All language subtitles for Lost in Space S03E05 720p WEB-DL Per

.:: ارائه ای از تیم ترجمه رسانه اینترنتی نایت مووی ::.

مترجمین: Sina_z & Atefeh Badavi

.:: NightMovie.Top ::.

گاوها قرار نیست به
. خودشون غذا بدند، مورین

.یه روزی از نزدیک میبینمت

.مجبورم نکن حرفمو دوبار تکرار کنم

.مورین

مامان؟

مامان؟

یادت میاد چه اتفاقی افتاد؟
.نیاز دارم که بهم بگی

سار مارو تا توی شکاف دنبال کرد

ما قدرت از دست دادیم، و همه به پرتاب شدند

حداقل همه... قرار بود

.خیله خب، حرف نامفهومی نمیزنی

.حافظه و تمرکزت خوبه
.که این کوفتگی یا ضربه ی مغزی رو رد میکنه

.میخوام سعی کنم با بقیه تماس بگیرم

!نه

.خاموشش کن

.اون میتونن ردیابیمون کنند

هر چیز الکترونیکی اونا رو مثل مگس به اینجا میکشونه

.اینجا منتظر بمون
.برم ببینم میتونم بقیه رو پیدا کنم

.ثابت بمون. ثابت بمون

.من هوات رو دارم ، خیله خب

.بفرما

مطمئن شو که باتری ها رو از
.دستگاه مچیت هم در میاری

چی؟-
.باتری هات رو دربیار-

.اه باشه

فکر میکنی سار و دوستاش از
سقوط جون سالم به در بردند؟

هی دستگاه مچی من اون پایینه؟

.اره، میبینمش

.مطمئن شو که خاموشه-
.اوه ، خاموشه-

...جواب سوالت

اره

.نجات پیدا کردن

.پی اس ای خوب به نظر میرسه

حداقل بدون اینکه روشنش کنم
اینجوری بنظر میرسه

بیا تا وقتی که بقیه بر میگردند
.این سفینه رو آمادش کنیم

نباید مشکلی باشه

از بین همه ی آدامایی که میشد باهاشون
.سقوط کنم، خشحالم با تو سقوط کردم

.به پنی نگو

.یا ویل

.یا پدرت

.اره

.من میرم به مخزن سوخت سر بزنم-
.باشه-

جودی؟-
.اره-

.من فک کنم موشک های صندلی هنوز مسلحند

چی؟

...خیلی خب ، مشکلی نیست

خیله، بهم بگو که من باید به
( چی نگاه کنم(چیکار باید کنم

گیره ها درگیر شدند؟

.نه

جعبه ی محرکش سالمه؟

ترک خورده-
.پس ، اساسا من روی یه مین زمینی نشستم-

.این خوب نیست

خیله خب، اوم... سنسور ها
بخاطر وزن فعال شدن

پس تا زمانی که بشینم
اونا خاموش نمیشن

.ولی اگه تکون بخورم مردم

.و همینطور تو
.ترکشش همه جا پخش میشه

موشک توسط تقویت کننده ی
.پرتاب کننده اش فعال شده

اره، ولی وقتی که مسلح بشه
.دیگه نمیتونی بدون خطر قطعش کنی

باشه، من میتونم هلیوم
.مایع داخل شکافش بریزم و منجمدش کنم

این فقط واسه ی چند ثانیه
.به تاخیرش میندازه

که زمان کافی بهمون نمیده
. تا یه جای امن بریم

هیچ راه دیگه ای نیست
تا بتونیم سیستم رو غیر مسلحش کنیم؟

...مطمئنم که هست. من فقط

فقط الان نمیدونم چیه؟

تو خسته به نظر میرسی

.اوه، ممنون مامان

!اوه

.چقدر تو دوست داشتنی عزیزم

.از دیدنت خوشحالم جودی

اره

.میدونم که به خاطر کارت ناراحتی

.من قرار بود فضانورد بشم
.این خیلی بیشتر از یه کاره

.زندگی زیاد جلوی پات سنگ میندازه

من هنوز نتونسته بودم از مرحله اول
. آموزش رد بشم که مجبور شدم کنار بکشم

خب، تو الان تو خونه ای،
.جایی که بهش تعلق داری

.من اینجا نمیمونم

اوه، شاید تو بتونی از اون مدرک مهندسیت استفاده کنی
. و این ماشین درو(کمباین) رو درست کنی

چطوری این کار رو کردی؟

بلاخره
.یه چیزی پیدا شد که من میدونم و تو نمیدونی

.این صندلی رو امتحان کن

.بیا

.بچه ها واسه ی همیشه بچه نمیمونند

اون بالا هنوز کلی فضا هست

.به این زودی تموم نمیشه

.ماموریت های دیگه ای هم خواهد بود

.نه. من ریسک یتیم شدن جودی رو نمیکنم

.این عاقل بودنت رو میرسونه

.من هنوز نمیدونم چطوری اینکار رو بکنم

.ولی من خیلی باهوشم

.و توهم خیلی باهوش میشی

.ما یه کاریش میکنیم

.مشکلی نیست. ما یکاریش میکنیم

فهمیدی بقیه کجا اند؟

.ژوپیتر 20 کلیومتریه جنوبه

.بنظر میاد که سالم باشه

.یه چتر نجات دیدم که تو درخت گیر کرده

پس ما میدونیم که حداقل یکیشون
.کجا فرود اومده

فقط یکی؟

.فقط اون یکی کهمن دیدم

فورتونا نزدیک ترینه
.پس اوه... ما اول اکنجا میریم

.ربات و موتور رو بیار

هیچ نشونه ای از سار ندیدی؟

.نیازی نیست که نگرانش باشی

بابا؟-
.بله-

.خوشحالم که اینجایی

هی کلاه و محفظه اکسیژنت رو بذار
ما باید سریع حرکت کنیم

اوه

...دبی؟ دب

این چیزیه که از بریدن ردیابت گیرم میاد

تو یکم مزه ی آزادی میاد زیر دهنت
.و اولین کاری که میکنی ازش سواستفاده میکنی

چی داری میخوری؟

اونو نخور

اوق این حال بهم زنه

.تو با اون دهنت به من نوک میزنی
.داری تصمیم های بدی میگریا

...چی شد

اوه

.ولم کن. ولم کن

چه مرگته...نه . هی ، چکمم

!اه نه

دبی، نه، نه ، نه
.نزدیک اون چیزا نرو

صدامو میشنوی؟ مرغ بد

خیله خب، به مخزن سوخت نرسیدم
...ولی هلیوم رو پیدا کردم، پس

چه اتفاقی داره میوفته؟

.ما داریم غرق میشیم

.دریچه ی تخلیه رو ببین
.یه چیزی داره نشتی میده

این چیه؟

.این بزاقه

.ما غرق نمیشیم

ما داریم قورت داده میشیم

رباتت ما رو به بدترین جای ممکن اورده

تو وقتی که از دستش خوشحال نیستی
."بهش میگی "ربات من

معمولا، تو سعی میکنی یاد بقیه بندازی
.که چقدر قبلا نزدیک بودید

.هنوز به روش خودمون نزدیکیم

هرچیزی توی اون کوله پشتیه
.ارزشش رو نداره

این یه جمجمه است؟

.من تو شهر بیگانه ها پیداش کردم

.این یه سوغاتی خیلی مضخرفیه

.من واسه نقشم بهش نیاز دارم

چرا من فکر میکنم که نقشت
قراره منو به کشتن بده؟

.هیچ کس قرار نیست کشته بشه

!دبی ! دبی! صبر کن! صبر کن

.دبی! صبر کن! بیا اینجا

.(من بهتر از این تربیتت کردم(بزرگت کردم

.به عنوان والدین - قیم

...من بهت دستور میدم

.تو مارو به کشتن میدی

قسم میخورم، اگه ما زنده از اینجا بیرون بیایم
تو تنبیه میشی، خانوم جوان

.بابایی عاشقته

.من کرم دارم. میدونی تا بخوریشون

.دبرا ابیگیل ویست

.من تا سه میشمرم

یک

دو

دو و یه چهارم

...دو و نیم

من واسه ی همه ی کارای بدی که کردم
.و به ادمایی که آسیب زدم متاسفم

چی کار داری میکنی؟

!بیا

من فک نمیکردم این
.اینهمه قطعه باشه

ربات؟

ربات؟ تو اینجایی؟

.ربات، پنی رابینسونم

جدا از همه ی
.پنی هایی که میشناسی

مسیر اصلی ارتباطی قطع شده

که یعنی سفینه تاریکه
.که خب خوبه

ربات ها نمیتونند ما رو پیدا کنند

.تو داری از صدای هشدارت استفاده میکنی

فقط کافیه دوتا سیم بهم برخورد کنند
و اونا میفهمند ما کجاییم

...خیله خب، اوم

.پس من به هیچ سیمی دست نمیزنم

ربات؟

ربات؟

کجایی؟

.ما واقعا باید از اینجا بزنیم بیرون

مواظب باش

.من به هیچ سیمی دست نزدم

تو الان این صدا رو شنیدی؟

.خیله خب

.سلام

تو خوبی؟-
.کمک-

ما یه چیزی میخوایم
که بتونه اینو ببره

.سلام

این خیلی شبیه دفعه ی
اولیه که ویل رو دیدی، درسته؟

میدونی، منهای.... درخت و آتیش

و خب جدا از اون که تو اونموقع
یه هیولای چهار دست ترسناک بودی

میدونی تو خیلی خوش شانسی که
.ویل رو دیدی نه من

من...من هیچ وقت نمیتونستم
.کاری که اون کرد رو انجام بدم

حالا اصلا چطوری نجاتت داد؟

با اینکه اون مدام درمورد رباتش حرف میزد،
. ولی هیچوقت اینو بهم نگفت

یه چیزی رو کمربندش؟

مشخصا نمیتونم روشنش کنم
ولی اگه بتونم تیغش رو موقتی درست کنم

چرا این به فکر خودم نرسید؟

.کارت خوب بود

.ممنون

چیه؟

حالا چی؟-
لوله های سوخت تحت فشار قرار گرفتند؟-

.اره اینطوری به نظر میرسه-
خیله خب، اگه همش رو یه جا آزاد کنیم-

باید کاری کنه که این چیز حس کنه
یکی با مشت خوابونده تو گلوش

که باعث میشه مارو تف کنه بیرون

اره، ولی رازش اینکه
به بالاترین حد فشارش برسیم

(بدون اینکه بریم رو قرمز( قسمت قرمز رنگ فشار سنج
و دریچه ی تخلیه اضطراری رو فعال کنیم

،خیله خب پس اگه بخوام به قرمز نزدیک بشم
.من به یه فشار سنج نیاز دارم

نه! همه ی فشار سنج هامون الکترونیکی اند
. تو باید حسی انجامش بدی

حسی؟-
اره-

.هی. تو جودی رابیسونی
.تو هرکاری میتونی بکنی

.اوم... باشه، من به یه معیار(یه چیزی که باهاش مقایسه کنم) نیاز دارم

...اوم... خب، اوه
تو باید بتونی لرزش هاش رو حس کنی

این باید حسه
تا حدودی شبیه... خرخر کردن یه گربه بده

باشه، یه گربه؟ تو هیچ وقت نذاشتی ما گربه داشته باشیم

.ویل آلرژی داشت

اوم، اگه...اگه این مثل
یه ماشین لباسشویی شد

.اون وقت یعنی خیلی پیش رفتی

دیگه ماشین لباسشویی که داشتیم

خیله خب خط(خط لوله) یک رو باز میکنم

گربه؟-
اره-

.خط دو رو باز میکنم

هنوز گربه؟

.فک کنم

.خیله خب، هر دوتا خط بازه
.حالا مخزن رو تخلیه میکنم

خیلی زیاد پیشرفتی
تموم فشار ازبین رفت

.خیلی آسون تر بود اگه خودم میتونستم انجامش بدم

.دوباره انجامش میدم-
هیچ سوختی دیگه توی خط ها(لوله ها) باقی نمونده

...متاسفم... من فقط

گیر افتادن روی این صندلی داره دیوونم میکنه

" اوه جاهایی که میری"

"تو به جاهای بالایی میرسی"

"تو منظره های فوقالعاده ای رو خواهی دید "

"تو به اونایی که خیلی بالا پرواز میکنند
ملحق میشی کسایی تا بالاترین ارتفاعات اوج میگیرند"

"تو عقب نمیوفتی
چون تو سریع هستی"

"تو از همه گروه جلو میزنی
و بزودی رهبری رو به عهده میگیری"

.برو یه نگاهی بهش بنداز

بنظر میرسه
تا نصفه های راه قورت داده شدن رو رفتیم

پس قفل هوای پشتی هنوز کار میکنه؟

.فعلا

خوبه

. من اینجا ولت نمیکنم تا این بخورتت

باید یه راهی باشه تا
.فضاپیما رو از اینجا خارج کنیم

...من فقط دارم میگم
.من شاید نتونم برم

جودی؟

هر نقشه ای که داری میکشی
خیلی تاثیر گذاره

.منظورم اینکه خب توش جمجمه داره

ولی اگه یه مشکلی پیش اومد چی؟

.خب ربات ازم محافظت میکنه

اگه یه چیزی برای اون اتفاق بیوفته چی؟

ما نمیتونم بدون اون اینجا ترک کنیم
. یا به آلفا سنتوری برسیم

.خودم میدونم

ببین من نمیگم که
تو با سار تقابل نداشته باشی

من فقط میگم اگه
تو واقعا میخوای به پدرمادرت کمک کنی

.پس اول به اونا رسیدگی کن

علاوه بر اون، تو دلت نمیخواد
ببینی که آلفا سنتوری چطوریه؟

تو فکر میکنی
توی یه کلونی(مستعمری) چی انتظارت رو میکشه؟

تو فکر کردی یهویی تموم
مشکلاتت.... تموم میشند؟

میدونی مشکل من چیه؟

.آدما

.اونا کمک نمیکنند تا بهترین خصوصیاتم رو نشون بدم

،توی آلفا سنتوری

تصورش رو بکن اونجا
یه جایی هست دور از همه

که میتونی تا کیلومترها
.یه منظره ی عالی رو ببینی

.پدر مادرت هم لیاقت همچین چیزی رو دارند

.حتی خواهرات ، کم وبیش البته

.ولی هیچکسی بیشتر از تو لیاقتشو نداره

به استراحت نیاز نداری؟

همین الان که من بازو هام
.کاملا بی حس شده؟ اصلا راه نداره

.خطر

هشدار
برق اظطراری

چه کسشر

لعنتی

.هروقت خاموش شد بهم بگو

هنوز روشنه-
حالا چی؟-

.نه

حالا؟-
.هنوز نه

حالا چطور؟

....چی

.همینه. همه چی خاموش شد

من اوم...من الان یه ویدیو ظبط شده
روی مانیتور دیدم، یه ویدیوی خیلی قدیمی

اره؟

هاردش رو برداشتم
.ما بعدا میبینیمش، بیا بریم

چقدر وقت داریم تا اونا به اینجا برسند؟

با توجه به شروع اولیه شون
و الگوی جستجو شون و سرعت حرکتشون

.من میگم 10 تا 15 دقیقه

جدی؟ من فکر میکردم که مامان تنها
کسیه که محاسبات پیچیده ریاضی تو سرش انجام میده

من قبلا شغلم
.انجام اینجور محاسبات بود

.فکر کنم راه حلش رو پیدا کردم

درصد خیلی بالایی از
هیدروکینون توی بزاقش وجود داره

.بیشتر توضیح بده

.من فک میکنم این چیز شبیه یه ماره
این موجود یه جا طعمه اش رو قورت میده

.که در این مورد ژوپیتره

خیله خب، توی یکی از درسای انتخابی پزشکیم
من درمورد سوسک بمب افکن میخوندم

اگه توسط یه مار خورده بشه اون
یه ترکیب شیمیایی از تو پاهاش آزاد میکنه

که توی شکم شکارچیش
یه واکنشی ایجاد میکنه

اگه یکی از اون ترکیبات ، فک کنم هیدروکینون باشه
پس اون یکی چیه؟

.هیدروژن برواکسید ساده
.و من یه عالمه از اون رو توی بخش پزشکی دارم

.وقتی باهام مخلوط بشه باعث استفراغ میشه

.توی مار، توی زمین

.خدا میدونه ما الان توی چی هستیم-
.(خب، مگه همه چیز از یه گرد ستاره ای درست نشده(هممون رو یکی آفریده -

.من میرم مواد رو بیارم

هنوز پیداش نکردی؟-
تقریبا -

.پنی میگه وقتی که بزرگ شدی میخوای دکتر بشی

پنی نمیدونه درمورد چی
داره حرف میزنه . اون شش سالشه

.هوم

.پزشکی یه شغل شریفیه

.پیداش کردم

چند تا ماه میتونی ببینی؟ -
...من -

...یوروپا، گانیمید و

.بلدیش

.کالیستو

!عالی بود

.میدونی، میتونی توی فضا هم دکتر بشی

.اگه این چیزیه که دلت میخواد

،چون تو جودی رابینسونی
.و از عهدهی هر کاری برمیای

.تو جودی رابینسونی
.تو میتونی این کارو انجام بدی. تو از عهدهی هرکاری برمیای

.یه چیز خیلی مهمی هست که باید ازت بپرسم

.باشه

.درمورد ویجی و لیامـه

کی؟ -
بابا؟ واقعاً؟ -

.ویجی؟ پسر ویکتور

اوه، آره، درسته. و لیام؟

نمیشناسیش، ولی هممون حدود یه سال
...وقتی فضاپیمامون خراب شده بود پیش هم زندگی میکردیم

الان میخوای بحثشو باز کنی؟

.بابا، این مسئله برام مهمه

.خیلیخب. گوش میکنم

،خب، یه جورایی بین دوتاشون گیر کردم

.و دارم سعی میکنم بفهمم کدومشون برای من مناسبتره

مناسب برای چی؟ که دوست پسرت باشن؟

.میدونی، هیچکی دیگه از این اصطلاح استفاده نمیکنه
.ولی درواقع، آره

...میدونی، ویجی

.خیلی مهربونه...

.میدونی، اون مراقب حال و اوضاع همه هست

.خب، میدونی، این ویژگیه، که سخت پیدا میشه

،آره، ولی از اونطرف، لیام
.خیلی آدم قوی و محکمیه

میدونی، مثلاً... اگه از یه صخره بیفتم
.پایین منو میگیره. درواقع این کارو هم کرده

،خب، آره

...این، آه
.همچین حس اطمینانی رو هم سخت میشه پیدا کرد

...خب، آه

.شاید اون برات مناسبه

.آره

.میدونم قصدت از این حرفا چیه

منظورت چیه؟

الان که فضاپیمامون داغون شده
.داری سعی میکنی سرگرمم کنی

داری تلاش میکنی ذهنمو مشغول نگهداری مثل
.کاری که وقتی بچه بودی و میترسیدی انجام میدادم

.چون الان منم که ترسیدم

.خب، وقتی کنار توئم، هیچوقت نمیترسم

خب، فکر میکنم بین 9 تا 14 دقیقه از زمانمون
.که حدود 10 تا 15 دقیقه بود رو گذروندیم

.خب پس بهتره که راه بیفتیم. حالا

خب این وسیله چقدر طول میکشه تا
هیولا رو مجبور کنه پرتمون کنه بیرون؟

...خیلی سریع. اگه فقط بتونم

همه چی روبراهه؟

.چیزی نیست

.آره، فقط پوستهاش خیلی محکمه

توی اون حادثه آسیب دیدی؟

.آره، کتفم دچار شکستگی شد

!جودی

چرا بهم نگفتی؟

.چون خودم دارم حلش میکنم

از کی تا حالا اینجور چیزا
رو ازم مخفی میکنی؟

همیشه، چون اون من اون دخترتم که
.نیازی نیست نگرانش باشی

!ولی، مـ...من نگرانت میشم -
چرا آخه؟ -

...من اونیم که دلت میخواد تو شرایط اضطراری
.باهاش یه جا گیر بیفتی

!من... یه بچهی فوقالعادهـم

مـ... من هیچوقت ازت
.انتظار نداشتم فوقالعاده باشی

واقعاً؟ انتظار نداشتی؟

خب، مـ... من میخواستم
.پتانسیلهایی که داری رو شکوفا کنی

خب، منم همش داشتم تلاش میکردم
.انتظارات تو رو برآورده کنم

.جودی

میدونی چرا نمیدونستم که چرا
همه چی اینقدر برام سخت بود؟

چون داشتم سعی میکردم
.به رویایی برسم که نمیفهمیدمش

،تو میخواستی یه فضانورد بشی
.مامان، و مـ... من این اینو ازت گرفتم

.من نمیدونستم

.میدونم

.باید از اینجا بری بیرون
.همین الان از هوابند پشتی برو بیرون

.نه، ما این کارو باهم انجام میدیم
.تو منو ترک نکردی. منم ترکت نمیکنم

.با هم انجامش میدیم

.خیلی کوچیکه

.این جعبه پنی و اسمیت رو تو فضا زنده نگه داشت

.باید بتونه ازمون در مقابل ترکش انفجار محافظت کنه -
.درسته -

ما یه چیزی احتیاج داریم که بتونه این
،هیولا رو وادار کنه ما رو پرت کنه بیرون

پس نیروی پرتاب این صندلی
.باید بتونه این کارو برامون بکنه

مطمئنی؟

.من دختر مورین رابینسونم
.مطمئنم. با شمارهی سه

.یک، دو، سه

میدونی، همهی این ماجراها
.همینطوری شروع شد

.فقط من و تو

.همم

.من اصلاً مخزن سوخت رو چک نکردم
.بهتره دیگه این کارو انجام بدم

چرا یکم استراحت نمیکنی؟

میرم برات از بخش
.پزشکی یه بند برای کتفت بیارم

.ممنون، مامان

.آه! ویل، بیا بریم دیگه

.بیا دیگه! بیخیال اون جمجمه شو

.تقریباً رسیدم بهش

.صدا رو شنیدی؟ یه چیزی داره میاد

!ویل، زود باش
.باید از اینجا بریم بیرون

.گرفتمش

!نه

!ربات

!آره

آه! مثل این که فقط من نیستم که
.عاشق ورودهای یهویی و هیجان انگیزه

!هی، ویل

.هی -
برای پایین اومدن کمک میخوای؟ -

.نه فکر میکنم مشکلی نباشه

.ممنون

.هی

صدمه دیدی؟

اوه، در واقع، اون به یه
.جراحی کوچیک احتیاج داشت

.خیلی قرون وسطاییطور بود
.خیلی ارهکاری کردیم

واقعاً میخوایم همینجا
وایسیم حال و احوال کنیم؟

سار و دوستاش چی میشن؟

.فعلاً تونستیم از دستشون فرار کنیم

.بیاین بریم بقیه خانواده رو پیدا کنیم

.ویل. بیا بریم -
.دارم میام، بابا -

.آره. هی

.فکر کردم ترسونده بودیش که

.بیاین از اینجا بریم

.ایندفعه، من بغلت میکنم

مترجمین: Sina_z & Atefeh Badavi

.:: NightMovie.Top ::.