All language subtitles for Ce.Soir.Ou.Jamais.1961.DVDrip.Farsi.Persian

یا امشب یا همیشه

!لوران

!لوران

!لوران

می خواستم ازت بپرسم برای چی
خواستی انقدر زود بیام

!لوران

...اوه,این پیازهای زننده

...لوران,می تونی جواب بدی

داری عمدا نقش بازی می کنی؟

من می خوام بدونم

من می خوام بدونم

لوران!من می خوام بدونم برای چی ازم
خواستی انقدر زود بیام

!لوران-
اینم از ایشون-

برای چی دقیقا خواستی من بیام؟
برای شام درست کردن یا چیز دیگه؟

!داری شوخی می کنی
...ما همدیگه رو خیلی وقته ندیدیم

...حداقل برای

چرا "شیششش"؟

...من دارم فکر می کنم,والری

من چیزی نخواستم,دیروز,ازم خواستی ساعت
چهار بیام اینجا

ساعت شیشه
بقیه ی دوستان میان یا نه؟

من بهت گفته بودم چهار؟-
...البته,گفتی 4!من به نظر باهوش میام,حالا-

و داستان اون اپرای کوچیک چیه؟

موزیکاله.من حتی می گم:یه نمایش

من یه سوال دقیق ازت پرسیدم-
دقیق؟می بینم,کدومش؟-

خب,تو چیزی نوشیدی؟چه اتفاقی داره می افته؟-
یه نقشه,من به نقشه دارم-

!لوران-
...بله,بله-

!عصر بخیر-
.عصر بخیر-

خب,ما اولین نفر ها هستیم؟-
نه,والری اینجاست-

.فکر کنم تو اتاق خوابه-
.البته-

حالت چطوره؟-
خوبم و شما,بچه ها؟-

خب,من شنیدم که تو می خوای وسایلت رو
به من نشون بدی.ولی تو متوجه نیستی؟

.من تا همین الان بیشتر از ده تا نقش بازی کردم

شاید من باید اونی که سریعه هم باشم؟-
!بله-

اوه,این دوست داشتنیه.والری؟

!والری

و شما دو تا,این خوبه؟-
اوه...یکنواختی.می دونی-

بهم بگو,ژولیت هم اینجاست؟-
ما درش رو زدیم.ولی اونجا نبود-

تو همین الان چشم هات رو آرایش کردی؟

تو گریه کردی,نکردی؟

من؟برای یه پسر گریه کنم؟

.پیاز خورد کردم

...شما جفتتون خنده دارید

ماه گذشته,به من گفته بودی که این بار
.آخرین باره

قطعا,بار اول نبود

...بدون این موضوع اپرا-
!نمایش.این یه نمایشه-

من هیچوقت دوباره لوران رو نمی بینم
.هیچوقت

...دختر بی گناه بیچاره

بعد از این همه مدت,باید بدونی که لوران
همیشه یه بهانه ی خوب داره

ولی می دونی,این بار حتی باورم نمی شد
.که شما موافق باشید

این حداقل یه نقش خیلی کوچیکه
...در مقایسه با اون یکی که برای ژولیته

من بخاطر لهجه م نمی تونستم این درخواست
رو بکنم,تو این رو خوب می دونی

درباره ی رژ جدید من نظرت چیه؟

بهانه...شاید یه وقت دیگه

"والری عزیز من...ما دوست هستیم...بیا و

...اینجا بشین
...و من مزاحمت نمی شم"

...ولی امروز

بهم بگو,امروز صبح اون رو دیدی؟-
...بله-

حالش چطور بود؟-
!اوه...زیبا-

تا حالا با اون روپوش زنانه ی بزرگ و
کثیف ندیده بودیش؟

با نقاشی
با پالت و قلم مو هاش؟

.باید لب هات رو تیره تر کنی

.من سیر شدم

خیلی ایده ی خوبی بود که خودمون
.رو معرفی کنیم

من تو رو وادار نمی کنم
...که عاشقش بشی

تو کاملا می دونی که هیچکس نمی تونه
در برابر لوران مقاومت کنه...از ژولیت بپرس

...لوران

می دونی,اولین بعد از ظهری که با هم رفتیم بیرون
...ما از شانزلیزه عبور کردیم

همه جا پر از ماشین بود و ناگهان
...پام من سر خورد

...صبر کن,صبر کن

بخاطر همین من دیگه نمی تونستم راه برم
...مردم بهم نگاه می کردن

و لوران بیچاره نمی دونست کجا باید
...خودش رو مخفی کنه

خب,شما هیچ کدومتون خسته کننده نیستید
بیا,گیوم و الکس رسیدن,

"بیاید به برج ایفل
اتاقم رو می بینیم"

بپرس:فکر می کنی ما از اونجا
می بینیمش؟

"البته,چون من از اتاقم برج ایفل رو
می بینم"

...اون دقیقا ژولیته

!اوه,گیوم من-
.سلام والری-

بهترین بازیگر روی زمین حالش چطوره؟-
.خیلی خوبم-

.با این پیرهن فوق العاده ای

گیوم,نباید ژولیت رو بیاری اینجا؟

.من هرگز این رو نگفتم

باشه,باشه...همه می تونن اشتباه کنن

اون همیشه دیر می کنه
.بعضی وقت ها عصبیم می کنه

ژان-پیر,مطمئنی هیچ پیغامی نذاشته بود؟

.البته,قربان

.آنیتا هم اینجا نیست-
...آنیتا خیلی می ترسه که نفر اول برسه-

...برای همین همیشه در آخرین ساعت ها می رسه

اون یه بنفشه ی واقعیه,که به محض اینکه یکی
.باهاش حرف بزنه,تبدیل به خشخاش می شه

.من تو استخر بودم-
عصر بخیر,بانو-

بذار به مردهای معروفمون معرفیت کنم:
گیوم,الکس

آنیتا,گریمورمون
معشوقه ی کمد لباس ها,خب...همه جیز!

هیچکس شبیهش نیست,این آنیتاست-
اوه,چه مدل موی زیبایی-

خب,آنیتا,تو هنوز هم می گی "سلام خانم ها
و آقایون"وقتی میای تو مترو؟

.در واقع من فقط یه بار این کارو کردم
دیروقت بود,و خسته بودم

بیا,بشین

آخرین بار,اون آدرسش رو نداد ولی شماره
.تلفنش رو به راننده تاکسی داد

!و خیلی شدید بارون می اومد

.هیچ راه ارتباطی نیست
.اعتراف کن که از راننده تاکسیه خوشت اومد

!خانم,عشق اینه

نیست,تن تن من؟

...لوران

ژولیتت می رسه,نگران نباش
...اون همیشه دیر می کنه

بله می دونم,ممنونم

و بچه ت,حالش خوبه؟

اون پر حرفه,این خیلی خسته کننده ست-
.دیروز به تلفن جواب داد-

من گفتم"من می خوام با مامانت صحبت کنم"
اون

گفت:"باشه ولی نرو,من می ذارمت روی میز"

...والری کجاس-
والری؟احتمالا تو آشپزخونه ست-

بیا,اونجا یه کم فلفل هست
.به عطسه ت می ندازه

چجوری برای تمرین نمایش فردا شب
لباس پوشیدی؟

فکر می کنی من می تونستم شلوار بپوشم؟

...چرا نه

.می پوشم-
تو تئاتر,فکر می کنی خوبه؟-

...فقط خودمونیم

...امیدوارم لوران زیادی داد نزنه-
چرا؟-

اگر ما کارها رو درست انجام ندیم.اون رییسه
.اون کسیه که تصمیم می گیره

آب چطور بود؟-
کدوم آب؟-

.استخر-
چرا؟-

استخر نبودی؟-
بله,بودم-

خب,چطور بود؟-
!من نرفتم شنا کنم-

پس تو استخر چی کار می کردی؟-
!برنزه کردم-

من هیچوقت برای شنا به استخر نمی رم
.کثیفه

پس,تو استخر چی کار می کردی؟

اوه,بعدا برات توضیح می دیم

خیلی خب.مهربون باش و برامون یه نوشیدنی بیار
.گیوم داره شکایت تلخی می کنه

...صبر کن,گوش بده

اون به ایستگاه اینولیدز می رسه-
سوار می شه

اورلی.اون پیاده می شه,
سفارش ها,پاسپورت

.اون سوار هواپیما می شه-
پاریس-
.نیویورک-

موتور.اون مکان برای 10 کیلومتر آزاده

بله,همون حدود ها

...باند فرودگاه آماده ست...و بعد-
...صبر کن-

و بعد...یارو می ایسته,جاش رو ترک می کنه
...سلام محترمانه به مهمانداران می کنه

در رو باز می کنه.اون گوشه یه بخشی
.از یه خونه ی کوچیک رو نشون می ده

می گه "من رسیدم"و می پره

...قیافه ی مهمانداران هواپیما

نه,اصلا! اون می گه :"سلام به همگی,
!دوشنبه می بینمتون"

نه,دوشنبه نمی تونم,بعدا کار رو تموم می کنم-
!من پرواز پاریس-رم رو می گیرم-

نه,واگنی برای خواب در
...پاریس-رم نیست

!پاریس-توکیو رو می گیرم

بار دومی که نگران می شم
...از حموم می پرم بیرون

لیز می خورم,همه چیز رو خیس می کنم
.بلند می شم

.و هیچکس نبود

ولی بله,البته
.من یه صدای شیرین می شنوم

که داره می گه :"سلام,مادام
...ما بهتون اطلاع می دیم که"

"تلفنتون دوباره داره کار می کنه"

من خوشحالم که پدر مادرتون رو ملاقات کنم

در شانزلیزه
.چند روز پیش

بله, اونا بهم گفتن که تو رو دیدن,

...سال گذشته من در ایتالیا بودم

در یه دهکده
یه کالسکه پر از آدم می ایسته

یه روستایی می خواد سوار بشه
.ولی هیچ جایی براش نیست

.درخواست می کنه که اگر می شه رو سقف سوار بشه
.اونا قبول می کنن

.کالسکه به راهش ادامه می ده

ولی بارون شروع به باریدن می کنه.روستایی به
دنبال یه پناهگاه می گرده,و یه تابوت خالی

.پیدا می کنه

تردید داره

.برای خودش صلیب می کشه

.می ره داخلش

در دهکده ی بعدی
.دو تا روستایی می خوان سوار بشن

بهشون می گن که روی سقف سوار بشن
. کالسکه راهش رو ادامه می ده

یه دقیقه بعدش
روستایی اول پوشش رو بلند می کنه

و دستش رو بیرون نگه می داره که بفهمه
.هنوز بارون میاد یا نه

وقتی اون دو نفر دستی که از تابوت
بیرون اومده رو می بینن,از روی سقف می پرن

به خودشوت آسیب زدن؟

.مردن

.می خوام یه چیزی بهتون نشون بدم

.من یه عنوان رو از یه روزنامه بریدم

یه ماشین سوار,آقای ***

جنازه ی یک گربه ی سیاه رو توی
.جاده می بینه

ماشین سوار خرافاتی یه پیشگویی بد
می کنه و ناگهان می ایسته

ماشین جلوی یه هتل پارک می شه

بعد ماشین سوار تصمیم می گیره که
.شب رو اونجا بگذرونه

از ماشین پیاده می شه و وقتی داره از جاده
.عبور می کنه زیرش می کنن

.فورا می میره

...اوه,خوشم اومد

ولی اون مرده پس ما چطور این رو می دونیم؟

برای گربه؟

.من جزییات رو نگفتم
.اون با زنش بود

این خیلی مهم نیست.ولی,اگر برات جالبه
.من همه ی داستان رو اونجا دارم

.حتی شماره ی ماشین رو

ساکت باش,آنیتا

!من هیچی نگفتم

اوه لطفا,مثل اینه که اگر فقط تو
...اینجا بودی

بیا آنیتا,از خودت دفاع کن

...سرنوشت-
بله,ما چیزهای کوچیکی هستیم-

آنیتا,گوش بده,من یه داستان برای تو دارم

من یه سگ داشتم...یه سگ خیلی پیر...و اون
.همیشه دندون هاش تلق تولوق می کرد

.این من رو یاد یه داستان درباره ی کوکی ها
.می ندازه

اون دندون های بزرگی داشت
و هر بار,ما باور داشتیم

که یکی داره توی اتاق کوکی می خوره

پس نگاهش کردیم,شگفت زده,ولی اون
هیچ کوکی ای نخورده بود,اون فقط دندون هاش
.رو تلق تولوق صدا می داد

من یه گربه دیدم,روز گذشته

!نه,نه
من نمی تونم داستان های در مورد گربه رو
.تحمل کنم,خواهش می کنم

روز گذشته,یه گربه ی کوچولوی خوشگل توی کافه

.ببخشید-
.تلفن داره زنگ می خوره-

...سلام...بله,منم

چی؟

خب,چه اتفاقی برای گربه کوچولو افتاد؟
.برام جالبه

اوه,فقط یه گربه ی کوچیک
.روبروی من رو صندلی نشسته بود

اون بامزه بود و همینطور با چشم های بزرگش
.به من نگاه می کرد بدون اینکه چیزی بگه

.بامزه بود

و اگر یه چیزی هم می گفت خیلی
.بامزه تر می شد

اگر تو ستاره ی نمایشی و نمی دونی

چطور از جاده رد بشی
!خونه بمون

متوجه هستید الان ما تو چه وضعیتی هستید
بانوی عزیز؟

ساده ست:دیگه نمایشی
!وجود نداره

یه دختر دیگه؟
تو فکر می کنی این آسونه؟

خب...بخاطر ما ببوسش

.ما ملاقاتش می کنیم

شنیدی؟ژولیت همین الان توسط یه اتوبوس
پر از هلندی زیر گرفته شده

داری به زانزان زنگ می زنی؟

زانزان کیه؟

...اون یارو که

سلام آقا...اینم از لوران

من با کلمات مختصر وضعیت رو براتون
توضیح می دم: ژولیت

.توسط یه اتوبوس توریستی هلندی ها
.زیر گرفته شده

...من دوست دارم این یه شوخی باشه

خب,ما باید چی کار کنیم؟

باید صبر کنیم یه یه دختر دیگه پیدا کنیم؟

یه تمرین نمایش؟فردا؟ولی با کی؟

والری؟

...خب...خیلی خوبه

.فردا می بینمت

ما کاملا برای تیم بازیگری انتخاب
.آزادی داریم

.ولی فردا تمرین داریم

این,شرط رایگان موندن تئاتر برای ماست

و اگر رد کنی؟

می تونی مطمئن باشی که اون به طرز خیلی
.تلخی گریه می کنه

خب بعد,والری رو انتخاب می کنی؟

ولی والری یه نقش دیگه داره
.ما باید اون رو هم جابجا کنیم

جابه جاش کنیم؟مشکل این نیست

.والری شخصیت مورد نظر نیست

البته,اگر کسی رو پیدا نکنیم مجبور می شیم
اون رو انتخاب کنیم

ما قراره چی کار کنیم؟

.سعی کنیم یکی دیگه رو پیدا کنیم

دیدی ساعت چنده؟-
.فردا می تونی پیدا کنی؟-

فردا من تو آزانس هستم و ما فردا شب به
.کاراکترمون نیاز داریم

.من کلی عکس دارم...بیا ببینیمشون

.وقتش رسیده که ایده های خوبی پیدا کنیم

و ارتباطاتی داشته باشیم
من دارم می رم,یکی رو می شناسم

بیا,تو داری به آنا-ماری فکر می کنی-
نه اصلا,به آنیس-

.این حتی بهتر هم هست

یه نگاه بنداز.این یکی خوبه
.این یکی خیلی خوبه

.بذارید ببینیم

اوه نه,قطعا نه,من همین الانش هم باهاش
کار کردم,اون خیلی بده

.این یکی زشته

.من از این یکی هم خوشم میاد-
شماره تلفنش رو داری؟-

!اون خواهر منه-
ببخشید,آقا.من واقعا متاسفم-

بله,اون وحشتناکه-
.این یکی نه-

اوه بله,این یکی خیلی خوبه-
.من ازش خیلی خوشم میاد-

!حالا چهارمی...اون-
اوه نه...خیلی خوب نیست-

.این یکی نسبتا
.این چهار تا بهترین هستن

اون دختر بلوند رو نگه داشتی؟-
.می تونه موهاش رو رنگ کنه-

شاید زیبا نشه
...به رنگ پوست بستگی داره

.باشه,ما نا امیدش می کنیم

این یکی خوشگله ولی به رفتار خنده دار
.کاراکترت نمی خوره

بله,خیلی پیش پا افتاده ست-
.به نظر من این خوبه-

پس,بیخیالش شو

.اینا دو تای آخری هستن

.کاملا خوش قیافه

...شاید با نورهای فرا طبیعی-
و موسیقی رویایی-

شماره تلفن پشتشه
بیاید بهشون زنگ بزنیم,باید ببینیمشون

...با یه کم نسیم و یه لباس سبک

ژان-پیر,این حرفای احمقانه رو تمومش کن
.لوران باید زنگ بزنه

...من یه دختر توی تلویزیون دیدم

مشکل چیه,عزیزم؟
مشکلی پیش اومده؟

.ثحبت کردن برام راحت نیست

.بدون جواب

.اون یکی شماره رو بده

.تو برای ما بودن نسبتا جوونی

نه خیلی جوون-
...اوه,متاسفم-

...من چین و چروک هات رو ندیدم

.این هم از شماره ش
.امیدوارم این یکی خوب باشه

ما نمی خوایم ببینیم که یه پیرزن داره میاد
چرا من اینو می گم؟

من از زن های پیر خوشم میاد
...مخصوصا پولدارهاشون

سلام!دوشیزه لورانس ولی؟
.این هم از لوران استیمر

بله...من بهتون زنگ زدم چون یه...چیزایی
.نوشتم

چه چیزایی؟یه نمایش موزیکال

چرا داری می خندی؟
.زیاد خنده دار نیست

من نیستم ولی دوستم الکس رمی
.هست که موسیقی رو ساخته

!الکس,اون آهنگ هات رو دوست داره

پس بذارید شرایط رو بهتون توضیح بدم:ما مجبوریم
نمایش موزیکالمون رو تو دو هفته بازی کنیم

متاسفانه,دختری که نقش اول رو بازی می کرد

.توسط یک اتوبوس پر از هلندی زیر گرفته شد

پس ما همین الان به یک نفر نیاز داریم
.امشب

...اگر نقش جذبتون کرده

...شما

عالیه!من یکی رو می فرستم که
.شما رو بیاره اینجا

یه مردی هست که می دونه چجوری با
.زن ها صحبت کنه

.به دخترت زنگ بزن

.اون من رو بیشتر از تو نمی شناسه

.ما هنوز هم می تونیم سعی کنیم

بله,ولی ژولیت واقعا بهتر بود

والری,من دوست ندارم تو رو اینجوری ببینم

"اینجوری؟" چجوری؟

غمگین-
.غمگین نیستم-

...امیدوارم زشت نباشه

سلام...من می خوام با دوشیزه
.نیکول رانکون صحبت کنم

شمایی؟سلام دوشیزه

.من گیوم استفانیر هستم
...بله,بازیگره

...باهاتون تماس گرفتم چون

بله,گوش بدید لطفا

شما من رو دیدی؟

.این خیلی مهربانانه ست

ساکت باش,لطفا

ببخشید,دوشیزه
با شما نبودم,نه اصلا

داشتید می گفتید که به نظر شما خیلی
خوب میام؟

...شما هم همینطور-
!پر حرف-

...واقعا خیلی-
!پر حرف-

از نمایش هم خوشتون اومد؟

بله,یه نمایش خیلی زیبا

خب,همه ی این ها خیلی خوبه

پس دوباره ممنونم
.امیدوارم به زودی ببینمتون

!بیا-
صبر کن!برای این بهت زنگ نزدم-

الان وقتت آزاده؟

!عالیه

من و دوست هام فردا تمرین یه نمایش
.موزیکال رو شروع می کنیم

به هر حال,برای ژولیت سخته؟

...نه,نه,هیچی

اگر هشت روز دیگه برسه سخت تر هم
.می شه

!خیلی خب,به زودی می بینمت

چی می خوای بشنوی؟

اون خوبه,منتظر ماست

.این هم از آدرس ها

اینکه بری اونجا برات اذیت کننده ست؟-
نه اصلا-

انجام شد.بهتر می شه

!در

اگه یکی دیگه تو راه پیدا کنی
!تردید نکن

.ولی ازش فرار نکن

مارتین,شوهرت مرد فوق العاده ایه
.همیشه آماده ست که فداکاری بکنه

...آره...اگر مردهای ریش دار بودن

صدای یه گریه نشنیدی؟

...نه-
با این حال,شکمم از قحطی داره گریه می کنه-

بیا بخوریم-
.خوش شانسم که تو رو دارم-

تو گرسنه نیستی؟-
!همیشه گرسنه هستم-

بیا,الکس-
بیا بریم-

چی می تونیم بخوریم؟اوه,این
!اشتها آوره

منو هل نده
!برای همه به اندازه ی کافی هست

کی یه مقدار گوشت می خواد؟

دقیقا,با انگشت هات غذا رو بگیر

تمیزن,امروز صبح دوش گرفتم

...بشین

!احمق!لباسم

.هیچ لکه ای ایجاد نشد

!مقداری پنیر هست-
کجا؟بهم بده-

.مثل گرد و غباره

!منطقی نیست
...تو پنیر رو گذاشتی تو یخچال

اینجوری تمیز تر می مونه و بو نمی گیره

!بیاید,بشینید بچه ها

.یکم شیر برای گیوم

بله,من تشنمه

!یه لیوان بردار,پسر پیر

.شاید نا امید شده باشی ولی من برای
.نوشیدن شیر خیلی پیرم

.ما الان می ریم بشینیم-
صبر کن,حرکت نکن-

بذار با این سفره ی کوچولو تمیزش کنم

یکم شیر,آنیتا؟

.تو مجبور نیستی بنوشیش

!یه چیزی بخور,لوران-
...نه,ممنونم-

.من می خوام برام سرو کنی

من تو رو می فهمم آنیتا
.به نظر من شیر وحشتناکه

بیشتر بهم بده,لطفا,این رو هم می خوام

!ازش متنفرم

...شیشه شیر کودک در تمام طول روز

ولرم,سرد,یه دونه ولرم کوچیک,
...یه دونه کمتر ولرم

و این,این چیه؟
!بعضی ها ولرمش رو دوست دارن

چرا انقدر شیشه شیر بچه؟

!برای من نیست
!گفتم که من شیر دوست ندارم

.من پرستار بچه هستم

!آنیتا

!شیر

آیا تو پرستاری یا پرستاری می کنی؟

...پرستار بچه ها

...و همینطور سبزیجات

!تو هیچ پاته ای بهم ندادی,والری

...متاسفم

!تو می دونی من دوسش دارم-
!ولی ببین,اونجاست-

خوبه,ممنونم مارتین

و بهم سالاد بده,اونجاست,لطفا

و شاید هم یکم خردل؟

!نه,نه!بذار خودم ببرم

.سالاد رو بهم بده

من یکم خردل رو لبه ی بشقابت می ریزم

اوه,نه,لوران,من خردل دوست ندارم

!عاشق سلادم

الکس بهم بگو,ملودی آخر چطوره؟

صحبت نکن
!وقتی غذا تو دهنت داری

اکتشافت چطور پیش می ره؟

چی؟-
اکتشافت-

کدوم اکتشاف؟

!بیخیال,تو همه چیز رو آلوده کردی

والری,تو هم ملودی آخر رو نمی شناسی

بهش بگو چطور انجام بده,الکس-
!اوه,کافیه-

این خیلی خیلی خوبه.می بینی

.اگر خوبه من خیلی خوشحالم

.یکم دیگه برای گیوم

یکم آبنبات باهاش نمی خوای؟

!نه,تو دیوونه ای

کمر بند من چی؟

یه پرستار بچه چی کار می کنه؟
تو یه باغ بچه؟

نه,تو پرورشگاه

باغ بچه برای بچه های خیلی
.بزرگ تره

.متوجهم

خب!من تموم کردم,ممنونم

.من یه صندلی راحتی خوب نیاز دارم

و یه سیگار؟-
!شاید-

.بیا

می تونی من رو با لوران تنها بذاری؟
.باید باهاش صحبت کنم

...دخترها و رازهاشون

.تو بهم خواهی گفت

درباره ی چیه؟

نمی تونم برای دیدن این دختر ها صبر کنم
.امیدوارم کاملا احمق نباشن

.تو خودت داری برای خودت مشکل درست می کنی

.برداشتن والری خیلی راحت بود

شکایتی نکرد؟

...بار اول,ژولیت اونجا بود

ولی امشب والری برای نقش آزاد بود
و تو

برش نداشتی,این به نظر من غیر قابل تحمله

بعد از اون,اون واقعا از دستت عصبانی شد
.و من می تونم بفهمم

واقعا عصبانیه؟

تو نمی تونی یه رابطه ی عادی داشته باشی؟

مثل یه آدم متمدن رفتار کنی؟

وقتی با هم تو یه اتاق هستید
!واقعا,هیچکس نمی تونه دیگه نفس بکشه

...هیچکس نمی تونه نفس بکشه-
!بله-

در بهترین لحظات,تو بحث کردن رو ادامه می دی

و در بدترین لحظات,اصلا صحبت نمی کنی
...مثل امشب

.دقیقا می دونم چی دارم می گم

,تا زمان تماست به ژولیت
.داشتی خوب مدیریت می کردی

والری دیگه نمی دونست به چی فکر کنه

!ولی حالا می دونه
...و تو می تونی مطمئن باشی که

بله,اون واقعا عصبانیه,می دونم

...نه,لوران

.تو خیلی راه دوری رفتی

والری فهمیده بود
.تموم شد,واقعا

.یا اینکه تو باید شیوه ت رو تغییر بدی

تو هیچی یادت نمیاد
توی این آشپزخونه؟

...بله,می دونم

...یه داستان قدیمیه

خوابش برد؟

!اوه, می دونی,حقیقت داره

.فکر می کنم زیادی شراب نوشیدم
.واقعا خوابم می اومد

لوران بیچاره ی من,تو واقعا باید تعجب کرده باشی
!که من چی کار کردم,روی دست هات دراز کشیدم

نه اصلا...خیلی واضح بود...
!تو داشتی خر خر می کردی

چرا دیگه موسیقی نیست؟
چرا تو

چراغ ها رو روشن نمی کنی؟
.نمی تونی چیزی ببینی

.ما به شب در حال سقوط نگاه می کنیم

...چه استقبال خوبی

...اینجا,غمگینه

.مراقبت کن

سلام,خوش اومدید,خانوم ها

.لطفا خوشرو باشید,اون رییسه

من تو رو می شناسم:تو دنیل هستی-
.سلام-

...تو-
!اون نیکوله,سلام-

.سلام آقای استفانی-
.گیوم صدام بزنید-

من لوران هستم,این هم از دوستانم
.ما هیچ زمانی برای از دست دادن نداریم

نیکول,برید جلوتر لطفا

.ممنونم

بچرخید,لطفا

.خب

فکر می کنم ژان_پیر همه چیز رو بهتون
.گفته باشه

بله,در مورد نمایش خیلی باهام صحبت کرد-
البته,خودش اون رو ساخته-

.با من

تو می تونی بهم نگاه کنی,می دونی

.ممنونم

تو آواز می خونی؟-
.بله-

.گاهی اوقات-
.من تو یه اپرای کوچیک توی تلویزیون بازی کردم-

تو تلویزیون؟-
بله,شما رو اونجا دیدم-

خب...درباره شون چی فکر می کنی؟

اونا نسبتا بامزه هستن,نیستن؟

درسته,اونا واقعا خوب به نظر میان

متاسفانه,جا برای دو نفر نیست

...هی,لائولائو

منتظر چی هستی؟
منتظر اونی که سقوط می کنی؟

این یه نمایش پانتومیم نیست پس دوست دارم
.تو رو بشنوم

آیا می خوای آواز بخونن؟

نه,خیلی طولانیه
.من می خوام یه صحنه ی گفتگو دار رو بازی کنن

!و حالا...گیوم

نه,یه صحنه با والری بهتره

وضعیت اینه:در شروع, تو روی یه صندلی
...نشستی,توی یه پارک

...کنار یه دریاچه
خیلی رمانتیکه,نیست؟

.منتظر دوست دخترتی

...تو باید زیبا باشی
جوان...خیره کننده

!پس بیا خیره کننده باشیم

اوه ,لطفا,آسون نیست

بیا,والری

.تو از اینجا شروع می کنی

.این هم از متنت

.این هم از صندلی

به هر حال,تا اینجا تو بازی نمی کنی

...کی اول می تونه بازی کنه

از نظر الفبایی دنیله
نیکول,با من بیا

مهربون باش و یه لحظه اینجا منتظرمون باش
.لطفا

دنیل,نوبت توئه

پس فهمیدی:در شروع,بی حرکت
...پر رمز و راز...تو منتظری

بعد والری می رسه و تو خوشحال می شی
...ابله,احمق

همونطوری که دختر ها بین خودشون هستن
خیلی ساده

والری,من ازت می خوام
!نفس عمیق بکشی,و ادامه بدی

.اصلا بد نیست

می تونی شروع کنی,والری

!وووهوووو

!این نوشته نشده بود

.متاسفم ولی این نوشته نشده بود-
به بازی ادامه بده,لطفا-

تو مدت طولانی ایه که اینجایی؟-
تقریبا.فقط دو یا سه ساعت-

ولی اینجا سرگرم کننده ست,نیست؟
...جنتلمن هایی هستن که برای قدم زدن میان

سرت رو گرم نگه می داره-
!هیچکس!هیچی-

من نمی دونم مشکل چیه
امروز...حیفه

من یه چیزی رو آماده کرده بودم-
چی؟-

برای مثال:مرده می رسه,از نفس افتاده
...یه جور خوک اشغالگر

اون بهم می گه:"خب پس تو تنهایی؟حوصله ت
سر رفته؟"

خب,من برای مدت طولانی ای بهش نگاه می کنم
...و می گم

...متاسفم که قطعت کردم

من دوست دارم این جمله رو زیاد مثل یک خانم
.بهت نگم

.اگر ممکنه

می بینم!یکم احمق؟
!من دقیقا می دونم تو چی می خوای؟

هی,عزیزم,با من بمون لطفا

یه لحظه صبر کن,لطفا

.من آماده ام

مرده می رسه,از نفس افتاده
یه جور خوک اشغالگر...چهره ی خالی...بدون مو

!خوش تیپ,می دونی

اون بهم می گه:"خب تو تنهایی؟"

"حوصله ت سر رفته بود؟"

...خب,من بهش نگاه می کنم

من برای یه مدت طولانی بهش نگاه می کنم
...و می گم

...دوباره ببخشید-
خب,من بهش می گم یا نمی گم؟-

آیا ممکن نیست بین این دو تا روش
بازی کرد؟

...یکم بیشتر
...یکم کمتر...بیشتر یا کمتر

!شهوانی

دراماتیک!من دقیقا می فهمم تو چی می خوای

مرده می رسه,از نفس افتاده,یه جور خوک
...اشغالگر

اون می گه:"خب,پس تو تنهایی؟حوصله ت سر
رفته بود؟"

بعد من بهش برای مدت طولانی ای نگاه می کنم
...و می گم

بگو "آ",لطفا,بگو "آ"

آآآآه!من در این باره مطمئن بودم
پسره رنگ پریده ست و بی جونه

اون نمی دونه چطور یه "آ" رو بدون
.قاشق درست بگه

...من پسر عموت رو امروز صبح دیدم-
باشه,ممنونم,خوبه-

.بعدا نقدش می کنم

...نوبت نیکوله
لطفا بشین...ممنونم

والری,اون "وووهووو"ت رو دوباره بگو

!بریم

.بیا

بشین

پس,فهمیدی:در شروع,تو غیر واقعی هستی
خیلی دور,مبهم

و به محض اینکه والری می رسه:احمق,در حال
خندیدن...خب,مبتذل

.ما رو فراموش کن و ادامه بده

اگر یه گل داشتم...بهم کمک می کرد

.البته

.این هم از این

...خیلی خوبه!خیلی خوبه

خیلی خوبه,تو فهمیدیش

والری,بهم نگاه کن!.تو می تونی بری

!وووهووو-
اوه,دختر احمق,من رو ترسوندی-

برای مدت طولانی ایه که اینجایی؟-
تقریبا,دو یا سه ساعت-

ولی جای بامزه ایه,اینجا,اینطور نیست؟

...جنتلمن هایی هستن که اینور و اونور قدم می زنن
شغل خوبیه,نیست؟

هیچی.هیچکس

...حیفه
.من یه چیز کوچیک آماده کردم

چی؟

این هم از این

مرده می رسه,یه جور خوک اشغالگر و
.از نفس افتاده

"پس تو تنهایی؟"

"حوصله ت سر رفته بود؟"

.خب من بهش نگاه می کنم

برای مدت طولانی ای بهش نگاه می کنم
...و می گم

بگو "آ"

!بیا بریم: بگو "آ"

اون می گه "آ"

.من بهش نگاه می کنم

!من در این باره مطمئن بودم
!سرش شرط بسته بودم

پسره رنگ پریده و بی جونه
"چی؟",اون می پرسه

با این همه,تو از اون مردهایی هستی

که نمی دونن چطور بدون قاشق بگن "آ"

.من پسر عموت رو امروز صبح دیدم

خوبه,ممنونم...بعدا بهم بگو

...خب

.من انتخاب کردم

.و همینطور انجام دادم

...نمی تونم باور کنم
...این غیر ممکنه

من نقش رو بازی نمی کنم؟

خیلی بده,خیلی بده

بیا,نباید گریه کنی
باهوش باش,لطفا

تو نمی تونی همه رو انتخاب کنی
.و نمی تونی کاری کنی که همه ازت خوششون بیاد

اوه,چیه؟
گیاه گلدانی یا گیاه آبدار؟

گیاه گلدانی,فکر می کنم,چون گیاهان آبدار
خیلی کوچولوان

توجه کنید!یه پله هست

می بینینش...اسمش چیه؟
...نیکول!اون الهیه,شگفت انگیزه

!من نقاشی کردن رو دوست دارم
.ولی هیچی نمی فهمم

و این دست!این چیه؟
!وحشتناک ! تمیزش کن

من این یکی رو می شناسم:چه دختر کثیفی
اوه نه,این اونی نیست که می شناختم

بابت رزی که بهم پیشنهاد دادید ممنونم

و من هم خیلی خوبم,بله!ولی لطفا

اینجوری به من نگاه نکن
.درست نیست

من خیلی خوبم...من از صحنه می ترسم

من به ندرت چنین پسر زیبایی دیدم
با پدر مادرت زندگی می کنی؟حیفه

!من دقیقا این پیرهن رو دارم

ولی...اون رو راست بود و .. خب,
! اصلا مثل قبل نبود

!با خوشه هاش خیلی زیباست

اهمیت نده!اون کاملا دیوونه ست...
!من خسته شدم

شاید برای اینه که خیلی تند تند صحبت می کنم
!قاطی می کنم,تو فکرمی کنی من خیلی تند تند صحبت
می کنم؟

!فکر نمی کنم

!اوه خدای من
سقف های پاریسی,چقدر ازش خوشم میاد

!ولی...تاریکه
!من می رم تو خیابون تنها باشم

.من به طرز وحشتناکی ترسیدم

لطفا این رزی که دارم بهت پیشنهاد می دم رو ببرید,آقا
!عصر بخیر

!توجه کنید

.کیفم

خانم ها و آقایون,لطفا با این درور و
!خوش آمد گویی برجسته ی من موافقت کنید

. و همینطور خیلی هم قابل استفاده ست

شما کاملا...چطور می تونم بگم
!من رو شگفت زده می کنید

خداحافظ

!بگو "آ"

.بیا بریم یه نوشیدنی بخوریم

!تبریک می گم

به نظر من اون خیلی خوبه,نظر تو چیه؟

به هر حال,تبریک می گم

اینطور نیست؟
!ما قراره زوج معرکه ای بشیم

!ممنونم,نیکول

زمان شروعش وحشتناک بود
...ولی الان...الان واقعا

نمی بینی که اون داره سقوط می کنه
.داره شکسته می شه

اوه بله,بشین,لطفا

برای نمایشمون و برای موفقیتمون
!دنیل

نه,من نیکولم

عنوان نمایشتون چیه؟-
"نزدیک به آسمان های دیگر"-

و تو زندگیت چی کار می کنی؟

در زندگیم...پوسترها

طراحی می کنم و ...ژان-پیر
تیکه کلام ها و نوشته هاش رو خلق می کنه

!تیکه کلام های خوبیه,من پادشاه تیکه کلامم

به هر حال
!رز خیلی ایده ی خوبی بود

.تو همین کارو روی صحنه انجام می دی

...ولی بدون گل رز
.خیلی زیادیه

در واقع,شاگرد من تو رو نا امید نکرد
کرد؟

خیلی خوبه,من واقعا خوشحالم

بهم بگو, اون "وووهووو"نوشته نشده بوذ

!این حقه ی والریه

اون قراره بیشتر سورپرایزت کنه
!می بینی

به هر حال,من خیلی خوشحالم که پارتنرم رو
!برای یک بار هم که شده انتخاب کردم

از این گذشته,والری کجاست؟

اینجا یه جایی برای من نیست,بچه ها؟

!البته که هست,بشین

می دونی,من قبل تر از این تو ماشین
.انتخاب کرده بودم

!من به اتفاق آرا به تو رای داده بودم

!بقیه کی هستن؟

!بقیه ی آدم ها

این هم از راز منشی فروتن

یه آژانس تبلیغاتی
.که یه نقش کوچیکی توی نمایش داره

یه آهنگساز و بچه ی گروه

الکس,خجالت نکش,هنوز یکم جا روی فرش هست
.پسر بزرگ

چرا "نزدیک به آسمان های دیگر"؟

از پل ورلن هست:
جیزی که انسان در حرکت
(پل ورلن شاعر فرانسوی)

احساس می کند,که از روحی در حال تغییر

به نزدیکی آسمان های دیگر و عشق های
...دیگر می گریزد

!بهش نگاه کن

آیا جرئت داری که بگی
که ژولیت رو پشیمون کردی؟

تیکه کلام من رو می دونی؟

"همه چیز برای بهترینه در بهترین
دنیای ممکن از همه ی دنیاها"

مگه ما با فرهنگ نیستیم؟

...و رز اونجوری که گل رز ها زندگی می کنن,
زندگی کرد

ژولیت چطور بود؟

.به اونا گوش نکن

!یه دختر کثیف-
!و مستبد-

و گستاخ,بیشتر از همه-
...بچه ی بیچاره-

...یک...دو...سه

باید چشم هات رو متفاوت آرایش کنی

آنیتا,لطفا بیا

!آنیتا سرش شلوغه

!اون من رو تو دردسر انداخت

مشکل چیه؟

من قراره چی کار کنم,الان؟

خط چشمت رو داری,آنیتا؟-
بله,چرا؟-

...من دوست دارم امتحان کنم

کیفم,لطفا-
...امتحان کنم-

خب,چشم هاش رو کشیده تر کن
مثل این,می دونی

.بهتر می شه

...چشم های بادامی

!مراقب باش
!اینجوری نلرز,عزیزم

می خواد چشم هاش رو داغون کنه...من دارم بهت
می گم,!اون قراره چشم هاش رو داغون کنه

.همیشه همینه
.اون من رو هر بار برای یه سواری می بره

عالیه!این خیلی بهتره,نیست؟-
بله,درسته-

بله,اما مرموز بودن به معنای
.حتما شرقی بودن نیست

"حتما به معنای شرقی بودن نیست
آنیتا"

اوه,لطفا!بهم نخند

تو اینجا چی کار می کنی؟
ما رو سرزنش می کنی؟

من دارم به خودم آموزش می دم
.داره بهم خوش می گذره

.خوش به حالت

...من فکر می کنم اون پر از پیچیدگیه

...ما به یه آمبولانس نیاز داریم

لطفا بس کن,تو بامزه نیستی
!واقعا بامزه نیستی

تو چته؟

این قیافه ی سیاه چه معنی ای داره؟

...من تو رو نمی فهمم,می دونی

تو یکم آزار دهنده ای,می دونی

...تو باید تنبیه بشی,می دونی

!هی

.دارم با تو حرف می زنم

...تو لیاقت نداری که من بهت بگم

ولی تو با اون "هووو" ت خیلی بامزه بودی

یکم هرزه گونه بود...ولی بامزه بود

...خیلی بامزه

...من دوست دارم تو رو بخورم

که تو رو بذارم لای دو تا تیکه نون و بخورمت

!البته
...تو فقط سه تا کاسه سالاد خوردی

!تو داری ضعف می کنی

...والری

عصبانی هستی؟

اینجا یه سربازخونه ی واقعیه

!یالا,بایست

تو می رقصی ,آنیتا؟

متوجهی؟
!من از کلمه ی "شما" برای این بچه استفاده می کنم

!بیا و برقص

!اوه,تو چی هستی

کی,ما؟

!تو

!تو

چی "من"؟

تو نه,من

چی"تو"؟

!تو نیستی,من,تویی

!تو چی هستی

خب,بیا دوباره شروع کنیم
!ولی جلوتر

و تو,تو می رقصی؟

...بله,ولی بعدا

خب,از اول
من,تویی,تو

تو هم هستی: و "شما"
!دیگه چیزی نیست

- Untranslated subtitle -

تو الان منو تحریک می کنی

من تصادفا یکم ریمل به چشم هام زدم

.هی به چشمم رو می سوزونه

لوران وقتی اومد پایین به نظر عجیب می اومد

باهاش دوباره چی کار کردی؟

لوران و من,تموم شد

!پس دوباره شروع شده بود
...و الان تموم شده

آخرین بار,حداقل...دو روز دووم آورد
و البته,همیشه همون داستان قدیمی

...لوران بیچاره

بله,تقصیر منه
.من به اندازه ی کافی اهمیت نمی دم

اون فکر می کنه خیلی دیره
اون خشمگینه,طبیعیه

خب...تو دوسش داری

تو احمق نیستی,هستی؟

داستان با الکس خیلی کمتر پیچیده بود

و من می دونم.تو عاشقش نبودی اونجوری که
.الان عاشق لوران هستی

دقیقا...از این گذشته,تو از کجا درباره ی رابطه ی من
و الکس می دونی؟

تو خیلی می خونی,والری
.رمان های زیاد

تو خودت رو متقاعد کردی که بعد از اون ماجرا تو
رو نا امید می کنه,اشتباه می کنم؟

این اون کاری بود که باهات کرد,درسته؟

هیچ مقایسه ای وجود نداره
.درباره ی احساسات بینمون نبود

اگر بود,ما نمی تونستیم مثل الان دوست های
خوبی بمونیم

به من گوش بده,من یه شاهدم

با اینکه تو باهاش خیلی متغیری
اون برای شیش ماه دنبالت می دوید

دیگه بیشتر از این چی می خواستی؟

.که ازم خواستگاری کنه

!نتیجه رو تحسین می کنم

شرط می بندی؟

ببخشید؟

.هیچی

.همه چیز درست می شه

تو همه ی شب رو قرار نیست اینجا بمونی
!بیا

یکم چایی می خوای؟
.من تازه آماده ش کردم

نه,ممنونم

آنیتا,قاشقت رو بردار-
حالت چطوره؟-

...خوبه,خوبه

.من می خوام باهات صحبت کنم

تو خونه ت تو با انگشت هات بازی می کردی؟-
چقدر می تونی کثیف باشی,ژان-پیر؟-

.پس چایی رو بدون شکر دوست داری

به من گوش بده,لوران

ژان-پیر,تو نمی فهمی که اون داره شوخی می کنه؟

اگر برای هم زدن به قاشق نیاز نداری
به این دلیله که هیچ شکری توی چاییت نداری

می خوای با من برقصی؟-
البته-

والری داشت گریه می کرد,می دونی

اون باید یه مقدار چشم هاش رو
آرایش کرده باشه

.نمی خواست هیجی بگه

...تو منو سورپرایز می کنی
.تو واقعا منو سورپرایز می کنی

بذار دیدگاه خودم از اتفاق رو بگم
.می تونی برای والری تکرارش کنی

...اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده

.اون نمی دونه چی می خواد

...باور نمی کنی
که تو اونی هستی که اون می خواد؟

.اون خیلی خوب پنهانش می کنه

شما دو نفر نمی تونید بیرونش بریزید؟
یک بار برای همیشه؟

...یک بار برای همیشه ی همیشه

:پایان
.هر بار نزدیکه که کتکش بزنم

.نگرانش نباش

من مطمئنم که اون حتی بهش فکر هم
.نمی کنه

فنجان چایت رو بذار اینجا
.و بیا برقص

من نمی خوام تو این فساد کوچیک همدست باشم

من حتی چیزی نخوردم,حرومزاده ها,شما
می تونستید منتظر من بمونید!من خیلی گرسنه ام

والری بیچاره,چند سالته؟

.تو کل اتاق رو به هم ریختی

.من همین الان با لوران صحبت کردم

.تو زمان برای تلف کردن داری

یا باید بگم...تو هیچ زمانی رو از دست ندادی

اون می گه تو نمی دونی چی می خوای

.خودش هم نمی دونه

...یا شاید
بله,اون خیلی خوب می دونه,اون

فقط می خواد من یک کلمه ی فرانسوی رو
بدونم:بله

مثل ژولیت,"بله,لوران"

یا مثل همه: "بله,بله,بله,لوران"

...و حالا

حالا,مثل ایزابل

اوه,ایزابل,اسم قشنگیه

از کجا میاد؟
می شناسیش؟

نه,نه هنوز

پس,با ژولیت تموم شد؟از کی؟

به تازگی.گیوم بهم داستان رو گفت
.وقتی تو با لوران تو آشپزخونه بودی

ولی...اون برای اون ساخته شده

...بله
.لوران اون رو برای این ایزابل رها کرد

اون چه واکنشی داشت؟-
خیلی بد.می دونی,دختر های اسلاوونی-

اون واقعا دیوونه ست
.اون می خنده و می خنده

و ناگهان گریه می کنه
.و بعد می خواد خودش رو بکشه

واقعا,اگر اون می خواست خودش رو بکشه

اون دقیقا امروز رو انتخاب نمی کرد

ولی بله,دقیقا:امروز
همیشه

همونطور که اون مشکل درست می کرد,مشکل
درست می کنه
خب...همونطور که می کنه

بهم اعتماد کن:اون با اون کالسکه خیلی به خودش
آسیب نزد.فقط به میزان لازم

آیا باید به لوران بگیم یا می دونه؟-
لوران؟اون اهمیتی نمی ده-

دختر های اسلاوونی,خودکشی ها
.اون فقط به حرفه ی خودش اهمیت می ده

.اون حرفه ایه

.من واسم سواله که چیش من رو جذب می کنه

ظاهرش!عشق..می دونی

خب,دقیقا,نه
.من جذب ظاهرش نشدم

واقعا؟پس همه چیز روشن می شه
!باید قبلا این رو می گفتی

بوی چیه؟

من عطر زدم.این

.تو بوی لوران رو می دی

پس...بهم بگو که منو دوست داری

با این اوصاف
.تو چه لبخند زیبایی داری

..والری

اون امروز می رسه
.و به سختی به من سلام می کنه

حالات متغیرش من رو گاهی اوقات متعجب می کنه
...بامزه ست ولی

نمی فهمی که امشب من کارهای دیگه ای
برای انجام دادن دارم؟

نیکول؟

ایزابل؟

مشکلت چیه,دختر ها؟

من این رو از والری می تونم تحمل کنم
ولی تو...لطفا,جدی باش

دقیقا,لوران,بیا جدی باشیم

حقه بازی کوچیکت
نقشه های کوچیکت,تو داری خوش می گذرونی

ولی امشب,والری فهمید که

همیشه همون مشکل همیشگی بینتون
.وجود خواهد داشت

برام لذت بخشه که بدونم من تنها کسی نیستم
.که این رو می دونه

...والری یه دختر کامل
و خیلی روشنفکره

اون خیال پردازه

البته که هست

اون یه...چطور می تونم بگم
...یه تصویر شاعرانه از عشق داره

.یکم هم قدیمی

.سخت نگیر

می فهمم,من بهش هیچی نمی گم
...خب,این اتفاق می افته

...و بین ما,مارتین

وقتی یه دختر عاشقه

...قواعد و شعر
اینطور فکر نمی کنی؟

...ژان-پیر

!ژان-پیر

به پوستم که تو استخر برنزه کردم نگاه کن

خیلی خوبه آنیتا,لباس هات رو دربیار

...می دونی

.من فکر می کنم که اون از تو خوشش میاد

البته,اون از من خوشش میاد
.و من هم ازش خوشم میاد

می تونی بگی ما جفتمون از هم خوشمون میاد

...و اون خیلی کاراکتر خوبی داره
.فوق العاده ست

تو چی می خوای؟مشروب؟

.نه

بله,یه آبجو می خوام

...خواهش می کنم برای این نقش احمقانه گریه نکن

کدوم نقش و کی داره گریه می کنه؟

.عزیزم.بهم گوش بده

داری مشروب می خوری؟

واسم سواله کی می تونه این چیزهای
.کثیف رو بنوشه

اوه,یه سری از آدم های اینطوری رو می شناسم-
این رو می دونیم,تو زندگی خوبی داشتی-

...بعضی از آدم ها خودکشی می کنن

...بعضی آدم ها به امیدواری ادامه می دن

.بعضی آدم ها مست می کنن

بعضی آدم ها مایه ی تسلیشون رو...پیدا می کنن

.من هیچ ربطی نمی بینم

تو با بطری هات بازی قشنگی رو
...انجام می دی

و؟

پس شاید بهتره بری اون یکی سمت تا ببینی
.چه اتفاقی داره می افته

لوران جذب نیکول شده
نشده؟

فکر می کنی من تعجب کردم؟

نه,نیکول دختر خیلی زیباییه

اما این از اینکه لوران چند ساعت پیش بیاد تو
رو ببینه جلوگیری نکرد

چرا نه؟با این همه...من زشت نیستم

...نیکول,والری
.دو تا بهتر از یکیه

اگر می دیدی چه بازی کمدی و خنده داری با من
کرد...همیشه همون حقه ها

چقدر دوست داشتم با پاشنه های
کفشم بزنم تو سرش

به نظرم تو نباید انقدر به این داستان
.اهمیت بدی

چی؟

من فکر می کنم تو نباید انقدر به این
.داستان اهمیت بدی

کر نیستم.چرا یهو این رو گفتی؟

چی؟

باور کن که من نباید انقدر
...اهمیت بدم

برای من این مشخصه! ولی لوران خیلی
...باهوش تره,می دونی

اون کاملا نقطه ی دید تو رو می فهمه,اصلا
.عصبانی نیست

این رو از کجا گرفتی؟

!اون همین الان بهم گفت
.حتی به نظرش خیلی بامزه بود

ولی امشب,اون متوجه شد که هوی و حوس
.تو سر جاش نیست

.ولی از تو خیلی خوشش میاد

!خوش به حالش

...بهم بگو

امشب من با کی قراره لاس بزنم؟

تو می خوای لوران حسودیش بشه؟

...لوران,لوران
من فقط می خوام خوش بگذرونم,همین

...بیا ببینیم

...گیوم

فکر نکنم تایپ مورد نظرش باشم

ژان-پیر...اذیتت می کنه؟

...اگر خوشحالت می کنه

.من از اینکه این کارو انجام بدی جلوگیری نمی کنم

ولی تو هیچوقت به من نگفتی
.که ازش خوشت می اومد

در حقیقت,نه خیلی زیاد

الکس؟

...الکس عالیه

.اون خیلی مهربونه

از این گذشته,اون هنوز عاشق منه
متوجه نشدی؟

تو این رو باور داری؟

...با این اوصاف,امشب اون با آنیتاست

آنیتا اصلا تایپ اون نیست
...اون بچه ست

آروم باش...به نظر میاد که تو تقریبا
...پشیمونی و افسوس می خوری

.الکس متعلق به گذشته ست

.چیزی که شده دیگه شده

.من هیچ پشیمونی ای ندارم

چی کار می تونستیم بکنیم؟

.فقط سه تا هست-
!چهار-

...بله,با بقیه ش

به کی می تونیم زنگ بزنیم؟
هیچکس رو نمی شناسی؟

تو می خوای خودت رو با اونایی که اینجا هستن
.راضی کنی

پس,بیا دوباره شروع کنیم

گیوم؟

.اون کاملا خوش قیافه ست

...اون لب های زیبایی داره

و حالا,وقت رقص آرومه

اگر من همه ی تواناییم رو به کار ببرم,تو
!رسیدن به اون موفق می شم

!من از اون دختر هام که سختی رو دوست داره

بیا بریم!من گیوم رو انتخاب کردم

باورت می شه که قراره جواب بده؟

لوران؟

!گیوم

بیا بگیم,جفتشون

ماشین متوقف شد

چراغ خیابون روشن شد و صورت
...بی حرکت تو

...بارون روی سقف تلق تولوق می کرد

...قطره ها آروم روی شیشه ی جلوی ماشین
...سر می خورن

...و بعد سایه هاشون می افتن روی صورتت

مثل اشک

و بعد,لوران؟

و بعدش؟

!لوران

خب...بعد,برف پاک کن شیشه ی جلوی
ماشین رو روشن می کنم ,و تو دیگه گریه نمی کنی

زیر سیگاری اینجا نیست؟

بله,اینجا

.ممنون

می تونم لطفا اینجا بشینم ,گیوم؟

بله,البته

کار کردن با تو واقعا داره برام
!شگفت انگیز می شه

...گروهی از دوستان
!شما تقریبا مثل خانواده هستید

.احساس می کنم همه تون موافقید

!خیلی عالیه

...تو قابل ستایشی,می دونی

...گیوم

.من تصمیم گرفتم امشب بهت نزدیک بشم

موافقی؟

تو چت شده؟

یکم قبل تر داشتم بهت نگاه می کردم
و فکر کردم "اون واقعا خیلی دلنشینه..."

باشه.دارم بهت گوش می دم

جذبم کن

تایپ تو چیه؟

کودکانه؟

وسوسه انگیز؟

پر رمز و راز؟

یا بامزه؟

!حدس بزن
...خیلی راحت می شه اگر بهت بگم

!باشه

ولی قبل از اون,بیا تکونش بدیم

...اون مسته! اون مشروب

می شه برقصیم نیکول؟-
...بله-

اونا خیلی دلنشینن...نیستن,الکس؟

به نظرت اینطور نیست؟

هیچوقت به این فکر نمی کنی که
! اونا پنج ساله که با هم ازدواج کردن

لوران؟

!لوران

این پوستر ها...تو طراحیشون کردی؟

بله...نه!خب...

ژان-پیر بعضی هاشون رو طراحی کرده

و خوبن,مورد علاقه ی من هستن

بخواب,دختر کوچولو

مثل من انجامش بده.چشم هات رو ببند

لوران زننده ست,نیست؟

می دونی,من مطمئن بودم که تو از تایپ
نیکول خوشت میاد

...گیوم بیچاره

تو از همین الان هم داشتی خودت رو
ازدواج کرده تصور می کردی

...با کلی نیکول کوچولو

...والری

...می دونی

...لوران تهیه کننده ست

گیوم؟-
بله؟-

از اون بیشتر از من خوشت میاد؟

...شاید

...گیوم

!والری

.من دلسوزی تو رو نمی خوام

خواهش می کنم به من نگاه کن,احمق

...بیا

.تو صورتت پر از اشک شده

حمام کجاست؟

طبقه ی بالا

بیا...تو خیلی کثیف شدی

!این تاریکی خواب آلودم می کنه
تو رو چی؟

!نه اصلا

!سلام

!اوه,سلام تویی

کی می تونه باشه؟

..خوبه,خوبه

نه,همه هنوز اینجا هستن

.فکر می کنم این خواهرشه

بله,دقیقا,باشه

.بله هست

نه,این مادرشه!

نه...اون هم نیست

...حالا منم

بله...و اون هم هست

.من می خوام بدونم چیه

...عصر بخیر...! البته

خداحافظ!به زودی می بینمتون

...مادرم

همه ی خانواده به ما درود می فرستن

.بیا به رکورد آخر گوش بدیم

و بعد,برو تو تخت

فردا پدر مادرت به تمرین میان؟

نه,نه, فردا نه

واقعا,به جای اخم کردن می تونی ازم تشکر کنی

...اوه نه,این معرکه ست

...تو داری منو به سواری می بری

من اقرار می کنم که تو من رو داشتی,بله
...تو واقعا من رو داشتی

پس من یه بازنده ی خوبم
.من این ماجرا حتی کاملا بامزه به نظرم میاد

تو جلوی من رو گرفتی که به طبقه ی پایین برم
. و نمی دونم چرا

!ولی من نمی خوام کنجکاو باشم

و تو می خوای من ازت تشکر کنم؟

...بله!گوش کن,من می دونم دختر ها چطورین

!و من مطمئنم که نیکول خشمگینه

خشمگین! من رو می شنوی؟

!بله,می شنومت
!ارزشش رو نداره که توی موهام تف کنی

.من مطمئن بودم که تو دیوونه ش بودی

ولی وقتی با من رفتی طبقه ی بالا

!اون باید خیلی حسودیش شده باشه

دختر ها از این خوششون نمیاد
.وقتی خیلی سریع جایگزین می شن

!خواهی دید

وقتی می ریم طبقه ی پایین,اون قراره دست هاش
. رو بندازه دور بدن تو

...با تشکر از من

.ولی ما باید مدت طولانی ای اینجا بمونیم

می فهمی؟

!من بی حسم

هنوز اینجایی؟

چی می خوای؟

راستی,می خواستم ازت بپرسم
تو این ایزابل رو می شناسی؟

کدوم ایزابل؟

.من هیچ ایزابلی نمی شناسم

!من به ایزابل اهمیتی نمی دم

...من فقط تن تن خودم رو می شناسم

می شه بریم خونه؟

.نه

.ما تا پایان رکورد منتظر می مونیم

!و اون هم از الکس

می خوای چی کار کنی؟

کسی سکه ی پنج فرانکی داره؟

لوران,تو داری؟

!بله

.بیا

!عالیه

چجوری کار می کنه؟

چجوری این کارو کردی,الکس؟

!خارق العاده ست

!یه نگاهی به این بنداز!شگفت انگیزه

!الکس

الکس,من دوست دارم یاد بگیرم
!بهم نشون بده چطوری این کارو کردی

!چقدر بامزه ست

دارن چی کار می کنن؟

...نمی دونم
!به نظر نمیاد حوصله شون سر رفته باشه

...فکر می کنم ما فراموش شدیم

بیا طبقه ی پایین

!بله,بیا

مشکل چیه؟دیوونه ای؟

...بلای کوچولو

...تو می خواستی من رو اغوا کنی

!در حقیقت,کردی

تو واقعا باور می کنی که من تو رو باور دارم؟-
بله-

...اما...اما

.من اصلا تایپ تو نیستم

.نیکول تایپ توئه

!تو اصلا تایپ من نیستی

!ولی واقعا اصلا

...اصلا,اصلا

...خب

...من برش می گردونم به آشپزخونه

نذار جدا بشه

داری کجا می ری؟

...متاسفم
دعوا...یه کم احساسی بود

چی داری می گی؟

...من همیشه بعد از دعواها احساساتی می شم

راستی,همه می شن
.به خوبی شناخته شده ست

بیا! بیا بریم نیکول رو ببینیم

!تو واقعا غیر عادی ای

اوه,این موسیقی خیلی غمگینه

والری,یه لحظه بیا اینجا,لطفا

!حتما,عزیزم

تو اون رو سرزنش کردی؟

چرا؟اون آزاده

پس...تموم شده؟

.بله

...تن تن! من خسته ام

ژان-پیر,من بهت قبلا هم گفتم که اسم من
...تن تن نیست

بله...تن ت..من-
می شه مهربون باشی؟-

یه لیوان آب برام از آشپزخونه بیار

.یا از یه جای دیگه

برای مدت زیادی ازدواج کرده بودی؟

.پنج سال

.نه,شیش

تو آشپرخونه چی کار می کردی؟

چه اتفاقی افتاده؟

...هیچی...من ...

می دونی...من می خواستم حقه ی الکس
. رو با چنگال ها انجام بدم

اوه بله,درسته,تو گفته بودی که
...لوران رو دیدی

بله,دقیقا

!شیش سال

می دونی,من خوشحالم که با تو کار می کنم-
!من هم همینطور-

تو هیچوقت بحث نمی کنی؟

اگر می خوای فردا شب هم به اندازه ی الان
...تو این فرم عالی و همینقدر زیبا باشی

...اتفاق می افته

.بهتره همین الان بری خونه

بیا,من برت می گردونم خونه

اوه نه,خیلی زوده

.امیدوارم امشب بهت خوش گذشته باشه

راستی,من بهت گفتم پنج سال یا شیش سال؟

شیش سال

...در حقیقت

!پنج ساله

من رو یاد...من رو یاد امروز بعد از ظهر
توی اتوبوس انداخت

...یه زنی بود
.با کلی بچه

و مسئول بلیط می پرسه:"چند تا بلیط,خانم؟"

اون می گه: "شیش.پنج تا بچه و من"

می تونم اینجا بشینم,گیوم؟-
.بله-

بعد یکی از بچه ها بهش گفت:

"!نه,مامان"

"ما شیش تا بچه ایم"

بعد یه بچه ی دیگه گفت:"نه,ما
!پنج تا بچه ایم"

.پس مادره شمردشون

.و در حقیقت شیش تا بودن

برای همین به به اون یارو تو اتوبوس گفت:
"هفت تا,لطفا"

ژولیت پایینه
.پس می شه هشت تا

واقعا,چه ایده ی عجیبیه که یه
!آدم خودش رو بندازه زیر اتوبوس

...خب,یه کالسکه

اگر عمدا این کارو کرده باشه
.نمی تونست انتخاب بهتری بکنه

البته!با یه دوچرخه
می تونی شکست بخوری,نزدیک به
سقوط کردن باشی

...ولی یه اتوبوس!خب...یه کالسکه

و...علاوه بر این...پر از هلندی

!نمی تونی بزرگترش رو تو پاریس پیدا کنی

!لوران-
نه,لطفا,وقت خوبی نیست-

اما...چرا این کارو کرده؟

خب...و لیوان آب من؟

!من...من فراموش کردم

.تو خونه می خوری

.من دیگه تشنه نیستم

می شه بریم؟

چرا باهاش صحبت نمی کنی؟

چیزی نگفتی؟

چرا,داشتم بهش می گفتم که به نظر من
.تو خیلی زیبایی

و اینکه تو و گیوم واقعا زوج بی نظیری می شید

می دونی,گیوم و تو
...خیلی بد نیست

در واقع,لوران و من قبل از این داشتیم
.درباره ش حرف می زدیم

نیکول,تو باید خسته باشی
...بعد از این همه درگیری احساسی

!بهش پیشنهاد بده که برش گردونی خونه

...اگر می خوای بری خونه

برای من خوشحال کننده ست
...که تو رو برسونم

تو هنوز تغییر پذیریت رو داری,گیوم؟

واقعا؟برات مزاحمت ایجاد نمی شه که
من رو برسونی خونه؟

!اصلا

فکر نمی کنی باید ازم تشکر کنی؟

داری می ری؟

چرا؟اینجا می مونی؟

خداحافظ! گیوم من رو بر می گردونه-
!خداحافظ-

لوران!ما داریم می ریم

خداحافظ,بعدا می بینمت

خوبه.من ازت نمی خوام بمونی
.من هم خیلی خسته ام

فردا می بینمت,تمرین ساعت 9 شب

!شب بخیر

و شما جفتتون 8 و نیم در آژانس-
باشه-

...به نظر خوب نمیای-
نه,خوبم-

دنبال چی می گردی؟-
کیفم-

کیفت...وقتی اومدی داخل کجا گذاشتیش؟

!نمی دونم

!اینجاست

والری کجاست؟

!چند دقیقه پیش اینجا بود

!والری

.باید رفته باشه

!والری-
فردا می بینیش,بیا-

کسی نیست که برت گردونه؟

چرا,انجام می دم.باهاش کنار میام

.شما کل عصر رو وقت داشتید که صحبت کنید

خب...هر جور راحتی

!خداحافظ لوران-
!خداحافظ گیوم-

بله...گیوم.دیگه نمی دونم
...اسمش چیه

خداحافظ الکس-
.خداحافظ لوران-

فردا شب می بینمت-
البته-

خداحافظ آنیتا

سلام!ایزابل

عصر بخیر

بله,همه رفتن

.من تنهام

غمگینم

امشب چه لباسی می پوشی؟

!من می خوام حتی بیشتر از این ببینمت

!بیا این رو به من نشون بده

نه,تو بیا

.من خسته ام

یه تاکسی بگیر,سه دقیقه وقت داری

فورا می بینمت

اینجا چی کار می کنی؟

...دارم به تو گوش می دم

بعد؟

از اینکه من اینجام عصبانی هستی؟

...اوه,خواهش می کنم

مشروبی چیزی خوردی؟

.دوستت دارم

ولی تو من رو باور نداری

فکر نمی کنی این کافیه؟

!تو دیوونه ای-
...بله-

!آخ

...سیگارته,عزیزم

...بس کن,خواهش می کنم

...تو هنوز عصبانی ای

بخاطر گیومه یا چیزی که قبلش اتفاق افتاد؟

واقعا,بخاطر چیزی که قبلش اتفاق افتاد؟

ماتیلده بهم گفت که به نظر تو
...خیلی بامزه می اومد

و بعد؟

...تو باور کردی
...بین من و گیوم

باورش کردی؟

بله,باور کرد

!قسم می خورم که باور کرد

...اوه بیچاره,بیچاره لولو

تموم شده,خیلی دور شده

!لوران,من جدیم

!قسم بخور که تموم شده

!قسم بخور

!قسم بخور وگرنه من می پرم

باشه,حق با توئه:تموم شده

بیا طبقه ی پایین...و برو خونه

لوران,قسم بخور وگرنه خودم رو زخمی می کنم

.و دیگه هیچوقت تو زندگیم نمی بینمت

!خودم رو زخمی می کنم

خب,کجام رو باید ببرم؟

...زبون

بله,می دونم,زیاد خنده دار نیست

!بدش به من

...تو کاملا دیوونه ای!واقعا

تو چه کمدی ای بازی می کنی؟

!آخ

می بینی...به خودت آسیب می زنی

...باید صورتت رو بشوری

...واقعا نمی دونم تو چی تصور کردی

...گیوم چیزهایی داشت که به من بگه

!همین

ما برای مدت طولانی ایه که با هم دوستیم
...می دونی

می دونی چی بهم گفت؟

.عاشق نیکوله

...راستی,تو دیدیش

با هم رفتن بیرون,با تشکر از من

.واقعا...وقتی تو به من سیلی زدی

!من دیگه هیچی نمی تونستم بفهمم

...چی کار باید می کردم با-
باشه,باشه...مشکلی نیست.من باورت می کنم-

به هر حال,مهم نیست

خب...خداحافظ

...به هر حال,این سیلی

...برای شیش ماه

می تونستی زودتر بهم بگی
...که من رو دوست داشتی

...منم باید می گفتم,می دونی

...لوران

...منو ببوس,لطفا

...بیا,الان

.من می برمت خونه

می خوای تنها بری؟

می خوای اینجا بمونی؟

ولی متوجه نیستی چی داری
!می گی

!تو باید الان خوابیده باشی

!و من هم همینطور

!واقعا,این بی فکریه

متوجه هستی که من ساعت 9 باید
آژانس باشم؟

...خواهش می کنم,برو خونه توی تختت

به هر حال,تو مثل یه دیوونه می رقصی
...می نوشی,من رو زخمی می کنی

!تو همه چیز رو برای من سخت می کنی

می تونی یه لحظه فقط به من فکر کنی؟
...به کارم

...به این نمایش

!این نمایش

متوجه هستی که چقدر برای من مهمه؟

...این نمایش

"این نمایش,این نمایش"
من تو رو دوست دارم,تو من رو دوست داری

و تو هیچی برای گفتن نداری جز
"این نمایش,این نمایش..."

!و دوباره شروع می شه

داری کجا می ری؟

...دیره

!لوران

!لوران

لوران!گوشت با منه؟

...لوران,می تونی جواب بدی

...خب,اون نمی خواد جواب بده

لوران,هنوز نمی خوای بهم بگی که چرا ازم
خواستی امروز زودتر بیام؟

لوران...چرا؟

راستی...ایزابل چی کار می کنه؟

دیر یا زود,اینجا خواهد بود

ایزابل؟

کدوم ایزابل؟

وقتی تو بهش زنگ زدی من تو حمام بودم
!همه چیز رو شنیدم

بله,من می دونستم تو توی حمامی

چی؟

.دیدمت که اومدی داخل

...الان,گفتنش راحته

!دروغ گو

...پس چرا بهش زنگ زدی

اگر می دونستی من اونجام؟

.من به ایزابل زنگ نزدم

برای آسیب زدن به من...چی داری می گی؟

.من به ایزابل زنگ نزدم

...شاید داشتی تنهایی صحبت می کردی

.بله-
پس تو دیوونه ای,اما من احمق نیستم-

...من به ایزابل زنگ نزدم

.چون اون وجود نداره

...لوران,شوخی کردن رو بس کن

.امشب برای من و تو جدیه

...و انقدر احمق بازی درنیار
...باعث می شه شبیه ژان-پیر باشی

.همه ایزابل رو می شناسن

همه؟کی؟

...همه و

!مخصوصا ژولیت

ژولیت در موردش شنیده.همین

...من یه ایزابل اختراع کردم

گاهی اوقات,یه ایزابل می تونه
...خیلی مفید باشه

!باورت نمی کنم

!پس اون باید اینجا باشه

ایزابل؟

ایزابل؟

پس,ایزابلت کجاست؟

!هوشمندانه ست

پس چرا وانمود کردی که بهش زنگ زدی؟

که انتقام بگیری؟ که از شر من خلاص بشی؟

مثل ژولیت؟

...شاید بخوای من برم

...و وقتی من فکر می کنم

وقتی به این فکر می کنم که تو بازی در آوردی
...که به من دروغ گفتی,که

و بعد,خوشحال نیستی؟دوستت دارم

تو من رو دوست داری
...و هیچی نداری بگی جز

چقدر دلنشین بودی
...وقتی به ساعتت نگاه کردی

می دونی,من پشیمون نیستم که این نمایش
...رو به صحنه آوردم که تو رو دوباره ببینم

!اگر می دونستی...من از اپراهای کوچیک متنفرم

!از نمایش موزیکال متنفرم

!از نمایش متنفرم

:جهت سفارش و ترجمه ی زیرنویس به آدرس زیر ایمیل بزنید
cinema60s70s@gmail.com
:کانال تلگرام معرفی فیلم
t.me/cinemahistory60s