All language subtitles for 7_track3_[per]

af Afrikaans
sq Albanian
am Amharic
ar Arabic Download
hy Armenian
az Azerbaijani
eu Basque
be Belarusian
bn Bengali
bs Bosnian
bg Bulgarian
ca Catalan
ceb Cebuano
ny Chichewa
zh-CN Chinese (Simplified)
zh-TW Chinese (Traditional)
co Corsican
hr Croatian
cs Czech
da Danish
nl Dutch
en English
eo Esperanto
et Estonian
tl Filipino
fi Finnish
fr French
fy Frisian
gl Galician
ka Georgian
de German
el Greek
gu Gujarati
ht Haitian Creole
ha Hausa
haw Hawaiian
iw Hebrew
hi Hindi
hmn Hmong
hu Hungarian
is Icelandic
ig Igbo
id Indonesian
ga Irish
it Italian
ja Japanese
jw Javanese
kn Kannada
kk Kazakh
km Khmer
ko Korean
ku Kurdish (Kurmanji)
ky Kyrgyz
lo Lao
la Latin
lv Latvian
lt Lithuanian
lb Luxembourgish
mk Macedonian
mg Malagasy
ms Malay
ml Malayalam
mt Maltese
mi Maori
mr Marathi
mn Mongolian
my Myanmar (Burmese)
ne Nepali
no Norwegian
ps Pashto
fa Persian
pl Polish
pt Portuguese
pa Punjabi
ro Romanian
ru Russian
sm Samoan
gd Scots Gaelic
sr Serbian
st Sesotho
sn Shona
sd Sindhi
si Sinhala
sk Slovak
sl Slovenian
so Somali
es Spanish
su Sundanese
sw Swahili
sv Swedish
tg Tajik
ta Tamil
te Telugu
th Thai
tr Turkish
uk Ukrainian
ur Urdu
uz Uzbek
vi Vietnamese
cy Welsh
xh Xhosa
yi Yiddish
yo Yoruba
zu Zulu
or Odia (Oriya)
rw Kinyarwanda
tk Turkmen
tt Tatar
ug Uyghur
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated: 1 00:00:00,000 --> 00:00:01,000 .... 2 00:00:01,024 --> 00:00:15,024 ..:: ارائه شده توسط وب سايت زرفيلم ::.. .:: www.ZarFilm.CoM ::. 3 00:00:15,048 --> 00:00:29,048 ..:: کانال تلگرام و اينستاگرام زرفيلم ::.. .:: telegram: @zarfilmz ::. .:: instagram: @ZarFilm_Com ::. 4 00:01:18,932 --> 00:01:22,263 ‫فصل یکم — قسمت هفتم و پایانی ‫«هیس!» 5 00:01:33,786 --> 00:01:38,388 ‫[بر اساس داستانی واقعی] 6 00:01:45,731 --> 00:01:48,901 ‫در کتاب مقدس آمده: ‫کسانی که مهری ندارند، 7 00:01:48,901 --> 00:01:50,734 ‫خداوند را نمی‌شناسند. 8 00:01:50,979 --> 00:01:52,985 ‫چرا که خداوند خود مهرورزی است. 9 00:01:53,280 --> 00:01:55,604 ‫به همین دلیل ما عزیزان و رفتگانمان را... 10 00:01:55,709 --> 00:01:58,597 ‫به مهر و رحمت خداوند می‌سپاریم. 11 00:01:59,033 --> 00:02:01,410 ‫تا که روحشان قرین رحمت قرار گیرد. 12 00:02:02,373 --> 00:02:05,496 ‫بتی گور در زمان غسل تعمیدش، ‫مسیحی زاده شد، 13 00:02:05,520 --> 00:02:08,295 ‫پس باشد تا بتی گور به اذن مسیح... 14 00:02:08,295 --> 00:02:10,840 ‫- جامه‌ی جلال پوشد. ‫- کندی. 15 00:02:10,840 --> 00:02:13,676 ‫جامه‌ی جلال پوشد. جامه‌ی جلال پوشد. 16 00:02:13,676 --> 00:02:15,511 ‫- کندی. ‫- جامه‌ی جلال پوشد. 17 00:02:15,511 --> 00:02:16,846 ‫کندی. 18 00:02:19,769 --> 00:02:20,834 ‫آماده‌ای؟ 19 00:02:27,440 --> 00:02:28,441 ‫شنیدی چی گفتم؟ 20 00:02:29,942 --> 00:02:31,944 ‫از این آماده‌تر نمی‌شم. 21 00:02:33,310 --> 00:02:36,313 ‫هیچ مسئله‌ای رو ناگفته نذار. 22 00:02:36,750 --> 00:02:39,836 ‫حتی اگه ذره‌ای به نظر بیاد که داری ‫مخفی‌کاری می‌کنی، پرونده رو باختیم. 23 00:02:44,584 --> 00:02:45,619 ‫وقتشه. 24 00:02:57,637 --> 00:02:59,123 ‫[خداوند منتظر است] 25 00:02:59,149 --> 00:03:01,163 ‫[قاتل تبربه‌دست رحمت خداوند را می‌خواهد] 26 00:03:01,209 --> 00:03:03,589 ‫[خداوند منتظر است] 27 00:03:03,614 --> 00:03:04,730 ‫[خیانت به رفیق] 28 00:03:09,517 --> 00:03:11,424 ‫[دوست، دوست نمی‌کشد] 29 00:03:12,939 --> 00:03:14,619 ‫[گناهکار] 30 00:04:08,611 --> 00:04:10,532 ‫آقای کراودر، حاضرین ادامه بدیم؟ 31 00:04:10,960 --> 00:04:12,206 ‫بله جناب قاضی. 32 00:04:12,545 --> 00:04:14,763 ‫کندیس مونتگومری رو به جایگاه فرا می‌خوانم. 33 00:04:21,710 --> 00:04:23,962 ‫شما شهادت آلن گور رو شنیدین. 34 00:04:24,082 --> 00:04:26,668 ‫توصیفات دقیقی از رابطه‌تون ارائه دادن؟ 35 00:04:27,673 --> 00:04:28,778 ‫بله. 36 00:04:30,090 --> 00:04:33,268 ‫در نهایت این رابطه از بین رفت؟ ‫یعنی مجددا تکرار نشد؟ 37 00:04:35,558 --> 00:04:36,617 ‫درسته. 38 00:04:37,278 --> 00:04:40,444 ‫شعله‌ای از علاقه باقی نمونده بود ‫که باعث بشه بخواید به رابطه برگردین؟ 39 00:04:42,450 --> 00:04:43,534 ‫اصلا و ابدا. 40 00:04:44,326 --> 00:04:46,996 ‫توجهتون رو به وقایع روز ‫سیزدهم ژوئن جلب می‌کنم، 41 00:04:47,870 --> 00:04:49,322 ‫چی شد که به منزل گور رفتین؟ 42 00:04:51,007 --> 00:04:53,576 ‫قرار بود بریم سینما ‫و فیلم «امپراتوری ضربه می‌زند» رو ببینیم. 43 00:04:53,961 --> 00:04:56,964 ‫آلیسا می‌خواست باهامون بیاد، ‫جنی هم از خداش بود که آلیسا بیاد. 44 00:04:57,206 --> 00:04:59,516 ‫جنی دختر هفت‌ساله‌ی خودتونه؟ 45 00:05:00,050 --> 00:05:01,860 ‫- بله. ‫- آلیسا چطور؟ 46 00:05:01,902 --> 00:05:04,738 ‫آلیسا گور دوست صمیمی جنیه. ‫شب قبلش رو خونه ما مونده بود. 47 00:05:05,187 --> 00:05:06,392 ‫دختر بتی گور هستن؟ 48 00:05:06,778 --> 00:05:09,294 ‫- بله. ‫- خودتون هم با بتی دوست بودین؟ 49 00:05:09,544 --> 00:05:10,576 ‫بله. 50 00:05:10,728 --> 00:05:13,814 ‫قبل از روز سیزدهم ژوئن امسال، 51 00:05:14,690 --> 00:05:16,486 ‫توی رابطه‌تون با خانم گور، 52 00:05:16,784 --> 00:05:19,509 ‫نزاع و بحث کلامی پیش اومده بود؟ 53 00:05:20,029 --> 00:05:21,663 ‫- خیر. ‫- تا به حال شده بود، 54 00:05:21,688 --> 00:05:23,898 ‫- درگیری فیزیکی پیش بیاد؟ ‫- خیر. 55 00:05:23,991 --> 00:05:26,952 ‫اصلا یادتون میاد به جز روز سیزدهم ژوئن، 56 00:05:27,041 --> 00:05:29,223 ‫با هر کسی در هر دوره‌ای از زندگیتون، 57 00:05:29,321 --> 00:05:31,124 ‫درگیری فیزیکی داشته باشین؟ 58 00:05:31,349 --> 00:05:33,101 ‫فکر نمی‌کنم پیش اومده باشه. 59 00:05:33,751 --> 00:05:35,443 ‫درگیری لفظی چطور؟ 60 00:05:36,003 --> 00:05:37,127 ‫حضور ذهن ندارم. 61 00:05:37,380 --> 00:05:39,101 ‫پس تا جایی که خاطرتون هست، 62 00:05:39,125 --> 00:05:41,926 ‫تا قبل روز سیزدهم ژوئن، 63 00:05:42,392 --> 00:05:44,193 ‫نه با کسی درگیری فیزیکی داشتین، 64 00:05:44,451 --> 00:05:46,129 ‫و نه بحث و جدل کلامی داشتین؟ 65 00:05:47,197 --> 00:05:48,330 ‫درسته. 66 00:05:48,420 --> 00:05:50,839 ‫پس گفتین اون روز راهی منزل گور شدین؟ 67 00:05:51,811 --> 00:05:53,594 ‫دنبال لباس شنای آلیسا رفته بودم. 68 00:05:56,593 --> 00:05:58,054 ‫اون روز کلاس شنا داشت، 69 00:05:58,079 --> 00:05:59,971 ‫برای همین اگه قرار بود ‫شب دیگه‌ای پیشمون بمونه، 70 00:05:59,996 --> 00:06:01,497 ‫من باید تا کلاس می‌بردمش. 71 00:06:02,074 --> 00:06:04,659 ‫قبل اینکه راهی اونجا بشین، ‫با خانم گور هماهنگ کرده بودین؟ 72 00:06:05,903 --> 00:06:07,218 ‫- خیر. ‫- سلام کندی. 73 00:06:07,243 --> 00:06:09,703 ‫ببخشید. من هم که همه‌اش ‫سرزده میام پیشت. 74 00:06:09,822 --> 00:06:11,492 ‫وقتی دیدینش حالش چطور بود؟ 75 00:06:12,177 --> 00:06:14,166 ‫کمی دست‌پاچه به نظر می‌رسید. 76 00:06:14,599 --> 00:06:15,656 ‫دست‌پاچه؟ 77 00:06:16,048 --> 00:06:17,957 ‫برنامه‌ی مسافرتی رو ریخته بود، 78 00:06:17,981 --> 00:06:19,928 ‫که حسابی سرش اضطراب داشت. 79 00:06:20,422 --> 00:06:22,174 ‫- دعوت کرد وارد خونه بشین؟ ‫- بله. 80 00:06:22,453 --> 00:06:24,594 ‫بعد اینکه ازتون دعوت کرد، چه اتفاقی افتاد؟ 81 00:06:25,856 --> 00:06:26,886 ‫بعد... 82 00:06:27,894 --> 00:06:29,932 ‫درمورد برنامه‌ی سینما صحبت کردیم. 83 00:06:29,932 --> 00:06:32,184 ‫ازش پرسیدم مشکلی نداره ‫آلیسا باهامون بیاد یا نه. 84 00:06:32,685 --> 00:06:34,757 ‫درمورد کلاس شنا و... 85 00:06:34,997 --> 00:06:36,521 ‫سفری که قرار بود بره صحبت کردیم. 86 00:06:36,630 --> 00:06:38,502 ‫بعد توله‌ی جدیدشون رو بهم نشون داد. 87 00:06:38,773 --> 00:06:41,984 ‫یعنی مکالمه‌ی دوستانه و معمولی بود؟ 88 00:06:43,779 --> 00:06:44,780 ‫کاملا. 89 00:06:45,531 --> 00:06:47,491 ‫تا اینکه خواستم بلند بشم و برم. 90 00:06:48,659 --> 00:06:50,161 ‫اون‌موقع چه اتفاقی افتاد؟ 91 00:06:52,734 --> 00:06:54,277 ‫خب، بهش گفتم از اونجا که... 92 00:06:55,499 --> 00:06:57,877 ‫کارهای زیادی دارم، باید رفع زحمت کنم. 93 00:06:59,003 --> 00:07:00,671 ‫بعد حرف دلش رو به زبون آورد. 94 00:07:01,190 --> 00:07:03,317 ‫تو با آلن رابطه داری؟ 95 00:07:04,508 --> 00:07:05,926 ‫شما چی جواب دادین؟ 96 00:07:07,678 --> 00:07:09,138 ‫آره. 97 00:07:11,640 --> 00:07:13,501 ‫ولی مال خیلی وقت پیش بود. 98 00:07:14,810 --> 00:07:16,011 ‫می‌شه یه دقیقه صبر کنی؟ 99 00:07:16,812 --> 00:07:18,439 ‫با خودم گفتم لابد... 100 00:07:19,815 --> 00:07:21,974 ‫نامه‌ای پیدا کرده که از... 101 00:07:22,653 --> 00:07:24,214 ‫نامه‌های من و آلن به همدیگه بوده، 102 00:07:24,239 --> 00:07:26,701 ‫و می‌خواد بره نامه رو برای من بیاره. 103 00:07:28,717 --> 00:07:30,169 ‫بعد که برگشت چی شد؟ 104 00:07:34,528 --> 00:07:35,737 ‫با تبر برگشت. 105 00:07:40,187 --> 00:07:43,546 ‫بعد دیدن اون صحنه، ‫نگران سلامت جانی خودتون شدین؟ 106 00:07:44,171 --> 00:07:45,297 ‫خیر. 107 00:07:46,175 --> 00:07:48,093 ‫چون فکرش هم نمی‌کردم ‫بخواد باهاش کاری بکنه. 108 00:07:49,735 --> 00:07:50,976 ‫پس بعدش چی شد؟ 109 00:07:51,555 --> 00:07:53,967 ‫بهش گفتم «گمونم تحت شرایط فعلی،» 110 00:07:54,087 --> 00:07:57,583 ‫«بهتر باشه آلیسا رو ‫بعد کلاس کلیسا، برگردونم خونه.» 111 00:07:58,145 --> 00:08:01,047 ‫- بعد بهم گفت... ‫- نه، دیگه نمی‌خوام چشمم بهت بیفته. 112 00:08:01,457 --> 00:08:03,584 ‫بعد هم تبر رو زمین گذاشت. 113 00:08:03,609 --> 00:08:05,952 ‫تا به حال این تبر رو دیده بودین؟ 114 00:08:06,302 --> 00:08:07,338 ‫خیر. 115 00:08:07,363 --> 00:08:09,460 ‫اصلا می‌دونستین تبری توی منزل گور هست؟ 116 00:08:09,865 --> 00:08:11,890 ‫- خیر. ‫- بعدش چی شد؟ 117 00:08:12,270 --> 00:08:13,959 ‫رفتم توی رخت‌شورخانه، 118 00:08:13,984 --> 00:08:16,111 ‫تا لباس شنای آلیسا رو بردارم. 119 00:08:16,997 --> 00:08:18,749 ‫که مصادف با زمانی می‌شه... 120 00:08:18,749 --> 00:08:21,521 ‫که بتی با حوله‌ای از حمام اومد. 121 00:08:22,269 --> 00:08:23,480 ‫بعدش چی شد؟ 122 00:08:26,757 --> 00:08:28,801 ‫انگار خیلی اذیت شده بود. 123 00:08:29,354 --> 00:08:31,485 ‫خانم، اگه می‌شه بلندتر صحبت کنین. 124 00:08:32,819 --> 00:08:34,305 ‫گفتین انگار اذیت شده بود؟ 125 00:08:36,767 --> 00:08:38,950 ‫دستم رو روی شونه‌اش گذاشتم. 126 00:08:40,312 --> 00:08:41,605 ‫اونجا بود که بهش گفتم... 127 00:08:42,064 --> 00:08:43,858 ‫واقعا معذرت می‌خوام. 128 00:08:45,602 --> 00:08:47,560 ‫که از این حرفم خوشش نیومد. 129 00:08:55,619 --> 00:08:58,185 ‫- مال تو نمی‌شه. ‫- یهو دوباره تبر رو برداشت. 130 00:08:58,210 --> 00:09:00,087 ‫مال تو نمی‌شه، مال تو نمی‌شه! 131 00:09:00,112 --> 00:09:01,392 ‫قراره بچه دیگه‌ای به دنیا بیارم. 132 00:09:01,417 --> 00:09:02,834 ‫- مال تو نمی‌شه. ‫- من که... 133 00:09:02,834 --> 00:09:05,292 ‫- مال تو نمی‌شه! ‫- من اصلا نمی‌خوامش! 134 00:09:05,504 --> 00:09:07,334 ‫بتی، خواهشا نکن. 135 00:09:09,383 --> 00:09:10,468 ‫چی کار می‌کنی؟ 136 00:09:10,468 --> 00:09:12,150 ‫در اون لحظه به ذهنتون خطور کرد... 137 00:09:12,174 --> 00:09:14,051 ‫که می‌خواد شما رو بکشه؟ 138 00:09:14,076 --> 00:09:16,411 ‫همچنان باورم نمی‌شد که چنین کاری بکنه. 139 00:09:16,657 --> 00:09:18,784 ‫ولی طی درگیری نظرتون برگشت؟ 140 00:09:18,929 --> 00:09:20,764 ‫- بله. ‫- چه زمانی؟ 141 00:09:24,856 --> 00:09:27,890 ‫وقتی که تبر رو برد بالا که... 142 00:09:30,265 --> 00:09:32,617 ‫باعث شد به سرم ضربه بخوره. 143 00:09:36,218 --> 00:09:38,729 ‫می‌تونین بگین با چه نیرویی ضربه زد؟ 144 00:09:39,263 --> 00:09:41,474 ‫به نظر می‌اومد با تموم وجود ضربه زده باشه. 145 00:09:41,735 --> 00:09:44,460 ‫در اون لحظه نگران جان خودتون بودین؟ 146 00:09:44,620 --> 00:09:46,583 ‫اونجا بود که فهمیدم می‌خواست من رو بکشه. 147 00:09:48,876 --> 00:09:49,965 ‫بعدش چه اتفاقی افتاد؟ 148 00:09:52,481 --> 00:09:54,181 ‫تبر رو گرفتم. 149 00:09:56,064 --> 00:09:57,064 ‫تو... 150 00:10:20,101 --> 00:10:21,334 ‫اول فکر کردم کشتمش. 151 00:10:26,757 --> 00:10:27,967 ‫بعدش چی شد؟ 152 00:10:30,881 --> 00:10:32,587 ‫فقط می‌خواستم برم، ولی... 153 00:10:37,946 --> 00:10:38,946 ‫ولی چی؟ 154 00:10:55,155 --> 00:10:56,365 ‫ولم کن! 155 00:11:02,413 --> 00:11:04,174 ‫تو رو خدا، من نمی‌خوامش! 156 00:11:04,811 --> 00:11:06,626 ‫نه، نمی‌خوامش! 157 00:11:09,133 --> 00:11:10,837 ‫من اصلا نمی‌خوامش! 158 00:11:11,020 --> 00:11:13,468 ‫نمی‌خوامش! نکن! 159 00:12:28,488 --> 00:12:31,933 ‫یادتون میاد وقتی که سرپا بود ‫چند ضربه به بدنش وارد کردین؟ 160 00:12:32,894 --> 00:12:33,921 ‫خیر. 161 00:12:34,431 --> 00:12:36,155 ‫وقتی بی‌هوش شد چطور؟ 162 00:12:39,051 --> 00:12:41,925 ‫فقط یادمه می‌ترسیدم که دوباره بلند بشه، 163 00:12:41,950 --> 00:12:44,077 ‫برای همین مدام زدمش. 164 00:12:49,620 --> 00:12:51,856 ‫وقتی به منزل گور رسیدین، 165 00:12:52,581 --> 00:12:55,324 ‫توی ذهنتون این نقشه رو داشتین ‫که بتی گور رو بکشین؟ 166 00:12:55,460 --> 00:12:56,460 ‫خیر. 167 00:12:56,485 --> 00:12:59,113 ‫بعد اینکه بار اول به سرتون ضربه زد، 168 00:12:59,113 --> 00:13:01,740 ‫به این فکر کردین که بتی گور رو بکشین؟ 169 00:13:01,740 --> 00:13:02,658 ‫خیر. 170 00:13:02,658 --> 00:13:05,911 ‫بعد اینکه بار دوم بهتون حمله کرد، ‫به ذهنتون رسید که... 171 00:13:05,911 --> 00:13:07,288 ‫- بتی گور رو بکشین؟ ‫- خیر. 172 00:13:07,288 --> 00:13:08,539 ‫پس چه موقعی بود، 173 00:13:08,539 --> 00:13:11,670 ‫که خودآگاهانه تصمیم گرفتین، ‫برای نجات جان خودتون، 174 00:13:11,695 --> 00:13:13,615 ‫مرتکب قتل بتی گور بشین؟ 175 00:13:13,961 --> 00:13:15,421 ‫خودآگاهانه چنین تصمیمی رو نگرفتم. 176 00:13:16,130 --> 00:13:17,506 ‫یهویی پیش اومد. 177 00:13:21,861 --> 00:13:23,571 ‫بعد اینکه دیگه نزدینش، 178 00:13:23,856 --> 00:13:25,145 ‫چی کار کردین؟ 179 00:13:29,518 --> 00:13:30,895 ‫کمی توی خونه چرخیدم. 180 00:13:32,188 --> 00:13:33,814 ‫رفتم عقب و... 181 00:13:34,701 --> 00:13:36,468 ‫به خودم نگاه کردم و دیدم... 182 00:13:37,087 --> 00:13:38,561 ‫که سر تا پام خونی شده. 183 00:13:41,407 --> 00:13:43,868 ‫در اون لحظه چه احساسی داشتین؟ 184 00:13:50,071 --> 00:13:51,791 ‫احساس کثیفی می‌کردم. 185 00:13:53,037 --> 00:13:55,737 ‫باید خون رو تمیز می‌کردم، ‫داشت حالم رو به هم می‌زد. 186 00:13:57,505 --> 00:13:59,023 ‫رفتم توی خونه دوش بگیرم. 187 00:14:17,138 --> 00:14:19,817 ‫می‌خواستم کل این واقعه رو پاک کنم، ‫ولی نتونستم چنین کاری کنم. 188 00:14:25,115 --> 00:14:28,761 ‫مدام با خودم می‌گفتم، ‫که باید طبیعی رفتار کنم. 189 00:14:32,000 --> 00:14:33,387 ‫نوبتی به کارهام برسم. 190 00:14:33,999 --> 00:14:37,287 ‫اول برم کارت روز پدر بگیرم، ‫بعد کلاس شنا، 191 00:14:37,730 --> 00:14:38,856 ‫بعد هم سینما. 192 00:14:40,557 --> 00:14:42,156 ‫نوبتی به کارهای عادی‌ام برسم. 193 00:14:43,968 --> 00:14:46,895 ‫بعد که از منزلشون خارج شدین ‫و راهی خونه خودتون شدین، 194 00:14:47,129 --> 00:14:50,918 ‫در اون لحظات چی توی سرتون بود؟ 195 00:14:53,064 --> 00:14:54,603 ‫که اشتباه برداشت کردم. 196 00:14:57,166 --> 00:14:58,876 ‫که چنین اتفاقی واقعا نیفتاده. 197 00:15:02,769 --> 00:15:04,321 ‫که اصلا واقعی نبود. 198 00:15:06,685 --> 00:15:07,991 ‫ولی واقعی بود. 199 00:15:14,223 --> 00:15:16,329 ‫شما بتی گور رو با این تبر کشتین. 200 00:15:16,354 --> 00:15:19,429 ‫- لطفا مجبورم نکنین بهش نگاه کنم. ‫- با همین تبر کشتینش! 201 00:15:19,454 --> 00:15:22,362 ‫- بسه، بسه. ‫- می‌تونین بهش نگاه کنین! نگاه کنین! 202 00:15:25,258 --> 00:15:26,460 ‫کمی تنفس لازم دارین؟ 203 00:15:30,806 --> 00:15:31,906 ‫نه، خوبم. 204 00:15:32,930 --> 00:15:34,077 ‫حالم خوبه. 205 00:15:39,899 --> 00:15:40,900 ‫شاهد در اختیار شماست. 206 00:15:49,156 --> 00:15:51,437 ‫وقتی از منزل خارج شدین، ‫بچه‌شون هنوز اونجا بود. 207 00:15:52,369 --> 00:15:55,367 ‫تک و تنها بود. مادرش هم مرده بود. 208 00:15:57,958 --> 00:16:00,279 ‫اصلا فکرم پیش بچه نرفت. 209 00:16:01,270 --> 00:16:04,240 ‫حتی ذره‌ای نمی‌تونستم فکر کنم. 210 00:16:04,482 --> 00:16:06,317 ‫ولی تا اون حدی فکر کردین... 211 00:16:07,339 --> 00:16:08,721 ‫که دوش بگیرین. 212 00:16:09,113 --> 00:16:11,613 ‫تا حدی فکر کردین که خون رو تمیز کنین. 213 00:16:13,934 --> 00:16:15,345 ‫وقتی از منزل خارج شدین، 214 00:16:15,813 --> 00:16:18,462 ‫می‌دونستین بتی گور رو ‫با تبر کشتین، درست نمی‌گم؟ 215 00:16:18,813 --> 00:16:21,565 ‫- می‌دونستم. ‫- وقتی برگشتین به کلیسا، 216 00:16:21,898 --> 00:16:22,983 ‫به کسی نگفتین؟ 217 00:16:23,250 --> 00:16:25,377 ‫قصد داشتم جوری وانمود کنم ‫که چنین اتفاقی نیفتاده. 218 00:16:25,628 --> 00:16:28,243 ‫می‌خواستین «وانمود» کنین ‫که چنین اتفاقی نیفتاده. 219 00:16:29,365 --> 00:16:32,967 ‫جلوی دوستان و اجتماع ‫کلیسا هم «وانمود» کردین؟ 220 00:16:33,886 --> 00:16:36,639 ‫- بله. ‫- جلوی دوستان صمیمیتون از جمله جکی پاندر... 221 00:16:36,664 --> 00:16:38,341 ‫که کشیش سابقتون بود هم «وانمود» کردین؟ 222 00:16:39,542 --> 00:16:41,335 ‫- بله. ‫- جلوی شوهرتون هم «وانمود» کردین؟ 223 00:16:41,427 --> 00:16:43,617 ‫به‌خصوص جلوی نیروهای پلیس «وانمود» کردین. 224 00:16:43,997 --> 00:16:46,563 ‫در ابتدا واقعیت رو نگفتم، 225 00:16:47,525 --> 00:16:50,868 ‫ولی درست مثل حرفی که به بقیه می‌زدم، ‫داشتم به خودم هم دروغ می‌گفتم. 226 00:16:50,904 --> 00:16:53,163 ‫ولی امروز که دیگه دروغ نمی‌گین؟ 227 00:16:54,490 --> 00:16:55,516 ‫خیر. 228 00:16:58,894 --> 00:17:02,731 ‫گفتین بتی گور وارد رخت‌شورخانه شد، 229 00:17:02,731 --> 00:17:05,192 ‫بعد با تبری برگشت. 230 00:17:05,217 --> 00:17:06,885 ‫- درسته. ‫- سعی نکردین فرار کنین؟ 231 00:17:07,572 --> 00:17:09,258 ‫کمی قبل هم اشاره کردم، 232 00:17:09,422 --> 00:17:12,133 ‫که در اون مطقع فکر نمی‌کردم ‫جانم در خطر باشه. 233 00:17:12,158 --> 00:17:13,451 ‫ولی بعدش چنین خطری حس کردین. 234 00:17:13,609 --> 00:17:14,994 ‫چرا اون‌موقع فرار نکردین؟ 235 00:17:14,994 --> 00:17:16,537 ‫اون‌موقع در منزلشون قفل شده بود. 236 00:17:16,618 --> 00:17:18,620 ‫پس چرا از در گاراژ نرفتین؟ 237 00:17:18,645 --> 00:17:19,846 ‫بسته بود. 238 00:17:22,672 --> 00:17:24,042 ‫جناب قاضی، می‌شه نزد متهم برم؟ 239 00:17:24,918 --> 00:17:27,629 ‫بهتون مدرک شماره سیزده رو نشون می‌دم. 240 00:17:32,945 --> 00:17:33,964 ‫براتون آشنا نیست؟ 241 00:17:34,613 --> 00:17:36,201 ‫لنز عینک دودی خودمه. 242 00:17:36,226 --> 00:17:38,249 ‫- همون عینکی که اون روز به چشمتون بود؟ ‫- بله. 243 00:17:38,767 --> 00:17:40,962 ‫جایی که این لنز پیدا شد... 244 00:17:41,055 --> 00:17:43,793 ‫توی گاراژ بود. وارد گاراژ شده بودین؟ 245 00:17:44,601 --> 00:17:46,252 ‫- خیر. ‫- هیچ‌وقت؟ 246 00:17:47,209 --> 00:17:49,420 ‫هیچ‌وقت پام رو توی گاراژ ‫منزل گور نذاشته بودم. 247 00:17:49,445 --> 00:17:51,572 ‫پس چه توضیحی وجود داره ‫که لنز عینک شما... 248 00:17:51,597 --> 00:17:53,074 ‫توی گاراژ منزلشون بود؟ 249 00:17:53,924 --> 00:17:55,530 ‫شاید حین درگیری، 250 00:17:56,111 --> 00:17:58,172 ‫داخل گاراژ پرتاب شد. 251 00:17:58,361 --> 00:17:59,800 ‫«پرتاب شد»؟ 252 00:18:00,244 --> 00:18:01,725 ‫در حالی که «در بسته بود»؟ 253 00:18:01,750 --> 00:18:05,337 ‫نه، گفتم قصد داشتم خارج بشم، 254 00:18:06,451 --> 00:18:08,066 ‫کمی در رو باز کردم، 255 00:18:08,091 --> 00:18:10,506 ‫تا اینکه بتی دوباره بهم حمله کرد. 256 00:18:10,591 --> 00:18:13,219 ‫پس شاید در حالی که در نیمه‌باز بود، 257 00:18:13,472 --> 00:18:15,106 ‫اتفاقی توی گاراژ پرت شده. 258 00:18:16,697 --> 00:18:18,574 ‫تنها توضیحی که به ذهنم می‌رسه، همینه. 259 00:18:18,599 --> 00:18:20,518 ‫شک ندارم بهونه‌ی بهتری هم پیدا می‌کنین. 260 00:18:20,994 --> 00:18:23,047 ‫- اعتراض دارم. ‫- اول که گفتین در بسته بود. 261 00:18:23,072 --> 00:18:24,939 ‫الان هم می‌گین «نیمه‌باز» بود. 262 00:18:24,964 --> 00:18:26,315 ‫خانم مونتگومری، 263 00:18:27,666 --> 00:18:29,431 ‫الان هم جلوی ما دارین «وانمود» می‌کنین؟ 264 00:18:29,456 --> 00:18:31,420 ‫- اعتراض دارم. ‫- وارد نیست. 265 00:18:31,445 --> 00:18:33,756 ‫به زعم خودتون دروغ‌گوی ماهری هستین؟ 266 00:18:33,783 --> 00:18:36,536 ‫- اعتراض دارم. ‫- وارد نیست. انقدر هم مزاحم نشین. 267 00:18:36,561 --> 00:18:38,229 ‫وقتی از منزل گور برگشتین و... 268 00:18:38,254 --> 00:18:40,689 ‫به جماعت کلیساتون گفتین ‫که هیچ اتفاقی نیفتاده، 269 00:18:40,714 --> 00:18:42,132 ‫حرفتون رو باور کردن؟ 270 00:18:43,335 --> 00:18:44,388 ‫بله. 271 00:18:44,413 --> 00:18:46,960 ‫وقتی به جکی پاندر گفتین، ‫ایشون هم باورش شد؟ 272 00:18:47,629 --> 00:18:48,629 ‫بله. 273 00:18:48,654 --> 00:18:50,823 ‫وقتی به شوهرتون گفتین، ‫ایشون هم باورش شد؟ 274 00:18:52,508 --> 00:18:55,219 ‫- بله. ‫- تمام این افراد حرفتون رو باور کردن. 275 00:18:55,820 --> 00:18:57,238 ‫شک ندارم دروغ‌گوی ماهری هستین. 276 00:18:57,263 --> 00:18:59,178 ‫- اعتراض دارم! ‫- تازه این‌ها کسانی هستن... 277 00:18:59,203 --> 00:19:00,463 ‫که شما رو خیلی خوب می‌شناسن. 278 00:19:00,488 --> 00:19:02,331 ‫- اعتراض دارم! ‫- خیلی‌خب حالا. 279 00:19:07,430 --> 00:19:08,639 ‫ضربه بدی بهمون زد. 280 00:19:08,941 --> 00:19:11,610 ‫باید بیشتر روی استدلال ‫لنز عینکه کار می‌کردیم. 281 00:19:11,642 --> 00:19:13,284 ‫اتفاقا به نظرم روز خوبی داشتیم. 282 00:19:13,879 --> 00:19:15,932 ‫کسی شهادت کندی رو باور نمی‌کنه. 283 00:19:15,957 --> 00:19:18,534 ‫- ما که خبر نداریم. ‫- اصلا اخبار رو دنبال می‌کنی؟ 284 00:19:18,757 --> 00:19:20,749 ‫حرف رسانه‌ها که اهمیتی نداره. 285 00:19:21,137 --> 00:19:23,482 ‫موقع شهادت کندی داشتم به صورت ‫هیئت منصفه نگاه می‌کردم. 286 00:19:24,014 --> 00:19:25,850 ‫به تک‌تک جملاتش دقت می‌کردن. 287 00:19:26,061 --> 00:19:27,771 ‫انگار حرفش رو باور کردن. 288 00:19:28,794 --> 00:19:30,061 ‫دکتر فیسون رو چی کار کنیم؟ 289 00:19:30,563 --> 00:19:32,829 ‫گمون نکنم قاضی رایان هیپنوتیزم رو ‫ادله‌ی قابل‎قبولی بدونه. 290 00:19:32,854 --> 00:19:34,865 ‫آره، ولی باید تلاشمون رو بکنیم. 291 00:19:35,092 --> 00:19:37,879 ‫چون ادعای دفاع از خود، ‫چهل ضربه رو توجیه نمی‌کنه. 292 00:19:38,137 --> 00:19:39,430 ‫باید فیسون رو احضار کنیم. 293 00:19:54,019 --> 00:19:55,187 ‫قربونت برم. 294 00:19:58,532 --> 00:19:59,784 ‫تویی مامان؟ 295 00:20:01,321 --> 00:20:02,788 ‫- واسه چی اومدی اینجا؟ ‫- هیس! 296 00:20:05,505 --> 00:20:06,882 ‫چرا اومدی اینجا؟ 297 00:20:06,968 --> 00:20:09,178 ‫باید از خودت دفاع کنی قربونت برم. 298 00:20:09,960 --> 00:20:11,719 ‫بیا، این رو بگیر. 299 00:20:34,793 --> 00:20:36,420 ‫کندی، چی شده؟ 300 00:20:54,338 --> 00:20:55,730 ‫دان، الان تقریبا نیمه‌شبه. 301 00:20:55,755 --> 00:20:57,924 ‫باهاتون تماس گرفتم، ‫چرا تلفن رو قطع کردین؟ 302 00:20:57,967 --> 00:21:00,718 ‫چون کلی مزاحم تلفنی داریم. 303 00:21:00,744 --> 00:21:02,805 ‫خب، من هم باید باهاتون در تماس باشم. 304 00:21:02,830 --> 00:21:04,346 ‫تلفن رو دوباره وصل کنین. 305 00:21:04,833 --> 00:21:06,012 ‫چرا؟ مگه چی شده؟ 306 00:21:08,411 --> 00:21:10,020 ‫برنامه‌هامون کمی عوض شده. 307 00:21:10,380 --> 00:21:11,715 ‫شاهد بعدی قراره خودت باشی. 308 00:21:12,331 --> 00:21:14,081 ‫من؟ چرا؟ 309 00:21:14,183 --> 00:21:15,726 ‫ناسلامتی اینجا تگزاسه پت. 310 00:21:16,026 --> 00:21:17,969 ‫ملت شاید بتونن قتل رو ببخشن، 311 00:21:18,320 --> 00:21:20,317 ‫ولی خیانت زناشویی رو نمی‌بخشن. 312 00:21:21,715 --> 00:21:24,052 ‫از همون زمان بخشیدمش. 313 00:21:24,267 --> 00:21:26,436 ‫حتی خودم رو مسببش می‌دونستم. 314 00:21:26,887 --> 00:21:29,614 ‫- چطور؟ ‫- رابطه‌ای که با آلن داشت، 315 00:21:29,682 --> 00:21:32,893 ‫بیشتر برای این بود که ‫هم‌صحبتی کنار خودش داشته باشه. 316 00:21:33,151 --> 00:21:35,404 ‫که من برای کندی... 317 00:21:35,858 --> 00:21:37,568 ‫چندان هم‌صحبت خوبی نبودم. 318 00:21:37,934 --> 00:21:40,162 ‫احساساتم رو باهاش در میون نمی‌ذاشتم. 319 00:21:42,138 --> 00:21:43,319 ‫آقای مونتگومری، 320 00:21:43,550 --> 00:21:47,414 ‫بعد اینکه متوجه شدین ‫توی رخت‌شورخانه چه اتفاقی افتاد، 321 00:21:47,785 --> 00:21:49,922 ‫همچنان کنار همسرتون ایستادین؟ 322 00:21:50,329 --> 00:21:51,408 ‫معلومه. 323 00:21:51,984 --> 00:21:54,278 ‫بله، همسرم آدم خشنی نیست. 324 00:21:54,955 --> 00:21:57,525 ‫راستش بعد اینکه کمی ‫آرامش و سکون پیدا کردیم، 325 00:21:57,549 --> 00:21:59,460 ‫به نوعی شکرگزار هم بودم. 326 00:21:59,680 --> 00:22:00,889 ‫خدا رو شاکر شدم. 327 00:22:01,275 --> 00:22:02,735 ‫از چه لحاظ شاکر شدین؟ 328 00:22:03,841 --> 00:22:06,010 ‫بتی خانم درشت‌اندامی بود. 329 00:22:06,561 --> 00:22:08,205 ‫به علاوه تبری هم دستش بود. 330 00:22:09,854 --> 00:22:11,429 ‫ممکن بود شرایط جور دیگه‌ای پیش بره. 331 00:22:13,601 --> 00:22:15,436 ‫کندی آدم بامحبتیه. 332 00:22:15,809 --> 00:22:17,431 ‫آدم خشنی نیست. 333 00:22:17,704 --> 00:22:19,214 ‫علت اینکه چنین کاری کرده، 334 00:22:19,757 --> 00:22:20,884 ‫این بود که بتی بهش حمله کرد. 335 00:22:21,689 --> 00:22:23,430 ‫همسرتون بهتون گفت که چه کاری کرده؟ 336 00:22:23,886 --> 00:22:25,679 ‫گمون کنم سعی داشت انکارش کنه. 337 00:22:25,852 --> 00:22:27,570 ‫بهتون دروغ گفت، ازتون مخفی کرد. 338 00:22:28,140 --> 00:22:29,849 ‫به نظرم در اون لحظه یادش نبود. 339 00:22:30,432 --> 00:22:31,976 ‫یعنی می‌گین فراموش کرده بود؟ 340 00:22:33,448 --> 00:22:35,222 ‫مسئله «فراموش» کردن اون واقعه نیست. 341 00:22:35,498 --> 00:22:38,382 ‫ایشون به ضرباتش با تبر آگاه بود، 342 00:22:38,667 --> 00:22:41,420 ‫ولی دچار واکنش تجزیه‌ای شد، 343 00:22:41,445 --> 00:22:45,324 ‫که برای سرکوب احساسی مثل خشم، ‫یا در مورد ایشون: حس شرم رو... 344 00:22:45,324 --> 00:22:47,760 ‫- با فراموشی همراه کرد. ‫- اجازه بدین. 345 00:22:47,785 --> 00:22:50,299 ‫یعنی ایشون بیماری روانی دارن؟ 346 00:22:50,721 --> 00:22:53,140 ‫یعنی نمی‌تونستن اقدامشون رو... 347 00:22:53,165 --> 00:22:54,625 ‫با خودشناختی خودشون مطابقت بدن، 348 00:22:54,650 --> 00:22:56,637 ‫به همین ترتیب سعی در انکارش داشتن. 349 00:22:56,936 --> 00:23:00,064 ‫به نظرتون این واکنش می‌تونه ‫دلیلی بر این باشه که... 350 00:23:00,089 --> 00:23:02,585 ‫بعدش ایشون کارت روز پدر خریدن ‫و به کلیسا برگشتن، 351 00:23:02,817 --> 00:23:05,721 ‫جوری که انگار در ذهن خانم مونتگومری، 352 00:23:05,746 --> 00:23:07,540 ‫چنین واقعه‌ای رخ نداده؟ 353 00:23:07,863 --> 00:23:09,448 ‫البته می‌دونستن که رخ داده. 354 00:23:09,473 --> 00:23:12,351 ‫ولی با اجبار برای سپری کردن ‫روز عادی خودشون، 355 00:23:12,376 --> 00:23:15,421 ‫به نوعی می‌خواستن ماهیت حقیقی ‫این واقعه رو منکر بشن. 356 00:23:16,580 --> 00:23:20,251 ‫بخشی از شخصیت ایشون، ‫از خودآگاهشون جدا شده بود. 357 00:23:20,276 --> 00:23:23,871 ‫دکتر فیسون، اعتراف می‌کنم ‫من تخصصی در زمینه پزشکی ندارم، 358 00:23:24,374 --> 00:23:28,437 ‫ولی زمانی که بخشی از شخصیت کسی، ‫از خودآگاهش جدا می‌شه، 359 00:23:28,676 --> 00:23:30,694 ‫از نظرم همون بیماری روانی می‌شه. 360 00:23:30,719 --> 00:23:31,803 ‫می‌شه صحبتی کنیم جناب قاضی؟ 361 00:23:38,784 --> 00:23:42,515 ‫یادم نمیاد پیش اومده باشه که توی گزارش ‫تخصصی پزشکی مداخله کرده باشی. 362 00:23:42,822 --> 00:23:46,178 ‫من حق دارم رأسا هر سوالی که ‫می‌خوام رو از شاهدان بپرسم. 363 00:23:46,931 --> 00:23:48,932 ‫می‌دونی «رأسا» یعنی چی جناب وکیل؟ 364 00:23:49,638 --> 00:23:51,736 ‫یعنی اینجا دادگاه منه. 365 00:23:51,761 --> 00:23:54,977 ‫اگه می‌شه نظرات خودت رو ‫وارد گزارش پرونده نکن. 366 00:23:55,030 --> 00:23:57,284 ‫لزومی نداره بهم بگی چه چیزی ‫وارد پرونده بشه یا نشه. 367 00:23:57,763 --> 00:23:58,847 ‫می‌دونی چرا؟ 368 00:23:58,956 --> 00:24:01,375 ‫چون حرفی که از دهنم در بیاد، ‫خود جزوی از گزارش پرونده‌است. 369 00:24:01,477 --> 00:24:03,502 ‫من وکیل زنی هستم که ممکنه... 370 00:24:03,527 --> 00:24:07,490 ‫بابت اقدامش حبس ابد بخوره، ‫پس می‌خوام گزارش پرونده... 371 00:24:07,515 --> 00:24:10,935 ‫دقیقا حاکی از تبعیض ‫و پیش‌داوری خودت باشه. 372 00:24:13,743 --> 00:24:15,244 ‫بابت این اهانتت، 373 00:24:17,041 --> 00:24:18,470 ‫به دادگاه رسمی، جریمه‌ات می‌کنم. 374 00:24:18,495 --> 00:24:20,048 ‫همین الانش هم جریمه‌ام کردی. 375 00:24:20,107 --> 00:24:21,483 ‫پس دوباره می‌کنم. 376 00:24:21,508 --> 00:24:23,093 ‫صد دلار دیگه جریمه‌ات می‌کنم، 377 00:24:23,355 --> 00:24:26,392 ‫به علاوه هفتاد و دو ساعت بازداشت ‫توی بازداشتگاه شهرستان کولین، 378 00:24:26,417 --> 00:24:30,129 ‫که بعد تنفس جلسه‌ی امروز، ‫می‌دم این حکم رو اجرا کنن. 379 00:24:36,852 --> 00:24:41,524 ‫دکتر، ازتون می‌خوام درمورد واکنش تجزیه‌ای ‫موکل من صحبت کنین. 380 00:24:41,549 --> 00:24:45,256 ‫ترجیحا بدون اینکه کسی غفلت کنه ‫و وسط حرفتون بپره. 381 00:24:46,295 --> 00:24:47,895 ‫در مخیله‌ی خانم مونتگومری نمی‌گنجید، 382 00:24:47,920 --> 00:24:49,819 ‫که توانایی بروز چنین خشمی رو داشته باشن. 383 00:24:49,844 --> 00:24:52,514 ‫حتی این خانم نفرتی نسبت به خشونت داره. 384 00:24:53,761 --> 00:24:57,098 ‫همچنین کندی مونتگومری آدمیه ‫که به شدت... 385 00:24:57,123 --> 00:24:58,883 ‫نگران نظرات دیگرانه. 386 00:24:59,100 --> 00:25:01,852 ‫چنین ویژگی‌ای بین کسایی که... 387 00:25:01,877 --> 00:25:04,130 ‫دچار واکنش تجزیه‌ای هستن، مشترکه. 388 00:25:04,130 --> 00:25:06,298 ‫دکتر، ازتون می‌خوام که... 389 00:25:06,323 --> 00:25:07,643 ‫از پاسخ‌های روایی خودداری کنین. 390 00:25:07,900 --> 00:25:10,111 ‫فقط جواب سوال آقای کراودر رو بدین. 391 00:25:10,136 --> 00:25:13,722 ‫گفتین طبیعیه کسایی که دچار ‫واکنش تجزیه‌ای هستن، 392 00:25:13,722 --> 00:25:16,696 ‫نگران نظرات دیگران درمورد خودشون باشن؟ 393 00:25:16,839 --> 00:25:17,839 ‫بله. 394 00:25:18,050 --> 00:25:20,646 ‫یکی از علت‌هاش هم همین بود ‫که خانم مونتگومری، 395 00:25:20,646 --> 00:25:24,275 ‫بین خودشون و وقایع اون روز، ‫به نوعی دیواری کشیدن. 396 00:25:24,393 --> 00:25:26,583 ‫فقط زمانی که ایشون رو هیپنوتیزم کردم، 397 00:25:26,608 --> 00:25:29,547 ‫تونستن به طور کامل، ‫به خاطراتشون دسترسی پیدا کنن. 398 00:25:29,652 --> 00:25:30,903 ‫چطوری؟ 399 00:25:31,407 --> 00:25:33,821 ‫تونستم ذهن ایشون رو به سنی ببرم، 400 00:25:33,845 --> 00:25:36,495 ‫که برای اولین بار تجربه‌ی... 401 00:25:36,520 --> 00:25:38,272 ‫واکنش تجزیه‌ای رو داشتن. 402 00:25:38,891 --> 00:25:41,018 ‫اولین بار ایشون چهار سالش بود. 403 00:25:41,754 --> 00:25:47,418 ‫توی مسابقه‌ای شرکت کرده بودن ‫که یکی از پسرها از ایشون بزرگتر بود، 404 00:25:47,746 --> 00:25:50,563 ‫و برنده قرار بود مقداری آب رو ‫داخل کوزه‌ای بریزه. 405 00:25:51,193 --> 00:25:54,780 ‫ایشون هم از باختشون عصبانی شدن ‫و کوزه رو به سمت پمپ پرت کردن، 406 00:25:54,891 --> 00:25:56,476 ‫که باعث شد کوزه بشکنه. 407 00:25:57,032 --> 00:25:58,951 ‫خرده‌های شکسته‌ی کوزه، 408 00:25:58,976 --> 00:26:02,062 ‫به سمت پیشونی خودشون پرتاب شد ‫و باعث شد که خونریزی کنن. 409 00:26:02,182 --> 00:26:04,165 ‫وقتی ایشون رو به بیمارستان منتقل کردن، 410 00:26:04,190 --> 00:26:07,525 ‫شدیدا از بلایی که فکر می‌کردن ‫قراره سرشون بیاد، ترسیده بودن. 411 00:26:10,905 --> 00:26:12,656 ‫برای همین جیغ می‌زدن. 412 00:26:13,741 --> 00:26:15,174 ‫مادرشون بهشون گفت... 413 00:26:15,254 --> 00:26:16,254 ‫هیس! 414 00:26:16,279 --> 00:26:18,740 ‫می‌دونی با این کارت مردم درموردت چی می‌گن؟ 415 00:26:18,775 --> 00:26:19,860 ‫گریه نکن. 416 00:26:20,763 --> 00:26:22,403 ‫هیس! هیس! 417 00:26:22,918 --> 00:26:24,265 ‫هیس! 418 00:26:27,646 --> 00:26:29,940 ‫این خاطره رو تحت هیپنوتیزم بازگو کردن؟ 419 00:26:30,251 --> 00:26:33,393 ‫درسته. چون به صورت خودآگاهانه، ‫چنین خاطره‌ای توی ذهنشون نبود. 420 00:26:34,111 --> 00:26:36,530 ‫علی‌رغم اینکه تحت هیپنوتیزم بودن، ‫به شدت از بیان احساساتی... 421 00:26:36,555 --> 00:26:38,873 ‫که بهشون دست داده بود، می‌ترسیدن. 422 00:26:38,898 --> 00:26:42,244 ‫ازشون خواستم وقتی تا سه شمردم، ‫سعی کنن صراحتا... 423 00:26:42,269 --> 00:26:43,954 ‫احساساتشون رو بروز بدن. 424 00:26:44,872 --> 00:26:47,249 ‫بعد تا سه شمردم. یک، 425 00:26:47,840 --> 00:26:49,852 ‫دو، سه. 426 00:27:00,458 --> 00:27:02,067 ‫دروغ نگم چنین فریادی... 427 00:27:03,415 --> 00:27:07,002 ‫چنین صدایی رو... به عمرم نشنیده بودم. 428 00:27:07,837 --> 00:27:10,589 ‫- که با «هیس» گفتن مادرش تحریک شده بود؟ ‫- بله. 429 00:27:11,298 --> 00:27:14,145 ‫به نظرتون ممکنه محرک بروز خشم، ‫این باشه که بتی گور بهشون «هیس» گفته؟ 430 00:27:15,861 --> 00:27:16,862 ‫احتمالش هست. 431 00:27:17,738 --> 00:27:20,116 ‫از نظرم فواره‌ی چنین خشمی نسبت به بتی گور، 432 00:27:20,141 --> 00:27:24,145 ‫حاصل از خشمیه که از سن چهار سالگی ایشون، 433 00:27:24,145 --> 00:27:27,721 ‫در روانشون ایجاد شده ‫و مدام مورد سرکوب قرار گرفته. 434 00:27:28,524 --> 00:27:31,819 ‫- در جواب این توصیفم گفتن... ‫- وای خدا. 435 00:27:32,403 --> 00:27:34,212 ‫یعنی می‌خواستم مامانم رو بکشم؟ 436 00:27:36,069 --> 00:27:38,172 ‫نکنه به نوعی می‌خواستن مادرشون رو بکشن؟ 437 00:27:38,451 --> 00:27:41,996 ‫نه. صرفا قصد دفاع در مقابل ‫حمله‌ی بتی گور رو داشتن. 438 00:27:42,680 --> 00:27:45,374 ‫ولی عمق این غضب و تندخویی، 439 00:27:45,482 --> 00:27:47,556 ‫به ریشه‌ی خشمی برمی‌گرده، 440 00:27:47,581 --> 00:27:48,874 ‫که از مادرشون داشتن. 441 00:27:48,899 --> 00:27:50,901 ‫بذارین سوال آخرم رو ازتون بپرسم. 442 00:27:51,088 --> 00:27:52,620 ‫آیا کندیس مونتگومری، 443 00:27:52,644 --> 00:27:55,714 ‫حتی برای لحظه‌ای در روز سیزدهم ژوئن ۱۹۸۰، 444 00:27:55,739 --> 00:27:59,525 ‫با اطلاع خودشون، ‫یعنی به صورت خودآگاهانه، 445 00:27:59,822 --> 00:28:02,332 ‫اقدام به قتل بتی گور کرده بودن؟ 446 00:28:02,546 --> 00:28:03,991 ‫به نظرم چنین نبوده. 447 00:28:08,495 --> 00:28:09,982 ‫دیگه سوالی ندارم جناب قاضی. 448 00:28:17,006 --> 00:28:19,300 ‫متهم با تبر چهل و یک ضربه به مقتول زد. 449 00:28:19,617 --> 00:28:23,037 ‫صورت بتی گور رو مثل توده‌ای نرم ‫از کود گیاهی، له کردن. 450 00:28:23,287 --> 00:28:28,167 ‫اون‌وقت شهادت شما حاکی از اینه ‫که «هیس» گفتن بتی، 451 00:28:28,167 --> 00:28:29,794 ‫باعث شد تا یاد مادرشون بیفتن؟ 452 00:28:30,064 --> 00:28:34,064 ‫بنده گفتم ایشون قصد داشتن از جان خودشون... 453 00:28:34,089 --> 00:28:36,592 ‫در مقابل بتی گور دفاع کنن، ‫که منجر به بروز خشونتی شد... 454 00:28:36,702 --> 00:28:39,528 ‫که ده‌ها سال در روان ایشون سرکوب شده بود. 455 00:28:39,553 --> 00:28:43,959 ‫خشمی که ناشی از «هیس» شنیدن ‫از مادرشون در سن چهار سالگی بوده؟ 456 00:28:44,114 --> 00:28:47,159 ‫لزوما ازش نشأت نگرفته، ‫بلکه محرک این خشم بوده. 457 00:28:47,184 --> 00:28:49,396 ‫یعنی صلاحیت روانی دفاع از خود رو داشتن، 458 00:28:49,396 --> 00:28:51,357 ‫ولی صلاحیت روانی برای پذیرفتن این مسئله، 459 00:28:51,357 --> 00:28:53,303 ‫که بتی گور رو تیکه‌تیکه کردن، ندارن؟ 460 00:28:54,376 --> 00:28:57,755 ‫باز هم تکرار می‌کنم: ‫واکنش ابتدایی جهت دفاع از خود بوده، 461 00:28:57,780 --> 00:29:00,563 ‫ولی حین درگیری از خود بی‌خود شدن. 462 00:29:02,576 --> 00:29:04,453 ‫صرفا از روی کنجکاوی خودم می‌پرسم. 463 00:29:05,679 --> 00:29:08,140 ‫ایشون در اون لحظه می‌دونستن ‫که دارن چندین و چند بار... 464 00:29:08,165 --> 00:29:10,667 ‫- با تبر به بتی گور حمله می‌کنن؟ ‫- بله. 465 00:29:10,793 --> 00:29:13,379 ‫ضرباتشون هم ناشی از خشم بود؟ 466 00:29:14,035 --> 00:29:15,414 ‫- بله. ‫- متشکرم. 467 00:29:22,138 --> 00:29:24,216 ‫الان دیگه می‌تونیم صحبت کنیم؟ 468 00:29:25,095 --> 00:29:27,002 ‫چون دیگه شهادتم رو دادم. 469 00:29:28,277 --> 00:29:29,563 ‫الان اشکالی نداره. 470 00:29:31,430 --> 00:29:33,561 ‫چرا اون‌جوری ازم خواستی که به تبر نگاه کنم؟ 471 00:29:34,983 --> 00:29:36,349 ‫می‌خواستم احساساتی بشی. 472 00:29:37,232 --> 00:29:40,235 ‫استدلال ما اینه که دچار فروپاشی احساسی شدی. 473 00:29:41,146 --> 00:29:43,273 ‫می‌خواستم هیئت منصفه ‫بخشی از احساساتت رو ببینه. 474 00:29:53,547 --> 00:29:54,671 ‫حالا چی می‌شه؟ 475 00:29:55,588 --> 00:29:57,186 ‫بتی گور مقصر این اتفاق بود. 476 00:29:57,326 --> 00:29:59,534 ‫باید بخشی از این واقعیت رو هم ‫به هیئت منصفه نشون بدیم. 477 00:29:59,559 --> 00:30:00,609 ‫شوخی نکن. 478 00:30:02,257 --> 00:30:04,610 ‫نمی‌شه خطر بیش از حد ‫دلسوز بودنش رو به جون بخریم. 479 00:30:08,184 --> 00:30:10,394 ‫من شخصا بتی رو آدم بدجنسی نمی‌دیدم. 480 00:30:10,707 --> 00:30:12,348 ‫ولی گاهی اوقات بدخلق بود. 481 00:30:12,774 --> 00:30:14,987 ‫من دمدمی‌مزاج توصیفش می‌کنم. 482 00:30:15,445 --> 00:30:16,840 ‫از نظر من بدجنس بود. 483 00:30:17,485 --> 00:30:19,926 ‫بتی گور خیلی هم آدم ستیزه‌جویی بود. 484 00:30:20,463 --> 00:30:22,312 ‫می‌تونین مثالی هم بزنین؟ 485 00:30:22,337 --> 00:30:25,576 ‫خب، مثلا حین خطبه‌های من، ‫چندین و چند بار خرخرهای تحقیرآمیز می‌کرد. 486 00:30:25,802 --> 00:30:28,303 ‫دقیقا هم ردیف جلوی می‌نشست ‫که همه ببینن و بشنون. 487 00:30:28,328 --> 00:30:29,643 ‫چون عضو گروه کر کلیسا بود. 488 00:30:30,180 --> 00:30:32,912 ‫مدت کمی بعد اینکه به کلیسای لوکاس اومدم، 489 00:30:33,323 --> 00:30:36,072 ‫بهم گفت برگردم جایی که ازش اومدم. 490 00:30:37,521 --> 00:30:40,107 ‫- پس بتی گور ازتون خوشش نمی‌اومد؟ ‫- ازم متنفر بود. 491 00:30:40,400 --> 00:30:41,949 ‫کندی هم چندان ازم خوشش نمی‌اومد. 492 00:30:41,974 --> 00:30:43,229 ‫البته اوایل چنین حسی بهم داشت. 493 00:30:43,254 --> 00:30:44,974 ‫ولی کندی رفتار صمیمی داشت. 494 00:30:45,387 --> 00:30:46,972 ‫بتی آدم بدجنسی بود. 495 00:30:46,997 --> 00:30:50,677 ‫شما از ایشون تعریف کردین. ‫گفتین آدم زیبایی بود. 496 00:30:51,370 --> 00:30:54,090 ‫ایشون مثل تمامی مخلوقات خداوند، ‫موجود زیبایی بودن. 497 00:30:55,151 --> 00:30:56,485 ‫ولی آدم عصبی‌ای بود. 498 00:30:59,282 --> 00:31:00,607 ‫دیگه سوالی ندارم. 499 00:31:02,305 --> 00:31:03,473 ‫از اونجا که دیروقته، 500 00:31:03,498 --> 00:31:05,379 ‫گمون کنم وقت خوبی باشه ‫که به دادگاه تنفس بدیم. 501 00:31:06,138 --> 00:31:07,286 ‫تا روز بعدی جلسه. 502 00:31:12,004 --> 00:31:14,499 ‫[کلانتری شهرستان کولین] 503 00:31:31,525 --> 00:31:32,904 ‫[سیگار لاکی استرایک] 504 00:31:56,136 --> 00:31:57,810 ‫چی شد که نظرش عوض شد؟ 505 00:31:57,835 --> 00:32:00,357 ‫رابرت با دادگاه تجدیدنظر جنایی، 506 00:32:00,382 --> 00:32:02,899 ‫تماس اورژانسی گرفته بود. 507 00:32:03,072 --> 00:32:05,035 ‫ولی کاش چنین کاری نمی‌کرد. 508 00:32:05,927 --> 00:32:07,875 ‫اگه حین محاکمه چند روز بازداشت می‌موندم، 509 00:32:08,039 --> 00:32:10,140 ‫مهمات بیشتری توی دادگاه تجدیدنظر داشتم. 510 00:32:13,767 --> 00:32:15,269 ‫دستت درد نکنه. 511 00:32:32,374 --> 00:32:33,565 ‫چی کار می‌کنی؟ 512 00:32:34,270 --> 00:32:35,721 ‫ما که بتی گور رو می‌شناختیم. 513 00:32:37,183 --> 00:32:38,791 ‫ناسلامتی دوستش بودیم. 514 00:32:39,212 --> 00:32:41,462 ‫درست نیست که این‌جوری ‫درموردش بدگویی کنی. 515 00:32:41,487 --> 00:32:43,112 ‫من که چنین کاری نکردم. 516 00:32:43,230 --> 00:32:44,565 ‫خوب هم کردی. 517 00:32:44,590 --> 00:32:47,051 ‫کشیش رو به جایگاه احضار کردی، ‫انتظار داشتی چی بگه؟ 518 00:32:47,185 --> 00:32:49,187 ‫که خدا خواسته این بلا سرش بیاد؟ 519 00:32:49,212 --> 00:32:52,006 ‫من صرفا این ادله رو ثابت کردم... 520 00:32:53,044 --> 00:32:55,568 ‫که بتی گاهی رفتارش ستیزه‌جویانه بود. 521 00:32:56,441 --> 00:32:57,478 ‫که واقعیت هم همینه. 522 00:32:57,478 --> 00:32:59,605 ‫این پرونده میراث زندگی‌ات می‌شه دان. 523 00:32:59,630 --> 00:33:01,215 ‫اذیتم نکن دیگه. 524 00:33:02,360 --> 00:33:04,332 ‫میراث اینه که آدم زندگی کنه و بمیره. 525 00:33:04,357 --> 00:33:07,485 ‫که اگه شانس بیاره، اعمال زندگی‌اش ‫بعدها به چشم بقیه بیاد. 526 00:33:08,155 --> 00:33:10,821 ‫این قضیه روح و روانت رو می‌خوره. 527 00:33:12,015 --> 00:33:13,682 ‫حتی موجب فاسد شدن‌ات بشه. 528 00:33:17,334 --> 00:33:19,912 ‫همین‌جوریش خودم ‫کم افکار منفی ندارم کارول. 529 00:33:37,201 --> 00:33:40,663 ‫طبق گفته‌های دکتر، عملا اقدام ایشون ‫جهت دفاع از خود بوده، 530 00:33:40,688 --> 00:33:45,192 ‫که بعد به دستگاه کشنده‌ی ‫ناخودآگاهی بدل شدن. 531 00:33:45,918 --> 00:33:48,504 ‫حتی کشیش قربانی به همراه دیگر جماعت کلیسا، 532 00:33:48,529 --> 00:33:50,363 ‫درمورد مقتول صحبت کردن. 533 00:33:50,471 --> 00:33:52,106 ‫خداوند هر کسی رو دوست داره. 534 00:33:52,449 --> 00:33:54,826 ‫بتی گور رو هم دوست داشت. 535 00:33:56,611 --> 00:33:59,347 ‫من صرفا گفتم گاهی اوقات ‫رفتار ستیزه‌جویانه‌ای داشت. 536 00:33:59,932 --> 00:34:02,393 ‫من تا به حال ندیده بودم ‫بتی با کسی نامهربونی کنه. 537 00:34:02,418 --> 00:34:05,417 ‫خیلی هم آدم باوجدانی بود. معذرت می‌خوام. 538 00:34:14,543 --> 00:34:16,963 ‫برات خوب نیست که ‫انقدر اخبار رو نگاه می‌کنی. 539 00:34:18,767 --> 00:34:23,047 ‫تا زمان صدور رأی نهایی که نمی‌تونم ‫توی جلسه حضور پیدا کنم، 540 00:34:24,356 --> 00:34:26,619 ‫فقط این‌جوری می‌تونم بفهمم ‫که قضیه از چه قراره. 541 00:34:28,819 --> 00:34:31,473 ‫مسبب تمام این اتفاقات خودمم. 542 00:34:32,451 --> 00:34:33,953 ‫علت اینکه بتی مرده... 543 00:34:35,384 --> 00:34:36,927 ‫این بود که بهش خیانت کردم. 544 00:34:37,109 --> 00:34:39,570 ‫تو که از آینده خبر نداشتی. 545 00:34:42,750 --> 00:34:45,836 ‫اگه بخوای انقدر خودت رو مقصر بدونی ‫که زندگی‌ات رو تباه می‌کنی. 546 00:34:46,337 --> 00:34:49,507 ‫واقعا ممنونم که انقدر ازم حمایت می‌کنی. 547 00:34:52,760 --> 00:34:55,304 ‫آخه خیلی احساس تنهایی می‌کنم. 548 00:34:56,138 --> 00:34:57,388 ‫تو که تنها نیستی. 549 00:34:59,159 --> 00:35:00,202 ‫اصلا نیستی. 550 00:36:16,527 --> 00:36:18,988 ‫قصد ندارم درمورد ‫دانسته‌های شما گمانه‌زنی کنم، 551 00:36:19,013 --> 00:36:22,116 ‫ولی گمونم شما هم با من هم‌نظر باشین، 552 00:36:22,442 --> 00:36:25,661 ‫که کندی مونتگومری روز سیزدهم ژوئن ۱۹۸۰، 553 00:36:25,686 --> 00:36:27,930 ‫با نقشه‌ی کشتن بتی گور از خواب بیدار نشد. 554 00:36:28,038 --> 00:36:31,417 ‫مثلا بلند نشد برای بچه‌ها صبحانه آماده کنه، ‫راهی مدرسه‌ی کلیسا بشه، 555 00:36:31,442 --> 00:36:33,736 ‫توی عبادتگاه براشون داستان بخونه، 556 00:36:33,736 --> 00:36:37,136 ‫راهی وایلی بشه تا لباس شنای آلیسا رو ‫برداره و با خودش بگه: 557 00:36:37,161 --> 00:36:40,873 ‫«عه، حالا که تا اینجا اومدم، ‫بهتره بتی گور رو با تبر بکشم.» 558 00:36:41,560 --> 00:36:43,257 ‫اصلا با عقل جور در نمیاد. 559 00:36:43,731 --> 00:36:44,817 ‫اصلا. 560 00:36:45,931 --> 00:36:49,185 ‫اتفاقی که افتاد، محتمل‌ترین سناریو نبود. 561 00:36:49,210 --> 00:36:51,586 ‫دقیقا چیزی بود که کندی براتون تعریف کرد. 562 00:36:52,021 --> 00:36:54,982 ‫راهی منزل گور شد، ‫بتی هم دچار مشکلاتی بود. 563 00:36:55,390 --> 00:36:57,360 ‫از احتمال حامله بودنش، آشفته بود. 564 00:36:57,385 --> 00:36:59,637 ‫بابت مسافرت شوهرش ناراحت بود. 565 00:36:59,917 --> 00:37:02,763 ‫بعد کمی مکالمه‌ی عجیب و سرسری، 566 00:37:02,788 --> 00:37:05,892 ‫بتی با سلاح سردی مقابل کندی قرار گرفت. 567 00:37:06,619 --> 00:37:07,828 ‫بینشون درگیری پیش اومد. 568 00:37:07,853 --> 00:37:09,855 ‫کندی بعد اینکه با تبر بهش ضربه خورد، 569 00:37:09,855 --> 00:37:12,691 ‫واکنش دفاع از خود نشون داد. 570 00:37:13,137 --> 00:37:14,918 ‫که حین همون درگیری... 571 00:37:15,588 --> 00:37:16,897 ‫از کوره در رفت. 572 00:37:17,947 --> 00:37:22,318 ‫دکتر فیسون تأیید کرد که ‫کندی داره واقعیت رو می‌گه. 573 00:37:22,991 --> 00:37:26,628 ‫همچنین اذعان داشتن که این خشونت ‫ناشی از آسیب روحی کودکی بوده. 574 00:37:26,937 --> 00:37:29,302 ‫باعث شد کندی به حجمی از خشم برسه، 575 00:37:29,327 --> 00:37:32,436 ‫که دیگه اختیارش دست خودش نبود. 576 00:37:33,337 --> 00:37:37,047 ‫شهادت کندی به هیچ عنوان، ‫توسط هیچ‌کسی نقض نشد. 577 00:37:37,233 --> 00:37:39,509 ‫همچنین مطابق گزارش پزشکی دکتر فیسون بود. 578 00:37:39,568 --> 00:37:41,987 ‫تمام بازرسان پلیس، گزارشات پزشکی، 579 00:37:42,012 --> 00:37:43,947 ‫گزارشات آسیب‌شناسی، ‫هیچ‌کدومشون... 580 00:37:43,971 --> 00:37:46,742 ‫تکرار می‌کنم: هیچ‌کدومشون، ‫استدلال دفاع از خود رو رد نکردن. 581 00:37:47,950 --> 00:37:49,159 ‫به نظر شما می‌شه رد کرد؟ 582 00:37:50,079 --> 00:37:52,375 ‫هیچ‌کس این احتمال رو حذف نکرد ‫که بتی گور... 583 00:37:52,399 --> 00:37:54,982 ‫در ابتدا با تبر به کندی حمله‌ور شد. 584 00:37:55,701 --> 00:37:57,035 ‫به نظر شما می‌شه حذفش کرد؟ 585 00:37:57,548 --> 00:38:00,342 ‫جایی که تمام روایات تفاهم داشتن، 586 00:38:00,722 --> 00:38:03,843 ‫این بود که درگیری عظیمی رخ داده بود. 587 00:38:04,145 --> 00:38:06,303 ‫که اگه این درگیری نقشه‌ی کندی بوده، 588 00:38:06,507 --> 00:38:09,550 ‫به نظرم یکی از بدترین نقشه‌های تاریخ بوده. 589 00:38:09,575 --> 00:38:13,329 ‫آخه کندی به اهالی کلیسا گفته بود... 590 00:38:13,838 --> 00:38:15,640 ‫که قراره راهی منزل بتی گور بشه. 591 00:38:16,126 --> 00:38:17,722 ‫حتی انگیزه‌ای برای این قتل نداشته. 592 00:38:18,315 --> 00:38:20,886 ‫طبق شهادت کندی و آلن گور، 593 00:38:20,911 --> 00:38:24,247 ‫موکل من از کشتن بتی، ‫هیچ سودی عایدش نمی‌شد. 594 00:38:24,822 --> 00:38:26,574 ‫رابطه‌شون قرار نبود ادامه پیدا کنه. 595 00:38:26,599 --> 00:38:29,185 ‫نه کندی و نه آلن تمایلی به ادامه‌اش نداشتن. 596 00:38:29,852 --> 00:38:30,852 ‫پرونده‌اش بسته شده بود. 597 00:38:34,081 --> 00:38:35,749 ‫در نظر کندی، 598 00:38:36,200 --> 00:38:38,382 ‫وقتی بتی گور بهش حمله‌ور شد، 599 00:38:38,811 --> 00:38:42,082 ‫و با تبر بهش ضربه‌ای زد، 600 00:38:43,044 --> 00:38:45,043 ‫بتی دیگه انسان تلقی نمی‌شد. 601 00:38:46,494 --> 00:38:49,747 ‫به حیوانی بدل شده بود ‫که دنبال شکار خودش بود. 602 00:38:49,772 --> 00:38:52,282 ‫آنچه که در رخت‌شورخانه رخ داد، 603 00:38:52,307 --> 00:38:54,486 ‫مبارزه‌ی خشنی سر مرگ و زندگی بود. 604 00:38:54,575 --> 00:38:56,645 ‫بتی گور شدیدا زن درشت‌اندامی بود. 605 00:38:56,670 --> 00:38:59,842 ‫مغز کندی جهت تلاش برای بقا، ‫باید آدرنالین ترشح می‌کرد. 606 00:38:59,867 --> 00:39:01,879 ‫که ترشح هم کرد، 607 00:39:02,056 --> 00:39:04,630 ‫سپس جان یک نفر گرفته شد. 608 00:39:05,217 --> 00:39:07,076 ‫وقتی یه نفر کشته می‌شه، 609 00:39:07,198 --> 00:39:10,624 ‫طبیعیه که بخوایم کسی رو مقصر بدونیم. 610 00:39:10,701 --> 00:39:13,861 ‫طبیعیه که بخوایم اوضاع رو درست کنیم. 611 00:39:14,288 --> 00:39:15,556 ‫که جبران کنیم. 612 00:39:15,831 --> 00:39:18,125 ‫حتی شاید عده‌ای از شما بخواین... 613 00:39:18,150 --> 00:39:19,944 ‫گزارش پلیس رو لحاظ قرار بدین. 614 00:39:19,944 --> 00:39:21,445 ‫ولی بهتون یادآوری می‌کنم، 615 00:39:21,470 --> 00:39:24,765 ‫حتی گزارش پلیس هم ادله‌ی ‫دفاع از خود رو رد نکرده. 616 00:39:27,428 --> 00:39:28,762 ‫جان استاینبک... 617 00:39:29,662 --> 00:39:30,913 ‫در جایی نوشته بود: 618 00:39:31,413 --> 00:39:34,917 ‫«کسانی از اطرافیان ما، ‫چنان کوهی از تجربیات دارند،» 619 00:39:34,942 --> 00:39:36,694 ‫«که در مخیله‌ی ما هم نمی‌گنجد.» 620 00:39:37,269 --> 00:39:40,064 ‫اگه نگرانی‌تون از این بابته ‫که خانم مونتگومری، 621 00:39:40,089 --> 00:39:41,632 ‫تا به این لحظه مجازات شده یا نه، 622 00:39:42,551 --> 00:39:43,803 ‫نگران نباشین. 623 00:39:44,531 --> 00:39:46,827 ‫چون کوهی از تجربیات تلخ رو داشته. 624 00:39:48,510 --> 00:39:52,476 ‫براش مثل سلولی شده که ‫مدام این تلخی رو مرور کنه. 625 00:39:53,662 --> 00:39:55,247 ‫که براش فرقی با زندان نداره. 626 00:39:57,331 --> 00:39:59,625 ‫روزی از زندگی خانم مونتگومری نخواهد بود، 627 00:39:59,650 --> 00:40:02,853 ‫که بتونه فراموش کنه ‫در روز سیزدهم ژوئن ۱۹۸۰، 628 00:40:03,511 --> 00:40:05,638 ‫چه اقدامی انجام داد. 629 00:40:07,533 --> 00:40:10,034 ‫آنچه در این دادگاه گذشت، 630 00:40:10,828 --> 00:40:12,605 ‫فاجعه‌ای تاریخی برای آمریکا بود. 631 00:40:13,180 --> 00:40:16,142 ‫ولی راه حل این فاجعه‌ی به‌خصوص، 632 00:40:16,167 --> 00:40:18,478 ‫محکومیت متهم نیست. 633 00:40:19,973 --> 00:40:22,517 ‫دادستانی جرمی رو اثبات نکرده. 634 00:40:24,300 --> 00:40:26,425 ‫طبیعیه که تردید معقول داشته باشین. 635 00:40:30,014 --> 00:40:31,014 ‫براتون آرزوی موفقیت دارم. 636 00:40:51,559 --> 00:40:53,160 ‫آقای کراودر درست می‌گن... 637 00:40:54,067 --> 00:40:56,544 ‫که شهادت خانم مونتگومری رد نشده. 638 00:40:58,115 --> 00:41:01,367 ‫کسی که بتونه شهادتش رو رد کنه، ‫امروز در میان ما نیست. 639 00:41:01,783 --> 00:41:04,161 ‫ایشون مرده. تیکه‌تیکه شده. 640 00:41:05,065 --> 00:41:07,185 ‫چون وقتی دو نفر در مکانی باشن و... 641 00:41:07,210 --> 00:41:10,588 ‫یک نفرشون مقتول باشه، ‫فقط یک روایت رو می‌شه لحاظ کرد. 642 00:41:13,308 --> 00:41:14,801 ‫پس به روایت کندی مونتگومری گوش بدیم. 643 00:41:15,409 --> 00:41:17,912 ‫گمونم غیرقابل رد بودن شهادت ایشون، 644 00:41:17,937 --> 00:41:21,107 ‫بی‌ربط به این نیست که از قبل ‫به تمام شواهد آگاه بودن. 645 00:41:21,188 --> 00:41:22,772 ‫- اعتراض دارم. ‫- وارد نیست. 646 00:41:22,797 --> 00:41:24,937 ‫دخالت نکن آقای کراودر. ‫ایشون که وسط حرف شما نپرید. 647 00:41:29,058 --> 00:41:33,319 ‫استدلال آقای کراودر اینه که ‫اصلا با عقل جور در نمیاد. 648 00:41:34,470 --> 00:41:36,231 ‫من هم نمی‌خوام کاری کنین ‫که برامون منطقی بشه. 649 00:41:36,956 --> 00:41:38,999 ‫فقط ازتون می‌خوام به شواهد نگاه کنین. 650 00:41:39,758 --> 00:41:43,543 ‫کندی مونتگومری چهل و یک بار، ‫با تبر به بدن بتی گور حمله کرد. 651 00:41:44,188 --> 00:41:46,607 ‫قربانی رو به قتل رسوند، ‫پیکرش رو مخدوش کرد، 652 00:41:46,632 --> 00:41:48,926 ‫استخوان‌هاش رو شکوند، ‫شریان‌هاش رو برید، 653 00:41:48,926 --> 00:41:51,303 ‫جمجمه و صورت مقتول رو نابود کرد. 654 00:41:51,328 --> 00:41:53,470 ‫چنین عملی مصداق دفاع از خود نیست. 655 00:41:55,003 --> 00:41:57,558 ‫آقای کراودر با وقاحت... 656 00:41:58,455 --> 00:42:01,545 ‫گفتن رفتار بتی گور انسانی نبود. 657 00:42:02,730 --> 00:42:05,626 ‫من از شما می‌پرسم: ‫رفتار چه کسی انسانی نبود؟ 658 00:42:06,621 --> 00:42:07,956 ‫رفتار چه کسی مثل حیوان بود؟ 659 00:42:08,904 --> 00:42:10,393 ‫ازتون می‌خواد حرفش رو باور کنین. 660 00:42:10,749 --> 00:42:12,782 ‫می‌خواد شهادتش رو معتبر بدونین. 661 00:42:13,309 --> 00:42:14,370 ‫واقعا؟ 662 00:42:15,052 --> 00:42:16,720 ‫ایشون هر دفعه دروغ تحویل داد. 663 00:42:16,745 --> 00:42:19,740 ‫به پلیس، به دوستانش، ‫حتی به شوهر خودش دروغ گفت. 664 00:42:19,975 --> 00:42:21,769 ‫دقیقا بعد اینکه دستگیر شد و... 665 00:42:22,309 --> 00:42:24,186 ‫اثر انگشتش مطابقت پیدا کرد، 666 00:42:24,211 --> 00:42:27,115 ‫ناگهان کندی مونتگومری، ‫تصمیم گرفت واقعیت رو بگه! 667 00:42:29,777 --> 00:42:31,302 ‫دفاع از خود... 668 00:42:31,971 --> 00:42:33,093 ‫دروغی بیش نیست. 669 00:42:34,113 --> 00:42:37,450 ‫چندین و چند بار حمله به زنی که بی‌هوشه و... 670 00:42:37,475 --> 00:42:41,520 ‫غرق خون شده، ‫اسمش دفاع از خود نمی‌شه. 671 00:42:44,964 --> 00:42:49,548 ‫«چون بتی عین مامانم وقتی چهار سالم بود، ‫بهم گفت هیس»؟ 672 00:42:51,464 --> 00:42:53,007 ‫عملا به شعور حضار توهین کرده. 673 00:42:53,032 --> 00:42:54,592 ‫به شعور شما توهین کرده. 674 00:42:54,617 --> 00:42:57,161 ‫کندی مونتگومری می‌دونست که نمی‌تونه... 675 00:42:57,161 --> 00:42:58,749 ‫اعمالش در روز سیزدهم ژوئن رو موجه کنه، 676 00:42:58,774 --> 00:43:00,831 ‫برای همین سعی در انکارشون داشت. 677 00:43:00,831 --> 00:43:02,208 ‫تصمیم گرفت دروغ بگه. 678 00:43:02,208 --> 00:43:05,169 ‫چهاردهم ژوئن، پونزدهم، شونزدهم، 679 00:43:05,169 --> 00:43:08,665 ‫هفدهم و تا هجدهم ژوئن، ‫همچنان همون دروغ رو می‌گفت. 680 00:43:08,773 --> 00:43:10,775 ‫برای پلیس و دوستان و شوهرش ‫همون قصه رو تعریف کرد. 681 00:43:10,800 --> 00:43:13,121 ‫که وقتی رفت بتی زنده بود، 682 00:43:13,538 --> 00:43:15,415 ‫رفت فروشگاه تارگت تا کارت روز پدر بخره. 683 00:43:16,280 --> 00:43:19,488 ‫بعد که حقیقت روشن شد، 684 00:43:20,812 --> 00:43:23,690 ‫ادعاش عوض شد. ‫یهو گفت دفاع از خود بوده. 685 00:43:28,936 --> 00:43:31,305 ‫برای توجیه چهل و یک ضربه هم... 686 00:43:35,300 --> 00:43:36,694 ‫هیس! 687 00:43:42,530 --> 00:43:44,156 ‫کمی عزت برای خودتون قائل بشین. 688 00:43:46,090 --> 00:43:48,092 ‫برای بتی گور عزت قائل بشین. 689 00:43:58,114 --> 00:44:00,157 ‫ادله‌ی جفت طرفین قوی بود، ‫جفتشون نظراتشون رو گفتن، 690 00:44:00,182 --> 00:44:02,243 ‫و جفتشون به احساسات متوسل شدن. 691 00:44:02,268 --> 00:44:04,603 ‫این پرونده احساسات زیادی رو برانگیخت و... 692 00:44:04,628 --> 00:44:06,428 ‫وکلای پرونده از توسل ‫به احساسات امتناع نکردن. 693 00:44:09,024 --> 00:44:11,026 ‫سلام، به نظرت چی می‌شه؟ 694 00:44:11,842 --> 00:44:13,462 ‫دلم نمی‌خواست انقدر زود ‫رأی نهایی رو بدن. 695 00:44:14,345 --> 00:44:15,763 ‫صرفا باید صبر کنیم. 696 00:44:17,178 --> 00:44:20,682 ‫رأی‌شون هر چیزی که باشه، ‫مطمئنم صلاح همون بوده. 697 00:44:33,132 --> 00:44:35,981 ‫- بچه‌ها پیش شری می‌مونن؟ ‫- فعلا. 698 00:44:36,852 --> 00:44:38,186 ‫تا وقتی رأی نهایی صادر بشه. 699 00:44:44,074 --> 00:44:46,076 ‫راستش مامانم همیشه می‌گفت: 700 00:44:46,896 --> 00:44:50,355 ‫هیچ غذایی بیشتر از استیک سالزبری ‫همراه ماکارونی، آدم رو آروم نمی‌کنه. 701 00:44:54,309 --> 00:44:57,694 ‫اخیرا باهاش صحبت کردی؟ ‫یعنی به جز توی خواب. 702 00:44:58,222 --> 00:45:01,133 ‫امروز صبح حرف زدیم. برام دعا کرد. 703 00:45:02,203 --> 00:45:04,468 ‫معمولا هم دعاهاش مستجاب می‌شه. 704 00:45:08,138 --> 00:45:09,750 ‫احیانا ازت عصبانی که نیست؟ 705 00:45:11,088 --> 00:45:15,381 ‫لابد با خوندن چنین اخباری، ‫زیاد خوشحال نمی‌شه. 706 00:45:17,421 --> 00:45:20,238 ‫[هیس!] 707 00:45:20,654 --> 00:45:23,115 ‫نه، بهش گفتم هیچ‌جوره سمت... 708 00:45:23,140 --> 00:45:24,680 ‫روزنامه و اخبار نره. 709 00:45:26,967 --> 00:45:28,301 ‫درسته. 710 00:45:28,813 --> 00:45:30,689 ‫دلم می‌خواد زودتر این ماجرا تموم بشه و... 711 00:45:30,714 --> 00:45:34,042 ‫برگردم سراغ زندگی عادی خودم. 712 00:45:34,467 --> 00:45:37,304 ‫یعنی بدون اینکه کسی بهم زل بزنه، ‫برم فروشگاه و خرید کنم. 713 00:45:39,240 --> 00:45:41,390 ‫کندی، رأی نهایی هر چیزی که باشه، 714 00:45:41,414 --> 00:45:42,952 ‫این ماجرا هیچ‌وقت تموم نمی‌شه. 715 00:45:43,198 --> 00:45:44,699 ‫به شرطی که بی‌گناه اعلام بشم. 716 00:45:45,270 --> 00:45:47,230 ‫هیئت‌منصفه که بی‌گناه اعلامت نمی‌کنه. 717 00:45:47,930 --> 00:45:49,707 ‫صرفا از اتهامات مبراء می‌شی. 718 00:45:50,467 --> 00:45:53,772 ‫که... فرق داره. 719 00:45:54,688 --> 00:45:56,732 ‫اینجا دیگه زندگیمون عادی نمی‌شه. 720 00:45:56,757 --> 00:45:59,093 ‫باید از مک‌کینی بریم. 721 00:46:03,806 --> 00:46:05,514 ‫فقط باید دعا کنیم چنین فرصتی قسمتمون بشه. 722 00:46:08,727 --> 00:46:10,633 ‫واقعا شهادتت خیلی خوب بود. 723 00:46:11,564 --> 00:46:12,815 ‫لطف داری. 724 00:46:14,008 --> 00:46:16,010 ‫پت، نمی‌دونم لایق تو هستم یا نه. 725 00:46:17,093 --> 00:46:18,540 ‫ولی خوش‌شانسم که کنار خودم دارمت. 726 00:46:21,991 --> 00:46:23,116 ‫من هم خوش‌شانسم. 727 00:46:26,932 --> 00:46:28,848 ‫گمونم بهتره برگردم پیش دان و منتظر بمونم. 728 00:46:28,873 --> 00:46:31,991 ‫آخه وقتی اینجا هستم کمی اضطراب می‌گیرم. 729 00:46:32,016 --> 00:46:34,544 ‫باشه. خیلی‌خب. 730 00:46:41,486 --> 00:46:43,488 ‫دان! دان! 731 00:46:44,685 --> 00:46:45,936 ‫برگشتن. 732 00:46:46,948 --> 00:46:48,628 ‫هیئت‌منصفه رو می‌گم. ‫رأی نهایی آماده شده. 733 00:46:49,618 --> 00:46:51,203 ‫- به این زودی؟ ‫- قاضی تماس گرفت. 734 00:46:51,228 --> 00:46:53,022 ‫ماشین رو آماده کردم تا برگردیم. 735 00:46:54,190 --> 00:46:55,858 ‫شما هم راه بیفتین. 736 00:47:26,889 --> 00:47:28,612 ‫آقایون، بذارین رد بشم. 737 00:47:37,527 --> 00:47:38,695 ‫قیام کنید! 738 00:47:48,757 --> 00:47:50,717 ‫خانم‌ها و آقایون، می‌تونین بشینین. 739 00:47:53,521 --> 00:47:56,936 ‫مسئله‌ای رو باید به وکلا، طرفین، 740 00:47:57,434 --> 00:47:58,900 ‫و حضار گوشزد کنم. 741 00:47:59,755 --> 00:48:01,409 ‫وقتی دارم رأی نهایی رو می‌خونم، 742 00:48:02,059 --> 00:48:04,630 ‫نمی‌خوام هیچ‌یک از حضار واکنشی نشون بدن. 743 00:48:05,136 --> 00:48:09,326 ‫رأی نهایی هر چیزی که باشه، ‫هیچ واکنش کلامی و فیزیکی نشون ندین. 744 00:48:10,165 --> 00:48:13,293 ‫قصد ندارم اذیتتون کنم، ‫فقط روند عادی دادگاه رو گوشزد کردم. 745 00:48:14,395 --> 00:48:15,551 ‫خب، هیئت‌منصفه رو بیار. 746 00:48:26,748 --> 00:48:27,843 ‫بشینید. 747 00:48:33,588 --> 00:48:36,466 ‫بسیارخب آقای فورمن، ‫هیئت‌منصفه به رأی نهایی رسیده؟ 748 00:48:36,592 --> 00:48:37,914 ‫بله جناب قاضی. 749 00:48:57,373 --> 00:48:58,754 ‫می‌شه متهم بایسته؟ 750 00:49:05,135 --> 00:49:06,153 ‫رأی هیئت‌منصفه... 751 00:49:09,717 --> 00:49:11,179 ‫برائت متهم از اتهاماته. 752 00:49:13,345 --> 00:49:15,639 ‫لطفا اعضایی که با این رأی موافق هستن، 753 00:49:15,664 --> 00:49:18,918 ‫دست‌هاشون رو بالا بگیرن. 754 00:49:18,918 --> 00:49:21,670 ‫رأی نهایی پذیرفته و بایگانی شد. 755 00:49:21,695 --> 00:49:22,947 ‫پرونده به حالت تعلیق در میاد. 756 00:49:32,973 --> 00:49:34,972 ‫مبارک باشه کندی. 757 00:50:04,213 --> 00:50:06,507 ‫چه حسی دارین؟ جا خوردین؟ 758 00:50:24,211 --> 00:50:25,793 ‫[هشت روز بعد] 759 00:50:25,818 --> 00:50:27,685 ‫تخت و وسایلمون چی می‌شه؟ 760 00:50:27,987 --> 00:50:32,366 ‫اون‌ها رو باربر منتقل می‌کنه عزیزم. ‫فعلا وسایل مورد نیازمون رو می‌بریم. 761 00:50:32,366 --> 00:50:34,910 ‫باربرها می‌خوان این‌همه راه ‫تا جورجیا بیارنش؟ 762 00:50:34,935 --> 00:50:37,263 ‫آره دیگه. برای همین شغلشون باربریه. 763 00:50:50,276 --> 00:50:52,467 ‫می‌شه شما برین از شری خداحافظی کنین؟ 764 00:50:52,645 --> 00:50:54,227 ‫- یادم رفته چیزی رو بردارم. ‫- سلام رفیق. 765 00:50:54,280 --> 00:50:56,782 ‫سلام، حالت چطوره؟ 766 00:50:56,807 --> 00:50:59,852 ‫خوبی؟ قراره کیف کنین‌ها. ‫خب، بعدا می‌بینمتون. 767 00:51:08,295 --> 00:51:10,216 ‫قول می‌دم به محض اینکه رسیدم، ‫باهات تماس بگیرم. 768 00:51:10,241 --> 00:51:12,785 ‫باشه. حتما بگیر. 769 00:51:17,315 --> 00:51:18,457 ‫همه‌چی حاضره؟ 770 00:51:19,747 --> 00:51:21,415 ‫- آره. ‫- آماده‌است؟ 771 00:51:37,473 --> 00:51:39,433 ‫- زیاد طول نمی‌کشه. ‫- خیلی‌خب. 772 00:52:11,804 --> 00:52:15,409 ‫تو فکرم بود قبلش بهت زنگ بزنم، ‫ولی ترسیدم بهم بگی که نیام. 773 00:52:18,697 --> 00:52:19,943 ‫بگذریم. 774 00:52:20,157 --> 00:52:23,702 ‫من و پت همراه بچه‌ها قراره از مک‌کینی بریم. 775 00:52:23,727 --> 00:52:26,017 ‫می‌ریم زندگی جدیدی توی جورجیا شروع کنیم. 776 00:52:26,783 --> 00:52:29,286 ‫نزدیک خانواده‌ی خودم هم هستیم. 777 00:52:31,110 --> 00:52:34,447 ‫خلاصه خواستم بیام و ازت خداحافظی کنم. 778 00:52:38,075 --> 00:52:40,953 ‫- باشه. ‫- آلن، همچنین... 779 00:52:42,639 --> 00:52:44,141 ‫ازت معذرت می‌خوام. 780 00:52:45,249 --> 00:52:48,384 ‫بابت تمام اتفاقاتی که افتاد. ‫اصلا قصدم این نبود که... 781 00:52:53,466 --> 00:52:55,143 ‫من هم... من هم معذرت می‌خوام. 782 00:52:55,499 --> 00:52:57,501 ‫من و بتی دوست‌های خوبی بودیم. 783 00:52:58,512 --> 00:53:00,014 ‫واقعا آدم... 784 00:53:01,599 --> 00:53:02,933 ‫آدم خوبی بود. 785 00:53:05,519 --> 00:53:07,813 ‫خیلی هم شبیه همدیگه بودیم، ‫خیلی... 786 00:53:09,523 --> 00:53:11,025 ‫آدم خوب و مهربونی بود. 787 00:53:14,445 --> 00:53:15,696 ‫بگذریم، 788 00:53:17,948 --> 00:53:20,113 ‫امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی. 789 00:53:21,038 --> 00:53:22,832 ‫من هم امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی. 790 00:53:26,624 --> 00:53:27,624 ‫آره... 791 00:53:30,753 --> 00:53:32,004 ‫خب دیگه. 792 00:53:33,445 --> 00:53:34,546 ‫خداحافظ. 793 00:54:25,950 --> 00:54:29,665 ‫[مسافرخانه‌ی کومو] 794 00:54:50,638 --> 00:54:52,964 ‫[مسافرخانه‌ی کومو] 795 00:54:52,988 --> 00:54:59,988 ..:: کانال تلگرام و اينستاگرام زرفيلم ::.. .:: telegram: @zarfilmz ::. .:: instagram: @ZarFilm_Com ::. 796 00:55:00,012 --> 00:55:07,012 زرفيلم مرجع دانلود رايگان فيلم و سريال با زيرنويس چسبيده .:: www.ZarFilm.CoM ::. 80222

Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.