All language subtitles for Dragons Race to the Edge S07E02

این همه چیز رو عوض میکنه

اره

همونطور که یادم میاد

چی اونجا داری؟

هیچی -
اگه هیچی نیست،پس بدش من -

هوکفنگ و من داریم یه مجسمه تشریفاتی از شرافت تو میسازیم

و ما به همه آشغال های آهنی تو نیاز داریم که بتونیم ذوبشون کنیم

چی؟این آشغال نیست

این هدیه نامزدی من به آسترید
به این معنیه که ما همیشه باهم میمونیم

برای همیشه؟
... خب،اگه اون آشغال رو بهش بدی نمیشه

هی،میدونی ایده عالی چیه؟

یه دژکوپ تزیینی

یه توپ و زنجیر درخشان جدید چطوره؟

!صبرکن
یه چماق با حروف اولش

آسترید

فیشلگز،این باید هدیه نازمی هیکاپ باشه

چیزی که تاحالا بهش نداده باشم،من هیچ سرنخی ندارم که از کجا شروع کنم

هدیه جشن نامزدی باید شیش ماه بعد از

...روزی باشه که زوج ها باهم ... خب

نامزد شدن؟ -
اره -

منو ببین.من خرابشم

... تو فکرمیکنی اون منم که 48ساعته از یه فاجعه کامل دورم ،اما اون تویی

چه مشکلی داری؟

آسترید،صبرکن.میتونم کمک کنم

خب.کی بهتراز من هیکاپ رو میشناسه؟ -
من -

نکته خوبیه.پس میدونی چه هدیه های عالی ای میده

اره،اون مشکله

هیکاپ یه وایکینگ معمولی نیست

اون یه خشم شب داره

اون میتونه با لباس مخفی پرواز کنه

اون یه شمشیر داره که با دستوراتش عمل میکنه

و اون قراره رییس بعدی برک بشه

... خب،وقتی اونجوری بهش فکرکنی،تو واقعا کاملاً

هی،بچه ها،من یه پیام

از طرف بازرگان یوهان دارم
و اون به نظر خوب نمیاد

تمام چیزی که میگه اینه که اون به کمک ما نیاز داره و سریع بریم

و تو بلافاصله برای اون نوشتی"نه،ممنونم"فکرکنم

چرا باید اونکارو کنم؟ -
اون فردبدشانسه،هیکاپ -

آخرین باری که ما از اون پیام گرفتیم

ما تقریبا توسط جزیره خیلی عصبانی و اژدهای خیلی وحشی خورده شدیم

خب.بهت یه چیزی بگم،اسناتلوت
تو میتونی اینجا بمونی

خودم تنها؟نه ممنون
من فقط دارم میگم،این مسخره است

هی،آسترید،میتونم باهات صحبت کنم؟

بهتره منتظر بمونی

نمیخوام بازرگان یوهان رو منتظر بذارم -
ها؟ -

چ-چی شد؟

از من نپرس
اون نامزد توئه

!آسترید

!آسترید

آسترید،میشه استورمفلای رو یه دقیقه ثابت نگه داری؟

ببخشید.اون امروز خیلی عصبیه

خیلی هیجان زدست که بازرگان یوهان رو ببینه

اون خیلی دوستش داره

اون واقعاً...چی؟از کی؟

!آسترید

اینجا قرار نبود شلوغ تر باشه؟

اره،قطعاً

ما تاحالا دستکم سه بار دزدیده شدیم

من دلم براش تنگ شده

همه چیز از شلوار های نازک تا چای طلایی ،نابودشد

و بازرگان ها؟بدون هیچ اثری رفتن

تو که به نظر خوب میای،یوهان
چیزی از تو برده شده؟

استاد هیکاپ،میسپرمش به شما که پوشش نقره ای

رو توی تاریکی،ابر مرموز پیدا کنید

اره،شاید اونا جمع کردن و رفتن؟

تو که از داستان های خسته کنندت تعریف نکردی،درسته،یوهان؟

بهت اطمینان میدم،داستان ماجراجویی های من و شگفت انگیزم

بخش مهمی از روز خسته کننده بازرگانیه

مسئله حل شد

کسی میخواد تا صخره با من مسابقه بده؟

بچه ها،فکرنمیکنم این درباره یوهان باشه

خب،فیشلگز
پس این درباره چیه؟

نفرین اشک ها

این یه کلمه است

اونو مثل یه فواره سرازیر میکنه
از زمانی که بچه بودیم

اه،چه کلمه ای؟
اشک ها"؟"

واقعاً؟ -
ببخشید

اشک ها

فیشلگز،میتونی توضیح بدی؟

... همونطور که میگفتم،اگه نفرین ا

اگه نفرینی که میدونی واقعی باشه
و من نمیگم که هست

بعضی از بازرگانان و با ارزش ها قربانی شدن و نابود شدن

هرگز دوباره نشنیدم

خب،من رموز رو من خیلی دوست دارم

اما من به هوکفنگ قول دادم ما میتونیم توی مسیر خونه چرخ بزنیم

پس تو میتونی به نفرینت ادامه بدی

!و تو

اشک ها

صبرکن
ما حداقل باید اینو بررسی کنیم

خیلی خب،بیاید پخش شیم و اطراف رو نگاه کنیم
دنبال نشون درگیری بگردید

آسترید،تو میتونی با من تیم شی

چه مکان بهتری میشه پیدا کرد برای یه هدیه به
وایکینگی که همه چیز داره؟

ایده عالی ایه،فیشلگز

خرید میتونه خیلی آروم کننده باشه

درمانی،حتی

این نیزه بالاش خار داره

پس درحالی که به سر قربانی میخوره

یه عالمه اتفاق مختلف پیش میاد

و یکی از اون داستانا شنیدی میشه

داستان رو بگو،لطفاً -
هیکاپ با یه نیزه.واقعاً؟ -

یه چیز قابل حمل تر چطوره؟

شاید این چاقو؟

ساخته شده از استخوان گردن اژدها

درسته
من فکرمیکنم استخوان اژدها نه

باحال نبود -
من وسایل قابل حمل خوبی دارم -

برای مثال این ظرف تزیینی

یه توپ و زنجیر چطوره؟

هیکاپ میتونه ببندش پاش
تو واقعا فکرمیکنی نگهش میداره؟

خیلی خب،خیلی خب

... من اینو به خاص ترین مشتریم میدم اما

یه نقشه؟
اون میخواد که من به هیکاپ نقشه بدم

اما اون خیلی بیشتر از یه نقشه است

،اون میگه که هرکسی که بتونه اونو رمزگشایی کنه

میتونه راهشو به گنج اشک ها پیدا کنه

نفرین اشک ها،گنج اشک ها

باهم دیگه معنی میده -
برای عشق به ثور ،شما روح ندارید؟ -

به این بدبخت نگاه کن

نه و نه

نقشه گنج

اولین چیزی که ما باید متوجه بشیم
اینه که این نفرین واقعیه؟

و اگه باشه،از کجا شروع شده؟

این نفرین کیه؟
تو حتی گوش میدی؟

اسناتلوت،اونو از کجا اوردی؟

اون نشون تو

تو باید بیشتر مراقب باشی

میدونی این چی نیاز داره؟

اینکه از دستای تو خارج باشه؟

اون یه زنجیر میخواد.بعدش حداقل آسترید میتونه اون چیز احمقانه رو بپوشه

درغیراینصورت ،این فقط یه لنگر یه قایق کوچیکه

دیدی؟زیباست،درسته؟ -
میشه اونو بدی من؟ -

فکرمیکنم میخوای پسش بگیری

!اسناتلوت

!بگیرش،ایموس

ایموس؟

!ببین

اون کجا رفت؟

نمیدونم
من ردکسی که دنبال میکردیم رو گم کردم

!من متنفرم که گیج بشم

واقعاً؟متوجه شدم که الان بهش عادت کرد

!شنیدم.هوکفنگ

!اونجاست

!کمک!نفرین اشک ها واقعیه

ردپاها متوقف شدن

منظورم اینه،اون نمیتونه غیب شده باشه

خب،شاید اون نفرین اشک هاست

ترسناکه

هرگز چیزی مثل این ندیدم -
منم همینطور -

!اه،نه

هیکاپ!کمک

!بی دندون

!تحمل کن،رفیق

کجاییم؟

کی اهمیت میده؟اطرافت رو نگاه

طلا،نقره،نقره،طلا

...چقدر دوست دارم که نگهت دارم و

این استخوان ها چین؟

اونا لذت گنج رو خراب میکنن

اون گنج تو نیست

و اینجوری که معلومه،به این بچه ها کمکی نمیکنه

ما باید کمتر نگران این آشغالا باشیم و یه راه خروج پیدا کنیم

یا کل گنج های دنیا به ما کمک نمیکنه

خب،اول چیزای مهم
من باید یه چیزی برای پام پیدا کنم

یه پا،گفتی؟

من یه چیزی دارم

... اسناتلوت،داری

!ساکت،تو

بیا

بهم اعتماد کن.اون دلش تنگ نمیشه
ممنون بدن مرده

فکرمیکنم میتونم باهاش زندگی کنم

حالا،ما باید یه نقشه پیدا کنیم قبل اینکه اون چیز خاکی برگرده

این چیز همه جا هست

شوخی نمیکنم.ببین

تو،رفیق خوب من،یه فرد وایکینگ مدرن هستی

هر رهبر وایکینگی به یه لباس رسمی نیاز داره
درست میگم؟

درست میگم؟ -
اره -

بی حوصلگی

حس مد اون وحشتناکه

خیلی وحشتناک

خروج اضطراری -
وقت داره هدر میره -

گوش کن...فکرمیکنم ما باید با حقیقت روبرو شیم،فیشلگز

هیچی نیست که من بتونم برای هیکاپ هدوک بگیرم

که اون نداشته باشه،یا نخواد،یا نیاز نداشته باشه

من بیخودم

چیه؟
چه خبره،پسرا؟

هیکاپه.میدونستم

یه اتفاقی باید برای اون و اسناتلوت افتاده باشه

اگه این چیز رو بشکنی،خیلی تیز میشه

پس نشکنش

یکم برای اون دیره
اما ممنون

اه،نه.اون برگشته
اون مارو به استخون تبدیل میکنه

میشه ناله رو تموم کنی و آماده شلیک شی؟

تو -
تو -

!اون چیز رو بذار پایین.حالا

اگه ما شانسی داشته باشیم که از اینجا خارج شیم

باید باهم کار کنیم

اره،باهم

و من اونو میگیرم.خیلی ممنون

!هیکاپ

چیه،بی دندون؟

نمیفهمم
اونجا کجان؟

آسترید

اونو بده من!چیه؟

اون مال منه.هیکاپ اونو به من سپرده

اون گفت اگه هراتفاقی برای من افتاد
پا باید وقف بشه

به تافنات لاورن تورستون

اینو میخوای؟میخوایش؟

بهت میدمش.زودباش.بگو

بگو که میخوایش.بگو

!یا من باید بگم؟اشک ها

اشک ها،اشک ها،اشک ها -
!نه،نه،نه -

چه مرگته؟

تقصیر اون نیست که هیکاپ رفته

چرا انقدر بی رحمی؟

نگاش کن!اون یه بچه است

متاسفم،تاف

نمیدونم چرا اینجوری شدم
... فکرمیکنم من فقط

ولش کن

هی

چی میگی اگه به نقشه جدیدمون نگاه کنی؟
اون حس بهتری داره؟

صبرکن کدوم نقشه؟

تو خریدیش؟

ما که انتخابی نداشتیم

...دو کلمه است ما عاشق فراتر
خب،کلمات

"گنج"
... و میدونی

... آسترید،متنفرم که قبول کنم اما این سنگ ها خیلی شبیه

نگوش

!اه،بسه!من حتی نگفتمش

خب،من ایده ای ندارم
شاید این چیز کمکی کنه

هیچی به جز بن بست

فکرنمیکنم به این زودی از اینجا خارج شیم

عالیه.من بالاخره پولدار شدم

ومن حتی از ثروت وسیعم لذت نبردم

باتشکر از ایموس

اگه تو منو تعقیب نکردی،ما از اول اینجا نمیومدیم

چی؟اگه تو از من ندزدیده بودیش،ما تورو تعقیب نمیکردیم

خب،فکرمیکنم میتونیم تمومش کنیم

نه،نمیتونیم
این حتی یه اتفاق خوب هم نیست

بچه ها،بچه ها.تو شاید بخوای این بحث رو بذاری برای بعد

!هیچکس...ایموس،نه

فکرمیکنه داری تلاش میکنی گنجش رو بدزدی،تکون نخور

!خب،حالا تکون بخور

!بدویید

پناه بگیرید

اونو دیدید؟ -
اون نوره -

این نمیتونه نور مستقیم باشه

شاید به خاطر اینکه اون یه سوراخ توی سقف باز کرد

شاید

نه"ممنونم.عالی بود،اسناتلوت"؟
هیچی؟

خفه شو،اسناتلوت

خیلی خب،ببین،آسترید

...ما اونو تسلیم -
چیو؟ -

...میدونی.

اونا،میتونیم بدون اون زندگی کنیم
گنج؟اون کامل مال ماست

ما اون گنج رو گرفتیم
من اونو گرفتم

اگه این کارکنه
تو میتونی همه گنجتو بگیری

اما اگه نباشه،میدونی چی میش

چی میگی اگه دوباره

از اون مسیر تاریک بریم،آسترید؟

... اره،مطمئنم من

خب،میدونی.بذاری گریه کنم

اونو دیدی؟هیکاپ

!آسترید

ما میمیریم

شنیدی؟داره از بیرون میاد

زودباش،اگه این نقشه واقعی باشه
ما باید سریع بریم اونجا

منو بفرست بالا.اگه کسی بیرون باشه
ما باید مطمئن شیم که اونا میتونن مارو ببینن

کسی اونجاست؟

کسی بیرونه؟

نه -
نه -

به نظر میرسه ما تنها کسایی نیستیم که با این نقشه گول خوردیم

به نظر میرسه ما خودمون تنهاییم

میدونی،خیره شدن به اون چیز به خروج ما کمک نمیکنه

هی،تو ایده بهتری داره برای زمانی که اون یارو خاکیه برگرده؟

سندباستر.اون اسم خوبیه

من داشتم تلاش میکردم کمک کنم

نمیتونستید با اژدهاهاتون مکیده بشید،میتونستید؟

میتونستیم به بیرون پرواز کنیم

!اما نه -
چرا اصلا حرف میزنی؟ -

اینجوری ناراحتیمو نشون میدم

و من میخوام که با ازادی بیرون اون سوراخ بمیرم

سوراخ.اره
اون راه خروج ماست

چطور به اون نقشه رسیدی؟

اره،منظورم اینه،احمق یه اشاره ای کرد
ما نمیتونیم حتی بهش برسیم

پس ما اونو میاریم اینجا

شما دوتا این آشغالا رو جمع کنید
یه برج بسازیم،هرچقدر بلند باشه بهرته

اون هرگز نمیرسه،اون هرگز دووم نمیاره

فقط انجامش بده

و تو میخوای چیکارکنی؟

یه قفس میسازم
سندباستر رو زندانی میکنم وقتی برگرده

نمیدونم.فقط کاری که میگه بکن
اون همیشه درست میگه،پس مسئله ای نیست

اون چی بود؟

تو مثل یه پرتونوری
مسیر من رو روشن میکنی

خیلی درخشان
فراموشش کن

اره،اره

اون بیرونه.یه جایی و ما پیداش میکنیم

میتلاگ و من تا زمانی که پیداش نکنیم متوقف نمیشیم،درسته؟

اون شبیه اشکه
اون هم اینجوری نوشته میشه

خیلی خب،اروم باش

صبرکن

...این یه -
چی میبینی؟ -

یه دلیل برای پرتاب دوقلو ها توی آتشفشان؟

نه،ببین

این کلاه شبیه اون کوه اونجاست

.. آسترید،میدونی تو میخوای این

و این تبرهای اینجا؟

اونا هم اینجان

اینا همه علامتن.همه اطراف ما

زمانی که نقشه رو چک کنی
میبینی چی شده

زودباشید.ما میریم هیکاپ رو بیاریم

تو که واقعا فکرنمیکنی این تحمل میکنه؟

تا زمانی که ما هیکاپ رو به بالا برسونیم
اون تحمل میکنه

فکرمیکردم تو میخواستی قفس بسازی

اره،اسناتلوت.ساختم

اشتباه برداشت نکن

اما قفس ها،نمیدونم،قفل و دیوار ندارن؟

بهم اعتماد کن.این کارمیکنه

بیاید بریم بالا
مطمئن شدید که محکمه؟

...اسناتلوت میگه -
مشکلی نیست،خوبه،خوبه -

!سندباستر.سندباستر

!نه،نکن -
هیکاپ -

دیدی؟قفس

تو دروغ نگفتی.اون همیشه درست میگه

خفه شو،ایموس -
حالا،برای خروجمون

!اه،نه،نه

هی،به اون دست نزن،اون یه هدیه است

اه،اره،مطمئنم که اون بهش اهمیت میده

!اسناتلوت

!هیکاپ

... هیکاپ،تو

!اره

چیکار میکنی؟ ...
عالی بود

شما برید.من مشغول نگهش میدارم

درسته.به نظر خوب میرسه -
همینجا بمون.ایموس -

ما بدون اون هیچجا نمیریم
فهمیدی؟

!پس ما همینجا میمیریم

داشتی میگفتی؟

!هوکفنگ

من باید بگم،استاد هیکاپ

تو و تیمت همیشه توی این دنیای دیوانه اشتباهات رو درست میکنید

،با سندباستر سواحل

جریان تجارت بهتر میشه،یکبار دیگه

و صحبت از تجارت شد

استاد اسناتلوت

من سلاح تورو ستایش میکنم

سادگیش خیره کننده است

تمومش کن،یوهان
برای فروش نیست

...فقط با"ا" شروع میشه،فقط

...فقط یه کوچولو
باشه باشه

و با اون،من بهتون میگم بدرود

... آسترید

من باید استورمفلای رو بررسی کنم

نه،نه،نمیری

نرم؟

نه.تو باید اینجا بمونیو اینو بگیری

این کادوی بهترم به مادرم بود

و اون به من دادش که به تو بدمش

آسترید،تو بخشی از خانواده مایی

تو همیشه بودی و من امیدوارم که همیشه داشته باشیش

...خب،اگه دوستش نداری

هیکاپ،او...اون زیباست

عالیه

اون فقط... من به تو هدیه ندادم
... نمیدونم چی بگیرم یا

اما انجامش دادی.استرید.تو عالیترین هدیه توی دنیا رو به من دادی

تو.تو اینجا با من بمون

این تنها هدیه ای که میخوام

!هی،مراقب باش

صبرکن -
چیه؟ -

از اول شمشیر برام آشنا بود

...اون هرشمشیر قدیمی ای نیست.اون مال -
ویگوئه -

...اما اگه شمشیر اون اینجاست -
کی آوردش اینجا؟ -