All language subtitles for Different Lines of Horizon. E8

طیف دیگر افق قسمت هشتم
ارائه ای از تیم ترجمه نقد کره

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::Sadigh:زمان بندی :::

من تو این فکرم که چرا ما یه تشک قابل انعطاف نمیخریم؟

اونوقت تو میتونی راحت بخوابی

اونوقت وقتی عمه وات وپانان برای تمیز کردن اتاق میان میفهمن که من روی زمین میخوابم

من احتمالا برای یوگا تشک نمیخرم

تو از همین اول صبح عصبی هستی

!هی خانم

چیزی که من دیروز بهت گفتم

اینکه من ازاینکه عمه ریجان بهم توهین کرده ناراحتم

اینکه ناراحتم که دوستام بهم پشت کردن

به هیچکس نگو

این چیزی نیست که دربارش خجالت بکشی

هرکسی که شدیدا بهش توهین بشه ودوستاش بهش پشت کنن حتما احساس غم وناراحتی میکنه

ناراحت شدن یه زن ترحم برانگیزه

اما ناراحت شدن یه مرد رو همه میگن تاسف آور ورقت انگیزه

من کسی هستم که اززمان تولد ازش انتظار داشتن که باید قوی باشه

من به هیچکس نمیگم

تو هنوزم باید به من شک داشته باشی

من یه سی ری تجاوز نکردم

مامان

بذار نونگ مین بشینه عقب

نیاز نیست عزیزم

تو منشی هستی

این حقه توئه که کنار رئیس بشینی

!مامان

بین منشی وهمسر

موقعیت همسر بالاتره

مهم نیست خاله

من میرم عقب میشینم

عقب نشستن راحت تر هم هست

خون آفا میتونم یه دقیقه وقتتون رو بگیرم؟

چیه؟

خون آفا

من میخوام بهتون التماس کنم که بااون خانم مشکل درست نکنین

کدوم خانم؟

همون که به خون چیناپات تهمت زده

بخاطر پول ازدواج کردن همینه دیگه

ازدیگران طرفداری میکنی

واز شوهر خودت حمایت نمیکنی

من الان دارم از خون چیناپات حفاظت میکنم

اگه خون آفا مشکلی درست کنه

اون خانم هم حتما عصبانی میشه وخون چیناپات رو بیرون میکنه

ودوباره شدیدا به خون چیناپات توهین میکنه

پسرمن تحت تاثیر قرار نمیگیره...اون حتی اهمیت هم نمیده

اما من نمیتونم تحملش کنم

من میخوام برم برای ریجان مشکل درست کنم تا دیگه اذیت کردن چیناپاتو تموم کنه

شما فقط درظاهر میبینین که خون چیناپات اینطور قوی رفتار میکنه

اما از درون عمیقا روش تاثیر گذاشته

چه تاثیری گذاشته؟

اون دیشب بهم گفت اون ناراحته که دوستاش باورندارن اون بی گناهه

ناراحته که بهش تهمت زدن که به یه زن تجاوز کرده

خون چیناپات ازمن خواهش کرد اینو به کسی نگم

اما من دیدم که شمامادرشی وباید بدونید

واقعا؟

چیناپات ناراحته؟

من مطمئنم که اون ناراحته

اون دیشب بخاطر صدای رعد کابوس میدید

...براش یادآور

..اونوبه یاد

صدای شلیک اسلحه ای که سیریکانیا به خودش شلیک کرد ومرد میندازه

اون خیلی ناراحته

اون حتی گریه میکنه

چیناپات گریه میکنه؟

من دیدمش

ای چیناپات داره ملک کائوچوشو میفروشه

این پیش پرداختیه که خواسته بودین

بااین حساب..من میدمش به شما

لازم نیست برش گردونید

اگه چیزی نقص داره میتونید بهم بگید

ممنون خون چیناپات

ممم..پس من میرم به انبار کائوچو

بریم

خون چیناپات

من امروز میخوام مرخصی پاره وقت بگیرم

من میخوام برم شهر برای عمه سانگ پول واریز کنم

ظهر برو

اینطوری من میتونم ببرمت شهر تا ناهار هم بخوریم

عمه سانگ لازم داره تا فورا ازاون پول استفاده کنه

الان عمه سانگ تماس گرفت

اگه مینی بوس ساعت 8روازدست بدم..باید خیلی منتظر بمونم

اگه فقط برای انتقال پوله..اون زمان زیادی لازم نداره

اون مجبور نیست نصف روز مرخصی بگیره

پی چیناپات..خون چانیکا توی کار تنبلی میکنه

سلام-
سلام-

برای اینکه اومدین ممنونم

بله..عمه ریجان

پی تونگ کجاست؟

اون داره توآشپزخونه برنج درست میکنه

خون نیت توبا عمه ریجان صحبت کن

من میرم کمک پی تونگ

باشه-
باشه-

بنظر میاد از سی ری جوون تر باشی

من همسن خون پا هستم

خون پا خون سیریکانیا رو بعنوان خواهر بزرگتر صدا میزنه

پس من از خون سیریکانیا کوچیکترم

من میخوام توتوی مراسم سی ری شرکت کنی

میخوام ببینی مادری که مجبور آب مخصوص مراسم بزرگداشت دخترش رو
روی قبرش بریزه..چقدر میتونه ناراحت باشه

چیناپات رو ترک کن

قبل ازاینکه تورو بکشه

همونطور که دخترمنو کشت

ریجان..بخاطر سیریکانیا بهت تسلیت میگم

تسلیت وگناه همدیگه رو پاک نمیکنن..خون آفا

پسرتو خیلی گناهکاره

باخدمت کردن وتوبه کردن تو10هزار معبد هم
بازاون مجبوره بره به جهنم

اگه میخوای توهین کنی پس اونقدر ادامه بده تا برات کافی باشه

بجاش به پسرت بگو که گناهشو بپذیره

توطرف پسر خودتومیگیری

تو خیلی زیاد عاشق پسرت هستی

نمیفهمی که که درست وغلط کارش چیه

بهمین دلیل هم چیناپات یه قاتل شده

درسته

من اشتباه میکنم

من مادر بدی هستم

از دست من عصبانی وناراحت باش

سرزنشم کن وبهم تهمت بزن

به پسرم تهمت نزن

تو اینطور فکر میکنی که پسر آدم بکشه
ومادر بجاش میتونه بره زندان

مادر مادره

گناه هم گناهه

اینطور نیست که پسر مرتکب گناه بشه ومادرش بجاش دچار عقوبت بشه

پسر شیطانه..پس خودشم باید بره به جهنم

!هی

من تحمل میکنم که تومنوسرزنش کنی وتوهنوزم راضی نشدی؟

یااینکه میخوای من بمیرم وتنها اونموقع
تو اذیت کردن پسرمو تموم میکنی؟

من نمیخوام هیچکس بجز چیناپات بمیره

!قاتل

برگردین خونه..خون آفا

عمه ریجان امروز مراسم یادبوده..بهتون التماس میکنم..خواهشا

خون آفا رفت؟

بله

غذای مراسم خیلی زیباشده

دوست سی ری تزیینش کرده...اونا از هاتیای اومدن

اونا باهم آشپزی میخوندن

خون سریکانیا فارغ التحصیل آشپزی بوده
پس باید دستپختش خوب بوده باشه

اون فقط تو آشپزی خوب نبود

اون توی دوختن لباس هم خوب بود

اون خودش لباساشو میدوخت

ببین

همه لباسایی که میپوشید کار خودش بود

این زیرنویس کاملا رایگاه بوده وهرگونه استفاده ی مالی از ان ممنوع است

اون کسیکه تماس گرفته ومیخواد مزرعه رو بخره..اسمش چیه؟

سامساک

امروز داره از شهر میادبه خاطر همین برای صحبت راجع به قیمت زمین قرار گذاشت

من منتظر کس دیگه ای هستم

تو چرا اینجا میشینی؟

اون کس دیگه که داری ازش حرف میزنی

منم

من از آشنام خواستم با آناند تماس بگیره وبخواد که تو بیای اینجا

تو داری کلک میزنی

ای چین

من میخوام مزرعه ی کائوچوتو بخرم

تو میخوای چقدر بفروشیش؟

من نمیخوام به تو بفروشمش

تو داری مشتریت رو هم انتخاب میکنی؟

اون آشنات که تماس گرفته وآنادند رو گول زده بهت نگفته؟

که شرط من برای فروش اینه که ممنوعه اون زمین مزرعه ی کائوچو باشه

خب پس چرا تو میخوای اونو بخری؟

تو میخوای سطح زیر کشت کائوچو رو کاهش بدی

این بخودت مربوطه

اما من میخوام سطح کشت درخت کائوچو رو زیاد کنم

اینم به خودم مربوطه

!ای تونگ

این بحثیه که تو جلسه کردیم ودیگه الان کافیه

منو وادار نکن بیرون باهات بجنگم

ودلیلی که من میخوام اون مزرعه رو بفروشم اینه که تو نزدیکیه ملک توئه

چون من نمیخوام نزدیک تو باشم

من دیگه از مسئله داشتن باتو خسته شدم

اونوقت چرا باید بخوام اونو به تو بفروشم؟

خون پا!همینکه منوتا اینجا رسوندی کافیه

دشمنم داره نگاه میکنه

تو رابطت بااون زن خوب نیست؟

من نمیخوام بایه زن متظاهر دورو خوب باشم

منو ببخش..فعلا

باشه

کی تورو رسوند؟

خون پان تونگ؟

نه

منظورت اینه که توچندتا مرد داری؟

نه

خب کدوم متله که تو رفتی بررسیش کنی؟

هیچی

هی دارم میپرسم کدوم مسافرخونه رفتی؟

اجازه نمیدم فقط جواب نه!بدی

این اصلا به تومربوط نیست

زبون دراز

من الان با نیت تماس گرفتم

نیت میخواد اطلاعات حسابشو برام بفرسته

لازم نیست سان

تونظرتو عوضکردی ودیگه نمیخوای پیشش برگردی؟

من قبلا پولشو گرفتم..چطور میتونم بهش پسش ندم

بابا باهام تماس گرفت وگفت میخواد برای مادرم سالگرد ازدواج بگیره

من پول رو میبرم وخودم به نیت پسش میدم

من میخوام برگردم تایلند

خوردن دوفنجون قهوه مطمئنم کل شب بیدار نگهت میداره

تونگفتی میخوای کمتر قهوه بخوری؟

برو اونجا

تو شروع کردی نقشتو بعنوان زن غرغرو بازی کنی

تو اون لباس آبی آستین بلند منودیدی؟

من نمیدونم پانان گذاشتش توی کمد یانه؟

..این

هدیه ی ازدواج تونگ وسی ریه

من دیدم باهم ست هستن

بهمین دلیل براشون خریدمش

من همینطور یه تور ماه عسل هم برای تونگ خریدم

اون مرد دریا رو خیلی دوست داره

بنابراین من براش یه تور برای سفر به مالدیو خریدم

تو احتمالا باید اونموقع خیلی ناراحت بوده باشی

که کسی که عاشقشی داره بابهترین دوستت ازدواج میکنه

من هرگز عاشق سی ری نبودم

ای تونگ بهت گفته من عاشق سی ری بودم؟

اون اشتباه میکنه

اون روز که سی ری سوزونده شد..بلیط تور فرستاده شد خونه ی من

رسید هتل وبلیط هواپیما به نام تونگ وسیری بود

اما من شانس اینکه بهش بدمش رو پیدا نکردم

بنابراین بخاطر سی ری سوزوندمش

شاید این جوری به دستش برسه

ودرباره ی این دوتا ساعت

من هنوزم نمیدونم باید باهاشون چکار کنم

تونگاه پی چیناپات

من هرکاری هم بکنم اشتباهه

امروز صبح خون چانیکا دنبال یه بهانه میگشت که نصف روز مرخصی بگیره

من گفتم که خون چانیکا توکار تنبلی میکنه

پی چیناپات ازدستم عصبانی شد

ادمها اشتباه میکنن عزیزم

چون اون داره چیز اشتباه رو از کسی که دوست داره میبینه

خاله

مامانم قبلا بهم گفته که پی چیناپات قلبش شکسته

دوست دختر سابق پی چیناپات چطور آدمی بوده..خاله؟

اون زن؟

اون زن اهل معاشقه بادیگران بود

لباسای سکسی میپوشید

اون با چیناپات توی سمیناری که توهتل من بود ملاقات کرد

اون تنها کسی بود که چیناپات رو وادار کرد به سمتش بره

پی چیناپات زنهای خوش مشرب رو دوست داره.خاله؟

مردی که هرروز کار میکنه وزندگی ساده ای داره

احتمالا زنی رو دوست داره که به زندگیش رنگ وتنوع بده

اما نومین توالان همینطوری خودت خوبی عزیزم

تجملاتی نشو

همین طور که الان هستی سفید بمون

یه زن باید شایسته رفتار کنه

و مرد هم شایستگیشو میبینه

من الان خوابم میاد عزیزم..تو هم برو بخواب باشه؟

بله..پس ببخشید من میرم تورختخواب-
بله

اوه!نومین

امروز صبح چانیکا توکار تنبلی نکرد

اون برای تسلیت به معبد رفت

پس اون نرفته بود شهر پول واریز کنه خاله؟

نونگ مین

تو هنوز نخوابیدی؟

قاعده ی من توی کار اینه که باید صددرصد خودم روفدای کار کنم

چون من آدمایی که توکار تنبلی میکنن رو دوست ندارم

بله

پی چیناپات من الان داشتم باخاله حرف میزدم

من فهمیدم خون چانیکا بهت دروغ گفته که میره شهر تاپول واریز کنه

اما حقیقت اینه که اون برای تسلیت رفته به معبد

امروز صبح تورفتی برای عمه سانگ پول واریز کنی..درسته؟

آره..واریزکردم

اما معبدی که عمه ریجان برای سی ری مراسم گرفت

احیانا دستگاه خودپرداز هم داره؟

تورفته بودی معبد چرابهم نگفتی؟

اگه میگفتم..میذاشتی که برم؟

من میفرستمت بری مغبد

کی میدونه تو چه فکری میکنی

من ترسیدم نذاری من برم

بنابراین کی اومد دنبال جنابعالی؟

ای تونگ!مگه نه؟

مخفیانه باهاش قرارملاقات میذاری تا از دست من فرارکنی

هی!خون

من بهت دستور دادم اصلا به ای تونگ نزدیک نشی

چرا نمیتونم به خون پان تونگ نزدیک بشم؟

بعداز ببوس تمومش کن

با تونگ تمومش کن

چون تو زن منی

خون پا کسی بود که اومد دنبال من نه خون پان تونگ

اگه حرفمو باور نداری برو با خون پا تماس بگیر

زنگ بزن

پس چرا وقتی من سرزنشت کردم چرا باهام بحث نکردی؟

اونوقت تو بهم فرصت توضیح میدادی؟

تو دوست داری از زور وخشونت
برخلاف میل من برای فشار اوردن به من استفاده کنی

!برو بیرون

برو بیرون
(خداییش اینجا حقشه بیرونش کنه)

خون..دروبرام باز کن

خانم..دروباز کن..خانم

ما میتونیم باهم درست حرف بزنیم

خانم..اول دروباز کن

!چانیکا

هی خون

!خانم

لطفا دروباز کن خانم

تو باعجله دوش گرفتی ولباس پوشیدی که کجا بری؟

امروز شنبست

نیاز نیست کار کنی

بیابریم باهم فیلم ببینیم
(پرروییه برای خودش ها)

میشه مثل بقیه زوج ها باهم زمانای خوب داشته باشیم؟

توالان خیلی وقته داری باگوشیت بازی میکنی

مراقب باش گردن درد میگیری

توداری بامادرت حرف میزنی یا همسرت؟

مامان

من دارم بامامان وهمسرم حرف میزنم

هی!مامانم داره نگاه میکنه..نقشتو بعنوان همسر درست انجام بده

چرا همه دارن به من نگاه میکنن؟

نو مین

تولازم نیست خودتوبرای چیناپات تغییر بدی

این احتمالا بخاطر اینه که من دیشب گفتم
چیناپات زن جذاب وخوش مشرب دوست داره

..بهمین خاطر هم تو

تو اینطوری لباس پوشیدی

خاله

اگه ما مردی رو دوست داریم باید بخاطرش خودمونو تغییر بدیم

درسته که من خیلی فریبنده لباس پوشیدم

اما رفتارم هنوزم مثل قبله

پس دیگه بیشتر ازاین تغییر نکن

من از زنی که خیلی باز لباس میپوشه خوشم نمیاد

بله

خب این لباسارو از کجا آوردی؟

خیلی اتفاقی یکی ازدوستام یه شب
اومد خونمونو موند خاله

ولباساش رو فراموش کرد

منم دقیق نمیدونم چطور اومده توچمدون لباسای من

خون امینا ومامانت دارن چی باهم پچ پچ میکنن؟

مامانم باید به اون گفته باشه که مشخصات زن ایده آل من
زنیه که لباسای فریبنده بپوشه وخوش برخورد باشه

تو زنهای جذاب وفریبنده رو دوست داری؟

!درسته

بهمین دلیل هم ازتو خوشم میاد

تو هم جذاب وفریبنده ای

خوش بویی

! هی خون

!پی چیناپات

میشه منوببری لباس بخرم؟خواهش میکنم

خون امینا توبیا بشین جلو

من نمیخوام بیام فروشگاه خرید کنم

!خانم

تو فقط بهم گفتی توقف کنم تا قهوه بخری

من میخواستم بیام خون پا رو پیدا کنم

یه چیزی هست که میخوام از خون پا بپرسم

لطفا بیا باهم بریم..باشه؟

!خون

اوضاع کار روزای شنبه خوبه خون پا؟

توفصل بارش فقط مشتریهای ثابت میان

ما باید منتظر فصل تابستون بمونیم

تواون فصل اینجا پر از توریست میشه

!خون پا

یه عکس از سیریکانیا توگوشی عمه ریجان دیدم
اون خیلی شایسته ومناسب بوده

بله

پی سی ری خیلی سنتی ومحافظه کار بود

وقتی لباس بندی مد شده بود

من تو مغازه پوشیدمش

پی سی ری سرزنشم کرد که برم یه کت پیداکنم
وروش بپوشم

اون میگفت خیلی بازه

اما خون چیناپات زنهای فریبنده و خوش مشرب رو دوست داره

بنظر میاد از خون سیریکانیا خوشش نمیومده

پی پان تونگ هم از زن جذاب وخوش مشرب خوشش میاد

مثل مشخصات ایده ال پی چیناپات

اونا پی سی ری رو دوست داشتن چون باهاش راحت بودن

مردها هم این وهم اون مدل رو دوست دارن

اما وقتی همه چیز جدی میشه
اونا باید برای پچه هاشون مادر انتخاب کنن

واونها زنهای سنتی ومحافظه کار روانتخاب میکنن

که ازش مطمئن باشن وهمدیگه رو بفهمن

بله

پی چیناپات این خوشگله؟

اگه فکر میکنی خوشگله پس خوشگله

اگه فکر میکنی خوشگل نیست پس خوشگل نیست

الو

بله

من چیناپات هستم

شما علاقمندین مزرعه ی منوبخرید؟

باشه

پس میتونید الان بامن ملاقات کنید؟

من الان تومرکز شهرم

باشه..الان

درباره قیمت میتونیم باهم مذاکره کنیم

اگه شما شرایط منوبرای فروش بپذیرید

که کار کائوچو انجام ندین

اونوقت من میخوام زمینمو بهتون بفروشم

اون برای کشت کائوچو نیست
(اون عتیقه خانم چطور نگاه میکنه)

پس شما میخواین چی بکارین؟

بهتون پیشنهاد میدم نخل بکارید

تقریبا بازارش شبیه به کائوچوئه

خوبه..اول باید دربارش تحقیق کنم

شاید یه مزرعه ی سبزیجات درست کنم

اونم خوبه

اینطوری منم میتونم سبزیجات تازه برای خوردن بخرم

مم..پس شما قصددارین چقدر بفروشیدش؟

من باید اول با خانوادم مشورت کنم

ما باید درباره ی قیمت پیشنهادی شما حرف بزنیم

مشکلی نیست ما میتونیم مذاکره کنیم

منم جایی رو میخوام که بتونم ازش سبزیجات تازه بخرم

من میخوام زمین رو به شما بفروشم

منم میخوام بخرم

من دوباره باهاتون تماس میگیرم

بله

پس فعلا-
باشه-

مردی که اسمش چیناپاته ..حرف زدن باهاش سخت نیست

بنظر میاد میخواد زمینشو به من بفروشه

این کافیه عمه وات؟

احتمالا کافیه

مم..عمه!بیشتر از کافیه

معمولا خون چیناپات فقط 500تا برای غذا میده

عمه نمیخوای از خون چانیکا تشکر کنی؟

شما خیلی بیشتر گرفتی

این پول برای مواد غذاییه

اون هیچ پول ویژه ای به خودم نداده که

چرا باید ازش تشکر کنم

اون احتمالا هنوزم از اینکه مقامشو بعنوان
سرپرست کارای خونه ازدست داده ناراحته

پانان سریعتر برو دنبال عمه وات وگرنه دوباره تنبیه میشی

باشه

مم..چه بدشد خون چانیکا همراه ما نیومد

من خیلی خوب وخوشحال خرید کردم

چون خوشبختانه یه بابای پوادار مهربون وسایلمو برام حمل میکنه

بابا جون مهربونت شوهر منه

من فکر کردم دوباره کابوس میبینی

برگرد پایین

تو برای من نگرانی.درسته؟

!خون چیناپات

تا حالا چندتا زن رو دوست داشتی؟

اگه مامانمو حساب نکنم پس میشه دوتا

اولین شخص دوست دختر سابقمه

...ونفر دوم

خون سیریکانیا؟

من قبلا بهت گفتم که هرگز عاشق سی ری نبودم

خون سیریکانیا آدم شایسته ای بوده

اون شایسته ولایق بوده

اما من عاشقش نبودم

قبلا وقتی من اسم خون سیریکانیا رو میوردم تو طوری عصبانی میشدی که میخواستی خفم کنی

عصبانیت ونفرت فقط باعث پریشونی بی فایده میشه

حالا دیگه من سی ری رو بخشیدم

بخاطر مسئله ای که منو توش گرفتار کرد

الان داری میگی که دیگه تو قلبت هیچی نیست وآدم خوبی شدی؟

آی..هی خانم

تو فقط با گفتن این حرف داری بهم تهمت میزنی

من قطعا یه انسان خوبم

من به همه ی 5دستور پایبندم

حیوونا رو نکش-

دزدی نکن-

زن وبچه ی دیگران رو اذیت نکن-

وهمینطور الکل نخور-

اما درواقع قبلا من الکل خوردم

مخصوصا وقتی قلبم شکسته بود

من هرشب مست میکردم

تا وقتی که تقریبا مامانمو به سمت مرگ فرستادم

چه اتفاقی افتاد؟

اون روز مامان تا دیر وقت کارکرد

من باید منتظر میموندم تا برسونمش خونه

پس من رفتم نوشیدم وتو رستوران منتظر موندم

توی راه مامان سرزنشم کرد که من هرروز دارم الکل میخورم

فقط یه زن تونسته باعث بشه زندگیت سقوط کنه

استفاده از الکل برای حل کردن مشکل

همه چیزی که به فکرت میرسه همینه؟

منم عصبانی شدم وسرعتمو زیاد کردم

جاده خطرناک یا پیچ درپیچ نبود

اما چون مست بودم نمیتونستم ماشینو کنترل کنم

بنابراین تعادلمو تو جاده ی یه طرفه از دست دادم

!چیناپات

مامان نمیتونه گردنشو حرکت بده

اون ماهها تو گچ بود

از اون روز به بعد

من باخودم عهد کردم دیگه هرگز به الکل دست نزنم

بهمین دلیله میگن که الکل نخورید ورانندگی کنید

این برای خودت ودیگران خطرناکه

!شب بخیر

خوابای خوب ببینی

همچین آدمی ..قابل اعتماده؟

تو اصرارداری که به خون سیریکانیا تجاوز نکردی

اما بقیه ی مردم میگن اینکارو کردی

سلام عمه ریجان-
بله-

تو نگفته بودی که نمیای.پی تونگ؟

اوه..من بهت کمک میکنم

چیناپات قطعا ازت میپرسه داری خون نیت رو
میاری دیدن من یانه

بنابراین من بهت کمک میکنم که کاملا دروغ نگی

پس باید ازت تشکر کنم برادر من

بریم!بریم داخل

من یه عالمه غذا آماده کردم

باشه-
بریم-

اتاق خون سیریکانیا؟

من بینهایت عاشق سی ری هستم

من هنوزم همه چیزو مثل وقتی زنده بود نگه داشتم

این لباس

سی ری کسی بود که برام درستش کرد

اون واقعا دختر لایقیه

...سی ری

از همون وقتی که بچه بود شایسته وخوب بود

اون حتی یکبارم باعث دردسر من نشد

وقتی تو ببینی که سی ری باچی روبرو شده

اونوقت میتونی تصمیم بگیری تا اون شیطانو ترک کنی

..کی فکرشو میکرد

دوستای نزدیک بتونن به هم آسیب بزنن

اون روز من کارت دعوت عروسی رو بردم خونه ی چیناپات

نمیدونم چیناپات از کجا پیداش شد

اون سعی کرد بهم تجاوز کنه

من ازدستش فرار کردم به مزرعه ی کائوچو

چیناپات دنبالم دوید ومنو گرفت

من فریاد زدم وبهش التماس کردم که کاری نکنه

اما انگار شیطان بدن چیناپات رو تسخیر کرده بود

بدنش بالای سرم قرار گرفت

اون کاملا بوی الکل میداد

بوی الکل؟

بعدا برو به خون نیت بگو که سرت شلوغه ونمیتونی برسونیش خونه

من خودم میبرمش خونه

من رفتم دنبالش وتو میبری برسنیش خونه

پی چیناپات حتما تاحد مرگ عصبانی میشه

احتمالا اون دیگه بهم اجازه نمیده دوباره برم خونشون دنبال خون نیت

اینطوری بیرون بردن خون نیت برامون سخت تر میشه

بنابراین من خون نیت رو تا ورودی خونه ی چیناپات میبرم

تو اصرارداری خون نیت رو برگردونی

کی داره دروغ میگه؟

!خون نیت

ما برات خیلی نگرانیم

میترسیم تو خونه ی چیناپات برات اتفاقی بیفته ومانتونیم بموقع کمکت کنیم

درسته

این حقیقت داره که مانگرانتیم

هیچکدومتون نباید نگران باشید

من میتونم مراقب خودم باشم

توی اون نامه خون سیریکانیا نوشته
که از چیناپات بوی الکل حس میکرده

اما من میدونم که چیناپات الکل نمیخوره

خون پان تونگ تو قبلا بهش نزدیک بودی
دراین باره چی میدونی؟

چیناپات الان دیگه الکل نمیخوره

بخاطر اون حادثه ی مست رانندگی کردن

اون تقریبا ماشینو درحالیکه مادرش داخلش بود واژگون کرد

اما قبلا اون مشکلاتشو باالکل حل میکرد

چون قلبشو سی ری شکسته بود
اون به سمت نوشیدن الکل رفت

...مست

نمیتونه خودشو کنترل کنه

..بنابراین

اون به سی ری تجاوز کرد

فقط آدم شیطان صفت همچین کاری میکنه

خیلیا هستن که مینوشن ومست میکنن

اما اونا نمیرن به زنها آسیب بزنن

همه ی غذاها خوشمزه ولذیذن

من ترسیدم تو بگی تنده بنابراین خیلی کم فلفل ریختم

تندیش به اندازست

پس زیاد بخور

بله

سلام-
سلام-

پاریچات داخله؟

اوه..خون پا برای یه کاری رفته بیرون

من نرسیدم پا رو ببینم

من فکر کردم میام میبینمش

پس میتونم کاپوچینوی سرد سفارش بدم
بله-

تو چی میخوای عزیزم؟

پس آمریکانوی سرد؟

وهمینطور دوتا موس شکلاتی

بله..لطفا چند لحظه منتظر بمونین-
باشه-

این مغازه خیلی مناسبه

اگه این مغازه توبانکوک بود حتما یه عالم مشتری میومدن تا عکس وسلفی بگیرن وتوفیسبوک بذارن

اونا این مغازه رو بخاطر مشتری باز نکردن

اونا اینجا رو فقط برای وقت گذرونی باز کردن
اونا به حدکافی ثروتمند هستن

خون پاریچات خیلی پولداره خاله؟

خانواده ی پان تونگ وپاریچات حتی بیشتر از
خانواده ی ما املاک کائوچو دارن

پس خون پان تونگ هم به اندازه ی پی پاریچات پولداره.درسته؟

بله

پان تونگ تو جزیره هم زمین داره

چون پدر پان تونگ خیلی رفتن به اونور دریا رو دوست داشت
خیلی زمین توجزیره های مختلف خرید

ممنون

لطفا چند لحظه منتظر قهوه بمونین-
باشه-

داری دنبال چی میگردی خون چانیکا؟

!الکل

تو خونه هیچ الکلی مخفی نکردی.پانان؟

!مشروب خور

برای نوشیدن نیست

من فقط میخوام بدونم تواین خونه هیچ الکلی هست انه

این خونه خالی از الکله

مهم نیست چه روزی توهفته باشه..
الکل وجود نداره

چون خون چیناپات چندین ساله دیگه الکل نمیخوره

پانان تومطمئنی که رئیست مست نکرده
وکار بدی مثل اونکه مردم میگن انجام نداده

تو داری به شوهرت تهمت میزنی که
مست کرده وبه یه زن تجاوز کرده

این دیگه چه زنیه؟هیچوقت درمورد شوهرش
فکر خوب نمیکنه

چه خدمتکاریه!هرگز فکر نمیکنه که رئیس خوبه

اون واقعا مشروب خوردنو ترک کرده؟

خون چیناپات

من رفتم نامه ی خود کشی خون سیریکانیا رو بخونم

عمه ریجان بهت دادبخونیش؟

سی ری چی نوشته بود؟

من بهش التماس کردم بامن کاری نکنه

اما چیناپات گفت که منو میخواد

اون گفت خیلی عاشق منه

واز خیلی وقت پیش عاشق منه

من باید به اون تعلق داشته باشم

اون خیلی وحشی شده بود مامان

من جرات نکردم به کسی بگم

حتی به مامان

من جسمی وروحی آسیب دیدم

فقط بد براش کافی نیست

!من باردارم

من اونقدر بدذات نیستم که ازشر بچه خلاص بشم

واونقدر بی رحم نیستم که تونگ رو بعنوان پدر بچه فریب بدم

هرکس که مرتکب اشتباه شده باید تنبیه بشه

اما من مسئولیت پذیری اونو لازم ندارم

تنها راهی که من دارم

مرگه

من میخوام از اسلحه ی اون برای خود کشی استفاده کنم

وتو زمین اون بمیرم

مرگ من گناهی میشه که تا آخر عمر چیناپات رو راحت نمیذاره

مامان

من معذرت میخوام که از این روش برای حل مشکل استفاده میکنم

اگه واقعا زندگی بعد وجودداره

ارزو میکنم بتونم دوباره بعنوان دختر شما متولد بشم

عاشقتم..مامان

سیریکانیا

تعجبی نداره ای تونگ فکر میکنه من عاشق سی ری بودم

دلیلش اینه که سی ری اینطور نوشته

اون همینطور گفته که ازتوبوی الکل حس میکرده

من اون موقع الکل خوردنو ترک کرده بودم

سی ری داره دروغ میگه

پس چطور خون سیریکانیا اسلحه ی تو رو بدست آورده؟

سی ری اغلب میومد دیدن من

اون میدونست من اسلحمو کجا میذارم

بخاطر اسلحه ممنونم چیناپات

من نمیخوام با دارو بمیرم..اون مرگ راحتیه

روح من تبدیل به شبحی میشه که تموم مزرعه تورو احاطه میکنه

!سی ری

!سی ری

من رفتم دنبالش

اما نتونستم مانعش بشم

اسلحه ای که اون برای شلیک ازش استفاده کرد

وقتی پلیس بهم پسش داد انداختمش تودریا

چون نمیخواستم دوباره ببینمش

تو گفتی که بهش تجاوز نکردی

پس چرا اون اسلحه ی توروبرداشت
وتوزمین توبه خودش شلیک کرد؟

سی ری از دست من عصبانی بود

برای چی عصبانی بود؟

چه چیزی باعث عصبانیتش از توبود؟

از اونجا که اصرارداری که تواینکارو نکردی

پس چرا خون سیریکانیا از تو عصبانی بود؟

اونقدرعصبانی که خودشو کشت وگناهشو

میشه یه بار این سوال پرسیدناتو تمومش کنی؟

این موضوع بعنوان یه رازتاروزی که من بمیرم باقی میمونه

چه رازی؟

مامان ونونگ مین شما هم دارین میاین؟

دیروز مدیر تماس گرفت وگفت رئیس شرکت گردشگری
آوردن مهموناش به هتل رو متوقف کرده

من مجبورم خودم برم وباهاشون حرف بزنم

چیناپات من ونونگ رو ببر فرودگاه

من قبلا بلیط رزرو کردم

اما نونگ مین باید بمونه سرکارش

چرا؟

وچانیکا میتونه چندروز مرخصی بگیره

من میخوام برم دیدن پدرم

منم میخوام برم دیدن مامانم

پدر من مریضه

اما تو دلیلت قابل قبول نیست

بهرحال رئیس هم بهت اجازه ی مرخصی نمیده

اما تو رئیس من نیستی

پی چیناپات..من میخوام از چانیکا یادبگیرم

اما اون باید چندروز بره دیدن پدرش

توباید بمونی جای اون کار کنی

اما قبلا وقتی میومدی بانکوک..اجازه میدادی
اناند بجای تومراقب کارهای دفتر باشه

با نونگ بی رحم نباش

بذار نونگ مرخصی بگیره

آناند توکار دفتری شلخته ونامرتبه مامان

بهمین دلیل خیلی اشتباه میکنه

ویه چیز دیگه

من یه قرارملاقات با خریداری که میخواد مزرعه رو بخره دارم
که بیاد یه نگاهی به املاک بندازه

نونگ مین باید بمونه باهاش حرف بزنه

چون من قبلا شماره ی نونگ مین رو هم بهش دادم

اون زنگ میزنه تا دوباره از زمان قرار مطمئن بشه

این یه دستور از طرف رئیسه

اگه نمیتونی بپذیریش ...میتونی استعفا بدی

پس من میمونم واینجا کار میکنم

من سریعا اوضاع کارمو مشخص میکنم
وبرمیگردم پیشت عزیزم

من دارم میرم...باشه

اون فقط مثل یه آدم پسته

فقط ازاین طرف به اون طرف قرمیده

فقط ازاین طرف به اون طرف قرمیده

آی-
اون الان اینجاست-

معذرت میخوام که خیلی منتظر موندین

من باید یه سری دستورالعمل میدادم

از وقتی رفتم به سورات تانی اینجا کمی مشکل بوجود اومده

مدیر هتل بی کفایته

اگه به اینکه خیلی وقته اینجاست توجه نداشتم
تاالان اخراجش کرده بودم

امروز بیکاری؟

تو هتل من برای خوردن قرار میذارید

بله

پس چرا از روچانا هم دعوت نکردین بیاد؟

اوه..نمیخوام دوتش کنم..نمیخوام باآدمای ورشکسته دوست باشم

چی داری میگی؟

اوه!تو نمیدونستی آفا؟

کارخونه ی شوهر روچانا ورشکست شده

شوهر منم کارخونه داره واون اینو فهمیده

وقت مرگ...شوهر روچانا چندین میلیون قرض باقی گذاشته

درسته

وماتصمیم داریم باهمدیگه بریم آمریکا اما روچانا رو نمیبریم

چون اون پولی برای تور نداره

یااینکه باید پول تور اونو بین خودمون تقسیم کنیم؟

شما دوتا هر غیبت وحرفی بخواید بزنید..من میشینم وبرای سرگرمی گوش میدم

اما غیبت کردن از دوستمون رو نمیخوام بشنوم

من خوشم نمیاد

توباید تحمل کنی عزیزم

چیناپات زنهای توانا رو دوست داره

توباید خیلی خوب تودفترش کارکنی

باید بذاری اون ببینه که تو میتونی تو کار بهش کمک کنی

تو میتونی دوست نزدیکش باشی

!مامان

من اومدم به سورات تانی

من اومدم که شوهرپیدا کنم

من نیومدم کار پیداکنم

اما اگه کار نکنی چطور میخوای بهش نزدیک بشی؟

پس چطور میخوای چیناپات رو بدست بیاری؟

!روچانا

!آفا

از کی اومدی؟

ما دوستای نزدیکیم

چرا اینکاروکردی؟

خاله

اوه..توبااون دوتا خبرچین ملاقات داشتی؟

اونا باید برای درمان توهماتشون دارو مصرف کنن

خودت ببین

اینطور بنظر میاد که ورشکست شده باشم؟

کارخونه ی شوهرت ورشکست نشده؟

خانواده ی من بدون مشکل کارشو میکنه

همسرم محتاطه

وقتی فهمد دیگه کارخونه سوددهی نداره

اون همه پول رو منتقل کرد تا به نومین به ارث برسه

ووقتی کارخونه واقعا ورشکست شد

طلبکارا نتونستن برعلیه مین شکایت کنن

ومن هم اونها رو فریب ندادم

منم همه ی دارییها ووسایل کارخونه رو فروختم تا همه طلب رو پرداخت کردم

این خوبه که ورشکست نشدی

من نگران توبودم

ممنون

ایناها!میبینی من هنوزم جواهرات برای پوشیدن دارم

وتو خونه ی خودم زندگی میکنم

هی!!من تازگی یه کیف ازپوست کروکودیل خریدم

میارم بهت نشونش میدم

چندلحظه صبرکن-
باشه-

مامان

من خیلی باهات تماس گرفتم اما جواب ندادی

من داشتم باخاله آفا حرف میزدم

اون الان رفت

خاله آفا فهمیده که ما ورشکست شدیم؟

خوشبختانه اون نشنید کهما میخوایم پسرشو فریب بدیم

خب حالا ماباید چکار کنیم؟

ازاونجا که اون فهمیده ما دیگه هیچی نداریم

واون فکر نمیکنه ه ماداریم پسرشو فریب میدیم؟

خیلی زود نتیجه گیری نکن

من به آفا دروغ گفتم که پدرت قبل از ورشکستگی همه ی ثروتشو به تومنتقل کرده

والان ماهنوزم پولداریم

اگه خاله آفا ازت بپرسه باید همین جواب منوبهش بدی

مامان من خیلی باهوشه

من تشویقت میکنم

اما ما نمیتونم این قضیه رو زمان زیادی مخفی کنیم

پس هیچ نشونه ای از طرف چیناپات نیست؟

اون اصلا به من علاقمند نیست

مهمتر اینکه اون میدونه من چکار کردم

یه روز من پول چیناپات رو دزدیم وتوی کشوی چانیکا مخفی کردم

پی چیناپات میدونه من به زنش حقه زدم

بااین کارت چیناپات ازت متنفرمیشه

چرا توباهوش نیستی ودربارش فکر نکردی

درسته..هیچکس مثل توباهوش نیست

هی!صداتو برای من بالا نبر!خوشم نمیاد

باشه..متاسفم مامان

ما باید یه نقشه بکشیم

اگه ما نتونیم چیناپات رو تودام بندازیم

مین میفهمی یانه؟

خانواده ی پاریچات وپان تونگ نسبت به ما مزرعه ی بیشتری دارن

پانتونگ توجزیره هم زمین داره

چون پدرش رفتن به اونوردریها رو دوست داشت چندین زمین توچند جزیره خرید

عمه سانگ قبلا نگفتی که طلبکار تلویزیون رو هم برده؟

ما الان یکی دیگه خریدیم

خون چیناپات بهم پول دادتا بخرم

دستگاه تهویه ی هوا هم تعمیرشده

من فکر کردم تو میدونی

من شنیدم باعمه سانگ حرف میزدی که پول برای تعمیر تهویه هوا نداری

بنابراین شماره ی عمه سانگ رو ازگوشیت برداشتم

وخودم برات مراقب همه ی کارها بودم

ممنون

هرچقدر هزینه کردی..میتونی از حقوق ماهیانم برداری

مهم نیست!بعنوات پاداش درنظرش بگیر

برای یه خونه خریدم باجایزه ی تلویزیون ویخچال وتهویه هوا..همه چیز کامله

اون نامه ای که فرستادی من هنوز بازش نکردم

این قراردادازدواجه

باشه

آدمای خونه ی چیناپات نمیدونن که اون منوبرای ازدواج استخدام کرده

این یه راز بین ما دوتاست

بهمین دلیل من سند رو برای شما فرستادم تا توبانکوک مراقبش باشین

اینطوری امن تره

خون چیناپات همه جوره آدم خوبیه

فکر نمیکنی حتی یه ذره هم دوسش داشته باشی؟

گاهی اوقات بهش حس خوبی دارم

مخصوصا وقتایی که کار خوبی برام میکنه

تاجاییکه زمانایی که منفجر میشه وعصبانیتشو روم خالی میکنه یادم میره

اما این حس خوب فقط باعث میشه نفرتم از اون کمتر بشه

وزودتر عصبانیتم ازش تموم بشه

اما هرگز به دوست داشتنش فکر نمیکنم

مامان

فکرکردم امشب رو خونه ی زنت میخوابی

خونه ی چانیکا هنوز آماده نیست

بنابراین ازم خواست برگردم خونه بخوابم

چیناپات

فردا بیا توکار هتل کمکم کن

فردا من باید برم دنبال پدر چانیکا بیمارستان وبیارمش خونه

دکتر بهش اجازه ی مرخصی داده

اوه..دیگه حالش خوب شده؟

شرایطش بهتره

اما هنوز خوب نشده

اون هنوزم نمیتونه راه بره وبدنشو حرکت بده

حسودیم شد!چه خوب مراقب پدر زنتی

اگه من مریض بشم..نمیدونم از منم خوب مراقبت میکنی یانه

مامان

اینطوری نگو

توباید قوی بمونی

تو باید سالم باشی

من فقط تورو دارم

فقط فکر کردن به اینکه توخوب نباشی

باعث ناامیدی وناراحتیم میشه

من دارم شوخی میکنم

واقعیت اینه که پدرزنت خیلی ترحم برانگیزه

آدمای پیر یه بار که مریض بشن جدیه ودیر خوب میشن

مثل زمان جوونی سریع خوب نمیشن

درسته

مامان

فرداشب لازمه من توخونه ی چانیکا بخوابم

اونجا فقط دوتا زن هستن

چانیکا ضعیفه.احتمالا نمیتونه باباشو جابجا کنه

من میخوام بمونم بهش کمک کنم

پس زودتر برو توتختت پسرم

ممنون مامان

چیناپات واقعا عاشق چانیکاست؟

طبقه ی بالا سه تا اتاق خواب هست

نوسان تومیتونی تو یکیشون بخوابی

مامان

سان تواتاق من میخوابه

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::Sadigh:زمان بندی :::

!پات

من میترسم مامانت از من خوشش نیاد

انگار ازاینکه من تواتاق تو میخوابم خوشش نیومد

مامان من تفکرت زیبای قدیمی خودشو داره

بعدا من باهاش حرف میزنم واون درک میکنه

باشه

سان

میتونی کمکم کنی با نیت تماس بگیرم؟

من میخوام پول نیت رو بهش پس بدم

من خودم تماس بگیرم احتمالا جواب نده

تو میخوای برای پس دادن پول نیت باهاش ملاقات کنی؟

مم..درسته

من الان با نیت بهم زدم نمیخوام بهش بدهکار بمونم

سان چیزی شده؟

نه

من برات باهاش تماس میگیرم

اول بذار لباسامو باز کنم

باشه

الو

نیت منم سان

من برگشتم تایلند

من یه هفته میمونم

خیلی خوبه سان..دلم برات خیلی تنگ شده

بیا همو ببینیم وغذا بخوریم..من برات غذا میخرم

الان تو سورات تانی نیستی؟

من الان توبانکوکم

اومدم دیدن بابا

نیت

پات هم برگشته

میخواد پولت رو بهت برگردونه

بالاخره میتونم پولمو پس بگیرم

من میخوام صادقانه یه چیزی ازت بپرسم نیت

تو هنوزم عاشق پات هستی؟

مردایی که به دوست دخترشون وفادار نیستن

وبازنای دیگه رابطه دارن

نباید هیچ زنی عاشقشون بشه

بهرحال اگه میخواد پولمو پس بده بگو بهم زنگ بزنه تا قراربذاریم

بهش بگو من منتظر پولم هستم

فعلا ببخش منو سان

من باید برم دنبال بابا ازبیمارستان بیارمش

من بعدا برات با پات قرار میذارم

خداحافظ

ممم

بابا

من از آمبولانس میخوام تا خونه ببردت پس شما میتونی راحت دراز بکشی

چیه بابا؟

بابا داره به حلقه ی ازدواج نگاه میکنه

این حلقه ی ازدواج نیست بابا

..این حلقه

من فقط خریدمش تا برای سرگرمی بپوشمش

خون چیناپات داره شوخی میکنه

درسته

من چون دیدم چانیکا تو انگشت مخصوص حلقه ی دست
چپش پوشیده خواستم شوخی کنم

تودوست داری بدون توجه به شرایط شوخی کنی

اگه پدر به اشتباه بیفته وفکر کنه که دخترش قابل فروشه
احتمالا خوشحال میشه

اما بابا خیلی خوشحال نباش

من هنوزم میخوام برای مدت طولانی باتو باشم

حالا میتونیم بریم؟

بله

تو نزدیک بود رازمونو لو بدی

من حواسم هست..منظوری نداشتم

دوباره جلوی بابا درباره ی ازدواج حرف نزن

من حواسم جمعه..منظوری نداشتم

بامن بازی نکن..من جدیم

عمه سانگ-
بله؟-

شما بامشین چیناپات برو..من با آمبولانس میام

به این دلیل جدامیشیم که من بتونم راه خونه رو نشونشون بدم

بله

توواقعا بچیزی که زنت گفت مطابقت داری

وسیله ی باارزش خون نیت

من جرات نمیکنم توکیفم بذارمش ..میترسم بشکنمش

اوه..باشه

پس پایش کجا رفته؟

تو اتاق خون نیته

گوی شیشه ای از پایش جدا شده

خون نیت از زمان بچگی باهاش بازی میکرده بهمین دلیلم جداشده

داری چکار میکنی؟

من الان برات تعمیرش کردم

عمه سانگ بهم گفت که این گوی شیء باارزش زندگیته

الان باید چسبش خشک شده باشه

تو دیگه بزرگ شدی

وقتی داری باهاش بازی میکنی اروم بازی کن وگرنه دوباره میفته

باشه

من برات پاکش میکنم

مهم نیست خودم پاکش میکنم

بذار کمکت کنم پاکش کنی

تو تاحالا برای من خیلی کار کردی

بذار منم برات یه کاری بکنم

مم..طبق لیستی که بیمارستان داده آقا باید روزی 5تا سفیده ی تخم مرغ بخوره

پس عمه سانگ لطفا5بسته بخر

سلام خانم

هرچی هست لطفا سریعتر بگو

الان دارم کیسه ادرار پدرتو خالی میکنم

ممکنه بریزمش

داری با ادرار پدرم چکار میکنی؟

احتمالا داری میخوریش خون

هی!من مجبورم بگیرمش وتو دستشویی خالیش کنم

ادرار همه ی کیسه رو پر کرده

تو داری برای بابای من ادرارشو تخلیه میکنی؟
(اونوقت تونمیفهمی چقدر این پسر آقاست)

تو حالت بهم نمیخوره؟

من قبلا بهت گفتم که قبلا اینکارو برای پدرم کردم

کاری مثل این که چیزی نیست

اما اون پدرت بوده

پدرتو هم مثل پدر خودمه
(بسی جنتلمنه این پسر)

چون تو همسر منی

وای...بابا صداتو شنید یانه؟

چی رو بشنوه همسرم؟ها؟

بابا نمیدونه ما ازدواج کردیم

تو عمدا این حرفو میزنی که بابا بشنوه

تو بی رحمی

!هی خون

من الان داخل حمومم

پدرت صدامونو نمیشنوه

کدوم زنی اینطوریه؟که همش بخواد شوهرشو سرزنش کنه

فعلا..خون

من دارم ادرار رو خالی میکنم

اگه تلفن رو نگه دارم ممکنه بریزه وهمه جا کثیف بشه

هر نیم سات باید بدنت حرکت داده بشه مو

میخوای تلویزیون تماشا کنی؟

من براتون آمادش میکنم

پس یه کم بیا بالا

چرا ما گوشت خوک رو به سیخ نکشیم؟

اینم خوبه

درسته؟اینطوری اونا میتونن ازش بعنوان سس روی غذای دریایی استفاده کنن..من آمادش میکنم

مال من خوشمزست

دارید چکار میکنید؟

ماداریم لیست غذاهایی که برای جشن سالگرد ازدواجمون میخوایم آماده کنیم رو مینویسیم

بذارید من کمک کنم

من دوست دارم که آشپزی کنم

وقتی دوستم مهمونی میگیره من همیشه آشپز هستم

من زنای بااصل ونسب زیادی نمیشناسم که دوست داشته باشن برن توآشپزخونه

از وقتی من بچه بودم مادربزرگم بهم یادداده که برم توآشپزخونه

مادربزگم میگفت یه زن باید بدونه چطور ازآشپزی برای جذب یه مرد استفاده کنه

درسته عزیزم

بابا نمیتونه بخاطر آشپزی من هیچ جا بره

شما هم حتما خوشمزه غذا میپزید

لطفا بذارید من شاگردتون بشم

البته

پات کجاست؟

من یه کم خوابیدم..بیدار شدم دیدم این اطراف نیست

اون برای یه مدت رفت بیرون..گفت میره دیدن دوستش

دوست؟

کدوم دوست؟

تو هنوز نرسیدی؟

من میام بیرون خونه ومنتظرت میشم

اینطوری میتونم کمکت کنم وسایلو جابجا کنی

تا 10دقیقه ی دیگه

دنبال کی میگردی؟

اینجا خونه ی نیته..درسته؟

بله

اما الان چانیکا داخل نیست

اون رفته بیرون

من شوهر چانیکام

هرکاری داری میتونی به من بگی

لطفا اینو بده به نیت

نیت میدونه من کی هستم

نیت

پات اومد خونتون دیدنت؟

نمیدونم..من اومدم بیرون خرید کنم..من تقریبا دارم میرسم خونه

اگه پات اومد دیدنت باهاش خیلی حرف نزن

سریع پولوبگیر واونواز خونه بنداز بیرون

چرا سان؟مشکلی هست؟

هیچی

من فقط نگران توام

که پات بخواد تورو متقاعد کنه

من میترسم دلت نرم بشه وبخوای ببخشیش

پات بهت خیانت کرده

اون همچین اشتباهی کرده
تو نباید ببخشیش نیت

اون مرد دیگه هیچ ارزشی برای من نداره سان

بهم قول بده نیت

که اگه پات اومد خونت پولو بگیری وبندازیش بیرون

باهاش زیاد حرف نزن که دلتو نرم کنه

قول میدم

ممنون برای نگرانیت

فعلا سان..من دارم رانندگی میکنم

خون نیت چرا ماشینو نگه داشتی؟

پدرت چطوره؟

شرایطش الان بهتره

من میخوام بیام دیدن پدرت

اما من ملاحظه ی شوهرت رو کردم

من یه چک به شوهرت دادم

باشه

یه مرداین چک رو برای توداد

اون کیه؟

دوست پسر سابقم

تونگفتی دوست پسر سابقت آمریکاست؟

توداری دروغ میگی

اون توبانکوکه

معنیش اینه کهاغلب به بانکوک اومدنت فقط برای دیدن پدرت نیست.مگه نه؟

عمه سانگ

ببین آدم خوبت چقدر راحت عصبی ودیوونه میشه

اون دقیقا مثل یه ماشین انفجاریه

مم.درواقع دوست پسر سابق خون نیت ساکن آمریکاست

اون تا حالا فقط یه بار به این خونه اومده
اونم دوسال پیش همراه خون نیت

دوست پسر سابق اومد اینجا

هیچ شوهری نیست که مشکوک نشه عمه

اون فقط اومده پولمو پس بده

تودوباره میخوای بامن دردسر درست کنی؟

اون میتونست بجاش برات واریزش کنه

لازم نبود اینطوری شخصا بیاردش خونه

اینطوری کاملا واضحه که اومده تورو ببینه

خون نیت گوشت خریده تا برات خوراک کاری درست کنه

اون میگه تو دوست داری

واقعا خون؟

پس من میرم برات چکت رو نقد کنم

لازم نکرده

کجارفته بودی پات؟

من رفتم خونه ی نیت پولشو پس بدم

تونستی با نیت حرف بزنی؟

من فقط حال پدرشو پرسیدم وبرگشتم

همین؟

بله

جرات نکردم زیادباهاش حرف بزنم

شوهرش توخونه منتظربود

بیابریم داخل

نیت کجا باشوهرش آشنا شده سان؟

من نمیدونم

نیت قبلا هیچی به من نگفته

چی شده خون پان تونگ؟

خون نیت الان داری چکار میکنی؟

حواسم به بابامه

نمیتونم بلند حرف بزنم..بابا خوابیده

خون نیت

چکی که من بهت دادم مبلغ رو توش نوشتی تا پول چیناپات رو پس بدی؟

مبلغش خیلی زیاده

من نمیتونم لطفتو قبول کنم

چرا؟

چرا خون نیت؟

چرا باید بودن کنار همچین آدم بدی رو تحمل کنی؟

فعلا منو ببخش..باشه؟

من اومدم شیفتمونو عوض کنیم

اماهنوز ده شب نشده

شیفت تو ده شب تا 5صبحه

من فقط یه ساعت زودتر اومدم

توبرو بخواب

تو همه ی روز خسته بودی

تو کسی هستی که باید بره استراحت کنه

برای مراقب پدر بودن

من تحملم از تو بیشتره

من از وقتی بچه بودم هم مراقب مزرعه بودم وهم مراقب پدرم بودم

من قبلا هم شب وروز بیخوابی کشیدم

تو برو بخواب

باشه..پس حواست باشه

هرچیزی بود میتونی بیای تو اتاقم صدام کنی

الان 9 شبه

عموباید بدنت رو حرکت بدیم عمو

چرا خون نیت؟

چرا باید بودن کنار یه آدم بدرو تحمل کنی؟

تو میتونی برگردی..من خودم برمیگردم

باشه

سلام خون پان تونگ

آه..سلام

شما توشهر کاری داری؟

نه من اومدم دنبال یه دوست که بریم غذا بخوریم

اتفاقا رفتم خونتون دنبال شما اما خدمتکار گفت اومدین دفترتون توی شهر

پس از خون آناند خواستم منو بیاره اینجا

خون پان تونگ شما غذا خوردین؟

ممم....نه هنوز

ممم..خیلی خوبه

پس چرا نریم باهم غذا بخوریم؟

لطفا

اوه..بنظر خیلی خوشمزست

هروقت پی تونگ اومده بامن غذا بخوره از همین سفارش میده

خوشمزست..تنها مغازه ی اینجاست

خب پس چرا فقط دوتا بشقابه؟

خون پا شما باما غذا نمیخوری؟

اوه..من از پا خواستم دوتا ظرف سفارش بده

یکی برای خون مین ویکی هم برای پا

من تصادفا بایکی از صاحبای مزرعه تو اتحادیه قرار ملاقات دارم

چه قراری پی تونگ؟

خب..جلسه ی رسمی نیست فقط میخوایم حرف بزنیم

ما یه بازار فروش جدید پیدا کردیم

ومن دارم به بازار فروش تو آفریقا فکر میکنم...این امکان پذیره

درسته..پا

لطفا حواست به خون مین باشه

البته

پس من دیگه میرم خون مین

بله

بفرما میل کن خون مین

پرستار اینجاست

اوه..پرستار مرد؟من فکر کردم پرستار زن استخدام کردیم؟

خون

من پرستارمرد استخدام کردم که بتونه پدرتو جابجا کنه

عمه سانگ-
بله؟-

وقتی من وچانیکا برگردیم سورات تانی میخوام سه تا پرستار مرد استخدام کنم

اونا میتونن شیفت 8ساعته درروز کار کنن

اوه..این هدر دادن پوله

من خودم میتونم مراقب باشم

مشکلی نیست..عمه سانگ

عمه سانگ دیگه سنش بالاست من نمیخوام خسته بشی

عمه سانگ بهتره شما مراقب امور کلی خونه باشی

من میخوام برم سر کار باشه؟

مامان چندبار باهام تماس گرفته

فکر کنم سرش تو هتل شلوغه

تو همه ی شب بیداربودی ومراقب بابابودی
میتونی الان رانندگی کنی؟

!سان

سلام
سلام

من خیلی ساله ندیدمت.دلم برات تنگ شده عزیزم

منم دلم تنگ شده

عمه

این پاته

دوست پسر من

سلام

پات برای تحصیل به آمریکارفته

اون الان فارغ اتحصیله

بین تمام دانشجوهای تایلندی تو لوس انجلس

پات بهترین دانشجوئه..عمه

بیابریم بقیه ی حرفمونو تو رستوران بزنیم عزیزم

من به سر آشپز میگم برای خوشامد گویی برای برگشتت یه غذای خوشمزه بپزه

الان چیناپات اونجا منتظرمونه

اگه بفهمه تو اومدی خیلی خوشحال میشه

چیناپات اینجاست؟

وقتی من تماس گرفنم گفتین چیناپات نیست

اون چند لحظه پیش رسیده..کمی قبل ازتو

امشب پدرومادر پات تو خونه مهمونی دارن

من باید برم خونه وتو آماده کردن غذا به مادرش کمک کنم

من یه بار دیگه میام میبینمتون باشه؟

اشکال نداره سان

معمولا مامانم همه چیزو خودش آماده میکنه

تو مجبور نیستی برای کمک دادن برگردی

نه..من حس بدی دارم که مامانت تنها بمونه وخسته بشه

بریم خونه

اگه میخوای برگردی خونه مشکلی نیست ولی قبلا لطفا چیناپات رو ببین عزیزم

اون الان منتظرته

بجاش فردا خودم باهاش تماس میگیرم وباهاش قرار ملاقات میذارم

تو باید دوباره برای دیدنم بیای سان

تو بعد از سالها برگشتی به تایلند

والان حتما چیناپات خیلی شاکی میشه

تو الان اینجایی ونمیخوای اونو ملاقات کنی

مم...چیناپات کیه؟

اون پسر منه

اون پسر عمست

چیناپات ازدواج کرده سان

قبلا میدونستم..ما باهم تلفنی حرف زدیم

من دیگه میرم

بیا..میخوام دوباره بغلت کنم

سان

تو بمون وباعمه حرف بزن

انگار عمه خیلی دلتنگته

من برمیگردم وبرای آماده کردن غذا به مامانم کمک میکنم

دوست پسرت خودش داوطلب شد

پس لطفا بازم پیشم بمون

اگه تو برمیگردی کمک مامانت پس من میمونم

من یه بار دیگه میام دیدنتون عمه

بله

خداحافظ-
خداحافظ-

من میرم

!سان

من خیلی وقته که ندیدمت

تو هنوزم مثل قبل فسقلی موندی

چیناپات دیر اومدی

دوست پسر سان الان رفت

پس شانس دیدنشو از دست دادم

چرا ازش نخواستی بمونه؟

اون عجله داشت بره خونه کمک مامانش

امشب خونشون مهمونی دارن

خب دوست پسرت خوب مراقبت هست؟

وقتی باهاشم احساس خوبی دارم

اون تک فرزنده

خانوادش خیلی گرم وصمیمین

نه مثل خانواده ی من

بچه ی یه خانواده ی از هم پاشیده

تو چی چیناپات؟

چطور باچیناپات تمومش کردی؟

زوج ما؟

اونقدر بحث وجدل کردیم تا عاشق هم شدیم

همیشه میگن اونایی که زیاد باهم میجنگن باید بچه داربشن

بذار من فعلا این یکی رو ترتیبشو بدم

چیزی نمیخوای سفارش بدی پات؟

خوبه

من عصر رفتم چک تو رو نقد کنم

تو یه چک 15هزار دلاری برام نوشتی

به پول تایلندپونصد وبیست ونه هزاروهشتصد وبیست وسه بات میشه

تو از من 500هزار تا گرفته بودی

من بقیه پول رو بهت برمیگردونم

!نیت

این آخرین باریه که من وتو همدیگه رو میبینیم

من میخوام باهات خداحافظی کنم

چون هفته ی دیگه باید برگردم آمریکا

واینکه اوضاع کارم اونجا داره خوب پیش میره

من باید عجله کنم وشرایط رو آماده کنم تا والدینمو ببرم اونجا زندگی کنن

سال دیگه میخوام ازدواج کنم

وزندگی وخانوادمو تو آمریکا شروع کنم

پیشاپیش مبارکه

درسته نیت

خب تو کجا شوهرتو دیدی؟

من قبلا از سان پرسیدم گفت که نمیدونه

چطور ممکنه اون ندونه؟

اون کسیه که منوراهنمایی کرد تا برم سورات تانی برای خون چیناپات کار کنم

شوهر من آشنای سانه

نیت تو چی گفتی؟

من مجبور بودم برای هزینه ی درمان بابا کار کنم

اما مدرک دانشگاهی نداشتم

من نمیتونستم کار با درآمد بالا پیداکنم

بهمین دلیل سان با خون چیناپات تماس گرفت وخواهش کرد منو استخدام کنه

که بهم 100هزارتا حقوق بده

ومنم میخوام توبدونی

من درنهایت با خون چیناپات ازدواج کردم

تو عصبانی شدی که من رهات کردم و رفتم ازدواج کردم؟

امادرواقع این تونیستی که باید از من عصبانی باشی

ازاونجا که تو اول به من خیانت کردی

من کسیم که باید عصبانی باشه

وحالا که همه چیز به اینجا رسیده من میخوام ما بخوبی باهم تمومش کنیم

من میخوام بعنوان یه دوست بهت هشدار بدم

دوست دختر جدیدت من فکر کنم ..اون آدم خوبی نباشه

اون عکس تختخوابیتو برام فرستاد

یه زن خوب همچینکاری نمیکنه

!پات

کجا رفته بودی؟

پدر گفت رفتی این اطراف بچرخی

تو چشم من دیگه هرگز تو وجود نداری

وقتی نیت منو ترک کرد من هرگز عاشق تو نبودم

ودرنهایت

من به لطف تو همه چیزمو باختم

صبر کن

چی شده؟

امروز من فهمیدم همه ی مهربونیات

فقط فریب وتظاهر بوده

تو خیلی شیطانی

تو زندگیمو نابود کردی

هی پسرم تو از چی عصبانی هستی؟

ما بهم میزنیم

از زندگی من برو بیرون

!پات

من چکار کردم که عصبانیت کرده؟
(رو نیست که)

:::ترجمه وزیرنویس :تداعی :::
:::Sadigh:زمان بندی :::

http://thahiland.mihanblog.com
@naghdkoreh & @lakornabad