All language subtitles for Kung.Fu.Panda.4[@AirenTeam] (1)

::::::::: تيـــم ترجـــمه آيــــرِن تقديـــــم ميــــکند :::::::: ::::@AirenTeam::::

!درسته

!منم

!تای لانگ

!امکان نداره

برگشتم هرچیزی که برای خودمه رو پس بگیرم یعنی تمام چیزایی که برای شماست

از بلند ترین کوه ها تا عمیق ترین دره ها هیچکس نمیتونه تای لانگ رو شکست بده! حتی جنگجوی اژدها هم سر راهش قرار نمیگیره

::::::::: آيــــ( پاندای کونگ فو کار 4 )ــــرِن :::::::: ::::@AirenTeam::::

اوه، پو کجاست؟ قرار بود چند ساعت پیش اینجا باشه

پینگ میشه آروم باشی؟

!من آرومم

باشه، مطمئنم پو حالش خوبه

اگر مریض شده باشه چی؟ اگر زخمی شده باشه چی؟ اگر گرسنه باشه چی؟

خودت رو درگیر نکن، اگر درست پسرمون رو بشناسم احتمالا داره یه گوشه شلنگ تخته میندازه

!این بده

!داره بدتر میشه

خب گنده بک، دیگه باید تمومش کنیم

حالش خوبه- بیا دوباره انجامش بدیم-

!و دفعه بعد پات رو از گلیمت دراز تر نکن

!دیرم شد! وای، دیرم شد

!جنگجوی اژدهاست

چیزی که همیشه هستم

!دوستت داریم جنگجوی اژدها

!وای منم دوستتون دارم طرفدار های نازم

!همیشه باحاله

اینجا رو امضا کن- اینجا رو امضا کن-

!باشه، باشه هر چی بخواین براتون امضا میکنم

!استاد شیفو

...استاد، اجازه بدین فقط

خب بدترش کردم

باید حرف بزنیم

!البته بیایین بلافاصله بعد از مراسم صحبت کنیم

مراسم؟ چه مراسمی؟

!عصای خرد

که توسط خود استاد اوگوی به من داده شده گفته میشه که هرکس این عصا رو داشته باشه قدرت سفر بین قلمروها رو داره

قدرت باز کردن درب قلمروی ارواح

و حالا، قدرت باز کردن جنگجوی اژدها کاملا جدید به اسم نودل و توفو

جایی که برنج رو با لگد کردن درست و !خورشت رو ناک اوت میکنیم

!جنگجوی اژدها

پنج آتشین هم میان؟

متأسفانه نه، اونا درگیر ماموریت های فوق العاده خفن کونگ فوان

ببری که درگیر شتک کردن این و اونه میمون رفته سراغ حیوانات گمشده

!کرین به عنوان پادشاه کروکودیل ها تاج گذاری کرد

!داستانش طولانیه

افعی که داره بین طاووس ها و میمون های پوزه دراز صلح ایجاد میکنه

پوزه دراز میگن چی میگن همون

و مانتیس؟

اون فقط داره سعی میکنه سرش قطع نشه

فقط چون اینجا نیستن دلیل نمیشه که به عنوان فیگور بزرگ نیاریمشون

حالا کی عکس میخواد؟

!باشه، باشه، یکی یکی

!آه، تو

!نوبت منه، نوبت منه

و بعدش تو

جدی صحت شایعاتی که رد کردی رو با این قیافه نشونشون دادی

باید حرف بزنیم

همین الان

هی، میشه یکی از اونا اندازه کیف پول داشته باشم؟

پو

!دارم میام

اولین باری که این پله ها رو اومدی بالا یادته؟

چطوری میتونم فراموش کنم؟

!فکر کردم هیچوقت نمیتونم به اون بالا برسم

بله، اما تونستی و یه بار دیگه، سرنوشت صدات میکنه تا قدم بعدی رو تو ماجراجویی خودت برداری

مرحله بعدی؟

در مورد چی حرف میزنی؟

الانشم همه مراحل رو انجام دادم

ندادم؟

وقتشه که جانشینت رو انتخاب کنی

جانشین برای چی؟

جانشینی که جنگجوی اژدهای بعدی باشه

اوه آره، گرفتم

باحاله، چون من جنگجوی اژدهام

وایسا، وایسا، وایسا

منظورت اینه که دیگه قرار نیست جنگجوی اژدها باشم؟

دقیقا

پس قراره چی باشم؟

بعد از انتخاب جانشین به بالاترین سطح در تمام کونگ فو میرسی

رهبر معنوی درهی صلح

!اوه

!حتی یه کلمهش رو هم نفهمیدم یعنی چی

درست مثل استاد اوگوی قبل از تو

فراتر از اون دره رو با خرد و دانشت میبینی و امید میبخشی

ببین، از ارتقای شغلیم ممنونم

فکر کنم همین جنگجوی اژدها بمونم بهتره

جنگجوی اژدها؟

چی دستته؟

کوکی؟

اون یکی دستت

عصای خرد؟

که توسط استاد اوگوی بهت داده شده

جدی فکر نمیکردی که بهت این رو داده تا باهاش رستوران باز کنی و عکس بگیری؟

کاملا مشخص نگفت منظورش چیه

اوگوی کاملا بهت اعتماد کرد که قراره راهش رو پیش بگیری

و تبدیل به یه چیزی بهتر از الانت بشی

!تو بگیرش

نه، اوگوی به من نداده

اوگوی بعدی بودن جزئی از سرنوشت من نیست

که قبولش کردم و مشکلی ندارم

واقعا مشکلی نیست

همچین خوب هم به نظر نمیای

خودت خوب به نظر نمیای

خیلی هم حالم خوبه

!باشه حالت خوبه

این افتخاره

اوگوی جانشینش رو انتخاب کرد و حالا نوبت توئه

استاد شیفو، بالاخره چیزی که توش خوبم رو پیدا کردم

و دقیقا الان میخوای ازم بگیریش؟

کسی قرار نیست چیزی رو ازت بگیره، پو

چیزی که هستی قراره بخشی از کسی که در آینده خواهی بود، باشه

آره ولی این کارای هیجانی میشه؟

میدونی منظورم چیه؟

!قودا! شپلق

نمیخوام ناسپاس به نظر بیام

ولی جدی هیچی از خرد و دانش و امید دادن به بقیه نمیدونم

فقط دو تا چیز بلدم بقیه رو زدن و اسم دشمن هام رو دونستن

و اگر بخوام رک و راست بهت بگم

توی اسم دشمن ها هم همچین خوب نیستم

مثلا اون تمساح آتشین کی بود؟

نظرم روی استیوه

تو برای آوردن صلح به دره انتخاب شدی

و راه های دیگهای برای آوردن صلح و آرامش به جز این و اون رو زدن وجود داره

خب قطعا، اما نه هر چیزی

!لطفا

جنگجوی اژدها بودن تمام چیزیه که میدونم

هویتمه

دیگه نه

درهی صلح نیاز به یه رهبر داره

و استاد اوگوی تو رو انتخاب کرد

فردا اول صبح اولین کاری که میکنیم

مصاحبه با کاندیدا هاست

کاندیدا ها؟ کدوم کاندیدا ها؟

!بی نظیره

!امکان نداره

وای

ژستش فوق العادهست

استاد پو قراره الان جنگجوی اژدهای بعدی رو انتخاب کنن

نامزد های بی نظیری وجود داره

اجازه میدم انگشتم تصمیم بگیره

وایسا

!اوه، اوه

داره چه اتفاقی میفته

!جنگجوی اژدها

!منم

مثل یه شاه باید یه جانشین انتخاب کنی

آره، هیچی درموردشون نبود که

بشه بهشون گفت اژدها یا جنگجو

وقتی موقعش برسه متوجه میشی

چطوری هر وقت وقتش برسه میفهمم؟

میدونی؟

وقتی هنگ میکنم میام اینجا تا از کائنات جوابم رو بگیرم

همونطور که اوگوی قبل از من اینکارو میکرد

من هنگ نکردم

فقط هنوز واسه مرحله بعدی آماده نیستم

این چیه تو دستت نگه داشتی؟

عصای خرد؟

اون یکی دست

هسته درخت هلو؟

دقیقا

هر گودال، نمادی از یک درخت قدرتمنده

چجوری قراره بهم توی پیدا کردن جواب کمک کنه؟

از من نپرس

از کائنات بپرس

گودال باش

گودال باش

خیلی خب کائنات جون

یکم راهنماییم کن

آرامش درونی

آرامش درونی

آرامش درونی

شام، لطفا

شام با نخود فرنگی

نخودفرنگی های خوشبو

تو یه فصل با نسیم آروم

آرامش درونی

آرامش درونی

اصلا جواب نمیده

شاید بهتره روی نفست تمرکز کنی

دارم تلاشم رو میکنم ولی وقتی باهام حرف میزنی سخته

درواقع، تو داری با خودت حرف میزنی اگه بهش فکر کنی

هی، میشه شما دوتا ساکت شین

دارم تلاش میکنم تمرکز کنم

وایسا، اگه من ندای درونم، تو کیای؟

ندای درونی درونیم

مگه چند تا ندای درونی دارم؟

تو نمیخوای بدونی

قراره چی بشم؟

تو جهان ما تنهاییم؟

کائنات؟

خودتی؟

توجه توجه، موجود مرموز

جنگجوی اژدها اینجاست

تا عدالت رو اجرا کنه

میدونم که اینجایی

مهم اینه که کی پیدات میکنم

نمیتونی برای همیشه از عدالت قایم شی

خنجر دنگوا

سلیقهت خوبه، میتونم بهت بدمش

نه نمیتونم بدمش، پس بده

…اگه مقاومت کنی

ای وای اون عصا داره

چیکار میخوای بکنی؟ تا لحظهی مرگت با اون قدم میزنی؟

این عصا برای قدم زدن نیست، این عصای خرده

جنگجوی اژدها عصبانی میشه اگه بفهمه که تو عصاش رو برداشتی

من جنگجوی اژدهام

فقط میخواستم بگم که هیچ چیزی از تو

نشون دهندهی جنگجو بودن یا اژدها بودنت نیست

چطور جرات میکنی به اون بی احترامی کنی؟

به چی بی احترامی میکنم؟

وای شتر مرغ

وای روم سیاه

کم مونده اینجا رو

!روی سر ما خراب کنی

اینا چیه؟

“زمزمهی جنگجویان”

که قبلا شکستمش

!تازه اونم دوبار

چرا باید یه کوزه از روح ها نگه دارین؟

یه جورایی ترسناکه

خوبی گنده بک؟

یکم خسته بنظر میای

بهتر از این نبودم

چکش جنگی استاد سنجاب؟

تو حسابش رو پس میدی

هی؟

!ای متقلب

این تقلب نیست، این اسمش تکنیکه

بعدا میبینمت پاندا

!نه

فکر کنم همین الان همدیگه رو ببینیم خوب باشه

!بهت که گفتم

!من رو گرفتی! وای جنگجوی کوفته قدرتمند

جنگجوی اژدهاست

!ولم کن

فقط یه چیز رو بهم بگو

چجوری کسی مثل تو جنگجوی اژدها شده؟

این رازیه که باید در طول دو سال اقامتت در زندان درهی صلح حل کنی

زندان درهی صلح؟ مثل مهدکودک میمونه

تو روزای تعطیل مهدکودکه

ولی زندانم هست

اونجاست

!جنگ جوی اژدها- تای لانگ برگشته-

تای لانگ برگشته؟- گفته که تمام آهن ما رو میخواد-

!بعد معدن ما را نابود کرد

باید توی قلمروی روح باشه- فعلا که برگشته-

گفت تا زمانی که درهی صلح سقوط نکنه و جنگجوی اژدها

بهش تعظیم نکنه، ول نمیکنه

خواهش میکنم، باید یه کاری بکنی

به نظر میرسه من تنها کسی نیستم که باید یه معما رو حل کنه

خب، میدونی اصطلاحش چیه؟

هر قدمی ردی از خودش به جا میذاره

مهم نیست چقدر کوچیکه

هر قدمی ردی از خودش به جا میذاره

مهم نیست چقدر کوچیکه

روباه خیلی باهوشی! شاید یه چیزایی میدونی

شاید بدونم

شایدم ندونم

خب میدونم جدی میدونم

بهم بگو

و چرا باید بگم؟

منظورم اینه سودش برای من چیه؟

این حس خوب که میدونی کار درست رو انجام دادی

تو خیلی دوست داشتنی ای

تا حالا بهت همچین چیزی رو گفته بودن؟

ولی برای من دقیقا مثل یه بچهی گوگولی مگولی میمونی

من واسه بازی کردن وقت ندارم

تای لانگ توی دره صلح داره جفتک میندازه

یا شاید اون میخواد فکر کنی که تای لانگ بوده

اون؟

ملکهی مبدل! به هر شکلی بخواد میتونه تغییر کنه !استاد فریب دادنه، یه موجود دروغگوئه دارم در مورد "آفتاب پرست" صحبت میکنم

این یه جورایی یه صحبت خصوصیه

آفتاب پرست کیه؟

قدرتمندترین جادوگر تغییر شکل

یعنی اون خودش رو به تای لانگ تغییر شکل داده؟

اما مشکلش توی دره صلح با من چیه؟

سوال خوبیه

باید ازش بپرسی

درسته، چجوری پیداش کنم؟

اون کسی نیست که پیدا بشه

حداقل نمیتونی بدون کسی که اون بشناستش، ببینیش

و چجوری کسی رو که بشناستش رو پیدا کنم؟

من! قطعا من کسیام که میشناستش

فراموشش کن، خودم پیداش میکنم

موفق باشی! به هر حال چقدر میتونه سخت باشه کسی رو پیدا کنی که به هر شکلی تغییر میکنه و به راحتی محو میشه

خیلی خب، من رو به اون آفتاب پرست میرسونی منم ببینم چجوری میتونم از حکمت کم کنم

قبوله

فکر میکنی داری چیکار میکنی؟

یه جادوگر در حال تغییر شکل وجود داره

این وظیفهی پنج آتشینه!

خب اونا اینجا نیستن و یکی باید از درهی صلح محافظت کنه

ببین میدونم تغییر کردن سخته و تو عاشق جنگجوی اژدها بودنی

اما الان باید جانشین پیدا کنی

من و جنگجوی اژدها یک معامله کردیم !سرت تو کار خودت باشه سنجاب کوچولو

استاد شیفو سنجاب نیست

من یه پاندای قرمزم

میدونی، بهت میاد

پو این تصمیم توئه ولی فکر می کنم میدونی اگه اوگوی بود ازت چی میخواست

ممنون بخاطر این یه روزی که تو زندان بودم

برای روز مهد کودکیتون چی میخواین؟

برای مهد کودک بد نیست

کجا داره میره؟ تو نمیتونی بری

اصلا نگران نباشین قبل از اینکه بفهمین رفته برش میگردونم

مثلا باید عاقل میبودی و امید میبخشیدی

فقط به عنوان آخرین ماجراجویی جنگجوی اژدها بهش نگاه کن

زود برمی گردم به باباهام بگو دوستشون دارم دیگه نمیتونم صدات رو بشنوم خداحافظ!

ایول حس خوبیه که دوباره روباه آزادی باشی

این برای خاروندن پشت خیلی خوبه

یعنی واقعا این در قلمروی ارواح رو باز میکنه؟

اونجوری کار نمیکنه

باید بهت تعلق بگیره تا قدرتش رو به دست بیاری

فهمیدم

...تعلق گرفتن پس میتونم داشته باشمش؟

نه! برای چی میخوایش؟

طعمهی آسونی هستی

چیه؟

کسی که به راحتی میشه ازش دزدی کرد

معمولا چون که اونا بخشنده و بیش از حد قابل اعتماد هستن

مثل تو

وای مرسی

شنیدم آفتاب پرست هیولایی با اشتهای هزار درنده هست

و غذای مورد علاقه اش پاندائه

دارین میگین که این آفتاب پرسته قدرت جادویی داره؟

اگر سه بار اسمش رو بگین، شبونه میدزدتتون

آقتاب پرست میتونه شبیه هرکسی که میخواد بشه

حتی تو

یا تو

آقای لی، آقای لی حقیقت داره؟

پو قراره یه جادوگر شرور رو بکشه؟

آفتاب پرست؟

کار جنگجوی اژدها هیچ وقت تموم نمیشه

لی دارم فکر میکنم رفتن پو برای

از بین بردن یک جادوگر شرور

ایده خوبی نبوده

آروم باش

پو با شیاطین، نیمه خدایان و هر چیز دیگه ای این وسطا روبهرو شده

اون همیشه بهترینه

راست میگی

راست میگی

اگه اشتباه کرده باشی چی؟

آروم باش، پینگ

یه جادوگر شرور چقدر میتونه بد بشه؟

اون کیه که ما رو احضار میکنه؟

حرکات کلیشهای قدرتمندا

ما سر دسته ی مجرم های این شهریم

او فقط یک خزندهی تشنهی قدرته که چشم هاش از حدقه زده بیرون

بخش جادوگر شرور بودنش رو یادت رفت

ما قبلا این شهر رو اداره میکردیم

حالا نصف پولی رو که کلاهبرداری کردیم به اون میدیم

مثل این که یک جنایتکار دیگه نمیتونه زندگی صادقانه ای داشته باشه

آره، ولی ما چیکار میتونیم بکنیم؟

باهم، میتونیم بکشیمش پایین

دیوونهای

اون یه تغییر شکل دهندهست

میتونه سر همین میز نشسته باشه و ما ندونیم

تا اونجایی که ما میدونیم !تو آفتاب پرستی

یا تو آفتاب پرستی

یا شاید

وای، نه

شاید

نگو

من آفتاب پرستم

گفتم نگو

مثل اینکه ما زر اضافی زدیم

ببخشید آفتاب پرست

نه نه، معذرت خواهی نکن

شما و خانوادههاتون با زیر پا گذاشتن ضعیف تر ها خودتون رو بالا کشیدین

پس احساس خوبی نداره وقتی که شما کسایی هستین که تحت فشارین

مخصوصا وقتی فشار از طرف یک چشم از حدقه بیرون زدهی تشنهی قدرت باشه

بقیهش چی بود؟

خزندهی کوچولو

خب، این خزندهی کوچولو بیشتر از اینا میخواد

تو همین الانش هم کل شهر رو داری

چیز دیگهای مونده که بخوای؟

یک چیز ویژه تو فکرم دارم

و به بهدست آوردنش خیلی نزدیکم

به نزدیکی ماه خونی- ولی اون دو روز دیگهست-

پس زمان کمه باید خودمون رو سریع جمع و جور کنیم

برای همین باید مالیات این ماه رو تا شصت درصد بالا ببریم

!نه

این چه کاری بود؟

منظورم این بود که خب قصد بی احترامی ندارم

نگران نباش

تو رو بخاطر گستاخیت، خنجر زدن از پشت …و بی احترامی آشکاری که به من کردی

میبخشم

ولی هیچ وقت فراموش نمیکنم

...ممکنه که بگی من حافظهی- نگو-

حافظهی یک فیل رو دارم

فکر میکنی خیلی بهت فشار آوردم؟

پس تو دوست من، حالا میتونی درک کنی

تا کجا میتونم پیش برم

مالیات هاتون رو تا طلوع آفتاب میخوام

قرار نیست برای ناهار یه جا وایسیم؟

عدالت برای ناهار صبر نمیکنه

ولی گهگاهی برای یک میان وعده وایمیسته

نصف کوکیم رو میخوای؟

میخوای همینطوری نصف کلوچهت رو بخاطر قلب مهربونت بهم بدی؟

اوهوم

که به چی برسی؟

چی چی؟

میدونی، لخت کردن، غوغا کردن، حقه زدن

کوکی میخوای یا نه؟

حواسم بهت هست

چقدر دیگه تا این یارو آفتاب پرست راه داریم؟

فقط یکم دیگه

این موقع شب اینجا چیکار میکنی؟

هیچی فقط نمیخواستم طلوع ماه خونی رو از دست بدم

اوه، عالیه

تو هم دقیقا همونقدری که من نگرانم نگرانی

خیلی خب، خیلی خب

میدونم پاندا ها معمولا آروم، نرم، بیخیال بنظر میان

ولی حقیقت اینه که... من دارم عقلم رو از دست میدم

پو اصلا آروم، نرم و بیخیال نیست که با اون جادوگر تغییر قیافه دهنده رو به رو شه

اگه گیر افتاده باشه چی؟

اگر شکنجهاش بدن چی؟

بچمون

خب خب

شاید پو بالاخره حریفش رو ملاقات کرده باشه

ولی هنوز یک چیزی هست که پو داره و اون جادوگر نداره

چی؟

ما

حالا، بیا بریم پسرمون رو پیدا کنیم

امیدوارم حالش خوب باشه

میدونی، یک غاز دانا یک بار گفت

نگرانی باعث نمیشه آب سریع تر جوش بیاد

اون کی بود؟

مشخصا، من غاز دانا بودم

!خدای من

این بزرگ ترین روستاییه که به عمرم دیدم

اون روستا نیست

این شهر جونیپره

اونجا جاییه که میتونم آفتاب پرست رو پیدا کنم، نه؟

فقط یک قایق سواری کوتاه تا برسیم

و بعد درست جلوی سر در ورودی در میایم

مطمئنی اینجا میتونیم یک قایقران پیدا کنیم؟

اگه پول خوبی بدیم

اونا هرجا بخوای میبرنت

البته که میتونیم با یه سری تکنیک ها یه تخفیفی بگیریم

دزدی ممنوع

مهمانخانهی خرگوش خوشحال

مهمان نوازانه بنظر میرسه

کسی خرگوش گم کرده؟

!سریع تر هم بزن

به مهمانخانه خرگوش خوشحال خوش اومدین

من یک قایق جور میکنم، تو هم میتونی برامون غذا بگیری

و از دردسر دور بمون

هی، چی بازی میکنین؟

ماجانگ

و شرط هاش هم سنگینه

میتونم بازی کنم؟

قطعا به یک تازه کار سخت نمیگیرین

چون من حسابی تازه کارم

سلام

چه کمکی میتونم بکنم؟- ما یک قایق به شهر جونیپر میخوایم-

از این یارو بپرس

اون کیه؟

کاپیتان کشتی

ممنون

اوه دوباره بردم

فکر میکنم، شانس تازه کار بودنمه

یعنی قبلا بازی نکردی؟

اوه ببخشید، داری بهم اتهام تقلب میزنی؟

میخوام با مدیر اینحا صحبت کنم، لطفا

مدیر منم

من با قایق میبرمت شهر جونیپر

ولی هیچ چیز غیرقانونی رو حمل نمیکنم

دنبال دردسر نمیگردم

دردسر از من فرار میکنه

پس برای تو دوبرابر حساب میکنم

یک لحظه من گیج شدم

باید میگفتم دردسر دوست دارم؟

اینطوری، سه برابر حساب میشه

خب میشه برگردیم به همون دو برابر

قبوله

عالیه

باید به کدومتون دست بدم؟

چیز دیگه ای نیاز ندارین، خانم؟

بله، همه چیز رو بازم بیارین لطفا

به جز سوپ

خیلی هم زده شده بود

!هم بزن

وای، یکی از هرچیزی سفارش همیشگی منه

ولی چطور پولش رو دادی؟

قانونی و کاملا منصفانه

بهت افتخار میکنم

اوه، وای، ساعت رو ببین

یادته باید اون کار رو انجام میدادیم

همونجا با همون یارو؟

جدی فکر کردین میتونین از من غذا بدزدین؟

حتما سوءتفاهم شده

به نظر میاد من اونیم که برام سوءتفاهم پیش اومده

پس لطفا اجازه بدین ما هم غذای خودمون و هم مال شما رو حساب میکنیم

...من فقط گشنهی

کوفته برنجی؟- خون متقلبام-

خب پس، بیا بگیرش

نه، نه، نه، نه، نیاین بگیرینش

!نابودشون کنین

!گرفتمت

بیا

خب، بهتر شد

دارمت

!هم بزن

این مال من

اون برای تو نیست

دزدی ممنوع

خب، فکر کنم یکم دیره

هیچ وقت برای انجام کار درست دیر نیست

!بگیرینشون

ایول، عجب حرکتی

باید بهم یاد بدی

!شما دوتا

...من

!کی مهمانخانه رو نوک صخره میسازه

!نباید اون همه کوفته برنجی میخوردیم

...نه اینکه نگران باشم، ولی

ولی چی میشه اگه آفتابپرست بفهمه داریم میایم؟

ممکنه هرجایی باشه، یا هرکسی

لی، میشه یکم شجاع باشی؟

...معذرت میخوام، ولی شجاعت

هیچ وقت تخصصم نبود

نیاز نیست شجاع باشی

فقط باید وانمود کنی

وانمود کنم

!فهمیدم

!لی

نگهش دار- !من رو بگیر-

!لطفا! لطفا

!نه

این چطور شجاعتی بود؟

روش کار کن

شهر جونیپر

اینکه دوباره برگردی خونه عالیه

خانواده ات هم اونجا زندگی میکنن؟

…اگه خانوادهای داشتم میکردن

…یه روباه تنها بودن

توی یه شهر بزرگ راحت نبود

پس باید زنده میموندم

هرجوری که میتونستم

باید قمار میکردم

...و حقه میزدم

!انقدر ندو! بسه

!تو هم یتیمی، مثل من

خب، یعنی بودم

بابا شله پز من رو به فرزند خوندگی گرفت

و بعدش بابای پاندام من رو پیدا کرد

!بابا غاز! بابا پاندا

کم مونده همه جور حیوونی مامان باباش باشن

درسته، مامان؟

بعد یه روز یکی از افراد محلی من رو همراه خودش برد

منو برد زیر یه سقف

بهم لباس داد بپوشم و غذا داد بخورم

بعدش، من دیگه هیچ وقت تنها نبودم

فکر کنم هردوتامون خوش شانس بودیم

فکر کنم هی بگو ببینم

توی دره صلح

منظور اون سنجاب کوچیک عصبانی چی بود؟

پاندای قرمزه

..وقتی گفت باید جانشینت رو پیدا کنی

حالا که قراره رهبر معنوی بشم

باید یه جانشین باارزش پیدا کنم

تا بتونه جانشین جنگجوی اژدها بشه

به بالاترین جایگاه رسیدی این همون چیزیه که میخواستی، نه؟

...نه، فقط

آخه من چی درباره رهبر معنوی بودن میدونم؟

من حتی نمیتونم یکی از اون ضرب المثل های باحال رو استفاده کنم

...بزرگترین دشمن زندگی

چمیدونم، پله هان؟

باشه

همه میدونن، بزرگترین دشمن زندگی زمانه

فکر کنم فقط راحت تره

به همون شیوه ای که عادت داری زندگی کنی

و بعدش به اون شیوه ای که نمیدونی تغییر کنی

هی، این خوب بود

آره، شاید اون باید رهبر معنوی

دره ی صلح بشه

اوو، اون واقعا

هی، اون خیلی مسته

مشکلی نداره که رانندگی میکنه؟

اومدیم مالیاتمون رو بدیم

همون جور که درخواست کرده بودین

به نظر کم میاد

برگردین و بازم بیارین

بازم؟

ولی آفتاب پرست

برو، قبل از اینکه از پلهها پرتت کنم

بالاخره، سرنوشتم نزدیک میشه

من حکومتم رو از جونیپر تا دره صلح گسترش میدم

تا همه شهرها و روستا ها

از اینجا تا دره غاز ها

و فراتر از آن

و اون موقع همه اسم من رو میشناسن

همه میان تا اسم منو بشنون

بیدار شو، بیدار شو

ژن خواب دیدم، آفتاب پرست رو دیدم

...اون میخواد همه شهرها و روستاهای

درهی صلح رو بگیره

بهت الهام شده؟

اونم وقتی که خواب بودی؟ کاملا مطمئنم که فقط یه رویا بوده

!یه رویا نبود

یه الهام بود، بهعلاوه قبل از اینکه بخوابم یه کوفته بد خوردم

یا شایدم از این چیزهای جنگجوی اژدهایی بود

ما باید بریم سراغ آفتابپرست و پایین بکشیمش

خب پس، تو خیلی خوش شانسی

به شهر جونیپر خوش اومدی

اینجا جایی هست که

تو میتونی هرکسی که بخوای باشی، یا

هرکاری که بخوای میتونی بکنی

و هرچیزی که بخوای رو میتونی بدزدی

اگه این چیزی هست که میخوای

...و

وا این از کجا پیداش شد؟

!ببخشید

تا حالا هیچ وقت انقدر ترافیک ندیده بودم

توی دره ی صلح مشکل ترافیک ندارین؟

!هیچ کس تا حالا انقدر عجله نداشته

!زودباش

خب، مسلما خوبه که دوباره برگشتیم خونه

نماد ها، صداها

بوها

!اینجا واقعا سرزمین عجایبه

!پو! پو! تمرکز کن

!این شهر خفن ترین جاییه که تا حالا دیدم

...منم قبلا همین فکر رو میکردم

تا وقتی که آفتابپرست خزانهش رو اورد اینجا

امشب، ما آفتاب پرست رو نابود میکنیم

اوه، آره

من بهت نشون میدم این جادوگر شرور

کجا کمین کرده

جادوگر شرور توی همون برجیه که به همه شهر تسلط داره؟

از کجا میدونی؟

خب شاید اولین بارم نیست که یه شرور رو میخوام نابود کنم

بیا به راهمون ادامه بدیم

وای، تو واقعا بین مردم معروفی

...آره، خب، بذار بگیم یه قیافه مثل من

فراموش کردنش سخته

چی؟ تو جنایتکار تحت تعقیبی؟

به نظر سوپرایز شدی؟ سوپرایز کنندهست؟

فکر نمیکنم سوپرایز کننده باشه

هیچ وقت نگفتی تحت تعقیبی

نگران نباش، قانون کارهای مهمتری داره تا بخواد دنبال من باشه

هی روباه داشتیم دنبالت میگشتیم

یه لقمه چپم کردن

خب، الان درستش میکنم

صبح بخیر، افسر ها

جنگجوی اژدها اینجاست

من و روباه بخاطر یه ماموریت رسمی جنگجوی اژدها اینجاییم

جنگجوی چی چی؟

جنگجوی اژدها

هیچکس؟ هیچی؟

...احتمالا شما من رو بیشتر به اسم

!پاندای کونگفوکار بشناسین

!وایسا، وایسا

!اوه بیخیال

خب ما راه تو رو امتحان کردیم

حالا نوبت منه

نوبت تو چیه؟

ببخشید

!زود باش، زودباش، زودباش، زودباش

تو نمیتونی از قانون فرار کنی

تو یه جنایتکار تحت تعقیبی

آره خب، انگار من تنها نیستم

زندگی شهری واقعا سریعه

...ما باید فرار کنیم قبل از اینکه اونا

نیروی پشتیبانی بخوان

یه عالمه گاون

!بدو

بزن بریم

دارم میفتم آروم تر

!ببخشید

!برای درام زدن وقت نداریم

!گیر افتادیم

دیگه خیلی دور نیست

همیشه همینو میگی و همیشه ام خیلی دورتره

اوه، اینجا کجاست؟

خونه، خونهی عزیزم

بعضی از بهترین کلاهبردارها و جنایتکارهای شهر جونیپر اینجا زندگی میکنن

مواظب باش، این آدما ممکنه شلوارتم بدزدن جوری که اصلا متوجه نشی

کوچولو ها مواظب ترقه ها باشین

پس تو با همه این آدما دوستی؟

اونا در واقع خانوادهن

واقعا خودتی؟

آره، استاد قدیمی من

همیشه میدونستم یه روزی راهت رو به سمت خونه پیدا میکنی

...و وقتی برگشتی

مطمئن میشم که ازت استقبال مناسبی کنم

خانواده، هاه؟

بیشتر شبیه فامیلای دورن

خب، چطور باید این کارو انجام بدیم؟

سریع و بی درد یا آروم و دردناک

!آروم و دردناک

خیلی خب شرور کوچولو ها با آروم و دردناک پیش میریم

!هورا

تو واقعا نمیخوای این کارو انجام بدی- دقیقا چرا؟-

چون اگر حتی یه خش رو من بندازی

...باید به

جنگجوی اژدها جواب پس بدی

جنگجو، جنگجو، جنگجو، جنگجو، جنگجو

کی؟

!اوه پسر

واقعا ماجراجوییای من برای همون منطقهی محدوده؟

خودت رو معرفی کن پو

!با مشتات

به یاد داشته باش پو

راه های دیگه ای جز مشت و لگد انداختن برای برقراری صلح وجود داره

اوه بیخیال، واقعا؟

الان؟- آره-

صبر کن

شیفوهای درون من نباید نظرای متفاوتی داشته باشن؟

ما کاملا با همدیگه موافقیم

و تو؟

!صبر کنین

کسی که الان به خشونت متوصل بشه

در آینده فقط خشونت بیشتری در انتظارشه

چی؟

پس داری میگی

اگر الان یکم به ژن آسیب نزنیم

بعدا میتونیم خیلی بیشتر بهش صدمه بزنیم؟

چی؟ نه منظورم این نبود

بله و خشونت بیشتر بعدا

بهتر از خشونت کمتر الانه

نه نه نه، فکر کنم شما دچار سوتفاهم شدین

...نکته اساسی اینه که

خشونت برد- این خشونت باعث میشه قیلی ویلی برم-

میدونین، این پاندائه نکته خوبی گفت

خوشم اومد

!نه نه نه، صبر کنین

!برگردین

به چیز بهتر به ذهنم رسید

باید روی این سخنان حکیمانهت کار کنی

اوه، پاندای کونگ فو کار؟

نه

پسر باباشله پز و لی؟

جفتشون اسمای خیلی رایجین

شاگرد اوگوی؟

متاسفم

تعلیم دیده توسط استاد شیفو؟

اوه، استاد شیفو؟

آره، همه درمورد استاد شیفوی افسانهای شنیدن

اما در مورد تو نه

یکی گفت افسانه، بحثش رو پیش بکش

ببین میدونم که ما باهم اختلافاتی داریم

اما من واقعا اینجا گیر افتادم

و امیدوار بودم تو بتونی کمکم کنی

مرسی

نخورش

ما فقط یه جایی نیاز داریم که بتونیم یکم استراحت کنیم

تا یکم آبا از آسیاب بیفته

و من چرا باید کمکتون کنم؟

چون در اعماق این پوسته سفت و زخمت

یه روح خوش قلب وجود داره که هنوز به عنوان

عضوی از خانواده به فکر منه

باشه

اگه برام دردسر بسازی

خودم شرخر رو خبر میکنم

!خوب بخوابین

پس ما امشب آفتاب پرست رو میکشیم

بعد از اینکه شلوارت رو پس گرفتی

!این اصلا باحال نیست

!با شمام، بیخیال

!شلوارم رو برگردونین

!اونا سفارشین

این مکان زیاد دوستانه به نظر نمیاد

!اوه اوه، ما تونستیم

مطمئنم همه چیز خوبه

این رستورانه

اینا مردم منن

ما به یه زبون صحبت میکنیم

تو اینجا منتظر باش

!درود

متاسفم که حرفتون رو قطع کردم

میدونم که داره بهتون خوش میگذره

اما برام سواله ممکنه اتفاقی

یه پاندا از این دور و ورا رد شده باشه؟

یه پاندا اینجا بود

میشناسیش؟

میشناسمش؟

البته که میشناسم، من باباشم

!باید تاوان کاری که پسرت با مهمانخانهم کرد رو بدی

پسر من بی دلیل همچین کاری رو انجام نمیده

ممکنه که سوپتون بدمزه شده باشه؟

!امتحانش کن

!نه نه

!بوی سوپتون عالیه

هیچ چیز دیگه ای نباید توش بریزین

!مخصوصا من رو

!دستتون رو از اون غاز بکشین

!پاندا برگشته

!اون برگشته

نه، اما آرزو میکنین کاش اون برگشته بود

چون اگر فکر میکنین اون اینجارو بهم ریخته

هیچ ایده ای ندارین که از من چه کارایی ممکنه بربیاد

هر چیزی که اون یاد گرفته، از من داره

به جز یک چیز

رحم و بخشش

نمیدونم از کجا آوردتش

چون من بهش باور ندارم

خب حالا دو تا راه پیش روتونه

راه آسون

که بهم میگین اون کجاست

یا راه سخت

که بازم شما بهم میگین اون کجاست

اما فهمیدن اینکه چی میگین سخته

!چون دیگه هیچ دندونی ندارین

ماجاتگ

!من ماجانگ رو به عنوان صبحونه میخورم

چی؟

پسر ما کجاست؟

یه قایق برای شهر جونیور گرفت

از کدوم طرف؟

…میدونین یه غاز دانا

وقت رفتنه

آره، درسته

!هورا

اوکی، بیا دوباره امتحانش کنیم

چرخش

هم زدن

غذا رو سرو کن

پرتاب

هی، اژدهای طلایی که قراره بترکونتشون کجاست؟

با جارو اتفاق نمیفته

آره، با این حال هنوز بد نیست

آره

اما هم بزن

بیشتر بچرخ

اسمش اسکادوشه

اسکادوش یه کلمه نیست

اون وقت اسکابلم هست؟

باید بگم

تو شبیه هیچکدوم استادایی که قبلا دیدم نیستی

آره میدونم

پانداهای زیادی نیستن

نه

منظورم اینه پاندای خوبی هستی

گوش کنین

ساحل امنه

بچه ها

بزنین به دل خیابون

و شما دو تا

از جلوی چشمم دور شین

میدونم که بهت قول دادم

تا جلوی در رو به رویی خونه آفتاب پرست راهنمایی کنم

اما در پشتی به نظر شدنی تر میاد

ژن، باید بگم

تو واقعا روباه درستکاری هستی

…یه

هستهی هلو؟

مال درخت هلوی بهشتی دانایی اوگویه

این یه چیزی از دره صلحه

قراره بهم یادآوری کنه هر گودالی نماد یه درخت قدرتمنده

شاید برای تو هم همین کارایی رو داشته باشه

مطمئنی میخوای این کار رو بکنی؟

همونطور که یه رهبر دانای معنوی گفت

چجوری فلانی دهن همه رو سرویس کنه

اگه اون یکی دوستش دنبال دهنی برای سرویس کردن نگرده

خیلی پاندای خوبی هستی، میدونستی؟

مرسی

صبر کن، این یه تعریف بود یا تخریب؟

تعریف بود

پسرمون رو دیدی؟

متاسفم

متاسفم- متاسفم-

نه

لطفا بهمون بگو که پسرمون رو دیدی- وا چرا رفتن؟ تو که گفتی آره-

هی پو اینجا بوده- عالیه ولی از کجا میدونی؟-

اون چیزی رو داره که بقیه ندارن شاید یه مدرک دیگه هم پیدا کنیم

نزدیک بود شتک شیم

مراقب باش

پو- عقب وایسا-

وای!

دارن میان- عجله کن! کمکم کن قفس رو بلند کنم-

فایده نداره

باید با یه چیزی ببندیمش

بیا از وسایل من استفاده کن

خیلی خب! عقب وایسا! بزن بریم

ژن؟

وسایلم رو کجا میبری؟

فکر کنم منظورت وسایل منه

تو به ژن دادیشون و ژن هم اونا رو به من داد

به ژن داده شده، فکر کنم همینطوری کار میکنه

تو درست میگفتی ژن

اون یه طعمه ساده بود

!ژن

اولین قانون تو خیابون زندگی کردن

به هیچکس اعتماد نکن

من این رو بهش یاد دادم

فکر نمیکردم شاگرد من دوست تو باشه

شاگرد؟

اون کسیه که تو رو به فرزند خوندگی قبول کرده؟

بهترین اتفاقی که براش افتاده

باید قبل از اینکه من پیداش کنم میدیدش

بیرون رفتن با اون طرد شده ها از غار دزدها

از هیچی نمیترسید

عجب پتانسیلی

پس به فرزند خوندگی قبولش کردم

چیزی که الان هست رو مدیون منه

صاف وایسا

بله استاد

این همه بدبختی کشیدی که بهت عصای خرد رو بدم؟

چرا؟

اولش متواضع بودم

و رویای بهتر بودن رو داشتم

من قدرت و احترام میخواستم

میخواستم استاد کونگ فو باشم

چی گفتی؟

من از همه سالن های تمرینی که رفتم طرد شدم

اونا میگفتن من خیلی کوچیک و ضعیفم

و اینکه کونگ فو سرنوشت من نبود

و بخاطر همین یه راه دیگه رو انتخاب کردم

جادوگری

من بزرگ شدم

بهتر شدم

و همه چیزایی رو که آرزوشون رو داشتم بدست آوردم

همه چیز جز کونگ فو

فقط چون مثل تای لانگ بنظر میرسم به این معنی نیست میتونم مثل اون بجنگم

میدونی پو، شاید کونگ فو با بدن اجرا بشه

ولی رازهاش توی روح جا گرفتن

و حالا که من روی روح تسلط دارم

میخوای کونگ فوی تای لونگ رو بدزدی

اون و همه اون استادان شروری که قبل من بودن

و وقتی اینکار رو کردم هیچکس نمیتونه من رو دست کم بگیره

من رو یادت رفته؟

خودت رو اذیت نکن پو

اون قفس تماما با جادوی خیلی قوی و قدیمی طلسم شده

حداقل به ده تا جنگجوی اژدها نیاز داری تا بتونی ازشون رد بشی

پس ازشون رد نمیشم

از زیرشون میرم

از هر زاویهای بهش نگاه کنی کارش ساختهست

!پو

ژن

ببخشید دروغ گفتم باید کاری رو میکردم که بهم گفته شده بود

بعدا معذرت خواهی کن الان باید آفتاب پرست رو متوقف کنم

پو

ژن؟

آفرین، ژن!

هیچوقت نگفتی میخوای بهش آسیب بزنی

قانون دوم خیابون ها

یه نفر همیشه آسیب میبینه ولی مطمئن شو اون یک نفر هیچوقت تو نباشی

فقط آرزو میکنم کاش یه راه دیگه هم داشت

سومین قانون خیابون ها؟

سومین قانون؟

بعضیا میگن مهم ترین قانونه

هیچکس برای احساسات تو ارزش قائل نیست

بجنب، باید رهبری قلمروی روح رو به عهده بگیریم

و لبخند بزن

هیچکس یه آدم بد اخلاق رو دوست نداره

صادقانه بگم ژن اصلا راه نداره که من همچین عادت هایی رو ترک کنم

همونجا بمون، پسر

!دست از سرم بردار

!پسرم

نجاتم بده

!خیلی خب، پسر

نترس پو ما اینجاییم

پس من رو تعقیب کردین

فکر اون بود

باشه باشه فکر هردوتامون بود

فقط تعقیبت کردیم چون دوستت داریم

نه

تعقیبم کردین چون بهم باور نداشتین

و چون دوستت داریم؟

خب، درست میگی

یه گند بزرگی زدم

به آدم اشتباهی اعتماد کردم

با دستای خودم عصای خرد رو دادم به آفتاب پرست

پو

خیلی شیک و مجلسی گند زدی

فقط اگه به حرف استاد شیفو گوش میکردم و توی درهی صلح میموندم

آفتاب پرست عصای خرد رو ازم نمیگرفت و تمام این اتفاق ها نمیفتاد

من فقط خیلی مصمم بودم که همه چیز باید همونجوری که هست باشه

همه از تغییر میترسن پو

حتی من

یه زمانی بود، نه خیلی دور

وقتی تمام چیزی که میخواستم این بود که بهترین آشپز نودل در دره باشم

بعد چی شد؟

من بهترین آشپز نودل در دره شدم

درسته

ولی همینطور یه پدر شدم

و از اون موقع هیچی مثل قبل نیست

تغییر همیشه یه چیز بد نیست

به نظرت چرا همش میخوام منوی رستوران رو تغییر بدم؟

چون اگه همه چیز تا ابد یکسان بمونه

دیر یا زود از چشم میفتن

اون درست میگه، پو

از وقتی روستا رو ترک کردم، یه جورایی جنگجو شدم

قوی

شجاع

پو

حرکت کن

اینجوری

بیارشون اینجا

بجنب

این بد به نظر میرسه

خیلی بد

حرکت کن

بجنب

نگو که جدی داشتی با اون پاندا دوست میشدی

…چی؟ نه، این فقط- وقتی یه چیزی رو میخوایم-

باید هر کاری که میتونیم بکنیم تا به دستش بیاریم

اون پاندا برای ما همینقدر بود

یه چیزی برای استفاده کردن

بخاطر همین من رو به فرزندخوندگیت قبول کردی؟

که کمکت کنم تا چیزی رو که میخوای به دست بیاری؟

من قبولت کردم چون باهوش بودی

و ظالم و سنگدل مثل خودم

…و روزی که که دیگه همچین کسی نباشی، روزیه که

آره برام سودی نداری

پس بخاطر جفتمون تغییر نکن

امشب، وقتی ماه خونی به بالاترین نقطه آسمون شب میرسه

من در ناحیه ارواح رو باز میکنم و اونوقت همه رازهاش مال من میشن

ماه خونی همیشه انقدر دیر بالا میاد؟

یادمه که سریع تر بالا میومد

نه؟

فقط من این فکر رو میکنم؟

به هر حال، این فقط واسه تحت تاثیر قرار گرفتنتونه

الان فقط میخوام قلمروی ارواح رو باز کنم

!برام تای لانگ رو بیار

تای لانگ؟

طرفدار دو آتیشهتم

تو کی هستی و با اون عصا چیکار داری؟

اینو دوست قدیمیت بهم داده

پاندای پف پفی؟

پو شاید یه احمق باشه، ولی هیچوقت وسیلهی اوگوی رو داوطلبانه به کسی مثل تو نمیده

کی درمورد داوطلبانه دادنش چیزی گفت؟

ظاهرا تو رو اشتباه قضاوت کردم آفتاب پرست

الان بگو برای چی احضارم کردی؟

احضارت کردم که تکنیک های خفن کونگ فوت رو بهم یاد بدی

تکنیک های خودم رو به هیچکس نمیگم

یه درخواست نبود

!ایول گرفتمش

ضربه های تای لانگ

قدرت، دقت

چه بلایی سرم آوردی؟

کل مهارت های کونگ فوت الان مال منه

…و بهترین قسمتش اینه که

تازه دارم گرم میکنم

کای رو برام بیار

پو منظورت چیه

!منطقی باش

تا وقتی وسایلم رو پس نگیرم هیچ جا نمیرم

هیچ وسیلهای ارزش جونت رو نداره

تا زمانی که من جنگجوی اژدهام اجازه نمیدم کس دیگهای بخاطر من آسیب ببینه

!پو

!تو زندهای

خواهش میکنم، اشتباه کردم

منم همینطور

با اعتماد کردن بهت اشتباه کردم

متاسفم

این رو هم اربابت بهت گفت که بگی؟

اون استادم نیست

میخوام برای کار خوب کردن ولش کنم

واقعیته

راجع به همهچیز اشتباه میکردم

داری چیکار میکنی؟

جلوت رو میگیرم

از سر راهم برو کنار، ژن

نمیرم

برو کنار

میخوای برم کنار؟

خودت کنارم بزن

اول بهم خیانت کردی و حالا میخوای باهام بجنگی؟

چرا داری این کار رو میکنی؟

برای اینکه جلوی کشتهشدنت رو بگیرم

چرا به اینکه بمیرم یا نه اهمیت میدی؟

خواهش میکنم پو، بذار یه کار رو درست انجام بدم

تو تنها کسی نیستی که این اواخر انتخاب های اشتباهی کرده

واقعا میخوای بری انجامش بدی، مگه نه؟

متاسفانه بله

هیچی نمیتونه باعث شه که از این کار منصرفت کنم؟

متاسفانه نه

نمیتونی شکستش بدی، میدونی که

شاید حق با تو باشه

ولی باید تلاشم رو بکنم

تا جایی که میتونی از اینجا دور شو

پو

هیچوقت نباید میذاشتیم بیاد اینجا

چه پدر های افتضاحی هستیم

حداقل تو بهش دروغ نگفتی و خیانت نکردی

خب، حقیقت داره

تو افتضاح تری

من دوست افتضاحیم

دوست؟

همچین کلمهای زیادیته

بیاین بیخیال شیم، تسلیم

نمیتونیم بذاریم تنها بره اونجا

چه کاری از دستمون بر میاد؟

فقط ما سه نفر در برابر یه ارتشیم

پس به نظر میرسه که ما هم باید ارتش خودمون رو داشته باشیم

!هی همگی، گوش کنین

ممنونم

جنگجوی اژدها تو دردسر افتاده

کی؟

میشناسیش، پو

پاندائه

نه نه یکی دیگه

من پدرشم

من هم پدرشم

باشه، این مهم نیست

چیزی که مهمه اینه که دوستم تو دردسر افتاده و به کمکم نیاز داره

برای همین، به کمکتون احتیاج دارم

چرا باید بهت کمک کنیم؟

...چون

...چون

چون کار درست همینه

!بس کنین

بسه

!نخندین

میدونم که به نظرتون شاید برای یه مشت متقلب، دزد و راهزن

مثل ما دیر باشه که راهمون رو عوض کنیم

ولی یه دوست خوب یه بار بهم گفت

هیچوقت برای اینکه کار درست رو انجام بدی دیر نیست

پس داری میگی که هرچقدر الان کار درست بیشتری انجام بدیم

بعدش میتونیم غلط های اضافه بکنیم

چی؟ نه

...و با نبودن آفتابپرست سر راهمون

بلاخره میتونیم هر غلطی دلمون میخواد بکنیم

به نظرم یه نکته مهم رو داری جا میندازی

!خشونت! خشونت

آمادهاین که بریم کار درست رو به دلایل اشتباهی انجام بدیم؟

حالا، اشتباهی که این جنگجوی اژدها کرده اینه که رقیبش رو دستکم گرفته

من هیچوقت تو همچین تله واضحی نمیفتم

!هی

حالا، میفهمین اشتباهی که ...جنگجوی اژدها کرده این بود که

خفه شو لری

اینجا داره با نگهبانای بیشتری از اون که من تا حالا دیدم پر میشه

انگان نداره به موقع به پو برسم

تو برو پیش پو، ما ترتیب نگهبان ها رو میدیم

از پسش برمیایم؟

!یعنی از پسش بر میایم

ولی چطوری؟

فقط بسپارش به من

ژنرال کای، لرد شن، اونا دشمن های قدیمی منن دشمن؟ دمشن؟ دنمش؟

آفتاب پرست داره ارواح رو از قلمرو بیرون میاره و تمام تکنیک و مهارتمون رو قورت میده

و داره از وسایل تو استفاده میکنه- من اینجام تا پسش بگیرم-

من که فکر نمیکنم- ببخشید من شما رو میشناسم؟

من رو میشناسی؟ اسکاتم

تمساح آتشین؟

من و استاد شیفو داشتیم درمورد تو حرف میزدیم

اوگوی اشتباه کرد که تو رو به عنوان جنگجوی اژدها انتخاب کرد

تا الان متوجه نشده بودم که چه اشتباه بزرگی کرده

وای، تای لانگ؟ وسایلم رو پس میگیرم مهارت هات رو پس میدم

و همتون رو به قلمروی روح برمیگردونم، حالا میبینین- تنها چیزی که میبینم یه قول شکسته شدهست-

خیلی خب، یه مشت جونور پرخاشگر حالا، دو حالت وجود داره

راه آسون اینه که به میل خودتون تسلیم شین یا راه سخت که با کلی زخم تسلیم میشین

انتخاب با خودتونه

شوخی کردم به جون بابا شله پز شوخی میکردم

ممنونم پینگ

خیلی تند نیست؟

نه، بهترینه

اینم راز نوشیدنی منه

حق با اون پاندائه بود، خشونت بیشتر برای بعدا بهتره

فکر میکنم چیزی داری که متعلق به منه

حتی نمیتونی درست بمیری؟

حتی نمیتونی اشتباهی بکشی؟

نه ما داریم بازی میکنیم و همه چیز با هم اتفاق میفته

و حالا، راجع به اون وسیله

ببرش، به هر حال من هرچیزی که میخواستم رو ازش گرفتم

فکر میکنم سرنوشت بود

یک رویارویی نهایی بین دشمنایی که از خیلی جهات شبیه همن

ای کاش به ازای هر باری که یه شرور بهم میگفت چقدر مثل همیم یه کوفته برنجی بهم میدادن

درسته، ما هردومون تا اون بالای بالا اوج گرفتیم

باعث تاسفه که فقط یکیمون میتونه تو صدر باشه

برای تو مایهی شرمساریه

ترکیب قدرت جادوگریم با کونگ فو من رو غیرقابل شکست میکنه

به محض اینکه تو رو کنار بزنم …حکومتم رو از شهر جونیپر تا

بقیه شهرا، تو شهر و روستا از اینجا تا اونور درهی صلح گسترش میدم

آره، میدونم

ولی چطوری میدونستی؟

بهم الهام شد چون من یه جنگجوی اژدهام

حداقل الان هستم

ولی فهمیدم که لابد وقتشه که یه تغییری ایجاد کنم

توام همینطور

من آفتابپرستما، کاری جز تغییر نمیکنم

فقط از بیرون تغییر میکنی

تغییر واقعی از درون اتفاق میفته

و اگه ما واقعا همینطوری هستیم که تو میگی

پس شاید هردومون بتونیم بیخیال کسی که بودیم بشیم و بهتر از چیزی که الان هستیم بشیم

چی میگی؟

...میگم که

اوه منتظرش بودم

خیلی بهت افتخار میکنیم

روش ما رو امتحان کردی

حالا روش خودت رو برو

دهنش رو سرویس کن

نمیگفتی هم میکردم

!عجب تغییر قویای

چی؟

این حرکت رو میشناسی؟

اینجوری به نظر میرسم؟

اینجوری به نظر نمیرسم نه؟

تو هیچ کاری نکردی !میتونم فقط بدزدمشون

!نمیتونم بهت کمک کنم

یه دونه از چپ بزن

یکی راست، از بالا

داری کی رو تشویق میکنی؟

مطمئن نیستم

خیلی پیچیدهست

من از همه حریفهایی که داشتی قویترم

این به خاطر اینه که من همهی اون حریفها هستم

وای من باید ورود قهرمانانه رو تمرین کنم

نه این فقط خرابکاریه

میدونستم نباید تنهات میذاشتم که از این غلطا بکنی

بهتره اوضاع رو تو مشتت بگیری

دو به یک؟

خب الان به نظر عادلانه نمیاد

باید عادلانهش کنم

!استاد کبری

!استاد عقاب

!استاد عقرب

!استاد گرگ

!ژنرال کای

!لرد شن

!عالیه

منظورم اینه که حال بهم زنه ولی عالیه

!ژن

پو

فکر کردم که ما دوستیم

!عقب وایسا

!قراره دهنت رو سرویس کنم

!زود باش پو !از اونجا بیا بیرون

!تو باید انجامش بدی

!من نمیتونم آفتاب پرست رو شکست بدم

یه بار یه لاکپشت پیر دانا بهم گفت تو نمیدونی چه کارایی ازت برمیاد تا وقتی انجامش ندی

طبیعت تعادل خودش رو داره و تو داری از حرفای یه لاک پشت نصیحتم میکتی؟

گودال باش ژن، مثل اون گودال باش

با خودت فکر کردی که داری چیکار میکنی؟

تموم کردن چیزی که پو شروع کرد

اوه لطفا چند بار باید بهت بگم؟

!بی عرضه نباش

!تو یه کوچولوی خیانتکاری

بعد از همه کارایی که برات انجام دادم با پاندا به من خیانت میکنی

قانون اول خیابون ها هیچ وقت به کسی اعتماد نکن

ها! نمیتونی منو شکست بدی من همه حرکاتت رو حفظم

ولی این یکی رو نه

چرخش

هم زدن، آمادهی سرو و پرتاب

قانون دوم؟ یه نفر همیشه آسیب میبینه

حالا به این میشه گفت یه حرکت خفن

پو تو هروقت که میخواستی میتونستی از اون قفس بیای بیرون؟ متقلب

تقلب نیست یه روشه

به هرحال چطور یه هسته هلو قراره به درخت تبدیل بشه وقتی شانس رشد کردن رو بهش نمیدی؟

و هی سریعتر هم بزن و بلندتر بچرخون

ولی برای آخرین بار، اون کلمه

!تو

اسکادوش

شاید اوگوی درمورد تو درست فکر میکرد

خیلی هم به درد نخور نیستی

اوه خدای من خیلی ممنونم

!اینههه پسر منه- !پسر مائه-

فکر کنم زمانش رسیده که این خونه رو تو سر و سامون بدی پاندا

!ژن !یه کاری کن

قانون سوم هیچکس برای احساسات تو ارزش قائل نیست

طرف دیگه میبینمت

جنگجوی اژدها

برای وقتی که تو زندانی یه مقدار غذا درست کردیم

بیا امیدوار باشیم که این آخرین غذای تو نیست

ممنونم بچهها

داشتم فکر میکردم بعد از اینکه زمان گذشت و دوباره روباه آزاد شدم

شاید از اون مغازههای طب سوزنی باز کنم که معروفه

فکر کنم برای مکان باید دنبال جایی باشی که فضای بیشتری برای رشد داره

قلعهی یشم؟

از بین تمام کاندیداهایی که برای آموزش جانشین برتر خودت انتخاب کردی

تو روباه رو انتخاب میکنی؟

وقتی موقعش برسه متوجه میشی، میدونی؟

خیلی خب هر کی رو میخوای انتخاب کن دزد ،عصا، هویج

اصلا نمیدونم برای چی خودم رو اذیت میکنم

میرم یکم مدیتیشن کنم

چی؟

نگران نباش پیداش میشه

احتمالا

شاید

هی تو خوبی؟

حق با اونه چی در مورد من نشون میده که برای این کار آمادهم؟

خب جوری که یاد گرفتم وقتی توی آشپزخونه بابام کار میکردم

بعضی وقتها بهترین غذاها از ترکیب اون مواد غذایی که تصور نمیکردی درست میشن

هی این بد نبود

خیلی خب رهبر معنوی میبینمت

آره منم دارم به این کار عادت میکنم

بعد از هر سختی، آسانیست

میدونی شاید باید برگردی به همون دهن سرویس کردن

پول خوشبختی نمیاره

ولی اطمینان میده که میتونی یه عالمه کوفته بخری

چرا همیشه برای تو به کوفته ختم میشه؟

وقتی زندگی بهت لیمو داد

با اون یه آب میوه گلابی درست کن و مغز همه رو منفجر کن

گرفتیم

نمیتونی هم خر رو داشته باشی هم خرما رو

به هر حال فکر میکنم میتونی خرما رو داشته باشی

و یه پودینگ انبه هم در کنارش سفارش بدی

حالا میتونیم تمرین رو شروع کنیم؟

آرامش درونی

آرامش درونی

آرامش درونی

هی استاد شیفو

ببین دو نفر از ما هستن

و خرابکاری نکردن

با شکم نفس نمیکشیم

تو خوبی؟

آرامش درونی

آرامش درونی

آرامش درونی

آمادهای که تمرینهات رو شروع کنی؟

تو چی؟

آره

یه کمک کوچولو هم آوردم

::::@AirenTeam::::