All language subtitles for The.Midwich.Cuckoos.S01E04.Hide.And.Seek.1080p.NOW.WEB-DL.DDP5.1.H.264-SMURF

.یه ذهن کندو-واره
.دانش و آگاهی منتقل میشه

.میخواست بهم آسیب بزنه
.گمونم من رو یه تهدید میبینه

اون پسر رو میبینی؟ اون فقط یه 30هزار
.پوندیِ سالیانهی بدون مالیات از طرف دولته

.زوئی، دارم به نصیحتت عمل میکنم
.داریم میریم

.مامان دیگه دوستم نداره

.معلومه که داره -
.نداره. فقط تو داری -

.سانی، خواهش میکنم

♪ او که شجاعت حقیقی را دریافت ♪

♪ ...بخوانید تا پیش آید ♪

.دنیا مدام در حال تغییره
.گونهها تکامل پیدا میکنن

.کُلنیها نیازمند زیستگاه هستن
...تا با استفاده از آن

...کل جنگلها... و چهبسا حیات وحش

♪ نومیدی نباشد دگر ♪

♪ باری دگر بخشش روا داریم ♪

♪ که نخستین وعدهی او ♪

♪ زائر بودن است ♪

♪ ...هر کس به محاصره درآورد او را ♪

،هر چه تغییرات در زمین سرعت میگیرد
...تکامل نیز

.با شتابی بیشتر پیش میرود... -
...این فرآیند از انتخاب طبیعی -

آنها مخفیانه در لانهی دیگر
.پرندگان تخمگذاری میکنند

...در رودها، جنگلها و بیابانها

تا اینکه شکلی جدید از حیات
.بیاید و جایگزین شود

♪ سزاوار است ♪

♪ زائر بودن او را ♪

Prometheus : مترجم | @TheuSub

!سیر تا پیاز سینمای جهان رو با ما ببین
@Bamabinofficial :تلگرام، اینستاگرام و توییتر

.مامان رفته
.نمیدونم کجا

.من رو رسوند اونجا
.و بهم گفت اینجا خوشحالترم

.همینجور گریه میکرد
.خیلی ناراحت شدم

.من نمیخواستم اون بره

.بهش هم گفتم نره، ولی گوش نکرد

.اینجان

ولی یههو دوربین قطع میشه و
.تا حدود 6 ساعت همینجوری میمونه

همهی ماشینها و کل هتل رو
!زیر و رو کردیم، ولی هیچی به هیچی

همچنان هم با هیچیک از دوستها
.و آشناهاش ارتباط برقرار نکرده

.و اینم یه نگاه بنداز

.مسیر هتل تا خونهست

همهی دوربینها بلااستثنا برای
30 ثانیه خاموش شدن.

مادرها چی میدونن؟

.همین که رفته

.همینطور بمونه

.من که اصلاً سر در نمیارم

،چطور ممکنه جو، یکییهدونهی من

با لیلیگریس یا ایوی یکی باشه؟

.نگفت اونا با هم یکیاَن -
منظورتون چیه؟ -

هنوز در تلاشیم بفهمیم ذهنشون
.چطور کار میکنه

،دارید میگید اگر جو چیزی تو مدرسه

،یا دربارهی من، یا کرتیس بفهمه
بقیه هم میفهمن، درسته؟

.حالا دیگه همهشون از رازهای کثیفت خبر دارن

!اصلاً خندهدارنیست -
...شاید وقتشه -

اون بچهها رو برای چیزی که...
.واقعاً هستن، بپذیریم

و چیاَن؟

.یک گام تکاملی رو به جلو

،اون بچهها از ما زاده شدهن
.اونا خود تکامل بعدیاَن

اگر یک وجود واحدن، چرا باید
نیازمند والدین متفاوت باشن؟

چرا دست از این فداکاریها برنمیداریم؟

،از اقوام کَندیم
.دوستهامون رو نمیبینیم

چون اونا بهمون نیاز دارن. - مطمئنی؟ -
.راجعبه یه مغز که حرف نمیزنیم، جین

.لیلیگریس خودشه
.کانر خودشه

از کجا میدونی؟
این اطمینان از کجا میاد؟

.اصلاً نیازی به جدایی و تفرقه نیست
...اگر اونا میتونن بهعنوان

،یه موجود واحد زندگی کنن...
چرا ما نتونیم؟

.بیاید ما هم یهکم از اونا یاد بگیریم

.شاید این واقعاً بتونه ما رو به هم نزدیکتر کنه

.آره. من که موافقم

.اوهوم. منم همینطور

.فکر خیلی خوبیه، کسی
.ولی خونهی ما نصف شده

شوهرم یکی از پسرها رو دوست داره
.و از اون یکی بیزاره

.بازم به تو
،من چی که دختر معشوقهی شوهرم

!فکر میکنه من مادرشم؟

چون میدونه تو میتونی مادر بهتری -
براش باشی، غیر اینه؟ - اینطور فکر میکنی؟ -

غیر از این چی میتونه باشه؟ سانی
.یه پدر و مادر بامحبت میخواد. همهشون میخوان

.من مطمئنم که ایوی به من تعلق داره

.کاملاً... مطمئنم

.خوش بگذره -
.بعداً میبینمت. - فعلاً

.جلسهی خوبی بود، دکتر ضلبی -
.قشنگ حرف میزنی -

.خب دیگه تو خونمه

چیه؟

...آمریتا چوهان. هنوز

.هنوز نتونستن بفهمن کجا رفته

.اون دخترش رو ول کرده
.همین برای من کافیه

«.زوئی موران در جلسه شرکت نکرد»

،بازم خواب بد دیده
.تنش سرد شده

.از وقتی سانی اومده، حکایت هر شبه -
.میگذره -

.باید تو تخت خودش بخوابه

جلسهی امروز رو رفتی؟

.نه، یادم رفت

.گفتم شاید کمککننده باشه

.من هیچوقت مثل اون زنها نبوده و نخواهم بود

.ببخشید. نمیخواستم بیدارت کنم

.عیبی نداره. خواب نبودم

چه خبر از آمریتا؟

...هیچی
.حتماً خودش تماس میگیره

.نگرانشی

رفتی جایی دنبال خونه بگردی یا نه؟

.نه، هنوز نه

چطور؟

...نمیدونم، فقط

،گفتم شاید بهتر باشه...

.ناتان فعلاً همینجا پیش من بمونه

...خب، اگر دلنگران ناتان هستی

.لطفاً نرو

.الآن نه

.باشه

،اسیتو، دوباره فیلم دوربینهای مداربستهی هتل رو برام بذار
.قبل و بعدش

دنبال چی میگردی؟ -
.چیزی که از چشممون دور مونده باشه -

.نگه دار

.اونجا. تو آینه زوم کن

.متوجه نمیشم

.برو نزدیکتر

.ونها... فرق میکنن

،شبی که مهمان ناپدید شد

.یه ون سفید فورد تو پارکینگ بوده

.ولی صبح یه ون دیگه جاش رو گرفته

.آره. ون صبحی، ون خشکشوییه
.هر روز میاد

ون شب قبل چی؟ -
.اونم باید پیک محصولات منجمد باشه -

.اون هفتگی میاد -
مال کجاست؟ -

.بازرس هاینس هستم. ایشون هم کارآگاه میز
.دنبال یه ون میگردیم

.آهان. همون ون خرابهست

میشه بهم نشونش بدید؟ -
.همراهم بیاید. - خیلی ممنون -

،داخل حبس شده بود
.سیمکشی اتصالی کرده

چطور اینقدر سرد مونده؟ -
.نمیدونم -

.این غیرممکنه -
دیگه کی از این قضیه اطلاع داره؟ -

.فعلاً هیچکس -
میتونین یه قصه برای کارکنان انبار سر هم کنین؟ -

مثلاً اسمش رو عوض کنین؟

با جسدش چیکار کنیم؟ -
.اونو بسپرین به من -

.بههرحال تو لندن چند تا آزمایش ازش میگیرن

.به باقی مادرها چیزی نگین

و اینکه دکتر ضلبی هم فعلاً
.چیزی از این موضوع ندونه

.اون، شب حادثه همراهم بود

.باید بهش بگم
دقیقاً چی بهش بگی؟

،من با انبار تماس میگیرم
.تکلیف قصه رو روشن کنین

،یه زن اینجا مرده، یه مادر

.انتظار نداشته باش ساده از کنارش رد شم

بازرس هاینس، متوجهم که شما
.میخواید کارتون رو انجام بدید

.ولی توی این شهر، نعمتی به ما داده شده

.نمیخوام بگم بیشتر از شما درک میکنم

ولی چیزی که میدونم اینه که
.دو سال رو توی صلح و آرامش گذروندهیم

.جمع خانوادهها جمع شده
.عشق توی خونهها جاریـه

،نمیشه گذاشت این اتفاق، یکهوتنها
،که چیزی هم ازش نمیدونیم

.هر چی که رشته کردیم، پنبه کنه

.ممنون -
.قربان -

از این بابت مطمئنید؟

،بعد از 20 سال توی این کار بودن
.دیگه از هیچی مطمئن نیستم

.ولی من دستورات خودم رو دارم
.حفاظت از داراییها

.ما خدمتگذار ایالت هستیم، براونی
.اینو فراموش نکن

.بایبای

تو خوبی ناتان؟ جو؟

.منتظر باباهامونیم -
.آهان -

خب اگر کاری با من داشتید
.من داخلم

بابایی... میشه برم تاببازی؟

.آره، حتماً. بیا

جو، بپر پایین. بذار یهکم هم برادرت
.بازی کنه تا بعدش بریم خونه

،این تابها مال ماست
،آره خب، طبق گزارشهای دولت

تو الآن رسماً واسه خودت
فردیت پیدا کردی، مگه نه؟

.پس میتونی یه تاب رو شریک بشی
.و اون یکی رو بذاری برای دِیو

!پایین

.بدو پسر

سفت بگیر، خب؟

.محکم

.جو، منو نگاه

.آروم... آروم، پسر. یواشتر

.نمیتونم -
!خیلی بالایی! - بابا، کمک -

!آروم باش، آروم... آی

!آییی! آخخخ

!آییی! وااای

.سلام -
.سلام -

خواستم اگر ممکنه به صحبت قبلمون
ادامه بدیم، میشه؟

.الآن اصلاً وقتش نیست

.سلام، هانا -
.مامان، من گشنمه. - من باید برم -

.توی جلسهی دیروز ندیدمت

دلیل خاصی داشته؟ -
.نه، فقط یادم رفت -

...ببین... من به این رسیدم که

اونطور که باید و شاید...
...شنوا و پذیرای

پیشنهادی که توی آخرین مکالمهمون
.دادی، نبودهم

و واقعاً ممنونت میشم
فرصتی رو اختصاص بدی

.تا اون بحث رو ادامه بدیم -
.خستهی خستهم -

...هانا هر شب توی تخت ماست، واسه همین

چطور؟ خوب نمیخوابه؟ -
.اصلاً -

خواب بد میبینی، هانا؟

.نه، چه خوابی -
.راستشو بگو -

.من هیچ خوابی ندیدهم

.بیا عزیزم. عجله نکن
خوبی؟

.ایناها... مامانت هم اومد، بدو برو پیشش -
!قربونت بشم -

.فعلاً ببرش داخل. بعداً حرف میزنیم -
د آخه چی شده؟ -

،جو خوبه؟ اون خوبه. عزیزم. داخل بهت میگم -
.سر و روی دیوید رو تمیز کن

همه چی روبهراهه؟ -
.نخیر. هیچی روبهراه نیست -

.کرتیس، بهش سخت نگیر
.اون فقط یه حادثه بود

.حادثه؟ پسرم خونین و مالین شده
!ممکن بود دستش بشکنه

!کار اونا بود
!بیرون

...آم... شاید من بتونم با جو صحبت کنم

.هیچکس باهاش صحبت نمیکنه
.کار، کار خودمونه

.یالا راه بیا، شازدهپسر
.ازت جواب میخوام

سم، تو دیدی چی شد؟

.دیوید از تاب افتاد، همین

کی اونجا بود؟ -
.جو و ناتان -

ناتان؟ -
!اوهوم -

.هانا

.بیا

.زوئی، دارم به نصیحتت عمل میکنم
.داریم از اینجا میریم

.موفق باشی. به فکرتم

،اگه روزی از اینجا خلاص شدی
.باهام تماس بگیر

گفت «داریم میریم» پس چطور ممکنه
بدون دخترش رفته باشه؟

خب حالا میگی چیکار کنیم؟ -
.التماسم کرد شمارهش رو بگیرم -

،اونوقت الآن هر چی زنگش میزنم
.جواب نمیده

.شاید به 1001 دلیل نظرش راجع بهت عوض شده

.گفت یه مردی تو لندن رفته دیدنش -
کی بوده؟ -

.خدایا -
.بابایی -

.نه، امشب رو تو تخت خودت میخوابی -
.خوابم نمیبره. کابوس دیدم -

!تو که هیچ خوابی نمیدیدی -
.بذار بیاد اینجا خب، داره یخ میزنه -

.بههیچوجه. برگرد. - بابایی -
.هانا برگرد تو تختت -

!آخخخ

آییی! چه بلایی سرم آوردی؟

.هانا، بیا

!آخ! آی

!آی
چته تو آخه؟

.مجبورم کرد سرم رو بکوبم تو دیوار

.ببین تو خستهای
.به استراحت نیاز داری

خب، نمیتونم. چون دیگه تو تخت
.خودمم هیچ جایی برام نمونده

.تو قبول کردی بچه رو بهدنیا بیاریم

.فقط چون تو میخواستیش

من میخواستم تو بچهی
!خودت رو داشته باشی

...هان؟ تو
بهنظرت خودم نمیخواستم؟

،هیچکس اندازهی من بچه نمیخواست -
!خودم هم میدونی. - خب حالا داری دیگه -

.دوستش ندارم

.خب من دارم

.در حالی که من اصلاً پدرش نیستم

.سلام، شما با پاول هاینس تماس گرفتهاید

.لطفاً پس از شنیدن صدای بوق پیامتان رو بگذارید

همه چی مرتبه؟

.آره، فقط دیشب هم باز خواب بد دید
مگه نه، عزیز دلم؟

.حسابی یخ کرده بود
مامانش گرمش کرد، مگه نه؟

هنوزم سردته، ایوی؟

.ممنون

جو میاد مدرسه؟

.امروز مدرسه، بیمدرسه. تنبیهشه

!هوی! حواست باشه چیکار میکنی ها

!این چه بچهبازی مسخرهایه؟ -
.حتم دارم از قصد نبود -

!خیلی هم بود
،یهبار دیگه تکرار کنه

.باید خسارتش رو بدی
شنیدی؟

همه چی مرتبه؟ -
.بچههای عوضی -

هارو ان ده هیل
.و ماریلبون لندن

.این قطار شامل پنج واگن است

...سکوی پنج برای

.سلام

.سلام. امیدوارم بدموقع نباشه

واحد 300 ازم خواسته یه
.گزارش روانشناسی ارائه کنم

.دربارهی قضیهی تاب -
.آهان... الآن خوابیدهن -

.وقت استراحتشونه -
...آه، فکر کردم بهتره این کار تو مدرسه

،انجام بشه...
.تا پدر و مادرها دلخور نشن

میشه فقط یکیشون رو بیدار کنید؟
مثلاً ناتان؟

پاول از این ماجرا خبر داره؟ -
.آه، آره -

.تا همین جا خوبه، ممنون

.بفرما
چطوره اینجا بگیریم بشینیم؟

،خب، ناتان

میدونی چرا میخوام باهات حرف بزنم؟

.فقط میخوام بدونم روی تاب چه اتفاقی افتاد

.هیچ اتفاقی

،خب دیوید صدمه دیده
.پس حتماً یه اتفاقی افتاده

دیوید عصبانیتون کرد؟

پدر دیوید عصبانیتون کرد و
شما هم سر دیوید تلافی کردید؟

،اگه من عصبانیت کنم
میتونی بهم صدمه بزنی؟

.نمیخوام این کارو کنم

ولی اگه بخوای، میتونی؟

کس دیگهای هم هست که بهش
صدمه زده باشین؟

کسی که عصبانیتون کرده باشه؟

،ناتان، بقیه خوابیدهن
.اینجا نیستن، خب

،میتونی به من بگی
.اونا نمیفهمن. - چرا میفهمن -

.نمیتونم -
.ناتان، با من حرف بزن -

مامان سانی هم عصبانیتون کرد؟

بهش صدمه زدید؟

.تقصیر خودش بود

تقصیرش چی بود؟

چون میخواست سانی رو از اینجا ببره؟

چرا خواب بد میبینین؟
.به من بگو

.ایوی تو خواب سردش میشه -
.نه، نمیشه -

الآن احساس سرما میکنی؟ -
.داری باعث میشی سردم شه

.قصد این کارو ندارم

چی تو رو میترسونه؟ -
.بس کن -

چه خوابی میبینی، ناتان؟ -
.اشکالی نداره، به من بگو -

.از خوابهات برام بگو -
!بذار بیام بیرون! بذار بیایم بیرون! بذار بیایم بیرون -

!بذار بیام بیرون
!بذار بیایم بیرون! بذار بیایم بیرون

!بذار بیایم بیرون! بذار بیایم بیرون

!بذارین بیایم بیرون

چی شده؟ -
آقای کلاید؟ - ناتان؟ -

چی شده؟ -
!من کاری نکردم! اون بود -

روزنامه بدم؟ روزنامه بدم، آقا؟

روزنامه بدم؟ روزنامه بدم، آقا؟

روزنامه خانوم؟ روزنامه؟

.شما با آمریتا چوهان تماس گرفتهاید
.در حال حاضر امکان پاسخگویی ندارم

.بعد از شنیدن صدای بوق پیام بگذارید -
.سلام، آمریتا. لطفاً بهم زنگ بزن -

.من تو لندنم
.باید باهات حرف بزنم

،خب زوئی موران
وقتشه حقیقت رو بگی. چی شده؟

...دو ساعت داشتم در مورد خودم، کارم

.و زندگی عاشقانهی مسخرهم حرف میزدهم...
.ولی تو... دریغ از یه کلمه

.شرمنده -
.شرابت هم که دست نزدی -

چی به سر دختر خوشصحبتی که
میشناختم، اومده؟

نمیتونم بگم. - روستا با -
آدم همچین میکنن؟

بگو دیگه. چرا بهم زنگ زدی؟

مسئله سمـه؟ مشکلی دارید؟

.حقیقتش نمیتونم بگم

زوئی، اتفاقی افتاده؟

.گمونم دارم دیوونه میشم، جیمی

.دور از جونت

.واقعاً دارم دیوونه میشم

.لعنت بر شیطون

اصلاً چرا از لندن رفتین؟

،با تمام دوستهات قطع رابطه کردی
،میدونم بچه میخواستین

.ولی بچه همه چیز زندگیتون نمیشه که

.اون بچهی من نیست

.بچهی من نیست

.میتونم توضیح بدم -
.نه، نه... هیچ احتیاجی به توضیح نیست -

سم کلاید به من زنگ زد و
.همه چی رو بهم گفت

میخواستی چیکار کنی؟

.لازم بود با بچهها حرف بزنم -
.باهات هم تماس گرفتم -

.تو حق نداری اونجوری با ناتان صحبت کنی

.سه بار بهت زنگ زدم -
.چشمم رو دور دیدی و کار خودتو کردی -

.مامانش مجبور شد بیاد ببرتش -
.مثل چی ترسیده بود -

.آره، چون به یهچیزی رسیدم

به چه چیزی دقیقاً؟

.بچهها دارن یه خواب تکراری میبینن

.زمستونه. زمین یخ بسته

.توی یهجور اتاق

از وقتی سانی اومده
.خوابها شروع شدهن

رفتارشون داره روز به روز
.نابههنجارتر میشه

،انگار از یهچیزی میترسن

.چیزی که نمیتونن به ما بگن

.گمونم یه ربطی به آمریتا چوهان داشته باشه

چیه؟ چی رو ازم قایم میکنین؟

هیچی، سوزانا. - نه شما دارید یهچیزی -
!رو قایم میکنید. - نه، بههیچوجه

هر چند... من یهجورایی نگرانم
...نکنه بچهها

.خاطراتت رو یادت بیارن...

.مسئله من نیستم

همون ابتدای کار در اینباره
.باهاتون صحبت کردیم

صحبت دربارهی چی؟ -
...گذشتهی من به خودم مربوطه و -

هیچ ارتباطی با اتفاقی که اینجا داره...
.میافته، نداره

شما تمایل دارید نیتهای بد رو
...درون بچهها

.یهبار این کارو کردم -
.ببینید... -

.دیگه نه

دخترت میدونه چه اتفاقی افتاده؟

...بازرس هاینس مسئول تحقیق روی

.پروندهی ناپدید شدن آمریتا چوهانـه...

.تشریف ببرید منزل

.و بچهها رو به حال خودشون بذارید

جریان چیه؟

.یهچیزی هست که باید راجعبه سوزانا ضلبی بدونی

.انگار که با بچهها توی یه گروه باشن

،تمام مدت زیر نظریم

،بهمون میگن کی رو ببینیم
،کی رو نبینیم، چی بگیم، چی نگیم

،بچههامون کدوم مدرسه برن

.تلفنی با کی حرف بزنیم

و سم جوری رفتار میکنه که
.انگار این طبیعیه

خیلی سعی کردم خودم رو
،با این قضیه وفق بدم

.ولی نمیتونم -
.هیچکس نمیتونه -

.نباید در اینباره به کسی چیزی بگی

،امضا کردم چیزی رو افشا نکنم
.قانوناً حق ندارم حرفی بزنم

.این وحشتناکه، زوئی

.لطفاً حرفم رو باور کن

.معلومه که باور میکنم. بیا ببینم

.همه چی بههم ریخته

!هی -
.هیچی سر جاش نیست -

.بیا. بیا بریم خونهی من

این خواست خودت هم بود، مگه نه؟

چیه؟

.یکی داره نگاهمون میکنه

چی؟

.خب، تاکسی هم رسید. بجنب

.میدونن که اینجام

چی؟ -
.خودشون گذاشتن بیام اینجا -

.میخواستن برم

ببخشید؟

.وای، خدای من

.چقدر احمق بودهم

.سم کسیـه که اونا میخوان

.من باید برم. همین الآن باید برم

!زوئی -
.به هیچکس نگو چی بهت گفتم -

.یک کلمهم حرف نزن

!ای بابا

.بههرحال همیشه یه دفعهی بعدی هست، قربونت بشم

.آره، میدونم

.آره، تو هم همینطور

.خیلهخب، بعداً باهات حرف میزنم

.بای

تو مدرسه چه اتفاقی افتاده؟
.همه دارن دربارهش حرف میزنن

.اونا عصبانیاَن
...من فقط میخواستم بدونم چرا

.انقدر خوابشون بههم ریخته، همین...

.این چیزی نبود که من شنیدم
.ایوی با چشمهای گریون اومد خونه

کی پای تلفن بود؟ -
.نورا -

قرار بود امشب بریم بیرون
،ولی الآن باید پیش ایوی بمونم

.رسماً همه چی به گند کشیده شد -
.خب میتونی بذاریش پیش من -

.نمیتونم -
!چرا نتونی؟ -

.ناسلامتی مادربزرگشم ها

.آه، کَس، بیخیال
...من الآن دو ساله که پابهپای تو

.حواسم به اونه...
،تو جوونی، باید بری بیرون

.و یهکم خوش بگذرونی
.همه چی درست میشه، قول میدم

.بهم اعتماد کن

.شما با زوئی موران تماس گرفتهاید
.لطفاً پیام خود را بگذارید

.هی

چیزی ناراحتت کرده؟

.تو گذاشتی سرم داد بزنه، بابایی

چرا بهش اجازه دادی؟

.کرتیس، باهات حرف دارم

چیه؟

،ببین، دیگه نبینم سر بچهی من داد بزنی

اونم سر کاری که نکرده، افتاد؟ -
بچهی تو؟ -

چی گفتی؟

.همین که شنیدی

.حرفت رو پس بگیر
.گفتم حرفت رو پس بگیر

!آییی

!آه

!آی

!بس کنین

!نه

مامان داره کجا میره؟

.یه چند ساعت رفته پیش یکی از دوستهاش -
چرا باهام خداحافظی نکرد؟ -

.خب اگر مجبور نبود که اصلاً نمیرفت

تا اون برگرده من و تو میتونیم
.کلی وقت بگذرونیم

.تو مجبورش کردی بره

کجا بودی؟ -
.جلسه داشتم -

.از بعدازظهر تا حالا داشتم بهت زنگ میزدهم

.همهش سراغ تو رو میگیره

.روانپزشک عوضیتون حسابی ترسوندتش

،پاول، اون تو رو جای پدرش میبینه
هیچ میفهمی؟

محض خدا... بذار
!پامو از در بذارم تو

اگه تهدیدت کنم از اینجا میرم
.یه تُفی تو صورت آدم میندازی

.وگرنه که دارم با دیوار حرف میزنم -
.هیچم اینطور نیست -

میشه برم پیش ناتان و باهاش حرف بزنم؟

.تو داری دربارهی یهچیزی دروغ میگی
.باید بدونم اون چیه

.دروغ نمیگم
.فقط میخوام برم به بچهم یه سر بزنم

!پسرت؟ اون پسر منه

،هنوز حرفم تموم نشده، پاول. پاول
میشه برگردی بیای اینجا؟

!پاول! -بیا، ناتان. - پاول -
!بیا اینجا، بشین! - بابا؟ - پاول -

!در رو باز کن
!در رو باز کن

.ناتان، به من گوش کن و راستش رو بگو -
.من مادرشم -

آمریتا چوهان، میدونی چه بلایی سرش اومده؟

چی داری بهش میگی؟ -
تو ربطی به این قضیه داشتی؟ -

.واقعاً مسخرهست -
.ناتان، اگر منو دوست داری، راستشو بهم بگو -

.نه، بابا. ما هیچ کاری نکردیم. قول میدم

.خیلهخب

،ناتان، بقیه خوابیدهن
.اینجا نیستن، خب

.میتونی به من بگی
.بقیه چیزی نمیفهمن

.چرا میفهمن. نمیتونم -
!طوری نیست میتونی به من بگی، خب؟ -

.بگو ناتان. خوابت رو برام تعریف کن -
.سلام مامانجون -

!خدایا

.فکر کردم از دستم عصبانیای

.عصبانی نیستم
میشه بریم قدم بزنیم؟

چی؟ الآن؟

.از ساعت خوابت گذشته -
.خواهش میکنم -

.میخوام دربارهی خوابم بهت بگم

.نمیدونستم از این بیرون خوشت میاد

.عاشق اینجام، مامانجون

♪ او که شجاعت حقیقی را دریافت ♪

♪ ...بخوانید تا پیش آید ♪

از اون آهنگ خوشت میاد، هان؟

.سرود مدرسهست
♪ کسی اینجا استوار خواهد بود ♪

♪ در سختی و آسانی ♪

مامانجون، تو و مامان هم اینجوری
با هم قدم میزدین؟

وقتی اون بچه بود؟

.آره خب... مسلمه

.باید عالی بوده باشه

،ببین، ایوی

میخوای دربارهی خوابت بهم بگی؟

میشه اول قایمموشک بازی کنیم؟

.خواهش میکنم

.باشه. یهبار ها

،بعدش میشینیم و تو همه چی رو بهم میگی

.هر چی که میدونی

!باشه. من قایم میشم

،یک، دو، سه، چهار، پنج

،شش، هفت

.هشت، نه، ده

!آماده باشی یا نه، من اومدم

خب حالا... یعنی کجاست؟

اینجاست؟

!هووووم

کی این پشته؟

!ایوی

!ایوی

بابا؟

همه چی مرتبه؟

چی شده؟ -
.ایوی نگرانه -

احساس میکنه دکتر ضلبی میخواد
.بهش صدمه بزنه

.آره، نه... نـ نمیدونم

فقط احساس میکنم امشب باید
.پیش ایوی باشم

.یه لحظه. من بعداً بهت زنگ میزنم

کسی؟ مادرت خونهست؟
.باید باهاش حرف بزنم

.الآن بهم پیام داد
.با ایوی رفتن یهکم قدم بزنن

کجا؟

!ایوی

ایوی، کجایی؟

!ایوی

.سلام مامانجون

شما تمایل دارید نیتهای بد
.رو درون بچهها ببینید

.دیگه نه

♪ استوار بیاید ♪

♪ دنبالش رویم ♪
!ایوی -

!ایوی

.ایوی

.بهنظر تو ما بدیم
.دلت میخواد بمیریم

.ایوی، از ریل بیا پایین

!ایوی

!نه! ایوی! لطفاً برگرد

.نه

.تو میخوای اذیتم کنی

!ایوی

!نه! ایوی

!ایوی

!کمک -
.بیا پیش من -

چی شده مامان؟ -
.میخواست اذیتم کنه! - نه، کسی -

.نه. نه، کسی -
مامان تو چیکار کردی؟ -

.هیچی -
.باید باهام بیای -

.کسی، تو باید به حرفم گوش کنی -
،تو ماشین بهم گفت -

.همه چی رو بهم گفت
دست از سرمون بردار، خب؟

صبر کن، کسی. - هم دروغگویی -
.هم زندگی کردن باهات خطرناکه

.وای، خدای من -
.من خوبم -

چی شده؟ کی این کارو کرده؟

.کرتیس. تقصیر خودم بود

.خودم... تحریکش کردم -
چرا؟ -

.کار هانا بود

.اون مجبورم کرد این کارو کنم

.میرم یهکم پماد برای زخمهات بیارم -
.نه، فقط یهکم پیشم بمون -

.خواهش میکنم

کجا رفته بودی؟

.فقط رفته بودم، سم

کجا؟

.اونش مهم نیست
.چیزی که مهمه، اینه که برگشتهم

...میخوام از این مخمصه خلاص شیم

.ولی نمیدونم چجوری...

.طوری نیست

.با هم از این مخمصه میریم بیرون

.یه راهی پیدا میکنیم

.معذرت میخوام

.خیلی خیلی معذرت میخوام

Prometheus : مترجم | @TheuSub

!سیر تا پیاز سینمای جهان رو با ما ببین
@Bamabinofficial :تلگرام، اینستاگرام و توییتر

♪ در آوریل ♪

♪ باز میکنم نوک منقارم را ♪

♪ در مه ♪

♪ روز و شب هوهوکُنان میخوانم آواز ♪

♪ در ژوئن ♪

♪ تغییر میدهم نغمهی آوازم را ♪

♪ در ژوئیه ♪

♪ کوچ میکنم در دوردستها ♪

♪ در اوت ♪

♪ !جایی دورتر ♪

♪ !دورتر ♪

♪ !دورتر ♪