All language subtitles for Dragons Race to the Edge S07E13

این همه چیز رو عوض میکنه

دوباره بازارهای شمالی؟
خدایا!من از اون مکان خسته شدم

نمیتونم باورکنم
من باید برای غذای مرغ برم اونجا؟

غذای مرغ؟

میتونم حس کنم که داری بهم نگاه میکنی

همین الان گفتی

،اگه من یه زندگی مرغی ندارم

یکی دیگه داره

تو نمیتونی اونجوری زندگی کنی

،دربرخی موارد،دروغ و فشار

اونا آزاردهندن

اون مرغ داشت میترکید

این خیلی جذابه

مخلوط برک"؟"
... من یه

بدمزه است.اونو به برک برگردون

"غرور آدم ستیزه"

البته،تو باید غرور داشته باشی

خیلی نمکش زیاده

طلای مجمع الجزایر

این غذا توسط انسان ها لمس نشده

با میمون های شمالی جمع آوری و آماده شده

این فقط غذای مرغ نیست،دوست من

کوزین دی کیوک این
... حالا ،اون فرانسوی یعنی

میدونم یعنی چی
میدونی "کورک لا دورک "یعنی چی

قربان،واضحه که شما وایکینگ هستید

که ترجیح میدید چیزای بهتری توی زندگی داشته باشید

من؟البته

البته میخوام

منظورم اینه،مطمئناً مردی با موقعیت شما

درخواست فقط بالای خط رو داره

و هرگز قبل از پرداخت فکرنمیکنه

درست میگم؟

نه،من نمیترسم که پول با خودم بیارم

فهمیدی؟

دیدی چیکار کردم؟

خب،این کافیه؟

میدونم به چی فکرمیکنی،من بیش از حد پول دادم

اما یه وایکنیگ با کیفیت سزاوار غذای با کیفیته

صبرکن،دارم چیکار میکنم؟

چرا من به غذای مرغ دوقلوها اهمیت میدم؟

این چیز برمیگرده

ما اون مخلوط ارزون برک رو میگیریم و اونا باهاش زندگی میکنن

اونا اینجا چیکار میکنن؟

یوهان،نمیتونم ازت به خاطر کمکت به من تشکر کنم

اول پیداکردن داگور و حالا پدرم

چطور اصلا میتونم جبران کنم؟

خانم هیتر،پرداخت چیزی جز تشریفات

توی معامله زندگی نیست

خب،میدونم چقدر متعصب بودم

از برادرم بپرس

اما ما نزدیکیم

میتونم حسش کنم

و اگه این وایکینگی که تو دیدی حقیقت رو

،درباره زنده بودن اسوالد بگه

اون ارزش تمام لحظات زندگی رو داره

و تمام سنت ها

فراتر از صحبت رفتم،ببخشید

داگور،تو خوبی؟

من؟البته،اره.هرگز بهتر نبودم

منظورم اینه،چقدر پیش میاد که به خواهرت بگی

که پدری که این همه مدت دنبالش بوده مرده؟

من داغ کردم

یه چیزی برای خاتمه دادن به اون باید بگی

شایدم نه

!رییس

من عاشق زمانیم که اینجوری صدام میکنن
هرگز قدیمی نمیشه

خوبه که برگشتید

و خوبه که توهم برگشتی
هیتر کجاست؟من براش خبردارم

نشنیدی؟

اون برای بازارشمالی با بازرگان یوهان رفت

ظاهرا اون یه مردی رو پیدا کرده که میگه اسوالد زنده است

اون کاملاً واکنشی نبود که انتظار داشتم

...هیکاپ،یوهان و هیتر دارن به سمت -
تله .میدونم -

که به همین دلیل ما باید بلافاصله به اونجا بریم!زودباشید

متاسفانه من نمیتونم بیشتر بیام،خانم هیتر

من چیزیم که به عنوان یه آدم خیلی مودب شناخته میشم

ورود مجدد من به این مکان میتونه به سلامت من آسیب بزنه

میفهمم،یوهان

تو به من حداقل 15 اینو گفتی

هیچوقت نمیتونم خیلی مراقب باشم

مردی که دنبالشی هارک

اسمش خیلی بزرگتر از خودش به نظر میرسه

...هرچند اون قد کوتاه نیست

فهمیدم،یوهان.پیداش میکنم

سرعت یارت باشه،خانم هیتر

من همینجا منتظرت میمونم

یا حداقل چند متری اون طرف تر
پشت یه وسیله که خودم رو مخفی کنم

الو؟

اون رفته.خب،خوبه

خوبه که بالاخره میبینمت،هیتر

من خیلی درباره تو شنیدم

همه چیز خوبه؟

...اره.فقط

خب،شباهت قابل توجهه

اونو از کجا شنیدی؟

به چی نگاه میکنی؟

آقای اسناتلوت؟

تو نباید یه مسافر خسته رو بترسونی

این ممکنه قلب ضعیف من رو نابود کنه

ببخشید،یوهان

...من

تو خیلی ساده ای

اما جداً،با چرخیدن اینجا داری چیکارمیکنی؟

اگه باید بدونی،من دارم خانم هیتر رو پوشش میدم

اون داخل داره یه کاری انجام میده

طلای مجمع الجزایر

یه خرید کاملا عالی

بهم دربارش بگو

من عصبانیم

من گیر افتاده بودم،توی سرما،زخمی

درآخرین مرحله

...اما پدرت،اون

خب،بذار بگم که من اینجا نبودم

اگه حمایت بی پایان و سخاوتمندانه اون نبود

خب الان چی؟

اون وعده داده بود که کل زندگیش رو صرف ساختن خونه برای وایکینگ های بی خانمان کنه

"اون بهش میگفت"کلبه های اسوالد برای بشریت

و اون الان اونجاست

شگفت انگیزه

نمیتونم برای دیدنش صبرکنم

برای دیدنش،واقعا.من خیلی جوون بودم

و من مفتخرم که اتحاد رو درست کنم

نه.این طرف

...اما ورودی

ما نباید دیده بشیم.خیلی خطرناکه

خطرناک؟نمیفهمم

هیتر،من ازت خواستم که بهم اعتماد کنی

کسایی هستن که ترجیح میدن اتحاد پدردختری پیش نیاد

اما اون مزخرفه

این...این خالصه

به خوبی طلا"ممکنه اینو بگن"

عالیه.اون مرغ ها بهتر از همه تغذیه میکنن

من باید بهت بگم.هارک،فکر

حس کردن پدرم دور خودم

اون غیرقابل توصیفه

من میتونم فرضش کنم

من فقط امیدوارم که اون من رو با اون قلاب قدیمی اذیت نکنه

اون چیزیه که یادمه

اره،قلاب اسوالد یه پولیش خوب میخواد

از زمانی که ما هم رو دیدیم

پدرم قلاب نداشت،هارک

نه،نداشت

من فقط پیشنهاد میدم که اگه شخصا میومدی پیش خودم

من قادر بودم که از منابع عالیم استفاده کنم

که به تو همین غذا رو بدم

درحالی که اجازه میدادم لباست تنت باشه

بامزه است که همه میتونن بعد از حقیقت کمکت کنن

اما زمانی که بهشون نیاز داری،نه

،آقای اسناتلوت،من به چیزی مشکوکم

باید بگم ،اونجا

چرا انقدر طول کشید؟

!سربالا

اینجا چیکار میکنی؟

و محض رضای خدا اون چیه پوشیدی؟

نپرس

خانم هیتر،لطفاً عذرخواهی صمیمانه و صادقانه منو بپذیر

میفهمم ،یوهان
اون منم گول زد

ما فرارکردیم.این فقط مهمه

...اره،درباره اون

!هیتر،پشتت -
دیدمش -

به نظر میرسه فقط تو و منیم،یوهان

هورا

...نمیتونم به هیچ جنگجوی بهتری از تو فکرکنم

فقط خفه شو

یوهان؟به کمک اهمیت میدی؟بگیرش

زودباش!منو به اژدهام برسون

!اسناتلوت،ادامه بده

الان نمیتونیم کاری کنیم
خیلی زیادن

و خیلی از ما هم روی هوکفنگن -
خب که چی؟اونو رها کنیم؟ -

ببین،ما باید به هوکفنگ استراحت بدیم ویه نقشه پیدا کنیم

پس هرچه زودتر یه جایی فرود بیایم

شانس بیشتری برای زنده موندن اژدهات داریم

ما واقعا داریم تند میریم یا من اینجوری حس میکنم؟

!نه.داره اینجوری میشه

!خدایا رحم کن

به من گوش میدی؟
من دارم به زبان خارجی حرف میزنم؟

بهم بگو خواهرم کجاست

وگرنه سرت رو به آخر و اول کشتیم وصل میکنم

فکرمیکنم اون بخش احتیاط رو نمیفهمه

درواقع،اون خیلی هم احتیاط کرده

اون واقعا عادلانه است

هیکاپ!این حرف نمیزنه
فکرمیکنی باید چیکار کنم؟

داگور،بهم بگو قدیمی،اما مطمئن نیستم

که این روشی نیست که ما بخوایم

مردم به ما کمک کنن -
این نیست؟متاسفم -

خیلی ساده است،درسته؟
من باید واقعا روش کار کنم

نه!نه،لطفا

روی هیچکس کار نمیکنه

!اه،خیلی خب،من بهت میگم
بهت میگم

فکرمیکنم درست میگی،هیکاپ

خب،میشنویم

یه جنگ بود

یه وایکینگ کوچولو بدبخت،پرچونه اینجا برای خرید مرغ بود

که با یه زن زیبا مو بود

و بازرگانی که بهش میگن یوهان

بهم بیشتر درباره دختر بگو

موهای اون شبیه کلاغ بود یا بیشتر شبیه زاغ بود؟

!اون جزییات مهمیه

داگور،واضحه که داره درباره هیتر میگه
خب جنگ چی شد؟

اون به بن بست خورد

بعدش سه تا اژدها سوار به شمال رفتن

که با یه دسته از پرنده های اژدها دنبال میشدن

متنفرم جای اون سوارکارا باشم،اگه پیدا بشن

....اونا مثل....خب

لطفاً بذار بهش صدمه بزنم،لطفاً؟
فقط...فقط یکم؟

نه،نه،حتی یکم

امروز نه،داگور

اینا همه تقصیر منه،هیکاپ

داگور،یادت باشه،هیتر یه برسرکره و اون ویندشر رو داره

پس داریم درباره دوتا جنگجوی شگفت انگیز حرف میزنیم

و اسناتلوت هم اونجاست

پس ما یه جنگجو رو کم کنیم؟

متنفرم که اینو بگم

اما اسناتلوت واقعا توی جنگ هوایی به درد میخوره

فیشلگز درست میگه.ما پیداش میکنیم

درسته،رفیق؟

میترسم که سرزنش برای این خرابکاری

میتونه کاملا به خودت برگرده

شوخی نکن

یوهان،من متشکرم که تلاش کردی کمکم کنی

اما برادرم همه مدت درست میگفت

این وسواس برای پیدا کردن پدرم
واقعا خیلی داره شدید میشه

و حالا ویندشرهم هزینشه

من یه پیشنهاد دارم

زندگی هاتون و اژدهاتون

برای لنز های چشم اژدهای هیتر که روی کمربندشه

شما یک ساعت وقت دارید

حتما داری شوخی میکنی

اون چیز همیشه اونجا بوده

و هیچکس،هیچکس ندیدش؟

!اسنالوت،برای آخرین بار،اره،اون تمام مدت اونجا بوده

و نه،نمیدونستم که اون لنز چشم اژدهاست

خیلی خب.مجبور نیستی سرم داد بزنی

پدرم وقتی که بچه بودم اینو بهم داد

...فکرمیکردم که اون

خب،نمیدونم چه فکری میکردم

ببین،اگه اون افراد بد اینو میخواد

ما قطعا نمیتونیم بهشون بدیمش

درسته،یوهان؟

من کاملا امیدوار بودم که میتونستم پوششت بودم،اقای اسناتلوت

اما من باوردارم که جواب محتاطانه به مشکل ما

اینه که بهشون لنز رو بدیم -
جی؟ -

خدا میدونه که من یه جمع کنندم،یه بازرگان،یه فروشنده اجناس خوب

به هرحال،مثل لنز شما،اونا همه چیزایی هستن

چیزایی که میتونن جایگزین بشن

درحالی که اژدها ،و یکی مثل ویندشر

یه موضوع کاملا متفاوته

تو باید به اونا چیزی که خواستن رو بدی اگه به معنی نجات زندگی ویندشره

ما بعدا نگران برگردوندن لنز میشیم

یوهان درست میگه

تقصیر منه که ویندشر توی این دردسره

ما انجامش میدیم

ما تبادل میکنیم

خیلی خب،کروگان

اژدهای من کجاست؟

من باید اول لنز رو ببینم

حالا بهم نشونش بده
وگرنه این میره توی اقیانوس

نمیندازی

امتحان کن

خداروشکر

براوو،خانم هیتر،براوو

تشویقش نکن،یوهان

!ویندشر

اون داره چیکار میکنه؟

،خواهر

بهت درباره شنا توی این موقع سال چی گفتم؟

من میخواستم بگیرمت
... اما متوجه شدم که داگور میگیرش،پس

تو خوبی؟

من خوبم اما اونا لنز چشم اژدهای منو بردن

چیه تو؟

اون چیز روی کمربندت،اون یه لنز چشم اژدها بود

چطور از دستش دادیم؟

و چطور اونا میدونستن؟

فقط یه راه برای فهمیدنش هست

!نه

!اون انداختش
!هیکاپ

!دارمش

!آتش

شجاعت؟احتمالا

موفقیت؟نه کاملا

تحمل کن،یوهان
... و تلاش نکن که

!که توی گوش من جیغ بزنی

اقای اسناتلوت،داری چیکار میکنی؟

مرغ بازی میکنم

یا غذای مرغ

...طلای مجمع الجزایز،بچه

برای وایکینگی که بهترین هارو توی زندگیش میخواد

!اسناتلوت

داگور!سرا بالا

!اه،نه -
اه عزیزم -

به نظر میرسه که من همه چیز رو دوباره خراب کردم

البته که کردی،یوهان
کاریه که کردی

اونا رفتن.اونا لنز رو دارن

هی،هیکاپ.ما هیتر و ویندشر رو داریم

درست میگی،فیشلگز.درست میگی

و باتوجه به انتخاب،هیچ انتخابی نداشتیم

پس تو برای یکی روی یه اژدها پرتش کردی

چون چیزا داشت یکم برات سخت میشد؟

ابتکارت کو؟
لباسش کو؟

واضحه،اون گمش کرده.نگاش کن

مسخره و ناراحت کننده

یا شایدم روز خوب

خب،من که میخورم

به نظر میرسه اون یکم کرکیه

و مزش شبیه خود والهالاست

اون ذرته اما وقتی که با اژدهای خودتون گرم بشه

اون باز میشه و شما ... به این میرسید

صبرکن.صبرکن

یه امتحان نهایی هست که ما باید مطمئن شیم

بخور،مرغ

درخشانه

باید بهش چی بگیم؟

گفتی،بازشده؟ذرت بازشده؟

عالیه.ما بهش میگیم...صبرکن

ابرهای ذرت

به خوبی توی زبون میچرخه

اره،اره،اما من هنوز حس میکنم یه چیزی کمه

یه چیز نمکی -
یه چپز خامه ای

و همچنین،یه چیز شیرین

!کره گاو -
کره گاو -

پس هیچکدوم اونو ندیدید
درست روی کمربند هیتر؟

تو هم ندیدیش

خب اینکه ربطی نداره

میدونی،میتونی شکر هم روش بریزی

شیرینه.شیرین و شور همزمان

کسی داگور رو دیده؟

اون باید بهش گفته باشه

بهش چی رو گفته باشه؟

که ما اسوالد رو پیدا کردیم

حداقل اون میتونه باهاش کنار بیاد

امیدوارم

چی توی نامه بود؟

بسته بود.

مراقب باش
خیلی لنز های قدیمی و خاصی هستن

اگه ما نابودش کنیم،ما هرگز یکی دیگه پیدا نمیکنیم

و من تقریبا روی آشکار کردن همه چیز ریسک کردم

نفوذ من به جهان برکی ها

سال ها برای ساخت اعتماد

رفتار مثل یه احمق

بوسیدن کفش های استویک

و ارث و میراث اون

...همه درپیگیری چیزی که خودم تکی نمیتونستم به دست بیارم

پادشاه اژدهاها

این لنز ممکنه کلید پیدا کردنش باشه

حالا بیاید ببینیم که تلاش من به چی رسیده

بیاید به آیندمون نگاه کنیم،میشه؟