All language subtitles for Talay.fai.E14

دریای اتش قسمت چهاردهم

ارائه ای از تیم ترجمه ی نقد کره

ترجمه وزیرنویس :زهره

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند مراجعه کنید
http://thahiland.mihanblog.com

برای چی منو گرفتی؟ چی کارم داری؟

سرو صدانکن

چون زیاد تو این دنیا نمی مونی بهت قول می دم

- شکنجت نمی کنم.
- راجع به چی حرف می زنی؟ من نمی فهمم.
-چون اگه تو بمیری

پلیس می فهمه که

کسی که بمب گذاری کرده اختلاس کرده و اقدام به قتل تکین و پاسیکا کرده تو بودی

- عمو
-نه خون پان!

پاسیکا.

خون تکین سوار شو

چی کار می کنی؟

خون پان.

کمک خون تکین.

بله رییس من اونا رو از بین میبرم حتی جنازه هاشونم پیدا نمی شه

وایسا

تو.

اون همونه که من و خون تکین و دزدیده بود

هی وایسا

خون ! خون ! تو باید زنده بمونی.

-سیک می گه اون تصادف نبوده
- کاراونها بوده ؟

تحمل کن خون پان.

خون پان خون پان

کمک

هی صبرکن

خون پان.

بارهارو بذارید اینجا به سامبون می گم که بشمارشون! کارگرای اینجا بلد نیستن تاصد بشمرن.

سامبون و مو اعتراف کردن اونا می گن که مدت طولانی این کارو انجام می دادن

کس دیگه ایم در گیر نبوده.

- هی فرار نکن!
- عجله کن
- بله رییس

سامبون و مو فرار کردن

اما من نمی خوام این کارو بکنم.

بله بله من جرئت سرپیچی ندارم.

خون ! خون پان! خون پان

-تکین...
- پان.

کافیه سانگاه

-می دمت دست پلیس.
- بذار برم! در واقع همه ی اینا.... پی سودا..

کمک!

خون پان کجایی؟

خون پان!

گرفتمشون ! باهاشون چی کار کنم؟

بله.

این چه دودیه؟

می خوان بادود بکشنمون

خون تکین.

اون جرئت نداره منو بکشه.

چی؟ یه کاری کنم پلیس باور کنه همه ی اینا کار سودارات بوده؟

بله اما شما باید کمکم کنید رییس

کسی که بهم دستور داد همه ی این کارا رو بکنم سودارات بود

در واقع توبودی که همه یاون کارای وحشتناک و کردی

دونستن این قضایا الان

- خیلی دیره.
- بهت التماس می کنم ولم کن

به هیچ کس چیزی نمی گم ! بذار برم قول می دم

- لطفا
-من

هیچ وقت باورت نمی کنم چون تو موجود خودخواهی هستی

.هیچ وقت به کسی اعتماد نمی کنم

می دونی چرا؟ چون تو باعثش شدی

نمی دونم راجع به جی حرف می زنی؟ نمی فهمم

؟نمی فهمی

خوب به صورتم نگاه کن

- به کی شبیهم؟
- نمی دونم 1 نمی دونم کی هستی

-تشخیص نمی دم
- نمی دونی ؟ تشخیص نمی دی؟

پس خودم بهت می گم

این عکس و جلوی در اتاق پرانگ پیدا کردم.

فقط چندماهه اومدی اینجاو ان قدر زود درگیر شدی؟

پی سودا می شه به پرانگ بگین منو ترک نکنه؟

من خیلی عاشقشم بدون اون نمی تونم زندگی کنم
- این یه چیزیه بین شمادوتا.

من دخالت نمی کنم

اما من کلی پول بهت دادم,

تو گغتی کمک می کنی که پرانگ باهام به هم نزنه.

تو گولم زدی؟!

می خوای این قدر راحت باهام به هم بزنی؟ امکان نداره

با این که دیگه دوست ندارم چرا همش می چسبی به من؟

دوسم نداری چون من مثل اون مرد پیر پولدار نیستم؟

آره تو فقیری آینده ای نداری! برای چی باید بودن باتو رو تحمل کنم؟

اما تو الان زن منی

- تو زنمی می فهمی؟
-این مال گذشته است ,

به عنوان یه صدقه به یه ادم پیر در نظرش می گیرم

بیا اینجا

- ولم کن درد می کنه
- اینکه واسه زن وحشتناکی مثل تو چیزی نیست .

منم همه چیزو به خون آنوپانگ می گم.

اگه بدونه هیچ وقت تو رو به عنوان زنش نمی گیره.

نه ... تو نمی تونی هی ... نیو

-نمی تونی به خون آنو پانگ بگی
- گفتم ولم کن

نیو

خودت این کارو باخودت کردی.

برو به جایی که دوست داری.

چی کار می کنی?

نکن

نکن

تو نوک کنی؟ و

- چرا صورتت-
- فرق کرده نه؟

چون اون موقع

زمانی که اون زنده زنده منو سوزوند داشتم می مردم اما خوشبختانه

یکی پیدام کردم و درمانم کرد

اما صورتم داغون شده بودو باید جراحی می کردم

اما من تلاش کردم قوی بمونم زود خوب شم انتقامم و از همه یاونایی که بهم نامردی کردن و بگیرن

تا الان آتوپانگ سانگاه پرانگ

همشون مردن تنها کسایی که موندن خون پان

وتویی

که باید حواسم بهتون باشه

متاسفم بذار برم التماس می کنم

هیچ وقت فکر نمی کردم یه همچین روزی رو ببینم که آدمی مثل تو

مثل سگ بلرزه! حالت خوب نیست نه؟

جنگجو! بجنگ

یه کم بجنگ

بجنگ! یه کم بجنگ

الان می دونم

بازی کردن باتو چه قدر سرگرم کننده ست

قکر کردم گفت اینجا منتظرش بمونم

پس کجا غیبش زد؟

سلام

اون بادکنکا رو می بینی؟

آره می بینم

برو به طرفشون

- داری بازی می کنی؟?
- به راهت ادامه بده

بیارشون پایین

جعبه رو باز کن

♪ I never knew how precious someone important can be ♪

♪ I never knew how precious a beautiful day can be ♪

♪ Never knew how good the time we spent together has been ♪

♪ Never knew missing someone could be this torturing ♪

♪ Never, never, never ♪

♪ We would only miss someone important when we have to part ways ♪

♪ We would only miss the beautiful day when it's gone ♪

♪ I'm going to miss our time together when you have to leave ♪

♪ But do you know how much I miss you right now? ♪

♪ Never, never, will forget ♪

خون پان

زمانی که تو رو نداشتم

شکنجه آور ترین دوران برام بود

همیشه به تو فکر می کردم

- وهرروز بیشتر عاشقت می شدم.
- ممنونم خون تکین

ممنون که دوسم داری

-خیلی ممنون.
- من باید ازت ممنون باشم

که عشقم و پذیرفتی

وبهم اعتماد کردی تا باقی زندگیت مراقبت باشم

یه مروارید سفید

به معنی ایمان

معصومیت

ونیت خالصانه ای که نسبت به تو دارم

تو تنها زنی هستی که همیشه تو قلبمی

برات میندازمش

♪ I never knew how precious someone important can be ♪

♪ I never knew how precious a beautiful day can be ♪

♪ Never knew how good the time we spent together has been ♪

♪ Never knew missing someone could be this torturing ♪

♪ Never, never, never ♪

الان می فهمی زنده زنده سوختن چه قدر دردناک و شکنجه آوره

نه

حالا دیگه نوبت منه

- امروز مهمون خارجی داریم
-بله
- خوب ازشون مراقبت کن...

- ومهمون های دفعه ی قبل هم خیلی از کارت تعریف کردن.
- بله ممنون.
- خوبه

- مامان.
- همه چی رو راجع به سودارات بهم بگو

می خوام واقعیت و بدونم.
- یکی سعی کرد دفتر اسناد رو اتیش بزنه اونم زمانی که خون پان اونجا بود

می خواستن هم مدارک و ازبین ببرن هم خون پان رو

مدارک همه از بین رفتن اما اون چیزایی که موندن هم نشون می دم اختلاس کار سودارت بوده

اما الان اون فرار کرده

چون اون مظنون سه بار بمب گذاری اختلاس و اقدام به کشتن من و پانه

اختلاس رو باور می کنم

اما بمب گذاری و کشتن کسی

- فکر نمی کنم بتونه
- مامان

تا کی می خوای باورم نکنی مدارک هستن می تونی ببینیشون یانه می تونی باسیک حرف بزنی

می دونم از سودارات خوشت نمی یاد و باور دارم بقیه یاعضای جزیره هم همین نظرو دارن

اون برای سودش اومد سمت من می دونم

-اما من مطمئنم اون کارا رو نکرده.
-باید چی کار کتم تا باورم کنی مامان؟

چیه سیک؟

چی؟

سورادات و بردن بیمارستان؟

سیک

-سلام
- چش شده؟
- کامل سوخته

من زمانی که دکترا بالا سرش بودن رسیدم

اما من اونی که آوردتش رو ندیدم

-شما از بستگانشین؟
- نه من رییسشم

-حالش چه طوره؟
- خیلی بدو دچار سوختگی درجه سه شده

از سرتا پا

سوختگی های عمیقی زیر پوستش داره! شرایطش هنوز ثابت نشده

باید مراقب عفونت کردن زخم هاش هم باشیم

نمی دونم کی به هوش می یاد

هیچ وقت فکر نمی کردم که سودارات و توی این شرایط بببینم

منم همین طور

نمی دونم چرا این شکلی شده

چی باعث شده این جوری بسوزه

یکی باید زنده زنده سوزونده باشش

- یکی می خواسته سودارات و بکشه?
- بله

سودارات خودش باعث تموم این اتفاقها بوده پس دیگه کی می خواسته بکشش؟

یا...؟

-یه آدم دیگه هم وجود داره
-منم مثل تو فکر می کنم

ممکنه یه همدست باشه

که سر سود باهم دعواشون شده

یا...؟

سودارات یه شخص دوم بوده

وشخص اصلی کس دیگه ایه

اگه این جوری باشه

همه ی ما هنوزم در خطریم

- یعنی یه مجرم دیگه هم هست؟
-آره
- واز کجا باید بفهمیم اون کیه؟

هنوز این و نتونستم بفهمم

اما الان کسی نمی دونه چه اتفاقی برای سودارات افتاده

می ترسم مجرم برگرده تا دوباره بهش آسب بزنه
-البته

پدرم زنگ می زنه

بله بابا

- بابا.
- من راجع به سودارات می دونم پسرم

- از کجا فهمیدی بابا؟
-دیروز رفتم شهر و من اون کسی بودم که به سودارات کمک کرد

هوانا سودارات

-توبودی این؟
- بله

چه طوره؟

خوشحالم که الان سبک تری

زمانی که از جزیره فرار کردم

باعث شده به خیلی چیزا فکر کنم

وباعث شد متوجه بشم که

نگاه کردن به کسی باچشمت به درستی نگاه کردن بهش با عقل و ذهنت نیست

اعتماد به یه نفر دیگه به جای خانوادم بی وجدانی بود.

این به این معنیه که تو پاسیکا رو می پذیری؟ اگه ته.... عاشقش باشه؟

نه هنوز

بابقیه ی چیزا مشکلی ندارم

فقط با پاسیکا مشکل دارم

خون آنوپانگ

همه ی اینا برنامه ی تو بود؟

بله

الان وقتشه که برگردم

-باید خودم این قضیه رو تموم کنم.
-این به این معنیه که تو از همه چی خبر داشتی لی؟
- آره

تا الان

پیش خون آنوپانگ بودم

بابا

برای این که بقیه بفهمن زنده ای می خوای چی کار کنی؟

از همه ی کارمندا بخواه تو هتل جمع بشن

اول ازهمه باید برای این دور همی یهویی عذر خواهی کنم

وتشکر کنم برای همراهیتون

چیزی که می خوام اعلام کنم خیلی مهمه

همه حتما می دونن که چند ماه پیش یه حادثه ی انفجار رخ داد

وباعث شد من پدرم و از دست بدم

اون موقع همه تصور کردن که تصادف بوده

اما واقعیت اینه که این طوری نبوده

بمب گذاری برنامه ریزی شده بوده

وقصد داشتن خون پاسیکا رو بکشن

اما به جاش پدر من رفته توی اون قایق

اما همون طور که همه می گن

انگار بهشت به من رو کرده

ومن الان می دونم که

پدرم هنوز زنده است

خون پانگ هنوز زنده ست

وامروز بعد از این که حال پدرم بهتر شده

به خونش برگشته ! بیا تو پدر

اون برگشته

- رییس امروز برگشته.
- سلام سلام به همه.
- سلام

خیلی خوشحالم که برگشتم وقتی این جا نبودم خبرا رو شنیدم

الان برگشتم که

چون می خوام همه مطمئن بشن که

من مطمئنا اجازه نمی دم اتفاقی تو جزیره بیفته

جزیره ی مروارید مثل قلبم می مونه

که من ازش مراقبت کردم و بزرگش کردم

من از قلبم بازندگیم محافظت می کنم

- بازگشتتون به جزیره رو تبریک می گم رییس
-خیلی ممنون خیلی ممنون از همه خیلی ممنون

خیلی خوشحالم که زنده این رییس! با این اوصاف من می تونم دوباره منشیتون بشم رییس

- خدای من پی نی.
- خوب من دلم می خواد برگردم.
- من می خوام بازنشست بشم

می خوام اجازه بدم ته و پان کارم و ادامه بدن

...ومنم دیگه وقت کافی دارم که

از خانوادم محافظت کنم

!چه شیرین

- نگران نباشید رییس من باتمام توانم کار می کنم.
- خیلی ممنون خون سانگ ساک

وخیلی ممنون از همه که سرسختانه کار می کنن

- می تونینی برگردین سرکارتون.
- ممنون.
-ممنون

سارینداکجا غیب شد؟ یه دقیقه پیش همین جا بود

آره

پدر

یه چیز دیگه هسی که باید بهت بگم

آره من بهت اعتماد ندارم ! چون هر چی ناچا بزرگ تر می شه بیشتر معلوم می شه که به من هیچ شباهتی نداره! چه جوری تونستی این کارو بامن بکنب؟!

- چون من عاشقت بودم.
- برو از این جا برو و دیگه برنگرد,

- دخترتم با خودت ببر
- خون پانگ! خون

خون پانگ.

مامان لطفا گریه نکن

-مامان.
- بهت گفتم آروم بگیر! ساکت باش و گوش کن

ناچا پدرت تو رو نمی خواد ! بریم عجله کن!

- پدر من نمی خوام برم ! پدر من نمی خوام برم
-ناچا باهام بیا.

متدرم دروغ گفته که از پدر تو حامله ست متاسفم

متاسفم که این کارو انجام داده,

- که خانوادت و خراب کرده.
- خیلی سال پیش اتفاق افتاده,

- زیاد بهش فکر نکن
- نمی تونم بهش فکر نکنم,

چون الان من خود وقعی مو شناختم

زندگی من

زندگیم واقعا ترحم برانگیزه

ناچا

صبرکن صبرکن صبرکن صبرکن

- نرو می خوام باهات حرف بزنم
- اما من حرفی باشما ندارم

من متاسفم. من متاسفم

که اون روز تو و مادرت و از جزیره انداختم بیرون

چون اگه اون کارو نمی کردم پرانگ الان زنده بود

وزندگی توهم این قدر سخت نمی شد

خوب... ته

- همه چیز و به من گفته
-د رواقع شما نباید از من عذرخواهی کنید رییس

اونی که باید عذر خواهی کنه منم

به خاطر دروغ مادرم

من شایسته ی یه همچین زندگی بودم

حتی اگه تو دخترم نباشی

اما من هنوزم روزی که به دنیا اومدی و یادمه

دستات

محکم انگشتم و گرفته بود

جوری که انگار نمی خواستی منو رها کنی

من خیلی خوشحال بودم

تمام زمانی که بزرگت می کردم خوشحال بودم

وهمچنین زمانی که می شنیدم تو بهم می گی پدر هم خیلی خوشحال بودم

تا الان

اگه ازم بپرسی که هنوزم از پرانگ عصبانیم یانه

باید بگم دیگه عصبانی نیستم

ومن هیچ وقت ازتو عصبانی نبودم. وباید بهت بگم که

اگه کسی رو نداری می تونی بیای سمت من

من با خوشحالی بهت خوشامد می گم

ممنون

همه چی درست می شه

خون آنو پانگ متاهله.

نگو که مخفیانه دوسش داری! یادت باشه توهم شوهر داری.

من واقعا می خوام باهاش به هم بزنم اما اون نمی ذاره.

بیا اینجا
- بذار برم دردم می یاد
- من همه چیزو به خون آنوپانگ می گم.

- نمی تونی بهش بگی!
-گفتم ولم کن

نیو!

عوضی

چه جوری زنده موندی؟

باشه

نا زمانی که مرگ و نپذیری منم شکنجت می کنم

اول از همه حساب اونی رو می رسم که بیش تر از همه عاشقشی

یه کاری برات دارم

- این فایلایی که خواسته بودین خون پان.
-ممنون

'انتقال پول

شرکت تامین اس دی

سلام منم پان

من یه سری اطلاعات مشکوک دارم

انتقال پول

- شواهد انتقال پول؟
آره

سیصد میلیون از حساب مون به حساب کسی منتقل شده

من با بانک صحبت کردم و بانک گفت که

اونا باید اطلاعات مشتری شون و حفظ کنن

پس این باعث می شه ما نفهمیم مقصد پول کجا بوده

این مقدار پول

ماه پیش منتقل شده

اون زمانیه که ما داشتیم قضیه یاختلاس و پی گیری می کردیم احتماالا ترسیده و هول شده و مقدار زیادی رو منتقل کرده

باید از پی تیپ بپرسیم

- شاید چیزی بدونه.
-خوبه

پیداش کردم

-اینه
- می شه پرینت بگیرم
-البته

مدارک و گرفتیم باید بریم پیش سیک

- سیک می توه تو در آوردن اطلاعات اون صاحب حساب کمک کنه
-آره

چی شده؟

خون پان مراقب باش

خون پان مراقب باش

- چی کار کنیم خون تکین
-عجله کن و به سیک زنگ بزن خون پان

ستوان ما تو دردسر افتادیم

-بدش من
- ولش کن
- بدش به من

خون تکین مراقب باش

خون تکین خون تکین

خون تکین

- تکین.
- پان.
- خون تکین

-ته!
- خون تکین.
- سیک نگران من نباش برو دنبالش

هی صبرکن

-گفتم وایسا
- خوب می شی خون تکین

- پان
- تکین

- صدای آلارم آتیشه
- مهمونا رو ببر بیرون می رم چک کنم
- باشه

از این ور لطفا

هنوز از اتاق عمل بیرون نیومده؟
-نه هنوز

توی بدشگون همش به خاطر توئه! پسرم دچار نحسی شده

- تا کی می خوای به احساساتم ضربه بزنی؟
- اون قاتل به همهی آدمای تو ماشین شلیک کرده می شه اونو به خاطرش سرزنش نکنی؟

- اگه اتفاقی برای پسرم بیفته باید تاوانش و بدی
- لی همه الان استرس دارن

...می شه کسی رو به خاطرش سرزنش نکنی؟ فقط باعث استرس می شه! هی تو

هر چی بیشتر حرف بزنی بیشتر آدمای اطرافت و دچار استرس می کنی خودتم استرست می ره بالا

مریض حالش خوبه ! زخمش زیاد عمیق نبوده و قسمت های اساسی رو درگیر نکرده

ما تیرو درآوردیم و زخم رو بستیم

- می شه بریم ببینیمش؟
- هنوز نه

- بذارید مریض استراحت کنه فردا صبح می تونید برگردید
-خلی ممنون دکتر

خداروشکر دیگه نیاز نیست نگران باشیدخاله

-ته چه طوره؟
-عمل تموم شده و اون حالش خوبه

یه مساله هست که من باید راجع بهش با عمو خون پاسیکا حرف بزنم

قاتلی که گرفتم می گه همه ی این کارا رو خودش کرده کسی اجیرش نکرده بوده

اما من باورش نکردم این حقیقتا یه اقدام مجرمانه بوده

- واون همون کسیه که به سودارات آسیب زده.
- اون یه مدت متوقف شده بود و الان سفت و سخت تر برگشته

این به خاطر اینه که ما به واقعیت نزدیک شدیم عمو ما داریم می گیرمش و اون برای همین ترسیده

- هرکی که هست می خواد جلوی تحقیقاتمون و بگیره
- اما اشتباه فکر کرده

چون من پیداش می کنم

راستی مدارکی که همراه قاتل بودو دیدین؟

مدارکی باهاش نبود هرچند من یه سری رو می فرستم تا دوباره اونجا رو بگردن

مشکلی نیست فکر کنم پی تیت اونا رو کامپیوترش داشته باشه

- پس ما باید بریم هتل
- خوبه

سلام

من سریعا می رم اونجا

- تو هتل یه اتفاقی افتاده
- چی شده؟ منم می یام

بمونید پیش خون نالینی عمو اون الان به شما نیاز داره

-من الان می رم.
- مراقب باش عزیزم. لطفا مراقبش باش.
-بله

خدافظ بریم

می خوام بدونم راجع به چی حرف می زدین؟

دیگه نمی خوام مثل یه احمق خفه شم

همین که آلارم و زدن همه چی دچار آشوب شد

من باید مهمونا رو می بردم یه جای امن

وقتی هم که پلیسا رسیدتن متوجه نشدن آتیش از کجا شروع شده

نمی دونم برای چی صداش دراومد

احتمالا برنامش بوده که همه از هتل خارج بشن

تا بتونه بیاد به این اتاق

- اطلاعات و جای دیگه ای نگه نداشتی؟
-نه

اطلاعات حساب محرمانه است اون تو کامپیوترمه

پس یعنی مجرم واقعی داره آزادانه می چرخه

واون می خواد ته و پاسیکا رو بکشه

- نفرت انگیزه! شیادانه و بی رحمانه ست
-پان و من

خیلی وقته داریم این قضیه رو دنبال می کنیم

به خاطر همین این قدر تزدیک به هم کار می کردیم چون نمی خواستیم قضیه نشت کنه نمی خواستیم مجرم بفهمه

اما چشما و گوش ها همه جا هستن

مجرم می دونسته که ماداریم تحقیق می کنیم برای همین می خواسته مارو متوقف کنه

خون لی هممون تو خطریم

این دید منفی تو نسبت به خون پان تمومش کن باشه؟

اگه خوون پان و نداشتیم الان از این جزیره فقط اسمش مونده بود

چشم هات و قلبت باز کن

کینه رو از قلبت بیرون کن

می تونی از یه دید دیگه بهش نگاه کنی؟

ته پسرم بیدارشدی؟ زخمت هنوزم درد می کنه؟

- مامان.
-هوم؟

خون پان کجاست؟ کجاست مامان؟

خون پان

ته الان نمی تونی بلند شی زخمت هنوز خوب نشده

- تو صدمه ندیدی نه؟
-من خوبم

یه کم خراش برداشتم

- اما تو.
- من می تونم تحملش کنم

من فکر می کنم .... اول باید بری استراحت کنی

مامان

پرستار بهت نگفت کی می تونم مرخص بشم؟

خوب ممکنه روزهای زیادی طول بکشه

باید بمونی تا زخم کاملا خوب بشه

خطر عفونتم برات هست اما من ازت مراقبت می کنم پس مشکلی نیست

بله مامان

گشنه نیستی خون تکین؟

اون تازه بهتر شده

اون شکمش برای مدت طولانی خالی بوده چه طوری می تونی بهش بگی چیزی بخوره؟ هیچ اطلاعاتی نداری

باید اول شیر بخوره خودش گشنش می شه

- پس من می رم پایین شیر بخرم
نرو

همین جا بمون خودم می رم بخرم

فکر کنم

مامانم دلش باهات نرم شده

خوبه حالا آبو باز کن

اوکی تموم شد ممنون

- هی رین! بذار کمکت کنم
-مشکلی نیست

کجا می ری چه قدر غذا داری می بری

-می رم خاله دارو ببینم.
-می تونه اینا رو بخوره
- می دونم هنوز به هوش نیست

اما به محض این که به هوش بیاد من باید اینا رو براش آماده کنم

اینا چیزای مورد علاقشن

خوب همین جوره که می گی

- خوب پس انجامش بده من همراهیت می کنم
- نمی خواد برام دلسوزی کنی

این ساریندا مثل ساریندای قبلی نیست. قوی تر شده! ممنونم پت

رین

اگه کمکم و نیاز داشتی بهم بگو

سریع تر بلندشو خاله

من غذاهای مورد علاقت و آوردم

اگه سریع بلند نشی

من همشون می خورم

خاله دا

دکتر دکتر خاله ام به هوش اومده

خاله دا

- ممنون دکتر.
- خواهش می کنم . پس منو ببخشید

من خیلی خوشحالم که به هوش اومدی خاله

خاله می دونی من تمام این مدت برات دعا می کردم؟

گشنته؟ می خوای چیزی بخوری؟

من کلی چیز برای خوردن آوردم

رین

خاله اگه هنوز گشنه نیستی می تونی استراحت کنی

نه

- می ترسم دیگه شانس حرف زدن پیدا نکنم.
- چرا... این طوری حرف می زنی؟

رین به چیزی که می گم بادقت گوش کن عزیزم

خواهر تو از پی نیو حامله ای؟

اگه بدونه ازش حامله ام هرگز باهام به هم نمی زنه.

اگه خون پانگ بدونه که از اون حامله ام امیدم برای بودن با اون

کم نور می شه.

-همه ی اون چیزایی که راجع بهش با پرانگ صحبت می کردین و شنیدم.
- لطفا به کسی نگو.
می خوام به نیو بگم
-پی سودا پی سودا.

بهت التماس می کم به کسی نگو

هر چی تو بگی هر چی بخوای بهت می دم

لطفا.

تو نوک کنی؟ و

-چرا صورتت
- مثل قبل نیست نه؟

چون تو منو شکستی

نمی فهمم چی می گی؟ منظورت و نمی فهمم

نمی فهمی؟

سعی کن درست یه نگاه به صورت من بندازی

شبیه کیم ؟

تو خون نوکی ؟

همین حالا ،..نانگ پرانگ،انوپانگ ،سانگاه

همه اشون مردن ،تنها کسی که مونده پاسیکاست

وتو

که باید به خدمتشون برسن

درواقع ،تو اون کسی بودی که همه ی اون کارهای وحشتناک رو انجام دادی ها؟

اینبار میفهمی که زنده سوختن تو اتیش چه رنج وشکنجه ایه

دید منفیت به پان رو تموم کن

اگه ما پان رو نداشتیم الان از جزیره مروارید فقط یه اسم مونده بود

چشم وقلبتو باز کن

کینه رو از قلبت بیرون کن

میتونی با دید دیگه ای بهش نگاه کنی

خون نالینی

خون تکین خوابیدن! من می خوام برگردم جزیره

چیزی نمی خواین؟ ن می تونم براتون بیارم

به گان زنگ میزنم میگم چیزایی که لازم دارم وبرات اماده کنه که بیاری
- بله

ممنون

اینم عکس دوربین امنیتی که می خواستی

ما دوسه تا نقطه رو از دست دادیم! تو نقطه ی کور بود

ممنون قربان

رین

تو اومدی که منو ببنی اتفاقی افتاده؟

- خاله دا یه چیزایی رو به من گفت.
- تو پی سودا رو دیدی؟
- آره الان تو آی سی یوئه

چون یکی بهش صدمه زده

کسی که بهش صدمه زده و اختلاس کرده

پدر منه

اون خون سانگ ساکه که تو گذشته هون نک کن بوده

اون پدرمه

خاله تیپ ! نمی دونم باید چی کار کنم کمکم کن

من به خون تکین این قضیه رو می گم تا دیگه اتفاقی نیفته

مجرم شبیه یه زنه

یا این که دونفر بودن؟

بیا بریم

مجرم شبیه یه زنه

یا این که دونفر بودن

بریم

تعجب کردی که هنوز نمردم نه؟ در واقع تقریبا مرده بودم

اما من به این آسونی نمی میرم

- چون من باید حواسم به اونی که بهم خیانت کرده باشه
-هی

-بای چی اومدی منو ببینی؟ چی می خوای؟
- اومدم اینجا که بهت بگم

مجرم واقعی کیه

هرگز نمی ذارم همه ی چیزایی که درست کردم و خراب کنی

خون منتری

هنوز زنده ای؟ چی شد که برگشتی؟

خون منتری برگشته که به ما کمک کنه

اوم... سال پیش اتفاق افتاد

من اشتباه کردم و قرض بالا آوردم

ومن مجبور شدم کارای وحشتناکی براشون بکنم تا قرضم و بدم

چی گفتی؟ می خوای جزیره رو تعطیل کنی؟ فکر نکنم کار خوبی باشه

بله من جرئت سرپیچی ندارم هر چی شما گفتین و انجام می دم.

تو بمیر

فکر کردی می تونی فرار کن؟ متاسفم اشتباه فکر کردی من می گیرمت!

هی صبرکن

هرچی بیشتر انجام می دادم بیشتر غرق می شدم

سانگ ساک مجبورم می کرد آدما رو بکشم

اما من می ترسم خودم اونی باشم که می میره

- منم تصمیم به جدایی گرفتم.
-نمی تونی بری,

اگه این کارو بکنیچه بلایی سر مادرت می یاد؟

- من تضمینش نمی کنم.
- برای چی مجبورم می کنی؟

- من نمی خوام این کارو بکنم نمی خوام بیش از این آدما رو بکشم
- اما تو مجبوری

مجبوری کاری که می گم و انجام بدی.

باید تکین و پاسیکا رو برام بکشی.

چون اگه این کارو نکنی.

اونی که می میره تویی.

تو بودی که وسیله های مشتری ها رو دزدیدی درسته؟

اما اون چیزی که ازش می ترسیدم واقعیت داشت

اون واقعا یکی رو فرستاد که منو بکشه

چه طوری؟

رییس گفت بیام کمکت کنم.

رییس نفرستادت که کمکم کنی ,

فرستادت که منو بکشی؟

سرنوشتم هنوز به پایان نرسیده برای همین برگشتم تا کار درست و بکنم

باید سریع تر به سیک بگیم می ترسم اگه اون دوتا بفهمن منتری هنوز زنده ست جونش تو خطر بیفته

الان نمی تونیم باعجله کاری رو انجام بدیم اگه مجرم بفهمه فرار می کنه

یه نفرو می ذارم حواسش به هتل باشه

خودمم خون منتری رو می رسونم خونه

چون اون مهم ترین شاهدمونه

بله قربان

- سانگ ساک و تیپ؟
- آره وقتی خون منتری گفت ماهم نمی تونستیم باور کنیم

خون پان من می خوام برگردم سریع تو رو ببینم

نیازی به نگرانی نیست! ستوان توراه اینجاست تو باید تو بیمارستان استراحت کنی

- زیاد طول نمی کشه همه چیز حل می شه.
-پس خوب از خودت مراقبت کن

باشه

خون سانگ ساک

پی تیت

الان دیگه می دونیم مجرم کیه مامان

خون سانگ ساک و خون تیپ

پی نیو

- پی نیو
- چی شده تیپ?
- منتری هنوز زنده ست

برگشته برای تصفیه حساب

بادید سریع فرار کنیم! بیا باید فرار کنیم

بایذ سریع فرار کنیم پی نیو

- عجله کن.
- نه ما جایی نمی ریم

این خیلی خوبه که اونا از قضیه باخبر شدن

دیگه نیاز نیست پنهان بشیم

فراموش نکن ما برای چی اومدیم اینجا

ما اومدیم اینجا که از شر آنوپانگ خلاص بشیم

هر چی که عاشقشه و رو داغون کنیم

ومن باید توش موفق بشم

برای همین نمی تونیم بریم

فقط یه راه می مونه

من همشون و می کشم

اول هم می رم سراغ ضعیف ترینشون

می خوام برم غذا بخرم چیزی نمی خوای پسرم؟

- همه چی خوبه.
- سریع برمی گردم

چرا این قدر زود برگشتی مامان؟

- سانگ ساک.
- سلام خون تکین

بیا یرون خون تکین

نمی تونی از دستم فرار کنی

لطفا

بیا بیرون

بیا اینجا

خودت و تسلیم پلیس کن

من هرگز نمی ذارم پلیس منو دستگیر کنه

خدانگهدار خون تکین

- من باید این کلمات و بگم.
- جرئت نداری منو بزنی

اگه بهم شلیک کنی مطمئنا دوستت و می کشم

- بذار من برم و این طوری دوستت زنده می مونه.
- نگران من نباش سیک

- حواست بهش باشه.
- چه زبون سرخی
- من زبون سرخ ندارم

فقط از مرگ نمی ترسم

نمی خواستی منو بکشی؟

ادامه بده

بهم شلیک کن

منتظر چی هستی؟ شلیک کن

بفرمایید

تعقیبم نکن وگرنه می کشمش

دنبالم نیا

-دنبالم نیا
- حالت خوبه؟

برو

- هی ! وایسا
- خون ریزی داری

لطفا یه لحظه صبرکن

هی وایسا

- نمی تونی فرار کنی
- مطمئنی ستوان؟

ستوان

ستوان

من به خون تکین می گم و این طوری دیگه اتفاق بدی نمی افته.

بریم.

خاله تیپ

کمک! کمک! کمک! کمک

پرستار

نوان تیپ

برای چی اینجایی؟

چی کار می خوای بامن بکنی؟

کاریم نداشته باش

اون چیزی که حقم بوده رو دیدم دیگه کاری به کارم نداشته باش

اگه می خواستی کاری نکنم

پس چرا همه چیزو به اون بچه گفتی؟

تو... با رین چی کار کردی؟

هنوز کاری باهاش نکردم

چون من

اول باید حواسم به تو باشه اون نفر بعدیه

التماست می کنم کاریم نداشته باش

کاریم نداشته باش

من می ترسم

نکن .... نکن... تورو خدا نکن

نباید بترسی

نمی ذارم اذیت بشی

لطفا کاریم نداشته باش

من می ترسم

من می ترسم کاریم نداشته باش

خدانگهدار

!پی سودای دوست داشتنی من

ترجمه وزیرنویس :زهره

برای دریافت زیرنویس قسمت های بعدی به وبلاگ تاهی لند مراجعه کنید
http://thahiland.mihanblog.com