All language subtitles for Different Lines of Horizon. E2.P1

طیف دیگر افق قسمت دوم پارت اول
ارائه ای از تیم ترجمه نقد کره

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند مراجعه کنید
http://thahiland.mihanblog.com
@naghdkoreh & @lakornabad

امشب دوباره میای؟

پس من غذارو اماده میکنم ومنتظرت میمونم

من بادوستم قرارگذاشتم که باهاش مغازه رو باز کنم

ماباید بیشتر کارمونو تومغازه ترویج کنیم

تا مشتریها به مغازمون بیان

باشه
پس من هروقت بیکاربودم ...میام کمکت تا یه نگاه به پایان نامت بندازم

باشه

!خداحافظ سان

اون مرد اومدتادوباره تو رستوران غذا بخوره.نیت

کدوم مرد سان؟-

همون آدمیکه دوست داره تو رستورانیکه من کار میکنم غذابخوره
من قبلا دربارش بهت گفتم-

اوه..همون ادمی که تو مخفیانه دوسش داری؟

هروقت اون برای غذاخوردن میاد به رستوران.من جرات نمیکنم برم برای خدمت دادن بهش
خجالت میکشم

اگه بخوای همینطور خجالتی باشی پس کی میخوای اونوبشناسی دوست من

اما امروز من یه قدم جلوتر رفتم

رفتی ازش شماره تماسشو پرسیدی؟

!نه

از دوستم خواستم بره اونو بشناسه-
اون هنوز هیچ دوست دختری نداره نیت-

واقعا؟-
پس ما باید جشن بگیریم-

از دوستم خواستم ازش عکس هم بگیره-
یه لحظه صبر کن-

دوست پسرم اینجاست-
درست سروقت-
5عصر-

این مهمونی برای معرفی دوست پسرته؟-

سان تو باید کمکم که خوب بنظر بیام-

دوست پسرمن ازاون کتابخوناست-

باشه؟-
باشه-

امروز نیت خیلی زیباشده-

پس روزای دیگه خوشگل نیستم؟-

توهرثانیه خوشگلی-

ایشون هم اتاقی من سانه-

سلام-

!پات
من خودم اینو آماده کردم

من اینواز بازار خریدم.نمیدونم دوست داری یانه

من فکرکردم توخودت درستش میکنی-

اما من خودم خریدمش..امتحانش کن وببین

من اول عاشق پات شدم-
پات باید مال من باشه-
(مفت چنگ خودت)

من اینو میدونستم که تونتونستی بخوابی-

هروقت حرفی از سی ری میشه تو همینجوری میشی

من بهترین دوست چیناپاتم-

من نباید بی دقت باشم-

... من نمیدونستم که

اون مخفیانه عاشق سی ریه-

!من بهش فرصت دادم تا به سی ری صدمه بزنه-

کی فکرشو میکرد دوستی که توانقدر بهش اعتماد داشتی-
همچین کار شیطانی باهامون بکنه

پی تونگ سرزنش کردن خودتو تموم کن-

مامان سی ری هم تو رو سرزنش نکرد-

!پا-

هرچی بیشتر مردم باهام همدردی میکنن-

من بیشتر احساس گناه میکنم-

من سزاوار همدردی هیچکس نیستم-

یه زن-

زندگیشو سپرد دست من-

...ولی-

اما من نتونستم ازش محافظت کنم-

سخت ترین بخشش بخشیدن خودمونه-

اما یه روز مطمئن باش میتونی اینکارو بکنی-

تو این زندگیم شاید نتونم هرگز خودمو ببخشم پا-

!وایسا-

!اگه نمیخوای بمیری دادنزن .تقلا هم نکن

ولم کن-
هی خانم داد نزن-

منو ول کن-
دادنزن-

!ولم کن-

!ولم کن-

!ولم کن-

!خون چانیکا-

!خون چانیکا-

الان صبحه-
تاکی میخوای بخوابی؟-

!به صدا زدن ادامه بده-
خون چانیکا-
خون چانیکا

اوه...الان باز کن-

تو حالت خوب نیست؟-
ماخیلی وقته داریم صدات میزنیم...اماتو الان بیدار شدی

باید تنبل باشی-

وما مجبوریم بیایم بیدارت کنیم-

من دیشب واقعا نتونستم بخوابم-
تا خوابم میبرد کابوس میدیدم-

خواب درباره چی؟پس من میتونم برم بلیط بخت آزمایی بخرم

مم...هی.....هی-
!عمه...عمه-

توکله ی تو فقط فکر اینه که بتونی پولدار بشی.آره؟

ول کن...ولکن-
این توخونته مگه نه؟-

!اوه..چه عصبی

پانان-
خون چیناپات کجاست؟-

اون از دیشب رفته بانکوک-

فقط استخونم ترک برداشته...من ناتوان نیستم-

چرا برام یه ویلچر نخریدی روش بشینم؟-

من میدونم شما هنوزم قوی هستی-
اما مامان یادت نره که سنتون داره بالا میره-

هرکاری خواستی انجام بدی باید مراقب باشی-

دیشب که کارگر خونه بهم زنگ زد وگفت شما تو حموم غش کردی
من تقریبا تا اینجا پرواز کردم
(این بچه خیلی مهربونه بوخدا)

آه...خیلی ازت ممنونم لاک نیانگ-

!لاک نیانگ

مامان لطفا منو به اسم مستعار خودمونیمون صدا نکن-

چرا ؟خیلی بانمکه که-من دوسش دارم-..لاک نیانگ-

چطور بانمکه آخه؟
من نمیدونم بابا چرا اسم لاک نیانگو برام گذاشت-

من همیشه مسخره میشدم طوریکه حتی نمیخواستم برم مهد-

وتومیدونی که من الان تقریبا یه آدم بدون اسم مستعارم
چون همه اطرافیانمو مجبور کردم که بهم فقط بگن چیناپات

اون زمان پدرت برات این اسم مستعارو انتخاب کرد چون تو وقتی بچه بودی به اندازه درخت لاک نیانگ سیاه بودی
(دلت میاد؟)

من به اندازه شوهرت سیاهم-
(ای جان تو سبزه بانمکی)

اوه!حرف هوشمندانه-

اگه تو یه بچه داشته باشی-
اونوقت نوه من هم مثل لاک نیانگ سیاه میشه؟-

من دیگه نمیتونم برای داشتن نوه صبرکنم..لاک نیانگ-

شما اول باید صبرکنی تا من ازدواج کنم-

خب الان هیچ زنی نیست که تو بهش علاقه داشته باشی؟-

هیچکس-

!گوی برفیم-
(ای جان دلش رفته)

حالا که الان اینجایی لطفا بهم کمک کن تا برای بررسی کار هتل برم

نمیگی که میخوای برای کار بری هتل وازم میخوای ببرمت اونجا؟-

!اوه
الان نظرمو عوض کردم-

من بهتره تو خونه بخوابم تا دستم
هرچی ممکنه سریعتر خوب بشه

باشه.ولی اجازه بده من اول به کارگرام دستورای لازمو بدم-

واونوقت برای شما میرم هتل-
باشه-

نکن...بعدا یکی میاد داخل ومیبینه-

ممم...مشکلی نیست .اینجا اتاق شخصی منه-

هیچکس نمیاد مزاحم بشه-

این چیه-

!الو-

ها؟-

خون چیناپات اینجاست؟-

خون چیناپات؟
پسر عمه آفا؟-

بله اون شخصا اینجاست-

من مجبورم اول برم بهش خوشامد بگم-.
وگرنه دیگران سرزنشم میکنن

سلام عمه

امروز شما نمیاین؟-

الان دیگه ظهره-

من اجازه دادم پسرم بجای من بیاد-
لطفا مراقب چیناپات هم باش-

اما من هرگز پسرتونو ملاقات نکردم-

من الان زنگ زدم واون رسیده به هتل-
نومین برو بهش خوشامد بگو عزیزم-

بله-
خب کدوم کارو پسرتون میخواد بررسی کنه؟-

مم..همه چیزو-

پی چیناپات کسیه که توکارش خیلی دقیق وجزئی نگره-

تو فقط دنبالش برو وببین چطور کار میکنه
هرچیزی رو نفهمیدی میتونی ازش بپرسی عزیزم

باشه...عمه

درسته.به تکرار کردن سوالات ادامه نده باشه؟
چون اون اصلا خوشش نمیاد-

طوری وانمود کن که تو سریع یاد میگیری-
پسرمن خانمای باهوش وتوانا رو دوست داره عزیزم

باشه.اینو یادم میمونه-

وسندهایی که میخوای من امضا کنم بده پسرم بجای من امضاکنه-
بجز سندهای ملاقاتها-

من باید قبل از امضا مطالعشون کنم-

بله..عمه-

!برو...برو دیدن پی-
وهمه چیزو برام بگو-

بله عمه

سفارشای طولانی-
!این عمه-

من میخوام وقتی کار میکنی خیلی بیشتر ازاین مراقب باشی-

باید پسر عمه آفا باشه-

مثل مامانش ایرادگیر بنظر بیاد-

اگه نیروی محافظ کافی نیست..پس بیشتر استخدام کنید-

چون اگه ماشین مشتری گم بشه
هتلمون شهرتشو ازدست میده

بله..من سریعا میرم با خانم آفا مطرح میکنم خون چیناپات-

شما پی چیناپات هستی؟-

سلام-
من مین هستم.عمه افا ازم خواست مراقب شما باشم-

سلام-

امروز اول میخواید کجارو بازرسی کنید؟-

قسمت غذا خوری-

باشه

وقتی خون چیناپات رفت-
ما به کار خودمون ادامه میدیم-

من فکر میکنم ماباید اینو تمومش کنیم-

رابطه تو محل کار درست نیست-

سلام-

!سلام-
سلام-

امروز مشتری خیلی کمه-

اینجا هیچ ترقی نداره؟

این فقط مثل دیروزه-

سرآشپز جدید چطوره؟

خیلی سختکوشه-

پی چیناپات-

شما میخواین تو هتل بمونین؟-
پس من براتون یه اتاق آماده میکنم-

تخت یکنفره میخواین یادونفره؟-

من میخوام برگردم خونه بخوابم-
(خوب زدی تو دهنش دختره ی بی حیا)

تومعمولا میای بانکوک.چرا دوست دخترتو نمیاری برای بازی؟-

من اغلب اوقات میام بانکوک-
مگه ندیدی؟-

وقتی پی چیناپات ازدواج کنه-

من براتون طاق مراسم عروسی خیلی زیبایی آماده میکنم-

من هنوز نتونستم زنی رو پیداکنمکه زیر طاق مراسم عروسی وایسه-

بیابریم اونورو ببینیم-
بله-

مجرده-
پس راحت میشه تودام عشق انداختش-

باورم نمیشه مامانامون باهم دوست باشن وما هرگز باهم ملاقات نکرده باشیم-

اما من قبلا مامانتو ملاقات کردم-

واقعا؟-
مامانم اصلا بهم نگفته بود-

برای همین من نیومدم باهات آشنا بشم-

بله

من اومدم اینجا برای آموزش امانه فقط برای یه ماه-

من فارغ اتحصیل مهمانداری از آمریکا هستم وعمه ازم خواست بیام اینجا کارکنم

نمیدونم که این دوره رو بصورت حرفه ای پشت سر میذارم یانه-
من هنوز یه تازه کارم-

اینطوره؟-

خب شما تو سورات تانی چکاری میکنی؟-

املاک کائوچو(رزین) دارم

مم.من واقعا میخوام امتحان کنم که از کائوچو رزین بگیرم.
(رزین صمغ درخت کائوچه که ازش لاتکس درست میکنن

شما تو هتل کار میکنی..پس مجبور نیستی یادبگیری چطور صمغ کائوچو میگیرن

بله

زیبایی فقط ظاهریه

چه نوع زنی عصرا قدم میزنه؟-

من تو این خونه میمونم واین ساعت بیدار میشم.
من برای کسی مزاحمت ایجاد نمیکنم

اما اینجا خونه ی خودت نیست-
اینجا خونه ی خون چیناپاته-

تو فقط کسی هستی که اینجا زندگی میکنه-

عمه-
من خیلی گرسنمه-

خب که چی؟-

میشه کمک کنین برام غذا درست کنین تا بخورم؟-
من غذای تند دوست ندارم..من هیچ ادویه کاری جنوبی نمیخوام-

هرچی میخوای بخوری..بروخودت درستش کن-

تو مهمون نیستی-
تو هم مثل من فقط یه کارگری-

اما من بلد نیستم چطور آشپزی کنم-

اینطوریه؟-
پس فقط هوا بخور-

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

این بوی چیه ..عمه؟-
منم نمیدونم-

!اوه-
!خدای من-

عمه...سریعتر-

اوه...پراز دودشده-

!خانم
نانگ پانان-

بذار خودش انجامش بده-

برش گردون...برش گردون

چیو برگردونم؟-

تخم مرغ...سریع برش گردون-
هی....هی-

هی...موهام بوگرفته-

تو الان فقط نگران اینی که خوشگل باشی-

تو حتی نمیفهمی ممکنه کل خونه رو بسوزونی-

!پانان-
بیا کمک من بریم پشت ساختمون لباسارو بریزیم تو لباسشویی-

باشه-

آه!تو هنوز اونجا چکار میکنی؟-

همین حالا بیا-
باشه..باشه..باشه-

بیا-

اگه برای مراقبت از بابا پول لازم نداشتم..هرگز تحمل نمیکردم-

عمه وات امروز چیزی نیست من بخورم؟
من گرسنمه-

برنج زیادی نمونده-

من امروز خیلی کم درست کردم-

خون چیناپات اینجا نیست-

اون کیه؟-

اوه...خوشگله-

مثل هنرپیشه ها خوشگله-

کارمند جدید خون چیناپاته-
صبحا دیر بیدار میشه-

بنظر خیلی تنبل میاد-
نمیدونم خون چیناپات چه فکر میکنه که استخدامش کرده-

هی..اون دیروز به خون چیناپات توهین کرد که اون قاتله-

!ها
خون چیناپات عصبانی نشد؟-

اوه..خون چیناپات از خونه بیرونش کرد-

آه-
اما یه کم بعد رفت برش گردوند-

اوه..چطور ممکنه؟-

اون موقع بارون میومد-
وخون چیناپات یه جنتلمنه-

پس اون نگران یه خانم بود-

هوم..همون موقع باید پرتش میکرد بیرون-

ببین.اون هم بهش کارداده وهم اجازه داده بیاد توخونش بمونه-

درحالیکه توی شهر یه عالم اتاق هست که اجاره کنه-
امااون اجازه داد بیاد تواین خونه بمونه-

علاوه براین غذا وآب وبرق هم براش مجانیه-

رئیسمون خیلی بابرنامست-

چرا پی اناند میخنده؟

روز ملاقات ما مشکل قیمت کائوچورو طبق مباحث امروزمون حل میکنیم

ممکنه من مجبور بشم از خون پان تونگ بخوام به جای من آمادش کنه

چون من باید برای دیدن بچم برم اونور آب-

باشه مهم نیست..من خودم روز ملاقات همه چیو بعهده میگیرم

پرواز خوبی داشته باشید-

مهم نیست چی بشه.لطفا منو درجریان نتیجش بذار-

بله...خدانگهدار-

اه سلام-
سلام خون پا-

!پا
تو یه کارمند میخواستی که مراقب مغازه باشه؟-

بله.من عجله دارم برگردم کیک بپزم..مشتری برای امروز عصر سفارش داده وعجله هم داره
خبر جدیدی از خونه ی چیناپات نیست؟-

نه-
منم خیلی نگرانم-

من میخوام بدونم اون زن الان درامنه یانه-

بنظرم وقتی خودش خواسته اونجا بمونه پس بذار هرچی میخواد انجام بده

یه چیز دیگه تو بیشترین سعیتو برای کمک کردن بهش کردی

من نمیخوام دیگه هیچکس با سرنوشتی که سی ری باهاش روبروشد مواجه بشه

من میدونستم تو همچین فکری میکنی-

لطفا بامسائل مربوط به اون دختر خودتو آشفته نکن.خواهش میکنم

من نمیخوام دیگه پی تونگ هیچ مشکلی با پی چیناپات داشته باشه

باشه-
من قول میدم-

هی...وایسا

!بیا بیرون-

اگه نیای بیرون ..بهت شلیک میکنم-

!بیا بیرون-

آروم باش آناند
منم-

اوه خون پان تونگ-

نزدیک بود بهت شلیک کنم-

دیشب دزدا شکستنش وورقای کائوچو رو از انبار اجناس دزدیدن
من فکر کردم اونا دوباره برمیگردن-

شما اینجا چکار مینی؟-

شما هم داری قانونو نقض میکنی-

مم..خب..من فکرکردم بیام آ ب رو چک کنم-

تا نزدیکی اینجا پیاده اومدی به همین خاطر-

آب چه مشکلی داره؟

مهم نیست چرا شما قانونو شکستی

برو بیرون

هی آناند-
آروم باش آناند-

برو بیرون-
من مثل کسی رفتار میکنم که نمیدونه که شما قانونو شکستی-

خوشبختانه خون چیناپات رفته بانکوک

اگه خون چیناپات میفهمید قانونو شکستی-
دوباره باهم بحثتون میشد-

رئیست برگشته بانکوک؟-

خب اون کی برمیگرده؟-

نمیدونم-
تو میتونی الان بری بیرون-

به زودی خوب میشه عمه-

خیلی ممنونم نو مین-
امروز کار کردن با چیناپات چطور بود عزیزم؟-

پی چیناپات خیلی قابل ستایشه-
من میخوام درباره مدیریت هتل خیلی از پی چیناپات یاد بگیرم-

خیلی خوبه پسرم-
بیشتر به نانگ یاد بده-

بزودی وقتی مین ماهر بشه میتونه تو اداره ی هتل بهت کمک کنه-

بله-

اوه عمه ..من باید خیلی چیزارو بگذرونم تا حرفه ای بشم-

من صاحب هتلم..بهت اجازه میدم همین حالا تجربه کسب کنی عزیزم

تو بهش اجازه میدی چیناپات؟-

اما اگه پی چین فکر میکنه من هنوز مناسب نیستم مشکلی نیست
که من مراحل حرفه ای شدنو فعلا نگذرونم

اون همچین فکری نمیکنه عزیزم-
تو قابل ستایشی..شخصیت خوبی داری وسختکوشی-

اگه قرار باشه دختری مثل تو بایه هتل مقایسه بشه..درواقع تو 5ستاره ای
مگه نه چیناپات؟-

اون تو حرف زدن خیلی خوب نیست-
اما بهت اجازه میده مراحلو بگذرونی

واقعا عمه؟خیلی ازتون ممنونم عمه-
ازشماهم ممنون پی چیناپات-

ازاین به بعد اون هرهفته برای بازرسی هتل میاد-
پس میتونه بهت آموزش بده-

اما سورات تانی نزدیک نیست عمه-

اگه قرار باشه پی همچین راه دوری رو طی کنه
احتمالا خیلی خسته میشه-

اوه..الان وضعیت جاده ها تو شرایط خوبیه عزیزم-

دیگه مثل زمانیکه پدر چیناپات زنده بود نیست-

برای سرکشی به املاک کائوچو تو سورات تانی اون مجبور بود کل روز رو رانندگی کنه

جاده ناهمواره..این خطر داره-

اگه پی چیناپات تمایل داره بمن آموزش بده.منم آماده یادگیری هستم

امروز بمون وبامن وچیناپات شام بخور عزیزم-

باشه عمه-

مامان-
خب من دارم برمیگردم سورات تانی-
احتمالا برای شام نمیمونم-

الان ساعت 4عصره پسرم-
وقتی برسی سورات تانی خیلی دیروقته-

پسرم یه شبو توبانکوک بمون-

خب مامان گفت که شرایط جاده ها به سمت جنوب خوبه-
یه مدت رانندگی میکنی ومیرسی-

درضمن جاده خیلی ناهموارهم نیست-
نگران نباش مامان ..خطرناک نیست-

!نو مین-
بله عمه-

بار بعدی که پی اومد باهم غذا میخوریم.باشه؟-

برای من همه جوره خوبه عمه-

بیا..بریم داخل حرف بزنیم-
بله-

تو فکر کردی میتونی ازدست من فرارکنی؟-

دنبال چی میگردی؟-

دنبال آنتن موبایل میگردم-

من فکر کردم شب یه کم آنت دهی باشه..اما اصلا هیچ آنتنی نیست

داخل خونه وای فای هم نیست-

من میخوام از لاین یا فیس بوک استفاده منم ولی نمیشه-

برو بخواب-
تا من بتونم درای خونه رو قفل کنم-

من هنوز خوابم نمیاد-

این اطراف ساکته.مگه نه؟

مثل اینه که تو مریخ باشم-

بدون دوست-
بدون فروشگاه -

هیچ نشونه ای از زندگی نیست-
ها؟-

اینجا هیچ نشونی از زندگی نیست؟
من که هنوز نمردم-

من هنوزم نفس میکشم-
قبلا یه مغازه قایق بخار اینجا باز شده بود-

اما فقط یه ماه کار کرد وبعدکارو ول کرد

چون مردم اینجا 8شب میرن خونه ولامپا رو خاموش میکنن
ومیرن تورختخواب

من آدمیم که دیر میخوابم
هنوز بدنم به این شرایط عادت نکرده-

تو آمریکا الان هنوزم روزه-

پانان-
بله؟-

کی رئیست برمیگرده؟-

خب معمولا وقتی میره بانکوک یه چند روزی میمونه-

اگه خیلی زود برگرده پس فرداست-

پس برو تو رختخواب-
من برات درهای خونه رو قفل میکنم-

که اینطور؟

خب باشه پس-

خیلی دیر نخواب-
باشه-

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

خیلی راحتی-

پس میترسی.آره؟

خون..درو بازکن-
میخوام درباره چیزی باهات حرف بزنم-

هرچی هست میتونیم فردا دربارش حرف بزنیم-

من میخوام همین حالا حرف بزنم

نکنه هوس کردی با کلیدهای یدکی درو بازکنم وبیام تو ؟

من قبلا از پانان پرسیدم..
اون گفت شما هیچ کلید یدکی ندارید-

پس تو پول میخوای؟
من از صدهزارتا برات کنار گذاشتم-

خب...پس میتونین بذاریدش جلوی در

باشه-

اگه پولو گذاشتم وگم شد.من مسئولیتشو قبول نمیکنم-

واین یعنی توباید مجانی کارکنی..چون من از قبل پولتو جرینگی دادم

خب پس میذارمش اینجا-
من دارم میرم-

تو دیگه خیلی خودتو میپوشونی-

منحرف-

دقیقا صدهزارتا-

من حالا برای کمک به بابا پول دارم-

امروز عمه خیلی کم غذا پخته..من یه نفر دیگه رو هم دارم که صبحونه بخوره

خون چانیکا داخل نیست-

اون کجا رفته؟-

اون رفت شهر-
برای چیزی رفته؟

عمه سانگ من به حسابتون صد هزارتا واریز کردم
میتونین یرای پرداخت صورتحساب بیمارستان برداشتش کنین-

بمحض اینکه شرایط بابا تغییری کرد باهام تماس بگیرید-

!خون چانیکا-
(این پسره هیچ به دلم نمیشینه)

مم...شما حالتون خوبه؟

من صدمه ای ندیدم-
ممنون برای نگرانیتون-

..خب

بااینکه فهمیدم خودتون خواستین اونجا بمونین
اما بازم میخوام بهتون هشدار بدم-

به چیناپات اعتماد نکنین-

ممنونم-
من مراقب هستم-

خب صبح به این زودی توشهر چکار میکنین؟-

ساعت 9صبح اینجا زود حساب نمیشه-

چه میشه کرد ..من قبلا عادت داشتم دیر بیدار بشم-

خب...من اصلا منظورم این نبود-

مشکلی نداره...شما میتونید منو نیت صدا بزنین-

باشه..خون نیت-

مم..خب ..خون نیت به من افتخار میدین برای خوردن قهوه باهام همرا بشید؟

خب بعنوان خوشامدگویی به شما ازاونجا که ماهمدیگه رو میشناسیم

باشه-

پس..لطفا-

خب اوضاع پاتون چطوره؟-
الان خوب شدم-

خواهش میکنم-

الان آماده میشه..پی تونگ-
اوه...ممنون-
(نیشتو ببند پسره ی ریش بزی)

حالا بفرمایین-

همونطور که سفارش دادین..شیرین نیست-

این تنده-

خون نیت بذار بادستمال پاکش کنم-

ای تونگ
تو به کارمند من تعرض میکنی؟-

هی تو جرات میکنی همچین حرفی بزنی چین؟-

من مثل توآدم بدی نیستم-

من خودم دیدم..تو لمسش کردی-

اگه هم همچین کاری کرده به خودم مربوطه
این مسئله به شما ربطی نداره-

!بروخونه-
( ای ول اقتدار)

با یه زن خشن نباش-
(بابا تو اصن چکاره ای ریش بزی)

این مسئله به تو چه ربطی داره؟-

پی چیناپات-
لطفا تومغازه ی من شربه پا نکنین.خواهش میکنم-

فقط بخاطر تو-

برگرد-

آقا ولم کن..دردم میاد آقا-

هی چین-

درد میگیره آقا-

این زن برده ی تو نیست.به چه حقی داری مجبورش میکنی؟-

ول کن-

اون کارمند منه-..من میخوام بهش دستور بدم..سرزنشش کنم..یاهرچیزی بهش بگم به خودم مربوطه

تو واقعا مرد نیستی-

وقتی متولد شدم دکتر جنسیتمو مرد ثبت کرده-

مردانگی به قلبه نه جنسیت-

..وبرای کسی که به همجنس مادرش صدمه میزنه

دیگران بهش میگن نامرد-

!خون پان تونگ-
پی تونگ- پی تونگ

من همونطور که توازم خواستی رفتار کردم پا..تو مغازه ات هیچ دردسری درست نکردم

خدای من...خون پان تونگ
بیا اینجا-

تو دلیلشی وهنوزم خودتو به نفهمی میزنی-

سوار ماشین شو-

!پی تونگ صبرکن--
لطفا دنبالشون نرو-

اگه دنبالشون بری ممکنه مشکل بزرگتر بشه-

اما من نگران خون نیتم-

پی چیناپات از این ناراحته که توبااون زن قاطی شدی-

اگه تمومش نکنی قطعا اون زن بیشتر تو دردسر میفته-

این زیرنویس کاملا رایگان بوده و هر گونه استفاده مالی از این زیرنویس در سایت ها و فروشگاه ها ممنوع است

داری چکار میکنی؟-

مگه راننده نیستم

منم نمیخوام تو ماشینی بشینم که تورانندشی-

بذار برم بیرون-
من خودم یه راهی برای برگشتن پیدا میکنم-

بهت اجازه نمیدم-
اگه بذارم پیاده شی ازدستم فرار میکنی-

مهمترازهمه اینکه تو جلو جلو از من پول گرفتی-

من برای مراقبت از پدرم پول لازم دارم
من هرگز از کارفرمایی که بهم براحتی انقدر حقوق میده فرارنمیکنم

تومطمئنی فرار نمیکنی؟-

اگه مطمئنی فرار نمیکنی پس برگرد وبشین جلو-

نه-

هرزمان مشکلی پیش میاد..هروقت مهمونی باشه توکسی هستی که صدمه میبینه

چین ذاتا دیوونست ..دوست داری از زور استفاده کنه

دلم برای خون نیت میسوزه-
مجبوره بودن کنار اونو تحمل کنه-

مم...با اسم مستعار صداش میکنی-
توالان بهش انقدر نزدیک شدی؟-

خب..تو میدونی من با بقیه زود صمیمی میشم-

خب بستگی داره چه نوع صمیمیتی باشه-

اگه صمیمی شدن بعنوان دوست باشه تو خیلی راحت انجامش میدی

اما اگه صمیمیت بین دختر وپسر باشه-
تو سخت گیری وبراحتی عاشق کسی نمیشی-

چی داری میگی پا؟-

خوب فکر کن پی تونگ
من نگرانتم-

من نمیخوام بخاطر اون زن تودوباره باپی چین درگیر بشی-

....از بهترین دوست شدین

چی تو دستته؟-

هیچی-

دستتو بیار بیرون-

اون یکی-

این چیه؟-

پیچ آینه داخل حمومم شل شد اینو میبرم درستش کنم

تو تواین فکری که ازاون برای آسیب زدن به من استفاده کنی-

برای محافظت از خودم ازش استفاده میکنم-

موندن کنار یه متجاوز-
باید بتونم از خودم حفاظت کنم-

تونگ بهت چی گفته؟-

تو ازش چی شنیدی؟-
اون چه تهمتی به منزده؟-

خون پان تونگ آدم خوبیه-
اون هیچ تهمتی به شما نزده-

اون فقط نگران منه ونمیخواد من برای شما کارکنم-

تو چندبار باهاش ملاقات کردی که حالا فکر میکنی
اون ادم خوبیه؟

تا اونجایی که من میبینم
حداقل از شما بهتره-

چطور میتونی تونگ رو بامن مقایسه کنی؟-
(وای اعصابش بهم ریخت)

!این-
اون حداقل بایه زن باخشونت رفتار نمیکنه-

ولم کن-
!ولت نمیکنم-

موضوع چیه خون؟-

ولم کن...میگم ولم کن-
من ولت نمیکنم-

بذار یه چیزی بهت بگم

وقتی مردها بایه زن خوشگل ملاقات میکنن
همشون مثل هم فکر میکنن

اگه تونگ واقعا آدم خوبیه هرگز به سینت دست نمیزد-

اون منظورش این نبود-

براش بهانه جور نکن-

اگه تونگ که حتی یه بات هم بهت نداده
و میتونه به سینت دست بزنه

من که بهت صدهزار بات دادم میتونم چکارا ها که بکنم
(این ترجمه مون شاینه)

تو فکر میکنی کی هستی؟-

که جرات میکنی بامن اینکارو بکنی-

پس تو فکر میکنی کی هستی؟-
که اینطور تحقیر آمیز به من نگاه میکنی-

واگه من بخوام به این نوع نگاه کردنم ادامه بدم تو میخوای چکار کنی؟

وایسا-

عمه عمه..هیچ وقت خون چیناپات رو اینقدر عصبانی ندیده بودم عمه

اون دوبار سیلی خورد-
اون خانم خیلی شجاعه

عمه...خون چانیکا باید کارشو به خوبی انجام داده باشه

بهمین دلیل خون چیناپات دربرارش تسلیم شده

اگه کس دیگه ای اینطوری به صورتش سیلی میزد
خون چیناپات قطعا میکشتش.مگه نه؟

اوه...داری کجا میری؟

عمه عمه

من سرکار نرفتم ومشکل پیش اومده-

صاحب شرکت گردشگری باهام تماس گرفت وگلایه کرد که
هتل برای گروهش بحد کافی اتاق آماده نکرده

اونا مجبورن سه نفری تو یه اتاق بخوابن-

تو مدیر هتلی..چطور میتونی بذاری همچین اتفاقی بیفته؟

تماس بگیر واز صاحب شرکت عذرخواهی کن-

واجازه نده همچین اتفاقایی دوباره بیفته-

چی شده وات؟-

خون آفا شما گفتی اگه اتفاق مهمی اینجا افتاد
من باید بهتون زنگ بزنم ومطلعتون کنم

چیناپات دوباره با پان تونگ مشکل داره؟-

نه این نیست-

خب خواهر زادتون خون سانسانی به خون چیناپات سفارش
یکی از دوستاشو کرده تا بیاد برای خون چیناپات کار کنه

اون یه دختر پولداره که الان فقیر شده
خانوادش ورشکست شدن

اوه خون آفا
شخصیتش وحشتناکه

دیر بیدار میشه وبلد نیست هیچ کاری انجام بده
(پیرزن فضول خبرچین)

سان چه فکری داشته-
برای چیناپات سربار پیداکرده-

من به سان تو آمریکا زنگ میزنم ومیگم لازم نیست دوستشو جایی بفرسته

اوه الان خیلی دیره-
اون الان اینجاست-

وتو اولین روز حضورش اینجا
به خون چیناپات توهین کرد که اون قاتله

چی؟-
وهنوز چیناپات اجازه داده اونجا بمونه؟-

بله والان اون به خون چیناپات سیلی زد-

ها؟-
خون چیناپات خیلی عصبی شده-

اون گلدون گل روشکست ولی
هیچکاری بااون دختر نکرد

چیناپات هرگز هیچکسو اینجوری رها نمیکنه

چون اون دختر خیلی خوشگله خون آفا-
خوش هیکل وهمینطور جذابه

ممنون که بهم گفتی وات-

من هرگز اجازه نمیدم که همچین دختر لات وفقیری همسرت بشه

الو-
(این قشنگ چه اومده موندگارشده)

سان کجاست؟-

مم...سان رفت طبقه پایین نامه هارو بیاره-
من دوست سان هستم-

پس لطفا به سان بگو فورا با خاله آفا تماس بگیره-

اون الان اومد-

سان خاله آفا تماس گرفت

تو به خالم چی گفتی؟-

خب مافقط چند کلمه حرف زدیم-

خب اتفاقی خالت چندبار زنگ زد...منم به این دلیل گوشیو برداشتم
بخاطر رفتار اشتباهم معذرت میخوام-

موضوع چیه خاله؟-

تو به چی فکر میکنی که دوستتو میفرستی سورات تانی برای
چیناپات کار کنه؟

دوستم تو دردسر افتاده خاله-

پس میدونی اون با چیناپات چکار کرده؟-

حدس میزنم خاله-
من یه کم دیگه تماس میگیرم-

دفعه بعد من تماستو جواب نمیدم-

بازم متاسفم-

خالم به تو چی گفت؟-

ما بهم چیزی نگفتیم-

اگه هنوز سیر نشدی.بازم هست.زیاد درست کردم

فعلا کافیه ..اگه زیاد بخورم ،چرتم میگیره

پابان نامم خیلی خسته کنندست؟-
باخوندنش خواب آلود شدی-

من خیلی خوردم واسه همین خوابالود شدم-

پایان نامم چطوره؟-
اول سه تا فصله..قابل قبوله؟-

یه کم طولانیه-

میتونی برام خلاصه نویسی کنی؟-

استادم بهم دستور داده چندین بار تغییرش بدم قبلا-

اگه من برات بنویسم مثل اینه که تقلب کردیم واستادتو فریب دادیم-

تو دوباره بنویس-
دوباره خلاصه نویسی کن منم کمکت میکنم که یه نگاه بهش بندازم

باشه

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::moon shine :زمان بندی :::

مامان من میخوام برم خرید..باهام بیا-

من تنها خرید میکنم.هیچکس برای انتخاب کمکم نیست

سلام عمه آفا-
کاری هست که براتون انجام بدم؟-

امروز روز تعطیلته.من نمیخوام اذیتت کنم که بیای سرکار

من فردا میرم سورات تانی..توهم میای باشه-

من از چیناپات میخوام ببردت دریاچه چیو لان-

اون برای تایلند مث دریای چینه

اما حتما خوبه عمه
...اینطوری مرخصی گرفتن

باعث نمیشه بعدا همکارم منو بد ببینه یانه؟

اونم وقتی من کمتر از سه ماهه تحت آموزشم
من درحال گذروندن دوره حرفه ای شدنم عمه-

من میترسم بقیه فکر کنن دارم از روابط سوءاستفاده میکنم-

تو از روابط استفاده نمیکنی..تو خواهر زاده منی

حتی اگه تو آموزش نبینی هم مشکلی نیست-
لطفا بیا عزیزم-

فکر کن این یه مرخصی تشویقی برای اینه که درحال گذروندن دوره حرفه ای هستی

من باید چکار کنم؟-

من میخوام زنگ بزنم دوتا بلیط رزرو کنم-
اگه تو نیای پول من هدر میره-

حالا که شما اینطور اصرار دارید نمیشه نیام

اوه خیلی خوبه...هرکاری کنید من خوشحال میشم
باشه پس ما با پرواز عصر پرواز میکنیم-

فردا همو تو هتل میبینیم-

خب مامانت خونست؟-

بله...چند لحظه صبرکنین عمه-

مامان عمه میخواد باهات حرف بزنه-

میخوای دخترمو کجاببری آفا؟-

یه تعطیلات به خونه ی من تو سورات تانی-

این بخاطر چیناپاته-
اون بنظر میرسه از یه زن خوشش میاد-

من اونو نمیخوام-
من میخوام که دختر تو عروسم بشه-

پس من باید بذارم چیناپات اغلب مین رو ببینه تا
اینطوری عاشق اون بشه

مسئله عشق وعاشقی زوری نمیشه-

اگه پسرت دختر منو دوست نداره..باید قبولش کنی-
(برعکس دخترش چه باشعوره)

اما من نمیتونم یه دختر بی اصل ونسب رو بعنوان عروسم بپذیرم-

حالا چیناپات عاشق کدوم زن شده؟-
اون دختر کیه؟-