All language subtitles for Maniac.2018.S01E10.Option.C.720p.NF.WEB-DL.DDP5.1.x26

ترجمه و زیرنویس از مرتضی ریواز و محمد ریواز

اَنی، تو حالت خوبه؟

.حالا نه، اُون

چی؟ چی؟ اونها بههوش اومدن؟

نمردن؟

!اونها زندهان. شما بههوش اومدین

نباید میاومدیم؟

.سلام -
.تبریک میگم -

.خیلی لطف کردی اومدی -
.تبریک میگم -

.از دیدنت خوشحالم. تو عالی بهنظر میای -
.تبریک میگم -

.سلام، سلام. خیلی از دیدنت خوشحالم، بله

حس شادی خالص و بیشیله پیله نمیکنی؟

چرا همهشون به ما زل زدن؟

.انگار ما توی یه باغ وحش هستیم -
...نه، مثل احشام -

.توی کشتارگاه

.گوربابای زوجها

.من یه طرفدار بزرگ هستم
همهی کتابهاتون رو دارم

.اوه، ممنونم. خیلی ممنونم

...شما الان هفتاد و سومین تکرار

.یوالپی رو تکمیل کردین

.یه موفقیت کامل بود

.تبریک میگم

.شما شفا پیدا کردین

...سالها کار

...سالها تحقیقات

.صدها میلیون سرمایهگذاری

.احمقها

،تو میتونی با اونها اینطوری حرف بزنی
.ولی نمیتونی با من اینطوری حرف بزنی

،شاید من رو از کتابهام
.برنامهی رادیوییام بشناسی

.من در جهان شناخته شدهام

متخصصان من نمیتونن
ضمیری که شما ساختین رو پیدا کنن

اونها عقیده دارن اون
.ممکنه فرار کرده باشه

.این حقیقت نداره

.هوم

.اون دیگه وجود نداره

خانوادهی موریموتو قصد
داره تا شکایت کنه

.من هم قصد دارم شکایت کنم -
.خوش به حالتون -

.تو برای سود ذهن من رو ازم دزدیدی

ترکیب غرور و حماقت
غیرقابل تصورـه

.موافقم

توصیه میکنم که هیچوقت اجازه ندین
پسرم دوباره در این صنعت کار کنه

.برای صلاح خودش، همچنین صلاح بشریت

.بهتون اطمینان میدم، اینکار رو نخواهد کرد

.خيليخب

حرفی در دفاع از خودت داري بزني؟

...عقيده دارم من

...تمام حرفهایی که

باید میزدم رو زدم

.خیلیخب

...خب، مادر، من -
.بله -

...بهگمانم -
.بله -

...من و تو بتونیم یهزمانی

.یه ناهار بسیار کوتاهی رو با هم صرف کنیم

.من دارم از کشور میرم -
.اوه -

،من دارم به یه تور کتاب 47 شهری میرم
.تمام هفت قاره

.اوه

پس من و تو دوباره
...همديگه رو

...برای

.زمان طولانیاي نمیبینیم

.تا اونموقع

.تا اونموقع

حماقت شما در رابطه با یوالپی
...ممکنه برای من

.در یک مسئله شخصي سودمند باشه

.نگهش دار

.متأسفم که اون حرفها رو زدم

.هیچوقت کسی سوار ونی وجود نداشت
.من هیچوقت به دختر تو آسیب نمیزدم

.امیدوارم ارزشش رو داشته بوده باشه

توافقنامه عدم افشاتون یادتون باشه

.ممنونم -
.توافقنامه عدم افشاتون یادتون باشه -

لطفاً یادتون باشه شما یه
توافقنامه عدم افشا امضا کردین

توافقنامه عدم افشاتون یادتون باشه

یادتون باشه شما یه توافقنامه
عدم افشا امضا کردین

توافقنامه عدم افشاتون یادتون باشه

.سلام

.سلام

میدونم احتمالاً هنوز
داری اون جریانات رو هضم میکنی

...فقط میخواستم بدونی من

.من تو رو تنهات میذارم

من، مثلاً، توی زندگی عادی
.تعقیبت نمیکنم

چی؟

.از این بیشتر از چیزی که بود نمیسازم

.خودم فکر نمیکردم اینکار رو بکنی

...من یه مشکلی دارم. من

.عجیب میشم

.خیلیخب

.اگه نظرت اینه

.خداحافظ، اَنی

.خداحافظ، اُون

...بابت

.همهچی متأسفم

.میدونم برگردوندن من آسون نبود

.تنها راه چاره بود

محاسبات شکست خورد، ولی بهعقیدهی من
.در هر صورت شکست میخورد

...من کسی بودم که یه
.شرایط غیرقابل تحمل برای گرتی ساختم

کاری که تو با جیآرتیای کردی
...استثنایی بود

.آزومی

...شاید

.گرتی پروژهی واقعی بود

اتاق ای، فاز سه؟

.هوم -
.آره -

.کار استثنایی دارن اون بالا میکنن

،کمکم دارم فکر میکنم که بوس تو

،نه رفتار مادر من
...کاتالیزورِ

نقص موقت قشر بینایی من بود

،طی کوری هیستریایی من
...من این

...الهام رو داشتم

...یک الهام تولیده شده از درون

.اسمش خیالـه، جیمز

.بله

.یک خیال

.من و تو در دریا بودیم

...تو اولین جفت من بودی

...و شریک زندگی فرهیختهي من

و ما در یک سفر بودیم

به کجا؟

.شهر گمشدهی آتلانتیس

.اوه

چیه؟

.فقط این که من از قایق خوشم نمیاد -
.اوه -

میتونم تو رو برسونم جایی؟

تو رانندگی بلدی؟

روانپزشک من بهم گفت
.ممکنه کمک کنه

.بله

...این بهنظر

.خیلی عالی میرسه

.جیمز، این یکیـه

.البته

مصیبتی بزرگتر از
نابودی یک خانواده نیست

تو میتونی کسی باشی که
اونها رو کنار همدیگه نگه میداری

!بابایی -
.بابایی اومد خونه -

شادی خودت رو با بقیه درمیون بذار
و دوباره حس کامل بودن به خودت بده

.فکر میکردم همه میان -
.فقط من -

.خوشتیپ شدی

حالت چطوره؟

.نیازی نیست نگران باشی -
.من نگران نیستم -

،تو نگرانی من محاکمه جد رو خراب میکنم
و نمیکنم، خیلیخب؟

.چیزی نیست

فکر کنم تو حقیقت رو میگی
.و بهش کمک میکنی

.باعث افتخار من میشه

من نمیتونم مفتخر باشم؟

.آره، میتونی. متأسفم

...راستی

...کسی

به تو نزدیک شده و سعی کرده که مجابت کنه
تا داستانت رو درمورد جد عوض کنی؟

منظورت چیه؟ -
...آه -

تو با غریبهای برخورد کردی
که سعی بکنه فریبت بده؟

چون من شنیدم
که گاهیاوقات این زنهایی

که به ثروتمندها
اتهامات دروغین میزنن

گاهیاوقات آدمهایی رو استخدام میکنن
.تا... شاهدین رو بترسونن و گیج کنن

.فکر کنم حتی یه سازمان وجود داشته باشه

.غریبه نه، نه

شما برادرتون رو بهعنوان یه
انسان خوب توصیف میکنین؟

.بله

بله؟

تا به حال دیدین برادرتون
در عمل

ادرار ارادی یا غیر ارادی دست داشته باشه؟

.مطلقاً نه -
...و تا به حال -

.یه پیشنهاد توافق جدید داریم -
چه شرایطی؟ -

سخاوتمندانهست

چندبار باید به شما بگم؟

.ما توافق نمیکنیم

چرا که نه؟

.چون مزخرفه. برای همین

اونموقع من مجبور نمیشم
تا زیر قسم دروغ بگم

.ببین، این فقط برای یک باره

.بزرگترین پسر من یه اشتباه کرده
.هر توافقی اسم خانوادهی ما رو خراب میکنه

،و اگه این... زن

اگه اون نمیتونه این سخاوت رو پیدا کنه
تا جد رو

،برای کاری که اون موافق بوده ببخشه

پس ما به عنوان یه خانواده
این سخاوت رو از حفرهی سینهاش درمیاریم

.این یه استعارهی گیجکنندهست

در خانوادهی میلگریم اینطوری ترتیب
.دشمنهامون رو میدیم

.نذار این اتفاق بیافته، اُون

.من آدم خیلی بدی هستم

.آدلید من رو ترک میکنه

.نمیدونم چطور این اتفاق افتاد

...جد

.این اشکهای لعنتی واقعی هستن، اون

تو یا جزوی از این خانواده هستی یا نیستی

.من ساعت 7:05 در رو براش باز کردم

من ساعت رو میدونم
،چون اون همیشه پنج دقیقه تأخیر داره

و ازش خواستم ساعت هفت اونجا باشه

و میدونم ما برای چهار ساعت اونجا بودیم

چون همینقدر طول میکشه تا
توی بازی «ریسک» شکستش بدم

پس، امکان داره تا جد میلگریم
ساعت 8:25 توی دفتر بوده باشه؟

نه مگه اینکه یه نفر بتونه
همزمان دوجا باشه

.اعتراض دارم، عالیجناب
.خط زمانی ثبتشدهی واقعی وجود نداره

.رد میشه -
.سؤال دیگهای ندارم، عالیجناب -

،هیچکس نمیتونه به یکباره دوجا باشه

.ولی همه باید یهجایی باشن

موافقی، آقای میلگریم؟

.من متوجهی سؤال نمیشم

شما هیچ درگاه اطلاعاتی در
آپارتمان کوچکتون ندارید

شما در ساختمانی زندگی میکنین با هیچ دربان
و هیچگونه نظارت امنیتی

درسته -
چرا؟ -

.ترجیح میدم تا جدا باشم

از یک لحاظ، شما نامرئی هستین، مگهنه؟

.حتماً

.پس بیاین یهچیز مرئی ببینیم

...در این لحظه، عالیجناب، مایلیم

ضمیمهي هشتم شاکی رو ارائه کنیم

فیلم ویدئویی استخراج
شده از سیستم مدار بسته

محل کار متهم

شما این مکان رو میشناسین، آقای میلگریم؟

اون طبقه کارخانه
شرکت پدر منه

و این؟

اون راهپله شرکت
.پدر منه

شما میبینین چه اتفاقی اینجا داره میافته؟

.یه مرد رو میبینم یه زن رو دستمالی میکنه

این مردیـه

که از قدرتش در محل کار استفاده کرد

تا موکل من رو مجبور به
یک عمل جنسی زشت کنه

کل پرونده مدافعه

به این بستگی داره که شما
همین چشمان خودتون رو باور نکنین

.و در عوض حرف اون میلگریم رو باور کنین

آقای میلگریم، ده سال پیش تشخیص
داده شد شما اسکیزوفرنی دارین؟

.اعتراض دارم
نامربوط و مضر، عالیجناب

.رد میشه

.سؤال رو جواب بدید، آقای میلگریم

،شما دچار اسكيزوفرني هستین
آقای میلگریم؟

.بله

شما هیچ داروی ضد روانپریشی مصرف میکنین؟

،باید مصرف کنم
.ولی مدتی پیش مصرفشون رو قطع کردم

تا به حال درمورد برادرتون، جد گیج شدین؟

،مثلاً بهعقیدهتون میبینینش

وقتی، در واقع، دارین کسی
رو تصور میکنین که دقیقاً شبیه اونه

.دیگه نه

و شما در تشخیص دادن این که چی واقعیه و

چی نیست مشکل دارین؟

.گاهیاوقات دارم، بله -
،اعتراض دارم، عالیجناب -

...شاهد واضحاً دچار وحشتزدگی شده

.من مایلم تا شهادتم رو ارائه کنم

،همانطور که قبلاً گفتم

تمام این پرونده به این بستگی داره که آقای
میلگریم درمورد این تصویر چی فکر میکنه

آیا این مرد
شبیه برادر شما، جد میلگریمـه؟

.شبیه اون نیست

میبینی؟ بهت گفته بودم

.اون خودشه

اون الان چه زری زد؟

.این مشخصاً خودشه

.مادرجنده

،فقط برای شفافسازی

...برادرتون با شما نبود -
،دارم میگم من دروغ گفتم، و اون گناهکارـه -

،و اون یه هیولاست
.و متأسفم که دروغ گفتم

.من یه دروغگو نیستم
.اون گناهکارـه و اینکار رو کرده

.سؤال دیگهای ندارم -
عالیجناب، پیشنهادِ بازپرسی دوباره میکنم -

تا با آقای میلگریم بهعنوان
یه شاهد مخالف رفتار کنم

.دیگه خیلی دیرـه، وکیل
.شما قبلاً از ایشون بازپرسی کردین

.پیشنهاد رد میشه

.سؤال دیگهای ندارم، عالیجناب

.تو مردی. توی لعنتی مردی
.من میکشمت

.خود لعنتیام تو رو میکشم

!من توی لعنتی رو میکشم

.باید یهچیزی رو بهت بگم

باید بهت بگم
...که برای من تک و تنها

...این بیرون

.خوب نیست
.قبلاً خوب بود، ولی دیگه نیست

...آره، تو با یه زن ازدواج کردی

.که مریض بود

و اون نمیتونست داشتن یه خانواده
رو تحمل کنه، و ما رو ترک کرد

.و این قلب تو رو شکست

.و بعد دخترت مرد

.و دختر اشتباهی مرده بود

...دختر آرامتر

.که در زندگی خوب بود
که تو رو میخندوند

،که مشکل درست نمیکرد
.که همیشه باهات تماس میگرفت

.که تو رو یاد مادرش نمینداخت

،و اشکال نداره که مجبور بودی بری اون تو
.ولی من دیگه قبولش نمیکنم

.من این بیرون بهت نیاز دارم

.ما تنها کسانی هستیم که باقی موندیم

.نياز دارم اين بيرون پيشم باشي، بابا

.من تنهام -
...فکر کنم سفرت به سالتلیک -

.ذهنت رو باز کرده

داری چیکار میکنی؟

،اَنی، من این فکر رو نمیکنم

.چیزی که تو درمورد دختر اشتباه گفتی

.من... این فکر رو نمیکنم

تو تمام پول من رو دزدیدی؟

.میتونم بهت پس بدم

،وقتی دیدم چقدر برداشتی
.با خودم گفتم دیگه برنمیگردی

...فقط با خودم گفتم، خب

.تموم شد

.خروج سومین و آخرین ایرلندی

.متأسفم

.نباش

چطور بود؟

.نرفتم

نه عملاً

.حداقل مغزت ذوب نشده

.شنیدم، که بدون درد میشد

...بنا به گفتهی، آه

.كامپيوترِ دیوانه

.اون داشت زجر زیادی میکشید

...خب

.بهنظر خوب میای، اَنی

.حس خوب بودن نمیکنم -
...اون چطوره؟ چطور -

اون چطور بهنظر میرسید؟ -
کی؟ -

.الی

...آم

.هیچ چيزش واقعی نبود

.تو که میفهمی
.من فقط... نسخهای از اون رو ساختم

،شاید ولی، میدونی

کی واقعاً میدونه این
.چیزها چطور کار میکنن

خب پس، اون چطور بهنظر میرسید؟

.مثل خودش بهنظر میرسید

.خوبه

توی سه روز آخر اتفاقی برات پیش اومد؟

.نمیدونم. فکر کنم

.ولی صادقانه بگم، من گیج شدم
.حس میکنم شاید کارم اشتباه بود

.اُوِن به تمام داستانهای من گوش کرد

ولی در بازتابها مدام بهش يه سري
،دليل براي عدم اعتماد بهم میدادم

ولی اون فقط... مدام سعی میکرد
.به من کمک کنه

.اون مثل یه دوست رفتار کرده

میخوام باهات درمورد چیزی حرف بزنم

که از زمانی که اومدی اینجا
ازش دوری میکردی

.خیلیخب

تو درمورد اتفاقی که توی
آزمایش دارو افتاد حرف زدی

و درمورد مشکلاتی که با
خانوادهات تجربه کردی حرف زدی

ولی هنوز متوجه نمیشم چرا هیچوقت
.سعی نکردی دوباره با اَنی حرف بزنی

،چون دوتا گزینه وجود داشت
و هیچکدومشون نمیتونستن عاقبت خوبی داشته باشن

این دو گزینه چی هستن؟

.گزینه ای، اون واقعاً وجود خارجی نداره

،من اسمش رو جستجو میکنم
،میفهمم کجا زندگی میکنه

و متوجه میشم که هیچکس با این
اسم روی زمین وجود نداره

بعد، میرم به داروسازی و بیوتکنولوژی نبردین

و میفهمم که چیزی به اسم
داروسازی و بیوتکنولوژی نبردین وجود نداره

گزینه بی چی؟

.گزینه بی حتی بدتره

.اون، ببین

.من خیلی روی مشکل خودم تمرکز کرده بودم

،باید میگفتم كه بهت اهمیت میدم

،و اینکه بعد از تمام اتفاقاتی که پشت سر گذاشتیم
نمیتونم تو رو توی زندگیام نداشته باشم

...چون خیلی سختـه

تا واقعاً فقط با یهنفر ارتباط برقرار کنی

...و... وقتی ارتباط برقرار میکنی

.تو نمی... نمیتونی بهراحتی فرار کنی

...هی، اَنی

.مجبور نیستی توضیح بدی

.میدونم ارتباطمون چقدر خاصـه

خیلی برای من ارزش داره که تو
...ازم میخوای تا باهات به سان

.سالک لیک سیتی بیام

.هوم

.آه، اَنی، من دوستت دارم

و من اجازه نمیدم اسکیزوفرنی
من سد راه

،این دو قلب تپنده بزرگ، زیبا بشه

.چون مقدر شده ما هم باشیم

...آنا، من، آه

...آم -
داری چیکار میکنی؟ -

.اَنی -
.نه، نه. میدونی چیه؟ نه -

با من ازدواج میکنی؟

.نه

چی؟ -
نه؟ نه -

.فقط بس کن -
.اوه، بهگمانم پرونده رو اشتباه خوندم -

،نه، اصلاً اینطوری نیست
.و تو داری نقش اون رو اشتباه بازی میکنی

،باید حس درد داشته باشه

.ولی نه درد خیلی زیادی

مثلاً یه غمگینی سطحپایین
...که کلی

مهربانی و شیرینی زیرش داره

.فراموشش کن

...این براي بخاطر سپردن خيليـه، ولی، آه

داری من رو اخراج میکنی؟

.من نمیتونم یکی دیگه رو از دست بدم، لعنتی

...این

.این اُوِن واقعیـه

اوه، من رو بستری کردن؟ -
.امکان نداره این یه تصادف باشه -

،این... این یه نشانهست
نماينده دوستيابي اُون

شاید جهان هرج و مرج کامل نباشه

.این دلگرمکنندهست

.بریم توی کارش

!هی

.اوه، بههرحال نمیخواستم سوار بشم

.موسیقی قطع بشه

.اون رفت که رفت

خیلیخب، واقعاً نمیتونم
ماشین دنده دستی برونم

.توی بوشویک گیر افتادم

.خدایا، از زندگی لعنتیام متنفرم

.سلام

میشه اسمتون رو ثبت کنین
و کیفتون بررسی بشه، لطفاً؟

.اوه، حتماً

.برای شما، آقا

.سلام به شما -
.سلام. فقط اینجام تا با برادرزادهام ملاقات کنم -

...شوهرم الانشم داخله، پس

.من دیر کردم. توی دردسر افتادم

.بفرما. ممنون -
همهچی روبراهه؟ -

خیلیخب، كجا بايد برم؟ -
.درست پشت این در -

.ممنونم -
.خواهش میکنم -

داری چیکار میکنی؟

تو اینجا چه غلطی میکنی، اون؟ -
.نیمکت رو عوض میکنم -

.خانوادهام من رو بستری کردن -
.این رو میدونم، احمق -

منظورم اینه که، تو اینجا چیکار میکنی؟

.این حتی یه آسایشگاه دولتی نیست

.من دیوانهام

.تو یه دیوانه لعنتی نیستی، اُون

.بیخیال، فقط یهجورایی دیوانهای

.من آدمهای قدرتمندی رو تهدید کردم

.برای فرماندار سیاهزخم فرستادم

.برادرت اینکار رو کرد

...یه فروپاشی روانی داشتم

.توی دانشگاه. باید اینجا باشم. من مریضم

.خیلیخب

،شاید بیمار تشخیص داده شدی

،شاید باید درمان دارویی بشی

...ولی این

.این برای من جواب نمیده، اون

.فکر نکنم برای تو هم جواب بده

پس چیزهایی رو دیدی که
اونجا نبودن. خب که چی؟

،مردم فضایی میبینن، مردم صدا میشنون
.مردم روح میبینن

.اون فرق داره

...ذهن من، اون

.درست کار نمیکنه -
.ذهن هیچکس درست کار نمیکنه -

...من میرم داخل اون دستشویی اونجا

،و 30 ثانیه بعد

.تو میری داخل اون دستشویی

فهمیدی چی میگم؟

.نه

مشکل چیه؟

.من میترسم

از چی؟

.گزینه بی

اَنی، هر بار من با کسی آشنا میشم

یا به کسی نزدیک میشم
یک اتفاق میافته

.بهش گند میزنم

...درمونده میشم

،یک روز، و ناگهان سرت داد میزنم

روی یهچیز بیمعنی که
بهش وسواس دارم

و بعد تو دیگه به من زنگ نمیزنی

و شمارهات رو عوض میکنی
.و این قلب من رو میشکنه

.فقط اگه واقعی نباشی آسونتره

.ولی من واقعی هستم

.تو من رو میشناسی

.تو شجاعتر از این هستی، اُون

.و هیچوقت اون کار رو باهات نمیکنم

.هیچوقت

.سی ثانیه

.سی ثانیه

.هی

.بیا این داخل

.بجنب

.در رو قفل کن

.برادرزادهی ما اون بیرونه
.ما اومده بودیم ملاقاتی

همون دختریـه که
.کنار دیوار میرقصه

،ملاقات عالی بود
.ولی، میدونی، حالا تموم شده

.و تو بروس هستی

.من لیندا هستم

.شرمنده اینها عجیب هستن. مال پدرم هستن

اُون، این رو توی
.یه فیلم دیدم. جواب میده

.بیا

.بپوششون

.اون

اَنی، چرا اینجایی؟

.چون دوستـت هستم

.و اینکاریـه که دوستها میکنن

.خیلیخب

.هی

مگه تنها نیومدی؟

.نه، ما با هم بودیم
.خیالاتی شدی

.آه، کاملاً مطمئنم تنها اومدی داخل

.کاملاً مطمئنم اون تنها اومد داخل

...آه

.بذار برگه ثبتنام رو ببینم

این همون وانت داستان باباته؟ -
.آره، آره، بابام دادش بهم -

.فقط سوار شو

.بریم، بجنب. برو، برو، برو

!در بازـه! سوار شو

.اون هارپوـه. یه سگ نجاتداده شدهست

.لعنتی -
چی شده؟ -

فقط وقتی سعی میکنم ماشینی
رو روشن کنم این اتفاق میافته

اُون، باهام به سالت لیک سیتی میای؟
.عملاً گواهینامه رانندگی ندارم

.باشه! ولي باید ماشین رو روشن کنی

.خیلیخب. خیلیخب

!برو

.خیلیخب، خیلیخب، خیلیخب. باشه

!اَنی، مراقب باش

!برو، برو

!هی، هی

!هی، هی، وایسا

!اَنی، مراقب باش

.حواسم هست. مشکلی نداریم

.لعنتی، خروجی رو رد کردم

!هی! وایسا

.ول کن! ما مشکلی نداریم
!ما خوبیم. خوبیم. خداحافظ

!وایسا

.همینه

.همینه

« ادامه دارد »

«دیوانه »

.این یه نظریهي مسخرهست

بیشتر به چیزی میخوره که
مادر من سرهم کرده باشه

.دوست دارم بشنومش -
اوه، واقعاً؟ -

.تا نيوفاندلند کلی راهـه -
...خیلیخب، باشه. خب -

.اینطوری شروع میشه

...دو میلیارد سال پیش، یه آمیب

سالت لیک سیتی چقدر فاصله داره؟

.دورـه

و کاملاً مطمئن نیستم

این وانت بتونه ما رو کل
راه رو تا اونجا برسونه

.ولی، میدونی، یه روزی میرسیم اونجا

ما واقعاً همدیگه رو میشناسیم؟

شروع خوبی داشتیم

ترجمه و زیرنویس از مرتضی ریواز و محمد ریواز