All language subtitles for Grand.Prince.E01.(OpusSub)
Afrikaans
Akan
Albanian
Amharic
Armenian
Azerbaijani
Basque
Belarusian
Bemba
Bengali
Bihari
Bosnian
Breton
Bulgarian
Cambodian
Catalan
Cebuano
Cherokee
Chichewa
Chinese (Simplified)
Chinese (Traditional)
Corsican
Croatian
Czech
Danish
Dutch
Esperanto
Estonian
Ewe
Faroese
Filipino
Finnish
French
Frisian
Ga
Galician
Georgian
German
Greek
Guarani
Gujarati
Haitian Creole
Hausa
Hawaiian
Hebrew
Hindi
Hmong
Hungarian
Icelandic
Igbo
Indonesian
Interlingua
Irish
Italian
Japanese
Javanese
Kannada
Kazakh
Kinyarwanda
Kirundi
Kongo
Korean
Krio (Sierra Leone)
Kurdish
Kurdish (Soranî)
Kyrgyz
Laothian
Latin
Latvian
Lingala
Lithuanian
Lozi
Luganda
Luo
Luxembourgish
Macedonian
Malagasy
Malay
Malayalam
Maltese
Maori
Marathi
Mauritian Creole
Moldavian
Mongolian
Myanmar (Burmese)
Montenegrin
Nepali
Nigerian Pidgin
Northern Sotho
Norwegian
Norwegian (Nynorsk)
Occitan
Oriya
Oromo
Pashto
Persian
Polish
Portuguese (Brazil)
Portuguese (Portugal)
Punjabi
Quechua
Romanian
Romansh
Runyakitara
Russian
Samoan
Scots Gaelic
Serbian
Serbo-Croatian
Sesotho
Setswana
Seychellois Creole
Shona
Sindhi
Slovak
Slovenian
Somali
Spanish (Latin American)
Sundanese
Swahili
Swedish
Tajik
Tamil
Tatar
Telugu
Thai
Tigrinya
Tonga
Tshiluba
Tumbuka
Turkish
Turkmen
Twi
Uighur
Ukrainian
Urdu
Uzbek
Vietnamese
Welsh
Wolof
Xhosa
Yiddish
Yoruba
Zulu
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated:
1
00:00:00,000 --> 00:00:19,030
تقديم ميکند Opus Sub تيم ترجمه
2
00:00:19,130 --> 00:00:38,030
:به کانال تلگرام ما بپيونديد
@OpusSub
2
00:01:00,890 --> 00:01:14,070
:ترجمه و زيرنويس
m@hsa & SaFiRa
3
00:01:47,300 --> 00:01:50,210
!خرگوش، خرگوش گرفتم
4
00:02:35,540 --> 00:02:38,040
[ قسمت اول ]
5
00:03:02,640 --> 00:03:05,110
پدر
6
00:03:06,440 --> 00:03:10,560
نبايد خبر بيماري اعليحضرت به بيرون درز پيدا کنه
7
00:03:10,560 --> 00:03:14,360
ميسپرم حسابي مراقب باشن
8
00:03:14,360 --> 00:03:19,350
به مستخدمين بگو حتي اگه يه کلمه در اين مورد چيزي بگن
مجازاتشون مرگه
9
00:03:28,700 --> 00:03:31,260
پدر
10
00:03:40,030 --> 00:03:45,160
ولي، ايشون چند سالي ميشه که
با اين بيماري دست و پنجه نرم ميکنند
11
00:03:45,160 --> 00:03:47,650
اعليحضرت به زودي دوباره سلامتيشو به دست مياره
12
00:03:47,650 --> 00:03:50,340
وليعهد هنوز خيلي کم سن و ساله
13
00:03:51,020 --> 00:03:53,890
حالشون خوب ميشه
14
00:04:08,020 --> 00:04:10,000
.« برسونش به قصر « ميونگره
15
00:04:21,740 --> 00:04:25,660
راه رو باز کنين، عجله داريم
ايشون شاهزاده « اونسونگ » هستند
16
00:04:27,260 --> 00:04:30,140
تو همچين روزِ سَردي سروکلهي اين احمقا ديگه از کجا پيدا شد
17
00:04:30,140 --> 00:04:33,110
هي، حرف دهنتو بفهم
به چه جراتي با ايشون گستاخانه صحبت ميکني؟
18
00:04:33,110 --> 00:04:36,590
يا گذرنامهتون رو نشون بدين
يا قبل از اينکه دستگيرتون کنم گورتون رو گم کنين
19
00:04:36,590 --> 00:04:40,800
واسه شاهزاده اونسونگ حتي مراسم ختم هم برگزار شده
حالا اومدي ميگي اون شاهزادهي مرحومي؟
20
00:04:40,800 --> 00:04:44,290
ايشون واقعا شخصيت مهمي هستند
فورا يکي از خدمهي قصر رو خبر کنيد
21
00:04:44,930 --> 00:04:46,580
سرورم
22
00:04:50,850 --> 00:04:53,780
فقط کافيه خواجهي اعظم يا نديمهاتون رو خبر کنند
23
00:04:53,780 --> 00:04:57,290
....به محض اينکه بيان و شما رو بشناسن
24
00:05:02,210 --> 00:05:06,630
نميتونم اجازه بدم به اين راحتي برين
!به چه جراتي به من دستور دادين راهو باز کنم؟
25
00:05:06,630 --> 00:05:09,490
...واسه اينکه هويت واقعي شما گدا گشنهها رو بفهمم
26
00:05:09,490 --> 00:05:12,220
بايد دستگيرتون کنم و ازتون اعتراف بگيرم
27
00:05:12,220 --> 00:05:13,840
!دستگيرشون کنين
28
00:06:51,200 --> 00:06:53,720
[ « شاهزاده « جين يانگ » ملقب به « لي کانگ ]
29
00:06:54,660 --> 00:06:58,070
اعليحضرت هوشيار نيستند و احتمال مرگشون وجود داره ]
ملکه داره براي نجات ايشون به هر دري ميزنه
[ مکان استقرارشون نامعلومه
30
00:07:03,980 --> 00:07:06,380
[يون ناگيوم]
31
00:07:07,800 --> 00:07:12,450
کارِت خوب بود. ميتوني بري
به سلامت
32
00:07:57,830 --> 00:08:00,170
نيمي از قدرت رو در اختيار داريم
33
00:08:00,170 --> 00:08:02,830
....نصفِ مقامات، از اعليحضرت و ملکهي مادر حمايت ميکنن
34
00:08:02,830 --> 00:08:05,050
.و نصف ديگر از ما حمايت ميکنند
35
00:08:05,050 --> 00:08:08,560
حالا چيکار ميکنين؟
بيماري اعليحضرت به نظر وخيم ميرسه
36
00:08:08,560 --> 00:08:12,600
ملکهي مادر حاضر به ملاقات با شما يا مقامات نيستند
37
00:08:13,310 --> 00:08:14,740
....اگه قبل از فوت اعليحضرت دست به کار نشيد
38
00:08:14,740 --> 00:08:17,590
...قبل از اينکه همچين اتفاقي بيفته
39
00:08:17,590 --> 00:08:19,040
بايد « گوميونگ » رو به دست بياريم
(تاييد وليعهدي از جانب امپراطور)
40
00:08:19,040 --> 00:08:21,320
....حالا که شاهزاده اونسونگ اينجا نيستن
41
00:08:21,320 --> 00:08:23,940
....با به دست آوردن گوميونگ
42
00:08:23,940 --> 00:08:26,920
تاج و تخت از آنِ شما خواهد شد، سرورم
43
00:08:26,920 --> 00:08:29,080
به قصر ميرم
44
00:08:29,080 --> 00:08:33,990
برادر، به وزيرِ دارايي و باقي مقامات اطلاع بده
.که همگي در قصر حضور پيدا کنند
45
00:08:33,990 --> 00:08:35,570
اطاعت ميشه
46
00:08:36,290 --> 00:08:40,720
بايد لباس مناسب بپوشيد -
بانو، مهمون داريد -
47
00:09:08,980 --> 00:09:14,050
يکي از افرادِ خاندان سلطنتي به نام
ووليونگ » به من پيشنهاد ازدواج داده »
48
00:09:14,910 --> 00:09:19,790
خواهش ميکنم تمومش کنيد
شنيدم دستور مستقيم شما بوده
49
00:09:20,500 --> 00:09:24,560
خواهش ميکنم خودتون اين مساله رو حل کنيد
50
00:09:24,560 --> 00:09:27,830
مگه نميخواستي با شخص ديگهاي ازدواج کني؟
51
00:09:27,830 --> 00:09:30,730
منظورتون چيه؟
52
00:09:30,730 --> 00:09:34,170
سه سال تمام از ازدواج با من سر باز زدي
53
00:09:34,750 --> 00:09:37,300
منم سخاوتمندانه بهت حق انتخاب ديگهاي دادم
54
00:09:37,300 --> 00:09:40,770
فکر ميکنين دنبالِ مال و ثروت ام؟
55
00:09:40,770 --> 00:09:42,390
....« هي »
(شاهزاده اونسونگ)
56
00:09:43,280 --> 00:09:45,570
برنميگرده
57
00:09:46,440 --> 00:09:48,550
اون مُرده
58
00:09:50,820 --> 00:09:52,180
ديگه بايد اينو بپذيري
59
00:09:52,180 --> 00:09:54,900
....شما بودين که ظالمانه برادرتون رو
60
00:09:55,520 --> 00:09:57,530
.از خودتون رونديد
61
00:09:58,270 --> 00:10:03,570
به خواستِ خودش رفت
به عنوانِ شاهزاده ي اين سرزمين، احساس مسئوليت ميکرد
62
00:10:03,570 --> 00:10:05,780
....حتما بايد
63
00:10:05,780 --> 00:10:09,270
زندگي منو نابود کنيد؟
64
00:10:12,840 --> 00:10:16,000
ووليونگ پسر عمويِ منه
65
00:10:16,000 --> 00:10:19,410
ازدواجِ با شخصي از خاندان سلطنتي
زندگيتو نابود ميکنه؟
66
00:10:19,410 --> 00:10:21,520
باقي دخترا واسه همچين موقعيتي دست و پا ميزنن
67
00:10:21,520 --> 00:10:23,820
من نميخوام ازدواج کنم
68
00:10:23,820 --> 00:10:28,980
دلم نميخواد عروس کسي بشم
69
00:10:29,930 --> 00:10:32,310
واقعاً ووليونگ رو نميپسندي؟
70
00:10:36,080 --> 00:10:41,210
در اين صورت، با من ازدواج کن
71
00:10:44,210 --> 00:10:46,520
حتي الان هم حاضرم قبولت کنم
72
00:10:51,070 --> 00:10:53,240
مثل اينکه صحبت با شما بيهودهست
73
00:10:53,240 --> 00:10:58,180
احمق بودم که فکر ميکردم ممکنه هنوزم ذره اي شرافت
74
00:10:58,180 --> 00:11:00,050
تو وجودتون باقي مونده باشه
75
00:11:00,050 --> 00:11:05,820
شبها حسابي مراقب خودت باش
قراره به زودي عروس بشي
76
00:11:23,810 --> 00:11:26,310
چيکار ميکنين؟
77
00:11:26,310 --> 00:11:28,690
يک شاهزاده واست کافي نيست؟
78
00:11:28,690 --> 00:11:32,320
از جونت سير شدي، قوانين رو نميدوني يا احمقي؟
79
00:11:32,320 --> 00:11:36,410
چطور جرات ميکني با مردِ ديگهاي ملاقات کني؟
80
00:11:37,390 --> 00:11:39,410
اينقدر نگراني؟
81
00:11:40,160 --> 00:11:42,630
هنوز به خودت اعتماد نداري؟
82
00:11:43,610 --> 00:11:48,030
واسه همين ميخواستي منو از سر راهت برداري؟
83
00:11:50,110 --> 00:11:56,580
بايد سپاسگزار باشي
اگه به خاطرِ ما نبود، تا آخر عمر مجرد ميموندي
84
00:11:56,580 --> 00:12:00,510
زماني که باهم دوست بوديم رو به کل فراموش کردي؟
85
00:12:00,510 --> 00:12:03,110
نميدوني اين تو بودي که دوستيمون رو خراب کرد؟
86
00:12:03,110 --> 00:12:05,900
...از همون زماني که شروع به اغفال شاهزادهها کردي
87
00:12:05,900 --> 00:12:08,000
.دوستيمون به آخر رسيد....
88
00:12:08,000 --> 00:12:10,510
...درمورد زندگي و سرنوشتم
89
00:12:10,510 --> 00:12:12,310
.تو و شوهرت نميتونين تصميم بگيرين
90
00:12:12,310 --> 00:12:15,150
اگه اينقدر از ازدواج متنفري، چرا خودکشي نميکني؟
91
00:12:15,150 --> 00:12:19,280
بياين بريم. تظاهر کنين چيزي نشنيدين
واسه همين گفتم از اينجا بريم
92
00:12:19,280 --> 00:12:21,870
اگه بنا بود بميري
واسه چي همون سه سال ِ پيش نمردي؟
93
00:12:21,870 --> 00:12:27,280
اون عشق باشکوهت، اگه ميمُردي
ميتونستي تا هميشه عشق و وفاداريشو داشته باشي
94
00:12:27,280 --> 00:12:29,800
بريم، بياين بريم
95
00:12:30,340 --> 00:12:32,450
برات آرزوي خوشبختي ميکنم
96
00:12:32,450 --> 00:12:36,060
ازدواج کن، يه پسر به دنيا بيار
و زندگي خوبي داشته باش
97
00:12:36,980 --> 00:12:39,800
....بذار تمام دنيا ببينه که تو هم مثل باقي دخترا
98
00:12:39,800 --> 00:12:44,660
!رقت انگيزي و چشم به مال و ثروت داري
99
00:12:53,890 --> 00:12:56,170
...آه، واقعا که
100
00:12:56,170 --> 00:12:57,370
!سرده
101
00:12:57,370 --> 00:13:00,210
از دست تو، بذار ببينم، بيا اينجا
102
00:13:03,930 --> 00:13:06,580
هنوز تميز نشده
103
00:13:10,040 --> 00:13:12,290
از جونت سير شدي؟
104
00:13:12,290 --> 00:13:13,960
بيا يه بار ديگه هم بشوريم
105
00:13:13,960 --> 00:13:14,960
!صورتم داره يخ ميزنه
106
00:13:14,960 --> 00:13:17,520
!ببين چقدر پوستش کدر شده
107
00:13:18,220 --> 00:13:19,650
فين کن، فين کن
108
00:13:20,490 --> 00:13:23,660
يه بار ديگه، فقط يه بار ديگه بشور
109
00:13:33,270 --> 00:13:35,020
اون از پَسِش برمياد؟
110
00:13:35,020 --> 00:13:36,490
نميتونه خوب کرهاي حرف بزنه
111
00:13:36,490 --> 00:13:40,110
ملکه. فقط کافيه ملکه رو پيدا کنم
112
00:13:40,110 --> 00:13:42,410
مادر! ملکهي مادر
113
00:13:42,410 --> 00:13:44,810
آه، درسته
114
00:13:45,610 --> 00:13:50,410
مادر، ملکهي مادر
115
00:14:30,290 --> 00:14:31,980
گذرنامه
116
00:14:40,520 --> 00:14:42,920
ميتوني بري
117
00:15:02,340 --> 00:15:06,060
راهتو کج نکن، فقط بايد مستقيم بري
118
00:15:06,730 --> 00:15:11,020
ملکه ي... مادر
119
00:15:12,560 --> 00:15:15,900
درسته، مشکلي نيست
120
00:15:46,200 --> 00:15:48,960
!علياحضرت! علياحضرت
121
00:15:48,960 --> 00:15:50,490
اينطور نميشه
122
00:15:50,490 --> 00:15:53,690
لطفا امشب به اقامتگاهتون برگردين و استراحت کنين
123
00:15:53,690 --> 00:15:57,920
نه. فقط لباسم رو عوض ميکنم
پيش امپراطور برميگردم
124
00:15:57,920 --> 00:16:00,020
اينطور پيش بره خدايي نکرده از هوش ميرين
125
00:16:00,020 --> 00:16:02,830
نميتونم ملکه رو تو اين شرايط تنها بذارم
126
00:16:04,940 --> 00:16:08,120
گستاخ! به چه جراتي راه ملکهي مادر رو سد ميکني؟
127
00:16:08,120 --> 00:16:10,190
ملکه؟
128
00:16:10,190 --> 00:16:15,780
آه...مادر، ملکهي مادر
129
00:16:15,780 --> 00:16:19,050
نشنيدين چي گفتم؟ همين الان از اينجا ببرينش
130
00:16:24,040 --> 00:16:25,500
کسي اينجا نيست؟
131
00:16:25,500 --> 00:16:29,420
!نگهبانها رو خبر کنيد! نگهبانها
132
00:16:32,780 --> 00:16:35,130
[هي]
133
00:16:39,830 --> 00:16:41,480
علياحضرت
134
00:16:42,760 --> 00:16:45,490
[هي]
135
00:16:47,830 --> 00:16:49,290
هي »؟ »
136
00:16:51,920 --> 00:16:53,510
...اين
137
00:16:55,320 --> 00:16:57,060
...اين
138
00:16:58,890 --> 00:17:00,790
خونِ « هي » ـه؟
139
00:17:01,540 --> 00:17:03,690
خونِ پسرم « هي » ـه؟
140
00:17:03,690 --> 00:17:05,070
بله
141
00:18:12,930 --> 00:18:15,180
[شاهزاده اونسونگ، ملقب به لي هي]
142
00:18:42,090 --> 00:18:44,480
....پسرِ نالايقتون
143
00:18:47,190 --> 00:18:49,330
...الان برگشته و
144
00:18:53,090 --> 00:18:55,590
به مادرش اداي احترام ميکنه
145
00:19:17,320 --> 00:19:19,760
زنده بودي
146
00:19:23,950 --> 00:19:27,140
اون صورتت مثل ماهت چرا اينطور شده؟
147
00:19:27,140 --> 00:19:31,720
حتما...حتما بهت خيلي سخت گذشته
148
00:19:34,560 --> 00:19:36,490
...اعليحضرت
149
00:19:37,700 --> 00:19:40,380
در بستر مرگ افتادن
150
00:19:44,130 --> 00:19:49,330
خدايان حتما دلشون به حال اين مادر به رحم اومده
151
00:19:50,540 --> 00:19:53,820
.که تو رو بهش برگردوندن...
152
00:20:01,180 --> 00:20:03,980
امروز اجازهي ورود ندارين
153
00:20:03,980 --> 00:20:08,010
از اونجا که اعليحضرت بيمارن، واسشون دارو آوردم
154
00:20:08,010 --> 00:20:10,130
واسه تقديم دارو به اعليحضرت اومدم
پس حضورم رو خدمتشون اعلام کن
155
00:20:10,130 --> 00:20:13,860
ملکهي مادر دستور فرمودن
امشب به هيچکس اجازهي ورود داده نشه
156
00:20:13,860 --> 00:20:17,760
به چه جراتي با برادر کوچکتر اعليحضرت
اينطور برخورد ميکني؟
157
00:20:17,760 --> 00:20:20,410
خواهش ميکنم صبح دوباره تشريف بياريد
158
00:20:24,090 --> 00:20:26,530
گفتم براي اعليحضرت دارو آوردم.
159
00:20:26,530 --> 00:20:29,750
....اگه امشب براي اعليحضرت اتفاق بدي بيفته
160
00:20:30,570 --> 00:20:35,000
ميتوني عواقب اين کارت رو بپذيري؟
161
00:20:35,000 --> 00:20:36,890
از سر راه برو کنار
162
00:20:37,480 --> 00:20:40,800
!اعليحضرت
163
00:20:40,800 --> 00:20:44,940
!اعليحضرت
164
00:20:47,230 --> 00:20:51,200
!اعليحضرت
165
00:20:52,980 --> 00:20:54,680
مادر
166
00:20:58,320 --> 00:21:00,770
چي شده؟
167
00:21:00,770 --> 00:21:04,620
چه اتفاقي براي اعليحضرت افتاده؟
168
00:21:04,620 --> 00:21:07,270
ايشون فوت کردن
169
00:21:11,860 --> 00:21:13,730
خواجهي اعظم
170
00:21:19,620 --> 00:21:22,730
چطور همچين اتفاقي افتاده؟
171
00:21:22,730 --> 00:21:26,660
بايد نزديکان اعليحضرت رو به بالينشون فرا ميخوندين
172
00:21:26,660 --> 00:21:31,980
آخرين صحبتها و وصيت اعليحضرت رو کي دريافت کرد؟
173
00:21:31,980 --> 00:21:34,370
نگران نباشيد
174
00:21:49,730 --> 00:21:52,170
شاهزاده اونسونگ؟
175
00:21:54,260 --> 00:21:57,080
وصيت اعليحضرت رو من دريافت کردم
176
00:22:02,820 --> 00:22:06,500
....تا زماني که وليعهد به سن قانوني برسند
177
00:22:07,240 --> 00:22:10,810
....ملکهي مادر به عنوان نايب السلطنه حکومت خواهد کرد
178
00:22:10,810 --> 00:22:16,650
و شاهزادهها بايد وفاداري خودشون رو به وليعهد اعلام کنند
179
00:22:17,280 --> 00:22:18,950
....اين
180
00:22:20,370 --> 00:22:23,460
آخرين وصيت امپراطور بود
181
00:22:33,940 --> 00:22:35,730
....آخرين وصيت اعليحضرت رو
182
00:22:37,820 --> 00:22:40,440
تو دريافت کردي؟...
183
00:23:06,750 --> 00:23:09,770
من برگشتم، برادر
184
00:23:12,180 --> 00:23:14,420
من نمردم
185
00:23:16,450 --> 00:23:19,020
من زنده بودم
186
00:23:28,810 --> 00:23:33,130
!امپراطور فورت کردند
187
00:23:33,130 --> 00:23:37,370
!امپراطور فورت کردند
188
00:23:37,370 --> 00:23:42,230
!امپراطور فورت کردند
189
00:24:34,810 --> 00:24:39,090
چقدر زخم برداشتي -
چون تو جنگ هاي زيادي شرکت کردم -
190
00:24:39,090 --> 00:24:42,310
خدا رو شکر که زنده اي و برگشتي
191
00:24:42,310 --> 00:24:46,600
نميتونستم بميرم... چون يکي چشم به راهم بود
192
00:24:46,600 --> 00:24:49,870
....از اونجا که همزمان با فوت اعليحضرت رسيدي
193
00:24:49,870 --> 00:24:54,480
خوشحالي از بازگشتت
در غم از دست دادن ايشون رنگ باخت
194
00:24:54,480 --> 00:24:59,420
حتما واسه تو هم خيلي سخت بوده
حتي نتونستي با زني که دوست داري ملاقات کني
195
00:24:59,420 --> 00:25:03,540
....گرچه بهتره با زني که قراره
196
00:25:03,540 --> 00:25:07,760
با شخص ديگهاي ازدواج کنه ملاقات نداشته باشي
درمورد بانو « جا هيون » صحبت ميکنم
197
00:25:09,670 --> 00:25:12,320
...به هر حال از اونجايي که باهم دوستاي قديمي هستين
198
00:25:12,320 --> 00:25:15,360
حتما وقتي بشنوه صحيح و سالم برگشتي
خيلي خوشحال ميشه
199
00:25:17,110 --> 00:25:22,000
داري ميگي جا هيون داره ازدواج ميکنه؟
200
00:25:22,000 --> 00:25:25,520
داره با وول يونگ
يکي از اعضاي خاندان سلطنتي ازدواج ميکنه
201
00:25:29,190 --> 00:25:31,650
!سرورم! سرورم
202
00:25:47,520 --> 00:25:49,280
کي هستي؟
203
00:25:51,280 --> 00:25:54,540
آهاي! چيکار ميکني؟ داري کجا ميري؟
204
00:25:54,540 --> 00:25:57,240
ارباب ـتون خونهست؟ بانو کجاست؟
205
00:25:57,240 --> 00:26:00,390
چه خبر شده؟
206
00:26:00,390 --> 00:26:02,740
اين سروصدا ها واسه چيه؟
207
00:26:03,930 --> 00:26:07,570
اول صبحي تو خونه ي مردم چيکار ميکنين؟
208
00:26:07,570 --> 00:26:11,900
قربان، منم، اونسونگ
209
00:26:15,800 --> 00:26:20,020
واقعا زندهاي يا نکنه روحي؟
210
00:26:20,020 --> 00:26:25,250
اعليحضرت فوت کردن
211
00:26:38,500 --> 00:26:42,270
!اعليحضرت
212
00:26:44,450 --> 00:26:47,610
!اعليحضرت
213
00:26:50,010 --> 00:26:54,050
...بايد دخترتون رو ببينم. لطفا بهش بگين که
214
00:26:54,050 --> 00:26:56,720
.من زنددهام و برگشتم
215
00:27:00,960 --> 00:27:03,230
نيازي نيست
216
00:27:10,480 --> 00:27:13,520
تو... اين چه کاريه با خودت کردي؟
217
00:27:13,520 --> 00:27:17,490
ميخوام راهبه بشم و تو کوهستان زندگي کنم
218
00:27:17,490 --> 00:27:19,390
گوش کن چي ميگم
219
00:27:23,180 --> 00:27:25,510
شاهزاده اومده
220
00:27:26,450 --> 00:27:28,550
زندهست
221
00:27:29,140 --> 00:27:31,540
واسه ديدن تو اومده
222
00:27:33,360 --> 00:27:35,460
....دخترم قراره
223
00:27:35,460 --> 00:27:39,940
با مرد ديگهاي ازدواج کنه
224
00:27:43,410 --> 00:27:46,390
!شاهزاده! نه
225
00:27:47,350 --> 00:27:49,800
!بانو، بانو جا هيون
226
00:27:49,800 --> 00:27:51,250
سرورم
227
00:27:53,850 --> 00:27:55,670
سرورم
228
00:27:56,530 --> 00:27:58,940
خواهش ميکنم از اينجا بريد
229
00:27:58,940 --> 00:28:03,480
بايد به قصر برگردين و از جايگاهتون محافظت کنين
230
00:28:03,480 --> 00:28:06,600
!بانو
231
00:28:06,600 --> 00:28:11,400
« ديگه حتي لبخند به لبم نمياد »
232
00:28:13,200 --> 00:28:18,540
« شور و اشتياق از وجودم رخت بربسته »
233
00:28:19,790 --> 00:28:24,810
« به چشمم همه چي نابود شده »
234
00:28:26,330 --> 00:28:31,510
« ....حتي اگه تلاش کنم »
!سرورم -
235
00:28:32,810 --> 00:28:37,890
« کاري از دستم برنمياد »
236
00:28:37,890 --> 00:28:45,440
« بهخاطر تو، روحم کهنه و پوسيده شده »
237
00:28:46,010 --> 00:28:52,270
« تو همچين روزي، بايد چيکار کنم؟ »
238
00:28:52,270 --> 00:28:58,840
« چون نميتونم نفس بکشم... درسته »
239
00:28:58,840 --> 00:29:06,690
« چون نميتونم نفس بکشم... احساس خفگي ميکنم »
240
00:29:06,690 --> 00:29:14,010
« ...اينکه چقدر واسه اين عشق احمقانه اشک ريختيم رو »
241
00:29:14,010 --> 00:29:20,000
« هنوز نميدوني... »
242
00:29:44,020 --> 00:29:46,000
تموم شد
243
00:29:48,180 --> 00:29:52,170
یک ماه بر دو مکان ميتابد و دو شخصی که »
هزاران فرسنگ از هم فاصله دارند
«....شب به شب با آرزوي دنبال کردن سايهي ماه
244
00:30:17,890 --> 00:30:19,990
زودباش برو
245
00:30:32,220 --> 00:30:33,920
داري ميگي بازم نميتونم برم؟
246
00:30:33,920 --> 00:30:36,240
اين بارم گفتن اجازهي ورود ندارم؟
247
00:30:36,240 --> 00:30:39,510
ايشون درگير امور قصر هستند به همين دليل
به جاي امروز يه روز ديگه شما رو احضار ميکنند
248
00:30:39,510 --> 00:30:42,840
هميشه ميگن بعدا، بعدا، بعدا
اين بعدا قراره کي برسه؟
249
00:30:42,840 --> 00:30:45,330
عفو بفرماييد سرورم
[ شاهزاده جينيونگ ]
250
00:30:45,980 --> 00:30:48,280
امروز به قصر ميرم
251
00:30:48,280 --> 00:30:49,060
سرورم
252
00:30:49,060 --> 00:30:52,930
....حتي ديگه چهرهي پدرم و نوازش دست مادرم رو
253
00:30:52,930 --> 00:30:55,890
.به ياد نميارم...
254
00:30:55,890 --> 00:30:58,180
ديگه به تنهايي اينجا زندگي نميکنم
255
00:30:58,180 --> 00:31:01,260
اينکه ميگن به قصر نرين
به اين دليل نيست که شما رو دوست ندارن
256
00:31:01,260 --> 00:31:03,840
...اخيرا درگير امور داخلي قصر شدن
257
00:31:05,430 --> 00:31:07,200
نشنيدي گفتم ميرم
258
00:31:07,200 --> 00:31:10,120
اگه اينقدر مشکلات و مشغلهاشون زياده
من نبايد از مسائل باخبر باشم؟
259
00:31:10,120 --> 00:31:11,670
ديگه نميتونم اينجا صبر کنم
260
00:31:11,670 --> 00:31:16,120
!من شاهزاده ي چوسان هستم
261
00:32:16,120 --> 00:32:20,560
!من شاهزاده ي چوسان هستم
262
00:32:39,640 --> 00:32:43,590
شاهزاده بيرون قصر هستند و اجازهي شرفيابي ميخواهند
263
00:32:43,590 --> 00:32:44,980
بگين برگرده
264
00:32:44,980 --> 00:32:47,360
روزها ميشه که ايشون رو از آمدن منع کرديم
265
00:32:47,360 --> 00:32:50,510
اگه بهشون اجازهي ورود بدين
...ميتونن در بخش « دِگونگ » اقامت داشته باشن
266
00:32:50,510 --> 00:32:54,080
با ديدن وليعهد تو اين وضعيت
چطور ميتوني همچين حرفي بزني؟
267
00:32:56,260 --> 00:32:59,690
هنوز وقتش نشده. هنوز نميشه
268
00:33:03,270 --> 00:33:06,390
برو کنار! نميخواي کنار بري؟
269
00:33:06,390 --> 00:33:09,590
من دومين شاهزاده ي اين سرزمين. « ليکانگ » ام
270
00:33:09,590 --> 00:33:13,240
امروز دستوري مبني بر اجازهي ورود شما به قصر دريافت نکرديم
271
00:33:14,190 --> 00:33:16,370
سرورم، بايد برگردين
272
00:33:16,370 --> 00:33:19,800
من با ملکه صحبت ميکنم
و تا اجازهي ورود به قصر نگيرم، برنميگردم
273
00:33:19,800 --> 00:33:21,790
!مگه بهت نگفتم ديگه صبر نميکنم
274
00:33:21,790 --> 00:33:26,950
!من امروز... همين الان بايد به قصر وارد بشم
275
00:33:42,620 --> 00:33:45,360
سرورم، « گيتوک » هستم.
276
00:33:45,360 --> 00:33:47,180
بيا داخل
277
00:33:54,000 --> 00:33:55,320
برادرم اومده؟
278
00:33:55,320 --> 00:33:58,040
...راستش
279
00:34:17,030 --> 00:34:22,320
!حتي اگه از انتظار خشک بشم و بميرم، ديگه برنميگردم
280
00:34:22,320 --> 00:34:25,590
ميرم داخل و پدر و مادرم رو ميبينم
281
00:34:25,590 --> 00:34:28,370
...سرورم، امروز امکانش نيست
282
00:34:28,400 --> 00:34:32,110
...اگه برگردين، فردا ميتونين اجازه بگيرين
283
00:34:32,110 --> 00:34:34,160
!برادر
284
00:34:41,270 --> 00:34:43,090
خوش اومدي برادر
285
00:34:43,090 --> 00:34:45,730
نميدوني چقدر منتظرت بودم
286
00:34:45,730 --> 00:34:48,570
بيا داخل، مامان هم چشم به راهته
287
00:34:48,570 --> 00:34:52,560
سرورم، شاهزاده امروز نميتونن به قصر وارد بشن
291
00:34:52,560 --> 00:34:55,620
.ميتونن يه وقت ديگه برگردن
292
00:34:55,620 --> 00:34:57,540
.چقدر گستاخی
293
00:34:59,870 --> 00:35:03,740
...ایشون برادر بزرگترمه، اگه ميخواد وارد قصر بشه
294
00:35:03,740 --> 00:35:07,130
به دستور کي جرات ميکنين سدِ راهش بشيد؟
295
00:35:07,130 --> 00:35:08,900
.عاليجناب، اينطور نيست
296
00:35:08,900 --> 00:35:10,080
.اين دستور از طرف بالا بوده
297
00:35:10,080 --> 00:35:12,340
.من مسئوليتشُ قبول ميکنم
298
00:35:13,710 --> 00:35:15,520
!بريد کنار
299
00:35:17,290 --> 00:35:19,420
.بريم
301
00:35:42,890 --> 00:35:46,470
در مورد فرمان ممنوعيت ورودت به قصرچيزي نشنيدی؟
302
00:35:46,470 --> 00:35:47,600
.شنيدم
303
00:35:47,600 --> 00:35:50,190
حتي وقتی که خدمتکاران قصر و نگهبانان بهت گفتن صبر کني
304
00:35:50,190 --> 00:35:53,580
.جوانکی مثل تو لجبازی کرد
305
00:35:53,580 --> 00:35:59,060
.مادر، من بودم که رفتم بيرون و ایشون رو به اینجا آوردم
306
00:35:59,060 --> 00:36:02,290
.برادر بزرگم کار اشتباهي نکرده
307
00:36:03,820 --> 00:36:08,610
تو برادر کوچکترت رو اينجا آوردي و از والدينت نافرماني کردي
308
00:36:08,610 --> 00:36:12,750
.مادر من دارم بعد سالها انتظار شما رو میبینم
309
00:36:12,750 --> 00:36:18,180
.چون خيلي منتظر ديدنتون بودم، قلب جوانم چاره اي جز سرپيچي نداشت
310
00:36:18,180 --> 00:36:21,040
نمیتونین منُ درک کنین؟
311
00:36:23,660 --> 00:36:25,560
اتاق برادر بزرگترت رو تميز کردي؟
312
00:36:25,560 --> 00:36:29,850
.از اين فرصت براي تعمير در و ديوار اتاقش استفاده کردم
313
00:36:29,850 --> 00:36:33,160
.اتاقش با بهترين وسايل تزيين شده
314
00:36:34,500 --> 00:36:37,220
...اما مادر
315
00:36:37,220 --> 00:36:40,670
قانون قصر برادر کوچکتر رو ارجح بر برادر بزرگتر ميذاره؟
316
00:36:40,670 --> 00:36:41,310
ببخشيد؟
317
00:36:41,310 --> 00:36:45,910
چرا تو که برادر کوچکتری
بالاتر نشستي و تعظيمم رو تماشا ميکني؟
318
00:36:45,910 --> 00:36:48,310
ببخشيد برادر
319
00:36:51,690 --> 00:36:56,070
،ناراحت نباش
.هی » فقط ميخواست صورتت رو ببينه »
320
00:36:56,070 --> 00:36:59,480
.نه، بي فکري کردم
321
00:36:59,480 --> 00:37:03,970
تو از دست برادر کوچکترت ناراحت نيستی
.از دست من که مادرتم ناراحتي
322
00:37:06,270 --> 00:37:10,280
قبل از اينکه تو پسر من باشي
شاهزاده اين سرزمینی
323
00:37:10,280 --> 00:37:13,970
براي آینده این کشور نتونستم تو رو کنار خودم نگه دارم
324
00:37:13,970 --> 00:37:17,540
.و بیرون قصر بزرگ شدی
325
00:37:17,540 --> 00:37:22,220
.این احساس حقارتُ از خودت دور کن و به خودت افتخار کن
326
00:37:28,630 --> 00:37:32,450
با تصور روزی که برمیگردی
.اینُ برات نوشتم
327
00:37:44,910 --> 00:37:47,710
يک ماه
(يک ماه بر دو مکان ميتابد)
328
00:37:47,710 --> 00:37:51,010
بر دو مکان میتابد
329
00:37:51,010 --> 00:37:53,740
دو شخصی که
(دو شخصی که فرسنگها از هم فاصله دارند)
330
00:37:53,750 --> 00:37:57,140
فرسنگها از هم فاصله دارند
331
00:37:57,140 --> 00:37:59,710
...دوست دارند شب به شب
332
00:37:59,710 --> 00:38:03,540
سايه اين ماه را دنبال کنند
333
00:38:03,540 --> 00:38:06,300
هر شب این ماه
334
00:38:06,300 --> 00:38:10,000
.بر چهره زنان و مردان میتابد
335
00:38:10,890 --> 00:38:15,060
این شعر رو درمورد خودت و برادرت نوشتی؟
336
00:38:15,060 --> 00:38:16,640
بله
337
00:38:16,640 --> 00:38:21,400
،مثل تابش نور ماه
عشق والدين هم ميتابه
338
00:38:21,410 --> 00:38:24,520
و به همه جا میرسه
339
00:38:24,520 --> 00:38:29,040
اما فاصله بين من و برادر زياد بود
340
00:38:29,040 --> 00:38:33,910
پس من احساسم از دوری برادرم رو
به صورت دنبال کردن شبانهی نور ماه
برای یافتن برادرم عنوان کردم
341
00:38:33,910 --> 00:38:36,390
احساس اشتیاقت مشخصه
342
00:38:37,990 --> 00:38:40,730
برادر کوچکترت توي شعر استعداد داره
343
00:38:40,730 --> 00:38:45,500
وقتی فرستاده چین برسه
.سر خوندن نوشته هاش غوغا میکنه
344
00:38:46,450 --> 00:38:51,080
اشعار « هی » همانند قلب مادرتونه
345
00:38:51,080 --> 00:38:53,390
...در انتظار
346
00:38:54,840 --> 00:38:57,740
و انتظار
آرزوی دیدنتو داشتم
347
00:39:07,680 --> 00:39:09,700
برادر
348
00:39:25,330 --> 00:39:29,590
اگه روز خوبی وارد قصر شده بودی، میتونستیم برات مهمونی
خوش آمدگویی بگیریم
349
00:39:29,590 --> 00:39:33,360
به خاطر وضعیت ولیعهد
.جوِ قصر اینطوریه
350
00:39:34,680 --> 00:39:39,860
من به قصر برگشتم
.من "واردش" نشدم، برگشتم
351
00:39:39,920 --> 00:39:44,200
.برگشتم جایی که باید باشم
352
00:39:44,200 --> 00:39:47,330
.نمیدونی چقدر منتظرت بودم
353
00:39:47,330 --> 00:39:50,150
.عجب آدمی، دیگه خیلی بهم چسبیدی
354
00:39:59,280 --> 00:40:01,460
یون هی، چی کار میکنی؟
355
00:40:01,460 --> 00:40:04,060
.میخواستم کفشاتُ تمیز کنم
356
00:40:04,060 --> 00:40:07,960
نگفتم مراقب خودت باش؟ چرا با این دست زخمیت
به خودت زحمت میدی؟
357
00:40:08,010 --> 00:40:11,200
اين يکي دستم خوبه
358
00:40:11,200 --> 00:40:14,370
اينکار وفاداريت رو نشون نميده
359
00:40:14,370 --> 00:40:16,540
اگه ميخواي خوشحالم کني
360
00:40:16,540 --> 00:40:19,990
مريض نشو و صدمه نبين
361
00:40:19,990 --> 00:40:21,800
نگفتم اول مراقب خودت باشي؟
362
00:40:21,800 --> 00:40:23,980
کاری نکن تا جراحتت بدتر نشه
363
00:40:23,980 --> 00:40:26,310
ميتوني بري استراحت کني
364
00:40:26,310 --> 00:40:30,480
بعد اينکه بهتر شدي
ميتونيم قايم باشک بازی که دوست داري رو بازي کنيم
365
00:40:31,560 --> 00:40:33,970
با برادرم
366
00:40:33,970 --> 00:40:36,000
واقعا؟
367
00:40:48,480 --> 00:40:50,800
معذرت ميخوام اعلیحضرت
368
00:40:50,800 --> 00:40:55,120
نتونستم جلوي عاليجناب رو بگيرم
369
00:40:56,900 --> 00:41:01,760
کانگ نباید به اين زودي اينجا ميومد
370
00:41:02,390 --> 00:41:05,990
تب شاهزاده بدتر شده
371
00:41:05,990 --> 00:41:09,560
با حضور کانگ، میتونه اوضاع بدتر بشه
372
00:41:09,560 --> 00:41:12,580
مدت زیادی تنها نبوده؟
373
00:41:12,580 --> 00:41:17,800
با اینکه باقی شاهزاده ها هم باید به خوبی بزرگ بشند
اما ولیعهد باید سلامت باشه
374
00:41:17,800 --> 00:41:20,620
.اینطوری اوضاع قصر خوب پیش میره
375
00:41:20,620 --> 00:41:25,990
از زمان تشکیل چوسان هیچوقت اولین فرزند پسر
به سلطنت نرسیده
376
00:41:59,050 --> 00:42:00,650
خیلی خارج میزنی
377
00:42:00,650 --> 00:42:02,580
!عمو
378
00:42:05,380 --> 00:42:10,590
اوه حتما غذای قصر خوشمزه است
.سنگینتر شدی
379
00:42:10,590 --> 00:42:14,080
به چهره های آدمای توی قصر عادت کردی؟
380
00:42:14,080 --> 00:42:16,040
.بله، همه باهام خوبن
381
00:42:16,040 --> 00:42:17,400
.باید همینطورم باشه
(شاهزاده یانگ یان)
382
00:42:17,400 --> 00:42:20,760
...چون تو پسری بودی که
به خاطر حرص و طمع خودشون کنار گذاشته شدی
383
00:42:20,760 --> 00:42:23,920
حداقل کاری که میتونن بکنن اینه که باهات خوب باشن
حتی اگه این خوب بودن از سر عذاب وجدان باشه
384
00:42:23,920 --> 00:42:25,860
میدونی چرا اینطوری کنار گذاشته شدی؟
385
00:42:25,860 --> 00:42:30,070
شنیدم واسه اینکه خیلی ضعیف بودم
.اینکارُ کردن که مراقب بدنم باشم
386
00:42:30,070 --> 00:42:36,530
از نظر تاریخی، خویشاوندان نزدیک نه، بلکه خویشاوندان دورتر بودن که
.جانشینی خانواده سلطنتی چوسان رو بدست میاوردن
387
00:42:36,530 --> 00:42:41,970
اگه تو اینجا باشی، تخت پادشاهی برای ولیعهد خیلی
.بی ثبات میشه
388
00:42:41,970 --> 00:42:44,940
.ولیعهد وضعیت سلامتی خوبی نداره
389
00:42:44,940 --> 00:42:51,020
تو رو به خاطر این سرزنش کردن و
.بچه تازه متولد شده رو اینطوری کنار گذاشتن
390
00:42:51,020 --> 00:42:53,310
خنده دار نيست؟
391
00:42:53,310 --> 00:42:57,680
من بزرگترین پسر بودم
اما شاه فعلی که به تخت نشسته
392
00:42:57,680 --> 00:43:00,380
داره سعی میکنه که فرزند ارشدش رو ولیعهد کنه
و این برای تو یه تهدیده
393
00:43:00,380 --> 00:43:03,050
.هی » چی؟ اونم مثل من برادر کوچکتره »
394
00:43:03,050 --> 00:43:07,600
چرا فقط منو بیرون انداختن و
دارن اونو توی قصر بزرگ میکنن؟
395
00:43:07,600 --> 00:43:10,660
.چون تو خطرناکتری
396
00:43:10,660 --> 00:43:13,680
.حضور هی زیباست
397
00:43:13,680 --> 00:43:17,430
به خاطر نوشته ها و اشعارش بهش نابغع میگن
398
00:43:17,430 --> 00:43:22,130
...اگه تو، درست مثل اون یکی شاهزاده
399
00:43:22,130 --> 00:43:27,260
توی قصر تحصیلات مناسبی داشتی
.مسلما توی شعر از اونم بهتر میشدی
400
00:43:28,590 --> 00:43:34,490
کسی که صلاحیت شاه شدنُ داره
و برای ولیعهد خطرناکه، تویی
401
00:43:34,490 --> 00:43:38,990
پس نگران نباش
تو عموت رو داری
402
00:43:40,090 --> 00:43:46,620
هرچند که تخت رو به شاه فعلی دادم
.اما هنوزم در خاندان سلطنتی از همه مسن ترم
403
00:43:50,200 --> 00:43:53,990
با تمام توانت تمرین کن
میخوام با تو که برادرزادهی عزیزم هستی...
404
00:43:53,990 --> 00:43:57,430
.به شکار برم...
405
00:44:05,600 --> 00:44:08,420
!تا ده ميشمارم
406
00:44:09,460 --> 00:44:15,670
....يک...دو....سه...چهار
407
00:44:15,670 --> 00:44:19,810
....پنج...شش
408
00:44:19,810 --> 00:44:20,900
!برادر
409
00:44:20,900 --> 00:44:22,830
...هفت -
.بیا اینجا -
410
00:44:22,830 --> 00:44:28,010
....نه...ده
411
00:45:08,690 --> 00:45:10,420
پيدات کردم
412
00:45:12,680 --> 00:45:15,570
حالا نوبتِ توئه چشم بذاري
413
00:45:17,460 --> 00:45:21,780
ببخشيد، نتونستم بلافاصله بشناسمتون
عاليجناب، لطفا دوباره قايم شيد
414
00:45:21,780 --> 00:45:24,000
يکي ديگه رو پيدا ميکنم
415
00:45:24,000 --> 00:45:26,090
فکر کردي بلد نيستم قايم باشک بازي کنم؟
416
00:45:26,090 --> 00:45:28,170
.اينطور نيست
417
00:45:28,170 --> 00:45:31,910
چون خوب بازي رو بلد نيستيد
فکر کردم بار اول نباید بهتونسخت بگيرم
418
00:45:31,910 --> 00:45:34,790
ميخواي جاي من « هوي » رو پيدا کني؟
419
00:45:34,790 --> 00:45:38,050
اون خوب قايم شده
پيدا کردنش راحت نيست
420
00:45:38,050 --> 00:45:42,140
اين پسره توي همه چيز خوبه
توي قايم باشک هم خوبه؟
421
00:45:43,560 --> 00:45:48,280
تو « يون هي » اي، نه؟
.از امروز، بيا قصر من
422
00:45:49,920 --> 00:45:53,640
...اما -
چرا، نميتوني؟ -
423
00:45:53,640 --> 00:45:56,910
.من همين الانشم دارم به يه نفر خدمت ميکنم
424
00:45:56,910 --> 00:46:01,530
نمیدونی من رده ام از « هی » بالاتره؟
من میتونم هرچیزی که هی داره رو تصاحب کنم
425
00:46:01,530 --> 00:46:03,730
.من که وسیله نیستم بشه به کسی بدیش و بگیریش
426
00:46:03,730 --> 00:46:07,550
مهم نیست یه آدم باشه یا شی، وقتی بخوامش
مالِ من میشه
427
00:46:07,550 --> 00:46:13,170
.به خواجهی اعظم، میگم براتون خدمتکارای جوان بیاره
428
00:46:19,740 --> 00:46:22,850
از من بدت میاد؟ -
.نه عالیجناب -
429
00:46:22,850 --> 00:46:26,930
.از وقتی خیلی کوچولو بودم به شاهزاده « هی » خدمت کردم
430
00:46:26,930 --> 00:46:33,160
.وقتی یه ارباب رو انتخاب میکنی، دیگه باهاش میمونی، رسم اینه -
اینقدر هی رو دوست داری؟ -
431
00:46:40,060 --> 00:46:45,430
عالیجناب! عالیجناب! کجایید؟
.لطفا بیاید
432
00:46:48,270 --> 00:46:50,320
اصلا عقل تو سرت هست یا نه؟
433
00:46:50,320 --> 00:46:54,090
قایم شده بودم، چرا یه کاری میکنی متوجه شه کجام؟
اینقدر دلت میخواد من دنبالت بگردم؟
434
00:46:54,090 --> 00:46:59,110
.مسئله این نیست، به « یونگ هی » حمله شده -
چی؟ -
435
00:46:59,110 --> 00:47:02,350
وقتی کسی که رده بالاتری داره این حرفو میزنه
.تو باید به خواسته اش عمل کنی
436
00:47:02,350 --> 00:47:05,590
تو از من پایینتری
و در مورد اینکه بیای یا نیای لجبازی میکنی؟
437
00:47:05,590 --> 00:47:10,290
عالیجناب! لطفا آروم باشید
.من نمیتونم اربابمُ رها کنم
438
00:47:10,290 --> 00:47:14,070
چون توی یه خونه معمولی بیرون از قصر بزرگ شدم
بهم به دید تحقیر نگاه میکنی؟ بعد از ولیعهد من شاه میشم
439
00:47:14,070 --> 00:47:16,530
.من از هوي رده بالاتري دارم
440
00:47:16,530 --> 00:47:18,370
عاليجناب
چي شده؟
441
00:47:18,370 --> 00:47:20,460
بهم بی احترامی نکن
.گفتم بیا پیشم
442
00:47:20,460 --> 00:47:24,560
نه، اربابی که باید ازش فرمانبرداری کنم
شما نیستید عالیجناب
443
00:47:24,560 --> 00:47:27,400
من به یه قصر دیگه نمیرم
!نمیتونم
444
00:47:27,400 --> 00:47:29,070
چي گفتي؟
445
00:47:41,550 --> 00:47:43,700
!عاليجناب
446
00:47:45,780 --> 00:47:47,840
.لطفا نجاتم بديد -
ازم بدت مياد، نه؟ -
447
00:47:47,840 --> 00:47:50,160
عاليجناب لطفا نجاتم بدید
عاليجناب
448
00:47:50,160 --> 00:47:53,170
بمير
449
00:48:48,760 --> 00:48:52,260
برادر، يون هي، يون هي رو نديدي؟
450
00:48:52,260 --> 00:48:53,990
!عاليجناب
451
00:48:54,610 --> 00:48:56,320
!يون
452
00:49:13,650 --> 00:49:15,780
!بدو برو يکي رو بيار
453
00:49:15,780 --> 00:49:17,600
!بله، عاليجناب
454
00:49:20,020 --> 00:49:22,630
!يون! يون
455
00:49:25,540 --> 00:49:27,360
چطور این اتفاق افتاد؟
456
00:49:27,360 --> 00:49:31,550
چطوري افتاد؟ چرا کمکش نکردی؟ -
من شنا بلد نیستم -
457
00:49:31,550 --> 00:49:36,720
!بايد کمک میخواستی
!بايد سعي ميکردي کمکش کني
458
00:49:37,620 --> 00:49:41,620
چطور تونستي همينطوري وايسي تا بميره؟
459
00:49:41,620 --> 00:49:45,980
چون منُ پیدا کرده بود انقدر از خوشحالی
ورجه ورجه کرد که افتاد تو آب، میخواستی چی کار کنم؟
460
00:49:47,440 --> 00:49:49,510
کي توک ديده
461
00:49:52,420 --> 00:49:54,740
.من داستان ديگه اي شنيدم
462
00:49:59,050 --> 00:50:04,850
کي توک چي گفته؟
گفته چي ديده؟
463
00:50:24,870 --> 00:50:27,070
فکر نميکنم کمکي از دستمون بربياد
464
00:50:35,070 --> 00:50:38,510
يون
465
00:50:46,540 --> 00:50:50,730
يون
يون
466
00:51:16,800 --> 00:51:18,660
خوش اومدي
467
00:51:21,460 --> 00:51:24,110
...اینو ماهرترین آدمِ چوسان درست کرده
468
00:51:24,110 --> 00:51:27,030
.مخصوص برادرزاده ام درست شده
469
00:51:27,030 --> 00:51:29,100
عمو
470
00:51:36,400 --> 00:51:39,680
چه خبره؟
کي برادر زاده امو ناراحت کرده؟
471
00:51:39,680 --> 00:51:43,150
چي...چي کار کنم؟
472
00:51:43,150 --> 00:51:46,650
از اينجا ميندازنم بيرون؟
473
00:51:46,650 --> 00:51:51,850
يا ميرم زندان؟
474
00:51:51,850 --> 00:51:55,770
کی با شاهزادهی این کشور همچین کاری میکنه؟
475
00:51:58,220 --> 00:52:00,240
نگران نباش
476
00:52:22,660 --> 00:52:24,580
بگو چي ديدي
477
00:52:24,580 --> 00:52:30,260
آخرین کسی که یون دید
غیر برادرم کسی دیگه ای نبوده؟
478
00:52:30,260 --> 00:52:33,180
...خیلی دور بودم که بشنوم چی میگن
479
00:52:33,180 --> 00:52:37,460
.ظاهرا به یون هی میگفت بره قصر اون
480
00:52:37,460 --> 00:52:40,090
.اما وقتی یون هی گفت نمیخواد عصبانی شد
481
00:52:40,090 --> 00:52:43,000
عصبانی شد و هُلش داد توی آب
482
00:52:43,000 --> 00:52:48,700
فکر کردم نباید بذارم اینطوری ادامه بدن
واسه همین اومدم دنبال شما عالیجناب
483
00:52:48,700 --> 00:52:51,070
عصباني بوده
484
00:52:52,870 --> 00:52:54,900
چون منُ پیدا کرده بود انقدر از خوشحالی ورجه ورجه کرد
485
00:52:54,900 --> 00:52:58,070
که افتاد تو آب، میخواستی چی کار کنم؟
486
00:52:59,510 --> 00:53:02,630
از اتاق رختشویی برام لباس خشک بیار
487
00:53:02,630 --> 00:53:05,640
بايد با برادرم حرف بزنم
488
00:53:05,640 --> 00:53:07,340
بله
489
00:53:35,000 --> 00:53:38,880
کي توک
هنوز لباسها آماده نشده؟
490
00:54:01,090 --> 00:54:03,050
عمو
491
00:54:04,550 --> 00:54:07,010
ميخواي کانگ رو ببيني؟
492
00:54:07,010 --> 00:54:10,910
بله
ميخوام از برادرم يه چيزي بپرسم
493
00:54:10,910 --> 00:54:13,190
برگرد
494
00:54:14,440 --> 00:54:19,850
این قضیه رو پنهان و فراموشش کن
495
00:54:20,830 --> 00:54:23,160
يکي مُرده
496
00:54:26,400 --> 00:54:30,470
فکر ميکني کانگ مجازات ميشه؟
497
00:54:30,470 --> 00:54:34,420
!يه خدمتکار جوان مُرده و يه شاهزاده زنده است
498
00:54:34,420 --> 00:54:39,730
میدونی که بین این دو نفر، خانواده سلطنتی از کی محافظت میکنه
499
00:54:39,730 --> 00:54:44,440
.ملکه از شرِ شاهد خلاص میشه
500
00:54:44,440 --> 00:54:49,330
تو به خاطر خونی که توی رگهاتِ محافظت میشی
اما بقیه احتمالا به حسابشون رسیده میشه
501
00:54:49,330 --> 00:54:51,350
حرف دیگه ای داری؟
502
00:54:51,350 --> 00:54:56,630
میتونیم روح مُرده رو به آرامش برسونیم
اما نمیتونیم آدمای زنده رو بکشیم، میتونیم؟
503
00:55:02,470 --> 00:55:06,160
.باید غرورت و این حادثه رو دفن کنی
504
00:55:06,160 --> 00:55:09,240
اینطوری، این حادثه میگذره و لازم نیست
آدمای بیگناه بیشتری قربانی بشن
505
00:55:09,240 --> 00:55:11,760
کي توک کجاست؟
506
00:55:11,760 --> 00:55:14,610
اون بچه کار اشتباهي نکرده
507
00:55:16,030 --> 00:55:19,280
ميخواي نجاتش بدي؟
508
00:55:19,280 --> 00:55:20,600
تهديدم نکن
509
00:55:20,600 --> 00:55:24,580
تهديد؟ من عمويي ام که به خاطر صلاح کشور
حتی از تاج و تخت هم کناره گیری کردم
510
00:55:24,580 --> 00:55:29,000
فقط ميخوام خانواده سلطنتي در آرامش باشن
511
00:55:36,240 --> 00:55:38,190
عاليجناب
512
00:55:39,090 --> 00:55:43,190
نجاتم بديد، لطفا نجاتم بدید
513
00:55:43,900 --> 00:55:48,200
عاليجناب
نجاتم بديد
514
00:55:48,200 --> 00:55:51,250
لطفا نجاتم بديد
515
00:55:52,750 --> 00:55:55,390
کي...کي هستي؟
516
00:55:57,090 --> 00:55:59,340
کي هستي؟
517
00:56:13,400 --> 00:56:18,410
...ملکه از شرِ شاهد خلاص ميشه
518
00:56:18,410 --> 00:56:21,490
حرف دیگه ای داری؟
519
00:56:32,510 --> 00:56:37,030
هر روز و هر شب
520
00:56:37,030 --> 00:56:39,620
ميگي دلم واست تنگ شده؟
521
00:56:42,060 --> 00:56:45,250
مادر، منم اينطوري بودم
522
00:56:45,250 --> 00:56:48,640
دلم حتی براي قصری که
به خاطر نمیآوردم هم تنگ شده بود
523
00:56:48,640 --> 00:56:53,450
.هر شب گریه میکردم و بالشم خیس میشد
524
00:57:18,220 --> 00:57:20,850
چطوره؟ خوبه؟
525
00:57:20,850 --> 00:57:23,660
.از چیزی که قبلا استفاده میکردم خیلی بهتره
526
00:57:23,660 --> 00:57:26,380
وزنش کم و بردش زیاده
527
00:57:26,380 --> 00:57:29,290
فقط برای استفاده توی تمرینات نیست
.برای استفاده واقعی هم هست
528
00:57:29,290 --> 00:57:32,460
این تیریه که برای جنگ ازش استفاده میشده
529
00:57:38,590 --> 00:57:46,430
اگه پدر و مادر در مورد خدمتکار بفهمن، چی کار کنم؟
530
00:57:46,430 --> 00:57:51,340
نمیفهمن
.هی » نمیتونه بهشون بگه »
531
00:57:51,340 --> 00:57:55,120
با نقطه ضعفهات گیر نیفتادی
532
00:57:55,120 --> 00:57:59,120
.به جاش با نقاط ضعف برادرت بهش ضربه زدی
533
00:57:59,120 --> 00:58:05,630
.باحال نیست؟ راز تو، قید و بند « هی » شده
534
00:58:05,630 --> 00:58:09,460
حس بدی نداشته باش
.اصلا بهش فکر نکن
535
00:58:09,460 --> 00:58:12,480
.محکم، پیش برو
536
00:58:12,480 --> 00:58:16,380
.قدرت میتونه همه کارهای اشتباه رو بپوشونه
537
00:58:16,380 --> 00:58:20,920
...هرکار اشتباهی هم بکنی
538
00:58:20,920 --> 00:58:25,210
.هرچیم بشه، فقط کافیه قدرت رو بدست بیاری
539
00:58:47,450 --> 00:58:50,960
وقتی یون هی به دستش آسیب زد رو یادته؟
540
00:58:50,960 --> 00:58:54,420
.معلومه
541
00:58:54,420 --> 00:58:59,470
...برای اینکه واسه تون خرمالو بچینه از درخت بالا رفت اما
542
00:58:59,470 --> 00:59:11,990
اون بچه کوچک با اینکه چیزی نداشت
همیشه میگفت میخواد بهم یه چیزایی بده
...خودشُ در خطر مینداخت و مراقبم بود
543
00:59:13,000 --> 00:59:16,990
.همیشه نگاه یون هی دنبالم بود
544
00:59:16,990 --> 00:59:19,190
مهم نبود کجا میرم
.همیشه حضورش رو احساس میکردم
545
00:59:19,190 --> 00:59:22,350
.مثل گل آفتابگردانی بود که همیشه به شما نگاه میکرد
546
00:59:22,350 --> 00:59:28,290
نگران بودم که خیلی بهم وابسته شه
.برای همین باهاش سرد بودم
547
00:59:29,070 --> 00:59:31,520
.نباید همچین کاری میکردم
548
00:59:31,520 --> 00:59:33,260
پشيمون هستین؟
549
00:59:33,260 --> 00:59:39,390
باید به گرمی بهش لبخند میزدم
.باید دوستانه باهاش حرف میزدم
550
00:59:40,850 --> 00:59:46,860
اگه میدونستم اینقدر عمرش کوتاهه
.واسش همه کار میکردم
551
00:59:46,860 --> 00:59:50,320
...عالیجناب، به خاطر من
552
00:59:53,890 --> 00:59:59,470
خوب گوش بده
.از الان به بعد، باید کنار من باشی
553
00:59:59,470 --> 01:00:01,030
بله
554
01:00:01,030 --> 01:00:03,350
....و فکر کن اين موضوع
555
01:00:07,770 --> 01:00:10,090
اصلا اتفاق نيفتاده
556
01:00:10,090 --> 01:00:15,600
نبايد اتفاقي بيافته که اسم برادر من درگيرش باشه
557
01:00:16,620 --> 01:00:20,230
نميتونم آدماي بيشتري رو از دست بدم
558
01:00:20,230 --> 01:00:22,270
عاليجناب
559
01:00:23,210 --> 01:00:26,510
چون هنوز جوانم، قدرتی ندارم
560
01:00:26,510 --> 01:00:31,960
حتی نمیتونیم مرگ ناعادلانه یون هی رو برملا کنیم
.تنها کاری که از دستم برمیاد، محافظت از توئه
561
01:00:34,710 --> 01:00:43,980
من و تو باید قویتر بشیم
.اونوقته که میتونیم از همدیگه محافظت کنیم
562
01:00:43,980 --> 01:00:46,330
عاليجناب
563
01:01:11,420 --> 01:01:15,980
يون، خوبي؟
564
01:01:15,980 --> 01:01:22,850
کنجکاوم بدونم هنوز بچهای یا دیگه بزرگ شدی
565
01:01:32,280 --> 01:01:37,740
حالا حتی دیگه نمیتونم چهره ات رو مجسم کنم.
565
01:02:10,280 --> 01:02:27,740
:ترجمه و زيرنويس
m@hsa & SaFiRa
569
01:02:28,750 --> 01:02:30,660
[ شاهزادهی بزرگ ]
571
01:02:35,530 --> 01:02:39,610
امروز در قصر، دارن ولیعهد رو منصوب میکنن
572
01:02:39,610 --> 01:02:41,850
ولیعهد فرزند ارشد پادشاهه
573
01:02:41,850 --> 01:02:45,620
اون بچه برخلاف شاهزاده اونسونگ پر از طمعه
574
01:02:45,620 --> 01:02:47,550
.تو از خاندانی هستی که میتونی عروس سلطنتی بشی
576
01:02:51,020 --> 01:02:53,300
از بس لاغر و استخونیه نمیتونه کار کنه
577
01:02:53,300 --> 01:02:54,670
کی هستی که غیررسمی حرف میزنی؟
578
01:02:54,670 --> 01:02:57,690
...هرگز چهره و اسمم رو
579
01:02:57,690 --> 01:03:00,410
.فراموش نکن
579
01:03:00,710 --> 01:03:10,410
براي دريافت زيرنويس ديگر فيلم و سريال ها
:به کانال تلگرام ما بپيونديد
@OpusSub57361