All language subtitles for Boro in t
Afrikaans
Albanian
Amharic
Arabic
Armenian
Azerbaijani
Basque
Belarusian
Bengali
Bosnian
Bulgarian
Catalan
Cebuano
Chichewa
Chinese (Simplified)
Chinese (Traditional)
Corsican
Croatian
Czech
Danish
English
Esperanto
Estonian
Filipino
Finnish
French
Frisian
Galician
Georgian
Greek
Gujarati
Haitian Creole
Hausa
Hawaiian
Hebrew
Hindi
Hmong
Hungarian
Icelandic
Igbo
Indonesian
Irish
Italian
Japanese
Javanese
Kannada
Kazakh
Khmer
Korean
Kurdish (Kurmanji)
Kyrgyz
Lao
Latin
Latvian
Lithuanian
Luxembourgish
Macedonian
Malagasy
Malay
Malayalam
Maltese
Maori
Marathi
Mongolian
Myanmar (Burmese)
Nepali
Norwegian
Pashto
Persian
Polish
Portuguese
Punjabi
Romanian
Russian
Samoan
Scots Gaelic
Serbian
Sesotho
Shona
Sindhi
Sinhala
Slovak
Slovenian
Somali
Spanish
Sundanese
Swahili
Swedish
Tajik
Tamil
Telugu
Thai
Turkish
Ukrainian
Urdu
Uzbek
Vietnamese
Welsh
Xhosa
Yiddish
Yoruba
Zulu
Odia (Oriya)
Kinyarwanda
Turkmen
Tatar
Uyghur
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated:
1
00:00:16,000 --> 00:00:21,000
«« بـــورو در جعبـــه »»
2
00:00:32,560 --> 00:00:35,840
.نامِ من «والرين بوروفژيک» است
3
00:00:36,960 --> 00:00:40,560
من يک فيلمسازِ
.درگذشتهيِ لهستاني هستم
4
00:00:45,360 --> 00:00:49,800
من تماميِ عمرم را در جعبهاي
.با يک سوراخ زندگي کردم
5
00:00:57,240 --> 00:00:59,280
... همه چيز در لهستان آغاز شد
6
00:00:59,480 --> 00:01:01,480
.اندکي پيش از تولدم
7
00:01:01,680 --> 00:01:06,320
A
.پيشتر
8
00:02:03,320 --> 00:02:05,280
هنگاميکه پدرم اولين بار
... مادرم را ملاقات نمود
9
00:02:06,240 --> 00:02:09,440
مادرم به همراه خواهرش
: سرگرمِ انجامِ بازيِ محبوبِشان بودند
10
00:02:13,400 --> 00:02:15,000
.بازيِ فرشتگان
11
00:02:17,480 --> 00:02:21,120
اين بازي عبارت بود از
... اندکي رها ساختنِ خويشتن به مرگ
12
00:02:21,320 --> 00:02:24,040
بهمنظورِ ديدارِ اجماليِ
،پاهايِ فرشتگان
13
00:02:24,240 --> 00:02:28,160
،يا با اندکي خوشاقباليِ بيشتر
.باسنِ آنها
14
00:03:55,400 --> 00:03:59,760
B
.وحشیگری
15
00:04:29,840 --> 00:04:32,720
.پدرم دارايِ نيرويي طبيعي بود
16
00:04:34,920 --> 00:04:37,160
اما قادر بود وحشیگری خود را
... مهار کرده
17
00:04:37,560 --> 00:04:40,920
و آن را به شاعرانگياي شيرين
.مبدل سازد
18
00:04:47,640 --> 00:04:52,040
C
.خواستگاري
19
00:04:56,280 --> 00:04:58,200
... برايِ اغوا ساختنِ مادرم
20
00:04:59,040 --> 00:05:02,320
پدرم به جنبهيِ طبيعيش
.رجعت نمود
21
00:06:15,840 --> 00:06:17,880
... اين برايِ پدر و مادرم
22
00:06:18,080 --> 00:06:20,360
.در حُکمِ عشق در نگاه اول بود
23
00:06:21,840 --> 00:06:23,640
: پدرم در گوشِ مادرم نجوا کرد
24
00:06:24,720 --> 00:06:28,400
،بيا پروانه"
".بيا طعمِ گُلهايم را بچش
25
00:06:29,840 --> 00:06:32,400
،و مادرم خود را به اختيار
.تسليمِ او کرد
26
00:06:34,040 --> 00:06:38,160
ميشود چنين گفت که من
... از ديداري تصادفي زاده گشتم
27
00:06:38,320 --> 00:06:40,800
.ميانِ يک گُل و يک پروانه
28
00:06:41,720 --> 00:06:46,080
D
.دلشکستگي
29
00:07:13,160 --> 00:07:15,200
... هنگاميکه مادرم آبستن گشت
30
00:07:15,800 --> 00:07:18,360
.عروسياي محترمانه را تدارک ديدند
31
00:07:19,880 --> 00:07:22,320
.پدربزرگم از شادي گريست
32
00:07:29,600 --> 00:07:34,280
قلبِ پدربزرگم با آوازي بيپايان
.پَر ميکِشيد
33
00:08:31,800 --> 00:08:33,560
... در روزِ عروسي
34
00:08:33,680 --> 00:08:37,440
مادرم قربانيِ
.سقوطي ناخجسته گرديد
35
00:08:39,400 --> 00:08:42,720
،او در پايانِ جشن
.از صندليش پايين افتاد
36
00:09:14,040 --> 00:09:17,760
،من از آن سقوط
.خاطرهاي بسيار روشن دارم
37
00:09:18,480 --> 00:09:22,320
خاطرهيِ رقصِ آهنگيني بيپايان
.همراه با مادرم
38
00:10:39,000 --> 00:10:42,320
،من بطورِ ناگهاني زاده شدم
.بيهيچ خبر و هشداري
39
00:11:20,200 --> 00:11:22,800
E
.بهدامافتاده
40
00:12:09,640 --> 00:12:11,080
... عليرغمِ همه چيز
41
00:12:12,080 --> 00:12:15,520
من تصويرِ
.تُفمالگشتهيِ پدرم بود
42
00:12:20,280 --> 00:12:22,720
آنان مجبور بودند
: با اين حقايق روبرو گردند
43
00:12:22,880 --> 00:12:26,320
من طفلي نبودم
... که بتوان او را لُپتپلي
44
00:12:27,400 --> 00:12:28,840
.و يا نوزادي ملوس ناميد
45
00:12:35,720 --> 00:12:38,520
هنوز بهتازگي از زهدانِ مادرم
... آزاد نگشته بودم
46
00:12:38,960 --> 00:12:42,560
که خود را درونِ جسمِ خويش
.بهدامافتاده يافتم
47
00:13:14,080 --> 00:13:18,040
به زودي متوجه شدم
... درونِ جسمي بهدام افتادهام
48
00:13:18,880 --> 00:13:21,800
که خودش در خانهاي
... بهدام افتاده است
49
00:13:22,320 --> 00:13:25,520
خانهاي که خودش در کشوري
.بهدام افتاده است
50
00:13:28,480 --> 00:13:32,880
F
.دودها
51
00:13:35,880 --> 00:13:38,720
من زيرِ سايهيِ درختانِ سيب
... بزرگ گشتم
52
00:13:38,880 --> 00:13:40,520
.در کنارِ خطِ راهآهن
53
00:13:42,440 --> 00:13:44,400
هنگامي که شروع به
... راهرفتن نمودم
54
00:13:45,040 --> 00:13:47,720
پدربزرگم ديگر قادر به
.سرِ پا ايستادن نبود
55
00:14:15,360 --> 00:14:17,440
پس او دودِ قطارها را
،به من نشان داد
56
00:14:18,320 --> 00:14:19,560
.و گريست
57
00:14:35,680 --> 00:14:39,800
،اشکهايش نمکين بودند
.با طعمِ گُلِسُرخي دود گرفته
58
00:14:42,680 --> 00:14:47,080
G
.جلف
59
00:14:50,160 --> 00:14:53,280
پدرم اغلب مرا همراه خودش
... به گردشهايِ
60
00:14:53,440 --> 00:14:56,120
.روزهايِ يکشنبهاش ميبُرد
61
00:14:58,360 --> 00:15:00,000
.او چندان سخن نميگفت
62
00:15:04,960 --> 00:15:06,480
... در طولِ سفر
63
00:15:06,640 --> 00:15:09,680
من به سايشِ منظمِ پاهايش
.گوش ميسپردم
64
00:15:10,320 --> 00:15:11,040
... گاهي اوقات
65
00:15:11,840 --> 00:15:15,080
صدايِ ادرار کردنش را
.در حينِ راه رفتن، ميشنيدم
66
00:15:16,880 --> 00:15:19,800
: ميگفت
".نبايد زمان را هدر داد"
67
00:15:42,600 --> 00:15:46,600
،پدرم بيش از هر چيزِ ديگري
.عاشقِ تماشايِ مرغکان بود
68
00:15:47,600 --> 00:15:50,320
مرغکاني با انواع و اقسامِ
،اندامها و رنگها
69
00:15:50,760 --> 00:15:52,880
،با پر و بال
.و يا بدونِ آن
70
00:16:04,240 --> 00:16:04,960
... به زودي
71
00:16:05,480 --> 00:16:09,840
من نيز کمکم شروع به لذت بردن
.از تماشايِ مرغکان نمودم
72
00:16:11,080 --> 00:16:15,480
H
.جامه
73
00:16:24,880 --> 00:16:27,240
من هنگامِ بازگشت
... از اين گردشها
74
00:16:27,760 --> 00:16:30,800
نقاشيِ مرغکان را
.بدونِ جامه ميکِشيدم
75
00:16:32,600 --> 00:16:34,160
... مادرم شگفتزده ميگشت
76
00:16:34,360 --> 00:16:37,840
از استعدادم در کشيدنِ
.نقاشيِ مرغکان بيجامهاي بر تن
77
00:17:15,200 --> 00:17:16,280
... پس از صرفِ غذا
78
00:17:17,560 --> 00:17:20,480
اغلب پدرم دچارِ
.سردرد ميگشت
79
00:17:21,400 --> 00:17:23,720
هيچکس جرأت نداشت
.مزاحمش شود
80
00:17:32,680 --> 00:17:33,920
"... قطارها"
81
00:17:34,840 --> 00:17:36,080
"... قطارها"
82
00:17:37,400 --> 00:17:38,640
.پدرم چنين ميگفت
83
00:17:41,641 --> 00:17:43,641
I
.تشرف
84
00:17:49,560 --> 00:17:51,920
آن روزي که «اُلگا» را
... تسلي دادم
85
00:17:52,640 --> 00:17:57,280
امکاناتي که جسمِ مکعبشکلم
.در اختيارم مينهاد را کشف نمودم
86
00:18:12,120 --> 00:18:14,840
همچنين آن موجوداتِ
... لطيف و فهيم
87
00:18:15,400 --> 00:18:17,120
... با انواع و اقسامِ
88
00:18:17,280 --> 00:18:20,640
خُلل و فُرجها را کشف نمودم
.که مرغکِشان ميناميم
89
00:19:09,200 --> 00:19:13,640
J
.حظ
90
00:19:16,360 --> 00:19:18,440
... «با کاويدنِ «اُلگا
91
00:19:18,600 --> 00:19:20,240
.خود را گُم نمودم
92
00:19:21,680 --> 00:19:23,680
و هر چه بيشتر
... خود را گُم مينمودم
93
00:19:24,400 --> 00:19:26,560
.او بيشتر از آن حظ ميبُرد
94
00:19:32,080 --> 00:19:34,440
سپس او بود
.که سيمايش را گُم نمودم
95
00:19:36,400 --> 00:19:38,120
... او به دورها گريخت
96
00:19:38,280 --> 00:19:40,640
در همان روزي
... که جنگ همراه با
97
00:19:40,880 --> 00:19:43,040
حزنها و هياهويِ ملتزمش
.از راه رسيد
98
00:19:46,041 --> 00:19:50,041
K
.کافکا
99
00:20:02,160 --> 00:20:03,680
... پس از جنگ
100
00:20:03,840 --> 00:20:05,040
.من دانشجو شدم
101
00:20:05,200 --> 00:20:06,440
.بدنم تغيير نموده بود
102
00:20:08,360 --> 00:20:09,840
... من آزاد بودم
103
00:20:14,200 --> 00:20:16,360
.درونِ کشوري ويرانگشته
104
00:20:29,920 --> 00:20:31,200
... در زمانِ دانشجوييام بود
105
00:20:31,520 --> 00:20:35,080
که تصور کردم «اُلگا» را در پيچِ خياباني
.بهيکنظر ديدهام
106
00:20:36,000 --> 00:20:37,800
،لباسش قرمز رنگ بود
107
00:20:37,960 --> 00:20:41,480
چنانکه گويي تماميِ خونش را
.به خود کشيده بود
108
00:20:42,480 --> 00:20:44,920
تماميِ ديوارها
.در اطرافش ميگريستند
109
00:21:19,120 --> 00:21:22,800
،ذوقِ من نسبت به ادبيات
... نقاشي و هنرهايِ زيبا
110
00:21:22,960 --> 00:21:24,680
.مرا بالِ پرواز بخشيده بود
111
00:21:26,560 --> 00:21:31,480
اما آن سقوطِ ناگوار بستريم کرد
.و مرا در خطرِ از دست دادنِ بيناييام قرار داد
112
00:21:42,481 --> 00:21:44,481
L
.فانوسِ جادويي
113
00:22:56,360 --> 00:22:58,720
همان هنگام که بيتحرک
... در تختخوابم دراز ميکِشيدم
114
00:22:59,080 --> 00:23:02,160
بهناگهان تصميم به
.ساختنِ فيلم گرفتم
115
00:23:03,960 --> 00:23:06,880
پدرم به من يک دوربينِ
.فيلمبرداريِ ابتدايي داد
116
00:23:07,600 --> 00:23:09,080
.که برايم در حُکمِ الهام بود
117
00:23:54,200 --> 00:23:56,520
از آنجا که ديگر قادر به
... عقبکِشيدن نبودم
118
00:23:57,120 --> 00:23:59,720
در ابتدا بر آن شدم
.که درونِ چيزها را مشاهده نمايم
119
00:24:14,680 --> 00:24:19,080
M
.ميرايي
120
00:24:42,440 --> 00:24:45,280
مرگ بود که مرا
.نزدِ والدينم بازگرداند
121
00:25:21,040 --> 00:25:22,960
... هنگامي که پدربزرگم درگذشت
122
00:25:24,560 --> 00:25:27,280
تازه فهميدم که ما
.چقدر بههم نزديک بوديم
123
00:25:47,240 --> 00:25:49,800
آرزو داشتم ميتوانستم
... دستِکم برايِ آخرين بار
124
00:25:50,480 --> 00:25:51,960
طعمِ اشکهايِ نمکينِ
.گُلسُرخياش را بچشم
125
00:25:54,160 --> 00:25:58,560
N
.عريان
126
00:27:15,720 --> 00:27:17,920
هنگامِ شبزندهداري
... برايِ متوفي
127
00:27:18,520 --> 00:27:20,480
شتافتنِ مادرم به بيرون را
.شاهد گشتم
128
00:27:22,481 --> 00:27:25,481
O
.قبيح
129
00:27:26,160 --> 00:27:27,920
... عليرغمِ گذرِ ساليان
130
00:27:28,080 --> 00:27:31,320
اندامِ مادرم، به شکلي معجزهآسا
.تناسبش را حفظ نموده بود
131
00:27:32,320 --> 00:27:34,880
... معشوقش در دشت ايستاده بود
132
00:27:35,920 --> 00:27:38,080
... استوار، شق
133
00:27:38,840 --> 00:27:40,400
.و کِشيده همچون يک کمان
134
00:27:41,760 --> 00:27:44,120
.مادرم از آن جانور بالا رفت
135
00:27:45,200 --> 00:27:49,600
P
.هرزهنگار
136
00:28:04,560 --> 00:28:07,600
مادرم در حاليکه با پاهايش تعادلِ خود را
... بر رويِ نشيمنگاهش حفظ نموده بود
137
00:28:08,240 --> 00:28:10,240
معشوقش را
.به چريدن آزاد گذارد
138
00:28:11,640 --> 00:28:14,840
حسِ نجابتم مرا واداشت
.روي برگردانم
139
00:28:15,760 --> 00:28:21,120
Q
.نزاع
140
00:28:21,520 --> 00:28:23,480
... برايِ آغازِ حرفهام در سينما
141
00:28:24,040 --> 00:28:26,160
... از «يان لنيتسا» و ارتباطاتش
142
00:28:26,320 --> 00:28:28,040
.بهره بُردم
143
00:28:29,120 --> 00:28:32,800
در اولين فيلمهايم، اساميِمان را
.در کنارِ همديگر درج مينموديم
144
00:28:36,080 --> 00:28:37,480
اما سپس با هم
.به نزاع برخاستيم
145
00:28:38,680 --> 00:28:41,000
امروز من ديگر آن فيلمسازِ
... تازهبهدورانرسيدهيِ
146
00:28:41,200 --> 00:28:44,480
بياستعداد را
.از حافظهام پاک نمودهام
147
00:28:45,320 --> 00:28:49,720
R
.هيچ
148
00:28:50,720 --> 00:28:53,640
در همان زمان بود
،که با «ليژيا» آشنا گشتم
149
00:28:54,520 --> 00:28:55,720
... الههيِ من
150
00:28:56,240 --> 00:28:57,520
... مرغکِ من
151
00:28:58,000 --> 00:28:59,400
.هنرپيشهيِ من
152
00:29:01,840 --> 00:29:04,040
... اما از رويِ ادب
153
00:29:04,960 --> 00:29:06,960
دربارهيِ او
.هيچ نخواهم گفت
154
00:29:07,120 --> 00:29:11,200
S
.سوغات
155
00:29:48,120 --> 00:29:50,840
،روزي که لهستان را ترک گفتم
.هنوز در خاطرم است
156
00:29:52,120 --> 00:29:54,200
پدرم مرا برايِ سوار شدن به قطار
.بدرقه نمود
157
00:29:59,080 --> 00:30:00,680
... به دليلِ اندوه فراوانش
158
00:30:01,240 --> 00:30:03,400
.مادرم در منزل باقي ماند
159
00:30:28,840 --> 00:30:30,360
... برايِ عزيمتم
160
00:30:30,920 --> 00:30:33,080
.پدرم اسبي را سلاخي نمود
161
00:30:38,360 --> 00:30:42,240
،و از بقايايِ حيوان
.جامهاي ساخت
162
00:30:42,840 --> 00:30:45,080
: پدرم گفت
".اين به دردِ فيلمهايت ميخورد"
163
00:30:47,400 --> 00:30:50,680
به فکرِ مادرم بودم که
.تنها در خانه ميگريست
164
00:30:56,680 --> 00:30:58,520
... بهمنظورِ صرفهجويي
165
00:30:58,680 --> 00:31:01,400
.در واگنِ باري مسافرت کردم
166
00:31:04,880 --> 00:31:06,480
... در قطارِ به مقصدِ پاريس
167
00:31:06,640 --> 00:31:10,600
با شخصي آشنا شدم
.که تبديل به دستيارم گرديد
168
00:31:38,120 --> 00:31:42,560
از اولين تجربهيِ همجنسگرايانهام
.خاطرهاي مبهم و تار دارم
169
00:31:42,760 --> 00:31:47,160
T
.برداشت
170
00:31:50,040 --> 00:31:52,200
... در پاريس، بدونِ هيچ پولي
171
00:31:53,640 --> 00:31:56,880
،اولين کارهايم را فيلمبرداري نمودم
.تصوير پُشتِ تصوير
172
00:32:19,520 --> 00:32:21,240
،فيلمهايم به موفقيت دست يافتند
173
00:32:21,640 --> 00:32:24,560
و برايِ ساختِ فيلمهايِ بيشتر
.به من پيشنهادِ همکاري داده شد
174
00:32:50,640 --> 00:32:53,320
فيلمهايي طولانيتر و طولانيتر
... کارگرداني کردم
175
00:32:53,480 --> 00:32:56,840
و هنرپيشگاني را با لباس
.و يا بيلباس هدايت نمودم
176
00:32:58,120 --> 00:33:02,520
چيدمانِ صحنه را با دستانِ خودم انجام ميدادم
.و هيچ چيزي را به دستِ تصادف وانميگذاشتم
177
00:33:06,520 --> 00:33:08,880
.ميخواستم به شکوه نائل آيم
178
00:33:28,840 --> 00:33:32,080
تماميِ فيلمهايي که ساختم
.قالبِ موردِ نظرم را يافتند، مگر يکي
179
00:33:33,960 --> 00:33:38,360
U
.متفقالقول
180
00:33:42,720 --> 00:33:45,360
در ابتدا نظرِ منتقدين
.بطورِ متفقالقول مثبت بود
181
00:34:03,720 --> 00:34:06,920
اما بعد به جرياني پيوسته و مداوم
.از ادرار تبديل گشت
182
00:34:08,680 --> 00:34:10,240
به اين چيزهايم
: خُرده ميگرفتند
183
00:34:10,840 --> 00:34:13,440
... هرزهنگاريم، نظاممنديم
184
00:34:13,600 --> 00:34:15,920
،لهجهيِ لهستانيم
... مبالغهگريام
185
00:34:16,080 --> 00:34:18,760
،شخصيتِ تندمزاجم
... دغدغههايِ دائميام
186
00:34:18,920 --> 00:34:20,120
... سليقهيِ بدم
187
00:34:20,280 --> 00:34:23,080
،اطوارِ قالبيام
.و خشونتِ بيتوجيهام
188
00:34:24,400 --> 00:34:27,200
برخي از فيلمهايم را
.عوامانه خواندند
189
00:34:28,720 --> 00:34:30,480
.نميدانم چرا
190
00:34:31,240 --> 00:34:35,640
V
.عواميت
191
00:34:51,641 --> 00:34:54,641
W
.والرين
192
00:34:57,760 --> 00:34:59,080
... در فرانسه
193
00:34:59,280 --> 00:35:02,440
به متخصصِ فيلمهايِ کمارزش
.تبديل گشتم
194
00:35:03,320 --> 00:35:07,800
حداقلِ نفرات را بکار ميبُردم
.تا فيلمهايي بطورِ فزاينده اروتيک و ناچيز بسازم
195
00:35:18,440 --> 00:35:20,200
برايِ خود، اسم و رسمي
... دست و پا نمودم
196
00:35:21,360 --> 00:35:22,600
.که فراموش گشت
197
00:35:22,701 --> 00:35:25,601
X
.مجهول
198
00:35:49,320 --> 00:35:51,640
سينمايِ من
.به ناخوشي مبتلا شد
199
00:35:53,080 --> 00:35:55,240
ديگر هيچکس
.تمايلي به ديدنش نداشت
200
00:35:59,640 --> 00:36:04,040
Y
.شوق
201
00:36:07,080 --> 00:36:10,640
،عليرغمِ همه چيز
،به الهامِ خود وفادار ماندم
202
00:36:12,000 --> 00:36:14,400
بيآنکه بدانم مرا
.به کجا سوق خواهد داد
203
00:36:28,920 --> 00:36:33,240
Z
.بادِ صبا
204
00:37:19,400 --> 00:37:23,080
،هنگاميکه خواستم به لهستان بازگردم
.با ماشين چنين کردم
205
00:37:24,640 --> 00:37:27,440
اين آخرين بار بود
.که والدينم را ميديدم
206
00:37:27,800 --> 00:37:29,160
.شب بود
207
00:37:30,800 --> 00:37:33,720
بر خاکسترهايِ نيمسوز دميديم
.و دربارهيِ گذشته صحبت کرديم
208
00:37:36,360 --> 00:37:38,960
بادي گرم
.قلبهايِمان را سرشار نمود
209
00:37:53,360 --> 00:37:56,240
والدينم هرگز فيلمهايِ
.فرانسويم را نديدند
210
00:39:59,000 --> 00:40:01,280
اينچنين بود
.«والرين بوروفژيک»
211
00:40:11,920 --> 00:40:14,160
hamlethamletian : ترجمه زيرنويس
aranman : ويرايش نهايي
20665