاحظه ی رییس رو نمی کنه

،من واقعا نگرانم. هرچی
به رییس بیشتر سخت بگیره

انگار بیشتر هیزم به آتیشش می ریزه

.هیچ وقت یه روز خوش توو زندگیه رییس نبوده

!چی گفتی؟

،من...من منظورتو می فهمم

.اما ازت می خوام دیگه با پو
و پوتوپ دائو رانچ درنیوفتی

تو فقط برای اینکه یکم
تهدیدت کرده، ازش می ترسی؟

.فقط تهدید نکرد> اون جدیه.
امروز نزدیک بود بمیرم

.اون منو تا سرحد مرگ ترسوند

دیگه هیچ کدومشو نمی خوام. از همه مهمتر

نمی خوانم خانواده ام رو هم تو خطر بندازم

.ببین، من به هیچ کدوم از چیزایی
که گفتی بهم میدی، نیازی ندارم

فقط ازت یه چیز می خوام

.مجبورم نکن دوباره با سوریین درگیر بشم

!دیگه نمی خوام با این
موضوع سروکار داشته باشم

باشه

.اگه نمی خوای این کارو انجام
بدی، منم مجبورت نمی کنم

اما، فکر نکن که کسی مثل سوریین

به این راحتی از انتقامش از
خانواده تو صرف نظر می کنه

.خیلی مراقب باش

.بله، قربان

!ایست

.بروکنار. برو کنار

!لباسم_چی شده؟_!تکون نخور_

!خودتو جدا کن

!کجا رفت؟

!هی! چرا در رو باز کردی و راه منو بستی؟

!تو باهاش همدستی، نه؟

!تو باعث شدی بیوفتم، لباسم پاره
شه، کفشم خراب شه، باید بگی متاسفی

!... اون

.بذار دوباره ازت بپرسم

!چرا در رو باز کردی و راه منو بستی؟ خیلی
وقت بود اونجا نشسته بودی و نیومدی بیرون

!چرا قبل از اینکه من بیام
در باز نکردی و پیاده شی؟

!چرا شما نرفتی یه سمت دیگه بدویی، صدتا
راه دیه هم هست! چرا اینوری اومدی؟

...یه مجرم این وری می دوید خب منم

.نزدیک فروشگاهم. زود می رسم اونجا

!نشنیدی که من یه قرار ملاقات دارم

.کمکم کن بلند شم

کمک کنم بلند شی؟

باشه

!برو از پشت

!هی، آقا! صبر کن

.باز چیه؟ دارم از پشت میگیرمت

!چرا زیربغلمو گرفتی؟ بازومو بگیر

ببخشید

یواش

.اینا. کیفم و کلید ماشینم. برشون دار برام

باشه

.کیف. کلیدای ماشین

از پسش برمیآی؟

صبر کن

الان می خوای چیکار کنی؟

!وقتی اینقدر درد دارم،
احتمالا باید منو بغلم کنی

بغل؟

فروشگاهت کجاست؟

اونجا

!دیوونه

!میشه آروم بگیری؟

،نه. حتی اگه نتونم بلایی
سر آقا سوریین بیارم

بازم می رم اونجا وایمیسم و حرف بارش می کنم

!به همه می گم اون یه ابلیسه
و دوست من رو گروگان گرفته

!حتی اگه تا صبح هم داد
بزنی، هیشکی سراغت نمی آد

!تمام کسایی که اینجا هستن، افراد
پوو نای هستن_.برام مهم نیست_

!میشه اینقدر احمقانه و
احساساتی تصمیم نگیری؟

!این رفتارای زنانه هیچ کمکی نمی کنه

!رفتارای زنانه و که چی؟

!مثل یه خانم رفتار کن

اینقدر زبون درازی نکن! حالا میفهمم

!که چرا مامان و بابات اونقدر
اصرار دارن که ازدواج کنی

.چون تو سرت، فقط پر از کاهه

!یکی مثل تو فقط باید ازدواج کنه

!تا دیگه نتونی کسی رو اذیت کنی؟

!آروم بشین وبه حرفام گوش کن

!وگرنه، به مامان و بابات
زنگ می زنم بیان ببرنت خونه

الان موضوع چیه؟

!ازت پرسیدم موضوع چیه؟

... خانم بودن

خب که چی؟! من "جین" و "
فین " دوست دارم، که چی؟؟

!یکی مثل تو به کسی احتیاج داره
ککه ازش مراقبت کنه!می فهمی؟

!کی اینو خواسته؟! من همچین چیزی خواستم؟

!اگه اینکار رو مامان وبابا
می کردن می تونستم تحمل کنم

!چون اونا پدرو مادرم هستن. تو کی هستی؟

!به چه حقی منو اینجا نگه
داشتی و اذیتم می کنی؟

،اگه زورتو به زن نشون ندی

احساس مرد بودن نمیکنی، نه؟

فکر کنم الان دیگه بهش نیاز نداره؟

.قصد نداشتم که ازت انتقاد کنم

.باشه. من حواسم به حرفام نبود

و نمی دونستم که

.اینقدر از دست پدر ومادرت خسته ای

متاسفم

ولی دلیل اینکه جلوتو گرفتم

اینه که نگران امنیتت بودم

.ممنونم از نگرانیت

ولی می تونی بری یه جای
دیگه نگرانیتو خرج کنی؟

من که عذرخواهی کردم

. اینقدر سرسخت وساده لوح نباش، خانم

!ساده لوح؟_.قصد بی احترامی نداشتم_

نشنیدی که میگن

" خشم احمقه، عصبانیت
دیوونه است، غیض مخربه؟"

.و باید یه آدم خوشگل رو ببخشی

!دیوانه

.می دونم که نگران دوستت هستی

.منم نگرانم، ولی در حال حاضر،
باید آروم فکر کنیم و نقشه بکشیم

.وقت رو نباید با چیزایی
که فایده ای ندارن هدر داد

!و چقدر می خوای آروم بمونم؟

!می خوای دوست من اول کشته بشه؟

.منم می خوام مثل تو به خانم کیت کمک کنم

چرا می خوای به دوست من کمک کنی؟

.تو کی هستی؟ ما فقط دو روزه
که همدیگه رو ملاقات کردیم

.منم دلیل خودمو دارم

میشه دست از مودبانه حرف زدنو
خودتو شبیه پرائک کردن برداری ؟

.اگه ترسیدی، کافیه فقط
بگی ترسیدی _.نترسیدم _

ترسیدی_ _نه ترسیدی_ _نه

!بسه! من از کسی که پدرمو کشته نمی ترسم

چی گفتی؟

.سوریین و پدرش، پدر من کشتن

!دلیل کافیی برای کمک به دوستات هست؟

.می تونی منو فردا بذاری زمین. من بیکارم

.ببخشید

.بشینید

حالتون خوبه؟

.اگه کار دیگه ای نیست، پس من می رم

کجا داری می ری؟

می رم

"پوم" باعث شد من بیوفتم، کفشام خراب
بشه، مچ پام آسیب ببینه و لباسم پاره شه

نباید مسئولیت شو به عهده بگیرین؟

مسئولیت شو به عهده بگیرم؟

.بله. منشیم به این کار رسیدگی می کنه

.از این طرف لطفا

.خانم کیم

.این لباس کاملا اندازه منه

.این لباس واقعا بهم می آد.
بذار من اینو رو استیج بپوشم

باشه ، خانم کیم؟

.تو برا این مجموعه هنوز
خیلی بچه ای. برو درش بیار

....اما _ . دفعه دیگه هم اینقد احساس
راحتی نکن که لباسای منو بپوشی _

باشه

70000!

خانم! احیانا لباس و کفش
تون از شمش طلا ساخته شدن؟

!پول شون بیش از 100/000 تا شد. احمقانه
است! قصد ندارم همچین پولی رو بپردازم

قصد نداری پولشو پرداخت کنی؟

!البته که نه! پول ندارم

!و هیچی رو هم امضا نمی کنم.
اگه پول می خوای، ازم شکایت کن

.بیا اینجا _الان چیه؟ _

.بیا نزدیک تر

یکم نزدیکتر

بسه دیگه. دیگه چیه؟

.هنوز درد داری؟ آروم بشین

دیگه درد نداری؟

این چیه؟چیه؟

اینا چیه دیگه؟_وایسا سر جات؟ _

هی_.آروم باش _

این چیه؟ _.یه لحظه فقط _

.تو سیکس پک هم داری

چی؟ تو چته؟

.تموم شد. حالا می تونی بری

چی تمام شد؟ چی چیو برو؟ می
خوای من با این وضعیت برم؟

شایدم می خوای شلوارت رو هم بچینم؟

!نه

چرا داد نزدم؟

چرا گذاشتم لباسمو بچینه؟

.فقط به عنوان یه مد جدید بهش نگاه کن

واوو

!دیوونه

!خانم کیم

واقعا بهم اجازه نمی دین توو
مجموعه ی جدیدتون مدل باشم؟

.بعدا درباره اش حرف می زنیم

.برای مدل زنانه، یکم
از کمرش بگیر، خیلی شله

کی نوبت من می رسه؟

.من خیلی وقته که دارم توو
فروشگاه بهتون کمک می کنم

ماهی چند بار تو می آی؟

دو بار

به این می گی خیلی؟

.بقیه مدلا یکی، دو ماه قبل از اینکه
جلوی من راه برن، تمرین میکنن

.ولی، من خواهرتم

.برای همینم باید بیشتر از
هر کس دیگه ای تمرین کنی

.برگرد برو خونه. راننده منتظره

.بهت اجازه می دم برای کالکشن بعدی مدل بشی

راستی میگی، خانم کیم؟

.ولی باید بیشتر از اینا تمرین کنی

.خیلی ممنونم، آجی. خیلی دوست دارم

.من می رم

چرا؟ چرا پسرتو دادی به داداش
روانیت تا ازش مراقبت کنه

.وقتی خودتو ول کرده بود

.و نسبت به تو بی تفاوت بود

چرا بهش اعتماد داری؟

.برای شما و پیچ چند تا
لباس آوردم تا عوض کنین

.می ذارمشون اینجا

هیچی نخوردین؟

پیچ از گرسنگی نمی میره؟

.دست کم باید شیرشو می خورد

چرا اینطوری بهم نگاه می کنین؟

.تقصیر من نبود. من یه خدمتکارم

.من باید هرچی رو که رییس
دستور می دن، اطاعت کنم

و با کاری که رییست می کنه موافقی؟

.یه چیزی بخورین، خانم

.گرفتن و اسیر کردن یه زن و بچه

تو یاهاش موافقی، خاله؟

و اگه من و پیچ رو اذیت کنه چی؟

باهاش موافقی؟

شما آروم وایمیسین و هیچ
کاری نمی کنین چون رییستونه؟

،حتی اگه هیچ کار بدی هم انجام ندین

.دارین به کسی که کارای
شیطانی می کنه کمک می کنین

... این

دوتاش یکیه

.من سواد زیادی ندارم. نمی فهمم

متاسفم

.به نظر می آد خانم تانتاوان
واقعا پیچ رو دوست داره

.شبیه کسی نیست که فقط دنبال پوله

،اگه پول نمی خواست

.این همه راه رو تا اینجا نمی اومد

.ولی خانم تانتاوان خیلی
لجباز به نظر می رسه

.از صبح تا حالا، احتمالا هیچی نخورده

.حتی آب هم قبول نکرده بخوره

.دلم برا پیچ هم می سوزه
که مجبوره گرسنگی بکشه

بیدار شدی؟

.عمه کیت، گشنمه

.یکم تحمل کن

قول می دم، فردا ، وقتی رفتیم خونه

.ببرمت تا هرچی دوست داری
مرغ سوخاری و بستنی بخوری

.باشه. ولی، گشنمه

.پ آیک

الو، کیت

کیت، صدامومی شنوی؟ کیت؟

!نشنیدی چی بهت گفتم؟! اگه نمی
خوای غذا بخوری به خودت مربوطه

!ولی باید به خواهرزاده ی من غذا بدی

!نه ! من نمی خورم

!تانتاوان! نشنیدی چی بهت گفتم؟

!اگه دلت به حال خواهرزاده
ات می سوزه، پس بذار ما بریم

چرا ما رو اسیر کردی، آقای سوریین؟

!نمی تونی منو و برادرزاده
مو تو این خونه زندانی کنی

!به چی نگاه میکنی؟

فکر می کنی من نمی دونم؟

!موبایلتو بیار بیرون،تانتاوان

!گفتم بیارش بیرون

!داری چیکار میکنی؟! وقیح نباش! ولم کن

!عمه کیت

!ولش کن پیچ _.پیچ! نه. نرو، عزیزم _

می خوای چیکار می کنی؟

.ستوان آیکانات، زود بیا و کمک کن

جناب سوریین، می خواین چیکار کنین؟
می خواین با کیت چیکار کنین؟

!گوشیمو بهم پس بده _!جناب
سوریین! جناب سوریین _

می خوایش، ها ؟

!بدش به من

!آقا سوریین

!اگه حتی به کل نیروی پلیسم زنگ بزنی،
نمی تونن کمک کنن که از اینجا در بری

تنها چیزیکه می تونه می تونه
تو رو از اینجا خلاص کنه

!اینه که برادرتو بکشونی اینجا

!تو دیوونه ای! وحشی

!تعجبی نداره که چرا هیچ وقت سوریی
حتی بارم اسمتو به زبون نمی آورد

!چون تو اونقدر وحشتناکی که هیشکی
دلش نمی خواد به خاطر بیارش

!خوشت میاد که شادی آدمای
دیگه رو نابود کنی، نه ؟

، بسیار خب! منو شکنجه کن تا دلت خنک شه

!باعث میشه عقده های زندگیت کمتر بشه

!فرض می کنم دارم کار خیر انجام می دم

!داری با من کل کل می کنی؟!
داری با من در می افتی؟! هااا؟

!توخیلی شجاعی، نه؟ یالا

!آقا! بذارم زمین _!عمه کیت _

!پیچ

!نرو.پیچ! پیچ

!چطوری می تونی پیچ رو تنها
بذاری؟! بذارم زمین! ولم کن

!نمی شنوی چی می گم؟! گفتم بذار برم! ولم کن

!ببین، آقا سوریین! همین حالا بذار برم

!می تونی آروم بگیری؟

!نه! گفتم ولم کن

!می خوای چی کارکنی؟! تین کار رو نکن

.وظیفه ی تواینه که از
خواهرزاده ی من مراقبت کنی

.اگه نمی تونی این کار رو
انجام بدی، پس بیرون نیا

!تو بدجنسی! خیلی بدجنسی

!عمه کیت

!پیچ

!عمه کیت _ !بگو که از خواهرزاده
ام به نحو احسن مراقبت می کنی_

!تو شیطانی

!عمه کیت

!با تمام وجودم از برادرزاده
ام مراقبت می کنم

. همونجا خیس بخور. فردا صبح می
تونی از آب بیای بیرون_هاا؟_

...قربان، ولی _تو هم
می خوای بری اون توو؟ _

!عمه کیت

. من میرم با رییس درباره تون حرف بزنم

!نه! همینجوری تا صبح می مونم

هنوز نخوابیدی؟

.نگران دوست م هستم، برا
همین نمی تونم بخوابم

نمی تونی بخوابی؟

.ولی سر در نمی آرم چرا اینوری اومدی

کنجکاوی و می خوای بفهمی
پدرم چطوری کشته شده، نه؟

بچه شدی! کی دلش می خواد
سر از کار دیگران دربیاره؟

مطمئنی؟

،ولی اگه دوست داری که درددل کنی

.می تونی رو من حساب کنی

.با کمال میل گوش می دم

برگرد برو بخواب. من درباره ی مسائل
شخصیم با غریبه ها حرف نمی زنم

من سعی کردم بهت اعتماد کنم

.وقتی گفتی که کیت در امانه

.تو هم بهتره به من اعتماد کنی

شرطش اینه که ما اول باهم دوست بشیم

بذار بهت بگم که من اصلا
تمایلی به این کار ندارم

.بهم بگو

.بهت می گم

.اما...تو باید اول بهم درباره
ی داستان خودتو خانوده ات بگی

!هی _هی چی؟! نمی تونی بگی؟ _

. میشه رو اعصابم نری؟
اگه می خوای بگی، خب بگو

.خیلی خوشحالم که بالاخره، باهم دوست شدیم

.دیگه استرس ندارم

.دیگه چیزی برای دردودل
کردن وجود نداره _.هی _

.خب، من دیگه می رم بخوابم. مرسی، دوست خوبم

.خاله وون، برات چند تا موز آوردم

!گشنه ام نیست

!سئوا کونگ! من پیرم! می خوای منو سکته بدی؟

!ارث و میراثمو می خوای ، نه؟

.اوه، صبح شده

.برات موز آوردم تا به اون خواهر خوشگل بدی

!خانم تانتاوان

!خانم تانتاوان! صبح شده

!بیاین بیرون! الان دیگه
می تونین بیاین بیرون

!خانم تانتاوان!سئوا کونگ، برو کمکشون کن

!سئوا کونگ

.بگیرش

!عمه کیت

.برو دارو رو آماده
کن _ .بله. بله _

.برو لباس بیار تا عوض کنه_.بله، رییس _

.رییس، پلیس اینجاست

.مراقب این دو نفر باش

.می رم اول لباسامو عوض کنم

.بله، رییس

.عمه کیت. عمه کیت

رییس تارو. عجله داری. اتفاقی افتاده؟

!درباره ی خانم تانتاوانه. اوپس

.می رم آقای ویسووت رو
ببینم _!صبر کن! صبر کن _

دوستم چش شده؟

!بهم بگو

چی؟

!خانم تانتاوان غرق شدن

!آقای ویسووت! آقا ویسووت! آقا ویسووت

اینهمه سر وصدا چیه اون بالا؟
کی ماشین رو برد بیرون؟

خانم پن سوری

چی شده؟

اگه بهتون بگم، باید قول بدین

که عصبانی نمی شین

نه جناب ویسووت

من واقعا چیزی به خانم پن سوری نگفتم

. من گزارشی دریافت کردم مبنی بر
اینکه افرادی اینجا گروگان گرفته شدن

.اگه نمی خواین که این یه پرونده ی
جنایی بشه، پس بهتره که همکاری کنید

. لطفا مانع تفتیش نشید

بریم

.شما اجازه ندارید که بدون حکم
بازرسی وارد این خونه بشید

بنابراین صاحب خونه حق دارن که

برای حفاظت از املاکشون هر کاری انجام بدن

،حتی اگه حکم بازطسی هم نداشته باشم

.به اندازه ی کافی دلایل منطقیدارم
که برم و داخل رو بگردم

،اگه فکر می کنی که نمی
تونم این کار رو بکنم

. می تونی به قانون مراجعه کنی

.می دونی چطوری اون کار رو
انجام بدی؟ براساس قانون

.زودتر از چیزی که انتظار
داشتم اومدین، ستوان آیکانات

.اومدم چون ازم خواسته شده بود

،با این همه فداکاری

امیدوارم بالاخره یه روزی
تانتاوان تحت تاثیر قرار بگیره

.و عشق تو رو ببینه

!آقا

این روش تونه، نه؟

.که گذشته ی دیگران رو چک کنید... توو گذشته
می گردین تا دیگران رو به زور مجبور کنید

خب چطور پیش رفت؟

.توو گذشته ی من چی پیدا
کردین؟ لطفا بهم بگید

.هیچی پیدا نکردم

.چون شما گذشته ی پاکی
داشتین، ستوان آیکانات

انقدر پاک که باورکردنی نیست که

.هنوز زنده این

، ولی از روی تجربه ی من

، فکر می کنم که در آینده

می تونی به خاطر این خوبیت، مثل یه سگ بمیری

، ولی طبق تجربه ی من

.اکثر روئسای مافیا، آخرش برای
یه مدت طولانی می افتن زندان

!برای همین خیلی مواظب باش

.ستوان! هیچ گروگانی پیدا نکردیم

.امکان نداره

!تانتاوان رو کجا قایم کردی؟

،طبق تجربه ی من

.اگه تووی خونه نیست،
پس حتما بیرون خونه است

.برو دنبالش بگرد

پوو توپ دائو رانچ خیلی بزرگ نیست

.فقط هزارتا زمینه

جناب آیک

!جناب آیک _.پن _

!این مرد کیت رو انداخت توو آب

تو دوست منو به زور انداختی توو آب ، نه؟

!تو شیطانی! تو حتی به یه
زن بی دفاع هم رحم نکردی

کی بهت گفته؟

.خودم می دونم

!برین تمام دریاچه ها و
آبهای اینجا رو بگردین

!برو_!بله، قربان _

،اگه تانتاوان رو امروز پیدا نکنم

!از اینجا نمی رم

چی دادی و به کی دادیش؟

!چطوری اومدی داخل؟! برو بیرون

خاله، تو می دونی دوست
منو کجا بردن، مگه نه؟

!من..من نمیدونم! نمی دونم

!دورغ می گی! تو باید بدونی

.بهم بگین. بهت التماس می کنم

.قول می دم توو دردسر نندازمتون

خاله وون. این موتورسیکلت
آقای دامگرنگ نبود؟

چرا اومده بود اینجا؟ چرا
از زمینا مراقبت نمی کنه؟

!آه، نمی دونم

!اگه می خوای از چیزی سردربیاری
، برو توو گوگل بگرد

!اون همه چی رو می دونه

دامگرنگ

!رییس تارو، همین الان منو ببر
پیش اون آدمه که اسمش دامگرنگه

!بزن بریم! چرا همین جوری
مثه احمقا وایسادی؟!بجنب

.بله. بله. حتما

عمه کیت، خیلی داغی. حالت خوب نیست؟

.من فقط یکم گرممه. یکم بشینم
و استراحت کنم، بهتر می شم

.نترس، پیچ

.جون، بیا این دارو رو بگیر. این
تمام چیزیه که تا الان گیر آوردیم

.برو بدهش بهش

...می خوای من، خودم برم
اینو بدم بهش؟ من میخوام

.واای! چه خشن

.و مراقبش باش، بادقت مراقبش باش

.منم می رم یه گشتی توو خونه
بزنم ببینم اوضاع چطوره_.باشه_

!بی اعصاب

.خانم، داروی تب بر. بگیریدش

.نمی خوامش

چطور می تونین نخواینش؟

.شما تب دارین، ممکنه بمیرین

تو نگران اینی که من بمیرم؟

.ای خدا، خانم

. من همچین آدم سنگدلی نیستم
که بذارم کسی جلوی چشمام بمیره

.بفرمایید. بگیریدش

،ببینید، اگه دلتون برای خودتون نمی سوزه

.لااقل دلتون برا برادرزاده تون بسوزه

درست نمی گم، کوچولو؟

آقا، می تونی بذاری منو برادرزاده ام بریم؟

دیونه شدین؟

.خواهش می کنم، آقا. می دونم که شما
آدم ظالمی مثل رییس تون نیستین

.و شمام احتمالا مثل من تحت فشار
بودین و به سختی کار می کردین

دلت برامون نمی سازه؟

پیچ یه بچه ی قوی به نظر میرسه

.ولی واقعیت اینه که اون قوی نیست

.مشکل ریوی داره

به مراقبت های ویژه نیاز داره

اون نمی تونه اینجا بمونه

.این باعث می شه بترسه و
از لحاظ روحی آسیب می بینه

،آقا! اگه ملاحظه ی منو نمی کنین

.لااقل ملاحظه ی این بچه رو بکنین

.خواهش می کنم. خواهش می
کنم بذارین عمه کیت بره

.بسه. بسه، بچه. بهم نگاه نکن

.بسه.بسه. این کاررو نمی کنم

.نمی خوام توو دردسر بیوفتم. عجب

.هنوز... هنوز داری بهم نگاه میکنی؟ خدای من

کیت! کیت، کجایی؟

رییس تارو، بقیه کجا رفتن؟

نمی دونم

!رییس تارو

، اگه از این علف زار مستقیم به طرف کوه بری

.به انتهای پوو توپ دائو رانچ می رسی

، وقتی از مزرعه ی نای ویسووت گذشتی

.می تونی ازش کمک بخوای

عمه کیت، حالت خوبه؟

.اگه نتونم هم، باید بتونم

حالت خوبه پیچ؟ _. آره _

بیابریم

.زود باش. دیگه به جاده
رسیدیم. یکم مونده، پیچ

هی! شماها چطوری اومدین بیرون؟

!هی، وایسین

!پیچ، بجنب

!هی، وایسا

.یه پیشنهاد برات دارم

، اگه دنبال عدالت برای خواهر دوقلوت هستی

.من داوطلبانه رو این
پرونده برات کار می کنم

.قول می کنم این تحقیقاتو صادقانه انجام بدم

!هرکی باعث مرگ خواهرت شده
باشه باید به اشد مجازات برسه

.تو همین الانم سابقه ی منو چک کردی

.باید بدونین که من کاری
رو که گفتم انجام میدم

واقعا می تونی این کار رو بکنی، ستوان؟

.تو حتی نتونستی یه کارگر
ساده کازینو رو بگیری

میدونی؟ تو گرفتیش؟

.دردسر، رییس! خانم
تانتاوان با پیچ فرار کرد؟

عمه کیت، می تونی تحمل کنی؟

.آره می تونم، ولی بذار یکم استراحت می کنم

باشه

مرسی _باشه _

!بریم، پیچ

!بجنب، پیچ

.عمه کیت

زودتر بریم

!فکر می کنی می تونی از
دست من در بری، تانتاوان

.تو حق نداری توو مزرعه
یمن به کسی آسیب بزنی

!اومدم تا خواهرزاده امو ببرم

.پیچ ، برادرزاده ی منم هست

!برام مهم نیست که برادرزاده ی کیه

الان، خانم تانتاوان و این بچه

مهمونای مزرعه منن

.هر کاری بتونم انجام میدم
تا از مهمونام مراقبت کنم

با من چی کار می کنی؟

.شاید، از روش مورد علاقه
ی پدرت استفاده کنم

زیرآب زنی

...بسم الله

.بهم شلیک کن. بهم شلیک کن
درست همونطوری که پدرت شلیک شد

!سوریین

!اگه تو فکراینی که از پشت
بهم خنجر بزنی درست مثل پدرت

.هرکاری دوست رای انجام بده. اگه
نه، که دیگه سربه سر افراد من نذار

!در غیر این صورت، نگو که بهت هشدار ندادم

!رییس

.حواستون به رییس باشه

!کیت _!پن _ !هی

حالت چطوری؟

کی شلیک کرد؟

.رییس به هوش اومدن

.مرد و زنده شد. فوق العاده است

جلیقه ی ضد گلوله

.خودم می دونم که خیلیا توو
پلای فا رانچ از من متنفرن

.متاسفم، ویسووت

.گلوله رد نشد و من هنوز زنده ام

چی داری می گی برا خودت؟

.فقط یه نفر هست که می خواد من بمیرم

.دست از زیرآب زدن من بردار و بیا
این کار رو مثل دوتا مرد تموم کنیم

کار من نبود

اسلحه ات رو بکش

،من ممکنه که از دست تو و پدرت عصبانی باشم

. ولی هیچ وقت مثل پدرت از روش
های نا جوانمردانه استفاده نکردم

.از نظر من، باید این
کار رو در رو انجام بشه

.آقا سوریین! شما برداشت خودتو می کنی

.آقا ویسووت به کسی دستورنداده
که بهت= تو شلیک کنه

. اینقدر حماقت نمی کنه که
برایخودش دردسر درست کنه

،کشوندن تیزاندازی و زدو خورد به مزرعه خودش

کی میتونه اونقدر احمق
باشه که همچین کاری بکنه؟

درسته. ممکنه دشمنای دیگه ات بودن

که از فرصت استفاده کردن تا
برای نای ویسووت پاپوش بدوزن

.اسلحه تو بذار کنار

.عمه کیت، من می ترسم

، من به مشکلی که بین شما
دو تا هست کاری ندارم

یه بچه اینجاست؟ نمی بینین؟

.اسلحه هاتونو بذارین کنار

!هی، وایسا! وایسا

دامگرنگ

.از اون طرف رفت

!کجا رفت؟ لعنتی

.بیا از هم جدا شیم

!به هر قیمتی که شده تو و
برادرزاده ام باید با من بیاین

!خانم کیت باید اینجا بمونه

، اگه قصد داری به زور مردم پلای
فا رانچ رو مجبور به کاری کنی

.پس من حق دارم که تو ملک
خودم از خودم محافظت کنم

.همین الان خانم تانتاوان رو ول کن بره

.پیچ برادرزاده ی منه

.به هر قیمتی که شده باید با من برگرده

.ولی پیچ نمی خواد که با توبیاد

.پیچ ازت می ترسه

درسته، پیچ؟

.من نمی خوام پیش یه آدم دیونه بمونم

.ازش بدم می آد. من ازش می ترسم

واضحه که پیچ نمی خواد باهات بیاد؟

.اگه حتی تو آخرین خانواده اش هم
بودی، هم پیچ تو رو انتخاب نکردی

.حتی وقتی خواهر دوقولوت هم ازت
کمک خواست، ولش کردی تا بمیره

پس چرا نگران خواهرزاده ات هستی؟

.دیگه سر به سر پیچ نذار

بریم

تانتاوان، فکر نکن، که کسی
می تونه ازت محافظت کنه

و خواهرزاده ی منو از مزرعه
ی پوو توپ دائو ببره

.هیچ راه فراری از من نداری

، روزی که پاتو از مزرعه
پوو توپ دائو بذاری بیرون

.دوباره برت می گردونم

.دیگه همه چی درست شد، خانم کیت

!کیم! کیم

باهم حرف بزن! کجا داری می ری؟

. دارم از اینجا میرم

!بابا منو مجبور می کنه که باهات ازدواج
کنم، اما من نمی خوام ازدواج کنم

.نمی تونی بری ، کیم

چطوری می تونی منو تنها بذاری؟

!چه خطایی ازم سر زده؟!
کجای کارم درست نبوده؟

!واقعا نمی فهمی که تو
عین یه حیوون وحشی هستی؟

.دیگه منتظرت نمی مونم که دوباره اذیتم کنی

.هیچ وقت فکر اذیت کردن تو رو نداشتم

.متاسفم، کیم

عذرخواهی نکن

.بذار برم. من دوست ندارم

. وهیچ وقت هم نخواهم داشت

کیم

.پیچ نمی خواد با تو بیاد. ازت می ترسه

.ازش بدم می آد. ازش می ترسم

.حتی وقتی خواهر دوقولوت هم ازت
کمک خواست، ولش کردی تا بمیره

متاسفم

!نرو! منو تنها نذار

!مامان، نرو

!تو هم می خوای منو تنها
بذاری، درست مثل مامان_!پوو _

پن

کیت

بیدار شدی؟

.از حال رفتی

حالت چطوره؟ بهتری؟

هنوز سرت درد می کنه؟ می خوای دارو بخوری؟

یا می خوای به جاش آب بخوری؟ گرم یا سرد؟

.چرا ساکتی؟ جوابمو بده

میشه یه لحظه ساکت باشی؟

اینجا کجاست؟

مزرعه ی پلای فا

چرا منو نبردی خونه؟

،منم دلم می خواست توی تخت
خودت توو خونه به هوش بیای

.ولی امکانش نیست. فعلا، داروتونو بخورین

چرا امکانش نیست؟

.نای سوریین افرادشو فرستاده تا
24 ساعته مزرعه رو محاصره کنن

.تا تو و پیچ رو نگیرن، خواب وخوراک ندارن

.در حال حاضر، نمی تونیم اینجا رو ترک کنیم

این جائو پور از پوو توپ دائوئه

.بله، فرمانده. فورا
برمی گردم. اطاعت، قربان

امروز برمیگردین بانکوک، آقا آیک؟

.منم می خوام بیام

.خانم کیت. شما نمی تونین جایی برین

،اگه با پلیس برم حتما می تونم

.اونم متوجه میشه که چه اتفاقی می
افته اگه بخواد برای کاری سماجت کنه

.اون حتما این کار رو می کنه

.برای سوریین اهمیت نداره که
پلیس باشه یا مقام بالاتر

.هر کاری ازش بر می آد

.کیت، من الان با فرمانده حرف زدن

یکی بهش اطلاع داده که
من از محدوده خارج شده

و از قدرتم توو مزرعه ی پوو
توپ دائو استفاده کردم

.برای همین فرمانده دستور داده که
برگردم و فردا صبح بهش گزارش بدم

،کیت، یه لحظه فکر کن

.اون این وقت شب، قادر که با کسایی
به من دستور می دن تماس بگیره

. اون یه آدم معمولی نیست

کیت

آروم باش

. مهم نیست که چقدر طول
بکشه، من پیشت می مونم

.جناب ستوان آیک، بهتر برگردین

برید روی پرونده ی سوریین تحقیق کنید

.هرچه سریعتر بفهمیم که قاتل کیه،
زودتر پ نون نجات پیدا می کنه

.و سوریین دست از دیونه بازی بر می داره

.کیت، خیلی نگرانت بودم

.هیچ وقت تنهات نمی ذارم. قول می دم

.برای کمک به تو هر کاری
که لازم باشه انجام می دم

.ولی اگه الان می ترسی، پیشت می مونم

ممنونم، جناب ستوان آیک

ولی بهتر شما برین به کارتون برسین

.دلم نمی خواد بیشتر از این
براتون دردسر درست کنم

.پ نون رو می سپارم به شما_.باشه _

.خانم کیت، تا هر وقت که
بخواین می تونین اینجا بمونین

.و بهتون اطمینان می دم که هیچ جائو پوری
جرات نمی کنه که توو املاک من دنبالتون کنه

.آقا، اگه قصد دارید برید، پس برید

.هوا تاریک شده. توو جاده خطرناکه

لطفا

مراقب خودت باش

. پن می سپارمش به تو

.نگران نباشین. من به جای
شما ازش مراقبت میکنم

.پس من می رم_باشه_

خدانگهدار

.هر فکری درباره ی دوست من
می کنی رو از سرت بیرون کن

چرا باید بی خیالش شم؟

. دوستت خوشگله و خیلی باشخصیته

. می خوام بهش ابراز علاقه کنم

خیلی پرویی

اصلا چند وقته که دوست منو می شناسی؟

. هم خوب می شناسمش و هم چیزای
زیادی درباره اش می دونم

دوستت برادرزاده اش رو خیلی دوست داره

.اون حتی حاضر شد بدون هیچ
ترسی بره به مزرعه ی جائو پور

.اونم نظر خودشو داره

به نظرت همین کافی نیست تا
من از دوستت خوشم بیاد؟

و تو؟ تو چه توانایی هایی داری؟

گفتی توانایی؟ من توانایی های زیادی دارم

اگه باور نداری، برو از پدرت بپرس

.چرا از من می خواد دامادش بشم

،اگه می خوای دوستت منو تحت تاثیر قرار بدی

.باید دوستم رو از اینجا ببری

.خودم می دونم. لازم نیست نگرانش باشی

پدرت چطوری مرد؟

اینطوری سوال کی پرسی؟

،اگه سوریین وپدرتش واقعا پدرتو کشته باشن

می تونیم به پلیس درباره اش بگیم

.یا از دادگاه قرار حفاظت درخواست بدیم

.درک می کنم که به دوستت علاقه
داری و خیلی براش نگرانی

اما بعضی مسائل خیلی حساسن

و دیگرانو ناراحت می کنن
که درباره شون حرف بزنی

اگه میخوای چیزی بگی یا چیزی
درخواست کنی، یکم ادب داشته باش

. و اینقد راحت درخواستش نکن انگار
که داری آدرس دستشویی رو می پرسی

چطوری باید به پرسم که به نظر
بیاد ادب رو رعایت کردم؟

بسیار خب. قدت چقدره؟ سایز سینه ات چنده؟

!هی _ حالا میفهمی من
چه احساسی دارم؟ _

آقا ویسووت

میشه لطفا برام درباره ی پدرتون بگید؟

.من باید حق حضانت پیچ رو
از آقا سوریین پس بگیرم

.بنابراین من باید مدرکی پیدا کنم که نشون
بده اون صلاحیت قیومت یه بچه رو نداره

بعدش می تونم درخواست سرپرستی پیچ رو بدم

، برای همین می خوام همه چیز
رو درباره ی آقا سوریین بدونم

.مخصوصا درباره ی کارای غیرقانونی ش

...و اون شامل

.هرکاری میشه که اون با پدرتون کرده

امکانش هست؟

!آقا ویسووت

،می دونم که این یه موضوع شخصیه

.ولی بهتون التماس می کنم

. خواهش می کنم به برادرزاده ی من رحم کنید

قصه ی شما می تونه به منو
برادرزاده ام کمک کنه

.تا برای باقی عمرمون از دست
تهدیدای آقا سورین خلاص شیم

اون قله رو اونجا می بینی؟

.آره. می بینمش

.پدرمو اونجا با تیر کشتن

.پدرم و پدر سوریین هردو عاشق یه زن بودن

، ولی وقتی فهمید که خاله
سوپا پدرمو دوست داره

.هرکاری کرد تا اونو به دست بیاره

آتیت، توبا سوپا چیکار کردی؟

. من فقط کاری رو کردم
که تو فرصتشو پیدا نکردی

سوپا

!سوپا! سوپا! سوپا! سوپا

!سوپا! ولم کن! ولم کن! ولم کن

بابا، کجا میری؟

.ویسووت، سوپا به خاطر یه تصادف نمرد

.اونو کشتن. می رم آتیت رو ببینم

.من حق سوپا رو می گیرم

.بابا! اونجا رو نگاه کن

.یه ماه با هاله

.بهش اشاره نکن. کسی میمیره

همین جا بمون. جایی نرو. فهمیدی؟

تو نمی خوای بی خیال ماجرای سوپا بشی، نه؟

.اگه تو سوپا رو نمی گرفتی، اون نمی مرد

چند بار باید بهت بگم من هیچ
ربطی به مرگ سوپا نداشتم؟

.علت اینکه سوپا کشته شد این
بود که تو از اینجا بردیش

.مرگ سوپا یه تصادف بود

نمی فهمی؟

.دلیلی که من امروز به خاطر
اینجا اومدم، سوپا نیست

.فکر کنم ما حرف همو نمی فهمیم

می خوای با گلوله هام حالیت کنم؟

...صبر کن. می خوام بهت بگم
که هرچی اتفاق افتاده به خاطر

!بابا

!بابا

...آتیت

!بابا! بابا

پدرت چی رو می دونست؟

.نمیدونم

.فقط اینو می دونم که باعث
شد آتیت به پدرم شلیک کنه

.می تونه درباره ی مدرکی باشه که آتیت
رو به مرگ خاله سوپا متهم می کرد

چون از اون روز به بعد، آتیت
از پوو توپ دائو ناپدید شد

. و هیچ کس دیگه اونو ندید

. اون از بازپرسی فرار کرد

،اگه پول وقدرت داشته باشی

.خارج شدن از کشورنمی تونه کار سختی باشه

.خیلیا فکر می کنن که اون
رفته ولی من باور نمی کنم

من فکر می کنم اون کاری کرده که به نظر
بیاد فرار کرده، ولی واقعیت اینه که

.آتیت هنوز توو مزرعه ی پوو توپ دائوئه

.و سوریین اینو می دونه
و دراه بهش کمک می کنه

.نای سوریین ذاره پدرشو
توو مزرعه قایم میکنه

ممکنه

.مزرعه ی پوو توپ دائو بیش از هزار هکتاره

.ممکنه که یه خونه ی امن اونجا پنهان باشه

و من پیداش می کنم

.که سوریین کجا پدرشو قایم کرده

اگه آتیت رو پیدا کردی، باهاش چیکار می کنی؟

.خانم کیت. قبول دارم که
من از آتیت عصبانی هستم

ولی من اصلا قصد ندارم که اونو بکشم

.من می خوام که مجرم براساس
قانون به مجازات بشه

، اگرچه منم مثل سوریین دارم
یه مزرعه رو اداره میکنم

.اما شخصیت من مثل اون نیست

.آره. باورت می کنم

ممنون

خیییلیی خوب

.من مردم بسکه بهت التماسکردم
ولی تو برام تعریف نکردی

ولی تو همه چیزو برای کیت گفتی

.خوبه. بانمکه

.رییس، اون اینجاست

،مدرک تمام کارای خلاف گذشته والانت

. می تونم برای 20 سال بندازمت گوشه هلفدونی

نوپاسیت کجاست؟

پن، شماره ی ناشناسی بهت زنگ می زنه؟

نه

.الان، احتمالا پ نوپ داره از مرز
می گذره و وراد کشور همسایه میشه

.الهی آمین. امیدوارم اینطوری باشه

.امیدوارم تا آقا آیک بخواد پرونده ی
سوریین رو حل کنه، پ نوپ بتونه دووم بیاره

.کیت، بذار یه سوال جدی ازت بپرسم

فکر نمی کنی که پ نوپ می
تونسته این کار رو بکنه؟

.تمام اخباری که شنیدم خوب نیستن

.اون به قمار کردن اعتیاد
داشت و به خیلیا مقروض بود

میشه دست از منفی بافی درباره پ نوپ برداری؟

باید به همه چی منفی نگاه کنیم

که اگه خلافش اتفاق افتاد باعث خوشحالی باشه

.ولی اگه واقعیت داشت،
خیلی احمق به نظر نمی آیم

،حتی اگه احمق به نظر بیام هم، اما
من طبق غریزه ام برخورد می کنم

طبق همون چیزی که می بینم و حس می کنم

.بسه. نمی خوام پیچ بیدار شه
وبشنوه درباره ی چی حرف می زنیم

و ویسووت؟

تو واقعا باور می کنی که اون
فقط می خوام پدر آقای سوریین

براساس قانون مجازات بشه

.آره. فکر می کنم که آدم خوبیه _ها؟ _

.تمومش کن. بسه. من می خوام بخوابم

.ادامه بده و خودت تنهایی منفی فکر کن

و فکر نمی کنی

که داره ازت استفاده می کنه
تا انتقام باباشو بگیره؟

.فراموش نگن که اون یه مرد مشکل داره

پدرش جلو چشماش کشته شده

.و حتی میدونه که کی کشته ش

هیچ کاری نتونسته درباره اش کنه

. واقعیت اینه که اون
می تونه دو شخصیتی باشه

وقتی عادیه، یه ـدم خوب به نظر می آد

،ولی وقتی عصبانی میشه

.شخصیت خشن و روانیش نمود پیدا می کنه

.فکر می کنم باید بریم دور
بر خونه یه چرخی بزنیم

.کی میدونه؟ شاید یه اتاق مخفی باشه
که داروهای اعصابشو اونجا می ذاره

.هی _ تو هم داری
حرفمو باور می کنی؟ _

.چراغ رو خاموش کن

!بسه، رییس

!رییس، بسه

.برین بیشتر از این تمرین کنین

!یالا! بلند شو

!جلوشو بگیر! بجنب! بجنب! بجنب

!چپ! به چپ

چی شده؟ _.آرونرونگ دوباره
از اصطبلش دراومده _

این چهارمین باره توو این ماه.
باید با این اسب چیکار کنیم، رییس؟

.وهو. وو _.بجنب _

!آرامبخش اینجاست، رییس
_!نه! این کار رو نکن _

.یالا. برو

!پ پوو

.عمه کیت، دیر پاشدی

خیلی وقته بیدار شدی، پیچ؟

.بله. داشتی خروپف میکردی

داشتی اینطوری خروپف می کردی،خخخخ

واقعا؟ _واقعا؟ _

.عمه کیت، بازم بخواب

.بیا توو بغل من بخواب

.می دونم که خیلی خسته ای

.بخواب تا من برات لالایی بخونم

.الو، مامان. ببخشید که بهتون زنگ نزدم

. اماهمینطوری ول نمی چرخیدم

... من فقط اومدم که

شما هم می دونین، مامان؟

.آره، عزیزم. من همه چی رو می دونم

.اما، من زنگ نزدم که باهات دعوا کنم

فقط زنگ زدم که بپرسم که همه چی تموم شد؟

تموم شد؟ چی تموم شد؟

.ادا درنیار. ادا در نیار

.درباره ی آقا ویسووت، همون
که باهاش برنامه ریختم

.همه چی حل شد؟ منظورم دا دا دا دا و...

.خدای من. تا باهاش آشنا شدی
پریدی توو ماشینش و رفتی

.اصلا حیا سرت نمی شه. اصن خانم نیستی

.باید بیشتر صبر میکردیتا
لااقل به نصفه ی راه برسی

اینطوری مردا حس می کنن لااقل
باید یکم تلاش کنن. درسته،ها؟

.اینطوری یکم جالب میشه

شما می دونین که من بااین
یارو ویسووت اومدم؟

از کجا فهمیدین؟

آقا ویسووت بهم زنگ زد و گفت

.پس تو با اونی

.و اینکه تو موافقت کردی با هم قرار بذارین

هااا؟

... در نتیجه

خب تموم شد دیگه؟

مامان، اتفاقی نیوفتاده! اون و من

!هیچ کاری نکردی، حتی یه ذره؟

.اشکالی نداره.خوبه، عزیزم _.اشکالی نداره _

باید کلی تلاش کنی تا به اونجاها برسی

باید کلی تلاش کنی تا به اونجاها برسی

.هنوز دیر نشده، عزیزم

.خوب. تو باعث شدی من یه تصویری ببینم

ببین هایی؟

!بابا! مامان

من یکم برا والدینم بخور روشن کرد

.و تمام اجدادمون امشب بهت کمک می کنن

.خب که شما بتونین هههههههههه

.موفق باشی، پن

.من منتظرم که نوه مو بغل کنم، عزیزم

!بابا! مامان! وایسین

!آه! ویسووت

هی، تو! چرا به پدرو مادرم گفتی
که ما باهم قرار می ذاریم؟

از کی تا حالا من با تو قرار می ذارم؟

!اول جواب منو بده

.نمی دونستم که به والدینت گفتی که
تا اینجا دنبال من راه افتادی یا نه

.نمی خواستم متهم بشم به
اینکه کار اشتباهی کردم

برای همین بهشون زنگ زدم تا بهشون بگم

. واونا هم برامون آرزوی موفقیت کردن

.و منم دلم برات سوخت برای همین
بهشون گفتمما باهم قرار می ذاریم

خوب نیست؟

ولی هنوز کسی در حد استاندارد من پیدا نشده

.تو قدت اینقدر و استانداردت اینقدر زیاده

.وایسا _!چیه؟ _

.یادم رفت بهت بگم که بابات
برات یه چیزی فرستاده

.لااقل نگاه کن. کلی وقت صرف کردم
ولباس خوشگل پوشیدم که یکم ناز کنم

.همه اش خراب شد. لباسم، بازوم و زانوهام

اسب دیوانه! چرا اسبی رو نگه می داری
که یهو می زنه به سرش، آقا پوو؟

.اون پیر شده و عقلش از کار افتاده

و اگه یه روز از اصطبلش در اومد
و برات دردسر درست کرد چی؟

می خوای چیکارش کنم، کای؟
بفروشمش یا بهش شلیک کنم؟

.این اسبی که از بدو تولدش، پدرم بزرگش کرده

.مثل فامیلم می مونه

.باید تا وقتی یکیاز ما
بمیره از هم مواظبت کنیم

.ولی قبلا، هیچ وقت سرکشی نمی کرد

.از وقتی که جناب آتیت
ناپدید شدن اینطوری شده

.احتمالا از اینکه صاحبش
ولش کرده ناراحت شده

.آقای پوو، متاسفم

.قصد نداشتم راجع به پدرت حرف بزنم

اشکالی نداره

!کای! کای

.از کارگرا شنیدم که آرونرونگ اذیتت کرده

خیلی زخمی شدی؟

.پ پوو به موقع نجاتش داد،
پس من خیلی صدمه ندیدم

.فقط یه چند تا کبودیه

.واقعا ممنونم، پوو

.خواهش می کنم

.کای، از این به بعد باید
بیشتر مراقب باشی عزیزم

دیگه منو نگران نکن، باشه؟

باشه

!اوه! پیتزا

.خودم پختمش

!آقا مام! آقا مام

به چی نگاه میکنی؟

نمی دونم کارگرا کجا غیبشون
زده. بریم یه نگاه بندازیم؟

واقعا؟ _آره _ بریم _

چی شده؟

.نمی دونم

انگار یه مشکلی برای کارگرا پیش اومده

.فکر کنم باید برم ازشون بپرسم

مشکلی پیش اومده، آقا ویسووت؟

آره. افراد مزرعه ی پوو توپ دائو

که دستور داشتن منتظر بمونن تا
شما رو دستگیر کننغیبشون زده

جدی؟ _آره _

.اینو برای شما خریدم، آقا پوو

.این بلوزمارک روجیرا ست _.بله_

.این برند خانم کیم هست، ولی من خریدمش

.باید خیلی بهتون می آد، آقا پوو

کای، چرا چیز دیگه ای نخریدی، ها؟

.چرا؟ مارک راجیرا اینروزا خیلی طرفدار داره

.و این مدل پیراهن باید
خیلی به آقا پوو بیاد

.و پ پوو دیگه هیچ رابطه
ای با خانم کیم نداره

درسته؟

. زیاده روی می کنی

.اصلا به احساس دیگران
توجه نمی کنی. بدش به من

.چرا؟ آقای پوو خودش بهم گفت
دیگه هیچ حسی به خانم کیم نداره

.پس نباید با یه پیراهن از
برند خانم کیم مشکل داشته باشی

.این پیرهن و لباسای خودم
همه از برند خانم کیم هستن

.اینا فقط لباسن. دلیلی نمی
بینم که اینقدر بهشون توجه کنین

.. من مشکلی با لباسا ندارم

اما با تلاش تو که سعی می کنی اسم روجیرا
رو هی مدام تو زندگی من تکرار کنی

مشکل دارم

.من فقط می خوام که تو بالاخره دست
از دوست داشتن خانم کیم برداری

.تا من بتونم یه شانس پیدا کنم

رییس

خیلی ازت ممنونم

.باید منو ببخشید. متاسفم، عمو

کجا می ری، آقا پوو؟

!آقای پوو

با این عجله کجا می رین؟

تجارت(کار)

.پس پیرهن رو بگیرو بپوشش

کای. عزیزم، چرا مجبورش می کنی؟

چرا؟

. من راست می گم. عمدا اینو براش خریدم

چرا نمی تونه بپوشش؟

حالا راضی شدی؟

.خیلی خوشتیپ شدی

چرا اینجوری مجبورش کردی؟

به غیر از کیم، تو تنها کسی هستی

که رییس پوو توپ دائو برای کوتاه می آد

الو، سئوا کونگ. رییست فکر
می کنه داره چیکار می کنه؟

درسته. می دونید، جناب ویسووت؟

!من از کجا بدونم؟

.برای همینه که ازت سوال می پرسم

اونجا، امروز و الا، اتفاق غیرعادی افتاده؟

.آره. مربوطه به افراد رییس

.نمی دونم از صبح تا حالا کجا گذاشتن رفتن

... رییست چی

.رییس داره می آید_داره می آد؟ _

کجا؟ _ . می آد سمت من _

!کجا می ره؟ سئوا کونگ، زود باش جواب بده

.رییس همین الان رفت بیرون

وایسا. کجا داری می ری؟

دارین به بانکوک برمی گردین؟

می خوای بمونیم و با بز ها و
گوسفندا خانواده تشکیل بدیم؟

.بابت تمام کمکایی که بهم کردین
ازتون متشکرم، آقای ویسووت

.خدانگهدار. خدانگهدار

وایسین

به نظرم غیرعادی می رسه

به نظرم غیرعادی می رسه

.این شبیه روش کاریه کسی مثل نای پوو نیست

.زیاد به حرفاش توجه نکن. بیا
بریم. خیلی آزاردهنده است

.دارم ازتون خواهش می کنم که تحت هیچ شرایطی
با مزرعه ی پوو توپ دائو کاری نداشته باشین

.قربان خواهر جناب سوریین،
عروس یکی از نزدیکان منه

.برای من خیلی مهمهکه کمکش
کنم تا قاتل رو پیدا کنه

داری سعی می کنی با من بحث کنی؟

می دونی که الان من دارم
از تو درخواست می کنم

یا می خوای بهت دستور بدم؟

الو

گوشیت یه گوشیه هوشمنده، درسته؟

آقا سوریین

.می خوام برای تانتاوان یه
کلیپ بفرستم تا نگاه کنه

.الو. الو

چرا زنگ زد؟

.گفت یه ویدئو کلیپ برات داره که ببینی

حتما یه کلیپ ازدیوونگیشه که یواشکی گرفته؟

پ نوپ

باباست. بابا کجاست، عمه کیت؟

.آقا سوریین، اگه بلایی سر پ نوپ بیاری،
قول میدم برات کلی دردسر درست می کنم

صدامو می شنوی، آقا سوریین؟

.با ملاقاتم. خیلی چیزای
جالب تری دارم که نشونت بدم

چی گفته؟ می خواد بلایی سر پ نوپ بیاره؟

.حتی می تونه به یه افسر
دستور توقف تحقیق رو بده

!چرااینقدر قدرت داره؟

." اونا پ نوپ رو گرفتن. آقا
لطفا به پ نوپ کمک کنید"

.پیچ هینجا توو ماشین کنار خاله
پن بمون. من الان برمیگردم

کجا می خوای بری، عمه کیت؟

.می رم دوستمو ببینم همونی
که عکس بابات رو فرستاد

.اینطوری می تونم جای باباتو
پیدا کنم و بریم پیشش

باشه _باشه _

واقعا خودت تنها می ری؟

.از این دیگه بدتر که نمی شه.
برادرزاده امو به تو می سپارم

!من نمی رم

.برو به رییست بگو بیاد باهم حرف بزنیم

خانم تانتاوان، فکر می کنی در
جایگاهی هستی که بخوای مذاکره کنی؟

واقعا نگران برادرت هستی؟

چرا داری می ری توو ماشینش، کیت؟

می خوای با پ نوپ چیکار کنی؟

.هنوز کاری باهاش نکردم.
اگه باورنداری، پس نگاه کن

.در حال حاضر، برادرت در هائو هینه

.و افراد منم همونجان

.این یه تصویر زنده است

.فک میکنی... برادرت زنده می مونه

.به افرادت بگو همین الان دست نگه دارن

. من همین الانشم به افرادم
گفتم که از اسلحه استفاده نکنن

بنابراین، برادرت با یه گلوله کشته نمی شه

کسی مثل اون لیاقتش بدتر از ایناست

افرادم اونقدر پیش نمی
رن که برادرت کشته بشه

.چون برادرت باید اول با من ملاقات کنه

.و خودم شخصا به خدمتش می رسم

!چی میخوای؟ حرف بزن

!باشه. من تسلیم می شم

الان می تونی تسلیم شی؟

.ولی دیگه خیلی دیره

!داری چیکار میکنی، آقا سوریین؟

.می خوام ببرمت که برای
آخرین بار برادرتو ببینی

!خاله پن، دارن می رن

دارن کیت رو کجا می برن؟

!عمه کیت، منو تنها نذار! من می ترسم

پیچ، گریه نکن، خب؟

.تو با منی. نترس

من می رم دنبال عمه کیت، خب؟

!پن سوری، در رو باز کن

...کیت _ !خودم می
دونم! برو، برو، برو _

چرا گذاشتی دوستت خودش تنهایی
با نای سوریین بره، ها؟

با خودت چی فکر کردی؟

.همین حالا در ماشینو بازکن
و بذار برم! بازش کن

.اگه نمی خوای بلایی سرت
بیاد، پس دردسر درست نکن

.به این نگاهکن و ببین
برادرت باید با چی روبرو بشه

!من که تسلیمت شدم! دیگه
چی می خوای، آقا سوریین؟

.تسلیم شدی؟هنوز تسلیم نشدی.
هنوز داری زبون درازی می کنی

.من بهت یه فرصت دادم ولی تو قبولش نکردی

آقا سوریین

!بسه! آقا سوریین، بسه دیگه

.بهت گفتم من تسلیمت می شم

.هرکاری بگی می کنم. هرکاری حاضرم
انجام بدم. بهت التماس می کنم

بذار پ نوپ بره

چرا سوریی رو کشتی؟

!جواب بده

چرا سوریی رو کشتی؟

!من نکشتمش

!پ نوپ

!بهت گفتم من نکشتمش

!دستشو بشکن

آقا سوریین

.تو حق نداری کسی رو به
دلخواه خودت مجازات کنی

کیت. کیت برو! کیت اصلا
ربطی به این ماجرا نداره

.پس ضبر کن و ببین حق دارم یا نه

!سوریین. سوریین قاتله

!اون کسیه که دستور قتل سوریی رو داد

!تو دستور دادی تا خواهرتو بکشن؟

ازم می خوای به خدمتش برسم، رییس؟

!نه

،اگه بلایی سر پ نوپ بیاری

!می خوام پیچ رو ببرم یه جای دور
که دیگه هیچ وقت نتونی ببینیش

!اون کیه؟

!پرسیدم اون کیه؟

!آی نوپ

!پن! پن

تانتاوان

!اگه بری، برادرت می میره

،اون ممکنه که فرار کنه

.ولی من می گیرمش و می کشمش

!کیت - !وایسا _

.پس می خوای به هم اسحله بکشیم

؟واقعا می خوای به هم اسلحه بکشیم

ممنون از مسیح عزیز که با وجود مشغله هاش به ما در
تهیه ی این زیرنویس کمک کرد Masih86 ترجمه و زیرنویس

...آمادده باش تا جنازه ی زنتو برداری

!با دوست من چیکار داری!؟ من آب می ریزم روت

!مزاحم من نشو، پو

!پو! پو

!چرا از من می ترسی؟

!تولدت مبارک

!نکن! این یه بخشی از مراسم عروسیه

moon shine زمان بندی ..

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی
به وبلاگ تاهی لند مراجعه کنید

www.thahiland.mihanblog.com/