All language subtitles for [AnimWorld] Boku no Hero Academia - 106 (S05E18) PER.By [HodaArian & Sarrow]

!بریم

بــــم
!بریم

!آره -
!آره -
!آره -

بــــم
!آره -
!آره -
!آره -

تــــرق

!د آخه چرا؟
تــــرق

!د آخه چرا؟

.خواهرم گفته همه واسه شام بیان خونهمون

!رو چه حساب خب؟

.میخواست دوستام رو ببینه

پا شو همین الان بهش بگو
!که من و تو با هم دوست نیستیم

...کاچان

!خوش اومدین

ممنون که توی برنامهی شلوغتون
.زمانی رو باز کردین و تشریف آوردین

.از دیدنتون خوشوقتم
.ممنونم که همیشه هوای شوتوی ما رو دارین

.من فویومیام، خواهر بزرگش

،من و کاچان حین کارسنجیمون در دفتر سختبنیاد

.به خونهی تودوروکی کون دعوت شدیم

.شرمنده آبجی، بیشتر از این نمیتونم

اینطور نیست که منم هیچوقت
...احساس ناتسو رو نداشته باشم

.ولی الان فرصت رو باید غنیمت شمرد

.تودوروکی کون

به نظرم داری آماده میشی
.که ببخشیش

چی؟

اگه واقعاً از پدرت بیزاری، به نظرم ایرادی نداره
.که نتونی ببخشیش

،ولی تو خیلی مهربونی

.برای همین انگار منتظری

AnimWorld Presents
.برای همین انگار منتظری

AnimWorld Presents

.مطمئنم الان توی این مرحلهای
AnimWorld Presents

AnimWorld Presents

Sarrow
&
HodaArian
:ترجمان و زیرنویس
Forums.Animworld.Net

چندین سال قبل

.دیگه تبهکار رو بازداشت کردیم
چندین سال قبل

.ممنون که زحمت کشیدی سختبنیاد

«.آلمایت بود نیم ساعت زودتر فیصلهش داده بود»

همچین فکری میکنی؟

!نه قربان، اصلاً

شعلهی جهنمی
کوسه:
کوسه:
سختبنیاد
قهرمان حرفهای
قهرمان حرفهای

.تبهکاری که گرفتم سنگدله
شعلهی جهنمی
کوسه:
کوسه:
سختبنیاد
قهرمان حرفهای
قهرمان حرفهای

.تبهکاری که گرفتم سنگدله

.ازش غافل نشین

!چشم

!سختبنیاد -

...میگم، سختبنیاد -
!سختبنیاد -

...اولین تصوری که برام ایجاد کرد

!خب... «شعلههای سرخ سهمیگن» بود

آره، یه جور شعلهی سرخ و روشن
.که به شدت روشنه

!انگار داشتی میدرخشیدی

یادت میاد سختبنیاد؟

،اون روز که دیگه امیدی برام نمونده بود

،و حتی تحمل ابرهای پاییزیِ گذرا رو نداشتم

بعد از این که دزدی به اسم
.تاکامی گرفتی، دیدمت

.از اون روز، تو شدی امیدم

هفت سال پیش، فرصتی که داشتم
.از کفم رفت و زنده دستگیرم کردی

تنها چیزی که آدم بیطرف
.انتخاب میکنه، اینه که چطور زندگیش تموم بشه

.بالاخره

.بالاخره روزش رسیده

به نظرت بعد از این که از زندان
اومدم بیرون اولین کاری که کردم چی بود؟

،قبل از این که چیزی بخورم هم
!رفتم زندگی شخصی تو رو بررسی کردم

میپرسی چرا؟

مشخص نیست؟

.میخوام تو تمومش کنی

...آره، سختبنیاد

.کسی که میخوامش

نابخشوده :قسمت صد و ششم

برادرت...؟

پس به میدوریا کون و باکوگو کون
.از تویا نگفتی

.بحثی نیست که دلم بکشه حرفش رو بزنم

تودوروکی فویومی
.بحثی نیست که دلم بکشه حرفش رو بزنم

تودوروکی فویومی

.ناتسو و تویا خیلی صمیمی بودن
تودوروکی فویومی

.ناتسو و تویا خیلی صمیمی بودن

.همیشه با هم بازی میکردن

یـکـــیبـــــرایهمــــه
کوسه:
کوسه:
مــیدوریا ایــــزوکو
.همیشه با هم بازی میکردن

یهکم بعدتر از این که مامان
.بستری شد، اتفاق افتاد
مــیدوریا ایــــزوکو
کوسه:
کوسه:
یـکـــیبـــــرایهمــــه

یهکم بعدتر از این که مامان
.بستری شد، اتفاق افتاد

.مامان حالش بدتر و بدتر میشد

نیمهیخ، نیمهآتش
کوسه:
کوسه:
تودوروکی شوتو
.مامان حالش بدتر و بدتر میشد

.خود شوتو هم نمیتونست بره دیدنش
تودوروکی شوتو
کوسه:
کوسه:
نیمهیخ، نیمهآتش

تودوروکی شوتو
کوسه:
کوسه:
نیمهیخ، نیمهآتش

.ولی از این مرحله گذشتیم

.شوتو رفت دیدنش

.خانوادهمون این چندوقته پیشرفت کرده

فقط ناتسوئه که نمیتونه
.از کینهش بگذره

انفجار
کوسه:
کوسه:
باکوگو کاتسوکی
فقط ناتسوئه که نمیتونه
.از کینهش بگذره

باکوگو کاتسوکی
کوسه:
کوسه:
انفجار

.توی ذهن اون بابا تویا رو کشت
باکوگو کاتسوکی
کوسه:
کوسه:
انفجار

.توی ذهن اون بابا تویا رو کشت

تودوروکی ناتسوئو
.توی ذهن اون بابا تویا رو کشت

.توی ذهن اون بابا تویا رو کشت

.برای همین اون قیافه رو گرفته بود

.ببخشید که یهویی اینا رو گفتم

!حـ...حرفشم نزن

.وقتشه برتون گردونم مدرسه

!چشم

!ممنون برای غذا

!خیلی خوشمزه بود

!ممنون

.دستور پخت توفوی تند سیچوآنی رو یادم بده

!حتماً

.بهش میگم برام پیامک کنه

.فویومی

.ممنونم

.ممنون که دوست شوتویی میدوریا کون

...خب

.منم ممنونم

.آره، خودمم

شرمنده که مجبور شدم
.برنامههای امروزمون رو بپیچونم

.آره، فردا کل روز رو آزادم
...میشه یه فیلمی چیزی ببینیم یا

.میخوام سریع تمرینتون بدم

...از این به بعد اگه برنامههای زمانیتون

،رو جابهجا کنین، به جز آخر هفتهها
.دو روز در هفته کار میکنین

بار قبلی، برای اوراراکا، کیریشیما و بقیه
.هم همینطوری بود

.باید برای امتحانات نهایی هم آماده بشیم

.تودوروکی کون، بهم انگلیسی یاد بده

.باشه

اگه قهرمان شماره یکی
.یه ماشین گندهتر گیر بیار

آها، یعنی سواری مجانی واسه
!جناب آقای دبیرستانی کافی نیست

!عجب رانندهی پرخاشگری

سختبنیاد! از کی تا حالا همچین
بچههای تخسی رو برای سواری میاری؟

.از وقتی در قله قرار گرفتم

عجیباً غریبا! انگار موفقیت
!آدم رو عوض میکنه

عجیباً غریبا؟

این «عجیباً غریبا» چی هست؟

!عجیباً غریبا

ناتسو؟

!سرت رو بیار تو بچگه

!کورومادا سان
!خطهای سفید خیابون

!وِروِر نکن
!زبونت رو گاز میگیری ها

توی عجب خونهی خوبی
!زندگی میکنی سختبنیاد

!ولش کن

...من رو

من رو یادته سختبنیاد؟

هفت سال پیش جلوت رو گرفتم
.که وحشیگری نکنی

...یه اسم تبهکاری داشتی. اگه اشتباه نکنم

!آره! درسته

!وای، یادته! خیلی خوشحالم

!درسته، خودمم

!پایان

!دوباره میگم، ولش کن

.شرمنده سختبنیاد
.ولی باید بفهمی

خیلی چیزا داشتی که من توی
.یه میلیون سال هم به دست نمیارم

!برام ستودنیای

.چیزی ندارم ازش محافظت کنم

!حاضرم این بابا رو بکشم

!لطفاً سختبنیاد
!این بار خراب نکن

...میخوام

!بُکشیم...

،قهرمانها آدمی نمیکُشن
.حتی وقتی اوضاع قاتیپاتی میشه

...ولی میگم

تو یه نومو رو کشتی دیگه؟

.منم مثل همون دستنشوندهام

.زنده بودنم یا مردنم فرقی نداره

!پس خیلی دلواپسش نشو

با اون شعلههای خیرهکنندهت
!خاکسترم کن

!بریم

!آهای بچههای تخس

!یه چیزی یادتون رفت

!کاچان! شوتو کون

!لهولوردهش میکنم

!ناتسو رو نجات میدم

...هر طور شده

!ازش محافظت میکنیم...

علایق: کتلت گوشت خوک
گروه خون: آ
قد: 166 سانتیمتر
تاریخ تولد: 7/15
خدمت: کلاس قهرمانی اول اِی، دبیرستان یو.ای
تبهکاران را با قدرت ابریای
.که از نسلی به نسل دیگر منتثل شده مشت میزند
یکی برای همه
کوسه:
میدوریا ایزوکو

علایق: غذای تند
گروه خون: اُ
قد: 172 سانتیمتر
تاریخ تولد: 4/20
خدمت: کلاس قهرمانی اول اِی، دبیرستان یو.ای
با مادهی نیتروگلیسرین مانندی که در کف دستانش
پخش شده است انفجار ایجاد میکند
انفجار
کوسه:
باکوگو کاتسوکی

!ناتسوئو

.نیرو رو جمع کنین و پرتابش کنین
.قدرتتون رو متراکم کنین

این که بتونین به آنی
،به تمام بازدهی برسین

و این که قدرتتون رو به دقت
...متمرکز کنین

اول، همین رو تکرار کنین
.که بتونین بدون فکر یکی از این کارها رو بکنین

فصل زمستونه، افتاد؟

!بچههای کارسنجی

!مردنم رو خراب نکنین

!عوضی تعادل خودش رو بهم زده

!دوباره شروع کنیم سختبنیاد، امید من

!حالا فرصت دارم
!ازش سریعتر میرم

ولی توی ذهن من
.تو همون نامرد روانیای

...فکر کردی دلت رو صاف کنی

دل ما هم باهات صاف میشه؟

!حالم رو به هم میزنه کارهات

!ای شعلهی امید من

انگار جون یه پسر کافی نیست
!که دیگه قهرمان نباشی

«.به دقت.» «نیرو رو جمع کن.» «رها کن»

!ناتسو رو ول کن

...چون زودی نمیای بُکشیم

!آدمای بیشتری میمیرن

«!متراکمسازی»

!نوچ، آدمای بیشتری نمیمیرن

!از پسش بر میام

!همونطوریه! همونطوری

!اساساً همینه

!باید بتونی بدون فکر دو تا کار همزمان بکنی

!از پسش بر میام

!درسته

دیگه کسی نمیمیره! نه وقتی ما
!اینجا رو زیر نظر داریم

...توی یه هفته

...هیچ کدوم آرزوهات

!برآورده نمیشه...

.آره، درسته

!یهدونهشون هم برآورده نمیشه

!فکر کردم قراره بمیرم

حالت خوبه؟

.آره. به دادم رسیدی

!کار تو بود، مگه نه؟ مرسی

.خوشحالم صحیح و سالمین

!آهای پسر

صدمه دیدی؟ -
!نه -

...گرمه

!پیرمرده بو میده

اون اسکل خط سفید چی شد؟

.گیرش انداختم

!درست نیست! شماها... شماها نه

!اشتباهه! همه چی اشتباهه

دکوی نفله! اراذل و اوباش چی شدن؟

،اگه منظورت کساییه که توی ماشین بودن
!همه خوبن

!بُرد همهجانبهست

!خفه

چـ... چرا؟

چی گفته بودی شماره یک؟

«این زمستون؟» «فقط یه بار؟»
«سریع تر از من؟»

«نشونم بدین میتونین یه تبهکار رو بگیرین؟»

.آره. کارتون حرف نداشت

اشتباه من رو در سریعترین زمان ممکن
.پوشش دادین

.یهویی متواضع شد و این چرندیات

.کاچان

.یهکم بیشتر جونبهلب شو

!ولم کن

.ببخشید

...یه لحظه به ذهنم اومد

...که اگه نجاتت بدم، ممکنه دیگه

هیچوقت، هیچ حرفی نداشته باشی
.بهم بزنی

چی؟

.ناتسوئو، اگه حرفم رو باور نکنی هم مشکلی نیست

.اینطور نیست که ازتون دوری میکردم

ولی فرار کردم
.و مسئولیت رو به گردن تو انداختم

.تویا رو هم عملاً کشتم

اینطور نیست که ازمون دوری میکردی؟

پس چی؟

تویا همیشه میگفت
.همین کار رو میکردی

...روزی که ببخشمت

.هیچوقت نمیرسه...

!چون من... مثل شوتو مهربون نیستم

...ولی بازم

ولی خب بازم نمیشه به خاطر
فویومی و ری پیدات بشه؟

.فویومی خیلی دلش خانواده میخواد

.چون من اوضاع رو خراب کردم

نمیخوای همچین زحمتی بکشی
...که امیدش رو به برگشتنمون و شروع دوباره

از دست نده؟

.تو هم مهربونی

به نظرم تو هم داری آماده میشی
.که ببخشیش

.چون خیلی مهربونی

.اگه نبخشیم هم مشکلی نیست

.نمیخوام ببخشیم، میخوام جبران کنم

...خواهر خیلی خوشحال به نظر میرسه

،ولی وقتی قیافهت رو میبینم
.بازم یادم میاد

چرا من باید به طور مثبتی عوض بشم؟

جبران»؟»

مگه چه کاری ازت برمیاد؟

.یه چیزی توی ذهنم هست

!آهای

!بس کن سختبنیاد

!چطور میشه اینطوری باشی؟ بس کن

!شعلهی سهمگین و مغرور
!نور خیرهکننده

!امید من! بس کن

!داره خاموش میشه! نه

!بس کن سختبنیاد

کوسهش که باعث میشد خطهای سفیدِ
.نقاشیشده رو کنترل کنه به طور شیمیایی تقویت شده بود

تقویت شده بود، هان؟

،آره. تعدادشون خیلی کمتر شده
.ولی هنوزم توی بازار هستن

.بهتره حواست باشه

.توی همین چند روز دو بار هدف گرفتنت

.انگار تاریکی هیچوقت نمیره رد کارش

.اون بابا سرمنشاء تاریکیه

!نوری که ساطع میکنه تاریکی به بار میاره
!و نابودی

.ولی روشنایی هم نمیره -
!اوه، اون شوتو نیست؟ -

.ولی روشنایی هم نمیره -
!وای -

.میگم، ممنون برای اون موقعی

اسم قهرمانیت...؟

چی؟

باکوگوئه دیگه، نه؟

.نخیر

!چی؟ اسم قهرمانی انتخاب کردی؟ بهم بگو

!نوچ! عمراً بهت بگم! بمیر

به من چی؟

!بیخیالش! تو هم بمیر

یه نفر هست
.که اول میخوام به اون بگم

شاهین... انگار در نهایت هم
.خوب میبینی و متوجه میشی

.یه نفر داره ازم حرف میزنه

شاید سختبنیاده؟

Sarrow
&
HodaArian
Forums.Animworld.Net

.سختبنیاد برگردوندمون به مدرسه

.اتفاق بعد رو از تودوروکی کون شنیدم

یه تبهکار بهت حمله کرده بود؟

حالت خوبه؟

.آره. شوتو و بقیه نجاتم دادن

شوتو؟

...آره

.فویومی

،با شوتو و ناتسوئو حرفش رو زدم

ولی خب داری سعی میکنی
.اوضاع طوری بشه که مامان بتونه با آرامش برگرده خونه

.آخرش همه چی رو گذاشتیم گردن تو

.دیگه نگران نباش

یه خونهی جدید یه جایی میسازیم
.که رفت و آمدش برای شما دو تا راحتتر باشه

.برو اونجا و به مادرت خوشآمد بگو

،اینطور که پزشک ناظرش میگفت
.به زودی مرخص میشه

،ببخشید یهویی شد
.ولی آمادهی اسبابکشی شو

!صبر کن بابا

تو چی؟

بعد از این همه مدت
چه کاری ازم بر میاد برای خانوادهم بکنم؟

.هر شب که میخوام بخوابم بهش فکر میکنم

.تازگیا فقط یه خواب میبینم

به نظر میاد همسر و بچههام
.دور میز شام خوش میگذرونن

....با هم به چیزهای مسخره میخندن

...از خوشحالیهای کوچیک... کیف میکنن

.ولی من سر میز شام نیستم

...آره، اگه واقعاً برام مهم هستن

چی کار میکنی بابا؟

.همینجا میمونم

...اگه واقعاً برام مهم هستن

...اگه قراره جبران کنم

پیشنمایش

!وقت پیشنمایشه
پیشنمایش

!وقت پیشنمایشه

.ترم سوم دبیرستان یو.ای شروع شده

،در حینی که مشغول کارهای مدرسه و کارسنجی هستیم
.مهارتهای قهرمانیمون رو بهبود میبخشیم

در همین اثنا، آیزاوا سنسی و سلطان صدا
.میرن تارتاروس که کوروگیری رو ببینن

راز مخفی کوروگیری چیه؟

«.قسمت بعدی: «قهرمانتر از هر کس دیگهای

...حقیقت غمانگیزی که اصلاً انتظارش رو نداشتیم

«قسمت بعدی: «قهرمانتر از هر کس دیگهای
...حقیقت غمانگیزی که اصلاً انتظارش رو نداشتیم

!پیش به جلو
«قسمت بعدی: «قهرمانتر از هر کس دیگهای

!فراتر از قدرت
«قسمت بعدی: «قهرمانتر از هر کس دیگهای

«قسمت بعدی: «قهرمانتر از هر کس دیگهای