All language subtitles for The Blacklist S1 E22 - Highbury - IMDB-DL

...به تازگی خبردار شدیم

...که یه هواپیما در کناره رودخونه شرقی

.اینجا در نیویورک سقوط کرده

...در مورد این هواپیما

...گزارشهایی دریافت کردیم

که شاید جنگندهها
.بهش شلیک کرده باشن

...از طرف مسئولین خبردار شدیم

که درخواست دور شدن مردم از
...این منطقه رو دارن

تا ماشینهای اورژانس و کمکهای اولیه
.به سرعت بتونن خودشون رو برسونن

.شنیدی چی گفتم

.اون مرد، خلبان، داشت به طرف مردم شلیک میکرد

.پشت سرم صدای دو شلیک شنیدم

.برگشتم و خلبان رو دیدم

داخل کابین رفت
.و به کمک خلبان هم شلیک کرد

.مردم وحشت کرده بودن و جیغ میزدن

...بعد از اون

...چشمهام رو باز کردم و این یارو رو دیدم

.کسی که کلاه روی سرش داشت -
.یه هیولا بود -

.به یه نگهبان دستبند زده شده بود

.و دست نگهبان رو قطع کرد

.دستش رو قطع کرد

.دستش رو قطع کرد -
.دستش رو قطع کرد -

پایگاه مخفی نیروهای آمریکایی، نیویورک

.حداقل دیگه نگران آسیبناپذیری نیستی

.هیچوقت کارت به محاکمه نمیکشه

.قراره ناپدید بشی

..."اون دختره، مامور "کین

این همه ارزش داشت؟

که دستگیر بشی؟

اون چیزی که به موهات زدی
یه نوع روغن مو نیست؟

.پدرم از همین نوع روغن استفاده میکرد

.بله

بله" چی؟"

.اون دختره

.ارزشش رو داشت

IMDb-Dl proudly Presents

Translated By:
Highbury

..."قربان در مورد "ردینگتون

.دستم بستهست -
.اون میتونه کمک کنه -

...اون تصادف، حمله، هر چیزی که بوده

.مطمئنم که یه ربطی به "برلین" داشته

.کاری نیست که بتونیم انجام بدیم

داریم کارمون رو از دست میدیم؟

تو گفتی بعد از این پرونده
...کارت تموم میشه

.دیگه نمیخوای با "ردینگتون" کار کنی

هنوز همینو میخوای؟

.بله، بعد از این پرونده

.خب، اینم از جوابت

.اون میتونه صبر کنه

ما چی میدونیم؟

انتقال زندانی بوده
.هشت نفر در صحنه تصادف مردن

مرکز ملی امنیت حملونقل
.میگه که هواپیما مجهز به کنترل خودکار بوده

...دو تا قربانی هنوز شناسایی نشدن

که درحالی پیدا شدن
.که به صندلیشون بسته شده بودن

کسی زنده مونده؟ -
.گفته شاهدین با هم فرق داره -

.چیزهایی از مرکز شهر تا "وال استریت" گزارش شده

...در مورد مسافرین

سابقه رسمی وجود داره
که چه کسی سوار اون هواپیما بوده؟

.هیچ منبع رسمی در این مورد وجود نداره

سازمان امنیت پرواز میگه
...داشتن یه هواپیما رو تعقیب میکردن

...که قرار بوده یه پرواز تجاری باشه

.که از "بوگاتا" میاومده

...در ساعت 4:53

ارتباط راداری
.و رادیویی با اون رو از دست دادن

الان فکر میکنند
.که برنامه تجاری پرواز واقعی نبوده

...ارتفاع سنج نشون میده

.که داشتن در زیر ارتفاع 900 متری پرواز میکردن

...و در میان چند محدوده

.مختلف کنترل ترافیک هوایی بودن

...در مناطق ممنوعه رادار پرواز میکردن

.و به منطقه پرواز ممنوع حریم هوایی آمریکا رسیدن

پلیس نیویورک دو مظنون
.سرقت ماشین رو دستگیر کرده

اونا فکر میکنن که مسافران
...هواپیما بودن

"یکی از مافیای "چچن
...که میخواسته از برزیل تسلیحات بخره

.و یکی از مافیای مواد مخدر کلمبیا

در مورد دزدیدن ماشین از من سوال کردی؟

.من ربوده شده بودم

.منو توی هواپیما گذاشته بودن

.افرادی رو که در هواپیما بودن رو نمیشناختم

برلین"؟" -
برلین"؟" -

.هیچوقت "برلین" رو ندیدم

.کسی به اسم "برلین" رو نمیشناسم

تنها چیزی که میدونم
.اینه که یکی رو وارد هواپیما کردن

.خیله خب؟ یه آدم گنده بود
.یه کلاه رو سرش داشت

به یکی با دستبند بسته شده بود
.به یه نگهبان

و یه نگهبان داشت که بهش با
.دستبند بسته شده بود

...و زمانی که هواپیما داشت سقوط میکرد

اون که کلاه سرش بود
...به خلبان میگفت چه کار کنه

.انگار که اون رئیس بود

.آقای شنل پوش

.اسمی نمیدونم
.شکلها رو یادم میاد

...کلمبیایی، صرب، روس

از کجا باید بدونم که یه روس اونجا بوده یا نه؟

کنارش بشینم و از بوش بفهمم؟

.علامتش رو دیدم، خالکوبیش رو دیدم

.روسها ، عاشق خالکوبیشون هستن

میخوای یه تصویر برات بکشم؟

...با وجود جستجوی گسترده شهر

...سه تا از زندانیها سقوط هواپیما

.هنوز هم تهدید خطرناکی به حساب میان

.مسئولین محلی هنوز هم در حال آماده باش هستن

...بعد از تیراندازی که با مظنونی

.که در بیرون از پارک "گرامرسی" پناه گرفته بود

به نظر میرسه اون
.یکی از زندانیها مفقود شده باشه

...مظنونی که به پلیس شلیک کرد

یک اسلحه 9 میلیمتری
...نیمه اتوماتیک داشته

تا قبل از اینکه بتونه
...وارد یه مغازه اسلحه فروشی بشه

...و دو نفر رو به گروگان بگیره

چی اتفاقی افتاده؟

کسی زنده مونده؟

تمام جزیره رو بستن
.تمام پلها و تمام تونلها رو

.فهرست رو بده

.شامل همه میشه

...با تیم مذاکره کننده هستیم

...که خیابونها رو محاصره کردن و بستن

...و پلیس در حال هدایت کردن ترافیک ــه

پس هنوزم در حال پیشروی هستیم؟

.مهمه که باهاش صحبت کنم -
.آره، اما این اتفاق نمیافته -

.میتونه به ما کمک کنه

...ردینگتون" که اسلحه رو به طرفت گرفته بود"

.نتونست منو گول بزنه

نزدیک بود با اون
.مثل یه مجرم فراری فرار کنی

.هیچ همکاری با "ردینگتون" ندارم

.اون پدرمو کشته

..."اما این مردی که دنبالشیم، "برلین

...یه جورایی در مرکز همه این اتفاقاته

.و تنها هدف من اینه که پیداش کنم

.ردینگتون" میتونه به ما کمک کنه"

.یه ملاقاتی داری

."سلام "ری

"باید بهت میگفتم "ری
.این منو نگران میکنه

.کار من بدست اوردن اطلاعاته

.یعنی دونستن خیلی از چیزها

سعی کردیم تا رد
...مبدا هواپیما رو بگیریم

...و اینکه به کجا میرفته

.حتی اینکه هواپیما متعلق به کی بوده

.هیچی دستگیرمون نشد

چرا باید فکر کنم
که این موضوع به حریفت ربط داره؟

...شاید اگر پیشنهاد دوستی منو قبول میکردی

...هیچکدوم از ما الان اینجا نبودیم

...داری یه شکست اطلاعاتی سنگین رو مدیریت میکنی

...و رسانههای ملی حساس شدن

.و من هم این منظره بینظیر نصیبم شده

.افرادم تصمیمشون رو گرفتن

همونطور که گفتم
.فکر کنم تصمیم اشتباهی گرفتن

...ناپدید کردن تو، انداختنت توی یه جای تاریک

.به نفع هیچکدوم از ما نیست

منظورت اینه که میخوای
بذاری این حیوون از قفسش بیرون بیاد؟

.میترسم به این سادگی که میگی نباشه

بهترین کاری که برات میتونم
.بکنم دادن یه فرصت برای جنگیدن ــه

.ترتیب انتقال رو دادم

.این همون چیزی که لازم دارم

.از عهده بقیش برمیام

میدونی هر بار که این
...صحبتهای کوتاه رو باهم داریم

.فکر میکنم که آخرین بارمون باشه

...اما وقتی که احتمالات رو درنظر میگیرم

.متوجه میشم که از این یکی از به سلامت میگذری

...این بار

.زیاد مطمئن نیستم

.حالا تو و نیروی ویژه مورد هدفین

."موفق باشی "ری

...البته که باید تو باشی

چون خانم موفقیت
.خیلی منو دوست داره

برای اینکه ثبت میشه میگم
.فیچ" بهم دستور داد این کار رو بکنم"

.امیدوار بودم که در حمله کشته شده باشی

دو تا مشت میزنی تو چونهم
.فقط همین گیرت میاد

پس بهتره کارت رو خوب
.انجام بدی چون که نمیخوام اینقدر بزنمت که بیهوش بشی

.و بعد یه گلوله توی سرت میخوره

.خب، من کسی نیستم که از مبارزه بترسم

.لیزی" به من گوش کن"

.در خطری

.همه در نیروی ویژه مورد هدف قرار گرفتن

در مورد چی صحبت میکنی؟

.بعدا وقت برای توضیح دادن هست

.الان، همه رو بکش بیرون

.همه شما در خطرید

.برام "رسلر" و "میرا" رو بگیر

مطمئنی؟

منابع من تایید کردن
.که اون همینجا پنهان شده

.من قسمت ویژه رو بررسی میکنم

.مامور فدرال. دستها روی میز

!همین الان
.دستها روی میز

.نمیتونم باهاشون تماس بگیرم
.همشون در ماموریتن

.یه آدرس میخوام

.زود باش. دستهات رو بزار روی میز، همین الان

.میتونم مظنونین احتمالی رو ببنیم
فکر کنم که متوجه من شده باشه. صدامو میشنوی؟

.داره برمیگرده

!منفی! منفی

...مظنون

!"رسلر"! "رسلر"

!میرا" رو پیدا کن! پیداش کن"

!میرا"

!میرا"! خدای من، نه"

.نه

.دووم بیار. دووم بیار

هواپیمایی که اول امروز
...به کرانه رودخونه شرقی برخورد کرد

.ظاهرا برنامه انتقال یک زندانی رو داشته

...مقامات رسمی نجاتدهنده گزارش میدهند

.که کابین هواپیما به دستبند مجهز شده بوده

.و ظرفیت 10 تا 12 مسافر رو داشته

.هنوز خبری از نجاتیافتهها نیست

هدف اصلی پرواز هم
...هنوز مشخص نیست

.میرا" مرده"

...به نظر میرسه هواپیما

شبیه به مدل "سی -47 آ" بوده
...یک مدل معمولی نظامی است

.تو گفتی که همه مورد هدفیم

چرا؟

روزی که همدیگه رو دیدیم
.از من پرسیدی که چرا تسلیم پلیس فدرال شدم

.دلایل زیادی وجود داشت

.یکی از اونا "برلین" بود

به همین خاطر اینجاست
.به خاطر کاری که کردیم

.مجبورش کردیم از سایهها بیاد بیرون

.نمیتونه اجازه بده نیروی ویژه به کارش ادامه بده

...میرا" یه قربانی در جنگ ــه"

.حتی نمیدونست در حال جنگیدنه

...میترسم تنها به خاطر همکاری کردن

.همه شما رو تبدیل به هدف کرده باشم

.کار "تام" بوده

اگر "برلین" اسامی ماموران
...نیروی ویژه رو بدست اورده باشه

.حتما اونا رو از "تام" گرفته

.اسم "سم" هم در اون کتاب بوده

چرا؟

پدر من چه ربطی به این قضیه داره؟

اینا همش جزئی از
...یک پازل بزرگتره

...و تا زمانی که تمام تکهها پیش روت نباشه

.حل نمیشه

...چیزی که من میدونم

اینه که که "سم" به عنوان
.پدر تو در این قضیه درگیر بوده

و هیچکس نمیتونه این
.موضوع رو منحرف کنه یا تغییر بده

در حال حاضر کار ما
...اینه که بفهمیم دشمنمون کیه

.امروز دشمنمون کیه

برلین" تنها یه زندانی"
...در اون هواپیما نبوده

و هر کسی که اونو میخواسته
.بقیه رو هم لازم داشته

.باید متوجه بشی اون شخص کی بوده

.نمیدونم

اینجا آمریکاست، بله؟

.در آمریکا، یه وکیل میگیرم

...بذار بهت بگم قانون آمریکا

."چطوریه "دیمتری

تو بهم میگی کی
...تو رو گذاشته توی هواپیما

...و به کجا برده میشدی

و منم سعیم رو میکنم
.تا ازت در برابر اونا محافظت کنم

...یا اینکه خودم این موضوع رو میفهمم

و وقتی اینطور بشه
...تو رو تحویل کسی میدم

.که داری از دستش فرار میکنی

.میذارم اونا در موردت تصمیم بگیرن

...پس، بذار دوباره ازت بپرسم

کی تو رو سوار اون هواپیما کرده؟

.خیله خب

.عاشق پلیس فدرالم

.میخواستم در روسیه دستگیر بشم

.برای پنهان شدن به "ونزوئلا" میرفتم

...اونجا منو پیدا میکردن

میندازنم تو ماشین
.و میبرنم فرودگاه

.هواپیما از قبل اونجا بود

.دیدم که فقط من اونجا نیستم

.بقیه هم بودن

.اجازه نداشتیم صحبت کنیم

.بیشتر از این نمیدونم

کی تو رو پیدا کرد؟

.یه ماموریت روسی بوده

...این شخص یه فراری روس ــه

که بوسیله کشور خودش
.دزدیده شده تا برگرده

تعجبی نیست که
.چرا اون هواپیما علامتی نداشته

...روسها هیچوقت حرفی در موردش نمیزنن

.فقط لیست مسافرین رو منتشر کن

میخوای که وزرات امور خارجه درگیر موضوع بشه؟

.نه

.میخوام که "ردینگتون" رو درگیر این موضوع کنی

شاید بتونه یه سری
.به سفیر روسیه بزنه

توزیک"؟"

!توزیک"! بیا"

!"توزیک"

.عصر بخیر سفیر

تو دیگه کی هستی؟

.نیازی نیست نگران بشی
.توزیک" و من خیلی خوب با هم کنار اومدیم"

نگران هلویی؟

به ندرت پیش میاد
...که برای بار اول وارد خونه کسی بشم

.بدون اینکه هدیهای بیارم

.و یه میز کوچولو درست در گوشه اتاقه

.دارم به پلیس زنگ میزنم

...آقای سفیر همینطور که ما صحبت میکنیم

یه هواپیما بیعلامت هست
.که در رودخونه شرقی داره جمع میشه

.فکر کنم هردومون میدونیم که اون هواپیما روسی بوده

.اون هواپیما هیچ ارتباطی یا دولت روسیه نداشته

.واقعا باید این هلوها رو امتحان کنی

.خیلی رسیده و بدون هسته

...برخلاف هستهای که چسبیده باشه

...خیلی خوب گوشت رو از پوست جدا میکنه

.که برای خوردن خیلی راحتتر میشه

زندانهایی که در اون هواپیما بودن
.لیستشون رو میخوام

...قسم میخورم

...اگر بهش صدمه بزنی

.خدای من، نه

.من که هیولا نیستم

واقعا فکر میکنی
میتونم به یه سگ صدمه بزنم؟

...اما به تو میتونم

.لیست مسافرین

.همین الان از "ردینگتون" گرفتمش

براساس این لیست
.سه تا نگهبان وجود داشته

.دو تا در سقوط کشته شدن

.سومی در بخش مراقبتهای ویژهست

همین الان از
.اتاق عمل بیرونش اوردن

...براساس چیزهایی که میدونیم

.ده تا زندانی داشتن منتقل میشدن

سه تا از اونا تحت بازجوییاند
...چهار تاشون مردن

یکیشون اینقدر سوخته
.که دیگه نمیشه شناختشون

پزشکی قانونی
.بر روی هویت این ناشناس در حال کار کردنه

.که فقط سه تا محکوم فراری باقی میمونن

"آلکس فیر"، "بوگدان چریکوف"
."و "وادیم اوکیکا

.یکی از اونا باید "برلین" باشه

.با اون نگهبانی که زنده مونده صحبت کن

.عکسهای فراریها رو با خودت ببر

هیچکس نمیخوابه
.تا زمانی که قاتل "مالیک" پیدا بشه

."مامور "کین

اولین مدرکی که
.اولین روزت پیدا کردی

...مجبور نیستی

.خیلی ممنون. خیلی قشنگه

فکر کردم تو رو یاد
.چیزهای خوبی بندازه که باهم انجام دادیم

.نه

.نه،نه،نه،نه

.ببین،میدونم در چه وضعیتی هستی

افرادی که براشون
...کار میکنی، میدونن که اینجا هستی

پس از هر رازی که
...داری محافظت میکنی

در مورد مردی
.که بهش "برلین" میگین خبردار داریم

.میدونیم که یکی از این سه تاست

و باید تو به ما بگی
.کدوم یکی

.نمیدونی با کی سروکار داری

چرا بهمون نمیگی؟

.اسمش رو نمیدونم
.هیچکس نمیدونه

.تنها چیزی که میدونم داستانه

داستان؟ کدوم داستان؟

میگن که کارش
...رو از ارتش سرخ شروع کرده

...و بعد به "کاگب" رفته

...و به خاطر فرستادن دشمنهاش

.به اردوگاهی جنگی در سیبری معروف بوده

بعد از اون، به
.سمت پایان دادن جنگ سرد رفته

...بعضی از داستانها میگن

.که دخترش عاشق یه شورشی بوده

.دستگیرش میکنه و به زندان میاندازتش

اما میفهمی جناب سرهنگ
.اون کارش رو بلده

.یه جوری برنامه چید تا دخترش بتونه فرار کنه

...وقتی که "کرملین" متوجه شد

تصمیم گرفتن از
...اون یه درس عبرتی برای بقیه درست کنن

پس فرستادنش به سیبری
.تا با دشمناش بپوسه

...میگن که هر شب میتونستن صداش رو بشنون

...که برای امنیت دخترش دعا میکرده

.دختری که هیچوقت پیداش نشد

.و یک روز،یه بسته در زندان به دستش رسید

...یک پاکت بود که از طرف دخترش بدستش رسیده بود

.و داخل پاکت عکس دخترش بوده

و چند ماه بعد
...یه پاکت دیگه به دستش میرسه

.گوش دخترش

.و بعد انگشتش

دشمناش دخترش رو
.تکهتکه براش میفرستادن

هیچکس نمیدونست چطور تحمل میکنه
...اما تحمل میکرد

...بعضیها میگن از یکی از

...استخوانهای دخترش یه چاقو ساخته

...و باهاش تمام مردانی رو

.که سالها زندانیش کرده بودن رو سلاخی کرده

...بعد ناپدید شد

...مثل یک روح

...دنبال شکار میگشت

دنبال مردی که مسئول مرگ دخترش بوده

مردی که شما دنبالش میگردید
.هیچکدوم از این عکسها نیست

مردی که شما دنبالش هستید
.هیچوقت جز مسافرین نبوده

...یکی از تحت تعقیبترین آدمها در دنیا

.از بازداشت فدرال فرار کرده

.زندانیها دارن آزادانه در شهر میچرخن

.یه مامور سیآیای کشته شده

توی پرونده به کجا رسیدید؟

.لیست مسافرین هواپیما رو پیدا کردیم

.متاسفانه مظنون داخل لیست نبوده

پس به هیچ جا نرسیدید؟

.داریم روش کار میکنیم

...خبر خوب اینه که

...فرار "ردینگتون" از بازداشت فدرال

...مفید بوده

یعنی که اگر "کین" بخواد
.نیرو ویژه به کارش ادامه میده

.تو "ردینگتون" رو دستگیر کردی
.اون فرار کرد

حالا از من میخوای
...پنهانی، بدون نظارت ملاقاتش کنم

چون داری میگی که
دوست داری باهاش کار کنی؟

.تو گذاشتی "ردینگتون" فرار کنه
.میخواستی که تو خیابون باشه

.من نمیخواستم

.افراد دیگهای میخواستن

کدوم افراد؟

.فقط "کین" و "ردینگتون" رو برگردون

کدوم افراد؟

چرا باید برام
مهم باشه که چند تا پلیس مردن؟

دارن بهت میگم
.من هیچ ارتباطی با این موضوع نداشتم

.نه،نه،نه،نه،نه

آقای شنلپوش
.کسی که باید باهاش صحبت کنید

.از آقای شنلپوش بپرس

.یه شاهد عینی داریم

شش خیابون پایینتر از
.صحنه جرم سوار ماشین شدی

...اثر انگشت خونی رو در داخل ماشین پیدا کردیم

.از اون کلوب تحت نظر بودی

...الان فقط یک شانس داری

کی دستور کشتن رو صادر کرده؟

.یه اسم و آدرس میخوام

.خیله خب، باشه

خندهداره میدونی
...عادت داشتم که پلیس خوبی باشم

.دقیقا از کتاب قانون پیروی کنم

.بعدش این اتفاق میافته

.نامزدم، درست جلوی چشمم کشته شد

تنها راهی که برای
...گرفتن کسی که اونو کشت داشتم

.این بود که قوانین رو فراموش کنم

.دو راهی خیلی سختی برام بود

.باید یه مسیر رو انتخاب میکردم

...موضوع اینه که

...فکر کنم واقعا مهمه که بدونی

...مسیری که انتخاب کردم

.هیچ قانونی توش نبود

و چیزی که فهمیدم این بود
...که گاهی اوقات

.این کار مشکلی نداره

...مثل وقتی که چندتا روس تر و تمیز

.شروع میکنن به کشتن دوستای من

.یه اسم میخوام

.یه اسم میخوام

.یه اسم میخوام

"میلوش پاول کینسکی"
.که گاهی اوقات به اسم "برلین" شناخته میشه

...کماندو سابق نیروی امنیت ملی روسیه

.که در بخش 45 "کاگب" آموزش دیده

جنایت سازماندهی شده
.الان کار مورد علاقه اونه

پوتین" شبیه به"
.الف کریسمس شده

...حال که میدونی کی هست

دقیقا چه کار کردی
که باعث شدی اینقدر حالش بد بشه؟

.منم درست مثل تو کنجکاوم

و تو اینجایی به خاطر اینکه میخوای...؟

.دسترسی میخوام

.نوعی که حتی پلیس فدرال هم نداره

...تمام اون ماهوارههای چرخان

که هر حرکتی
.هر تماس تلفنی رو ثبت میکنن

.هر کسی یه راز کثیف داره

راز اونو برام پیدا کن
.منم سعیم رو میکنم

.در مورد "هارولد" شنیدم

.پیداش کن

نمیدونن که "کوپر" بتونه
.امشب رو دووم بیاره یا نه

هنوز به من نگفتی
.سم" به این موضوع چه ربطی داشته"

...سم" اینطوری داستان رو تعریف کرد"

...که یک شب

یک دوست قدیمی
...در حالی که ترسیده بوده میاد دم در خونهش

اون دوست به "سم" میگه
...که داره شهر رو ترک میکنه

...اینکه در خطره

و به یکی نیاز داره
...تا از یه دختر کوچولو مراقبت کنه

اینکه پدر اون دختر
.همون شب در یک آتش سوزی مرده

..."پس "سم

...اون دختر رو میاره داخل

...و مثل دختر خودش بزرگش میکنه

...همیشه حقیقت رو

.هویت پدر اصلیش رو ازش پنهان کرده

.و به این خاطر بود که کشتیش

سم" رو کشتم چونکه"
...درد داشت و میخواست بمیره

و به خاطر اینکه باید
.در برابر حقیقت ازت محافظت میکردم

چه حقیقتی؟

...تنها خاطرهای که از پدر واقعیم دارم

.از اون شب آتش سوزیه

...یادم میاد که چطوری از میون شعلهها

.نجاتم داد

.بله

.و فهمیدن هویتش تو رو در خطر بزرگی قرار میده

چرا؟

چونکه اون در لیست فراریها
تحت تعقیبترینه؟

."عاشق "سم" بودم "لیزی

...گرفتن زندگیش

...از میون کارهایی که کردم

...سختترین کار بود

...شاید حتی

.سختترینشون بود

...اما انجامش دادم

...تا نذارم اسم واقعی پدرت رو بفهمی

.تا ازت محافظت کنم

...و باید متوجه باشی با انجام دادن اون کار

مطمئننا الان هم
.نمیخوام اسمش رو بهت بگم

بله؟

.پیداش کردم

مداد دم دستت هست؟

.دارم گوش میدم

."جاده 5152 "کاترین

منبع اطلاعاتت بود؟

.بله

برلین" رو پیدا کرده؟"

.مجبوریم بازم بگردیم

.مراقب باش

.بذار اول به حساب اون مامور زن برسیم

.بعدش میخوام که به حساب اون مو طلایی برسی

.تو باید کسی باشی که "برلین" صدات میکنن

.نه، گزارشها درست نیستن

برام مهم نیست که
.چی تو لیست مسافرین بوده

.یازده زندانی در هواپیما بودن

فکر میکنی که منابع اطلاعاتی برام مهمه؟

.این یارو همکارم رو کشته
.رئیسم رو زخمی کرده

...میخوام هر ماموری که نشون داره رو جمع کنی

.تا دنبال این لعنتی بگردی

...تو

..."میرا"

.همش به خاطر منه

.باید بگم که توی پیدا کردن افراد خیلی مهارت دارم

.دشمنهامو خیلی گسترده دنبال میکنم

...یه بار یه مدیر سرمایهگذاری پیدا کردم

...که در "آمازون" در قبیله "یوالاپیتی" پنهان شده بود

."در کنار رودخونه "کولن

میدونی برای پیدا کردن
دشمنت چی مهمه؟

.به یاد اوردن اسم همه

.این موضوع برای زنده موندن من حیاتی ــه

همه اسم چند تا سر دسته
...کارتل مواد مخدر کلمبیا رو میدونن

.چند تا سیاستمدار در پاریس رو میشناسن

،اما من همسراشون
...دوست دختراشون، بچههاشون

.دشمنانشون، دوستاشون رو میشناسم

میدونم دوست دارم به کدوم بار
.برن یا قصاب مورد علاقهشون کیه

...اسم نانوایی رو به یاد دارم

که وقتی یازده سالم بود ازش
...توت فرنگی دزدیدم

.و همسرش که "ترودی زپوتا" بود

...اما تو، نمیدونم تو دیگه کی هستی

...نمیدونم باهات چه کار کردم

.چی رو ازت گرفتم

و با این وجود
...به تمام افرادی که صدمه زدم

...هیچکدومشون با نصف این انرژی و قدرتی که

.که تو دنبال من اومدی، منو دنبال نکردن

.حتی صورتت رو به یاد نمیارم

.به بنبست رسیدم

.و با این وجود، ما اینجاییم

.تو منو پیدا کردی

.با ضعفهایی که داشتی تونستم

...سالها به دنبال یه نقطه ضعف میگشتم

یه نقطه ضعف که به
.من اجازه بده به تو برسم

.تقریبا تسلیم شده بودم

.و بعد اونو پیدا کردم

...به نظر غیرممکن میاومد

کسی که اینقدر محتاطه
.اینطور بیاحتیاط عمل کنه

.پس ازش استفاده کردم و منتظر موندم

...و حالا ما اینجاییم

."به خاطر "الیزابت کین

.سلام، عزیزم

بهم کمک کن بفهمم
...چه بلایی سرت اوردم

که باعث شده همه اینها
.ارزشش رو داشته باشه

در زمین سبز خدا تو کی هستی؟

چیزی گفتی؟

تیر خوردن اونم از ناحیه دست
...باید خیلی دردناک باشه

.با اون همه استخوان کوچکی که اونجاست

.حداقل گلوله خیلی خوب وارد بدن میشه

بدترین قسمت اینه
.که باید یکی کمک کنه تا زیپ شلوارت رو بکشی

.داستانت رو بهم بگو

.بدون داستان اینجا رو ترک نمیکنم

شلیک کردن به ران
...از طرف دیگه

.خیلی بدتره

...استخوان ضخیم، شاهرگهای بزرگ

...نیازی نیست که بگم درست راه رفتن رو

.برای همیشه غیرممکن میکنه

.فقط از حال نرو
.تمرکز کن

.داستان

با تو چه کار کردم؟

چطور به زانوت شلیک کنم؟

ارتش آزادیخواه ایرلند
.همیشه عاشق شلیک کردن به زانو بودن

!"بیروت"

!"بیروت"

2010.

."اتفاق "کامپولونگو

.بندازش. همین الان اسلحه رو بنداز

.نه

صدمه دیدی؟

!بکشش

.بکشش

!ماشه رو بکش! بکشش

!الان

!بکشش! ماشه رو بکش! همین الان انجامش بده

.شلیک نکن -
صدامو میشنوی؟ -

.تام" لطفا" -
!بهش شلیک کن -

.این مرد همه چیز رو از من گرفت

.برای چی؟ برای هیچی

.برای پول، تجارت

...انگشتاش رو تو هم گره میزد و زندگی من

.خب، این موضوع رو سادهتر میکنه

.فقط ما سه تا موندیم

...تام" اسلحه رو بنداز"

قبل از اینکه کاری
.بکنی که عمیقا پشیمون بشی

.من کسی هستم که تو میخوای

."تصمیم درست رو بگیر "تام

.اما سریع تصمیم بگیر

...چونکه وقتی که اونجا برسم

.اون تفنگ رو ازت میگیرم

!نه -
.نمیتونیم بذاریم زنده بمونه -

.لطفا برو

.من تمومش میکنم

.این بین ماست

.سریع انجامش بده
.بیرون منتظرم

.متاسفم

چی؟

...مسئولین گزارش دادن

...که تمام زندانیهای سانحه هواپیما

دستگیر شدن و
.تحت بازداشت پلیس هستن

در بیانیهای چند دقیقه قبل
...از طرف شهرداری صادر شد

فرماندار به پلیس محلی
...و ماموران فدرال تبریک گفتن

.هر چیزی که میدونستم رو بهت گفتم

،دارم بهت میگم
.من هیچ ربطی با این قضیه نداشتم

.هر چی میدونستم رو بهت گفتم
دیگه چی میخوای بدونی؟

.من هیچ ربطی با این موضوع نداشتم

چند وقت میخوای منو اینجا نگه دارید؟

.معلوم نیست

.بچههاش فقط 8 و 5 ساله بودن

خبری از "کوپر" نشده؟

پزشکی قانونی
...نتایج بررسی هویت فرد ناشناس

.کسی که در صحنه تصادف سوخته بوده رو فرستاده

.زندانی نبوده

.باید زندانی میبوده

.منظورم اینه که همه رو بررسی کردیم

...این گزارش اونو به عنوان

.نگهبان سوم در لیست نشون میده

.چی؟ نه

منظورم اینه که
.نگهبان سوم توی بیمارستانه

.برلین" دستش رو قطع کرده"

.نه

چی شده؟

دستش رو قطع کرده؟

...به یه نگهبان دستبند زده شده بود

.و دست نگهبان رو قطع کرد

.دستش رو قطع کرد

.دستش رو قطع کرد -
.دستش رو قطع کرد -

آره، این چیزی که همه
.زندانیها گفتن که دستش رو قطع کرده

.نه،نه

...این

.به خاطر ابهام بیانی بوده

.دست خودش رو قطع کرده

برلین" دست خودش رو قطع کرده؟"

.اون نگهبان

.اون مردی که کشتی "برلین" نبوده

.بله، میدونم

میدونی؟

چطوری؟

از "بیروت" 2010 حرف زد
."از اتفاق "کامپولونگو

...اتفاق خیلی بدی بود

...اما "برلین" حمله به کار منو

.از سالها پیش از اون اتفاق شروع کرده بود

.موقعی که اینو گفت، فهمیدم

اما چیزی نگفتی؟

برلین" باید باور کنه"
.که من فکر میکنم مرده

.بهمون برتری میده

.پس، هنوز اون بیرونه

.مطمئنم که پیداش میکنی

...لیزی" میخوام یه چیزی رو"

.در مورد پدرت "سم" بفهمی

...اون شب "سم" بدون

...هیچ شکی تو رو به داخل خونه برد

...سم" انتخاب سختی کرد"

.که مسیر زندگیش رو عوض کرد

.و الان باید خودتو اونجا پیدا کنی

میتونی برگردی
.و ازش فرار کنی

.میتونی ازش پنهان بشی

و اگر انتخاب کنی
.که این کار رو بکنی، منم از اینجا میرم

یا اینکه میتونی باهاش روبهرو بشی
...و باهاش بجنگی

.و درگیرش بشی

...و شاید، شاید

.موفق بشی و ازش عبور کنی

.درک میکنم

.امشب سوار هواپیما میشم

آره، درک میکنم ♪
♪ که هر زندگی باید تموم بشه

همینطور که تنها نشستیم ♪
♪ میدونم که باید یه روزی بریم

♪من مرد خوششانسی هستم ♪

میتونم به دستهای ♪
♪ کسی که دوستشون دارم اعتماد کنم

بعضی تنها یک دست برای ♪
♪ اعتماد کردن دارن و بعضی دیگر هیچی

♪ با من بمون ♪

♪ بیا تنها نفس بکشیم ♪

،تکرار اشتباهات ♪
♪ هرگز نمیذاره که من برنده بشم

در زیر همه اینها ♪
♪تنها یک انسان وجود داره

♪ آره، نمیخوام صدمه ببینم ♪

خیلی چیزها در این دنیا ♪
♪ وجود داره که باعث خونریزی من میشه

♪ با من بمون ♪

♪ تنها چیزی که میبینم تویی ♪

♪ نگفتم که بهت نیاز دارم؟ ♪

♪ نگفتم که بهت نیاز دارم؟ ♪

♪ اگر نگفتم، میفهمی که احمق بودم ♪

♪ هیچکس بهتر از من نمیدونه ♪

♪ که پاک و تمیز پیشت میام ♪

دوست دارم بدونم چی ♪
♪ میشه که هر روز به صورتت نگاه کنم

همه چیز رو از دست دادی ♪
♪ و هیچی رو نتونستی حفظ کنی

.تام" قبل از اینکه بمیره یه چیزی بهم گفت"

چی گفت؟

.گفتش: پدرت هنوز زندهست

.لیزی" به من نگاه کن"

♪ نگفتم که بهت نیاز دارم؟ ♪

...بدون شک بهت میگم

.که پدرت مرده

.در آتشسوزی مرد

♪ میفهمی که من یه احمقم ♪

♪ هیچکس بهتر از من نمیدونه ♪

...اون مرد

..."برلین"

.اون بیرونه

.بله

.و ما پیداش میکنیم

♪ چیزی بدست نمیاری ♪

♪ همه چیزو از دست دادی ♪

♪ تا زمانی که بمیرم منو در آغوش بگیر ♪

♪ در دنیایی دیگر میبینمت ♪

:مترجم
highbury
داوود