All language subtitles for ur.Daughters.2023.1080p.KinoNow.Web-DL.Dream.Per

af Afrikaans
sq Albanian
am Amharic
ar Arabic
hy Armenian
az Azerbaijani
eu Basque
be Belarusian
bn Bengali
bs Bosnian
bg Bulgarian
ca Catalan
ceb Cebuano
ny Chichewa
zh-CN Chinese (Simplified)
zh-TW Chinese (Traditional)
co Corsican
hr Croatian
cs Czech
da Danish
nl Dutch
en English
eo Esperanto
et Estonian
tl Filipino
fi Finnish
fr French
fy Frisian
gl Galician
ka Georgian
de German
el Greek
gu Gujarati
ht Haitian Creole
ha Hausa
haw Hawaiian
iw Hebrew
hi Hindi
hmn Hmong
hu Hungarian
is Icelandic
ig Igbo
id Indonesian
ga Irish
it Italian Download
ja Japanese
jw Javanese
kn Kannada
kk Kazakh
km Khmer
ko Korean
ku Kurdish (Kurmanji)
ky Kyrgyz
lo Lao
la Latin
lv Latvian
lt Lithuanian
lb Luxembourgish
mk Macedonian
mg Malagasy
ms Malay
ml Malayalam
mt Maltese
mi Maori
mr Marathi
mn Mongolian
my Myanmar (Burmese)
ne Nepali
no Norwegian
ps Pashto
fa Persian
pl Polish
pt Portuguese
pa Punjabi
ro Romanian
ru Russian
sm Samoan
gd Scots Gaelic
sr Serbian
st Sesotho
sn Shona
sd Sindhi
si Sinhala
sk Slovak
sl Slovenian
so Somali
es Spanish
su Sundanese
sw Swahili
sv Swedish
tg Tajik
ta Tamil
te Telugu
th Thai
tr Turkish
uk Ukrainian
ur Urdu
uz Uzbek
vi Vietnamese
cy Welsh
xh Xhosa
yi Yiddish
yo Yoruba
zu Zulu
or Odia (Oriya)
rw Kinyarwanda
tk Turkmen
tt Tatar
ug Uyghur
Would you like to inspect the original subtitles? These are the user uploaded subtitles that are being translated: 1 00:00:42,090 --> 00:00:47,090 قوی‌تر از همیشه باشید ‫به امید ایرانی آزاد 2 00:00:52,233 --> 00:00:55,817 ‫[چهار دختر] 3 00:00:55,841 --> 00:01:03,841 ‫ارائه شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming 4 00:01:09,858 --> 00:01:11,692 ‫در این فیلم... 5 00:01:11,733 --> 00:01:14,733 ‫سعی می‌کنم داستان دختران اولفا را بیان کنم. 6 00:01:17,317 --> 00:01:19,275 ‫اولفا چهار دختر دارد. 7 00:01:21,567 --> 00:01:25,942 ‫دو دختر جوان‌ترش، ایا و تیسیر ‫همچنان با وی زندگی می‌کنند. 8 00:01:38,650 --> 00:01:40,108 ‫دو دختر بزرگ‌تر... 9 00:01:42,358 --> 00:01:43,858 ‫رحمه و غفران... 10 00:01:46,733 --> 00:01:48,358 ‫توسط گرگ بلعیده شدند. 11 00:01:48,382 --> 00:01:55,382 مترجم: «تارخ علی‌خانی» 12 00:02:03,525 --> 00:02:04,942 ‫اولفا کجاست؟ 13 00:02:05,442 --> 00:02:06,483 ‫اینجاست؟ 14 00:02:07,025 --> 00:02:08,233 ‫توی راهه. 15 00:02:12,192 --> 00:02:13,025 ‫خیلی استرس دارم! 16 00:02:17,483 --> 00:02:20,733 ‫مثل ضبط اولین فیلممه. ‫نمی‌تونم توصیفش کنم. 17 00:02:23,817 --> 00:02:26,858 ‫اون هم برای ملاقات با من استرس داره؟ 18 00:02:27,358 --> 00:02:28,733 ‫چیزی به تو نگفته؟ 19 00:02:29,900 --> 00:02:34,067 ‫می‌خواد دو نفری که نقش دختر بزرگ‌هاش ‫ رو بازی می‌کنن ببینه. 20 00:02:35,733 --> 00:02:37,025 ‫بیشتر از من مشتاق دیدن اون‌هاست؟ 21 00:02:38,650 --> 00:02:39,858 ‫عجیبه. 22 00:02:42,525 --> 00:02:43,692 ‫خیلی‌خب. 23 00:02:44,567 --> 00:02:46,733 ‫پس من بیشتر از اون نگرانم. 24 00:02:57,108 --> 00:02:58,192 ‫طبق جوری که درک می‌کنم... 25 00:02:58,233 --> 00:03:01,817 ‫من یه جورهایی مثل شخصیت رز توی تایتانیکم. 26 00:03:01,858 --> 00:03:03,858 ‫اون داستان رو بیان می‌کنه... 27 00:03:03,900 --> 00:03:08,733 ‫و بعد بازیگر‌ها بیانش می‌کنن. 28 00:03:09,150 --> 00:03:09,983 ‫پس من رز هستم! 29 00:03:10,692 --> 00:03:12,317 ‫ولی در «چهار دختر». 30 00:03:13,942 --> 00:03:16,775 ‫دقیقا درست نیست. 31 00:03:16,817 --> 00:03:19,817 ‫تو و ایا و تیسیر توی فیلم بازی می‌کنین. 32 00:03:20,233 --> 00:03:22,317 ‫ولی همچنین بازیگری هست که... 33 00:03:22,358 --> 00:03:25,900 ‫صحنه‌های ناراحت‌کننده رو بازی کنه. 34 00:03:50,192 --> 00:03:55,233 ‫باید تمام چیزی که من حس کردم رو حس کنید... 35 00:03:55,275 --> 00:03:57,650 ‫چیزهایی که در مورد ‫دو دختر بزرگم تجربه کردم. 36 00:03:57,692 --> 00:04:01,900 ‫رنجی که کشیدم. درد جدایی. 37 00:04:02,358 --> 00:04:07,775 ‫عذاب بیدار شدن با خاطره‌ی ناپدید شدنشون. 38 00:04:07,817 --> 00:04:12,275 ‫و این ممکنه شما رو روانی کنه. 39 00:04:12,316 --> 00:04:17,025 ‫می‌دونی، ما به عنوان بازیگر، ‫یاد می‌گیرم که فاصله خاصی رو حفظ کنیم. 40 00:04:17,483 --> 00:04:22,400 ‫این که کاملا قاطی یه داستان بشی... 41 00:04:22,442 --> 00:04:25,525 ‫و خودت رو غرق واقعیتی ناشناخته کنی... 42 00:04:27,567 --> 00:04:30,983 ‫ممکنه ناراحت‌کننده باشه. 43 00:04:31,025 --> 00:04:33,275 ‫و درسته که ممکنه بهت آسیب بزنه... 44 00:04:33,317 --> 00:04:35,483 ‫پس من یاد گرفتم که از خودم محافظت کنم. 45 00:04:35,525 --> 00:04:37,525 ‫و اگه نتونی چی؟ 46 00:04:38,567 --> 00:04:41,317 ‫اگه نتونی اون شخص رو از ذهنت بیرون کنی؟ 47 00:04:41,358 --> 00:04:44,483 ‫اگه بیش‌ از حد واقعی بودنشون ‫ عصبانیت کنه چی؟ 48 00:04:44,525 --> 00:04:47,525 ‫قرار نیست کوثر چیزی به داستان اضافه کنه... 49 00:04:47,567 --> 00:04:49,442 ‫همه‌اش واقعیه. 50 00:04:49,483 --> 00:04:51,233 ‫و این ممکنه اذیت کننده باشه. 51 00:04:51,275 --> 00:04:52,817 ‫آره، باید از خودم محافظت کنم. 52 00:04:54,233 --> 00:04:55,900 ‫ایا تیسیر... 53 00:04:55,942 --> 00:04:59,775 ‫شما نقش خودتون رو بازی می‌کنید. 54 00:05:01,233 --> 00:05:03,400 ‫شما رو به بازیگرهایی که... 55 00:05:03,442 --> 00:05:06,733 ‫نقش دو خواهر بزرگ‌ترتون ‫رو بازی می‌کنن معرفی می‌کنم... 56 00:05:06,775 --> 00:05:08,108 ‫رحمه و غفران. 57 00:05:53,108 --> 00:05:55,317 ‫- سلام. ‫- سلام. 58 00:05:55,358 --> 00:05:55,983 ‫سلام. 59 00:06:00,733 --> 00:06:02,775 ‫غفران رو شناختم. 60 00:06:04,108 --> 00:06:06,692 ‫اون غفران‌ست. اون هم رحمه. 61 00:06:08,025 --> 00:06:09,108 ‫درسته؟ 62 00:06:09,150 --> 00:06:10,775 ‫چطور حدس زدی؟ 63 00:06:10,817 --> 00:06:12,942 ‫غفران... می‌گم. 64 00:06:13,567 --> 00:06:16,983 ‫غفران موی فر داشت، و لاغر بود. 65 00:06:17,025 --> 00:06:19,692 ‫و مثل تو ازش زنانگی ترشح می‌شد. 66 00:06:19,733 --> 00:06:22,900 ‫و تو شبیه رحمه هستی. ‫و من. 67 00:06:29,775 --> 00:06:31,233 ‫برای من به عنوان مادرشون... 68 00:06:31,275 --> 00:06:33,983 ‫هیچ‌کس جای رحمه و غفران رو پر نمی‌کنه. 69 00:06:34,025 --> 00:06:36,692 ‫- خیال کردی قراره جاشون رو پر کنیم؟ ‫- عمرا. 70 00:06:36,733 --> 00:06:40,317 ‫- اون شبیه غفران‌ست. ‫- هست. یه جورهایی. 71 00:06:40,692 --> 00:06:42,192 ‫لبخندش شبیه هست. 72 00:06:42,233 --> 00:06:45,733 ‫شباهتش مثل آخرین عکسشه. 73 00:06:45,775 --> 00:06:48,150 ‫گمونم کوثر این عکس رو داشته. 74 00:06:48,692 --> 00:06:50,317 ‫تو رو خوب انتخاب کرده. 75 00:06:53,150 --> 00:06:54,858 ‫هر چی باشه بحث شخصیته. 76 00:06:54,900 --> 00:06:56,858 ‫خیلی زنانه. 77 00:06:57,317 --> 00:06:59,442 ‫غفران آروم‌تره، درسته؟ 78 00:06:59,483 --> 00:07:00,858 ‫رحمه کنار من نشسته. 79 00:07:00,900 --> 00:07:03,733 ‫غفران من رو بغل می‌کنه. ‫رحمه نمی‌کنه. 80 00:07:04,442 --> 00:07:06,817 ‫غفران پیش من می‌شینه، ‫رحمه نمی‌شینه. 81 00:07:06,858 --> 00:07:09,150 ‫بیا پیش مادرت بشین! 82 00:07:13,983 --> 00:07:15,108 ‫وای! 83 00:07:30,233 --> 00:07:32,692 ‫همینه که این فیلم رو دردناک می‌کنه. 84 00:07:35,858 --> 00:07:38,275 ‫قراره دوباره زندگیش کنیم. 85 00:07:38,900 --> 00:07:40,900 ‫قراره زخم‌ها دوباره گشوده بشن. 86 00:07:54,067 --> 00:07:55,650 ‫نه که... 87 00:07:56,817 --> 00:07:59,067 ‫من بخاطر ناپدید شدنشون گریه نکردم. 88 00:08:00,733 --> 00:08:03,067 ‫حتی دیگه اسمشون رو نیاوردم. 89 00:08:04,692 --> 00:08:07,733 ‫توانش رو نداشتم که بگم. 90 00:08:08,442 --> 00:08:10,400 ‫همین اسم «رحمه» و «غفران»... 91 00:08:10,442 --> 00:08:14,108 ‫برام یادآور تراژدی و بدبختی و درد شدیده. 92 00:08:16,150 --> 00:08:18,067 ‫- خوبه؟ ‫- سلام. 93 00:08:19,150 --> 00:08:23,650 ‫کوثر بهم گفت که واسه اولفا سخت بوده که... 94 00:08:24,442 --> 00:08:26,775 ‫دخترهاش رو ببینه. 95 00:08:26,817 --> 00:08:29,607 ‫فروپاشی کرد. حتی نتونست حرف بزنه. 96 00:08:29,650 --> 00:08:30,275 ‫هم... 97 00:08:30,775 --> 00:08:33,482 ‫پس من جاش رو می‌گیرم. 98 00:08:34,482 --> 00:08:35,525 ‫بیا، آره. 99 00:08:35,900 --> 00:08:38,025 ‫- من مامان می‌شم. ‫- خوشوقتم. 100 00:08:39,775 --> 00:08:42,525 ‫با کی شروع کنیم؟ رحمه یا غفران؟ 101 00:08:43,275 --> 00:08:45,317 ‫- این؟ ‫- نه. 102 00:08:48,858 --> 00:08:51,817 ‫- اون رحمه‌ست. اینجا چند سالش بود؟ ‫- پونزده. 103 00:08:52,108 --> 00:08:54,400 ‫بیشتر بازش کن. 104 00:08:54,442 --> 00:08:56,525 ‫چیزی نیست. محکمه. 105 00:08:57,233 --> 00:08:58,608 ‫- به هم کمک کنید. ‫- یه لحظه. 106 00:08:58,650 --> 00:09:01,692 ‫- معمولا به خواهرهات کمک می‌کردی؟ ‫- قبلا من هم از این‌ها سرم می‌کردم. 107 00:09:02,525 --> 00:09:04,275 ‫- حجاب سرت می‌کردی؟ ‫- آره. 108 00:09:04,317 --> 00:09:06,233 ‫از چه سنی سرت کردی؟ 109 00:09:06,275 --> 00:09:08,942 ‫فکر کنم از وقتی هشت یا نه ساله بودم. 110 00:09:11,358 --> 00:09:13,317 ‫اوه. 111 00:09:17,358 --> 00:09:19,858 ‫واسه غفران واقعا عالیه. 112 00:09:20,483 --> 00:09:21,692 ‫و واسه رحمه نیست؟ 113 00:09:21,733 --> 00:09:23,400 ‫با تو، شخصیتته. 114 00:09:23,442 --> 00:09:26,025 ‫شخصیتته که آشناست. 115 00:09:29,233 --> 00:09:31,567 ‫واقعا من رو یاد اون‌ها می‌اندازی. 116 00:09:33,900 --> 00:09:37,692 ‫حجاب رو امتحان کردن ‫و خوششون اومد و نگهش داشتن. 117 00:09:58,400 --> 00:09:59,900 ‫همون‌طور که گفتم... 118 00:09:59,942 --> 00:10:03,483 ‫مادرم تنها بود... 119 00:10:03,525 --> 00:10:05,650 ‫که چندین دختر رو بزرگ می‌کرد. 120 00:10:05,692 --> 00:10:07,525 ‫ما قربانی‌های خوبی بودیم. 121 00:10:08,317 --> 00:10:10,858 ‫توی دنیایی که مروت نداره. 122 00:10:11,233 --> 00:10:14,817 ‫مادرم فقط دختر داشت. ‫پدرم ما رو ترک کرده بود. 123 00:10:14,858 --> 00:10:19,192 ‫معمولا مردهایی سعی ‫که به زور وارد خونه بشن. 124 00:10:19,233 --> 00:10:22,525 ‫سعی می‌کردن در رو بشکنن! 125 00:10:22,567 --> 00:10:26,192 ‫فقط من بودم که می‌تونست از ما دفاع کنه. 126 00:10:26,233 --> 00:10:28,858 ‫فقط من بودم که می‌تونست از ما دفاع کنه. 127 00:10:28,900 --> 00:10:31,858 ‫فقط من بودم که می‌تونست از ما دفاع کنه. 128 00:10:32,442 --> 00:10:34,608 ‫اون زمان بچه بودم. 129 00:10:34,650 --> 00:10:37,025 ‫شاید سیزده یا چهارده ساله بودم. 130 00:10:38,650 --> 00:10:40,233 ‫ولی شجاع بودم. 131 00:10:40,275 --> 00:10:44,525 ‫قانع شده بودم که باید از خودمون ‫دفاع کنیم دیگه، می‌دونی؟ 132 00:10:44,567 --> 00:10:45,692 ‫می‌دونی؟ 133 00:10:46,150 --> 00:10:47,775 ‫ولی من شجاع بودم. 134 00:10:47,817 --> 00:10:51,108 ‫قانع شده بودم که باید از خودمون دفاع کنیم. 135 00:10:51,150 --> 00:10:54,108 ‫شروع کردم به وزنه بلند کردن. 136 00:10:55,025 --> 00:10:59,650 ‫وزنه بلند می‌کردم و موهام ‫رو مثل پسرها کوتاه کردم... 137 00:10:59,692 --> 00:11:01,733 ‫مثل مردها لباس می‌پوشیدم... 138 00:11:02,358 --> 00:11:06,650 ‫یه مرد شدم تا از مادرم محافظت کنم. 139 00:11:07,275 --> 00:11:11,900 ‫هر کسی که بهمون حمله می‌کرد رو می‌زدم. ‫همه رو. 140 00:11:12,358 --> 00:11:14,108 ‫همه‌شون رو کتک زدم. 141 00:11:14,150 --> 00:11:16,108 ‫هر کسی که بهمون حمله می‌کرد رو می‌زدم. 142 00:11:16,150 --> 00:11:19,442 ‫همه‌شون رو کتک زدم. 143 00:11:39,942 --> 00:11:42,192 ‫رفتارم مردانه بود. 144 00:11:42,233 --> 00:11:43,775 ‫تبدیل به یه مرد شده بودم. 145 00:11:44,317 --> 00:11:48,608 ‫بعد مردی وارد زندگیم شد و من رو شکست. 146 00:11:55,025 --> 00:11:57,525 ‫شب عروسیم... 147 00:11:57,817 --> 00:12:02,483 ‫آدم‌ها رو که می‌شناسی. ‫می‌دونی چه انتظاراتی دارن. 148 00:12:19,108 --> 00:12:21,775 ‫آروم باش عبدالرحمان. ‫قرار نیست فرار کنم. 149 00:12:21,817 --> 00:12:24,733 ‫لطفا آروم باش. 150 00:12:25,108 --> 00:12:26,525 ‫بهت آروم رو نشون می‌دم! 151 00:12:26,567 --> 00:12:29,192 ‫نه، من التماس نکردم. 152 00:12:29,233 --> 00:12:31,692 ‫قوی بودم. دستور دادم. 153 00:12:32,442 --> 00:12:35,525 ‫الان یادم اومد، خواهرم اومد داخل. 154 00:12:35,567 --> 00:12:36,817 ‫خدا لعنتش کنه! 155 00:12:36,858 --> 00:12:39,192 ‫گفت که: زحمت تخت رو نکش... 156 00:12:39,233 --> 00:12:43,442 ‫بندازش روی زمین و گوشه دیوار زندانیش کن. 157 00:12:43,858 --> 00:12:47,192 ‫بعدش هم از اتاق رفت بیرون. 158 00:12:47,233 --> 00:12:49,692 ‫نشونم بده. نقش خواهرت رو بازی کن. 159 00:12:49,733 --> 00:12:50,608 ‫باشه. 160 00:12:50,650 --> 00:12:52,983 ‫چطور پیش می‌ره عبدالرحمان؟ ‫تموم شد؟ 161 00:12:53,025 --> 00:12:55,483 ‫این جنده خودش رو تقدیمم نمی‌کنه. 162 00:12:56,233 --> 00:12:59,650 ‫چه‌ات شده اولفا؟ ‫مشکلت چیه؟ 163 00:12:59,692 --> 00:13:00,817 ‫خودت رو بهش تقدیم کن دیگه. 164 00:13:00,858 --> 00:13:03,733 ‫اگه مشکلی هم داری بگو. 165 00:13:03,775 --> 00:13:04,858 ‫مردم منتظرن. 166 00:13:04,900 --> 00:13:06,233 ‫می‌خوای جنجال به پا کنی؟ 167 00:13:07,358 --> 00:13:09,525 ‫- خواهرت واقعا چنین حرفی زد؟ ‫- آره. 168 00:13:09,567 --> 00:13:13,067 ‫- و بعدش؟ ‫- من رو هل داد روی تخت. 169 00:13:15,358 --> 00:13:16,483 ‫حرکت! 170 00:13:17,317 --> 00:13:18,733 ‫ولم کن! 171 00:13:18,775 --> 00:13:19,775 ‫دهنت رو ببند! 172 00:13:19,817 --> 00:13:21,233 ‫ - بس کن. ‫- ساکت. 173 00:13:21,275 --> 00:13:25,483 ‫قرار نیست بهم دست بزنی. 174 00:13:25,525 --> 00:13:27,858 ‫ولم کن! 175 00:13:27,900 --> 00:13:30,442 ‫آروغ زد! 176 00:13:30,483 --> 00:13:34,108 ‫مردمی که بیرونن چی؟ ‫می‌خوای آبرومون رو ببری؟ 177 00:13:35,567 --> 00:13:36,692 ‫شنیدی چطور آروغ زد؟ 178 00:13:36,733 --> 00:13:39,983 ‫که چی؟ اینطور نیست که نشناسیش که. 179 00:13:40,025 --> 00:13:41,650 ‫اذیت نکن. زود باش! 180 00:13:41,692 --> 00:13:42,983 ‫حتی بهم نگاه نکرده. 181 00:13:43,025 --> 00:13:46,192 ‫تو، گوش کن، ‫خواهرم خیلی سرسخته. 182 00:13:46,233 --> 00:13:47,608 ‫اون گوشه رو دیدی؟ 183 00:13:47,650 --> 00:13:49,817 ‫اونجا زندانیش کن و کارت رو بکن. 184 00:13:50,650 --> 00:13:52,317 ‫خجالت سرت نمی‌شه. 185 00:13:52,358 --> 00:13:55,108 ‫ملت منتظرن. زودباش. 186 00:13:55,150 --> 00:13:57,233 ‫- امشب جنجال به پا نکن. ‫- برو بیرون. 187 00:13:57,275 --> 00:13:59,233 ‫- مگه باکره نیستی؟ ‫- چرا هستم! 188 00:13:59,275 --> 00:14:01,608 ‫- اگه نیستی بگو. ‫- هستم. نگران نباش. 189 00:14:01,650 --> 00:14:04,442 ‫نیومدی اینجا خوش‌گذرونی که. 190 00:14:04,483 --> 00:14:06,233 ‫آفرین. 191 00:14:06,275 --> 00:14:07,275 ‫برو، تنهامون بذار. 192 00:14:07,317 --> 00:14:09,233 ‫و تو، بهش نشون بده که مرد هستی. 193 00:14:09,275 --> 00:14:10,900 ‫خیلی‌خب. برو بیرون. 194 00:14:10,942 --> 00:14:13,025 ‫- تو هم پاشو. ‫- دارم پا می‌شم. 195 00:14:13,067 --> 00:14:15,400 ‫- برو اون گوشه. ‫- باشه، می‌رم 196 00:14:15,442 --> 00:14:17,650 ‫می‌رم گوشه. 197 00:14:17,692 --> 00:14:21,358 ‫اگه می‌خوای بریم اون گوشه می‌رم. 198 00:14:21,650 --> 00:14:23,108 ‫برو، گوشه. 199 00:14:23,150 --> 00:14:24,525 ‫دستت رو بکش! 200 00:14:24,567 --> 00:14:27,275 ‫- بزدل! ‫- جنده کثیف! 201 00:14:27,317 --> 00:14:30,067 ‫- جنده‌‌ی... ‫- بهت نشون می‌دم! 202 00:14:30,108 --> 00:14:32,317 ‫می‌خوای مرد باشی؟ 203 00:14:32,358 --> 00:14:34,858 ‫- بهت یاد می‌دم. ‫- ولم کن جنده! 204 00:14:34,900 --> 00:14:36,817 ‫بهت مرد بودن رو یاد می‌دم. 205 00:14:40,108 --> 00:14:41,733 ‫بیا، راضی شدی؟ 206 00:14:42,567 --> 00:14:45,942 ‫همینه. 207 00:14:47,733 --> 00:14:49,442 ‫برو خودت رو تمیز کن! 208 00:14:49,483 --> 00:14:50,608 ‫می‌تونی بیای داخل. 209 00:14:50,650 --> 00:14:51,692 ‫کار من بود. 210 00:14:52,900 --> 00:14:53,733 ‫ببین. 211 00:14:57,358 --> 00:14:58,733 ‫بعد ملافه رو برد بیرون. 212 00:14:59,567 --> 00:15:03,442 ‫- ملافه با خون اون؟ ‫- آره، خون اون بود. 213 00:15:05,067 --> 00:15:09,733 ‫بیرون جشن شروع شد، مراسم و شلیک تفنگ... 214 00:15:09,775 --> 00:15:12,858 ‫درحالی شادی می‌کردن که ‫اصلا بهم دست نزده بود. 215 00:15:22,358 --> 00:15:23,692 ‫بعد ازدواجمون... 216 00:15:23,733 --> 00:15:26,275 ‫همکارهام از شوهرشون حرف می‌زدن. 217 00:15:26,900 --> 00:15:29,817 ‫می‌گفتن که با هم چیکار می‌کردن 218 00:15:29,858 --> 00:15:32,900 ‫من چیزی نداشتم که بگم. ‫یکم حسادت می‌کردم. 219 00:15:39,358 --> 00:15:41,483 ‫مثلا باید تمرکز کنیم که... 220 00:15:43,525 --> 00:15:48,900 ‫وقتی فیلم می‌دیدم و ‫صحنه رمانتیکی شروع می‌شد... 221 00:15:49,317 --> 00:15:51,692 ‫بهش می‌گفتم که: ببین، قشنگه. 222 00:15:51,733 --> 00:15:55,442 ‫و اون هم به بازیگر زن فحش می‌داد. 223 00:15:55,817 --> 00:15:57,692 ‫بازیگرش جنده‌ست. 224 00:15:59,858 --> 00:16:01,650 ‫هند صبری؟ جندست؟ 225 00:16:01,692 --> 00:16:03,358 ‫- خیلی جندست. ‫- جدا؟ 226 00:16:03,942 --> 00:16:06,233 ‫خیلی دوستت دارم. ‫می‌خوام گازت بگیرم. 227 00:16:06,525 --> 00:16:08,650 ‫من هم می‌خوام جنده بشم. 228 00:16:08,692 --> 00:16:09,692 ‫باشه. 229 00:16:10,483 --> 00:16:11,692 ‫برو بشو. 230 00:16:11,733 --> 00:16:13,067 ‫تنهایی که نمی‌شه. 231 00:16:14,817 --> 00:16:16,733 ‫باید با هم انجامش بدیم. 232 00:16:19,567 --> 00:16:21,608 ‫چیزی بهت گفت؟ 233 00:16:23,025 --> 00:16:24,233 ‫ببخشید. 234 00:16:30,108 --> 00:16:31,275 ‫با عقل جور در میاد! 235 00:16:31,317 --> 00:16:33,233 ‫- تنهایی جنده بشم؟ ‫- می‌دونم... 236 00:16:33,275 --> 00:16:36,233 ‫همیشه همینه. هیچ‌وقت به مردها توهین نمی‌شه. 237 00:16:36,275 --> 00:16:39,025 ‫سیبیلت رو درست کن. 238 00:16:40,858 --> 00:16:44,900 ‫وقتی تو این سکانس رو بازی می‌کنی... 239 00:16:44,942 --> 00:16:46,275 ‫کسی به تو توهین نمی‌کنه. 240 00:16:46,317 --> 00:16:48,858 ‫من، البته، من جنده‌ام. 241 00:16:48,900 --> 00:16:49,983 ‫واقعیت داره. 242 00:16:50,025 --> 00:16:52,608 ‫مثل توی فیلم‌ها. 243 00:16:52,650 --> 00:16:53,775 ‫دقیقا. 244 00:16:53,817 --> 00:16:56,400 ‫- لعنتی. ‫- باشه. 245 00:16:58,525 --> 00:17:00,650 ‫نظرت چیه؟ 246 00:17:04,275 --> 00:17:05,233 ‫گاهی‌اوقات بهش گفتم: 247 00:17:05,275 --> 00:17:08,275 ‫بیا یه چیزی بهت یاد بدم. ‫بگو که دوستم داری. 248 00:17:08,316 --> 00:17:09,900 ‫بگو دوستم داری. 249 00:17:10,650 --> 00:17:13,650 ‫دوست دارم بشنوم که می‌گیش. ‫قشنگه. 250 00:17:15,691 --> 00:17:18,316 ‫عشق‌بازی هم توش مهمه. 251 00:17:18,358 --> 00:17:19,983 ‫کارهایی که می‌کنی و می‌گی. 252 00:17:20,025 --> 00:17:21,191 ‫بیا! 253 00:17:21,233 --> 00:17:25,358 ‫ولی آخرش یادش می‌رفت. ‫من هم نذاشتم که بهم نزدیک بشه. 254 00:17:26,692 --> 00:17:30,650 ‫صرفا سالی یه بار با هم ‫خوابیدین که بچه دار بشین؟ 255 00:17:30,692 --> 00:17:32,025 ‫آره، تقریبا. 256 00:17:32,442 --> 00:17:33,567 ‫زندگی سختی داشتم. 257 00:17:34,567 --> 00:17:38,275 ‫بذار بگم کی با هم می‌خوابیدیم. 258 00:17:39,233 --> 00:17:41,733 ‫وقتی که من پولی نداشتم. 259 00:17:42,233 --> 00:17:47,608 ‫اگه می‌دیدم که کمی پول به دست آورده... 260 00:17:47,650 --> 00:17:51,233 ‫تسلیمش می‌شدم. 261 00:17:51,817 --> 00:17:55,858 ‫خودم رو قانع می‌کردم که لایق اون پول هستم. 262 00:17:56,150 --> 00:18:01,733 ‫شاید تنها دلیل با هم خوابیدنمون این بود. 263 00:18:11,423 --> 00:18:15,456 ‫[غفران، سال 1998] 264 00:18:15,456 --> 00:18:23,923 ‫[رحمه، سال 1999] 265 00:18:23,923 --> 00:18:31,790 ‫[ایا، سال 2003] 266 00:18:31,790 --> 00:18:37,014 ‫[تیسیر، سال 2005] 267 00:18:39,650 --> 00:18:40,733 ‫غفران! 268 00:18:43,025 --> 00:18:44,442 ‫مامان، بابا اومده. 269 00:18:44,483 --> 00:18:46,192 ‫برو بخواب. تکون نخور. 270 00:18:46,233 --> 00:18:47,067 ‫هیس. 271 00:18:49,733 --> 00:18:50,567 ‫غفران. 272 00:18:52,900 --> 00:18:54,108 ‫غفران؟ 273 00:18:55,567 --> 00:18:56,650 ‫خوابیدی غفران؟ 274 00:18:57,733 --> 00:18:59,733 ‫مثل مادرت من رو نادیده می‌گیری؟ 275 00:19:01,900 --> 00:19:03,317 ‫تنها خوابیدی؟ 276 00:19:04,858 --> 00:19:06,442 ‫کسی رو راه نداد داخل؟ 277 00:19:06,483 --> 00:19:08,692 ‫بس کن بابا. خجالت نمی‌کشی؟ 278 00:19:08,733 --> 00:19:11,192 ‫چطور تلفظش کرد؟ 279 00:19:11,233 --> 00:19:12,400 ‫لهجه‌اش؟ 280 00:19:12,442 --> 00:19:15,650 ‫بهش گفت که «مادرت خیلی مرتب می‌خوابه.» 281 00:19:15,692 --> 00:19:17,608 ‫- «می‌خوابه»؟ به چه لهجه‌ای؟ ‫- «می‌خوابه.» 282 00:19:17,650 --> 00:19:20,108 ‫- نشونش بدم تیسیر؟ ‫- آره، بده. 283 00:19:20,650 --> 00:19:21,983 ‫بهش می‌گفت که: 284 00:19:22,025 --> 00:19:24,025 ‫«پس تو بهم توضیح بده... 285 00:19:24,067 --> 00:19:28,650 ‫این زن اینجوری می‌خوابه، نیمه برهنه... 286 00:19:28,692 --> 00:19:32,358 ‫کل بدنش رو به نمایش گذاشته. ‫واسه کی؟ 287 00:19:32,692 --> 00:19:35,775 ‫واسه من که نیست.» 288 00:19:35,817 --> 00:19:37,608 ‫به نظر من پدر... 289 00:19:37,650 --> 00:19:39,317 ‫کسیه که... 290 00:19:40,025 --> 00:19:44,692 ‫به وسیله رابطه جنسی باعث تولدمون می‌شه. 291 00:19:45,233 --> 00:19:47,483 ‫عالیه، خیلی ممنون. 292 00:19:47,525 --> 00:19:51,817 ‫بهتر بود جای قانع کردن من... 293 00:19:51,858 --> 00:19:53,817 ‫یه کار بهتر پیدا کنه. 294 00:19:53,858 --> 00:19:56,900 ‫به مامان توهین می‌کرد، ‫ما رو بیدار می‌کرد. 295 00:19:56,942 --> 00:19:59,692 ‫غفران رو بیدار می‌کرد که بزنش. 296 00:19:59,733 --> 00:20:03,650 ‫- چرا اون رو بزنه؟ ‫- چون از ما بزرگ‌تر بود. 297 00:20:03,692 --> 00:20:05,108 ‫از ما محافظت می‌کرد. 298 00:20:05,150 --> 00:20:07,858 ‫همچنین به مامان خیلی نزدیک بود. 299 00:20:07,900 --> 00:20:10,608 ‫- که به من آسیب بزنه؟ ‫- دقیقا. 300 00:20:11,067 --> 00:20:12,650 ‫اون شب مسخره... 301 00:20:12,692 --> 00:20:14,025 ‫اون شب کوفتی. 302 00:20:14,525 --> 00:20:17,108 ‫مامان حرف‌های زشتی می‌زد. 303 00:20:17,150 --> 00:20:20,858 ‫نه بسه! به اندازه کافی فحش دادی! 304 00:20:20,900 --> 00:20:23,775 ‫من بازیگرم، می‌تونم بدون فحش دادن... 305 00:20:23,817 --> 00:20:24,817 ‫همون احساسات رو ایجاد کنم. 306 00:20:24,858 --> 00:20:26,817 ‫- نه. ‫- یعنی چی که نه؟ 307 00:20:26,858 --> 00:20:29,983 ‫توی تونس ما حین بحث فحش می‌دیم. 308 00:20:30,025 --> 00:20:33,275 ‫مخصوصا توی خونه. ‫این زبانمونه دیگه. 309 00:20:33,317 --> 00:20:35,650 ‫دارم در مورد فیلم حرف می‌زنم. 310 00:20:35,692 --> 00:20:37,817 ‫ولی باید واقعی باشه. 311 00:20:37,858 --> 00:20:41,900 ‫به عنوان یه بیننده برای ‫من عجیب می‌شه اگه... 312 00:20:41,942 --> 00:20:43,775 ‫توی کل داستان یه کلمه فحش نباشه. 313 00:20:44,025 --> 00:20:48,067 ‫تنها چیزی که بلد بود بگه و ‫روی بچگیم تاثیر گذاشت... 314 00:20:48,108 --> 00:20:49,775 ‫فحش بود. 315 00:20:50,525 --> 00:20:53,900 ‫«همه‌تون مثل مادرتونید. یه مشت چیز...» 316 00:20:53,942 --> 00:20:57,567 ‫«اگه بگیرمتون... ‫همه‌تون خراب می‌شید.» 317 00:20:58,150 --> 00:20:59,942 ‫پدرشون همین‌ها رو می‌گفت. 318 00:21:03,692 --> 00:21:06,900 ‫متوجه می‌شی؟ ‫و من می‌گفتم... 319 00:21:06,942 --> 00:21:09,317 ‫می‌بینید پدرتون چی می‌گه؟ 320 00:21:09,358 --> 00:21:14,317 ‫اون شک نداره که شما فاحشه می‌شید. 321 00:21:14,358 --> 00:21:16,025 ‫پس ثابت نکنید که راست می‌گه! 322 00:21:16,067 --> 00:21:19,608 ‫بهش ثابت کنید که دخترهای اولفا هستید. 323 00:21:19,650 --> 00:21:24,567 ‫و دخترهای اولفا شایان بزرگی هستن. 324 00:21:25,483 --> 00:21:27,275 ‫خیلی‌خب. 325 00:21:30,942 --> 00:21:32,525 ‫ببین. 326 00:21:32,858 --> 00:21:33,900 ‫خودشه! 327 00:21:36,942 --> 00:21:38,817 ‫واقعا عکس گمراه کننده‌ایه. 328 00:21:38,858 --> 00:21:41,858 ‫- پس موافقی! ‫- ببینش! 329 00:21:41,900 --> 00:21:44,900 ‫- آره، گیج می‌کنه. ‫- ممنون که قبول داری. 330 00:21:44,942 --> 00:21:46,275 ‫عالیه! 331 00:21:48,067 --> 00:21:49,650 ‫شبیه چاک کونه. 332 00:21:49,692 --> 00:21:51,858 ‫من پام رو جراحی کرده بودم. 333 00:21:51,900 --> 00:21:56,067 ‫یه عکس گرفتم که واسه ‫نشون دادن عکس‌برداری بود. 334 00:21:56,108 --> 00:21:58,983 ‫جوان بودم. صرفا یه عکس بود. 335 00:21:59,025 --> 00:22:02,483 ‫بعدا مامانم توی گوشیم پیداش کرد... 336 00:22:02,817 --> 00:22:06,442 ‫و خیال کرد یه چیز دیگه‌ست. 337 00:22:06,483 --> 00:22:08,650 ‫- فکر کرد چاک کونه! ‫- دقیقا. 338 00:22:08,692 --> 00:22:10,817 ‫ازم پرسید که کی این عکس رو گرفته؟ 339 00:22:10,858 --> 00:22:15,108 ‫رحمه و غرفانه گفتن که من و ایا بودیم... 340 00:22:15,150 --> 00:22:16,900 ‫که این عکس رو گرفتیم. 341 00:22:18,025 --> 00:22:22,233 ‫من گفتم که عکسی نگرفتم. 342 00:22:22,275 --> 00:22:27,067 ‫ولی ایا بلد نبود از خودش دفاع کنه... 343 00:22:27,108 --> 00:22:29,317 ‫برای همین ساکت موند. 344 00:22:29,358 --> 00:22:31,525 ‫همه خیال می‌کردن که عکس اونه. 345 00:22:31,858 --> 00:22:34,650 ‫همه دخترهام به جز ایا بلد بودن ‫که از خودشون دفاع کنن. 346 00:22:34,692 --> 00:22:37,317 ‫بهش تهمت زدن و اون هم از خودش دفاع نکرد. 347 00:22:37,358 --> 00:22:39,817 ‫انگار همین دیروز بود. 348 00:22:39,858 --> 00:22:43,817 ‫دو دینار بهش دادم، ‫یه کیف واسش جمع کردم... 349 00:22:44,275 --> 00:22:46,025 ‫و بیرون توی بارون ولش کردم. 350 00:22:46,067 --> 00:22:49,442 ‫- چند سالت بود؟ ‫- بچه بودم. هشت سالم بود. 351 00:22:49,483 --> 00:22:51,692 ‫دقیقا همین اتفاق افتاد. 352 00:22:51,733 --> 00:22:55,192 ‫گریه می‌کردم و قسم می‌خوردم که من نیستم. 353 00:22:55,233 --> 00:22:57,775 ‫لباسم رو گرفت و کشید، هلم داد... 354 00:22:57,817 --> 00:23:01,442 ‫بعد هم یه کیف قرمز پرت کرد سمتم... 355 00:23:01,483 --> 00:23:05,108 ‫پرتش کرد سمتم و درست خورد توی سرم. 356 00:23:05,150 --> 00:23:08,108 ‫بعد هم دو دینار پرت کرد سمتم. 357 00:23:08,150 --> 00:23:10,983 ‫من داشتم قسم می‌خوردم که من نیستم. 358 00:23:11,025 --> 00:23:12,817 ‫باید می‌گفتی: 359 00:23:12,858 --> 00:23:16,025 ‫«چیزی نیست مامان، پاست.» 360 00:23:16,858 --> 00:23:19,775 ‫- یادم رفته بود. ‫- و کِی عکس رو بهت نشون داد؟ 361 00:23:19,817 --> 00:23:25,733 ‫وقتی عکس رو دیدم خودم ‫هم فکر کردم واقعا همونه. 362 00:23:25,775 --> 00:23:27,983 ‫- تو هم یادت رفته بود؟ ‫- نرفته بود. 363 00:23:28,025 --> 00:23:29,650 ‫نه، من یادم بود. 364 00:23:29,692 --> 00:23:34,692 ‫ولی می‌ترسیدم بخاطر عکس ‫گرفتن از پام کتک بخورم. 365 00:23:35,275 --> 00:23:37,317 ‫حتی از گفتن حقیقت می‌ترسیدم. 366 00:23:37,358 --> 00:23:41,192 ‫من باید کسی باشم که این ‫سکانس رو بازی می‌کنه. 367 00:23:41,233 --> 00:23:45,192 ‫- باید هر دوشون رو بزنم. ‫- مخصوصا من. 368 00:23:45,233 --> 00:23:50,192 ‫و به عنوان یه بازیگر کارم اینه ‫که انگیزه‌ام رو درک کنم. 369 00:23:50,233 --> 00:23:55,858 ‫برای درک واقعی دلیل عصبانیتت. 370 00:23:56,442 --> 00:24:00,275 ‫برای شما، هرچیزی که مربوط به... 371 00:24:00,317 --> 00:24:03,650 ‫بدن زن باشه شرم‌آور و زشته. 372 00:24:04,108 --> 00:24:08,233 ‫باید بدنمون رو مخفی کنیم و بپوشونیمش. 373 00:24:09,442 --> 00:24:13,025 ‫از دید من، دخترم... 374 00:24:13,067 --> 00:24:14,900 ‫وارد راه خطرناکی شده بود. 375 00:24:14,942 --> 00:24:18,233 ‫چه ناحیه‌ای رو می‌گی؟ ‫بدنش بود دیگه! 376 00:24:18,275 --> 00:24:19,275 ‫بذار تموم کنم. 377 00:24:19,317 --> 00:24:23,692 ‫این عکس برای من زنگ خطر بود. 378 00:24:24,275 --> 00:24:27,608 ‫ذهنشون به گناه کشیده شده بود. 379 00:24:27,650 --> 00:24:31,275 ‫امروز عکس می‌گیرن، ‫فردا می‌رن لخت می‌شن... 380 00:24:31,317 --> 00:24:33,817 ‫بعدش رابطه جنسی برقرار می‌کنن. 381 00:24:33,858 --> 00:24:36,608 ‫ما هشت سالمون بود و تو به این فکر می‌کردی. 382 00:24:36,650 --> 00:24:38,525 ‫آره، از همین می‌ترسیدم. 383 00:24:38,567 --> 00:24:40,483 ‫- هشت سالشون بود؟ ‫- آره. 384 00:24:40,525 --> 00:24:43,900 ‫وقتی بهمون تهمت زد من هشت سالم بود ‫و اون شیش سالش بود. 385 00:24:44,567 --> 00:24:46,525 ‫می‌ترسید که سکس کنیم. 386 00:24:46,567 --> 00:24:49,108 ‫«رابطه جنسی!» ‫فکرش رو بکن. 387 00:24:49,150 --> 00:24:53,817 ‫در مورد هر چهار دخترم این ‫سوال رو از خودم پرسیدم. 388 00:24:53,858 --> 00:24:57,108 ‫خیلی درگیر گناه شده بودی... 389 00:24:57,150 --> 00:25:01,108 ‫و خدا بهت چهار دختر داد، ‫خیلی ترسناکه! 390 00:25:01,150 --> 00:25:02,650 ‫می‌تونی جهنم رو تصور کنی؟ 391 00:25:02,692 --> 00:25:07,858 ‫خیلی بده. از دختر متنفر بودم. ‫نمی‌خواستم دختر داشته باشم. 392 00:25:07,900 --> 00:25:12,608 ‫چیزی که من فهمیدم اینه که، ‫از دید تو بدنشون خطرناکه. 393 00:25:12,650 --> 00:25:14,775 ‫توش شکی نیست. 394 00:25:14,817 --> 00:25:17,650 ‫بدنشون واقعا خط قرمزه. 395 00:25:17,692 --> 00:25:20,483 ‫بدن هرکس دارایی شخصی یه نفره. 396 00:25:20,525 --> 00:25:21,775 ‫- شوهر. ‫- آره. 397 00:25:21,817 --> 00:25:25,025 ‫ولی چرا فکر کردی بدنشون دارایی کسیه که... 398 00:25:25,067 --> 00:25:29,192 ‫هنوز حتی باهاش آشنا نشدن؟ 399 00:25:29,233 --> 00:25:32,442 ‫حتی شوهر من صاحب بدن من نیست. 400 00:25:32,483 --> 00:25:35,775 ‫این رفتارت از کجا میاد؟ 401 00:25:35,817 --> 00:25:41,317 ‫- که راجع به بدنشون اینطوری حرف بزنی؟ ‫- بدن من فقط مال خودمه. 402 00:25:42,608 --> 00:25:43,608 ‫اوه! 403 00:25:45,775 --> 00:25:47,900 ‫دارن گرم می‌کنن. ‫می‌خوان فوتبال بازی کنن. 404 00:25:57,650 --> 00:25:59,317 ‫خیلی عجیبن! 405 00:25:59,358 --> 00:26:01,817 ‫- بیا. تکرار کن. ‫- عمرا! 406 00:26:09,442 --> 00:26:11,317 ‫یا خود خدا. 407 00:26:19,400 --> 00:26:20,525 ‫عالیه! 408 00:26:39,567 --> 00:26:42,483 ‫- داشتیم تمرکز می‌کردیم. ‫- و لذت می‌بردیم. 409 00:26:42,525 --> 00:26:45,275 ‫حالا قراره خوب بخندیم. 410 00:26:45,317 --> 00:26:49,400 ‫همه چیز رو می‌ریزیم بیرون، ‫که بعدش بهتر تمرکز کنیم. 411 00:27:12,483 --> 00:27:13,858 ‫باشه. 412 00:27:22,733 --> 00:27:25,692 ‫- چی دوست داری بخوری؟ ‫- مرغ تند و خوشمزه. 413 00:27:26,233 --> 00:27:27,775 ‫مرغ تند و خوشمزه؟ 414 00:27:28,067 --> 00:27:30,817 ‫- خیلی‌خب. تو چی؟ ‫- کانلونی. 415 00:27:31,358 --> 00:27:33,692 ‫کانلونی؟ خوبه. 416 00:27:33,733 --> 00:27:35,692 ‫- تو چی؟ ‫- هر چی. 417 00:27:35,733 --> 00:27:38,900 ‫زود باش غفران. بازی کن. 418 00:27:44,442 --> 00:27:46,525 ‫وای، خیلی خوبه. 419 00:27:46,858 --> 00:27:48,650 ‫بوی تندیش رو حس می‌کنی؟ 420 00:27:53,358 --> 00:27:59,275 ‫وقتی غذایی نداشتیم ‫این بازی رو انجام می‌دادن. 421 00:27:59,525 --> 00:28:01,608 ‫غفران از همه سخت‌گیر تر بود. 422 00:28:01,650 --> 00:28:03,483 ‫هیچ چیزی رو قبول نمی‌کرد... 423 00:28:03,525 --> 00:28:05,025 ‫از هیچی خوشش نمی‌اومد. 424 00:28:05,858 --> 00:28:08,358 ‫رحمه همه چیز دوست داشت. ‫واقعا خاکی بود! 425 00:28:09,317 --> 00:28:12,650 ‫با ظرف‌های خالی نقش بازی می‌کرد... 426 00:28:12,692 --> 00:28:15,650 ‫یا با غذاهای اضافی. 427 00:28:15,692 --> 00:28:18,275 ‫تصور می‌کردن غذاهای خوش‌مزه‌ست. 428 00:28:18,317 --> 00:28:22,233 ‫سرگرم می‌شدن و فراموش می‌کردن. 429 00:28:22,275 --> 00:28:25,525 ‫من هم می‌رفتم بازی می‌کردم. ‫خیلی خوش می‌گذشت. 430 00:28:25,567 --> 00:28:29,817 ‫فقط همین بازی رو نمی‌کردن. 431 00:28:29,858 --> 00:28:33,650 ‫درواقع بیشتر خودجوش بود. ‫با خنده تموم می‌شد. 432 00:28:33,692 --> 00:28:36,108 ‫می‌رقصیدیم، آواز می‌خوندیم. 433 00:28:36,150 --> 00:28:39,858 ‫شادترین خاطراتمون این‌ها بود. 434 00:28:40,442 --> 00:28:45,233 ‫شما هم این خاطرات رو دارید دخترها؟ 435 00:28:45,942 --> 00:28:48,900 ‫اون زمان فقط این بازی بود که... 436 00:28:48,942 --> 00:28:52,192 ‫کاری می‌کرد حس کنیم... 437 00:28:52,233 --> 00:28:55,483 ‫به چیزهایی دسترسی داریم که... 438 00:28:55,525 --> 00:28:57,733 ‫ازشون محروم شدیم. 439 00:28:58,108 --> 00:29:03,025 ‫تمام چیزهایی که توی تلویزیون می‌دیدیم. 440 00:29:03,067 --> 00:29:04,733 ‫رحمه همیشه مشغول بود. 441 00:29:04,775 --> 00:29:06,858 ‫همه این کارها رو اون برنامه‌ریزی می‌کرد. 442 00:29:07,358 --> 00:29:08,775 ‫مثل هیجانات. 443 00:29:08,817 --> 00:29:11,817 ‫مهمونی‌هاش همیشه هیجانی بود. 444 00:29:11,858 --> 00:29:14,108 ‫مثل جشن تولد مامان. 445 00:29:14,150 --> 00:29:16,025 ‫- منظورت چیه؟ ‫- کلی خرده کاغذ... 446 00:29:16,067 --> 00:29:18,692 ‫آماده کرده بود که بریزه روش. 447 00:29:18,733 --> 00:29:20,525 ‫- پولک؟ ‫- آره. 448 00:29:20,567 --> 00:29:26,483 ‫ریخته بودشون توی یه جعبه شیرینی بالای در. 449 00:29:27,483 --> 00:29:30,692 ‫به رحمه سخت نگیر! 450 00:29:31,108 --> 00:29:34,733 ‫زد سیاه و کبودش کرد. ‫بیچاره کلی برنامه‌ریزی کرده بود. 451 00:29:34,775 --> 00:29:36,650 ‫رحمه به اسمش نمیاد! ‫بخشش! 452 00:29:36,692 --> 00:29:40,525 ‫جای رحمه من نفرین صداش می‌کردم. 453 00:29:40,567 --> 00:29:42,692 ‫- خیلی زشته! ‫- می‌بینی؟ 454 00:29:43,150 --> 00:29:45,858 ‫- می‌دونی من رو چی صدا می‌کرد؟ ‫- بگو! 455 00:29:46,817 --> 00:29:49,900 ‫یه لیست باید درست کنم. 456 00:29:49,942 --> 00:29:51,275 ‫یکی بود... 457 00:29:51,317 --> 00:29:53,233 ‫«حرامزاده!» 458 00:29:53,275 --> 00:29:56,233 ‫«کاش یه توپ بودی که پسرها شوتت می‌کردن!» 459 00:29:56,275 --> 00:29:58,858 ‫«آرزوم اینه که خونت کف ‫پیاده‌رو پاشیده بشه!» 460 00:29:58,900 --> 00:30:01,692 ‫«دوست دارم توی اخبار بشنوم که مُردی!» 461 00:30:03,067 --> 00:30:05,192 ‫«یه فاحشه که فقط دنبال پسرهاست!» 462 00:30:05,233 --> 00:30:10,275 ‫«می‌ری بیرون پسر بازی می‌کنی؟ ‫خیال کردی خبر ندارم؟» 463 00:30:10,317 --> 00:30:11,733 ‫حالا نوبت فحشه. 464 00:30:11,775 --> 00:30:14,567 ‫«هنوز بچه‌ای و کونت گوهیه، ‫بعد افتادی دنبال پسرها؟» 465 00:30:19,067 --> 00:30:21,692 ‫ناراحت می‌شدم، ولی چیزی نمی‌گفتم. 466 00:30:21,733 --> 00:30:22,942 ‫اینطوری جوابش رو می‌دادم. 467 00:30:23,483 --> 00:30:27,525 ‫ولی از درون عصبانی بودم. 468 00:30:27,567 --> 00:30:31,233 ‫می‌خواستم... ببخشیدها، ‫می‌خواستم خفه‌اش کنم. 469 00:30:31,275 --> 00:30:36,442 ‫به خدا حرف‌هاش خیلی ناراحتم می‌کرد. 470 00:30:36,858 --> 00:30:38,817 ‫این فیلم می‌ذاره من حرفم رو بزنم. 471 00:30:38,858 --> 00:30:40,650 ‫پس می‌خوای من رو خفه کنی؟ 472 00:30:42,108 --> 00:30:45,400 ‫بعد فیلم به روم میاره. 473 00:30:45,442 --> 00:30:47,817 ‫- معلومه! ‫- دوباره بهش اشاره می‌کنه. 474 00:30:47,858 --> 00:30:49,525 ‫هنوز تموم نشده. 475 00:30:49,567 --> 00:30:52,442 ‫می‌خوام خفه‌اش کنم و بگم ‫که من اینجوری نیستم. 476 00:30:52,483 --> 00:30:54,192 ‫خب بیا بکن دیگه. 477 00:30:54,233 --> 00:30:57,442 ‫فقط همین رو شنیدی؟ ‫که می‌خواد خفه‌ات کنه؟ 478 00:30:57,483 --> 00:31:00,692 ‫نفهمیدی چقدر ناراحتش کرده؟ 479 00:31:00,733 --> 00:31:02,525 ‫خیلی خودخواهی اولفا. 480 00:31:02,567 --> 00:31:05,525 ‫ناراحتش کرده؟ خب درک می‌کنم. ‫ولی همینه دیگه. 481 00:31:05,567 --> 00:31:08,817 ‫میراث چندین نسله. ‫ارثیه. 482 00:31:09,733 --> 00:31:11,317 ‫ختم کلام. 483 00:31:31,650 --> 00:31:34,275 ‫چند وقته این کار رو می‌کنن؟ 484 00:31:34,650 --> 00:31:36,358 ‫حدود چهار سال. 485 00:31:36,650 --> 00:31:40,733 ‫یا سه سال. ‫آره، چند سالی هست. 486 00:31:40,775 --> 00:31:42,400 ‫آخرهفته‌ها، تعطیلات... 487 00:31:42,442 --> 00:31:44,067 ‫از چه سنی شروع کردن؟ 488 00:31:45,025 --> 00:31:48,692 ‫توی دبیرستان نبود، ‫ابتدایی بود. 489 00:31:48,733 --> 00:31:51,150 ‫ایا و تیسیر هنوز... 490 00:31:51,692 --> 00:31:55,233 ‫هنوز مدرسه رو شروع نکرده بودن. 491 00:32:01,483 --> 00:32:03,650 ‫بعد سقوطش همه چیز عوض شد. 492 00:32:03,692 --> 00:32:05,775 ‫- خدا بزرگه. ‫- دقیقه. 493 00:32:05,817 --> 00:32:07,358 ‫بن علی عالی بود. 494 00:32:08,358 --> 00:32:12,775 ‫بن علی رو کاری ندارم. ‫داشتم زمان خودش رو می‌گفتم. 495 00:32:12,817 --> 00:32:18,150 ‫درسته که اون زمان سخت بود. ‫البته از جانب خودم می‌گم. 496 00:32:18,650 --> 00:32:21,108 ‫ولی حداقل همه پیش هم بودیم. 497 00:32:21,650 --> 00:32:23,650 ‫انقلاب دخترهات رو ندزدیده. 498 00:32:23,692 --> 00:32:27,317 ‫دخترهای بن علی بودن. ‫دخترهای خوب. 499 00:32:27,358 --> 00:32:28,608 ‫دخترهای بن علی؟ 500 00:32:28,650 --> 00:32:32,692 ‫آره، دخترهای بن علی. ‫دخترهای خوبی بودن. 501 00:32:32,733 --> 00:32:35,275 ‫ببین بعد رفتنش چی شد! 502 00:32:35,317 --> 00:32:37,775 ‫مشکل افرادین که بعد اون اومدن سرکار. 503 00:32:37,817 --> 00:32:41,608 ‫می‌دونم. حرفم همینه. 504 00:32:41,650 --> 00:32:43,400 ‫- سلام. ‫- معلم اومد. 505 00:32:43,442 --> 00:32:44,858 ‫- سلام. ‫- خوشگل شدی. 506 00:32:45,233 --> 00:32:46,358 ‫مرسی. 507 00:32:49,025 --> 00:32:50,900 ‫این هم از رئیس. 508 00:32:50,942 --> 00:32:54,858 ‫داریم فیلم‌های 11 سال پیش رو می‌بینیم. ‫ایا انقدری بود. 509 00:32:54,900 --> 00:32:56,983 ‫آره، یادمه. 510 00:32:57,025 --> 00:32:59,817 ‫هم‌قد لباسم بودم. 511 00:32:59,858 --> 00:33:02,150 ‫انقدری بودن. اون و تیسیر. 512 00:33:03,442 --> 00:33:05,525 ‫«آواز مرد» 513 00:33:06,775 --> 00:33:11,650 ‫♪ به لطف امنیت انسان‌ها رشد می‌کنند. ♪ 514 00:33:12,358 --> 00:33:17,733 ‫♪ به لطف امنیت انسان‌ها رشد می‌کنند. ♪ 515 00:33:18,025 --> 00:33:20,817 ‫♪ امنیت بچه‌ها رو شاد می‌کنه. ♪ 516 00:33:20,858 --> 00:33:23,525 ‫♪ جوان‌ها و سالمندها رو. ♪ 517 00:33:23,567 --> 00:33:26,233 ‫♪ امنیت بچه‌ها رو شاد می‌کنه. ♪ 518 00:33:26,275 --> 00:33:28,858 ‫♪ جوان‌ها و سالمند‌ها رو. ♪ 519 00:33:28,900 --> 00:33:31,442 ‫♪ خوشحالی مادرانمون... ♪ 520 00:33:31,483 --> 00:33:33,233 ‫♪ و میهن عزیزمون. ♪ 521 00:33:33,275 --> 00:33:34,317 ‫♪ و میهن عزیزمون. ♪ 522 00:33:34,692 --> 00:33:38,525 ‫♪ و میهن عزیزمون. ♪ 523 00:33:38,567 --> 00:33:40,275 ‫به نام خدا... 524 00:33:41,275 --> 00:33:43,025 ‫مردم عزیز تونس... 525 00:33:44,108 --> 00:33:45,858 ‫من جلوی شما می‌ایستم... 526 00:33:47,108 --> 00:33:49,108 ‫جلوی همه‌ی شما... 527 00:33:50,067 --> 00:33:51,858 ‫در تونس و خارج... 528 00:33:52,358 --> 00:33:53,442 ‫گمشو! 529 00:33:53,483 --> 00:33:56,608 ‫آزادی! 530 00:34:00,317 --> 00:34:02,692 ‫رهایی! 531 00:34:06,733 --> 00:34:10,525 ‫اون روز مشغول نظافت خانه خانم بودم. 532 00:34:11,317 --> 00:34:16,192 ‫تنها بودم و داشتم حین نظافت فکر می‌کردم. 533 00:34:21,275 --> 00:34:24,650 ‫که یهویی یه تصمیمی گرفتم. ‫با خودم حرف زدم. 534 00:34:26,650 --> 00:34:27,775 ‫«دیگه این رو نمی‌خوام... 535 00:34:28,233 --> 00:34:31,650 ‫مردمی که دارن انقلاب می‌کنن ‫از من قوی‌تر نیستن. 536 00:34:32,067 --> 00:34:34,692 ‫من هم می‌تونم توی زندگیم انقلاب کنم.» 537 00:34:34,733 --> 00:34:37,192 ‫صبر کردم که بچه‌هام بزرگ‌تر بشن. 538 00:34:37,233 --> 00:34:39,067 ‫چرا؟ واسه دخترهام؟ 539 00:34:39,108 --> 00:34:40,900 ‫بدون اون زندگیشون بهتره. 540 00:34:41,567 --> 00:34:43,817 ‫در هر صورت که هیچ‌وقت نمی‌بیننش. 541 00:34:43,858 --> 00:34:46,233 ‫بهشون ابراز علاقه نمی‌کنه و پولی که نمی‌ده. 542 00:34:46,275 --> 00:34:49,733 ‫هیچ‌کاری باهاشون نمی‌کنه. ‫مدرسه نمی‌برشون. 543 00:34:51,858 --> 00:34:54,567 ‫جوانی تو رو دزدید. ‫چرا تحملش می‌کنی؟ 544 00:34:55,150 --> 00:34:57,442 ‫می‌تونی یه زندگی جدید داشته باشی. 545 00:34:57,483 --> 00:34:58,900 ‫پرسید که چی من رو به اینجا رسونده؟ 546 00:35:00,108 --> 00:35:02,650 ‫اینطوری شد که رفتیم پیش خواهرم زندگی کنیم. 547 00:35:03,358 --> 00:35:06,317 ‫غافلگیر شده بود. بهش گفتم که «تموم شد.». 548 00:35:06,650 --> 00:35:10,858 ‫تونس انقلاب کرده، پس من هم می‌کنم. 549 00:35:12,275 --> 00:35:15,483 ‫همون روزی که رسیده بودم... 550 00:35:15,525 --> 00:35:18,317 ‫رابطه‌ام با ویسم شروع شد. 551 00:35:25,692 --> 00:35:27,442 ‫سلام محمد. 552 00:35:27,983 --> 00:35:30,108 ‫اینجا محمد نداریم. 553 00:35:31,858 --> 00:35:32,900 ‫جدا؟ 554 00:35:33,942 --> 00:35:36,442 ‫ببخشید. اشتباه گرفتم. 555 00:35:36,692 --> 00:35:41,358 ‫اون زمان تلفن همراه خیلی باکلاس بود. 556 00:35:41,817 --> 00:35:46,108 ‫با دخترهام واسه تفریح به مردم زنگ می‌زدیم. 557 00:35:52,733 --> 00:35:55,733 ‫زندگی من و زنم رو خراب کردی. ‫تو کی هستی؟ 558 00:35:57,900 --> 00:35:59,108 ‫زنت؟ آهان. این خانم. 559 00:35:59,150 --> 00:36:01,233 ‫گوشی رو بده بهش که عذرخواهی کنم. 560 00:36:03,358 --> 00:36:05,108 ‫اشکالی نداره، زنی نیست. 561 00:36:06,275 --> 00:36:07,775 ‫ولی تو کی هستی؟ 562 00:36:08,275 --> 00:36:09,858 ‫کاملا طلسمم کرده بود. 563 00:36:10,733 --> 00:36:17,067 ‫دختر نوجوان درونم رو آزاد کرده بود. 564 00:36:17,108 --> 00:36:22,192 ‫خراب و طغیانگر و خام شده بودم. 565 00:36:22,233 --> 00:36:23,733 ‫همه کار کردم. 566 00:36:23,775 --> 00:36:26,692 ‫هر کاری دوست داشتم کردم. ‫می‌خواستم این مرد رو دوست داشته باشم. 567 00:36:26,733 --> 00:36:31,733 ‫می‌خواستم تمام چیزهایی که ‫تجربه نکرده بودم رو تجربه کنم. 568 00:36:34,090 --> 00:36:35,090 ‫دوستت دارم. 569 00:36:39,317 --> 00:36:42,775 ‫حین انقلاب از زندان فرار کرده بود. 570 00:36:42,817 --> 00:36:46,192 ‫یه جایی می‌خواست که مخفی بشه. 571 00:36:46,233 --> 00:36:50,025 ‫پلیس‌ها از وجود من خبر نداشتن. 572 00:36:50,067 --> 00:36:52,900 ‫کسی شک نمی‌کرد که به من ‫ به یه فراری پناه دادم. 573 00:36:56,858 --> 00:36:58,817 ‫می‌دونی چرا زندان بود؟ 574 00:36:58,858 --> 00:37:02,858 ‫آره، بخاطر یه جرمی. ‫یه نفر رو کشته بود. 575 00:37:04,692 --> 00:37:08,692 ‫همه چیز رو بهم گفت. ‫چیزی رو مخفی نکرد. 576 00:37:08,733 --> 00:37:10,692 ‫از همه چیز خبر داشتم. 577 00:37:11,025 --> 00:37:12,608 ‫ازش نمی‌ترسیدی؟ 578 00:37:12,650 --> 00:37:15,858 ‫اصلا. واسه من مثل یه فرشته بود. 579 00:37:16,525 --> 00:37:18,900 ‫توش هیچ نقصی نمی‌دیدم. 580 00:37:18,942 --> 00:37:23,483 ‫واسه من خوشتیپ‌ترین و رعناترین... 581 00:37:23,525 --> 00:37:26,525 ‫و بهترین مرد دنیا بود. 582 00:37:27,233 --> 00:37:31,900 ‫اگه جلوی من یه نفر رو می‌کشت، ‫بهش کمک می‌کردم که جنازه‌اش رو مخفی کنه. 583 00:37:32,817 --> 00:37:34,400 ‫واقعا می‌گم. 584 00:37:34,442 --> 00:37:38,483 ‫با هم تجربیات محشری داشتیم... 585 00:37:38,525 --> 00:37:41,650 ‫که قابل گفتن نیستن. ‫ و واسه من طبیعی بود. 586 00:37:41,692 --> 00:37:45,025 ‫وقتی از زندان آزاد شد یه ‫دوست بهش گفت که... 587 00:37:45,067 --> 00:37:47,817 ‫یه خانمی هست که سنش زیاده، ‫ولی عاشقه. 588 00:37:47,858 --> 00:37:53,483 ‫برو پیشش و بهش لذت بده. ‫اون هم بهت پول می‌ده. 589 00:37:53,900 --> 00:37:56,858 ‫اون هم رفت و پنجاه دینار گرفت. 590 00:37:56,900 --> 00:38:01,400 ‫بعدا که خیلی فقیر شده بودیم... 591 00:38:01,442 --> 00:38:02,817 ‫نظرم رو ازم پرسید. 592 00:38:02,858 --> 00:38:05,192 ‫«تنها راهش اون خانمه.» 593 00:38:05,233 --> 00:38:07,858 ‫من هم باهاش رفتم اونجا! 594 00:38:08,650 --> 00:38:11,900 ‫خانمه تازه فوت کرده بود، ‫تابوتش جلوی در بود! 595 00:38:19,025 --> 00:38:20,108 ‫حرکت! 596 00:38:20,567 --> 00:38:23,108 ‫بخاطر مامانم در موردش حرفی نزدم. 597 00:38:25,108 --> 00:38:27,692 ‫می‌تونستم به آسانی ازش انتقام بگیرم. 598 00:38:28,900 --> 00:38:32,692 ‫و اون هم قصاب بود، ‫پس توی خونه چاقو زیاد بود. 599 00:38:43,025 --> 00:38:44,442 ‫چی مصرف می‌کرد؟ 600 00:38:44,483 --> 00:38:45,775 ‫همه چیز. 601 00:38:46,942 --> 00:38:48,442 ‫چی؟ قرص؟ 602 00:38:48,858 --> 00:38:52,733 ‫آره، همه جور قرص. 603 00:38:53,275 --> 00:38:57,025 ‫رفتارش عجیب می‌شد. 604 00:38:57,067 --> 00:39:01,483 ‫ملت مواد می‌زنن که لذت ببرن دیگه؟ 605 00:39:01,525 --> 00:39:02,983 ‫ولی اون اینطوری نبود. 606 00:39:03,025 --> 00:39:06,067 ‫حتی نمی‌تونست بدنش رو کنترل کنه... 607 00:39:06,108 --> 00:39:07,817 ‫نمی‌تونست حرف بزنه؟ 608 00:39:07,858 --> 00:39:11,317 ‫نمی‌تونست حرف بزنه. ‫اینطوری می‌شد... 609 00:39:11,692 --> 00:39:14,858 ‫می‌لرزید و چندش می‌شد. 610 00:39:15,442 --> 00:39:19,067 ‫رفتار و حرف‌هاش چندش می‌شد. 611 00:39:19,692 --> 00:39:25,317 ‫سال اول با ویسم خوب بود. 612 00:39:25,358 --> 00:39:27,192 ‫جوان بودیم. 613 00:39:27,233 --> 00:39:27,858 ‫هم... 614 00:39:28,358 --> 00:39:33,233 ‫عادت نداشتیم که یه نفر ‫باهامون خوب رفتار کنه. 615 00:39:33,733 --> 00:39:36,483 ‫و رفتار اون خوب بود. ‫یعنی به نظر ما بود. 616 00:39:36,525 --> 00:39:41,275 ‫بعد رفتارش با همه ما یکسان نبود. 617 00:39:41,317 --> 00:39:44,317 ‫با یکیمون خوب بود و با بقیه چندش. 618 00:39:44,358 --> 00:39:47,817 ‫و همه‌اش مخفیانه بود. 619 00:39:47,858 --> 00:39:49,442 ‫یعنی چی که «مخفیانه» بود؟ 620 00:39:49,692 --> 00:39:53,483 ‫یعنی با من مهربون و خوب بود. 621 00:39:53,525 --> 00:39:58,025 ‫و برامون غذا می‌آورد. ما چیزی نداشتیم. 622 00:39:58,650 --> 00:40:02,858 ‫ولی می‌شه گفت دوست‌پسر ‫مامانمون و دخترهاش بود. 623 00:40:04,442 --> 00:40:07,442 ‫وقتی از مادر خسته می‌شد ‫می‌رفت سراغ دخترهاش. 624 00:40:07,483 --> 00:40:10,692 ‫شب پیش مادر بود و روزها پیش دخترهاش. 625 00:40:14,692 --> 00:40:16,608 ‫با خودت مشکلی نداری؟ 626 00:40:16,650 --> 00:40:18,358 ‫وجدانت پاکه؟ 627 00:40:20,483 --> 00:40:22,567 ‫من اصلا دوستت نداشتم. 628 00:40:23,067 --> 00:40:27,108 ‫چیزی که دوست داشتم رضایت ‫و خوشبختی مادرم بود. 629 00:40:28,775 --> 00:40:30,108 ‫نه چیز دیگه‌ای. 630 00:40:32,733 --> 00:40:35,942 ‫فکر می‌کردم تو پدری می‌شی که اصلا نداشتم. 631 00:40:37,567 --> 00:40:39,650 ‫ولی کاری کردی از پدر داشتن متنفر بشم. 632 00:40:45,317 --> 00:40:47,483 ‫رحمه و غفران باهات چیکار کردن؟ 633 00:40:52,275 --> 00:40:53,692 ‫تیسیر باهات چیکار کرده؟ 634 00:40:57,483 --> 00:41:01,025 ‫گفتی که «دختر موردعلاقمه.» ‫همین رو گفتی. دروغ‌گو. 635 00:41:02,483 --> 00:41:04,775 ‫هیچ پدری نباید چنین کاری بکنه. 636 00:41:08,858 --> 00:41:10,525 ‫چرا این کار رو کردی؟ 637 00:41:15,525 --> 00:41:16,817 ‫ازت متنفرم. 638 00:41:16,858 --> 00:41:19,233 ‫هیچ‎وقت نمی‌بخشمت. 639 00:41:22,025 --> 00:41:23,692 ‫ازت متنفرم. 640 00:41:42,692 --> 00:41:43,900 ‫می‌شه قطعش کنیم؟ 641 00:42:07,442 --> 00:42:08,608 ‫چیه؟ 642 00:42:08,650 --> 00:42:11,150 ‫یه چیزی اذیتم می‌کنه. 643 00:42:11,817 --> 00:42:12,983 ‫می‌تونی توضیح بدی؟ 644 00:42:13,025 --> 00:42:16,400 ‫نه، به درد مخاطب نمی‌خوره. 645 00:42:16,442 --> 00:42:19,400 ‫بیرون در موردش بحث می‌کنیم. ‫من و تو. 646 00:42:22,733 --> 00:42:24,150 ‫قطع کنیم کوثر؟ 647 00:42:26,442 --> 00:42:27,983 ‫خب، بریم سرکار؟ 648 00:42:28,025 --> 00:42:29,025 ‫بریم! 649 00:42:29,067 --> 00:42:30,733 ‫نه، راضی نیست. 650 00:42:31,650 --> 00:42:34,525 ‫بهش بگو که این سکانس رو لازم داریم. 651 00:42:34,567 --> 00:42:36,858 ‫باید مخاطبین ببیننش. 652 00:42:37,692 --> 00:42:40,442 ‫که بفهمن این مرد واقعا کی بوده. 653 00:42:40,483 --> 00:42:43,858 ‫باید بهم کمک کنه. ‫باید به چشم حمایت ببینش. 654 00:42:46,650 --> 00:42:49,608 ‫این سکانس رو با یه روانکاو انجام دادم. 655 00:42:49,650 --> 00:42:50,692 ‫از پسش بر اومدم. 656 00:42:50,733 --> 00:42:52,942 ‫جدید نیست. دفعه اولم نیست. 657 00:42:53,858 --> 00:42:57,275 ‫این رو توی بیمارستان با روانکاو انجام دادم. 658 00:42:57,317 --> 00:42:58,525 ‫و حتی خیلی بدتر. 659 00:42:58,567 --> 00:43:01,983 ‫- الان دیگه فیلمه. ‫- می‌دونم. متوجه‌ام. 660 00:43:02,025 --> 00:43:05,233 ‫فیلم باشه یا نه، از پسش بر اومدم. 661 00:43:06,567 --> 00:43:07,775 ‫نذار اذیتت کنه. 662 00:43:07,817 --> 00:43:10,483 ‫نباید بترسه. کارم رو بلدم. 663 00:43:11,775 --> 00:43:15,900 ‫صرفا دیالوگه. اون هم بازیگره. ‫خودش می‌دونه. 664 00:43:15,942 --> 00:43:17,817 ‫فقط باید تصور کنه که دارم نقش بازی می‌کنه. 665 00:43:18,317 --> 00:43:21,150 ‫بهش بگو دیالوگ‌هاییه که حفظ کردم. 666 00:43:22,733 --> 00:43:26,692 ‫قبلا گفتمشون. 667 00:43:27,775 --> 00:43:29,025 ‫متوجه هستی کوثر؟ 668 00:43:29,942 --> 00:43:33,983 ‫از من نترس! ‫بهش بگو. 669 00:43:34,025 --> 00:43:35,358 ‫تو چی تیسیر؟ 670 00:43:35,733 --> 00:43:37,192 ‫نه، خوبه. 671 00:43:37,233 --> 00:43:38,108 ‫هوم؟ 672 00:43:38,150 --> 00:43:40,108 ‫خوبه، فقط... 673 00:43:42,483 --> 00:43:44,108 ‫من نتونستم که... 674 00:43:45,275 --> 00:43:47,775 ‫نمی‌تونم ازش متنفر باشم. 675 00:43:48,150 --> 00:43:50,650 ‫با وجود تمام کارهایی که کرده، ‫نمی‌تونم. 676 00:43:50,692 --> 00:43:56,442 ‫آره، عصبانیم. دوست دارم تقاص پس بده. 677 00:43:56,483 --> 00:43:58,775 ‫ولی نمی‌تونم ازش متنفر باشم. ‫عجیبه. 678 00:43:59,317 --> 00:44:03,983 ‫شاید بخاطر اینه که از پدرم هم متنفر نیستم. 679 00:44:04,025 --> 00:44:08,150 ‫و ویسم بیشتر برام پدری کرده. 680 00:44:08,733 --> 00:44:12,442 ‫وقتی دختربچه بودم به چشم پدر می‌دیدمش. 681 00:44:12,817 --> 00:44:17,108 ‫تصور نمی‌کردم که چنین کارهایی بکنه. 682 00:44:17,150 --> 00:44:21,358 ‫و با این وجود نمی‌تونم ازش متنفر باشم. 683 00:44:28,692 --> 00:44:32,275 ‫به مادرم دروغ گفت، ‫داستان سر هم کرد. 684 00:44:32,317 --> 00:44:35,942 ‫ما هم می‌خوایم همین رو بهش اثبات کنیم. 685 00:44:37,358 --> 00:44:42,067 ‫مدت طولانی‌ای مادرم می‌گفت که... 686 00:44:42,650 --> 00:44:44,733 ‫ویسم قربانی ما شد. 687 00:44:44,775 --> 00:44:49,400 ‫تقصیر ما بود که از دستش داد. 688 00:44:49,442 --> 00:44:54,233 ‫ما بخاطر اون از دست رفتیم. 689 00:44:54,275 --> 00:44:56,692 ‫ماییم که از دست رفتیم. 690 00:44:57,192 --> 00:44:58,275 ‫درسته. 691 00:46:07,567 --> 00:46:11,692 ‫♪ عشقم تجدید یافت... ♪ 692 00:46:11,733 --> 00:46:15,692 ‫♪ عشقم تکثیر می‌شه... ♪ 693 00:46:15,733 --> 00:46:20,025 ‫♪ عشقم تجدید یافت... ♪ 694 00:46:20,067 --> 00:46:23,775 ‫♪ عشقم تکثیر می‌شه. ♪ 695 00:46:23,817 --> 00:46:27,608 ‫♪ مدت طولانی‌ایه که دوستت داشتم... ♪ 696 00:46:27,650 --> 00:46:31,567 ‫♪ از وقتی که بچه بودی. ♪ 697 00:46:31,858 --> 00:46:33,983 ‫♪ با تمام وجود دوستت داشتم... ♪ 698 00:46:34,025 --> 00:46:35,900 ‫♪ با تمام توان دوستت داشتم... ♪ 699 00:46:35,942 --> 00:46:38,233 ‫♪ با تمام وجود دوستت داشتم... ♪ 700 00:46:38,275 --> 00:46:40,650 ‫♪ با تمام توان دوستت داشتم... ♪ 701 00:46:40,692 --> 00:46:44,733 ‫♪ تو شعله بودی و من پروانه... ♪ 702 00:46:44,775 --> 00:46:48,817 ‫♪ تو زمین بودی و من کشاورز... ♪ 703 00:46:48,858 --> 00:46:52,900 ‫♪ تو دریا بودی و من ملوان مغروق... ♪ 704 00:46:52,942 --> 00:46:56,442 ‫♪ همیشه به تو بازمی‌گردم... ♪ 705 00:46:56,858 --> 00:46:59,692 ‫بسه، طاقت ندارم. 706 00:46:59,733 --> 00:47:01,733 ‫داری پروانه‌ات رو نشون می‌دی! 707 00:47:03,858 --> 00:47:05,733 ‫بعد شکایت هم داری! 708 00:47:07,233 --> 00:47:10,025 ‫تا وقتی که از پدرشون طلاق نگرفتم... 709 00:47:10,067 --> 00:47:13,858 ‫و نرفتم با سوسه زندگی کنم، ‫متوجه نشدم که بزرگ شدن. 710 00:47:13,900 --> 00:47:17,692 ‫اصلا دخترهای متفاوتی شده بودن. 711 00:47:17,733 --> 00:47:20,567 ‫تغییر کرده بودن. بزرگ شده بودن. 712 00:47:27,942 --> 00:47:31,650 ‫من وقتی بچه بودم و سینه‌هام رشد کردن... 713 00:47:32,858 --> 00:47:33,817 ‫خجالت می‌کشیدم! 714 00:47:33,858 --> 00:47:36,150 ‫مال من هنوز رشد نکردن. 715 00:47:36,608 --> 00:47:40,442 ‫نمی‌خواستم روشون بخوابم. ‫می‌ترسیدم برن داخل. 716 00:47:41,733 --> 00:47:44,483 ‫برن داخل و حفره ایجاد بشه. 717 00:47:45,692 --> 00:47:51,608 ‫رحمه و دخترخالم دو تا لیوان ‫گذاشتن روی سینه‌هام. 718 00:47:51,650 --> 00:47:55,692 ‫نذاشتن دیگه رشد کنن! 719 00:47:56,567 --> 00:47:59,608 ‫یازدم سالم بود. 720 00:47:59,650 --> 00:48:04,317 ‫خواهرهام به جای حمایت من رو مسخره می‌کردن. 721 00:48:04,358 --> 00:48:07,317 ‫- من رو مسخره می‌کردن. ‫- بخاطر پریودت؟ 722 00:48:07,358 --> 00:48:12,858 ‫آره، نوار رو برعکس گذاشته بودم، ‫سمت چسبناکش بالا بود! 723 00:48:13,358 --> 00:48:14,733 ‫و قسمت پنبه‌ای پایین. 724 00:48:15,525 --> 00:48:16,733 ‫وقتی که کندمش... 725 00:48:19,275 --> 00:48:23,358 ‫- نمی‌تونم حتی توصیفش کنم! ‫- حتما خیلی درد داشته. 726 00:48:23,733 --> 00:48:27,942 ‫نمی‌دونستم. کندمش. ‫موهای زائدم یه صدایی داد. 727 00:48:31,525 --> 00:48:33,483 ‫ایا. مرد اینجاست! 728 00:48:35,108 --> 00:48:37,025 ‫خب که چی؟ داره کارش رو انجام می‌ده! 729 00:48:37,692 --> 00:48:40,900 ‫و تازه، داره از تو فیلم می‌گیره. 730 00:48:45,108 --> 00:48:48,067 ‫کوثر، باید از وقتی واست بگم که... 731 00:48:51,692 --> 00:48:54,567 ‫اولفا! نزن! 732 00:48:54,900 --> 00:48:56,358 ‫ولم کن! 733 00:48:56,400 --> 00:48:57,483 ‫چی رو؟ 734 00:49:00,942 --> 00:49:02,775 ‫پروانه بیچاره‌ام. 735 00:49:08,067 --> 00:49:10,692 ‫♪ من سکسی‌ام. بهم می‌گن. ♪ 736 00:49:11,525 --> 00:49:12,650 ‫خب مامان؟ 737 00:49:14,525 --> 00:49:16,358 ‫عجب جنده‌هایی! 738 00:49:23,483 --> 00:49:24,650 ‫ای هرزه! 739 00:49:24,692 --> 00:49:27,817 ‫کاری نکردیم! قسم می‌خورم کاری نکردیم! 740 00:49:28,317 --> 00:49:30,233 ‫ولش کن مامان! 741 00:49:30,275 --> 00:49:32,650 ‫صبر داشته باش. حالا می‌بینی! 742 00:49:32,692 --> 00:49:36,442 ‫یه دفتر خصوصی داشت و ‫همه چیز رو توش نوشته بود. 743 00:49:36,483 --> 00:49:39,900 ‫تیسیر اومد که بهم نشونش بده. ‫خیلی به رحمه نزدیک بود. 744 00:49:40,233 --> 00:49:44,192 ‫خوندمش و فهمیدم از یه پسری حرف زده. ‫اونسی. 745 00:49:44,233 --> 00:49:50,692 ‫«پوستت مثل بچه‌ها نرمه، ‫چشم‌هات مثل آسمان تابستان آبیه... 746 00:49:51,317 --> 00:49:54,108 ‫اولین کسی هستی که بوسیدمش... 747 00:49:54,150 --> 00:49:57,108 ‫بوسیدنت باعث شد یه حسی داشته باشم.» 748 00:49:57,150 --> 00:49:59,317 ‫کلمه «بوسیدن» من رو روانی کرد! 749 00:49:59,358 --> 00:50:03,817 ‫- مشکلی چیه؟ ‫- گفته بود که یه پسر بوسیدش! 750 00:50:03,858 --> 00:50:06,317 ‫خب که چی؟ همه دخترها پسرها رو می‌بوسن. 751 00:50:06,358 --> 00:50:08,650 ‫واسم مهم نیست. قبول نمی‌کنم. 752 00:50:08,692 --> 00:50:09,692 ‫خودت نکردی؟ 753 00:50:09,733 --> 00:50:12,650 ‫نه. حتی بعد ازدواج هم ‫اون لاشی من رو نبوسید. 754 00:50:12,692 --> 00:50:15,692 ‫اگه بوسم می‌کرد که نمی‌رفتم ‫دوباره ازدواج کنم. 755 00:50:18,775 --> 00:50:21,733 ‫از دبیرستان بهم خبر دادن ‫که رحمه غیبت می‌کنه. 756 00:50:21,775 --> 00:50:24,192 ‫گفتن که قبلا نامه فرستادیم. 757 00:50:24,233 --> 00:50:26,067 ‫یعنی چی که غیبت می‌کنه؟ 758 00:50:26,525 --> 00:50:28,650 ‫سرپرست‌هاشون بهم خبر دادن... 759 00:50:28,692 --> 00:50:31,150 ‫که گوت شده. 760 00:50:32,275 --> 00:50:35,858 ‫که آرایش سیاه می‌کنه... 761 00:50:35,900 --> 00:50:39,692 ‫که بقیه دانش‌آموزها رو کتک می‌زنه. 762 00:50:39,733 --> 00:50:42,650 ‫که یه کارهایی انجام می‌ده... 763 00:50:42,692 --> 00:50:45,817 ‫مراسم‌های خاصی که شوکه‌کننده بودن. 764 00:50:45,858 --> 00:50:47,858 ‫حتی نمی‌خوام اسم ببرم که چی بودن. 765 00:50:47,900 --> 00:50:50,900 ‫ولی گفتن که شیطان‌پرست شده. 766 00:50:51,650 --> 00:50:54,400 ‫شیطان‌پرست. کلمه‌اش رو دوست ندارم. 767 00:51:13,483 --> 00:51:14,608 ‫ببخشید مامان. 768 00:51:14,650 --> 00:51:17,775 ‫شیطان رو آوردی توی خونه من! 769 00:51:17,817 --> 00:51:19,025 ‫ابلیس! 770 00:51:19,858 --> 00:51:22,442 ‫- توی خونه من! ‫- از قبل پر شیطان بود. 771 00:51:23,067 --> 00:51:25,692 ‫به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان! 772 00:51:25,733 --> 00:51:27,817 ‫چه‌اش شده مامان؟ 773 00:51:27,858 --> 00:51:29,942 ‫به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان! 774 00:51:30,317 --> 00:51:31,692 ‫خدایا به امید تو. 775 00:51:31,733 --> 00:51:33,358 ‫خدایا به امید تو. 776 00:51:33,400 --> 00:51:35,567 ‫بسم الله. بسم الله. 777 00:51:35,608 --> 00:51:38,817 ‫ستایش، از آن خداوندی است ‫كه پروردگار همه جهان‌ها است. 778 00:51:38,858 --> 00:51:40,692 ‫پروردگاری كه بخشنده و مهربان است. 779 00:51:40,733 --> 00:51:42,983 ‫مالک روز جزا است. 780 00:51:43,025 --> 00:51:47,942 ‫فقط تو را عبادت می‎كنیم، ‫و فقط از تو کمک می‎خواهیم. 781 00:51:49,942 --> 00:51:54,900 ‫غفران از کار کردن مامانم ‫در لیبی سو استفاده کرد. 782 00:51:55,275 --> 00:51:58,025 ‫با یه پسری دوست شد که موتور داشت. 783 00:51:58,650 --> 00:52:03,275 ‫ولی نمی‌تونست با چنین ‫موهای بلندی سوار موتور بشه. 784 00:52:04,192 --> 00:52:06,942 ‫پس رفت پاهاش رو موم انداخت. 785 00:52:07,317 --> 00:52:09,692 ‫بعدش ما رو ترک کرد. 786 00:52:09,733 --> 00:52:13,983 ‫گفت تک‌فرزنده و ‫مادرش در دبی کار می‌کنه... 787 00:52:14,025 --> 00:52:16,775 ‫و یه جایی کاخ داره که... 788 00:52:16,817 --> 00:52:20,150 ‫توش استخر و همه چیز هست. 789 00:52:20,858 --> 00:52:25,317 ‫همسایمون که مراقب ما بود ‫به مامانمون خبر می‌داد. 790 00:52:25,358 --> 00:52:27,275 ‫- سرپرست. ‫- آره، سرپرست. 791 00:52:27,567 --> 00:52:29,608 ‫گفت که خدمتکاره. 792 00:52:29,650 --> 00:52:30,650 ‫عجب رویی داشت! 793 00:52:30,692 --> 00:52:34,442 ‫یه روزی این خانم زنگ زد به مامانمون... 794 00:52:34,483 --> 00:52:38,817 ‫و گفت «برگرد. دخترت غیرقابل کنترل شده.» 795 00:52:39,358 --> 00:52:40,900 ‫مامانم هم با اولین اتوبوس برگشت. 796 00:52:40,942 --> 00:52:43,525 ‫ما فکر نمی‌کردیم کارمون اشتباه باشه. 797 00:52:43,567 --> 00:52:48,025 ‫به نظرمون موهاش قشنگ شده بود. 798 00:52:48,067 --> 00:52:50,650 ‫ما هم می‌خواستیم مثل اون بشیم. 799 00:52:50,692 --> 00:52:51,817 ‫بچه‌ها، مامان اومده. 800 00:52:52,483 --> 00:52:53,692 ‫مامان. 801 00:52:58,692 --> 00:53:00,858 ‫برید بیرون. تو بمون. 802 00:53:02,275 --> 00:53:03,483 ‫تو اینجا بمون. 803 00:53:07,858 --> 00:53:09,150 ‫غفران... 804 00:53:09,900 --> 00:53:11,233 ‫دخترم. 805 00:53:12,233 --> 00:53:13,358 ‫موهات... 806 00:53:17,025 --> 00:53:18,108 ‫جدیده. 807 00:53:19,858 --> 00:53:22,817 ‫صبر کن ببینم... موم انداختی؟ 808 00:53:22,858 --> 00:53:25,608 ‫- موم انداختی غفران؟ ‫- ببخشید مامان. 809 00:53:25,650 --> 00:53:27,650 ‫- موم انداختی؟ ‫- ببخشید مامان. 810 00:53:27,692 --> 00:53:29,608 ‫پاهات رو موم انداختی غفران؟ 811 00:53:29,650 --> 00:53:31,650 ‫دیگه کجات رو موم انداختی؟ 812 00:53:31,692 --> 00:53:32,817 ‫جوابم رو بده. 813 00:53:32,858 --> 00:53:33,900 ‫واسه خودت خانم شدی؟ 814 00:53:33,942 --> 00:53:37,525 ‫من رفتم لیبی کار کنم ‫که تو اینجا جنده بشی؟ 815 00:53:37,567 --> 00:53:42,608 ‫چیه؟ نشونم بده. نشونم بده. 816 00:53:42,650 --> 00:53:45,067 ‫خیال کردی الان دیگه بزرگ شدی؟ 817 00:53:45,108 --> 00:53:46,983 ‫ببخشید مامان. 818 00:53:47,025 --> 00:53:49,275 ‫نشونم بده. نشون بده کجا رو موم انداختی. 819 00:53:56,525 --> 00:53:57,858 ‫خدا من رو ببخشه. 820 00:54:00,150 --> 00:54:03,275 ‫بهش فرصتی ندادم... 821 00:54:03,317 --> 00:54:07,692 ‫فرصت ندادم از خودش دفاع کنه. 822 00:54:08,233 --> 00:54:11,025 ‫موهاش رو مدل باب زده بود. 823 00:54:11,067 --> 00:54:13,525 ‫اینطوری یه دسته از موهاش رو کندم. 824 00:54:13,858 --> 00:54:15,608 ‫توی مشتم. 825 00:54:15,650 --> 00:54:17,942 ‫واقعا داغونش کردم. 826 00:54:18,650 --> 00:54:21,108 ‫وقتی می‌زدت اینطوری نبود ‫که صرفا چند تا سیلی باشه. 827 00:54:21,150 --> 00:54:24,817 ‫ازش لذت می‌برد. ‫شلنگ گاز رو می‌گرفت... 828 00:54:24,858 --> 00:54:26,692 ‫نصفش می‌کرد... 829 00:54:26,733 --> 00:54:28,692 ‫بعد هم فقط و فقط می‌زد. 830 00:54:28,733 --> 00:54:32,275 ‫از سرعت چرخشش صدای سوت می‌شنیدیم. 831 00:54:32,692 --> 00:54:37,067 ‫گریه می‌کرد، التماس می‌کرد، ‫همسایه اومد کمکش کنه. 832 00:54:37,692 --> 00:54:40,275 ‫اون رو هم زدم و بیرونش کردم. 833 00:54:40,317 --> 00:54:42,608 ‫بعد لوله هم دسته جارو رو برداشتم. 834 00:54:42,650 --> 00:54:44,692 ‫تیکه‌تیکه شد! 835 00:54:45,233 --> 00:54:48,650 ‫وقتی دیگه حرکتی نکرد... 836 00:54:50,317 --> 00:54:53,233 ‫فکر کردم که مُرده. ‫دست نگه داشتم. 837 00:55:04,525 --> 00:55:09,025 ‫خواهرانم، می‌دانم که میان شما... 838 00:55:09,067 --> 00:55:11,608 ‫کسانی هستند که حجاب بر سر نمی‌کنند... 839 00:55:11,650 --> 00:55:13,025 ‫و نماز نمی‌خوانند. 840 00:55:13,067 --> 00:55:18,817 ‫برخی می‌خواهند توبه کنند، ‫اما جرئت ندارند که پا پیش بگذارند.. 841 00:55:18,858 --> 00:55:22,525 ‫ما حجاب را به خانه‌های شما میاوریم! 842 00:55:22,567 --> 00:55:26,317 ‫از دید ما شما مادرانی خارق‌العاده هستید... 843 00:55:26,358 --> 00:55:28,483 ‫مادرانی مقدس... 844 00:55:28,525 --> 00:55:29,650 ‫با سینه‌هایی پربرکت... 845 00:55:29,692 --> 00:55:32,858 ‫دریای عظیمی از فداکاری. 846 00:55:32,900 --> 00:55:36,400 ‫همچنین همسر با ارزشی هستید ‫که از آن دفاع می‌کنیم. 847 00:55:38,692 --> 00:55:44,692 ‫یه صبح معمولی بود. ‫شنیدیم که مراسمی برگزار شده. 848 00:55:44,733 --> 00:55:48,275 ‫رفتیم سمت میدون و یه چادر دیدیم ‫که توش خطبه می‌گن. 849 00:55:48,317 --> 00:55:52,775 ‫گفتن که می‌خوان بهمون حجاب بدن. 850 00:55:52,817 --> 00:55:56,442 ‫زن‌های محله می‌خواستن بگیرنشون... 851 00:55:56,483 --> 00:55:59,275 ‫که بفروشن و پولی در بیارن. 852 00:55:59,733 --> 00:56:03,317 ‫یکی از دخترهای محله به اسم نسرین... 853 00:56:03,358 --> 00:56:06,025 ‫به غفران گفت که بره و بگیره. 854 00:56:06,067 --> 00:56:08,275 ‫اون هم رفت که حجاب برداره. 855 00:56:08,317 --> 00:56:14,775 ‫وقتی به میدون رسید ‫یه شیخ حجاب رو سرش کرد... 856 00:56:14,817 --> 00:56:19,067 ‫و فریاد زد که «این دختر ماهه!» ‫چون خواهرم خوشگل بود. 857 00:56:19,108 --> 00:56:22,400 ‫وقتی رفتیم خونه مسخره‌اش کردیم. 858 00:56:22,442 --> 00:56:25,900 ‫بهش گفتیم که قبل این‌که ‫کهنه بشه ببره بفروشش.. 859 00:56:25,942 --> 00:56:28,442 ‫وگرنه مردم نمی‌خرنش. 860 00:56:28,483 --> 00:56:30,692 ‫ولی نمی‌خواست بفروشش. 861 00:56:36,442 --> 00:56:38,775 ‫وقتی غفران به حجاب روی آورد... 862 00:56:39,317 --> 00:56:41,817 ‫خیلی بهش سخت گرفتیم. 863 00:56:41,858 --> 00:56:42,900 ‫یعنی چی؟ 864 00:56:43,775 --> 00:56:47,692 ‫رحمه بهش می‌گفت خفاش. 865 00:56:47,733 --> 00:56:49,733 ‫بتمن! خیلی مسخره شدی. 866 00:56:50,233 --> 00:56:51,108 ‫دقیقا. 867 00:56:51,150 --> 00:56:54,817 ‫نگاهش کن. موهاش رو. خوشگلیش رو. ‫داری حیفش می‌کنی. 868 00:56:54,858 --> 00:56:57,108 ‫حالا پسرهای محله عاشق کی بشن؟ 869 00:56:58,650 --> 00:57:00,900 ‫نگاهش کن. صابون سیاه گنده. 870 00:57:00,942 --> 00:57:04,150 ‫هر روز باید این شکلی باشم؟ 871 00:57:04,483 --> 00:57:06,733 ‫چه مرگش شده؟ ‫تو خوشحالی مامان؟ 872 00:57:06,775 --> 00:57:07,608 ‫تو یه چیزی بگو مامان. 873 00:57:08,525 --> 00:57:09,817 ‫خواهرتون رو اذیت نکنید. 874 00:57:09,858 --> 00:57:12,233 ‫من خجالت کشیدم! ‫تو خوشت اومده؟ 875 00:57:12,275 --> 00:57:14,692 ‫آره خوشم اومده. شما هم باید سر کنید. 876 00:57:14,733 --> 00:57:19,400 ‫مامان، احترام یه رفتاره. ‫شیوه برخورده. 877 00:57:19,442 --> 00:57:23,692 ‫مایی که اینجا زندگی می‌کنیم آدمیم. 878 00:57:28,817 --> 00:57:30,483 ‫ببین! 879 00:57:52,275 --> 00:57:53,108 ‫خوبی؟ 880 00:57:59,858 --> 00:58:01,025 ‫درک می‌کنم. 881 00:58:01,650 --> 00:58:05,025 ‫حتی نمی‌تونم نگاهش کنم. 882 00:58:11,650 --> 00:58:15,858 ‫وقتی غفران نقاب گذاشت چند سالت بود؟ 883 00:58:17,233 --> 00:58:18,733 ‫هشت سالم بود. 884 00:58:20,567 --> 00:58:22,775 ‫و وقتی که رفت یازده سالم بود. 885 00:58:27,358 --> 00:58:30,317 ‫تو وقتی هشت سالت بود چطوری بودی؟ 886 00:58:31,817 --> 00:58:33,775 ‫وحشتناک بودم! 887 00:58:33,817 --> 00:58:35,108 ‫به چه شیوه‌ای؟ 888 00:58:35,525 --> 00:58:36,817 ‫خیلی زشت بودم! 889 00:58:38,275 --> 00:58:39,025 ‫خیلی زشت بودم. 890 00:58:41,275 --> 00:58:42,358 ‫خوبم. 891 00:58:43,650 --> 00:58:47,567 ‫- می‌تونیم ادامه بدیم کوثر. ‫- عالیه، بریم. 892 00:58:50,108 --> 00:58:53,233 ‫خبرش توی در و همسایه پیچید. 893 00:58:53,275 --> 00:58:55,650 ‫زن‌های بیشتری به حجاب روی آوردن. 894 00:58:56,108 --> 00:59:00,525 ‫دو هفته بعدش رحمه رفت خرید... 895 00:59:00,567 --> 00:59:05,775 ‫یه تی‌شرت پوشیده بود که روش عکس دجال داشت. 896 00:59:06,692 --> 00:59:09,608 ‫خیلی اون لباس رو می‌پوشید. 897 00:59:09,650 --> 00:59:13,900 ‫اون روز خیلی ترسیده ‫و اشک‌ریزان اومد خونه... 898 00:59:13,942 --> 00:59:17,192 ‫و از غفران خواست که واسش چادر بخره. 899 00:59:17,233 --> 00:59:20,608 ‫اصرار کردیم که تعریف کنه چی شده. 900 00:59:20,650 --> 00:59:23,733 ‫یه آقایی به اسم مصطفی ‫همراه چند نفر دیگه... 901 00:59:23,775 --> 00:59:29,025 ‫جلوش رو گرفته بودن و از ‫دجال براش حرف زده بودن. 902 00:59:29,067 --> 00:59:33,275 ‫و از عذاب الهی براش گفته بودن. 903 00:59:33,317 --> 00:59:37,400 ‫بیشترین چیزی که ازش ‫ترسیده بود عذاب الهی بود. 904 00:59:37,733 --> 00:59:39,650 ‫پس اون هم شروع کرد به چادر پوشیدن... 905 00:59:39,692 --> 00:59:43,900 ‫ولی اون خیلی از غفران افراطی‌تر بود. 906 00:59:47,108 --> 00:59:49,692 ‫- به نظرت سکسیم؟ ‫- در حد مرگ. 907 00:59:49,733 --> 00:59:50,942 ‫خیلی خیلی سکسی. 908 00:59:51,942 --> 00:59:53,233 ‫چشم‌هاش کجاست؟ 909 00:59:54,650 --> 00:59:55,817 ‫یکم بیارش پایین. 910 00:59:56,817 --> 00:59:58,525 ‫اینجان! 911 01:00:00,442 --> 01:00:02,150 ‫- عالیه. ‫- آره. 912 01:00:04,525 --> 01:00:05,608 ‫آره، درستش کن. 913 01:00:06,358 --> 01:00:07,983 ‫می‌دونی چی من رو شوکه می‌کنه؟ 914 01:00:08,025 --> 01:00:11,025 ‫قبل انقلاب این خبرها نبود. 915 01:00:11,067 --> 01:00:13,275 ‫نه نقابی، نه حجابی، هیچی. 916 01:00:13,317 --> 01:00:16,775 ‫اگه کسی می‌خواست حجاب سر کنه، ‫توی خونه سر می‌کرد. 917 01:00:17,275 --> 01:00:19,108 ‫وگرنه پلیس دستگیرش می‌کرد. 918 01:00:19,650 --> 01:00:22,900 ‫بعد هم با باتوم کتکش می‌زد. 919 01:00:22,942 --> 01:00:26,692 ‫حین دولت بن علی، ‫قبل انقلاب... 920 01:00:26,733 --> 01:00:30,483 ‫حتی اجازه نداشتی شال سرت کنی. 921 01:00:30,525 --> 01:00:34,733 ‫زن‌هایی که سرشون می‌کردن ‫توسط پلیس بازداشت می‌شدن. 922 01:00:35,192 --> 01:00:39,983 ‫می‌خواستن که زن تونسی ‫ایده‌آل بودن رو تحمیل کنن. 923 01:00:40,025 --> 01:00:41,692 ‫که چطور باید رفتار کنه... 924 01:00:41,733 --> 01:00:44,692 ‫اجازه چه کاری رو داره. 925 01:00:44,733 --> 01:00:48,733 ‫انقدر که اون زمان شال سر کردن... 926 01:00:49,108 --> 01:00:52,650 ‫یه جور مقاومت بود... 927 01:00:52,692 --> 01:00:55,900 ‫اعتراض مدنی بود. 928 01:00:55,942 --> 01:01:01,150 ‫چون که حجاب قبل انقلاب ممنوع بود... 929 01:01:01,733 --> 01:01:05,192 ‫یه جورهایی تبدیل به نماد براندازی شده بود. 930 01:01:05,233 --> 01:01:07,983 ‫درواقع ما همیشه طرف ‫چیزهای ممنوعه کشیده می‌شیم. 931 01:01:08,025 --> 01:01:09,733 ‫«یعنی چی که حجاب سر نکنم؟» 932 01:01:09,775 --> 01:01:12,692 ‫«پس طغیان می‌کنم و حجاب سر می‌کنم.» 933 01:01:13,150 --> 01:01:16,400 ‫و حین انقلاب هم، مادر و خانوادم... 934 01:01:16,442 --> 01:01:18,900 ‫و حتی من که یه بچه کوچیک بودم... 935 01:01:18,942 --> 01:01:22,608 ‫گفتیم که بیا به سمت خدا بریم ‫و دوباره حجاب سر کنیم. 936 01:01:22,650 --> 01:01:27,692 ‫اون‌ها به خدا نزدیک‌ترن و ‫می‌تونن مشکلاتمون رو حل کنن. 937 01:01:28,108 --> 01:01:31,067 ‫می‌خوان زن‌ها به خواست اون‌ها رفتار کنن. 938 01:01:31,108 --> 01:01:33,233 ‫برای زندگیمون برنامه بریزن... 939 01:01:33,275 --> 01:01:36,692 ‫و زن‌ها رو به شکلی که دوست دارن در بیارن. 940 01:01:36,733 --> 01:01:38,025 ‫نه بیشتر، نه کمتر. 941 01:01:38,067 --> 01:01:41,650 ‫نذارن که کاری که می‌خوایم رو بکنیم. 942 01:01:41,692 --> 01:01:45,067 ‫مثل عروسک هر کاری که ‫دوست دارن باهامون بکنن. 943 01:01:45,108 --> 01:01:47,317 ‫که هر جوری که دوست دارن لباس بپوشیم. 944 01:01:47,358 --> 01:01:49,400 ‫بدون هیچ حق و حقوقی. 945 01:01:49,442 --> 01:01:53,608 ‫مثلا دختری مثل تو چشم‌های قشنگی داره... 946 01:01:53,650 --> 01:01:55,817 ‫به سمتی می‌پوشانش و جذاب می‌شه 947 01:01:55,858 --> 01:01:57,275 ‫حرام نیست؟ 948 01:01:57,317 --> 01:02:01,317 ‫چرا، ولی موضوع صحبتم کساییه ‫که به دلیل زیبایی می‌پوشنش. 949 01:02:01,358 --> 01:02:02,817 ‫و خب رحمه... 950 01:02:02,858 --> 01:02:03,900 ‫برو، برو. 951 01:02:03,942 --> 01:02:05,858 ‫اون رو هم بکش پایین. 952 01:02:07,442 --> 01:02:08,317 ‫آره، همین‌طوری. 953 01:02:08,358 --> 01:02:11,317 ‫- اینطوری بکشش پایین. ‫- جدی؟ مثل تخته سیاه. 954 01:02:11,358 --> 01:02:14,483 ‫که خط شونه‌هاش معلوم نشه. 955 01:02:14,525 --> 01:02:17,108 ‫یه پوشش کامل. چیزی نره بیرون 956 01:02:17,525 --> 01:02:20,108 ‫نباید ظاهرت از بیرون مشخص باشه؟ 957 01:02:20,150 --> 01:02:23,400 ‫هیچی. نه دستت، نه پات. ‫هیچی. 958 01:02:23,442 --> 01:02:26,692 ‫و وقتی راه می‌ری باید اینطوری رژه بری. 959 01:02:28,108 --> 01:02:29,900 ‫واقعا؟ باید رژه برم؟ 960 01:02:29,942 --> 01:02:33,650 ‫اینطوری، سرت پایین باشه ‫و قدم‌های بلند. 961 01:02:33,692 --> 01:02:35,900 ‫ولی غفران، اینطوری راه می‌ره. 962 01:02:37,567 --> 01:02:39,525 ‫اصلا صدای پاش رو نمی‌شنوی. 963 01:02:39,567 --> 01:02:43,483 ‫و در عین حال غفران، ‫باید با چشم‌هات هم این کار رو بکنی. 964 01:02:44,442 --> 01:02:45,525 ‫- بیا. ‫- چشم‌های قشنگ. 965 01:02:45,567 --> 01:02:47,733 ‫چشم‌های قشنگت رو نشون بده غفران. 966 01:02:47,775 --> 01:02:50,650 ‫خب پس چرا نقاب بذارم؟ 967 01:02:50,692 --> 01:02:54,025 ‫چرا؟ واسه حفظ ظاهر دیگه. ‫پوششه. 968 01:02:54,067 --> 01:02:56,817 ‫اون زمان مد بود. 969 01:02:56,858 --> 01:03:01,442 ‫الان شلوار جین پاره مده، ‫اون زمان نقاب مد بود. 970 01:03:01,483 --> 01:03:02,733 ‫مد! 971 01:03:03,442 --> 01:03:06,942 ‫و وقتی که پیش خواهرهات بودی، ‫می‌تونی نقابت رو برداری. 972 01:03:09,650 --> 01:03:11,817 ‫همین‌طوری به هم نگاه می‌کنیم. 973 01:03:11,858 --> 01:03:12,858 ‫همه چیز مرتبه. 974 01:03:12,900 --> 01:03:14,775 ‫بیا، نقابت رو بردار غفران. 975 01:03:15,233 --> 01:03:16,400 ‫بردار. 976 01:03:16,442 --> 01:03:18,442 ‫ازش می‌خوام که بپوشونش. 977 01:03:18,817 --> 01:03:20,442 ‫خدای من! 978 01:03:20,483 --> 01:03:22,900 ‫واکنششون: «خدای من! چه خوشگل!» 979 01:03:23,442 --> 01:03:26,067 ‫- خیلی خوشگلی خواهر. ‫- خدا رحمت بده! 980 01:03:26,108 --> 01:03:30,692 ‫انقدر خوشگل که آخر نقابش رو پوشوندن. 981 01:03:30,733 --> 01:03:31,983 ‫چرا؟ 982 01:03:32,025 --> 01:03:38,900 ‫خواهرها می‌ترسیدن که شوهرهاشون ببیننش. 983 01:03:39,442 --> 01:03:43,692 ‫- بخوان باهاشون ازدواج کنن؟ ‫- می‌تونستن چهار زن داشته باشن. 984 01:03:43,733 --> 01:03:47,733 ‫یه مراسمی برای زنی که می‌خواد ‫نقاب بذاره برگزار می‌کنن. 985 01:03:47,775 --> 01:03:50,275 ‫- مخصوصا اگه فاسد باشه. ‫- یعنی چی؟ 986 01:03:50,733 --> 01:03:51,900 ‫فاحشه باشه. 987 01:03:51,942 --> 01:03:53,650 ‫نه، تا اونجا پیش نمی‌ریم. 988 01:03:53,692 --> 01:03:56,858 ‫شکلی که شما من رو می‌بینین. 989 01:03:57,567 --> 01:03:58,983 ‫زنی که نماز نمی‌کنه... 990 01:03:59,025 --> 01:04:03,483 ‫از دستورات دینی پیروی نمی‌کنه. 991 01:04:03,525 --> 01:04:05,525 ‫واسش یه مهمونی کوچیک می‌گیریم. 992 01:04:05,567 --> 01:04:07,650 ‫- منظورت چیه؟ ‫- مثل مراسم فارغ التحصیلی. 993 01:04:08,150 --> 01:04:11,692 ‫لباس تنش می‌کنیم و واسش آواز می‌خونیم. 994 01:04:12,442 --> 01:04:14,192 ‫- کدوم آواز. ‫- واست می‌خونمش. 995 01:04:14,233 --> 01:04:15,858 ‫همراه من بخون. 996 01:04:15,900 --> 01:04:17,442 ‫یه جمله عجیبی بود. 997 01:04:17,483 --> 01:04:23,442 ‫♪ خواهرم. نذار شیطان گولت بزنه... ♪ 998 01:04:23,483 --> 01:04:29,442 ‫♪ حجاب دستوری الهیه. ♪ 999 01:04:29,483 --> 01:04:33,650 ‫♪ خواهرم... حرف‌هاشون احمقانه‌ست... ♪ 1000 01:04:35,275 --> 01:04:39,692 ‫♪ می‌گن که مثل شب تیره‌ایم... ♪ 1001 01:04:40,858 --> 01:04:46,692 ‫♪ به حجاب می‌خندن... ♪ 1002 01:04:46,733 --> 01:04:48,525 ‫رحمه رو خیلی دوست داشتم. 1003 01:04:48,567 --> 01:04:53,192 ‫اون الگوم بود. سعی می‌کردم ‫رفتارهاش رو تکرار کنم. 1004 01:04:53,233 --> 01:04:59,650 ‫خیلی بهش نزدیک بودم و تحسینش می‌کردم. 1005 01:05:00,067 --> 01:05:03,525 ‫وقتی حجاب سر کرد من هم کردم. 1006 01:05:03,567 --> 01:05:05,650 ‫اوایلش ایا تمایلی نداشت. 1007 01:05:05,692 --> 01:05:10,192 ‫وقتی من و رحمه غذا ‫می‌خوردیم و ایا می‌اومد... 1008 01:05:10,233 --> 01:05:13,858 ‫هلش می‌دادیم و بهش می‌گفتیم کافر... 1009 01:05:13,900 --> 01:05:15,733 ‫اون هم گریه می‌کرد. 1010 01:05:15,775 --> 01:05:19,692 ‫حین بازی هم همین می‌شد. 1011 01:05:19,733 --> 01:05:25,275 ‫چون حجاب نداشت بازیش نمی‌دادیم... 1012 01:05:25,317 --> 01:05:28,817 ‫هر بار هم گریه می‌کرد. 1013 01:05:28,858 --> 01:05:31,817 ‫آخرش به چیزی که می‌خواستیم رسیدیم. 1014 01:05:31,858 --> 01:05:34,400 ‫شکستش دادیم. حجاب سر کرد... 1015 01:05:34,442 --> 01:05:37,233 ‫که بتونه با ما زندگی کنه. 1016 01:05:37,275 --> 01:05:42,025 ‫واقعا بهش سخت گرفتیم. 1017 01:05:42,067 --> 01:05:47,442 ‫وقتی بالاخره حجاب سرش کرد ‫ما خانواده‌ای کاملا باحجاب شدیم. 1018 01:05:47,483 --> 01:05:49,775 ‫مثل یه گروهی داعشی در خونه. 1019 01:05:50,108 --> 01:05:52,733 ‫♪ درود بر دولت اسلامی. دولت ما. ♪ 1020 01:05:52,775 --> 01:05:55,317 ‫♪ دولت ما پیروز است. ♪ 1021 01:05:55,358 --> 01:05:58,067 ‫♪ دولت ما مقتدر است. ♪ 1022 01:05:58,108 --> 01:06:00,942 ‫♪ شریعت پیروز خواهد شد. ♪ 1023 01:06:01,692 --> 01:06:04,025 ‫- این کدوم آهنگه؟ ‫- شعر شریعت. 1024 01:06:04,858 --> 01:06:07,525 ‫♪ درود بر بغدادی ♪ 1025 01:06:08,858 --> 01:06:10,817 ‫الان پلیس‌ها میان. 1026 01:06:10,858 --> 01:06:13,025 ‫این آهنگ‌ها رو کجا یاد گرفتی اولفا؟ 1027 01:06:13,067 --> 01:06:15,733 ‫- با دخترها. ‫- همراهشون می‌خوندی؟ 1028 01:06:15,775 --> 01:06:17,733 ‫آره دیگه. همه کار باهاشون می‌کردم. 1029 01:06:18,025 --> 01:06:22,400 ‫اوایل خیلی خوشحال بودم که حجاب سر می‌کنن. 1030 01:06:22,442 --> 01:06:24,817 ‫اوایل اصلا اذیتم نمی‌کرد. 1031 01:06:24,858 --> 01:06:27,650 ‫بعد ازم خجالت کشیدن. 1032 01:06:27,692 --> 01:06:29,608 ‫که وقتی اون‌ها پوشیده‌ان من شلوار می‌پوشم. 1033 01:06:29,983 --> 01:06:31,775 ‫خجالت نمی‌کشی؟ 1034 01:06:31,817 --> 01:06:33,692 ‫آخرتی هم در کار هست‌ها. 1035 01:06:33,733 --> 01:06:37,692 ‫همه‌مون آخر یه روزی می‌میریم. ‫می‌خوای جلوی خدا چی بگی؟ 1036 01:06:37,733 --> 01:06:40,233 ‫لخت که نیستم! شال دارم. 1037 01:06:40,275 --> 01:06:45,025 ‫شال کافی نیست. ‫خدا گفته صورت رو بپوشونید. 1038 01:06:45,067 --> 01:06:46,775 ‫بعد اونطوری چطور کار کنم؟ 1039 01:06:46,817 --> 01:06:49,192 ‫واسه زندگیت کار می‌کنی یا واسه آخرت؟ 1040 01:06:49,233 --> 01:06:51,400 ‫می‌خوای توی جهنم بسوزی؟ 1041 01:06:51,442 --> 01:06:52,608 ‫تو اصلا کار نمی‌کنی! 1042 01:06:52,650 --> 01:06:55,233 ‫کل روز رو از مسجدی می‌ری یه مسجد دیگه. 1043 01:06:55,275 --> 01:06:57,733 ‫حداقل من به مردم کمک می‌کنم مامان. 1044 01:06:57,775 --> 01:07:00,650 ‫با خواهرهات و مادرت شروع کن. 1045 01:07:00,692 --> 01:07:03,525 ‫نه، نیت من از تو پاک‌تره. 1046 01:07:03,567 --> 01:07:06,983 ‫- تو از نیت من چی می‌دونی؟ ‫- از چهره‌ات مشخصه. 1047 01:07:07,025 --> 01:07:09,733 ‫- چه زبان تندی داری! ‫- رحمه شروع کرده! 1048 01:07:10,275 --> 01:07:14,400 ‫بهت هشدار می‌دم که در آخرت... 1049 01:07:14,442 --> 01:07:15,817 ‫خداا حواسش بهت هست... 1050 01:07:15,858 --> 01:07:18,817 ‫تا توی آتش جهنم نسوزی. 1051 01:07:18,858 --> 01:07:20,900 ‫من می‌دونم جایگاهم کجاست. 1052 01:07:20,942 --> 01:07:27,650 ‫در باغ بهشت. اون بالا. ‫پیش حوری‌ها. 1053 01:07:27,692 --> 01:07:31,483 ‫خیلی‌خب، اگه این رو بپوشم کی غذات رو بده؟ 1054 01:07:31,525 --> 01:07:33,108 ‫نگران اونش نباش. 1055 01:07:33,150 --> 01:07:36,317 ‫- نمی‌تونیم اونطوری کار کنم. ‫- داری بهانه میاری اولفا. 1056 01:07:36,358 --> 01:07:39,692 ‫مراسم خاکسپاریته. ببینیم خدا واست چی داره؟ 1057 01:07:39,733 --> 01:07:42,483 ‫خودت هر چی دوست داری بپوش. ‫ولی به من گیر نده. 1058 01:07:42,525 --> 01:07:46,650 ‫مردم بهت می‌خندن. 1059 01:07:46,692 --> 01:07:51,775 ‫می‌گن: دخترهاش می‌پوشن، ‫ولی مادرشون رو ببین. 1060 01:07:52,108 --> 01:07:53,983 ‫بهت می‌گن زن ولگرد. 1061 01:07:54,025 --> 01:07:56,233 ‫گوش کن ببین جنده چی می‌گه‌ها! 1062 01:07:57,233 --> 01:07:59,817 ‫فرض کن رفتی بیرون و یه ماشین زیرت بگیره. 1063 01:07:59,858 --> 01:08:01,817 ‫بزنه بهت و بمیری. 1064 01:08:01,858 --> 01:08:04,483 ‫چنین آرزویی نمی‌کنم، ولی خدا چیکار می‌کنه؟ 1065 01:08:04,525 --> 01:08:05,817 ‫داری من رو می‌ترسونی. 1066 01:08:07,483 --> 01:08:08,983 ‫به حرفش گوش نده. 1067 01:08:09,817 --> 01:08:10,858 ‫چی میاری که بپوشه؟ 1068 01:08:10,900 --> 01:08:12,732 ‫می‌ری ته جهنم. 1069 01:08:13,317 --> 01:08:15,192 ‫واقعا دارم می‌ترسم دخترم. 1070 01:08:15,232 --> 01:08:18,107 ‫- می‌پوشمش. ‫- کمک! توی نقشش فرو رفته! 1071 01:08:18,150 --> 01:08:20,400 ‫واقعا اینطوری جوابش رو دادی؟ 1072 01:08:20,442 --> 01:08:22,817 ‫- جدی بود. ‫- آره، کاملا. 1073 01:08:22,857 --> 01:08:25,232 ‫بازیگر خیلی خوبیه. 1074 01:08:26,192 --> 01:08:29,482 ‫من رو ترسوندی. موهام سیخ شده. 1075 01:08:30,107 --> 01:08:34,692 ‫رحمه هم همین‌کار رو کرد. ‫با ترس من رو قانع کرد. 1076 01:08:34,732 --> 01:08:38,150 ‫و مدت زیادی حجاب داشتم. 1077 01:08:38,192 --> 01:08:40,982 ‫تنها راه غلبه بهت رو پیدا کردن. 1078 01:08:41,025 --> 01:08:44,400 ‫با دین، با خدا. 1079 01:08:44,442 --> 01:08:46,650 ‫تعادل قدرت رو برعکس کردن. 1080 01:08:46,692 --> 01:08:50,982 ‫تازه خودت بودی که ممنوعیت‌ها رو شروع کردی. 1081 01:08:51,025 --> 01:08:54,275 ‫- پس اون‌ها... ‫- بذار جوابت رو بدم. 1082 01:08:54,317 --> 01:09:00,067 ‫آره، من بهشون هدف‌گیری یاد دادم، ‫و به خودم شلیک کردن. 1083 01:09:00,107 --> 01:09:05,232 ‫بهشون یاد دادم که قوی باشن، ‫بعد خودم رو شکست دادن. 1084 01:09:05,275 --> 01:09:07,150 ‫تونستن روم تاثیر بذارن. 1085 01:09:08,275 --> 01:09:09,900 ‫این لباس، دوستش ندارم. 1086 01:09:09,942 --> 01:09:12,607 ‫فقط پوشیدمش که این سکانس رو ضبط کنیم. 1087 01:09:12,650 --> 01:09:14,900 ‫حتی نمی‌خوام خودم رو توی آیینه ببینم. 1088 01:09:15,692 --> 01:09:18,857 ‫ولی وقتی دخترم اینطوری ‫ لباس می‌پوشه افتخار می‌کنم. 1089 01:09:18,900 --> 01:09:22,025 ‫از لباس‌های ایا خوشم نمیاد. 1090 01:09:22,067 --> 01:09:25,857 ‫اگه ایا هم بپوشه خوشحال می‌شم. 1091 01:09:26,442 --> 01:09:30,025 ‫حتی نمی‌خوای خودت رو توی آیینه ببینی... 1092 01:09:30,067 --> 01:09:33,442 ‫ولی دوست داری بپوشمش که خوشحال بشی؟ 1093 01:09:33,482 --> 01:09:35,857 ‫واسه همه‌تون می‌ترسم. 1094 01:09:35,900 --> 01:09:40,607 ‫اگه می‌خواستن با پوشش کمتری بیرون برن... 1095 01:09:40,650 --> 01:09:44,025 ‫یا توی گرایش گوت می‌موندن... 1096 01:09:44,067 --> 01:09:48,482 ‫و با پسرها بیرون می‌رفتن. ‫بهشون اجازه می‌دادی؟ 1097 01:09:48,525 --> 01:09:49,482 ‫عمرا! 1098 01:09:49,525 --> 01:09:52,733 ‫پس تنها راه آزادیشون... 1099 01:09:53,233 --> 01:09:56,275 ‫این مسیر بود. 1100 01:10:12,858 --> 01:10:14,275 ‫دوستت دارم. 1101 01:10:14,317 --> 01:10:16,817 ‫من رو دوست داری؟ درسته؟ ‫به چیزی که لیاقتته می‌رسی. 1102 01:10:16,858 --> 01:10:19,733 ‫ما دوستیم. من خواهرتم. 1103 01:10:19,775 --> 01:10:21,317 ‫عشق اینجا جایی نداره. 1104 01:10:21,358 --> 01:10:23,275 ‫دو بار زدی دیگه. 1105 01:10:24,233 --> 01:10:25,983 ‫دو بار. 1106 01:10:26,025 --> 01:10:27,275 ‫پشتت رو نشون بده. 1107 01:10:31,650 --> 01:10:32,942 ‫پشتت رو نشون بده! 1108 01:10:33,858 --> 01:10:35,608 ‫- لعنتی! ‫- با خدا شوخی می‌کنی؟ 1109 01:10:35,650 --> 01:10:38,400 ‫کدوم خدا؟ خدا می‌بخشه، ولی تو نه. 1110 01:10:38,442 --> 01:10:39,692 ‫خفه شو تیسیر. 1111 01:10:39,733 --> 01:10:41,025 ‫خدا بخشنده‌ست، لعنتی. 1112 01:10:41,567 --> 01:10:43,983 ‫- چهار، پنج، شیش... ‫- رحمه. کثافت! 1113 01:10:44,025 --> 01:10:47,358 ‫وقتی یادمون می‌رفت نماز بخونیم.. 1114 01:10:47,817 --> 01:10:50,900 ‫رحمه شلاقمون می‌زد. 1115 01:10:50,942 --> 01:10:52,817 ‫بستگی داشت گناهمون چقدر بزرگ باشه. 1116 01:10:52,858 --> 01:10:57,483 ‫قوانینش رو یادم رفته. ‫ولی تا 50 ضربه بود. 1117 01:10:57,858 --> 01:11:00,442 ‫جدی بود. خیلی محکم می‌زد. 1118 01:11:00,483 --> 01:11:04,483 ‫و وقتی خود رحمه مرتکب گناهی می‌شد... 1119 01:11:04,525 --> 01:11:07,650 ‫خودش رو اینطوری شلاق می‌زد. 1120 01:11:08,442 --> 01:11:13,567 ‫انقدر طرفش سنگ پرت می‌کرد که بمیره. 1121 01:11:13,858 --> 01:11:17,025 ‫یادمه یکی از دوست‌های ‫مامان حامله شده بود... 1122 01:11:17,650 --> 01:11:20,608 ‫ولی خارج از ازدواج بود. 1123 01:11:20,650 --> 01:11:24,650 ‫رحمه تصمیم گرفت که زایمان کنه ‫و بعدش قانون شرعی رو اجرا کنه. 1124 01:11:24,692 --> 01:11:27,733 ‫مجازات؟ سنگسار. 1125 01:11:28,233 --> 01:11:30,483 ‫چطور تصمیم گرفتی چنین کاری بکنی؟ 1126 01:11:30,525 --> 01:11:32,817 ‫اون خانم قطعا مقاوت می‌کرد دیگه. 1127 01:11:32,858 --> 01:11:36,108 ‫انجامش ندادیم. نقشه خیالی رحمه بود. 1128 01:11:36,150 --> 01:11:40,858 ‫توی یه مکان عمومی. می‌خواست ‫به یه میله یا درخت ببندش. 1129 01:11:40,900 --> 01:11:44,817 ‫- پس کل صحنه رو تصور کرده بود. ‫- البته. 1130 01:11:44,858 --> 01:11:48,983 ‫بهش می‌گفت که ‫«وقتی زایمان کنی سنگسار می‌شی.» 1131 01:11:49,025 --> 01:11:52,608 ‫واقعا که نمی‌تونست بکنه. ‫از خودش در می‌آورد. 1132 01:11:52,650 --> 01:11:57,650 ‫توی این کشور قوانینی وجود داره. ‫اینطوری می‌انداختنش زندان. 1133 01:11:57,692 --> 01:12:02,983 ‫بیشتر هدفش این بود ‫که به ما بگه چقدر زشته. 1134 01:12:03,025 --> 01:12:05,983 ‫که اگه توی کشوری بودیم ‫که قانون شرعی داشت... 1135 01:12:06,025 --> 01:12:07,608 ‫اون زن سنگسار می‌شد. 1136 01:12:08,150 --> 01:12:11,317 ‫اگه قوانین وجود نداشت خیلی عجیب بود. 1137 01:12:11,358 --> 01:12:12,775 ‫همه چیز به آخرش می‌رسید. 1138 01:12:12,817 --> 01:12:15,608 ‫رحمه با سیلی دستور می‌داد. 1139 01:12:15,650 --> 01:12:17,733 ‫کار به ضبط فیلم نمی‌رسید. 1140 01:12:19,067 --> 01:12:20,275 ‫خدا رو شکر! 1141 01:12:27,483 --> 01:12:30,775 ‫- ایا مثل نسخه جوان‌تر منه. ‫- شبیه هم هستن. 1142 01:12:32,025 --> 01:12:34,650 ‫توی عکس شبیه توئه. 1143 01:12:34,692 --> 01:12:39,025 ‫آره، ایا من رو یاد جوانیم می‌اندازه. ‫دقیقا شبیه خودمه. 1144 01:12:41,942 --> 01:12:44,108 ‫- بیا. ‫- دهنم! 1145 01:12:45,317 --> 01:12:46,733 ‫رنگیش کردی. 1146 01:12:51,317 --> 01:12:52,858 ‫- مامانت رو دیدم. ‫- چی؟ 1147 01:12:53,317 --> 01:12:54,692 ‫شال رو انداختی. 1148 01:12:57,275 --> 01:13:00,817 ‫- دیدیش؟ شالش بود... ‫- ساکت! 1149 01:13:00,858 --> 01:13:05,817 ‫- دروغ می‌گه. ‫- قسم می‌خورم خودش افتاد. 1150 01:13:05,858 --> 01:13:07,275 ‫عیبی نداره. ولش کن. 1151 01:13:07,317 --> 01:13:09,567 ‫یه عکس بدون شال لطفا. 1152 01:13:09,608 --> 01:13:10,608 ‫ولش کن. 1153 01:13:10,858 --> 01:13:13,358 ‫- بذارش روی شونه‌ات. ‫- باشه. 1154 01:13:13,858 --> 01:13:15,525 ‫همین رو می‌خواستی. 1155 01:13:15,567 --> 01:13:17,025 ‫اینطوری خوشگل شدم! 1156 01:13:17,067 --> 01:13:18,317 ‫گوش کن. 1157 01:13:18,358 --> 01:13:21,692 ‫میکروفون داری. صداش بد می‌شه. 1158 01:13:22,233 --> 01:13:24,067 ‫نمی‌شه بهش دست بزنی. 1159 01:13:24,108 --> 01:13:25,858 ‫شال رو اینطوری بذار. 1160 01:13:26,442 --> 01:13:29,150 ‫مثل شال شنل. 1161 01:13:32,358 --> 01:13:34,358 ‫فرض کنیم من مادر واقعیتم. 1162 01:13:35,650 --> 01:13:37,650 ‫من رو به چشم مادرت می‌بینی؟ 1163 01:13:39,025 --> 01:13:42,483 ‫- یعنی مثل غفران؟ ‫- نه، مادر واقعیت. مادر خودت. 1164 01:13:42,525 --> 01:13:45,692 ‫خوشحال می‌شه. 1165 01:13:45,733 --> 01:13:50,025 ‫حاضری من رو به چشم مادرت بپذیری؟ 1166 01:13:51,650 --> 01:13:53,442 ‫مادرت رو انتخاب کردی؟ 1167 01:13:53,733 --> 01:13:57,775 ‫مگه کسی از ما مادرش رو انتخاب کرده؟ ‫اگه انتخابی بود... 1168 01:13:57,817 --> 01:14:02,775 ‫انتخاب نمی‌کنیم، ولی حاضری ‫پدر و مادرت رو انتخاب کنی؟ 1169 01:14:02,817 --> 01:14:04,192 ‫نه. 1170 01:14:04,233 --> 01:14:05,442 ‫بیا. 1171 01:14:25,650 --> 01:14:26,483 ‫با رحمه... 1172 01:14:27,483 --> 01:14:30,483 ‫معمولا فیلم‌هایی می‌دیدیم. 1173 01:14:30,525 --> 01:14:34,233 ‫یه روزی یه فیلمی توی یوتیوب پیدا کرد. 1174 01:14:34,275 --> 01:14:40,608 ‫مردی بود که می‌خواست ‫یه شب کامل توی قبر بخوابه. 1175 01:14:40,650 --> 01:14:43,192 ‫همراه یه کپسول اکسیژن دفن شد. 1176 01:14:43,233 --> 01:14:46,233 ‫می‌خواست کل شب رو توی قبر بمونه. 1177 01:14:46,275 --> 01:14:49,233 ‫وقتی فرداش درش آوردن گریه می‌کرد. 1178 01:14:49,275 --> 01:14:50,817 ‫از خدا می‌ترسید. 1179 01:14:50,858 --> 01:14:53,067 ‫گریه می‌کرد و رحمه هم بلندتر گریه می‌کرد. 1180 01:14:53,108 --> 01:14:57,150 ‫من اینطوری بودم که: ‫یعنی من هم باید گریه کنم؟ 1181 01:14:57,692 --> 01:15:01,608 ‫می‌خواست امتحانش کنه. ‫بره داخل یه قبر. 1182 01:15:01,650 --> 01:15:04,400 ‫از این فکر خوشش اومده بود. ‫تحقیق می‌کرد. 1183 01:15:04,442 --> 01:15:09,400 ‫خیلی درگیرش شده بود. ‫حتی اگه می‌مرد هم می‌خواست امتحانش کنه. 1184 01:15:09,442 --> 01:15:12,233 ‫بعضی از ملت عاشق اینن که برن مالدیو. 1185 01:15:12,275 --> 01:15:16,775 ‫خواهر من عاشق این بود که شب توی قبر باشه. 1186 01:15:34,567 --> 01:15:37,400 ‫تق، تق، تق... ‫حقیقت برملا خواهد شد. 1187 01:15:37,442 --> 01:15:40,442 ‫رفته دیوانه‌خانه و خدا همه‌چیز رو می‌بخشه. 1188 01:15:40,900 --> 01:15:42,650 ‫من شهید هستم. 1189 01:15:43,317 --> 01:15:46,567 ‫من گورکن هستم. چه شانسی. 1190 01:15:46,900 --> 01:15:48,817 ‫من منکرم. 1191 01:15:49,567 --> 01:15:50,733 ‫من هم نکیرم. 1192 01:16:02,858 --> 01:16:03,483 ‫بو! 1193 01:16:11,775 --> 01:16:13,275 ‫هم... بیا دفنش کنیم. 1194 01:16:15,067 --> 01:16:16,775 ‫الان میام. 1195 01:16:45,692 --> 01:16:49,400 ‫- بازی خوش گذشت؟ ‫- عالی بود. 1196 01:16:49,442 --> 01:16:51,692 ‫انگار رفته بودیم دیزنی‌لند. 1197 01:16:52,150 --> 01:16:53,983 ‫چیش رو دوست داشتی؟ 1198 01:16:54,025 --> 01:16:58,067 ‫همه چیزش رو! بامزه بود. ‫ببین. اون مُرده و ما دفنش کردیم! 1199 01:16:58,525 --> 01:17:03,192 ‫رحمه این بازی رو درست کرد ‫که بهمون بگه زندگی بی‌ارزشه. 1200 01:17:03,233 --> 01:17:07,567 ‫که وقتی می‌میریم فقط یه کفن می‌بریم. 1201 01:17:08,650 --> 01:17:10,775 ‫فقط اعمالمون مهمه. 1202 01:17:11,275 --> 01:17:14,567 ‫یکم پنبه‌ توی سوراخ‌های دماغش. 1203 01:17:16,567 --> 01:17:18,025 ‫و توی گوشش. 1204 01:17:19,108 --> 01:17:22,775 ‫- و سوراخ‌های پایین دیگه؟ ‫- آره. 1205 01:17:22,817 --> 01:17:25,692 ‫همه سوراخ‌ها رو می‌بندیم. 1206 01:17:27,775 --> 01:17:29,817 ‫- صبر کن... ‫- سلام. 1207 01:17:29,858 --> 01:17:31,483 ‫بلد نیستی نقش مُرده‌ها رو بازی کنی؟ 1208 01:17:32,317 --> 01:17:34,317 ‫اولین باریه که می‌میرم. 1209 01:17:37,483 --> 01:17:39,692 ‫باشد که خدا تو را مورد بخشش قرار دهد. 1210 01:17:39,733 --> 01:17:42,233 ‫اگر به تو بدی‌ای کردم مرا ببخش. 1211 01:17:42,650 --> 01:17:43,733 ‫در آرامش بخواب. 1212 01:17:47,733 --> 01:17:49,650 ‫می‌تونی خواهرت رو ببوسی. 1213 01:18:03,067 --> 01:18:04,317 ‫الله اکبر! 1214 01:18:17,233 --> 01:18:19,525 ‫خیلی از دخترها حجاب می‌پوشن... 1215 01:18:19,567 --> 01:18:21,900 ‫چون از از شب اول قبر می‌ترسن. 1216 01:18:21,942 --> 01:18:25,608 ‫ترسناک‌ترین و وحشتناک‌ترین چیز ممکنه... 1217 01:18:25,650 --> 01:18:27,900 ‫متقاعدکننده‌ترین استدلال همینه. 1218 01:18:28,858 --> 01:18:30,525 ‫به عنوان مثال یه زن بدکاره... 1219 01:18:30,567 --> 01:18:32,275 ‫واژنش توی قبر آتیش می‌گیره. 1220 01:18:33,442 --> 01:18:34,275 ‫می‌سوزه! 1221 01:18:34,858 --> 01:18:38,067 ‫پخته می‌شه. می‌سوزه. ‫هرچی که فکرش رو بکنی. 1222 01:18:38,775 --> 01:18:41,400 ‫لباسی از جنس آتش بر تنش کنید! 1223 01:18:41,442 --> 01:18:43,900 ‫لباسی بر جنس اتش بر تنش کنید! 1224 01:18:45,733 --> 01:18:48,192 ‫پروردگارا، بر من رحم داشته باش! 1225 01:18:48,233 --> 01:18:50,858 ‫کاش سنگ بودم و انسان نبودم. 1226 01:18:50,900 --> 01:18:55,608 ‫رحم کن خدایا. نمی‌دانستم که ‫ روز محشر نزدیک‌ است. 1227 01:18:55,650 --> 01:18:57,317 ‫مرا ببخش. خبر نداشتم. 1228 01:18:57,692 --> 01:18:58,900 ‫دیگه دیر شده. 1229 01:19:16,650 --> 01:19:20,025 ‫این اتفاق وقتی رخ داد که مامان در لیبی بود. 1230 01:19:20,650 --> 01:19:22,733 ‫خونه خاله‌ام بودیم. 1231 01:19:23,858 --> 01:19:29,858 ‫پسر همسایه قرآن خوند. ‫خیلی صدای قشنگی داشت. 1232 01:19:29,900 --> 01:19:32,067 ‫ماه رمضان به دیدنشون رفته بودیم. 1233 01:19:32,650 --> 01:19:35,275 ‫پسرش شروع کرد به قرآن خوندن. 1234 01:19:35,317 --> 01:19:38,317 ‫غفران رو جلوی در اتاق دیدم. 1235 01:19:38,358 --> 01:19:40,817 ‫روی نوک پاش ایستاده بود... 1236 01:19:40,858 --> 01:19:44,025 ‫انگار که داشت خفه می‌شد و به زور می‌کشیدنش. 1237 01:19:44,067 --> 01:19:46,942 ‫اومد نزدیک من و غش کرد. 1238 01:19:47,525 --> 01:19:49,817 ‫ما را از شر شیطان نجات بده خدایا. 1239 01:19:49,858 --> 01:19:51,733 ‫ولم کن! 1240 01:19:51,775 --> 01:19:53,775 ‫به کمال خداوند پناه می‌برم ‫و از شیطان رجیم فرار می‌کنم. 1241 01:19:53,817 --> 01:19:58,067 ‫رحمه رفت مسجد که جن‌گیری یاد بگیره. 1242 01:19:58,108 --> 01:20:03,317 ‫و برای این‌که حجابش ‫ جلوی جن‌گیر مرد نیفته... 1243 01:20:03,358 --> 01:20:04,775 ‫جنگیر زن پیدا کردیم. 1244 01:20:04,817 --> 01:20:05,858 ‫به نام خداوند بزرگ که بدون اراده وی... 1245 01:20:05,900 --> 01:20:07,067 ‫هیچ چیزی در آسمان‌ها و زمین رخ نمی‌دهد. 1246 01:20:10,608 --> 01:20:13,400 ‫از این بدن خارج شو این ملعون! 1247 01:20:19,733 --> 01:20:22,775 ‫تو کی هستی؟ بیا بیرون! ‫بیا بیرون ای دشمن خدا! 1248 01:20:22,817 --> 01:20:26,775 ‫هیچکس در حضور آسیب نخواهد دید... ‫نام خداوند مراقب تو خواهد بود. 1249 01:20:26,817 --> 01:20:32,442 ‫هیچ قدرت و توانی بالاتر از خدا نیست. 1250 01:20:32,692 --> 01:20:34,275 ‫واقعی بود غفران؟ 1251 01:20:34,858 --> 01:20:38,275 ‫مردها واست کافی نیستن؟ ‫جن هم می‌خوای؟ 1252 01:20:38,733 --> 01:20:39,692 ‫هان؟ 1253 01:20:39,733 --> 01:20:40,692 ‫بگو! 1254 01:20:40,733 --> 01:20:43,025 ‫خشن نباش. ممکنه خشمگین بشه. 1255 01:20:43,067 --> 01:20:44,525 ‫خفه شو. 1256 01:20:44,567 --> 01:20:46,650 ‫به محض این که بری لیبی... ‫وحشتناک می‌شه. 1257 01:20:46,942 --> 01:20:50,942 ‫من رفتم اونجا دارم مثل اسب کار می‌کنم، ‫بعد تو واسه من جن آوردی؟ 1258 01:20:50,983 --> 01:20:53,650 ‫- جن تسخیرش کرده. ‫- تسخیر شده. 1259 01:21:02,650 --> 01:21:04,608 ‫برمی‌گردم لیبی. 1260 01:21:04,650 --> 01:21:06,775 ‫برمی‌گردم اونجا. 1261 01:21:10,025 --> 01:21:15,150 ‫دخترها رو هم با خودم می‌برم. ‫اونجا کار می‌کنیم. 1262 01:21:15,692 --> 01:21:18,650 ‫یکم پول در میاریم و برمی‌گردیم. 1263 01:21:52,775 --> 01:21:57,275 ‫نظافت‌چی بودن خجالت نداره. 1264 01:21:57,317 --> 01:22:00,108 ‫آدم باید از راه درست پول در بیاره. 1265 01:22:00,650 --> 01:22:03,608 ‫آره، دخترهام رو نظافت‌چی کردم. 1266 01:22:03,650 --> 01:22:07,733 ‫بدون تحصیلات تنها کاری ‫که می‌تونن بکنن همینه. 1267 01:22:07,775 --> 01:22:11,108 ‫تنها شغل ممکن توی لیبی همین بود. 1268 01:22:11,150 --> 01:22:14,400 ‫تازه، من کم زندگیم رو صرف این کردم ‫که بهشون کمک کنم... 1269 01:22:14,442 --> 01:22:17,192 ‫جایی که کار می‌کردن، با ایا. 1270 01:22:17,233 --> 01:22:22,150 ‫هرگز نذاشتم کارهای خسته‌کننده بکنن. 1271 01:22:23,483 --> 01:22:27,358 ‫گمون نکنم رفتارم باهاشون ‫غیرمنصفانه بوده باشه. 1272 01:22:41,442 --> 01:22:44,317 ‫یه روز غفران اومد به دیدنم. 1273 01:22:44,358 --> 01:22:47,817 ‫گفت که: فردا لازم نیست واسه کمک بیای... 1274 01:22:47,858 --> 01:22:49,525 ‫کار زیادی ندارم. 1275 01:22:49,567 --> 01:22:53,067 ‫گفتم: باشه. ‫اون روز کلی بوسم کرد. 1276 01:22:53,108 --> 01:22:56,275 ‫پرسیدم: چرا بوسم می‌کنی؟ 1277 01:22:56,317 --> 01:23:00,775 ‫معمولا خیلی ابرازعلاقه می‌کرد، ‫ولی دیگه زیاد بود. 1278 01:23:00,817 --> 01:23:04,650 ‫بهش گفتم بس کن. ‫خیال کردی قراره بمیرم؟ 1279 01:23:04,692 --> 01:23:06,692 ‫گفت که: دوستت دارم مامان. 1280 01:23:07,442 --> 01:23:08,858 ‫و بعد رفت. 1281 01:23:24,650 --> 01:23:26,483 ‫- خواهرت کجاست؟ ‫- نمی‌دونم. 1282 01:23:26,525 --> 01:23:29,233 ‫- خواهرت کجاست؟ ‫- توی جیبم. نمی‌بینیش؟ 1283 01:23:29,275 --> 01:23:32,192 ‫داری بهم می‌خندی؟ ‫بامزه بازی در میارم؟ 1284 01:23:32,233 --> 01:23:34,900 ‫- خواهرت کجا رفت؟ ‫- رفته صبراته. 1285 01:23:35,442 --> 01:23:37,775 ‫- که چیکار کنه؟ ‫- به برادران پیوسته. 1286 01:23:37,817 --> 01:23:39,150 ‫کدوم برادران؟ 1287 01:23:39,567 --> 01:23:41,650 ‫برگردونش. قراره برگردیم خونه تونس. 1288 01:23:41,692 --> 01:23:44,608 ‫برگردونش. می‌خوایم بریم تونس خونه. 1289 01:23:44,650 --> 01:23:46,608 ‫برنمی‌گرده. من هم دارم می‌رم پیشش. 1290 01:23:46,650 --> 01:23:48,983 ‫برگردونش. گفتم قراره بریم خونه. 1291 01:23:49,025 --> 01:23:51,108 ‫- بس کن. ‫- دیگه نمی‌زنمش. 1292 01:23:51,150 --> 01:23:54,067 ‫التماسش کردم، موهام رو کشیدم... 1293 01:23:54,108 --> 01:23:55,692 ‫هر کاری بگی کردم. 1294 01:23:55,733 --> 01:23:59,317 ‫یه تیکه کاغذ واسه ارتباط با خواهرش داشت... 1295 01:23:59,358 --> 01:24:00,692 ‫ولی قورتش داد. 1296 01:24:01,275 --> 01:24:03,525 ‫تنها راه پیدا کردنش بود. 1297 01:24:05,275 --> 01:24:07,650 ‫اگه اون شماره رو بهم داده بود... 1298 01:24:07,692 --> 01:24:10,108 ‫می‌تونستم به غفران زنگ بزنم که منصرفش کنم. 1299 01:24:10,150 --> 01:24:13,317 ‫به سادگی منصرفش می‌کردم. 1300 01:24:14,067 --> 01:24:17,733 ‫اراده خیلی قوی‌ای داشت. ‫باورتون نمی‌شه چقدر قوی. 1301 01:24:17,775 --> 01:24:20,317 ‫انگار خود شیطان بود. 1302 01:24:21,275 --> 01:24:24,525 ‫یه قطره هم اشک نریخت. ‫اصلا خوشحال بود. 1303 01:24:24,817 --> 01:24:27,650 ‫افتخار می‌کرد که خواهرش رفته. 1304 01:24:28,650 --> 01:24:29,692 ‫اینطوری بود که... 1305 01:24:30,567 --> 01:24:32,567 ‫تسلیم نمی‌‌شد. 1306 01:24:35,442 --> 01:24:38,108 ‫توصیفش سخته. 1307 01:24:40,483 --> 01:24:42,442 ‫دختر کوچولوم رو با خودش برده بود. 1308 01:24:47,817 --> 01:24:53,650 ‫بعد رفتن غفران همه‌چیز بد شد. 1309 01:24:59,692 --> 01:25:04,358 ‫اون روز از رحمه متنفر شدم. 1310 01:25:05,650 --> 01:25:08,650 ‫وقتی که اون هم رفت دیگه اصلا اذیت نشدم. 1311 01:25:09,567 --> 01:25:12,900 ‫غفران ندید که من بعد رفتنش ‫ چقدر ناراحت شدم... 1312 01:25:12,942 --> 01:25:14,942 ‫ولی رحمه ناراحتیم رو دید. 1313 01:25:30,025 --> 01:25:31,275 ‫بسه. 1314 01:26:03,650 --> 01:26:06,692 ‫یه لطفی بکن. دستگیرش کن. 1315 01:26:06,733 --> 01:26:08,483 ‫می‌خواد بره پیش خواهرش. 1316 01:26:08,525 --> 01:26:10,442 ‫از همه چیز خبر دارم. 1317 01:26:10,483 --> 01:26:13,817 ‫با قاچاقچی‌ها هماهنگ کرده. 1318 01:26:13,858 --> 01:26:18,817 ‫قراره بهش پول بده که ببرش اونجا. 1319 01:26:20,692 --> 01:26:24,775 ‫می‌خواد خواهرهای ده ساله و هشت‌ ساله‌اش ‫رو هم با خودش ببره. 1320 01:26:29,233 --> 01:26:31,858 ‫- چند سالته؟ ‫- پونزده ساله. 1321 01:26:33,067 --> 01:26:34,858 ‫خیال کردی جهادگرایی؟ 1322 01:26:34,900 --> 01:26:35,858 ‫آره؟ 1323 01:26:35,900 --> 01:26:40,692 ‫هیچ‌وقت نگفتم هستم. ‫من واسه دولت تونس کار می‌کنم. 1324 01:26:40,733 --> 01:26:44,067 ‫- بهش افتخار می‌کنی؟ کدوم دولت؟ ‫- افتخار می‌کنم. 1325 01:26:44,108 --> 01:26:47,733 ‫- دولت خود ماییم. ‫- کدوم دولت رو می‌گی؟ 1326 01:26:47,775 --> 01:26:51,650 ‫با دولت داعش متحد شده. 1327 01:26:51,692 --> 01:26:53,525 ‫دولتی که خودشون گفتن. 1328 01:26:53,567 --> 01:26:55,525 ‫دولت اسلامی. لطفا. 1329 01:26:55,567 --> 01:26:56,942 ‫دولت اسلامی. 1330 01:26:57,317 --> 01:26:59,442 ‫دولت منه. دولت همه ماست. 1331 01:26:59,483 --> 01:27:02,483 ‫باید بری درس بخونی و به آینده‌ات فکر کنی. 1332 01:27:02,525 --> 01:27:05,858 ‫- من به فکر آینده همه هستم. ‫- آینده همه؟ 1333 01:27:06,275 --> 01:27:07,775 ‫می‌خوای دست ملت رو قطع کنیم؟ 1334 01:27:07,817 --> 01:27:10,817 ‫آره، دست، سر، پا. 1335 01:27:10,858 --> 01:27:13,983 ‫مهم نیست. تا وقتی که خواست خدا باشه. 1336 01:27:14,025 --> 01:27:14,900 ‫عجب جاه طلبی! 1337 01:27:14,942 --> 01:27:17,775 ‫تو راهت رو گم کردی. به خودت بیا. 1338 01:27:18,275 --> 01:27:20,608 ‫اگه جات بودم اون یونیفرم رو درمیاوردم. 1339 01:27:20,650 --> 01:27:21,650 ‫یونیفرم نجس. 1340 01:27:23,067 --> 01:27:24,817 ‫پس مثل تو نقاب سرم کنم؟ 1341 01:27:24,858 --> 01:27:26,400 ‫مگه زنی؟ 1342 01:27:26,442 --> 01:27:27,567 ‫زن... 1343 01:27:28,067 --> 01:27:29,067 ‫می‌بینی. 1344 01:27:30,233 --> 01:27:32,608 ‫- لهت می‌کنم. ‫- دستت رو بیار پایین. 1345 01:27:32,650 --> 01:27:33,692 ‫بیارم پایین؟ 1346 01:27:33,733 --> 01:27:35,650 ‫حق نداری بهم دست بزنی. 1347 01:27:35,692 --> 01:27:38,525 ‫- دستت رو بکش. ‫- وسط صحبتم نپر! 1348 01:27:38,567 --> 01:27:41,192 ‫خفه‌شو و سرت رو بنداز. ‫فهمیدی؟ 1349 01:27:41,233 --> 01:27:44,275 ‫- دستت رو بکش! ‫- سرت رو بنداز! خفه! 1350 01:27:44,317 --> 01:27:45,442 ‫الان خوشحالی؟ 1351 01:27:45,483 --> 01:27:47,608 ‫می‌اندازمت توی بازداشتگاه. 1352 01:27:47,650 --> 01:27:49,775 ‫آشغال. بشین! 1353 01:27:49,817 --> 01:27:51,150 ‫بشین. 1354 01:27:51,692 --> 01:27:56,192 ‫بهت نشون می‌دم چقدر مرد هستم. 1355 01:27:57,233 --> 01:28:00,983 ‫- برو بیرون تا با مادرت حرف بزنم. 1356 01:28:01,025 --> 01:28:01,858 ‫برو بیرون گفتم! 1357 01:28:10,733 --> 01:28:13,483 ‫حقیقت رو می‌خوای؟ کاری از دست من برنمیاد. 1358 01:28:14,358 --> 01:28:16,692 ‫- منظورت چیه؟ ‫- کاری از دستم برنیماد. 1359 01:28:18,150 --> 01:28:19,567 ‫شوخیت گرفته؟ 1360 01:28:20,442 --> 01:28:22,317 ‫- چه انتظاری داری؟ ‫- قانون رو اجرا کن. 1361 01:28:22,358 --> 01:28:26,233 ‫دارم قانون رو اجرا می‌کنم. ‫باید از دستورات پیروی کنم. 1362 01:28:26,275 --> 01:28:30,317 ‫به بازرس می‌گم و اگه خواست ‫ بازداشتش می‌کنیم. 1363 01:28:30,858 --> 01:28:34,442 ‫اگه برگشت که این پاسگاه رو ‫منفجر کنه چیکار کنیم؟ 1364 01:28:34,483 --> 01:28:38,233 ‫حتی اگه برگرده هم کاری از دستم برنمیاد. 1365 01:28:38,275 --> 01:28:41,067 ‫به بازرس خبر دادی که چی می‌گه؟ 1366 01:28:41,108 --> 01:28:42,858 ‫معلومه، همه چیز رو می‌دونه. 1367 01:28:42,900 --> 01:28:47,400 ‫همه جا هستن. با پرچم‌هاشون. ‫با بلندگو سخنرانی می‌کنن. 1368 01:28:47,442 --> 01:28:48,817 ‫بازرس خودش می‌بینشون. 1369 01:28:48,858 --> 01:28:51,942 ‫پس بذار کشور رو به آتیش بکشن. ‫دیگه نمی‌شه کاری کرد. 1370 01:29:01,025 --> 01:29:04,108 ‫در دهم دسامبر سال 2015... ‫وزارت امور داخلی... 1371 01:29:04,150 --> 01:29:08,650 ‫تصاویر تروریست‌های تحت تعقیب ‫ را منتشر کرد... 1372 01:29:08,692 --> 01:29:11,358 ‫دو تا از آن‌ها خواهر هستند، ‫رحمه و غفران شیخاوی. 1373 01:29:13,942 --> 01:29:15,650 ‫رحمه با گذرنامه‌ای تقلبی... 1374 01:29:15,692 --> 01:29:17,900 ‫تونس رو ترک کرد... 1375 01:29:17,942 --> 01:29:19,525 ‫و به لیبی رفت. 1376 01:29:19,567 --> 01:29:21,192 ‫وقتی به اونجا رسید... 1377 01:29:21,233 --> 01:29:23,442 ‫در صبراته با امیر داعش ازدواج کرد. 1378 01:29:25,067 --> 01:29:26,692 ‫نورالدین شوشان.. 1379 01:29:26,733 --> 01:29:32,275 ‫مردی که مسئول حملات ترورسیتی ‫ موشکی اخیر به تونس بود. 1380 01:29:41,067 --> 01:29:44,692 ‫اون‌ها بودن که مسئول این حمله بودن. ‫اون رو برنامه‌ریزی کردن. 1381 01:29:44,733 --> 01:29:48,733 ‫از زمان این انقلاب چیزی به ‫جز بدبختی ندیدیم! 1382 01:29:48,775 --> 01:29:52,233 ‫وزیر سابق امور داخلی بود که ‫اجازه چنین اتفاقی رو داد. 1383 01:29:52,275 --> 01:29:56,275 ‫اون به آخوندها اجازه داد که خطبه ‫بگن و دخترهام رو گول بزنن... 1384 01:29:56,317 --> 01:29:59,192 ‫چون توی مکان‌های عمومی اجراء می‌شد! 1385 01:29:59,233 --> 01:30:03,900 ‫این مادر می‌ترسد که دختران دیگرش، ‫ایا و تیسیر... 1386 01:30:03,942 --> 01:30:08,608 ‫به خواهرانش در داعش بپیوندند. 1387 01:30:09,108 --> 01:30:11,983 ‫به ما گفتند که تحصیلات خوب نیست. 1388 01:30:12,025 --> 01:30:17,692 ‫توی فیسبوک بهم نشون داد که ‫چطور بچه‌ها رو تعلیم می‌دن. 1389 01:30:18,442 --> 01:30:20,483 ‫و مجبورمون کرد که... 1390 01:30:21,150 --> 01:30:26,233 ‫آهنگ‌های جهاد رو گوش بدیم. 1391 01:30:31,067 --> 01:30:34,233 ‫اون زمان بعد این که خواهرهام رفتن... 1392 01:30:34,275 --> 01:30:38,692 ‫مادرم رفت توی تلویزیون و کلی توجه جلب کرد. 1393 01:30:38,733 --> 01:30:42,858 ‫مامور مراقبت از کودکان با ‫مادرم تماس گرفت که بگه... 1394 01:30:42,900 --> 01:30:48,692 ‫من و ایا در خطر هستیم. 1395 01:30:48,733 --> 01:30:51,692 ‫احتمالش هست که خواهرانمون ما رو بدزدن... 1396 01:30:51,733 --> 01:30:54,567 ‫و باید تحت مراقبت باشیم. 1397 01:30:54,942 --> 01:31:01,108 ‫اون ما رو به مرکز اصلاح تربیتی برد. 1398 01:31:04,650 --> 01:31:08,942 ‫- چه خبر؟ ‫- خوبه. 1399 01:31:17,233 --> 01:31:19,817 ‫با ماشین به مرکز رسییدیم. 1400 01:31:19,858 --> 01:31:22,733 ‫تاریک بود و چیزی دیده نمی‌شد. 1401 01:31:22,775 --> 01:31:26,233 ‫از یه دروازه بزرگ رد شدیم... 1402 01:31:26,275 --> 01:31:30,192 ‫و یه مرد ریش‌دار با لباس بلند دیدم... 1403 01:31:30,233 --> 01:31:33,442 ‫همراه با یه خانم چادری حجاب‌دار. 1404 01:31:33,483 --> 01:31:37,483 ‫خیال کردم که راننده ما رو دزدیده... 1405 01:31:37,525 --> 01:31:41,275 ‫که ما رو ببره پیش داعشی‌ها و رحمه و غفران. 1406 01:31:41,317 --> 01:31:42,608 ‫تا سر حد مرگ ترسیده بودم. 1407 01:31:42,650 --> 01:31:46,858 ‫دست تیسیر رو گرفتم که به ‫محض باز شدن در فرار کنیم. 1408 01:31:46,900 --> 01:31:50,650 ‫چون خیال کردی دنبالت میام؟ 1409 01:31:50,692 --> 01:31:55,608 ‫اون زمان من فقط می‌خواستم برم ‫پیش رحمه و غفران. 1410 01:31:55,650 --> 01:31:59,817 ‫خوشحال می‌شدم که برم پیششون. 1411 01:31:59,858 --> 01:32:03,858 ‫اون زمان همین رو می‌خواستم. 1412 01:32:04,983 --> 01:32:06,733 ‫شب اول سخت بود. 1413 01:32:06,775 --> 01:32:08,858 ‫آره، خیلی سخت بود. 1414 01:32:08,900 --> 01:32:12,108 ‫اولین باری بود که دور ‫از خونه می‌خوابیدیم... 1415 01:32:12,567 --> 01:32:16,483 ‫پیش غریبه‌ها و جایی ناآشنا. 1416 01:32:16,525 --> 01:32:19,983 ‫و اصلا نمی‌دونستیم چرا اونجاییم. 1417 01:32:20,275 --> 01:32:23,442 ‫اون شب خواب دیدم. 1418 01:32:23,483 --> 01:32:26,858 ‫خواب دیدم مادرم پیر شده ‫و همه دارن کتکش می‌زنن. 1419 01:32:26,900 --> 01:32:30,067 ‫ایا بیدارم کرد چون گریه ‫می‌کردم و جیغ می‌زدم. 1420 01:32:30,108 --> 01:32:34,067 ‫فرداش بعد ناهار هم همچنان گریه می‌کردم. 1421 01:32:34,108 --> 01:32:38,692 ‫من رو بردن پیش روانشناس، ‫و همچنان جیغ می‌زدم و گریه می‌کردم. 1422 01:32:38,733 --> 01:32:44,442 ‫نصف روز رو بی‌وقفه جیغ می‌زدم. 1423 01:32:44,483 --> 01:32:49,275 ‫اون حالت وحشتی که داشتم رو تصور کن. 1424 01:32:49,317 --> 01:32:54,442 ‫اون وقت که خواب مادرم ‫رو توی اون وضع دیدم... 1425 01:32:54,483 --> 01:32:57,900 ‫کمی تغییر کردم. 1426 01:32:58,442 --> 01:33:00,192 ‫چون توی خوابم... 1427 01:33:00,233 --> 01:33:04,483 ‫بخاطر رحمه و غفران پیر و مطرود شده بود. 1428 01:33:04,525 --> 01:33:07,692 ‫فکر کردن بهش باعث وحشتم می‌‌شه. 1429 01:33:07,733 --> 01:33:09,692 ‫دوباره دیدم که همه لگدش می‌کردن. 1430 01:33:09,733 --> 01:33:12,817 ‫اون شب وحشتناک بود. 1431 01:33:12,858 --> 01:33:16,983 ‫و اون شب بود که شروع به تغییر کردم... 1432 01:33:17,025 --> 01:33:18,817 ‫بعد این که مادرم رو اونطور دیدم. 1433 01:33:20,858 --> 01:33:25,692 ‫اولی که اومدیم مرکز یه ‫معلم خیلی خوشگل داشتیم. 1434 01:33:25,733 --> 01:33:27,442 ‫وای، خیلی خوشگل بود! 1435 01:33:27,692 --> 01:33:30,442 ‫به محض این‌که کاری می‌کرد... 1436 01:33:30,483 --> 01:33:34,650 ‫تیسیر بهش می‌گفت که: ‫«خدا خوشش نمیاد اینطوری باشی.» 1437 01:33:34,692 --> 01:33:37,483 ‫آرامشش رو حفظ می‌کرد، ‫بعد فریاد می‌زد که: 1438 01:33:37,525 --> 01:33:40,733 ‫«انقدر خدا خدا نکن، بذار کار کنم!» 1439 01:33:41,692 --> 01:33:45,858 ‫تیسیر کلی براش سخنرانی ‫می‌کرد و از خدا حرف می‌زد. 1440 01:33:45,900 --> 01:33:49,317 ‫خیال می‌کردم خدا من رو برگزیده. 1441 01:33:50,817 --> 01:33:52,817 ‫که جانشین خدا هستم. 1442 01:33:53,817 --> 01:33:56,192 ‫خدا بی‌احترامی رو قبول نمی‌کنه. 1443 01:33:56,233 --> 01:34:01,108 ‫«خدا بی‌احترامی رو...» ‫ببرش بیرون، باز شروع کرده! 1444 01:34:02,192 --> 01:34:05,483 ‫درسته. درواقع اون زمان... 1445 01:34:05,942 --> 01:34:09,733 ‫از خدا استفاده می‌کردم که از خودم دفاع کنم. 1446 01:34:09,775 --> 01:34:13,483 ‫و وقتی که به قول خودشون، ‫خدا رو ترک کردم... 1447 01:34:15,567 --> 01:34:17,483 ‫یه حقه دیگه یاد گرفتم. 1448 01:34:18,067 --> 01:34:22,692 ‫تبدیل به قانون شد. ‫از خدا رفتیم سمت قانون. 1449 01:34:22,733 --> 01:34:25,858 ‫و ایا هم ازم حمایت می‌کرد. 1450 01:34:26,150 --> 01:34:29,275 ‫تلاش کردیم و اونجا رو مال خودمون کردیم. 1451 01:34:30,650 --> 01:34:33,733 ‫مرکز مال ما شده بود. 1452 01:34:35,108 --> 01:34:37,233 ‫با وجود نقص‌هاش درواقع بد نبود. 1453 01:34:37,275 --> 01:34:38,108 ‫برای من... 1454 01:34:38,733 --> 01:34:42,400 ‫مرکز یکی از بهترین تجربیات زندگیم بود. 1455 01:34:42,442 --> 01:34:43,525 ‫چرا؟ 1456 01:34:43,858 --> 01:34:48,108 ‫چون قبل این که برم مرکز، ‫رویه دیگه‌ای رو در زندگی پیش گرفته بودم. 1457 01:34:48,150 --> 01:34:50,483 ‫زندگیم رو عوض کردن. 1458 01:34:50,858 --> 01:34:53,525 ‫فرض کن اگه نمی‌رفتم مرکز... 1459 01:34:53,567 --> 01:34:58,275 ‫این فیلم در مورد ناپدید شدن همه ما بود. 1460 01:35:22,900 --> 01:35:28,233 ‫دو خواهری که در لیبی عضو داعش بودند ‫و می‌خواستند به سوریه بروند. 1461 01:35:28,275 --> 01:35:32,483 ‫حمله نیروهایی آمریکایی به ‫ نقشه‌شان پایان داد. 1462 01:35:33,442 --> 01:35:35,692 ‫رحمه به مادرش پیام داد که... 1463 01:35:35,942 --> 01:35:39,108 ‫او را از وضعیت صبراته باخبر سازد. 1464 01:35:39,150 --> 01:35:42,067 ‫[احتمالا بمیرم. برام دعا کن. رحمه] 1465 01:36:18,108 --> 01:36:21,442 ‫اولین بار دوربین ما بود که ‫رحمه و غفران رو... 1466 01:36:21,483 --> 01:36:23,442 ‫در زندان میتیگا در طرابلس پیدا کرد. 1467 01:36:26,233 --> 01:36:29,608 ‫به واحدی که بعد از حمله به صبراته...... 1468 01:36:29,650 --> 01:36:31,733 ‫رحمه و غفران رو... 1469 01:36:32,317 --> 01:36:34,275 ‫دستگیر کرده بود نزدیک شدیم. 1470 01:36:36,608 --> 01:36:39,817 ‫دخترم پنج ماهشه. هنوز توی صبراته هست. 1471 01:36:40,150 --> 01:36:41,942 ‫نیاوردنش پیشم. 1472 01:36:42,525 --> 01:36:43,858 ‫اسمش فاطمه‌ست. 1473 01:36:43,900 --> 01:36:46,733 ‫- چند سالشه؟ ‫- پنج ماهه. 1474 01:36:47,692 --> 01:36:50,858 ‫دو روز می‌شه که ندیدمش. 1475 01:36:51,150 --> 01:36:52,733 ‫خواهش می‌کنم. 1476 01:36:53,900 --> 01:36:56,650 ‫عکس‌ها رو هم نشون بدید. 1477 01:36:56,692 --> 01:36:58,733 ‫چه شکلیه؟ 1478 01:36:58,775 --> 01:37:01,733 ‫خیلی کوچیکه. 1479 01:37:11,483 --> 01:37:13,692 ‫- دخترت رو می‌شناسی؟ ‫- آره! 1480 01:37:15,025 --> 01:37:16,650 ‫بچه‌ام! 1481 01:37:19,692 --> 01:37:21,817 ‫گریه نکن دخترم. 1482 01:37:57,733 --> 01:37:59,650 ‫واسه بچه‌هاش ترسیده. 1483 01:37:59,692 --> 01:38:02,692 ‫می‌دونی کوثر، من مثل اونم. 1484 01:38:02,733 --> 01:38:05,567 ‫می‌گن که گربه‌ها... ‫نکن، چنگم نزن. 1485 01:38:05,817 --> 01:38:08,233 ‫انقدر ترس بچه‌هاش ‫رو داره که می‌خورشون. 1486 01:38:09,692 --> 01:38:13,942 ‫من هم انقدر می‌ترسیدم که ‫نتونم ازشون مراقبت کنم. 1487 01:38:15,067 --> 01:38:17,608 ‫که نخوردمشون. از دستشون دادم. 1488 01:38:22,108 --> 01:38:24,650 ‫کل داستان رو توی این فیلم گفتم... 1489 01:38:24,692 --> 01:38:29,150 ‫که گذشته رو رها کنم. 1490 01:38:29,692 --> 01:38:31,900 ‫چون گذشته‌ی سختیه. 1491 01:38:32,775 --> 01:38:37,692 ‫گذشته‌ای که زندگی من ‫و دخترهام رو تغییر داده. 1492 01:38:37,733 --> 01:38:39,817 ‫ولی از آینده بیشتر می‌ترسم. 1493 01:38:39,858 --> 01:38:42,858 ‫- چرا؟ ‫- من رو بیشتر از گذشته می‌ترسونه. 1494 01:38:43,567 --> 01:38:45,025 ‫از ترس خسته نشدی؟ 1495 01:38:45,067 --> 01:38:47,317 ‫درواقع، چیزی که من رو می‌ترسونه.. 1496 01:38:47,817 --> 01:38:52,608 ‫اینه که هر کاری که مادرم ‫با من کرد رو تکرار کردم. 1497 01:38:52,650 --> 01:38:54,442 ‫تقریبا مشابه‌اش. 1498 01:38:55,108 --> 01:38:56,442 ‫به نظرت این چیه؟ 1499 01:38:56,483 --> 01:38:57,858 ‫نفرینه. 1500 01:38:59,108 --> 01:39:01,858 ‫به دخترهام هم همین رو گفتم. 1501 01:39:02,317 --> 01:39:05,692 ‫همونطور که گفت، ‫دقیقا کاری رو با ما کرد که... 1502 01:39:05,733 --> 01:39:07,275 ‫خودش تجربه کرد. 1503 01:39:07,317 --> 01:39:12,733 ‫بخاطر این نیست که اون آدم بدیه. ‫زندگی همینه دیگه. 1504 01:39:12,775 --> 01:39:14,817 ‫کاری کرد ما همون‌ها رو تجربه کنیم. 1505 01:39:15,150 --> 01:39:18,733 ‫همیشه تربیت‌ کردن رو از ‫مادرمون یاد می‌گیریم... 1506 01:39:18,775 --> 01:39:21,525 ‫و به دخترمون انتقال می‌دیم. ‫و این ادامه داره. 1507 01:39:21,567 --> 01:39:24,275 ‫تا زمانی که نسلی بیاد که... 1508 01:39:25,150 --> 01:39:27,317 ‫این چرخه رو بشکنه. 1509 01:39:28,483 --> 01:39:32,442 ‫باید متوجه بشی که اون نسل همین‌ها هستن. 1510 01:39:33,317 --> 01:39:36,525 ‫اونی که می‌تونه سربلند بیرون بیاد تیسیره. 1511 01:39:36,567 --> 01:39:37,525 ‫ایا هم هست درواقع. 1512 01:39:37,567 --> 01:39:39,858 ‫ولی برای غفران و رحمه دیر شده. 1513 01:39:39,900 --> 01:39:42,817 ‫دختر غفران هم ازش یاد می‌گیره. 1514 01:39:42,858 --> 01:39:44,858 ‫هیچ‌وقت نمی‌ذاره آروم باشه. 1515 01:39:45,317 --> 01:39:48,817 ‫دخترش دنیای بیرون رو ندیده. ‫نور آفتاب رو ندیده. 1516 01:39:48,858 --> 01:39:51,650 ‫این نفرین ادامه داره. 1517 01:40:02,108 --> 01:40:06,442 ‫[زندان الجدیده، لیبی] 1518 01:40:42,275 --> 01:40:44,650 ‫خیلی چیزها هست که می‌خوام بهشون بگم. 1519 01:40:49,483 --> 01:40:50,858 ‫رحمه... 1520 01:40:51,483 --> 01:40:54,108 ‫نمی‌تونم تصورش رو بکنم که... 1521 01:40:54,150 --> 01:40:57,817 ‫کسی رو بیشتر از رحمه دوست داشته باشم. 1522 01:40:59,275 --> 01:41:04,150 ‫اون فقط خواهرم نبود. ‫تمام دنیام بود. 1523 01:41:05,692 --> 01:41:10,692 ‫شاید بیشتر از والدینم دوستش داشتم. 1524 01:41:10,733 --> 01:41:12,650 ‫واقعا عاشقش بودم. 1525 01:41:13,442 --> 01:41:17,483 ‫درسته که وقتی رفت بچه بودم. 1526 01:41:18,650 --> 01:41:23,525 ‫ولی با وجود چیزهایی که کشیدم... 1527 01:41:23,567 --> 01:41:26,608 ‫قشنگ‌ترین دوران زندگیم... 1528 01:41:26,650 --> 01:41:31,650 ‫زمانی بود که با رحمه سپری کردم. 1529 01:41:32,733 --> 01:41:35,483 ‫می‌خوام بهش بگم که خیلی دوستت دارم... 1530 01:41:35,858 --> 01:41:37,692 ‫و هیچ‌وقت فراموشت نمی‌کنم. 1531 01:41:43,067 --> 01:41:47,317 ‫نمی‌تونم اسمشون رو بلند بگم. ‫خیلی دردناکه. 1532 01:41:47,358 --> 01:41:49,442 ‫ترجیح می‌دم در سکوت گریه کنم... 1533 01:41:49,483 --> 01:41:56,442 ‫جای این که با خودم بگم ‫دلم برای رحمه و غفران تنگ شده. 1534 01:41:58,525 --> 01:42:00,233 ‫گاهی‌اوقات ازشون عصبانی می‌شم. 1535 01:42:00,275 --> 01:42:03,817 ‫یه روز از زندان زنگ زدن ‫و تیسیر گریه‌اش گرفت. 1536 01:42:03,858 --> 01:42:06,317 ‫این ناراحتم کرد. ‫گفتم چرا گریه می‌کنی؟ 1537 01:42:06,358 --> 01:42:09,650 ‫خودشون رفتن. مشکل خودشونه. 1538 01:42:09,692 --> 01:42:13,692 ‫می‌خوای برگردن که زندگی ما رو خراب کنن؟ 1539 01:42:13,733 --> 01:42:16,108 ‫خیلی از زدن اون حرف پشیمونم. 1540 01:42:17,942 --> 01:42:20,692 ‫نمی‌تونم توصیف کنم که اون شب چه حسی داشتم. 1541 01:42:22,317 --> 01:42:26,525 ‫باورتون نمی‌شه چقدر از ‫دست خودم عصبانی بودم. 1542 01:42:26,567 --> 01:42:28,108 ‫انگار که روانی شده بودم. 1543 01:42:28,483 --> 01:42:33,733 ‫کل شب موهام رو می‌کشیدم. 1544 01:42:35,692 --> 01:42:37,400 ‫صبح... 1545 01:42:37,442 --> 01:42:42,733 ‫قایم شدم که موهای کنده شده رو بریزم دور. 1546 01:42:43,483 --> 01:42:47,608 ‫کلی مو بود... 1547 01:42:47,650 --> 01:42:52,858 ‫که یواشکی ریختم دور. 1548 01:42:54,233 --> 01:42:56,400 ‫چون در موردشون بد حرف زده بودم. 1549 01:42:56,442 --> 01:42:59,692 ‫خودخواهانه بود که بگم هیچ‌وقت نباید برگردن. 1550 01:43:03,025 --> 01:43:05,358 ‫می‌‌دونم که غفران یه دختر داره. 1551 01:43:05,692 --> 01:43:07,567 ‫نمی‌دونم که چه شکلیه. 1552 01:43:10,067 --> 01:43:11,817 ‫می‌خوام بهشون بگم که: 1553 01:43:12,650 --> 01:43:16,692 ‫این خانواده‌ای که شما رو نابود کرده، ‫نمی‌ذارم من رو نابود کنه. 1554 01:43:52,025 --> 01:43:56,067 ‫[فاطمه در زندانی در لیبی بزرگ شد. ‫ولی اکنون هشت‌ساله است.] 1555 01:43:57,858 --> 01:44:02,900 ‫[در ژانویه 2023، دولت لیبی رحمه و غفران ‫را به 16 سال حبس محکوم کرد.] 1556 01:44:04,650 --> 01:44:09,775 ‫[اولفا و ایا و تیسیر همچنان امیدوار هستند ‫که دولت تونس آن‌ها را به کشور بازگرداند.] 1557 01:44:09,799 --> 01:44:15,799 مترجم: «تارخ علی‌خانی» 1558 01:44:15,823 --> 01:44:22,823 ‫ارائه شده توسط سینما دریمینگ@CinemDreaming 148762

Can't find what you're looking for?
Get subtitles in any language from opensubtitles.com, and translate them here.