All language subtitles for Fantastic.Beasts.The.Secrets.of.Dumbledore.2022.720p.HDCAM-C1NEM4.[UTF8]

پادکست لوموس - برای طرفدارهای حرفهای هری پاتر
WizardingCenter.com/Lumos-Podcast

ترجمه: حسین غریبی
@HGSub :کانال تلگرام

.متشکرم

چیز دیگهای میل دارین؟

.نه. نه، نه. فعلاً نه

...من... ام

.منتظر کسی هستم

اینجا یکی از پاتوقهای همیشگیته؟

.من اصلاً پاتوق همیشگی ندارم

.بذار ببینمش

بعضی وقتها خیال میکنم
.زنجیرش هنوز دورِ گردنمه

.چون سالهای زیادی گردنم بود

روی گردنِ تو چه حسی داره؟

...یا میتونیم همدیگه رو آزاد کنیم، یا

عاشق وراجیان، مگه نه؟
.دوستهای ماگلمون رو میگم

ولی باید اعتراف کرد که
.خوب بلدن چایی دم کنن

.کاری که داری میکنی دیوونگیه

.کاریه که باهمدیگه عهد کردیم بکنیم

.من جوون بودم

...من -
.پایبند بودی، به من -

.به رابطهمون

.نه

...فقط به این خاطر باهات همراهی کردم که

به خاطر چی؟ -
.چون عاشقت بودم -

ولی به این خاطر نبود
.که باهام همراهی کردی

تو بودی که گفتی
.میتونیم دنیا رو دوباره شکل بدیم

.گفتی که حق طبیعی ماست

بوی گندشون رو حس میکنی؟

واقعاً قصد داری به خاطر این حیوونها
به همنوعانت پشت کنی؟

،چه با تو، چه بدون تو
.دنیاشون رو به آتیش میکشم، آلبوس

.هر کاری کنی، نمیتونی جلوم رو بگیری

.چایی نوش جونت

[ چین ]

[ چی بود؟ ]

.زایمانش نزدیکه

.خیلی زیباست

.چیلینِ نوزاد رو پیدا کردیم

.حالا میرسیم به جای سختش

!اکیو

.دوقلو

.دوقلو زاییدی

جانوران شگفتانگیز: اسرار دامبلدور

مرکز دنیای جادوگری - وبسایت طرفدارهای هری پاتر
WizardingCenter.com

[ اتریش، قلعهی نورمِنگارد ]
(مقر گِلِرت گریندِلوالد)

.تنهامون بذارین

.نشونم بده

.بقیه میگفتن یه موجود خاصه

.اوه، از خاص هم فراتره

میبینی؟

چشمهاش رو میبینی؟

.این چشمها همهچی رو میبینن

،وقتی یه چیلین به دنیا میاد
...رهبری بحق به قدرت میرسه

.تا دنیامون رو برای همیشه تغییر بده

...تولدشون تغییر به بار میاره، کریدِنس

.تغییر همهچی

.کارت عالی بود

.برو استراحت کن

.آره

.خونریزی کن

گریندلوالد: تحت تعقیب به دلیل جنایات سنگین ]
[ و توطئههای خطرناک علیه دنیای جادوگری

لابد نمیخوای بهم بگی قضیه چیه، نه؟

فقط ازم خواست همدیگه رو ببینیم
.و حتماً تو رو بیارم

.هوم، صحیح

[ هاگوارتز - هاگزمید ]

.حتماً برای دیدنِ برادرم اومدین

.نه، برای دیدن آلبوس دامبلدور اومدیم

.همون برادرمه

...اوه

.ببخشید. ام... عالیه

...من نیوت اسکمندر هستم و ایشون تیسیوس -
.طبقهی بالا، اولین در، سمت چپ -

نیوت بهت گفت که چرا گفتم بیای؟

قرار بود بگه؟

.نه

.اتفاقاً قرار نبود بگه

...یه موضوعی هست که ما

یعنی دامبلدور میخواد
.راجعبهش باهات صحبت کنه

.یه پیشنهاد

.خیلی خب

.میدونی که این چیه

.نیوت توی پاریس گیرش آورد

راستش زیاد با این چیزها
...سر و کار نداشتهم

.ولی فکر کنم پیمان خونی باشه

.درسته

و خونِ کی توشه؟

...خون من

.و خون گریندلوالد

پس برای همینه که
نمیتونی اقدامی علیهش کنی؟

.بله. یا اون علیه من

میشه بپرسم چی باید به سر آدم بزنه
که همچین چیزی بسازه؟

...عشق

،غرور، سادگی
.هر کدوم که بگی

جوون بودیم
.و میخواستیم دنیا رو دگرگون کنیم

با این پیمان مطمئن شدیم که حتی اگه
.یکیمون نظرش عوض بشه، بازم این کار رو میکنیم

،و اگه بخوای باهاش مبارزه کنی
چه اتفاقی میافته؟

.باید اعتراف کنم که خیلی زیباست

یا اگه صرفاً به فکرم بزنه
.که زیر پا بذارمش

.میبینی؟ میفهمه

.آلبوس -
.خیانتی رو توی قلبم حس میکنه -

!آلبوس

.این حداقلش بود

،جادوی یه مرد جوونه
...ولی همونطور که میبینین

.جادوی قدرتمندیه

.نمیشه باطلش کرد

خب، این پیشنهاد
.لابد به چیلین مربوط میشه

.قول داده که به کسی نگه

،اگه بخوایم گریندلوالد رو شکست بدیم
.چیلین فقط بخشی از ماجراست

.دنیای قدیم داره متلاشی میشه

گِلِرت داره با نفرتپراکنی
.دو تیکهش میکنه

.با تعصب

...چیزهایی که امروز غیرقابلتصورن، فردا

...اجتنابناپذیر به نظر میان

.اگه جلوش رو نگیریم

اگه قبول کنی که
...به خواستهی من عمل کنی

.باید بهم اعتماد کنی

.حتی وقتیکه غریزهت خلافش رو بگه

.پیشنهادت رو بگو

اون تو رو میفرسته؟

تا جاسوسیِ منو بکنی؟

.نه

ولی ازم میپرسه که
.چی توی فکرته، چه حسی داری

بقیه چی؟

ازت میپرسه
اونها چه فکر و حسی دارن؟

.آره

.ولی بیشتر راجعبه تو میپرسه

و تو بهش میگی؟

.آره، بهش میگی

حالا کیه که داره ذهن میخونه؟

.بهم بگو چی میبینی

.تو از خاندان دامبلدوری

.خاندان مهمیه

این رو میدونی
.چون گریندلوالد بهت گفته

این هم گفته که
.اونا ولت کردهن

.گفته که تو یه راز کثیفی

...میگه دامبلدور اونو هم ول کرده

.و درک میکنه که چه حسی داری

...و برای همین

.برای همین ازت خواسته که بکُشیش

.حالا ازت میخوام که بری، کویینی

.بهش نمیگم

.همیشه بهش نمیگم

.همهچی رو بهش نمیگم

[ من رو ببخش ]

[ Heaven - Gregory Porter ]

...هی، ببین

.کویینی

.سلام، عزیزجان

...عزیزم

.قنادیت رو نگاه

.مثل شهر ارواح شده

.آره، خب، دلم برات تنگ شده بود

.اوه، عزیزم

.عزیزم، بیا اینجا

.بیا اینجا

.همهچی مرتب میشه

.همهچی روبهراه میشه

.سلام، عزیزم

چی شده اومدی مرکز شهر؟

جداً امیدوارم واسه این جمله
.تمام روز به خودت فشار نیاورده باشی

اوه، ترسناک دوست داری؟

اونطوری دلت میخواد؟

میدونی مشکل چیه؟

.اونقدری که باید ترسناک نیستی

...به نظرم خیلی هم ترسناک

من ترسناک نیستم؟

،شاید اگه مثل یه دیوونه
...دستهات رو توی هوا تکون بدی

.اونوقت ترسناکتر بشی

.خوبه

.یه کم بیشتر

.یه کم بیشتر

.ادامه بده. عالیه

.سه، دو، یک

!هی

.کافیه

.برین پی کارتون

چی تو سرته، قنادباشی؟

.ای خدا
.خجالت هم خوب چیزیه

چی شده؟

.یه خانم محترمه

اصلاً میدونی چیه؟

.میذارم مشت اول رو بزنی. بجنب -
مطمئنی؟ -

.ای داد

پشت دستمو داغ میکنم
.که دیگه به این زن کمک کنم

لَلی؟

.شرمنده، فرنک
.بعضی وقتها نقطهی قوتم یادم میره

.دیگه میتونین برین. ممنونم

.خواهش میکنم

.فعلاً خداحافظ، لَلی -
.خداحافظ، استنلی -

خیلی زود یه سر میام
.تا یه دست گیجکن بازی کنیم

.خیلی خب

.استنلی فامیل نزدیکمه

.جادوگره -
.حرفش هم نزن -

.خواهش میکنم
.تازه اول کاره. کاری نکن خسته بشم

.گفتم دیگه نیستم، هنوز روی حرفم هستم -
.دست بردار، آقای کوالسکی -

باورم نمیشه روانپزشکم گفت
.شما جادوگرها وجود ندارین

!حیف پولی که بهش دادم

میدونی که من ساحرهام، نه؟

.آره

.ببین. بهت میاد ساحرهی خیلی خوبی باشی

ولی نمیدونی من
.از دست شماها چی کشیدهم

پس میشه لطفاً
از زندگیم بری بیرون؟

...بیش از یک سال پیش -
.ای وای -

به امید دریافت یه وام
...کسبوکار کوچیک

...وارد بانک مرکزی اِستین شدی

.که نزدیک شیش بلوک با اینجا فاصله داره

...بعدش با نیوت اسکمندر آشنا شدی

برجستهترین و احتمالاً تنها
.جانورشناس جادویی دنیا

بعدش با دنیایی آشنا شدی
.که قبلش کاملاً از وجودش بیخبر بودی

.عاشق ساحرهای بهاسم کویینی گلدستین شدی

.خاطرات اون موقعت با جادو پاک شد

.ولی جادو روت عمل نکرد

و در نتیجه، دوباره
.به خانم گلدستین رسیدی

ولی بعد از اینکه
...قبول نکردی باهاش ازدواج کنی

تصمیم گرفت به گِلِرت گریندلوالد
...و پیروان سیاهش بپیونده

...که بزرگترین تهدید برای

دنیای ما و شما
.در چهار قرن اخیره

اطلاعاتم چطور بود؟

.خوب بود

بهجز اونجاش که گفتی
.کویینی به جبههی تاریکی پیوسته

...البته درسته که فریب خورده

ولی قلبی داره که
...مثل یه جزیرهی بزرگ و عجیبه

.و خیلی باهوشه

.واقعاً میتونه ذهن آدم رو بخونه

چیزه... بهشون چی میگین؟

.لجیلیمنز -
.آره -

...ببین

اینو میبینی؟

.این ماهیتابه رو میبینی؟ این منم

.من ماهیتابهام

،همهجام قُر شده
.مثل من فتّ و فراوونه

.یه پخمه بیشتر نیستم

نمیدونم چه فکرهای
...عجیبی توی سرته، خانم

ولی مطمئنم میتونی
.یه عالمه بهتر از منو پیدا کنی

.خداحافظ

.فکر نکنم بتونیم، آقای کوالسکی

،میتونستی زیر پیشخون قایم بشی
.ولی نشدی

،میتونستی خودتو به اون راه بزنی
.ولی نزدی

اتفاقاً، خودتو به خطر انداختی
.تا غریبهای رو نجات بدی که نمیشناختی

به نظرم تو دقیقاً همون آدمِ معمولیِ الگویی
.هستی که دنیا الان بهش نیاز داره

.منتها هنوز خودت نمیدونی

.برای همین باید نشونت میدادم

.ما بهت نیاز داریم، آقای کوالسکی

.باشه

.بهم بگو جیکوب

.تو هم لَلی صدام کن

.لَلی
.باید مغازه رو ببندم

.ممنون -
.خیلی بهتر شد، جیکوب -

لابد طرز کارش رو میدونی، جیکوب؟

[ چه کسی پیروز خواهد شد؟ ]
[ لیو یا سانتوس؟ ]

نظر وزارتخونه چیه؟
لیو یا سانتوس؟

.خب، رسماً وزارتخونه هیچ موضعی نداره

،ولی بهطور غیررسمی
.سانتوس رو ترجیح میدیم

.البته هر کسی از فوگل بهتره-
هر کسی؟ -

.اون که جزو نامزدها نیست، کارما

.چون مجرمِ تحت تعقیبه

مگه براش فرقی داره؟

چرا همهش باید دور خودمون بچرخیم؟ -
!جیکوب -

.خوش اومدی، مرد معرکه

مطمئن بودم که
.پروفسور هیکس راضیت میکنه

.آره، منو که میشناسی، رفیق

.نمیتونم به رمزتازِ خوب نه بگم

.آقای اسکمندر

.پروفسور هیکس. بالاخره -
.بالاخره همدیگه رو دیدیم -

من و پروفسور هیکس سالهاست
...باهم مکاتبه داریم

.ولی هیچوقت همدیگه رو ندیده بودیم

کتابش دربارهی
.اجرای پیشرفتهی افسونها» خیلی خوندنیه»

.نیوت لطف داره

«خوندن کتاب «جانوران شگفتانگیز
.برای تمام شاگردهای سال پنجمم اجباریه

.خب، بذارین معرفی کنم

،ایشون بانتی برادِیکر هستن
...دستیار کارراهبندازم

.طی هفت سال گذشته -
...هشت سال -

.و ۱۶۴ روز

.همونطور که میبینین، کارراهبندازه

...و ایشون -
.یوسف کاما هستم -

.خوشوقتم

.و با جیکوب هم که قبلاً آشنا شدین

.نیوت

...ایشون هم برادرم تیسیوسه

.و برای وزارتخونه کار میکنه

،در واقع
.رئیس ادارهی کارآگاهان بریتانیا هستم

پس باید حواسم باشه
.سندِ چوبدستیم منقضی نشده باشه

بله. البته دقیقتر که بخوایم بگیم
.این جزو وظایفم نیست

.اوه، آره

.خیلی خب

احتمالاً همگی براتون سؤاله
.که چرا اینجا اومدین

و در همین راستا، دامبلدور
.ازم خواسته پیغامی رو بهتون برسونم

گریندلوال میتونه
.اتفاقات مرتبط آینده رو ببینه

پس باید فرض کنیم که تمام کارهای ما رو
.قبل از اینکه انجامشون بدیم، میدونه

پس اگه بخوایم شکستش بدیم
...و دنیامون رو نجات بدیم

...و دنیای تو رو نجات بدیم، جیکوب

بهترین راهحلش اینه که
.اون رو گیج کنیم

.ببخشید. شرمنده

چطوری میشه کسی رو گیج کرد
که آینده رو میبینه؟

.ضدبینش -
.دقیقاً -

.بهترین نقشه، نقشه نداشتنه

.یا چندین نقشهی همزمان

.این میشه سردرگمی

.الان هم روی من جواب داده

اتفاقاً دامبلدور ازم خواست
.که یه چیزی رو بهت بدم، جیکوب

.از چوب اسنِیکوود
.تقریباً کمیابه

شوخیت گرفته؟
این چوبدستی واقعیه؟

.آره

،البته مغز نداره
.ولی یهجورایی آره

یهجورایی واقعیه؟

مهمتر اینه که جایی که داریم میریم
.این لازمت میشه

فکر کنم برای تو هم
.یه چیزی داده، تیسیوس

.تِدی، خواهش میکنم دیگه ولش کن

.تِدی، خواهش میکنم بس کن

.نه. تِدی، ادبت کجا رفته
...این مال تیسیوسه

...اینه

.البته

.حالا دیگه همه چی برامون روشن شد

لَلی. لَلی، فکر کنم
.خودش یه کتاب بهت داده

...به قول معروف

کتاب میتونه آدم رو
.دور دنیا بچرخونه

.کافیه بازش کنی

.راست میگه

،آره. خب
.بانتی، این برای توئه

.بهم گفته که فقط خودت باید بخونیش

.کاما -
.من چیزِ موردنیازم رو دارم -

تینا چطور؟ تینا نمیاد؟

.تینا نمیتونه بیاد

.تینا ترفیع گرفته

.تا جایی که میدونم سرش خیلی شلوغه

.تینا رئیس ادارهی کارآگاهان آمریکا شده

.همدیگه رو خوب میشناسیم
.یه زن خیلی استثناییه

پس این گروهیه که قراره خطرناکترین
.جادوگر چند قرن اخیر رو شکست بده

،یه جانورشناس جادویی
...دستیار کارراهبندازش

...یه معلم مدرسه

جادوگری که نوادهی
...یه خاندان فرانسوی قدیمیه

...و

...یه قنادِ ماگل

.با چوبدستی تقلبیش

.هی، تو هم یه چیزی گیرت اومد، رفیق

.تازه چوبدستیِ اون کار میکنه

!شک نکن که موفق میشیم

.حواسم بهت هست، کوچولو

.برلین

.بهتر از این نمیشه

...کاما

.مواظب خودت باش

.من هم الان باید برم، نیوت

.هیچکس نباید همهچی رو بدونه

.حتی تو

.خیلی خب

.ورودیِ جادوگرها اونجاست

[ آنتون فوگل ]

.وزارت جادوی آلمان

.بله

لابد دلیلی داره که اینجا اومدیم؟

.آره، باید به یه مهمونیِ عصرونه بریم

.و اگه عجله نکنیم، دیرمون میشه

.جیکوب! از گروه جدا نشو

[ تحت تعقیب: گریندلوالد ]

!تائو! تائو! تائو

!سانتوس! سانتوس! سانتوس

.روز بهخیر

.سلام، هِلموت

.تیسیوس

.هی، هی

.اونا با منن

[ ویسِنسیا سانتوس - لیو تائو ]

[ ویسِنسیا سانتوس ]
[ نامزد ریاست کنفدراسیون بینالمللی جادوگران ]

برای ساندویچ عصرونه که اینجا نیومدیم؟

.نه

.باید یه پیغامی رو برسونم -
پیغام؟ -

به کی؟

.آقای فوگل، دیدنتون مایهی مسرته

.حتماً شوخیت گرفته

.نه

اینجا چیکار میکنیم؟
.بیا بریم بیرون

.من زیاد توی این موقعیتها وارد نیستم

این موقعیتها؟

.آدمهای زیاد. آدمهای باکلاس

.سلام

،دیدم شما وارد سالن شدین
...و پیش خودم فکر کردم

.ایدیت، این مرد چه ظاهر جالبی داره

.جیکوب کوالسکی هستم
حالتون چطوره؟

.از آشناییتون خوشوقتم

و اهل کجا هستین، آقای کوالسکی؟

.کویینز

،آقای فوگل، قربان
.خواستم اگه ممکنه یه چیزی بهتون بگم

.اوه، یا ریشِ مرلین
آقای اسکمندر هستی، درسته؟

...آقای فوگل، قربان

.از طرف یه دوست پیغامی آوردهم

.و خیلی فوریه

،کار درست رو انجام بده»
«.نه کار آسون رو

...بهم گفت حتماً باید

امشب بیام پیش شما
.و این پیغام رو بشنوین

.وقتش شده، قربان

الان اینجاست؟ توی گردهماییه؟

.نه، البته که نیست

،وقتی دنیایِ بیرون داره توی آتیش میسوزه
چرا باید از هاگوارتز بیرون بیاد؟

.ازت متشکرم، آقای اسکمندر

.متشکرم

.متشکرم

امشب چهرههای آشنای
:زیادی رو اینجا میبینم

.همکاران، دوستان، دشمنان

طی ۴۸ ساعت آینده، شما
...به همراه سایر اعضای دنیای جادوگری

.رهبر بزرگ بعدی ما رو انتخاب خواهید کرد

انتخابی که زندگی ما را
.تا نسلهای متمادی شکل خواهد داد

تقریباً شکی ندارم که
...هر کسی که پیروز بشه

ادارهی کنفدراسیون
.به فرد لایقی خواهد رسید

.لیو تائو

.ویسنسیا سانتوس

...در چنین لحظاتیه که

به یاد میاریم
...همین انتقال صلحآمیز قدرته

...که تجلی انسانیت ماست

و به جهانیان نشون میده
...که با وجود تفاوتهامون

.صدای همه رو باید شنید

حتی صداهایی که شاید
.از نظر خیلیها ناخوشایند باشن

.نیوت

هیچکدوم از اونا
به نظرت آشنا نمیان؟

.پاریس

...همون شبی که لیتا

.همهشون افراد گریندلوالدن

...بنابراین، پس از تحقیقات گسترده

...کنفدراسیون به این نتیجه رسیده

مدارک کافی برای پیگرد قانونیِ
...گِلِرت گریندلوالد وجود ندارد

و اتهاماتی که در خصوص جرائمی علیه
.جامعهی ماگلها به او نسبت داده شده، نابجاست

.به این ترتیب، او از تمام اتهامات تبرئه شد

شوخیتون گرفته؟

گذاشتن قسر دربره؟

!من اونجا بودم
!داشت آدمها رو میکشت

.شماها بازداشتین. همهتون

!چوبدستیتون رو بندازین

.ببرینش

.تیسیوس

تیسیوس؟

.نیوت، نیوت. اینجا نه

.نیوت، امکان نداره حریفشون بشیم

.بیا بریم

نیوت، وزارتخونهی آلمان
.تحت کنترلشونه. باید بریم

!حق با اوناست
!این عادلانه نیست

من اونجا بودم! تو اونجا بودی؟
!تو اونجا بودی؟ من بودم

!اون جنایتکاره -
.جیکوب -

.باید بریم. باید بریم

.جیکوب، بیا بریم

.خیلی خوشمزهست

.غذای موردعلاقهش بود

یادته همهش به مامان
التماس میکرد که این رو بپزه؟

.آریانا

.مادر فکر میکرد آرومش میکنه

.به نظرم خیال خام بود -
.آلبوس -

.خودم اونجا بودم

.منم توی همون خونه بزرگ شدم

.هر چی که تو دیدی، منم دیدم

.همهچی رو دیدم

مگه نمیبینی نوشته «تعطیل»، احمق نکبتی؟

.ببخش که مزاحمت شدم، آلبوس

بگو. چی شده؟

.خبر بدی دارم

.فوگل گریندلوالد رو تبرئه کرده

[ هیچ میدونی... چه حسی داره؟ ]

یکی باید فردا صبح
.بهجای من تدریس کنه

میشه به تو زحمت بدم؟ -
.البته -

...و آلبوس، خواهش میکنم مـ -
.باشه، سعیم رو میکنم -

.سلام، ابرفورث

.سلام، مینِروا

.«ببخش که بهت گفتم «احمق نکبتی

.بخشیدم

.متأسفانه باید زودتر از پیشت برم

باز میخوای بری دنیا رو نجات بدی، ها؟

برای اون کار
.آدمی بهتر از من نیازه

.نپرس

[ هیچ میدونی تنهایی چه حسی داره؟ ]

هزاران نفر توی خیابونها
.دارن اسمت رو فریاد میزنن

.دیگه آزاد هستی

.به بقیه بگو آمادهی رفتن بشن

امشب؟ -
.فردا -

.صبح یه مهمونِ سرزده میاد

چرا ققنوسه همهش پیشش میمونه؟

.حتماً حس کرده که چیکار میخواد بکنه

و مطمئنی که اون میتونه دامبلدور رو بکُشه؟

.دردی که میکشه، قدرتشه

مردی که دنبالشم
.رئیس ادارهی کارآگاهان بریتانیاست

چطور ممکنه رئیس ادارهی
کارآگاهان بریتانیا رو گم کنین؟

،همونطور که قبلاً گفتیم
...چون ما هیچوقت بازداشتش نکردیم

.هیچوقت گمش هم نکردیم

.آقا، دهها نفر اونجا بودن
.هر کدومشون ممکنه همکاری کنه

کسی بوده که از قلم انداخته باشم؟

.بیاین بریم بابا

.صبر کن
!اون یاروئه

.بیا اینجا. بیا اینجا

!ببخشید! هی

!اون یارو خودشه
!اون میدونه تیسیوس کجاست! آهای

تیسیوس کجاست؟

!همون خودشه
!اون میدونه تیسیوس کجاست

.نیوت

...آلبوس. چی

.تیسیوس رو به اِرکستاگ بردهن

ولی اِرکستاگ که
.سالها پیش بسته شد

...آره، ولی

.فعلاً که شده زندان سرّیِ وزارتخونه

برای اینکه بری ملاقاتش
.به این نیاز داری

.و یکی از اینا

.و این

.صبر کن، صبر کن، صبر کن

حتماً با چوبدستیت حال میکنی، آقای کوالسکی؟

.من؟ اوه، آره

.متشکرم، آقای دامبلدور
.خیلی باحاله

.توصیه میکنم دمِ دست نگهش داری

.پروفسکور هیکس -
.دامبلدور -

.امیدوارم جای دیگهای کار نداشته باشی

راستش، اگه داشتی هم پیشنهاد میکنم
.به مراسم شام امشب نامزدهای انتخابات بری

.آقای کوالسکی رو هم ببر

.احتمالاً اونجا یکی قصد ترور کنه

هر کاری که بتونی برای
.جلوگیری ازش انجام بدی، ممنون میشم

.باعث افتخاره
.از این چالش استقبال میکنم

.تازه، جیکوب هم همراهمه

.اوه، نگران نباش
.افسونهای دفاعیِ پروفسور هیکس درجه یکه

.به امید دیدار

.عجب زبونبازیه

.دیگه در اون حد درجه یک نیست

...آلبوس، میخواستم بدونم

.اوه، بله

.چمدونت -
.آره -

.خیالت راحت
.دست آدم مطمئنیه

کمکی از دستم برمیاد؟

.بله

.میخوام لطفاً عین این چمدون رو بسازین

.حتماً

.اوه، نه
.نباید بازش کنین

.منظورم اینه که لازم نیست

.شکلِ داخلش مهم نیست

.به نظرم بتونم براتون بسازم

.لطفاً بذارین اینجا بمونه -
.اوه، نه -

.نمیتونم اینجا بذارمش

.و بیشتر از یکی لازم دارم

...آخه میدونین

.شوهرم خیلی حواسپرته

.همیشه همهچی رو فراموش میکنه

همین چند روز پیش
.یادش رفت که با من ازدواج کرده

باورتون میشه؟

.ولی دوستش دارم

دقیقاً چند تا مدنظرتونه؟

شیش تا؟

.و تا دو روز دیگه لازمشون دارم

!دستهات رو نشون بده

تو کی هستی؟

.من یوسف کاما هستم

مهمونمون کیه؟

.از طرفدارهای شمام

.خواهرش رو کُشتی

.اسمش لیتا بود

.لیتا لسترنج

.اوه، بله

تو و خواهرت هر دوتون
.از یه خاندان قدیمی بودین

.بودیم

.این تنها چیز مشترکمون بود

.دامبلدور تو رو فرستاده

درست نمیگم؟

.میترسه تو موجودی رو در اختیار داشته باشی

.از استفادهای که ازش میخوای بکنی، میترسه

.منو فرستاد اینجا تا ازت جاسوسی کنم

دوست داری چی بهش بگم؟

...کویینی

داره راستش رو میگه؟

دیگه چی؟

...با اینکه بهت باور داره

.تو رو مسئول مرگ خواهرش میدونه

.هر روز فقدانش رو حس میکنه

،هر نفسی که میکشه
.یادآورِ اینه که خواهرش دیگه نفس نمیکشه

پس لابد اشکالی نداره که
.خاطرهی خواهرت رو پاک کنم تا راحت بشی

درسته؟

.درسته

بهتر شد؟

.حدس میزدم

وقتی اجازه میدیم
...خشم ما رو فرا بگیره

.تنها قربانی، خودمون هستیم

.خب، ما پیشِ پات داشتیم میرفتیم

.اگه خواستی میتونی به ما بپیوندی

.بیا

میتونیم بیشتر دربارهی
.دوست مشترکمون، دامبلدور، صحبت کنیم

.اول شما بفرما

.سلام، کریدِنس

هیچ میدونی چه حسی داره
که آدم بیکس باشه؟

که همیشه تنها باشه؟

پس تو بودی؟

.تویی که روی آینه پیغام مینویسی

.من یه دامبلدورم

.تو ولم کردی

همون خونی که توی رگهای منه
.توی رگهای تو هم جریان داره

.بهخاطر تو نیومده
.بهخاطر من اومده

حقیقت با ظاهر ماجرا
.فرق داره، کریدِنس

.علیرغم چیزی که بهت گفتهن

.اسم من اورِلیوسه

.بهت دروغ گفته

.تا بذر نفرت بکاره

.چیزی که بهت گفته حقیقت نداره

.ولی ما همخون هستیم

.تو یه دامبلدور هستی

.بهخاطر دردت متأسفم

.ما نمیدونستیم. باور کن

[ ورود ممنوع ]
[ خارج از دسترس ]

[ اِرکستاگ ]

.برای دیدن برادرم اومدم

.اسمش تیسیوس اسکمندره

...ببخشید، این چیزه

.چوبدستی

...اوه، این

.من جانورشناس جادوییام

.کاملاً بیآزاره

.فقط... فقط یه حیوون دستآموزه

.ببخش

.اینم تِدیه

اگه پیش خودم نباشه
.خلی اذیت میکنه

.اینا اینجا میمونن

چطوری بدونم که کجا پیداش کنم؟

مگه برادرت نیست؟

.چرا

.پس همونیه که شبیه برادرته

.برمیگردم، پیک
.قول میدم

.برمیگردم، پیک»

«.قول میدم

.آره، منم یه روز وزیر جادو میشم

.ما رو از درِ پشتی ببر
.اینجا امن نیست

.نه. شیشه رو بکش پایین

چی؟

.شیشهی پنجره رو بکش پایین

!گریندلوالد، متشکریم

!نه! نه

.متشکرم

.متشکرم. متشکرم

این مردم تمنا نمیکنن
.که به حرفشون گوش بدیم

.خواهش نمیکنن که گوش بدیم

.دارن مطالبهش میکنن

واقعاً داری پیشنهاد میکنی که
اجازه بدیم اون مرد نامزد بشه؟

.بله

.بله، بذارین نامزد بشه

گِلِرت گریندلوالد دنبال
...جنگ جادوگرها با ماگلهاست

...و اگه به خواستهش برسه

،فقط دنیای اونا رو نابود نمیکنه
.دنیای ما رو هم نابود میکنه

.و برای همینه که نمیتونه برنده بشه

.بذارین نامزد انتخابات بشه

.بذارین مردم رأی بدن

،وقتی ببازه
.دیگه صدای مردم شنیده شده

...ولی اگه این حق رو از مردم بگیریم

.اون خیابونها غرق خون میشه

.تیسیوس

تیسیوس؟

.لَلی

.اون مردی که سبیل بزرگی داره

.پیش اون خانم نشسته

.بهش میاد آدم بکشه

.شبیه عمو دامینیکِ منم هست

عموت دامینیک وزیر جادوی نروژه؟

.نه

.حدس میزدم

.کویینی

.کویینی

.خانم سانتوس، خوشحالم میبینمتون

.طرفدارهاتون خوب شعار میدن

.طرفدارهای شما هم همینطور، آقای گریندلوالد

مثلاً داری منو نجات میدی؟

.بهطور کلی قصدم همینه

...و لابد

،این کاری که داری میکنی
هر چی که هست، استراتژیکه؟

.تکنیکی به اسم تتقلیدِ حرکتی

.مانع از درگیریِ خشونتآمیز میشه
.البته به طور نظری

.تنها کسیام که قبلاً یه بار امتحانش کردهم

و نتیجه چی بود؟

.نتیجهی قطعی نداشت

.البته اون توی محیط آزمایشگاهی بود

شرایط توی اون محیط
.شدیداً کنترلشدهست

.ولی شرایط فعلی خیلی ناپایدارتره

برای همین، نتیجهی نهایی
.خیلی کمتر قابلپیشبینیه

...لابد نتیجهی نهایی

زنده موندن ماست؟

!نه

.کارت عالی بود -
.بیا -

.و حالا این -
.اینو نگه دار -

صدای جغد دیگه برای چه کوفتی بود؟

.برای اینکه کمک لازم داریم

.دنبالم بیا

.بجنب

.درست قرش نمیدی

.قرش بده
.قرش بده، ولی با ظرافت

.دارم مثل تو قرش میدم، نیوت

.نه خیر، نمیدی

.قرش بده

.برو پیشش

...کویینی

...بهش بگو اشکالی نداره

.که میبینی موفق نشده

.یه فرصت دیگه بهش میدم

.وفاداریش بیش از هر چیزی مهمه

.همینجا بمون

.اوه

.ببخشید

.ولش کن

جانم؟

!آدمکش

.بیخیال

!بیا اینجا

!نیوت

!اکیو

!کراوات رو بگیر

.کراواته رمزتاز بود

.آره

.آفرین به جفتتون

میدونم هیچکدومتون نپرسیدین، ولی
.توصیه میکنم حتماً افسونها رو یاد بگیرین

.لَلی

چرا اینقدر طولش دادین؟

.یه مشکلاتی برامون پیش اومد
شما چی؟

.ما هم یه مشکلاتی برامون پیش اومد

[ !ماگلِ آدمکش ]

جیکوب سعی کرده
گریندلوالد رو بکُشه؟

.داستانش طولانیه

واقعاً از چوب اسنِیکووده؟

!بله که واقعاً از چوب اسنِیکووده

...میشه یه لحظه

.خیلی خطرناکه

.خیلی قدرتمنده

.کمیابه
...اگه دست نااهلش بیفته

.کارِت رو میسازه

تو از کجا آوردیش؟

.کریسمس کادو گرفتم

.جیکوب، ببین کی رو پیدا کردم

.سلام

.دوستهای جادوگرم هستن
.نیوت و تیسیوس

.باهم اینطوری هستیم

.این یکی هم منم
.باید برم

.خیلی خب. خوش بگذره

فقط کارهایی بکنین که من میکنم

.اینجا رو نگاه

ساحرهها و جادوگرهای فسقلی
.واسه خودشون میچرخن

نه بابا؟

!من آدمکشه بودم

.نیوت و تیسیوس هر دوشون به هاگوارتز رفتهن

.آره، میدونستم
.خیلی باهام خوشرفتار بودن

پسرهای اسلیترینی که اونجان
از این چیزهای خوشمزه بهم دادن. کی میخواد؟

من که هیچوقت
...از کلاسترِ سوسک خوشم نیومد

ولی میگن دوکهای عسلی
.بهترین شیرینیها رو داره

.رد بشین

.ممنون، مکگوناگل

.آلبوس

.آفرین بر همهتون. آفرین

.تبریک میگم

تبریک میگی؟ -
.البته -

پروفسکور هیکس موفق شد
.جلوی یه ترور رو بگیره

.و تو زنده و سالمی

اینکه همهچی دقیقاً طبق نقشه پیش نرفت
.دقیقاً نقشهمون بود

.نمیدونم جایزه چی میخوام

آلبوس، ببخش، ولی
مگه برنگشتیم سر جای اولمون؟

...اتفاقاً باید بگم که اوضاع

.خیلی بدتر شده

هنوز بهشون نگفتی، نه؟

به گریندلوالد اجازه دادن
.که نامزد انتخابات بشه

چی؟ -
ولی چطوری؟ -

چون فوگل کارِ آسون رو
.به کارِ درست ترجیح داد

.طوری نیست

.بوتان

.درسته. سه امتیاز برای هافلپاف

.کشور پادشاهی بوتان

.در ارتفاعات شرق هیمالیاست

.اونقدر جای زیباییه که وصفناپذیره

ریشهی بعضی از مهمترین جادوها
.به اونجا برمیگرده

...میگن اگه با دقت گوش کنی

.گذشته برات نجوا میکنه

و بر حسب اتفاق جاییه که
.انتخابات برگزار میشه

.یه گردهمایی

،تا همین یکی دو روز پیش
...مجرم فراری بود

ولی حالا نامزد رسمیِ
.کنفدراسیون بینالمللی جادوگرانه

دوران خطرناک
.به آدمهای خطرناک رو میاره

راستی، توی دهکده
.پیش برادرم شام میخوریم

تا اون موقع
.اگه چیزی لازم داشتین، مینِروا اینجاست

دامبلدور برادر داره؟

.رسیدیم

.بانتی، تو اینجایی

.آره

حالش چطوره؟ -
.اوه، حالش خوبه -

اَلفی این دفعه چیکار کرده؟

نکنه دوباره باسنِ تیموتی رو گاز گرفتی؟

...خانم برادِیکر

برادرم که میزبان مهربونی بوده، نه؟

.بله، خیلی مهربون

.خوشحالم که میشنوم

خب، توی دهکده
.براتون اتاق جور کردیم

و اَبرفورث براتون
.یه شام خوشمزه میپزه

.با دستور پخت خودشه

،اگه بیشتر خواستین
.توی قابلمهست

!ممنون

.دستت درد نکنه

.حیرتانگیزه

تا حالا چیزی نخورده بودم که همچین ظاهر
.تهوعآوری داشته باشه و اینقدر خوشمزه باشه

این کوچولو کیه؟
میشه بذاری شامم رو بخورم؟

.این یه چیلینه، جیکوب

.فوقالعاده نادره

.یکی از عزیزترین موجودات دنیای جادوگریه

چرا؟

.چون میتونه باطن آدمها رو ببینه

!اوه. اوه

شوخیت گرفته؟

،پس اگه آدم خوب و لایق باشه
.چیلین تشخیص میده

ولی اگه آدمی بیرحم و فریبکار
.باشه هم تشخیص میده

جداً؟

همینطوری به آدم میگه یا...؟

.دقیقاً که نمیگه

.تعظیم میکنه

ولی فقط در حضور کسی که
.قلب تماماً پاکی داشته باشه

البته تقریباً هیچکدوممون
...اینطور نیستیم

هرچقدر هم که سعی کنیم
.آدم خوبی باشیم

،اتفاقاً یه زمانی، سالهای سال پیش
.چیلین رهبر ما رو انتخاب میکرد

.خیلی خب، باشه

.بیا

.حمله کن
خیلی گشنهشه، نه؟

.از تو خیلی خوشش اومده

[ میخوام بیام خونه ]

.بهم قول بده

.خودم کمکت میکنم

.اون پسرته، اَبرفورث

.بهت نیاز داره

.نیوت

.بیا تو

...آلبوس

روی آینهی طبقهی پایین
.یه پیغام نوشتهن

.در رو ببند

.کریدِنس اونو نوشته

همون تابستونی که من و گِلِرت
...عاشق همدیگه شدیم

.برادرم هم عاشق شد

.عاشق دختری از درهی گودریک

.اون دختر رو فرستادن جای دیگه

.شایعه شده بود که بچهای به دنیا آورده

کریدِنس؟ -
.اون یه دامبلدوره -

اگه من برای اَبرفورث
...دوست بهتری بودم

...و برادر بهتری بودم

.شاید این راز رو بهم میگفت

شاید اوضاع جور دیگهای رقم میخورد
...و این پسر

میتونست بخشی از
.زندگیمون و خونوادهمون باشه

.کریدِنس رو نمیشه نجات داد
.خودت خوب میدونی

.ولی شاید اون بتونه ما رو نجات بده

.خاکسترِ ققنوس

اون پرنده اومده پیشش
.چون داره میمیره، نیوت

.نشونههاش رو میشناسم

...آخه میدونی

.خواهرم هم تیرهپوش بود

ولی برخلاف کریدِنس، هیچوقت
.یاد نگرفت جادوش رو بروز بده

به مرور زمان این نیرو تاریکتر شد
.و آریانا رو مسموم کرد

بدتر از همه اینکه هیچکدوممون
.نمیتونستیم دردش رو تسکین بدیم

میتونی بهم بگی
چطور براش تموم شد؟

من و گِلِرت نقشه ریختیم
.که باهمدیگه بریم

.برادرم مخالف بود

.به شب جلومون دراومد

،سر همدیگه داد زدیم
.همدیگه رو تهدید کردیم

اَبرفورث چوبدستیش رو بیرون کشید
.که حماقت بود

منم چوبدستیم رو بیرون کشیدم
.که حماقت بزرگتری بود

.گِلِرت فقط میخندید

هیچکس حواسش نبود که
.آریانا اومد طبقهی پایین

نمیتونم با قطعیت بگم
.که طلسمِ من بود

.اصلاً مهم هم نیست

،توی یه چشم بههم زدن
.آریانا کشته شد

.خیلی متأسفم، آلبوس

اگه برات تسلیبخشه، باید بگم
.شاید کمی از درد راحت شد

.نه. مأیوسم نکن، نیوت

.از تو یکی انتظار نداشتم

.صداقتت یه موهبته

.حتی اگه گاهی موهبت دردناکی باشه

دوستهامون که طبقهی پایینان
.خستهان و میخوان برن بخوابن

.تو هم... باید بری

آلبوس، لَلی چند دقیقه پیش
...بهمون گفت که

اکثر ما رویهمرفته
.بیعیب و نقص نیستیم

ولی حتی اگه توی مسائل خیلی بزرگ
...اشتباهی ازمون سر بزنه

میتونیم تلاش کنیم
.اشتباهاتمون رو جبران کنیم

.و همینه که مهمه

.تلاش کردن

.ما همراهتیم

.متشکرم

،زمان موعود داره فرا میرسه
.برادران و خواهران من

.دوران اختفا به سر رسیده

.دنیا صدای ما رو خواهد شنید

.و صدامون گوشخراش خواهد بود

.تو اینجا نیومدی که به دامبلدور خیانت کنی

خودت اصیلزادهای
...و تهِ دلت میدونی که

.جات اینجاست

،باور به من
.یعنی باور به خودت

.وفاداریت رو ثابت کن، آقای کاما

.آره

.بیا

.بیا نگاه کن

.برای همینه که ما خاصیم

مخفی کردن قدرتهامون
...نه تنها دروغ گفتن به خودمونه

.خلاف ذات ماست

یکی دیگه هم بود؟

یکی دیگه؟

اون شب، یه چیلینِ دیگه هم بود؟

...فکر نکنم

.برای همینه که مأیوسم کردی

متوجه نیستی منو
توی چه خطری انداختی؟

این فرصت آخرته. فهمیدی؟

.پیداش کنین

.هی، نیوت

اینجا دیگه کجاست؟

.اتاقی که بهش نیاز داریم

احتمالاً همگی بلیتهایی
.که بانتی بهتون داده همراهتونه

.برای ورود به مراسم لازمشون دارین

نظرت چیه، نیوت؟

میتونی تشخیص بدی کدومش مال توئه؟

.نه

.خوبه. اگه تشخیص میدادی نگران میشدم

حتماً چیلین توی یکی از این چمدونهاست؟

.بله

خب توی کدومشه؟ -
.سؤال همینجاست -

.اوه، مثل خالبازیه

.مثل بازیِ لیوان و توپ

.از این سیاهبازیها

.ولش کنین
.یه چیز ماگلیه

گریندلوالد هر کاری در توانش باشه میکنه
.تا دستش به این دوست نادرمون برسه

...بنابراین ضروریه که

هر کی رو که میفرسته
...سردرگم نگه داریم

.تا چیلین صحیح و سالم به مراسم برسه

...اگه تا موقع عصرونه، چیلین

،و البته همهی ما
...هنوز زنده بودیم

.باید مأموریتمون رو موفق قلمداد کنیم

محض اطلاعتون، هیچکس تا حالا
.توی خالبازی کشته نشده

.تفاوت مهمیه

خب، هر کی یه چمدون برداره
.تا راه بیفتیم

...آقای کوالسکی

.اول من و شما باهم میریم

من؟

.خیلی خب

خیلی مشتاقم که جزئیات بیشتری
.از خالبازی رو یادم بدی

.با کمال میل

.همگی موفق باشین

.موفق باشین

.تو هم همینطور، بانتی جون

.فعلاً، بانتی

کسانی که بر کرسی ریاست نشستهن واقفان
.که در حال حاضر دنیای ما دو دسته شده

.هر روز صحبت از توطئهی جدیدی میشه

هر ساعت شایعهی تاریک جدیدی
.بر سر زبانها میافته

طی روزهای اخیر
...با اضافه شدن نامزد سوم

.این شایعات بیشتر هم شده

تنها یک راه وجود داره
...که هیچ شکی باقی نمونه

که نامزد لایقی بین سه نامزدی که
.به شما معرفی شده، وجود داره

همونطور که هر شاگرد
...پسر و دختری در مدرسه میدونه

چیلین در دنیای جادوییِ شگفتانگیز ما
.پاکترین موجوده

.نمیشه گولش زد

.بذارین چیلین ما رو متحد کنه

.بیا

حالا کجا بریم؟

.اوه، من اینجا ازت جدا میشم

بـ... ببخشید. چی؟

ازم جدا میشی؟

.باید با یه نفر دیگه ملاقات کنم، آقای کوالسکی

.اصلاً نگران نباش

.کاملاً در امانی

پس چیلین پیش ما نیست؟

،به محض دیدن نشونهای از خطر
.با خیال راحت چمدون رو بنداز

.یه چیز دیگه هم بگم
...قصد جسارت ندارم ولی

.نباید اینقدر به خودت شک کنی

تو چیزی داری که اکثر آدمها
.تمام عمرشون رو بدون اون سر میکنن

میدونی اون چیه؟

.دلی پر از جرئت

فقط یه آدم واقعاً شجاع
...میتونه مثل تو

با صداقت تمام
.حرف دلش رو بزنه

.چمدونها، لطفاً

.هی، رفقا

.اوه اوه، عصبانیه

.صبر کنین

بازشون کنین
.تا مطمئن بشین چیلین توشه

.ای احمقها

تا چقدرِ دیگه زندهست؟

هی. جونت در خطره، خب؟

.باید از اینجا بری -
چطوره...؟ -

من نمیتونم. نمیتونم بیام، خب؟

.نمیتونم برگردم خونه

برای من دیگه خیلی دیره، خب؟
.بعضی اشتباهها بیشاز حد بزرگن

میشه گوش کنی چی میگم؟

.وقت نیست
.تعقیبم کردن

،یه کم دستبهسرشون کردم
.ولی زود پیدام میکنن

.ما رو پیدا میکنن -
.برام مهم نیست -

.من فقط همین «ما» رو دارم

.بدون «ما» سردرگمم

.جیکوب، دست بردار
.دست بردار

.من دیگه دوستت ندارم
.از اینجا برو

.تو بدترین دروغگوی دنیایی، کویینی گلدستین

میشنوی؟

.این یه نشونهست

.ای وای -
.دست بردار -

.بیا. چشمهات رو ببند

.خواهش میکنم چشمهات رو ببند

میدونی دامبلدور چی بهم گفت؟

.نه

.گفت دلی دارم پر از جرئت

.ولی اشتباه میکنه

.همیشه توی دلم برای تو جا هست

آره؟ -
.آره -

.خودت خوب میدونی

.منو ببین

...کویینی گلدستین

.آقای اسکمندر

.هنوز درست به هم معرفی نشدیم

.هنریِتا فیشر هستم

.وابستهی آقای فوگل

.آه، بله. ام... سلام

.میتونم شما رو بالا ببرم

ورود به اونجا مختص
.اعضای شورای عالیه

.لطفاً دنبالم بیایم

ببخشید. چرا باید همچین کاری بکنی؟

چرا باید منو بالا ببری؟

مگه واضح نیست؟

.نه. راستش، واضح نیست

.دامبلدور منو فرستاده

.میدونم چی توی چمدونته، آقای اسکمندر

.هر لحظه ممکنه بیاد

چرا اینقدر طولش دادی؟

...نامزدهای نهایی ریاست کنفدراسیون

هر کدوم نمایندهی
...طرز تفکری متمایز

...نه تنها برای شکلگیری دنیای خودمون

.بلکه دنیای غیرجادویی هم هست

بنابراین میرسیم به
.مهمتریم بخش مراسممون

.گامِ چیلین

.چیلین انتخاب کرد

.نیکسرشتی و قدرت رو دید

خصوصیاتی ضروری
.برای رهبری و هدایت ما

شما چه کسی رو انتخاب میکنین؟

گِلِرت گریندلوالد
.رهبر جدید دنیای جادویی شد

.با اکثریت قاطع آرا

این مردیه که
.میخواست من رو بکُشه

...این مرد

...که جادویی نداره

و میخواد با یه ساحره ازدواج کنه
.و خون ما رو آلوده کنه

پیوند ممنوعهای شکل بده
.که ما رو پستتر میکنه

.ما رو مثل همنوعانش ضعیف کنه

.فقط همین یک نفر نیست، دوستان من

هزاران نفر هستن
.که میخوان چنین کاری کنن

به چنین انگلهایی
.فقط یه واکنش میشه نشون داد

!نه

!کروسیو

!نه

!کاری کنین تمومش کنه

...جنگ ما با ماگلها

!از امروز شروع میشه

.داره بهتون دروغ میگه

.اون موجود مُرده

.الان نه، صبر کن

.این کار رو کرد تا گولتون بزنه

...این چیلین رو کشت

و افسونش کرد
.تا شاید شما فکر کنین لایق رهبریه

.ولی نمیخواد شما رو رهبری کنه

.فقط میخواد ازش پیروی کنین

.همهش حرف

.حرفهایی به قصد فریب

تا به چیزی که
.با چشمهای خودتون دیدین، شک کنین

.اون شب دو تا چیلین به دنیا اومدن
.دوقلو بودن

...و من اینو میدونم

...من اینو میدونم -
چون؟ -

.چون مدرکی نداری

.چون چیلینِ دومی در کار نبود

درست نمیگم؟

...مادرشون کشته شده

الان کجاست، آقای اسکمندر؟

.هیچکس نباید همهچی رو بدونه، نیوت

یادته؟

.خواهرت نمیتونه صدات رو بشنوه، کوچولو

.دستکم اینجا نمیشنوه

شاید الان از یه جای دیگه
.صدات رو بشنوه

.این چیلینِ واقعیه

.بهش نگاه کنین

.با چشمهای خودتون میتونین ببینین

...این چیلینِ واقـ

.این انتخابات باید باطل بشه

.دوباره باید رأیگیری بشه

.زود باش، آنتون. یه کاری بکن

.نه. نه، نه، نه
.خواهش میکنم

.مایهی افتخارمه

ولی همونطور که اون شب
...دو تا خواهر بودین که متولد شدین

یه نفر دیگه اینجاست
.که به همون اندازه لایقه

.مطمئنم

.متشکرم

حالا کی عاشقت میشه، دامبلدور؟

.تنهایِ تنهایی

.من هیچوقت دشمن شما نبودم

.چه اون موقع، چه الان

هیچوقت بهم فکر میکردی؟

.همیشه

.بیا خونه

.ایناهاشش

.کارت عالی بود، بانتی

.بیا، کوچولو

.ببخش. فکر کنم حسابی ترسوندمت

...نه، به نظرم بعضی وقتها

آدم باید یه چیز رو از دست بده
.تا بفهمه چقدر براش عزیزه

...بعضی وقتها هم آدم

بعضی وقتها هم
.آدم همینطوری میفهمه

.برو تو

.آقای کوالسکی

.یه عذرخواهی بهت بدهکارم

هیچوقت قصدم این نبود که
.تو طلسم شکنجه رو تحمل کنی

.آره

.خب، نه، کویینی رو پس گرفتیم
.پس بیحساب شدیم

میشه یه سؤال ازت بپرسم؟

میشه اینو یادگاری نگه دارم؟

.کسی لایقتر از تو براش نمیشناسم

.ممنون، پروفسور

.خارقالعادهست

ولی چطوری؟ شما که نمیتونستین
.علیه همدیگه اقدامی کنین

.اقدامی علیهش نکردم

،خواست کریدِنس رو بکشه
.منم خواستم ازش محافظت کنم

.افسونهامون بههمدیگه خورد

.شاید سرنوشت بوده

هر چی باشه، فقط اینطوری
.میتونیم به سرنوشتمون برسیم

...آلبوس

...بهم قول بده

.پیداش میکنی و جلوش رو میگیری

.آلبرت، پروبیها یادت نره

.چشم، آقای کِی

...آلبرت

.کولاکچیها رو بیشتر از ۸ دقیقه نذاری

.چشم، آقای کِی

.بچهی خوبیه
.فرق بین پاستاچیکی و گوامپکی رو نمیدونه

.هی، عزیزم -
!چی؟ -

.نیوت نمیدونه چی داری میگی
.منم نمیدونم چی داری میگی

و امروز قرار نبود کار کنی، یادته؟

اوه، حالت خوبه، عزیزجان؟

اوه، بهخاطر سخنرانی عروسی استرس داری؟
.نگران نباش

.بهش بگو، عزیزم

.استرس نداشته نباش -
.استرس ندارم -

این بوی چیه؟
چی رو سوزوندی، آلبرت؟

شاید بهخاطر چیز دیگهای استرس داری، ها؟

.نمیدونم منظورت چیه

روزی که برای اولین بار
...جیکوب رو دیدم

روزی که برای اولین بار جیکوب رو دیدم
.هر دومون توی بانک مرکزی استین نشسته بودیم

...هیچوقت فکر نمیکردم

حتماً ساقدوش عروس هستی؟

تو هم لابد ساقدوش دامادی؟

.مدل موهات رو عوض کردی

.نه

...اوه

.خب، راستش آره
.فقط برای امشب

.خب، بهت میاد -
.ممنون، نیوت -

.سلام -
.سلام -

...ببین کی

.سلام

.خیلی خوشحالم میبینمت

.سلام -
.سلام -

.خیلی شیک شدی، لَلی

.ممنون، نیوت
.لطف داری

.موفق باشی

...تینا، بیا. باید برام تعریف کنی -
.داخل میبینمت -

من چی؟
ظاهرم چطور شده؟

حالت خوبه؟ -
.آره، خوبم -

خوبی؟ -
.آره، خوبم -

استرس که نداری، نه؟

بعد از نجات دنیا
.نباید برای یه سخنرانی استرس داشته باشی

.یه روز تاریخیه

تاریخ به قبل از امروز
.و بعد از امروز تقسیم میشه

عجیبه که روزهای تاریخی
.وقتی توشون هستی، معمولی به نظر میان

،شاید وقتی دنیا توی مسیر درسته
.این اتفاق میافته

باز خوبه که
.گهگاهی اتفاق میافته

.مطمئن نبودم اینجا ببینمت

.خودمم مطمئن نبودم منو ببینی

هی، نیوت؟ -
.بله -

ظاهراً جیکوب فکر میکنه
.تو حلقه رو گم کردی

.خواهش میکنم بگو پیشته -
.نه. همه چی مرتبه. آره -

...من دیگه باید

.متشکرم، نیوت

برای چی؟

.هر کدوم که بگی

.واقعاً بدون تو موفق نمیشدم

.ولی دیگه این کار رو نمیکنم

.اگه یه وقت درخواست کردی

.وای، خیلی خوشگلی

ترجمه: حسین غریبی
@HGSub :کانال تلگرام

پادکست لوموس - برای طرفدارهای حرفهای هری پاتر
WizardingCenter.com/Lumos-Podcast