All language subtitles for Dragons Race to the Edge S07E07

این همه چیز رو عوض میکنه

هیکاپ؟

!هیکاپ

هیکاپ،اینجایی؟سلام؟

جالبه.نه،نمیتونه اونکارو کنه
... اون پروژه مخفی

اما....نه

...نه!نه،فیشلگز!اره

نه،نه،نه،نه،نه

!فیشلگز -
اسناتلوت -

!اونجوری دزدکی واردنشو

خب،توهم این اطراف دزدکی نچرخ

...من دزدکی
دیدیش؟

چرا؟ -
به تو مربوط نیست -

پس،نه

اه،باشه

یوهان اومد اینجا
اون میخواد هیکاپ رو ببینه

اون کجاست؟

...نمیدونم.هیچکس هیکاپ رو الان نمیبینه که اون و آسترید همه

حالا که اونا یه زوجن
اونا دیگه به ما اهمیت نمیدن

!اون مربوط به هیک-سترید

اره،تبر

نه،وایسا

اره،اره

تماشای این دوتا منو یاد بوفالو های آب میندازه

همونطور که توی زمین های گندم سال پیش میدوییدن

این مساویه؟

هرگز اتفاق نمیوفته
... من راستتو داشتم وقتی

چی؟باشه

اره -
اه،اره -

!مراقب باش

میشه تمومش کنید؟

هیکاپ،دنبال تو میگشتیم

...یوهان اینجاست و میخواد -
اه،عالیه!کجاست؟ -

بندرگاه

البته.بندرگاه

منم میرم -
غیرمنتظره است -

تمام کاری که شما میکنید باهم بودنه

انگارنه انگار که ماهم اینجاییم -
این حسودی بود؟حداقل تو نه -

من فقط حقیقت رو گفتم،آسترید
و خوب گفتی

خیلی خوب که من حتی نباید بهت بگم که خفه شی،آسترید.پس خفه شو،آسترید

میدونی،یه قدرتمند
رابطه پایدارش باید تعادل بین عمل

کار،دوستان ،زندگی با ثبات،میدونی

مقدار خوراکی ای که میخوری

پروازنکن!دارم حرف میزنم

نمیتونم به اندازه کافی برای شکستتون توی این تلاش عذرخواهی کنم،استادهیکاپ

من نتونستم روغن موردنظر شما رو توی سفر اخیرم تهیه کنم

...همونطور که مشغول محله شمالی بودم

روغن؟برای چی؟ -
فقط یه چیزی -

برای چیزی که دارم روش کارمیکنم

درسته،پروژه مخفیت

...آسترید

به هرحال،من میخوام بهت بگم که روغنی که دنبالشی
میتونه توی

کمیاب ترین گیاه های ساسافراس آلبیدوم
که فقط توی جزیره تیزیان رشد میکنه

مکانش جاییه که من برات توی توضیحات شامل کردم

من امیدوار بودم که بتونم توی بازارسیاه ابردین پیداش کنم

اما همونطور که اشاره کردم،سفر من کاملاً عجیب تغییرکرد

یوهان،تو داری دوباره یکی دیگه از داستان های معروفت رو میگی؟

من وقت اضافه دارم

فقط چندساعت طول میکشه تا توضیح ماجراجویی اخیرم رو برات بگم

"و منظورم اینه"وای

من اهمیت نمیدم،فکرمیکنم تو خسته کننده ای

اون چیه؟

یه نقشه.از جزیره ای که چیزی که من میخوام رو داره

بذار حدس بزنم
زوج ها دارن به سفر میرن

!خب،خوش بگذره،کوچولوها

هیکاپ،ما قرار بود که سرشماری سالانه اژدها رو فردا شروع کنیم

من اونو فراموش کردم،فیشلگز

اما هی،ما میتونیم اونو یکی دو روز دیرتر شروع کنیم

اژدهاها که جایی نمیرن،درسته،فیشلگز؟

فراموش کردن لحظات مهم بین دوستان و همراهان

... یه نشونه از تغییراولویت هاست

،بنابراین منجر به شک و تردید میشه
و باعث از دست دادن روحیه عاطفی میشه

من عاشق شک و تردیدم

اون چه معنی ای میده؟ -
مردم رو اذیت نکن -

....ما
بچه ها،ما دوروز دیگه برمیگردیم

چیز خیلی بزرگی رو که از دست نمیدیم

نه اینکه اون سرشماری مهم نباشه

میشه فقط برید

خب،کسی میخواد به متعلقات اونا رسیدگی کنه وقتی که نیستن؟

نه؟

اون نگفت که چه مقدار روغن از هرگیاه

فرایند استخراج میتونه مهارت بخواد
چی فکرمیکنی؟

اون یه سوال فیشلگزیه

بعدش دوقلو ها دوباره یه چندتا چیز الکی میدونن

اونا احتمالا یه عموی سومی داشتن که یه گیاه ساسافراس بود

ما باید توی صخره بمونیم؟

ما واقعا چیزی که گفتن رو داریم انجام میدیم؟

نادیده گرفتن اونا کار درستی نیست

نه.من اسناتلوت رو بیشتر از معمول نادیده نگرفتم

من فقط میخوام مطمئن شم.اون تنها چیزیه که نمیخوام واقعا انجام بدم

اما،همزمان،وقت گذروندن با تو مهمه

اون برای چی بود؟

فقط برای خودت بودن
من عاشق حساس بودن توئم

اونو به استویک نگو -
فکرمیکنم اون میدونه.همه میدونن -

اون چیزیه که باعث میشه تو یه دوست عالی،رهبر عالی

و یه دوست پسر عالی بشی

... اما اگه تو میخوای برگردی

نه،نه،نه.منظورم اینه،اونا خوبن
فقط به اون همه

دردسری که وقتی اونجا نیستیم میتونن درست کنن فکرکن

تا زمانی که موندیم
برای سفر شبانه چی میگی؟

فکرکردم هیچوقت نمیخوای

....چی

...شاید ما باید
اونو بررسی کنیم

راف،تاف!من شما دوتا رو میکشم

سینجتیل ها
من از اونجا متنفرم.هوکفنگ

بهم بگو،چقدر اون گوش گیر ها عالی بودن،درسته؟

!اه،نه

!اسناتلوت!سینجتیل های وحشی میخوان صخره رو بگیرن

واقعاً،کله ماهی؟متوجه نشدم

!ما باید اژدهاها رو بگیریم و به جای امنی بریم

تازه فکرمیکنی؟

تکون بخور!زودباش،کله ماهی،حالا

اون اژدهاها بی رحمن
ما باید با اونا بجنگیم

!حواستون باشه
ما باید مثل خودشون مقاوم باشیم

مطمئنی؟ -
نه واقعا -

داری چی میگی؟این حماسه ایه

!ما اینو داریم،بچه ها

اره!و اگه نشد،آشنایی با شما باعث افتخار بود

!به جز تو،اسناتلوت

!اسناتلوت -
به والهالا و فراتر از اون -

ایده بدیه!ایده بدیه

من دارم خسته میشم
چرا ما داریم از این اژدهاها فرار میکنیم؟

نمیدونم

چون اونا بی رحمن،برای نابود کردن اینجان
و اونا تعدادشون دو به یک بیشتره

اما چرا داریم ازشون فرار میکنیم؟

اسناتلوت!مشکلی نیست
من خوشم از سرت میاد

سرش کجاست؟منفجر شده؟

گمش کردیم؟
من از انفجارهای گمشده متنفرم

!بیاید انجامش بدیم،بچه ها -
اره -

!بچه ها،فکرمیکنم من یکی رو دیدم که داره سینجتیل هارو سواری میکنه

نه،ندیدی،فشیلگز

خداروشکر

!تو کسایی رو دیدی که دارن همه اونا رو سواری میدن

!اسناتلوت

بیا اینجا،بیا اینجا

نه،نه،نه،نه!هی،هیچ به هیچ
اما اینا واقعا خوبن

!اونا دارن مارو میزنن

!نه،نمیتونی

!عالی بود،میتلاگ

!میتلاگ

اژدها سوار افتاد.جنگل جنوبی

اون شبیه اینگرمنه
ما میتونیم بگیریمش اما زنده

اون بیشتر اژدهاها رو میشناسه

بیشتر از من نه.تازه،یه عالمه دلیل بیشتر برای پایان اون هست

من خودم بهش رسیدگی میکنم
تو کاری که به خاطرش تورو اوردیم انجام بده

من از هیچکس دستور نمیگیرم

تو کاری که میگم رو میکنی چون این عملیات منه

اگه حافظت کار میکنه،تو اومدی دنبال من

باید برگردیم به حالت اول؟

ویگو... تنها،هرکدوم از ما،با حالت واقعیش،باید بگم،خطرناکیم

اما باهم،به ممکن ها فکرکن
ما به همدیگه نیاز داریم،خوشت بیاد یا نه

من این اینگرمن رو پیدا میکنم و اونو میارم

!آتش

باشه،باشه.مشکلی نیست
مشکلی نیست

!آتش

!ارهمیتلاگ

میتلاگ!اه،نه

داری چیکرا میکنی؟

!اون گرونکل بی ارزش

!اینگرمن
بیا بیرون،بیا بیرون هرجایی که هستی

این کیه؟

صبرکن

من این غار رو میشناسم

ممنون برای کمک
شلیک خوبی بود،شما دوتا،میتلاگ!هی دختر

دفعه آخری که ما این گرونکل رو دیدیم یه انسان خیلی بزرگ روش نبود؟

فیشلگز افتاده
باید پیداش کنیم

بعید میدونم الان ممکن باشه.اما فکرخوبی بود،اسناتلوت

این درد داره
این واقعا درد داره

!هیکاپ جون

متاسفم،ما باید اینجا میبودیم

از چی دور بودی؟
یه زمین سوخته؟

صبرکن.اونا... سوارکارن؟
صبرکن... چطور؟کی؟

هیکاپ،شاید باید بعداً بحث کنیم

!خیلی خب!تاکتیک های هوایی و دفاعی
همونطور که تمرین کردیم

کی ما اونو تمرین کردیم؟
اصلا تمرین نکردیم

!پس بهترین زمان برای یادگیریه

!بارف!بلچ

داری چیکار میکنی؟

اونو میشناسم

!خوش به حالت
چرا بعد از اینکه ما رفتیم

باهم قرار نمیذارید

برگرد!برگرد

بذارید برن!جزیره مال ماست
و ویگو زمان میخواد

آروم،دختر
ما پیداش میکنیم.نگران نباش

چطور میخوای اینکارو کنی،هیکاپ؟

اون سوارکارا توی کل مکان هستن و تمرین دیدن

اونو نمیدونستی

اسناتلوت.حقیقت تورو آزاد کرد

!تنهاش بذار -
نه،آسترید -

من سزاوارشم
من نباید میرفتم

اونا التماس کردن که بمونیم

داره ادامه پیدا میکنه -
میدونی که منظورم چیه -

ما برگشتیم.مهم اینه

نه همه ما

باشه

اه،خدایا

دارکوارگ!اه،خداروشکر

فکرمیکردم،خب،فراموشش کن

من به کمکت نیاز دارم.فهمیدی؟

من باید مخفی شم.باشه؟

البته که باشه.ما دوستیم،یادته؟

فیشلگز و دارکوارگ
دارکوارگ و فیشلگز

اونا هرگز فکرشو نمیکنن که این پایینو بگردن

!بیاید اینجا دنبالش بگردیم -
یا میگردن؟ -

!زودباش،دارکوارگ

!حرکت خوبی بود،دارکوارگ
میدونستم که میتونی

خب،اگه ،درحقیقت،حقیقت تورو ازاد کنه
بعدش تو آزادی که دروغ بگی؟

و اگه گفتن دروغ یه راهنما داشت

"میتونستیم بگیم"دروغی

طبق گفته ایتالیایی ها دروغ نباید روبرو باشه

فکرمیکنم میدونم فیشلگز کجا قایم شده

فکرنمیکنم که اونا گرفته باشنش

این مستقلا تایید شده؟

خب،نه.اما اگه اونا داشتنش
اونا هنوز بالای اونجا نمیچرخیدن

ببین،داره تاریک میشه و بی دندون متعلق به تاریکیه

که یعنی ما یه مزیت تاکتیکی داریم

ما باید اول فیشلگز رو پیدا کنیم حتی اگه به معنی از دست دادن صخره باشه

اگه جداشدیم،اطراف نچرخید و تلاش کنید خودتون کارشونو بسازید

توی جزیره مدافعان بال میبینمتون.فهمیدید؟

چیه،اسناتلوت؟

هیچی.فقط،خب،خوبه که برگشتی

فقط امیدوارم خیلی دیر نباشه

!برگردید داخل
ما تا سرشو نداشته باشیم متوقف نمیشیم

تو چیزی درباره سر کسی گفتی؟ -
!بگیریدش!و اژدها رو برام بیارید -

ما باید اینا رو کند کنیم،دختر

زودباش.درسته
گرفتیم.گرفتیم

!آتش

همونطور که گفتم،تو متعلق به شبیه

!تمومه

!زودباش

خب،رفیق.تو واقعا اماده ای؟

میتونی،دارکوارگ
میتونی!بیا پرواز کنیم،رفیق

خوبه.تلاش کردیم
و هی،ما این همه اومدیم،درسته؟

تو میتونی هرکاری میخوای با من بکنی
!اما تو حق نداری دست به دارکوارگ بزنی

میتلاگ؟میتلاگ؟

درسته!بهتره فرار کنی

من خیلی خوشحالم که خوبی،دختر

چطوره اگه همه این کارا رو بذارید برای بعد از زمانی که از اینجا خارج شدیم؟

چطوری من تبدیل به تنها فرد معقول شدم؟

تو دوباره منو نجات دادی،رفیق

!فیشلگز و دارکوارگ
دارکوارگ و فیشلگز

نگران نباش
تو هنوز شماره یکی،دختر

اونا آوردنش!اره

خدارو شکر

باید چیکارکنیم،هیکاپ؟
ما باید بریم

اه،نه

هیکاپ،خیلی متاسفم

اره،منم همینطور

...سوپرایز شدید.فکرمیکردم اونا بیشتر از

حالا،رفیق!انجامش بده

خب،اینو خونه جدیدتون بدونید
هیکاپ هددک

شما تا هروقت بخواید میتونید اینجا بمونید

...ممنونم.مالا.گوش کنید،بچه ها

میدونیم.تو واقعا متاسفی که گذاشتی رابطه شخصی تو

پیوند بین اژدها سواران رو بشکنه

و اگه ما میخوایم با این دشمن جدید و قوی مقابله کنیم

باید همه باهم به عنوان یکی تمرکز کنیم

درست میگید.من میدونم که من اعتماد شما رو پس میگیرم

درست گفتی.من جدا از دستش داده بودم وقتی که رفته بودی

درست میگفتی،اسناتلوت

خب،اون چیز غول پیکر توی اتاق اهمیت داشت؟

خونت.اون چی بود؟

چیزایی اونجا بود که خیلی مهم بودن

چیزایی که نمیتونستم بذارم که دست ان سوارکارا بهشون برسه

منظورت،ایناست؟

...چطور تو...منظورم اینه،کی

زمانی که حمله شروع شد،من زندگیم رو ریسک کردم و وسایل مخفی تورو آوردم

تو همونی نبودی که میگفتی برنگردیم براشون؟

نه،خفه شو،کله ماهی

کی میخواستی به ما بگی که

تو داشتی یه چشم اژدهای دیگه میساختی،هیکاپ؟

مطمئنی که اون چیز توی آتشفشان ذوب نشده؟

نگران نباش.اون اینجاست

و خیلی طول نمیکشه که چشم اژدها به دست فرد لایق برگرده