All language subtitles for Betrayal.S01E01.WEB-DL.DD5.1.H.264-BS

سارا"؟"

سارا"؟"

«6ماه قبل»

ساعت 8 برو تو رختخواب، باشه، "جِینی"؟

همین الآنشم دو تا متهم و یه سال
.حبسی لعنتی رو ول کردیم

تو الآن چی گفتی به من؟

!اون برنامه تموم شد
.بیا یکی دیگه واسم بزار

.نزار ببرت توی یکی دیگه از اونا -
."سارا" -

...ببین، اگه فردا صبح ساعت 8

،قرارداد روی میزم نباشه

.مطمئن میشم که هیئتمنصفه معلقش کنه

.ببخشید

این دیگه چیه؟

.یه کراوات واسه امشبت خریدم

رفتم همونجا که ازش خوشت میاد
.و با خانمه صحبت کردم

.آها، باشه، عالیه
...منظورم اینه که، نمیدونم

.این واسه امشبم خوب باشه یا نه
.باید یه نگاهی به تبلیغ تجاری بندازم

...من همه اون آدمارو آوردم که به نمایشگاهت بیان

.آدمِ فرماندار، بانوى عضو كنگره آمريكا

تو خوبی؟

.یکم دلواپسم

.امروز "کندرا" رو دیدم

.هنوزم باورم نمیشه دارن از هم طلاق میگیرن

آره یهجورایی مثل یه قطار خرابه
.که بخوای به حرکتش دربیاری

وقتی واسه اوّلین بار دیدیمشون
.بهنظر واقعاً عاشق هم بودن

واقعاً بودن؟
..."منظورم اینه که، "جف

.خیلی آدم عوضیایه

و "کندرا" اونم خیلی آدم
.پاک و معصومی نیست

،بازم، بعد از 10 سال

چطور یه ازدواج به همین راحتی از بین میره؟

.مثل اینکه دنبال یه همسر مناسبتر میگرده

.خیلی خیلی ممنون

.لذّت ببرید

.باعث شدی دعوایی به نظر بیام

،ایدهی خودتون بود
."آقای "کارستن

.آره خب، درهرصورت ممنون -
.قابلی نداشت -

،میشه پسرم رو معرفی کنم

تاچر الکساندر کارستن دوّم"؟" -
.سلام .سلام -

.همون "تی-جی" خوبه -
."از آشناییت خوشبختم "تی-جی -

."زودباش، "تی-جی
.بیا واسهت یه مشروبی پیدا کنیم بخوری

!واو
.تاچر کارستن" هم اومده"

چرا نیاد؟

.سرش همیشه شلوغه

،سرگرم ادغام شرکتها، اکتساب
.و دادخواهیهای غریبالوقوعه

...اینطور نیست که آدم تو شیکاگو تو شغل املاک

.بدون کلاهبرداری بتونه یه شبه پولدار بشه

.عضو انجمن شهرداری اومدش
.باید برم ادای احترام کنم

.اوه، نه، خواهشاً بمون

.نمیدونم چقدر دیگه صحبتای کوچیک کوچیک دارم

.مشکلی واسهت پیش نمیاد

.هوا یکم سرده و بدون کت اومدی

.یکم میخواستم هوا بخورم
.اون تو یکم شلوغه

با حضار اومدی؟

.آره

چی تو رو به این نمایشگاه کشونده؟

.رییسم ازم خواست که بیام

.گوشت رو پیچوند گفت بیای

.این چیزا جزو علایقم نیست
...من، اه

.بیا

...اوه، نه، واقعاً

.نه، جدّاً دیگه باید بپوشی
.داری میلرزی

.ممنون -
.قابلی نداشت -

چی جزو علایقت نیست؟

.اوه، آثار هنری

،من بیشتر تو بحر، میدونی
.چیزای زندگی واقعیام

جایی که میتونی ببینی و به سمتش
.سوق پیدا کنی، و لمسش کنی

...میدونی، من

.واسه من، این چیزیه که توی زندگی مهمّه
.نه اونطور که آدما تصوّرش میکنن

.تو بیشتر واقعگرایی

.و عاشق فیلمهای "ویل فرل" ام
[بازیگر کمدی فیلم شنبهشبهای پرانرژی]

.اونجا، یکم هنر و علم عکسبرداری هم هست

.یه جورایی واقعیه

.شنیدم که کارشون خیلی هم بد نیست

...وای نه، تو که
تو از هنرمندان اونا نیستی که؟

.این یه نمایش گروهیه
.منم یکی از اونام

حالا باید از خجالت آب شم برم تو زمین؟

.مخلوط ویسکی اسکاچ و لیموناد

.الآن میارم

.ممنون -
.خواهش میکنم، آقا -

،سبک، زاویه، اینکه چطور نشونش بدی

،سعی کنی به یه چیزی معنی ببخشی

،مثل یه تصویری که با قدرت ذهنی میبینیش

.یا اونطور که تصورش میکنی

.تو میکنی، منظورت اینه که، اونطور که تو تصورش میکنی

.هنرمنده توئی

.باشه، اونطور که من تصورش میکنم

.منظرهی بدی نیست

.از اینجا تقریباً میشه رودخونه رو دید

.من عاشق آبم -
.من دلم برای آب تنگ شده -

،وقتی همیشه با هم دیگه حرف میزدیم

،من و خواهرم همیشه میگفتیم
."رز الماسی"

رز الماسی"؟"
."فکر میکردم میگفتید "بدشانس

.بیخیالش، داشتی میگفتی

،من تو آب بزرگ شدم
،تصور کردم که یه غواص نحیف و بیتوان میشم

که داره تهِ دریاچهی میشیگان
.دنبال طلای گمشده میگرده

.دیوونگیه

.پس هیچوقت گنجت رو پیدا نکردی

.به گمونم، هنوزم دارم دنبالش میگردم

آدم اینجا زندگی میکنه، امّا
.وقتش رو صرف گشت و گذار الکی میکنه

...فراموش میکنه که چقدر

.آب و فضای آزاد به هم دیگه نزدیکن

.تماشای بعضی چیزارو از دست میده

.منظورت اینه که تو اینجوریای

.ممنون

.باید برگردم داخل

.تو نمایش موفّق باشی

.با غواصی برای بیتوانی موفق باشی

.ممنون...ممنون -
.فوقالعادهست -

.هنرپیشهی زیبای من

.از مناظر شرقیش خیلی خوشم میاد

تـــقديــــم ميکـــــندMani Vampire "مانــي"
Y! ID & E-Mail: V5mpire
.: TvWorld.Info :.

.آره، نزدیکای یه میلیون دلاره

یه شرکته به اسم
."شرکتهای چند ملّیتی بساز بفروش"

.آره

.آه...آره
.تو فقط حکم دادگاهی اون رو بگیر

.خیلیخب

.سلام -
.سلام -

.چه دنیای کوچیکیه -
.ببخشید -

اینجا چیکار میکنی؟

.گالری هنری من رو فرستاده

.باید یه قابعکس بگیرم

.فکر میکردم تو بحر اینجور چیزا نیستی

.خب، یکیو دیدم که ذهنمو عوض کرد

...این مال توئه

.واو -
.در حقیقت... -

تو اونو خریدی؟

.کشش رفتم
.مثل کارای دزدای حرفهای

،میدونی
.شب بود دیروقت یواشکی رفتم تو

.این که تو نمایش هم نبود

آره، بهم جای مخفی چیزای هنری
.رو تو اتاق پشتی نشون دادن

.میدونی، یه یارو قابسازه رو دارم که کارش درسته

،بهش میگم که میخوام چطور باشه
...قابی که میخوام

،طبق کارای "هنرمندا" باشه و اون انجام میده
،بهترین بخشش هم اینه که

.خیلی واسهت مفت درمیاد

.یه پیشنهادیه که نمیتونم ردّش کنم

.خوبه، هروقت تموم شد خبرت میکنم

.تو خیلی زیبایی

.منظورم اینه که...این خیلی زیباست

...عکسه رو میگم

.بیا...احتمالاً لازمت میشه

...درسته، آه
."جک مککالیستر"

.و تو "سارا هنلی" هستی

.از آشناییت خوشبختم

.منم همینطور

.خیلیخب، خدافظ

.خب، دوباره آشپزخونهی رستوران رو آب گرفته

،گفتن که هزینهی تعمیرش 4000 دلار میشه

...امّا نمیدونم
.فقط فکر میکنم که باید دوباره تعمیرش کنم

،امّا اونوقت دوباره 10هزار دلار آب میخوره

.بهعلاوه اینکه باید سههفته هم تعطیل کنم

چرا نمیزاری از بابات بخوام که یکم کمک کنه؟

.مطمئنم که واسهش چیزی نیست

.آره، البته که واسهش چیزی نیست

...بهم پول قرض میده که این کسب و کار رو حفظ کنم

،کاری که هیچوقت نمیخواست شروعش کنم

،بعدش همونطور که همه رو تحت کنترل داره
.منم تحت کنترل خودش میگیره

.ببخشید
...منظورم...منظورم این نبود که

میدونی من فقط میخوام این کافهرستوران
.بدون هیچ قید و شرطی مال من باشه

.تو یه "کارستن"ای، همیشه قید و شرط هست -
،میدونم -

،امّا از راهی که اون پول در میاره
...راهی که اون تجارت میکنه

اگه فکر میکنی تمام این کارا رو
...برای کمک به مادرم نکرد

.کارن" ده سال پیش با یه سکتهی مغزی مرد"

.دیگه انقدر بهش گیر نده -
.هشت سال پیش بود -

چرا همیشه اینطور ازش دفاع میکنی؟

.چون براش کار میکنم

چون سپاسگزار هرچیزی که تاحالا
...در اختیارمون گذاشته بودم

.همونطور که تو هیچوقت سپاسگزارش نخواهی بود

.خدافظ مامان، خدافظ بابا
.من یه جلسهی تمرینی با ارکستر دارم

.هی، من 10 دلار برای عکس دستهجمعی میخوام

وایسید ببینم، پس صبحونه چی؟
.واسهتون تخممرغ درست کردم

.من تب و لرز داشتم -
.منم پروتئین مصرف نمیکنم، خدافظ -

یه بوس نمیدی؟ -
.اووممم -

،روز خوبی داشته باشی
!پدر عزیزم

.خدا، دختر باباییه
.خیلی باورنکردنیه

.خدافظ -
.خدافظ -

مامان؟

.باشه، باشه -
.مامان -

.باید برم

.باشه، خیلیخب دیگه

.ایشا... تو نمایشگاه ماهیها بهتون خوش بگذره -
.ایشا... که میگذره -

."مرسی که میبَریش، "جینی -
.خواهش میکنم -

!خدافظ -
.خدافظ مامان -

.خدافظ -
واقعاً از "کارستن" خوشت میاد، مگه نه؟ -

.آدم بدی به نظر نمیاد

.خب، اون پولدارای واقعی واقعاً اینطور به نظر نمیان

راستی، اون یارو که تو بالکن بود کی بود؟

.خیلی آشنا به نظر میرسید

الو؟

.پس اتمام ساخت و ساز برای سال 2014 ـه

من یه حسابدار دارم که قیمتِ
.خسارات رو حساب میکنه

.تقریباً کار تموم شدهست

چیزای نگرانکنندهای نیست، درسته، "جک"؟

.خوشحالم که همهچیز به نظر بانظم میاد

."همیشه واسهم کارای خوبی انجام میدی، "لو

خب، این بدین معنیه که
بلیط رودخونهی "بر" رو میگیره؟

...چون دایی "لو" هروقت که

.بلیط اونجا رو میگیره منم با خودش میبره

.راست میگه -
."یه چیز دیگه هم هست، "لو -

.یه ناهمخوانی کوچیک

.خبر خیلی خوبیه
.به زودی میبینمت، خیلیخب

.هی -
.اومم -

اوّلین حرکتت رو یادت میاد؟

وقتی همیشه صبحامون اینطوری میشد؟

...پرداختهای نامشخّص متعددی

به یه شرکتی که بهش میگن
.شرکتهای چند ملّیتی بساز و بفروش" وجود داره"

چی دربارش میدونیم؟

.من با این قضیه آشنایی ندارم

.نتونستیم که ردیابیش کنیم

شاید اون همکارتون بتونه این رو روشن کنه؟

اسمش چیه؟ "پرکینز"؟

منظورم اینه که، داریم دربارهی
چقدر پول صحبت میکنیم؟

."بیا به اعداد و ارقام گیر ندیم، "لو

.فقط این گیرندهی ناشناختهی سخاوتمندمون رو پیدا کن

.همهش همین

این کارا دیگه چیه، "تاچ"؟
...منظورم اینه که

.بیخیال
."جک"

...داری بهم پیشنهاد میدی که -
."اون چیزی پیشنهاد نمیده، "لو -

.ما فقط داریم از تجارت مراقبت میکنیم

.با "پرکینز" حرف میزنم

.داره دروغ میگه
.میتونم این رو تو چشماش بخونم

."بیا دستِ پیش رو براش نگیریم، "تاچر

.دایی "لو" جزو خونوادهست -
.دقیقاً -

.و چی میتونه از این مقدستر باشه

.دلم واسه اینکار تنگ شده بود

.منم همینطور

،وقتی جوون بودم

...واسه یه یارو تو نیمکرهی جنوبی به اسم

.فرانکی مالینسکی" کار میکردم"

.یه قانونی واسه زندگی داشت

.اصلاً نگفتی اون یارو کی بود

.اونی که تو بالکن بود

.اسمش رو نپرسیدم

...فرانکی" همیشه میگفت"

...بعد از اوّلین خیانت"

".دیگه هیچی بینتون نیست...

مترجم : مانــی ومپایر

و بررسی مواد غذایی توی شیکاگو جزوِ
،ده کاریه که باید انجام بشه

.پس به ماهیهای تازهی خوبی نیاز داریم
سارا"؟"

ببخشید؟ -
،مگه اینکه مشکلتون وزنش باشه -

.همهش هست، ماهی قزاآلا، ماهی تونا، ماهی مرکّب
.برید دنبالش بگردید

...اشاره کردید که این ماهنامه

میخواست که در آینده با دقّتِ بیشتری
.به چند شاخه تقسیم بشه

...دوست دارم که اینکارو بکنم
.چیز قانعکنندهتری میخوام

خب، با چه مقولهای؟
چی پیشرفتت میده؟

.چند تا چیز هست که دارم روش کار میکنم

وسواس فکری چطوره؟

،یه فکر و ذکر و حواسپرتی
یه پایبندی به چیزی؟

.من با اینجور چیزا آشنام

فکر میکنم اون ناشر فرانسوی که من رو

یک ماه تموم وراجِ بیمبالات
.تلقی کرد رو یادت بیاد

."اوه، آره، "جان کلاود

خب، یه سری عکس از مردمی که توی

چیزایی مسحور شدن که روش کنترلی ندارن، چطوره؟

،تفاوتی که توی زندگیشون با سایرین هست
.اینکه چطور هستن

.واسم روش کار کن

امّا فقط مطمئن شو که مثل
تبلیغاتِ ایرانسل نباشه، خب؟

."اوه، "جان کلاود

."لو"، داره من رو دور میزنه "جک"

.میتونم حسّش کنم

اگه انقدر روش وسواس فکری داشته باشی
.کمکی بهت نمیکنه

.وسواس فکری ندارم
،گوش به زنگ وایسادم

همونطور که ضمناً به تو
.پول میدم که گوش به زنگ باشی

.باشه، امّا بیا با عجله دربارهش قضاوت نکنیم

.بیا حساب شده رفتار کنیم

.حق با اونه، بابا

.باید حساب کتاب شده رفتار کنیم

یادتون میاد که تاحالا چندبار
لو" رو از تنگنا نجات دادیم؟"

بهش اونهمه شانس دادیم که
واسه خودش چیزی دست و پا کنه؟

.چون اون برادر "کارن"ـه

،حالام اینکارا رو میکنه
...اینطوری بهم خیانت میکنه

.ما که از این قضیه مطمئن نیستیم

...شاید دایی "لو" بتونه کارش رو توجیه کنه

."خودتو وارد این قضیه نکن، "تی-جی

."جک مککالیستر"

.اوه، سلام
.سارا هنلی" هستم"

.سارا"، سلام"

چطوری؟

.خوبم. قالبت آمادهست

،اگه دوست داشتی بیای بگیریش
.من تو ساختمون "پیرپونت" کار میکنم

حتماً، اونجا میمونی؟

.میتونم واسه تشکّر نهار بخرم بیارم

.راستش، باید برم به یه قطار برسم

.باید واسه کاری برم بیرون از شهر

.عالیه، دفتر من دقیقاً بقل ایستگاه اونجاست

...خب...من
.من یه جورایی یکم عجله دارم

.میتونیم اونجا همو ببینیم

،میدونی، خیلی سریع
.مثل رد و بدل مواد

.امیدوارم این دیدار زیاد مایهی دردسر نشده باشه

.نه، مشکلی نیست

.فقط من زیاد تو جمعیت راحت نیستم

بُرون هراسی؟
[روان شناسي : هراس از مكان هاى باز و عمومي]

.بهش میگن یه جور ترس از رابطهی اجتماعیه

.اوه، واو. روانکاوی آزاد

.بفرمایید -
.ممنون -

.اینم چیزی به عنوان تشکّر من

.دونات از مغازهی "میچل لو"ـه

.ممنون

کجا داشتی میرفتی؟

.میرم "دون اِیکرز" از ماهیها عکس بگیرم

.خب، این خیلی جوانمردانه نیست
تاحالا چیزی راجب ماهیگیری و تلهها شنیدی؟

سوشی درست کردم، خب من هنرمندم، درسته؟

واسه دیدن اینکه چطور سوشی رو به یه اثر هنری
.تبدیل میکنی نمیتونم صبر کنم

...چرا این احساس رو دارم که

همیشه داری با من یه جور بازی رو انجام میدی؟

.بهگمونم چون خیلی باحالم

یا شایدم عادت داری پشتِ کارای زیرکانه
.و اظهارات دلربا قایم بشی

و میدونی این چطور به نظر میاد؟

.ترس از ارتباط برقرار کردن

..."از مسافرین محترم "دون اِیکرز

برای آخرین بار تقاضا میشود که
.سوار قطار شمارهی 5 شوند

.لطفاً به باجهی شمارهی 3 مرجعه کنید

،خب، اینم از قطار من
.از عکس لذّت ببر

.اون میزه یکم تاب ورداشته

.بهنظر من که مشکلی نداره

خب واسه چی اومدی دیدن من؟

یکی از دوستدخترات دوباره واسهت دردسرساز شده؟

.ها! نه

،نه بابا، اون "برندی" بود

.امّا اون یارو دیگه اذیت نمیکنه

.درستش کردی

.قضیه باباست، "جک"، حق با اون نیست

.منظورت قضیهی دایی "لو"ـه

.مثل بعد از تصادفش شده بود

.انگار تو یه حالت عصبانی و ناراحت بود

.انگار از درون داشت آتیش میگرفت

،اون قضیه فرق داره
.و اون نگران توئه

تو هم نگران بودی، درسته؟
.نگران بودی

...همهمون نگران بودیم

.چون بهتر نمیشدی

.امّا بهتر شدم

،بهتر شدم

.چون تو نجاتم دادی
.من رو از اب کشیدی بیرون

.آره، آره، من آوردمت بیرون

.جک"، رفیق"

اونموقعها اوقات خوبی داشتیم، مگه نه؟

.هرکاری دلمون میخواست میکردیم

منظورم اینه که اونموقعها واقعاً
دست و بالمون باز بود، درسته؟

.آره

.همه یه روزی بزرگ میشن، رفیق

.آره

!شالت رو انداختی

!هوا داره سرد میشه

اینهمه راه رو واسه اون اومدی؟

...نه فقط واسه این

اشتیاقم رو واسه دیدن دریاچه و خوردن
.هوای تازه تحریک کردی

،میدونی
.خاطرات روزای گذشتهم رو به یادم آوردی

غواصی واسه گنجایی که دفن شدن؟

.اونجاها طلا هست
.من یکی که مطمئنم

،اگه بخوای میتونی با من بیای
.همیشه درش به روت بازه

.منظورم اینه که نه اینکه بریم دنبال گنج
!ولش خودم تنها میرم

!همه سوار شن

1, 2, 3, 4, 5.
.شرط میبندم نمیتونی بزنی پنج تا بخوره

.اصلاً نمیخوام تلاش هم بکنم واسهش

خونوادم عادت داشتن که هر شنبه با قایق ماهیگیری

.برن یکم پایین تر از ساحل

و جوون بودی که مُردن؟

.آره، آره

.امّا بعدش شانس بهم رو آورد

...میدونی رییس پدرم و همسرش

،من رو به سرپرستی قبول کردن، بزرگم کردن

.به کالج و مدرسهی حقوق فرستادنم

و زنت؟
چطور باهاش آشنا شدی؟

.اِلِین" دخترشونه"

،اون یکم بزرگتر از منه
.قبل از اینکه من برم، اون کالجش تموم شد

،وقتی از کالج برگشت، من 19 سالم بود

.واسه شرکت خونوادگی کار میکردم

.ازدواجمون اتّفاقی بود که یهویی افتاد

.بزن، شانستو امتحان کن

.خیلیخب

.هشت، نه

.دوتا زدی، متقلّب

.میدونی که معنی باختم چیه

.یعنی شام به حساب منه

بابا؟

میری باشگاه؟

.امشب نوبت "برندی"ـه

میری سراغ اون قضیه پیش دایی "لو"؟

،میخواستم برم، امّا بعدش که فکر کردم
به خودم گفتم چرا؟

،میتونم امشب رو خونه بمونم
.باهات همنشین بشم

.نه، برو بیرون، برو باشگاه
.یکم خوش بگذرون

،اون بازی جدیدهی ایکس-باکس رو خریدم
..."شهر راکونها"

."من که بچّه نیستم، "تی-جی

.فقط برو

.بیا اینجا

،"تو پسر خوبی هستی "تی-جی
.همینطور یه فرزند خوب

.مادرت بهت افتخار میکنه

میتونم کمک کنم بابا؟

.میتونم تهتوی قضیهی دایی "لو" رو دربیارم

.میتونم همهچیز رو درست کنم -
.نمیتونی -

...امّا خودتون گفتید -
.بیخیالِ اینکه من چی گفتم -

.میتونم درستش کنم، قسم میخورم -
."بس کن، "تی-جی

.خواهش میکنم

.فقط...بس کن دیگه

.حد و مرز و محدودیتهات رو بشناس

،سعی میکنم هرکار درستی رو انجام بدم
میدونی که؟

.هیچوقت مشروب نخوردم
.هرگز چیزی نکشیدم

.هیچوقت با کسی قرار نزاشتم

.دختر خوبی بودی

.رفتم کالج و با "درو" آشنا شدم

،همه دوسش داشتن
.و این عالی بود

.آخر سر پدرم رو تو عروسی به رقص آوردم

.خیلی بخصوص بهنظر میاد

.آره، آره، خیلی ویژه بود

.باید بگیم صورتحساب رو بیاره -
.بریم صورتحساب رو بگیریم -

چی میگفتید؟
."رز الماسی"

.آره

."رز الماسی"

،میدونی
،اون شب توی بالکن

...نمایشگاه عکس

همهچیز اتّفاقی بود، درسته؟

.انگار دستِ سرنوشت بود
.معنی خاصّی نمیداد

.میدونی، این چیزیه که مدام به خودم گوشزد میکنم

...یادته تو ایستگاه قطار دربارهی

ارتباط با دیگران چی گفتی؟

...حقیقت داره، من

.همیشه واسه من سخت بوده

.امّا تو کاری میکنی که بخوام ارتباط برقرار کنم

...وقتی میبینمت، این احساس بهم دست میده که

...این عاشقپیشگی که

.تا حالا احساسش نکردی

.میخوام احساسش کنم

تو چی؟

.آره

...میدونم، امّا این خیلی خوبه

!"دایی "لو"! زندایی "کانی

.اوه، خدایا

اون اینجا چی کار میکنه؟

.دنبال من میگرده
.فکر میکردم "تاچر" باید بیاد

مترجم : مانی ومپایر

.میخواستم بیام باهات صحبت کنم
...فقط

.بابا ناراحته

.مثل سابق نیست
."ازت میخوام که این قضیه رو درست کنی، دایی "لو

."همهچیز مثل سابق درست میشه، "تی-جی
.نگران نباش

.نگرانم
!مثل سگ نگرانم

.برو داخل، لطفاً
.زودی برمیگردم

."خدافظ، زندایی "کانی

.بریم اینورتر صحبت کنیم، پسر

.جواب نده -
...ببخشید، من -

.سلام

بدموقع زنگ زدم؟

.نه، نه خیلی بدموقع

.نمیتونیم کتابه رو پیدا کنیم

.کتاب جادوئیای که اونو میخوابونه

.آره

،همونی که توش داستان زرافه داره
...روی

.روی قفسهست

.یا اگه نبود، روی صندلیه یا...کنار صندلیه

.چون همیشه میافته کنار صندلی

.ایناهاشش، پیداش کردم، خیلیخب

.باشه، خوبه

.مامانی؟، وایسا
میتونم با مامانی صحبت کنم؟

.جونِ دلم، عزیزم

.شب بخیر مامانی، دوسـِت دارم

.منم دوسـِت دارم، عزیزکم

.خدافظ

...و اونموقعست که زرافههه آهنگ خودش رو میشنوه

...توی درختا، توی آسمون

.و بالاخره یاد میگیره که برقصه

پس فقط پاهای بلند عجیبغریبش نبودن
که واسهش مشکل بوجود میاوردن؟

...تو

...تو تاحالا شده

.تاحالا دربارهش فکر هم نکرده بودم

!هی، رفیق! اوناهاشش

!بهت گفتم که نرو دیدنش
!توی احمق

اصلاً از اوّلش چرا رفتی اونجا؟

!چرا نرفتی باشگاه؟

!"لعنت بهت "تی-جی

!"تاچر" -
!چطور تونستی انقدر احمق باشی؟ -

.سخت نگیر
چه اتّفاقی افتاده؟

.زودباش، تعریف کن
!بهش بگو

.رفتم دایی "لو" رو ببینم
...میخواستم

.جون بکن دیگه
میخواستی چیکار کنی؟

!میخواستم کمک کنم این قضیه حل بشه

."مسئلهای نیست "تی-جی

.مشکلی نیست -
."نه، خیلیم مشکل داره، "جک -

.لو" مُرده"

،ازش پرسیدم بهمون خیانت کرده یا نه
،و اون...اون عصبانی شد

.و منو هل داد

.و باهام دعوا کرد
،افتاد توی رودخونه

،و من پریدم تو رودخونه و اون رو درش آوردم

،و بعد شروع به داد زدن سر من کرد

،چیزای خیلی بدی میگفت
،و بهم گفت احمق

...و اون
.بهم گفت من عقب مونده بودم

...پلیسا "لو" رو از رودخونه کشیدن بیرون

.دو تا گلوله بهش خورده

تفنگی که باهاش شلیک کردی کجاست، "تی-جی"؟

.من کار بدی انجام ندادم

.برو خودتو تمیز کن

.زودباش، برو بخواب

...من فقط میخواستم کمک کنم

."مثل تو که همیشه کمکحالی، "جک
.مثل یه فرزندی که وظیفهاش کمک کردنه

...هیچی

.به هیچکس نگو

متوجّهای چی میگم؟

هیچکس نباید از اینکه "تی-جی" توی
..."این قضیه دست داره چیزی بدونه "جک

.حتّی "الین" هم نباید بدونه

.باید این قضیه رو فیصله بدیم

...اگه کارش به زندان بکشه

.هرگز دووم نمیاره

،یه معامله رو با "هاچرسون" تموم کردیم

،و منم باید کار دادرسی رشوهخوریم رو انجام بدم

...پس اگه ازم میخوای توی همهچیز ترقی کنم

.تموم شده تلقیش کن -
.سلام -

.سلام عزیزم
.نمیدونستم که اینجایی

.سارا"، خوشحالم میبینمت"

."سلام، "لاری

به مهمونی بازنشستگیم میای؟

.از دستش نمیدم

.پس بهگمونم باید سرخودمو حسابی گرم کنم

.فکر کردم بریم با هم یه قهوه بخوریم

،نمیتونم، یه جلسه دارم

.و بعدش با یکی از عضوای شهرداری یه نهار زودهنگام دارم

.میخواد دربارهی آیندهی کارای سیاسیم حرف بزنه

خب، الآن چطوره؟
.فقط 5 دقیقه

.فقط احساس بدی دربارهی دیراومدن اونشبم دارم

.کاش میتونستم، عزیزم
.جدّی میگم

،الآن...همه منتظرمن

و وقت خواب "اولی" میرسم خونه، خیلیخب؟

اونموقع حرف میزنیم؟

باشه؟

.کانستنس"، خیلی متأسفم"

.همهمون متأسفیم

میتونم...میتونم بیام تو؟

.خواهرم اینجاست
...من

.هنوز دارم به بعضی چیزا رسیدگی میکنم

.البته

ببین، "تاچر" تمامی هزینههای
...کفن و دفن

.وهرچیزی که نیاز دارید رو میده

خودش تو رو فرستاد اینجا که اینو بهم بگی؟

.آره

.همینطور "تی-جی" میگه که شما رو دیشب دیده

،همیشه عاشق اون بچّه بودم
."جک"

.هر جفتمون بودیم

...حتّی نمیتونم تصوّر کنم که اون

.اون اینکارو نکرده
.میدونم که نکرده

.صبور باش

.مطمئنم که پلیس تنفگ و مظنون رو پیدا میکنه

،و در این فاصله

بیا فکر نکنیم کار "تی-جی" بوده، میفهمی؟

.فقط همهچیز رو پیچیده میکنه

...لو" و من"

.هرگز به این خونواده خیانت نمیکردیم

...هرگز و ابداً

.مگر اینکه اونا اوّل بهمون خیانت میکردن

."این اتّفاقی نیست که افتاده، "کانی

.این یه موقعیت کاری بود
.داشت حل و فصل میشد

تی-جی" رو فقط به این خاطر"
.که از "تاچر" ناراحتی مجازات نکن

.ممنون بابت دلداری دادنت

مترجم : مانــی ومپایر

.هی
.اصلاً نفهمیدم کِی اومدی

اون اینجا چیکار میکنه؟

.دستیارت با پیک فرستادش

.میخواستم تو دفتر کاریم آویزونش کنم

.اینجام خوب به نظر میاد

.خب دلیل اینکه گرفتمش این نیست

واسه اداره گرفتمش، باشه؟

و چرا بدون اینکه ازم بپرسی آویزونش کردی؟

.متأسفم

خبر دیگهای از "لو" نشد؟

.هنوز چیزی پیدا نکردن

،نه آلتِ قتالهای
.نه مظنونی، هیچی

خدایا همیشه درحال کار کردنیم، درسته؟

.هر جفتمون

.دلم برات تنگ شده

میای تو تخت؟

.زودی میام

.باشه

عزیزم، بیداری؟

الو؟

.سارا"، "جک"ـم"

تو...حالت خوبه؟

،زندگیم...بعضیوقتا خیلی جزئیه

.همهچیز درونش اینطوریه

...امّا با تو

...با تو، شروع به

.امم...نمیدونم بهش چی میگن

.درخشش میکنم...

...من

احساس درخشش بعضی چیزارو تو زندگیم کردم
.که تاحالا هرگز احساسشون نکرده بودم

شروع به این احساس کردم که انگار
...میتونم زندگیم رو

...نه اینطور که هست تصوّر کنم

.اونطور که تو رؤیات میبینی

.نمیتونه این اتّفاق بیافته

.نه، نمیتونه

فقط نمیتونستم اونطور که تو
.ایستگاه قطار باهم بودیم ولش کنم

.درست به نظر نمیومد
.پس بهمین خاطر اومدم اینجا

.خیلی خوشحالم

...من تعجّب کردم که احساسی مثل من داشته باشی

،یا یه همچین احساسی
...چون اونوقت شاید

...شاید من این احساس رو نداشتم

.و قضیه دیوونهکننده و غیرقابل کنترل میشد

...میدونی، گفتن این قضیه بهت خیلی عالی بود

.وقت گذروندن با تو عالی بود

.هرگز فراموشش نمیکنم

.دیگه باید برم

مراقب خودت باش، باشه؟

،سلام، "سارا" هستم
.پیغامتون رو بزارید، ممنون

سلام عزیزم، اونجایی؟ نیستی؟

.امشب واسه شام میخوام ببرمت بیرون

.روز خوبی داشتم
.بعداً قضیهشو واسهت تعریف میکنم

.خیلیخب. بهم زنگ بزن

."اینجا لازمت دارم، "جک
.پلیسا همینالآن سر و کلهشون پیدا شد

،تی-جی" رو فرستادم بره باشگاه"
.امّا خیلی نمیتونم دستبهسرشون کنم

."آقای "کارستن -
حالتون چطوره؟ -

.من کارآگاه "برنبام" هستم

،ایشون همکارم
.کارآگاه "کاسیاس" هستند

.از آشناییتون خوشبختم

.بفرمایید بنشینید

میتونم براتون ویسکی اسکاچ بریزم؟

میدونید برای چی اینجاییم، آقا؟

.متوجّهام که به آقای "لو مروژک" ربط داره

.واسه کلّ خونوادم شوک عمیقی بوده

.پسرتون "تی-جی" به عنوان شخصِ موردِ نظر شناخته شده

به عنوان مظنون؟

.نامعقوله

.تی-جی" عاشق داییش بود"

.فقط میخوایم باهاش حرف بزنیم
خونهست؟

.در حال حاضر نیست

.مطمئن نیستم که کجا میتونه باشه

...بهگمونم اگه خیلی ضروریه

.بتونم پیداش کنم

.ضروریه

.من نباید میرفتم اونجا -
."آروم باش، "تی-جی -

نباید میرفتم، چرا رفتم؟ -
.فقط بگو چی شد. فقط آروم باش -

.از ته دل نگفتم

چی شد؟

.نمیتونم بگم، نمیتونم

.منم عزیزم
.برندی"ام"

.همهچیز رو میتونی بهم بگی

.دیر کردی، مامانی

.سلام، عزیزم

.سلام -
.اوه -

...آره، من
جینی" کجاست؟"

.اون رفت بیرون، بابا هست

.خوشحاله، با خودش شراب آورده

.سلام

.سلام

کجا بودی؟ -
.تو آتلیه بودم -

.تلفن رو جواب نمیدادی

.حتماً صداش رو بسته بودم

.راستی، آره، عوضش کردم

.برگشتم اونجا و یه چیز بهتر برداشتم

قشنگه، نه؟

خبری شده؟

.آره

.میخواستم شام ببرمت بیرون

،امّا داشت دیر میشد
.پس به "جینی" گفتم بره خونه

.به عنوان یه خونواده جشن بگیریم

چی رو جشن بگیریم؟

...پروندهای که من رو

توی کلّ تیترهای روزنامههای
.ایالت ایلینویز میبَره

این رو کشف کردم، یه وکیل مدافع ایالتی میشم

،بعد از اینکه "آبرامز" بازنشسته بشه
.بعدش کارمون رسمی میشه و شروع میکنیم

.منظورم، شهردار و سناتوره

.اوباما" تونست"
.رام امانوئل" تونست"

.ما هم میتونیم

چطور پروندهای؟

.قتل

.راستش، شامل عکسبرداریهای موردِ علاقت هم میشه

،برادرزنش دیشب مُرده پیدا شده

.با دوتا گلوله توی بدنش و معلّق توی رودخونه

.پسر "کارستن" مظنون اصلیه

.واقعاً؟ من دیدمش
.توی نمایشگاه بود

کارستن"ها...توی فساد و"
،رشوهخوری روابطی دارن

.همینطور جرمهای سازمانیافته
.این بیشتر از چیزیه که من فهمیدم

این دیگه کیه؟

."مککالیستر"

."جک مککالیستر"
.اون مشاور حقوقی شرکت "کارستن"ـه

.اون وکیل مدافع برای این قضیه میشه

.من قراره دمار از روزگارش دربیارم

.میرم شام درست کنم

.عالیه

"ترجمه و زيرنويس از : "مانــي ومـپـايــر
© TvWorld Interpreters Group
.: TvWorld.Info :.