All language subtitles for Talay.fai.E15

دریای اتش قسمت پانزدهم

ارائه ای از تیم ترجمه ی نقد کره

:sistar: مترجم وزیرنویس

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند مراجعه کنید
http://thahiland.mihanblog.com

کمک ..کمک .. کمک.. کمک

کمک..کمک

گوشی موبایل هست

نانگ رین

نانگ رین

نانگ رین ..کجایی؟

نانگ رین کجا میری؟ -بیا اینجا ..
ولم کن ..ولم کن ..ولم کن -

نانگ رین نانگ رین

نانگ ساریندا

نانگ رین کجایی؟ نمی تونی از دست من فرار کنی

نزار از زورم استفاده کنم ..همین الان بیا بیرون

همین الان بیا بیرون ..همین الان بیا بیرون

الان من ترسیدم ..لطفا کاری باهام نداشته باش عمه تیپ

نمی خوام بلایی سرت بیارم فقط میخوام بفرستمت پیش عمت .. همش همین

عمه دا.. چه بلایی سرش اوردی ؟
من هیچ کاریش نکردم-

فقط فرستادمش که استراحت کنه

عمه دا مرده؟
اره مرده و خیلی با ارامش هم مرد-

یه کوچولو هم عذابش ندادم
چرا این بلا رو به سرش اوردی-

چون از من بدت میاد .. باید فقط سر من خالی کنی

چرا اولش بهم کمک کردی؟ -
اگه پی نیو بفهمه که تو دختره اونی-

احتمالا واسه کشتنه پی پرنگ با من همکاری نمی کرد

بنابر این من تو رو بعنوان گرو گان گرفتم

ولی در حال حاضر

دیگه به درد من نمی خوری

بنا بر این

تو باید بمیری-
ول کن-

ول کن .. دست از سرم بردار ... ول کن دست از سرم بردار

ولم کن .. ولم کن

ای رین
*ای پیشوندی برای خطاب کردن زنها به طرز توهین امیز *

نانگ رین نانگ رین

ایرین کجایی؟

همین حالا بیا بیرون نانگ رین

ای رین

مشکلی هست؟-
چیزی نیست-
ولی خونریزی داری-

چیز مهمی نیست

خوشبختانه .. سیک داشت میومد ببیندت

در غیر این صورت
اشکال نداره مامان-

نمی خواد نگران باشی مامان

تی .. چطوری؟-
یه کم اسیب دیدم-

گرفتیش؟-
فرار کرد-

سلام

متشکرم

تی

سودا رات مرده

و گفت

چطوری هیونا سودارات مرد؟-
اون گفت-

چون یدفعه شوک بهش وارد شده ... ضربان قلبش واساده

ولی من فکر می کنم که

هونا سودارات به قتل رسیده

چون توی اتفاق قبل از این

اون نمرد-
پسرم .. تو داری فکر می کنی که-

این کاره سونگ ساک و نونتاریف هست؟-
اره مامان-

من با تی موافقم

سونگ ساک اومده بود سراغ تی

نوانگ پیت هم رفته بود سراغ هوانا سودارات
یه جوری دارن رفتار میکنن انگار از قانون نمی ترسند-

مامان من میخوام که به جزیره مروارید بر گردم-
تو هنوز خوب نشدی, چرا باید برگردی پسرم؟-

من باید بر گردم مامان, جزیره مروارید یه محوطه باز هست

هر زمان ممکن که تغییر چهره بدند و برن اونجا

من میترسم هیچکس در امان نباشه

لطفا مامان. قول میدم که از خودم خوب مراقبت کنم

لعنتی .. تکین

تا چقدر دیگه شانس باهات همراه میمونه؟

پاسیکا از قبل رفت که کیفمو واسم بگیره, گن میخوای توی جزیره بمونی مراقب باش

بله

سلام خون نالینی.. من الان دارم میرم-
بله-

خون نالینی

سونگ ساک

خون پاسیکا

سلام-
سلام-
چند دقیقه پیش دیدم خون نالینی اونجاست-

خیلی متشکرم-
لطفا منو ببخشید-
بله-

من یه قایق اوردم که ببرمت-
چرا؟ من جایی نمیرم-
ولی تو باید بری-
کمک کمک-

خون سون سیک .. خون سون سیک

هی...

خون نالینی .. خون نالینی

خون نالینی

شششش .. صداتو بالا نبر

هی..

کجایی؟-
منم نمی دونم ولی نترس .. ما باید جون سالم به در ببریم-

فکر می کنی جون سالم به در می بری؟

خوون سانگ سیک-
اول ترتیب کدومتون رو بدم؟-

تو یا تو؟

ن-نه .. نه ... نه-
پس تو-

تمومش کن-
نه .. نه .. نه. منو داری کجا میبری؟! نه نه نه-
پاشو .. برو-
خون سونگ سک-

این کار رو نکن, اگه تسلیم شی..مجازات سختت کم میشه

لطفا دست از سرم بردار. ول کن .. لطفا ولم کن! بیا .. ولم کن .. ولم کن! لطفا ولم کن-
خون نالینی-

سعی کن ساکت باشی-
خون نالینی-
چه اتلافه وقتی .. بیا اینجا-

بیا اینجا-
خون نالینی-
نه... من نمیخوام . پاسیکا کمکم کن-
خون نالینی-

پاسیکا کمکم کن -
برو-

برو-
خون نالینی-
پاسیکا کمکم کن-
خون نالینی-
نه من نمیرم .پاسیکا کمکم کن-
برو-

پسرت

شوهرت

سنگ انداختن توی راه منو تموم نمی کنند

با وجوداینکه من یه نامه واسه تهدیدشون فرستادم

ادم فرستادم که حسابشونو برسند

هردوشون هنوز هم نترسیدند

واسه همین باید الان حساب تو رو برسم

لطفا بلایی به سر من نیار, من الان ترسیدم.لطفا کاری با من نداشته باش, .. من الان ترسیدم

یکی مثل تو بلدم هست چجوری باید ترسید؟

لطفا بلایی به سرم نیار, الان من ترسیدم. پی لطفا کاریم نداشته باش, من ترسیدم. من الان ترسیدم-
خفه شو-

خیلی صدا میدی .. یه کم صداتو بیار پایین

قبل از مرگت چیزی داری که بگی؟-
لطفا منو نکش-

تو پول میخوای درسته؟ من بهت میدم منو نکش, من بهت میدمش لطفا منو نکش لطفا منو نکش,لطفا منو نکش

پول .. من پول می گیرم؟

میدونی؟

من بیشتر از همه از اونایی که مسایل رو با پول حل می کنند بدم میاد

فکر می کنی پولت خداست؟

حتی اگه بکشیم بی فایدست

تی عاشق من نیست عاشق نانگ پاسیکاست برو اونو بکش

هی

تو .. تو ... داری به من بعنوان یه ابزار واسه کشتن نانگ پاسیکا فکر می کنی .. درسته؟

تو یک ساختمون خالی .. نزدیک به تفرجگاه

حرومزاده

نکش .. منو نکش..نمی خوام بمیرم, . نمی خوام بمیرم این کار رو با من نکن,هنوز نمی خوام بمیرم لطفا منو نکش , هنوز نمی خوام بمیرم

پاسیکا کمکم کن .. پاسیکا

هرزه روانی

چرا کمکش کردی؟

فقط یه دقیقه پیش .. این زنیکه از من خواست که بکشمت-
پس منو بجاش بکش, و دست از سر خون نالینی بر دار-

زرشک .. چه دختر فدارکاری

فکر میکنی .. اون این فداکاریت واسه کمک کردن بهش رو درک می کنه؟-
خون نالینی حقش مرگ نیست-

اون مادر مردیه که من عاشقشم و اگه اتفاقی واسش بیوفته, خون تکین خیلی ناراحت میشه

نمی تونم زجر کشیدنش رو تحمل کنم-
خوبه-

من میخوام تکین ناراحت باشه و زجر بکشه

نکن .. لطفا با من کاری نکن, .. بلایی سرم نیار-
صبر کن-

ترسیدی؟-
نترسیدم-

ولی ازت میخوام که خون نالینی رو ول کنی

هی شما دو تا به هر حال میمیرید

هنوزم جنمشو داری که درخواست چیزی بکنی؟

بهت التماس می کنم لطفا بزار خون نالینی بره

و منو بکش

دارم بهت التماس میکنم

متاسفم

وجدانا .. درخواستی که داریو نمی تونم انجام بدم

پس اول اونو میکشم

پس هر دو تون با هم میمیرید

1.

2.

پسیکا پسیکا

دستاتو ببر بالا, هون سون سیک! تو الان دستگیری..

حواست بهشون باشه-
چشم-

خون نالینی الان تو خوبی و جات امنه

خون سون سیک تسلیم شو الان-
خخخ...گمونم گوشام مخملیه که تسلیم شم-

این بمبو بگیرو نوش جان کن

لعنت بهش.. بمب قلابی بود

چطوری؟

دیگه احساس بهتری داری؟

وقتی بر گردیم... یخ میگیرم و واست یخ درمانیش میکنم, که صورتت ورم نکنه-
لازم نکرده-
*این دیگه از اون ورش گرفته*

و اتفاقی که امروز افتاد رو بی زحمت به کسی نگو

مخصوصا تکین و خون پانگ.نمی خوام هیچ کدوم از این دو نفر ناراحت بشن

باش

پیداش کردی؟-
فرار کرد-

ولی من به مرز بان ها زنگ زدم, اگه ببیننش میگیرنش

بله-
خوشبختانه تو پیام فرستادی که کجا هستین-

در غیر این صورت اگر به مو قع نمیومدم

اصلا نمی خوام فکرشم کنم که چی میشد

پی نیو .. پی نیو

پی نیو داری از دستت کی فرار می کنی؟-
سیک سان-

تو چی چطور پیش رفت؟-
تموم شد .. نانگ سودا دیگه رفت بر دل نانگ پرین جونش-

عمه تیپ

اگه پی نیو نانگ ساریندا رو ببینه, صد در صد واقعیت رو میفهمه

تیپ ... چیه؟

هیچی. من دیدم که تو از امروز صبح هیچی نخوردی داشتم میرفتم یه چیزی برات بخرم بخوری

عیب نداره .. گرسنم نیست-
راه نداره...نفس ..از صبح تا حالا هیچی نخوردی-

خیلی کار واسه انجام دادن نداریم, پی .. میرم یه کم غذا واست بخرم بخوری ... برگرد و منتظرم بمون

عمه تیپ .. عمه تیپ, ولم کن داری بهم اسیب میزنی-
تیپ-
ولم کن-
اگه نگرخیده بودی اینجوریم صدمه نمیدیدی-

تیپ تیپ-
داری بهم صدمه میزنی-

چی شده چرا ساریندا اینجاست؟-
اتفاقی دیدمش-
*ای بسوزی زن*

این گیس بریده دهنش چفت و بست نداره میخاد به پلیس لومون بده که بیان دست گیرمون کنن-
اگه میدونی مشکل سازه ... ترتیبشو بده-

پس میزنم میکشمش

واقعیت اینه که من نکردم

میخوای که خودت بکشیش؟میخوای؟

البته

نمیتونی منو بکشی چون من ... ولم کن

بیا اینجا

کمک

پی نیو پی نیو ... بیا بریم .. سریع باش ... پی نیو

کمک .. خون .. کمک

کمک .. خون کمک .. یکی می خواد منو بکشه

نباید نگران باشی پی پین الان پلیس ها دور تا دوره جزیره هستند

هیچ جنایتکاری براحتی نمی تونه وارد شه

خون پان

فعلا خون پین اگه اتفاقی افتاد زنگ میزنمو اطلاعت میدم

خون پان-
خون تکین-
خون پان-
چرا اینجوری انقدر یهویی از بیمارستان اومدی بیرون؟-

من نگران تو بودم واسه همین .. جلدی زدم بیرون

چرا باید نگران باشی؟ همین حالا ستوان سیک سان نیروی مخفی فرستاد که توی جزیره بمونند

میدونم,ولی نمی تونیم دست کم بگیرمشون

چون همین الانشم... سون سیک و تیپ به وسیله ی ما تویه گوشه گیر کردن

یکی که هیچی واسه باختن نداره هر غلطی ممکنه ازش سر بزنه

خون پان جان

من مطلقا نخواهم گذاشت که هیچ اتفاقی واست بیوفته

جساراتا میشه اب لمبو کردنم رو تموم کنی .. تکینی؟

نه

انقدر دلم تنگیده که نمی تونم بزارم بری

انقدر عاشقتم که دارم روانی میشم .. تو هم همینطور؟

هی داری به چی میخندی؟

دلقک بازی در نمی ارم .. دارم صادقانه حرف میزنم

این یه جور تاسفه

که من الاغ تنها کسیم که همش دارم ابراز علاقه می کنم

ولی تو هنوز یه بار هم نگفتی-
چرا باید بگم؟-

همین حالاشم بهت اجازه دادم تا این حد باهام پیش بری

معنیه این خودش عاشق بودن نیست؟-
ولی این دله صاب مردم میخواد کلمه عشق رو از زبونت بشنوه-

خون پان

میشه بگیش که منم یه نموره ذوق کنم؟-
نه .. نمی گمش-

خون پان اینجوری ازم فاصله نگیر, واسم صبر کن

خون پان

خون پان لطفا واسم صبر کن

خون پان .. خوب چرا تو انقدر با من ناجوانمردانه رفتار می کنی؟-
من نامردانه باهات رفتار نمی کنم-

پس این یعنی چی اینجوری ازم دور میشی؟

میخواستم اینو یه جایی که فقط خودمون دو تا باشیم بهت بگم

من امادم که بشنوم

الان قلب های ما

یکین

عاشقتم خون تکین

اینم کادو لاو ترکوندت

من دائم به لطف تو توی خسران بسر میبردم-
پس-

میزارم تلافیشو سرم در اری. میتونی هر کاری دوست داری با هام بکنی

مطمئنی هر کاری بخوام میتونم بکنم؟-
مطمئنم-

لی

چرا انقدر رنگ پریده شدی؟ مریضی؟-
گن-

من دیدم که

من مطلقا نمی زارم هیچ اتفاقی واست بیوفته

میخوام همیشه بهت نزدیک باشم

نمی خوام حتی یه ثانیه هم ازت دور باشم میدونی؟

چیز هایی که من شنیدم

باعث شد احساس کنم که به پاسیکا باختم-
هیچ کس نه باخته نه برده .. لی-

و من باور دارم که پاسیکا تو فکر این نیست که تو هیچ زمینه ای باهات رقابت کنه

پاسیکا و تی واقعا عاشق همند

لی

ازت می خوام که از یه زاویه دیگه نگاه کنی .. درست فکر کن

ایا تا بحال پاسیکا بدی به تو کرده؟

چقدر پول می خوای؟-
چی؟-

تو پول و جزیره مروارید رو می خوای بگو چقدر می خوای؟

داری به این فکر می کنی که بهم رشوه بدی تا با تکین بهم بزنم؟

خودت اینجوری نمی خوای؟ د .. دلیلش همینه که مثل یه زالو به پسرم چسبیدی و خونشو میمکی
ولی واسه من-

پول نمی تونه عشق رو بخره-
اوقم گرفت-

نمی خواد جلو من ننه من غریبم بازی در اری, همه فقط به فکر سود بردن اند

کار های خودتو به من نبند-
پاسیکا-

من خالصانه عاشق تکینم, هیچوقت ازش چیزی نمی خوام

و اگه فکر مانع تراشی هستی باید تمومش کنی چون هیچ وقت نمی تونی موفق شی

هیچ عشق واقعی توی دنیا وجود نداره, بزار یه بار دیگه به وضوح واست بگم

این غیر ممکن که تو و تی با هم باشین-
تو هیچ حقی واسه تصمیم گیری نداری که منو تکین چجور باید باشیم-

این موضوع بین منو اون هست به تو ربطی نداره-
چرا ربطی به من نداره؟-

من ننه*فولاد زرهشم*سرکار این وسط گل کلمی بیش نیستی نمیدونستی بدون-
من شخصه بی اهمیتی نیستم-
پس دوست داری ثابتش کنی؟-

که تی منو انتخاب می کنه یا تو؟

این روش اثبات کردنت هست؟ رد دادی..بیچاره؟-
کجاشو دیدی همچین بالقوشو دارم از اینم زنجیری تر بشم-

اگه این باعث میشه تو وتی بهم بزنید

نکن-
ولم کن-
ول نمی کنم .. میدونم که می خوای خود زنی کنی-

و میخوای تقصیرشو بندازی گردن من بیش از این طعمت نمیشم خون نالینی

خودتو نگه دار واسه چی اینکار رو میکنی؟-
واسه تو که چشماتو باز کنی و ببینی که تی منو انتخاب میکنه-
تو خود خواهی-

به خودت صدمه میزنی, که تکینو بر گردونی, این جوری ادعا میکنی پسرتو دوست داری؟
واسه من نطق نکنا .. ولم کن بینم-

نمیزارم بیش از این به تکین صدمه بزنی-
چجوری دارم بهش صدمه میزنم؟-
همینجوری که از روش های خبیثت واسه جل شدن بهش استفاده می کنی-

من از روش های کثیف استفاده نمی کنم .. ولم کن بینم

خون پان

مامان .. چرا انقدر باید پیش بری؟

خون نالینی این کار رو نکرد, این یه حادثه بود من لیوان رو شکستم, بعد اون داشت کمکم میکرد که برش دارم

و من تصادفی خودمو بریدم-
نمی خواد واسه من دروغ سر هم کنی-

مامان میدونم که این شما بودی که این کار رو کردی وقتی که من وارد شدم, یه تیکه خرده لیوان تو دستت دیدم
من اینکار رو نکردم-

اینجوری بهم زل زدی...

این حالا یعنی چی؟

تو حرفامو باور نداری؟

این زنیکه چی بهت خورونده؟

دعا واست گرفته؟ .. واسه همینه که اینجوری واسش یقه جر میدی-
من شیداش نشدم-

ولی من دوسش دارم مامان

عاشقشم چون ادمه خوبیه-

من رقت انگیزم ...چه تاسف بار

من همه عشقمو به تو دادم

ولی تو اخر سر یکی دیگه رو انتخاب کردی-
مامان-
منو مامان صدا نکن دیگه مامانت نیستم-

مامان .. مامان .. مامان .. مامانی جون

مامان

بزار من انجامش بدم

متشکرم

من از طرف مامانم عذر خواهی میکنم

اشکال نداره من هیچ وقت از دستش دلگیر نشدم .. چون درک می کنم

تو تنها چیز با ارزشی هستی که خون نالینی داره

می خوام که اول مامانتو انتخاب کنی

و مشکلمون... یواش یواش دربارش فکر می کنیم که چکار باید کرد

خون پان

تو که نمی خوای با من بهم بزنی .. درسته؟-
نه-

هیچ وقت باهات بهم نمی زنم

کمک میکنم

مامان

داری گریه می کنی مامان؟

مامانی چرا داری گریه می کنی؟

طوری نیست پسرم-
صبر کن مامان-

مگه میشه هیچ چی نباشه؟

یا نکنه بخاطر منه مامان؟

من به گریه انداختمت؟

مامانی

تی .. چیکار داری می کنی .. پسرم؟

متاسفم

میدونم که دفعات متعددی به گریه انداختمت

واسه همه فجایعی که واست به بار اوردم متاسفم

اول پاشو پسرم

تو اشتباه نمی کنی

اونیکه نا حقه منم من زدم زندگیتو سخت و پیچیده کردم

من غمگینت کردم

متاسفم

تی لطفا ترکم نکن و جایی نرو

بغیر تو تو 7 تا اسمون هیشکیو ندارم

نمی خوام تنها باشم

من .. من

من ترسیدم من .. من ... من از تنهایی میترسم .. از دلتنگی می ترسم

مامانی

.. نه مامان

ولت نمی کنم جایی برم

ولی ازت می خوام که درک کنی

درباره منو خون پان

میدونم

که تو ازش متنفری

.. مامانی .. ولی من عاشقشم

من هر دو زنی که عاشقشونم رو با هم میخوام
*بچه پر رو*

که با هم زندگی کنیم .. مامان

پی نیو

کجایی پی نیو؟

پی نیو-
تیپ .. تیپ .. تیپ .. عجله کن-

پی نیو .. پی نیو

پی نیو

پی نیو پی نیو .. تو نمی تونی بمیری .. پی نیو

تو نمی تونی بمیری

پی نیو

تی تیپ

تی تیپ

نه .. نه پی نیو

پی نیو نه نه

پی نیو .. نه

تیپ تیپ .. مشکل چیه تیپ ؟-
پی نیو-
تیپ تیپ-

پی نیو

پی نیو

خواب دیدم که تو ومن بهمون شلیک شد و داشتیم میمردیم-
این فقط یه کابوس بود-

مطلقا نمی زارم که هیشکه به من و تو اسیب برسونه

پی نیو تو باید بهم قول بدی که سالم میمونی,هر دو مون سالم میمونیم-
من قول دادم-

که هیچ کدوممون نمی میریم

تیپ .. همه چیز تقریبا داره تموم میشه

صرفنظر از اینکه اونا کی بودن

که بهمون اسیب میزدن

مشتی ازشون انتقام میگیرم و بعد از اون میبرمت یه جایی که گنجشگ هم پر نزنه

یه جایی که فقط من و تو توش باشیم-
اره من فقط یه جایی که خودمون دو تا توش باشیم رو می خوام-

اون روز کذایی که بزودی میرسه می خوام که با تو خانواده تشکیل بدم

همه چیزی که ازت می خوام همینه. چیزی فرا تر از این نمی خوام پی نیو-
طولی نمی کشه تیپ-

طولی نمی کشه

این دوربین امنیتی باعث میشه همه حرکت های تو توی این اتاق رو بفهمم

اگه اتفاقی بیوفته میتونم به موقع بیام به دادت برسم

خیلی ممنونم

.. مامانت چیکار میکنه؟

احتمالا باید بهش یه کم زمان بدیم

خون پان جونم میگمااا

میشه واسه دلگرمی یه توک بغلی به این بنده رو سیاه عنایت فرمایی؟

پان
مامان

پی پین .. پی نان

سلام چی شما رو کشونده اینجا؟

سلام سلام

پس من جسارتا دیگه رفع زحمت میکنم

اب اینجاست

تکین خیلی محتاطه-
که این یعنی خیلی دل نگرونته پان-

دل نگرون نیست .. فقط ترسیده اگه پان اینجا رو ترک کنه .. کسی نیست بجاش کار کنه

مامان منفی گرایانه بهش نگاه نکن-
نمی کنم .. دارم حقیقت رو میبینم-

گرگ زاده گرگ شود .. گرچه با ادمی بزرگ شود ... با اون ننش هیچ فرقی نمی کنه

پان این دوربین رو بگیر و بنداز دور-
مامانی .. جون پاسیک .. اینجوری نکن-

تکین میدونم که داری زاغ سیاهمونو چوب میزنی ولی اینو تو گوشت فرو کن تکین

به هیچ عنوان نمی زارم تو و پان با هم باشید, من اومدم اینجا ببرمش خونه
* ننه پاسیک جون جدت شما دیگه نکن *

مامان تو که گفتی میای اینجا اجی رو ببینی, نه که بیای خر کشش کنی؟-
اگه اونجوری میگفتم میوردیم اینجا .. پین؟-

پان نمیزارم اینجا بمونی, یه جای خطر ناک واسه تو

امشب باید با من بیای خونه .. پی پین و پی نان

بیش از این باهاتون همراهی نمی کنم

پت-
بله-

چرا نیومدی داخل بشینی؟-
والا راسشو بخوای جرئت نکردم بیام داخل-

میترسم با عمه مات بر خورد کنم

درباره اون و خون تکین خبر دارم

می خوام کمکش کنم-
منم همین طور ولی الان مامان مثل یه اب مواجه , که نباید توش قایق انداخت-

تو میدونی اخلاقش چجوره .. اگه عصبانی باشه

هنوز یادم میاد هیچوقت اون لحظه رو فراموش نمی کنم

خیلی واسش دلواپسم

نمی خوام گذشته ها تکرار بشه

که چیزی دوباره روی ذهنش تاثیر بزاره-
چیزی که تو گفتی درسته-

حالا با این اوضاع قاراش میش .. پس چجوری می خوایم به پان و تکین کمک کنیم؟

کجا رفتی پی نان؟-
رفتم با پت درباره پان و تکین صحبت کنم-

ولی به نظر میاد... راهی نیست که بشه بهشون کمک کرد

خیلی جیگرم واسه اجیم کبابه

در حالیکه عشقش رو پیدا کرده

ولی نمی تونند با هم باشن

نمی خوام دوباره ناراحت ببینمش

نانگ پین

یادت میاد؟

که ما هم تقریبا نمی تونستیم با هم باشیم؟

ولی بخاطر عشق

اعتماد

اون اطمینانی که به هم داشتیم

کاری کرد که امروز رو داشته باشیم

من معتقدم که عشق بین پان و تکین

کم استقامت تر از عشق ما نیست

عشق میتونه به هر چیزی برنده شه

مثلا تو حاضر بودی به من ببازی درسته؟

من حاضر بودم به تو ببازم؟

ولی من حس می کنم .. این تو بودی که حاضر بودی به من ببازی

اصلا درست نیست تو اول به من باختی

این تو بودی که اول به من باختی

الان دقیقا چرا باید با من بحث کنی؟-
و تو چرا باید این قیافه ننه مرده ها رو به خودت بگیری؟-
پس میترسی؟-

اره ترسیدم .. انقدر ترسیدم که دارم بندری میرم از ترس

پس قبول کردی که اول تو به من باختی .. درسته؟

بیا .. بذار یه چیزی از نزدیک بهت بگم .. بیا اینجا

اره من پذیرفتم

من تمام عیار به سرکار باختم

تنمو قلبمو باختم

خیلی خوب .. بزار ببینم

عمه مات خیلی ادم قصی القلبی هست جوری که به کسی اعتماد نمی کنه, ..چون همیشه تو گذشته با چیز هایه وحشناک مواجه شده

یه زنی مثل عمه مات بنظر سخت میشه ازش اکی رو گرفت

ولی با همه وجود

من سعیم رو میکنم. به هیچ وجه نمیزارم پان اینجا رو ترک کنه

نانگ پان لطفا صبور باش منو نانگ پین با مامان حرف میزنیم که تو رو نبره خونه

من هیچ کور سوی امیدی نمی بینم که مامان اکیشو بده

بله خون تکین

هان؟

تو میخای مامانمو پین و پان رو واسه نهار دعوت کنی؟

فقط با دیدن ریخت نخراشیدش .. اشتهام میپره. .. من نمیام

خوبه .. پس اگه نمی خوای بری .. نرو

اینکه نمی خوای بری بخاطر این نیست که می ترسی .. مامان؟

از چی بترسم-
میترسی که اگر قیافه تکین رو ببینی-

شل کنی و بزاری پان اینجا بمونه-
من نمی ترسم-

باشه ... اگه می گی نمی ترسم لابد نمی ترسی دیگه

پین صبر کن

غذا خوشمزست؟

اره

تکین خان شما از کجا فارغ تحصیل شدی؟-
من فارغ التحصیل کارشناسی ارشد از دانشگاه انگلیسم-

و چندین سال اونجا کار کردم-
خیلی هم خوب-
بله-

مامان سیر شدی؟

اره الان دیگه دارم میرم خونه

ولی ما هنوز سیر نشدیم-
تو گفتی بیا منم اومدم-

الان دیگه سیرشدم واسه همین دارم میرم خونه

تو اینجا چیکار میکنی؟-
چرا من نمی تونم بیام؟ هر جا دخترم هست منم میتونم باشم

خون ما تانا لطفا پان رو بر نگردون .. بهتون التماس می کنم

من میدونم .. من یه بار قولم رو با شما شکستم

من نتونستم از پان مراقبت کنم, من از شما می خوام که یه بار دیگه به من اطمینان کنید, ازش مراقبت میکنم و نمی زارم هیچ اتفاقی واسش بیوفته

وقتی ادم یه بار بزنه زیر قولش ,همیشه دفعات بعدش هم در کار هست, بیش از این نمی بخشمت .. دخترمو میبرم خونه

بکش کنار

برو خونه-
نه-

نمیزارم خون پان رو ببری خونه-
پان دخترمه-

هیچ مادری نمی تونه تحمل کنه و ببینه که دخترش داره ازار می بینه و دائم تهدید میشه, اون اینجا تقربیا تا سر حد مرگ رفت
هی کافیه-

اگه می خوای فوحشم بدی خوب قشنگ فوحشم بده

خبیث-
داری فوحشم میدی؟-
خودت جواز دادی فوحشت بدم منم دارم شفاهتا فحشت میدم-

یا نکنه تنت میخاره رکیک تر فوحش بدم؟

پان برگرد و وسایلت رو جمع کن, ..فقط مهم هاشو بر دار

هر خرت و پرتی داریو .. ول کن

به محض اینکه پان وسایلشو جمع کرد سریع بر میگردیم-
نمیزارم پان بره-
شعورت قد نمیده بفهمی چی دارم میگم؟-

یا فقط اون کله پوکت واسه جدا کردن دو تاگوشت هست؟-
توهین کردن به پسرم رو تموم کن .. تی راست میگه-

تو حق نداری پاسیکا رو جایی ببری

جیگر ...گمونم قرصات رو نشسته دادی بالا؟

قبلا مبلا ها که داشتی دخترم رو با اردنگی بیرون میکردی, الان افتاب از کدوم طرف در اومده مهربون شدی؟

یا دوباره نقشه جدید داری؟

من هیچ نقشه ای ندارم, ولی پاسیکا باید اینجا بمونه و کار کنه

تو فقط ترسیدی کسی رو نداشته باشی دیگه واست کار کنهتو-
اره-

چرا باید بزارم پاسیکا ول کنه بره تو ارامش زندگی خودشو کنه در حالیکه هنوز جزیره مروارید مشکل دار هست؟ . ما هنوز دزد ها رو نگرفتیم, هنوز قضیه اختلاس پول حل نشده..

نمیزارم بره تنها واسه خودش خوش بگذرونه-
تو حق نداری که منو متوقف کنی-

هیچ احد الناسی نمی تونه منصرفم کنه

پان بر گرد

خون پان

خون تکین

لطفا تحمل کن.. پروسه مخ زدن مامانم واسه ازدواج با پین .. برای من هم

زمان برد

ممنون مامان-
تشکر واس چی؟-
واسه کمک کردن به من در باب صحبت با خون ماتانا-

من خو کمک نمی کردم

همون چیزایی که گفتم تو دلم هم بود

روبرو خونه منتظرم

خون پان

من نمیزارم اینجوری همدیگه رو ترک کنیم

می خوام دوباره با خون ماتانا صحبت کنم-
فایده نداره-

مامانم نظرشو عمرا عوض کنه

چیکار داری می کنی؟

خون تکین دوباره اینجا چیکار داری؟

من گمون کردم دیگه هم دیگه رو درک کردیم-
من درک کردم-

نمی تونم بزارم خون پان باهات بیاد

یهت التماس میکنم .. پان رو بر نگردون-
بهت گفتم که عمرا نطرمو بر گردونم-
پس من همینجا زانو میزنم-

تا شما تصمیمتون رو عوض کنید-
باش مشکلی نیست .. تا اخر عمرت همینجا چار چنگولی بمون -

خون تکین بزار بهت بگم که داری فقط وقتت رو تلف می کنی

لطفا بر گرد .. بر گرد و زندگی خودت رو داشته باش

چون این طولی نمی کشه که خودت دیگه دخترم رو فراموش می کنی-
من عمرا پان رو فراموش نمی کنم-

پان برو تو خونه-
نه نمیرم داخل-

من با تکین میمونم

پاسیکا گفتم که برو داخل خونه

همتون برید تو خونه

پان چیکار داری می کنی؟

خون پان

اشکال نداره .. نمی خواد تو این کار ها رو بکنی-
نه-

اگه تو اینکارو بکنی .. منم می کنم

من بر نمی گردم خونه .. من تکین رو ترک نمی کنم

من اینجا می مونم

پاسیکا-
*این ندا به نحوی هم تراز با صفت دختره چشم سفید بود خخخ**
متاسفم مامان-

ولی نمی تونم تکین رو ترک کنم

پاسیکا بدو برو تو خونه .. گفتم برو تو خونه-
نه مامان-

برو تو خونه-
نمیرم داخل -
خون پان-

برو-
نه-
برو -

مامان-
خون متانا -
مامانی جون .. مامان -

مامان-
ولم کن .. اذیتم نکن -

تو می خوای با هم باشید درسته؟

پس با هم باشید

من فکر می کنم بهتره اول مامانو ببری داخل خونه ..بیا بریم مامان

لطفا مامان

واقعا می خوای همچین کاری کنی؟

خون پان

متاسفم که باعث شدم خون متانا ازت عصیانی بشه-
بخاطر تو نیست-

اصلا بخاطر چیزی نیست

لطفا خودتو سرزنش نکن

مامان اول اینجا بشیبن

هیچ اثری از کوفتگی نیست

سعی می کنم فشارت بدم .. هر جاییت که درد گرفت .. لطفا بهم بگو مامان

درد گرفت

قلبم درد گرفت

پان از من تبعیت نمی کنه, اصلا واسه حرفم تره خرد نمی کنه

این احتمالا بدلیل این که.. اجی کوچولو ی من اون مرد رو دوست داره مامان

پان تکین رو خیلی دوست داره

تا بحال ندیدم کسی رو اینجوری دوست داشته باشه

ولی من نمی تونم قبولش کنم .. جدی نمی تونم قبولش کنم

بعدش باید چیکار کنیم؟-
من هنوز روی حرفای قبلیم پافشاری می کنم -

من تا زمانیکه خون متانا شل کنه اینجا زانو می زنم

خون پان

لطفا الان برو تو خونه

اینو به عهده من بزار-
نه -

هر جا باشی منم همونجا می مونم

این دو تا واقعا تا سر حد مرگ جنگیدند

این دو تا خیلی عاشق هم هستند

خیلی بیشتر از اونچه که ما فکرشو می کردیم, واسه همینه که حاضرند صدمه ببینند

که اخرش بتونند با هم باشن-
خون پان و تکین سختی های زیادی رو سپری کردند-

همین باعث شده که نتونند از هم جدا بشن

من هیچ راه حلی واسشون به ذهنم نمی رسه-
من فکر می کنم که -

فقط یه نفر هست که میتونه در باره عشق بین پان و تکین تصمیم گیری کنه

پی نان منظورت مامانمه؟

مامانم پاش بیوفته بد جور بی ثباته

من خیلی واسه مامان و پان و تکین نگرانم

نانگ پین من اینو فهمیدم

که چجوری می تونیم به این دو نفر کمک کنیم

این چیه پی؟-
نقشه جزیره مروارید -

می خوای چیکارش کنی؟-
چون می خوایم قلمرو انا پونگ رو تخریب کنیم -

هر چیزی رو که ساخته

توسط من تخریب میشه

و تک تکشون

لاششون توی این جزیره دفن میشه

خوبه پی

میخوام مرگشون رو ببینم-
من هم میخوام که مردشون رو ببینم -

واسه همه مصیبت هایی که به سرم اوردن .. میخوام شکنجه شدنشون تا سر حد مرگ رو ببینم

من این جزیره مروارید رو منفجر می کنم

و بعنوان یه هدیه به تو میدم

ممنون پی

کیه ؟-
منم مامان -
میتونی بیای داخل -

اگه اومدی داخل که درباره پان حرف بزنی .. نیا من گوش نمی دم-
ولی من باید حرف بزنم -

مامان .. منو یادت میاد

که چقدر ازم متنفر بودی؟

و بخاطر تنفر

باعث شد پان از خونه فرار کنه .. باعث شد خودتو مریض کنی. و باعث شد من

تقریبا پین رو از دست بدم

مامان

لطفا بشین

همه چیز

خراب شده بود

ولی وقتی که تو به من یه فرصت دادی

خانوادمون به شکل قبل بر گشت که همیشه درش گرما و خوشحالی موج می زد

میخوام اون فرصتی که به من دادی رو

به تکین هم بدی

مامان

ما درس های زیادی یاد گرفتیم

نمی خوام گذشته دوباره تکرار بشه

فرقی نمی کنه که تکین چه اشتباهاتی کرده

می خوام که ببخشیش

همون طور که منو بخشیدی

و مامان پارم رو

پان میتونی انجامش بدی؟

اگه تو می تونی منم میتونم

لطفا اول این اب رو بخور
اشکال نداره -

منم نمی خوام

اینکار هارو می کنین .. مریض می شین هاا

اشکال نداره من می تونم تحملش کنم -
منم می تونم تحمل کنم -

باشه اگه میلتون نیست بخورین .. پس نخورین

الان نان رفته طبقه بالا با مامان صحبت کنه

ولی نمی دونم که مامان حرف هاشو باور می کنه یا نه

ولی وقتیکه یه فرصت به من دادید زندگیمون به روال قبلش بر گشت

که فقط در اون گرما و شادی موج میزد

ازت میخوام اون فرصتی که به من دادی رو به تکین هم بدی

دکتر نان

مامان

اومدم که به پات بیوفتم,

طلب بخشش کنم-
چی شده ؟ -

اولین لحظه...

که خون دج وارد زندگی مامان پارم شد

من دیدم و فهمیدم که

مامان پارم نمی خواد که معشوقه کسی باشه

ولی چون منو داشت. منو بعنوان یه بار مسئولیت داشت,

و به همراه کوله باری از بدهی که بابام به بار اورده بور

پس مامان پارم.تصمیم اشتباهی رو برای ادامه زندگی مادر و پسر گرفت

ولی در اخر...

من زندگی نانگ پین رو خراب کردم

زنیکه عاشقشم

از همه چیز بیشتر دوسش دارم

التماست می کنم که ببخشیم

منو مامان پریم

اشتباهمون رو قبول کردیم

لطفا هر دومون رو ببخش

بلند شو دکتر نان

من بخشیدمت

اگه بخشش اینبارم

از همه تاسف های گذشتم خلاصم کنه

صد ها بار میبخشمت, هزاران بار

پسرم دیگه قلبم نمی خواد بیشتر از این صدمه ببینه

مامان

بکش کنار

مامان

مامان لطفا اول ارامشت رو حفظ کن -
مامان هر کاری که داری لطفا با متانت حرف بزن -

اونوقت از کجا میدونی نمی خوام با ملایمت صحبت کنم؟

بلند شو

تصمیمتو عوض کردی خون ماتانا درسته؟-
نزار دوبار تکرارش کنم .. گفتم بلند شو -

اگه خوب از دخترم مراقبت نکنی, شرافتا پان رو بر می گردونم خونه و شانس سومی در کار نیست

بله نهایت تلاشم رو میکنم -
حرف نزن عملی کردن واسم کافیه -

خون پان

پی پین ..پی نان خیلی ممنونم

البته

مامان داری بر می گردی خونه؟

مامان قبل از اینکه بر گردی, میخوام اول ببرمت به پانگ نا

من یادمه وقتیکه بچه بودم, تو و بابا عادت داشتین من و پان رو ببرین اونجا

میخوام باز هم برم اونجا -
فکر می کنم خوبه -

خون تکین

از پان به خوبی مراقبت کن

البته

حواست باشه اگه یه وقت ابجی کوچیکه منو اذیت کردی .. همچین مشتی از شرمندگیت بیرون میام

زن های توی این خونه از دم قول چماغ هستن

من شر خرم ولی تو عاشقمی؟

می خوای بدونی چقدر عاشقتم؟

خیلی عاشقتم

با این کارهاتون اب دریا شیرین شد
*درواقع منظورش اینه خودتونو جمع کنید ..در استانه استفراغ به سر میبریم*

با کی داری میری؟

سودارات دیگه مرده .. الان... جسدش تو معبد هست

تا 3روز واسش دعا میخونند بعدش امادست واسه سوزونده شدن

فکر کردن بهش ترسناکه

باور نکردنی که.. سودارات واقعا ترکمون کرده

ستوان سیک سان . ساریندا

چت شده؟

عمه پیت سعی داشت بکشتم چون من رازشو میدونستم

راز؟ -
بله .. عمه دا به من گفت به تکین بگم-

ولی من توسط عمه تیپ توی اتاق حبس شدم

و اون رازی که می گی چیه؟

اسم قدیمی خون سونگ ساک نوک کون هست

پی نیو

پی نوک کون

پی نوک کون .. پی نوک کون پی نوک کون

اون شوهر سابق مامانم نانگ پرانگ هست و بابای منه

تو ناتچایی؟

تو نمردی؟ -
درسته -

من قبلا چکش کردم . اطلاعاتی که ساریندا به من داد درست هست

من قبل از اینکه به بیمارستانی که خون سونگ ساک در اون عملش رو انجام داد بیام .. چکش کردم

اونا تصدیق کردن که این ادم خون نوک کون هست -
این -

تمام شبهات ما دراین باره رو تصریح میکنه

که چرا سونگ ساک نانگ پرانگ رو کشت -
و چجوری سون ساک یه چهره جدید داره -

اماده ای؟

اگه اماده ای پس بیاید بانداژت رو باز کنیم

این قصه شبیه فیلم های علمی تخیلی هست هیچ تعجبی نداره که عمه لی و عمو پان به حقیقت سون ساک شک نکردن

من جواز دستگیری رو گرفتم, و همچنین واسه همه تکرار کردم که اماده باشین

چون بنظر میرسه که سونگ ساک و نان تیپ

احتمالا دارن دنبال یه راه فرار می گردن -
ساریندا -

درباره سودارات میدونی؟ -
اره فهمیدم که عمه دا فوت کردند -

چون عمه تیپ کسی هست که اینکار رو انجام داد -
این واقعا مثل چیزیه که فکر می کردیم -

چرا انقدر خبیثه ؟ ..این واقعا زندگی یه ادمه؟ چطور تونست اونو بکشه؟

فهمیدم .. تغییرش بده .. تی

یه توک پا با من بیا

این دو تا کار مند های اینجا هستند

درباره طرز کشته شدنشون.. تا سر حد مرگ چاقو خوردن

درباره دارایی های اموات .. هیچ چیزی گم نشده

اونا کارمند بودن, ولی یونیفرم تنشون نیست تازه لباس هاشون کثیف هم هست

که یعنی لباس هاشون هم دزدیده شده

کسایی که این ها رو برداشتن می خواستند تغییر قیافه بدن

سیک .. بهم نگو که این

سونگ ساک و نان تیپ احتمالا اینجا توی جزیره مروارید هستند

لطفا از اجساد مراقبت کن و با خویشان اموات تماس بگیر

و به همه یاد اوری کن که چار چشمی هوا رو داشته باشن و متهم ها رو دستگیر کنند

مهم تر از همه, همه سوراخ سومبه ها رو بگرد , هیچ کنجی هم از دست نده

من اینجا شک دارم... ممکنه بمب گذاری شده باشه-
بله قربان -

سیک چرا فکر می کنی اینجا ممکنه بمب گذاری شده باشه ؟

یادت رفته چجوری خون نانگ پرانگ مرد؟

و چجوری خون پاسیکا و عمو پانگ مجروح شدند؟

بنظرم بهترین کاری که الان میتونی بکنی اینه که همه رو در اسرع وقت از جزیره مروارید خارج کنی

چطور پیش رفت؟ -
مشتری ها و کارمند ها الان همه توی قایق اند -
بله .. قایق شما هم اونجا پارک شده -

پی پرا و پی نی , عجله کنید و برید لطفا از همه واسه من مراقبت کنید

همتون باید عجله کنید و برید -
باش -

بعدا میبینیمت خون پان

بزن بریم پی نی -
خداحافظ -

چرا پی تی عمه لی رو نیورده ؟, عمه گن و عمو پانگ هنوز اینجان؟

من همه بمب ها رو تعبیه کردم

به محض اینکه دگمه کنترل رو فشار بدم

اون 10 نقطه ای که بمب ها رو تعبیه کردم

باعث میشه که جزیره مروارید ولسه همیشه ناپدید بشه

بدرود

این یه انفجاره

خون تکین

هی پان -
پی پان -

پی پان

خوبی ؟ -
میتونی بلند شی ؟ -

کمک -
لطفا از جلو راه برو کنار -
عجله کن -

البته .. بعدا می بینمت

هی خانم ... چرا نرفتی به لنگر گاه خانم ؟ .. خانم

اوه رین .. کجا داری میری رین ؟

اذیتم نکن

چطور میتونم این کار رو نکنم رین ؟ همه رفتن به لنگر گاه تو هم باید بری تو باید عجله کنی و از جزیره مروارید خارج شی

نه من هیچ جا نمیرم

من می ترسم

نترس

پت

دیگه نمی خوام زندگی کنم .. والدین من به افراد زیادی صدمه زدن

جرئت ندارم با هیچ کس رو برو شم -
این اشتباه تو نیست -

و نمی خواد تو از این بابت احساس گناه کنی -
من می ترسم -

پت

خون جیو ... ام -
حرف نزن -

خون ساریندا الان وقتش نیست که اینجوری گریه کنید و خودتون رو سرزنش کنید -
میدونی دارم به چی فکر می کنم ؟-
البته که میدونم من روانشناسی خوندم -

همین که به چهرت نگاه می کنم .. میفهمم داری به چی فکر می کنی

من و پت, هرگز ترکت نمی کنیم .. بجنب برو

نانگ عجله کن و سریع خون ساریندارو به لنگر گاه ببر -
البته بزن بریم خون ساریندا -
بزن بریم -

خون لی .. مراقب باش .. مراقب باش .. مراقب باش .. مراقب باش

مراقب باش -
مامان بابا -
تی -

هی چند تا بمب اونجاست ؟ -
پی این همه رو برده به قایق عجله کنید -

بله -
و تو کجا میری تی ؟ -

بابا من میرم که متوقفشون کنم قبل از اینکه کل جزیره رو بفرستن رو هوا -
پس منم میرم -
تو نمی تونی -

من نمیزارم هیچکدوم شما پدر و پسر برید

اگه یکیتون برید دیگه توی این خانواده جا ندارید

مامان من قول میدم, که از خودم و بابا مراقبت می کنم , و سالم پیشت بر می گردیم

و من بخوبی از تی مراقبت می کنم من یه بار قبلا جون سالم به در بردم بازم نجات پیدا می کنم

اگه اونجوری که قول دادید عمل نکنید ... بد جور حسابتون رو میرسم -
این عجله کن و این دو تا رو دور کن -

بله بله بله قربان -
تی ما باید عجله کنیم و بریم من میدونم سونگ ساک کجاست برو -
بزن بریم بابا -

خانم حالتون خوبه ؟ -
خوبید ؟ -
خانم خوبید ؟ خوبید دیگه درسته ؟-
من خوبم -

خون هی

اینجوری اروم بلند شید

هی پان کجا رفت ؟

همون جا صبر کن

هی چجوری میدونستی که من دقیقا اینجام ؟

من جزیره مروارید رو با دست های خودم ساختم , کدوم چاله موشی هست نشناسم ؟

فراموش کردی خون نوک کون؟

تو باید شوکه شده باشی

که بابام میدونه شما چه عوضی هایی هستید

هیچ رازی تو این دنیا وجود نداره -
نوک کون -

اینی که تو فهمیدی -
کافیه .. گوش نمیدم -

یه ادم جو زده و حریصی مثل تو زن من رو دزدید همچنین بازم روشو داری که توضیح هم بدی؟

من هیچوقت به حرفات ایمان نداشتم -
تو باید گوش کنی -

وگرنه باقی عمرت با شکست به زندگیت ادامه میدی -
و دلیلش جناب عالی نیستی ؟ -

کسی که زندگی من رو اینجوری کرد. زندگیم رو به باد فنا داد, بنابراین تو باید تاوانشو پس بدی

من کاری می کنم که حس من رو احساس کنی. که چجوری بدون هیچ کس زندگی کردم

تو میتونی صحبت کردن رو تموم کنی پی

بجنب و از شرشون خلاص شو, حالا که اومدن اینجا بدون عقب نشینی حسابشون رو برس

هی بابا

شما اومدین اینجا دنبال دردسر بگردین, اول فاتحه پسر رو میخونم بعد میرم سراغ بابا

خون پان -
نو پان -

تو فرار نمی کنی خون سان سیک

واسه چی نیشتو باز کردی ؟ -
دارم به گاگولیت شما ها میخندم فکر میکنی اینجوری کنار می کشم ...ها ؟-

خون پان مراقب باش

چون نمی تونم این جا رو بفرستم رو هوا

الرحمن شما 3 تا رو بجاش میگم

باشه پس صلاح مملکت خویش خسروان دانند

امروز من زندگیمو با شما ها تعویض می کنم

هی صبر کن

خون پان -
تی مراقب باش -
نیا جلو ..همون جا صبر کن -
خون پان -

تیپ بیا بریم تیپ

بیا اینجا -
خون پان -
تی تی -

پان و تی رو ول کن -
چیشی ؟ ول کن ؟ همینجورواس خودت جفنگیات بباف .. از قبل بهت گفتم -

که می خوام واست تداعی کنم که درد از دست دادن عزیزان مثل درد من چه حسی داره

تی -
پی بجنب و سوار قایق شو -
تا این دو تا نمردن ..ندو دنبالم بیا-
برو -

تی تی

دنبالم نیا

پان مواظب باش عزیزم

بیا اینجا

خون پان

برو عقب برو عقب

تی .. سیک سیک .. به پان و تی کمک کن -
بله گروهبان .. قایق رو بیار بیرون -
بله قربان -

قبل از اینکه شما ها تکین و منو بکشین

یه چیزی می خوام از شما بپرسم

درواقع چی بین شما دو نفره ؟

ما عاشق هم هستیم

sistar:ترجمه وزیرنویس

برای دریافت زیرنویس قسمت اخر به وبلاگ تاهی لند مراجعه کنید
http://thahiland.mihanblog.com